سیاست چوبة‌دار

به گزارش خبرگزاری‌ها سه نفر در زاهدان به اتهام بمب‌گذاری در مسجد شیعیان این شهر در ملاءعام به دار آویخته شده‌اند!‌ عمال حکومت اسلامی این افراد را «عوامل مؤثر و دخیل» معرفی کرده‌اند، عبارتی که از نظر سیاسی معنا و مفهوم ویژه‌ای دارد. خلاصه می‌گوئیم، حکایت بررسی و ارائة راه‌حل جهت بحران‌های سیاسی و امنیتی در کشور ایران، تحت حکومتی که به غلط و با اوباش‌گری خود را منتخب اکثریت مطلق مردم کشور نیز معرفی می‌کند، همان مسیری است که در مناطق جنگ‌زده و در شرایط بی‌قانونی کامل بر گروه‌های سیاسی، احزاب، تشکیلات مختلف محلی و نهایت امر شهروندان و غیرنظامیان حاکم می‌شود: شرایط دادگاه‌های نظامی!‌ این است «مردم‌سالاری» و «حکومت دینی» از منظر ملایان و اوباشی که اینک سه دهه است با دست‌های مقدس سازمان‌های سرکوبگر غرب حاکم بلامنازع بر سرنوشت ملت ایران شد‌ه‌اند.

تصویر شرایط حاکم بر منطقة بلوچستان ایران، برخلاف ترهات‌بافی و قمپزهای مقامات امنیتی و وزارت‌کشور جمکران بسیار روشن و واضح است. حکومت اسلامی که اینک به «همت» امپریالیسم آمریکا تقریباً تمامی موانع منطقه‌ای ـ حکومت سکولار بعث عراق، سکولاریسم رسمی ترکیه، طالبان سنی‌مسلک و به اصطلاح مخالف و … ـ از سر راه گسترش و قدرت‌نمائی‌هایش به کناری رفته‌اند، عاجز از هر گونه ابتکار عمل در زمینة منطقه‌ای و سیاسی، آنجا که دست آمریکا به دلیل تقابل با الهامات گستردة توده‌های مردم، برای حمایت از این حکومت بسته می‌ماند، جهت توجیه سیاست‌های ضدایرانی‌اش فقط دست به کشتار و سرکوب مردم می‌زند. این است تصویر واقعی عملکرد حکومت اسلامی، و نه آنچه امثال «محصولی» با استفاده از بوق‌های «رادیو ـ تلویزیون» دولتی در سراسر کشور فریاد می‌کنند.

امثال «محصولی» اینک پس از گذشته سه دهه از آغاز حکومتی که به قول خودشان «اسلامی و انسان‌ساز» است، در برخورد با مسائل سیاست داخلی همان عملی را صورت می‌دهند که طی دوران صدارت میرحسین موسوی، وزیر کشوران محبوب‌شان، آقایان «نیک‌روش» و ناطق نوری انجام می‌دادند. به عبارت دیگر، همانطور که طی بحران‌سازی‌های عمدی بر محور برخوردهای خیابانی با «چریک‌ و مجاهد» هر گونه عکس‌العملی از جانب گروه‌های مسلح را با اعدام چند تن از یاران اینان در زندان‌ها پاسخ می‌گفتند، در برابر یک بحران فزایندة قومی و منطقه‌ای که می‌رود تا ده‌ها کیلومتر مربع از خاک کشور را فراگرفته، عملاً ایران را در معرض تجزیه قرار دهد، جز آدمکشی راه‌حلی نمی‌بینند!

اگر آقای محصولی نمی‌دانند، در همینجا خدمت‌شان عرض کنیم که در هیچ حکومت قانونی در جهان، 24 ساعت پس از یک بمب‌گذاری چند نفر را به جرم «ارتباط» با آن به دار نمی‌آویزند. این عمل «مجازات قانونی» نمی‌تواند تلقی شود، و در هیچ روند حقوقی موجود در سطح جهان نمی‌توان بر چنین عملی صحه گذاشت. این عمل آدمکشی و جنایت است؛ یک افتضاح سیاسی است که فقط توسط یک حکومت به بن‌بست رسیده و وحشتزده می‌تواند در قبال مردم به مورد اجرا گذاشته شود. حضرت وزیر کشور حکومت جمکران شاید فکر کرده‌اند که هنوز در دوران خوش و خرم «دفاع مقدس» تشریف دارند، و امپریالیسم آمریکا از تمامی جنایات‌شان در کردستان و آذربایجان غربی با تمام وجود دفاع خواهد کرد! خدمت‌شان عرض کنیم که «گز نکرده جر داده‌اند!» مسائل استراتژیک، علیرغم خوش‌رقصی‌های حکومت اسلامی در راه استیلای سیاست غرب بر منطقه، امروز در چارچوب دیگری مورد بررسی قرار خواهد گرفت. و در این چارچوب سیاست‌های «آغامحمدخانی» مشکل می‌تواند حتی در کوتاه‌‌مدت مشکل‌گشای حاکمیت‌ دست‌نشانده‌ای باشد که جز خدمت به اجنبی طی سه دهه هیچ غلطی نکرده.

ما اصولاً اعدام را «مجازات» نمی‌دانیم. از منظر ما حکم اعدام نه مجازات مجرم که مجازات توده‌های مردم و ایجاد وحشت در میان غیرمجرمان است؛ وحشت و رعب در دل مردمان انداختن است. ایجاد تزلزل در فضای اجتماعی است. فروپاشاندن شخصیت کسانی است که در سطح یک محله، یک شهر و یک منطقه خود را به عناوین مختلف با کسانیکه به دار آویخته می‌شوند «شناسائی» می‌کنند؛ آنان را از خود می‌بینند، و رفتار غیرانسانی یک حکومت دست‌نشانده در قبال هم‌کیشان و هم‌شهری‌های خود را عملی در قبال خود و خانواده‌شان تحلیل می‌کنند. مرگ برای همه است؛ فقط مجرمان نیستند که می‌میرند، ولی با توسل به این نمایشات هولناک وزارت کشور حکومت اسلامی قصد آن دارد که مردمان را در بلوچستان ایران یک به یک سرکوب ‌کند. حال می‌باید پرسید سایة این سیاست‌گزاری منحوس از کدام محفل متعفن غرب بر سر بلوچ‌های ایرانی فروافتاده؟ اگر حمایت محافل امپریالیست از سرکوب کردها در روزهای نخست کودتای 22 بهمن سه دهه «آقائی» ظاهری برای اوباش جمکران فراهم آورده، ادامة این سرکوب‌ها در بلوچستان، خصوصاً در شرایط فعلی و جنگ داخلی در پاکستان و افغانستان می‌تواند عواقب بسیار متفاوتی به دنبال داشته باشد. ما ایرانیان قبول نمی‌کنیم که فرد فاسدی همچون صادق محصولی که پروندة سوءاستفاده‌هایش از تولیدات نفتی کشور هنوز روی میز دادستانی «انقلاب» حکومت خاک می‌خورد، به خود اجازه داده برای آیندة کشور و تمامیت ارضی ایران زمین «تعیین تکلیف» هم بکند. اعدام چند زندانی تحت عنوان افرادی که با بمب‌گذاری در «ارتباط» بوده‌اند، فضای سیاسی زاهدان و به طور کلی منطقة بلوچستان را به میدان جنگ‌داخلی تبدیل خواهد کرد. ولی راه دور نمی‌باید رفت، شاید این همان «نتیجه‌ای» است که امثال محصولی و اربابان ینگه‌دنیائی‌اش به دنبال آن می‌دوند.

بمب‌گذاری از نظر سیاسی یک مفهوم کاملاً شناخته شده دارد. همانطور که می‌دانیم مواد منفجرة نظامی و شیوه‌های انتقال، آماده‌سازی، سازماندهی و … برای عملیات بمب‌گذاری در اختیار هر کسی قرار نمی‌گیرد. بمب اگر توسط یک شخص در محلی گذاشته می‌شود، این بمب فقط می‌تواند از طریق شبکه‌های جهانی در اختیار افراد قرار گیرد، شبکه‌هائی که اجازه می‌دهند مقادیر معتنابهی مواد منفجرة نظامی از صافی‌های امنیتی، بازرسی‌ها، تفتیش‌ها و جاسوسی‌ها عبور کرده در اختیار افراد ویژه‌ای قرار گیرد. به همین دلیل در نخستین گام در تحلیل خود، و در همینجا بمب‌گذاری را توسط هر کس و هر تشکیلاتی، تحت هر شعار و فلسفه و توجیهی صریحاً محکوم می‌کنیم. چرا که بمب‌گذار نمی‌تواند هم کارگزار یک سیاست جهانی باشد، و هم آزادیخواه و وطن‌دوست. تمامی بمب‌گذاران همچون بمب‌گذاران شناخته شده و سرشناس حکومت اسلامی، محسن‌رضائی و بهزاد نبوی مزدور و خودفروخته‌اند.

همین ویژگی کاملاً استثنائی است که در فعل «بمبگذاری»، از نظر سیاسی این امر را نیز الزامی خواهد کرد که جوامعی که قربانی بمب‌گذاری می‌شوند، در چنگال ارتباطی «چندسویه» گرفتار آیند. و در همین ارتباط «چندسویه» معمولاً دولت‌های محلی، سازمان‌های بومی و تشکیلات امنیتی حضوری فعال خواهند داشت. چرا که بمب‌گذاری، به دلیل وحشت عظیمی که در میان مردم جامعه ایجاد می‌کند، هم مورد استفادة «موافقان» بمب‌گذار قرار می‌گیرد، و هم از طرف «مخالفان» بمب‌گذاری مورد بهره‌برداری‌های سیاسی قرار خواهد گرفت. خلاصه بگوئیم، بمب‌گذاری یک بازی منحوس سیاسی است که قربانیان واقعی آن فقط مردم عادی در کوچه و خیابان هستند؛ برندگان «خوشبخت» این بخت‌آزمائی خونین نیز در کاخ‌های پایتخت‌های بزرگ بر روی صندلی‌های گرم و نرم لم داده‌اند.

در نتیجه، و به دلیل همان ارتباط «چندسویه‌ای» که پیشتر توضیح دادیم، ما مطمئن‌ایم که حکومت اسلامی از وقوع این سوءقصد کاملاً اطلاع داشته. و بجای تلاش جهت پیشگیری از این حادثه به نوبة خود، البته تحت اوامر اربابان‌اش، سعی کرده از این رویداد هولناک بهره‌برداری سیاسی صورت دهد. ژست‌های احمقانة «سردار میلیادر» ـ لقبی که بادمجان‌دورقاب‌چینان حکومت برای صادق محصولی اختراع کرده‌اند ـ فقط نشان می‌دهد که پیش از این نمایش هولناک دولت قصد فراهم آوردن زمینة سرکوب مردم در مناطق بلوچ‌نشین را داشته است. این انفجار در عمل دست دولت را برای سرکوب هر چه بیشتر باز گذاشت.

وظیفة اصلی و اساسی یک حکومت سرکوب مردم نیست. حکومت می‌باید همان ارتباطات «چندسویه‌ای» را که در بالا عنوان کردیم به صورتی قاطعانه و در چارچوب منافع ملی مدیریت کند. آدمکشی و ایجاد وحشت از هر احمقی بر می‌آید؛ حکومت کردن آدم می‌خواهد، پدیده‌ای که در حکومت اسلامی اصولاً نایاب شده.

به اعتقاد ما ریشة این بمبگذاری را می‌باید در ناکامی‌های سیاسی و اجتماعی حکومت اسلامی بجوئیم. برنامة مسخره‌ای که این حکومت به همراه گروهی از نانخورهای آشکار و پنهان خود تحت عنوان «انتخابات ریاست جمهوری» به راه انداخته گویا آنقدرها که برخی کودن‌ها و خودفروختگان انتظار داشتند، نتوانسته ملت ایران را بفریبد. دولتی‌ها از هم‌اکنون به آمار شرکت‌کنندگان و در واقع «تجمع‌کنندگان» در برابر حوزه‌های مار‌گیری جمکران دسترسی دارند. از هم‌اکنون شبکة رأی‌سازی و صندوق‌سازی و مهر و موم ساختگی و رأی‌شماری تشکیل شده. و اینان در روز «انتخابات» تلاش خواهند داشت یک نمایش «استبدادی» و ضدایرانی را تبدیل به چماقی جدید در دست ولی‌فقیه کنند. ولی اینهمه زمانی امکانپذیر خواهد بود که در مدیریت همان ارتباطات «چندسویه» خر این حکومت به گل ننشسته باشد. به اعتقاد ما نه تنها خر این حکومت به گل‌ نشسته، که خرک‌چی اینان نیز تا به زیر مژگان در گل فرورفته.

در چنین شرایطی است که نخست شاهد سفرهای «رویائی» مقام‌معظم به کردستان هستیم. به دلیل فروپاشیدن ساختار دیکتاتوری صدام حسین فضای کردستان جز آن است که طی نخستین روزهای سرکوب فراگیر حکومت اسلامی بوده، و وحشت از تحریم فراگیر این انتخابات تحمیلی، خصوصاً در مناطق سنی‌نشین به جان اوباش حکومت افتاده. به همین دلیل است که چهار نخاله‌ای که قرار شده در مسابقات بخت‌آزمائی این حکومت شرکت داشته باشند، هر یک به شیوة خود در ظاهر دست به «اقوام‌نوازی» و «قوم‌ستائی» زده‌اند. ولی در سرزمین بلوچستان، به دلیل شرایط جنگی در مرزهای افغانستان و پاکستان، عدم کنترل آمریکائی‌ها بر این مناطق، و نهایت امر ابعاد هولناک سرکوب قومی، حکومت قادر نیست پنجة خون‌آلود خود را همچون کردستان در دستکش «مخملین» مقام‌معظم پنهان دارد؛ سیاست «قوم‌نوازی» در این سرزمین عملاً جای خود را به سیاست «سرکوب» گستردة عمومی داده.

دولت خودفروختة احمدی‌نژاد با اعدام جدائی‌طلبان بلوچ هیچ کمکی به حفظ تمامیت ارضی کشور ایران نکرده و نخواهد کرد. ادامة این وضعیت نیز جز تشدید مناسبات نظامی و سرکوب کار بجائی نخواهد برد. وظیفة تمامی ایرانیان است که با اعتراض به وحشیگری‌های حکومت در قبال بلوچ‌های ایران عاملان این جنایات را افشا کرده، زمینة گفتگو و صلح میان بلوچ و فارس را در این سرزمین فراهم آورند. خلاصه می‌گوئیم، آنچه تمامیت ارضی ایران را تأمین خواهد کرد، چوبة داری نیست که به دست امثال محصولی زندگی جوانان بلوچ را می‌گیرد؛ راهکار همکاری ملی و همدلی با اقوامی است که دهه‌ها تحت ستم مشتی اوباش شیعی‌مسلک مجبور به تغییر مذهب و اعتقادات آباء و اجداد خود شده‌اند.

در این میان مهدی کروبی، شیخک شناخته شده‌ای که یکی از مهم‌ترین مهره‌های سرکوب در همین حکومت به شمار می‌رود، در تبلیغات انتخاباتی خود از اقوام ایرانی کم دم نمی‌زند. ولی آیا چنین مهره‌هائی قادرند دست به عمل نیز بزنند؟ مسلماً خیر! کروبی قرار بود که امروز در دانشکدة پلی‌تکنیک سخنرانی کند. ولی گویا رئیس این دانشکده که با سخنرانی ایشان «مخالف» است، در را بر روی نامزد مقام ریاست جمهوری و رئیس پیشین مجلس قانونگذاری کشور می‌بندد! این آقای کروبی که یک کامیون فیس و افاده‌شان را نمی‌تواند جابجا کند، بجای اینکه با دیدن در بسته، به ستاد انتخاباتی خود بازگردد و ترتیبی بدهد که پس از این رئیس مفلوک یک دانشکده نتواند به خود اجازه دهد که در امر تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری از این گ…‌خوری‌ها بکند، همچون یک دزد و متخلف در دانشکده را می‌شکند، و در مسجد جلسة سخنرانی خود را بر پا می‌کند. این است درجة فهم و شعور و درک و «اقتدار» یک نامزد ریاست جمهوری در حکومت جمکران! آیا می‌توان از چنین اوباشی انتظار داشت که در مورد مسائل استراتژیک کشور، خصوصاً در زمینة اقوام از خود جسارت و آگاهی و سازندگی نشان دهند؟ چنین انتظاری مسلماً بسیار کودکانه و خوش‌باورانه خواهد بود. این چهار نامزد هیچکدام با امثال محصولی تفاوت چندانی ندارند، همگی از اوباش‌اند و نانخورهای همان‌ها که حکومت کردن در ایران را طی 8 دهة اخیر در ترادفی آزاردهنده با سرکوب مردم قرار داده‌اند.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید31مه2009

www.unharmonious.com
www.onlinespark.info
www.wifiprox.info
www.szpo.com
extensionlib.com
www.free-proxy.biz
www.wifitun.info
www.internetspark.info
cherrybox.info
www.unharmonious.net
www.proxytun.info
www.wwwprox.info
getunblock4you.info
yitv.info
hetv.info
www.wifitunnel.info
www.homehide.info
www.proxy2private.com
www.pakistanigirls23.com
applebox.info
pinkdot.info
proxita.com
rxtv.info
www.redtubeproxy.info
10db.info
washingtontv.info
www.siqn.com
surfcard.info
www.intersham.info
www.unharmonious.org
www.oifn.info
www.userprox.info
acceptedview.info
teenvietnet.com
www.proxy2.me
www.22222.biz
iatv.info
www.virtualspark.info
easylu.info
www.interbully.info
accessproxies.info
www.proportions.info
www.interspark.info
surfakon.info
www.lancinate.com
www.unblock8e6.net
www.wifiproxy.info
www.try2trace.info
www.unblockbebo.in
www.netsham.info

چماق و دیگر هیچ!

