بازشماریدن!

آنچه در گفتمان جناح‌های مخالف‌نما و دولتی ایران «کودتای 22 خرداد» عنوان می‌شود از ابعاد مختلفی برخوردار شده که یک به یک، به تدریج از پرده بیرون می‌افتد. البته در اینکه یک مجموعه عملیات سرکوبگرانه از طرف اوباش مسلح، پس از پایان خیمه‌شب‌بازی 22 خرداد به منصة ‌ظهور رسیده نمی‌باید تردید داشت، ولی برای دریافت اینکه عملیات مذکور در واقع چه اهدافی را دنبال می‌کند، بسنده کردن به گفتمان «مخالف‌نمایان» در درون ساختار قدرت حکومت اسلامی آنقدرها اعتباری ندارد. این «مخالف‌نمایان» معمولاً از طریق «زدن به نعل و به میخ» هم حکومت را توجیه می‌کنند، و هم به خیال خود «اهداف» والای اصلاح‌طلبی را به ارزش می‌گذارند. ولی از دید ناظران مسائل سیاسی و اجتماعی ایران، آنچه از اهمیت برخوردار می‌شود نه «حق و حقانیت» فرضی انقلاب اسلامی و نیات خیر امام‌خمینی، و نه اهداف والا و انسانی جناح اصلاح‌طلب است؛ ناظران به دنبال این اصل کلی‌اند که چرا در بطن یک حکومت استبدادی، دست‌نشانده و تا نهایت ممکن فاسد و مفسده پرور، به یک‌باره هیاهو و جنجال به راه انداخته‌اند که «مردم چه نشسته‌اید! دیکتاتوری!»

تغییر مسیر در سیاست‌های جهانی، خصوصاً در حیطه‌ای که شامل سرنوشت حکومت اسلامی می‌شود، از آغاز برنامة باراک اوباما قابل پیش‌بینی بود. اوباما همچون پیشینیان خود در حزب دمکرات آمریکا یعنی ترومن، کندی، ‌کارتر و کلینتن، برای برنامه‌های مشعشعانة ایالات متحد در مرزهائی که پیشتر متعلق به اتحاد شوروی بود و امروز کشور روسیه است، کیسة گشادی دوخته. گشادی این کیسه به همان اندازه است که بحران امروز در بطن حکومت دست‌نشاندة جمکران عمیق و سرنوشت‌ساز شده. از یک سو شاهدیم که دو جناح در بطن این حکومت عملاً به جان یکدیگر افتاده‌اند، و از سوی دیگر موضع‌گیری‌های متفاوت دولت‌های غرب و شرق هر یک در مسیر تشدید بحران گام برمی‌دارد. این خود نشان می‌دهد که جهت حل و فصل بحرانی که پیش روی داریم میان دولت‌های قدرتمند جهان به هیچ عنوان هم‌سازی و همراهی در کار نیست.

آنان که غائلة 22 بهمن 57 را به خاطر دارند، و یا در مورد آن دست به تحقیق و تفحص تاریخی زده‌اند بخوبی می‌دانند که تحت شرایطی که امروز در ایران شاهدیم، در آنروزها دست‌های امپریالیسم جهانی فرد نیمه‌ دیوانه‌ای به نام روح‌الله خمینی را به بلواها و هیاهوهای گاه‌ بی‌هدف و مسلماً بسیار ناپخته و بچگانه تحت عنوان «رهبر» تحمیل کرد. و کشورهای غربی در ساختاری یک‌پارچه از این به اصطلاح «رهبر» حمایت سیاسی، تبلیغاتی و اطلاعاتی به عمل آورده، در طرفه‌العینی حکومت شاه به زانو افتاد و حضرت «امام‌» خمینی از سوراخ بیرون آمدند. برنامه‌ای به صورت مدون و متقن در کار نبود و شعار هم کاملاً روشن بود: اسلام، اسلام و باز هم اسلام! به زبان دیگر مسئله فرستادن ملت به دنبال «نخود سیاه» بود و نتیجه همان شده که امروز در برابرمان قرار دارد. طی این غائله، روحانیت شیعه که عمری نان و گوشت میرپنج و فرزندش و کودتاهای چپ و راست را میل کرده بود در ساختار «شترگاوپلنگ» استعماری که رژیم شاه برای ملت سوغات آورده بود تبدیل شد به «رهبر انقلابات جهانی»!

امروز دقیقاً همین صورت‌بندی در حال تکرار است، با این تفاوت که موضع‌گیری سیاست‌های تعیین کنندة جهانی هنوز به نفع رژیم حاکم یعنی دارودستة علی خامنه‌ای متمایل است. با این وجود در بطن رژیم شکافی افتاده و نانخورهای دیرینة حکومت اسلامی، همان‌ها که همچون نمونة روحانیت در رژیم شاه از صدقة سر یک نظام سرکوبگر به آلاف‌وعلوف رسیده‌اند، دست به مخالفت با برخی بدنه‌های نظامی و امنیتی این حکومت می‌زنند! در این غائله، امثال میرحسین موسوی و کروبی به این توهم دامن زده‌اند که گویا با پای گذاشتن ورای «خطوط قرمز» در این حاکمیت می‌توانند باز هم به موجودیت سیاسی خود تداوم دهند! می‌دانیم که این نوع تحلیل‌ها در عمل کار احمقانه‌ای است و دقیقاً داستان و حکایت همان غائلة 22 بهمن می‌شود. در 22 بهمن 57 نیز اگر ارتش، ساواک و شهربانی پهلوی‌ها، به دستور آمریکا از خمینی حمایت نمی‌کرد، حضرت امام در همان مدرسة علوی می‌ماندند تا با اولین پرواز به نجف اشرف بازگشته به افتخار مجاورت نائل شوند! آنچه حکومت و حاکمیت برای خمینی و اوباش و اراذل همراه وی فراهم آورد، نه هیاهوی مشتی دانشجوی تهییج شده و عصبی بود، و نه حمایت فرضی «توده‌های» عظیم میلیونی؛ این حکومت برخاسته از سرنیزة ارتش شاه است.

و آقایان موسوی و کروبی نیز امروز در همین صورت‌بندی قرار می‌گیرند؛ اینان یا می‌توانند از حمایت محورهای کلیدی در یک نظام سرکوبگر و وابسته، یعنی محافل امنیتی و نظامی که تحت نظر سیاست‌های جهانی اداره می‌شود، برخوردار شوند، یا شکست خواهند خورد. این افراد که تحت حمایت یک نظام سرکوبگر در جایگاه فعلی خود قرار گرفته‌اند، اگر خواهان دست‌یابی به زمینه‌های اجرائی گسترده‌تری هستند تنها راه ممکن برای‌شان خروج از حاکمیت و پیوستن به مخالفان است، فریاد زدن زیر عبای حکومت اسلامی نتیجه‌ای جز رسوائی بیشتر نخواهد داشت. و اگر روزی این حکومت سرنگون شود، مسلم بدانیم از نظر مخالفان، خط موسوی و کروبی آنقدرها با خامنه‌ای متفاوت نخواهد بود، همچنانکه حتی امثال بنی‌صدر و مجاهدین خلق نیز علیرغم سال‌ها درگیری‌ با حکومت اسلامی هنوز در افکار عمومی ایرانیان می‌باید پاسخگوی حمایت‌های «قاطعانه‌شان» از اراجیف حضرت امام خمینی و دیگر دکانداران شیعة اثنی‌عشری باشند! آقایان کروبی و موسوی که جای خود دارند.

در همینجا می‌باید عنوان کنیم، اصولاً این «تئوری» که بر اساس آن یک حاکمیت می‌تواند نگرشی «انقلابی» را در چارچوب یک نظام مستقر و حاکم و همزمان با حفظ چارچوب‌های تشکیلاتی و اداری و نظامی و انتظامی آن جایگیر کند، خزعبلات و مزخرفات است. با این وجود امروز در کمال تأسف گروه عظیمی از صاحب‌نظران و تحلیل‌گران وطنی و اجنبی به استفادة نابجا از واژة «انقلاب» عادت کرده‌اند. این «عادت» که معمولاً به دلیل لغزش‌های زبانی و پیروی از «مدروز» در فرهنگ گویشی یک جامعه جای باز می‌کند، برای آیندة سیاسی کشور مضار و بحران‌های فراوانی به همراه خواهد آورد. آنچه در 22 بهمن 57 اتفاق افتاده نه تنها یک «انقلاب» نیست که رخدادی است در پائین‌ترین و سخیفانه‌ترین حد ممکن، یعنی یک کودتای نظامی و امنیتی!

با این وجود می‌باید قبول کنیم که دمیدن غربی‌ها و «مفسران» همیشه در صحنة اینان در بوق «انقلاب» دلائل اساسی و پایه‌ای خود را نیز داشته. بارها در همین وبلاگ زمینه‌های سیاسی، استراتژیک و تشکیلاتی‌ای که «استقرار» یک حکومت مذهبی را در ایران در چارچوب منافع غرب قابل توجیه می‌نمود، مورد بررسی و تحلیل قرار داده‌ایم. مهم‌ترین این دلائل مسلماً جنگ «مقدس» سازمان ناتو با اتحاد شوروی در افغانستان بود، با این وجود دلائل به این یک محدود نمی‌ماند. جهت به ارزش گذاشتن یک جامعة «مذهبی» و سرکوب تمامی تمایلات غیرمذهبی در ایران آنروز و تبدیل کشور به یک «مسجد آمریکائی» از قبیل آنچه امروز شاهدیم، ایجاد تحرک در هنگ‌های پوپولیست و عوام‌گرا الزامی بود. اینجاست که گفتمان استعماری «انقلاب اسلامی» کاربرد اساسی و پایه‌ای خود را به دست می‌آورد؛ به راه انداختن خلق‌الله در کوچه و خیابان و سرکوب تمامی مظاهر به اصطلاح «غیراسلامی» تحت عنوان مبارزه با شیطان بزرگ، اینهمه در چارچوب استراتژی‌های مورد نظر آمریکا.

امروز که بسیاری از «انقلابیون اسلامی» به دلیل سیلی محکمی که سیر تحولات اخیر اجتماعی کشور به گونه‌شان نواخت از «خواب خوش» انقلابی بیدار شده‌اند، به صراحت می‌بینند که بدون حمایت ارتش، نیروهای انتظامی و کادرهای امنیتی، جنبش‌های رفورمیست و «درون‌ساختاری» در بطن یک حاکمیت استبدادی کارشان بجائی نمی‌رسد. با هیاهوی «الله‌اکبر» روی پشت‌بام، و با به راه انداختن بچه‌مدرسه‌ای‌ها در کوچه و خیابان «رژیم» نمی‌توان جابجا کرد، آنهم یک حکومت استعماری و تا بن‌دندان ‌مسلح! اگر حکومت شاه قادر بود 10 درصد از سرکوبی که امروز اربابان حکومت اسلامی برایش تأمین کرده‌اند در آنروزها اعمال ‌کند، خمینی حتی از نجف هم نمی‌توانست پای بیرون بگذارد. پس امروز ما در برابر دو گزینه قرار داریم، یا خواهان همکاری با حاکمیت‌های سرکوبگر جهانی هستیم، و دلخوش به تحولاتی می‌شویم که هر از گاه توسط اینان و از طریق نیروهای امنیتی و نظامی بر جامعة ایران تحمیل می‌شود، یا می‌خواهیم تماماً از این صورت‌بندی پای بیرون بگذاریم. این انتخابی است که امروز در برابر ما ایرانیان قرار گرفته و نمی‌باید در گزینش آن تعلل به خرج داد.

به هر تقدیر همانطور که گفتیم، باقی ماندن در بطن این حکومت برای افراد، حتی آنان که قصد سوءاستفاده از مقام و موقعیت خود را هم ندارند، فقط یک رسوائی خواهد بود. حال که سخن از رسوائی به میان آمد، بهتر است یادآور شویم که امروز شورای نگهبان حکومت اسلامی نتیجة خیمه‌شب‌بازی «انتخابات» جمکران را نیز رسماً مورد تأئید قرار داد! اینکه پس از گذشت 16 روز درگیری گستردة سیاسی و اجتماعی در سطوح مختلف، شورای نگهبان حتی پیش از شمارش همان 10 درصد آرائی که خود به بازشماری آن «رضایت» داده بود، نتیجة انتخابات را مورد تأئید قرار ‌دهد، نشان از این اصل کلی دارد که رژیم بر خلاف آنچه می‌نمایاند نه کاری با افکار عمومی و به قول خود «ملت مسلمان» دارد و نه کوچک‌ترین احترامی برای کاندیداهای «خودی» و نوکران خودفروخته‌ای همچون موسوی و کروبی قائل است. این حکومت دست‌نشانده زمانی نتایج «انتخابات» خود را اعلام می‌کند که اربابان ینگه‌دنیائی دستور لازم را صادر کنند، این دستور صادر شده، شورای نگهبان نیز به آن عمل می‌کند!

ولی در همینجا می‌باید عنوان کنیم که اینبار برخورد متفرعنانة حکومت اسلامی با افکار عمومی‌ و خصوصاً بی‌توجهی به قشر قابل‌ملاحظه‌ای از بدنة سیاسی و محفلی این حکومت که از طریق تأئید بی‌قید و شرط یک پروسة مورد مناقشه، آنهم با چنین خونسردی و بی‌تفاوتی به منصة ظهور رسید، در عمل یک تف سربالا ‌است، که دیر یا زود به چهرة این حکومت فرو خواهد افتاد.

با این وجود نمی‌باید از چنین عملی متعجب شد؛ در واقع اگر عکس این عمل صورت می‌گرفت تعجب‌آور می‌بود. حکومت اسلامی در مقام یک تشکیلات دست‌نشانده، در روند تبدیل خود به یک نظام کاملاً استعماری و استخوانی از مواضع و پله‌های مشخصی می‌باید عبور ‌کند، و همچون یک حشرة موذی مراحل دگردیسی خود را گام به گام دنبال خواهد کرد. همانطور که دیدیم، در نخستین روزها مسئلة حذف «غیراسلامی‌ها» مطرح شد؛ این گزینه با همکاری آمریکا به سهولت انجام پذیرفت، چرا که زمینة سیاسی کشور عملاً توسط حکومت شاه از میان رفته بود و مردم فاقد نقاط اتکاء سیاسی و حزبی بودند. بعد مسئلة حذف «مسلمان‌های غیرخودی» به میان آمد، و روند این «حذف» تا به امروز همچنان پیش می‌راند. امروز با حذف میرحسین موسوی و کروبی، حذفی که به احتمال زیاد می‌تواند جنبة فیزیکی نیز بیابد، تشکیلات حکومت اسلامی جهت بهرهمند باقی ماندن از حمایت استعماری عملاً به دست خود ساختار تشکیلاتی را به دو نیم کرده!

آمریکا در چارچوب منافع استراتژیک خود، خصوصاً در ارتباط با مسکو، به این عملیات «رضایت» داده، و اگر جهت اجتناب از اطالة کلام در اینجا نمی‌توان ابعاد متفاوت این «عملیات» را تجزیه و تحلیل کرد، یک اصل را نمی‌باید به دست فراموشی سپرد، آمریکا این «امید» را در دل می‌پروراند که با حمایت زیرجلکی از باند کروبی و موسوی، نه تنها از برکات حکومت اسلامی به ریاست خامنه‌ای و احمدی‌نژاد تا حد ممکن بهرهمند شود، که در آیندة نزدیک همین موسوی و کروبی را تبدیل به «اوپوزیسیونی» در درون همین حکومت کند!

باید در همینجا بگوئیم این دیگر واقعاً یک «زیاده‌خواهی» استعماری است. هر چند از یانکی‌جماعت هر چه بگوئید برمی‌آید؛ انجام گرفتن و یا نابودی این پروژة استعماری امروز بیش از پیش بستگی به آگاهی‌های سیاسی و تشکیلاتی ملت ایران پیدا کرده. در این مقطع همانطور که در مطالب پیشین نیز گفتیم ملت ایران پای در «بزنگاه رویاروئی» گذارده. وظیفة ما ایرانیان این است که از این رویاروئی که بیشتر یک فرهنگ‌سازی است تا یک درگیری فیزیکی استقبال کامل به عمل آوریم. این رویاروئی می‌باید روزی دین‌خوئی استعماری را برای همیشه از صحنة سیاست و اجتماع ایران بزداید. و نتیجة مهم و اساسی آن زمینه‌سازی جهت فراهم آوردن برخوردهائی انسان‌محور با مسائل و مشکلات جامعه باشد.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید30ژوئن2009

thehere.info
www.taxsourcepro.com
www.proxy4iran.info
www.talonvision.info
takethere.info
proxy-heaven.info
nowthere.info
px10.info
zoomgreat.info
nowmany.info
wayin.info
www.filtershekan.biz
px9.info
unlockaholic.com
dothere.info
www.surfwork.be
shadowshroud.info
waybest.info
donein.info
dosome.info
popsome.info
docome.info
jadeproxy.com
popthere.info
domuch.info
www.filtershekan.ws
zoomthere.info
shocksite.info
waybetter.info
proxydesigns.info
bigenter.info
zoommany.info
bestthere.info
bignow.info
nowin.info
www.generalcuster.net
bestenter.info
popall.info
likenow.info
leapthere.info
takemuch.info
havemany.info
everneed.info
orob.info
findmuch.info
likemany.info
bestofmany.info
proxy.fiestalapradera.com.ar
mariablundendesigns.com
pophere.info

تشیع و تحرک!

نمایشات «انتخاباتی» که حکومت اسلامی با حضور عده‌ای از عوامل شناخته شدة خود در رأس هرم سرکوب به راه انداخت به پایان روند «قانونی» خود نزدیک می‌شود. تا چند روز دیگر شورای نگهبان جمکران می‌باید رأی نهائی خود را در مورد این «انتخابات» صادر کند. در چارچوب آنچه تاکنون تحت عنوان «واقعیات» انتخابات از مجاری «قانونی» ارائه شده، ریاست جمهوری احمدی‌نژاد گویا غیرقابل بحث خواهد بود!‌ اینکه شمارش دوبارة 10 درصد آراء کار را به کجا می‌کشاند، بجای اینکه نوعی استفهام تلقی شود، می‌باید به عنوان یک موضع‌گیری استراتژیک مورد تحلیل قرار گیرد. چرا که این 10 درصد در کنار دیگر «آرائی» قرار خواهد گرفت که نه شمرده شده، و نه شمرده خواهد شد. فراموش نکنیم که مشکل حکومت جمکران نه آراء مردم است، و نه تعداد این آراء؛ مشکل یافتن راهی است جهت تداوم رژیم سرکوب و چپاول.

کشورهای اروپای غربی دست در دست هیئت حاکمة جدید و «دمکرات» آمریکا قصد آن داشتند که با بیرون کشیدن میرحسین موسوی یک نوع «حماسة» نوین دوم خردادی به شیوة «سیدخندان» به راه بیاندازند. اینکه سهم واقعی ملت ایران از چنین «حماسه‌ای» چه می‌توانست باشد، جای بحث ندارد. کارنامة 8 سالة سیدخندان به صراحت نشان می‌دهد که در عمل و تئوری «اصلاح‌طلبی» با چه دیواره‌هائی در بطن حکومت اسلامی برخورد خواهد داشت. فروافتادن در توجیهاتی ایدئولوژیک که هم حاکمیت اسلامی را دست‌نخورده می‌خواهد و هم اصلاح‌طلبی را پیشرو و مترقی، و کشور را درگیر روند سیاست‌بازی‌های «علی خواجه ـ خواجه علی» می‌کند، طی دورة سیدمحمد خاتمی تجربه شده. جامعة ایران دیگر پای در این باتلاق متعفن نخواهد گذاشت.

آنان که با جدیت در بوق این به اصطلاح «انتخابات» می‌دمیدند، و مردم را به شرکت فعال دعوت می‌کردند، به عقیدة ما متعلق به جناح‌های مشخصی‌اند. یا صریحاً نانخورهای محافل استعماری‌اند و فقط «به فرموده» عمل می‌کنند، یا بازماندگان خیل «ایده‌آلیست‌های» کوردل شیعی‌مسلکان در صدر «انقلاب اسلامی‌اند‌»‌ و هنوز اسیر آتش عشق علی و حسین، ترجمان احساسات کودکانة امثال شریعتی و مطهری باقی مانده‌اند، یا جماعتی‌اند که از وحشت دیکتاتوری «کمونیست‌ها» و یا بازگشت سلطنت، یعنی چپ‌افراطی و راست‌افراطی، به حکومت آخوندجماعت به صورت «زیرجلکی» رضایت می‌دهند. به هر تقدیر الهامات اینان هر چه باشد، در یک اصل تردیدی نیست؛ صحنه را بکلی باخته‌اند! بهتر است بجای سمبه زدن در لولة زنگ‌زدة تفنگ حکومت اسلامی دکان دیگری بیابند.

