چغندرسالاران!

سیر تحولات نشان می‌دهد که آنچه غرب در سوریه می‌جست نهایت امر از دست رفته می‌باید تلقی گردد. به عبارت دیگر، «فروپاشی» ظاهری حاکمیت سوریه از دستور کار خارج شده و اینبار پایتخت‌های غرب نمی‌توانند همچون نمونه‌های لیبی، یمن، و خصوصاً ایران در 22 بهمن 57 با ظاهرسازی، «مردم‌پروری»، و هیاهوی اوباش و عوام‌الناس، ساختارهای وابسته به خود را در این کشور از گزند طوفان سیاسی‌ای که آغاز شده مصون دارند. این طوفان آخرالامر انهدام ساختارهای وابسته به غرب در سوریه را در پی خواهد آورد. ساختارهائی که اکثرشان در بده‌بستان‌های پساجنگ اول جهانی ریشه دارد.

نشست به اصطلاح «دوستان سوریه» که در تونس برگزار شد، چند مسئله را به صراحت نشان داد. نخست اینکه، این غرب است که جریانی به نام «دوستان سوریه» را به راه انداخته؛ چین، و روسیه حاضر نشدند در این نشست شرکت کنند! از سوی دیگر، برگزاری این «جلسات» به صراحت دخالت در امور داخلی یک عضو «مستقل» سازمان ملل را به نمایش می‌گذارد و نشاندهندة وابستگی حضراتی است که خود را برآمده از «بهار عرب» معرفی می‌کنند! در اذهان ملت‌های منطقه، خصوصاً ملت تونس این پرسش می‌باید پاسخی در خور بیابد، که چرا دولت برآمده از به اصطلاح یک «انقلاب»، به خود اجازه داده هم‌صدا با خانم کلینتن، آقای ژوپه، و دیگر «مدیران دیپلماسی» کشورهای استعمارگر، خواستار دخالت نظامی، اطلاعاتی و غیره در امور داخلی کشور دیگری شود؟

البته تظاهرات برخی گروه‌های سیاسی در پایتخت تونس بر علیه این «نمایش» رسوا بخوبی نشان داد که ابعاد فاجعه‌بار مواضع‌ دولت‌های برآمده از «بهارعرب» آنقدرها برای افکار عمومی بیگانه و ناشناخته باقی نمانده. خلاصه، «جای شکرش باقی است!» ولی بازتاب مخرب چنین برخورد کاسبکارانه با منافع ملت‌ها از سوی غرب، آنهم تحت پوشش حمایت از حقوق بشر آنقدرها نمی‌باید کم‌اهمیت تلقی گردد.

خارج از اهمیت تاریخی‌اش، اعلامیة جهانی حقوق‌ بشر، در مقام «پاسخی در خور» به جنایات جنگی و نقض حقوق انسان‌ها، در این میانه بازیچة دست مشتی سوداگر و مرگ‌فروش شده. گروه‌هائی که در مراکز تصمیم‌گیری جهان، بجای تشویق تولید دارو، اسباب‌بازی،‌ موادغذائی و پوشاک، خط تولید جنگ‌افزار به راه انداخته‌اند، با چه روئی از حمایت همه‌ جانبه از «حقوق بشر»، آنهم در سوریه سخن می‌گویند؟ چرا حقوق بشر را در عربستان سعودی، کویت، امارات، عمان، و … خلاصه در کشورهائی که دهه‌هاست تحت استیلای علنی‌ آن‌ها قرار گرفته، رعایت نمی‌کنند؟ حساسیت فوق‌العاده و ناگهانی اینان به رعایت «حقوق بشر» در سوریه، جز ترجمان صریح منافع چپاولگرانه‌شان چه چیزی می‌تواند باشد؟ با این وجود، رعایت مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر یک ضرورت است؛ نه فقط در سوریه که در همة کشورهای جهان!

بازیچه قرار دادن مفاد این اعلامیة جهانی از جانب قدرت‌های بزرگ، و در ترادف قرار دادن آن با مطالبات قدرت‌های استعماری، همزمان دو هدف انسان‌ستیز را دنبال می‌کند. نخست،‌ فریب توده‌ها،‌ و خصوصاً درس‌خوانده‌‌ها. هم آنان که در این غوغاسالاری‌ به این «باور» خواهند رسید که حقوق‌بشر جز احترام به باورهای‌ اینان نیست! همان شرایطی که توسط آژانس‌های انگلستان و آمریکا طی کودتای 22 بهمن 57 در ایران به راه افتاد؛ و حقوق بشر را به اسلام تبدیل کرد! اسلامی که خود نیز جز «نفخات» روح‌الله خمینی نمی‌بایست تحلیل می‌شد. اینهمه فقط به این دلیل که «مردم» چنین می‌پنداشتند. باید گفت، غائله‌هائی از این دست با رعایت «حقوق بشر» هیچ ارتباطی ندارد؛ در کمال تأسف آنان که می‌خواهند با تکیه بر چنین غوغاسالاری‌هائی از «حقوق بشر» سخن بر زبان آورند، نقض غرض می‌کنند.

حداقل ما ایرانیان به صراحت دیدیم که «باور» مردم، چگونه می‌تواند جامعه را به سوی پوپولیسم، توده‌پروری و نهایت امر بی‌مسئولیتی هر چه بیشتر هیئت حاکمه سوق دهد. و اگر امروز در کشورهای «بهار زده» آنقدرها شاهد یکه‌تازی دولت‌های «بهاری» نیستیم، پاسخ را نه در حسن‌نیت یانکی‌جماعت، که در تعدد قطب‌های تصمیم‌گیری و تداخل منافع محافل بزرگ و تعیین کننده می‌باید جستجو کرد. به عبارت ساده‌تر، همه چیز تحت تأثیر پایان جنگ‌سرد متحول شده، این یک نیز از قاعدة کلی مجزا نیست.

ولی هدف دوم قدرت‌های استعماری از تبدیل مقولة «حقوق بشر» به شعارهای «مردمی» و «خیابانی»، جز ایجاد بی‌اعتنائی هر چه بیشتر نزد ملت‌ها به این اصول و مبانی نیست. جالب‌ اینجاست که در این مرحله نیز قدرت‌های استعماری بار دیگر به «باور» خلق‌الله تکیه می‌کنند! باوری که اینبار در مسیر دیگری طی طریق می‌کند، مسیر «ناباوری» به اعلامیة جهانی حقوق بشر؛ مسیر بی‌ارزش شمردن مفاد و مفاهیم آن و به زیر پای گذاردن اصول‌اش. چرا که، نتیجه‌گیری برخی اذهان ساده‌لوح از «ماوقع» جز این نخواهد بود که اگر از طریق رعایت «فرضی» حقوق بشر چیزی نصیب‌ ملت نشد، تقصیر نه از استعمار و استبداد که از نارسائی این اعلامیه است. برای ‌اینان عدم تطبیق مفاد این اعلامیه با «دین» و «باورهای» جامعه به مهم‌ترین «مسئله» تبدیل می‌شود!

در این میعاد، صحنه جهت استقرار لات‌ولوت‌ها در رأس دولت‌های دست‌نشانده آماده است. اینان که از روز نخست، با شعار رعایت حقوق بشر و «غیره» به قدرت دست یافته‌اند، در این مقطع به خود اجازه خواهند داد تا تحت کنف حمایت اجنبی، اصول و مبانی اعلامیة جهانی حقوق بشر را مردود دانسته، آن را دستاویزی از جانب غرب جهت دخالت در امور داخلی ملت‌ها «جا» بزنند! این همان شرایطی است که در ایران شاهدیم، و اگر ادامه یابد، شاید در دیگر کشورهای مسلمان‌نشین منطقه نیز همین روند تکرار شود. ولی از آنجا که از قدیم گفته‌اند، هیچ دروغی صددرصد دروغ نیست؛ قسمتی از واقعیات را نیز با خود همراه خواهد داشت! این حضرات زمانیکه از اغراض شوم استعمارگران سخن می‌گویند، تا حدودی درست می‌گویند! با این وجود، این قماش حکومت‌های دست‌نشانده اجازه نخواهند داد تا موجودیت‌شان نیز بخشی از همین «اغراض» تحلیل شود. و این است دلیل نیاز مبرم این حکومت‌ها به استبداد: پنهان داشتن وابستگی‌شان به استعمار!

اگر در مقطعی از موجودیت این دولت‌ها، ارتباط ساختاری‌شان با منافع استعمار علنی شود، دیگر نه می‌توانند برای استعمار «کارسازی» کنند و نه خود را در قدرت نگهدارند. در چنین میعادی است که دیگر پاسخی در دست نخواهند داشت. و اگر از دیرباز تحمیل استبداد بر ملت‌ها فقط و فقط به این دلیل بوده که پروسة اجتماعی «پاسخگوئی» حاکمان در برابر ملت را مختل کند، این روند کهن حتی امروز، در سال‌های آغازین هزارة سوم میلادی نیز درد استعمار را بخوبی درمان می‌کند. کشور در دامان استبداد فرو می‌رود، تا ارتباط استعمار با لات‌ولوت‌های حاکم بیش از پیش مخدوش و مخفی بماند.

در این مرحله به بررسی تحولاتی می‌پردازیم که در سطح جهانی، تحت عنوان «تحریم انتخابات جمکران» توسط ایرانی‌نمایان وابسته به لندن و واشنگتن به راه افتاده. گروه‌هائی که وابستگی‌شان به خارج از مرزها دیگر از جمله «اسرار مگو» نیست، با اهن‌وتلپ و هزاران من ادعا، به تحریم انتخابات مجلس شورای اسلامی کمر بسته‌اند. باید گفت، این آقایان دیر آمده‌اند، زود می‌خواهند تشریف ببرند. عمل اینان را امروز چگونه می‌توان تحلیل نمود؟ این سئوالی است که تلاش می‌کنیم برای آن در سطور بعدی پاسخی بیابیم.

مواضع‌ نویسندة این وبلاگ با پدیدة انتخابات در حکومت اسلامی همواره روشن و واضح بوده. به زبان ساده‌تر، این حاکمیت حتی حق ندارد مدعی برگزاری «انتخابات» شود! «انتخابات» پیش‌فرض‌هائی دارد. در کشوری که تداخل امواج «فوق‌کوتاه» جهت اعمال سانسور بر تلویزیون‌های ماهواره‌ای به مرز خطرناک و سرطان‌زای خود رسیده؛ در کشوری که عملاً چاپ، ترجمه، نگارش و تحریر و روزنامه‌نگاری تعطیل شده؛ در کشوری که دولت جهت تحمیل سانسور بر اینترنت با عربده و هل‌من‌مبارزطلبی «مجمع» هم تشکیل می‌دهد و وبلاگ‌نویسی و مقاله‌نویسی در جهان مجازی «جرم» به شمار می‌رود،‌ بسیار بی‌جا کرده که «انتخابات» برگزار می‌کند. چنین حکومتی را با «انتخابات» چکار؟ از این گذشته، در کنف حمایت چنین حکومتی، «انتخابات» چه درخت عرعری برای ملت ایران به ارمغان خواهد آورد؟

مردمی که حق ندارند «حرف» بزنند و نظرات‌شان را آزادانه در موارد مختلف ابراز دارند، چه دلیلی دارد که در تعیین سرنوشت سیاسی کشور فعالانه «شرکت» هم داشته باشند؟ قضیه دیگر از دروغگوئی و بی‌حیثیتی به مراتب فراتر رفته، ادعای برگزاری «انتخابات» در شرایطی که این حکومت بر ملت‌ ایران تحمیل کرده، گزافه‌گوئی و توهین به ایرانیان است. اگر ما از دیرباز هر گونه شرکت فعال در انتخابات این حکومت را خیانت به آرمان‌های ملت ایران تحلیل کرده‌ایم، به هیچ عنوان به دلیل حمایت از آقای موسوی، کروبی، لات‌ولوت‌های خط‌امام و نهضت‌عاظادی و دیگر اوباش همراه و رفیق و دوست این حکومت نبوده و نیست.

بر شیوة ادارة امور کشور توسط باند ملایان و جمکرانی‌های کودتاچی، اشکالات جدی وارد است. و این اشکالات، برخلاف آنچه کانال‌های حامی نظریة «اسلام سیاسی» حقنه می‌کند، به هیچ عنوان ارتباطی با موسوی و کروبی و «جنبش سبز» ندارد و نخواهد داشت. مشکل به مراتب پیش از آنکه آقای موسوی حتی نخست‌وزیر محبوب خمینی جلاد بشوند مطرح شده بود. اشکال از شیوة برخورد همان‌ها بود که به خمینی اجازه ‌دادند در تمامی امور کشور دخالت بی‌جا و ناروا داشته باشد؛ همان‌ها که دهان‌شان را باز نمی‌کردند. روزی که خمینی گفت، ‌ «اگر همه بگویند آری، من می‌گویم نه و حق با من است!» کدامیک از این خودفروختگان حاضر شد دهان‌اش را باز کند، و این پیرمرد یاوه‌گو را سر جای‌اش بنشاند؟ هیچکس! هم آن‌ها که امروز در داخل و خارج ردای مبارزه با «استبداد» بر تن کرده‌اند، دیروز دست خمینی را می‌بوسیدند، و برای تفویض پست و مقام تا لانة این بیمار روانی به جماران می‌دویدند، و تف به روی ملت ایران می‌انداختند.