در مطالب این وبلاگ از توطئه‌ها در مورد کشور ایران کم نگفته‌ایم. برخلاف آنچه برخی می‌پندارند، هر چه بگوئیم کم گفته‌ایم. ولی در شرایطی که فقط چند روز به نمایشات انتخابات مضحک حکومت اسلامی باقی مانده، شاهدیم که تمامی شبکة سرمایه‌داری بین‌الملل با استفاده از بازیگرانی که از دیرباز بر صحنة تئاتر «مخالف‌نمائی» با پول و وعده و تمهید به رقص در آورده بود، به آهنگی نفرت‌انگیز از مردم ایران تقاضا می‌کند که در این صحنة «ضدایرانی» شرکت فعال داشته باشند! می‌باید پرسید، چه شده که سرمایه‌داری قدرقدرت غرب اینگونه دست به دامان این و آن می‌شود، تا دکان «انتخابات» مردمی را در نظامی گرم کند که سه دهة پیش برای جلوگیری از حضور واقعی مردم در صحنة سیاست کشور به قدرت رسانده؟

بله، اگر از توطئة غرب بر علیه ملت ایران کم نگفته‌ایم، از یک عامل شاید آنقدرها که شایسته بوده تا به حال سخن به میان نیاورده‌ایم: عکس‌العمل ملت ایران!‌ زمانیکه مراکز تصمیم‌گیری سرمایه‌داری غرب یک دل و یک صدا، اینچنین با هیاهو و غوغا سعی در به ارزش گذاشتن یک نمایش مضحک «استبدادی» دارند، می‌باید قبول کرد که در برابر خود مقاومت یک ملت را می‌بینند. اشتباه نکنیم، زمانیکه هیاهو در غرب به آسمان می‌رود مهم‌ترین نشانة «آشفتگی» سیاسی است. غربی‌ها اگر در چارچوب منافع خود با مشکلی در روند نمایشات انتخاباتی ایران روبرو نمی‌بودند، همچون نمونة انتخابات گذشته، یا بی‌سروصدا از کنار این پدیده می‌گذشتند، و یا هیاهو را به یک یا دو روز پیش از انتخابات محدود می‌کردند. اینکه یک ماه پیش از آغاز این نمایشات تمامی رادیوهای خارجی، سایت‌ها و خبرگزاری‌های فارسی زبان در داخل و خارج یکصدا دست به هیاهو برداشته‌اند، نشان از این امر دارد که وحشت سراپای حاکمان غرب را فراگرفته. اینان هراس دارند با مقاومت ملت روبرو شوند. و این مقاومت در چارچوبی که حکومت اسلامی در این به اصطلاح انتخابات «پیشنهاد» کرده، فقط تحریم این نمایشات ضدایرانی می‌تواند باشد.

در مطالب پیشین از احمدی‌نژاد و دیگر نامزدها کم ننوشته‌ایم. به عقیدة ما تصمیم حکومت اسلامی به تمدید دولت احمدی‌نژاد از پیش گرفته شده. و به همین دلیل نیز این سه «نخاله» را در برابر وی قرار داده‌اند. حکومت اسلامی حتی همچون دورة هیاهوی «سیدخندان» ملت ایران را در حدی ندیده که یک «نامزد نمایشی» برای گرم کردن تنور انتخابات به میانة میدان بیاندازد. اگر بی‌بی‌سی، رادیوفردا، صدای‌آمریکا و … هر یک از این سه «نامزد نخاله» را به هزار «رنگ و لعاب» بزک می‌کنند تا از آنان «شخصیت‌» سیاسی بسازند، حاکمیت‌ها در غرب بخوبی دریافته‌اند که ملت ایران فریب این مسخره‌بازی را نخورده.

نخست اینکه حکومت اسلامی اصولاً خواستار اعمال هیچگونه تغییری در روند مسائل کشور نیست، و اینرا در همینجا می‌باید به صراحت قبول کرد. به همین دلیل نیز جمکرانی‌ها کسانی را نامزد مقام ریاست جمهوری خودشان کرده‌اند که در عمل نسخة «اصل» همان احمدی‌نژادند. افرادی از قبیل موسوی و رضائی همان احمدی‌نژادند با چندین و چند سال سابقة بیشتر در سرکوب و لات‌بازی. همانطور که پیشتر نیز گفته‌ایم این آقایان تحت نظر سازمان‌های حقوق‌بشر، و حتی پلیس‌بین‌الملل قرار دارند، و متهم به جنایت و اعمال خشونت، بمب‌گذاری و قتل‌عام هستند. احمدی‌نژاد در مقایسه‌ با اینان «فرشته‌ای» معصوم می‌نماید! پس مردم ایران منفعتی ندارند که یک جانی و متهم دادگاه‌های بین‌الملل را به ریاست جمهوری کشور برگزینند. با این وجود فشار تبلیغات خارجی هر لحظه بر فضای اجتماعی ایران افزایش می‌یابد. آیا مردم ایران از خود پرسیده‌اند که اگر این غربی‌ها تا این حد «کشته و مردة» انتخابات «آزاد» در ایران بودند، چرا یک نخاله از قماش سیدخندان را بیرون نکشیدند تا با خیمه‌شب‌بازی وی را به خورد مردم ایران بدهند؟ سئوال دیگری در همینجا مطرح می‌شود، چرا غرب اینچنین خواستار حضور مردم در این «انتخابات» شده، و در پس پردة «مصلحت‌بینی‌های» مردم فریبانه چه منافع استراتژیک و اقتصادی می‌تواند وجود داشته باشد؟

حکومت جمکران می‌توانست یک ابله‌فریب و مضحکه از قماش سیدمحمد خاتمی را از کیسه بیرون کشیده به میانة میدان «مسابقات» احمق‌پروری پرتاب کند. و با اینکار به احتمال زیاد غربی‌ها نیازی به اینهمه تبلیغات برای «توجیه» شرکت مردم در این «انتصابات» استعماری نمی‌داشتند. چرا غرب اینکار را نکرده؟ و با اینهمه، چرا کانال‌های تبلیغاتی غرب سعی تمام دارند تا حضور اکثریت مردم را نیز پای صندوق‌های رأی‌گیری «تضمین» کنند؟

همانطور که در مطلب پیشین عنوان کردیم، برخورد با این «انتخابات» بر خلاف آنچه گروهی سر زبان‌ها انداخته‌اند، نمی‌باید در چارچوب بررسی «حماسة دوم خرداد» صورت گیرد. شاید در اینجا لازم باشد به اختصار تحلیل خود را از پدیدة دوم خرداد ارائه دهیم. در چارچوب منافع غرب، روز دوم خرداد، سیدمحمد خاتمی از صندوق‌ها بیرون کشیده شد، تا با تکیه بر هیاهوی تبلیغاتی و زمینه‌سازی‌های نظامی و امنیتی، یک کودتای «نظامی ـ اسلامی» به سیاق و روش کودتاهای پاکستان و ترکیه در ایران صورت گیرد. هدف اصلی از این کودتا سازماندهی دوبارة مسئله‌ای به نام «اسلام سیاسی» در منطقه بود، اسلامی که در صحنه‌های مختلف افغانستان، پاکستان و حتی عراق با بن‌بست‌هائی روبرو شده بود. غرب قصد داشت که این زمینه را بر اساس منافع درازمدت خود بار دیگر از نو سازمان دهد، و در اینراه مسلماً شاه‌کلید منطقه را ایران دیده بود.

ولی به دلیل فروپاشیدن دیواره‌های امنیتی «جنگ‌سرد» اعمال کودتا در ایران امکانپذیر نشد. روسیه در چارچوب منافع خود از این تغییر و تحول «یک‌شبه» که مسلماً نمی‌توانست منافع درازمدت مسکو را مدنظر قرار دهد استقبال نکرد، و این برنامه به طور کلی از هم فروپاشید. جای تعجب ندارد که درست پس از برملا شدن پروژة کودتا در ایران،‌ انفجارات نیویورک، مسئلة افغانستان، جنگ عراق، به قدرت رسیدن اسلام‌گرایان در ترکیه، و … و امروز جنگ در پاکستان را شاهد باشیم. اینهمه به این دلیل که غرب نتوانست در موعد مقرر شبکة اسلام‌گرائی را که به دست خود طی دهة 1980 در منطقه پایه‌ریزی کرده بود در مسیر منافع جدید خود متحول کند. ما ایرانیان می‌باید اشراف خود را بر این مسئله حفظ کنیم که این «بن‌بست‌ها»، امروز در قالب یک جنگ منطقه‌ای چندصدهزار کیلومتر مربع از سرزمین‌های منطقه را به خاک و خون کشیده.

طی انتخابات گذشتة ریاست جمهوری، بیرون کشیده شدن احمدی‌نژاد از صندوق‌ها فقط برای فراهم آوردن زمینة جنگ بین ارتش آمریکا، اسرائیل و حکومت اسلامی بود، جنگی که می‌توانست نهایت امر ایران را به عراقی دیگر، خصوصاً در مرزهای آبی روسیه و در سواحل دریای خزر تبدیل کند. این نقشه نیز با شکست کامل روبرو شد، و آنچه امروز بلندگوهای طرفداران احمدی‌نژاد تحت عنوان «مدیریت برنامة هسته‌ای» به خورد ملت می‌دهند، در واقع برگی است از پروندة سنگین شکست پروژة سیاسی و نظامی احمدی‌نژاد.

در این چارچوب است که اینک می‌توان به سئوالاتی که در بالا مطرح کرده بودیم، یک به یک پاسخ داد. نخست اینکه غرب به صراحت می‌داند با بیرون کشیدن یک «نامزد قابل قبول» و قرار دادن وی در برابر رأی‌دهندگان ایرانی، در شرایط فعلی ابتکار عمل را کاملاً از دست خواهد داد. چرا که اینبار اگر ملت ایران به صورت گسترده به فردی «قابل‌قبول» رأی بدهند، به صحنه‌آوردن لات‌ و لوت‌های حکومتی به همان سیاق دوران سیدخندان دیگر امکانپذیر نیست، و غرب مجبور خواهد شد در برابر مطالبات دمکراتیک ملت ایران گامی به عقب بردارد. و این کار در شرایط فعلی به تدریج همچون بهمنی سهمگین تمامی منافع غرب در منطقه را از هم فرو خواهد پاشاند. به همین دلیل است که این سه «نخاله» را در برابر احمدی‌نژاد گذاشته.

حال می‌باید به سئوال دیگری نیز پاسخ داد. چرا غرب اینهمه اصرار دارد که مردم ایران در «انتخابات» کذا شرکت هم بکنند؟ این سئوال را فقط می‌توان با شناخت از استراتژی جهانی غرب در قبال کشورهائی چون ایران و کرة‌شمالی دریافت. «شناسائی» کردن یک ملت با یک رژیم سیاسی،‌ خصوصاً اگر این رژیم دست‌نشانده و نوکر سازمان‌های اطلاعاتی غربی باشد، کار سیاستگزاری در منطقه را بسیار سهل و آسان خواهد کرد. به طور مثال، شاهدیم که مرتباً در خبرگزاری‌های «انساندوست» غرب از حکومت استالینیستی کرة‌شمالی انتقاد به عمل می‌آید، ولی هیچگاه از مخالفان این رژیم سخنی نمی‌شنویم! در تبلیغات غرب این رژیم «مخالف» ندارد!‌ تصویری که غرب از کرة‌شمالی در برابر جهانیان به حرکت در می‌آورد، همان رژه‌های چندمیلیونی است که لرزه بر اندام انسان می‌اندازد. غرب با زبان بی‌زبانی می‌گوید، «این مردم همه طرفدار همین رژیم‌اند!»‌ در نتیجه در هنگامة بده‌بستان‌های سیاسی و استراتژیک با طرف‌های روس و چینی، غربی‌ها دلیلی نمی‌بینند که مسئله‌ای «بی‌اهمیت» همچون ملت کره را نیز مد نظر قرار دهند. این همان هدفی است که غربی‌ها در پس پردة حمایت از حضور مردم ایران در این انتخابات مضحک و ایرانی‌ستیز در سر می‌پرورانند.

غرب در صدد ارائة یک تصویر مخدوش از ملت ایران به جهانیان است. تصویری که می‌تواند با استفاده از حضور «فراگیر» ملت ایران در انتخابات نمایشی این رژیم استبدادی برای این حکومت یک مشروعیت «رسانه‌ای» نیز در افکار عمومی غرب تأمین کند. و این امکان را فراهم آورد که در زمان مطلوب هر گونه برخورد با مسائل کشور ایران بدون در نظر گرفتن این امر صورت گیرد که «ملتی نیز وجود دارد که مخالف این رژیم است.» در چنین شرایطی است که غرب هم مهره‌های مورد نظر خود را بر شرایط اجتماعی حاکم کرده، و هم از طریق «نمایشات» انتخاباتی این مهره‌ها را به عنوان نمایندگان واقعی ملت ایران به جهانیان معرفی خواهد کرد. ایرانیان می‌باید این شرایط را مدنظر قرار دهند، چرا که در صورت موفقیت غرب در تأمین این تصویر مخدوش، جامعة ایران با خطرات بسیار سهمگینی روبرو خواهد شد. و همانطور که پیشتر نیز گفته بودیم، در فردای این انتخابات دیگر ملت نمی‌تواند صدای خود را به گوش جهانیان برساند، چرا که ملت ایران با این رژیم در افکار عمومی جهانیان «شناسائی» شده.

بی‌دلیل نیست که تمامی نانخورهای شبکة ایران‌ستیز که تحت عنوان «گروه‌های ‌سیاسی» و به اصطلاح «حزب» در داخل و خارج با پول و امکانات غرب فعال شده‌اند، از ماه‌ها پیش برای این به اصطلاح انتخابات اسب لنگ و قاطر چموش خود را زین کرده‌ بودند. به طور مثال، حزب استالینیست توده که در چارچوب عقیدتی خود قاعدتاً می‌باید هر گونه انتخابات را خارج از کادر شورائی، «بورژوائی» و مخدوش تلقی ‌کند، از شش ماه پیش ذکر انتخابات گرفته و دم حوزه‌های حکومت اسلامی چادر زده بود!‌ و یا اوباش نهضت‌آزادی و تحکیم‌وحدت همه روزه با شعار «انتخابات، انتخابات»، هم زیر سبیل‌شان ظاهراً بر علیة این حکومت «غرغر» می‌‌کنند، و هم در پنهان برای حکومت اسلامی «بلبل‌زبانی» و خوش‌رقصی! این از چپ‌افراطی، و اینهم از راست افراطی و مذهبی و آخوندی!‌ در میانة این دو طیف افراطی، اوباش دیگری را خواهیم یافت که در ینگه‌دنیا، انگلستان و فرانسه لنگر انداخته‌اند و مرتباً از مردم ستم‌دیدة ایران می‌خواهند تا به پای صندوق‌های رأی رفته، یک بار دیگر به رژیمی «رأی‌اعتماد» بدهند که خودشان حاضر نیستند تحت لوای‌ قوانین‌اش در ایران زندگی کنند!‌ حال شاید مقصود ما از خودفروختگی، رذالت و دریدگی تا حدودی روشن‌ شده باشد.

ولی همانطور که در بالا عنوان کردیم، به نظر می‌آید که غرب از نتایج اوباش‌گری‌های خود در ایران به شدت نگران شده. شبکة اوباش‌پروری غرب از این بیم دارد که به اهداف تعیین شده در نمایشات انتخاباتی حکومت جمکران نائل نشود. و به همین دلیل است که تمامی شبکة جهانی خود را جهت تشویق ملت ایران به شرکت در این نمایشات ضدایرانی بسیج کرده. و این نیست جز بازتابی از مقاومت ملت ایران در برابر این تحمیل و زورگوئی. ما مطمئن‌ایم که در این بزنگاه جواب ملت ایران به زورگویان قاطعانه و دندان‌شکن خواهد بود. اگر محافل غرب عاشق و دلباختة ملا و آخوند و پاسدارند، چه بهتر که اینان را نزد خود و در سرزمین خود با آغوش باز بپذیرند، ما ایرانیان این جماعت را نمی‌خواهیم، نه نخست‌وزیر جنگ 8 ساله‌شان را می‌خواهیم، نه شیخ لر و اصلاح‌طلب‌شان، نه پاسدار و چاقوکش و بمب‌گزارشان و نه احمدی‌نژاد را! غربی‌ها خودشان اینان را از زباله‌دان بیرون آورده‌اند؟ نوش‌جان و گوارای وجود خودشان!

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید28مه2009

www.britishrock.info
4tabs.info
www.oifn.info
gothroughnow.com
www.uupv.com
www.bunkwithus.info
www.satirization.com
www.pakistanigirls23.com
www.magicblock.info
5db.info
tmdv.net
www.slypast.com
buzzblinks.info
www.magichide.info
www.americanrock.info
myonlinesports.info
pro4surf.com
surfakon.info
www.22222.biz
www.bunkpoint.info
getunblock4you.info
easylu.info
10db.info
www.unblockbyproxy.com
www.pointcard.org
www.44444.biz
www.youunblock.com
grapebox.info
rembang.net
25db.info
www.free-proxy.biz
frankreyes.info
databite.info
taskview.info
okhint.info
youtubeprxoy.info
www.unharmonious.org
www.inharmonious.org
applebox.info
www.proportions.info
www.twitterproxy.biz
www.siqn.com
gabstorm.com
freemusiccollection.net
www.gohider.info
www.krka.info
unblock4you.info
invisiblebrowsing.info
www.freeclip.info
ic7000.info

80 سال تنهائی!

در کمال تأسف شرایط حضور و فعالیت واقعی مردم در این انتخابات فراهم نشده، و با اینهمه شاهدیم که گروه‌هائی برای شرکت در همین «شبه‌انتخابات» سر و دست می‌شکنند. می‌باید عنوان کرد که اگر عدم‌شرکت در این انتخابات را به عنوان یک استراتژی مشخص معرفی می‌کنیم برای اینکار دلائلی نیز داریم. این دلائل هم از ابعاد داخلی برخوردار است، و هم امروز که سیاست‌ قدرت‌های بزرگ در منطقه در حال شکل‌گیری است می‌توان به صراحت دید که عدم شرکت در این نمایشات تنها راه تضمین موضع ملت ایران به عنوان یک عامل تصمیم‌گیرنده در صورت‌بندی‌های منطقه‌ای می‌تواند باشد. در همینجا به گروه‌های سیاسی که خود را به عناوین مختلف خارج از حیطة سیاسی حکومت اسلامی معرفی می‌کنند می‌باید گوشزد کنیم که در صورت شرکت در انتخابات حکومت اسلامی، مشکل می‌توانند در آیندة منطقه جایگاهی برای خود بیابند. در توضیح این مطالب نیازمند گشودن سرفصل‌هائی در بحث استراتژیک و داخلی هستیم.

