امروز شاید بر هر ایرانی لازم آید که این سئوال را از خود بپرسد: در چه شرایطی، ایالات متحد خود را در جنگی با ایران درگیر خواهد کرد؟ جواب این سئوال کاملاً مشخص است، زمانی که تمامی راهکارهای راهبردی در منطقه را بر خود مسدود ببیند. در واقع آمریکا امروز همزمان، هم در بطن روابط سیاسی در داخل مرزها به نوعی بنبست سیاسی نزدیک میشود ـ وبلاگ دو روز پیش زاویهای از این بنبست را گشود ـ و هم در ارتباط با عملکردهای ناکارآمد نظامی، طی چند سالة اخیر در منطقة خلیجفارس و آسیای مرکزی به بن بست رسیده؛ شرایط ظاهراً «آرامی» که اینک چند روزی است بر عراق حاکم شده، نمیباید ملاک این بررسیها قرار داد، این شرایط مسلماً نتیجة مذاکرات مستقیم گیتس، وزیر جدید امور خارجة ایالات متحد، با طرفهای «مخالف» است؛ طرفهائی که آمریکائیها از روزهای نخست اوجگیری درگیریها در عراق، «القاعده» نامیدند، و رامسفلد هر گونه مذاکره با آنان را منتفی قلمداد میکرد! در این راستا، درگیریها در عراق میتواند هر لحظه، و اینبار با شدتی بسیار بیشتر از گذشته، از سر گرفته شود.
ادامه نوشته ««خانهتکانیهای» عموسام!»
ماه: مارس 2007
خاتمی و پلوسی!
امروز در 29 مارس 2007، شاهد شکلگیری جریانی هستیم که اگر تمامی مهرههای کلیدی آن، بر اساس آنچه تاکنون رخداده، در برج «عقرب» نشیند، ایالات متحد قاعدتاً میباید پای به بحرانی تاریخی گذارد. پیشتر در همین وبلاگ گفتهایم که مواضع مخالفان رسمی جنگ عراق در آمریکا، یعنی آنان که در جانپناههای «حزبدمکرات» سنگر گرفتهاند، همانها که دیروز به جنگ عراق و افغانستان رأی «مثبت» میدادند و امروز صلحطلبانی حرفهای از آب درآمدهاند، یک «بازی» سیاسی بیش نیست؛ بازی با «افکارعمومی»! همان «عموم» مردمی که میباید روزی ـ یک سال و چند ماه دیگر ـ در برابر جعبههائی الکترونیکی به عمل نیک و دمکراتیک «رأیدادن» مشغول شوند! و باز هم صریحاً عنوان کردهایم که اشغال یک کشور ـ عراق هر کشوری هم نیست ـ در بطن روابط جهان چند قطبی امروز، عملی نیست که روزی به میل این یک صورت پذیرد، و روز دیگر به میل آن دیگری «خاتمه» یابد. و باز هم گفتهایم که، اگر اشغال عراق، در ظاهر امر، تا حد زیادی بر اساس پیشفرضهای ایالات متحد و بر پایة مخالفتهای صوری گروهی دیگر صورت گرفت، خروج ارتشهای آمریکا و انگلیس از این کشور، امروز بدون اجازة قدرتهای بزرگ جهانی «امکانپذیر» نخواهد شد!
ادامه نوشته «خاتمی و پلوسی!»
صورتکهای شکسته!
از چند روز پیش شاهدیم که، طی یک روند تبلیغاتی گسترده، «دستگیری» چند ملوان و ناوی ارتش انگلستان، به وسیلة نیروهای مسلح حکومت اسلامی، در بوق و کرنا گذاشته شده. اینکه دستگیرشدگان «متخلف» هستند یا خیر، آنچنان از اهمیت برخوردار نیست؛ همانطور که میدانیم این نوع «دستگیریها» صرفاً جنبة سیاسی دارد تا «حقوقی»! آنان که از طرف رسانههای داخلی و خارجی، «ناویهای انگلیسی» خوانده میشوند، میتوانستهاند حتی ساکنان یکی از خانههای شمال شهر تهران نیز باشند، که تحت نظارت دولت اسلامی به امور جاسوسی و ارتباطات مشغول بودهاند، و بعداً توسط وزارت اطلاعات دستور بازداشت آنان صادر شده!
ادامه نوشته «صورتکهای شکسته!»
سینمای هزارة سوم!