بالاتر عنوان کردیم که چگونه دست‌های استعمار با مسخره جلوه دادن اصول حقوق بشر، از رعایت مفاد اعلامیة جهانی در جوامع سرکوب شده ممانعت می‌کند. در این مقطع می‌بینیم که همین دست‌ها چگونه «انتخابات» را هم در یک نظام سیاسی به مضحکة حاکمیت و ایادی «آشکار» و نهان آن تبدیل کرده‌. خود فروخته‌ای که در این حکومت به مقام «ریاست جمهوری» دست یافته، می‌گوید، «دمکراسی بی‌حرمتی به مردم است.» ‌ و همزمان به وزیر کشور دستور می‌دهد مقدمات برگزاری «انتخابات» را فراهم آورد! این یاوه‌گوئی را چگونه می‌باید تحلیل کرد؟ به طور مثال، چگونه می‌باید به ملاممد خاتمی، که خود را به رهبر معنوی «جنبش سبز» تبدیل کرده تفهیم نمود که،‌ در صورت مخالفت با «حق انتخاب آزاد انسان»، ‌ نه حق برگزاری «انتخابات» را دارد، و نه حق «تحریم» آن را؟

بله، همانطور که می‌بینیم، مشکل بیش از این‌ها ریشه دارد. گرفتاری این است که این حضرات با تکیه بر حمایت‌های فرامرزی خود را «سوپر من» دیده‌اند، و فکر نمی‌کنند که می‌باید به نحوی از انحاء در برابر ملت ایران پاسخگو باشند. هر آنچه زباله در چنته دارند توسط شبکة مردم‌فروشی و خنزرپنزر پراکنی که با پول ملت ایران سر هم شده به «سخنرانی» عالمانه تبدیل می‌کنند! مضحکة‌ مشتی دانشجو در دانشگاه کلمبیا را با تکیه بر سرنیزة اجنبی برای ما ملت «ریاست جمهور» کرده‌اند، و چه نشسته‌اید که ایشان نظریه‌پردازی هم می‌کنند؛ ادعای حاکمیت و حکومت‌شان بماند! و به مصداق «بیله دیگ، بیله چغندر»، ‌دارودستة ‌مهدی بازرگان هم به اوپوزیسیون این تحفه تبدیل شده.

اگر اینان پنداشته‌اند که کارنامة‌ ننگین‌شان را به ویژه طی سه دهة اخیر با «تحریم» انتخابات ملایان می‌توانند از حافظة‌ تاریخی ملت ایران پاک کنند،‌ اشتباه بزرگی کرده‌اند. شما که تا بن دندان به شبکة هیاهوسالاری غرب وابسته‌اید، برای منافع‌تان هم که شده بهتر است هر چه می‌توانید به رژیم اسلامی نزدیک شوید، چرا که در میان مخالفان واقعی این «بساط» انسان‌ستیزی جائی برای شما در نظر گرفته نشده. گذشت آن روزگاران که سیاست داخلی ایران بر محور دایره‌ای می‌چرخید که مرکزش لندن بود. اگر هزار بار هم «انتخابات» اوباش جمکران را تحریم کنید، موضع‌ و مقام سیاسی‌تان تغییری نخواهد یافت.

داستان ساواکی‌های آریامهر را که سوار بر موج «انقلاب خمینی» شده، سر از دکان اسلام و مسلمین «انقلابی» درآوردند فراموش کنید. این دایره مرکزش تغییر کرده، و گزافه‌گوئی در محضر استادان اعظم برای‌تان دیگر نتیجه‌ای به بار نمی‌آورد. پروندة همگی‌تان در دست است. از آن‌ها که در دانشگاه بساط نمازخوانی و روضه و کثافتکاری به راه ‌انداختند تا فضای علمی کشور را اینچنین به ذلت و حقارت و فلاکت بیالایند، تا آن‌ها که رسماً پروندة همکاری با سپاه و کمیته‌های «انقلاب» و حفاظت و غیره دارند، همه و همه می‌باید «پاسخگو» باشند؛ نیم نگاهی به تحولات سوریه برای درک شرایط نوین کافی است.

با توجه به شرایط سوریه، و تعمق پیرامون داده‌های نوین در سیاست منطقه، تصویر آیندة ایران می‌باید برای‌تان روشن‌تر و واضح‌تر شود. خلاصه بگوئیم، در آیندة سیاسی ایران، کسی به نوکران انگلستان و آمریکا که در سرکوب 80 سالة ملت ایران نقش اساسی ایفا کرده‌اند، «عفو عمومی» نخواهد داد؛ هیچکس جز رضا پهلوی که خودش نیز نهایت امر به گدائی همان «عفوعمومی» برای ایادی‌اش خواهد نشست.


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ سی‌ایکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا

فیلترشکن‌های جدید27فوریه2012

3xover.us
proxyarmor.com
showmethispage.com
safersurfing.net
coffecups.net
theproxyonline.com
thetwitterproxy.com
eyou.eu
securebrowse.us
filetyphoon.net
h4ck0r.com
proxy4surf.com
virtualbay.info
classicsurf.tk
bypasstheip.info
surfworm.tk
proxinfohd.tk
surfdrivers.tk
minihide.info
holisticvitamins.tk
www.yourinternetproxy.info
foodiesurf.tk
domainrouter.tk
hotstockpicks.tk
necromastery.info
surfsoup.tk
manavoid.info
surfoceans.tk
newfrontgates.info
surfpennystock.tk
plumsurf.tk
stockscanner.tk
goproxing.com
proxy4free.biz
netunblocker.com
unblocker.biz
turboproxy.us
easyearnonline.in
coolproxybro.com
getmepast.net

ریدن و ارشاد!

پس از بن‌بست نظامی‌ای که مقاومت روسیه، چین و هند در برابر آشوب‌های غرب در سوریه ایجاد کرد، مسائل منطقه‌ای پای در روند جدیدی گذاشته. در حال حاضر مشخص کردن جزئیات این روند امکانپذیر نیست، ولی همانطور که پیشتر نیز گفته بودیم، نقطة ورود «علنی» مسکو به مراودات سیاسی جهانی مسئله‌ای بسیار مهم است که نمی‌تواند در شرایط بین‌المللی کم‌تأثیر تلقی گردد. روسیه، که خود را در عمل به میراث‌خوار اتحاد جماهیر شوروی تبدیل کرده، با موضع‌گیری صریح در سوریه، بر بیش از یکصد سال «غیبت» مسکو در مراودات بین‌المللی نقطة پایان گذاشته؛ این مسئله نمی‌تواند کم اهمیت‌ تلقی شود.

شاید بهتر باشد پیرامون آنچه «غیبت یکصد ساله» خواندیم در همینجا توضیحی بیاوریم. ممکن است خوانندگان این وبلاگ بپرسند، موضع‌گیری‌های اتحاد شوروی طی بیش از 70 سال موجودیت این ابرقدرت را چگونه می‌توان «غیبت» تحلیل کرد؟ پاسخ به این پرسش بسیار روشن است. آنچه ما «حضور» سیاسی و استراتژیک یک قدرت جهانی در عرصة بین‌المللی می‌خوانیم، یک حضور «ایدئولوژیک»، بر پایة پیش‌فرض‌هائی از قبل تعیین شده نیست. مقصود «حضوری» است پیوسته در کنار تحولات و همگام با آن‌ها. مقصود حضوری است که از طریق آن مسکو هم بر تحولات «تأثیر» می‌گذارد، و هم عناصر خارج از مسکو بر ساختار سیاسی درونی روسیه «تأثیر» خواهند گذارد. خلاصة کلام، در این مرحله، اشاره به نوعی تأثیر دو سویه است، که نهایت امر می‌باید یک ارتباط «انسانی» تحلیل شود.

اتحاد جماهیر شوروی در «حضورهای» سیاسی و استراتژیک خود، با تحولات جوامع مختلف آنقدرها کاری نداشت؛ مشکل اصلی مسکو این بود که چگونه این تحولات را می‌بایست تبدیل به نوعی شورش مارکسیست‌نما، کودتائی «شبه دمکراتیک»، و یا حاکمیتی حامی مسکو و مواضع استراتژیک‌اش تبدیل نمود. و در عمل، از لحظه‌ای که «دگردیسی» مورد نظر مسکو آغاز می‌شد، «حضور» اتحاد شوروی نیز در عمل از میان رفته بود. به عبارت دیگر، «ملتی» که در چارچوب چنین فرایندی دچار «دگردیسی» می‌شد، دیگر هیچ اهمیتی نداشت. مهم مواضع این «ملت» در تخالف با آمریکا و متحدان‌اش بود! به همین دلیل، درگیرهائی ریشه‌ای بین مسکو و سرمایه‌داری‌های محلی و ساختارهای فئودال در کشورهای مورد نظر آنقدرها جدی نبود. در واقع، مخالفت استالینیسم با این ساختارها و به قول بلشویسم «بهره‌کشی‌ها»، معمولاً از آنجا ناشی می‌شد که به صورت سنتی این لایه‌ها تحت کنترل انگلستان و آمریکا رشد و نمو کرده‌ بودند، و در شرایط «جنگ‌سرد» نفوذ مسکو در آن‌ها عملاً غیرممکن شده بود!

به طور مثال، به صراحت دیدیم که همین استالینیسم به اصطلاح ضدسرمایه‌داری و ضدفئودال چگونه در کشورمان آیت‌الله «ضدامپریالیست»، اصول «مترقی» انقلاب سفید، و یا بازاریان «ملی و مترقی» پیدا می‌کرد! مسئله این نبود که خانواده‌ای در بازار تهران نمایندگی خودروهای «لادا» را داشته باشد؛ مهم این بود که این «ارتباط ناهمگون» تجاری، روابط درونی اتحاد شوروی را که بر اساس پیش‌فرض‌های استالینیسم عاری از هر گونه ‌عیب و نقص بود مخدوش نکند. شوروی طی حضور 7 دهه‌ای خود در ارتباطات جهانی به دنبال رابطة یک سویه‌ می‌گشت، و به همین دلیل کم نبودند رژیم‌های دست‌نشاندة غرب که با ایجاد این رابطة «مقدس» با مسکو از حمایت‌های مقطعی کرملین نیز برخوردار می‌شدند. رژیم پهلوی، چه در دورة رضامیرپنج و چه آریامهر، از جمله همین رژیم‌های «دوست» تلقی می‌شد، دوستی و همگامی‌ای که پس از کودتای غرب در 22 بهمن 57، و به روی کار آوردن ملایان توسط آژانس‌های انگلستان همچنان ادامه یافت. تا روزی که کار به گربه‌رقصانی‌های ملاممد خاتمی رسید، اینجا بود که در این «دوستی» خِلل و فُرجی نمایان شد.

در این مقطع غرب خروج مسکو از ارتباطات یک‌سویه را پیش‌بینی کرده بود، و با به روی کار آوردن ملاممد «اردکانی»، معروف به سیدخندان در واقع قصد آن داشت که در ارتباطات «دوجانبه‌ای» که نهایت امر مسکو از ایجاد آن با کشورهای همسایه ناگزیر می‌شد، حداقل در ایران «دست‌بالا» را داشته باشد. آقای خاتمی، جنایتکار شناخته شده و مسئول تبلیغات جنگ استعماری 8 ساله بود. مشتی نابکار و خودفروخته از قماش لات‌های خط‌امام، عمال نهضت‌ عاظادی، مبارزان «صدر انقلاب»، و … و خصوصاً لشکر مفت‌خوران حکومت اسلامی در فرنگستان که به بهانه‌های مختلف جهنم ولی‌فقیه را به مقصد پایتخت‌های «خوش‌آب‌وهوای» مغرب زمین ترک کرده بودند، و با دلارهای سفارتخانه برای اسلام و مسلمین «نسخه» می‌نوشتند، به یک‌باره بسیج شدند تا آب در آسیاب ملاممد اردکانی بیافتد.

«خوش‌خیالی» نزد نظریه‌پردازان غرب آنچنان ریشه و ساقه پیدا کرده بود که هیچکدام از اینان «بد به دل راه نمی‌داد!» در قاموس این جماعت، ایرانی پس از آنکه توسط عوامل ده‌ها کودتای نظامی، فرهنگی، دولتی و … که طی 80 سال از چپ و راست بر سرزمین‌اش تاخته بودند، می‌بایست در شرایطی که غرب پای‌اش به بن‌بست افتاده، نوکران شناخته شده و «ناشناختة» محافل وابسته به غرب را اینبار تحت عنوان «ناجیان» آزادی و دمکراسی روی سر گذاشته «حلوا، حلوا» کند! آن‌ها که تا دیروز به ادامة سلطة زوج خوشبخت «هاشمی ـ خامنه‌ای» رضایت داده بودند، و با فرستادن سردار اکبر سازندگی به عشق‌آباد و برقراری بده‌بستان با رژیم‌های «پساشوروی» در این بلاد، قصد به راه انداختن همان «مصالحه‌های» دوران «جنگ‌سرد» را داشتند، و برای اکبر سازندگی و خانواده‌اش «ریاست جمهوری موروثی و ابدی و ازلی» در قانون اساسی جمکرانی‌ها می‌چپاندند، پس از به بن‌بست رسیدن لات‌بازی‌شان ناگهان «جمهوریخواه»، «دمکرات» و «آزادیخواه» شده، عامل اصلی سرکوب فرهنگی در دهة 1360، یعنی ملاممد خاتمی را از کیسة زباله‌شان برای ما ملت بیرون کشیدند. کم نبودند اراذلی که این «ملا» را جرج واشنگتن ایران می‌خواندند!

