سهیلائیان!

پس از فرونشستن غوغای «بهار عرب» در دروازه‌های دمشق، بهاری که نهایتاً با نشان دادن ماهیت ضدبشری خود ثابت نمود که نوعی از انواع «غوغاسالاری‌های» استعماری بیش نیست، شاهد سکوت «بامّزة» سخنگویان و متخصصین هیجانات عمومی پیرامون «آزادیخواهی» کذا در جهان اسلام نیز هستیم! این «متخصصین» که مهارت فوق‌العاده‌ای در زمینة «هیاهو برای هیچ» کسب کرده‌اند، پیش از بن‌بست استراتژیک آمریکا در دمشق، «بهار» کذا را در قالب «مقالات» هیجان‌انگیز به صور مختلف به خورد خلق‌الله می‌دادند، و اگر احدی به خود اجازه می‌داد با برخورد وحشیانه‌شان با زندگی انسان‌ها مخالفت کند، آناً برچسب حمایت از استبداد و مستبد بر پیشانی‌اش فرومی‌نشست. حال که اربابان دیگر نیازی به بازی‌های این نوع «متخصصین» ندارند، و «آزادیخواهی‌های» نمایشی اینان دیگر دردی از دردهای لندن و واشنگتن درمان نمی‌کند، به صراحت می‌بینیم که «بهاریون»، همان‌ها که سینه‌های‌شان را برای «آزادی مردم» همه روز ده‌ها بار «چاک» می‌دادند چگونه «خفقان» گرفته‌، قلم‌ها را غلاف کرده‌اند!

حتماً «سکوت» حاکم بر رسانه‌ها پیرامون «جهان عرب» را می‌باید حمل بر این کرد که دیگر نه در مصر مشکلی وجود دارد، نه در لیبی؛ نه در تونس مسئلة قابل ذکری دیده می‌شود و نه در دیگر کشورهای به اصطلاح «بهار زده» و مسلمان‌نشین انسان‌ها برای آزادی‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی گریبان‌شان در چنگ «دولت»‌ باقی مانده! ولی مسائل و مشکلاتی از این دست در تمامی این کشورها از جمله روزمرة انسان‌هاست؛‌ دولت‌ها در این ممالک، همان دولت‌ها که ظاهراً از «انقلاب» سر برآورده‌اند، نه دمکراتیک‌اند و نه پیام‌آوران رفاه عمومی، رشد صنعتی و گسترش و توسعة تجاری.

از قضای روزگار کور هم نیستیم؛ این دولت‌های انقلابی متشکل از باند همان نوکران پیشین‌اند که اینک با مشتی ریش و پشم، یک پیشانی لکه برداشته از «مهرنماز»، و چند سر زن «چادرسیای» عقدی، پشت سر همان امام جماعت پسا جنگ دوم که با توپ و تفنگ کشورشان را به اصطلاح «آزاد» کرده‌ ایستاده‌اند. بله، نوکران همان آتلانتیست‌ها را می‌گوئیم، همان‌ها که بعضی اوقات محمد مصدق ‌‌آوردند، و برخی اوقات امام خمینی! همان‌ها که «مهر آریائی» را با زجر و شکنجه و اوین به دل ایرانی انداختند، و بوسیدن چکمة سرباز آمریکائی را هم «مدروز» کردند.

این تازه به‌دوران رسیده‌ها از همان قماش‌اند؛ همه عکس‌برگردان‌ یکدیگراند! یکی از پس دیگری از راه می‌رسد، و بر اوراق پوسیدة تاریخچة استعمارزدة این ممالک جای آن دیگری را می‌گیرد، اینهمه فقط برای آنکه چپاول و قتل‌عام استعمار به گوش احدی نرسد. دلیل «سکوت» اخیر نیز جز «انتظار» نیست. همه در انتظار نشست‌وبرخاست غارتگران جدید و قدیم، در جلسات و مذاکرات جهت بهینه کردن همین پروسه گوش خوابانده‌اند. برای همین است که ملت تونس، فقط و فقط به دلیل دستیابی مشتی قاری قرآن به قدرت سیاسی، ناگهان «آزاد» شده؛ مصریان نیز به «اسلام» رأی ‌دادند، تا اخوان‌المسلمین «نمایندة» مردمان باشد. همان «اخوان‌المسلمینی» که رهبران‌‌اش از نوک شمشیر قزلباش‌های بریتانیای کبیر لقب «سر» بر دوش ‌گذاشته‌اند.

اینهمه آدمیزاده کشته شد، اینهمه فریاد برکشیده شد، اینهمه هیاهو به راه افتاد، فقط برای آنکه نوکران نشان‌دار امپراتوری انگلستان با رأی «توده‌های» مردم به مجلس بروند و رئیس‌شان هم کسی نباشد جز اخوان‌المسلمین! صورت مسئله روشن شد، می‌ماند حل آن!

فرانسوی‌ها مثلی دارند که می‌گوید، «ملت‌ات را قبول نداری، ترک دیار کن!» احسنت به این حسن انتخاب! چرا که این روز و روزگار گوگل، یاهو، مایکروسافت و جنرال‌موتورز هم همین را می‌گویند؛ «انقلاب اسلامی را قبول نداری؟ مهم نیست، بیا نوکر خودمان باش! جهانی باشید آقا، جهانی!» پز هم می‌دهی. آقازاده چکاره هستند؟ یکی از مدیران گوگل‌اند! به، به! همان گوگلی که خانه‌ بر سرتان خراب کرده، آقازاده را هم در ینگه دنیا گذاشته سر کار. از این بهتر چه می‌خواهید؟

در قدیم‌الایام که تهران هنوز شهر بود و «مادرشهر» پتیاره‌های‌اش نمی‌خواندند، در خیابان پهلوی نزدیک به شمیرانات باغ کوچکی به نام «باغ وحش» افتتاح کردند. سر کوچه هم دو مجسمة شیر برنزی علم شد تا خلق‌الله فراموش نکند که از «شیر و خورشید و خصوصاً شمشیر» حداقل مجسمة آقا شیره در محل حضور دارد. باغ وحش کذا یک شامپانزه هم داشت به نام «سهیلا!» حیوان زبان‌بسته را «اهلی» کرده بودند دیگر. هر از گاه لباس سرخ‌رنگی به تن‌اش می‌کردند و مسئول شامپانزه‌ها دست‌اش را می‌گرفت و می‌آورد توی خیابان پهلوی «گردش!» بگذریم که ملت «کهنسال» با دیدن شامپانزه چه شعف و شادی‌ای به دلش می‌افتاد و کم نبود دفعاتی که برای جدا کردن این ملت «خداجو» از دامان «سهیلا» کار به آژان و آژان‌کشی می‌رسید. آدم از خودش می‌پرسید، این جماعت با فرهنگ و کهنسال که اینهمه عاشق شامپانزه است چرا به جنگل‌های آفریقا مهاجرت نمی‌کند؟

بعداً دیدیم که اصلاً نیازی به مهاجرت نبود، جنگل را با «سهیلای دوم» برای‌مان آوردند به قلب تهران! نشسته بودیم که دیدیم یک «سهیلا» با عمامه از نجف آمده. سهیلانجفی مرتب پرخاش می‌کرد، غر می‌زد، بدخلق و بدعنق بود، و بجای لباس قرمز،‌ سیاه‌ برتن کرده و خاک مرده هم بسی در کف داشت تا بریزد بر سر مردمان، که ریخت. از قضای روزگار برای دیدن این «سهیلا» هم مردم خداجو و دوستداران شاهنامه و خیام و حافظ و مارکس و هگل و حتی طرفداران آریامهر خیلی از خودشان مایه گذاشتند. عین شتر مست و بلبل سرمست از سر و کول هم بالا رفتند تا ببینند این سهیلا را.

همان بساطی که سر قرمزپوش به راه می‌افتاد سر این یکی هم به راه ‌افتاده بود. آژان‌ها را هم جواب کردند، و از آنجا که کسی نبود تا جلوی اینهمه «سهیلادوستی» را بگیرد، توده‌ای‌ها آناً گفتند، «آقا! حکماً انقلاب شده!» آدمیزاد با خودش می‌گفت، این جماعت که دلباختة شامپانزه‌های نجف است چرا نمی‌رود به عراق؟ ای دل غافل، اینکار هم ضرورت نداشت! عراقی‌ها و انگلیسی‌ها را از نجف آوردند به ایران! و از آنجا که از قدیم گفته‌اند:

با عقل نشین و صحبت او کن
از عقل کجا جدا شود عاقل؟

امت جدا نشد که نشد، مرتب هم گفت، «ما اهل کوفه نیستیم، بچة شمیران‌ایم!» و اینچنین بود که سهیلا، کوفه، نجف و شمیرانات در هم ادغام شده، تشکیل مجموعه‌ای شیرین به نام «حکومت اسلامی» داد، که در قرن بیستم برق از چشم هر عاقلی می‌پراند، که گفته‌اند:

عقل در دست یک رمة خود رای
چون چراغ است در طهارت جای

بله، عقل سهیلا و «سهیلائیان»، درست مثل چراغی بود که به محل طهارت و تخلی وارد کرده باشند. از این رو همگان طهارت پشت طهارت گرفتند، با اینهمه مهارت! «عقل» را چراغ ره کردند، بت سهیلا به پا کردند. و این بود حکایت سهیلا و مردم! خصوصاً چراغ عقل حضرت سهیلا که روشنگر راه عبودیت و بندگی و زجر و نکبت و ادبار همگان شد.

حال که کمی از احوال «سهیلائیان» گفتیم، برگردیم به مسئلة خودمان که داستان یکی از همین سهیلائیان باشد به نام سردار سازندگی. می‌دانیم که مدتی است مقام معظم در حکومت «سهیلائی» به سردار میدان داده‌اند، ایشان نیز قبول زحمت کرده و سخن‌پرانی‌ها می‌فرمایند. از ینگه‌دنیائی‌ها و «روابط» می‌گویند، و از اینکه «سهیلای» راحل با آمریکی‌ها آنچنان دشمنی نداشت و قرار شده بود «دوست» باشد و … و این اظهارات «غرش» و اعتراض دیگر «سهیلائیان» را به دنبال آورده. به زبان بی‌زبانی همه می‌گویند، اگر می‌خواهی روابط‌ات را علنی کنی چرا ما را به حساب نمی‌آوری؟ چرا تنهائی می‌خواهی مسئله را «حل» کنی؟ و … و باقی قضایا.

ولی همانطور که پیشتر نیز گفتیم گرفتاری حکومت اسلامی برقراری روابط با آمریکا نیست؛ این حکومت دست‌نشاندة آمریکاست، مشکل اصلی علنی شدن این روابط است. اگر این روابط علنی شود، سریعاً پروندة چپاول سی و سه سالة نفت ایران نیز باز خواهد شد. فروش جنگ‌افزار چینی و کره‌ای از طریق کانال‌های بانکی، محفلی و دیپلماتیک آمریکا به ملایان نیز می‌باید همزمان بررسی ‌شود. صورتحساب‌های «چارلاپهنا» که نبود روابط مالی و اقتصادی برای یانکی‌ها فراهم آورده، تا از این طریق خوراک دام و گوشت سگ‌مرده را به عنوان «مایحتاج عمومی» به ایران صادر کنند و میلیاردها دلار پول به جیب عوامل‌شان در اینسوی و آنسوی دنیا بریزند نیز قابل پیگیری می‌شود. و آخر کار معلوم خواهد شد، سهیلاهائی که در گوگل، جنرال‌موتورز و جنرال‌الکتریک غبغب‌شان را باد کرده و به ما ملت پز می‌دهند خودشان «رئیس‌خرها» هستند.

خلاصة کلام، تمامی استراتژی‌های مالی، ارتباطی، نظامی، بین‌‌فرهنگی، و … که در چارچوب دکترین محفل «کارتر ـ برژینسکی» از سال 1978 در ایران و کل منطقه برقرار شده در حال فروپاشی است. این است دلیل هیاهوی بعضی‌ها جهت ایجاد روابط، و هیهات برخی دیگر در مخالفت با برقراری همین روابط! ولی «روابطی» در کار نیست، قضیه فقط «علنی» کردن نوکری جمکرانی‌ها در معبد آمریکاست.

سردار سازندگی به عنوان یکی از مهم‌ترین مهره‌های کودتای ننگین 22 بهمن 57، و عامل نفوذی سرمایه‌داری غرب در ایران با ایراد چنین سخنرانی‌ها و برگزاری مصاحبه‌هائی از این دست در عمل بر نقطة حساسی انگشت گذاشته، نقطه‌ای که موجودیت بسیاری از عمال غرب را در ایران تهدید می‌کند. حال باید پرسید، این «سهیلائی» چرا دست به چنین عملی زده، مگر از جان خودش هم گذشته؟

حداقل پاسخ به این سئوال آنقدرها مشکل نیست، دکترین «کارتر ـ برژینسکی» با سقوط سیاست‌های منطقه‌ای غرب در دروازه‌های دمشق به نقطة پایانی‌اش رسید. غرب دیگر نخواهد توانست هم سر ملت‌های منطقه را شیره بمالد و مشتی اسلام‌فروش نوکر واشنگتن را «انقلابی» جا بزند، و هم در رسانه‌ها با اینان قطع رابطه کرده، جهت چپاول هر چه بیشتر ملت‌ها،‌ دولت‌های دست‌نشاندة خود را در «انزوای» اقتصادی و سیاسی فرواندازد. معادله‌ای که غرب طی سه دهة اخیر برای ما ملت نوشته ظاهراً دو مجهول دارد، ولی در واقع یک مجهولی است. و برای حل آن فقط کافی است ببینیم دلارها در کدام بانک‌ها «سرانجام» می‌گیرد. بقیة قضایا از «شاخ حسینی» گرفته تا فاطمة زهرا و حسن‌ابن‌علی و شمر‌ ذی‌الجوشن و … دکوراسیون همین معادله‌اند.

به همین دلیل است که دو دولت دست‌نشاندة آتاترکی‌های آنکارا و «سهیلائی‌های» تهران در مبارزه با اسرائیل از یکدیگر «پیشی» می‌گیرند! هر کدام «مستقل‌اند» و در مرزهای ابرقدرت روسیه برای جهانیان شاخ‌وشانه می‌کشند! این داد و فریاد فقط به این معناست که اگر آمریکا به دادشان نرسد مسکو اینان را یک لقمة چپ خواهد کرد. اردوغان که با کودتاهای چپ و راست ارتش ناتو از زمین فوتبال به کاخ نخست‌وزیری رسیده، فریادهای‌اش با ادعاهای خررنگ‌کن علی‌خامنه‌ای، روضه‌خوان قهوه‌خانه‌های خراسان آنقدرها تفاوتی ندارد. خامنه‌ای نیز از قبل ارتشبد فردوست و تیمسار قره‌باغی «رهبر انقلاب» شده. اگر هر روز هزاران ایرانی را به جرم همکاری با آمریکا اعدام کنند، نوکری امثال علی خامنه‌ای برای ایالات متحد نمی‌تواند تا ابد در پس پرده باقی بماند. ولی همانطور که می‌بینیم گرفتاری ایندو یکی است. هم فوتبالیست سیاستمدار، و هم تعزیه‌خوان «سخنور» قهوه‌خانه‌ها، که از قضای روزگار «رهبر شیعیان جهان» نیز از آب در آمده در طلب ارباب وق می‌زنند. ولی همانطور که نمونة رفتار با احمدی‌نژاد نشان داد، مسکو هیچکدام‌شان را در مرزهای‌اش تحمل نخواهد کرد. آمریکا ناچار است بساط هر دو را برچیند.

به همین دلیل است که علی خامنه‌ای، به دستور واشنگتن قلادة رفیق و دوست گرمابه و گلستان‌اش یعنی سردار سازندگی را باز کرده تا او هم برای ایجاد وحشت و نهایتاً برقراری «وحدت» در میان لات‌ولوت‌های حکومت «سهیلائیان»، ایجاد روابط با آمریکا را در بوق بیاندازد. خلاصه، اگر در واقع جبهه‌ای در کار نیست، بهترین راه جهت به بیراهه کشاندن ملت ایجاد «جبهة کاذب» است و این وظیفة‌ مقدس بر دوش سردار سازندگی افتاده. کسی نیست به این پیرمرد مفلوک بگوید، اگر تو در وضعیتی قرار داشتی که می‌توانستی در این مملکت «سیاستگزاری» کنی، مشتی لات و اوباش دخترت را فحش‌کش نمی‌کردند و «بادگستری» اسلامی «لاری‌جانی» هم به خودش اجازه نمی‌داد «صبیة» سرکار را به حبس محکوم کند. برو جانم باد غبغبت را جای دیگری در کن، حنای‌ تو دیگر رنگی ندارد. این ملک را سهیلائی دیگر باید!


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ سی‌ایکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا

فیلترشکن‌های جدید8آوریل2012

euqv.com
qrgj.com
qgsz.com
ytqb.com
ytqe.com
webcrawlers.info
https://schoolfasteasy.com
eufq.com
qpkd.com
proxycape.net
yopol.com
proxyserver360.com
proxhide.info
xfgu.com
xhkq.com
annonimusbrowsing.info
jwxg.com
companysurfer.info
hidemeinschool.info
wiksa.com
proxysensation.com
sqkw.com
mypr0xy.com
fastwebsurfer.info
https://sneakyfox.me
xfke.com
qdbu.com
youshouldhide.me
ylqu.com
ytqv.com
ytqk.com
tqwo.com
aprilproxy.com
jqxd.com
freetexting.info
ninja-cloak.info
yxmo.com
unblock-proxy.info
familyproxy.info
phjx.com
browsingworld.info
qdpz.com
surftunnel.org
sitehider.info
xfzu.com
qhwk.com
dbqz.com
https://zacebook.com
seecure.me
sqza.com

حوض و عقل!

آمریکا با «شکار» رسانه‌ای اسامه‌ بن‌لادن، در واقع یکی از پرفروش‌ترین سناریوهای هولیوودی را مستقیماً به روی صحنة سیاست داخلی ایالات متحد برد! در سناریوهای کذا که هر کس حداقل یک‌بار به فیض تماشای آن نائل آمده‌، معمولاً گروهی «فوق ‌متخصص» در هیبت قهرمانان زیبائی اندام ظاهر می‌شوند. اگر خوراک روزانة اینان کامپیوتر، علوم دقیقه، بیولوژی و حتی فلسفه و روانشناسی و ریاضیات باشد اصلاً مهم نیست، چرا که فناوری‌‌های‌شان در زمینة هوانیروز، هدایت جت‌های مافوق صوت و مکانیک و تعمیرات اتوموبیل و دوچرخه و خلاصه، فیزیک «اوستاعلی» نیز حرف ندارد. از سوی دیگر، حضرات در زمینة هنرهای رزمی و کتک‌کاری و کشیده و پشت‌پا و شکستن دندان و چانه نیز مهارت فوق‌العاده‌ای دارند. و اینهمه میوة چند «سده» تحصیلات عالیه در بهترین دانشگاه‌های آمریکا و مطالعات بسیار پیچیده در زمینة علوم و فناوری است! البته این دانشمندان برجسته، همزمان با کسب علم از هالتر و دمبل و پشتک‌وارو و مشت و لگد نیز غافل نبوده‌اند؛ و چنان بازوان ستبر‌ی دارند که به چنارهای شمیرانات «سابق» می‌گوید «زکی!»

جهت همین «قهرمانان»، کارگردان طی فیلمبرداری، با تنظیم دوربین و گرفتن زاویة مطلوب، اندام شکیل و قدی چون سرو، حدود دو متر نیز تأمین می‌کند تا صورت‌بندی «زیبائی‌شناسی» سینمای آمریکا در تمام ابعاد آن به معرض نمایش گذاشته شود. حال باید پرسید این «قهرمانان» که معمولاً از مال دنیا بی‌نیازند‌ و جز خدمت به پرچم و مقام ریاست جمهوری و ملت آمریکا و خلاصه «حق و حقیقت» نمی‌خواهند، در این فیلم به دنبال چه هستند؟ پاسخ روشن است؛ نفوذ به پشت جبهة «دشمن»، یافتن و کشتن عناصر پلید و خبیث یعنی ضدآمریکائی، و همزمان «آزاد» کردن چندین دخترجوان و تودل‌برو، بسیار سکسی و «شجاع» که به نوبة خود در فیزیک و شیمی و فناوری «دلبرائی» از بهترین دانشگاه‌ها فارغ‌التحصیل شده‌اند، و به دلائلی نامعلوم در قرارگاه پرسوناژهای خیبث‌ «به گروگان» رفته‌‌اند! اگر این قماش سناریوی نخ‌نما و کودک‌پسند را هرگز ندیده‌اید در دنیای فعلی زندگی نمی‌کنید! پس سناریوی بالا را داشته باشید تا برسیم به تبلیغات رسانه‌ای.

