دو روز پس از برگزاری «جشن بزرگ» هستهای که به ابتکار محمود احمدینژاد بر پا شد، این سئوال هنوز باقی است که مسئلة «بحران هستهای»، ایران را به کجا خواهد کشاند؟ به تصویب رساندن «قطعنامههای» شورای امنیت بر علیه کشور ایران هر چند در حال حاضر «ظاهراً» از ارزش دیپلماتیک و سیاسی برخوردار نیست، فینفسه پدیدهای بسیار نگرانکننده است؛ محکومیت یک کشور و یک ملت، آنهم به دفعات در برابر یک بنیاد بینالمللی چون شورای امنیت سازمان ملل، آنقدرها که برخی دستاندرکاران حکومت اسلامی ادعا میکنند، بیضرر و زیان نخواهد بود. این نوع رزمایشها میتواند در بزنگاههای مشخص گریبان ملت ایران را در چنگال قدرتهای بزرگ جهانی گرفتار آورده، هر گونه ابتکار عمل سیاسی، دیپلماتیک و نظامی را از ایران سلب کند. از سوی دیگر، اگر حکومت اسلامی بر اساس تعهدات بینالمللی خود عمل میکند، چرا اعضای شورای امنیت و خصوصاً ملت ایران را در جریان چند و چون مسائل قرار نمیدهد؟ به صراحت بگوئیم، این «هالة» ابهام که اینک از طرف دولتهای قدرتمند و حاکمیت اسلامی، بر مسئلة بحران هستهای فروافتاده، پس از گذار از مراحل کلاسیک یک بحران «سیاسی ـ استعماری»، به تدریج تبدیل به یک راهبرد استعمار جهت ایجاد ارتباط، آنهم ارتباطی بیفردا و نامعلوم با حاکمیت اسلامی شده! حضور افرادی از قبیل امیراحمدی در تهران، که هنوز دولت ایران در مورد سفر وی به کشور سکوت اختیار کرده، فقط نمایة کوچکی از مجموعه تلاشهائی است که هدفشان شکستن «تابوی» ارتباط با آمریکا، و تبدیل این ارتباط به شقی قابل قبول در سیاستگذاری جاری کشور است. خلاصه بگوئیم، حضور امیراحمدی فقط «مشتی است نمونة خروار»!
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.