ولی قصه‌پردازی‌های غرب در ایران بجائی نرسید؛ فقط و فقط به دلیل همان ارتباط دوجانبه‌ای که فروپاشی روابط ویژة «جنگ‌سرد» میان ایران، روسیه، هند و چین به وجود آورده بود. کسی در این میان آنقدرها از خود اختیار عمل نداشت. این ارتباطی بود که نه از صافی منافع غرب رد می‌شد، و نه رژیم دست‌نشاندة آمریکا در ایران می‌توانست با بده‌بستان‌های مقطعی، از قماش خودفروشی‌های سردار اکبر در عشق‌آباد سر و ته‌اش را هم بیاورد. چرا که این رابطة دوسویه، همچون تمامی ارتباطات دوجانبه در جهان سیاست و اقتصاد و امورمالی ارتباطی «زنده»، «پویا» و متحول بود؛ ایستائی از نوع کودتائی که غرب و عمال‌اش به دنبال آن بودند، نمی‌توانست در آن جائی داشته باشد.

در مورد چند و چون «غوغای» سبز نیز که در همین راستا سازماندهی شد، بارها و بارها نوشته‌ایم. بساط «سبز» یکی از همان تلاش‌های «خرکی»‌ غرب جهت خروج از بن‌بست «سیاسی ـ استراتژیک» در ایران بود، ولی به دلیل ضعف شدید ساختاری در سیاست‌های منطقه‌ای، این کمدی «هولناک» عملاً به فروپاشانی حکومت اسلامی انجامید. آنچه امروز در ایران صورت «حکومت اسلامی» به خود گرفته، فقط شبحی است از مرده‌ریگ کودتای ارتش شاهنشاهی در 22 بهمن 57. تفاله‌ای است از این «مرده ریگ» در قدرت؛ هر چند «قدرت» این مرده‌ریگ نیز دیگر معنا و مفهوم درستی به دست ندهد. ولی این «بی‌تکلیفی» سیاسی، خود بازتابی است از امتداد همان روابط دوجانبه‌ای که حکومت اسلامی بالاجبار در ارتباط با قدرت‌های منطقه‌ای پای در آن گذاشته.

تجربیات اخیر طی تحولات لیبی، تونس، مصر و … به صراحت نشان داد که غرب در منطقه چه می‌خواهد. کودتا، انقلاب، هیاهو، آدمکشی و جایگزینی سریع «افراد» با افرادی دیگر! جایگزینی‌ای که هیچیک از اهرم‌های کلیدی اعمال حاکمیت بلامنازع غرب بر این کشورها را متزلزل نکند. خلاصه بگوئیم، فلسفة سیاسی غرب در منطقه، شامل قبول عامل «تحول» ملت‌ها نمی‌شود و نخواهد شد. چرا که از دیرباز، و آغاز سرفصل استعمارنو، هرگونه «تحولی» از منظر غرب در کشورهای تحت استیلا در ترادف با «از دست رفتن منافع» تحلیل ‌‌شده؛ به هر قیمتی می‌باید از تحولات «پیشگیری» شود. پس از انقلاب اسلامی، بهترین راه جهت جلوگیری از این تحولات را غرب در آموزش و پرورش ملت‌ها در آکواریوم «فرهنگ والای مادری» دیده! تزریق داروی خواب‌آور «استقلال» به اذهان وامانده و عقب‌افتاده‌ای که از درک ابعاد گستردة روابط اقتصادی، صنعتی و مالی در جهان امروز عاجز‌اند؛ خوراندن داروی «توده‌های آگاه» به جریاناتی که خود را وکیل مدافع «کارگر و زحمتکش» و غیره جا زده‌اند؛ و نهایت امر تحمیل عمال و نوکران غرب در رأس همین جریانات به عنوان آزادیخواه، دولت‌مرد، هنرمند و فیلسوف به خلق‌الله.

باید قبول کرد که مسیر اوباش سبز دقیقاً از همین راه می‌گذرد. اینان در چارچوب منافع غرب، راهی جز عقب‌نشینی پیوسته ندارند، و هر از گاه به گروه‌های کاذب تقسیم می‌شوند. سخنگویان و عشاق «سبز»، نخست خواهان بازگشت به دوران نورانی امام‌ و اجرای بدون «تنازل» قانون اساسی شدند! تو گوئی دوران امام‌شان «نورانی» بوده، و بر این «ورق‌پاره»، که امثال حاج‌سید جوادی‌ها با خلاصه کردن کتاب‌دعا و زیارت‌نامه، و استنتاج از اصول و فروع دین به رشتة تحریر درآورده‌اند می‌توان نام «قانون اساسی» گذاشت! خلاصه می‌گوئیم، این کتابچه هر چه باشد، بماند، کتاب قانون نیست!

زمانیکه حضرات غربی‌ها دیدند تنورشان با «امام خمینی» و قانون اساسی جمکران داغ نمی‌شود، نوکران را فرمودند، طرفدار «دمکراسی» شوید! اینچنین بود که مشتی آخوند و بچه‌ ملا، با عمامه و انگشتر عقیق و جای مهر و کثافت، و به قول خودشان «نجاست»، شروع کردند به لغزخوانی پیرامون دستیابی «سبزیون» به دمکراسی! جالب‌تر اینکه، سخنگویان دمکراسی کذا اصلاً نمی‌دانند «دمکراسی» چیست، خوردنی است یا پوشیدنی؟! در دمکراسی اهدائی اینان همه چیز می‌بینید جز «کنونی‌ات!» از روابط اجتماعی در مدینه‌النبی گرفته، تا طواف پیرامون کعبه و رنگ و بوی حجرالاسود، و عطر جادوئی تاپالة اشتران محترم آنحضرت در این دمکراسی خواهید یافت؛ ولی در کلام این جانوران به اصطلاح «دمکرات»، جای «مدنی‌ات» در مفهوم هزارة سوم، فردیت، در مقام مهم‌ترین عامل شکل دهندة دمکراسی، و منزلت و موضع شهروندی خالی است. همة اینان به دور قرآن جمع شده، به تعظیم و تکریم مشغول‌اند! همان‌ها که دیروز فاشیسم کوردل اسلامی را در این کتاب پیدا کرده بودند، امروز در آیات‌اش «دمکراسی» یافته‌اند، «امت» را هم به این نوع دمکراسی، ویراست آخوند و کودتاچی فرامی‌خوانند!

با این وجود، تجربة بشری نشان داده که علیرغم منافع کلان سرمایه‌داری غرب، دمکراسی فقط با عبور از مرز «تقدس» می‌تواند جائی برای خود در جامعه باز کند. جماعتی که جهت ایجاد «تقدس» به هر پدیده‌ای متوسل می‌شود، قادر نیست روابط چند بعدی حاکم بر «جوامع دمکراتیک» را درک کند. چرا که، «تقدس» فقط «تعبد» می‌طلبد، نه تفکر و تعمق. آنان که ادعا دارند «تقدس» قادر است به نحوی از انحاء در ارتباط با «تعمق» شکل گیرد، خودشان هم می‌دانند که مزخرف می‌گویند. این افراد نهایت امر پای در دور فلسفی خواهند گذاشت. به طور مثال، نمی‌توان با تکیه بر قرآن وجود خدا را اثبات کرد، و سپس همین خدا را «شاهدی» گرفت بر حقانیت قرآن! خلاصة کلام، دوران حاکمیت توحش اسکولاستیک و «اهل کتاب» بر روابط انسان‌ها سپری شده. با توپ و تفنگ و شلاق و چماق و خصوصاً با بهره‌گیری از حمایت اجنبی نمی‌توان رأی تاریخ را مردود کرد. ولی آن‌ها که منافع خود را در «دین‌فروشی» می‌بینند، راهکاری جز انداختن ملت‌ها در همان «آکواریوم فرهنگ والای مادری و دینی» نخواهند داشت. به همین دلیل است که قرآن، پیامبر اسلام، و دین خدا اینهمه در کلام سیاست‌بازان و مردم‌فروشان ایرانی‌نما از اهمیت برخوردار شده. پیشتر گفتیم که اینان جملگی نانخورهای اجنبی‌اند؛ امروز می‌بینیم که نان و گوشت اجنبی را خوب هم می‌جوند.

ولی طی چند روز گذشته شاهد بودیم که، با اوج‌گیری مواضع بین‌المللی روسیه و چین در مخالفت با سیاست‌های غرب در سوریه، فضای حاکم بر نوشتار و گفتار همین «نانخورهای» اجنبی تغییری ماهوی یافته. نخست اینکه احدی از اینان جرأت نمی‌کند از سوریه سخنی به میان آورد؛ به «نقل قول» بسنده می‌کنند! بله، در مقطعی که سیاست‌های بزرگ جهانی در سوریه شاخ در شاخ یکدیگر انداخته‌اند، و به عین می‌بینیم که «خروجی» این مصاف هر چه باشد، عملاً سرنوشت ملت ایران را نیز رقم خواهد زد، آنانکه به قول خودشان عمری «مبارزه» فرموده‌اند، در حال مکیدن «آلو» در جا خشک‌شان زده! آیا می‌باید بپرسیم چرا؟ ما چنین برداشتی نداریم.

اگر اینان خشک‌شان زده به این دلیل است که حرفی برای گفتن ندارند. به صراحت بگوئیم، اکثریت این حضرات ترجیح می‌دهند که بحران در سوریه به نفع باند کلینتن در حزب دمکرات تمام شود. باشد که به این ترتیب، امیدی برای ایجاد آشوب‌ در ایران باقی بماند، و از این مفر همکاران و هم‌رزمان‌شان با عناوین و القاب «نوین» و با تکیه بر همان ساختارهای امنیتی و نظامی به یادگار مانده از دوران «جنگ‌سرد» تشکیل دولت «جدید» بدهند. جشن هم خواهند گرفت؛ چرا که نه؟ ختنه‌سوران عموسام است!

ولی در کنار این «سکوت» شرم‌آور، عربدة‌ یا پیامبر و یا اسلاما! به صورت تلویحی از حلقوم کسانی بلند شده که تا دیروز اول و آخر اسلام و پیامبر را می‌گفتند و می‌نوشتند! اینجاست که ابعاد گستردة نفوذ محافل وابسته به غرب در تفکر سیاسی معاصر کشور، در هنر و شعر و ادبیات و نقاشی و … به صراحت خود را نشان می‌دهد. اشتباه نکنیم، اگر می‌گوئیم نفوذ «محافل»‌ به هیچ عنوان سخن از نفوذ «مکاتب» در میان نیست. نفوذ مکاتب به هیچ عنوان ایراد و اشکالی ایجاد نمی‌کند؛ این نفوذ لازم است و حیاتی! چه این مکاتب غربی باشد و چه شرقی. ولی در این میانه، «محافل»‌ مسیر دیگری دنبال می‌کنند.

اینان یک روز در افغانستان بر اجساد افغان‌ها ادرار می‌کنند، تا با انتشار فیلم این «شاهکار» راه بر آشوب اجتماعی بگشایند، و روز دیگر «انبار قرآن» آتش می‌زنند تا خلق‌الله را به خیابان ‌آورده، با عربدة «مرگ بر آمریکا» نظم عمومی را مختل کنند. خلاصه، آنچه هدف اصلی تمامی این فعالیت‌هاست همان است که غرب از دیرباز به دنبال‌اش در منطقه «له، له» زده: آشوب‌آفرینی! یادمان نرفته که در دوران سید خندان، چگونه با لات‌بازی‌ در ایران «آشوب» را به روزمرة ایرانی تبدیل کرده بودند.

ولی اگر به دلیل امتداد روابط پایدار در مرزهای روسیه و مناطق نفوذ چین و هند، امروز در ایران دست‌‌ «محافل» جهت آشوب‌آفرینی باز نیست، همان حضرات در خارج سخن از «شعر سخیف» به میان می‌آورند، و دست این و آن را گرفته، در رادیوهای «سازمان سیا» توبه نامه می‌نویسند که، «بله، من هرگز چنین شعری نسروده‌ام!»

برای آنان که به دمکراسی و آزادی بیان تعهد اساسی دارند، اینکه چه کسی چه شعری گفته نمی‌تواند اهمیت داشته باشد. این نوع «توبه‌نامه‌ها» برای ملا و بچه‌ملا اهمیت دارد. ولی این سئوال باقی است، شعری که سال‌ها و سال‌ها پیش سروده شده، و در ایران دست به دست گشته، و هیچ حساسیتی نیز پیرامون آن به وجود نیامده، چرا امروز و در شرایط «نوین» از «اهمیت» استراتژیک برخوردار می‌شود؟! باید ببینیم «شرایط نوین» چیست که تعلق چند سطر شعر را به این و یا آن «شاعر» تا به این اندازه حائز اهمیت کرده؟ به چه دلیل غرب به خود اجازه می‌دهد اردنگی و مشت و لگدی را که در سوریه از روسیه و چین و هند دریافت کرده، به صورت توسری به ایرانی منتقل کند؟ این دیگر گزافه نیست.