روز 13 اردیبهشت‌ماه 1390، رادیوفردا از قول باراک اوباما، ریاست جمهوری ایالات متحد چنین نوشت:

«[…] این عملیات تحت نظر من در خانه‌ای شناسائی شده در پاکستان انجام شد. آمریکائی‌هائی که اجرای این عملیات را بر عهده داشتند، تعدادی اندک اما با توانائی و شجاعتی فراوان بودند. کوشش هم کردند که غیرنظامیان آسیبی نبینند. بعد از تبادل آتش، اسامه بن لادن را کشتند و جسد او را با خود آوردند.»

البته از آنجا که عملیات کذا،‌ تحت نظارت آقای اوباما در پاکستان صورت ‌گرفته در سخنرانی شیوای‌شان از اسرای مونث و تودل‌برو «فاکتور» گرفتند، چرا که می‌دانیم آمریکا فعلاً مدتی است وکیل و وصی «اسلام» و «مسلمانی» به شمار می‌رود و قرار نیست خارج از نظریات «مقام معظم»، در مورد «اناث»‌ از زبان مقامات و رسانه‌های وابسته به کاخ‌سفید حرفی به بیرون تراوش کند! خلاصة کلام، در ویراست اسلامی، آقای اوباما شخصاً «نوامیس اسلام» را در سناریو سانسور کردند. بله جانم! حساسیت‌هائی هست که با آن‌ها هم مسلمین را خوب خر ‌کرده‌اند،‌ و هم جیب دولت آمریکا را خوب پر! و از قدیم گفته‌اند: «به سری که درد نمی‌کند، دستمال نمی‌بندند»، به همین دلیل، آقای اوباما دستمال‌شان را گذاشتند توی جیب شلوارشان و پذیرفتند که غیرنظامیانی بودند، و هر چند می‌توانستند بسیار سکسی باشند، از آن‌ها حرف نمی‌زنیم و «آسیب» هم ندیده‌اند!

ولی ای دل غافل! از این عملیات «فوق قهرمانانه» فیلم که هیچ، حتی یک عکس خشک و خالی هم تحویل رسانه‌ها ندادند. جسد بن‌لادن هم که ادعا می‌شد در «اختیار» آقای اوباما بوده، یک‌هو لیز خورد و افتاد توی دریا! بعد هم اعلام کردند که به دلیل پیروی از «اصول دین اسلام» جسد را انداخته‌اند توی آب! نمی‌دانستیم انداختن جسد به دریا از جمله «قوانین اسلامی»‌ بوده، حتماً جدیداً سازمان سیا این «احکام» را نیز در «آثار» گرانسنگ مکارم شیرازی و دیگر آیات عظام چپانده و چیزی نگفته بود؛ امان از این سیای بلامرده، خیلی پنهانکاره!

ولی ما با الهام از احکام «جدید» دین اسلام به یک نتیجة‌ علمی رسیدیم؛ از آنجا که خامنه‌ای مرتباً از «دشمن» گلایه دارد،‌ به «دشمن» پیشنهاد می‌کنیم مقام معظم را جهت هواخوری ببرند به اطراف بندرپهلوی و دریاکنار و اینجور جاها، دنیا را چه دیدید؟ شاید حال‌شان بهم خورد، آنوقت برای حفظ «شئون اسلامی» آناً دست و پای‌شان را می‌گیرید و می‌اندازیدشان توی دریا! ملتی هم دعاگوی شما خواهد شد چرا که از مرتبة «دشمن» به مقام «دوست» ترفیع پیدا کرده، نان‌تان در روغن می‌افتد. بله آقا! راه «صلاح و فلاح» را همیشه باید در پیروی از یانکی‌ها جست.

آقا! این آمریکائی‌ها راه کنار آمدن با کودکان را خیلی خوب بلد‌اند. تا حال بچه‌ای دیده‌اید که کوکاکولا و ساندویچ و آدامس و چس‌فیل دوست نداشته باشد؟ ما که ندیده‌ایم! یانکی‌ها بعداً به این نتیجه رسیدند که اگر راه به دست آوردن دل بچه‌ها در چنگ‌شان افتاده،‌ چرا دل «بابای» بچه را به دست نیاورند؟ اینجا بود که دل «بابای»‌ احمدی‌نژاد را به دست آوردند! و احمدی‌نژاد هم گفت: رابطة من با ایشان «پدری ـ فرزندی» است، و دشمن نمی‌فهمد.

ولی ما فهمیدیم. آمریکائی‌ها به احمدی‌نژاد و باباش چس‌فیل دادند و حالی‌به‌حالی‌شان کردند. وقتی بچه بودیم خاله‌خانباجی‌ها می‌گفتند، سر راه مدرسه اگر به شما گل دادند بو نکنیدها! توی گل هروئین می‌ریزند و معتادتان می‌کنند. حالا هم ما به مقام معظم باید بگوئیم، اگر آمریکائی‌ها سر راه نمازجمعه ساندویچ به شما تعارف کردند میل نفرمائیدها. توی ساندویچ بمب و موشک می‌گذارند و شما را معتاد می‌کنند. آنوقت داروندار ما ملت را می‌دهید به این چشم‌بادامی‌ها و موشک می‌خرید و هی می‌خواهید از آن «استفاده» کنید. اصلاً این سینما و چس‌فیل و آدامس ما را از اصل مطلب دور کرد، کجا بودیم؟ آهان مسئله سر این بود که چرا جسد بن‌لادن را به ما نشان نمی‌دهند؛ آقا ما منتظریم! چرا این مردک را انداختند توی دریا؟ بله، در دل این دریاها چه «اسرار» که نهفته مانده. از جنگ پارسیان با یونانیان، تا مبارزات بوشیان با تروریستیان، همه چیز ته این دریا پیدا می‌کنید. امروز جسد بن‌لادن هم رفت پهلوی همین‌ اسرار. شما هم اگر خیلی مردی، برو پائین پیداش کن شاید سره راه «قارة گم شده را هم بیابی» و بتونی برج سازی کنی! یا اینکه قبول کنی که آقای اوباما بن‌لادن را کشته، و جشن بگیری!

ما تا حال ندیده بودیم ملتی برای کشته شدن یک پیرمرد مفلوک و مافنگی که ده سال پیش از عفونت کلیه مرده، امروز جشن بگیرد؛ اما حالا دیدیم. اشک شوق، ناله‌های جانسوز و دعاهای مستجاب، عربده‌های پیروزی و … همه و همه امروز از سراسر ینگه‌دنیا به گوش می‌رسد. بعضی‌ها حتی ژست گرفته‌اند، زیر لب به بغل دستی می‌گویند: «ما گرفتیم‌اش، ما هم کشتیم‌اش!» بغل‌دستی هم میگه: «بارک‌الله! مرحبا! چه شجاعتی، چه تهوری، چه مهارتی»، بعد هم اضافه می‌کند و «چه و چه و چه!» و این «وچه» همینطور ادامه می‌یابد، و می‌بینیم که ای بابا خود امام خمینی آمده. بعد همه دم می‌گیرند:‌ ماشاالله، بارک‌الله باراک‌الله،‌ نظر نخوری ایشاالله، باراک الله! معنی و مفهوم و به ویژه تفسیر این شعار ابلهانه این است که اگر یک نفر که 10 سال پیش مرده، امروز هم می‌تواند دوباره بمیرد، امام خمینی هم که پانزده‌سال پیش مرد ممکن است زنده شود. می‌بینیم بی‌دلیل نیست که رادیوفردا،‌ مورخ 14 اردیبهشت‌ماه سالجاری، مشائی را به جرم جن‌گیری تحت تعقیب قرار داده‌:

« دو زن، برخی مدعیان علوم غریبه و همچنین یک نفر متهم به رمالی و جن‌گیری که روابط نزدیکی با اسفندیار رحیم ‌مشائی داشته‌اند [بازداشت شده‌اند].»

«جرم» از این روشن‌تر چه می‌خواهید: رابطه با اجنه! بی‌دلیل نیست که جسد بن‌لادن ناغافل افتاد به دریا. فراموش نکنید که ما هنوز در قرون وسطی زندگی می‌کنیم. چه نشسته‌اید که گروهی با اجنه رابطه نیز برقرار کرده‌اند، گروه دیگری هم که خیلی متدین‌تر و باهوش‌ترند و دین‌شان «عقلانی» است،‌ اینان را به جرم همین «رابطه» تحت تعقیب قرار داده‌اند! عین فیلم‌های آلفرد هیچکاک شده؛ فقط معلوم نیست «قاتل» کجاست. علی خامنه‌ای هم در این میانه به عنوان نمایندة «امام زمان»، خصوصاً «با مسئولیت نامحدود» بر رابطة مشائی با «اجنه» و رابطة سردارها با «اجنده» مسلماً نظارت عالیه اعمال می‌کند، چرا که اگر جن‌گیری جرم است، «جنده‌گیری» دیگر جنایت می‌شود!

چند سال پیش یکی از سرداران سپاه به نام زارعی را گرفتند. جرم‌شان این بود که گروهی «اجنده» را لخت و عور می‌کردند و با آنان نماز جماعت می‌خواندند! ببینید چقدر این پاسدار متدین بود. حتی هنگام «رابطه با اجنده» نماز جماعت را فراموش نمی‌کرد؛ درد و بلاش بخوره تو سر این مشائی! ولی «راست و حسینی» بپرسیم، وقتی علی خامنه‌ای نمایندة امام زمان می‌شود، مشائی حق ندارد با اجنه رابطه برقرار کند؟ بالاخره همه حق دارند از اوهام و خرافات استفاده کنند؛ در این «دهکدة جهانی» شده، انحصارگرائی جرم است.

شاید هم کاسه‌ای زیر نیم کاسه باشد! ما فکر می‌کنیم وحشت «نظام» از این است که مشائی با اینکارها یک هو امام را زنده کند. اگر ایشان زنده شوند، آنوقت علی خامنه‌ای چکار کند؟ باید جای‌اش را بدهد به امام که تازه از آن دنیا آمده‌اند و مسلماً توشة سنگین و خوبی هم به همراه آورده‌اند. امام، طی جلسات مشاورة‌ طولانی که در آن دنیا با ائمة اطهار و حضرت پیامبر و خصوصاً اجنه و شاه‌پریان داشته‌اند،‌ مسائل و مشکلات حکومت اسلامی را مطرح کرده، از آنان رهنمود گرفته‌اند. از طرف دیگر، ایشان هر شب تا سحرگاه در محضر حوری و غلمان تلمذ کرده مشکلات حوزوی را برای‌شان بازگفته‌اند. خلاصه بگوئیم «امام با دست پر می‌آید!» آنوقت این خامنه‌ای پیزوری با اون پیپ و سه‌تار و قرتی‌بازی‌ها چطور می‌تواند ولی‌فقیه باقی بماند؟ هیچ امیدی نیست! امام توی دهنش می‌زنند، و باید جایش را بدهد به ایشان. خودش هم بر اساس «اصول اسلامی» می‌رود لادست بن‌لادن در اعماق دریا.

همین روزهاست که اوباما باز هم سروکله‌اش در «سرسرا» پیدا ‌شود. دوان دوان می‌رود پشت «تریبون» کذا! بعد با همان لهجة شیرین گاوچرانی خواهد گفت:

ـ از آنجا که امام کمینی از آن دنیا برگشته‌اند، نیروهای شجاع ما به «عالی کامنه‌ای» حمله کرده، او را به قتل رساندند. جسدش دست ما بود،‌ ولی به دلیل مخالفت با رابطة مشائی با اجنه مثل ماهی لیز خورد رفت ته دریا! به «عالی» گفت مادرش روزی که ز پاهلوی من مارو به کنار…

بعد از شنیدن این تک بیت، ملت آمریکا در «گراند زیرو» تجمع کرده و شروع می‌کند به جیغ و فریاد و ابراز شادمانی که چه نشسته‌اید،‌ «عالی کامنه‌ای» حرف مادرشو گوش نداد، افتاد تو آب. سپس اجنه هم خوشحال و خندان می‌آیند به «گراند زیرو» و رابطه‌شان را با مشائی «علنی» می‌کنند. بله، این است دلیل وحشت سرداران از رابطة ویژة مشائی با اجنه. فقط نمی‌دانیم بیوة آن شهید فقید، حسین فاطمی را چرا دستگیر کرده‌اند، گویا ایشان هم از جمله سپاه اجنه بوده و با آن دنیا در ارتباط‌اند.

به گفتة امام عزیزمان، ‌ ما از همان روز اول به این «ملی‌گراها» مشکوک بودیم. و بی‌خود نبود که حضرت امام می‌فرمودند: «دمکراتیک و ملی هر دو فریب خلق است!» ایشان می‌دانستند که این ملی‌گراها با اجنه در ارتباط‌اند و روزی از این روزها کار دست حکومت اسلامی خواهند داد. از اینرو دست پیش گرفتند تا خدائی ناکرده باد از پس‌شان در نرود و حکومت اسلامی به فروپاشی دچار نشود.

برای حل بحران اجنه، پیشنهاد می‌کنیم مجلس شورای اسلامی با قید دو فوریت قانونی در مورد مبارزه با سپاه اجنه به تصویب برساند. با اینکار هم پایه‌های حکومت اسلامی محکم می‌شود، ‌ و هم مجلس برای حفظ آسایش ملت یک قانون به تصویب می‌رساند، چه بهتر که آسایش ملت از طریق مبارزه با اجنه شروع شود، که سعدی شیرین زبان‌‌مان می‌گوید:

«غنی ملکش از طاعت جن و انس»

اگر جلوی سپاه اجنه را بگیرند، با اجنده هم‌داستان شده، و «انس» را در زندان به زنجیر می‌کشند. اینچنین است که، سرکوب انس برای‌ حکومت اسلامی هم طاعت اجنه به همراه خواهد آورد و هم محضر اجنده!


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ تینک‌فری

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

فیلترشکن‌های جدید7مه2011

immediatesurfing.info
proxytize.info
rapidconceal.info
doobit.info
click4quicksurfer.info
unblock.im
fewadssurfing.info
kingsurf.info
need2surf.info
unblocktunnels.info
nadapopupssurf.info
avoidfilter.info
immediatebrowsing.info
allowmein.info
highspeedbeam.info
immediatehidden.info
immediatearrive.info
surfden.info
topsecretbrowse.info
yoursecretbrowse.info
speedyglide.info
eazysurf.info
click4easysurfing.info
fastnfreebrowsing.info
herosurf.info
speedyunidentified.info
instanthidden.info
tunnelwebproxy.info
basicbrowsing.info
proxyless.info
highspeednameless.info
https://proxyhideme.com
immediateprivacy.info
instantbeam.info
findmenot.co.uk
primetanker.info
offshoreunlock.info
offshore-privacy.info
rapidprivacy.info
thefacebookproxy.com
instantunidentified.info
rapidhidden.info
fewadssurfer.info
quickunidentified.info
instantaneousaccess.info
thesecretbrowser.info
orxy.info
thesecretbrowsing.info
highspeedunidentified.info
youwebproxy.info

بنی و اوبی!

باید قبول کرد که بعضی‌ها اصولاً آدم بشو نیستند. یعنی هر چه عمر بگذرانند و مصیبت ببینند و به قولی سرد و گرم روزگار بچشند، کنتورشان آنطور که باید و شاید به راه نمی‌افتد. یکی از همین بعضی‌ها جناب طارق عزیز، دولت‌مرد دوران صدام حسین هستند. ایشان که چندسالی است در کنف حمایت واتیکان و نیروهای نظامی مغرب زمین، مسلماً به دلیل مسیحی بودن در سلولی زندانی شده‌ و هنوز زنده مانده‌‌اند، هر چند قرار است به مجازات «جنایات‌شان» نیز برسند، از فرصت استفاده کرده با روزنامة گاردین مصاحبه فرموده‌اند!

شاهدیم که ارسال خبر و عکس و تفصیلات از آنچه در عراق و افغانستان، تحت اشغال یانکی‌ها و شاشوهای انگلستان به راه افتاده «غیرقانونی» است. یعنی «غیرقانونی» نیست ولی اگر خبرنگاری از این غلط‌ها بکند ممکن است القاعده او را بدزدد، به سوراخی برده و سرش را ببرد! به همین سادگی! القاعده از احدی دستور نمی‌گیرد جز از کاخ‌سفید. هر وقت می‌خواهند مزاحمی را از سر راه بردارند تلفن می‌کنند به مستر بن‌لادن ابن‌سعود! تلفن مخصوص بن‌لادن در یکی از غارهای افغانستان زنگ می‌زند و خط مستقیم کاخ‌سفید «وصل» می‌شود:

ـ هلو! بنی؟ خودتی!
ـ اهلاً و سهلاً! هلو به روی ماهت، توئی یا اوبی؟! حالت چطوره؟

خلاصه پس از چند دقیقه تکه‌وپاره کردن تعارفات و خوش و بش و چاق سلامتی، «اوبی» مشکل خود را با «بنی» در میان می‌گذارد و قرار می‌شود چند خبرنگار فضول که اهداف انسانی و الهی و دمکراسی و آزادی و غیره را که آمریکا و انگلستان در عراق و افغانستان دنبال می‌کنند به خطر انداخته‌اند، مجازات شوند. دستورالعمل روشن است. عوامل بنی و اوبی آن‌ها را می‌دزدند و می‌گذارند به حساب سبعیت و خشونت و سازش‌ناپذیری «القاعده» و به همه تفهیم می‌کنندکه اگر خبرنگاری این دور و برها پیدایش شود بر او همان خواهد رفت که بر این فضولان. اینچنین است که همه در نظام‌های رسانه‌ای ماست‌ها را کیسه کرده‌ و گوش به فرمان حضرات «اوبی» و «بنی» مانده‌اند و کسی دست از پا خطا نخواهد کرد.

بله، این داستان که در کمال تأسف بر خلاف بسیاری داستان‌های دیگر واقعیت هم دارد، از جمله مسائلی است که امروز سرنوشت نظام رسانه‌ای جهان را رقم می‌زند، و خلاصه پس از 80 سال مبارزة خبرنگاران و ارباب جراید و اتحادیه‌های مختلف کارگری و روشنفکری و هنری و غیره در سراسر جهان، خصوصاً در غرب، همه چیز در جای خود یخ زده! در چنین شرایطی، آنان که در برابر زیاده‌خواهی‌ها و سرکوب‌های گستردة تشکیلات دولتی حتی در هنگامه‌ای همچون جنگ ویتنام قد علم کرده بودند، اینک بیش از یک دهه است که در سکوت کامل فرو رفته و «خبررسانی» و حرفة خبرنگاری، به دلیل سکوت‌شان یکصدسال به عقب برگشته و اگر نجنبیم، یعنی اگر بعضی‌ها که دست‌شان در این میان به «دمب گاوی» وصل است نجنبند، دیری نخواهد گذشت که پای به دوران پیش از «گوتنبرگ» بگذاریم؛ البته به صورت «دیجتیال»!

در جهانی که چندین جنگ منطقه‌ای، چه به صورت اعلام شده و چه در خفا سال‌هاست به جریان افتاده، دست‌هائی «ناشناس» فضای دیجیتال را پر کرده‌اند از عکس‌های مکش‌مرگمای «ننه‌دگم» و «حاجیه مگم»! خلاصه دگوری و مگوری دست در دست هم به قول علی خامنه‌ای «حضوری پررنگ» پیدا کرده‌اند. البته رهبر معظم، اهل دگوری و مگوری نیستند، ایشان دگورالله و مگورالله دارند، آنهم با چادرسیاه، مگر اینکه برای خبرچینی و مبارزه با «دشمن» اینان را با مینی‌ژوپ به مجالس شمال شهر فرستاده باشند. که آنهم خود از مأموریت‌های کلام‌الله است و ژوپ‌الله و مینی‌جندالله «پررنگی‌‌شان» برای جلای اسلام است، نه زبان‌مان لال جهت «حظ نفس» و کفر. این خود داستانی است پرماجرا که می‌بایست از دهان سعید امامی می‌شنیدیم ولی سیدخندان و موسوی او را خفه کردند! در نتیجه نشنیدیم، ایشان هم عمرشان را دادند به شما! خلاصه اگر در این میانه متوجه شدید که چند روزی به عمرتان اضافه شده بدانید و آگاه باشید که از سهمیة سعید امامی به حسابتان عمر واریز کرده‌اند.