نخست می‌باید برای چندمین بار نگاهی به نامزدهای تأئید شده از سوی شورای نگهبان بیاندازیم. به غیر از احمدی‌نژاد که رئیس جمهور فعلی حکومت اسلامی است، شورای نگهبان سه نفر دیگر را مورد «تأئید» قرار داده. از این میان محسن رضائی و میرحسین موسوی فقط می‌توانند در حد یک رئیس جمهور «داخلی» فعال باشند. آقای رضائی از طرف پلیس بین‌الملل تحت تعقیب است و حکم بازداشت وی به صورت رسمی صادر شده. ایشان مسلماً در صحنة بین‌الملل هیچگونه حضوری نخواهند داشت. از طرف دیگر میرحسین موسوی به دلیل جنایاتی که طی دوران صدارت‌اش در زندان‌ها اعمال شده در صورت تکیه بر مسند ریاست جمهوری حکومت اسلامی سریعاً از جانب مقامات حامی «حقوق‌بشر» در سطح جهانی مورد حمله قرار خواهد گرفت، و حضور وی در بسیاری از مجامع بین‌المللی منتفی است. در نتیجه برداشت ما از عمل شورای نگهبان و تأئید صلاحیت ایندو نامزد این است که شورای فوق اینان را فقط جهت گرم کردن بازار انتخابات بیرون کشیده.

حکومت اسلامی در شرایط فعلی منطقاً نمی‌باید حضور یک رئیس جمهور «جانی» و یا «تحت‌تعقیب» را نیز به فهرست «محبوبیت‌های» جهانی خود بیافزاید. این حکومت در شرایط طبیعی قاعدتاً می‌باید به سوی تحصیل یک مشروعیت جهانی گام بردارد، نه اینکه خود را در مسیر عکس قرار دهد. به هر تقدیر، در صورت بیرون کشیده شدن هر کدام از ایندو فرد از صندوق‌های رأی‌گیری، این ملت ایران است که در سطح جهانی درگیر مسائل عدیده‌ای خواهد شد. چرا که حضور اینان در مقام ریاست جمهور اگر برای ملت ایجاد سرشکستگی می‌کند، همزمان رژیم را در تمامیت‌اش در برابر قدرت‌های خارجی بیش از پیش تضعیف خواهد کرد، و از این مفر باج‌خواهی‌ قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی از ملت ایران ساده‌تر، سهل‌تر و گسترده‌‌تر می‌شود. از اینرو، در همینجا می‌توان این «فرض» کلی را مطرح کرد که حضور ایندو فرد در مسابقات انتخاباتی حکومت اسلامی، اگر اینان به عنوان نامزدهائی مطرح شوند که امکان پیروزی دارند، فقط به این دلیل خواهد بود که این طرح از جانب برخی محافل «مقرون به صرفه» تحلیل شده. محافلی که قرار نیست منافع ملی ایرانیان را مد نظر قرار دهند.

از طرف دیگر شورای نگهبان صلاحیت مهدی کروبی را نیز مورد تأئید قرار داده، و شاهدیم که گروهی از جناح‌های به اصطلاح «اصلاح‌طلب» به این فرد تمایل دارند. ولی در شرایطی که حکومت پاکستان به دلیل تغییرات وسیع استراتژیک در منطقه خود را مجبور می‌بیند که با حمایت آمریکا و دیگر کشورها در مرزهای داخلی جنگی بر علیه «اسلام‌گرائی» به راه بیاندازد، قرار دادن یک روحانی در رأس قوة مجریة حکومت اسلامی آنقدرها منطقی به نظر نمی‌آید. اینجا نیز حکومت فعلی منطقاً می‌باید تلاش داشته باشد تا «اسلام‌گرائی» دولتی را تا حد امکان، حداقل در سطوح بین‌المللی به تدریج به پشت صحنة سیاست حکومت اسلامی سوق دهد، نه اینکه با بیرون کشیدن یک روحانی و قرار دادن وی در بوق و کرنا و در برابر دوربین خبرنگاران، در سطح جهان عملاً حکومت را بیش از پیش ضربه‌پذیر کند.

در صورت بیرون کشیدن نام کروبی از صندوق‌های رأی‌گیری برداشت ما این است که همچون نمونة موسوی و رضائی، دست‌هائی قصد به انزوا کشاندن کشور ایران و باج‌خواهی هر چه بیشتر از مردم را دارند. چرا که امثال کروبی، به دلیل روحانی بودن امکان مانورسیاسی گسترده در شرایط فعلی در سطح منطقه‌ نخواهند داشت.

همانطور که تحلیل بالا نشان می‌دهد، شورای نگهبان عملاً با تأئید این چهار نامزد بخصوص، مهر تأئید حکومت اسلامی را جهت انتخاب دوبارة احمدی‌نژاد به مقام ریاست جمهوری از پیش در دفتر خود به ثبت رسانده. به هر تقدیر با وجود آنکه هر گونه تغییری نیز می‌تواند قابل پیش‌بینی باشد، همانطور که در بالا گفتیم، با در نظر گرفتن بن‌بست‌های سیاسی، تشکیلاتی و حتی قانونی، انتصاب دیگر نامزدها به مقام ریاست جمهوری نیز تغییر مثبتی در مسائل کشور به همراه نخواهد آورد. و در چارچوب همین استدلال است که ما از هم‌مینهان می‌خواهیم از شرکت در این نمایشات خودداری کنند.

البته حکومت اسلامی نیز از مسائلی که در بالا آوردیم کاملاً آگاه است، و به همین دلیل گروه‌های سازمان یافته‌ای را در سطوح مختلف اجتماعی، حرفه‌ای، تبلیغاتی و خصوصاً رسانه‌ای بسیج کرده، تا تحت عنوان «مبارزه با احمدی‌نژاد» مردم را بر علیه علی خامنه‌ای تحریک نمایند، و همچون «حماسة دوم خرداد» به پای صندوق‌های رأی بفرستند. ولی ملت ایران این تجربه را در دورة سیدمحمد خاتمی از سر گذرانده. از حضور 8 سالة خاتمی در رأس قوة مجریه مردم فقط به این «نتیجه» رسیدند که ایشان، مقام ریاست جمهوری در حکومت اسلامی را در حد یک «تدارکات‌چی» تقلیل داده، به این ترتیب در قبال مسائل کشور رسماً از ریاست جمهوری‌ سلب مسئولیت می‌کنند.

ولی امروز، برخلاف نمونة دوم خرداد، پروژة دیگری در دست تهیه است؛ همانطور که گفتیم حکومت در تمامیت‌اش احمدی‌نژاد را بار دیگر مورد تأئید قرار داده؛ این مسئله در مورد خاتمی وجود نداشت. بازی‌های دیگری که امروز پیش‌بینی شده فقط برای پر کردن صحنة نمایشات تبلیغاتی حکومت اسلامی است. البته ما در این بحث انتظار نداریم گروه‌هائی از قبیل نهضت‌آزادی، حزب‌توده، شاخة اکثریت، مشارکت‌چی‌ها و … از استدلال‌های ما استقبال کنند. به هر تقدیر این گروه‌ها نشان داده‌اند که مواضع خود را نه بر اساس یک تحلیل منطقی و حتی تاریخی که در چارچوب منافع گروهی خود اتخاذ می‌کنند. عملی که طی سی سال گذشته همیشه از جانب این گروه‌ها صورت گرفته. ولی در همینجا بگوئیم، آن‌ها که عنوان می‌کنند با شرکت در این «انتخابات» راست‌افراطی یک گام به عقب برمی‌دارد، این امر را نادیده می‌گیرند که استدلال‌شان خارج از هر گونه خبط و اشتباه، بر یک اصل کلی تکیه کرده، و آنهم احترام حکومت اسلامی به آراء مردم است!

ولی برخلاف اینان، ما از حکومتی که همین چند روز پیش به مناسبت روز جهانی کارگر چندین و چند کارگر را به زندان انداخت و هنوز نیز از سرنوشت‌شان کسی اطلاع ندارد، منطقاً انتظار نداریم که به آراء عمومی «احترام» هم بگذارد. همانطور که در بالا گفتیم گروه‌های فوق‌الذکر تحت شعار مبارزه با «دیکتاتوری اسلامی» در عمل آب به آسیاب این حکومت می‌ریزند. نخست برای نمایشات شهری و رسانه‌ای این حکومت ملت را به سیاهی‌لشکر آخوند و پاسدار در برابر حوزه‌های رأی‌گیری تبدیل می‌کنند، و آخرالامر حکومتی را که در عمل کلیة حقوق انسانی، شهروندی و قانونی افراد را همه روزه لگدمال می‌کند، حکومتی معرفی می‌کنند که به «آراء مردم» احترام نیز می‌گذارد! به صراحت بگوئیم، اگر شما دشمن دیکتاتور هستید، دوستان دیکتاتور کیانند؟

ولی پیشتر نیز گفتیم که برنامه‌های حکومت اسلامی در سرکوب ملت ایران از انسجام خوبی برخوردار است! اگر این حکومت عرضة توزیع مایحتاج عمومی و نفت و بنزین و ادارة مسائل کشور را ندارد، در عوض در زمینة سرکوب و فراهم آوردن زمینة سرکوب استاد است. به همین دلیل از هم اکنون گروه‌هائی به راه افتاده‌اند تا همزمان با استفاده از سیاهی‌لشکرهائی که «مخالف‌نمایان» برای‌شان تأمین خواهند کرد، بیرون کشیدن نهائی احمدی‌نژاد را از صندوق‌ها به گردن «تحریم کنندگان» بیاندازند! خلاصه این استدلال را فراگیر کنند که، این حکومت اسلامی نیست که احمدی‌نژاد را به مقام ریاست جمهوری رسانده، تقصیر از «مخالفان» است!‌ پر واضح است که این نوع معرکه‌گیری بیشرمانه را فاشیسم اسلامی با تکیه بر موضع‌گیری «مخالف‌نمایانی» به مرحلة اجرا گذارده که در تبلیغات‌شان «انتخاب» موسوی را گامی مثبت در راه دستیابی به «دمکراسی» معرفی کرده‌اند!

خلاصه بگوئیم در نمایشات انتخاباتی حکومت اسلامی اصل بر آن شده که در عمل با یک تیر چندین و چند نشان بزنند، و بتوانند تا حد امکان در جبهة مخالفان نیز شکاف ایجاد کنند. به عقیدة ما اینجاست که می‌باید به صورتی جدی پای به صحنه گذاشت.

همانطور که در وبلاگ «بزنگاه رویاروئی» پیشتر مطرح کرده‌ایم، امروز جامعه به مرحلة رویاروئی مستقیم با فاشیسم رسیده. آنان که طی 8 دهه با زدن نعل‌وارونه هم در کابینه‌های راست‌افراطی شرکت کردند، هم در بلواهای امثال مصدق‌السلطنه آتش‌بیار معرکة استعمار ‌شدند، هم آخوند را ضدامپریالیست ‌دیدند و هم جنگ را «پدیده‌ای مترقی» تحلیل ‌کردند، امروز دیگر نمی‌توانند به همان سیاق گذشته ادامه دهند. حکومت اسلامی در ایران به زور سرنیزة استعمار برقرار شده، و با تکیه بر همان سرنیزه نیز در قدرت باقی مانده. انتخابات در این حکومت، انتخابات جمهوری پنجم فرانسه و یا حزب‌کارگر در انگلستان نیست. ملت ایران نخست می‌باید تکلیف خود را با یک نظریة فاشیست و انسان‌ستیز که به صراحت تاریخ معاصر کشور را طی 80 سال گذشته آلوده کرده روشن کند، تا بعد بتواند از شیوه‌های ممکن در همیاری و همکاری‌های ملی، قومی، سیاسی و منطقه‌ای سخن به میان آورد. تا روشن شدن تکلیف این فاشیسم استعماری، صدور بیانیه در جهت تأئید نمایشات حکومت اسلامی فقط خیانت به ملت ایران تلقی خواهد شد، نام دیگری بر آن نمی‌توان گذاشت.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید26مه2009

www.bunkpoint.info
www.youunblock.com
www.5757.info
ic7000.info
gothroughnow.com
www.serverproxy.biz
www.openthegate.info
www.slypast.com
wellhidden.info
freewebproxys.info
domepro.info
it-digits.com
helltime.info
cinvisible.info
www.newproxy.in
bootlogs.info
4tabs.info
www.bunkwithus.info
www.bebo-proxy.in
www.unblockhulu.info
freemusiccollection.net
www.proxy-server.in
i-proxy.info
willrun.info
validpagerank.biz
www.bestcontest.info
nopass.info
buzzblinks.info
hiload.org
4unblockme.info
tmdv.net
www.bunknow.info
dynanyx.com
www.bunkspace.info
www.floxz.info
hakpop.info
invisiblebrowsing.info
yxorp.org.uk
watchyoutoob.info
gabstorm.com
www.gohider.info
rembang.net
www.bunkidol.info
www.proxywebsites.ws
taskview.info
yousign.info
4freedoom.info
databite.info
www.mycelebritybeauty.info

بخیه‌سالاری!

با نزدیک شدن موعد انتخابات حکومت اسلامی، قلندربازی‌ سیاسیون جمکران نیز آغاز شده! گروه به اصطلاح «مخالفان» احمدی‌نژاد، که از موسوی، کروبی و رضائی تشکیل می‌شود، در میانة میدان مردمفریبی، فریاد «وامسلمانا! حق و حقیقتا!» به هوا بلند کرده‌. این گروه در سخنرانی‌هائی که اینجا و آنجا بر پا می‌کنند، هر کدام با استفاده از همان ادبیات «کله‌پاچه‌ای» رایج در حکومت اسلامی سعی دارند مواضع سیاسی و سنتی حکومت را به نحوی بزک و آرایش کرده، به عنوان مواضعی «نوین»، و خصوصاً مشکل‌گشا به خورد مردم دهند. این سیاست که امروز بر ویرانة یک رژیم مستبد و استعماری در حال شکل‌گیری است، می‌باید از طرف صاحب‌نظران بی‌غرض و ‌مرض تا حد امکان مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد، ولی در کمال تأسف گروه عظیمی از همین صاحب‌نظران «فرضی» در کنار رژیم خون و آتش سنگر گرفته‌اند، و اگر کسانی هم هستند که مخالف این بساط مارگیری‌اند، قلم‌ را غلاف کرده و زبان در کام کشیده‌اند، چرا که در اصل نانخورهای همین دستگاه‌اند.

کمتر کسی در میان قلم‌زنان «مخالف‌نما»، سیاست‌های کلان این رژیم، در زمینه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حتی امنیتی و پلیسی را به زیر سئوال می‌برد. تو گوئی مشکل ما ایرانیان، البته تا آنجا که این نانخورهای رسمی و غیررسمی حکومت اسلامی در ترهات‌شان عنوان می‌کنند، حضور و یا عدم‌حضور احمدی‌نژاد شده! در همینجا به صراحت بگوئیم که این رژیم یا می‌باید در تمامیت‌اش و در برابر خواست‌های به حق مردم کشور عقب بنشیند و فضای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مالی و اقتصادی را برای فعالیت‌های مردم باز کرده از پتانسیل‌های تشکیلاتی جهت حمایت از دمکراسی و حاکمیت مردم بهره‌برداری کند، یا بهتر است اصلاً گورش را کم کرده، با همان موسوی و کروبی و احمدی‌نژاد و رهبری و غیره مستقیم به جهنم برود. ما رژیم استیجاری و مستمع‌آزاد را تحمل نمی‌کنیم.

کسانیکه عمری را به خدمت در بارگاه استبداد گذرانده‌اند، و به ضرب «بخیه» عزت و شرافت‌شان را نیز خدشه‌ناپذیر جلوه می‌دهند باید بدانند که از موضع سنتی خود دیگر نمی‌توانند دفاع کنند. شرایط سیاسی فعلی هر قدر غیرانسانی و غیرمنطقی، فضائی نوین در استبداد سنتی‌ای ایجاد کرده که طی 80 سال گذشته بر کشور ایران حاکم بوده. و در این «فضای نوین» که فقط نتیجة فروپاشی اتحاد شوروی و پایان شرایط امنیتی «جنگ‌سرد» است، دیگر جائی برای خوش‌خدمتی در بارگاه استبداد و بعد هم بخیه‌زدن و خوش‌رقصی برای ملت باقی نمی‌ماند. یا طرفدار نظام حاکم هستید و یا مخالف آن!‌ راه میانه بسته شده. اینرا برای روشن شدن موضع کسانی عنوان کردیم که یک پا در حکومت اسلامی دارند و پای دیگر در «مردم‌سالاری‌های» من‌درآوردی.

در واقع «دمکراسی» و حرکت منطقی و سکولار در جامعة بشری بر همین اصل کلی تکیه دارد. شخصیت‌های یک حکومت نمی‌توانند هم با مستبدان، فاشیست‌ها و سرکوبگران هم‌داستان و هم‌سفره باشند و هم بعضی اوقات از مردم رأی و «مشروعیت» سیاسی طلب کنند. خلاصة کلام نمی‌توان هم بی‌مسئولیتی و سرکوب مردم را تبدیل به نوعی سیاستگزاری کرد، و هم مرتباً برای سازمان دادن به سرکوب عمومی سخن از «مسئولیت‌های» سیاسی هیئت حاکمه به میان آورد. این هیئت‌ حاکمه بر اساس شناختی که طی سه دهه از آن داریم اصولاً مسئولیتی در برابر مردم ایران ندارد. و این مسئولیت را هم اصلاً نمی‌شناسد. اینان مشتی اوباش‌اند که با تکیه بر دارودرفش امثال ماشاالله قصاب و سازماندهی‌های خفیة تشکیلات سازمان سیا در ایران قدرت سیاسی را از دست‌های «مقدس» ساواک شاهنشاهی در 22 بهمن هدیه گرفته‌اند. مسئولیت و این هیئت حاکمه حکایت «جن و بسم‌الله» است.

این حضرات اگر مسئولیت می‌شناختند حاضر نمی‌شدند با امثال قره‌باغی و فردوست و جانیان کمیتة مشترک ضدخرابکاری شهربانی پهلوی و اوباش ساواک و غیره هم‌خور و دم‌خور شوند. مشکل آقایان در 22 بهمن نه دمکراسی بود و نه استقلال و نه آزادی ملت ایران، مشکل این بود که یک شاه دیکتاتور برود تا ملایان بتوانند یک دیکتاتوری بهتر به راه بیاندازند! و در این راه از تمامی امکانات «حلال و حرام» نیز حاضر بودند استفاده کنند، و دیدیم که چه خوب از تمامی «ابداعات» سرکوب و شکنجه که امثال حاج‌فرج‌دباغ‌های رژیم گذشته «با عرق شرافت» در ایران فراهم آورده بودند، استفادة بهینه نیز کردند. زندان اوین را اگر شاه ساخت، حکومت اسلامی بود که سلول‌های آن را پر کرد.