اصلاح‌طلبان حکومتی، طی چند روز آینده می‌باید ارتباط تشکیلاتی خود را با مراکز ثقل حکومت «نظامی ـ اسلامی» مشخص کنند، و وعدة «بازشماری» آراء که از طرف مقام‌معظم و نوحه‌خوان‌های شورای نگهبان مطرح شده، در واقع فرجه‌ای است زمانی جهت دست‌یابی به این «ارتباطات نوین» و تعیین چند و چون آن‌ها. اینکه امثال کروبی و موسوی از این «بازشماری» در چه شرایطی سر بیرون خواهند آورد، دیگر برای بسیاری از قشرهای اجتماعی در ایران بی‌اهمیت شده، کاندیداهای ریاست جمهوری در عمل ثابت کردند که بیشتر از آنچه امین آراء و تمایلات اجتماعی توده‌های مردم کشور باشند، دست‌نشاندة حکومت و تشکیلات سرکوبگراند. هر چند این نتیجه‌گیری بسیار زودتر از این‌ها می‌توانست به منصة ظهور برسد اگر برخی قلم‌به‌مزدها دست به انحراف افکار عمومی نمی‌زدند، و مردم کشور را به بن‌بست شرکت فراگیر در این «انتخابات» نمی‌انداختند. با این وجود، بن‌بست کذا امروز دیگر دامنگیر ملت نیست؛ تکلیف ملت با این حکومت به دلیل همین بن‌بست بیش از پیش روشن شده، این بن‌بست به معنای واقعی کلمه گریبانگیر حکومت شده است.

حمایت‌های فرامرزی از حکومت اسلامی، و زمینه‌سازی جهت برگزاری «انتخابات» جمکران که طی آن قرار بود با تکیه بر «حضور فرضی» بیش از 85 درصد واجدین شرایط، «تاجگذاری» میرحسین موسوی در مقام ریاست جمهور نقطة بازگشت به «خط‌امام» و «ارزش‌های جاودان» اسلام در سیاست روزمرة کشور ایران شود، در عمل به آب گوزیده. این «حضور» فرضاً فراگیر به نفع احمدی‌نژاد مصادره شد و آتش‌بیاران معرکة عموسام نه تنها جان تازه‌ای در کالبد «خط امام» ندمیدند که امام‌شان را از وضعیت نیمه‌جان به جسدی متعفن و پوسیده تبدیل کردند. خلاصة کلام پتکی که قرار بود بر فرق ملت ایران فرود آید، تبدیل به استخوان شد و در گلوی حکومت‌های غرب و آمریکا افتاد. احمدی‌نژاد که چهارسال پیش، فقط برای جنگ‌افروزی و مفت‌گوئی توسط همین آمریکائی‌ها از صندوق‌ها بیرون کشیده شده بود، امروز می‌باید در کنار آقای اوبامای «دمکرات» نقش سرنوشت‌سازی در حیطة منطقه‌ای نیز ایفا کند! خلاصة کلام اگر موضع احمدی‌نژاد به عنوان رئیس جمهور مورد تأئید نهائی قرار گیرد، دیر یا زود می‌باید منتظر مذاکرات آقای اوباما با ایشان نیز باشیم! و دلیل هیاهوئی که آمریکائی‌ها به راه انداخته‌اند، فقط این است که به نحوی از انحاء بر «شمارش» کذائی آراء تأثیر گذاشته آبروریزی‌های سیاسی را که نتیجة اعمال ضدبشری‌شان در ایران است به حداقل برسانند. ولی مشکل می‌توان برای بن‌بست واشنگتن در ایران چاره‌ای جست.

ماه‌ها پیش در مطالبی که در همین وبلاگ آوردیم خاطرنشان کردیم که دیپلماسی روسیه در مرزهایش کاملاً شناخته شده است. روسیه نمی‌تواند از به قدرت رسیدن یک دستگاه استعماری که اسلام را وسیلة تهییج افکار عمومی و آشوب‌های اجتماعی کرده در عمل حمایت سیاسی صورت دهد. حضور اوباش جمکران چه در هیئت‌های «خط امام» و چه در ظواهر «اصولگرائی» در مرزهای روسیه یک خطر بالقوه تحلیل می‌‌شود، به همین دلیل نیز واشنگتن حاضر نیست از این اهرم اعمال فشار دست بردارد. و شاهدیم که به عناوین مختلف آمریکا اوباش جمکرانی را به صحنة سیاست کشور می‌کشاند، و به آتش عواطف «مذهبی» و هیجانات دینی و اسلامی در سطح جامعه دامن می‌زند.

عکس‌العمل امروز دولت روسیه در برابر آنچه «تقلب‌های انتخاباتی» عنوان می‌شود، کاملاً منطقی است؛ و نهایت امر به یک نتیجه‌گیری کلی منجر خواهد شد. یا آمریکا و انگلستان حاضرند با کنار گذاشتن گزینة «اسلام‌پروری» و طالبان‌سازی زمینة رشد جنبش‌های انسانی و اومانیستی را در منطقه فراهم آورند، یا اینکه در صورت حمایت از طالبانیسم، رؤسای جمهور ایالات متحد و جنتلمن‌های انگلستان می‌باید عملاً با بدترین «انواع» آن در سطح جهانی و در انظار عمومی معشور شوند. این همان صورتبندی‌ای است که امروز بر روابط میان آمریکا و انگلستان با حکومت اسلامی سایه افکنده.

آمریکا ترجیح می‌داد یک جنایتکار «تطهیر شده» به نام میرحسین موسوی را با آنچه «85 درصد حمایت مردمی» معرفی می‌شد، از صندوق‌های شکستة انتخابات جمکران بیرون بکشد تا بتواند روابط بین‌المللی خود را با حکومت اسلامی به سطح مطلوب ارتقاء دهد؛ این گزینه امروز می‌باید با احمدی‌نژاد، همان پسرکی که قرار بود اسرائیل را از روی صفحة جغرافیا پاک کند، و امروز یک متقلب و سرکوبگر شناخته می‌شود، عملی گردد. و مطمئن باشیم که آمریکا تا چند صباح دیگر روابط خود را با همین احمدی‌نژاد علنی‌تر کرده، آخرین مرحله از آبروریزی‌های بین‌المللی را نیز طی خواهد کرد. آمریکا که برای جلوگیری از آشکار شدن روابط جمکران با واشنگتن تمامی تلاش خود را طی سی سال گذشته به خرج داده، به دلیل بن‌بست‌های سیاسی سعی کرد این حکومت را از نو «مشروع» نموده، با اصلاح‌طلبان نردعشق ببازد؛ پس از شکست پروژة «انتخابات 85 درصدی» این عشق‌ورزی‌ها می‌باید با احمدی‌نژاد و خامنه‌ای صورت گیرد!

ولی تا آنجا که به ایرانیان مربوط می‌شود قضیة حکومت اسلامی قصه‌ای تمام شده است. امروز بلندگوهای مغرب‌زمین هر یک «اصلاح‌طلبی» و آخوندهای به اصطلاح «قابل معاشرت» را به نحوی در بوق گذاشته‌اند، ولی دیری نخواهد پائید که این حمایت‌های سیاسی به پایان خود نزدیک شود، چرا که اقبال این قشر زالوصفت در میان مردم رو به افول گذاشته. و فقط در چنین مقطعی است که جنبش‌های اجتماعی و مدنی می‌تواند در خیزش‌هائی تعیین کننده بساط «دین‌باوری» و دین‌خوئی را از حاکمیت بزداید. شاید برای بررسی چند و چون این «دین‌باوری» نگاهی به تحولات اجتماعی ایران در این مقطع ضروری بنماید.

می‌دانیم که طی تمامی جنبش‌های اجتماعی و سیاسی که در کشورهای جهان رخ داده، و صحنة روابط اجتماعی و فرهنگی را دگرگون کرده، یا بهتر بگوئیم در تمامی «انقلابات» تعیین کنندة جهان حذف بنیاد مذهب از فضای سیاسی یکی از اساسی‌ترین شق‌ها و گزینه‌ها بوده. بنیاد مذهب به عنوان مهم‌ترین تکیه‌گاه سلطنت استبدادی و سنتی هیچگاه نتوانسته در عرصة تاریخی با جنبش‌های رهائی بخش از خود همگامی نشان دهد. این اصل در نخستین و پایه‌ای‌ترین انقلاب تاریخ بشر یعنی انقلاب کبیر فرانسه، به صورتی بسیار چشم‌گیر قابل رویت است. در انقلابات دیگر، حتی جنگ‌های استقلال ایالات متحد از امپراتوری انگلستان نیز نفی بنیاد مذهب پیوسته نقشی تعیین کننده داشته. و در انقلابات معاصر یعنی بلشویسم، مائوئیسم و کاستریسم نفی بنیاد مذهب یکی از برجسته‌ترین و اساسی‌ترین لایه‌های جنبش سیاسی بوده.

با این وجود، پس از گذشت یکصد و پنجاه سال از نخستین جرقه‌های انقلاب مشروطه در کشورمان، جامعة ایران هنوز آنطور که باید و شاید تکلیف خود را با بنیاد مذهب روشن نکرده. این تذبذب و دودلی می‌تواند از دیدگاه‌های متفاوتی به تحلیل و بحث کشیده شود. در این تحلیل نخست می‌باید از طبیعت «نامتعارف» مذهب شیعة اثنی‌عشری نام برد. از نظر تاریخی مذهب شیعه ویژگی‌هائی از آن خود دارد؛ ویژگی‌هائی که شاید دیگر فرقه‌ها و مذاهب از آن برخوردار نباشند. این مذهب فی‌نفسه نتیجة اختلاطی است از تاریخچة اعتقادات زرتشتی با دین تازیان، و در جامعه‌ای که ناسیونالیسم ایرانی هنوز خود را از حملة تازیان «زخم‌خورده» تلقی می‌کند، وابستگی به یک مذهب ویژه که به تدریج تبدیل به نمادی از مبارزه با تازیگری شده، خود مشکل‌آفرین خواهد بود. این مذهب تبدیل به پایگاه و تکیه‌گاهی برای ایرانی‌گری شده.

با این وجود اگر مذهب شیعه در چارچوب تبلیغات گسترده، مذهب «اکثریت مطلق» ایرانیان معرفی می‌شود، آمار واقعی آنقدرها هم به این مذهب «اکثریت» نخواهد داد. با در نظر گرفتن تعداد روبه‌افزایش «لائیک‌ها» در شهرهای بزرگ، و با التفات به این اصل کلی که سنی‌مسلک‌ها بیشتر در دهات و شهرهای کوچک‌ ـ مراکزی که دین‌خوئی بیشتر رایج است ـ متمرکز شده‌اند، امروز به جرأت می‌توان گفت که در «اکثریت» قرار دادن شیعی‌گری فقط یک موضع‌گیری صرفاً تبلیغاتی است. شیعه‌گری در تاریخ موجودیت‌اش، هیچگاه، حتی در تاریخ معاصر ایران، در موضع اکثریت و قدرت نبوده. این مذهب برای حفظ موجودیت خود پیوسته در جنگ با دیگر ادیان و مذاهب قرار گرفته، و همین «جنگاوری» مدام برای این ساختار فکری و قرون‌وسطائی نوعی «هم‌عصری»(کانتمپرانیتی) به ارمغان آورده. البته این هم‌عصری از ابعاد فلسفی و نظری برخوردار نیست، فقط در راستای ارتباطی صرفاً سیاسی و کارورزانه قرار می‌گیرد که هدف اصلی آن حفظ موجودیت است.

اربابان «مذهب شیعه»، همان‌ها که در این وبلاگ آخوندجماعت می‌نامیم، بخوبی از نقاط ضعف فوق آگاه‌اند، و به همین دلیل پیوسته تلاش کرده‌اند که با توسل به جنبش‌های اجتماعی، فکری، ناسیونالیستی، خلقی، و … و همزمان از طریق بهره‌گیری از محفل‌بازی و ساخت و پاخت با قدرت‌های فرامرزی، در جنگ‌های خود دست پیش داشته باشند و از حمایت قدرت‌های سیاسی داخلی و خارجی نیز بهرهمند باقی بمانند.

این ویژگی‌ها در بحران‌های سیاسی کشور که طی یکصدوپنجاه سال اخیر به عناوین مختلف به منصة‌ظهور رسیده، نقشی فراگیر ایفا کرده. بنیاد شیعی‌گری، هم ارتباط اندام‌وار خود را با دربارها و دولت‌ها و قدرت‌ها حفظ کرده، و هم به دلیل «جبونی» و عدم اطمینان از مواضع خود در بطن قدرت سیاسی، پیوسته سعی در باقی ماندن در بطن تحرکات اجتماعی داشته. به همین دلیل، طی این مدت شاهد نوعی دوگانگی در عملکرد این بنیاد هستیم. و در این میان شیعی‌گری حتی تلاش کرده تا نوعی «روشنفکری» نیز در کشور جهت به ارزش گذاشتن پایه‌های «دین‌خوئی» خود ابداع کند. البته نقش قدرت‌های استعماری در این میان قابل چشم‌پوشی نیست، ولی اینان از زمینه‌هائی بهره‌برداری می‌کنند که موجودیت و واقعیت دارد.

طی تاریخ معاصر، تضادهای بنیاد مذهب شیعه با جریانات فکری، سیاسی و حتی صنعتی و تجاری پیوسته تحت عنوان تلاش قدرت‌ها برای «مذهب‌زدائی» در ایران معرفی شده. و این مذهب با تکیه بر لایه‌های «ناسیونالیستی» ویژة خود، به تدریج «میدانی» خصوصی از روابط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و … در حیطة «حلال» و «حرام» نیز برای خود می‌گشاید، و به این ترتیب قدرت سیاسی را که پیوسته در ایران سرکوبگر بوده‌ به مصاف می‌طلبد. این روند در اواخر سلطنت پهلوی به اوج خود رسید، و مقاومت در برابر «مذهب‌زدائی» فرضی که پیوسته از جانب قدرت‌های بزرگ و تئوریسین‌های مختلف بر بنیاد مذهب شیعه می‌تاخت، نهایت امر صورت مبارزة ملت ایران با استعمار به خود گرفت! اینهمه بی‌توجه به این اصل کلی که مهم‌ترین متحد طبیعی استعمارگران در امر «مقدس» چپاول ملت‌ها همان بنیاد مذهب است.

امروز اگر ضعف‌های تشکیلاتی مذهب شیعة اثنی‌عشری از نظر تاریخی به همان صورت گذشته باقی مانده، و این مذهب باز هم خود را از طرف قدرت‌های فکری، ایدئولوژیک و حتی محافل مخالف و عصیانگر پیوسته مورد تهدید می‌بیند، حاکمیت استبدادی و سی سالة حوزه‌های علمیة شیعی بر روند مسائل دیگر جائی جهت برخورداری شیعی‌گری از تحولات و جنبش‌های فکری و اجتماعی باقی نگذاشته. این تشکیلات تا آنجا که مربوط به حضور در صحنة سیاست کشور می‌شود، امروز محکوم به مرگ است، و دیگر هیچ قدرتی نمی‌تواند برای این بنیاد پوسیدة قرون وسطائی جایگاهی در صحنة سیاست آیندة ایران محفوظ نگاه دارد.

این واقعیتی است که بیش از هر کس سیاست‌های جهانی می‌باید قبول کنند، و از آنجا که قبول این مسائل بازتاب‌هائی مالی و اقتصادی و استراتژیک به همراه می‌آورد، شاهد تلاش‌های مذبوحانة کاخ‌سفید و انگلستان برای دمیدن جان تازه در کالبد مذهب شیعة اثنی‌عشری هستیم. تلاش‌هائی که «انتخابات» اخیر مسلماً یکی از مهم‌ترین‌شان بود. ولی دیر یا زود این تلاش‌ها نیز به نقطة پایانی خود خواهد رسید؛ و در چنین مقطعی است که جنبش فکری و اجتماعی ملت ایران پای به صحنة تحولات واقعی کشور خواهد گذاشت.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید28ژوئن2009

zoomhere.info
havemany.info
bigfree.info
www.unblockevade.info
theentry.info
eepsurf.info
takethere.info
popall.info
www.talonvision.info
dotanzomet.com
leapthere.info
canadaprox.info
unblockdaily.info
popthere.info
wayin.info
likethere.info
besthere.info
lookmany.info
tooto.info
px7.info
bestofmany.info
www.joeri.de
mexicoprox.info
docome.info
donein.info
shadowshroud.info
shocksite.info
www.filtershekan.biz
zoomsoon.info
proxy-heaven.info
unblockbiz.info
donethis.info
findmuch.info
takemuch.info
www.generalcuster.net
zoomgreat.info
bestthere.info
obar.info
surfblocked.info
px10.info
nowmany.info
popsome.info
theall.info
obad.info
looksome.info
dopopin.info
otip.info
donemany.info
www.surfwork.be
zoommost.info

محشر خر!









خیمه‌شب‌بازی هولناکی که تحت عنوان «انتخابات» در حکومت اسلامی به راه افتاد، گام به گام و صحنه‌ به صحنه از اهدافی که چنین انتخاباتی می‌توانست اصولاً دنبال کند به دور ‌افتاده. به طور مثال، دیگر سخن از «برنامة» منتخب مردم اصلاً در کار نیست؛ قضیة یقه‌گیری این جناح است از آن دیگری!‌ با این وجود، از روز نخست مشخص بود که بر محور این به اصطلاح «انتخابات» بحرانی در حال شکل‌گیری است. از شواهد نیز چنین بر می‌آمد که نصیب ملت ایران از این آتش‌افروزی، فقط دود و خاکستر خواهد بود. دودی که به چشم ملت می‌رود، جهت مخفی نگاه‌داشتن بده‌بستان‌های داخلی و خارجی. دودی که نقش حجاب را در سطح روابط داخلی و خارجی ایفا می‌کند؛ کسی هم با مردم ایران و آلام یک ملت که اینگونه تبدیل به ابزار چانه ‌زنی شده کاری نخواهد داشت؛ و دقیقاً همین شد.

خلاصة کلام ملت ایران که با وعده و وعیدهای خررنگ‌کن مشتی خودفروخته جهت خلاصی از شر یک حکومت مذهبی، فاسد و سرکوبگر، به میانة میدان بازی‌های سیاسی یک رژیم دست‌نشانده پرتاب شده بود، و تحت تأثیر تبلیغات قلم‌به‌مزدها مثلاً قرار بود با «آراء عمومی» به اهداف خود دست یابد، نه تنها از «حقوق» خود بی‌نصیب ماند که اینک روابط پنهان و آشکار این رژیم با قدرت‌های استعماری است که می‌باید بقیة قضایا را به نام ملت ایران «حل» کند! آن‌ها که مبلغ شرکت گستردة مردم در این نمایشات مهوع شدند، این خیانت آشکار را «شرکت مردم در انتخابات»، «استفادة ملت از حق رأی»، و … و ترهات دیگر نامیدند. با این وجود با گذشت چند روز از بحران‌سازی‌های رژیم قضیة این به اصطلاح «انتخابات» حتی از گذشته نیز روشن‌تر و واضح‌‌تر شده. مسئلة اصلی همانطور که می‌بینیم به هیچ عنوان تعیین ریاست جمهور در حکومت اسلامی نیست، مسئله تثبیت یک جناح در تقابل با جناح‌های دیگر در مسند «ولایت فقیه» است.

البته در این مانورهای سیاسی، «قانون اساسی» حکومت اسلامی نیز می‌باید مدنظر قرار گیرد. ولی مسئلة «قانون اساسی» این حکومت، و تضادهای بنیادین که از نظر حقوقی آن را در تقابل با حاکمیت مردم، دمکراسی و حقوق‌بشر قرار می‌دهد، پیشتر توسط بسیاری از هم‌وطنان‌مان به تحلیل کشیده شده. خلاصه بگوئیم، این «قانون اساسی» همچون حکومت اسلامی فرزند خلف استعمار است. این ملغمه نه «قانون» است، و نه می‌تواند یک «قانون» تلقی شود. مجموعه‌ای است از گزافه‌گوئی‌های فقهی و شیعی، که از نظر حقوقی پشیزی ارزش ندارد، و نهایت امر با طرد حاکمیت مردم، از نظر تشکیلاتی تنها اهرمی که در بطن این «قانون اساسی» قادر به اعمال حاکمیت خواهد بود، همان ولایت‌فقیه است. مسندی که استعمار مختص روح‌الله خمینی، جهت حمایت از جنگ‌های «مقدس» ارتش آمریکا و عربستان در افغانستان بر علیه اتحادشوروی بر پا کرده بود. این قانون همانطور که می‌بینیم برای شخص خمینی نوشته شد، و توسط مشتی کارچاق‌کن‌های استعمار در بوق و کرنا افتاد، و اینک که هم خمینی از دنیا رفته و هم جنگ سرد به پایان رسیده، این «قانون» احمقانه دیگر مبانی اجرائی خود را در داخل و خارج به طور کلی از دست داده. به همین دلیل قانون اساسی حکومت اسلامی تبدیل به جسد متعفنی شده که هر جناح قصد دارد به نحوی از انحاء خود را از شر آن خلاص کند.