بله، البته در فضای «لیبرال ـ دیجیتال» فعلی چند رأس فیلسوف دولتی هم داریم. و از آنجا که جهان دیگر «دهکده» شده، و کدخدای‌اش هم همین «اوبی» خوب و دوست‌داشتنی است، این به اصطلاح «فلاسفه» با اینکه هر کدام از یک دولت حق‌وحساب دریافت می‌کنند و برایش «منبر» می‌روند مجبور خواهند بود که همسایگی یکدیگر را هم قبول بفرمایند. خلاصه اگر آب به لانة بعضی‌ مورچگان افتاده، بعضی دیگر هنوز بسترشان عین کبریت توکلی تبریز خشک خشک است. و طارق عزیز که خیلی هم باید «عزیز» باشد، از همان کبریت‌هاست. این فیلسوف گرانقدر در مصاحبة خود مطالب بسیار آموزنده‌ای بیان کرده‌اند. مثلاً می‌فرمایند:

«همة ما قربانیان آمریکا و بریتانیا هستیم. آن‌ها کشور ما را نابود کردند. وقتى شما مرتکب اشتباهى شدید، باید آن اشتباه را جبران کنید، نه اینکه عراق را ترک کنید تا نابود شود».
منبع: رادیوفردا، 15 مردادماه 1389

البته مقصود این «عزیز» از «همه» مشخص نیست. ما این احتمال را می‌دهیم که مقصود «عزیز» از «همه» شامل حال خبرنگار گاردین نیز می‌شود. خلاصه وقتی می‌گوئید «همه»، همه را مخاطب قرار داده‌اید. حتماً مدیران محترم روزنامة گاردین به خبرنگار گفته بودند که اگر زیادی «سئوال و جواب» بکند در راه بازگشت از سفر بغداد ممکن است القاعده او را بدزدد. ایشان هم با گریه و اشک و آه سر به دامان «طارق» بسیار عزیز گذاشتند و ماوقع را شرح دادند. طارق هم بادی در غبغب انداخته گفت، «یا اخی! لاضجتون، یا نو ضجتن! الاحمق فی سبیل‌الله!» مقصودشان این بوده که، «ای برادر! در راه خدا گریه و زاری مکن که اشک به هدر می‌دهی! ما هم خیلی گریه کردیم و فایده نداشت.» خلاصه به زبان بی‌زبانی گوشزد می‌فرمایند که اگر زیادی گریه و مویه کنی خودم به «اوبی» گزارش می‌دهم تا ترتیب کارت را با القاعده بدهد!‌ اینجا بود که طارق چشمکی هم به خبرنگار زد و او دریافت که طارق از خودشان است، و چه بهتر که ضجه و مویه را به فرصت دیگری موکول کند.

پس طارق چنین ادامه ‌داد، «همة ما نوکران آمریکا و انگلستان هستیم، اگر عراق را نابود کردند فدای سرشان!‌ ولی اگر مجبور به ترک عراق بشوند تکلیف من بیچاره چه خواهد شد که به دست اوباش آمریکا می‌افتم؟!» بله، ممکن است طارق را هم عین صدام حسین اعدام کنند!‌ برای طارق خیلی بد می‌شود، باید فکری کرد. شاید بهتر باشد که ایشان را با خودشان ببرند به زندان کالیفرنیا و همان‌جا از او نگهداری کنند. اگر طارق در عراق بماند اشتباه پشت اشتباه می‌شود، به این که نمی‌گویند آمریکا. چه خوب بود آن‌روزهای خوش که آمریکا حتی یک «اشتباه» نمی‌کرد.

دیدیم که صدام حسین هم هزار سال در عراق حکومت کرد و احدی اشتباه نکرده بود، اشتباه از بقیه بود، از ملت عراق و شاید از ملت ایران! ولی اشتباهات آمریکا از روزی شروع شد که این شوروی گوربه‌گور شده «دیوارش» افتاد. همه چیز خراب شد، عراق نابود شد و حالا هم می‌خواهند بگذارند و بروند تا باز هم اینکشور نابود شود. اینکه نشد کار!

آقای گاردین از این سخنان بسیار نگران شده سر به جیب تفکر فرومی‌برند‌! ولی طارق بسیار عزیز که به این سادگی دست بردار نیست، پس دنبالة سخن را اینچنین می‌گیرد:

«زمانى که باراک اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد، خیلى امیدوار شدم […] اما اوباما ریاکار است. او عراق را به دست گرگ‌ها مى‌سپارد».

دیدید چه شد؟!‌ حال این عراق را گرگ‌ها پاره پاره می‌کنند، به بره‌ و گوسفند حامله هم رحم نخواهند کرد، چه رسد به این «عزیز»! می‌خواهند عراق را بدهند به دست مقتدی‌صدر و سیستانی تا تحت فرمان احمدی‌نژاد و موسوی اداره‌اش کنند، درست مثل ایران. آخوند و بچه‌آخوند، به همراه لباس‌شخصی و اوباش دست در دست «امام زمان» آباد کنند این کشور را و بدینسان آبروی یانکی‌ محفوظ ماند. خلاصه قرار شده بمب بیاندازند برای مخالفان، چاقو بکشند برای منافقان، چوبه‌دار برپا کنند برای متجاسران، تیرباران کنند اشتراکیان، و خلعت ‌دهند به جاکشان و متقلبان و متنعمان و قوادان از قبیل دکتر سروش!‌ که این را گویند سیاست عموسام در جهان اسلام. قربان‌اش بروم خیلی سیاست‌اش خوب است. ما که 60 سالی است از قبل این سیاست مترقی در نعمت و ناز و بی‌نیازی دست و پا می‌زنیم، و هر چه نفت‌مان گران‌تر شد باج‌مان سنگین‌تر و دیه‌مان طاقت‌فرساتر،‌ و اینهمه کاملاً منطقی است! چرا که این عموسام ملتی را نشانده به جنده‌خانه! جندگان هر چه بیشتر همخوابگی کرده و کام مشتریان بدهند، دیه‌شان به ارباب خانه بیشتر و بیشتر خواهد شد، چرا که منطق «جنده خانه‌ای» اینچنین بر باورها و اعتقادات و تمایلات و منویات تکیه کرده و عموسام نیز بر همین باور است!

اصولاً شناخت «منطق» عموسام آنقدرها که طارق ابن‌عزیز در بغداد ادعا کرده مشکل و طاقت‌فرسا نیست. زمانیکه به «تیارت» عموسامی مشرف می‌شوید و نمایشاتی از قبیل آنچه «قابوئی» می‌خوانند می‌بینید، منطق را هم خواهیم دید. تیارت عموسامی هم آن است که قدما «سیم‌نوما» یا «سیم‌ونامه» و برخی «سینما» خوانند، و در آن اوباش عموسامی را می‌بینیم که پیوسته در چند مکان «مقدس» گام برمی‌دارند: زندان، دادگاه، قتل‌گاه و جنده‌خانه!

در این قماش تیارت‌ اوباش و لبا‌س‌شخصی‌های عموسام را می‌بینیم که «قابوی» خوانده می‌شوند و با توطئه و تقلب، آدم می‌کشند و غارت می‌کنند و مرتب پول به پای جنده‌خانه می‌ریزند. و اینچنین بود که امام راحل نیز راه زندگانی و سیاست و کیاست از همین انواع فیلم‌های «قابوئی» فراگرفت و جندگان را به زر و زیور رسانده، رهبری به کف مأبونان سپرد و خود به مهتری نشست و شد «امام زمان»! که امامت از قدیم در همین مسیر افتاده بود و به همین دلیل «قابوئی» معاویه نام خلافت از دست اینان کشید و نان به تنور خود چسباند و گفت: «بروید گم شوید!»

لغتنامة علی‌اکبر دهخدا جنده‌خانه را چنین تعریف کرده:

« جائی که زنان بدکار در آن زیست کنند و مردان را نزد خویش بپذیرند.»

بله، زنان در هر کجا «زیست» کنند بدکاره‌اند که اصولاً‌ «زیست» کردن در اسلام حرام افتاده، خصوصاً جهت نسوان! از آن بدتر اینکه این زنان که «زیست» هم کرده‌اند، مردان نزد خود بپذیرند و این کار در اسلام، یعنی پذیرش مرد از سوی زن نیز حرام افتاد و این مرد است که باید پاسخ مرد بدهد. متخلصین و متقلبین جمیعاً بر این رأی اوفتاده‌اند که اصولاً نزد مسلمین نسوان مشوش‌الافکار و منقض‌العیش‌اند، خلاصه نبودشان نیز به ز بودشان! به همین دلیل «مهرورزی» نیز «اوبی» را چندی پیش چنین پیام داد که همچو «دو مرد» با یکدیگر به گفتگو بنشینیم! و اگر مهرورزی خواستار ملاقات با میشل، «خانة» اوبی ‌شده بود جملگی امور بر وفق مراد می‌افتاد که «میشل» را همگان می‌شناسیم. همان پیل‌پیکر براق و مشکی است که اگر از سر مهر یک پستان بر سر مهرورزی بکوبد، انچوچک به زیر این بار گران دست و پائی زده، در دم خفه خواهد شد. و مشکلات جهان اسلام و کروبی و موسوی و خامنه‌ای نیز با مرگ وی محلول!‌ که سعدی شیرین سخن شیرازی‌مان از قدیم فرموده:

جز عهد و وفای تو که محلول نگردد
هر عهد که بستم هوسی بود و هوائی

ولی خوب چنین نشد و مهرورزی را از در «اوبی» براندند و گفتند، «چخه!» و حال که «قمر در عقرب نشسته» چاره نیست جز گرفتن گریبان طارق ابن‌عزیز و کشاندن‌اش به میدان مصاحبه‌های دل‌نشین:

«ایران هم اکنون برنامة ساخت جنگ‌افزارهاى هسته‌اى را دنبال می‌کند. همه این را مى‌دانند و هیچ کس هم کارى نمی‌کند. چرا؟»

به این گویند مرده‌ای که به کفن همی ‌گوزد! خلاصه یا گاردین گوزیده و گذاشته به حساب «میخائیل یوحنا»، و یا یوحنا چسیده و چسبانده به زیر سبیل گاردین؛ چندان تفاوت ندارد و باز هم از قدیم گفته‌اند، «آنکه بسیار چسد یوحنا نامی میخائیل نسب باشد!» و او را سبیل‌بندی همچون «تنبان» آوردند و سبیل در آن نهادند تا شکل خود حفظ کرده و از قیافه به در نرود. از قرار معلوم یوحنا را ارباب گاردین با همان «سبیل‌بند» فراخوانده و فرموده‌اند، به نام نامی گاردین‌ اجل‌الله تعالی فرجه، فرمان حمله به ملک مجوسان و گبران صادر نموده ملتی را رهین منت خود کن! ایشان هم آناً پاسخ دادند، «این سر فدای آن تن!» و جان‌فدا جملگی را به حرب بر علیه این مجوسان فراخواند، باشد که از شر وجود اینان راحت شده، در سایة عموسام عزیز دمی آرام گیریم و یونجه و گندم بجوریم که می‌فرمایند:

خوشه چینم به وقت کشت و درو
ارزن و باقلی و گندم و جو
سال تا سال از آن بود نانم
تا نگوئی که من تن آسانم

و گاردین نیز روی چون ماه یوحنا ببوسید و او را بشارت داد به دیدار یل‌ پیلواری براق و مشکی در ملک عموسام و گفت، اگر زنده از بند بغدادیان جستی، در ینگه‌دنیا بر این فیل سوارت کنیم و به دور ایالات و ولایات بچرخانیم‌ات که هم «اوبی» بس سپاسگزار تو باشد و هم ملت «اوبی» دعاگوی تو.

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ لایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ زی‌دو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکیوتر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر




فیلترشکن‌های جدید7اوت2010

unlimitedbypass.com
wanted-one.tk
pertaining.tk
hand-watch.tk
smartphonesa.tk
cyberiran.tk
musical-proxy.tk
proxy-bull.info
beavercountytimes.tk
harleydavidsons.co.cc
creamacne.tk
carefullytrack.co.cc
yingserver.info
twoproxy.info
smartphonesz.tk
abc121.tk
acneflash.tk
erasesurf.tk
live-surfer.co.cc
oneproxy.info
tunnelot.info
betterproxy.tk
krystlecampbell.tk
instances.tk
ordermoney.tk
cooklawyer.tk
action-time1.tk
propertyhouse.co.cc
silent-one.tk
bendomain.tk
sixproxy.info
greatprice.tk
kansaselectionresults2010.tk
address-unknown21.tk
between-something.tk
forexgms.info
brother-given.tk
freemoisture.tk
abc131.tk
silver-hide.tk
f1f2f3f4f5f6f7f8f91.tk
surgeryear.tk
forex-indicators.tk
600-proxy1.tk
ring-gold.tk
fairlaptop.tk
moneylogin.tk
fastnfree11.tk
fiveproxy.info
mediumloan.tk
transfromproxy.tk
smallarea.tk
openserverhide.tk
cekibrotproxy.tk
fourproxy.info
proxysearvice.info
unblockhulahula.tk
popcrunch.tk
smartphonese.tk
tripleblanded.tk
refinance-home-loans.tk
crazyunblock.tk
cookforex.tk

موز و معاد!

نمی‌دانیم حکومت اسلامی چه اصراری به تاریخنگاری و قمپز در کردن دارد. واقعاً جالب است! حکومتی که اصلاً «آدمیزاد» را قبول نمی‌کند، مرتباً پاپیچ زندگی همین آدمیزاد می‌شود. تا دیروز نمایندگان مجلس فرمایشی نگران «معاشقه» روی نیمکت پارک‌ها بودند،‌ امروز مطالبی بسیار خنده‌دار و سرگرم کننده در مهرنیوز منتشر می‌کنند، مطالبی که اگر آدمیزاد اهل مغازله روی نیمکت‌ها هم نباشد با خواندن‌شان هوس می‌کند یک سر برود سراغ نیمکت! ما که حیف‌مان آمد از کنار چنین مقالات مهم و علمی‌ای بی‌سروصدا بگذریم. خلاصه همچون دیگر مطالب حکومت اسلامی، این مقالات نیز «علمی» است و ریشه در تعمقات و تفکرات و استنتاجات و دیگر «آت‌ها» و «جات‌ها» دارد. عمیق است؛ خیلی عمیق‌ است، مواظب باشید غرق نشوید.

موضوع مقالة علمی مهرنیوز، مانند اغلب موضوعات از صدر اسلام تا به حال مربوط می‌شود به «شکم»! می‌دانیم که به گفتة زنده‌یاد هدایت، این مذهب سیکیم‌خیاردی است، و یک وجب «پائین‌تنه» را هدف قرار داده. ولی اگر ایشان به اهمیت شکم در صدراسلام اشاره نکرده‌اند، دلیل موجه دارد. صادق هدایت نیک می‌دانست، «خوردن است، که کردن است.» به عبارت دیگر حل مسائل زیرشکم، بدون رفع و رجوع امور شکم غیر ممکن خواهد بود. خلاصه به مصداق «چون که صد آید، نود هم پیش ماست»، یک وجب پائین تنه بدون شکم به قول امام راحل همچون آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند! به همین دلیل یعنی برای مبارزه با استکبار، از صدر اسلام تاکنون موضوعات مربوط به تناول و پرخوری و شکم‌چرانی مورد توجه قرار داشته.

بله، از آنجا که مسئلة پائین تنه را پیشتر حجت‌الاسلام رهبر روی نیمکت «حل» کرده بودند، امروز مهرنیوز به مسئلة مهم دیگر یعنی «شکم» مشغول شد. محققان که بیکار ننشسته بودند! بلافاصله جای‌پای این شکم‌چرانی را در آیات قرآن جستجو نمودند. مقالة علمی مهرنیوز، مورخ اول اردیبهشت‌ماه 1389، تحت عنوان «اشارة قرآن به موز، پیاز، خیار و سدر» چکیده‌ای است از تفکرات حجت الاسلام «حسن رضا رضائی»! نمی‌دانیم ایشان «رضائی» هستند یا «رضارضائی»، به هر تقدیر اسم‌شان هیچ اهمیت ندارد، حتماً خواسته‌اند نام مبارک‌شان «رضا» به توان دو باشد و از آنجا که در قرآن هنوز «توان 2» کشف نشده بود، خداوند ایشان را فرمود: «لاکن یک بار کم است، دو بار رضا باشید شما!» «رضارضا» می‌گوید:

«نام برخی میوه‌ها و گیاهان با اهدافی چون خداشناسی، معادشناسی و تعقل و تفکر در قرآن آمده است»

البته تعجب نکنیم! اگر نیمکت پارک برای «آن کار» مناسب تشخیص داده شده، مسلماً پیاز و سیب‌زمینی و خیار نیز رهگشای «تفکر و تعقل» می‌شود. می‌بینیم که کار علما در مسیری ممتد و حساب شده پیش می‌رود! بی‌دلیل این حرف‌ها را نمی‌زنند. ما چند شب پیش، جای دشمن شما خالی، خودمان شاهد بودیم که پس از مصرف مقادیر قابل توجهی تربچه‌نقلی، پیازچه و ریحان چه تحولاتی در زمینة تفکر و تعقل و معادشناسی در ما آغاز شد. هی صاحب‌خانه می‌پرسید، «دی‌یر سعید» چرا اینقدر شما به بالکن رفت؟ بنده هم می‌گفتم، قربان روی‌‌ماه‌تان، نفس در سینه تنگی می‌کند، دل سخت بی‌تاب است، به هوای آزاد احتیاج دارم! ‌ اما اگر ما هم حد «اعتدال اسلامی» را رعایت کرده بودیم،‌ بجای گوزیدن مکرر در بالکن مردم، می‌ریدیم به هیکل یک مملکت بعد هم در مورد خیار و پیاز «مصاحبه» می‌کردیم! می‌بینیم که خداوند قربان‌شان بروم همه کارشان حساب دارد.

حجت‌الاسلام «دورضائی» در ادامه می‌فرمایند:

«در رابطه با میوه‌ها و سبزیجاتی که در قرآن مورد اشاره قرار گرفته‌اند و علل اشاره قرآن [باید گفت]: خداوند در آیه 89 سوره نحل یادآور شده است که قرآنی که نازل شده روشنگر هر چیزی است و در آن همه چیز بیان شده است.»

شاهدیم که رابطة میوه و سبزی با قرآن بیش از آنچه پیشتر فکر می‌کردیم از واضحات است. از آنجا که در قرآن همه چیز آمده، بدیهی است که میو‌جات و سبزیجات نیز همچون حبوبات، پارچة فاستونی، مگس‌کش و امشی و موشک و غیره جای ویژه‌ای از آن خود در قرآن داشته باشد. اصلاً در روزهای آینده که قصد خرید از میوه‌فروشی داشتید یک جلد کلام‌الله مجید به دست گرفته می‌روید سراغ حاج‌ممد میوه فروش. در محل یک تفأل می‌زنید و مثلاً چنین می‌آید:

« هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ»

ترجمه کاملاً روشن است: کجای کارید، «خلقکم»؟! اگر موز را دانه‌ای بیست هزار تومان با عجله به فلان‌تان «اجلاً و اجلون»، برای این است که پولش می‌رود توی جیب حاج «دول» آمریکانن! اگر پولش توی جیب باغدار بدبخت ایرانی می‌رفت، عین زردآلوی تبریز و پرتقال شهسواری و سیب‌گلاب شمیرانی آنقدر سر درخت می‌ماند تا «تمترون‌اش» در آید و بگندد و خشک ‌شود!‌ می‌بینیم که اصولاً همه چیز در قرآن آمده، فقط کافی است خواننده نگرشی «درست» نسبت به آیات الهی پیدا کند. ما همینجا باید از حجت‌الاسلام «دبل رضا» تشکر کنیم که این ابعاد را به ما مسلمین ره گم کرده نشان دادند و دیدیم که چقدر هم خوب می‌توان از آیات الهی استفاده کرد.

ولی حجت‌الاسلام «دورضا»، ابعاد پیشگوئی را نیز در قرآن آورده‌اند. خیلی عجیب است، می‌دانیم که از منظر تاریخی اصولاً میوه‌ای به نام «موز» در صدراسلام برای اهالی شبه‌جزیرة عربستان ناشناخته بوده. موز فقط پس از جنگ‌های امپراتوران بنی‌عباس و گسترش مرزها به جنوب شرقی آسیا، در اوائل دورة عباسیان از این مناطق پای به جهان اسلام گذاشته. ولی حجت‌الاسلام عزیز ما می‌فرمایند:

«در قرآن از موز، سیر، عدس و پیاز و خیار نام برده شده است.»