حال شاهدیم که اوباش «صاحب‌منصب» همین رژیم، پس از سه دهه دیکتاتوری، ندانم‌کاری و سرکوب، همچون دختران شایسته، خوش‌صورت و خوش‌اندام که در مسابقات ملکة زیبائی خود را به ارزش می‌گذارند، در برابر ملت ایران مرتباً دم از سجایا و همت‌های والا، مسئولیت‌پذیری‌ها و مدیریت‌ها و آقائی و کارائی خود می‌زنند! و این گزافه‌گوئی‌ها را هم حمل بر رقابت‌ انتخاباتی کرده‌اند! برای نویسندة این وبلاگ بسیار خنده‌دار و مضحک است که موجوداتی از قماش موسوی و رضائی و کروبی و احمدی‌نژاد از مدیریت و تجربیات ارزندة خود در زمینة مملکت‌داری لاف و گزاف بزنند. اینان اصلاً نمی‌دانند ایران در کدام قاره قرار گرفته. مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در کشوری وسیع و غنی همچون ایران مسئله‌ای نیست که در حد دانش و فهم و شعور امثال میرحسین موسوی باشد.

برای ارائة چنین بررسی‌هائی، در آکادمی‌های صاحب‌نام جهان به صورت شبانه‌روزی ده‌ها متخصص و محقق و غیره دود چراغ می‌خورند. به طور مثال، آقای محسن رضائی از کجای‌شان شناخت مسائل منطقه بیرون کشیده‌اند؟ باید اذعان داشت که این «مضحکه» بی‌دلیل به راه نیافتاده، کسانیکه تا دیروز حتی نام‌ خود را هم با اشکال بر کاغذ می‌نوشتند، امروز «فرهنگی»، صاحب‌شناخت و اهل فضل‌ شده‌اند. بالاخره باید قبول کرد که این «جماعت» هم حق «پیشرفت» دارد، ولی ما نمی‌توانیم بپذیریم که این «پیشرفت» فرضی و تبلیغاتی به قیمت سقوط و نابودی یک ملت برای این حضرات تأمین شود.

پیش از بررسی ترهات این آقایان یک مطلب کلی را در همینجا می‌باید عنوان کرد: اگر این افراد علم و دانش و حسن نیت و غیره می‌داشتند، پس از سه دهه حضور در مراکز تصمیم‌گیری این رژیم سیاسی کار مملکت نمی‌بایست به اینجا برسد! خلاصة کلام لاف و گزاف را بهتر است برای اندرونی خودشان نگاه دارند. افرادی که طی سه دهه جز ندانم‌کاری و ولنگاری و پدرسوختگی و آدمکشی کاری نکرده‌اند، امروز با تکیه بر یک شبکة تبلیغاتی و از طریق تحمیل سانسور و سرکوب ملت، نمی‌توانند خود را صاحب‌نظر و سیاست‌مدار هم جا بزنند! و نهایت امر تمامی مشکلاتی که این رژیم «شترگاوپلنگ» برای ما ملت درست کرده، از طریق قمپزهای اینان بر گردن شخص احمدی‌نژاد بیافتد. مگر احمدی‌نژاد چکاره بوده که اینهمه مسئولیت در قبال مسائل کشور ایران دارد؟ خوب است که رهبر حکومت اسلامی مرتباً از رفتار و کردار و برنامه‌های این «آدمک» تعریف و تمجید می‌کند، چرا کمی هم از مسائل و مشکلاتی که رفتار علی خامنه‌ای برای مملکت ایجاد کرده سخن نمی‌گوئید؟ مگر احمدی‌نژاد در ارتباط با همان «مجمع تشخیص مصلحت» که آقای موسوی و رضائی اعضای آن هستند دست به عمل نمی‌زند، چرا عملکرد این «مجمع» به زیر سئوال نمی‌رود؟ این مضحکه چه معنائی جز مسخره کردن ملت ایران می‌تواند داشته باشد؟ امروز مجلس شوربای این حکومت تحت نظارت علی لاریجانی است، مگر قوانینی که این دولت به تصویب رسانده به امضاء مجلس نمی‌رسد؟ چرا این مجلس از دولت توضیح نمی‌خواهد، و شما آقایان که قصد ریاست جمهوری بر کشور ایران را دارید، چرا گریبان این مجلس را نمی‌گیرید؟ اگر احمدی‌نژاد خارج از اختیارات خود دست به عمل زده مسئول این رفتار چه محافل و چه افرادی هستند؟ چرا اینان را معرفی نمی‌کنید؟ خلاصة مطلب اگر فکر کرده‌اید که با مانورهای مسخره و محفلی می‌توانید یک انتخابات نمایشی و فرمایشی به ملت ایران حقنه کنید خیلی اشتباه کرده‌اید. این انتخابات زهری خواهد شد که تا آخرین قطره‌اش به حلقوم خودتان می‌‌ریزد.

به گزارش «ایسنا» آقای رضائی در نشستی انتخاباتی فرموده‌اند:

«عدالت و آزادي بدون اقتدار شعاري بيش نيست و جامعة ما نياز به اقتدار و قاطعيت منطقي، مشروع و قانونگرا دارد»
منبع: ایسنا، 8803-01828: كد خبر

بله، تا اینجای کار درست است، چرا که شعاری بیش نیست. سخنانی است گنگ و بی‌پایه که گوینده فقط می‌خواهد با آن‌ها سر ملت کلاه بگذارد. ما خیلی بهتر از آقای رضائی می‌دانیم که دولت می‌باید اقتدار داشته باشد چرا که در غیراینصورت «آزادی» فاقد ‌مفهوم می‌شود. و در اینمورد نیز در همین وبلاگ‌ها کم مقاله و مطلب ننوشته‌ایم. و اذعان داریم، کسانیکه آزادی را در عدم‌وجود دولت «تحلیل» می‌کنند، کار زیادی با آزادی در مفاهیم عملی و واقعی آن نمی‌توانند داشته باشند. ولی در همینجا باید گفت، اشکال کار آقای رضائی این است که «اقتدار دولتی» را در چارچوبی قرار می‌‌دهند که دین و فقه شیعة اثنی‌عشری و آخوند و ولایت‌فقیه بر آن نظارت نهائی اعمال خواهند کرد، و این چارچوب نمی‌تواند به «دمکراسی» و نهایت امر قانونگرائی بیانجامد.

خلاصة مطلب، تجربة بشری نشان داده که اگر «اقتدار» در چارچوبی غیر از سکولاریسم و انسان‌محوری مطرح شود، نهایت امر کار به همینجا که امروز شاهدیم کشیده خواهد شد: سرکوب مردم تحت لوای دین، ایدئولوژی، «ارزش‌ها»، «هویت» و دیگر ترهات! خلاصه یا نظارت «آزادانه» و مسئولانة نمایندگان واقعی ملت، در فضائی که یک مجموعة آزاد مطبوعاتی بر آن حاکم باشد می‌تواند از نظر این حکومت وجود خارجی داشته باشد، و یا اینکه این نوع «اقتدار» که آقای رضائی امروز در بوق گذاشته‌اند، فقط ملت را در محراب یک دیکتاتوری قربانی خواهد کرد. به همین خاطر می‌گوئیم، اگر حکومت اسلامی نمی‌تواند آزادی‌های یک جامعة انسان‌محور و سکولار را برای ایرانیان فراهم آورد، بهتر است هر چه زودتر گورش را گم کند.

همانطور که می‌بینیم «شخصیت‌های» این حکومت «شترگاوپلنگ» هر یک مشتی جملات پراکنده از این کتاب و آن دفتر حفظ کرده‌اند و بدون در نظر گرفتن ابعاد واقعی فلسفی و نظریه‌پردازانة این جملات در هر فرصت جهت «تذهیب» مزخرفات‌شان از آن‌ها استفاده می‌کنند، و نهایت امر می‌پندارند با تحویل این شعارها به ملت هم «صاحب‌نظر» شناخته می‌شوند و هم سیاستمدار. البته اینهمه به یمن حضور عامل «سانسور» در جامعة ایران عملی شده،‌ و بی‌دلیل نیست که اجازة انتشار کتاب را در کشور ایران به وزارتخانه‌ای می‌دهند که وزیر مربوطه‌اش، صفار هرندی یک چاقوکش بازار است. ما حاضر نیستیم یکصدسال پس از انقلاب مشروطه، انقلابی که برای حاکمیت سکولار و خلع‌ید روحانی‌جماعت از مقامات سنتی‌اش در حکومت قاجار در ایران به وقوع پیوست، امروز پادوی محفل آیت‌الله «ال‌لاریجانی ‌العراقی» برای ما نظریه‌پردازی شیعی‌مسلک نیز بکند.

ولی باید اذعان داشت که سخنرانی‌های حضرت رضائی، همچون ترهات دیگر نامزدهای این «انتخابات» از جمله «تحفه‌های» نادر در «علم کلام» قرون ‌وسطی است. دیدیم که اینان هیچ کاری به ابعاد فلسفی نگرش‌هائی که مطرح می‌کنند ندارند، و فقط حرف می‌زنند. ولی ناظران می‌بینند که اینان حتی از ابعاد استراتژیک وراجی‌های‌شان نیز کاملاً بی‌اطلاع‌اند. هر از گاهی در مواردی اظهارنظر می‌کنند که اصولاً از آن هیچ نمی‌دانند. به طور مثال، همین آقای رضائی از هم‌گرائی و همکاری با کشورهای منطقه داد سخن می‌دهد! کسی نیست به ایشان بگوید، شما که برای خودروی «ضدگلوله‌تان» همه روزه از شرکت‌های آمریکائی گدائی بنزین می‌کنید، بهتر است درش را بگذارید. شما را چه به هم‌گرائی:

«در حال حاضر پادشاه عمان و امير قطر از دوستان ما هستند. ما اختلافات بين ايران و عربستان را حل و فصل خواهيم كرد و سعي مي‌كنيم همگرايي جديدي را در منطقه ايجاد كنيم.»
همان منبع!

به آقای رضائی می‌گوئیم که کشورهای منطقه تحت نظارت شرکت‌های نفتی عمل می‌کنند، حتی دولت عمان که فاقد منابع چشمگیر نفتی است، به دلیل قرار گرفتن در شاهرگ ارتباطی خلیج‌فارس نهایت امر زیر نظر همین شرکت‌ها فعال است، و اگر امروز فروپاشی شاخک‌هائی از این شرکت‌ها را شاهدیم، اوباش حکومت اسلامی نمی‌توانند جایگزین‌ آن‌ها بشوند. حکومت اسلامی بر اساس یک هم‌گرائی «خفیه» و زیرجلکی با شرکت‌های نفتی آمریکائی سر کار آمده. شواهدی هم در دست نیست که این «هم‌گرائی پایه‌ای» که نتیجه‌اش حاکمیت سی سالة «طالبانک‌های» شیعی‌مسلک بر سرنوشت ایرانیان شده، دچار تحولاتی شده باشد. شما بر چه اساسی ادعا می‌کنید که قادرید چنین تغییرات استراتژیکی را رهبری کنید؟

در شرایط فعلی، شما یا در چارچوب گذشته باقی می‌مانید و هر روز جهت چپاول ما ملت به یانکی‌ها باج «مخفیانه» یا «علنی» می‌پردازید، یا می‌باید تحت نظارت روسیه به بازارهای جهانی نفت و صادرات و واردات دست یابید. راه سوم وجود ندارد. و اختراع این «راه‌سوم» هم فقط به زبان آسان است؛ مگر اینکه همان حضرت «ولی‌عصر» برای‌تان معجزه کند!‌ با این وجود، اگر «ال‌لاریجانی» برای‌ شما قصه و لالائی خوانده، بهتر است زیاد خواب‌تان نبرد، چرا که اینبار انگلستان دیگر خشتک‌اش در این منطقه واقعاً پاره شده.

همانطور که می‌بینیم زمانیکه دولت و حاکمیت زمینة بحث و گفتگو در جامعه را به حداقل می‌رساند، جفنگ‌گوئی جای سخنرانی انتخاباتی را خواهد گرفت. اگر روزنامه‌ها، مجلات، وبلاگ‌های «فیلتر نشده»، و … در کنار مجیزگوئی و مستهجنات رایج، بررسی‌های استراتژیک، فلسفی و کلامی نیز می‌کردند، یک نامزد انتخابات به خود اجازه نمی‌داد که رسماً مزخرفات و خزعبلات تحت عنوان «برنامة سیاسی» به خورد مردم بدهد. و به همین دلیل است که ما هر گونه شرکت در این نمایشات «انتخاباتی» را مغایر با منافع ملی ایرانیان می‌دانیم. و به کسانیکه تحت عناوین مختلف شرکت در این مضحکه را به هم‌میهنان‌مان «توصیه» می‌کنند در همینجا گوشزد می‌کنیم که نقش مخرب آنان در صحنة سیاست کشور از اذهان پاک نخواهد شد.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید22آوریل2009

nopass.info
www.thesunpill.com
taskview.info
www.secretcargo.com
www.proxy-server.in
www.newproxy.in
www.peachbox.info
www.ghanacds.com
tmdv.net
yousign.info
www.unblockhulu.info
www.5757.info
unblockuae.org
hakpop.info
validpagerank.biz
it-digits.com
d-icon.info
www.bestcontest.info
invisiblebrowsing.info
www.bebo-proxy.in
4tabs.info
bugatti-sport.info
cinvisible.info
www.therubens.net
dynanyx.com
i-proxy.info
www.bluestoneband.biz
bootlogs.info
www.proxywebsites.ws
4unblockme.info
freemusiccollection.net
watchyoutoob.info
myspace4u.info
www.youunblock.com
buzzblinks.info
www.openthegate.info
domepro.info
www.serverproxy.biz
databite.info
ic7000.info
helltime.info
www.gohider.info
willrun.info
www.floxz.info
gabstorm.com
4freedoom.info
www.mycelebritybeauty.info
freewebproxys.info

سواران پیاده!

در برخورد با مسئلة انتخابات ریاست جمهور در حکومت اسلامی چند لایه استدلالات مختلف را در جامعة ایران می‌توان مشاهده کرد. در همینجا بگوئیم، لایه‌هائی که مورد بررسی قرار می‌دهیم با واقعیات اجتماعی ارتباط زیادی نخواهد داشت؛ این لایه‌ها بیشتر زمینة تبلیغاتی دارد و هر چند معمولاً از زبان افراد عادی به گوش می‌رسد، هر کدام بازتابی است از منافع کلان‌اقتصادی. نخستین لایه مسلماً متعلق به حامیان سنتی حکومت اسلامی است. بر اساس این نوع برخورد شرکت در انتخابات ادامة «نهضت امام‌خمینی» خواهد بود، و نهایت امر آنان که در راه این «مبارزات» گام‌های مثبت و سرنوشت‌ساز برمی‌دارند «ثواب» کرده‌اند! این لایه را می‌توان در اکثر کادرهای حکومتی و همکاران آشکار و نهان‌شان مشاهده نمود.

در نتیجه، نخست رأی این گروه ویژه را مورد بررسی قرار می‌دهیم، در همینجا بگوئیم، برخلاف آنچه بوق‌های تبلیغاتی به مردم ایران «تفهیم»‌ می‌کنند، این گروه، نه فقط به احمدی‌نژاد که به دیگر نامزدها نیز در این انتخابات به صورت گسترده رأی خواهد داد. اصولاً یکی از سوءتبلیغاتی که در شرایط فعلی با آن روبرو هستیم تقلیل «حکومت اسلامی» به شخص احمدی‌نژاد است.

در توضیح این سیاست ویژه، که آنرا «تقلیل سیاسی» می‌خوانیم به اختصار باید گفت که در حکومت اسلامی از سال‌ها پیش این شیوه تبدیل به نوعی «روش اعمال سیاست» شده. شاید نیازمند به یادآوری نباشد، ولی از برکت حاکمیت همین «تقلیل سیاسی» بود که طی نخستین روزهای غائلة 22 بهمن، کار به رهبری بلامنازع آیت‌الله خمینی بر مسائل کشور کشیده شد. در پروسة «تقلیل سیاسی»، شبکة تبلیغاتی شخص یا اشخاصی را با یک روند سیاسی عجین می‌کند و به این توهم دامن می‌زند که بدون اینان کل «پروسه» محکوم به شکست است، و ورای آنچه اینان می‌خواهند و انجام می‌دهند دست‌یابی به هر گونه «آرمان» از پیش محکوم به شکست خواهد بود. البته این روش نیز همچون بسیاری روش‌های ضدمردمی یادگار سوءاستفاده‌هائی است که برخی محافل از مارکسیسم صورت داده، و در بسیاری کشورها حاکمیت‌های فاشیست را نهایت امر مارکسیست جا زده بودند. ولی پس از مرگ خمینی این شیوة «تقلیل سیاسی» که در عمل نوعی کلاهبرداری گسترده است سایة این سیاست را نخست بر سر اکبر هاشمی انداخت! سپس پدیدة دیگری تحت عنوان «اصلاح‌طلبی» مطرح شد و طی آن سکة «تقلیل ‌سیاسی» به نام محمد خاتمی ضرب می‌شد! امروز نیز در چارچوب یک شبه‌انتخابات حکومتی شاهدیم که مرده‌ریگ این شیوة عمل سیاسی به صورت مساوی بین دو جناح حکومتی تقسیم شده.

در همین چارچوب محمود احمدی‌نژاد سمبل یک روند سنتی و بسیار «مقبول» معرفی می‌شود! مخالفان این «روند سنتی» نیز که همان کروبی و موسوی باشند سیاستی «ضداحمدی‌نژاد» در پیش گرفته‌اند. خلاصه احمدی‌نژاد همانقدر از کاسة «حمایت» مقام‌معظم آش و آبگوشت میل می‌فرمایند که «مخالفان فرضی‌شان» از کاسة ضدیت با همین مقام‌! ولی در این دو روند یک اصل غیرقابل تغییر باقی می‌ماند: اصل حمایت هر دو گروه از حکومت اسلامی.