این است قضیة «انتخابات» در حکومت اسلامی! در این هیاهو، جناح علی خامنه‌ای و حزب پادگانی او تمامی تلاش خود را به خرج می‌دهند تا این به اصطلاح «قانون اساسی» را در چارچوب یک دیکتاتوری از قماش حکومت‌ خانوادة اسد در سوریه به ارزش بگذارند. بر اساس این «الهامات»، کشور ایران می‌باید در چارچوب یک نظام دیکتاتوری «توجیهی» و بسیار «منطقی»، تا ابد در چنگال مقام معظم و توله‌های‌شان قرار گیرد. نوعی حکومت چائوشسکو، همراه با زیارت‌نامه و زوزه و ضجة «حلال»!

در برابر خاندان اسد وطنی، جناح موسوم به «اصلاح‌طلب» قرار گرفته که خیلی هم «مردمی» و دمکرات تشریف دارد. اینان خواهان حفظ همان ملغمه‌ای هستند که تا به امروز ملت ایران «افتخار» سرکوب شدن در بطن آن را داشته: حکومت اسلامی «هدیة» امام خمینی! در این نوع حکومت آخوندها دسته دسته می‌آیند و می‌روند، و هر روز از این «باغ» که در آن «محشرخر» به راه افتاده، چند رأس آخوند و بچه‌آخوند فرهیخته بیرون کشیده شده، در «ثنای» حکومت اسلامی وق‌وقیه‌های درخشان و جهان‌شمول تحویل جهانیان می‌دهند و باعث «رونق» کار جهان اسلام می‌شوند! بعد هم به دلیل اینکه «اسلام» خطوط قرمز دارد، همگی برمی‌گردند سرجای‌شان تا نفس تازه کرده، برای «راند» بعد ملت ایران را دوباره «ذوق‌زده» کنند! و این است قضیة «مبارزات» محفلی در بطن حکومت اسلامی!

البته همانطور که می‌توان حدس زد، استعمار غرب در پس پرده از معرکه‌گیری‌های اسلام راستین در ایران حمایت به عمل می‌آورد. غربی‌ها در راستای منافع خود، و در تضاد با سیاست‌های کلان روسیه و هند و چین در منطقه، یک روز «اصول‌گرا» می‌شوند، روز دیگر «اصلاح‌طلب»!‌ یک ساواکی آمریکائی را به نام پروفسور مولانا به مشاورت عالی احمدی‌نژاد منصوب کرده‌اند، و در تبلیغات‌شان از میرحسین موسوی حمایت می‌کنند!‌ خلاصة مطلب کاری می‌کنند که نه سیخ بسوزد و نه کباب! و جدیداً بر اساس گزارشات «واشنگتن نیوز»، کاشف به عمل آمده که پیش از «انتخابات»، جناب باراک اوباما به «مقام‌معظم» حکومت اسلامی هم نامه نوشته بودند! در صورتیکه حمایت‌های باراک اوباما از «دمکراسی» و حق تعیین سرنوشت ملت‌ها آنقدر دهان‌پرکن بود، که حتی احتمال ارتباط شفاهی ایشان با یک دیکتاتور شناخته شده به نام علی خامنه‌ای به ذهن خلق‌الله خطور نمی‌کرد!

همانطور که می‌توان حدس زد، اگر مسئلة اصلی در پس بحران‌سازی‌های فعلی، تعیین تکلیف «ولایت فقیه» در این حکومت ضد بشری باشد، منافع ایالات متحد در این میدان از دیگر حاکمیت‌های استعماری به مراتب بیشتر خواهد بود، چرا که بنیانگزار این حکومت شترگاوپلنگ واشنگتن بوده. به همین دلیل آمریکا و شریک استراتژیک‌اش، انگلستان در خط حملة تبلیغاتی حکومت اسلامی قرار گرفته‌اند تا به این طریق هم تحولات ایجاد شده «مترقی» و «ضدحکومت اسلامی» قلمداد شود، و هم در این هیاهو برای ایندو شریک دلسوخته نانی به تنور چسبانده اینان را طرفداران آزادی ملت ایران معرفی نمایند. در صورتیکه پیروزی و یا شکست هر کدام از این جناح‌ها فقط یک مسئلة درون‌ساختاری در حکومت اسلامی خواهد بود؛ مشکل می‌توان «آزادی» ملت ایران را در میانة هیاهوئی جستجو کرد که توسط جناح‌های مختلف این حکومت به راه افتاده.

از طرف دیگر، امروز میرحسین موسوی دقیقاً همان عملی را انجام می‌دهد که طی 8 سال دولت «اصلاح‌طلب» محمد خاتمی صورت می‌داد. یعنی حمایت از سرکوب مردم توسط جریانات «اصولگرا» برای جلوگیری از گسترش مطالبات و تحولات واقعی در کشور ایران. تحولاتی که نهایت امر از خط «اصلاح‌طلبی» عبور خواهد کرد، و در اینصورت فروپاشی کامل حکومت اسلامی را به همراه می‌آورد. با در نظر گرفتن مطالبی که در بالا تحت عنوان ارتباط اندام‌وار میان قدرت‌های استعماری و حکومت اسلامی عنوان کردیم، بسیار طبیعی است که علیرغم اظهارات «دمکراتیک» مقامات طراز اول کشورهای غربی، اینان در کنار سرکوب‌کنندگان قرار گرفته باشند. اصولاً به اعتقاد ما مشکل می‌توان یک حاکمیت سرکوبگر را بدون حمایت ساختاری در سطح بین‌المللی بر مردم یک کشور تحمیل کرد، و اینبار غرب با استفاده از چندین بخیه و نعل‌وارونه اینکار را به صورتی که مشاهده می‌کنیم عملی کرده.

امروز از یک طرف دولت آمریکا با علی خامنه‌ای، فردی که عملاً توسط دادگاه‌های بین‌المللی متهم به جنایت علیه بشریت شده، بساط نامه‌نگاری به راه می‌اندازد. از سوی دیگر میرحسین موسوی، یکی از سئوال‌برانگیزترین شخصیت‌های سیاسی حکومت اسلامی که هنگام قتل‌عام چند هزار مخالف سیاسی مسئولیت قوة مجریه را در دست داشته، از طرف همین دولت ایالات متحد یک «دمکرات» و «مردم‌سالار» معرفی می‌‌شود! نهایت امر شاهدیم که در این «محشرخر» که به راه انداخته‌اند، سایت‌ها و خبرگزاری‌های غربی هر چه آخوند و بچه‌آخوند دم دست دارند، به نحوی از انحاء از سوراخ و سنبه‌ها بیرون کشیده‌اند، و اینان را در بطن «مصاحبه‌ها»، «مقالات» و در واقع خزعبلات به خورد مردم ایران می‌دهند. چهره و «نظرات مشعشعانة» این جنایتکاران، که هر یک در به قدرت رسیدن و در تداوم این حکومت نقشی داشته‌، در این رسانه‌ها تحت عنوان «مخالفان استبداد» همه روزه در برابر دیدگان حیرت‌زدة ملت ایران «بزک» می‌شود.

خلاصه بگوئیم، بر اساس خبرسازی‌ این سایت‌ها و خبرگزاری‌ها، در کشور ایران همه یا اصلاح‌طلب‌اند، یا اصولگرا! به هر تقدیر همه «مسلمان دوآتشه‌اند» و خواستار حفظ بیضة اسلام و حاکمیت «آقا» امام‌زمان!‌ ولی ما ایرانیان می‌دانیم که این‌ها حرف مفت است؛ و فقط می‌ماند یک اصل کلی: با تکیه بر کدام نیروی انسانی و سیاسی حق ملت ایران را از این دستگاه‌های ضدبشری که تحت عنوان «دمکراسی» و «مردم‌سالاری» ملت ایران را سه دهه است به سیاه‌چال یک حکومت قرون وسطائی فروانداخته‌اند می‌باید بازستاند؟

در این «محشرخر»، از آیت‌الله منتظری گرفته تا حجت‌الاسلام موسوی تبریزی، و از بنی‌صدر گرفته تا پاسداران سلطنت‌طلب از قماش سازگارا، همگی حضوری «پررنگ» پیدا کرده‌اند! همه آب به آسیاب عموسام می‌ریزند و دست در دست مقام‌معظم برای ملت ایران «نسخة اسلام» می‌پیچند. کسی سخن از مطالبات دمکراتیک به میان نمی‌آورد. حقوق زنان، حقوق کارگران، حقوق جوانان و … همه و همه در چارچوب «اسلام» بررسی می‌شود. و یادمان نرود که همین جنایتکاران با اشغال نظامی عراق موافقت داشتند، و عملاً دیدیم که یک حکومت لائیک در اینکشور سرنگون شد تا یک حکومت دینی و آشوب و بلوا بجای آن مستقر شود؛ نام این جنایت را نیز «طرفداری از دمکراسی» گذاشتند. این همان پروژه‌ای است که به نحوی دیگر در کشور ایران به راه افتاده. بازیگران اصلی این پروژة استعماری علی خامنه‌ای و میرحسین موسوی‌اند؛ آتش‌گردانان و صحنه‌سازان نیز مخالف‌نماهائی‌اند که سال‌هاست در خارج از مرزها نان سفارتخانه‌های حکومت اسلامی را می‌جوند و ملت ایران را به دنبال نخودسیاه می‌فرستند.

امروز ما ملت در برابر یک تصمیم و گزینة مشخص قرار گرفته‌ایم: یا می‌باید از خطوط قرمز این حکومت استعماری پای بیرون گذاشت و حمایت کنندگان از صحنه‌گردانی‌ها و شمایل‌چرخانی‌های حکومت اسلامی را محکوم کرده به این خیمه‌شب‌بازی پایان داد، یا نهایت امر بار دیگر به صورتی نوین ملت ایران در چرخة حکومت استعماری و اسلامی گرفتار خواهد آمد. این سئوال امروز به صورتی کاملاً روشن در برابر ملت ایران قرار گرفته؛ آنان که بجای حقوق ملت ایران با هیاهو و از جان گذشتگی از حقوق میرحسین موسوی و کروبی دفاع می‌کنند، و حق ایندو جنایتکار شناخته شده را در «انتخابات» حکومت اسلامی با حق ملت ایران «مخلوط» کرده‌اند، بهتر است مواضع خود را با صراحت بیشتری مشخص نمایند. چنین افرادی از علی خامنه‌ای و احمدی‌نژاد به مراتب منفورترند، چرا که هم نان و گوشت پروژة حکومت اسلامی را از دست استعمار می‌خورند، و هم سعی دارند به غلط خود را «آزادیخواه» و طرفدار مردم بنمایانند.

ملت ایران پس از سه دهه تحمل یک تئوکراسی خونریز بر موجودیت امثال علی خامنه‌ای و احمدی‌نژاد و میرحسین موسوی و خاتمی در زندگی سیاسی کشور نقطة پایان خواهد گذاشت. آن‌ها که هنوز از این «آب‌قنات» مفتضح دل نکنده‌اند ممکن است برای دلدادگی‌شان به این حضرات بهائی بسیار گرانتر از آنچه تصور می‌کنند بپردازند.


نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس







فیلترشکن‌های جدید26ژوئن2009

portal-2.info
portal-3.info
px9.info
studendloaninfo.info
www.supermanvideo.com
surfblocked.info
www.eunblocking.info
www.yalebypass.info
www.web4proxy.info
www.trickpear.com
otip.info
ublockm.com
www.proxita.info
orob.info
www.cybergoblin.com
etherealform.info
perkerjaan.com
www.unblockevade.info
www.oxfordbypass.info
articlevote.com
www.joeri.de
www.iunblockingwebsites.info
eepsurf.info
unblockdaily.info
jokebook.info
findrecords.net
obeo.info
www.free4proxy.info
www.droplink.net
www.iunblocking.info
px7.info
www.canuhideme.info
obad.info
www.owlcane.com
portal-1.info
www.premiumsautoinsurance.com
www.proxyweb.be
gadgetzoo.info
p-r-o-x.info
www.surfproxy.be
unblockbiz.info
eeproxy.info
www.eunblocksites.info
investimento.info
www.proxy4iran.info
proxy.fiestalapradera.com.ar
canadaprox.info
www.anonysurf.be
www.surfwork.be
galleri.info

تکرار تاریخ؟









پس از افتضاحی که سخنرانی بی‌جای علی خامنه‌ای در نماز جمعة گذشته به همراه آورد، شاهد بودیم که عکس‌العمل مردم، همان‌ مردم که در این بساط جز «گوشت دم توپ» گویا هیچ نمی‌باید باشند، غیر از آن بود که بسیاری «صاحب‌نظران» انتظار داشتند. این «مردم» تهدیدات علی خامنه‌ای را به هیچ گرفتند، و این مسئله در یک حکومت «نظامی ـ مذهبی» که از عامل سرکوب گسترده و سازمان یافتة توده‌های مردم پیوسته به عنوان ابزار سیاستگذاری استفاده می‌کند عملاً به معنای پایان کار حاکمیت خواهد بود. زمانیکه وحشت و ترس از چنین حکومتی فروریزد، آنان که با تکیه بر پراکندگی توده‌ها عامل سرکوب را «جاودانه» می‌انگارند خود از نخستین کسانی‌اند که از وحشت فروافتادن به دست معترضین پای به فرار خواهند گذاشت. این یک اصل کلی است که در دستگاه سرکوب و کودتا، کمتر می‌توان انسان‌های صادق، درستکار و با صفا یافت، در این دستگاه‌ها حضور پررنگ بیشتر متعلق به جبون‌ها و خودفروختگان است؛ همان‌ها که در این تشکیلات دست به مراتب بالا دارند، از جمله بزدلان‌اند و در صورت اعتراض گسترده، از جملة نخستین فراریان خواهند بود!

در کمال تأسف فضای بیمارگونة «قدرت‌پرستی» که در بطن تمامی نیروهای انتظامی و نظامی در حکومت‌های استبدادی حاکم می‌شود، طی سالیان دراز تا حد زیادی به جریانات و گروه‌های سیاسی نیز که یا در بطن این حکومت قرار دارند و یا به صورتی پیگیر با آن در تضاد عملیاتی قرار می‌گیرند «سرایت» می‌کند. این یک بحث کلاسیک در مورد ویژگی‌های فاشیسم است، و نیازی به توضیح نیست که اگر تحلیل‌گران عملکرد فاشیسم را فقط محدود به سرکوب مسائل جاری نمی‌کنند و معتقدند که فاشیسم روندی است جهت پوچ نمودن «فرداها»، اشاره‌ای است تلویحی به همین مسئله.

امروز که درگیری مردم ایران با حکومت اسلامی پای به مراحلی بسیار حساس می‌گذارد تمامی دست‌اندرکاران این تحول عظیم می‌باید چند نکته را مدنظر قرار دهند. نخست اینکه در عمل آیا واقعاً چند درصد از مردم ایران حاضر شده‌اند به فردی به نام میرحسین موسوی رأی بدهند؟ این سئوالی است که امروز می‌باید به آن صادقانه پاسخ گفت؛ سرنوشت تحرکات اجتماعی فعلی و آیندة کشور فقط در گرو همین پاسخ صادقانه است. میرحسین موسوی علیرغم تمامی بن‌بست‌های سیاسی موجود پای در میدانی گذاشت که به گفتة «اشپیگل»، او را تبدیل به رهبر انقلابی کرده که اصولاً ‌خواستار آن نبوده. در بهترین صورت ممکن میرحسین موسوی می‌توانست خواهان به دست گرفتن قدرت و تحکیم مواضع محفل «خط‌امامی‌ها»‌ در ارتباط با مسائلی باشد که بیشتر ترمیم ساختار فروپاشیدة حکومت اسلامی، مشکل جانشینی علی خامنه‌ای و برخی بن‌بست‌های سیاست بین‌الملل را مد نظر قرار ‌دهد. منطقاً موسوی نمی‌تواند به عنوان یک رهبر در رأس جنبشی قرار گیرد که عملاً حکومت اسلامی را هدف اصلی خود عنوان می‌کند.

در نتیجه، در این مقطع می‌باید اهداف و اولویت‌های سیاسی را به صراحت مشخص کرد. می‌دانیم که یکی از طرق به بیراهه کشاندن مطالبات واقعی مردم فراهم آوردن زمینة فروپاشی «برق‌آسا» است. در چنین فروپاشی‌هائی تغییرات و اهداف جنبش به شدت «تقلیل» پیدا می‌کند، و توده‌های مردم، عاجز از شناخت شرایط طوفانی و ملتهب قادر به درک جهت‌گیری‌های واقعی سیاسی نمی‌شوند. خلاصه بگوئیم، «تقلیل» اهداف جنبش، هم بهترین راه جهت فراهم آوردن فروپاشی «برق‌آسا» است، و هم بهترین راه جهت تحمیق توده‌ها. به همین دلیل، بر خلاف اکثر مبلغان «تقلیل» اهداف سیاسی جنبش، ما معتقدیم که در شرایط فعلی و به دلیل قرار گرفتن جامعة ایران در بطن یک فاشیسم دیرپای و 80 ساله، می‌باید در مسیر عکس حرکت کرده، از «کثرت» اهداف سیاسی استقبال به عمل آورد. چرا که صرف فروپاشی این حکومت به هیچ عنوان نمی‌تواند پاسخگوی مطالبات و الهامات میلیون‌ها ایرانی باشد. ‌آنان که از امروز سازهای خود را جهت «تقلیل» اهداف کوک کرده‌اند، در تاریخچة مبارزات ملی ایرانیان پای جای پای کسانی می‌گذارند که توده‌های مردم امروز در برابرشان در مصافی خون‌آلود شرکت کرده‌اند.

گزافه نگفته‌ایم اگر اذعان داریم که بسیاری از کسانیکه امروز در خیابان‌ها فریاد مرگ بر دیکتاتور سر می‌دهند، تجربة هولناک اهداف «حداقلی» را در بحران‌سازی‌های غائلة 22 بهمن 57 شاهد بوده‌اند. نتیجة این «تقلیل» همانطور که امروز می‌بینیم آنقدرها هم «درخشان» و پرتلؤلؤ نبوده. با این وجود صرف گسترش اهداف جنبش نیز کفایت نخواهد کرد، چرا که این گسترش نیازمند زیربناهائی است که در ساختار اجتماعی می‌باید در ارتباط با نیازهای جامعه، نوعی «جوابگوئی» مسئولانه را نیز تقویت کند. در نتیجه در کنار گسترش اهداف جنبش و تشویق هر چه بیشتر «کثرت» این اهداف، اهدافی که می‌تواند تمامی جنبه‌های زندگی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و مالی و هنری کشور را شامل شود، نمی‌باید از شکل‌گیری تشکل‌های صنفی، حزبی، اتحادیه‌های کارگری و … غافل ماند. یک زندگی اجتماعی سازنده و پرتحرک بدون تکیه بر موجودیت واقعی و مسئولیت‌پذیری مشاغل، حرفه‌ها و فنون امکانپذیر نیست.

به عقیدة ما آنان که نکات چندجانبة اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی را در برنامه‌ریزی یک جنبش سیاسی از نظر دور می‌دارند، عالماً یا از روی جهل جامعه را در بحران «شبه‌بلشویسم‌»‌ انقلابی گیر می‌اندازند. البته «شبه‌بلشویسم‌» الزاماً ارتباطی با بلشویسم در ابعاد سیاسی و فلسفی نخواهد داشت. این یک روند ابداعی است که معمولاً فاشیست‌ها در جهان سوم از بلشویسم به عاریت می‌گیرند. طی این روند دست‌یابی به هر گونه هدف «عالی» و «نهائی» در هر جنبش اجتماعی و سیاسی فقط منوط به قدرت‌گیری یک هیئت حاکمة «ویژه» می‌شود!‌ پرواضح است که اگر بلشویسم حزب کمونیست را پیام آور دستیابی این اهداف مشخص می‌کند، به طبع‌اولی فاشیست‌ها نیز «رهبران» خردمند و فرزانة خودشان را در این صورت‌بندی وارد خواهند کرد. ما با این طرز برخورد با مسائل اجتماعی و سیاسی به شدت مخالف‌ایم و معتقدیم که این نوع برخورد شایستة یک جامعة آگاه و یک ملت با فرهنگ نیست.