اتفاقاً ما خودمان دیروز یک «پلو‌پز» خریدیم. امروز هم سوخت و دست‌مان را گذاشت توی حنا! حال که خداوند از میوجاتی که آنحضرت از وجودشان بی‌خبر بوده در قرآن سخن گفته‌اند،‌ می‌توانستند لطف کرده مارک‌های مورد اطمینان پلوپز و یخچال و ماشین لباسشوئی و غیره را هم در همان قرآن بیاورند تا ما ملت مسلمان اینجوری گرفتار نشویم. اهل کتاب باید بر دیگران برتری‌هائی داشته باشد؛ به این طفلان مسلم که امروز گرسنه ماندند چه جوابی بدهیم؟ نه خیار داریم، نه عدس و نه پیاز! ما اصولاً از این خداوند انتظاراتی داریم که باید برآورده کند،‌ در غیراینصورت سروصدای‌مان در می‌آید. ما از تبار مشروطه‌طلبانیم، پررو هستیم و همه چیز مشروط است، تعبد و این حرف‌ها هم اصلاً سرمان نمی‌شود.

به طور مثال، برویم سر همین مسئلة «نیمکت»! از هم امروز باید در کنار احکام «خیارات» و «پیازات» و جماع و تناول و … «احکام نیمکت» را هم به دروس حوزوی اضافه کنیم. اگر در هنگام «دخول» نیکمت رو به قبله باشد، آیا «دخول» از نظر شرعی صحیح است، یا حتماً باید جهت نیمکت را تغییر داد؟ اصولاً شهرداری با علم به استفادة بهینه‌ای که امروز جوانان این مرزوبوم از نیمکت‌ها به عمل می‌آورند، به چه دلیل برخی نیمکت‌ها را رو به قبله نصب کرده؟ مگر شهرداری اسلامی نیست؟ مگر خیمة اسلام در خطر نیست؟ خسته شدیم ما از اینهمه لاابالی‌گری و بی‌توجهی به مسائل شرع. در ثانی، اگر هر دو طرف چادرسیاه بر سر کنند و زیر یک چادربزرگ با آهنگ «ما دو تا ماهی بودیم» بالا و پائین بروند، و در همین هنگام پاسداری از راه برسد و این صحنه را ببیند وظیفة اسلامی او چیست؟ خیمه را گلوله ببیندد؛ با نارنجک حمله کند؛ از نیروهای زرهی سپاه در خوزستان کمک بطلبد؛ یا اینکه شمشیر اسلام را از غلاف بیرون کشیده پرده‌دری کند تا ببیند پشت پرده چه می‌گذرد؟ اصلاً ما چه می‌دانیم زیر چادرسیاهی که وسط یک پارک روی نیمکت هی بالا و پائین می‌رود ماهی‌ها به چه کاری مشغول‌اند؟ ممکن است روح شعبان جعفری آن زیر ظهور کرده و در حال «شنا» رفتن برای سلامت اعلیحضرت باشد. حال می‌خواهید روح شعبان‌خان را که اینهمه به سر حکومت اسلامی منت دارد و حجج اسلام را نواخته بیازارید؟ در همین مکاشفات و مطالعات بودیم که با یک آیة شریفة دیگر برخورد کردیم:

«انظُرْ كَيْفَ كَذَبُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ»

ترجمة این آیه هم مثل آن یکی کاملاً ‌روشن است، همانطور که حجت‌الاسلام «دورضا» گفته همه چیز در قرآن آمده. این آیه چند شرط دارد. نخست می‌فرماید: «انظر کیف»، یعنی اگر «نظر» کردی و «کیف» کردی. بعد اضافه می‌کند: «کذبوا علی انفسهم»، یعنی اگر آنقدر «بو» ‌آمد که «نفس‌ات» را بند آورد. «و ضل عنهم»، یعنی اگر در بوی «عن» به ضلالت و گمراهی دچار شدی، فورا «کانوا یفترون»! یعنی بی‌درنگ به «کانون یفترون» خبر بده. البته خداوند منان نمی‌خواستند مسئلة «اس. ام. اس»، و اینترنت را مثل موز آنزمان به صورت عریان بنیان کنند، ‌ به همین دلیل «کفترون» را «یفترون» نوشتند. و ما دور از جان علماء خر نیستیم، قضیه روشن است. پاسدار در چنین مواقعی باید از «کفترون» نامه‌بر که همان «اس. ام. اس» خودمان باشد استفاده کند تا علماء در محل حاضر شده بر این زمین‌لرزة 10 ریشتری که زیر چادرسیاه به صورت عمودی در جریان است نظارت داشته باشند. باید جلوی تلفات این زلزلة مخرب که ممکن است دین و دولت بر باد دهد هر چه زودتر گرفته شود.

البته دقایق این تعمقات و تفکرات و تحلیلات و «آت» و «جات» و «اموات» و غیره بر عهدة علماست. آن‌‌ها هستند که مشخص می‌کنند چه باید کرد، و با چه ابزاری به کشف آنچه زیر چادرسیاه مرتب بالا و پائین می‌رود می‌باید پرداخت. ما دست‌مان از اینهمه علم و دانش و آگاهی کوتاه است و به قولی «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل»!

ولی در همان «مهرنیوز» عزیزتر از جان، با مطلب جانگداز دیگری روبرو می‌شویم: «تخم خروس!» بله، اشتباه نکنیم، در ایتالیا خروسی پیدا شده که تخم می‌گذارد!‌ البته مهرنیوز که این مطلب را به تاریخ امروز تحت عنوان «خروسی از ترس تخم گذاشت!» منعکس کرده، توضیح می‌دهد که این خروس به دلیل حملة روباه به مرغدانی از «تخم رفت» و اینک خودش «تخم» می‌گذارد. می‌بینید که مسئلة «تخم» به این سادگی‌ها نیست، بی‌دلیل نبوده که تمامی هم و غم علمای شیعه مصروف به حل مسئلة «تخم» شده. به این امید که این معضل را بکلی از بین ببرند. می‌دانیم که اگر روزی علما دریابند چگونه می‌توان یک ملت را در یک حرکت جادوئی از «تخم» انداخت، و پایه‌های اسلام را مستحکم نمود تمامی مشکلات جهان اسلام که برآمده از «تخم آدمیان» باشد حل خواهد شد. ولی خوب زمانیکه یک «خروس» تخم می‌گذارد، مشکل اسلام که حل نمی‌شود هیچ، مشکلات فراوانی در راه علما قد علم خواهد نمود. به طور مثال، باز هم می‌رویم سر «نیمکت»!

اگر هنگام حملة سربازان اسلام به خیمه‌ای که بالا و پائین می‌رود، فرد مذکری که زیر چادر است، از ترس تخم بگذارد، «گناه کبیرة» همجنس‌بازی بر گردن کیست؟ می‌دانیم که «علم لواط» از شاخه‌های علوم دقیقة حوزوی است، ولی لواط خودش حرام است! گناه کبیره است، و اگر مردی به دلیل حملة سربازان اسلام از تخم افتاد و زبان‌مال لال «حامله» شد، همة لشکریان اسلام در آتش جهنم می‌سوزند. جواب این معضل فقهی را جز علماء چه کسانی می‌توانند بدهند. ما این استفتائات را در همینجا مطرح کردیم تا علوم دینی راهی بر این دسته از مشکلات معاصر بیابد. و مسلم است که تا روشن شدن قضیة «مردی که از ترس تخم می‌گذارد»، و یا نقش «موز در صدر اسلام» هر گونه حمله به نیمکت‌های «چادردار» گناه است، چرا که تبعات ضدشرعی آن می‌تواند دامن همه را بگیرد. «موز» نیز از اهم امور خواهد بود، خصوصاً که فعلاً با صادرات نفت 80 دلاری پول نفت را باید اسلام خرج چیزی بکند، چه بهتر از موزهای شیرین و گوارای حاج «دول» آمریکائی!

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ زی‌دو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکیوتر

فیلترشکن‌های جدید22آوریل2010

deminu.tk
loungeproxy.tk
elargo.tk
emptyslot.tk
greengreen.tk
proxyapprove.tk
webinsurance.tk
hide-me-ip.tk
sleekprox.info
lucky-people.tk
freeintro.info
unlockblackberry.co.cc
happy-luck.tk
wellproxyhero.tk
blackaccess.tk
proxychimp.tk
freeonsurf.tk
touch-freesurf.tk
excuse-me.tk
ewas.tk
edbo.tk
fastcross.tk
parkingfree.tk
key2unblock.tk
howtounblocks.info
proxyprovider.tk
fast-siteblock.tk
securityprox.tk
proxynote.tk
masteright.tk
fewz.tk
bulbasur.tk
auto-fear.tk
mount-surf.tk
tacs.tk
bing871.tk
getting-date.tk
safebayproxy.info
unblockwithwebproxy.eu
smart-unblock.tk
goodbypass.tk
us-proxy.tk
proxy-able.tk
youset.tk
bing231.tk
famousproxy.tk
surfwithus.tk
trpproxy.info
schoolhider.info
upsee.tk
timerlock.tk
facelooking.tk
sickman.tk
buzzbuzz.tk
meezio.tk
jetwire.tk
blastproxy.tk

دیگ و نیمکت!

امروز وزارت دفاع ایالات متحد رسماً اعلام داشت که حکومت اسلامی بین 3 تا 5 سال با ساخت بمب اتم فاصله دارد. این اظهارات در شرایطی اعلام می‌شود که واشنگتن جهت رایزنی پیرامون آنچه «امنیت هسته‌ای جهان» تعریف می‌کند، حتی زحمت دعوت از نمایندة جمکرانی‌ها به واشنگتن را نیز بر خود هموار نکرده! باید پرسید در وضعیتی که 48 کشور جهان که اکثراً از منظر استراتژیک، نظامی، جمعیتی و خصوصاً اقتصادی از ایران ضعیف‌تر ارزیابی می‌شوند در این «کنفرانس» حضور دارند، چگونه هیئت حاکمة ایالات متحد از دعوت نمایندگان رژیمی به این گردهمائی سر باز می‌زند که به ادعای خودشان حداکثر تا 5 سال دیگر به «بمب» دست خواهد یافت؟ این اظهارات و این رفتار و کردار بیش از آنچه می‌نماید «ضدونقیض» است، دولت ایالات متحد نمی‌تواند هم خود را هوادار «امنیت هسته‌ای جهان» معرفی کند، و هم از همکاری با رژیمی که به صورتی «بالقوه» در تبلیغات این دولت «هسته‌ای» ارزیابی می‌شود بپرهیزد. البته این «تضاد» در صورتی رخ خواهد داد که ناظران سیاسی، اظهارات ایالات متحد، دیگر همپالکی‌ها و خصوصاً بلندگوهای جمکران را «صادقانه» ارزیابی کنند:

«نهادهای اطلاعاتی ایالات متحده بر این عقیده‌اند که ایران توانائی ساخت یک بمب اتمی را در یکسال آینده نخواهد داشت، اما چنانچه تصمیم به این کار داشته باشد، احتمالاً به لحاظ فنی می‌تواند آن را در 3 تا 5 سال آینده محقق کند.»
رادیوفردا، 14 آوریل 2010

ولی از آنجا که در جهان سیاست «تناقض» معنا و مفهوم ندارد، و تناقض‌گوئی در عمل فقط به معنای مردمفریبی می‌باید تلقی شود، ما هم به این نتیجه می‌رسیم که پشت پردة «بحران هسته‌ای» حکومت اسلامی جز سیاست‌بازی‌ محافل، تهدید «رقبا» در باشگاه قدرت‌های بزرگ، نقشه‌کشی جهت چپاول ملت‌ها و … چیز دیگری نخوابیده. همانطور که شاهدیم، مهم‌ترین دستاورد حکومت اسلامی برای ملت ایران همانا قرار دادن ایرانیان در برابر لولة توپ سیاست‌های استعماری است. اینکه دولت‌هائی در غرب و شرق، و در راهبردهای دیپلماتیک هر کجا در بده‌بستان‌های خود به «بن‌بست» برخورد کنند زبان به تهدید نظامی ملت ایران بگشایند از آن افتضاحاتی است که فقط امثال صدام حسین و طالبان برای ملت‌های‌ عراق و افغانستان به ارمغان آورده بودند.

جالب اینجاست که برای گذاشتن نقطة پایان بر این «ضدونقیض‌گوئی‌ها»، ‌ نه هیچ اقدامی از طرف دولت تهران صورت می‌گیرد، و نه دولت‌های «متمدن» غرب بر خود زحمت تجدیدنظر در سیاست «وحشت‌آفرینی» که از دیرباز بر ایران تحمیل کرده‌اند خواهند داد. اینان با لحنی از تحریم اقتصادی، جنگ، حملات هسته‌ای و عملیات ایذائی علیه یک ملت سخن می‌گویند، تو گوئی جهت تفرج و گردش قرار است به پیک‌نیک تشریف‌فرما شوند! کدام پروتکل دیپلماتیک به دولت‌هائی در غرب و به همدستان‌شان در شرق اجازه می‌دهد اینچنین روزمرة یک ملت را به گروگان سیاست‌های خود تبدیل کنند؟ اینجاست که به عملکرد هیئت حاکمة اسلامی، حوزه‌های فقرفرهنگی شیعی‌مسلکان، لات‌ولوت‌های دولتی و چماق‌کش‌های همکارشان در خارج از کشور می‌رسیم. اگر دولت‌ها در سطح جهانی به خود اجازه می‌دهند اینچنین یک ملت را هر گاه لازم بدانند مورد تهدید نظامی قرار دهند فقط به این دلیل است که سیاست‌های «سازگار» از طریق دولت جمکران و اوپوزیسیون «فرضی» آن برای اجرای این عملیات در سطح جهانی فراهم آمده. خلاصة کلام آنچه «حکومت اسلامی» می‌خوانیم و طی سه دهة گذشته، چه در خارج و چه در داخل یک دیپلماسی وحشت‌آفرینی بر علیه ملت ایران را گام به گام به پیش برده، طی همین مدت زمان زمینه‌ای فراهم آورده که هر کس و ناکسی به خود اجازه دهد هر گاه که مصلحت می‌بیند ملت ایران را به جنگ و بمباران و محاصرة اقتصادی نیز تهدید کند. این است نتیجة سه دهه حکومت «انقلابی»!

لات‌ولوت‌هائی که با دیپلم‌های دکترای‌شان در این حکومت شترگاوپلنگ در رأس امور نشسته‌اند، وظیفه‌ای جز فراهم آوردن امکانات لفت‌ولیس، زورگوئی، گسترش فساد دستگاه اداری، و چپاول ثروت‌های نفتی ندارند. اینان همان اوباشی‌اند که طی سه دهة گذشته حملات لفظی و احیاناً ایذائی منسوب به دولت‌های غرب بر علیه ملت ایران را نشانة «استقلال» دولت جمکرانی‌ها معرفی می‌کنند، بدون آنکه حاضر باشند هزینة سنگین تلفات انسانی، مالی،‌‌ اقتصادی و فرهنگی چنین شرایطی را در برابر افکار عمومی بشکافند. حتماً ما ملت می‌باید وقوع جنگ‌ بر علیه صدام حسین و طالبان را نیز نشانة همین نوع «استقلال‌ها» بدانیم! ولی در کمال تعجب شاهدیم، زمانیکه به تفسیر عملیات نظامی غرب بر علیه حزب بعث عراق و طالبان افغانستان می‌رسیم موضع جمکران آناً‌ واژگونه می‌شود، این حملات دیگر «نشانة» استقلال اینان نیست! در تبلیغات احمقانه‌ای که رسانه‌های جمکرانی به راه انداخته‌اند، قضیه کاملاً وارونه است؛ کابل در زمان طالبان و بغداد در دوران بعثی‌ها اگر مورد حمله قرار گرفتند فقط و فقط به دلیل دست‌نشاندگی و همکاری‌شان با سیاست‌های غرب می‌باید تلقی شود! جالب‌تر اینکه، جمکران به هیچ عنوان حاضر به قبول این صورتبندی‌ در ارتباط با خاستگاه «جمهوری اسلامی» نیست!

به صراحت می‌بینیم که ریشة «ضدونقیض‌گوئی» در قلب حکومت جمکران سوغات غرب است. این غربی‌ها هستند که تحت عنوان «استقلال»، این «تخم لق» را توی لپ آخوند جماعت شکسته‌اند. در قلب این روند، اگر جمکرانی‌ها مرتباً و بدون هیچ دلیل قابل اعتنائی ملت ایران را با سیاست‌های جاری بین‌المللی درگیر می‌کنند، «درگیری‌ها» فقط نشانة استقلال حکومت اسلامی است! صحنه‌آرائی این بساط نیز توسط همان غربی‌ها و از طریق شاخک‌های سرکوب داخلی و هیاهوسالاری خارجی، ‌ مرتباً در صحنة رسانه‌‌ای به رخ این و آن کشیده می‌شود. ولی اشتباه نمی‌باید کرد،‌ این نوع برخورد «گزینشی» که فقط جهت ماستمالی کردن واقعیت‌های سیاسی به راه افتاده، از مدت‌ها پیش در ساختار سیاسی دولت جمکران ریشه دوانده؛ خلاصة کلام به طرق مختلف، فلسفة وجودی این تشکیلات از پایه و اساس ساخته و پرداختة همین برخورد «گزینشی» با مسائل سیاسی جهانی شده.

امروز در شرایطی که حتی در قلب دولت واحد ایالات متحد نیز موضع «هسته‌ای» جمکران مشخص و معین نشده، و هر جناح، از کلینتن‌ها گرفته تا اوباما و به اصطلاح «پروگرسیست‌ها» و حتی جمهوریخواهان در ردای آقای گیتس، هر کجا که کم می‌آورند از جمکران در برابر رقبا «مایه» می‌گذارند، می‌باید قبول کرد که دیگر پیشبرد خیمه‌شب‌بازی «نبرد با آمریکا» بسیار مسخره و خنده‌دار است. بر اساس موضع‌گیری‌های دولت ایالات متحد، آقای اوباما دست دوستی و همکاری به سوی جمکران دراز می‌کنند؛ آقای گیتس زمینه‌ساز حملات تند و شدید احمدی‌نژاد در کابل بر علیه ارتش آمریکا می‌شوند؛ و شاخة سنتی‌تر حزب دمکرات یعنی کلینتن‌ها از حمله به کشور ایران و قتل‌عام و کشت‌وکشتار ملت یک قدم حاضر به عقب‌نشینی نیستند! جالب اینجاست که این سه موضع «آشتی‌ناپذیر» را همزمان ما ملت می‌باید در ارتباط با سیاست‌های بین‌المللی «متحمل» شویم. این نیست مگر یک افتضاح دیپلماتیک. و مجلس فرمایشی حکومت اسلامی بجای برخورد با چنین افتضاحاتی که عملاً دیپلماسی کشور را تبدیل به گروگان محافل اجنبی کرده فکر و ذکرش چیست؟ «معاشقة» جوانان بر روی نیمکت پارک‌ها!

بله، یک عدد حجت‌الاسلام به نام محمدتقی رهبر، که محاسن‌اش عین «ماست خیک» به صورت تکیده‌اش خشکیده و از قرار معلوم رئیس مجمع روحانیون مجلس جمکران هم تشریف دارند در مصاحبه با «مهرنیوز» ضمن تغیر فراوان بر فرماندهان نیروهای انتظامی و نظامی و تقاضای توضیحاتی در مورد گسترش «منکرات» در سطح کشور فرموده‌اند:

«ما در خصوص مسائل فرهنگی دیداری […] با رئیس جمهور خواهیم داشت تا مشخص شود دولت برای ارتقاء سطح فرهنگ جامعه و مبارزه با ناهنجاری‌های فرهنگی چه برنامه‌ای دارد.»
پیک‌ایران، 14 آوریل 2010

می‌بینیم در شرایطی که قدرت‌های جهانی هر کدام به نحوی از انحاء موجودیت، اقتصاد، امورمالی، زندگی روزمره و حتی حیات ملت ایران را تهدید می‌کنند، این یک سر حجت‌الاسلام بجای اینکه خواستار توضیح دولت در زمینة این «تهدیدها» شود، و نقش خود را به عنوان نمایندة منافع ملت ایران در این مجلس فرمایشی ایفا کند، به فکر «ارتقاء سطح فرهنگ» در جامعه افتاده. البته «فرهنگ» که چه عرض کنیم، گرفتاری‌ ایشان اصلاً با فرهنگ ارتباطی ندارد؛ ضدیت‌شان با مردم و زندگی روزمرة جوانان است. ضدیتی که سرکوب گستردة اجتماعی را به نام «ارتقاء سطح فرهنگ» به مردم کشور تحمیل کرده! ایشان در ادامة نگرانی‌های عمیق فرهنگی‌‌شان می‌ا‌فزایند:

«ما امروزه شاهد معاشقه‌های آشکار روی نیمکت پارک‌ها هستیم که به صورت عادی در جریان است این تهدیدی برای جامعه است که باید با آن مقابله شود.»
همان منبع!