در مطلبی تحت عنوان «باباشمل‌ها» نوشتیم که غرب برای کنترل فضای مجازی اسب‌اش را زین کرده. البته این شاهکار را نیز همچون بسیار شاهکارهای دیگر می‌خواهند به حساب نوکران‌شان در جمکران، و طرف‌های روسی بنویسند! همان «طرف‌ها» که رونالد ریگان آنان را «امپراتوری شر» لقب داده بود! شاید هم کرملین از این «نوآوری‌ها» استقبال کند، می‌دانیم که ولادیمیر پوتین قرار است «خیلی رأی بیاورد!» و اگر ایالات متحد با اینترنت «شلوغ» کند ممکن است «آراء» کذا برای محفل پوتین از منظر «هزینه» گران‌تر از سابق تمام شود! بالاخره سیاست است و هزار کثافت.

ولی اینکه در چارچوب این کنترل احمقانه، مرتباً اینترنت ایرانیان را قطع کنند، بعد هم شعرنویسی و هجوسرائی، یعنی یکی از هنرهای بدیعة ادبی در ایران را در اروپای غربی شامل «سانسور» و «ممیزی» آقایان اوباما و پوتین نمایند دیگر از آن حرف‌هاست. خدمت‌شان بگوئیم، در شرایط امروز اگر می‌خواهید «وحشت» را سازماندهی کنید، بهتر است اینترنت را رها سازید که درد بی‌درمان‌تان را دوا نخواهد کرد.

حیف که ما شاعر نیستیم! در غیر اینصورت خطاب به آن‌ها که عمری روزه‌داری کردند تا امروز با «گه» افطار ‌کنند، و خصوصاً خطاب به رادیوئی که به قول خودش برای ایرانیان «فیلترشکن» می‌سازد تا بیایند و در سایت‌اش مطالبی سراپا کذب، و مزخرفاتی در باب گفتار و کردار «اسلامی» بخوانند، می‌گفتیم:

عموساما! بر آن رهبر، به ریش آن پیمبر
به فرق پیشوا و مغز نوکرت‌
ریدم!

و این عمل «سخیف» نیست؛ خیلی هم «واجب» است!


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ سی‌ایکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا

فیلترشکن‌های جدید23فوریه2012

proxy4free.biz
netunblocker.com
unblocker.biz
turboproxy.us
easyearnonline.in
coolproxybro.com
getmepast.net
3xover.us
proxyarmor.com
showmethispage.com
safersurfing.net
coffecups.net
theproxyonline.com
thetwitterproxy.com
eyou.eu
securebrowse.us
beachvacations.tk
4everproxy.com
3349644414
unblocked5.info
unblocked4.info
unblocked3.info
unblocked2.info
newyorksky.info
bestfreshinfo.info
surfersparadise.tk
snowproxy.com
letmeaccessnow.info
instantunblock2012.info
surfgold.tk
unblockcayenne.info
surfbeaches.tk
secureprox.info
crystalforge.info
vacationpackage.tk
2012sopa.info
antisopa.info
surfseclusion.tk
anonymousgrown.info
unlockmyip.info
schoolproxy.us

سنگر سکوت

بحران «سیاسی ـ نظامی» سوریه در هر گام به اهداف واقعی خود، یعنی تأثیر بر روند مسائل در ایران نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود. از ماه‌ها پیش روشن بود که پدیدة «بهار عرب» در واقع ایران را به عنوان هدف اصلی نشانه رفته. اینک با فروپاشی دیواره‌های «نظامی ـ امنیتی» ترکیه در مرزهای جنوبی‌اش، و بی‌اعتباری روزافزون آنکارا در برابر آنچه تحولات «جهان عرب» لقب گرفته، نوک سرنیزة این تحولات به جانب ایران متوجه می‌شود. ولی این سئوال مطرح می‌شود که این تحولات تا به کجا می‌تواند ادامه یابد، و در نتیجة این طوفان سیاسی چه عوامل، چه محافل، و خصوصاً چه سیاست‌هائی در کشورمان شامل تجدید نظر پایه‌ای خواهند شد. مطلب امروز را به بررسی اجمالی این سرفصل‌ها اختصاص می‌دهیم. پس نخست نگاهی داشته باشیم به فروپاشی «اقتدار» ترکیه در مرزهای جنوبی.

از آغاز بحران «بهارعرب» شاهد بودیم که تمایل اصلی محافل غرب، خارج از به قدرت رساندن اوباش شهری و ملایان در کشورهای «بهارزده»، بر پایة تبدیل ترکیه به منبع الهام رژیم‌های برآمده از این تحولات تکیه داشت. این «الگو‌سازی» استعماری که چند سال پیش در شهر «داووس» طی جر و بحث «نمایشی» بین اردوغان، رئیس دولت ترکیه و شیمون پرز، رئیس جمهور اسرائیل شروع شده بود، به درگیری آنکارا و تل‌آویو بر سر «کمک‌رسانی» به فلسطینی‌ها در نوار غزه رسید، و پس از ایجاد بحران در کشورهای عرب‌زبان خاورمیانه و شمال آفریقا به دو محور اصلی در سیاست‌های منطقه‌ای غرب جان داد؛ محور سیاسی «آتاترکیسم اسلامی» و محور استراتژیک شیخ‌نشین‌های «ضد بهار.»

محور نخست «الگوسازی» از آتاترک‌ایسم حاکم بر آنکارا برای ملت‌های منطقه را مد نظر داشت! الگوسازی‌ای که در هر میعاد، غرب با به «ارزش» گذاشتن آن سعی داشت نقش اصلی خود را به عنوان معمار «بحران‌ها» از نظر پنهان داشته، نوعی «رئالیسم» سیاسی را به عنوان اهداف واقعی «توده‌ها» علم ‌کند! در این میانه نظام سیاسی حاکم بر ترکیه به عنوان نماد همین «رئالیسم» به خورد خلق‌الله داده می‌شد. محور دیگر همانطور که گفتیم نقش استراتژیک شیخ‌نشین‌های عربستان سعودی و قطر بود. این دو «کشور ـ خیمه» در واقع پادگان‌های نظامی ایالات متحد در مناطق نفت‌خیر هستند که وظیفه داشتند با پذیرش دیکتاتورها و همکاران و «حواریون» دستگاه‌های فروپاشیده و فراری‌های دولت‌های ساقط شدة‌ کشورهای «بهارزده»، در جایگاه «مخزن» نیروهای ضدانقلابی نقش‌آفرینی کنند. در صورت «نیاز»، حضور صدها تن از مخالفان «بهارعرب» در این «خیمه‌ها» می‌توانست به عنوان کارت مذاکرات با قدرت‌های بزرگ به روی میز بده‌بستان‌ها گذاشته شود!

ولی با آغاز بحران در سوریه، استراتژی‌های اتخاذ شده در ترکیه و عربستان، به سرعت عدم کارآئی خود را نشان داد. به محض شروع بحران سوریه، همچون دیگر «بهارها»، سریعاً شاهد نقش‌پذیری دولت آنکارا در این رخدادها بودیم. «پناه بردن» صدها تن از «مردم» مسلمان به شهرهای مرزی در ترکیه؛ سروصدای رسانه‌ای اردوغان بر علیه حزب بعث؛ حمایت بی‌قید و شرط آنکارا از دخالت نظامی غرب در سوریه؛ انساندوستی‌های نمایشی اردوغان که هم دهکده‌های کرد را بمباران می‌کرد، و هم برای مسلمانان سوریه اشک تمساح می‌ریخت، و … طی چند هفتة گذشته در صدر اخبار سیاسی منطقه قرار گرفت. ولی جالب این بود که نتیجة‌ «نمایشات» فوق، اینبار واژگون از آب در می‌آمد!

در عمل به اثبات رسید که به دلیل مواضع سیاست‌های بزرگ منطقه‌ای،‌ موضع‌گیری‌های آنکارا آبکی‌تر از آن است که بتواند زمینه‌ساز تحولاتی جدی در فضای بحران‌زدة مرزهای جنوبی ترکیه شود. در واقع، با واژگونگی سیر تحولات، «الگوسازی» غرب از نظام حاکم بر ترکیه، بجای تبدیل این نظام به اسب‌شاهوار اهداف گسترش‌طلبانة ایدئولوژیک غرب، به تلاشی پیوسته برای جلوگیری از به بن‌بست رسیدن فلسفة وجودی خود آتاترک‌ایست‌ها در ترکیه تبدیل شد! ترکیه، که از منظر تاریخی با تکیه بر مراودات ویژة آنکارا با سرفرماندهی ناتو خود را از هر گونه تعرض منطقه‌ای «مصون» می‌دید، اینبار می‌بایست زلزله سیاسی و ایدئولوژیک را در قلب ساختار دولتی و نظامی‌اش تجربه کند. تجربه‌ای که همزمان با «لو» رفتن کودتاهای چپ‌ و راست، و موضع‌گیری‌های اسلامی و «تند و تیز» اردوغان، هم ارتباط سنتی نیروهای نظامی غرب را با سرفرماندهی ترک دچار اختلال کرده بود، و هم دقیقاً در مسیر عکس تحولات جهان عرب، یعنی به چالش کشیدن «اسلام دولتی» طی طریق می‌کرد. خلاصه بگوئیم، ترکیه هم حمایت ابزاری ساختار ناتو را از دست می‌داد، و هم ناخواسته در خلاف جهت جریان تحولات منطقه‌ای شنا می‌کرد. نتیجة این شنای سیاسی انزوا و پناه بردن به دامان محافل نظامی داخلی است. این است دلیل سکوت آزاردهندة مقامات ترکیه پیرامون تحولات «جهان عرب» طی چند روز گذشته. ترکیه ناچار شد در مورد مرزهای جنوبی‌اش بالاجبار سکوت اختیار کند.

بدیهی است که سکوت آنکارا، فعالیت قطب دیگر غرب در منطقه را در پی آورد. همان قطبی که روی میز اتاق‌های طراحی قرار بود نقش «مخزن» مخالفان «بهارعرب» را برعهده گیرد. بله، شاهدیم که با عقب‌نشستن اردوغان، «کشور ـ خیمه‌های» قطر و عربستان ابتکار عمل را در اردوگاه غرب به دست ‌گرفتند! ولی این کشورها از ویژگی بخصوصی برخوردارند؛ نخست اینکه ساختار اجتماعی، مالی و اقتصادی حاکم بر آنان به هیچ عنوان نمی‌تواند «الگوئی» جهت جهان معاصر ارائه دهد. و چه بسا که «الگوی» حاکم بر این جوامع در افکار عمومی جهان بهترین زیربنا و بهانه جهت اوج‌گیری اعتراضات و ضدیت توده‌ها با اینگونه حکومت‌ها تلقی ‌شود. دیگر آنکه، کشورهای مذکور،‌ خارج از نبود هر گونه وجه مشترک سیاسی و ایدئولوژیک، نه با سوریه هم مرز هستند، و نه اصولاً جائی در تاریخ چند هزار سالة منطقه‌ای دارند.

عربستان و قطر از جمله کشورهای دست‌سازی هستند که توسط ارتش‌های اشغالگر غرب و پس از جنگ دوم جهانی پای به منصة ظهور گذاشته‌اند؛ و علیرغم حمایت بی‌قید و شرط سرمایه‌داری آنگلوساکسون نمی‌توانند وزنة تاریخی ترکیه، سوریه، ایران و روسیه را در منطقه داشته باشند! خلاصة کلام، عملیات ایندو کشور، به عنوان «آتش‌نشان‌های» واشنگتن، بیشتر به یک نمایش کمدی می‌ماند،‌ تا به موضع‌گیری سیاسی.

با این وجود، از آنجا که قافیه به تنگ آمده بود، واشنگتن هم به جفنگ آمد و با حمایت سیاسی آمریکا، نخست قطر، و سپس عربستان سعودی پیش‌نویس‌ قطعنامه‌هائی را جهت بررسی به شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل ارسال کردند! باید بگوئیم این عملیات «سیاسی» برای واشنگتن و متحدان‌اش جز بی‌آبروئی و افتضاح نتیجه‌ای ندارد. وابستگی و دست‌نشاندگی این شیخ‌نشین‌ها به ایالات‌متحد علنی‌تر از آن است که بتوان آن را به نحوی از انحاء «بزک» کرده، و وجیه‌المله جا زد. ولی از منظر استراتژیک اوضاع از اینهم خراب‌تر شده؛ فعالیت منطقه‌ای قطر و عربستان، نه فقط به معنای از دست دادن ترکیه، که ترجمانی است از فروپاشی «مخزن» و انبار مخالفان «بهارعرب!»

آمریکا به این ترتیب هم «طرفداران» بهارزده، و در رأس‌شان نقش سیاسی اردوغان را از دست داده، و هم مخزنی را که در آن نیروهای «ضدبهار» برای روز مبادا روی سر هم انبار شده بودند. به صراحت بگوئیم، هزینة استراتژیک و نظامی این عقب‌نشینی برای واشنگتن و حتی لندن، بسیار سنگین‌تر از آن است که برخی استراتژها با مقالات‌شان سعی در به نمایش گذاشتن‌اش دارند.