در عمل، برای آنان که خواستار پویائی واقعی اجتماعی و شکل‌گرفتن نطفه‌های تشکل‌های مختلف در سطح جامعه‌اند، خلاصة کلام برای آنان که خواهان حضور واقعی مردم در صحنة اجتماعی و فرهنگی و هنری و اقتصادی‌اند، نوع رژیم سیاسی هر چند می‌تواند مهم تلقی شود، اهمیتی ثانویه پیدا می‌کند. چرا که در برخورد با معضلات جامعه هدف طرفداران یک جامعة مدنی به پیش راندن تشکل‌های صنفی و اجتماعی، تضمین موجودیت «انتخابی» و آزاد اتحادیه‌ها، تشویق شکل‌گیری انجمن‌های حرفه‌ای، معلمان، حقوقدانان، و … خواهد بود، نه صرفاً یک فروپاشی کور و شتابزدة سیاسی. و هر رژیمی که صورت‌بندی‌های مورد نظر را مورد تأئید و حمایت قرار دهد، تا آنجا که این حمایت را عملاً نشان دهد، از جانب چنین جنبش‌هائی قدم‌اش مبارک خواهد بود. خلاصة کلام برای یک جنبش مدنی رژیم سیاسی هدف نیست، وسیله‌ است.

اینجاست که به صراحت بین دو نگرش سیاسی شکاف و شقاق ایجاد خواهد شد. یک نگرش صرفاً خواهان فروپاشی حاکمیت و به قدرت رساندن یک «محفل» دیگر است؛ نگرش دیگر خواستار تغییر دیرپای روابط «فاشیستی» در بطن جامعه. مسلماً صورت‌بندی دوم طولانی‌تر، و توأم با مشکلات و معضلات بیشتری خواهد بود، ولی به قولی «هر که را طاووس باید جور هندستان کشد!»

به همین دلیل آنچه امروز در برخی اظهارنظرها، مقالات و «مطالب» طرفداران اصلاح‌طلبان و حتی برخی جناح‌های صرفاً مخالف با حکومت اسلامی می‌خوانیم و می‌بینیم بسیار نگران کننده است. بسیاری از این نویسندگان اصل کلی در مبارزات ملت ایران را فراموش می‌کنند، و این اصل را صرفاً سقوط حکومت اسلامی معرفی می‌نمایند. در صورتیکه صرف سقوط این حکومت نتیجه‌ای عاید ملت ایران نخواهد کرد. از طرف دیگر همانطور که می‌توان حدس زد، در بطن حکومت اسلامی نیز عاملان سیاست‌های «کلان‌منطقه‌ای» سعی دارند که با به بن‌بست‌ رساندن تمامی تلاش‌های درون این تشکیلات، به نوبة خود زمینه‌سازی و آتش‌بیاری برای نظریة سقوط «برق‌آسا» را بر عهده گیرند.

حملات وحشیانة نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی به مردم در کوچه و خیابان، و قطع ارتباطات تلفنی در مناطق آشوب زدة شهری، جلوگیری از حضور خبرنگاران، محدودیت‌های ارتباطات اینترنتی، و … بر خلاف آنچه عمال کودتا عنوان می‌کنند، ابزاری است جهت دامن زدن به آشوب و پیش انداختن و توجیه تمام و کمال «نظریة سقوط برق‌آسا»! طبیعی است که قرار دادن مردم کشور در چنین شرایطی به نوعی احساس وحشت عمومی دامن زند، و چنین احساسی بهترین توجیه جهت همکاری با نطفه‌هائی خواهد بود که به سرعت قصد جابجائی حکومت با «محفل» جدید را دارند. محفلی که گویا این «معضلات» را یک شبه حل خواهد کرد!‌ بی‌پرده بگوئیم، برخلاف تمامی ژست‌های غلط‌انداز در میان حاکمان «نظامی» و «شبه‌نظامی» حکومت اسلامی که به قول خود «سرکوب آشوبگران» را هدف اصلی معرفی می‌کنند، به استنباط ما جناح‌های طرفدار سرکوب معترضین، در ائتلافی کامل با محافلی قرار گرفته‌اند که همچون نمونة کودتای 22 بهمن 57 نهایت امر زمینة سرکوب و انحراف مطالبات مردم را سازماندهی خواهند کرد.

البته آندسته از قلم‌به‌مزدها و سخنگویان که خود نیز در همین «ائتلاف» فرخنده شریک‌اند و دست و پا می‌زنند، مسلماً‌ تلاش خواهند داشت که به هر ترتیب ممکن به این «بلوا» دامن زده، ایجاد اغتشاش را به تدریج تبدیل به هدف غائی و نهائی جنبش آزادیخواهی ملت ایران کنند. دیدیم که هم اینان با چه تردستی طی شش ماه تمامی سدهای امنیتی و انتظامی را در نظام شاهنشاهی کشور یک به یک ساقط کردند، و تصدیق کنیم که این عمل به هیچ عنوان برای به ارزش گذاشتن حقوق ملت ایران صورت نگرفت. این «توطئه‌ای» بود که بر اساس آن، لازم بود هنگام به قدرت رسیدن روح‌الله خمینی مردم ایران عملاً فاقد هر گونه سازماندهی انتظامی، نظامی و حمایت‌کننده باشند، و طبیعتاً خود را مجبور به قبول حاکمیت اوباش بازار و حوزه‌ها ببینند.

در همینجا بگوئیم که این سئوالات برای ملت ایران دیگر کهنه شده، و به عقیدة ما مشکل می‌توان یک زهر مهلک را دوبار، آنهم در فاصلة سی سال به خورد یک ملت داد. با این وجود گویا برخی «مأموران» و معذوران دست بردار نیستند، و امروز بجای مطرح کردن مطالبات مردم و صورتبندی شیوه‌های دست‌یابی به این مطالبات که 150 سال است در تاریخ ملت ایران سرکوب شده، به هر ترتیب ممکن فقط قصد ریختن روغن بر آتش اعتراضات عمومی را دارند!

همانطور که می‌بینیم بحران‌سازی مشخصاً از دو «سر» مجزا برخوردار شده. و پیشتر گفتیم که یک «سر» این غائله‌سازی در خیمة «مخالفان» قرار دارد، هر چند «سر» دیگر را می‌باید در جبهة «نظامی‌های» حکومت اسلامی جستجو کرد. در نتیجه امروز روی سخن ما با تمامی آن‌هائی است که تلاش دارند جامعه را از پای گذاشتن در نظریة فاشیستی «جایگزینی برق‌آسا» به دور دارند. می‌باید به سرعت و بدون فوت وقت نظریة جایگزینی برق‌آسا را در افکار عمومی منزوی کرد، و با حمایت از نظریة گشایش فضای سیاسی و اجتماعی زمینة مسئولیت‌پذیری را در میان گروه‌های مخالف نسبت به شرایط اجتماعی مورد حمایت قرار داد، و دو گروه سرکوبگر، یا همان جناح‌های فاشیست برون و درون حاکمیت را به این ترتیب به انزوا کشاند. تعیین رژیم مورد تأئید ملت و قانون اساسی و دیگر جزئیات فقط در فردای به انزوا کشاندن نیروهای سرکوبگر می‌تواند از معنا و مفهوم برخوردار باشد، چرا که در صورت فعال باقی ماندن گروه‌های سرکوبگر، حکومت آیندة کشور همان فاشیسم خواهد بود. فاشیسمی که از 80 سال گذشته تا به امروز تجربه کرده‌ایم.

با در نظر گرفتن شرایط فعلی خارج از این صورتبندی جامعة ایران به سوی تکرار غائله‌ای از نوع 22 بهمن 57 سوق داده خواهد شد، و گروه‌ عظیمی از همان‌ها که امروز در صف مخالفان «دیکتاتوری» در خیابان‌ها شعار می‌دهند خود از جمله قربانیان همین تغییر «برق‌آسا» خواهند شد.


نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس







فیلترشکن‌های جدید23ژوئن2009

jokes4all.info
portal-3.info
webresolution.info
tunr.info
1tun.info
www.dukebypass.info
portal-4.info
www.trevorhull.info
maninthemask.info
p-r-o-x.info
findrecords.net
www.dumbperson.info
hostingzx.com
7tun.info
tunx.info
jokebook.info
galleri.info
tunv.info
3tun.info
www.extrawiggle.com
tunw.info
www.iunblocking.info
etherealform.info
tunf.info
thenbanews.info
www.anonysurf.be
www.eunblocksites.info
tunz.info
www.iunblockwebsites.info
2tun.info
datingtunnel.info
thebillygoat.info
5tun.info
6tun.info
tunh.info
www.iunblockmyspace.info
portal-5.info
www.eunblockingwebsites.info
9tun.info
www.dickvandyke.info
www.harvardbypass.info
articlevote.com
www.supermanvideo.com
www.u-n-b-l-o-c-k.info
www.iunblockingwebsites.info
www.droplink.net
tunn.info
veilofshadows.info
www.free4proxy.info
www.cornellbypass.info

با ما نیستند!

حکومت اسلامی با تمام قوا سعی دارد تا اهرم‌های کنترل نظامی بر جامعة ایران و ابزار سرکوب توده‌ها را در کف محفل ولی‌فقیه حفظ کند. ولی این اهرم‌ها هر لحظه ضعیف‌تر و ناکارآمدتر می‌شود. موج اعتراضات به حکومت اسلامی، و نه صرفاً اعتراض به نتایج این به اصطلاح «انتخابات»، با چنان سرعتی در سطح جامعه در حال حرکت است که همچون دیگر نمونه‌ها و در دیگر «بزنگاه‌های» تاریخی، بازیگران دولتی و حکومتی را غافلگیر کرده. امروز اینان نه تنها قادر به اعمال نظر بر روند تحولات جامعه نیستند، که حتی قدرت دنباله‌روی از این تحولات را نیز دیگر ندارند. چرا که طی سالیان دراز تنها تلاش‌شان سواری کشیدن از موجی رو به افول بوده که امروز دیگر سی‌‌ساله است. ولی امواج توفندة مطالبات ملت ایران، خصوصاً جوانان کشور نه پیر و فرتوت شده و نه از خیزش و التهاب فروافتاده. جامعة جوان ایران خواستار تحقق مطالباتش است؛ این حق تاریخی نسلی است که امروز به صراحت می‌داند نسل پدران‌اش در بزنگاه تاریخی به وظیفة خود آنچنان که می‌بایست عمل نکرده. ما همچون بسیاری از ایرانیان وظیفة خود می‌دانیم که از جنبش جوانان ایران و خواست‌های انسانی، دمکراتیک و آزادیخواهانة آن حمایت کنیم، و در این راه از هیچ کوششی دریغ نخواهیم کرد.

با این وجود نگاهی عینی‌تر به تحولات سیاسی کشور، هر چند سرد و دور از احساس بنماید، در این مقطع ضروری است. نخست می‌باید نگاهی به روند بحران‌سازی در فردای «انتخابات» جمکران داشته باشیم. همانطور که می‌دانیم محفل «خط‌امامی‌ها» که از نخستین روزهای غائلة 22 بهمن 57، از طریق چندین و چند کودتای خونین و تصفیه‌های درون‌سازمانی، افسار برخی قشرهای روحانی و «خلقی‌نما» را محکم در کف گرفته بود، پس از شکست مفتضحانه از محفل حزب «پادگانی» دبه درآورد! اگر می‌گوئیم «دبه» در آورد دلیل دارد. اینان می‌دانستند که در این به اصطلاح «انتخابات» کسی برگه‌های رأی را نخواهد شمرد. اینان می‌دانستند که نتیجة این خیمه‌شب‌بازی همچون دیگر نمونه‌ها با تلفن‌های سری و «میان‌محفلی» جابجا می‌شود، نه با رأی توده‌ها! با این وجود، سیاست‌های بین‌المللی که طی سه دهة اخیر افسار «خط‌امامی‌ها» را در دست داشتند، آنان را به میانة میدان هوچی‌گری فراخواندند تا نقشی بر عهده گیرند که نهایت امر امروز، با نگاهی به تحولات در حال رشد، کار را به آخر خط ولایت فقیه خواهد کشاند.

استنباط ما از ماوقع این است که «خط‌امامی‌ها» پس از شکست محفلی خود در «انتخابات»، در برابر دو شق مشخص قرار گرفتند. قبول حذف فیزیکی و خانه‌نشینی تحت فشار محفل حزب «پادگانی» نخستین گزینه بود. اینان در این رابطه تبدیل به نوع جدیدی از «نهضت‌آزادی» می‌شدند که هم حاکمیت تحمل‌شان می‌کند و هم برای‌شان هیچ حقی از قدرت قائل نیست. ولی شق دوم همان است که امروز شاهدیم. یعنی دامن زدن به اعتراضات عمومی و تلاش جهت حفظ موجودیت با تکیه بر نارضایتی گستردة توده‌ها از کل و مجموع حکومت اسلامی. البته در این راستا نخستین تلاش‌ها بر پایة به انحراف کشاندن جنبش آزادیخواهی از جانب «خط‌امامی‌ها» بود. اینان می‌دانستند که جنبش مردمی به نفی حکومت اسلامی نزدیک‌تر است تا اهداف محفل «خط‌امام»! و همانطور که دیدیم، طی چند روز گذشته جنبشی گسترده مردم را در عمل در برابر حکومت اسلامی قرار داد. این جنبش همان است که ما برایش «اصالت» آزادیخواهانه و رهائی‌بخش قائل‌ایم.

ولی «جنبش» ایجاد شده در سطح جامعه، اگر توسط «خط‌امامی‌ها» آغاز شد، کارش به مراحل اعمال کنترل نیز نکشید، و به سرعت کنترل آن از کف محفل «فرماندهی» خارج شد. این تحرکات یا به دست ناراضی‌های «خودی» افتاد، و یا مستقیماً تحت تأثیر مردم کوچه و خیابان اداره ‌شد. تا این لحظه علی خامنه‌ای، رهبر حکومت اسلامی سعی می‌کرد که خود را «رهبر» همة اوباش بنمایاند؛ از دخالت در لشکرکشی‌های خیابانی اجتناب می‌کرد و گوش خوابانده بود تا خود نیز بر موج سوار شود. نوعی مشروعیت دوباره؛ نوعی شناسائی جهانی دوباره؛ و نوعی قدرت‌نمائی دوباره، آب به دهان پیرکفتاری انداخته بود که جفت ‌نعلین‌هایش لب گور است. ولی از آنجا که جنبش ایجاد شده ورای انتظارات محدود و محفلی «خط‌امامی‌ها» گسترش همه جانبه می‌یافت، حضور علی خامنه‌ای و حمایت وی از حزب پادگانی، که در عمل به معنای «چک‌سفیدامضاء» جهت سرکوب ملت بود، لازم آمد. به استنباط ما زمانیکه میرحسین موسوی و کروبی به صراحت دریافتند جماعت معترض خیابان را به هیچ عنوان نمی‌توانند به نمازجمعة «مقام‌معظم‌شان» ببرند، مسئله دستگیرشان شد. همانطور که پیشتر گفته بودیم، اکثریت قریب‌ به ‌اتفاق جماعت معترض به نتیجة آراء از قشر مرفه و نیمه‌مرفه ‌شهری و خصوصاً جوانان‌ هستند، و پس از تبلیغات خردکننده‌ای که سه دهه فضای کشور را با نمایشات مضحک نمازجمعه مسموم کرده، این قشر را مشکل می‌توان به نمایشات مهوع نمازجمعه کشاند.

برنامة مشروعیت‌سازی دوباره که یکی از اهداف اصلی بوق‌های استعماری از برگزاری «پرشور» انتخابات جمکران بود در همینجا با مشکل بزرگی روبرو شده؛ کسی به نمازجمعه نرفت، و احمدی‌نژاد مجبور شد باز هم اتوبوس‌های دوایر دولتی را برای «تورمجانی» نمازجمعه، با حلب‌های روغن نباتی و آرد و شکر وارداتی راهی خانة روستائیان گرسنة اطراف تهران کند. این صحنة تأسف‌بار و ضدبشری بار دیگر به صراحت ثابت کرد که گرسنگی، فقر و نداری خلق در این حکومت شترگاوپلنگ، هر چند برخاسته از چپاول سیاست‌های جهانی و استعمارگران باشد، به خودی خود بازتابی است از یک نیاز تشکیلاتی جهت حفظ ارکان حاکمیت اسلامی.

ولی علیرغم عربده‌های «فرزانة» علی خامنه‌ای و عقب‌نشینی علنی میرحسین موسوی و کروبی و تنها گذاشتن جوانان در خیابان‌ها، در فردای نمازجمعة کذا اعتراضات مردم صورت تهاجمی‌تر و جدی‌تری به خود گرفت. چندین نفر از معترضین توسط نیروهای انتظامی حکومت اسلامی به قتل ‌رسیدند، ولی در فردای همین «قصابی اسلامی» جمعیت هنوز در خیابان است!‌ در همین مقطع است که بار دیگر شاهد به اصطلاح اعلام «حمایت» محافل غرب از «ملت» ایران می‌شویم! همان محافلی که سه دهه است حکومت نفرت‌انگیز اسلامی را تا بن‌دندان مسلح کرده به جان ما ملت انداخته‌اند. امروز خانم آنجلا مرکل، صدراعظم آلمان غربی و کوشنر، وزیر امور خارجة فرانسه بار دیگر خود را در کنار ملت ایران می‌بینند:

«آنجلا مرکل، صدراعظم آلمان، اعلام كرد كه كشورش در كنار مردم ايران است و برنارد کوشنر، وزير امور خارجة فرانسه نیز سركوب بيرحمانة معترضان به انتخابات در ايران را محكوم كرد»
رادیوفردا، 21 ژوئن 2009

همانطور که پیشتر عنوان کرده‌ایم، این نوع «حمایت‌ها» را می‌باید بیشتر به معنای اجازة سرکوب از جانب محافل بین‌الملل به نوکران‌شان در جمکران تلقی کرد، تا حمایت از الهامات و مطالبات جوانان و توده‌های ایران. تئاتر احمقانه‌ای که چند ساعت پیش از سخنان «حکیمانة» خانم مرکل، در تهران به رهبری منوچهر متکی، وزیر امورخارجة جمکران به راه افتاده بود، عملاً کار دولت اسلامی را به فحاشی به سفرای کشورهای غربی در ایران کشاند. منوچهر متکی که از حمایت کشورهای غربی صراحتاً ناامید شده، با فحاشی به سفرای اینان در بارگاه حکومت «عدل‌علی» در واقع تقاضای تغییر سیاست می‌کند، «تغییری» که ندای آن از زبان خانم مرکل و تحت عنوان «حمایت» آلمان از مردم ایران چند ساعت بعد به گوش رسید! در این مقطع مبارزان راه آزادی ملت ایران باید بدانند که دل‌خوشی به «حمایت» این حضرات که در عمل جهان را به کام جنگ و برادرکشی انداخته‌اند تا «رفاه اقتصادی» در مرزهای‌شان برای شهروندان «خوشبخت» فراهم آورند یک بیراهة سیاسی است.

ولی به دلائلی که در دنبال می‌آوریم، به عقیدة ما «حمایت» اینان از مردم ایران، یا به عبارت دیگر، حمایت آلمان و فرانسه و دیگر متحدان‌شان از سرکوب ملت ایران توسط باند علی خامنه‌ای، فقط یک ژست توخالی و بی‌آینده است. روند مسائل به صراحت نشان می‌دهد که سرکوب دیگر کارساز نیست. شکاف سیاسی، نظامی و امنیتی حکومت اسلامی را از هم فروپاشانده، و برخلاف تمامی ظاهرسازی‌ها این اصل را علنی کرده که این حکومت از نظر ایدئولوژیک آنقدرها که می‌نمایاند «تسخیرناپذیر» و همگن هم نیست. چرخش غرب در مسیر تمایلات علی خامنه‌ای و «حمایت از مردم ایران» از زبان رهبران غرب که در عمل دست سرکوبگران را تحت عنوان مبارزه با نفوذ خارجی در سرکوب ملت ایران بازتر می‌کند، نه تنها نتیجه‌ای ندارد که به عقیدة ما صرفاً مانوری است کودکانه از جانب محافل غرب جهت دور نگاه داشتن نفوذ روسیه در بطن حکومت اسلامی. غربی‌ها می‌دانند که اگر نفوذ روسیه در حاکمیت ایران صورتی جدی و تعیین‌کننده بیابد تمامی کاخ پوشالی‌ای که طی سه دهه بر محور اسلام و زوزه و روضه و غیره در منطقه‌ ساخته‌اند بر سرشان فرو خواهد ریخت؛ روسیه از نظر استراتژیک به هیچ عنوان نمی‌تواند با اسلام‌بازی در مرزهایش کنار بیاید. این مطلبی است که در شرایط استراتژیک منطقه می‌باید به صورت یک اصل کلی همیشه مد نظر قرار داد.