البته می‌دانیم که «معاشقة آشکار» در حکومت اسلامی، آنهم روی نیمکت پارک‌ها بیشتر زائیدة «توهمات» حضرت حجت‌الاسلام است تا بازتاب واقعیات اجتماعی! این حکومت شترگاوپلنگ آنقدر سرکوب جوانان و تخدیر فرهنگ عمومی را گسترش داده، که مطمئن باشیم جوانان این مملکت حتی برای خودشان حق «مغازله» هم قائل نخواهند بود. اینان فقط باید بمیرند؛ بجنگند؛ برای امام و پیغمبر و رهبر و این و آن مرتب زوزه بکشند؛ بعد هم باطوم پاسورهای مقام معظم مقعدشان را «نوازش» دهد!‌ اگر جوان مغازله کند، و احساس زندگی و نشاط داشته باشد نان حرام‌زاده‌هائی همچون محمد تقی رهبر از کجا بیاید؟ بله، جوان که مغازله نمی‌کند! عین حجت‌الاسلام رهبر دمر می‌خوابد، چشم‌هایش‌ را هم بندد و هر شب یک دور تسبیح ظهور و دخول «هلال قمر» را می‌شمارد. بعد هم به اندازة دو بند انگشت خودش را آب می‌کشد و برای اینکه وقت عبادت تلف نشود، نماز مغرب و عشاء را با هم می‌خواند. این است برنامة اسلام برای «انسان» و خصوصاً برای جوانان‌.

ما با در نظر گرفتن نگرانی‌ عمیق حجت‌الاسلام رهبر در مورد «مسائل فرهنگی» پیشنهاد می‌کنیم که ایشان تجربیات حوزوی خود را در قالب یک اثر «جاودان» به رشتة تحریر در آورده با نام مستعار «شب‌های دراز مم‌تقی» به چاپ برسانند. حضرت حجت‌الاسلام! دنیا را چه دیدید؟! همه چیز ممکن است. هیچ فکر می‌کردید که یک سیاهپوست در سرزمین نژادپرستان رئیس جمهور شود؟ فکر می‌کردید که احمدی‌نژاد در کشور ایران رئیس قوة مجریه شود؟ فکر می‌کردید که علی گدای خراسانی «رهبر» حکومت و میرجلاد موسوی رهبر «آزادیخواهان» شوند؟ پس ناامید نباشید، شما هم ممکن است با نگارش «تمایلات واپس‌‌زده‌تان» به موفقیت‌های بزرگ فرهنگی و هنری دست یافته، جایزة نوبل ادبیات را از آن خود کنید. با اینکار به قول آن مرحوم گوربه‌گور شده، مشت محکمی هم به دهان «امپریاس» می‌زنید؛ از مقربین درگاه الهی شده، در آن دنیا نیز همچنان ضمن رویت هلال «شعبان» با دخول هلال «رمضان» محشور خواهید بود. خلاصه تا دنیا دنیاست با همین یک کتاب کارتان به راه است، باشد که پس از میلیاردها سال نوری، اینهمه «ظهور و دخول» مرهمی شود، هر چند ناچیز بر داغ جگرتان. ما که از صمیم قلب دستیابی حضرتعالی را به این آیندة درخشان آرزو داریم. و فراموش نکنید که این «موفقیت» را نیز مرهون حضرت امام «دامت‌برکاته» و نیمکت‌های پارک خواهید بود.

ولی ما فکر نمی‌کنیم جوانان ایرانی روی نیمکت پارک‌ها «مغازله» بکنند. یعنی شما و دوستان‌تان آنقدر توی سر این جوانان زده‌اید که به قولی راه «فلان‌شان» را هم گم کرده‌اند! با این وجود امیدواریم روز و روزگاری برسد که به کوری چشم شما و دوستان‌ و هم‌ محفلی‌هایتان، بخصوص به کوری چشم شعبان و رمضان، نه تنها جوانان روی نیمکت‌ پارک‌ها معاشقه کنند، که اول و آخر جنابعالی و رهبر و امام‌تان را هم با صدای بلند بگویند و به ریش همه‌تان بخندند.

حال جدی بگوئیم، رهبر! اگر شروع به «وق‌وق» کرده‌ای، سوای آن داغ که بر جگرت افتاده، ما می‌دانیم دردت چیست! می‌دانیم که هوا رو به گرما دارد و دکان‌داران مبارزه با بدحجابی در حکومت اسلامی قرار است همچون تابستان‌های پیشین «کالاهای» مربوطه را به خلق‌الله حقنه کنند. خلاصه، موسم بحران‌سازی‌های اجتماعی نزدیک شده. همان بحران‌سازی‌ها که تاروپود حکومت شترگاوپلنگ‌تان در آن ریشه دوانده، و خوشبختانه با عقب‌نشینی‌های سیاسی آمریکا دچار اختلال شده است. احمدی‌نژاد که خودش یکی از شماهاست، دیگر نمی‌تواند لات‌ولوت‌های جیره‌خوار دولت را به بهانه‌های واهی به جان جوانان بیاندازد و برای اربابان حکومت اسلامی همزمان دو جبهه در داخل و خارج باز کند. در خارج باید به اسم «هواداری از جوانان» برای ملت سرکوب شدة این مملکت اربابانتان در رادیوها مرتباً روضه بخوانند، و همزمان مجیز آزادیخواهی‌های آمریکا و انگلستان را بگویند! در داخل هم دولت تحت عنوان «مبارزه با منکرات» زمینه‌ساز سرکوب و چپاول ملت توسط همین آمریکا و انگلستان شود. خلاصه بگوئیم، از درون این دیگ متعفن استعماری که تحت عنوان «فرهنگ انقلاب» در این مملکت سر بار گذاشته‌اید، اینبار دیگر مشکل بتوانید پلوئی بخورید! این امامزاده دیگر معجز ندارد.

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ زی‌دو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکیوتر

فیلترشکن‌های جدید15آوریل2010

adversal.co.cc
forexcellz.co.cc
webprotected.info
superliquidforex.co.cc
shortedit.co.cc
ahmadforex.co.cc
alabalaba.co.cc
avatarquiz.co.cc
personalwork.co.cc
ampih.co.cc
pageup.tk
splitangel.co.cc
cover-up-surfer.co.cc
light-shadow.co.cc
hard-proxy.co.cc
cookieswap.co.cc
forexchipper.co.cc
crowforex.co.cc
schulterglatze.co.cc
playmysong.co.cc
crbypass.info
metalshock.co.cc
antriforex.co.cc
denbata.co.cc
algatel.co.cc
bokerforex.co.cc
adscend.co.cc
wordforex.info
elsforex.co.cc
aglayan.co.cc
forextai.co.cc
hideinstant.info
invisibleinschool.info
semakinbasah.co.cc
asecure.co.cc
piratude.co.cc
stayhiddeninschool.info
sceruco.cc
bestopensurf.info
streamdolls.co.cc
tukselamanya.co.cc
surf-escape.co.cc
koolu.info
stepup-tracker.co.cc
unblock-space.co.cc
passanythingz.tk
1iphone.co.cc
unblock-request.co.cc
zpassfiltering.tk
avatunnel.co.cc

قرطوب، پسر سه نقطه!

امروز نخست سری به کتاب‌های کانت زدم! ولی فایده نداشت. نگاهی به مطالب دکارت هم انداختم؛ آنجا دیگر وضع خراب‌تر بود. رفتم سراغ هدایت و کسروی و نهایتاً کارم رسید به ایرج میرزا و اشعار فتحعلی‌شاه! خلاصه هر جا رفتم الهام که هیچ، حتی بارقه‌ای از امید به دل‌ام نیافتاد. و از آنجا که گفته‌اند، کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من، بنده هم ناخن را تیز کرده محکم کشیدم بر پشت‌ام. باشد که خوب خود را بخاران‌ام و خوش‌مان باشد از این خارش.

بله، آورده‌اند که در روزگار قدیم پادشاهی بود به نام قُرطوب! البته نمی‌دانیم چرا اسم‌اش قُرطوب بوده، حتماً از جمله حاکمان ترک‌نسب بوده. همان‌ها که هر جا رسیدند یک قلعه ساختند و مشتی مردمان را به نوکری و بندگی گماشتند و خواص را «نواختند» و دم‌ودستگاه و دربار و پرده‌دار و خیمه درست کردند! خلاصه بگوئیم این ترک‌های آسیای مرکزی که اولین‌شان همان ابومسلم «غیرخراسانی» است اصلاً راه و روش زندگی را خوب بلد بودند. برخلاف پیشینیان‌مان راه دور هرگز نمی‌رفتند، همیشه میان‌بر زده بندگان را به بندگی و خادمان را به خدمت و بزرگان را به دریوزگی مال و نعمت و علمای دین را به کار فتنه‌انگیزی و مفتخواری می‌گماشتند؛ می‌دانستند که هر کس چه کاره است! سرکشان را نیز از دم تیغ گذرانده، و اینچنین بود که به دلیل همین علم از اوضاع، که آنروزها حتماً «قبیله ‌شناسی علمی» نام داشته، با تکیه بر تیغة بران شمشیر «عجوز و مجوز» که شمارشان بر هزاران و هزاران بالغ بود، و با بهره‌گیری از حیلت و نابکاری، همه کارة ملک و ملت می‌شدند!

قُرطوب نیز از جمله هم‌اینان بود. برخلاف ترک‌تبارها ریشی بلند داشت و همیشه در هنگام خرامیدن در باغات و گوش فرادادن به نغمة جویباران، و تلمذ در احوال جهانیان دستی به ریش داشت و دستی دیگر به پیش! روزی سُنقر همدم نابکارش که از او نیز حرام‌زاده‌تر بود عرض ادب کرده پرسید:

ـ این جان‌ام به قربان قدوم گرام‌ات! باشد که «عزیزم» فدای تخت و مقام‌ات! ای …

قُرطوب با عصبانیت خطبه را منقطع کرده، فریاد می‌کشد:

ـ پدرم به در آوردی، جان‌ام به لب رساندی، چه می‌خواهی؟!

سُنقر یک وجب دیگر پوزه را به زمین نزدیک‌تر کرده، زیرلب زمزمه می‌کند:

ـ لشکریان و علماء، دانشمندان و معماران، معلمان و متعلمان و جمیع رعیت از شمال تا جنوب ملک در این حیرت است که این چه حکمت است که خان‌ خانان، در هنگام تلمذ و تفرج و تلقط و تلقف و خصوصاً در زمان تلمج و برخی اوقات در هنگام تلمخ پیوسته دستی به محاسن و دستی دیگر به خایه دارند!

گستاخی سُنقر، زبانه‌های آتش خشم بر رخسار قُرطوب دواند. صورتش همچون اطلسی‌هائی که باغبان در حیاط قصر همه ساله می‌کاشت بنفش شد! بعد کمی قرمز شد و آخر کار سیاه و پرکلاغی! زبان قُرطوب در گلوگاه‌ خشک شده بود، و چون افعی گرسنه می‌خواست سر از سوراخ به در آورده نیش زهرآگین و کشنده بر پیکر سنقر نابکار فرو اندازد. ولی از آنجا که حکمت خر کردن ملت و سواری کشیدن از گردة خلق‌الله را این جماعت نیک آموخته‌اند، آتش خشم در دریای دل فرو برده خاموش کرد و گل‌های اطلسی از رخسار برانداخته، پیل‌وار نعره برآورد:

ـ منم قُرطوب! خان‌خانان! پسر …

ولی از آنجا که پدر هرگز نشناخته بود، سکوت اختیار کرد. روی به پرده‌دار کرده گفت:

ـ علماء و اهل علم و نخبگان و دانشمندان همه را خبر کنید، پرسشی داریم!

و در همانحال که دستی به ریش و دستی دیگر به پیش داشت، از سنقر دور شده در پیچ‌پیچ‌ درختان باغ از دید چشمان نابکار هم‌دم خیانت‌پیشة خود پنهان شد.

چند روزی گذشت تا در شب ‌هنگامی تیره و تار، همة دانشمندان و فضلا، علماء و وکلا، و خصوصاً نجبا از سراسر ملک در قصر قُرطوب اجتماع کرده، گوش تا گوش و سبیل تا سبیل نشستند و فرمان خان‌خانان اجابت نمودند. از ری و خراسان تا فارس و بلوچستان از خوزستان و کردستان تا آذربایجان و بنادر فرغانه هر آنچه قواد و مأبون، آیت‌الله و مجنون، حتی شیخ و رمال و جن‌گیر و مفتون دیده شد سپاهیان جمع کرده به کاخ آوردند تا حکم خان اجرا شود. همة اینان در کاخ بر مخده‌ها لمیده و چون همیشه ملت در ظلمات شب در بیابان گرسنه به دور خود ‌چرخیده؛ و در چنین هنگامه‌ای بود که پرده‌داران پرده‌ها برانداختند و قُرطوب، خان‌خانان، پسر … پای به تالار گذاشت!‌ فریاد پرده‌دار در تالاری که سنگ‌های مرمرین‌اش را شخص خان‌خانان از خراسان دزدیده بودند طنین‌افکن شد:

کور شوید! کر شوید! بمیرید! گم‌شوید! خوراک خر شوید!

جمیع علماء و دانشمندان و رمالان و قوادان ملک خان‌خانان، با شنیدن فریاد پرده‌داران بر زمین افتادند، و همچون ماهیان اسیر دست شن‌های ساحل، و پروانگان پرشکسته و اسیر جویباران، بر سنگ‌های مرمر خراسانی به تکان تکان افتاده، سینه بر کف تالار می‌کوبیدند. هر آن بیشتر تلاش داشتند تا صورت محکم‌تر بر سنگ‌ها بکوبند باشد، تا خان‌خانان صدای خرد شدن استخوان‌ها و دندان‌هایشان را شنیده، نظر لطف به جانب‌شان داشته، و از این مفر درجة تقرب‌شان به الوهیت در ارتقاء اوفتد. ولی صدائی از کس برنمی‌آمد که از قدیم گفته‌اند:

گوش آن کس نوشد اسرار جلال
کو چو سوسن ده زبان افتاد و لال

اینچنین بود که در آن نیمه‌شبان، آنزمان که ملت اسیر بود در عمق ظلمات و در پنجة دیو و ددان، علماء، حکماء و جناح قوادان و مأبونان فقط به همان «ده زبان سوسن» با خان‌خانان سخن می‌گفتند، باشد که از این راه بنوشند روزی و روزگاری «اسرار جلال» سوسنان! ولی از آنجا که «گوش و هوش خر چه باشد، سبزه زار!» اینان نیز قرار گذاشته بودند که می‌باید نهایت زبان به ستایش از خان‌خانان گشود و جهت ابراز بندگی مأبونی قوادزاده جستند به نام حکیم‌الحکاء تا قصة بندگی جمیع برساند به گوش خان‌خانان. حکیم‌ با اشارة پرده‌دار سر برداشته و دقایقی طولانی زبان به ستایش از عظمت و علم‌پروری و بنده‌نوازی و رعیت‌دوستی خان‌خانان سپری ‌کرد تا اینکه نعرة قُرطوب کلام کسالت‌بارش را شکست و دیوار سکوت بر سر تالاریان فروریخت. قرطوب همچنانکه یک دست به ریش داشت و دست دیگر به پیش فریاد زد:

ـ بار عام به علماء و دانشمندان و نجبا دادیم تا سئوالی بپرسیم. چه باشد دلیل اینکه پیوسته خان‌خانان یک دست بر محاسن دارد و دست دیگر بر خایه؟

بال‌های پرندة سکوت بر فراز تالار گشوده شد! احدی جرأت پاسخگوئی نداشت. قضیه ملک‌داری نبود، مسئله خایة ملک بود. سکوت هر لحظه سنگین‌تر می‌شد و شراره‌های خشم به تدریج در رخسار قرطوب چشم‌گیرتر تا اینکه جوانکی از سرزمین فارس دل به دریا زده، سر بلند می‌کند و با صدائی لرزان می‌گوید:

ـ شاید که خان‌خانان در مکاشفه‌اند و در تحیر، که چه باشد ارتباط میان محاسن‌شان با خایة جنت‌گسترشان‌!

با اشارة خان‌خانان جوانک ادامه می‌دهد:

ـ از آنجا که خاتونان خایه ندارند، و محاسن نیز به همچنین!‌ شاید خان‌خانان متعجب‌اند که اگر این مغولان خایه از خر گرفته‌اند و گردن از استر، پس محاسن‌شان کجاست؟

اینچنین بود که خان‌خانان با کمک دانشمندان و فضلا و حکما و علماء در آن شب ظلمات که ملت گرفتار بود در توهمات و تألمات، دریافت که چه باشد دلیل توسل‌ همه‌روزه‌اش به خایه! از آن روز به بعد شادان در باغ و باغچه همی چرخیدی و محاسن و خایه بی‌محابا همیشه همی مالیدی که دلیلی جز علم‌پروری خان بر این فعل متصور نمی‌بود. و جوان فارسی را نیز با پیک مخصوص به اقصی‌نقاط ملک فرستادند تا برساند به گوش رعیت حکایت خایه‌مالیدن خان‌خانان را. و رعیت از اینهمه علم‌پروری و کشف حقایق نزد حاکم به بهروزی‌ها رسید و اگر قوت‌اش لایموت نبود و کاسه‌اش خالی ، خایة خان‌خانان شب‌چراغ و رهنمای امورش شد در شب تاریک، که فردوسی طوسی می‌فرماید:

بچندان فروغ و بچندان چراغ
بیاراسته چون به نوروز باغ

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید19دسامبر2009

school-enemy.co.cc
proxyunstoppable.info
countdown2010.co.cc
wecanhideu3.info
2jo.info
freeschool.cz.cc
santagift.info
rufflyo.co.cc
ifoundthecarrot2.info
protectingip.co.cc
playinschool.co.cc
forexisdeath.co.cc
dokaproxy.com
bite-me-babe.co.cc
goingfree.co.cc
online-schools.cz.cc
ebestpro.info
miraclespeed.co.cc
quettack.co.cc
wecanhideu4.info
speedunblocker.com
flyingway.info
proxypenetrate.info
anonymous-surfing42.co.cc
unbarred5.info
websitesschool.cz.cc
permelin.co.cc
liketohide.info
byemyschool.co.cc
wact.info
goldiemine.co.cc
ipbooth.info
blockunblock3.info
orkutaccess.info
rockproxy.co.cc
miracleproxie.co.cc
freeschools.cz.cc
luvaproxy4.info
crazy-but-cute.co.cc
bigdog.co.tv
best-browsing.cz.cc
speedunblocker.com
old-and-new.co.cc
surfingsafety.co.cc
accessnow4u3.info
thepenteratingproxy.info
proxy-dracula.co.cc
wabt.info


اکبر و الیزابت!

عقل سلیم حکم می‌کند که در بررسی تحولات سیاسی اخیر در ایران دچار افراط و تفریط نشویم. تا آنجا که مسئله به بررسی «انتخابات»، «اعتراضات خیابانی» و یا حتی درگیری‌ها مربوط می‌شود، این اصل کلی را می‌باید در نظر گرفت که اکثر این رخدادها حداقل تا این مرحله، در چارچوب سیاست‌های داخلی حکومت اسلامی جای گرفته. و هر چند تعداد قابل ملاحظه‌ای از جوانان کشور، بدون آنکه وابسته به محافل حکومتی باشند صرفاً به دلیل نارضایتی‌ شدید در روند این اعتراضات شرکت فعال داشتند، خطوط اصلی این اعتراضات در چارچوب قانون اساسی حکومت اسلامی و تأئید بنیادهای تصمیم‌گیرندة این حاکمیت انجام شده. تا آنجا که ما اطلاع داریم «اعتراضات» خیابانی تا به امروز به هیچ عنوان به سوی سازماندهی تشکیلات و بنیادهای سیاسی‌ای که خارج از چارچوب فعالیت‌های حکومت اسلامی قرار گیرد گام برنداشته.

البته در همین مقطع گروه‌هائی ما را سریعاً متهم خواهند کرد که «اعتراضات عمومی» را کم‌ارزش نشان می‌دهیم!‌ به هیچ عنوان چنین نیست، هر گامی از ارزش واقعی خود برخوردار است، نه می‌باید کم‌ارزش تلقی شود، و نه آنکه بیش از آنچه ارزش دارد برای آن بها تعیین کنیم. چرا که همان عقل سلیم به ما نهیب می‌زند که «اعتراضات» به هیچ عنوان به معنای «تغییر» نخواهد بود، حتی اگر این اعتراضات، همچون تجربة ناکام کودتای 22 بهمن، به سقوط رژیم سیاسی نیز منجر شود!