دقیقاً به همین دلیل است که با «لال‌مانی» گرفتن حاکمیت ترکیه، و «رستم صولتی» شیخ‌های قطر و عربستان شاهد از سر گیری «تهدیدات» نظامی ایالات متحد بر علیه حکومت اسلامی جمکران می‌شویم! اینبار آمریکا در شرایطی در کانال‌های جنگ‌افروزی خود در منطقه می‌دمد، که هم کنترل سنتی‌اش یعنی کودتاهای نظامی را در ترکیه بکلی از دست داده، و هم روابط «پنهان‌اش» با مخالفان «بهارعرب» اینگونه که شاهدیم در بوق و کرنا افتاده. به عبارت دیگر، آمریکا هم نوک حمله را از دست داده، و هم حاشیة امن و «پشت‌جبهه» جهت عقب‌نشینی را. تهدیدهای «نظامی» ناوگان پنجم ایالات متحد علیه حکومت پیزوری آخوندها در ایران، فقط و فقط جهت «تلطیف» جو استراتژیک به نفع واشنگتن صورت می‌گیرد. تلطیفی که فرضاً می‌باید امکان تنفس استراتژی‌های غرب را در منطقه به همراه آورد. چرا که، آمریکا نیک می‌داند که هیچ امکانی جهت حملة نظامی به کشورمان ندارد، و در صورت دست زدن به چنین عملیاتی، نه تنها سرنوشت ارتش اسرائیل طی جنگ 33 روزه در انتظارش خواهد بود، که می‌باید با منافع منطقه‌ای خود در خاورمیانه تا ابد وداع کند. طرف‌ مقابل در این میانه به هیچ عنوان حکومت آخوندها نیست؛ آن‌ها که «طرف» درگیری‌اند، پاسخ مناسب را برای ناوگان پنجم در زرادخانه‌شان حاضر و مهیا دارند. و اگر چنین حماقتی از سوی ایالات متحد صورت گیرد، نتیجه‌اش جز بهینه کردن شرایط برای همان «طرف‌های» درگیر نخواهد بود. در این وانفسا، نگاهی به شرایط سیاسی ایران ملازده خارج از لطف نیست.

ورای تمامی بن‌بست‌های سیاسی و تشکیلاتی که جمکرانی‌ها با آن روبرو شده‌اند، به دلیل رخدادهای منطقه‌ای، حکومت ملائی نیز در سراشیب عقیدتی خود قرار گرفته. کفگیر ایدئولوژی‌سازی از دین و مذهب که تخصص اسلامگرایان در دهه‌های 1960 و 70 در ایران بود، امروز به ته دیگ خورده. چپ‌نمائی و راست‌گرائی به عنوان اصول کلی ایدئولوژی‌سازی‌های «ملائی»، با الهام از دوقطبی‌های «جنگ‌سرد» توانست خدمات شایسته‌ای به واشنگتن و لندن ارائه دهد؛ خدماتی مشابه «فروپاشاندن بلشویسم!»

با این وجود، امروز اسلامگرائی نزد عشاق «بهار عرب»، هم الگوهای آتاترکی خود را از دست ‌داده‌، و هم همکاری‌اش با القاعده و شیخ‌های عربستان و قطر علنی شده! باید پرسید کدام عقل سلیمی، مسلمان یا غیر، در شرایط فعلی می‌تواند ادعای وجود اهداف عالیه در چارچوب این قماش «ایدئولوژی دینی» را داشته باشد؟ حکومت اسلامی که با تکیه بر سیاست «چادرسیا»، دین‌فروشی و زاهدنمائی طی سه دهة گذشته توانست برای خود در خیمة سیاست‌های ایالات متحد «جائی» و مأمنی باز کند، امروز به دلیل عقب‌نشینی واشنگتن دو راه بیشتر در برابر ندارد.

شق اول اینکه، حکومت اسلامی همچنان بر طبل اسلام‌گرائی زده، جامعه را به سوی ملائی‌تر شدن روابط اجتماعی و هنری و فرهنگی به پیش راند. این گزینه، از طریق ایجاد راه‌بند در برابر هر گونه تقبل تغییرات کلی و پایه‌ای، حکومت اسلامی را در انزوای هر چه بیشتر قرار خواهد داد. چرا که، در صورت ملائی‌تر کردن روابط، مشکل اصلی جمکران یافتن متحد منطقه‌ای خواهد شد. و به دلائلی که در حال حاضر امکان بسط و توسعه‌شان وجود ندارد، ترکیه هم امکان نخواهد داشت با این حکومت روابط نزدیک‌تری ایجاد کند. به این دلیل که «خطر» چرخش‌های «انتخاباتی» در ترکیه، و پیچش آنکارا به جانب آذربایجان، روسیه و اوکراین همچون شمشیر «داموکلس» بر این روابط سنگینی خواهد کرد، و دست جمکرانی‌ها در پوست گردو است. از سوی دیگر، «دوستی» و هم‌پیمانی با ملا نیز حتی اگر اسلامگرایان در ترکیه باقی بمانند، برای اردوغان و «گل» گران‌ تمام خواهد شد. در نتیجه، راه‌حل پیشنهادی قبیلة انگلیسی «لاریجانی» پیرامون نزدیکی به ترکیه بی‌ثمر است.

از سوی دیگر،‌ عربستان و قطر نیز حاضر به پذیرفتن ایران ملائی نیستند. چرا که نه ملایان می‌توانند روابط «گرم و صمیمانة» خود را با این شیوخ در افکار عمومی و خصوصاً نزد «دوستداران» اسلام و انقلاب‌شان توجیه کنند، و نه وابستگی شیخ‌ها به آمریکا،‌ گسترش روابط با تهران را برای ایالات متحد مفید به فایده خواهد نمود. خلاصة کلام، با علنی شدن کارت‌های آمریکا در منطقه، مشکل اصلی سیاست‌های «ملائی» در ایران همانا یافتن «پناهگاهی» جهت پنهان نمودن واقعیت روابط‌اش با غرب است، و این مشکل به هیچ عنوان در ساختار استراتژیک فعلی قابل حل نیست.

شق دوم دور شدن حکومت اسلامی از پیش‌فرض‌های رایج و تجدیدنظر اساسی در سیاست‌های «طالبان‌سازی» در ایران است. در چنین طرحی نیز سئوال جاودان و همیشگی همان مسئلة پتانسیل رژیم سیاسی حاکم جهت پیشبرد سیاست‌های نوین خواهد بود. این سیاست مسلماً بازتابی است از آنچه قدرت‌های بزرگ در مرزهای مالی و اقتصادی و خصوصاً استراتژیک‌شان پیش‌بینی کرده‌اند. خلاصة کلام، قضیه آنقدرها به رژیم اسلامی هم محدود نمی‌ماند. مسلم است که انگلستان با این طرح مخالفت خواهد کرد؛ گزینة انگلیس از هم اکنون مشخص شده، برقراری دوبارة نوعی «آریامهریسم» و فاشیسم تحت عنوان سلطنت در ایران! انگلستان به این نتیجه رسیده که خواهد توانست یک‌بار دیگر کلاه شرعی جدیدی سر ملت ایران بگذارد؛ دیروز با امام و شیخی که دم از «دین حق» می‌زد، و امروز با شاهی که همچون ملایان در کنار «مردم» نشسته، به قول خودش «سکولار» شده، و خواستار اجرای مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر نیز هست!

ولی از آنجا که شرایط استراتژیک به صورتی پایدار تغییر کرده، نه انگلستان تصمیم‌گیرندة نهائی در این میانه خواهد بود، و نه صورتبندی سنتی «شیخ‌وشاه» حرف آخر را می‌زند. قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای، چین، روسیه و هند بیش از انگلستان در این زمینه تصمیم‌گیرنده می‌شوند، و دیری نمی‌پاید که صورتبندی سنتی «شیخ‌وشاه» توسط افکار عمومی ملت ایران به چالش کشیده خواهد شد. در این مقطع است که می‌باید در انتظار حضوری نوین برای ایرانیان در روابط داخلی و منطقه‌ای باشیم، و این خود حکایتی است جداگانه.


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ سی‌ایکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا

فیلترشکن‌های جدید14فوریه2012

1proxy.de
sneakyred.com
sneakyking.com
oroxy.com
uproxy.in
uu.tj
aproxyfree.com
idealearnings.in
2a55.com
zproxy.in
youtube-proxy.biz
byproxies.com
whyilikethis.in
asknoph.com
rantoro.com
servr.biz
free99proxy.com
surfkingproxy.com
defenseproxy.com
proxyentry.com
rainbowforge.info
all-unlock.info
debt-consolidation.tk
forexunlk20.tk
beneficiary.tk
proxcourier.tk
dooropening.tk
surfstudentloan.tk
delightsurf.tk
elminatedebt.tk
hundredtunnel.info
mortgagesettlement.tk
greedisproxy.info
cashquick.tk
forexunlk18.tk
surfbraces.tk
spiralcloud.info
proflowers.tk
tftonline.tk
blowoutsale.tk
rushkickoff.tk
whitenteeth.tk
forexproxy2.tk
luckycash.tk
finalsurf.info
iphoneproxy.info
proxy2012usa.com

انقلاب قندی!

دخالت آشکار کرملین در حوادث کشور سوریه، جای کارت‌های «برنده» و «بازندة» منطقه‌ای را به صورتی پایدار با یکدیگر عوض کرد. پایتخت‌های غرب که با تکیه بر پشتوانة پوپولیسم و مردمفریبی‌ای که دین‌فروشان در اختیارشان قرار داده بودند، تا همین چند ماه پیش حاکمان بلامنازع افکار عمومی در «جهان اسلام» به شمار می‌رفتند، در صحنة سیاست منطقه‌ای به حامی آشوبگران، ملایان و اوباش شهری تبدیل شدند و اعتبار «دمکراسی‌های» پیشنهادی‌شان از میان رفت. به این ترتیب، صورتک «بهارعرب»، که بجای تکیه بر مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر، و تلاش جهت احقاق حقوق «شهروندی»، با الهام از غوغاسالاری اوباش و ملایان به ابزاری جهت باج‌گیری غرب از ملت‌های خاورمیانه تبدیل شده بود، فرو افتاد، و مطالبات مالی، اقتصادی و استراتژیک غربی‌ها از پشت این صورتک نفرت‌انگیز خود را به نمایش گذاشت.

اینبار عربدة طبل توخالی «اسلام سیاسی»، و طنین الله‌اکبر نانخورهای سازمان سیا خاستگاه واقعی خود را به صراحت نشان داد. و این فرصتی است طلائی برای ملت‌های منطقه جهت خروج از بن‌بستی که غرب در مسیر حمایت از منافع مالی خود بر تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی حاکم کرده. حوادث سوریه به صراحت نشان داد که غرب چگونه در پس هیاهوی حمایت از «دمکراسی»، در پی به قدرت رساندن اسلامگرایان، ملایان و اوباش شهری است. حال این پرسش مطرح می‌شود که به چه دلیل این هیاهوسالاری تا این حد مورد توجه محافل سرمایه‌سالاری غرب قرار گرفته؟

دلائل فراوان است، و بارها در این وبلاگ به بررسی جزئیات‌شان پرداخته‌ایم. به طور کلی، دین‌فروشی یکی از تخصص‌های غیرقابل تردید سرمایه‌داری غرب در مناطقی است که تحت چپاول قرار می‌گیرند. حداقل ایرانیان با آنچه پایتخت‌های غرب تحت عنوان حقانیت «امام خمینی» بر سر کشورمان آوردند آشنائی نزدیک دارند. تبلیغات غرب همیشه بر محور دروغ، شارلاتانیسم و با تکیه بر حماقت‌ توده‌های تحریک شده به حرکت در آمده، و در همین چارچوب است که در تاریخ 9 فوریه 2012، آقای «دوگلیستیانی»، سفیر «دمکراسی» فرانسه در روسیه، با انتقاد از سیاست مسکو برای ممانعت از بازتولید حمام خون به شیوة لیبی در سوریه، ‌ به خبرنگار کامرسانت می‌گویند:

«حتی اخوان‌المسلمین هم‌ اگر قدرت را به چنگ آورند، شعارهای تند خود را رها کرده سیاستی میانه‌رو اتخاذ خواهند نمود!»

بله، اسلام خوب، دیکتاتور میانه‌رو و این نوع مزخرفات همان «سخنوری» است که طی دوران ریاست «جمهوری» هاشمی رفسنجانی،‌ از این آخوند جنایتکار در ادبیات رسانه‌ای غرب دولتمردی «میانه رو» تحویل افکار عمومی جهان می‌داد. این همان شیوة «برخورد» واژگونه با واقعیات اجتماعی است که به تبلیغات‌چی‌های غرب امکان می‌دهد تا نماد سرکوب حکومت اسلامی، یعنی محفل میرحسین موسوی را در پس هیجانات توده‌های تحریک شده به منادیان «دمکراسی و آزادی» در کشور ایران تبدیل کند. در راستای همین سیاست انسان‌ستیز است که رادیوفردا، مورخ 20 بهمن‌ماه سالجاری با توسل به یک مرکز شایعه‌پراکنی،‌ «خبرموثق» تهدید فرزندان موسوی را در بوق می‌گذارد:

«سایت کلمه: فرزندان میرحسین موسوی تهدید به بازداشت شده‌اند!»