گفتیم که امروز این به اصطلاح حمایت بیشتر «نمادین» شده و فقط می‌تواند به عنوان گفتمان میان قدرت‌های بزرگ تلقی شود! نخست اینکه احمدی‌نژاد دیگر هیچ مشروعیتی ندارد، و با تکیة صرف بر نیروهای سرکوبگر مشکل می‌توان نقش اجتماعی «بسیجی‌خدمتگزار» را بار دیگر به ارزش گذاشت! کسیکه طی چهارسال گذشته خیلی هم «خاکی» شده بود! از طرف دیگر شاهد عقب‌نشینی دو محفل در بطن حکومت اسلامی هستیم. «خط‌امامی‌ها» یا همان «اصلاح‌طلبان» با تکیه بر آنچه اینان محبوبیت خاتمی تلقی می‌کنند، سعی دارند که پروژة «نه سیخ بسوزد و نه کباب» را در سطح جامعه حاکم کرده، از فروپاشی جلوگیری کنند. پیام دیروز خاتمی و فراخوان جهت ایجاد یک گروه معتمد که مسئلة «انتخابات» را حل و فصل کند، فقط تلاشی است مذبوحانه جهت بازگرداندن ملت به خانه‌های‌شان!‌ این فراخوان و اطلاعیه در عمل از تمامی طرف‌های درگیر می‌خواهد تا خود را به دست یک «گروه معتمد» بسپارند و کار را تمام کنند. اینکه چنین گروهی اصولاً از کجا می‌باید پیدا شود، و تصمیمات این گروه را چه کسانی می‌باید مورد تأئید قرار دهند،‌ خود جای بحث دارد و مسلماً معضلی است که فقط در چارچوب قبول اصل «ولایت مطلقة فقیه» قابل حل خواهد بود.

از طرف دیگر سخنان «ریش‌سپیدانة» علی لاریجانی، در یک مصاحبة غیرمنتظره در سیمای جمکران، به نوبة خود نشانة دیگری است از فروپاشی کاخ «اصولگرائی». مواضع لاریجانی در مورد مسائل مختلف با آنچه ویراست رسمی از اصولگرائی دولتی عنوان می‌شود فاصلة زیادی نشان می‌دهد.

جهت اجتناب از اطالة کلام نگاهی سریع به دستگیری و بازداشت روزنامه‌نگاران، خبرسازان و دیگر فعالان رسانه‌ای خواهیم داشت. استنباط ما این است که این بازداشت‌ها تحت نظارت هر دو جناح صورت می‌گیرد، و دلیل نیز بسیار روشن است. همانطور که در بالا گفتیم، جناح «خط‌امامی‌ها» از گسترش دامنة اعتراضات و گذار آن‌ها از «خط قرمز رژیم» بی‌نهایت وحشت دارد. از طرف دیگر، محافل درونی اصلاح‌طلب خود در بطن چندین «پاره» شده‌اند، و دولت احمدی‌نژاد دست در دست میرحسین موسوی در عمل با بازداشت خبرنگاران، «شخصیت‌های اصلاح‌طلب» و مسدود نمودن مسیرهای خبررسانی تلاش دارد مسئلة حفظ موجودیت این رژیم را در دعوائی خانگی و میان دو طرف درگیر به صورتی حل و فصل کند که به قولی «آب از آب تکان نخورد!» اینان در واقع با این «شعبدة» مهوع قصد دست‌یابی به توافقی محفلی پیرامون جانشینی علی خامنه‌ای و نقش جانشین وی در چارچوب منافع محفلی خود را دارند.

با این وجود در آخر می‌باید اذعان کنیم که به میدان آمدن «خط‌امامی‌ها» و تلاش‌شان برای عقب راندن پادگانی‌ها، آنهم به بهانة رقابت در یک انتخابات فرمایشی و نمایشی شاید آخرین کارتی به شمار می‌آمد که برای مقابله با مطالبات و الهامات ملت ایران در دست حکومت اسلامی باقی مانده بود. همانطور که دیدیم این «کارت لعنتی» را بازی کردند و ملتی را هم درگیر یک نمایش مضحک و تأسف‌بار نمودند. با این وجود به قدرت رسیدن اصلاح‌طلبان در این ساختار بسیار دور از انتظار می‌نماید. و اگر دولت احمدی‌نژاد نتواند ابتکار عمل سیاسی را به دست گیرد، تمامی حکومت رفتنی است. ولی در همینجا می‌باید عنوان کنیم که حتی اگر با کمک و همراهی محافل غرب این دولت و علی خامنه‌ای بتوانند چند صباحی بر مسند خلافت هزارة سوم دوام بیاورند، کار حکومت اسلامی به طور کلی تمام شده. هر چند کار ملت ایران هنوز آغاز هم نشده، و از هم امروز می‌باید به فکر پروژه‌های آینده باشیم.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید22ژوئن2009

www.web4proxy.info
soz3.com
orkutproxies.net
hen4.com
zubec.com
runesnake.com
facebookproxy.name
www.free4proxy.info
tunz.info
unblockedorkut.net
www.magicmunchkin.info
myspaceoxy.biz
unblockedfacebook.info
beboproxy.ws
huck04.com
irim.info
orkutunblockproxy.com
blockedsiteaccess.com
carthaginian.net
friendsteroxy.com
urpal.net/proxy
www.iunblocking.info
unblockbeboproxy.net
kv39.com
youtubeaccess.com
www.trevorhull.com
bigzh.com
unblockorkutproxy.net
unblock-myspace.biz
freezethefirewall.com
unblockbebo.ws
accesstomyspace.com
beboproxy.name
max-up.com
tunn.info
proxyprofit.in
stealthcloak.net
tunp.info
unblockorkutproxy.org
pboyz.com
7tun.info
beboproxies.net
accessanywebsite.com
my-space-proxy.com
pray3.com
www.oxfordbypass.info
unblockbebo.name
accesstofacebook.com
sneakyaccess.com
proxii.org

خزان دیکتاتور!

ما اطمینان داریم که جنبش آزادیخواهی ملت ایران در مسیر دستیابی به اهداف دیرینة خود پیش خواهد تاخت. آرمان آزادی را جوانان امروز، همان‌ها که در کوچه و خیابان‌ می‌دوند و فریاد «مرگ بر دیکتاتور» سر می‌دهند از پدران و مادران خود دارند. آن‌ها که سه دهة پیش «آزادی» را فریاد کردند، هر چند نتیجة تلاش‌ها و از خودگذشتگی‌های‌‌شان عفریتی شد که نام «حکومت اسلامی» بر خود گذاشته. ولی بر خلاف اعتقاد «تاریخ‌سازان»، تاریخ جوامع بشری را فقط یک بار می‌نویسند، نه دوبار و نه چندبار! و در همین یک‌بار تاریخی که در برابرمان قرار گرفته می‌باید بگوئیم جنبش آزادیخواهی ملت ایران هم بر مرده‌ریگ یک استبداد کور 80 ساله متحول می‌شود، و هم در شرایطی بس خطرناک قرار گرفته. نهال آزادی و دمکراسی در کشور ایران امروز در معرض تندبادهائی قرار دارد که فقط با تکیه بر آگاهی و شناخت می‌توان تأثیرشان را بر روند سازندة تحرکات اجتماعی خنثی کرد. این سئوال امروز مطرح می‌شود که سخنگویان، رهبران، یا به عبارتی «ریش‌سپیدان» جنبش آزادیخواهی ملت ایران تا کجا قادرند جوانان و توده‌های طغیان‌گر را به آرامش بخوانند، و ملت ایران را با اهداف واقعی آزادی و دمکراسی و حاکمیت قانونی و انسانی آشنا کرده، جنبش را در خدمت انسان و جامعه‌ای انسانی قرار دهند؟

علی خامنه‌ای، رهبر حکومت اسلامی در سخنان دیروز خود عملاً روغن بر آتش ریخت. این شیخ احمق بجای دلجوئی از ملت ایران، بجای انگشت نهادن بر مشکلات و اعلام حمایت فکری و سیاسی و اجتماعی از نکات مورد توجه ملت و حتی نامزدهائی که خود و دستگاه احمق‌پرور حکومت اسلامی به عنوان «دولت‌مرد» مورد تأئید قرار داده‌اند، به عربده‌کشی و هل‌من‌مبارزطلبی پرداخت. زهی خیال باطل! شیخ مفلوک! با این هارت‌وپورت‌ها به کجا می‌روی؟ به جنگ سایه‌ها رفته‌ای؟ آیا همین تو و رهبر احمق‌ات نبودید که از حرکت پرشور جوانان در «انقلاب» اسلامی بارها و بارها حمایت و تقدیر کردید؟ احمق! این جوانان همان‌ها هستند، با یک تفاوت. این‌ها دیگر تو و دوستان عمامه‌ای و کلاهی ترا نمی‌خواهند، این ملت آن ملت سه دهة پیش نیست؛ و مسلم بدان فریب سه دهة پیش را نیز نخواهد خورد.

اینچنین است که سخنگویان استبداد، ملت ایران را اوباش و آشوبگر می‌خوانند! جای تعجب دارد. 150 سال است که استبداد ما ملت را آشوبگر می‌داند، ولی آشوبگر و ضدبشر ملت ایران نیست، حاکمان خودفروخته‌اند که موجودیت نظام‌هائی ضدانسانی را منوط به امر «مقدس» سرکوب می‌کنند. می‌باید از این «آشوبگران سرکوبگر» پرسید، هدف شما از حکومت بر ملت‌ها چیست؟ اعمال نظرات شخصی و گروهی‌تان بر توده‌های مردم؟ به این عمل نمی‌گویند حکومت، این استبداد و سرکوب ملت است. اینکه مشتی خودفروخته آتش‌افروزی در سطح شهر را یک روز «انقلاب مقدس» بخوانند و روز دیگر «آشوب»، ارتجاع است و نادیده گرفتن حق و حقوق ملت. اینگونه برخورد با جنبش‌های اجتماعی به این مفهوم است که حرکت در چارچوب منافع گروه‌های مورد نظر آخوندک‌های حاکم «انقلاب» به شمار می‌آید و «تقدس» هم پیدا می‌کند، ولی اگر ملت حرف دیگری برای گفتن داشته باشد، اوباش است و مستحق سرکوب!

جوان ایرانی برای تجمع در سطح شهر، برای گردهم‌آئی و حضور اجتماعی از کدام مراجع می‌باید کسب اجازه کند؟ همان‌ها که اینک سه دهه است تمامی تحرکات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی مالی و اقتصادی را در جامعه تحت نظارت محافل «آخوندی» قرار داده‌اند؟ همان‌ها که یک کتاب داستان و حکایت را هزار بار بر اساس فقه شیعه ممیزی می‌کنند؟ همان‌ها که سه دهه است به ملت ایران تفهیم کرده‌اند، یا در برابر قدرت سرکوبگر یک حکومت دست‌نشانده و استعماری سکوت می‌کنی یا راهی زندان می‌شوی؟ همان‌ها که نفت‌خام می‌فروشند تا بنزین آمریکائی برای خودروهای ضدگلوله‌شان وارد کنند، و با فریاد «مرگ بر آمریکا» جوانان این مملکت را به گلوله ببندند؟ از این حضرات می‌باید «کسب اجازه» هم کرد؟ به اوباشی که در هیاهوی کودتای ننگین 22 بهمن از گرد راه رسیدند و یک‌شبه فیلسوف، سیاستمدار، مقام امنیتی و غیره شدند، بهتر است یادآوری کنیم که این مملکت متعلق به ایرانیان است، نه ملک پدری شما، هر چند که اکثر شما حتی نام پدرتان را هم نمی‌دانید.

بله، این ملت روزگاری بر خلاف آنچه امروز می‌گوید، فریاد «روح منی خمینی، بت‌شکنی خمینی» هم سر داد. امروز هم از دست شما و خمینی بت‌شکن‌تان دیگر خسته شده‌. خجالت نمی‌کشید همچون زالو بر پیکر این ملت چسبیده‌اید و با هزار ترفند در صدد حفظ حکومت جانیان و آدمکشانی هستید که هر کدام‌ هزار پروندة جنائی دارد؟ این ملت طی تاریخ معاصر خیلی شعارها داده، حال می‌خواهید برای تمامی این شعارها در چارچوب منافع محفلی‌تان یک «پروندة» جداگانه هم باز کنید؟

علی خامنه‌ای در سخنانش در برابر مردم ایران از اقدام در مسیر قانون سخن می‌گوید! خنده‌دار است! کسانیکه با تکیه بر نیروی سرکوبگر اوباش خیابانی، موتورسواران و چماقداران هر گونه حق ابراز عقیده را از مردم کشور طی سه دهه دریغ داشته‌اند، امروز مردم را به پیروی از قوانین فرا می‌خوانند! کدام قوانین؟ قانون استبداد ولایت‌فقیه، و بی‌قانونی اوباش چماق‌کش در خیابان‌ها؟ این که دیگر «قانون» نیست. شما طی سی سال با این حکومت کاری کردید که قانون را عملاً خود به تعطیل کشانده‌اید، شما که حتی وکیل مدافع مجرمان را به زندان می‌اندازید، از کدام «قانون» حرف می‌زنید؟ قانون جنگل؟ بسیار خوب، به مقصدی که نهایت‌تان بود رسیده‌اید، امروز نیز می‌باید با تکیه بر همان قانون جنگل یا مردم را سرکوب کنید و موجودیت‌تان را حفظ نمائید، یا زیر لگد مخالفان تا آخرین نفس جان بکنید! این است نتیجة استبداد، انتظار دیگری هم نداشته باشید. در تاریخ کشور ایران از شما و دوران وحشت سی‌ساله‌تان جز نفرت و نفرین هیچ باقی نخواهد ماند.

ولی ما ملت نقش‌مان با انتخابات «دوباره»، عقب‌نشینی احمدی‌نژاد، برکناری خامنه‌ای و حتی سرنگونی حکومت اسلامی تمام نخواهد شد. در همینجا از همة هم‌وطنانی که خواستار تعطیل «آب‌قنات» لعنتی فاشیسم هستند، همان «آب‌قناتی» که از اسفندماه 1299 توسط کلنل آیرون ساید در کشور ایران «افتتاح» شده، دعوت می‌کنیم برای رهائی از چنگال فاشیسم 80 سالة دولتی که هزاران ایرانی تاکنون قربانی آن بوده‌اند، هم آرامش جامعه و تجمعات خود را حفظ کنند و هم در دام اوباش موتورسوار و اطلاعاتی‌های حکومت امام‌زمان نیافتند. فراموش نکنیم که تنها راه رهائی از دست حاکمیت‌های استبدادی و بی‌مسئولیت حمایت از نهال آزادی است. فراموش نکنیم که اهداف دمکراتیک، انسان‌محور و آزادیخواهانه را به هیچ عنوان و تحت هیچ توجیه و شرایطی نمی‌باید قربانی نظریه‌پردازی‌های سیاسی و عقیدتی کرد.

جوانان ایران!‌ شما که امروز در کوچه و خیابان فریاد «آزادی» و «مرگ بر دیکتاتور» سر می‌دهید بدانید که پدران‌تان «نهال آزادی» را در این جامعه فدای «استبداد اسلامی» کردند!‌ و در همین «قربانگاه»، جامعه را به بن‌بستی رساندند که امروز می‌بینید؛ تکرار اشتباهات گذشته، نه فقط یک اشتباه، که یک فاجعه خواهد بود. امروز در بسیاری از «فوروم‌ها»، خصوصاً انواع تخصصی آن و به زبان‌های مختلف، سخن از دخالت غرب در امور ایران به میان می‌‌آید. از این سخنان تعجب نکنیم! ساختارهای سیاست جهانی را ما ملت با یک درصد جمعیت جهان، نمی‌توانیم تغییر دهیم. ولی امروز جوانان ایران می‌توانند با استفاده از ساختارهای نوینی که فراهم آمده زندگی جدیدی برای خود و آیندگان‌شان بسازند. فراموش نکنید که غرب، شرق و آسمان و کهکشان هیچ یک نمی‌تواند به یک ملت آزادیخواه، دیکتاتوری و استبداد را تحمیل کند. دیکتاتوری یک بیماری اجتماعی، درونی و بطنی است؛ جامعه‌ای که گرفتار این بیماری کشنده می‌شود، نه تنها حال که آیندة خود را نیز از دست خواهد داد. امروز همه باید ریشه‌های تعصب و کوردلی و خشک‌فکری را در درون خود، در ذهن خود، در رفتار و کردار خود بخشکانیم. در غیراینصورت سایة «آب‌قنات» کلنل آیرون‌ساید و مرده‌ریگ فاشیسم بازهم بر سرنوشت ما ملت سنگینی خواهد کرد.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید21ژوئن2009

unblockmyspaceproxy.biz
accesstoblockedsites.com
tuno.info
likeashadow.info
woobus.com
www.unblockedplace.info
tunw.info
facebookunblockproxy.com
3tun.info
unblockorkutproxy.net
www.barrenrealm.com
tunq.info
igomu.com
webresolution.info
facebook-proxy.co.uk
www.falconsee.com
proxii.org
unblockbebo.ws
unblockedfacebook.org
unblockyoutubeproxy.com
unblockmyspace.name
edu39.com
5tun.info
accessyoutube.com
tributesite.info
pboyz.com
unblockbeboproxy.net
jokes4all.info
sneakyaccess.com
tunf.info
bebooxy.com
thebillygoat.info
unblocked-facebook.org
bebounblock.co.uk
tunl.info
facebookproxy.name
irim.info
freezethefirewall.com
secretmyspaceproxy.com
unblock-bebo.org
ourkut.info
ipen.info
max-up.com
bingyahoo.info
beboproxies.net
orkutunblock.com
390e.com
proxyprofit.in
www.extrawiggle.com
orkutproxy.co.uk

سوگلی و زرشک!

پس از هیاهو و شرکت فعالانة حقوق‌بگیران و خودفروختگان محافل داخلی و خارجی در راه «مشارکت در انتخابات»، انتخاباتی که هدف اصلی‌اش فقط تأمین مشروعیت گسترده برای حکومت «ولایت فقیه» بود، علی‌خامنه‌ای، «ولی امر» شرکت‌کنندگان در این «انتصابات» نیز امروز در نماز جمعه رسماً از عملکرد نوچه‌ها در سراسر دنیا «قدردانی» فرمودند. علی خامنه‌ای که پس از چندین روز اعتراضات گسترده به نتیجة «انتصابات» حکومت اسلامی پای به میدان گذاشته بود، عملاً مشخص نمود که هیچگونه «خدشه‌ای» به سلامت انتخابات وارد نمی‌داند. و در بهترین صورت ممکن است اجازة بازشماری چند صندوق را صادر کند! در همینجا می‌باید به حزب‌توده، نهضت‌آزادی، مشارکتچی‌ها و دیگر اوباشی که تحت عناوین مختلف طی یک‌ماه گذشته در کار «آتش‌گردانی» برای نظام استبداد ولایت‌فقیه بودند، از صمیم قلب تبریک گفت.

در شرایطی که تحریم انتخابات در مقام یک نمایش ملی در جهت نفی یک حکومت مطلقه و مذهبی می‌توانست زمینه‌ساز برنامه‌ریزی‌های سازنده‌ای در ‌آیندة سیاسی کشور شود، این محافل خودفروخته که در بهترین صورت ممکن فقط می‌توان گفت از مشتی «احمق» تشکیل شده‌، جامعة ایران را در عمل، برای چهار سال دیگر و در چارچوب یک قانون اساسی انسان‌ستیز و ضدبشری، به زیر نعلین موجود خودفروخته‌ای به نام علی خامنه‌ای انداختند. ما مطمئن هستیم که نتیجة عملکرد ضدایرانی اینان روزی در برابر افکار عمومی ملت به محک یک بررسی دقیق گذاشته خواهد شد.