در روند فوق اصل کلی این است که «شرایط فعلی را تحت هر عنوان می‌باید حفظ کرد!» اگر چه نیازی به تذکر نیست ولی کسانیکه تا این حد به حفظ شرایط حاکم دلبستگی نشان می‌دهند، هر چند برخی اوقات میان جناح‌ها در حرکتی سیاسی جولان‌هائی داده باشند همگی متعلق به یک جناح مشخص خواهند بود: محافظه‌کاران! این محافظه‌کاران نهایت امر هر گونه تغییری را در روند مسائل «مضر» می‌دانند و اگر مرتباً اسب خود را جهت تاختن به «افق‌های آرمانی» در برابر افکارعمومی «زین» می‌کنند، این چارپا افقی جز اصطبل و خرگاه معمول خود نمی‌شناسد.

نامزدهای «تأئید شده» از جانب شورای نگهبان همگی در همین رده قرار می‌گیرند، هر چند هر یک سعی دارد آراء و تأئیدات گروه‌هائی را به دست آورد که خارج از این طیف می‌نشینند. به طور مثال مهدی کروبی برای نشان دادن برخوردهای «نوین» خود با مسائل جامعة ایران از بازگشت به متن قانون اساسی حکومت اسلامی و تغییرات در آن داد سخن ‌می‌دهد! و یا میرحسین موسوی نیز عقب‌گرد به اصول اولیة انقلاب را «ضامن» پیروزی معرفی می‌کند! ولی می‌دانیم که جامعة ایران طی سه دهه تغییراتی از سر گذرانده که اصولاً چنین «بازگشت‌هائی» غیرممکن است؛ در عمل سردادن شعارهائی از این دست عوامفریبی است!

به طور مثال، قانون اساسی حکومت اسلامی مجموعه‌ای است ضدونقیض که در یک چارچوب حقوقی نمی‌تواند از هیچ وجاهتی برخوردار باشد. طی غائلة 22 بهمن این به اصطلاح قانون را با دست‌پاچگی و از طریق سرهم کردن اصول و فروع دین اسلام و «فقه شیعه» جهت برقراری یک دیکتاتوری شخصی ویژة آیت‌الله خمینی ساختند و پرداختند. شاید استعمار که الهام‌بخش اصلی این نوع «قانون‌سازی» بود، ما ملت را تا این حد خوش‌خیال و ساد‌ه‌دل نمی‌دید که قانون اساسی «هول‌هولکی» بتواند در کشور جمشید و جام جم سه دهه «دوام» حقوقی بیاورد! اگر چنین خوابی می‌دید مسلماً سعی می‌کرد زمینة طول عمر «حقوقی» همین قانون اساسی را نیز در همان روزها فراهم آورد! حال شاهدیم که فردی «اصلاح‌طلب»، به نام مهدی کروبی قصد بیرون کشیدن پروندة این به اصطلاح «قانون‌اساسی» را هم دارد!

چنین عملی فقط به آتشی دامن خواهد زد که اینک زیر خاکستر سه دهه فاشیسم مدفون شده. این به اصطلاح «قانون اساسی» در هیاهوئی به ملت ایران حقنه شد که افکار عمومی در تنگنا و فقر «عقیدتی» به این صرافت افتاده بود که هر چه از اسلام رسد نیکوست! آنروزها بیماری طاعون را هم می‌توانستند تحت عنوان «حل‌المسائل» به مردم هدیه کنند. ولی شرایط امروز کاملاً تغییر کرده، چه آقای کروبی بخواهند و چه نخواهند اسلام در یک موضع تدافعی قرار دارد، و در هر گام نیازمند توجیه خود شده! در این شرایط آرمان‌سازی از این دین دیگر غیرممکن است. در نتیجه بیرون کشیدن «قانون اساسی» از گنجة حکومت اسلامی فقط یک اشتباه استراتژیک سیاسی و اجتماعی خواهد بود.

از طرف دیگر شعارهای میرحسین موسوی نیز دردسر‌ساز می‌نماید. بازگشت به «آرمان‌های» اولیة انقلاب بیش از آنچه مشکل‌گشا باشد، مشکل‌آفرین خواهد شد. امروز حکومت اسلامی می‌باید در گام نخست این «انقلاب» را برای نسل‌های نوین از «نو» تعریف کند؛ آنچه در گذشته «انقلاب» خوانده می‌شد اصولاً امروز معنا و مفهومی ندارد. این سئوال مطرح می‌شود که چگونه افرادی که خود را سیاستمدار معرفی می‌کنند در این خیال خام دست و پا می‌زنند که جامعه طی سه دهه در آئینة «آرمان‌های» اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خود هیچ تغییری نیافته! این نوع «محافظه‌کاری» که در تمامی «شخصیت‌های» این حکومت به صراحت دیده می‌شود، فقط می‌تواند فرزند فاشیسم و دیکتاتوری باشد.

به فرض محال اگر چنین ایستائی‌ای در عمل صورت گرفته، تقصیر متوجه آرمان‌های اولیة همین انقلاب خواهد شد! و اگر اینچنین نیست، بازگشت به آنچه امروز دیگر ارتباط اندام‌وار خود را با افکار عمومی از دست داده، چه منفعتی برای بعضی محافل می‌تواند داشته باشد؟ همانطور که می‌بینیم کروبی و موسوی برخلاف آنچه می‌نمایند سوارکاران افق‌های دوردست، دمکرات و آینده‌نگر و چپ‌گرا نیستند، اینان خر لنگ خود را در همان طویله‌ای نعل می‌کنند که بر بام آن احمدی‌نژاد نشسته!

ولی اگر می‌گوئیم احمدی‌نژاد بر بام این «طویله» نشسته دلیل دارد؛ شبکة تبلیغاتی وی درست در امتداد خط فاشیسمی فعال شده که یادگار امام‌خمینی و لات‌بازی‌های اوست. به طور مثال، ارائة بودجة دولت بر اساس الهامات و کمک‌ها و یاری‌ ولی‌عصر؛ سخنرانی‌های کودکانه در جمع متظاهران حرفه‌ای که از گوشه و کنار کشور در بیابان‌ها جمع می‌آورند؛ چاق‌سلامتی کردن با موتورسوارهائی که دنبال مرکب «ریاست جمهوری» می‌رانند، و ردوبدل لبخند‌های نمایشی با مردمی که در برنامه‌های واقعی این دولت عملاً هیچ ارزشی ندارند، فقط قسمت نمایان کوه‌یخی این فاشیسم کوردل است. این فاشیسم بر یک موج مردمفریبی تکیه کرده، و بر اساس پیش‌فرض‌های آن حکومت در میان توده‌های ساده‌دل می‌تواند هنوز «عشق» به پدیده‌ای به نام «اسلام» را، البته با بهره‌گیری از پول نفت و عامل سرکوب و تمهید و غیره دامن زند!

با این وجود می‌باید قبول کرد که احمدی‌نژاد علیرغم تمامی مردم‌فریبی‌ها و پوپولیسم ضدبشری خود به نسخة انسان‌‌ستیزی که استعمار از روز نخست در جیب خمینی گذاشته بود به مراتب نزدیک‌تر است تا دیگران. خلاصه می‌گوئیم، این احمدی‌نژاد حداقل می‌داند، و اگر از شعور کافی جهت دستیابی به این «شناخت» نیز برخوردار نیست، این اصل را کورکورانه قبول کرده که نمی‌باید به دنبال بررسی تاریخی و حقوقی و قانونی و علمی این حکومت «شترگاوپلنگ» دوید!‌ در ذهن این عملة فاشیسم اصل کلی به صراحت قبول شده: این حکومت با لات‌بازی سر کار آمده، و فقط با تکیه بر لات‌بازی می‌تواند پابرجا بماند! این نوع «رئالیسم» در صحنة سیاست قابل توجه است، این نوع افراد می‌دانند، در لحظه‌ای که حساب و کتابی مطرح شود، از مقام‌معظم‌شان تا دربان وزارتخانه‌ها،‌ موضعی دولتی و اجرائی‌ دارند که در عمل غیرقابل توجیه خواهد بود. خلاصة مطلب احمدی‌نژاد بر یک موج استعماری سوار شده که وجود واقعی و ملموس دارد؛ موجی که فرزند خلف همین حکومت «شترگاوپلنگ» است. در حالیکه «امواج» کروبی و موسوی اصلاً وجود خارجی ندارند، خیالی‌اند.

این امواج فقط به درد خیال‌پردازانی می‌خورند که طی سه دهه از طریق نان‌وگوشت این حکومت چاق‌وچله شده‌اند و در عمل یادشان رفته از کجا آمده‌اند. اگر آقای خاتمی با لبخند زدن در این محفل و آن محفل فراموش کرده که یک ملای ابله و متحجر بیش نیست، و بعضی اوقات باد در غبغبش می‌اندازد و قمپزهای فلسفی و تاریخی در می‌کند، احمدی‌نژاد اصلاً یادش نرفته از کدام زباله‌دان آمده! این آدم خوب می‌داند که اسب سیاست را اول باید زین کرد؛ بعد سوار ‌شد! آقایان میرحسین موسوی و کروبی در شرایطی تمرین سوارکاری می‌کنند که اصلاً اسبی در طویله نبسته‌اند.

از آنچه در بالا آورده‌ایم به صراحت نتیجه خواهیم گرفت که اگر قرار باشد این حکومت در چارچوب فعلی پابرجا بماند، یا فردی همچون احمدی‌نژاد از صندوق‌ها بیرون خواهد آمد، یا اگر فرد دیگری را بیرون کشیدند فقط برای ایجاد هیاهو و توجیه بازگشت امثال احمدی‌نژاد به قدرت خواهد بود. یعنی همان فرمول سیدخندان! ولی مطلب اصلی ما در این مقال بررسی پروسه‌ای است که سعی دارد «طیف اجتماعی» این حکومت را بر اساس تبلیغات گستردة مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی که توسط قدرت‌های استعماری جهان در بوق و کرنا گذاشته شده، هر چه بیشتر گسترده و فراگیر بنمایاند. و در همین چارچوب است که ملت را همچون «یویو» از این ور به آن ور پرتاب می‌کنند.

ولی تبلیغات حکومت اسلامی به رأی دهندگان «پتانسیل» محدود نمی‌شود. همانطور که می‌توان حدس زد اکثریت بسیار گسترده و فراگیری از ایرانیان به این حکومت دلبستگی و علاقه‌ای ندارند. و اگر قرار باشد فقط پست‌ها و مقام‌ها را همچون دورة سردار سازندگی در خلوت میان «خودی‌ها» و رفقا تقسیم کنند، انزوای سیاسی حکومت اسلامی در شرایط فعلی چشم‌گیر می‌شود. خلاصه نمی‌توان با حوزه‌های خالی و صندوق‌های خالی‌تر هر چهار سال ادعا داشت که ده‌ها میلیون نفر از ایرانیان به حضرت علی خامنه‌ای و مش‌اکبر رأی داده‌اند. و در چنین وضعیتی سیاست‌گذاری‌ها در منطقه از طرف پایتخت‌های بزرگ با مشکلات عمده‌ای روبرو خواهد شد. برای همین است که پروژة «تشویق» خلق‌الله به شرکت در نمایشات سیاسی حکومت اسلامی توسط قدرت‌های استعماری برنامه‌ریزی شده. و در رأس این برنامه‌ها گروه‌هائی «مخالف‌نما» در خارج و داخل کشور نیز بسیج شده‌اند.

وظیفة گروه‌های مخالف‌نما پیش بردن دو استدلال کاملاً بچگانه در افکار عمومی ایرانیان است. نخست اینان مطرح می‌کنند که «قهرکردن» با رأی‌گیری و انتخابات مشکلی را حل نخواهد کرد. در گام بعدی، اگر کسی به این استدلال تن ندهد، با برخورد دیگری روبرو خواهد شد، و آن اینکه اگر به نامزدهای مخالف رأی ندهید، احمدی‌نژاد دوباره به قدرت خواهد رسید! ولی جای تعجب نیست که هر دو این استدلالات از پایه و اساس مخدوش باشد.

در درجة اول اگر به قول اینان «قهر» کردن با انتخابات مشکلی را حل نمی‌کند، شاید بهتر باشد بجای ترغیب مردم به شرکت در این مراسم مهوع، به صراحت بگویند که شرکت در این «انتخابات» چه مشکلی را می‌تواند حل کند؟ مگر شرکت به اصطلاح «میلیونی» مردم در دوم خرداد، و انتخاب خاتمی چه مشکلی را در این مملکت حل کرده؟

در ثانی همانطور که در بالا گفتیم ادعای اینکه حامیان حکومت اسلامی فقط به احمدی‌نژاد رأی می‌دهند از آن ادعاهاست که فقط مرغ پخته باور خواهد کرد. می‌دانیم که امثال میرحسین موسوی و کروبی و رضائی نه تنها از درون این حکومت بیرون آمده‌اند که در مردمفریبی و پوپولیسم چیزی از احمدی‌نژاد کم ندارند. پس این سئوال مطرح می‌شود که به چه دلیل بلندگوهائی قصد القاء این «توهم» را به افکار عمومی جهان دارند که طرفداران حکومت اسلامی همگی به احمدی‌نژاد رأی می‌دهند و مخالفان هم به کروبی و موسوی! این یک دروغ بیشرمانه است و ملت ایران می‌باید در برابر این فضاسازی ضدایرانی صفوف خود را در مخالفت با این «شبه‌انتخابات» بیش از پیش فشرده کند.

در همینجا بگوئیم که این فضاسازی احمقانه یک توطئة هولناک بر علیه ملت ایران است. وانمود کردن اینکه ملتی پس از تحمل سه دهه سرکوب و غارت استعماری با مهر و محبت به پای صندوق‌های رأی می‌رود و به کسانی «رأی اعتماد» می‌دهد که مسببین اصلی این فجایع بوده‌اند، در فردای این به اصطلاح انتخابات چه مشکلی از مشکلات عدیدة ما ملت حل خواهد کرد؟ مسلماً کسانیکه این توطئة کثیف را برای ما ملت در زرورق‌های استعماری پیچیده‌اند برای این سئوالات جوابی نخواهند داشت.

ولی با هر زرورق و رنگ و لعابی، در پروسة تبلیغاتی شرکت در انتخابات اصل‌ کلی فقط و فقط تحمیل دوبارة «مشروعیت» یک حکومت استعماری به ملت ایران است. اگر این حکومت تا این اندازه برای مسائل مردم فکروخیال دارد چرا زمینة فعالیت آزاد را در امور فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و مالی فراهم نمی‌آورد؟ به صراحت می‌بینیم که مشکل ما ملت مشکل این حکومت نیست؛ اینان می‌باید در قالب‌های از پیش ساخته شدة استعماری خود را در خدمت اجنبی قرار دهند و ما ملت گرفتار مسائلی از قبیل نان، آب، فرهنگ و آزادی و مسکن باشیم. اگر روزی حکومت اسلامی نه بر اساس شعار که بر پایة تعهدات مستقیم مسئولان اصلی حکومت ـ نمایندگان واقعی استعمار در ایران ـ برنامه‌ای ارائه دهد که مسائل اصلی و گرفتاری‌های ملت را مد نظر داشته باشد، شاید همة مردم در انتخابات شرکت کنند. در غیر اینصورت تأمین مشروعیت برای یک حکومت استعماری و استبدادی کار مشتی احمق و خودفروخته است.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید24مه2009

www.newproxy.in
www.myspace4usa.info
i-proxy.info
www.unblockhulu.info
www.schoolsurfers.info
fbsurf.info
www.gohider.info
www.schoolmagic.info
www.easy2unblock.com
databite.info
2study.info
willrun.info
4tabs.info
bugatti-sport.info
d-icon.info
tmdv.net
freewebproxys.info
www.magicbrowser.info
www.openthegate.info
bootlogs.info
www.youunblock.com
www.bebo-proxy.in
myspace4u.info
www.proxywebsites.ws
ninjazone.info
www.serverproxy.biz
freesurfnow.info
ir2.me
www.myspacelover.info
www.therubens.net
unblockuae.org
www.ghanacds.com
www.floxz.info
www.thesunpill.com
watchyoutoob.info
www.bluestoneband.biz
ic7000.info
helltime.info
taskview.info
www.proxy-server.in
www.peachbox.info
4unblockme.info
www.unblockbess.org
www.youtube4u.info
nopass.info
www.superbunblock.info
cinvisible.info
www.5757.info
www.mycelebritybeauty.info
www.secretcargo.com

چهارنخاله در یک «بستر»!

بالاخره دیروز شورای نگهبان تخم‌دوزرده‌اش را برای ملت ایران گذاشت. بر اساس آنچه «نظارت استصوابی» خوانده می‌شود این شورا از میان ده‌ها داوطلب احراز پست ریاست جمهوری کشور، تنها 4 نفر را «واجد شرایط» معرفی کرده: احمدی‌نژاد، موسوی، رضائی و کروبی! بقیة کاندیداها نمی‌توانند در این انتخابات «نامزد» شوند. البته از حق نگذریم، در هیچ کشور جهان و در هیچ نظامی به هر کس و ناکسی اجازه نمی‌دهند خود را در انتخابات «نامزد» احراز پست ریاست جمهوری نماید!‌ ولی در کمتر کشوری می‌توان دید حکومتی که ظاهراً خیلی هم به «انتخابات» و مردم‌داری می‌نازد، رسماً سخن از حذف افراد به دلیل سوءپیشینة اخلاقی و سیاسی و سلایق و غیره به میان آورد، و فقط کسانی را «واجد» شرایط معرفی کند که هم‌اکنون در پست‌هائی قرار گرفته‌اند که علناً و یا به صورت غیررسمی، حتی از شخص رئیس جمهور نیز امکانات اجرائی، حقوقی و محفلی بیشتری در اختیار داشته باشند!

نخست از میرحسین موسوی، نامزد جناح به اصطلاح صلاح‌طلب سخن ‌بگوئیم! ایشان ظاهراً فقط مشاور عالی «مقام معظم» و عضو «مجمع تشخیص مصلحت» هستند، البته پست‌های دیگری در «شورای انقلاب فرهنگی» و بسیاری مواضع علنی و غیرعلنی نیز در بطن حاکمیت هنوز در اشغال ایشان است! موسوی در عمل از علی خامنه‌ای هم از نظر ساختاری در بطن این حکومت از موضع مستحکم‌تری برخوردار است. چرا که خامنه‌ای دو دورة ریاست جمهوری خود را مدیون تقلب‌های گسترده و رأی‌سازی‌های همین آقای میرحسین موسوی در مقام نخست وزیر وقت بوده! جناب نخست‌وزیر «امام‌سیزدهم»، در هر کدام از این «انتخابات»، علی خامنه‌ای را با بیش از 90 درصد آراء به ریاست جمهوری چاه جمکران مفتخر فرموده‌اند!