سرمایه‌سالاری یانکی‌جماعت اینگونه برای ملت ایران «شرح وظائف» می‌نویسد. از این پس، ما ملت نه تنها می‌باید نگران موسوی و «زهراخانوم» با آن «چادر» آزادیخواهانه‌شان باشیم، که نگرانی از «وضیعت» فرزندان موسوی هم به «شرح وظائف‌مان» اضافه شده! نگرانی برای «وضعیت» فرزندان افرادی که طی دوران هشت‌سالة خوشرقصی‌های‌شان‌ برای محافل استعماری، علاوه بر سرکوب همه جانبة ‌ما ملت،‌ بیش از 7 هزار جوان ایرانی را در سلول‌های زندان به خاک و خون کشیده‌اند! و جالب اینکه از این جنایت ابراز بی‌اطلاعی هم می‌کنند. ‌بله، قضیه خیلی شیرین شده؛ غرب دیگر تعارف و رودربایستی را کنار گذاشته‌. استعمار غرب مستقیماً می‌گوید که در ایران از چه کسانی طرفداری می‌کند. اتفاقاً در مسکو هم سفیر فرانسه صراحت به خرج داده و به خبرنگاران کامرسانت می‌گوید که در فردای فروپاشانی حکومت بعث سوریه قرار بود کدام آخوندها را سر کار بیاورند! نام این عملیات ضدانسانی را هم گذاشته‌اند، «حمایت از دمکراسی!» آن دسته از ایرانیان که هنوز آمریکا را حامی استقرار دمکراسی در ایران به شمار می‌آورند، بهتر است بجای مقاله‌نویسی‌های «دبستانی» و بازی با الفاظ و مفاهیم گنگ نظیر «عفاف»، «کرامت» و «مبارزه با ظلم و ستم»، یا با تائید اهداف واقعی ولینعمت‌شان در کنار آخوندها دکان مناسبی جهت اسلام‌فروشی بزنند، یا اینکه به ایرانیان طرفدار اعلامیة جهانی حقوق بشر بپیوندند؛ راه دیگری وجود ندارد.

ولی در این میان، یک سئوال هنوز بی‌جواب می‌ماند. دلیل چرخش روسیه در برابر مطالبات ضدانسانی غرب در سوریه چیست؟ این چرخش تبعات گسترده‌ای خواهد داشت، و نهایت امر آتاترک‌ایسم آبکی در ترکیه، حکومت اسلامی جمکران و عملیات‌ آمریکا و اسرائیل در افغانستان و پاکستان و عراق را نیز تحت‌الشعاع قرار خواهد داد. پس چرا کرملین که طی یکصدسال گذشته،‌ خصوصاً پس از فروپاشی اتحاد شوروی همیشه سعی داشت در سایة «حمایت» زیرجلکی از اقدامات نظامی آمریکا، انگلستان و چین، موجودیت پدیده‌ای به نام روسیة «حامی خلق‌ها» را در معادلات جهانی جاسازی کند، مجبور شده در برابر زیاده‌خواهی‌های محافل غرب بایستاد؟

مسلماً پاسخ به این سئوال ساده نیست. چرا که به شرایط داخلی فدراسیون روسیه، درگیری‌های جناحی، مواضع نظامی و امنیتی کرملین در جهان، و بسیاری داده‌های مالی، اقتصادی و تولیدی مربوط می‌‌شود که در دسترس ما نیست. ولی اگر بخواهیم تا حد امکان «حیطة» این بررسی را محدود کنیم، می‌باید بپذیریم که دست گذاشتن غرب روی سوریه به مثابه عبور از «خط قرمز» کرملین بوده. البته گذشتن از «خط قرمز» کذا در دوره‌ای صورت گرفت که مسکو سر از خاک «بحران‌های داخلی» بر‌داشته بود، و این امکان را داشت تا در برابر سیاست‌هائی که منافع غرب را در افغانستان، عراق، ترکیه و خصوصاً ایران و سوریه به مسکو تحمیل می‌کرد، عکس‌العمل تند و «امنیتی ـ نظامی» نشان دهد. مصاحبة اخیر ولادیمیر پوتین، که طی آن هدف اصلی استقرار موشک‌های آمریکائی در ترکیه را روسیه و نیروهای نظامی اینکشور معرفی کرده بود، نشان داد که دورة «آسه برو، آسه بیا» برای کرملین دیگر به پایان خود نزدیک شده. و روسیه می‌باید پای در سیاستی فعال، نه فقط در مناطق مسلمان‌نشین جنوب سرزمین‌های‌اش، که در قلب اروپای شرقی و غربی بگذارد. حضوری که بدون تردید تنش‌های جهانی را افزایش خواهد داد.

در سوریه، یک دولت لائیک حاکمیت را در دست دارد. هر چند حکومت خانوادة اسد به هیچ عنوان نمی‌تواند نماد یک حاکمیت «دمکراتیک» تلقی شود، ولی اعمال تغییرات دمکراتیک در ساختار دولت بعث سوریه مسلماً از آنچه سفیر فرانسه «میانه‌روی‌های» احتمالی آخوندهای اخوان‌المسلمین معرفی می‌کند به مراتب ساده‌تر خواهد بود. حاکمیت فرانسه، که پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی،‌ سوریه را به مثابه «غنیمت» جنگی به اشغال خود درآورد، به چه دلیل امروز ترجیح می‌دهد که تغییرات دمکراتیک تحت نظارت «اخوان‌المسلمین» صورت گیرد، تا زیر نظر دولت قانونی سوریه؟ ا گر «هدف» غائی و نهائی برقراری دمکراسی است، «ترجیحات» سیاسی فرانسه و به طور کلی غرب، در مورد سوریه را چگونه می‌باید تحلیل کرد؟ چگونه می‌توان این اصل را مردود دانست که حمایت پاریس در واقع از اسلامگرائی و آخوندبازی است، و نه از دمکراسی؟

سرآغاز گذار به دمکراسی، همان صورتبندی‌ای است که 33 سال پیش در میعاد بهمن‌ماه 1357، شادروان بختیار قصد اعمال آن را در ایران داشت. تلاشی که با توطئة کودتاچیان اسلامگرا،‌ ملایان و اوباش «چپ‌نما» و همکاران اینان نهایت امر ابتر ماند، و کشور را همانطور که دیدیم آسان و ارزان به دست عمال سازمان سیا داد؛ به دست‌ همان‌ها که با پول‌های دزدی به کانادا می‌گریزند!

چرا پایتخت‌های غرب که تمامی امور کشور ایران را پس از کودتای 28 مرداد 1332، تحت نظارت داشتند، برای اجرای تغییرات «دمکراتیک» دربار را تحت فشار قرار نمی‌دادند؟ چرا بجای افراد بی‌آبروئی از قماش اسدالله‌ علم، هویدا، جمشید آموزگار و شریف‌امامی، از سیاستمداران محبوب‌تر و چهره‌های تازه استفاده نمی‌شد؟ چرا در هر موقعیتی که دربار برای افزایش آزادی‌های سیاسی مجبور به «عقب‌نشینی» بود، بجای پر کردن فضای ایجاد شده با شخصیت‌های دمکرات و الهامات انسانی، عربدة اوباش خیابانی و لات‌ها خلاء سیاسی و اجتماعی را اشباع می‌‌کرد؟ این‌ پرسش‌ها و بسیاری سئوالات دیگر هنوز بی‌جواب باقی مانده، و تاریخنگاری افلیج و استعمارزدة ایران به این زودی‌ها به سئوالات فوق پاسخ نخواهد داد.

ولی اگر این سئوالات در ایران بی‌جواب مانده، امروز در سوریه این امکان واقعی وجود دارد که ملاجماعت و هوچی‌های اسلامگرا در برابر دمکراسی عقب بنشینند؛ این یک نقطه عطف تاریخی است، و نمی‌توان آن را دستکم گرفت. از هم امروز، به دلیل عقب‌نشینی یانکی‌ها در منطقه شاهدیم که نوکران‌شان، از دولت اردوغان گرفته تا اوباش «ماسون» در ایران، دست به تبلیغات «دینی» زده‌اند. یکی «نسل دیندار» تربیت می‌کند، و آن دیگری برای «چادرسیا» در ایسنا «به‌به‌وچه‌چه» به راه انداخته؛ این‌ نیست مگر وحشت این اوباش از پیروزی حرکت دمکراتیک ملت‌های منطقه.

موضع‌گیرهای امثال اردوغان و کنی یک فاجعه است! فاجعه نه برای یک فوتبالیست همچون اردوغان که معلوم نیست به چه دلیل سر از پست نخست‌وزیری به درآورده! فاجعه نه برای فرد منفوری همچون محمدرضا مهدوی کنی، «استاد اعظم» فراموشخانه! این موضع‌گیری‌ها برای ملت‌های ترکیه و ایران فاجعه بار است، ملت‌هائی که دهه‌‌ها مبارزه با حاکمیت ملا، خلیفه‌گری و استبداد سلطنتی را پشت سر گذاشته، و امروز سخنگویان حکومت‌های‌شان می‌خواهند «نسل دیندار» و «چادری» تحویل جامعه بدهند! باید پرسید این آتاترک که اینهمه باد در آستین‌اش می‌اندازید و در تبلیغات ترکیه او را «پدر» ملت جا زده‌اید، کجاست، چه می‌گفت، و امروز چه می‌تواند بگوید؟

آن‌ها که لات‌ولوت‌ها را روز 22 بهمن با وعدة ساندیس و آب‌قند به خیابان‌ها خواهند آورد تا به قول خودشان فروپاشی «استبداد» را جشن بگیرند، واقعاً با چه روئی دست به این تبلیغات خر رنگ‌کن می‌زنند؟ کدام استبداد را از بین برده‌اید که امروز برای نابودی‌اش «جشن» می‌گیرید؟ ملت ایران امروز تحت حاکمیت مستبدترین، فاسدترین و سرکوبگرترین انواع حکومت‌ها زندگی می‌کند. در طیف به اصطلاح مخالف حکومت نیز همین آزادی‌ستیزی را شاهدیم. فریاد «انقلاب، انقلاب» که از حلقوم توده‌ای‌، مجاهد، فدائی‌ و جبهة «ملی» و نهضت عاظادی بیرون می‌آید، فریاد مرگ آزادی ملت ایران است. این‌ها فراموش کرده‌اند که روز 22 بهمن، پس از کودتای نکبت‌بار ارتش شاهنشاهی، در ذهن علیل‌شان هیچ «آرمانی» جز استبداد وجود نداشت. هر یک می‌خواست «استبداد» مورد نظر خودش را پیاده کند؛ فقط می‌ماند خواست «بیگانه»،‌ به عنوان داور نهائی. داوری که در عمل نان و آب ارتش کذا را می‌داد.

و امروز می‌بینیم که خواست بیگانه چه بود. از اینرو جهت خروج از بن‌بستی به نام «انقلاب اسلامی»، بجای ور رفتن با «رخداد 22 بهمن»، و کلنجار رفتن با «آن‌ها که به انقلاب خیانت کردند» و ردیف کردن ترهاتی از این دست، راهی جز محکومیت بی‌قید و شرط این تجربة نفرت‌انگیز در تاریخ کشورمان وجود ندارد. به این «بیراهه» می‌باید در همینجا نقطه پایان گذارد. انسان منطقی به همان راهی می‌رود که ملت‌ها در اتحاد جماهیر شوروی سابق برگزیدند. آقایان «چپ‌گرا!» «انقلابیون!» شما که به نعلین چند رأس آخوند چسبیده‌اید،‌ فراموش کرده‌اید؟ کور که نبودید، در گهوارة «انقلاب شوراها» احدی برای حمایت از استالین و کلنجار رفتن با «محسنات نظریه‌پردازانة» لنین به خیابان‌ها نیامد! کسی نیامد، چرا که جامعه به مرحله‌ای از رشد دست یافته بود که دیگر جائی برای دیکتاتورها و نظریه‌پردازان دیکتاتوری در آن پیش‌بینی نمی‌شد. حال از شما می‌پرسیم، کجا نشسته‌اید؟

به گروهی که بر سر دوراهی «انقلاب خوب»، و رهبری «تمامیت‌خواه» و «نادرست» نشسته‌اند و مرتباً ویراست‌های «دل‌انگیز» از انقلاب‌شان برای‌مان رو می‌کنند، می‌گوئیم، جائی در آیندة منطقه نخواهید داشت. جهانیان منتظر تصمیمات شما و استنتاجات‌تان از یک حرکت کور و عصبی و بی‌هدف نخواهند ماند. امروز در سوریه سیاست منطقه‌ای غرب چنان ضربه‌ای دریافت کرده که فریاد در گلوی‌اش خاموش شده. خفه شدن فریاد استعمارگران در گلوگاه، در آیندة نزدیک این مکان را فراهم خواهد آورد که آرمان‌های دمکراتیک ملت‌ها پای به صحنه بگذارد. در چنین میعادی جائی برای بازی کردن با «افتخارات انقلابی» وجود ندارد، یا با تحولات منطقه‌ای همراه می‌شوید، و یا دست در دست ملایان و اسلامگرایان و لات‌ولوت‌های «سازمان سیا» به زباله‌دانی می‌روید که بزودی امثال اردوغان، مقام معظم، اسماعیل هنیه و دیگر نانخورهای استعمار در آن خواهند نشست.