تحلیل پریشان‌گوئی‌های علی خامنه‌ای را در این مقطع دنبال می‌کنیم،‌ چرا که وی امروز هم از موضع ضعف سخن گفت، و هم وضعیت یک فرد مبتلا به مالیخولیا را داشت که ادعای قدرقدرتی دارد و از دیگران طلب همکاری و هم‌سنگری می‌کند؛ درخواست کمک نه از مردم ایران، که از محافل و سیاست‌های خارجی! فحاشی‌های رهبر حکومت اسلامی به انگلستان و آمریکا آنقدرها از اهمیت برخوردار نیست. از روز 22 بهمن 57 که نطفة قدرت در کشور ایران توسط آمریکا و انگلستان به مجمعی از اوباش و اراذل «تفویض» شد، یکی از راه‌کارها جهت نشان دادن «استقلال» فرضی جمکران از شرق و غرب همین فحاشی‌های چارواداری، بازاری و حوزوی بوده. این فحاشی‌ها برخلاف آنچه خبرگزاری‌های غربی در بوق و کرنا گذاشته‌اند، به هیچ عنوان برای محافل سرمایه‌داری یأس‌آور و نومیدکننده نیست؛ امیدوار کننده و مشفقانه است! این عربده‌های توخالی نشان می‌دهد که مقام‌معظم هنوز خودشان را «سوگلی» استعمار غرب به شمار می‌آورند و تقاضای شناسائی موضع «سوگلی» را نیز طی سخنرانی خود ارائه می‌دهند!

در تحلیل‌هائی که در حواشی این «انتصابات» پیشتر نگاشته بودیم، گفتیم که مراکز عمدة سرمایه‌داری جهانی و در رأس آنان لندن و واشنگتن از انتخاب مجدد احمدی‌نژاد، خصوصاً در چنین شرایط متشنج و همراه با ادعای تقلب‌های گسترده توسط دیگر نامزدها «حمایت» کامل خواهند کرد. دلیل نیز واضح است! در درجة نخست همانطور که می‌بینیم حضور یک تودة «بی‌نام‌ونشان» در این انتخابات بسیار مهم شده. بلندگوهای تبلیغاتی غرب، دست در دست حکومت جمکران و حتی در همگامی با «مخالف‌نماهای» اصلاح‌طلب، شمار این توده را 40 میلیون نفر برآورد می‌کنند! در چنین شرایطی فقط می‌ماند استفادة «بهینه» از این به اصطلاح «حضور فراگیر» که هیچکس هم ظاهراً نمی‌خواهد آنرا به زیر سئوال برد! اینکه 85 درصد مردم ایران به تئاتر «انتصابات» این آدمکشان بیایند و بعد از ساعت‌ها انتظار نام و نشان مشتی ریش‌وپشمی را هم بر روی برگه بنویسند، یک «شوخی» بسیار بی‌مزه است. مسلم بدانیم چنین چیزی پیش نیامده. ولی از آنجا که امروز همه فریاد «40 میلیون رأی» به آسمان برده‌اند، فقط می‌ماند اینکه از این رقم جادوئی «40 میلیون» چه محافلی قصد استفاده دارند، و چه منافعی را می‌توان در چارچوب آن محفوظ داشت.

در درجة دوم هر چقدر موضع علی‌خامنه‌ای که در این میان حامی اصلی احمدی‌نژاد معرفی شده، در برابر پایتخت‌های غربی و حتی دیگر پایتخت‌ها تضعیف شود، امکان باج‌گیری گسترده‌تر از دولت و چپاول ملت برای دیگر کشورها مهیاتر خواهد بود. و به همین دلیل است که امروز رهبر حکومت اسلامی، در اظهارات خود هم با تکیه بر حضور فرضی «40 میلیون» ایرانی و مهر تأئید آنان بر اصل «ولایت ‌فقیه» برای ملت چپاول شدة ایران خط‌و‌نشان می‌کشد، و هم به حساب «خوش‌خیال‌ها» غرب را به چالش می‌کشاند!

ترجمان «فرازهای» سخنرانی علی خامنه‌ای به این نتیجة بسیار منطقی منجر خواهد ‌شد که اگر غرب از دولت احمدی‌نژاد حمایت کند، مقام‌معظم حاضراند باز هم بیشتر «پارس» کرده، امکان لفت‌ولیس هر چه گسترده‌تر برای بانک‌های ارباب فراهم آورند! و جای تعجب ندارد که متقارن با همین سخنرانی تند و بسیار «ضدامپریالیست» از زبان علی خامنه‌ای، کاشف به عمل می‌آید که دولت گوردون براون در نخستین اقدام «قانونی» خود یک ‌میلیادر و 600 میلیون دلار اموال ملت ایران را بالا ‌کشیده،‌ «یک آب هم روش!» بله، جناب آقای «یان‌پیرسن»، وزیر خزانه‌داری علیاحضرت ملکة انگلستان رسماً اعلام داشتند که در چارچوب تحریم‌های «هسته‌ای» علیه ایران چنین تصمیم خداپسندانه‌ای گرفته شده!‌ البته اینبار می‌باید به «مقام معظم» تبریک گفت! چرا که با هارت‌وپورت‌های احمقانه‌شان هم بقاء یک دولت بدبخت و مفلوک را که دیگر هیچکس حاضر به قبول موجودیت‌اش نیست تضمین می‌کنند، و هم یک میلیارد و 600 میلیون دلار سرمایة این ملت را به چپاول کارفرمایان آقای گوردون براون می‌دهند. حال اگر احمق‌هائی پیدا شوند که باز هم از مواضع ضدامپریالیستی آخوندجماعت طرفداری کنند، برای‌شان حتماً یک پالان نو و مخملین سفارش می‌دهیم.

اگر آقای خامنه‌ای به ادعای خودشان قصد حاکم کردن آرامش بر فضای اجتماعی را می‌داشتند کافی بود که بازشماری تمام آراء را مطرح می‌کردند و با حضور نمایندگان نامزدها این عمل را صورت می‌دادند تا قضیه فیصله یابد. ولی همانطور که گفته‌ایم، در خیمه‌شب‌بازی جمکران اصولاً برگة رأی، انتخابات و حضور مردم وجود خارجی ندارد. همه چیز در این «انتصابات» همچون شبکة اینترنت «مجازی» است. این واقعیت را هم رهبر «فرهیخته» می‌داند و هم نامزدهای «محترم»، که خود از جمله مهم‌ترین متقلبین انتخاباتی طی سه دهة اخیر به شمار می‌روند. به همین دلیل است که وزارت کشور حتی تقاضای ارائة فهرست آراء صندو‌ق‌ها را هم که از طرف محسن رضائی مطرح شده، غیرقانونی می‌خواند! خلاصه‌ بگوئیم، نه رأی‌ در کار است، نه برگه، و نه شمارش!‌ آرائی هم که به صندوق‌ها ریخته شده سوزانده‌اند و مشتی ورق‌پاره در صندوق‌ها ریخته آن‌ها را پر کرده‌اند. این است «انتخابات» در حکومت اسلامی و این بوده انتخابات در نظام ولایت فقیه از آغاز تا به امروز: یک تقلب هولناک و مفتضحانه!

با این وجود سیر تحولات نشان می‌دهد که بحران‌سازی بر محور دولت‌ احمدی‌نژاد و «انتصابات» احمقانة حکومت اسلامی فقط یک «گول‌زنگ» است؛ جریانی است جهت پنهان نگاه داشتن مسائل بسیار مهم‌تر. می‌دانیم که دولت در حکومت اسلامی، حتی از منظر قانون اساسی «جمکران» اصولاً یک «تدارکات‌‌چی» بیش نیست، انتخاب یک رئیس دولت در وضعیتی که اصولاً هیچ اختیارات و قدرت سازمانی و قانونی ندارد به چه دلیل تا به این حد «مهم» جلوه داده می‌شود؟ مسئلة اصلی که شبکة تبلیغاتی جهانی سعی در پنهان نگاه داشتن آن دارد، جریان تعیین رهبری حکومت اسلامی، و به احتمالی جانشینی علی خامنه‌ای است که هم پیر و فرتوت و کودن‌تر شده و هم به ظن نزدیک به یقین به دلیل بیماری دیگر امیدی به ماندن‌اش ندارند. به همین دلیل است که تمامی بلندگوهای استعماری از شرق گرفته تا غرب ملت چپاول‌شدة ایران را طی یک ماه، یک صدا به شرکت در این انتخابات ضدبشری فرا می‌خوانند، و نهایت امر عدد جادوئی «40 میلیون» طرفداران ولایت فقیه را نیز از چنتة همان‌هائی بیرون می‌کشند که عمری نان همین خیمه‌شب‌بازی مهوع را میل‌ فرموده‌اند.

ظاهراً عربده‌های «هولناک» و خطرناک رهبر «مردنی» حکومت اسلامی، که اینچنین لرزه بر اندام گوردون براون، مرکل و اوباما انداخت، حتی شیخ کروبی مفلوک را هم نمی‌ترساند! شیخ اصلاحات به دنبال همین عربده‌ها و گردن‌کلفتی‌های مضحک نامه‌ای سرگشاده خطاب به شورای نگهبان می‌نویسد و علیرغم «دستورات» مهم رهبری باز هم خواستار برگزاری انتخاباتی جدید می‌شود! و حزب اعتمادملی نیز هنوز خواستار برگزاری تظاهرات است! تظاهراتی که فردا، شنبه 30 خردادماه قرار است مردم را در میدان آزادی به دور «شیخ اصلاحات» جمع کند!‌ رادیوفردا امروز چنین تیتر زده:

«کروبی به شورای نگهبان: با ابطال انتخابات بقای نظام را تضمين کنید!»

باید صادقانه قبول کرد که اگر آقای کروبی عمری لیوان آب را با دستمال گرفته‌اند تا خدائی ناکرده انگشتان مبارک‌شان «لیوانی» نشود، امروز چنین شجاعت و تهوری از جانب ایشان حتماً دلیلی دارد. و به عقیدة ما تنها دلیل ممکن همان دعوای دو جناح جهت تسخیر «سنگر» نکبت و ادباری است که ولایت‌فقیه نام گرفته، و به احتمال زیاد تا چند صباح دیگر این سنگر «خالی» خواهد ماند.

با این وجود نگرش ما به مسائل کشور حتی در صورت مرگ علی‌خامنه‌ای و یا غیبت کامل وی از صحنة سیاست به هیچ عنوان دستخوش تغییر نمی‌شود. ما معتقدیم که جنبش اصلاحات قادر به برآوردن نیازهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و از همه مهم‌تر «مذهبی» مردم ایران نخواهد شد. اگر می‌گوئیم «مذهبی» دلیل دارد. تکیة بیش از اندازه بر عامل «مذهب»، که طی چند سال گذشته «سکة رایج» شده، به تدریج نزد ایرانیان و در تقابل با «دین‌خوئی» دولتی و رسمی مقاومتی بسیار مستحکم و گسترده ایجاد کرده. امروز مشکل می‌توان با تکیه بر آنچه سه دهة پیش «عامل انقلابی دین» تعریف می‌شد، جنبشی قابل‌اعتنا در سطح جامعه به وجود آورد.

همانطور که دیدیم، جریان اصلاح‌طلبی امروز قصد داشت مخالفان «نتیجة رسمی‌ انتخابات» را به نماز جمعه ببرد! ولی به سرعت از این «ابتکارعمل» منصرف شد! به عقیدة ما دلیلی که اصلاح‌طلبان برای لغو حضور طرفداران‌شان در نمازجمعه عنوان کردند، یعنی تلاش جهت جلوگیری از درگیری احتمالی به هیچ عنوان پایه و اساس ندارد. اصلاح‌طلبان دریافتند که جماعت «مخالف»، اهل نمازجمعه نیست! خلاصه بگوئیم، قضیه همان شد که پیشتر عنوان کرده بودیم: معترضین آن‌ها نیستند که در خیابان‌ها عربدة «اسلام پیروز است، چپ‌وراست نابود است» سر می‌دهند. هر چند کسانی قصد داشته باشند با سوار شدن بر موج نارضایتی شدیدی که تمامی کشور را فراگرفته، این موج عظیم لائیک و جمهوری‌خواه را تبدیل به عصای دست اصلاح‌طلبی مضحک و خودفروختة خود کنند. و دیدیم که چگونه در نخستین تلاش خود به سختی شکست خوردند.

اگر کسانیکه تا دیروز جرأت نمی‌کردند حتی نام علی خامنه‌ای را در «مضحک‌نویسی‌های‌شان» که گویا می‌بایست «طنز» تلقی شود بیاورند، و امروز برای همین خامنه‌ای نامة «مردم ترا سر جایت می‌نشانند» می‌نویسند، فقط به این دلیل است که علی گدای مفلوک را رفتنی می‌بینند. ولی حتی در چنین صورت‌بندی‌ای مشکل می‌توان برای اوباش اصلاح‌طلب آینده‌ای روشن و سیاسی در کشور ایران ترسیم کرد. جامعة ایران همانطور که در مطلب پیشین آوردیم به سرعت به جانب یک «تقابل» همه‌جانبه با تشکیلات شیعة اثنی‌عشری که خود را «دولت» نامیده، در حرکت است. این تقابل را می‌باید به صورتی مسئولانه مدیریت کرد، و از فروپاشاندن کشور پیشگیری نمود. جنبش اصلاحات تا به حال فقط توانسته طبقة شهری مرفه و نیمه‌مرفه، یا همان «شمال‌شهری‌ها» را به میدان تظاهرات بکشاند، دیری نخواهد پائید که طبقات دیگر نیز پای به میدان خواهند گذاشت، و فقط در آن مقطع است که از نظر سیاسی کارت‌ها به صورتی واقع‌گرایانه بار دیگر توزیع شده، نقش هر گروه و دسته و حزب به صورتی روشن و صریح در عرصة سیاست کشور به نمایش گذاشته خواهد شد.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید20ژوئن2009

facebookproxy.name
websitesmuggler.com
www.clevermonkey.info
loveipod.org
myspacerace.info
5tun.info
emeet.net
unblockedfacebook.info
ard7.com
kv39.com
facebookunblocked.org
facebookoxy.com
undertheradar.info
youtoobprx.info
blockedsiteaccess.com
irim.info
ourkut.info
ipen.info
www.trevorhull.com
unblockorkut.biz
unblockbeboproxy.org
nambio.com
tunr.info
unblockedbebo.co.uk
orkutproxies.net
unblockyoutubeproxy.org
orkutoxy.com
9tun.info
irip.info
carthaginian.net
bames.info
2tun.info
proxybebo.co.uk
accessyoutube.com
kooies.com
pboyz.com
regfl.com
lo50.com
unblockyoutube.biz
4tun.info
beboproxies.net
sd32.com
tunn.info
www.magicmunchkin.info
laughbank.info
unblockorkutproxy.org
em60.com
390e.com
taxattorney2.com
unblockfacebookproxy.org

مردم و مردم!

پس از گذشت چند روز از بحران‌سازی‌های مختلف که در بطن آن عملاً بسیاری از گروه‌های اجتماعی و اقشار مختلف مردم حضور داشته‌اند، شاهدیم که جریان منسوب به «اصلاح‌طلبی» در حال در جا زدن است. این جریان که بر پایة «صیانت از آراء» فرضی مردم به میانة میدان پای گذاشته، یک اصل کلی را گویا مد نظر قرار نداده: موضع قدرت در بطن حاکمیت اسلامی! البته این «اشتباه» آنقدرها که فکر می‌کنیم اتفاقی نیست؛ اصلاح‌طلبان قصد آن دارند که بنیاد قدرت در حاکمیت اسلامی را «مردمی» و برخاسته از آراء مردم معرفی کنند! ولی این حکومت بر خلاف آنچه آقایان موسوی و خاتمی و دیگر اصلاح‌طلبان پیوسته وانمود می‌کنند، به هیچ عنوان یک حاکمیت مردمی نیست. این اشتباه محاسبه که توسط اصلاح‌طلبان به عمد وارد معادلات جاری سیاسی کشور شده، ایجاد بحرانی کرده که امروز سراسر کشور را فراگرفته. پرواضح است که این بحران در چارچوب «حاکمیت» مشکل می‌تواند راه خروج بیابد. چرا که این حاکمیت، بر خلاف آنچه در بوق‌وکرنا کرده‌اند، از نخستین روزهای قدرت‌یابی روح‌الله خمینی یک فاشیسم سرکوبگر و مستبد بوده، و ارتباط این حاکمیت با آنچه «مردم» عنوان می‌شود، به صورتی کاملاً ویژه و از موضع قدرت «تبیین» شده!

از آنجا که این مسائل را پیشتر به تفصیل توضیح داده‌ایم، مطلب را به صورت خلاصه عنوان می‌کنیم. زمانیکه عمال و سردمداران این حاکمیت واژة «مردم» را در ادیبات‌شان به کار می‌گیرند، مقصود از مردم در معنای متعارف جامعه‌شناسانه، علمی، بوم‌شناسانه و روانشناسانة کلمه نیست!‌ این واژه به مجموعه‌ای از قشرهای مختلف اجتماعی که هر یک با تمایلات و منافع و ایده‌آل‌های متفاوت و گاه متضاد در مجموعه‌ای به نام «جامعة بشری» زندگی می‌کنند اشاره‌ ندارد، این واژه گروه ویژه‌ای را که‌ وابستگان به قدرت «سیاسی ـ مذهبی» هستند و عملاً به صورت گردان‌های ضربت وظیفة اصلی‌شان سرکوب مردم در سطح جامعه است مد نظر قرار می‌دهد. البته از نخستین روزهای حکومت ملایان «عملیات مردم‌سازی» بر دو پایة «سیاسی و تشکیلاتی» تکیه داشته. از نظر سیاسی و عقیدتی، حکومت اسلامی نخستین لایه را همچون فاشیست‌های ایتالیا و آلمان هیتلری از نظام آپاراتچیک‌های بلشویک الهام گرفت، و از طریق جایگزینی اراجیف فاشیست‌های ایتالیا و آلمان با مزخرفات و اوهام و خرافة شیعی‌گری، زمینة سیاسی و عقیدتی لازم را جهت تخدیر افکار اعضاء این گروه‌ها فراهم آورد. ولی از نظر تشکیلاتی این به اصطلاح «مردم» بر پایة مرده‌ریگ فاشیسم آریامهری تکیه دارد، و شاهد بودیم که دقیقاً چند ماه پیش از سقوط سلطنت، گروه‌هائی برخاسته از هنگ‌های ساواک و گاردهای خیابانی «جاویدشاه» در حال دگردیسی به جانب اوباش‌ اسلامی بودند. این گروه‌ها با استفاده از لوژیستیکی که رژیم پهلوی از خود به یادگار گذاشته بود، و با تکیه بر توجیهات عقیدتی و سیاسی‌ای که در اراجیف شیعی‌گری می‌توان ‌یافت، در عمل زمینه‌ساز استقرار حکومت اسلامی شدند. حکومتی که امروز در برابرمان قرار گرفته و طی سی سال بر کشور حاکم بوده.

با نگاهی به تحلیل‌های مختلف صاحب‌نظران وطنی از شرایط فعلی، ناظر بی‌غرض و بی‌مرض به صراحت خواهد دید که واژة «مردم» به صوری که در ادبیات صاحب‌نظران به کار گرفته می‌شود، به هیچ عنوان با «مردم» در کلام گروه‌هائی که عملاً قدرت قهریة جامعه را در ید خود متمرکز کرد‌ه‌اند ارتباطی ندارد. واژة «مردم» که از طرف صاحب‌نظران، تحت عنوان «اصلاح‌طلب» و چپ‌گرا و حتی مجاهد و ملیون به کار گرفته می‌شود، بیشتر به مفاهیم جامعه‌شناسانة خود نزدیک ‌شده، در صورتیکه به طور مثال آقای خامنه‌ای به هیچ عنوان سخن از چنین «مردمی» به میان نمی‌آورد. مردم برای ایشان همان است که برای روح‌الله خمینی بود: یک مجموعة سرکوبگر و حاضر و آماده که جهت سرکوب مخالفان ولایت در سنگر «امام‌زمان» آماده و مهیا نشسته! در نتیجه اگر ما مفاهیم به کار گرفته شده را درست تحلیل کنیم می‌بینیم که حکومت استبدادی «جمهوری اسلامی» نمی‌تواند با الهامات قشرهای مختلف مردم ارتباطی داشته باشد، و منسوب کردن این مردم در مفهوم رایج کلمه به «مردم» مورد نظر ولایت فقیه از نظر سیاسی اگر یک شعبده و «پدرسوختگی» تحلیل نشود مسلماً بازتابی است از عدم‌آگاهی صاحب‌نظران مذکور!