مهدی کروبی نیز که «صلاحیت‌اش» مورد تأئید قرار گرفته، یکی از مهره‌های مشخص رژیم، خصوصاً در زمینة لفت‌ولیس، حساب‌سازی و اوباش‌پروری است. ایشان سه دوره در مجلس بوده‌اند، که طی دو دورة آن در هیئت رئیسة مجلس جا خوش کرده بودند!‌ و از طرف امام‌سیزدهم نیز فرمان تأسیس «بنیاد شهید» زیر نگین انگشتری همین شیخ گذاشته شده! می‌دانیم که این نوع «بنیادها» فقط برای لفت‌ولیس و چپاول سازماندهی می‌شود؛ به طور مثال کم نیستند خانواده‌هائی که صرفاً به دلیل نیازهای مالی از طرف این نوع بنیادها در هنگ‌های سرکوب سازماندهی می‌شوند تا در خیابان‌ها تبلیغات حکومتی را به «گوش» مردم بخوانند! امثال «بنیاد شهید» در همکاری و هماهنگی با سپاه پاسداران و بسیج، در عمل یکی از مهم‌ترین کارگاه‌های تبدیل بینوایان شهری به چاقوکشان و سرکوبگران حکومتی است. به طور مثال، آنچه از فعالیت‌های اقتصادی و مالی آقای کروبی تا به حال «علنی» شده، هم‌‌کیسه بودن ایشان با دزد و طرار شناخته شده، شهرام جزایری است!

اینک به سراغ سومین «شخصیت» صاحب صلاحیت از نظر شورای نگهبان، یعنی «سبزوار رضائی میرقائد» می‌رویم. فردی که سه دهه است، خود را تحت نام مستعار «محسن رضائی» به خورد ملت ایران داده. ایشان که فعالیت «سیاسی» را دست در دست گروه بهزاد نبوی از طریق بمب‌گذاری و قتل‌عام مردم ایران آغاز کرده‌ بودند، بعدها پس از کودتای 22 بهمن از طرف امام‌سیزدهم به فرماندهی سپاه ‌پاسداران ارتقاء درجه می‌یابند، تا بتوانند به «خدمات» خود به اسلام راستین همچنان ادامه دهند. خلاصة مطلب ایشان 16 سال فرماندهی سپاهی را بر عهده گرفته‌ بودند که مهم‌ترین و اساسی‌ترین وظیفه‌اش سرکوب فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ملت ایران بوده. البته این سرکوب‌ها از طریق بلندگوهای تبلیغاتی حکومت اسلامی «برخورد عقیدتی‌ سپاه» معرفی می‌شود، ولی کیست نداند که در پس این «برخوردها» آنچه بیش از دیگر مسائل مورد نظر قرار می‌گیرد سرکوب و چپاول مردم خواهد بود. محسن‌آقا نیز در حال حاضر دبیر همان «مجمع تشخیص مصلحت نظام» تشریف دارند!

و فرد چهارم همان حضرت رئیس جمهور فعلی جمکران، محمودآقا، معروف به «دکتر احمدی‌نژاد» است، که تز دکترای‌شان را به قولی در «ترافیک» نوشته‌اند! به صراحت می‌‌گوئیم از نظر عملکرد سیاسی و بهره‌وری از درجات والای فرهنگی و شناخت اجتماعی، «مو لای درز» ایشان نخواهد رفت. هم فیلسوف و صاحب‌نظرند، هم سیاستمدار و مدیر و مدبر، و هم ‌لات و لباس‌شخصی!‌ یکی از معجون‌های ایده‌آلی که فقط در «کشور ـ چاه» جمکران می‌توان به چشم دید. ایشان نه عضو مجمع تشخیص مصلحت‌اند، و نه بنیانگذار این و آن محفل؛ آقا! این محمود اهل عمل است. سیب‌زمینی وارداتی، پرتقال اسرائیلی، پول‌نقد، دلار و یورو و هالة نور! با همین‌ها «کارش» را پیش می‌برد!

حال که نگاهی گذرا به چهارنخاله‌ای انداختیم که از نظر حکومت اسلامی «صاحب‌ صلاحیت» هستند می‌باید پرسید، کدام آدم عاقلی به این‌ها رأی خواهد داد؟ آنان که هنوز عشق «انقلاب» امام خمینی ته دل‌شان را بعضی‌ وقت‌ها «قلقلک» می‌دهد، طی چند روز گذشته «خدا، خدا» می‌کردند که شورای نگهبان برای احراز مقام «شامخ» ریاست جمهوری چاه جمکران افرادی را معرفی کند که برای نانخورها امکان هیاهوی تبلیغاتی در اطراف‌اش وجود داشته باشد. می‌دانیم که سروصدا به راه انداختن در گروی مسائلی است، و هر چند در یک نظام استبدادی تمامی امکانات ارتباطی و تبادل اطلاعات تحت نظر حکومت قرار گرفته و سانسور می‌شود، نمی‌توان در عمل مرتباً «از کاه کوهی ساخت!» خلاصه می‌باید «طرف» چیزی در چنته داشته باشد تا نانخورها بتوانند در اطراف‌اش برای خوشنودی محافل غربی نقاره بزنند. امروز که صحنه فقط با چهار نخالة بالا «اشغال» شده، آه از نهاد نانخورهای رژیم هم برخاسته.

مطلب را خلاصه می‌کنیم، مشکل می‌توان از کسانیکه با این رژیم ارتباط تنگاتنگ مالی و سیاسی و تشکیلاتی ندارند درخواست کرد که به یکی از این «حضرات» رأی بدهند! کسی به این‌ها رأی نخواهد داد مگر آنکه نان‌اش در گرو شرکت در هنگ‌های نماز جمعه، تظاهرات فرمایشی، حضور در پست‌های دولتی و بده‌بستان‌های محفلی و جناحی باشد. و با در نظر گرفتن اینکه اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران با این رژیم ارتباطاتی از این دست برقرار نکرده‌اند، مشکل می‌توان جز نانخورهای این حکومت کسی را به پای صندوق‌ها فرستاد. این نانخورها همگی به عناوین مختلف در کنار بودجه‌ای «سنگر» گرفته‌اند که از مسیر چپاول منابع نفتی کشور در دست دولت جمکران قرار دارد، و این بودجه در عمل به صورت اعتبارات ارزی وسیله‌ای جهت وارد کردن «خنزرپنزر» از محدودة حاکمیت دلار و قالب کردن آن به خلق‌الله در داخل کشور است! و اینچنین است که اوباش یونیفورم پوش و وابستگان به بنیادهائی که بینوایان شهری را در عمل تبدیل به «سپاه اسلام» کرده‌اند، در کنار شبکة بازار و واسطه‌ها و دست‌فروشان همین شبکه، به همراه قاچاقچیان، که در عمل توزیع‌کنندة نیازمندی‌های عمومی و اجناس وارداتی‌ شده‌اند، در این انتخابات مسلماً شرکت «فعال» خواهند داشت. افراد دیگر اگر برخورد «آرمانی» با مسئلة انتخابات نداشته باشند ـ و این برخورد با در نظر گرفتن «شخصیت» نامزدها عملاً بسیار مشکل می‌نماید ـ دلیلی برای شرکت نخواهند یافت. یعنی در موضع یک شهروند عادی کشور مشکل می‌توان تفاوتی میان نامزدها مشاهده کرد، مگر اینکه «ناظر» یا منافع شخصی داشته باشد و یا دچار «توهم» شده باشد.

با اینهمه باید اذعان داشت که هنوز تعجب ما از تحولات «کشور ـ چاه» جمکران به نقطة پایانی خود نرسیده. می‌دانیم که مدتی است «شیخ» سروش و «تاواریش» دولت‌آبادی درگیر جنگ و گریزی «سیاسی ـ عقیدتی» شده‌اند! البته سروش را بخوبی می‌شناسیم و می‌دانیم که از عمال محفل کودتای 22 بهمن است و در کودتای نافرجام سیدخندان نیز دستی داشته، و اگر امروز در ینگه‌دنیا لنگر انداخته نه برای سق زدن «مک‌دونالد» که جهت فرار از خوردن چیزهای دیگر است. ولی دولت‌آبادی علیرغم وابستگی‌ به حزب شریف توده، طی سال‌های گذشته سعی تمام داشت تا ارتباط ساختاری خود با حکومت اسلامی را، در پناه «نویسندگی» و «هنرمندی» پنهان نگاه دارد! ولی ما می‌دانستیم که نویسندگی در حکومت اوباش جمکران فقط از شاخة وابستگی خواهد گذشت، هر چند به دلائلی کسی نخواست این وابستگی را در بوق و کرنا بگذارد. فقط با شروع غائلة «مهرورزی» بود که دیدیم چگونه دم خروس وابستگی‌های محفلی دولت‌آبادی به سرداراکبر سازندگی «علنی» شد!

ولی از آنجا که این نوع وابستگی‌ها ریشه‌دار است، سریال «گرگ‌ام و گله می‌برم» همچنان ادامه یافت، و امروز همین دولت‌آبادی را در کنار میرحسین موسوی می‌بینیم! میرحسینی که در حال حاضر عضو فعال شبکة سانسور فرهنگی کشور است؛ میرحسینی که پروندة تیرباران هزاران جوان ایرانی را به عنوان نخست‌وزیر وقت بر دوش دارد؛ میرحسینی که به احتمال زیاد در صورت «انتصاب» به مقام ریاست جمهوری «کشور ـ چاه» جمکران به دلائل حقوقی و جزائی حتی جرأت مسافرت به برخی کشورهای جهان را نخواهد یافت! چنین میرحسینی که تحفة التفاتی محفل اصلاح‌طلبی به ملت ایران است، مورد تأئید جناب «نویسنده» هم قرار می‌گیرد! البته ما در تاریخ جهان کم نداشتیم «نویسندگانی» که فاشیست، آدمکش، نااهل، فرهنگ‌ستیز و غیره بوده‌اند، به عبارت دیگر صرف «نویسندگی» دلیلی بر توجیه ایدئولوژی و اعمال نویسنده نمی‌تواند باشد. کاملاً بر عکس، در جوامع سانسورزده از قبیل ایران، معمولاً نویسندگان صاحب‌نام و «رسمی» از اعضاء و نانخورهای محافل دولتی‌اند. و مشکل می‌توان موضع این افراد را به عنوان «قلم‌زنان» رسمی بدون در نظر گرفتن خفقانی مورد بررسی قرار داد که شامل حال دیگران شده.

ولی جناب دولت‌آبادی در سخنان «شیوائی» که در روزی‌نامة میرحسین موسوی به زیور طبع آراسته شده دیگر کار را از جفنگ‌بافی و مزخرف‌گوئی‌های معمول فراتر برده‌اند. دولت‌آبادی به خود اجازه می‌دهد که در برابر یکی از فجایع هولناک تاریخ معاصر ایران، یعنی مهاجرت عظیم و گستردة قشرهای درس‌خوانده، صاحب‌فن، صاحب فرهنگ و … از کشور به دلیل وحشیگری‌های یک حکومت دست‌نشانده، آنچنان موضع‌گیری کند که به صراحت باید گفت از اعتبار یک نانخور محفل اکبربهرمانی بسیار فراتر می‌رود. دولت‌آبادی می‌گوید:

«دوستان عزيز 4 ميليون نفر از ايران رفته‌اند. اين اكسدوس ايران بوده. در حملة اعراب نسبت به جمعيت اين قدر آدم به هند نرفت. […] اما سئوال من از شما اين است كه در ميان اين 4 ميليون فقط 40 نفر مي‌توانيد پيدا كنيد كه يك صدا داشته باشند؟ وقتي شما فاقد چنين چيزي هستيد، وقتي شما هيچ محورنظري، عملي، اجتماعي و فرهنگي واحد نداريد، ديگر به ما چكار داريد؟[…] ما در بستر خودمان حركت مي‌كنيم و با تشخيص خودمان عمل مي‌كنيم[…]»

این نویسندة زرین قلم چه برخورد انساندوستانه‌ای با آوارگی 4 میلیون هم‌وطن خود می‌فرمایند! خجالت نمی‌کشید جناب دولت‌آبادی! مگر این 4 میلیون امثال عبدالکریم سروش بوده‌اند؟ اصلاً تفاوت شما با امثال سروش چیست؟ ‌البته مسلماً ما در «حد» دوستان عزیز «نویسندة کشور ایران» نیستیم، ولی از آنجا که صابون «اکسدوس» کذائی به تن ما هم خورده می‌باید خدمت حاج دولت‌آبادی بگوئیم، جنابعالی بسیار بی‌جا می‌فرمائید که در «بستر خودتان حرکت» می‌کنید! این «بستر» از قضای روزگار مملکت ما ایرانیان است، نه ارث پدری جنابعالی و آخوندها و پاسدارها و توده‌ای‌های دین‌فروش!‌ این «اکسدوس» هم مثل قرآن حاج‌روح‌الله از ک..ن آسمان نیافتاده، نتیجة یک سیاست استعماری بوده که طی سه دهه کشوری را از تمامی بنیة فکری، فلسفی، هنری و علمی خود تهی کرده. و این عمل به دستور محافل غربی توسط همان اوباشی صورت گرفته که جنابعالی امروز با «حرکت در بستر خودتان» از سیاستگزاری‌ها و وعده‌ وعیدهای بیشرمانه‌شان دفاع می‌کنید. کسی که با تکیه بر جهل‌پروری یک نظام دست‌نشانده در کشور کورها با تک چشم باباقوری شهنشاه «هنر» شده، بهتر است گنده‌تر از دهانش حرف نزند.

ولی گنده‌گوئی در حکومت اسلامی یک بیماری‌ لاعلاج شده. حضرت دولت‌آبادی با چنان لحنی از مسائل اجتماعی کشور سخن می‌رانند که انسان فکر می‌کند بجای «نویسنده» در برابر یک دلال نشسته. ایشان ‌فرموده‌اند، اگر «شما هيچ محور نظري، عملي، اجتماعي و فرهنگي واحد نداريد، ديگر به ما چكار داريد؟» نخیر حضرت! اگر محوری در کار نیست، این نیز به خواست خداوند ابراهیم و یونس و کبری و صغری پیش نیامده، این تشتت و درهم‌ریختگی خود قسمتی است از برنامه‌ای که یک پا در ایران دارد، و پای دیگر در خارج از مرزها. ما انتظار نداریم فردی که خود را با تفاخر و طمطراق فراوان «نویسندة کشور ایران» معرفی می‌کند با مسائل سیاسی در حد خاله‌شلخته‌ها برخورد داشته باشد. اگر هندوانة بی‌جهت زیر بغل‌تان گذاشته‌اند هر چه زودتر موضع‌تان را روشن کرده دست‌تان را سبک کنید؛ شرایط اجتماعی در ایران به هیچ عنوان به سوئی تمایل ندارد که امثال جنابعالی با تکیه بر «نان‌محفلی» و «قلم‌دولتی» در آن سخنگوی جریان و تحولی باشید. از سروش انتقاد می‌کنید، و شاید هم حق دارید؛ کمی از سرنوشت همین سروش عبرت بگیرید.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید22مه2009

www.newproxy.in
www.magicbrowser.info
www.easy2unblock.com
awabo.com
cinvisible.info
surfbros.info
www.openthegate.info
bugatti-sport.info
www.unblockbess.org
www.therubens.net
www.serverproxy.biz
www.unblockevade.com
www.facebook4you.info
www.unblockwebsense.info
base33.info
www.schoolmagic.info
www.ghanacds.com
sneekhide.info
www.unblockhulu.info
www.superbunblock.info
www.secretcargo.com
helltime.info
alazingo.com
www.youtunnel.info
fbsurf.info
ir2.me
www.bluestoneband.biz
d-icon.info
www.myspace4usa.info
ninjazone.info
66peers.info
www.bebo-proxy.in
unblockuae.org
www.bestcontest.info
www.thesunpill.com
webtrekker.info
surflab.info
watchyoutoob.info
freesurfnow.info
myspace4u.info
www.proxywebsites.ws
internetsway.info
www.myspacelover.info
www.5757.info
www.peachbox.info
www.mycelebritybeauty.info
www.youtube4u.info
2study.info
www.schoolsurfers.info
www.youtunnel.cn

«زمین‌سفت» و سیاست!

امروز تلاش خواهیم داشت چند مطلب را مطرح کرده، به تحلیل و بررسی‌شان بپردازیم. این «سرفصل‌ها» همانطور که می‌توان حدس زد در ارتباط با مسئلة «انتخابات» قرار می‌گیرد. انتخابات، چه در مفهوم کلی آن و چه در ساختاری مقطعی و در ارتباط با «انتخابات» از منظر حکومت اسلامی. همانطور که اکثریت هم‌میهنان می‌دانند طی چند روز آینده حکومت اسلامی یک «انتخابات» به راه خواهد انداخت. در این پروسة حکومتی گروهی افراد که سال‌های دراز بر مسند تصمیم‌گیری‌ها تکیه زده‌اند، از طرف دوستان و همکاران خود در بطن حاکمیت مورد حمایت قرار گرفته «نامزد» احراز مقام ریاست جمهوری حکومت اسلامی خواهند شد. ولی در میانة میدان این «انتخابات» شاهدیم که واژگان و مفاهیمی جاری و رایج شده، که گاه خارج از چارچوب واقعی خود قرار گرفته گفتمان فراگیر اجتماعی را «مثله» می‌کند. برخی از همین مفاهیم، نهایت امر در جمع طرفداران و حتی مخالفان این حکومت نوعی «از هم گسیختگی» کلامی ایجاد می‌کند.

این نوع «واژگان» در فضای سیاسی ایران بسیار «جدید» است. حرف تازه‌ای نزده‌ایم اگر عنوان کنیم که جامعة ایران یکی از استبدادزده‌ترین جوامع بشری است. ولی در فرصتی که امروز پیش آمده اگر چندوچون این مفاهیم را مورد بحث و گفتگو قرار ندهیم، سال‌های دراز جامعه در اسارت همین دور باطل و سردرگمی باقی خواهد ماند. به طور مثال، اگر چارچوب واژگان و مفاهیمی از قبیل «آزادی»، «دمکراسی»، «رأی مردم»، و … از نظر عینی در چارچوب‌های سیاسی و کارورزانة خود «محدود» نشود، نه تنها مفهوم نخواهد داشت که نهایت امر می‌تواند مفاهیمی کاملاً متضاد در فضای اجتماعی کشور تزریق کند.