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ سی‌ایکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا

فیلترشکن‌های جدید11فوریه2012

unblocked8.info
goproxing.info
virilityexondecomprar.com
unblocked5.info
handgrab.info
unblocked0.info
https://proxyxtreme.com
proxy2012fb.info
net-proxy.info
incogme.info
webmediamarket.in
roofinghammer.info
unblocked3.info
goproxing.co.uk
beatmyfilternow.info
unlocked-net.info
https://proxydefend.com
n-e-t.biz
unblocked6.info
us1.hidetraffic.com
trialproxy.com
iranproxy2012.info
ipcamouflage.com
unblocked4.info
unblocked1.info
unblockme2012.info
ipaddy.com
vimaxtest.com
eproxe.com
climaxproxy.info
protectme2012.info
unblocked7.info
mywebproxy.asia
hideme2012.info
unblocked10.info
venusproxy.com
ylink.info
earjam.info
roofreno.info
freeproxy2012unblock.info
buyproactolireland.com
speedsurfing.info
clockship.info
sneakytitan.com
browsefacebookatschool.info
fbproxy2012.info
whatismyip.info
httpdserver.info
ninjaproxy.cc
anonymousunblocking.info

امید و التماس!

حضور علی خامنه‌ای، رهبر حکومت اسلامی در نماز چمن‌زار دانشگاه سابق تهران، بر خلاف تمامی اظهارنظرهای چپ و راست نه ارتباطی با سالگرد «انقلاب اسلامی» داشت و نه نشاندهندة مواضع جدید در مورد «انتخابات» بود! حکومت اسلامی، به دلیل قرار گرفتن در بن‌بست فراگیر منطقه‌ای با فرستادن «رهبر» به نمایشات «نمازخوانی» سعی داشت تا با یک «گریز تبلیغاتی»، هم شکست‌های سیاست منطقه‌ای جمکران را «پوشش» دهد، و هم بر گسست بی‌قید و شرط «بیت رهبری» از جریانی که به «جنبش سبز» موسوم شده صحه بگذارد. در وبلاگ امروز سعی خواهیم کرد که دو شاخة‌ این «گریز تبلیغاتی» را در حد امکان بشکافیم. پس نخست بپردازیم به سیاست‌های منطقه‌ای جمکران.

خطوط اصلی سیاست‌های منطقه‌ای حکومت اسلامی که طی سه دهة گذشته بر محور پیروی از سیاست «جنگ‌افروزی‌» دولت‌های متفاوت اسرائیل ترسیم شده بود، امروز در سوریه به صورتی پایدار به «بن‌بست» رسیده. این یک واقعیت تعیین‌کنندة استراتژیک است، و به صراحت می‌بینیم که هیچیک از شبکه‌های «خبرسازی» کوچک‌ترین اشاره‌ای به آن نمی‌کند! در واقع، پس از آغاز حکومت اوباش در ایران، که در ادبیات خیابانی آن را «انقلاب» می‌خوانند، سیاست منطقه‌ای حکومت اسلامی با شعار مردمفریبانة «نابودی اسرائیل» توانسته بود برای پیشبرد سیاست‌های «مظلوم‌نمائی» جنگ‌طلبان در تل‌آویو حاشیة امن و مناسب فراهم آورد.

شاهد بودیم که طی سه دهه‌ای که از «انقلاب» آخوند در ایران می‌گذرد، دولت‌های چپ و راست در اسرائیل در اوج قدرت منطقه‌ای خود سیر ‌کرده‌اند، و هیچگاه به صورت جدی مسئولیت جنایات‌شان را در منطقه بر عهده نگرفتند. بهانة اینان نیز همیشه محکمه‌پسند و محکم بوده: «تهدید موجودیت کشور اسرائیل از جانب اسلامگرایان» همة جنایات را توجیه‌ کرده.

ولی پس از جنگ 33 روزه، سیر تحولات سیاست استعماری در منطقه وارونه شد. حکومت جمکران که در آغاز حملات وحشیانة «تساهال» به لبنان،‌ به عادت مرضیه منتظر «پیروزی» چشمگیر ارتش اسرائیل بود، تا باز هم به عنوان قیم و وکیل ملت‌های «تحت ستم»، سفرة نماز و روضه و زوزه پهن کند، به ناگاه غافلگیر شد. چرا که اینبار با حضور پیگیر نیروی‌های نظامی قدرت‌های منطقه‌ای، خصوصاً روسیه و هند این درگیری به صورتی غیرمأنوس خاتمه یافت. پس از این جنگ، ارتش اسرائیل برای همیشه حاشیة امن «نظامی ـ امنیتی» خود را که از آغاز موجودیت‌اش توسط قدرت‌های غربی تضمین شده بود از دست داد، و حتی برخی شاخک‌های نظامی‌ این ارتش، خصوصاً نیروی دریائی آن نابود شد.

البته شبکة «خبرسازی» جهانی در میعاد جنگ 33 روزه، جهت کوبیدن «نعل‌وارونه» به سرعت دست به کار شده، سازماندهی این عملیات «حیرت‌آور» و گستردة نظامی را به حساب «حزب‌الله» لبنان و حکومت جمکران نوشت! ولی در دیگ اینبار آنقدر گشاد بود، که احدی از شرم و حیای گربه سخن به میان نیاورد. به صراحت بگوئیم، حکومت جمکران و حزب‌الله لبنان، ‌ در شرایطی که 250 هزار نظامی آمریکائی کشور عراق را در تصرف داشتند، حتی خواب حمله به اسرائیل هم نمی‌دیدند، چه رسد به شکست دادن «تساهل» در مصافی نظامی.

قضیه از جای دیگری آب می‌خورد ولی هیچکدام از طرفین ـ حتی روسیه ـ منافع‌اش را در آن ندید که این «پیروزی» را به نفع جناح خود به «نمایش» بگذارد. به همین دلیل نیز آمریکائی‌ها تنبک‌های سوراخ‌ سوراخ خود را دوباره به دست گرفته، با رنگ مهوع «اسلام، اسلام» صحنه‌پردازی را از نو آغاز کردند. اینهمه به این امید که پس از گذشت چند سال، بتوانند بار دیگر سیادت سابق را برای کاخ‌سفید در خاورمیانه تأمین کنند، ولی دیدیم که چنین نشد!

همچنین توانستیم ببینیم بحرانی که سیر تحولات «اسلام آمریکائی» را مخدوش کرده بود ـ این همان اسلام سیاسی است که از دورة میرزای شیرازی مورد توجهات عالیة غرب قرار گرفته ـ به لبنان محدود نماند. بحران کذا دامان نوکر شناخته شدة غرب، حسنی مبارک را در مصر گرفت،‌ و با فروپاشی حکومت «فراعنة کودتاچی»، دستگاه اسماعیل هنیه، عامل دست‌نشاندة اسرائیل در غزه هم «سنگ روی یخ» شد. درپی این رخدادها، دست دولت اسلام‌گرایان فکل‌کراواتی آنکارا رو شده، چندین کودتای سازمان یافته از جانب آمریکائی‌ها در پاکستان و ترکیه نیز ابتر ماند! نهایت امر میرحسین موسوی و باند انگلیسی «خط‌امام» لو رفت، و انگلستان با اردنگ از امارات به بیرون پرتاب شد و … و این قصه سر دراز دارد و قضیه به این مختصر محدود نخواهد ماند.

جریان «بردها و باخت‌ها» همچنان ادامه داشت تا بحران به سوریه رسید. همان روزها در این وبلاگ گفتیم، قضیة سوریه با دیگر کشورها متفاوت است و نمی‌توان به «بحران» در سوریه همان مسیری را اعطا کرد که پیشتر شامل حال لیبی، یمن، مصر و تونس شده بود. البته تلاش محافل غرب جهت کشاندن سوریه به صورتبندی‌های «مقبول» همچنان ادامه داشت، ولی قضیه تفاوتی «ماهوی» پیدا کرده بود. دلیل نیز روشن است. کشور سوریه خارج از هم‌مرز بودن با ترکیه و اسرائیل، به عنوان یکی از مراکز استراتژیک سیاست‌های کرملین در خاورمیانه با دیگر کشورها قابل قیاس نیست. سوریه مهره‌ای است مرکزی در ماشین «جنگی ـ استراتژیک» روسیه که سواحل شمالی دریای مدیترانه را از مناطق ارتدوکس‌نشین یونان و صربستان گرفته تا به لبنان، کردستان‌های «مختلف»، عراق و ایران و نهایت امر خلیج‌فارس مرتبط می‌کند. اینجا کرملین نمی‌تواند با غرب «کنار» بیاید، و دیدیم که کنار هم نیامد.

بحران جاری در سوریه به احتمال زیاد به حذف سیاسی حزب حاکم بعث خواهد انجامید؛ پس از فروپاشی «جنگ‌سرد» فلسفة وجودی این نوع احزاب آنقدرها از منظر استراتژیک قابل توجیه نیست. مشکل روسیه در سوریه نه حفظ حاکمیت امثال بشار اسد، که جایگزینی حزب حاکم بعث می‌باید تلقی شود. همانطور که دیدیم، در آغاز بحران‌سازی‌ها در سوریه سریعاً لات‌ولوت‌های «همیشگی» سر از ارتش و نیروهای انتظامی و اطلاعاتی «محلی» به در آورده، نمایش شیرین «جنگ داخلی» یک‌بار دیگر به صحنه آمد! در اینجا ارائة توضیح مختصری در مورد پروسة فروپاشانی دولت‌های دست‌نشانده لازم می‌آید. همانطور که تجربة ننگین کودتای 22 بهمن در ایران به اثبات رساند، این دستگاه‌های امنیتی، ارتش و نیروهای انتظامی هستند که رژیم‌ها را فرومی‌پاشانند، نه مشتی دانشجوی ژولیده مو و آخوند و روضه‌خوان. کودتای 22 بهمن 1357 در ایران که توسط ارتش شاهنشاهی سازماندهی شد، الگوئی کامل و بی‌عیب و نقص در اختیار غربی‌ها گذاشت. این همان سناریوئی است که بدون کوچک‌ترین تغییری در تمامی کشورهای «بهارزده» یک به یک به روی صحنه برده ‌‌شد و فقط در سوریه بود که سناریوی کذا بدون «هنرپیشه» ماند!

سیر تحولات چنان کرد که صورتک فریب و خودفروختگی از چهرة نکبت‌بار لات‌ولوت‌ها در سوریه فرو افتاد. از صورت همان‌هائی که قرار بود ارتش و نیروهای مسلح را گویا «ترک» کرده، همچون نمونة مصر، یمن و خصوصاً ایران «اسلامی»، به پدیدة گنگ و بی‌معنائی به نام «مردم» بیپوندند! از قضای روزگار گروه کثیری از نظامیان «مردمی‌» سوریه رسماً لیبیائی از کار درآمدند! اینان همان نیروهای سرکوبگری بودند که پس از تحقق برنامة ناتو در لیبی، یعنی جایگزینی سرهنگ قذافی با مشتی آخوند و بچه‌آخوند، سوار بر ناوگان‌های غرب شده با تجهیزات جنگی ترکیه در سواحل سوریه پیاده شدند تا به «قیام» نظامیان مسلمان و از جان گذشتة ارتش سوریه بر علیه «ظلم» و «ستم» بیپوندند!

ولی، از همه جالب‌تر حضور گستردة لات‌ولوت‌های حکومت جمکران در سوریه بود. گروهی از اینان نخست تحت عنوان «مهندسین برق» توسط برخی نیروها «دستگیر» شدند! سپس نوبت به تک‌تیراندازان سپاه پاسداران می‌رسد که در اینکشور به «اسارت» گرفته می‌شوند. چند روز بعد گروهی از «زوار» را می‌گیرند، که در عمل سیاهی‌‌لشکر اوباش جمکران در بحران‌سازی‌های سوریه بودند. در همین گیرودار است که غرب بالاجبار در سیاست‌های جاری سوریه یک گام به عقب برداشته و می‌پذیرد که در متن بیانیة شورای امنیت می‌باید تجدیدنظر «جدی» صورت دهد.

ولی اگر این تجدیدنظر بسیار جدی‌ است، تبعات آن به مراتب گسترده‌تر از آن است که برخی مطبوعات‌چی‌ها و سایت‌داران به آن اشاره کرده‌اند. عقب‌نشینی غرب در سوریه به این معناست که بساط مسخرة لات‌بازی، دولت‌های خیابانی، و جایگزینی رژیم‌ها با عوامل دست‌ساز درونی و نوکران غرب دیگر به سر آمده. به این معناست که دیگر نمی‌توان بساطی از قماش بحران‌سازی‌های میرحسین موسوی را که با الگوبرداری از مصدق و خمینی در «انتخابات» اخیر ایران به راه افتاده بود تکرار کرد. دولت‌ها موظف‌اند مسئولیت مستقیم عملکرد خود و عوامل وابسته به خود را در چارچوبی قانونی رعایت کنند، و یانکی‌ها در مسیر چپاول‌ جهانی‌شان دیگر نخواهند توانست «لات» را با «لات» جایگزین کرده، به سیر چپاول‌شان تداوم زمانی بخشند.