به همین دلیل از نخستین لحظاتی که سخن از «اعتراضات» به نتایج این به اصطلاح «انتخابات» مطرح شد، در همین وبلاگ به طور کلی اگر این حرکت را محکوم نکردیم، نتایج آنرا به زیر سئوال بردیم. این برخورد بر پایة یک اصل کلی اتخاذ شده؛ در کمال تأسف یک حرکت سیاسی همواره از نوعی «مغز متفکر» پیروی می‌کند، و زمانیکه این «عامل اصلی» در ید اختیار نهاد‌ها، بنیادها و یا حتی محافل ویژه‌ای قرار ‌گیرد، مشکل می‌توان خارج از الزاماتی که بر این حرکت تحمیل ‌شده، آن را «اداره» کرد. یا به زبان دیگر این حرکت را به نفع تمایلات سیاسی دیگری «مصادره» نمود.

«تغییر» مسیر حرکت‌ها و جنبش‌های اجتماعی، خصوصاً در شرایطی که «محافل» تصمیم‌گیرنده همچون مورد ایران تماماً استعماری‌ و برخوردار از تاریخچه‌ای بسیار ریشه‌دار بوده و از ابزار و اهرم‌هائی فوق‌العاده کارآمد بهره می‌گیرند، بسیار مشکل خواهد بود. به همین دلیل چه بهتر که رهبران حرکت‌های سیاسی در کشور با آگاهی بیشتر و با چشمان باز دست به عمل بزنند.

دیروز به عنوان «حسن ختام» برنامة «تفریحی» انتخابات جمکران، نمازجمعة «حکومتی» را نیز اکبر بهرمانی در دانشگاه تهران بر پا کرد. البته ایشان از مهره‌های طراز اول رژیم به شمار می‌آیند، و شاهد بودیم که از نخستین روزهای کودتای 22 بهمن آقای بهرمانی در رأس هرم سرکوب محکم نشسته‌اند. اینکه امروز برخی «گروه‌ها» و به اصطلاح احزاب سیاسی، فوت در آستین سرداراکبر می‌کنند، اگر برای ما با در نظر گرفتن سابقة این گروه‌ها آنقدرها تعجب‌آور نیست، امیدواریم که حداقل هواداران‌شان از سرکردگان دلیل این «حمایت‌ها» و «هندوانه‌زیربغل»‌ گذاشتن‌ها را بپرسند!‌ با این وجود به بهانة مطالب «جدیدی» که خطبه‌های هاشمی رفسنجانی در نمازجمعة گذشته به میانة میدان سیاست جاری کشور پرتاب کرده، چند مطلب اساسی را در همین مقطع می‌باید مطرح کنیم. مطالبی که شامل «اعتماد عمومی»، «آزادی مطبوعات» و «آزادی بازداشت‌شدگان» حوادث اخیر می‌شود.

آقای بهرمانی در خطبه‌هایشان با تکیه بر آنچه «شک و تردید مردم» عنوان شد، از سردمداران یا به عبارت دیگر از یاران سی ‌سال حکومت‌داری‌شان تقاضا فرمودند که اعتماد مردم را به حکومت دوباره «تحصیل» کنند! برخورد بهرمانی با مسئلة «اعتماد عمومی» این امر را القاء می‌کند که گویا نوعی «عدم اعتماد» در بطن حاکمیت مستقر شده باشد. می‌دانیم که آقای بهرمانی زمانیکه هزاران جوان این کشور را به عناوین و بهانه‌های مختلف زندانی کرده بودند، و یا در جبهه‌ها به دنبال «نخودسیاه» می‌دواندند، «اعتماد عمومی» حداقل در قاموس ایشان «خدشه‌ای» ندیده بود! اصولاً مشکل می‌توان در یک حکومت استبدادی سخن از «اعتماد عمومی» به میان آورد؛ این اعتماد نخست در قالب پیروی از فرمان «سرنیزه» ایجاد می‌شود، و نهایت امر تبدیل به نوعی «عبودیت عمومی» در برابر عامل زور می‌گردد. این نوع حکومت‌ها با «اعتماد» کاری ندارند، کارشان با «عبودیت» است. آنچه آقای رفسنجانی را امروز گویا حسابی کلافه کرده «نبود» اعتماد عمومی نیست؛ ایشان وحشت‌شان از این است که عامل سرکوب گویا دیگر عمل نمی‌کند. هم عمال سرکوب متزلزل شده‌اند، و هم مردم عاصی‌تر! اینکه این «اعتماد» در گفتار آقای بهرمانی امروز تا به این حد «خدشه‌دار» شده فقط به این معنا می‌تواند باشد که خاطر حضرت بهرمانی و محافل وابسته به ایشان از نیروهای سرکوبگر رژیم استبدادی «مکدر» است.

از طرف دیگر آقای بهرمانی در همین خطبه‌ها خواستار فراهم آوردن «فعالیت آزاد مطبوعات» شده‌اند! می‌دانیم که این موضع‌گیری نیز از ویژگی‌های خود برخوردار خواهد شد. چرا که در این نوع حکومت اصولاً مطبوعات جائی ندارد؛ آقای خمینی همان سی سال پیش عربده فرمودند که، «قلم‌ها خودشان را اصلاح کنند!» این نوع فریادها و به دنبال آن ارسال هنگ‌های اوباش و چاقوکش ساواک به دفاتر مطبوعاتی کشور به صراحت نشان داد که ویراست مورد نظر حکومت دست‌نشاندة اسلامی از مطبوعات تفاوت آنچنانی با نقطه‌نظرهای رضاشاه ندارد. مگر در یک مورد ویژه، در صفحة اول بجای عکس «اعلیحضرت» عکس «امام‌خمینی» را به مردم می‌چپانند. این نوع «جهان مطبوعات»، که از سی سال پیش توسط یک حکومت دست‌نشانده و استبدادی بر ملت ایران حاکم شده، آیا جائی برای «فعالیت آزاد مطبوعات» باقی می‌گذارد؟ مسلماً خیر!

مزخرفات شیخ بهرمانی که حتی «آب» به دهان رابرت گیتس گاوچران و دیگر رؤسای جمکران در آنسوی اقیانوس‌ها انداخت، بیشتر چند روزی‌نامة مفتضح «اصلاح‌طلب» را مد نظر قرار می‌دهد تا مطبوعات در ویراستی فراگیر و ملی. گویا آقای بهرمانی در چارچوب همان کسب «اعتماد عمومی» احساس می‌فرمایند که اگر چند روزی‌نامة محفلی با «غرغر» کردن‌های معمول‌شان از نو روی دکة روزنامه‌فروشی‌ها بروند، حتماً‌ «اعتماد عمومی» کذا بار دیگر کسب خواهد شد! پرواضح است که این «احساس» بسیار کودکانه و ناپخته است.

البته اگر آقای بهرمانی بر مسند تصمیم‌گیری‌ها همچون دوران «خوش» گذشته تکیه زنند، این نوع «دمکراسی قطره‌ای»، همانطور که طی 8 سال ریاست ایشان بر قوة مجریه شاهدیم بودیم، در لوای مجلات روشنفکرنما از قماش «گردون» و «دنیای سخن» و «کیان» و غیره به منصة ظهور خواهد رسید. بعد هم برای جمع‌وجور کردن اوضاع و جلوگیری از گسترش «آزادی» کذا چند نویسنده را خودشان سر می‌برند، بقیه را هم فراری می‌دهند، تا ببینند کار «اعتماد عمومی» به کجا ‌می‌کشد! خلاصه می‌گوئیم، آزادی فعالیت مطبوعاتی همان هویج معروف است، چماق‌اش را هم خود آقای بهرمانی برای دل‌سوختگان خواهند تراشید!‌ فراموش نکنیم که «آزادی قطره‌ای» حتماً قطره‌چکان می‌خواهد، و یکی از گرفتارهای ما ملت این است که قطره‌چکان کذا در این حکومت تحت نظر استعمار غرب فعال است.

نهایت امر آقای بهرمانی که اینهمه برای «اعتماد عمومی» از خود و رژیم اسلامی، آنهم جلوی همة مردم «مایه» گذاشته‌ بودند، در آخر کار به خود اجازه داده خواستار «آزادی» بازداشت‌شدگان اخیر می‌شوند! بله، اینهمه «همکاری» با رژیم، جایزه نمی‌خواهد؟ جایزه‌اش این است که اراذل و اوباش اصلاح‌طلب و «تحکیم‌ وحدت» و مشارکت‌چی و «خط‌امامی» و غیره را که سال‌ها برای همین «رهبر» چاقو کشیده‌اند‌ و در دانشگاه و خیابان و کوچه و بازار مردم را به قول خودشان «کارتی» می‌کردند، حال که رفته‌اند دم در دکان جدید می‌باید مورد تقدیر و تفقد قرار داد! خلاصه تمامی این جانفشانی‌ها را سردار اکبر برای تأمین همان «اعتماد عمومی» کذا می‌کند؛ کسی فکر بد نکند!

البته در مخالفت با این «اظهارات» سراسر انقلابی که به صراحت سرنوشت این مملکت را رقم خواهد زد! آناً چند نوچة مقام معظم و گروهی از جوجه‌پاسدارهای حکومت دست به اسلحه شده‌اند! فریاد و فغان که، «آقا شما با خائنان همکار شده‌اید!» و یا … می‌دانیم که «بازارگرمی» هم در دنیای سیاست استعماری به درد می‌خورد. اینکه مشتی ساواکی از قماش حجاریان، بهزاد نبوی، مشارکت‌چی‌ها و … دستگیر شوند و آناً همکاران‌شان فریاد برآوردند که اینان را باید «آزاد» کنید، فقط به این معناست که مردم این مملکت بالاجبار می‌باید میان دستگیرشدگان و دستگیرکنندگان «تفاوتی» چشم‌گیر قائل باشند! بله، این «اجبار» است، سئوال و استفسار نیست!

اصلاً به همین می‌گویند، «تولدی دیگر!» و آقای رفسنجانی خودشان در زمرة «نوباوگان‌اند»!‌ ایشان طی سی سال مارمولک‌بازی و پدرسوختگی و آدمکشی هر شش ماه یک‌بار از نو «متولد» شده‌اند!‌ و هر بار پستان یک دایة جدید را به دهان گذاشته‌اند. روزگاری بود که دایه‌شان آمریکائی بود و پستانک ساواک شاه را دهان‌شان می‌گذاشت، بعداً به پستانک‌های ساخت سرمایه‌داران آمریکا در چین و ماچین علاقمند شدند، چند صباحی هم ایشان را از «شیر» گرفتند و به «مشابه» عادت دادند، ولی اینبار گویا مستقیماً پستان علیاحضرت ملکة انگلستان را گرفته‌اند، و با لهجة غلیظ انگلیسی می‌فرمایند:

چنان است دادش که روباه پیر
نهد بچه را تا دهد شیر [ک…ر]

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید19ژوئیه2009

www.asurf.info
www.server4.eu
www.bigwizard.info
www.unblockme.eu
www.coconutproxy.info
www.raisinproxy.info
www.securebrowse.eu
www.dustyspace.info
www.findthesite.info
www.tinywizard.info
www.thefileserver.eu
www.zoombrowse.eu
www.superbrowser.eu
www.nofilter.eu
www.proxyit.eu
www.pineappleprox.info
www.cherryprox.info
localdomain.ws/wml6eb23q
www.proxyextra.eu
www.grapeprox.info
www.bananaprox.info
www.europeproxy.eu
www.mathshomeworking.info
www.grapeproxy.info
un-hider.com
www.wildtunnel.eu
thebestgps.info
www.coconutprox.info
www.euproxy.eu
proxy.braws.com.br
www.myspaceatschool.eu
www.raisinprox.info
www.pineappleproxy.info
www.awayaroundthem.info
www.rainbowprox.info
teentunnel.info
www.stunnel.eu
www.nofilters.eu
www.racoon3.com
www.hidingfrenzy.info
www.appleprox.info
www.freebrowse.eu
www.myspaceatwork.eu
www.rainbowproxy.info
expertproxys.info
www.browserunlock.eu
www.passthe.net
www.bananaproxy.info
ezunblock.com
www.proxys.com.mx

«بادی» نامه!

از قدیم و ندیم گفته‌اند: «دو کلمه هم از مادر عروس بشنوید!» و مادر عروس امروز کسی نیست جز تیمسار فیروزآبادی، افسر متعهد و مکتب ندیدة حکومت جمکران! البته مکتب‌ندیده‌ها در تاریخ تحولات نظامی جهانی بسیارند. به طور مثال ژنرال نام‌آور ویتنام «جیاپ» مکتب ندیده بود. ولی همین ژنرال کوچک‌اندام ارتش‌های فوق‌مدرن دو امپراتوری را در سرزمین ویتنام به خاک و خون کشید. نخست ارتش استعمارگر فرانسه و سپس ارتش یانکی‌های متجاوز. یا اینکه اکثر ژنرال‌های ارتش سرخ که پوزة هیتلر را در اروپای شرقی به خاک مالیدند از انواع مکتب‌ندیده بودند، ولی «میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است.» جناب ژنرال فیروزآبادی نه فقط از نوع «مکتب‌ندیده» هستند که به شاخة «جنگ‌‌ندیده» هم تعلق دارند! ایشان در دورة «دفاع مقدس» بجای یقه‌گیری از «صدامیان کافر»، ترجیح دادند که در پشت جبهه، تحت عنوان جهاد سازندگی جیب روستائیان کشور را بزنند، داستان سازندگی‌های «فیروزآبادی» در روستاها حکایتی است از ایثار! و به همین دلیل فرماندهی مبارزه با تهاجمات شیمیائی و اتمی و هسته‌ای از طرف «رجائی» بزرگ، سیاستمدار سترون جمکران و ریاضیدان بزرگ جهان تشیع، پس از کودتا بر علیه بنی‌صدر به ایشان سپرده شد.

خلاصه بگوئیم، از همان دوره به دلیل باد انداختن بیش از اندازه به غبغب، که نتیجة حیف و میل زمین و آب و دهات و آبادی بود، فیروزآبادی به نوعی مرض «باد» گرفتار آمد. و به همین دلیل ما با بدجنسی و بدون رعایت هر گونه انسانیت و مروت در حق این ژنرال، «آی با کلاه» را از اسمش برداشته، او را «فیروز بادی» می‌خوانیم! ایشان گویا به دلیل همین «باد»، پس از یک ماه کتک‌کاری و قتل‌عام در کوچه و خیابان‌ها موقع را مغتنم شمرده، به درگاه «امام‌زمان» یک نامه نوشته‌اند! البته می‌دانیم که نامه‌نگاری در صدر اسلام خیلی رایج بود، و برای این نامه‌ها هم اسامی مناسب انتخاب می‌کردند، در این میان نامة «علی به مالک‌اشتر» خیلی معروف است. با در نظر گرفتن شرایط امروز و خصوصاً لحن «‌فقیه‌نواز» نامة فیروزبادی، می‌باید آنرا نامة «فیروزبادی به مالک عنتر» بخوانیم.

خلاصة کلام، با نگاهی به نامة «بزرگ» فیروز بادی متوجه می‌شویم که سنت صدراسلام بر حکومت جمکران حسابی سایه انداخته. آنهم چه سایه‌ای!‌ پس از چندین روز قتل‌عام و دستگیری و شکنجه، نگارش یک «نامه» از طرف رئیس ستاد مشترک نیروهای نظامی و انتظامی حضور امام‌زمان الزامی بود! آقا امام‌زمان می‌بایست در جریان تحولات قرار می‌گرفتند. ما خودمان شنیدیم که ایشان می‌پرسیدند: «فیروزبادی چی شد؟»‌ ما هم نمی‌دانستیم. جواب نمی‌دادیم! امام‌زمان عصبانی می‌شدند و فریاد می‌زدند: «مرده‌شور اون ریخت گبرتون رو ببرن! جدم بی‌خود نمی‌گفت، جز به عرب تن مده! شما آتش‌پرست‌ها آدم بشو نیستید.» بعد هم انگشت مبارک اشاره‌شان را به سوی رهبر فرزانه که با عنترشان کنار حوض وضو می‌‌گرفتند منحرف کرده، می‌فرمودند: «در این ملک فقط همین مالک‌عنتر آدم حسابی از آب درآمد!» بعد دوباره یادشان می‌آمد که فیروز بادی در میان جمع نیست! می‌زدند زیر گریه که، «فیروز بادی! مگه از من چی دیدی، چرا نامه نمی‌دی، تو می‌دونی که تورو اندازة دنیا می‌خوام…» و این بساط ادامه داشت تا همین امروز که فیروزبادی دست به قلم برد و فرمود:

«سلام خدا و ملایک بر تو[…] سلام بر جدة مظلومة پهلو شکسته‌ات، […] سلام بر عموی دل شکسته[ات] سلام بر نایب بزرگوارت خمینی بت شکن. سلام بر شهیدان[…] و استوار نائبت سیدعلی خامنه‌ای عزیز و سلام […]»

اینجا بود که آقای امام‌زمان خوشحال شدند، و گفتند «علیک ‌سلام، فیروزبادی کجا بودی؟» ما هم از فرصت استفاده کرده از حضور امام‌ و قوم وقبیلة همه‌چی شکسته‌شان مرخص شدیم و آمدیم تا وبلاگ امروز را قلمی کنیم. خوانندگان محترم می‌دانند که اگر در محضر ایشان بیش از این‌ها تعلل می‌کردیم ممکن بود بعد از چند ساعت به دلیل باد انداختن بیش از اندازه در آستین پارة این و آن خودمان هم نهایتاً عین فیروزبادی به بیماری «باد» مبتلا ‌شویم. زبان‌مان لال یکی از همین روزها منفجر هم می‌شدیم و یک جای‌مان می‌شکست و … از قدیم گفته‌اند، «گذر پوست به دباغخانه است!»‌ و خلاصه کسی که خیلی «باد» می‌کند، آخر سر خواهد ترکید! برای همین در دنبالة مطلب «فیروزبادی» را در محضر امام‌زمان تنها می‌گذاریم تا با هم چاق‌سلامتی کنند، و خلاصه از روزهای خوش صدراسلام و جنگ بدر و باب‌المندب و کازرون و رفسنجان و این‌ها برای هم داستان‌سرائی کرده، ساعاتی بخوشی بگذرانند. خودمان هم می‌آئیم سر داستان خوش «کودتا»!

همانطور که دیدیم در برنامة جدید استعماری که در ایران به مرحلة اجرا گذاشته شده، سیاست‌های «مقدس» غرب دیگر نیازی به حضور رئیس‌جمهور «اصلاح‌طلب» در مسند دولتی ندارد، به عبارت دیگر استعمار خواستار تکرار تجربة ناگوار دورة خاتمی نیست. البته در ظاهر حضور میرحسین موسوی تحت عنوان رئیس جمهور اصلاح‌طلب و «منتخب» می‌توانست مشروعیت جهانی برای جمهوری اسلامی کسب کند، ولی این «مشروعیت» جهانی هم در زمینة لفت‌ولیس درآمدهای نفتی برای غرب دست‌وپاگیر می‌شد، و هم این امر را الزامی می‌کرد که جهت حفظ پایه‌های فاشیستی حکومت اسلامی، غرب همچون دورة خاتمی به «بازی» زدوخوردهای روزانة اصلاح‌طلبان و اصولگرایان در صحنة سیاست داخلی نیز تن در دهد. گویا از نظر غرب این گزینه زیاد «سازنده» تلقی نشده بود؛ دلائل فراوان است و در اینجا امکان بررسی آن‌ها حتی به صورت فهرست‌وار نیز وجود ندارد. به استنباط ما به همین دلیل استعمار ترجیح داده که پس از کسب «مشروعیت فرضی» برای موسوی، مشروعیتی که اساساً بر موج تبلیغات و پروپاگاند گستردة جهانی تکیه داشت، این «رئیس‌جمهور سایه» را خارج از هر گونه مسئولیت اجرائی نیز قرار دهد.

ولی پرواضح است که در این نمایشنامه، ضمن «تطهیر» کامل باند موسوی، سیاست‌های مورد نظر استعمار از طریق همکاری‌های نزدیک محفل موسوی با گروه احمدی‌نژاد به مورد اجرا گذاشته خواهد شد. ولی در این میان مسئولیت سرکوب مطبوعات، سرکوب اجتماعی، اعمال سانسور، جلوگیری از هر گونه تحول فرهنگی و علمی و هنری بر عهدة احمدی‌نژاد خواهد بود! و موسوی که هیچگونه مسئولیت اجرائی نیز ندارد، آزادیخواه، طرفدار آزادی مطبوعات و اینترنت، طرفدار حضور «پرشور» جوانان در فعالیت‌های اجتماعی و … قلمداد می‌شود. این نوع سیاستگزاری استعماری که بر اساس آن گروه‌هائی سرکوبگر از قماش سازمان مجاهدین انقلاب، مشارکت، خط‌امام و … همگی در آن مستقیماً سهیم هستند، به هزینة اصولگرایان و به نفع موسوی و دارودستة محمدخاتمی مصادره شده. مسئولیت تمامی سرکوب‌ها نیز فقط متوجه خامنه‌ای و احمدی‌نژاد خواهد بود. تبلیغات چنان کرده که حضور سه دهه عمال وابسته به محافل موسوی و خاتمی در رأس سرکوب‌ها اینک صریحاً نادیده گرفته شود.