همانطور که گفتیم، به نظر ما «جنبش اصلاحات» یک بار دیگر در حال نزدیک شدن به بن‌بست‌های عقیدتی و تشکیلاتی‌ای است که از 15 سال پیش در آن‌ها پای گذاشته. و یکی از مهم‌ترین بن‌بست‌های عقیدتی در تحرکات «اصلاح‌طلبی» همین استنباط غیرواقعی و فانتزی از واژة «مردم» می‌باید تلقی شود. اگر آندسته از اصلاح‌طلبان که از چندگونگی این «واژه» اطلاع ندارند در گفتمان‌شان «مردم» را در هر مقطعی به قول خود «هزینه» می‌کنند، اصلاح‌طلبان زیرک و کارآزموده سعی خود را بر این متمرکز کرده‌اند که بین دو استنباط متفاوت از «مردم»، استنباط‌هائی که هیچ ارتباط اجتماعی و ساختاری با یکدیگر نمی‌توانند داشته باشند، «پلی ارتباطی» نیز برقرار کنند! و به عقیدة ما شکست «جنبش اصلاحات» به دلیل همین ناسازگاری اساسی است که میان دو واژة «مردم» برقرار خواهد شد؛ این استنباط‌ها افراد جامعه را به مسیرهای متنافر و متخالف می‌کشاند. و منطقاً نمی‌توان انتظار داشت که با تکیه بر «علم‌کلام» بتوان گسستی را که گسترش این نگرش در جامعه به همراه خواهد آورد از میان برداشت.

طی روزهای اخیر شاهدیم که گروه‌های اصلاح‌طلب سعی دارند از طریق به خیابان آوردن گروه‌های معترض، ویراست رسمی از «نتیجة انتخابات» را به زیر سئوال برده، یک تحرک گستردة اجتماعی و سیاسی فراهم آورند. البته در اینکه در کشورمان به دلیل حضور طویل‌المدت و سرکوبگر یک حاکمیت ضدمردمی اکثریت افراد در «نقطة شورش» قرار گرفته‌اند جای بحث نیست؛ انتخابات که سهل است، حتی برای مسئله‌ای بسیار پیش‌پاافتاده‌تر جامعة ایران قیام خواهد کرد. ولی مسئلة مهم و اساسی این است که رهبران «اصلاح‌طلب» قصد دارند اعمال نظارت و کنترل خود را بر این جوشش‌های اجتماعی نیز همزمان محفوظ نگاه دارند. به عبارت ساده‌تر، همانطور که بالاتر عنوان کردیم، اینان سعی می‌کنند تا بین دو استنباط ویژه از واژة «مردم» نوعی «هم‌سازی» و «هم‌راهی» ایجاد نمایند. و از این رهگذر، هم استنباط کهنه را منزوی کنند، هم حاکمیت را از فروپاشی نجات دهند.

ولی مسلم است که این فرضیة سیاسی محکوم به شکست خواهد بود؛ دلائل نیز روشن است. از نظر علوم سیاسی، در کشور ایران حاکمیت را نمی‌توان همچون حاکمیت‌های اروپای غربی و آمریکا، بازتاب گسترش نوعی شیوة تولید تلقی کرد؛ پایه‌های حاکمیت در حکومت اسلامی فقط با تکیه بر چند محفل متشکل از اعضائی انگشت‌شمار که نطفة «قدرت» را به تصرف خود در آورده‌اند شکل گرفته. طبیعت چنین حاکمیتی را بدون منزوی کردن اجزاء تشکیل‌دهنده‌اش نمی‌توان تغییر داد، ولی همزمان، «قدرت‌عمل» در بطن این حاکمیت فقط بازتاب آرایش ویژه‌ای است که همین اجزاء در ارتباط با یکدیگر ایجاد کرده‌اند. شبکة قدرت در این نوع حکومت‌ها تجزیه‌پذیر نیست! خلاصة کلام این «برج‌عاج» بیشتر یک کاخ‌پوشالی است، و در صورت اعمال هر گونه تغییر در ساختار کاخ کذا تمامی آن درهم فرومی‌ریزد.

پروژة «اصلاحات» که به ادعای خود قصد اعمال تغییر در بطن این حاکمیت را دارد، در صورت هر گونه تغییر در اجزاء تشکیل‌دهندة «قدرت»، تمامیت «قدرت‌سیاسی» را به زیر سئوال خواهد برد. و این فروپاشی برخلاف آنچه اصلاح‌طلبان می‌پندارند فقط شامل قسمت‌های «ناخوشایند» نخواهد شد! خلاصة کلام از دیرباز گفته‌اند، نمی‌توان بر شاخه نشست و شاخ‌بن برید! جنبش اصلاح‌طلبی نیز به اعتقاد ما در مقطعی کاملاً قابل‌ پیش‌بینی در برابر یک سئوال اساسی قرار خواهد گرفت: استنباط اصلاح‌طلبی از «مردم» چیست؟ و در چنین مقطعی است که بحران مسلماً پای به مرحلة بسیار تعیین‌کننده‌ای خواهد گذاشت.

با توجه به ابعاد همین مشکلات است که به عقیدة ما برخورد با پدیدة «انتخابات» نمی‌باید به صورت پیروی کورکورانه از «رهنمودهای» سیاسی اصلاح‌طلبان صورت پذیرد. چنین برخوردی گروه‌های وسیعی از مردم ایران را مستقیماً به سوی پرتگاه درگیری‌های نظامی و شبه‌نظامی با حاکمیت هدایت خواهد کرد و در مقطعی که اصلاح‌طلبان در «بازتعریف» واژة مردم به سرعت به جانب «تعریف‌سنتی» حاکمیت منحرف شوند درگیری غیرقابل اجتناب خواهد شد. به همین دلیل صاحب‌نظران و سیاست‌شناسان می‌باید از هم اکنون خود را برای گذار از مرحلة «اصلاحات» به تغییر رژیم سیاسی آماده کنند. فریب گفتمان رایج را نمی‌باید خورد؛ هر چند آقایان میرحسین موسوی و کروبی خود را آمادة بحث‌های پایه‌ای در بسیاری از موارد نشان داده‌اند، هنگام برخورد با نخستین بن‌بست‌های نظری و تشکیلاتی رهبران اصلاح‌طلب سر خر را کج کرده به آخور «مقام‌معظم» باز خواهند گشت. ضمانتی نیز در میان نیست که در چنین مقاطعی، با سخنرانی صرف بتوان بر تحرک گسترده‌ای که بحث‌های انتخاباتی ایجاد کرده و با تظاهرات اعتراضی به نوبة خود در سطح جامعه به اوج رسیده اعمال نظارت کرد.

در این راستا از دو شق گریزی نیست، یا حاکمیت می‌تواند به مرحلة پیش‌ از بحران بازگردد، و با حذف مهره‌های مشکل‌ساز حداقل تا مدتی دیگر موجودیت رژیم سرکوب را دست‌ نخورده نگاه دارد، و یا طی روزهای آینده شکاف ایجاد شده در بطن حکومت اسلامی تبدیل به شکافی سرنوشت‌ساز شده توفان اعتراضات تمامی بنیاد کودتا را از میان برخواهد داشت. و در این میان پروژة اصلاح‌طلبی به دلیل متوقف ماندن در نیمه‌راه ناگزیر است یا با معترضان همگام شود، و یا به دامان ولی‌فقیه پناه برد. در چنین مقطعی است که آمادگی رهبران اوپوزیسیون می‌تواند از بروز بحران‌های فزاینده که نهایت امر سرکوب هر چه بیشتر مردم را در پی خواهد آورد پیشگیری کند. متأسفانه در طیف مخالفان حکومت اسلامی چنین پروژه‌هائی هنوز علنی نشده؛ امید است که علنی‌نشدن این پروژه‌ها دلیلی بر عدم‌وجودشان نباشد.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید19ژوئن2009

unblockyoutubeproxy.com
1tun.info
tunp.info
hen4.com
unblockyoutubeproxy.org
freezethefirewall.com
unblockedorkut.com
www.trevorhull.com
proxyprofit.in
unblockedfacebook.info
lo50.com
nambio.com
9tun.info
unblockyoutube.biz
youtoobprx.info
a-14.com
bebooxy.com
my-space-proxy.com
mp3adda.info
a3te.com
fishgx.com
unblockbebo.biz
unblockedbebo.org
unblockedorkut.net
6tun.info
pray3.com
max-up.com
studentloans1.org
loveipod.org
tuno.info
ard7.com
huck04.com
ots4.com
friendsteroxy.com
unblockfacebookproxy.co.uk
www.evilegg.info
unblockbeboproxy.net
fwizz.com
tunl.info
u863.com
orkutproxy.biz
undertheradar.info
epfeel.com
orkutoxy.com
irip.info
www.dumbperson.info
unire1918.info
unblockorkutproxy.co.uk
facebookproxies.co.uk
7tun.info

نوعروس جمکران!

آن‌ها که پائیز و زمستان 1357 را به یاد دارند بخوبی می‌دانند چگونه سیاست‌های استعماری همه‌روزه با موضع‌گیری‌های رذیلانه به فروپاشاندن حکومت سلطنتی و جایگزینی سریع آن با دستگاه اراذل و اوباش بازار و روحانی‌نمایان سرعت می‌داد. البته در اینکه ملت ایران با رژیم استبدادی آریامهری توافق چندانی نداشت تردیدی نیست، ولی از سقوط سلطنت تا رسیدن به عجوزة هزار دامادی به نام حکومت اسلامی مسیری بود که ملت ایران مسلماً خواستار پیمودن‌اش نبوده. استعمارگران غرب، از طریق تثبیت سریع قدرت اوباش در ایران، هم زمینة دخالت‌های نظامی در افغانستان به نفع گردان‌های عرب و مزدوران مسلمان‌نما را فراهم آورده، تا جهاد بر علیه اتحادشوروی را سازمان دهند، و هم با سرعتی حیرت‌انگیز تمامی مطالبات دمکراتیک ملت ایران را از صحنة سیاست کشور حذف کردند.

و در کمال تأسف آنروزها بسیاری از گروه‌های چپ‌نما، با شعار «ما برای دمکراسی انقلاب نکرده‌ایم!» در عمل آتش‌بیار معرکه‌ای ‌شدند که خود نهایت امر قربانیان وحشی‌گری‌هایش بودند. در چنین فضائی بود که مسائل «بی‌اهمیتی» چون آزادی قلم، مطبوعات، آزادی فعالیت‌های فرهنگی، آزادی‌های سیاسی، وجود احزاب، سندیکاهای انتخابی کارگری، و … خلاصه بگوئیم تمامی مطالبات اساسی و پایه‌ای ملت ایران تحت تأثیر یک ایدة جادوئی قرار گرفت: حکومت اسلامی به رهبری یک دیوانة قدرت به نام «ال‌موسوی ‌ال‌خمینی!» تو گوئی ملت ایران عقل‌اش را از دست داده بود و یک رژیم نظامی و سرکوبگر را که حداقل نوعی فضاسازی شبه‌دمکراتیک در جامعه فراهم آورده بود، در اوج شکوفائی مالی و اقتصادی از قدرت ساقط می‌کرد تا خود را درگیر گرسنگی، فقر، دربه‌دری، زندان و شکنجه‌ای به مراتب گسترده نموده، جوانان خود را در راه تثبیت قدرت چماق‌داران فالانژ و آدمکشان بازار و حوزه قربانی کند! این است تصویری که طی سی‌سال گذشته تحت عنوان «انقلاب شکوهمند اسلامی» به خورد ملت ایران داده ‌شده!

در پروسة تحمیل یک استبداد اسلامی، در مقام تنها جایگزین ممکن برای نظام سلطنتی، همانطور که گفتیم «سرعت فروپاشی» از نظر استعمار غرب یکی از کلیدی‌‌ترین عوامل بود. بر اساس این دکترین منفور، جامعه نمی‌بایست در روند این دگردیسی و گذار از سلطنت، از مرحله‌ای سازنده‌ عبور کند، مرحله‌ای که جامعه را در بطن روابط اجتماعی و فرهنگی با عامل «آزادی» در ارتباطی تنگاتنگ و ممتد قرار ‌می‌داد. و جهت تأمین این «نیاز»، آن‌ها که امروز دایره‌به‌دستان اصلاح‌طلب و توده‌ای و «نهضت آزادی» و غیره به شمار می‌روند، یعنی تقریباً تمامی همان‌ها که «خلق» را به انتخابات نمایشی اخیر فراخواندند، از جمله محافل نزدیک به همین دگردیسی «برق‌آسای» آمریکائی هستند.

مسلماً نخستین عاملی که می‌توانست فروپاشی «برق‌آسا» و مطلوب غرب را تأمین کند، بزرگ‌نمائی و «شخصیت‌سازی» از دیوانه‌ای به نام روح‌الله خمینی بود!‌ قافلة استعمار از عمامه‌ای گرفته تا کلاهی و چپ‌نما و مجاهد می‌بایست در شخص «امام‌خمینی» نه تنها رهبر شیعیان جهان، که رهبر تمامی ملت‌های مستضعف را به عیان «مشاهده» کند! در این چارچوب، همة انسان‌های آزادیخواه دنیا از سرخپوست «دود‌پرست» گرفته، تا هندی گاوپرست طرفدار و فدائی «امام خمینی» بودند!‌ حضرت امام خمینی در این چارچوب تبدیل به همان «گوسالة زرینی» شدند که خلق‌الله جهت حفظ منافع غرب در منطقه می‌بایست به گرد ایشان «اجباراً» تجمع فرمایند!

در کنار این «شخصیت‌سازی» مهوع، بساط بنیادباوری نیز نقشی بر عهده گرفته بود، و از حق نگذریم که این بساط بسیار «سازنده‌» بود. بر اساس نظریة استعماری «بنیادباوری»، بنیاد شیعة اثنی‌عشری که در عمل طی سیصد سال در تاریخچة موجودیت‌اش جز خرافه و نکبت دربار صفوی و بحران‌سازی‌های استعماری قاجاریه هیچ نمی‌بینیم، تبدیل به حبل‌المتین ملت‌ها و آزادیخواهان جهان شده بود! و برای به ارزش گذاشتن زوج «امام ـ بنیاد»، تمامی «تظاهرات» سیاسی که جهت فراهم آوردن زمینة فروپاشی حکومت سلطنتی در سطح کشور به راه می‌افتاد، در اطراف نظریه‌پردازی‌هائی صورت می‌گرفت که پدیده‌ای موهوم،‌ مبهم و نامعلوم به اسم «جمهوری اسلامی» را هدف نهائی خود معرفی می‌کرد. همان حکومت اسلامی که امروز پس از گذشت سه دهه هنوز معلوم نشده چه «صیغه‌ای» است.

ولی از آنجا که سوءاستفاده از احساسات «میهن‌پرستانه» نیز در این مهم می‌توانست کارساز باشد، غربی‌ها راه بسیار خوبی جهت مشتعل کردن آتش «وطن‌پرستی» خلق‌الله پیدا کرده بودند. هر گاه در پایتخت‌های مهم جهان غرب احساس می‌شد که شعلة نفرت عمومی نسبت به سلطنت پهلوی در حال فروکش است، چند سناریوی «قتل‌عام» برنامه‌ریزی شده به اجراء در می‌آمد. به دنبال آن رهبران کشورهای سرمایه‌داری هر یک بالای منبر رفته، فریاد برمی‌آوردند که، «ما از شاه حمایت می‌کنیم!» همین جملات جادوئی در کنار تصاویر هولناک قتل‌عام مردم کافی بود که بر کندة نیم‌سوز روغن بریزد؛ «خلق» به جوش می‌آمد و دوباره به خیابان‌ها رهسپار می‌شد! خلاصه بگوئیم، از نکبتی که 17 شهریور نام گرفته، حکومت اسلامی به مراتب بیشتر فیض برده تا حکومت شاه! با این ترفندها، در عمل «سه‌پایة‌» تبلیغاتی استعماری در ایران کامل می‌شد: یک «رهبر» بلامنازع، یک «بنیاد» جهان‌شمول، و یک «نبرد» وطن‌پرستانه! زمینة لازم جهت خر کردن خلق‌الله فراهم آمده بود!‌ این «سه پایه» لعنتی همان است که امروز پس از گذشت سه دهه همه روزه در کوچه و خیابان، محل کار و تحصیل و حتی خارج از مرزها توی سر مردم این مملکت می‌خورد.

با این وجود نمی‌باید کارآئی این «سه‌پایه» را از نظر دور داشت. این پروسة استعماری طی کم‌تر از شش ماه یکی از استوارترین دیکتاتوری‌های نظامی جهان در مرزهای ابر قدرت اتحاد شوروی سابق را، آنهم در اوج شکوفائی اقتصادی خود از هم فروپاشید!‌ بدون آنکه حتی آب در لیوان سفیر آمریکا و انگلستان در تهران «تکان» بخورد! کجای کارید؟ سفارت فرانسه در مقام چرخ پنجم گاری سازمان آتلانتیک شمالی به عنوان «میزبان» همان امام‌خمینی «گلباران» هم شد! البته همانطور که در عمل دیدیم برنامة آمریکائی‌ها تا حدودی با اشکال روبرو بود. زیاده‌خواهی‌های واشنگتن خصوصاً در افغانستان و پاکستان نمی‌توانست صرفاً از طریق جایگزینی شاه با خمینی به دست آید. اگر فروپاشاندن دستگاه سلطنت با استفاده از «سه‌پایة» کذا به سادگی صورت پذیرفت، برای راندن ایرانیان از یک زندگی «انسانی» و معاصر و فروانداختن‌شان در دام یک نظام پس‌افتاده، پوپولیست، مذهبی‌نما و از نظر روابط بین‌الملل «منزوی» و منفور مسلماً این سه‌پایه کفایت نمی‌کرد؛ شعبدة «گروگانگیری» و «جنگ‌تفریحی» لازم آمد. همان گروگانگیری و جنگ‌ که امروز سردمداران اصلی‌اش «اصلاح‌طلب» و «آزادیخواه» و غیره هم شده‌اند!

با در نظر گرفتن مقدمة طولانی‌ای که در بالا آمد، امروز می‌توان تا حدودی به اهداف نظام‌های سلطه‌گر جهانی در شعبدة «انتخابات» اخیر حکومت اسلامی اشراف پیدا کرد. همانطور که می‌بینیم «تحولات» مرتبط با انتخابات اخیر جمکران نیز همچون اوباش‌پروری‌هائی که منجر به استقرار حکومت اسلامی شد، در بطن یک نظام کاملاً بسته صورت می‌گیرد. به بیان دیگر، دعوا همانطور که در غائلة 22 بهمن شاهد بودیم در حد یک «دعوای محافل» محدود مانده. طی بحران 22 بهمن، اگر روحانیت در همکاری کامل با سلطنت خود یکی از بنیادهای حامی کودتاها و سرکوب‌های ملت ایران بوده، هیچ اهمیتی نداشت! تبلیغات و هیاهوی رسانه‌ها این بنیاد را در 22 بهمن تبدیل به منبع «آزادیخواهی» کرده بود! امروز نیز همین مسیر استعماری توسط آقای میرحسین موسوی طی می‌شود.

موسوی که خود یکی از سردمداران سرکوب فراگیر در کشور ایران است و بر اساس شواهد و ظواهر، فعلاً قرار شده نقش امام‌خمینی مفلوک را بر عهده بگیرد! خلاصة کلام تبلیغات همان است که حزب توده، مجاهدین، برخی از چپ‌ها و حتی ملی‌نماها در آغاز هیاهوی امام‌زمان‌شان به مردم تحویل می‌دادند. بر اساس برداشت‌های اینان «روحانیت تغییر ماهیت داده، باید از امام حمایت کنیم!» امروز این میرحسین موسوی است که گویا «تغییر ماهیت یافته»، و دیگران نمی‌باید در احوالات گذشته‌اش «دقت نظر» به خرج دهند؛ ایشان حکایت همان دوشیزة 80 ساله‌ای را پیدا کرده‌اند که با صدها وصله و بخیه قصد رفتن به خانة بخت دارند.