بر صحنة محافل بینالملل، در مورد کشور ایران، شاهد رخدادهائی هستیم که شاید نیازمند برخوردی فراتر از یک بررسی اجمالی باشد. همانطور که دیدیم محمود احمدینژاد به نیویورک اعزام نشد! این مطلب را رسانهها تحت عناوین متفاوت «توجیه» کردند، ولی همه میدانیم که ایالات متحد به عنوان میزبان سازمانملل نمیتواند موجباتی فراهم آورد که رئیس یک دولت عضو نتواند در موعد مقرر در محل سازمان حضور به هم رساند؛ این یک قانون است، و از طرف کلیة دولتهای عضو به تصویب رسیده، و در شرایط فعلی اگر واقعاً دولت جرج بوش ممانعتی از حضور احمدینژاد در نیویورک به عمل میآورد، مخالفان وی این عمل را در بوق و کرنا گذاشته بودند. در واقع، این حاکمیت ایران بود که ترجیح داد متکی را به جای احمدینژاد به نیویورک بفرستد. اینکه چرا حاکمیت دست به این عمل زده، شاید آنقدرها در شناخت شرایط مهم نباشد، ولی آنچه در نیویورک پیش آمد چرا!
ادامه نوشته «سینمای هزارة سوم!»
آزادی و دیگر هیچ!
انسان از دیرباز در تعریف واژة «آزادی» گرفتار آمده، چرا که انسانهای نخستین «آزادی» را، نه در معنای امروزی کلمه، که در راستای برخورداری از نوعی «امنیت» تجربه کردهاند. برای ما که امروز در اتاقی، در گوشة شهری، و در برابر یک مانیتور رایانه نشستهایم، به دست دادن تصوری نزدیک به واقعیت از زندگانی بشر در گذشتههای دور، آن هنگام که نخستین انسانها گرد یکدیگر جمع شدند، تا شبانگاه درندگان، حیوانات موذی و یا قبیلههای متخاصم بر آنان نتازند، بسیار مشکل است. بشر نخستین، به شناخت «آزادی» صرفاً در ارتباط با مجموعة گستردهتری از انسانها، به عنوان جامعه، گروه و قبیله دست یافته. و ارتباط انداموار «آزادی» و «جبر» شاید در همین امر خلاصه شود. هر چند که بعدها در تفکر فلسفی، «جبر» را از زندگانی روزانة انسان خارج کردند، و به مابعدطبیعه و نیروهائی خارج از توصیف عقلائی منسوب! لیک، آنانکه به زنجیرة «تحول» در مسیر تفکر بشر معتقدند، میباید قبول داشته باشند که «جبر» در معنای فلسفی کلمه ریشه در همان طبیعت و نیروهائی دارد که انسان قادر به مهار آنان نیست.
ادامه نوشته «آزادی و دیگر هیچ!»
بلشویسم در کاخ سفید!
آیا آمریکا چپگرا شده؟ این سئوالی است که مدتهاست ذهن بسیاری افراد را به خود مشغول داشته. فروپاشی دستگاه اتحاد شوروی، آنطور که برخی ادعا میکنند، تحول کوچکی نیست. شاهدیم که پس از فروپاشی اتحاد شوروی دو تمایل بر تحلیلهائی که مورد حمایت محافل سرمایهداری بودند حاکم شد. این تحلیلها، نخست شکست شوروی در ارائة یک نمونة قابل اعتنا از سوسیالیسم علمی را در بعدی فلسفی مورد بررسی قرار میداد، و سپس، ابعادی اقتصادی، اجتماعی و نهایت امر نظامی نیز این «تحلیل» یکطرفه و یکجانبه را دنبال میکرد. کار بجائی رسید که فردی به نام فوکویاما، که در دستگاه حاکمیت آمریکا صرفاً یک حقوقبگیر و تبلیغاتچی به شمار میآید، نظریة مسخرهای به نام «پایان تاریخ» را نیز به محافل سرمایهسالار «هدیه» داد.
ادامه نوشته «بلشویسم در کاخ سفید!»
افکارعمومی یا «ابزارگروهی»؟
جرج بوش، رئیس جمهور ایالات متحد، به مناسبت چهارمین سالروز حملة ارتش آمریکا به کشور عراق، سخنانی خطاب به ملت آمریکا ایراد کرده. اگر هنوز پس از گذشت سه سال از آغاز این درگیری ـ فقط چند هفته پس از آغاز جنگ، پایان آن توسط همین دولت رسماً اعلام شده بود ـ رئیس جمهور آمریکا آیندة سیاسی اینکشور در عراق را اینگونه نامشخص به تصویر میکشد، خود بهترین نشانه است از نبود هر گونه «موفقیتی». در جنگ عراق، نه قدرتهای بزرگ جهانی در برابر ایالات متحد رسماً صفآرائی کردند ـ نمونة جنگ ویتنام و کره ـ و نه یک ایدئولوژی منسجم و «قابل توجه»، ایدئولوژی حاکم بر نیروهای نظامی آمریکا ـ لیبرالیسم مالی و اقتصادی ـ را به چالشی جدی و فلسفی کشانده. از طرف دیگر، نیک میدانیم که صدام حسین حاکمی خونریز و مستبد بود، و معمولاً چنین حاکمانی از حمایتهای وسیع تودهای برخوردار نیستند. آنهم پس از تجربیات هولناک 8 سال جنگ بیحاصل با ایران، و سپس حملة بیدلیل به کشور کویت! عملیاتی که در مجموع فقط زمینهساز منزوی شدن روزافزون ملت عراق در صحنة جهانی، و تحمیل مصائب روزانه بر مردم کوچه و بازار شد. خلاصه بگوئیم، ماجراجوئیهای صدام حسین و دولت بعث عملاً هیچ نتیجة ملموس و مثبتی برای ملت عراق، از آغاز کار تا سرانجام این حاکمیت به بار نیاورده بود که در برابر سقوط آن ملتی به پا خیزد.