به دلیل همین عقب‌نشینی و تبعات آن است که برق سه‌فاز از ماتحت مقام معظم پرید، و ایشان سراسیمه «بیت» را به مقصد محل برگزاری «نماز چمنزار» ترک گفتند. «عقب‌نشینی» غرب در سوریه، در عمل تمامی امیدهای خامنه‌ای، رفسنجانی، قبیلة لاریجانی و دیگر عمال و پادوهای مغرب‌زمین را در ایران نقش بر آب کرده. اینان می‌پنداشتند که در صورت مقابله با بحران‌ها و تحولات عمیق اجتماعی، نهایت امر با توسل به شبکة «بحران‌سازی» غرب خواهند توانست از طریق امثال موسوی، خاتمی، خط‌امام، و اگر نشد، چرا که نه، «سلطنت کودتائی» منافع اربابان و ولینعمت‌های‌شان را در ایران زنده نگاه دارند. ولی اگر قرار باشد حکومت فعلی در برابر عملکرد خود موضعی «مسئول» اتخاذ کند، دیگر نه جائی برای احمدی‌نژاد و خامنه‌ای خواهد بود، و نه مفری برای نوکران «جقه‌دار» و بی‌جقة غرب! وحشت خامنه‌ای از همین مسئله است، و جهت «پاسخگوئی» به این بن‌بست است که پای به نماز چمنزار گذاشته، هر چند پاسخگوئی‌ای در میان نخواهد بود. حال ببینیم ایشان اصولاً چه می‌گویند؟ به گزارش رادیوفردا، مورخ 14 بهمن ماه سال‌جاری، علی خامنه‌ای از آمریکا قطع امید کرده:

«رهبر جمهوری اسلامی همچنین ایالات متحده را رژیمی خواند که در چشم مردم خودش ساقط شده و دیگر امیدی بهش نیست.»

بله، تا آنجا که به حفظ موجودیت حکومت اسلامی مربوط می‌شود، آقای خامنه‌ای کاملاً حق دارند از یانکی‌جماعت قطع امید کنند، «دیگر امیدی بهش نیست!» به عبارت دیگر، آمریکائی‌ها نمی‌توانند در مرزهای جنوبی روسیه مشتی آخوند و لات‌ولوت را تحت عنوان «امارات اسلامی» سازماندهی کرده، از طریق این اوباش مطالبات استراتژیک واشنگتن را به خورد کرملین بدهند. ایشان درست می‌گویند، «دیگر امیدی بهش نیست!» تبدیل «انقلاب اسلامی» به مرکز فرضی مبارزه با آمریکا، در شرایطی که سپاه پاسداران با گندم آمریکائی نان می‌پزد، و گوشت استرالیائی میل می‌کند، و روی برنج تایلندی «دمی»می‌گذارد، خصوصاً در شرایطی که دلار به پول رایج کشور تبدیل شده، دیگر به نقطة پایانی‌اش ‌رسیده. امام جمعة «موقت» تهران باید هم بگویند، «دیگر امیدی بهش نیست!» اگر امیدی می‌بود، تاکنون چماق‌کش‌های «مهندس‌نمای» جمکران زیر پای بشار اسد را کشیده بودند و مشتی آخوند را با کمک ارتش ناتو در سوریه به قدرت رسانده بودند. ولی «دیگر امیدی بهش نیست!»،‌ این است دلیل «حضور» علی خامنه‌ای در نماز چمنزار. ایشان قرار شده از «داخل رشد» کنند، و در «قضیة هسته‌ای» هم عقب‌ ننشینند:

«تحریم‌ها باعث می‌شود که از داخل رشد کنیم […] ایران در قضیة هسته‌ای عقب‌نشینی نخواهد کرد.»

«رشد از داخل» مقام معظم نهایت امر به انفجار ایشان منجر خواهد شد. ایراد این سخنان نشان می‌دهد که اگر امیدی نیست، «چشم‌امید» حکومت اسلامی هنوز به در دوخته شده. «رشد از داخل» و «قضیة هسته‌ای»، کلیدواژه‌های سیاست استعمار است که مدت‌هاست ورد زبان اوباش شده. باید پرسید کدام «رشد؟» هر چند مقصود مقام معظم از «رشد» کاملاً مشخص است: «رشد» همان موشک‌هائی است که با پول نفت از چین و ماچین می‌خریدند و در بیابان‌ها با عربدة «یازهرا» و «یاعلی» هوا می‌کردند! این‌ها را «رشد از داخل» می‌گویند! نمی‌دانستیم «داخل» حکومت اسلامی همان صنایع نظامی چین و کرة شمالی است. آنقدر به این نمایش مسخره ادامه دادند و زمینه‌ساز بحران در منطقه شدند، که آخرالامر روسیه نقطة پایان بر اینهمه «رشد» گذاشت و رسماً اعلام کرد که حکومت اسلامی نه فناوری لازم جهت ساخت موشک‌ در اختیار دارد و نه در میانمدت می‌تواند به چنین فناوری‌ای دست یابد. خلاصة کلام «رشد از داخل‌شان» را کرملین برای همیشه «درز» گرفت.

حال ببینیم، «قضیة هسته‌ای» دیگر چه صیغه‌ای است؟ کسی که ظاهراً ادعای «صلح‌طلبی» دارد، چرا با چنین ادعاهای دروغی کمر به تأئید تبلیغات شبکة خبرسازی آمریکائی‌ها می‌بندد؟ چرا با اینعمل و از طریق این جفنگ‌بافی‌ها سعی دارد به جهانیان تفهیم ‌کند که پدیده‌ای به نام «قضیة هسته‌ای» اصولاً وجود خارجی دارد؟ این خودفروختگی را چگونه می‌توان تحلیل و توجیه کرد؟ نیروگاه هسته‌ای را که روسیه برای‌تان ساخت، و قرار شده باز هم از این رقم «اسباب‌بازی» برای‌تان بسازد، پس این «قضیة هسته‌ای» دیگر چیست که با آن سر ملت ایران را ‌خورده‌اید؟

این «قضیه» همان نیست که در زبان سلیس فارسی «جواز حمله» به ایران خوانده می‌شود، و جهت حفظ منافع یانکی‌ها به پروندة آژانس انرژی اتمی «سنجاق» کرده‌اید؟ بله، «از قضیة هسته‌ای عقب‌نشینی نمی‌کنیم»، به این معناست که ما هم تبلیغات رسانه‌های آمریکا‌ را قبول د‌اریم و هر وقت ارتش آمریکا مصلحت دید، می‌تواند جهت تنبیه ما و در واقع برای حفظ منافع منطقه‌ای‌اش ملت ایران را به توپ و بمب و موشک ببندد. این است «ترجمان» سخنان بیشرمانة مقام معظم در نماز چمنزار! ولی در شرایطی که «بن‌بست» آمریکائی‌ها در بحران سوریه صحنة منطقه‌ را بکلی دیگرگون کرده، اظهارات آقای خامنه‌ای بیشتر به «گوز پس از افطار» شباهت یافته، تا به سیاستگزاری!

همانطور که در آغاز مطلب گفتیم، «حضور» علی خامنه‌ای در «نمازچمنزار»، علاوه بر پوشش‌دادن به شکست سیاست‌های منطقه‌ای حکومت، هدف دیگری نیز دنبال می‌کند: گذاشتن نقطة پایان بر ارتباط «پنهان» مقام معظم با پدیده‌ای به نام «جنبش سبز». خلاصة مطلب، خامنه‌ای به زبان‌بی‌زبانی می‌گوید، «دیگر به جنبش سبز هم امیدی نیست!» ولی چرا «کار» حکومت اسلامی به اینجا کشید؟ به استنباط ما بن‌بست در جریان «سبز» به این دلیل پیش آمد که بازیگران و آتش‌گردانان آن که همگی در مسیر تحولات استعماری مطلوب یانکی‌ها دست به صحنه‌سازی زده بودند، به دلیل تغییر شرایط ویژة ناشی از فروپاشی دیواره‌های امنیتی «جنگ سرد» در منطقه، سرشان محکم به سنگ خورد.

البته از منظر ما «آزادیخواهانه» نامیدن این «جنبش» عملی است بس نکوهیده، چرا که این غوغاسالاری بازتولیدی بود ناشیانه از غائله‌های گذشته که توسط عوامل استعمار در کشور به راه می‌افتاد. غائله‌هائی که یا هدف اصلی‌شان براندازی و برپائی یک حکومت استعماری و استبدادی نوین بود، و یا تلاشی بود برای تراشیدن مجسمه‌های «آزادیخواهانه» جهت میعادهای استعماری آینده. به صراحت بگوئیم، بازیگران اصلی جنبش سبز به دلیل وابستگی درازمدت و علنی به ساختارهای حکومت در هر دو زمینه شکست سختی متحمل شدند، شکستی که در عمل هزیمت را به اردوگاه استعمار کشاند.

در نماز چمنزار، علی خامنه‌ای ضمن بی‌اهمیت خواندن تحریم «انتخابات» از سوی طرفداران جنبش‌سبز، با التماس از همکاران قدیمی تقاضا می‌کند که دست از «سبزبازی» برداشته، به اردوگاه «رهبر» بپیوندند، چرا که «مقام معظم» پایان کار خود را در خاتمة همین انتخابات به صراحت مشاهده می‌فرمایند. ایشان دریافته‌اند که دیگر جائی در رأس هرم قدرت برای‌شان باقی نمانده، و دیر یا زود پیک اجل به خلوت‌گاه‌شان خواهد خزید.

ولی تا آنجا که به تحرکات آزادیخواهانه مربوط می‌شود، ما معتقدیم که جهت گذار به یک حکومت قانونی و متعهد به رعایت «مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر» هیچ الزامی نیست که یک لشکر از «لش‌ولوش‌های» شهری ماه‌ها و ماه‌ها خیابان‌ها را به اشغال خود در آورد. این «الزامی» است مخدوش و متروک که شبکة استعمار جهت توجیه مواضع و مطالبات‌اش به ذهن «خوش‌باورها» تزریق کرده. نمونه‌های لیبی، یمن و سوریه به صراحت نشان می‌دهد که به راه انداختن تظاهرات و درگیری‌های خیابانی بیشتر جهت ممانعت از گذار قانونی به دمکراسی صورت می‌گیرد، نه برای حمایت از تغییرات قانونی. چرا که رعایت «حقوق شهروندان» و احترام به انسان‌محوری می‌باید در ابتدا از مسیر قانونگزاری، عملکرد قوة قضائیه، و احترام نیروهای انتظامی به حقوق شهروندی بگذرد، و در چنین مسیری حضور یک «دولت» الزامی خواهد بود. تظاهرات غیرقانونی و به زیر سئوال بردن «ساختارهای» حاکم، که در عمل جهت سلب مسئولیت اجتماعی از این تشکل‌ها بهانة کافی فراهم می‌آورد، در این میانه فقط نقش مخرب ایفا می‌کند، نه نقشی سازنده.

امروز خبر رسید که در شورای امنیت سازمان ملل هنوز بر سر سوریه «توافق» نشده! یانکی‌ها می‌خواهند بشار اسد برود، روسیه هم مخالفت می‌کند! ولی در چارچوب منطق استعماری یانکی‌ها رفتن بشار اسد بسیار هم منطقی است، چرا که «اپوزیسیون» بشار اسد چیزی نیست جز مجموعه‌ای مخدوش از همان نظامیان، پادوها و قوادانی که سال‌ها و سال‌ها به جاروکشی درگاه خاندان اسد مشغول بوده‌اند. چگونه می‌توان انتظار داشت که اینان با اسد «مذاکره» کنند؟

بله، «مذاکره» زمانی معنا و مفهوم دارد که بین دو جناح واقعی و مختلف‌الجهت صورت پذیرد. نوکران یک دستگاه واحد استعماری با یکدیگر نمی‌توانند «مذاکره» کنند، همانطور که حضرت «امام» خمینی نیز نمی‌توانست با شاه بر سر میز مذاکره بنشیند. این است دلیل اصرار یانکی‌ها به «رفتن بشار اسد»، و انکار روس‌ها! امیدواریم، آندسته از ایرانیان که برای صحنه‌سازی‌ سوریه پستان‌شان را همه روزه به تنور می‌چسبانند، اعلامیه‌های بی‌مزه و بی‌معنای میرحسین موسوی را به یاد بیاورند؛ همان‌اعلامیه‌ها را می‌گوئیم که در آن‌ها «اپوزیسیون خامنه‌ای» خواستار «بازگشت به دوران نورانی امام» می‌شد!


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ سی‌ایکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا

فیلترشکن‌های جدید5فوریه2012

unblockcashnhits.info
proxys.mobi
freeproxy2012.info
roofreno.info
browsefacebookatschool.info
uberproxy.com
n-e-t.biz
bypasstunnels.info
protectme2012.info
earjam.info
unlocked-net.info
armanipurses.com
fbproxy2012.info
proxycruises.info
sneakyred.com
hidemyip2012.info
clockship.info
drawtheblinds.info
anon-proxy.info
newip.us
venusproxy.com
servr.biz
sneakyking.com
beatschoolweb.info
coveryourtracksonline.info
hideme2012.info
rballs.info
shielded.us
roofinghammer.info
hidemyass2012.info
unblockme2012.info
proxyforyou2012.info
incloak.com
2a87.com
hideshare.info
rapiditynet.info
hideshare.info
unblocked.in
hidebreaks.info
unblockedme.com
shieldproxy.com
goonproxy.info
inlocaltv.net
climaxproxy.info
kainclothing.com
slopedroofing.info
turbo-proxy.info
camoproxy.info
xperienc.com
ipcamouflage.com
proxies.biz
domainparker.info
doorblock.info
incogme.info
sneakytitan.com
wirelessmemorystick.com
beatmyfilternow.info