این است خلاصه‌ای از روند آنچه «انقلاب خانوادگی» خواهیم خواند. این نوع «روابط خانوادگی» فواید فراوان دارد. نخست اینکه جهت سرکوب مطالبات واقعی ملت ایران درگیری‌هائی در سطوح مختلف، معمولاً به صورت نمایشی در شهرهای بزرگ و مراکز تجمع سازماندهی می‌شود. ایجاد وحشت در میان مردم، و بازگذاشتن هر چه بیشتر دست اوباش حکومت اسلامی در سرکوب ملت تزلزل اجتماعی را نزد شهرنشینان باز هم بیشتر خواهد کرد. اعتماد به نفسی که طی «مسابقات» به اصطلاح انتخاباتی در میان جوانان به وجود آمده بود، با توسل به این روش‌ها به سرعت از روابط اجتماعی حذف خواهد شد. و بر اساس این طرح ضدبشری، جامعة ایران به دوران پیش از «نمایشات انتخاباتی» بازگشت داده می‌شود، با یک تفاوت عمده: استقرار گروهی از اوباش تحت عنوان آزادیخواه در بطن روابط سیاسی و اجتماعی، و تأمین یک مشروعیت گستردة سیاسی برای اینان با تکیه بر مشتی آمار ساختگی!

مسلماً امروز مشخص نیست که استعمار در آینده از گروه‌های مخالف‌نمائی که طی این «پروسه» از بطن حکومت جدا کرده و در حاشیة «قدرت رسمی» در داخل مرزها مستقر نموده، چه استفاده‌هائی صورت خواهد داد. به هر تقدیر این «نیروئی» است که در هنگامة بحران‌های سیاسی و اجتماعی می‌تواند همچون روحانیت نانخور دربار پهلوی، به ناگاه از سوراخ و سنبه‌ها سر بیرون آورده، جنبش‌های اجتماعی را همچون غائله‌ای که در 22 بهمن به راه افتاد ابتر کند. و بی‌جهت نیست که تبلیغات گسترده‌ای در نظام رسانه‌ای جهانی برای تثبیت موضع سیاسی و «دینی» این گروه ویژه آغاز شده. این تبلیغات در حال حاضر به نظر نمی‌آید که به این زودی‌ها به دست فراموشی سپرده شود. دلیل نیز روشن است، از یک سو احمدی‌نژاد می‌باید برای حفظ خود بر اریکة «قدرت استیجاری» اسلامی بیش از این‌ها به قدرت‌های استعماری «باج» بدهد، باجی که صورت حراج نفت‌خام و گازطبیعی به خود خواهد گرفت. از سوی دیگر برای جلوگیری از نفوذ سیاست‌های غیرغربی در طیف «مخالف‌نمایان» جدیدالتأسیس، محافل غرب می‌باید موجودیت سیاسی اینان را هر چه بیشتر به عملیات کانال‌های تبلیغاتی غربی وابسته کنند؛ پروسه‌ای که زمان قابل‌ملاحظه‌ای می‌طلبد. حضور پیوستة منتظری، موسوی، کروبی و … در دکان‌های تبلیغاتی غرب، و انعکاس روزانة سخنان «پوچ» و بی‌محتوای اینان به عنوان راهکار و راهبرد سیاست داخلی یکی از همین ترفندهاست.

اما در این میان چند عامل کلیدی نیز دچار تغییر کلی شده. نمی‌باید فراموش کرد که جامعة ایران دیگر نه جامعة بسته و فروهشتة آریامهری در بهمن‌ماه 1357 است، و نه جامعة مسخ و مرعوب شدة دوم خردادی و سیدخندانی. امروز علیرغم سرکوب گسترده، جوانان ایران هنوز پرشورند، و این نسل جوان می‌تواند از حضور نسلی بهره‌ گیرد که تمامی این تحولات را در عمل «زندگی» کرده، و می‌تواند این امکان را برای‌شان فراهم آورد تا دچار انحراف و از هم گسیختگی‌ نشوند. فراموش نکنیم که استعمار برای تحمیل الگوهای «تکراری» چاره‌ای جز تکیه بر شخصیت‌ها و روش‌های تکراری نخواهد داشت. و انتشار نامة مستهجن و مسخرة «سرلشکر» فیروزآبادی، که در بالا آنرا به صورت طنز به تحلیل کشیدیم، تبلور محدودیت‌های عملی استعمار در مصاف با جامعة امروز ایران است.

آنان که تجربیات هولناک کودتا بر علیه بنی‌صدر و فراهم آوردن زمینة قتل‌عام جوانان ایرانی را در سال 1360 به یاد دارند، بخوبی می‌دانند که «مظلوم‌نمائی» و «واژگون‌نمائی» چگونه کارساز اوباش حکومت اسلامی شده بود. اوباش جمکران که خود در گروه‌های سازمان یافته همه روزه با حملات مسلحانه به مطبوعات، سازمان‌ها، گروه‌ها و انجمن‌ها و ضرب و شتم مردم کوچه و خیابان مشغول بودند، درست همچون فیروزآبادی در کلام و گفتار و نوشتار خود مزخرفات و خزعبلاتی نیز جهت توجیه «مظلوم‌نمائی» جبهة ارتجاع ابداع کرده بودند! در کلام و نوشتار این خودفروختگان، مقصر همان قربانیان‌ بودند، نه جانیان و آدمکشان! روضه‌ها و زوزه‌های مستهجن جماعت دین‌فروشان را آنروزها قدیمی‌ترها خیلی خوب به یاد دارند. این همان صحنة تکراری و مهوعی است که امروز در قالب «نامه‌ای به امام‌زمان» از قلم الکن «دکتر» فیروزآبادی تراوش کرده، و در سطح کشور نیز انتشار یافته. البته امثال فیروزآبادی احمق‌تر از آن‌اند که بدانند پای در چه منجلابی می‌گذارند، ولی افکارعمومی ایرانیان، خصوصاً جوانان با تکیه بر تجربیات تاریخی و اجتماعی خود از این ترفندها بخوبی آگاه است.

با این وجود این اصل را نمی‌باید بکلی از نظر دور داشت که در شرایط فعلی، بحران سیاسی حتی می‌تواند به سقوط حکومت اسلامی نیز منجر شود. به هر تقدیر حتی در صورت حفظ موجودیت این حکومت نیز، هم‌سازی و همراهی جناح‌های مختلف و «مخالف‌نما» که به صور گوناگون توسط سیاست‌های جهانی در داخل پایه‌ریزی شده‌اند، در بطن یک ساختار پوسیده و استعماری مسلماً جوابگوی نیازهای جامعه نخواهد بود. در اینصورت حرکت به سوی یک جنبش اجتماعی و مدنی غیرقابل اجتناب شده، ادبیاتی از قماش نامه‌های فیروزآبادی اگر در نخستین ماه‌های غائلة 22 بهمن، کارساز و توجیه‌گر اعمال مشتی اوباش شهری شده بود، امروز فقط در مقام «وصیت‌نامه‌ای» است که اراذل محتضر پس از مرگ برای «برادران دینی‌شان» به یادگار می‌گذارند.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید13ژوئیه2009

acmeserv.com
secure88.net
proxify.org
0blocks.com
proxify.cn
proxify.net
hidemyass.com
threatens.org
ctunnel.com
tataproxy.com
anonypost.com
travelprox.com
proxify.eu
ztunnel.com
123icugo.com
proxify.ws
fastclan.org
unblockhell.com
cecid.com
beatfiltering.com
unrestrictedsurf.net
proxify.info
hid3.net
ldiablo.com
an0n.us
twolulu.com
exitb.net
proxify.com
vtunnel.com
secure-tunnel.com
misterproxy.com
networkprox.com
surfasyouwish.com
btunnel.com
2unblocksites.com
savemoneyweb.info
sslprox.com
schoolingprox.com
i-w.net
proxify.cc
how2unblock.com
fastwebproxy.net
switchproxy.com
polysolve.com
externalsite.info
mrproxy.com
trust-proxy.com
proxify.la
proxify.co.uk
virtual-browser.com
proxify.biz
freesslproxy.com
proxydoo.com
perlproxy.com
proxify.us
sslprxe.com
proxify.de
proxyplace.net
www.starwarsmania.com
takemetherenow.info
www.roodel.com
www.neatfill.com
unhider.com
www.starwarsportal.com
www.getaroundit.info
bringingdownthehouse.info
3m9.info
blockkiller.info
tiger-host.com/proxy
accessum.org
www.allsphere.info
www.summerproxy.net
25w.info
mymerengue.info
www.rifffly.net
3by.info
www.broadr.info
dtunnel.com
proxy-cgi.net
3309795673.com
sslunblock.com
unblock.su
securegate.org
sureproxy.com
letany.info
findfree.info
thewebtunnel.com
proxify.tv

محسن و صادق!

بحران‌سازی محمود احمدی‌نژاد بر محور «افشاگری‌»‌ مفسدان اقتصادی، همانطور که می‌دانیم از نخستین روزهای دولت نهم در جمکران آغاز شده بود. این دولت مرتباً از «افشاگری‌های» کذا شعارها می‌ساخت و بر محور آن‌ها‌ هیاهو بر پا می‌کرد، تا به این وسیله عملکرد سرکوبگرانه و غیرانسانی خود را در پوشش «افشاگری» مخفی نگاه دارد. این یکی از سیاست‌هائی است که در تاریخچة «پوپولیسم» سیاسی در صدها کتاب و مجلد متخصصین به بررسی آن پرداخته‌اند، و بر خلاف ادعاهای اوباش جمکران «افشاگری» به هیچ عنوان اختراع دولت نهم نیست. بسیاری از دولت‌ها برای اعمال یک سیاست مشخص و معمولاً «غیرقابل توجیه» و «ضدمردمی» سعی می‌کنند توجه عموم را به هر وسیله از مسیر اصلی حکومت منحرف کنند. و در ملغمه‌ای که جمکرانیان طی سه دهه در آتش و خون به راه انداخته‌اند، بهترین وسیله جهت انحراف افکار، «برخورد» فرضی دولت با افراد و بنیادهائی است که «بیت‌المال» را طی سه دهه بالا کشیده‌اند. البته پرواضح است که این «برخورد» در حد گفتار و هیاهو متوقف می‌ماند، می‌دانیم که چاقو از قدیم‌الایام دستة خود را نبریده، و این اصل در جمکران نیز کاملاً صحت دارد.

ولی کیست که نداند در این حکومت، مفسدان بر صدر مجلس، مجمع تشخیص مصلحت، قوة قضائیه و نهادهای دیگر حکومتی نشسته‌اند؛ کیست که نداند سپاه پاسداران پس از به اصطلاح «دفاع مقدس» عملاً تبدیل به یک مافیای «مالی ـ اقتصادی» شده و اعضاء بلندپایة آن در ساختارهای «نظامی ـ مالی» به جان ملت افتاده و فعالان مایشاع‌اند؟ خلاصه می‌گوئیم، عنوان اینکه این تشکیلات از پایه و اساس در فساد مالی دست و پا می‌زند، هیچگاه مسئلة جدیدی نبوده؛ آنچه جدید بود، و با هیاهوی احمدی‌نژاد آغاز شد، افشاگری از زبان رئیس جمهور همین تشکیلات بوده است. و دیدیم که چگونه این «کمدی» مضحک و ابله‌فریب طی چهارسال برخی را حسابی فریفت و برای برخی دیگر نیز زمینة مناسب جهت فریفتن دیگران فراهم آورد.

ولی روشن بود که این «افشاگری‌ها» در مرحلة هیاهو و پوچ‌بافی باقی خواهد ماند. و اظهارات برخی افراد که در رأس آنان می‌باید «عباس پالیزدار» را قرار داد، بیشتر جنبة نمایشی داشت. از سرنوشت فعلی «حاج عباس» اطلاع دقیقی در دست نیست، ولی مسلم است که ایشان در ردة تصمیم‌گیری در بطن قوة قضائیة حکومت اسلامی مسند و دفترودستکی ندارند! خلاصة مطلب دادوفریادی به راه انداخته بودند که به قول ملانصرالدین هدف اصلی‌اش همان «لحاف ملا» بود.

امروز همین قوة قضائیه که طی «افشاگری‌های» پالیزدار و دیگران خفقان مرگ گرفته بود، خناق از حلقومش به در رفته، و از زبان علیرضا جمشیدی، سخنگوی خود در برابر تمایلات حضرت «مهرورزی» جهت افشای نام سوءاستفاده‌کنندگان از بیت‌المال می‌گوید:

« اعلام اسامى این افراد تنها وظيفة دستگاه قضائى است.»
منبع: رادیوفردا، 12 خردادماه سالجاری.

خلاصة کلام قوة قضائیه که پیشتر پای پیش نمی‌گذاشت تا بگوید، در یک حاکمیت کسی حق ندارد چنین کلی‌گوئی‌هائی، آنهم از زبان رئیس جمهور در سطح کشور پخش کند، امروز نقش «قانونی» بر عهده گرفته! این تشکیلات «قانون» می‌شناسد، و خیلی هم طرفدار قوانین شده. ولی فراموش نکنیم که این قوة قضائیة مفسد‌پرور و اوباش‌پرست چند روز پیش سه نفر زندانی را به جرم فرضی اینکه همفکران‌شان «بمب‌گذاری» کرده بودند، در شهر زاهدان به دار آویخت! این نوع «قانون‌شناسی» و قانون‌گستری را مسلماً فقط می‌توان در بطن حکومت‌ صدر اسلامی پیدا کرد! و ایزد متعال را سپاسگزاریم که چنین حکومت «شترگاوپلنگی» هم نصیب ملت ایران کرده!

بله، زمانیکه احمدی‌نژاد سوار بر اسب پوپولیسم و جاکشی به تاخت و تاز مشغول بود و برای همین قوة قضائیه، و دوستان و آشنایان‌اش توشة راه می‌ساخت تا بتواند نفت بشکه‌ای 150 دلار را در پس این هیاهو به باد دهد، قوة قضائیه در مصاف با مزخرف‌گوئی امثال پالیزدار و شهبازی زبان‌اش را به «آقاموشه» قرض داده بود، حال که احمدی‌نژاد ممکن است واقعاً برای «انتخاب» مجدد در مقام ریاست جمهور نام مشتی کله‌خر و آدمکش را در عمل طی مصاحبه‌هایش بیرون بکشد، قوة قضائیه لقمة چرب «افشاگری‌های» نان و آب‌دار را از دهان برداشته، نان خشک و درویشی «قانون‌گرائی» به زیر دندان انداخته. انصافا به این می‌گویند «قوة خوب»!

خلاصه قوة قضائیه به حضرت «ریاست جمهور» پیام مشخصی می‌دهد: «اگر افسارت را رها کرده بودیم تا جفتک بیاندازی برای این بود که نان برای‌مان در تنور مردم‌فریبی می‌چسباندی. حال که ممکن است گورت را گم کنی مواظب حرف دهانت باش!» و چنین پیامی در حکومت «عزت و اقتدار» بسیار شیرین و گوارا است. خصوصاً که مشتی اوباش احمق فکر می‌کردند احمدی‌نژاد آمده تا شبکه‌های مافیائی را که کاخ سفید در رأس آن نشسته از میان بردارد، و با کمک «مال‌خرها» و دلال‌های بازار تهران، کشور ایران را در هزارة سوم «گلستان» کند. آنهم چه گلستانی، اسلامی، انقلابی و خصوصاً مردمی!

حال که سری به «گلستان اوباش» حزب‌الله زدیم بهتر است نگاهی هم به «آذربایجان جمکران» بیاندازیم. «اکبر اعلمی» 8 سال نمایندة مردم تبریز در مسجد‌شوربای جمکران بوده. ولی ایشان امروز یک نامة گلایه‌آمیز به علی خامنه‌ای نوشته‌اند!‌ ایشان می‌گویند، «بالام جان» چرا نامهربانی؟ بله، انتخابات به کنار، مسئلة گلایه و گله‌گزاری آذری‌‌ها با یکدیگر جداست. اعلمی می‌گوید خلاصه «جنابعالی» که خودتان از خودمان هستید، «چرا کوپه‌یقلی صلاحیت منیم تأئید نچردی؟» و در آخر نیز اعلمی رسماً می‌گوید مسئولیت تصمیمات شورای نگهبان با شخص علی خامنه‌ای است.

از قدیم گفته‌اند، زمانیکه طاعون به کشتی می‌افتد، موش‌ها که خود ناقل این بیماری‌اند اول از همه به آب می‌پرند! امروز هم امثال اعلمی که سال‌ها نانخور مقام‌معظم و ولایت و کثافت بوده‌اند، وقتی که می‌بینند کشتی مقام معظم دکل‌اش به زیر آب می‌رود چماق برداشته توی سر خامنه‌ای می‌زنند! یکی نیست به این اعلمی بگوید تو که 8 سال در مجلس جا خوش کرده بودی برای این ملت چه کردی، که امروز می‌خواهی رئیس‌جمهور شوی؟ چطور آن روزها که ساواک و سپاه پاسداران برای تو و امثال تو رأی می‌ساخت تا روی صندلی‌های مجلس چاق و چله بشوی «جمهوریت» نظام به خطر نیافتاده بود، حالا که دیگر کارشان با تو تمام شده، «جمهوریت» به خطر افتاده؟ این چه نوع جمهوریت است که با شخص اعلمی پیوند ناگسستنی پیدا کرده؟ خلاصه اگر شخص امام زنده بودند، روی بالکن می‌رفتند و این اعلمی را حسابی «ارشاد» می‌کردند.

«اینطور نباشد که توی سر آقای خامنه‌ای بزنند. این آقای خامنه‌ای را اگر ما بزرگ نکرده‌ایم بقیه کرده‌اند. حجج کرده است، بازاریان کرده است، اصناف و بقیه و همه و همه کرده‌اند. اصلاً این انقلاب مال همه بوده. من به آقای اعلامی (چیه؟ بچه! دست نکن! اعلمی کدوم خریه؟ اعلامی اینه؟!‌ نه اونه!» تکبیر!

ما هم از پشت همین تخته‌کلید مایکروسافت به آقای اعلمی «نصیحت هستیم»! کاری نکنید که این خامنه‌ای عصبانی بشود. خامنه‌ای چند بار عصبانی شد، هر دفعه دهنه پاره کرد و شروع کرد به جفتک‌ انداختن! زبان‌مان لال ممکن است یک جفتک بزند گوشة چشمان شهلای شما بادمجانی شود. دیگر «بی.‌بی.‌سی» از شما عکس «سکسی» در کنار نامه‌های‌تان چاپ نخواهد کرد. اصلاً این آقای اعلمی چرا می‌خواهند رئیس جمهور بشوند؟ مگر کار شرافتمندانه قحط است؟ نجاری، کفاشی، بنائی و خیلی کارهای دیگر می‌توان کرد. مثلاً وبلاگ بنویسید! بنویسید تا فیلتر شوید و باز هم به مقام معظم نامه بنویسید که:

«این فیلترها را ما از چشم شخص شما می‌بینیم. با این فیلترها جمهوریت نظام را به خطر انداخته‌اید. چه شده که از صدها وبلاگ نویس فقط شما 4 نفر را فیلتر نکرده‌اید …»

ولی ما فکر می‌کنیم اصلاً جمهوریت این نظام خدشه‌بردار نیست. اعلمی حرف بی‌خود می‌زند. امروز کاشف به عمل آمد که زهره رهنورد، همسر میرحسین موسوی، از غیرت «آقاشان» در سال 1360 در مجلة «زن‌روز» خیلی داد سخن داده بودند. خلاصه امروز که ایرنا بند «زهره خانم» را آب داد، شنیدیم که خیلی‌ها در شمال شهر تهران گفتند: «پدرسوخته! این موسوی هم حزب‌اللهی بوده!» بله، ولی ما می‌دانستیم که میرحسین موسوی یکی از مشکلات‌اش در دانشکدة معماری، زمان شاه این بود که به زن‌ها نگاه نمی‌کرد و از چپ‌ها متنفر بود. موسوی عین پاسدارها وقتی دختران از او سئوالی داشتند، سرش را می‌انداخت پائین و به غیراسلامی‌ها هم با نفرت عجیبی می‌نگریست چون نمی‌توانست اعدام‌شان کند! بعداً همه را اعدام کرد! این مردک حزب‌اللهی، متحجر و احمق حالا شده سمبل «اصلاحات» و «دمکراسی» در کشور ایران. خلاصه «زهره‌خانم» هم در مصاحبه‌شان فرموده بودند:

«مهندس موسوي کلاً از مقام و حرمت زن به دور مي‌داند که زن در آن دسته از خريدهائي که با کاسب و مردان محل سروکار دارد وارد شود و از غيرت مرد مسلمان جايز نمي‌داند که تن بدهد به اين موضوع که زنان بي‌جهت در کوي و برزن ظاهر شوند و با اين و آن هم سخن شوند.»