ادامه نوشته «افکارعمومی یا «ابزارگروهی»؟»
فردا نوروزه!
امروز از بستر برخاستم، تو گوئی باران میآمد، ولی شب هنوز سایههایش را با نسیم صبح نشسته بود، و هنوز گنجشک کوچکی که روزها بر لب بالکن مینشیند و آوازی ناشناس را مرتب تکرار میکند، از خلوتگاه خود بیرون نیامده بود، فردا نوروز است؟
ادامه نوشته «فردا نوروزه!»
اصلاحطلبان در عهد فارابی!
امروز از قضای روزگار گذارم افتاد به سایت روزینامة «اعتمادملی» و روزنا! بله، زمانی که روی خطوط اینترنت به «چرخچرخعباسی» مشغول میشوید، آخر و عاقبتتان معلوم نیست به کجا خواهد کشید. امروز هم عاقبت امر، بنده افتادم توی سایت «اصطلاحطلبان» و «دمکراتهای» جمکران، که حوضی است خیلی «عمیق» با آبی زلال و مواج. در ضمن، این سایت «نجات غریق» ندارد، مواظب باشید که اگر «غرق» شدید، پای خودتان! هیچ شوخی و مجاملهای در کار نیست. و آنان که فکر میکنند این چند سطر از روی شوخی نگاشته شد، کافی است که چند خط دیگر را هم بخوانند تا بدانند اصلاً چنین نیست.
ادامه نوشته «اصلاحطلبان در عهد فارابی!»
مشقاسم و تزار!
پیشنویس قطعنامة شورای امنیت سازمان ملل، یا آنچه گروه (5+1) نام گرفته، در مقابله با «تهدیدات نظامی و هستهای» ایران، گویا به مرحلة نهائی خود نزدیک شده است. برخلاف آنچه رسانههای بینالمللی در بوق و کرنا میگذارند، تحلیل چند و چون این قطعنامه آنقدرها از اهمیت کلیدی برخوردار نخواهد بود. چرا که، در این میان چند اصل کلی مورد نظر قدرتهای تصمیمگیرنده در سطح جهانی بوده، که در واقع این به اصطلاح «قطعنامه» خلاصهای از همین مجموعه را به دست میدهد. تجربیات تاریخی به صراحت نشان داده، که نه تصویب یک قطعنامه میتواند به معنای «اعمال» مفاد آن باشد ـ نمونة قطعنامهها بر علیة کشور اسرائیل کم نیست ـ و نه «بود» و «نبود» یک قطعنامه میتواند در انجام و یا عدم انجام مجموعه اعمالی ـ چه نظامی، چه اقتصادی و مالی ـ «اخلال» ایجاد نماید. به طور مثال، با بازگشت به شرایط جنگ ایران و عراق، که در نخستین ماههای پس از کودتای 22 بهمن آغاز شد، شاهدیم که همین «شورای امنیت سازمان ملل» در تاریخ 28 سپتامبر 1980، یعنی چندی پس از آغاز این جنگ، طی یک قطعنامه از هر دو طرف درگیر «تقاضا» میکند که سریعاً به مرزهای بینالمللی عقب نشسته، «اختلافات» خود را از طرق «مسالمتآمیز» حل و فصل کنند! این نوع، «قطعنامهسازی» کلیشهای بود که طی دوران جنگ سرد، پیوسته در برابر درگیریهای نظامیای منتشر میشد، درگیریهائی که حامی آنان قدرتهای بزرگ جهانی بودند. به جرأت میتوان اذعان داشت که یک نسخة واحد و ماشین شده، از همین متن همه روزه از جانب شورای امنیت سازمان ملل، در موارد مختلف چاپ و منتشر میشد.
ادامه نوشته «مشقاسم و تزار!»
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.