به طور مثال طی غائله‌ای که به کودتای 22 بهمن 57 منجر شد، و از آن پدیده‌ای به نام حکومت اسلامی سر بر آورد، به یاد داریم که شعارهای «آزادی» و «استقلال» کم مورد استفاده قرار نمی‌گرفت. ولی این شعارها فی‌نفسه معنا و مفهومی ندارد، بلکه فقط در ارتباط با یک ساختار فراگیرتر، وسیع‌تر و فلسفی‌تر می‌تواند معنا داشته باشد. «آزادی» از نظر یک ملای فرصت‌طلب و یا یک دلال بازار تهران نمی‌تواند همان مفهومی را داشته باشد که نزد یک هنرمند. اینکه در یک حاکمیت کدامین «مفهوم» می‌باید فراگیر تلقی شده، و کدامین منزوی شود، فقط یک «اتفاق» تاریخی و سیاسی نیست. جامعه طی سالیان دراز و پس از گذشت از مراحل مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در مقطعی به این صرافت می‌افتد که این نوع مفاهیم را می‌باید در بطن روابط تولیدی، اقتصادی و صنعتی و فرهنگی خود به صوری ویژه «محدود» کند و هر کدام را در ارتباط با «مفاهیم» ساختاری به «معنا» برساند.

اگر این تحلیل را کمی پیش برانیم خواهیم دید که به طور مثال، «آزادی» در فرهنگ اجتماعی و سیاسی ایالات متحد هیچ ارتباطی با «آزادی» در فرهنگ دولتی کشور چین مائوئیست ندارد؛ با این وجود بلندگوهای واشنگتن و پکن ظاهراً یک «آزادی» واحد را فریاد می‌کنند!‌ پس ما ایرانیان باید بدانیم که «آزادی» را نمی‌توان همچون تبصره‌ها و قوانینی که مبارزان صدرمشروطه از بلژیک و یا انگلستان به ایران وارد کردند، به ساختار سیاسی کشور وارد کنیم، و آنرا مورد استفاده نیز قرار دهیم. چه بسا که این نوع «آزادی‌خواهی» که خارج از هر گونه ارتباط ساختاری با جامعه قرار می‌گیرد خود نهایت امر تبدیل به یک حرکت «آزادی‌کش» شود. فراموش نکنیم که پیراهن مشکی‌های آلمان‌نازی نیز طرفدار «آزادی» بودند؛ دولت رایش‌سوم نیز «سوسیالیست» بود!

خارج از تعاریفی که این «مفاهیم» می‌باید در عمل و در بطن جامعه به خود گیرد، و این پروسه‌ای است که مسلماً طی سالیان دراز شکل خواهد گرفت، انتظارات «منطقی» از یک نظام که خود را متکی بر «آراء مردم» معرفی می‌کند نیز می‌باید در حد خود «تعریف» شود. امروز می‌بینیم که گروهی فعال‌مایشاء به این توهمات در افکار عمومی کشور ایران دامن می‌زنند که می‌توان با جابجائی یک یا چند چهرة دولتی در روند مسائل کشور تغییراتی عمیق و سرنوشت‌ساز به وجود آورد! می‌باید در همینجا بگوئیم که از نظر تاریخی حتی پس از انقلابات فراگیری که در فرانسه و یا روسیة تزاری به وقوع پیوست، چنین تغییراتی به وجود نیامده، هر چند امروز برخی هم‌وطنان فقط با تکیه بر «تغییر» یک رئیس جمهور چنین تغییراتی را همه روزه به مردم کشور وعده و وعید ‌دهند!

در مفاهیمی که تاکنون از پدیدة «دمکراسی» و آراءعمومی در کشورهائی شاهد بوده‌ایم که این نوع مراجعه به آراء عمومی جائی برای خود باز کرده، تغییرات در یک «دمکراسی» به هیچ عنوان به معنای «تغییرات در روش‌ها» و حاکمیت نیست. مراجعه به آراء و افکار عمومی در یک نظام سرمایه داری شیوه‌ای است رایج که جهت تمدید مشروعیت حاکمیت از سوی مردم، هر از گاهی به اجراء در می‌آید! به طور مثال، اگر باراک اوباما بجای خارج شدن از صندوق‌های «رأی»، صرفاً به دلیل یک توافقنامة رسمی از سوی سنا و محافل حاکمة علنی و نیمه‌علنی آمریکا به مقام خود «منصوب» شده بود موضع متفاوتی با امروز می‌داشت. سرمایه‌داری در تجربیاتی که طی دورة طولانی موجودیت خود داشته به این نتیجه رسیده که این نوع «مراجعه به آراء» عمومی بیشتر مقرون به صرفه است. البته در این کشورها کم نیستند افرادی که به این شیوة «مراجعه به آراء» عمومی دلبستگی دارند، در این نمایشات شرکت فعال می‌کنند و به این «توهم» دامن می‌زنند که حضور و یا عدم‌حضور در پای صندوق‌های رأی «سرنوشت‌ساز» است؛ با این وجود کم نیستند کسانیکه این روش‌ها را از پایه و اساس مورد تردید قرار می‌دهند. در هر حال برگزاری «انتخابات» در یک کشور مستلزم این اصل کلی است که نظام حاکم بتواند در رابطه با اکثریت توده‌های مردم چنین «مشروعیت‌طلبی‌هائی» را در عمل امکانپذیر کند. به این روند می‌گویند «مراجعه به آراء عمومی»!

به طور مثال، تجربة عملی در مورد کشور آمریکا طی انتخابات اخیر نشان داد که مهم‌ترین پست کابینه که همان وزارت دفاع باشد، نه توسط «منتخب» مردم که توسط جناحی اداره خواهد شد که در دولت جرج بوش نیز وزارت دفاع را در اختیار داشته! این تصویر به صراحت «حد و حدود» اختیارات مردم و منتخبین مردم را در بطن یک حاکمیت نشان می‌دهد. حال می‌باید پرسید، کسانیکه حضور مردم در پای صندوق‌های رأی حکومت اسلامی را تا به این حد «سرنوشت‌ساز» معرفی می‌کنند در عمل به دنبال چه نتایجی هستند؟

امروز حکومت اسلامی به دلائلی و بالاجبار در حال خروج از یک حاکمیت استبدادی است. و این روند همانطور که شاهدیم با مشکلاتی روبرو شده، چرا که محافل استعماری که طی 8 دهة اخیر حاکمیت‌های دست‌نشانده و مستبد را در کشور ایران سر پا نگاه داشته‌ بودند به هیچ عنوان حاضر نیستند از منافع بادآوردة خود چشم‌پوشی کنند. انگلستان عاشق چشم و ابروی رضامیرپنج و یا روح‌الله خمینی نبوده، حکومت اینان برای لندن منافعی به همراه داشته، و امروز که دیگر نمی‌توان از استبداد ضد بشری در ایران در سطح جهانی حمایت علنی و یا حتی زیرجلکی به عمل آورد، لندن و دیگر پایتخت‌های «استبدادپرور» سعی تمام می‌کنند که هزینة «آزادسازی» فضای سیاسی در ایران را تا آنجا که به تجدیدنظر در چپاول‌های‌شان مربوط می‌شود به حداقل برسانند. این است دلیل هیاهوئی که اوباش استعمار در اطراف «انتخابات» جمکران به راه انداخته‌اند.

اگر انتخابات در ایالات متحد با آنهمه آزادی‌های سیاسی و اجتماعی در عمل هیچ تغییری در ساختار دولت به وجود نیاورده، ادعای اینکه با کنار گذاشتن احمدی‌نژاد جمهوری اسلامی یک‌شبه «گلستان» می‌شود، یک مردمفریبی صرف است. کسانیکه سخن از شرکت فعال در «انتخابات» به میان می‌آورند، چند اصل اساسی را که در بالا عنوان کردیم به طور کلی نادیده گرفته‌اند. نخست اینکه اگر روند مراجعه به «آراء عمومی» می‌باید در چارچوب تعریف مشخصی از «آزادی» صورت گیرد، حکومت اسلامی بجای به نعل و به میخ زدن بهتر است «آزادی» مورد نظر خود را به صراحت مشخص کند. اگر این نوع «آزادی» همان است که بارها و بارها بلندگوهای تبلیغاتی رژیم اسلامی از آن سخن به میان آورده‌اند، و آنرا صرفاً در چارچوب فقه شیعه، حل‌المسائل فلان و یا بهمان «حجج اسلام» و یا تفاسیر «ولایت فقیه» و غیره قابل قبول می‌دانند، دیگر منطقاً دلیلی برای شرکت مردم در این «انتخابات» نیست. دلیلی نیست که مردم کشور برای به ارزش گذاشتن یک نوع «آزادی»، که فقط بازتاب منافع قشر روحانی و بازاری در شهرهای بزرگ کشور شده، در برابر جهانیان و در یک «لبیک» گسترده، به حکومت اسلامی مشروعیت دوباره نیز اعطاء کنند. اگر افرادی هستند که خیلی شیفته و دلدادة این نوع «آزادی‌ها» شده‌اند، بهتر است خودشان و هم‌سفره‌ای‌هایشان در این نمایشات شرکت کنند.

همانطور که می‌بینیم شرکت در انتخابات در عمل، حتی در مقیاس کشور ایالات متحد فقط نوعی تجدید مشروعیت رژیم سیاسی به شمار می‌‌آید؛ تغییری در کار نیست! چرا مردم می‌باید برای رژیمی کسب مشروعیت کنند که عملاً آنان را صغیر و مهجور به شمار می‌آورد؟ از طرف دیگر کسانیکه مبلغین «شرکت» مردم در این نمایشات شده‌اند، و سعی دارند رژیمی را مشروعیت دهند که دیگر جائی برای مشروعیت ندارد، دست بالا زده و عملاً بر علیه منافع ملی توطئه هم می‌کنند! اصلاً جای تعجب ندارد! افرادی از قماش شمس‌الواعظین که سابقة سیاسی‌شان در بطن حکومت ولایت فقیه دیگر بر احدی پوشیده نمانده، امروز در مصاحبه‌های‌شان عنوان می‌کنند:

«کشمکش اصلی طی هفته‌های آینده بر سر قطبی کردن جامعه به منظور افزایش مشارکت مردم از سوی اصلاح طلبان و از طرف دیگر تلاش برای قطبی نکردن جامعه برای مشارکت حداقلی تضمین شده مردم از سوی محافظه کاران خواهد بود.»
منبع: روزآن‌لاین، 28 اردیبهشت 1388

جای تعجب ندارد که آقای شمس‌الواعظین بجای انتقاد از عملکرد بنیادها، مراکز و تشکیلاتی که در رأس آن‌ها بسیاری از دوستان و همفکران خود ایشان قرار گرفته‌اند، و گویا طی 8 سال حکومت «آزادیخواهانة» آقای خاتمی مانع اجرای اصلاحات «فرضی» و «بزرگوارانة» ایشان شده‌ بودند، امروز عدم شرکت مردم در انتخابات را دلیل پیروزی احمدی‌نژاد معرفی کنند. جملة «معصومانة» بالا لایه‌های گسترده‌ای از عوامفریبی و خودفروختگی در خود پنهان نگاه دارد. به این موضع‌گیری می‌گویند، «خر و خرما با هم بردن»! آقای شمس‌الواعظین هم طی سه دهه در بطن یک حکومت استبدادی جا خوش فرموده‌اند، و در زمرة «فرهیختگان» استیجاری یک رژیم مستبد، قلم‌زن و آزادیخواه و روشنفکر و غیره می‌شوند؛ هم تلویحاً به مخاطب حالی می‌کنند که آراء در این نظام شمرده می‌شود، و محترم خواهد بود، به عبارت دیگر اگر احمدی‌نژاد بیرون آمد به این دلیل بوده که «مردم» به احمدی‌نژاد «رأی» داده‌اند! ایشان سپس همین مردم را تهدید می‌کنند که اگر نیائید و مشروعیت دوباره‌ برای این رژیم در سطح جهانی فراهم نیاورید، این حکومت که من و امثال من سه دهه است نان و گوشتش را می‌جویم، احمدی‌نژاد را دوباره می‌آورد تا پدرتان را در بیاورد! حضرت شمس‌الواعظین! به این اظهارات موضع‌گیری سیاسی نمی‌گویند، از این سخن‌پرانی فقط بوی خودفروختگی، پرروئی و بیشرمی به مشام می‌رسد!

اگر جنابعالی تا به این حد کشته و مردة این «اصلاحات لعنتی» هستید چرا بجای گرفتن گریبان ملت ایران، و قرار دادن افکار عمومی بیخ دیوار، رهبر جمهوری اسلامی و دوستان و همفکران و هم‌پالکی‌های پاسدار و بازجو و غیرة خودتان را بیخ دیوار نمی‌برید؟ گویا جنابعالی هم عین همان‌ها که طی سالیان اخیر همیشه از جیب ما مردم چپاول شده در این مملکت سرمایه‌گذاری کرده‌اند، دیواری کوتاه‌تر از دیوار ملت پیدا نمی‌کنید!‌ ولی خدمت‌تان بگویم که حضرتعالی گویا تا به حال به زمین سفت نشاشیده‌اید، که هم برای‌تان رفع حاجت باشد و هم وضوی نماز! این‌بار با دست‌نماز راهی خواهید شد. خلاصه می‌گوئیم، اگر قرار است که این حکومت از طریق حضور گستردة مردم در پای صندوق‌های رأی مشروعیت خود را در سطح جهانی تأمین کند، هزینة اینکار را اینبار می‌باید مقام‌معظم و جماعت نانخورهای مسلح به چوب و چماق که اطراف‌شان را گرفته‌اند تأمین کنند، نه ملت ایران!

در مصاحبة دیگری آقای عیسی سحرخیز، یکی دیگر از بوق‌های مرحمتی «آزادیخواه» در حکومت اسلامی می‌فرمایند:

«احمدی نژاد دور دوم حقوق بشر را بیشتر نفی خواهد کرد، جنبش دانشجوئی را بیشتر سرکوب خواهد کرد، جنبش زنان را نابود خواهد کرد، جنبش کارگری و هر حرکت مبتنی بر دموکراسی و حقوق بشر را از بین خواهد برد.»
منبع: رادیوفردا، 28 اردیبهشت 1388

بله، همانطور که می‌بینیم این احمدی‌نژاد نه از آن احمدی‌نژادهاست!‌ ولی بالاتر گفته بودیم که بحث «آزادی» را نمی‌توان در خلاء پیش برد. احمدی‌نژاد اگر می‌تواند «حقوق‌بشر» را اینچنین زیر پا له کند، به این دلیل است که در بطن حکومت اسلامی حقوق‌بشر در چارچوب ساختار حکومت به شیوة ویژه‌ای «تعریف» شده، یا بهتر بگوئیم اصولاً تعریف نشده! ولی نمی‌باید فراموش کرد که آقای سحرخیز خودشان از جمله پاسداران و چماقداران امام زمان هستند، و اگر امروز طرفدار همان «آزادی» معروف شده‌اند حتماً حکمتی دارد. ما در همینجا به ایشان توصیه می‌کنیم که همانند همکار گرامی‌شان شمس‌الواعظین بجای تهدید مردم، رژیمی را تهدید کنند که آزادی‌های مردم را اینچنین لگدمال کرده و به خود اجازه می‌دهد که چنین بی‌شرمی‌هائی را هم تحت عنوان سیاست‌گذاری بر مردم کشور تحمیل کند. خلاصه بگوئیم، سحرخیز و دوستانش نمی‌توانند هم «آزادیخواه» باشند و هم طرفدار، نانخور و همکار یک رژیم مستبد!

ما نمی‌توانیم قبول کنیم که مشتی نانخور در یک دستگاه سرکوب استبدادی، که در محافل «دست‌بوسی» حکومت اسلامی شرکت فعال دارند، امروز برای ما ملت سخنگویان «آزادی» و افتخار و «حقوق‌بشر» هم بشوند. آقایانی که در اینجا به «مصاحبه‌های‌شان» اشاره شد، در حکومت اسلامی یکی و دو تا نیستند. روزی که معلوم شد دستگاه جباریت و سرکوب و امام‌پرستی دیگر از نظر حمایت خارجی کف‌گیرش به ته دیگ خورده، تو گوئی آب در لانة مورچگان افتاد! از هر سو «آزادیخواه» از سوراخ و سنبه‌های جماران و جمکران بیرون زد، و کار به جائی رسید که امروز شاهدیم. همه در این رژیم «مخالف» دیکتاتوری‌ شده‌اند! تو گوئی بنده مسئول دیکتاتوری در رژیم بوده‌ام!

در آخر اشاره‌ای ملموس‌تر خواهیم داشت به مسئلة «آزادی‌ها»! ما فکر نمی‌کنیم که شرکت در این به اصطلاح «انتخابات» اصولاً تأثیری بر روند مسائل سیاسی و استراتژیک ایران داشته باشد. آنچه اهمیت دارد، و گویا از نظر سیاست جهانی تعیین کننده شده، حضور گستردة مردم پای صندوق‌های رأی است! و هم امروز باراک اوباما هم بررسی «مسئلة» ایران را موکول به بعد از «انتخابات» حکومت اسلامی کرده! این نشان می‌دهد که بازارگرمی برای هیاهوی انتخاباتی ریشه در کدام پایتخت جهان دارد. اگر می‌گوئیم ملت نمی‌باید به حکومت اسلامی «باج» بدهد، برای این است که این «باج» به جیب دولت آمریکا سرازیر می‌شود. آنچه در برابر خواست‌های دمکراتیک و آزادیخواهانه و مشخصاً «سکولار» ملت ایران چون کوه احد قد برافراشته، احمدی‌نژاد نیست، کاخ‌سفید است، که احمدی‌نژاد و دیگر اوباش حکومت اسلامی افتخار نوکری‌اش را دارند. امروز با عقب راندن الزامات ضدبشری حکومت اسلامی در عمل آمریکا را از سیاست روزمرة ایران گام به گام عقب می‌رانیم. و فریاد نوچه‌های محفل کودتای 22 بهمن که هر یک سعی در جمع کردن خلق‌الله پای صندوق‌ها دارند برای این است که در ارتباطات بین‌المللی، ارباب واشنگتن‌نشین‌شان را از زیر بار هزینة سنگینی آزاد کنند که عدم شرکت مردم در این انتخابات بر او تحمیل خواهد کرد.