همانطور که گفتیم، جنگ دو محفل «اصولگرا» و «اصلاح‌طلب» نوعی از انواع جنگ‌های خانگی است، ولی این «جنگ ‌خانگی» در عمل پیش از انتخابات «پیش‌بینی» شده بود. و با تبلیغات منفی که حول محور «اصول‌گرائی» طی چهار سال بر علیه دولت احمدی‌نژاد صورت گرفت امکان رأی گستردة عمومی به وی عملاً وجود نداشت. در نتیجه اصلاح‌طلبان می‌دانستند که «اقبال» در این رأی‌گیری بیشتر با جبهة اصلاحات خواهد بود. ولی نخست باید در همینجا بگوئیم، این «اقبال» هیچ ارتباطی با شرکت 85 درصد واجدین شرایط در این انتخابات ندارد. ادعای شرکت 85 درصد از واجدین شرایط در این نمایشات فقط یک تبلیغات گمراه‌ کننده است و توسط دستگاه جمکران و اربابان‌ غربی‌اش در بوق و کرنا گذاشته شده. با این وجود پر واضح بود که طی یک «رأی‌گیری» ـ این رأی‌گیری مسلماً در حد محافل و لات‌ولوت‌های نمازجمعه‌ها محدود می‌ماند ـ احمدی‌نژاد رفتنی بود.

در ساختاری که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در منطقة آسیای مرکزی به وجود آمده، تکرار نمایشات انتخاباتی از قماش آنچه پیشتر چهار بار خامنه‌ای و هاشمی را با بیش از 90 درصد آراء از صندوق‌ها بیرون کشید دیگر امکانپذیر نیست؛ حکومت اسلامی و اربابان این دستگاه سرکوبگر در غرب، می‌باید در چارچوب روابط جدید منطقه‌ای بالاجبار موجودیت نوعی «آلترناتیو» سیاسی را در بطن جمکران بپذیرند. مشکل این نیست که احمدی‌نژاد برود یا خیر!‌ مسئله این است که جریان تزریق «آلترناتیو» در فضای سیاسی کشور هم می‌باید به صورتی خانگی انجام پذیرد و صرفاً خودی‌ها را به میدان بیاورد، و هم می‌باید در خدمت گسترش دامنة مشروعیت این حکومت «شترگاوپلنگ» باشد.

آنچه امروز تحت عنوان «مقاومت» میرحسین از دهان این و آن بیرون می‌آید، در عمل لبیکی است به نیازهائی که در بالا به آن‌ها اشاره کردیم. انتخاب میرحسین موسوی طی نمایشات مسخرة حکومت اسلامی، گزینشی که به هیچ عنوان برای جمکران معضلی ایجاد نمی‌کند، بدون نمایشات جنبی که مدتی است شاهد آن هستیم، نمی‌توانست مشکلات حکومت اسلامی را در منطقه حل کند. این «انتخابات» می‌بایست در شرایطی صورت گیرد که همزمان مشروعیت کافی برای دولت موسوی به صورتی که می‌بینیم، از منظر تبلیغات جهانی فراهم آورد. همان اصلی که امروز توسط تمامی شبکه‌های خبرگزاری جهان که دست در دست «مخالف‌نماهای» حرفه‌ای و اوباش اصلاح‌طلب و صادراتی‌های جمکران به غرب گذاشته‌اند، در شرف تکوین است. تمامی این جانیان که طی سه دهة گذشته دست‌شان به خون مردم این مملکت آغشته شده، طرفدار «بازشماری آراء»، «انتخابات منصفانه»، «تجدید رأی‌گیری» و غیره هستند!‌ می‌بینیم که «بهانه» نیز بسیار روشن و کاملاً قابل توجیه است: «حمایت از آراء ملت ایران!»

در مقطع فعلی، وارد شدن به تجزیه و تحلیل و جزئیات بده‌بستان‌های سیاست‌های بین‌الملل در این نمایشات ضدایرانی کار را به درازا خواهد کشاند، ولی به طور مثال شاهد بودیم که دولت‌های فرانسه و آمریکا در آغاز درگیری‌ها به سرعت شروع به «مخالفت با سرکوب مردم» کرده، سرکوب‌ها را نشانة شکست احمدی‌نژاد در انتخابات دانستند! ولی قصد واقعی از این «مخالفت‌ها» همان بود که در غائلة 22 بهمن شاهد بودیم، یعنی فراهم آوردن زمینة مناسب جهت قدرت‌نمائی باندهای وابسته به احمدی‌نژاد! چرا که وی با تکیه بر «آمریکائی» بودن اصلاح‌طلبی می‌توانست جایگاه مهمی در بطن مبارزات وطن‌پرستانه و ضدآمریکائی خلق‌الله خوش‌باور برای خود بجوید!

ولی این ترفند نگرفت! و به دلیل تغییرات استراتژیک که فروپاشی اتحادشوروی پدید آورده، در پاسخ به این موضع‌گیری‌های رذیلانه، مسکو حاضر نشد دعوت از احمدی‌نژاد را جهت شرکت در نشست پیمان شانگهای لغو کند! کرملین با احضار احمدی‌نژاد به مسکو عملاً یک سطل «آب یخ» بر سر حضرات در غرب سرازیر کرد! اینبار احمدی‌نژاد که با تکیه بر جنجال واشنگتن پیرامون انتخابات به مبارزی نستوه و «ضدآمریکائی» تبدیل شده بود، با نشستن در کنار مدودف، در شرایطی که لباس‌شخصی‌ها مردم را در خیابان‌ها تکه تکه می‌کردند، در مقام نوکر و خانه‌شاگرد کرملین ظاهر شد!

حاکمیت آمریکا که از این تغییر موضع بی‌نهایت وحشتزده شده بود،‌ برای حفظ سفرة چپاول خود در منطقه، به سرعت از زبان ریاست جمهور اعلام داشت که، «تفاوتی بین احمدی‌نژاد و موسوی نمی‌بیند»! و چون کار در این مرحله رفع و رجوع نشد، فرمودند، «آمریکا مشروعیت انتخابات را یک امر داخلی تلقی می‌کند!» خلاصة مطلب آقای اوباما به زبان بی‌زبانی می‌فرمایند: «برای ما موسوی و احمدی‌نژاد تفاوتی ندارند، هر دو نوکر خودمان هستند و می‌توانند منافع ما را تأمین کنند، در نتیجه درگیری‌های داخلی را هر که برد با او کنار می‌آئیم!»

دلیل لغو دستور سرکوب مردم از طرف دستگاه پلیس و نیروهای انتظامی جمکران، که طی چند تظاهرات اخیر گویا دیگر دست به وحشیگری‌های اسلامی و علنی نزده‌اند، همین عقب‌نشینی غرب در برابر سیاست‌های بزرگ منطقه‌ای بوده. بارها گفته‌ایم، نیروهای انتظامی، خصوصاً سپاه ‌پاسداران و اوباش لباس‌شخصی و انتظامی نوکران و نانخورهای واقعی پایتخت‌های غربی‌اند، چماقی که اینان بر سر فرزندان این سرزمین می‌کوبند در غرب تبدیل به آسایش و رفاه و ثروت شده.

با این وجود مشکل اصلی ما ایرانیان هنوز لاینحل باقی مانده. همانطور که می‌بینیم میرحسین موسوی قصد دارد جنبش آزادیخواهی ملت ایران را بار دیگر به جانب مسجد و منبر، روحانیت و اسلام و این قبیل جفنگیات سوق دهد. سخن از آزادی مطبوعات نیست، حرفی از آزادی فعالیت‌های هنری، فرهنگی، ادبی و … به میان نمی‌آید، اینترنت و تلفن‌های همراه هنوز تحت نظارت سانسورچی‌های مخابرات قرار گرفته، خبرنگاران خارجی تحت نظارت سپاه پاسداران فیلم و مصاحبه تهیه می‌کنند، ولی میرحسین موسوی بجای منعکس کردن مطالبات دمکراتیک مردم، امروز در کمال وقاحت خواستار شرکت مخالفان «نتایج انتخابات» در نماز جمعه به امامت علی خامنه‌ای شده!

باید این سئوال را به طور جدی از نظر سیاسی مطرح کنیم که گروه‌های وابسته به جمکران تا کجا و تا کی می‌خواهند مردم این مملکت را بفریبند و برای جنایتکاری چون موسوی که امروز دیگر رسماً نقاب آزادیخواهی را نیز کنار گذاشته و دست به دامن مسجد و منبر و مقام رهبری شده تحت عنوان آزادیخواه کسب وجهه و مشروعیت کنند؟ این سئوالی است که تمامی کسانیکه پشت سر موسوی سنگر گرفته‌اند، در روزهای آینده می‌باید برای آن جوابی روشن و صریح داشته باشند.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید18ژوئن2009

unblocked-facebook.org
unblockfacebook.ws
facebookproxies.co.uk
pboyz.com
my-space-proxy.com
x885.com
unblockfacebookproxy.org
facebookunblocked.org
filtersbite.com
walk2b.com
pray3.com
huck04.com
sd32.com
orkutunblocked.com
hen4.com
myspaceoxy.biz
accesstoblockedsites.com
bames.info
facebookunblock.co.uk
wowgeo.com
bebo-proxy.org
u863.com
zubec.com
sitesmuggler.com
unblockyoutubeproxy.com
orkutunblockproxy.com
igomu.com
www.unblockeddomain.info
unblockedfacebook.org
studentloans1.org
unblockbebo.ws
ourposts.info
orkut-proxy.org
kv39.com
urpal.net/proxy
youtubeaccess.com
myspacerace.info
unblockbebo.name
orkutunblock.com
unblockorkutproxy.com
orkutoxy.com
orkutproxies.net
racingparts.info
blockedsiteaccess.com
unblockedorkut.com
get2la.com
accessyoutube.com
lo50.com
ots4.com
unblockbeboproxy.co.uk

جشن و سیاست!

آیا برای گذشتن از سد یک حاکمیت فاشیست می‌توان صرفاً به دنباله‌روی از تحولات بسنده کرد؟ این سئوالی است که امروز هزاران ایرانی که در خیابان‌های تهران و دیگر شهرها و شهرستان‌ها بر علیه استبداد مذهبی دست به تظاهرات زده‌اند می‌باید از خود بپرسند. «انتخابات» حکومت اسلامی از پیش روندی مشخص داشت؛ پیروزی احمدی‌نژاد با آن درصد بالای رأی کاملاً قابل پیش‌بینی بود، و در همینجا بگوئیم، در حکومت اسلامی چنین نتایجی به هیچ عنوان جدید و خارج از تصور نیست. اگر امروز دستگاه تبلیغاتی غرب و نانخورهای «دمکرات‌نمای» آن بوق‌های خود را در مسیر تمایلات «آزادیخوانة‌» خلق ایران قرار داده‌اند، در همین حکومت اسلامی آقای میرحسین موسوی در مقام نخست وزیر دوبار آقای خامنه‌ای را با همین نوع تقلب‌ها و با بیش از 90 درصد آراء به مقام ریاست جمهوری رسانده. چرا ایشان آن روزها با بوق و کرنا در میدان آزادی تظاهرات به راه نمی‌انداختند؟ چرا آراء ملت ایران، در چشم امثال میرحسین موسوی، یک‌باره و فقط پس از گذشت سی‌سال اینچنین «ارزشمند» و «گرانقدر» شده؟ این‌ها سئوالاتی است که در جشن‌ها و بی‌خودی‌های اجتماعی و سیاسی در کمال تأسف کمتر کسی از خود می‌پرسد؛ هر چند به عقیدة ما این سئوالات از جشن‌ها بسیار مهم‌تر و سرنوشت‌سازترند. این سئوالات نه جشن‌ها، که اهداف و مسیر حرکت آن‌ها را روشن می‌کند.

در اینکه در بطن حاکمیت دست‌نشاندة اسلامی، که پس از یک کودتای هولناک در 22 بهمن قدرت سیاسی را به دست گرفت، شکافی عظیم به وجود آمده هیچ تردیدی نیست. بر پایة مشاهدات، باند هاشمی رفسنجانی اینک به صراحت در برابر گروه «پادگانی‌ها و رهبر» موضع‌گیری کرده! و این شکاف امروز باعث شد که در مخالفت علنی با اطلاعیة رسمی وزارت‌کشور جمکران، صدها هزار تن از مردم ناراضی کشور در خیابان‌ها تجمع کرده، فریاد «مرگ بر دیکتاتور» سر دهند. فریادی که می‌باید ابعاد آنرا شناخت و به آن احترام گذاشت چرا که از قلب توده‌های مردم برمی‌‌خیزد. با اینهمه مردم شاید فراموش کرده بودند برای استماع سخنان افرادی به خیابان آمده‌اند که خود از عمال صاحب نفوذ در همین نظام دیکتاتوری جمکران‌اند: میرحسین موسوی، کروبی، خاتمی، و …!

میرحسین موسوی به هیچ عنوان یک دمکرات نیست. وی اصولاً اعتقادی به دمکراسی و آراء عمومی ندارد. اگر به چنین مسائلی معتقد می‌بود، در شرایطی که همین گروه‌های لباس‌شخصی مجلس و آراء عمومی را عملاً به تعطیل کشانده بودند، به عنوان نخست وزیر جنگ در کنار روح‌الله خمینی قرار نمی‌گرفت و حاضر نمی‌شد هم‌زبان با امثال اسدالله لاجوردی و صیاد شیرازی شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» سر دهد. میرحسین موسوی، کروبی و دیگر همکاران اینان در بطن جنبش اصلاح‌طلبی جمکران به همان میزان به دمکراسی،‌ آراء مردم و حقوق‌بشر ارج می‌نهند که علی خامنه‌ای و احمدی‌نژاد. ملت ایران می‌باید از منظر سیاسی بر آنچه در شرف تکوین است اشراف خود را حفظ کند. در غیراینصورت باز هم سیاست‌های جاری با وجه‌المصالحه قرار دادن توده‌های مردم «خر خود را از پل خواهد گذراند»، و مطالبات و الهامات توده‌ها به کنجی خاک‌آلوده در گنجة نمور تاریخ سپرده خواهد شد.

در کمال تأسف این روزها شاهدیم که تمامی شرایط لازم توسط دست‌هائی «نامرئی» فراهم می‌آید تا همان «اشراف بر مسائل» را از توده‌های مردم، ناراضیان، جوانان و دیگر قشرهای اجتماعی دریغ کند. کشور ایران عملاً در مسیر یک بلوای تبلیغاتی قرار گرفته. بلوائی که یک بار دیگر توسط شبکة رسانه‌های بین‌المللی به راه افتاده و مسلماً همچون دیگر بلواهای تاریخ معاصر ایران هدف نهائی‌اش سرکوب و چپاول ملت ایران خواهد بود؛ در چنین هیاهوهائی هدف دیگری نمی‌باید جستجو کرد.

تحولات در کشور ایران، پس از سه دهه سکون مرگبار بار دیگر سرعت و شدت گرفته؛ دولت سرکوب و کودتا که طی سه دهه در سکوت کامل به قتل‌عام مردم و چپاول کشور در بارگاه اربابان ینگه‌دنیائی مشغول بوده، امروز توسط رفتار و کردار گردان‌هائی به بن‌بست می‌افتد که طی این مدت آتش‌بیاران معرکة سرکوب ملت و حفظ این حاکمیت بوده‌اند. اخبار سرکوب ملت ایران هولناک است؛ دیشب طی حملات سازمان ‌یافتة عمال حکومت و حمله به خوابگاه‌ دانشجویان در تهران پنج دانشجو توسط اوباش انصارحزب‌الله به قتل رسیده‌اند! مسئولان واقعی این جنایات چه کسانی هستند؟

ملت بزرگ ایران! نگذارید که اینبار نیز همچون تجربة تلخ 22 بهمن 57، سیاستگذاران خارجی با تکیه بر اجساد جوانان شما و احساسات ملتهب مردم، آتش‌گردانان معرکه‌ای شوند که نهایت امر توده‌های مردم از آن هیچ نصیبی نخواهند برد. از هم امروز در برابر آنان که تقاضای بهره‌برداری از حمایت‌های مردمی دارند مطالبات‌تان را به صورت علنی، منطقی و ملموس مطرح کنید. از هم امروز بخواهید که عاملان جنایاتی را که طی این چند روزه در سطح کشور صورت گرفته، به مردم معرفی کنند و به چنگ عدالت فرواندازند. از هم امروز از آن‌ها که وعدة «مردم‌سالاری» در ماه‌ها و سال‌ها و دهه‌های آینده می‌دهند بخواهید که این مردم‌سالاری را از هم اینک آغاز کنند. و با تسلیم اوباشی که دانشجویان، جوانان، عابران، زنان و مردم این کشور را آزادانه تحت آزار و تهاجم قرار داده‌اند به دادگاه‌ها و مراجع ذیصلاح حسن نیت خود را به اثبات برسانند. از نامزدهای «آزادیخواه» به صراحت بخواهید که فرماندهان نیروهای انتظامی را به دلیل بی‌لیاقتی و عدم کفایت که چنین تعرضاتی را به حیثیت و امنیت شهروندان روا داشته، از کار بر کنار کرده، پرنده‌هایشان را به دادگاه‌های صالحه ارجاع کنند. این است «دمکراسی»، و این است آنچه می‌باید در یک دمکراسی صورت گیرد: حضور واقعی مردم در کنار مردم، در پناه قانونی انسان‌محور و در خدمت آرامش و امنیت شهروند.

هم میهنان! شرکت در تظاهرات و اعتراضات سیاسی حق شماست، ولی آنچه شما بیشتر به آن محق هستید، برخورداری از یک حاکمیت انسانی است. از کسانیکه امروز می‌خواهند با آراء شما منتخبین ملت بزرگ ایران باشند بخواهید که بر سانسور مطبوعات، تحدید آزادی انتشارات، قطع رذیلانة شبکة تلفن همراه و اینترنت در کشور نقطة پایان بگذارند. برخورداری از ارتباطات در جهانی که متمدن معرفی می‌شود یک حق اساسی و غیرقابل تردید به شمار می‌رود. نگذارید آنان که امروز قصد بهره‌برداری از رأی اعتماد شما را دارند با ملت ایران برخوردی ناشایست، دور از شأن و ارباب‌مسلکانه داشته باشند.

در شرایط حساس فعلی برخورداری از ارتباطات می‌تواند بر بسیاری از بحران‌های ساختگی که توسط اوباش و چماق‌داران حکومت سازمان داده شده نقطة پایان گذارد. می‌تواند پایانی باشد بر بسیاری قتل‌ها و قتل‌عام‌ها و ضرب‌وشتم‌ها! مردم نمی‌باید از این حق خود عدول کنند.

ما ایرانیان در میان کشورهای جهان سوم از مهم‌ترین گنجینه‌های مبارزاتی بر علیه نظام‌های استبدادی برخورداریم. تکرار جملة معروف «ایرانی یکصد و پنجاه سال برای دستیابی به دمکراسی نبرد کرده»، اگر مشکل‌گشای امروز ما نباشد، یادآور یک اصل کلی و غیرقابل تردید خواهد بود، یکصدوپنجاه سال است که ما شکست می‌خوریم!‌ شاید وقت آن رسیده باشد که مردم ایران، خارج از تمامی گرایشات سیاسی، نظریه‌پردازی و محظورات محفلی، موضوع آزادی‌های سیاسی و حقوق شهروندی را به صورتی جدی در بحث‌های خود بگنجانند؛ تجربه نشان داده که بدون وجود آزادی‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و … خصوصاً حقوق شهروندی، ملت‌ها نمی‌توانند تحت هیچ نوع رژیم سیاسی به آرامش و صلح‌ اجتماعی دست یابند. امروز وظیفة ماست که این حقوق و آزادی‌ها را به صراحت مطرح کرده، خواستار گنجاندن آن‌ها در قانون اساسی کشور و اجرای‌شان شویم.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید16ژوئن2009

netbuckets.info
prox-h.info
www.freedsurf.info
schoolsoutforever.info
bames.info
prox-c.info
prox-g.info
sneekeesurf.info
www.youtubeproxy.mobi
mathclassproxy.info
prox-v.info
prox-t.info
prox-i.info
openitnow.info
prox-b.info
www.rapidzila.com
done9.com
mytwitterproxy.com
56195.com
prox-f.info
racingparts.info
unknownsearch.com
www.myspaceproxy.mobi
youtoobprx.info
prox-l.info
9prox.info
fookschool.info
prox-q.info
prox-o.info
topicfish.com
prox-m.info
ourposts.info
8prox.info
historyclassproxy.info
college-web.info
www.smartrooster.info
prox-n.info
www.facebookproxy.mobi
btj.in
prox-a.info
goodbyefilterz.info
www.youtubevideos.me
www.pinprox.info
a-a-a.info
jaxpulse.com
geographyclassproxy.info
www.mathseducation.info
prox-j.info
surfitfilterfree.info
prox-d.info