به این می‌گویند رئیس جمهور! هم آخوند و متحجر و احمق است، و هم «مهندس»! حالا هم مشتی احمق‌تر از خودش دوره راه افتاده‌اند که این تحفة متعفن حوزه و دانشگاه را به مقام ریاست جمهوری برسانند! بله، در روز انتصابات، «رنگ سبز» یادتان نرود. ولی ما پیشنهاد می‌کنیم که پس از «افشاگری» ایرنا، طرفداران میرحسین موسوی بجای «رنگ سبز» بهتر است «رنگ گه» را انتخاب کنند. چرا که هم به یاد تصاویر نامزد محبوب‌شان می‌افتند، و هم در روز انتخابات عطر نظریات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ایشان مرتب مشام‌شان را نوازش خواهد داد.

ولی حالا که حرف از «گه» زدیم، از کنار صادق طباطبائی هم بهتر است بی‌توجه نگذریم. صادق طباطبائی در روزهای نخست کودتای 22 بهمن به دلیل ور رفتن و غش‌غش‌ خندیدن‌ با یاسر عرفات در برابر دوربین‌های تلویزیونی، ملت برای‌اش حرف در آورده بود و سریعاً به لقب «صادق خوشگله» معروف شد. امروز همین صادق خوشگله در کنار سردار بزرگ ملت ایران، «محسن رضائی» نشسته!‌ «محسن کله» معروف به «محسن بمب»، از نظر صادق‌خوشگله بهترین گزینه برای ریاست جمهوری جمکران است. البته به دلائل ایشان کاری نداریم! ما که قرار نیست به این‌ها رأی بدهیم، آن‌ها که احساس «مسئولیت» می‌کنند، می‌توانند اظهارات سراسر «مسئولانة» صادق‌خوشگله را بخوانند و خود تصمیم بگیرند. ولی زوج «صادق خوشگله ـ محسن خوش‌تیپه»، حتی به عقیدة ما هم که در این انتخابات شرکت نمی‌کنیم، بهترین گزینه برای ملت ایران خواهد بود.

می‌دانیم که اصولاً زن جماعت به فرمودة «مهندس» نمی‌باید زیاد این ور و آن ور برود!‌ «غیرت» و این جور چیزها به جوش می‌آید. در نتیجه محسن «خوش‌تیپه» در مقام ریاست جمهور می‌تواند به همراه «صادق‌خوشگله» در صحنة بین‌المللی ظاهر شده، هم توی دهن مخالفان حکومت اسلامی بزند، و هم رعایت اصول مذهب و دین و خدا و آخرت و عاقبت را بکند. پیشنهاد می‌کنیم که از هم اکنون چند نفر متخصص از امارات بیاورند تا شیوه‌های مناسب راه رفتن و قر و قمیش را به صادق خوشگله یاد بدهند تا در صورت لزوم بتواند از راه و رسم دلربائی در صحنة سازمان ملل و دیگر اماکن مهم به نفع اسلام و مسلمین استفادة حلال بکند. اگر از امارات کسی حاضر نشد به جمکران بیاید، هیچ ناراحت نشوید! مایکل جکسون در کاخ امیر بحرین برای هرگونه فداکاری و شهادت در راه اسلام آماده است. خلاصه «صادق خوشگله» باید سنگ تمام بگذارد! می‌دانیم که مسئله آبروی ما ملت است در برابر جهانیان. اصلاً در بالکن آورده‌اند که:

«اینطور نباشد که بعضی برای ملت مسلمان صادق خوشگله باشند. من نصیحت هستم به این آقای رضائی! توی دهنش هم می‌زنم. اصلاً بهتر است همان گه بیاید! ‌ قر و غمزه نباشد بر ملت؛ اسلام هم «خدشه» و چه و چه‌ نکند. چیه بچه؟! دست نکن! (اعلمی؟ا نه اون یکی گه را می‌گم!) احمدی را می‌گم!

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید3ژوئن2009

teenvietnet.com
extensionlib.com
www.donethere.info
www.stepagain.info
www.myfast.info
www.internetspark.info
www.cybersham.info
vardant.com
accessproxies.info
www.40db.info
reggaetonsite.info
meut.info
www.intersham.info
www.45db.info
divalane.com
buts.us
proxexy.com
www.leapsome.info
www.foundus.info
az-proxy.info
iatv.info
www.stepfun.info
547.us
256.us
www.roamsome.info
www.75db.info
www.homehide.info
kalando.info
www.doenter.info
www.moveall.info
surfcard.info
chomienbac.com
www.netbully.info
hetv.info
www.leapnow.info
www.65db.info
www.workingfacebookproxy.com
www.havefree.info
www.stepall.info
www.roamfun.info
www.onlinebully.info
194.us
doyouweb.info
reggaetononline.info
celebrityfoibles.com
www.workingmyspaceproxy.com
www.dolike.info
strawbox.info
www.asfun.info
www.haveagain.info

ممه و میرحسین!

امروز شاهدیم که در سرزمین «استبداد جمکرانی‌»، بر محور سن رأی‌دهندگان میان جناح‌های مختلف هم دعوای «انتخاباتی» به راه افتاده!‌ می‌بینیم که اگر نفس احترام به آراء و افکار عمومی اصولاً در این نوع حکومت‌ها محلی از اعراب ندارد، صحنه‌سازی و مردمی‌نمائی چگونه می‌تواند در پس پردة یک استبداد منفور تبدیل به دکان و دستک جهت کلاشی شود. همانطور که می‌دانیم در هیچیک از دمکراسی‌های شناختة شدة جهان افراد زیر 18 سال از حق رأی برخوردار نیستند؛ حتی در برخی کشورها شرکت افراد زیر 21 سال در روند انتخاباتی که جهت تعیین نمایندگان در بعضی ارگان‌ها صورت می‌گیرد ممنوع اعلام شده. چرا که برخورداری از حداقل شناخت از مسائل اجتماعی، سیاسی، و … اگر ارتباط مستقیمی با سن و سال افراد ندارد، نزد افرادی که از نظر «بلوغ» عقلائی صغیر به شمار می‌روند به هر صورت و به هر تقدیر چنین شناختی وجود نخواهد داشت. پس چه بهتر که اینان در انتخابات شرکت نکنند.

این «برخورد» با مسئلة آراء مردم، دقیقاً ریشه در همان احترامی دارد که هیئت ‌حاکمه در یک دمکراسی می‌باید برای آراء عمومی قائل باشد. می‌باید حداقلی از احترام و رعایت آراء عمومی در روش حکومت منظور شود!‌ ولی در حاکمیتی که آراء عمومی تبدیل به چماق مشتی عملة سیاست‌ خارجی شده پر واضح است که نه تنها زیر 18 ساله‌ها که حتی نوزادان نیز می‌توانند حق رأی داشته باشند!‌ اصلاً چه کسی گفته که نوزادان از شناخت مسائل اجتماعی و سیاسی عاجز‌اند؟ مگر همین روایات شیعی‌مسلکان نیست که ادعا دارد علی‌ پسر ابی‌طالب در شکم مادرش قرآن می‌خواند؟ البته این «قرائت قرآن» در شکم مادر از آن داستان‌هاست؛ در آن روزگار هنوز قرآن کذا بر پایة همان روایات و احادیث «نازل» هم نشده بود!‌ ولی پر واضح است اگر حکومتی این مزخرفات را پایة حاکمیت و سیاست و روابط اجتماعی می‌کند، می‌تواند به کبوترهای آسمان مشهد «مقدس»، و گنجشک‌های حیاط خلوت مقام معظم هم حق رأی بدهد! اینهمه از اینرو که اصولاً این تشکیلات برای رأی مردم در مفهوم دمکراتیک کلمه هیچگونه ارزشی قائل نیست.

بله همانطور که گفتیم دعوا بر سر سن رأی دهندگان بالا گرفته و دولت احمدی‌نژاد پس از موفقیت بزرگی که در نشست «دوربان 2» برای جهان اسلام و خصوصاً ملت ایران «تحصیل» کرد، اینک می‌باید به معضل «انتخابات» نیز رسیدگی کند. و همین هیئت حاکمه آناً دست بالا زده و چند هفته به انتخابات مانده، یک طرح دوفوریتی به «مسجدجمکران» فرستاده تا اوباشی که روی صندلی‌های گرم و نرم آن با بودجة ما ملت چاق و چله می‌شوند، هر چه زودتر سن رأی‌گیری را سه سال تقلیل دهند و از 18 به 15 سال برسانند!

البته همانطور که می‌توان حدس زد در این «بازی» دمکراتیک، مخالف‌ها هم حرفی برای گفتن دارند!‌ بله ملت ایران در استخر دمکراسی شناور است؛ جمکرانی‌ها جناح «مخالف» هم دارند، فراموش نکنید! با این وجود مخالفان نمی‌گویند حق رأی به نوجوانان به معنای تخطئة اصل دمکراسی سیاسی است؛ مخالفان نمی‌گویند دولت حق ندارد قانون انتخابات را چند هفته قبل از انتخابات ریاست جمهوری با دوفوریت، مثل دزدی که از دیوار مردم بالا می‌رود به مجلس بفرستد!‌ اینان کاری به این حرف‌ها ندارند، از خودشان هستند، دعوا بر سر اعداد و ارقام است! به طور مثال «بی‌بی‌سی» دیروز از قول مخالفان می‌گوید:

«وزارت کشور چند روز پیش تعداد واجدان شرایط رأی دادن در دهمین دورة انتخابات ریاست جمهوری را 46 میلیون و دویست هزار نفر اعلام کرد. اما منتقدان دولت می‌گویند این رقم با آمار اعلام شده در سرشماری جمعیت ایران در سال 1385 همخوانی ندارد.»
منبع: بی‌بی‌سی، 22 آوریل 2009

همانطور که می‌بینیم مسئله این نیست که دولت غلط عمل می‌کند!‌ دعوا بر سر این است که آمارها با یکدیگر همخوانی ندارد! شاید اصلاً برای «همخوان‌» کردن همین آمارهاست که دولت با این عملیات دوفوریتی تلویحاً چنین می‌گوید، «آمار در انتخابات آینده، بی‌آمار!»‌ البته ما ملت که با حکومت ملاها از این حرف‌ها نداریم. خودشان می‌برند، خودشان هم میل می‌فرمایند. فردا هم رادیو و تلویزیون اسلام‌آشنای جمهوری امت مسلمان خواهد گفت، «یکصد میلیون نفر واجدین شرایط به احمدی‌نژاد رأی دادند! قبول ندارید، بروید بشمارید!» ما از همین لحظه اعلام می‌کنیم که آقای احمدی‌نژاد رئیس جمهوری آیندة این حکومت شترگاوپلنگ هستند، و از هم‌میهنان عزیز تقاضا داریم هنگام شرکت در برنامه‌های مارگیری جمکران حجاب اسلامی را رعایت کنند؛ آدامس نجوند؛ «اس‌ام‌اس» حرام و مکروه نزنند؛ چشم‌شان را درویش کنند؛ دید نزنند؛ اگر هم دوربین‌ خبرنگاران خارجی دیدند آناً لبخند عشوه‌گرانه بزنند شاید که خواستگار خارجی پیدا کنند و مجبور نشوند در انتخابات آینده شرکت داشته باشند! این بود وصیت ما به هم‌میهنان و امیدواریم که سالیان دراز در کنار احمدی‌نژاد بخوبی و خوشی روزگار بگذرانند و به پای هم پیر شوند.

در مورد آراء نوزادان پیشنهاد ما این است که در روز انتخابات بدون پوشک، با یک جغجغه و پستانک تحت نظر حجج اسلام به حوزه‌ها بیایند. اگر نوزادی جغجغه را تکان داد و گفت، «ددر» مقصودش این است که می‌خواهد با کروبی برود «ددر»! پس رأی این نوزاد به حساب شیخ‌ اصلاحات منظور شود. اگر نوزاد پستانک را مکید و گفت «ممه»!‌ مقصود این است که می‌خواهد با «میرحسین» برود چپ‌نمائی کند. اگر هم بغض کرد و شاشید به ریش حجج حتماً به استقبال دولت احمدی‌نژاد رفته، و با این عمل عواقب رأی‌ خود را هم همانجا قبول می‌کند. با توسل به این شیوة «بیان جسمانی» می‌توان برای تضمین دوام و بقاء نظام از تمامی نوزادان کشور اخذ رأی کرد.

ولی حال که سخن از دوام و بقاء به میان آمد، امروز کاشف به عمل آمده که طالبان از نظر دوام و بقاء حرف ندارند! این طالبان که ارتش خداترس ایالات متحد در کوه و کمر گویا پدرشان را در آورده بود، بر اساس گزارشات چپ و راست در حال حاضر تا اسلام‌آباد، پایتخت پاکستان صد کیلومتر بیشتر فاصله ندارند! دیدید چه شد؟ این‌ها که همیشه در اسلام‌آباد بودند، امروز بر اساس گزارشات فقط یکصد کیلومتر با این شهر فاصله دارند! این مسئله اصولاً برای ما غیرقابل حل شده؛ چطور ممکن است کسی هم در اسلام‌آباد باشد، و هم بیش از یکصد کیلومتر با آن فاصله نداشته باشد؟ اگر کسی توانست این معما را حل کند، برای انتخابات ریاست جمهوری جمکران هم یک فرمول برای‌مان بفرستد. به کسی که چنین فرمولی پیدا کرد، محفل نوبل و «پن‌کلاب» و دیگر دفتردستک‌ها جایزه می‌دهند، و عین «مندلیف» جدول‌اش را می‌زنیم توی کتاب‌های شیمی و او را حسابی به جهانیان معرفی می‌کنیم. مگر ملت ایران «مندلیف» لازم ندارد؟ پیشرفت‌های علمی مدیون همین مندلیف‌هاست. چه در اسلام‌آباد باشند و چه بیش‌ از یکصد کیلومتر از آن فاصله داشته باشند.

بله، این طالبان که قبلاً فقط در کابل دولت تشکیل می‌دادند، این روزها به اسلام‌آباد هم آمده‌اند!‌ یعنی قبلاً هم در اسلام‌آباد بودند، به کسی نمی‌گفتند! قرار بود که در اسلام‌آباد نباشند، در کابل باشند، و اسلام‌آباد یواشکی برای‌شان موشک و فش‌فشک بفرستد تا از آنجا بزنند پدرصاحاب‌بچه را در بیاورند. حال مثل اینکه قرار شده لژیون‌های مسلح و هنگ‌های زره‌ای «طالبان» پاکستان را بار دیگر فتح کند. و پرزیدنت «زرداری» که اینهمه مورد الطاف اوباما و دوستان‌اش قرار گرفته فرار کند و بیاید به «جمکران» تا در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند. می‌بینید که تمام این برنامه برای این است که شرکت ملت مسلمان در انتخابات گرم و داغ باشد.

امروز «مهرورزی» در یک سخنرانی داغ و پرماجرا، قرار گذاشت که به هر ایرانی بین 50 تا 70 هزار تومان «یارانه» بدهد. «هان ببین که ایران شد گلستانا!» اینکه برنامة چهار سال پیش کروبی بود! اصلاً بی‌جهت نیست که به کروبی می‌گویند‌ «شیخ ‌اصلاحات»! اصلاحات عین گلوله‌های عرق از سر و رویش می‌ریزد. و برای همین است که رأی نمی‌‌آورد!‌ ولی از آنجا که در مملکت ایران پول باید خرج آن‌هائی بشود که ایرانی نیستند، فکر می‌کنم احمدی‌نژاد هم قرار شده رأی نیاورد. و برای همین است که پول را از همین الان می‌دهد دست مردم. یعنی قرار می‌شود که پول به مردم بدهند؛ ولی از آنجا که رأی نمی‌آورد، حسن‌نیت «نظام» به اثبات می‌رسد، پولی هم خرج ملت نخواهد شد. آقا! به این می‌گویند «پولیتیک»!

پس باید حداقل «میرحسین» رأی بیاورد! ولی بعضی حزب‌الهی‌ها کار را خراب کرده‌اند، گویا به میرحسین می‌گویند «تخت‌جمشید»! کنایه‌ای است از «باستانی» بودن نظریات و برداشت‌های وی. ما به شدت مخالف‌ایم. ایشان با تخت‌جمشید هیچ ارتباطی ندارند. پایتخت یک مشت آتش‌پرست زندیق و خدانشناس به ایشان چه ارتباطی دارد؟ میرحسین خداترس، نمازخوان، روضه‌گیر، وضوگیر، و همه چیز «گیر» است. ایشان اصلاً به همه چیز «گیر» می‌دهند. در ثانی، تخت‌جمشید در خاک و بیابان افتاده، مراجع ندارد! مردم با تخت‌جمشید کاری ندارند. یک مشت توریست می‌روند و عکس می‌گیرند. تا حال دیده‌اید توریست‌ها با میرحسین عکس بگیرند؟ اصلاً و ابداً! توریست‌ها اگر ایشان را ببینند فرار می‌کنند و صنعت «جهانگردی» مختل می‌شود. مردم با فریاد «نه شیر شتر و نه دیدار عرب» به خانه‌های‌شان پناهنده شده در محل امن «سنگر» می‌گیرند. پس اگر کسی گفت تخت‌جمشید، از طرف امام راحل «توی دهانش بزنید!»

با این وجود ما پیشنهاد می‌کنیم که نام مناسبی برای «مهندس» پیدا کنند. تخت‌جمشید که دیدیم هیچ مناسب نیست؛ میرحسین هم که نشد اسم! باید اسمی پیدا کنیم که هم «اسلامی» باشد؛ هم نشان از قدمت و ثبات قدم داشته باشد؛ هم مراجع فراوان داشته باشد؛ هم در مرکز شهر تهران یعنی همانجائی قرار داشته باشد که میرحسین در خانه‌های امن زندگی می‌کند! بنده با در نظر گرفتن تمامی این «ویژگی‌ها» پیشنهاد می‌کنم که به ایشان بگوئیم «خلای مسجد شاه!» هم مراجع زیاد دارد؛ هم کسی در آن عکس نمی‌گیرد و زبان‌مان لال بی‌ناموسی نمی‌کند؛ هم از قدمت فراوان برخوردار است، و نهایت امر می‌دانیم که قسمتی است از فرهنگ و سنن جمکرانیان!

بله،‌ «خلای مسجد شاه» در کمال تأسف هنوز برنامة خود را اعلام نکرده. ولی می‌توان حدس زد که برنامة مفرح و آموزنده‌ای داشته باشند. و اگر دوستان نادان ایشان در برابر موفقیت‌های انتخاباتی سنگ‌اندازی نکنند، به فضل الهی «خلای مسجد شاه» به ریاست جمهوری جمکران نائل شده راه فلاح و صلاح را به امت مسلمان نشان خواهد داد. ما هم امیدواریم که همة نوزادان در روز رأی گیری بگویند: «ممه»!

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید24آوریل2009

www.usehere.info
www.skatepunk.co.uk
www.runhere.info
www.justwant.info
surfchamp.info
frenchproxy.info
www.justuse.info
freeservers.mw
snapxs.com
7sd.info
www.666surfer.info
surfvan.info
gateway.mw
bluetun.info
www.guardtunnel.com
www.freeproxy.co.in
australiaproxy.info
legalexplore.info
3hg.info
www.justkool.info
www.justfollow.info
revko.info
www.entersmart.info
www.yourin2.info
www.takethem.info
www.looklong.info
surfanonymously.cn
www.justany.info
5hg.info
ifilterfilters.info
www.youtubeunblock.org
googleprox.info
www.lookfirst.info
8sd.info
sopeladas.info
gotoinvisible.cn
7ip.info
www.lookfast.info
www.dragonballmovie.biz
bypass.mw
www.justneed.info
www.runmore.info
8ip.info
6sd.info
greentun.info
bobcool.info
bubbleset.com
www.runin.info
orkum.info
www.justgot.info