ولی نمی‌باید فراموش کرد که خارج از عرف دیپلماتیک، و بدون در نظر گرفتن به اصطلاح «انتخابات» سرنوشت‌سازی که قرار است در ایران برگزار شود، دیروز مدودف، رئیس جمهور روسیه از شخص احمدی‌نژاد برای شرکت در کنفرانس آیندة شانگهای که در اواخر ماه خرداد برگزار خواهد شد دعوت رسمی به عمل آورده!‌ خلاصه بگوئیم، تا آنجا که مربوط به استراتژی‌های تعیین کنندة منطقه‌ای می‌شود، وجود و یا عدم‌وجود احمدی‌نژاد پشیزی ارزش ندارد، و هیچ تأثیری در روند مسائل نخواهد داشت. پس این «طوفان انتخاباتی» را فقط آمریکائی‌ها در آب‌نمای کاخ‌سفید به راه انداخته‌اند. ایران ونزوئلای چاوز نیست، و ما ملت می‌باید به این نوع سیاستگذاری‌های ضد ایرانی جوابی بدهیم که در شأن گذشته، تاریخ و فرهنگ ما باشد. عدم شرکت در این «انتخابات» به طرف‌های آمریکائی، که حامیان اصلی حکومت اسلامی‌اند تفهیم خواهد کرد که نمی‌توانند هم در محافل بین‌الملل بر طبل آزادی بکوبند، و هم در درون مرزها سر ایرانی را به سنگ عملة استبداد.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید20مه2009

surfsharp.info
66peers.info
quickfreesite.info
fbsurf.info
2study.info
internetsway.info
springsurf.info
www.easy2unblock.com
www.youtunnel.cn
llamaz.com
www.superbunblock.info
base33.info
www.browsef.info
webanonymizer.info
www.unblockbess.org
glypeproxy.com
www.itsfabulous.info
youtubeprx.info
sneekhide.info
https://externalsite.info
ninjazone.info
www.unblockevade.com
anonymsurfer.info
freesurfnow.info
alazingo.com
surfbros.info
airair.info
hidepoint.com
www.unblockwebsense.info
surflab.info
securedproxy.info
ir2.me
letmevisit.com
webtrekker.info
www.4runs.info
awabo.com
anime-faction.com
www.melonbox.info
www.youtunnel.info

«یاس» پژمرده!

«محافظه‌کاران الزاماً ابله نیستند، ولی ابله‌ترین مردم محافظه‌کارند!»
جان استیوارت میل

از این فرصت استفاده کرده نخست مطلب مهمی را خدمت خوانندگان عزیز توضیح می‌دهیم. مدتی است که بر روی شبکة مجازی سایت‌ها و فوروم‌های مختلف به نام «سعید سامان» گشوده شده. البته این سایت‌ها و فوروم‌ها عملاً «خالی» است، در ثانی تشابه اسمی را نیز در این میان نمی‌باید از نظر دور داشت؛ با این وجود در همین مختصر صریحاً عنوان کنیم که نویسندة این وبلاگ، خارج از سایت‌ها و وبلاگ‌هائی که در «پرتال» خود بر روی یکی از سایت‌های «سعید سامان» بر شبکة «اپرا» پست کرده هیچگونه «فوروم» و وبلاگی ندارد. در نتیجه دوستداران مطالب «سعید سامان» بهتر است جهت دستیابی به آن‌ها فقط به سایت‌هائی مراجعه کنند که در «پرتال» مذکور به آن‌ها لینک داده شده.

حال می‌پردازیم به موضوع وبلاگ امروز! نهایت امر «حجاب اصلاح‌طلبی» از چهرة باراک اوباما نیز در آمریکا فرو افتاد. به گزارش خبرگزاری‌ها حضرت ریاست جمهور که با وعدة «چنج» پای به صحنة مسابقات انتخاباتی کاخ‌سفید گذاشته بود، بر خلاف وعده‌های انتخاباتی خود از تداوم محاکمة متهمین به «تروریسم» در دادگاه‌های ویژة نظامی «دفاع» کرده است! البته پیشتر هم عنوان کرده بودیم که اوباما حتی اگر نیت تغییرات ساختاری نیز می‌داشت با حفظ مهره‌های شناخته شده‌ای همچون رابرت گیتس در رأس پنتاگون امکان چنین بازی‌های سیاسی‌ای نمی‌یافت. به هر تقدیر آنچه اهمیت دارد برملا شدن نقش باراک اوباما در صحنة سیاست فعال آمریکاست.

امروز این کشور با یکی از عمیق‌ترین بحران‌های اقتصادی پس از جنگ دوم جهانی دست به گریبان شده، و نمی‌توان انتظار داشت که در چنین هنگامه‌ای کاخ‌سفید از آستین خود «معجزات» الهی بیرون بکشد. در مورد سیاست‌های اقتصادی اوباما، که برخی بلندگوهای حزب دمکرات در واشنگتن از آن‌ها تحت عنوان «نیودیل هزارة سوم» یاد می‌کنند، مطلبی جهت تحلیل «نیودیل» در دست تهیه داریم که اگر عمری بود آنرا برای استفادة خوانندگان بر روی خطوط اینترنت قرار می‌دهیم. به هر تقدیر امروز بیش از پیش آشکار شده که سیاست‌های کلیدی اوباما، چه خارج از مرزها و چه در درون مرز به صورت کلی با شکست روبرو شده. اوباما هر روز بیشتر به یک جرج بوش رنگین‌پوست شباهت پیدا می‌کند، جرج بوشی که از حمایت‌های ساختاری حزب‌ جمهوریخواه نیز بی‌نصیب است!

دقیقاً به دلیل برخی تغییرات در مواضع اوباما، امروز شاهدیم که گروهی از هم‌وطنان نیز که معمولاً علاقة فراوانی به گرفتن «کره از آب جاری» دارند، تغییر مواضع کاخ‌سفید را با بدقولی‌های روسای جمهور جمکران به قیاس کشیده، عنوان می‌کنند که اگر در آمریکا چنین تغییری پیش می‌آید در جمکران نیز می‌باید این تغییرات را قبول کرد! در همینجا عنوان کنیم که مشکل ایالات متحد به هیچ عنوان با مسائل جمکران همخوانی و هم‌پائی ندارد. کشور آمریکا هر چند اسیر سیاست‌های سرمایه‌سالاری و پلیسی، در چارچوب یک رژیم حقوقی دمکراتیک و انسان‌محور اداره می‌شود. بدقولی‌های رئیس جمهور آمریکا را نمی‌توان با لودگی‌ها و لات‌بازی‌های جمکرانی‌ها به قیاس کشید. و در همین مبحث عنوان کنیم که مشکل ما با حکومت ایران عدم قبول حاکمیتی انسان‌محور بر جامعه است، نه وجود چند عامل بحران‌ساز از قماش علی‌ خامنه‌ای و خاتمی و موسوی!

می‌دانیم که در همة کشورهای جهان اوباش و عوامل فرصت‌طلب، افراد سودجو و برخی اوقات «ابله» می‌توان یافت که گرد محور «قدرت» تجمع کنند. در واقع، برخلاف آنچه در ادبیات سیاسی ایران به غلط رایج شده، «محورهای قدرت» به هیچ عنوان فرهیختگان، متخصصین و دانایان را به خود جذب نمی‌کند. کسانی بر «محور قدرت» متمرکز می‌شوند که فاقد شخصیت مستقل و سازنده‌ باشند. و این امر در کمال تأسف در تمامی نظام‌های جهان، از دمکرات گرفته تا مستبد؛ و از سرمایه‌داری گرفته تا بلشویک صادق است. به طور مثال اگر «محور قدرت» در نظام بلشویک‌های روس اوباش‌پرور نبود، مسلماً افرادی همچون گورباچف که هدف غائی زندگی خود را افتتاح یک پیتزافروشی در آمریکا معرفی می‌کنند، در رأس حزب کمونیست اتحاد شوروی قرار نمی‌گرفتند. کدام عقل سلیم می‌تواند امثال گورباچف و شوارناتزه را با لنین و تروتسکی، و حتی استالین به قیاس کشد؟

ولی در کشورهای جهان سوم روند «فسادپذیری» محورهای قدرت از ویژگی دیگری نیز برخوردار است. در این کشورها دولت در مقام یک ساختار «مسئول» اصولاً وجود خارجی ندارد. این ساختار تماماً استعماری و وابسته است، و به همین دلیل برخلاف نمونه‌های اتحاد شوروی، آمریکا و یا اروپای غربی جهت رسیدن به بن‌بست‌های عملی نیازمند گذشت چندین دهه نیست؛ این حکومت‌ها در همان روز نخست از اوباش تشکیل می‌شود، و بن‌بست‌های آن نیز از همان لحظة نخست قابل رویت است.

با اینهمه رابطة «موجودیت» این دولت‌ها، و حضور «بن‌بست‌ها» را نیز نمی‌باید در بحث ساختارشناسی فراموش کرد. خلاصه می‌گوئیم، هر چه این «بن‌بست‌ها» صریح‌تر، قاطعانه‌تر و سرنوشت‌سازتر بر دولت‌ها اعمال شود، خضوع و خشوع و سرسپردگی اینان در برابر منابع الهام‌‌شان که همان مراکز تصمیم‌گیری اقتصاد جهانی است بیشتر خواهد بود. بی‌جهت نیست که در تمامی کشورهای جهان سوم، هر گونه تغییر و تحولاتی معمولاً با جنگ، تروریسم، درگیری‌های خیابانی و … تؤام می‌‌شود. در عمل، طی همین درگیری‌ها که معمولاً با حمایت‌های مالی، لوژیستیک و سیاسی کشورهای سلطه‌گر جهانی به راه می‌افتد و ادامه می‌یابد، روابط اجتماعی هر چه بیشتر به «خشونت» آلوده شده، اجتماعیت‌ها و انسان‌محوری‌ها هر روز بیش از پیش تضعیف می‌شود. دولت‌ها در این شرایط جهت حفظ موجودیت خود هر روز بیش از پیش به عوامل ایجاد آشوب یعنی همان اوباش وابستگی عملی پیدا می‌کنند. و در چنین جوامعی است که توده‌های وحشت‌زده، هراس خود از ارتباطات اجتماعی را در پس پرده‌هائی از «آرمان‌های طلائی»، الهیت‌ها، تقدس‌ها و خرافات صرف می‌پوشانند. دولت‌ها و ملت‌ها در این ساختار در یک رابطة «باخت ـ باخت» می‌نشینند، همگی بی‌خبر از این اصل که چرخة خرافه‌پروری را نهایتی نیست.

در شرایطی که انسان‌محوری به زیر سئوال برده شود، تبدیل دستورالعمل وضوی نماز به این «اعتقاد» که امام‌زمان ته یک چاه نشسته و روزی بیرون می‌آید تا بر جامعة جهانی حکومت ایده‌آل حاکم کند، روند پیچیده‌ای نخواهد بود. دولت‌ها جهت حفظ موجودیت‌شان هر روز بیشتر به دامان اوباش و خرافه می‌افتند، و ملت‌ها نیز از روی ترس و وحشت متوسل به حبل‌المتین «آرمان مقدس» می‌شوند! و این روندی است که امروزه توسط اقتصادهای حاکم جهانی در ده‌ها کشور جهان سوم به صورت همزمان به پیش برده می‌شود.

به همین دلیل و به شهادت تمامی مطالبی که در این وبلاگ آورده شده ما به هیچ عنوان خواستار سرنگونی حکومت اسلامی نیستیم. امروز فروپاشی حکومت اسلامی، درست همانند جایگزینی حاکمیت سلطنتی در 22 بهمن 57، دفع فاسد به افسد خواهد بود. ما بر این عقیده پا برجا هستیم که تغییر را می‌باید از نگرش به نقش ملت‌ها در شکل‌گیری قدرت سیاسی شروع کرد، نه از ساختار دولت‌ها! ویروس استعمار در کشور ایران در حکومت نشسته، و با جابجائی این حکومت همین ویروس آناً دستگاه جدید را نیز مبتلا خواهد کرد. روابط اقتصادی، روابط تجاری، روابط امنیتی و … که حکومت ایران طی 80 سال دست‌نشاندگی توسط استعمار پیوسته تولید و بازتولید کرده در صورت تغییر حکومت شامل هیچ تغییری نخواهد شد. دولت همچون امروز مجبور خواهد بود که با صدور نفت خام، گندم، برنج و روغن وارد کند، و با تکیه بر اوباش شهری که خود از طرف استعمار سازماندهی شده‌اند در برابر مخالفانی قدعلم کند که آنروی سکة همین استعمارند!

خلاصه می‌گوئیم برای کسانیکه واقعاً خواستار شکستن دور لعنتی بازتولید حکومت استعماری در ایران هستند، حمایت از سقوط آنی و برق‌آسای حکومت اسلامی راه حلی منطقی نمی‌نماید. همچنانکه در 22 بهمن 57 نیز این راه منطقی نبود، و علیرغم هشدارهای شادروان بختیار استعمار از طریق دامن زدن به وحشتی که در دل مردم انداخته بود نهایت امر بجای آزادی برای ما ملت اسارت گسترده‌تر به همراه آورد. از این گذشته، هیاهوئی که مراکز تصمیم‌گیری سیاست جهانی بر محور اوباش‌گری‌های «سیدخندان» به راه انداخته بودند، در عمل به صراحت نشان داد که طرح «فروپاشی برق‌آسا» حداقل در آن دوره، یکی از پروژه‌های مورد نظر استعمار در برخورد با شرایط استراتژیک نوین ایران بوده. و اگر استعمار از پروژة سیدخندان دست شست، استنباط ما این است که به دلائل استراتژیک عملی کردن آن دیگر میسر نبوده.

امروز ما با در نظر گرفتن خصیصة استبدادپروری که استعمار پیوسته در کشورهای جهان سوم از خود نشان داده، این اصل را قبول کرده‌ایم که بین «استبداد» و «استعمار» یک رابطة اندام‌وار در کشورمان به وجود آمده است. و در همین چارچوب نیز بجای فروپاشی حکومت از تلاش جهت عقب راندن استعمار سخن به میان آورده‌ایم. و در اینراه به نظر ما مهم‌ترین عامل حمایت از «اصل آزادی» است. ولی نمی‌باید فراموش کرد که استعمار نیز کور و کر نیست؛ و این تمایل در محافل استعماری قدرت گرفته که برای ابتر کردن تلاش ما مردم، نوعی «شبه‌آزادی» را بجای «آزادی» به ملت ایران قالب کند. و آنچه در چارچوب امروزی «انتخابات جمکران» می‌خوانیم،‌ پروسه‌ای است که بر اساس آن همین «شبه‌آزادی» را به جان ملت انداخته‌. تحرکات آنان که امروز خود را «اصلاح‌طلب» می‌خوانند به صراحت نشان می‌دهد که نه خواستار «آزادی‌اند» و نه مخالف استعمار، اینان مبلغان «شبه‌آزادی» استعماری‌اند.

در همین راستا دو نمونه از موضع‌گیری‌های موسوی و کروبی را در همینجا تحلیل می‌کنیم، ولی فراموش نکنیم که اگر از جناح «اصول‌گرا» سخنی به میان نیاورده‌ایم، «سکوت» ما نمی‌باید حمل بر حمایت‌ از این جماعت شود. به طور مثال در مورد گشت‌های ارشاد و بسیج سخنانی از زبان میرحسین موسوی و کروبی در مطبوعات انعکاس یافته، و بر این اساس گویا زمانیکه «آقایان» به قدرت دست یابند گشت‌های بسیج نیز از سطح شهر جمع‌آوری می‌شود!

از این صریح‌تر نمی‌توان در راستای ایجاد آشوب و بلوا در سطح شهر سیاست‌گذاری کرد و از سرکوب مردم نیز «حمایت» به عمل آورد! چرا که در واقع پیامدهای این «وعده‌ها» را می‌باید بررسی کرد!‌ آنچه موسوی و کروبی در این «سخنان» مورد حمایت قرار می‌دهند به هیچ عنوان «آزادی شهروند» در سطح جامعه نیست؛ اینان با جمع‌آوری «بسیج» در عمل دست گروه‌های سازمان ‌یافتة «لباس‌شخصی» را در سرکوب مردم باز می‌گذارند. البته همانطور که گفتیم این سیاست مزورانه از طرف اربابان این جماعت دیکته می‌شود؛ از طرف همان‌ها که گروه‌های لباس‌شخصی را سازماندهی کرده‌اند! با اینکار هم مسئولیت دولت در حفظ آرامش در جامعه «لوث» شده، و هم هر گاه استعمار لازم ببیند از طریق هی کردن گروه‌های چماق‌کش می‌تواند وسیلة سرکوب عمومی را فراهم آورد؛ جالب این است که اینهمه به اسم «حمایت از آزادی» نیز صورت می‌گیرد! حال آنکه، این همان «شبه‌آزادی» است که از طرف استعمار در ایران مورد حمایت قرار ‌گرفته.

ما در همینجا به حضرات «اصلاح‌طلب» پیشنهاد می‌کنیم که بجای جمع‌آوری «بسیج» و فراهم آوردن زمینة سرکوب و مزاحمت‌های خیابانی توسط گروه‌ها و دستجات چماق‌کش، نه از «جمع‌آوری بسیج» که از «تغییر سیاست بسیج» سخن به میان آورند! ولی نیازی به توضیح نیست که چنین موضع‌گیری‌ای نهایت امر منجر به گسترش آزادی‌های اجتماعی و آرامش در سطح شهرها خواهد شد ـ این نوع آزادی و آرامش دیگر واقعی است. و اینرا استعمار، یعنی اربابان هم‌اینان تحمل نخواهد کرد.

یا به طور مثال، امروز شاهد «بازگشائی» یک روزی‌نامة حکومتی به نام «یاس‌نو» هستیم! این روزنامه که در دورة خاتمی نیز منتشر می‌شد، تحت عنوان روزنامة حامی میرحسین موسوی بار دیگر آغاز به کار کرده! ‌ این سئوال مطرح می‌شود که آقای موسوی چکاره‌اند که نیازمند یک روزنامة شخصی می‌شوند؟ این روزنامه اگر «ارگان یک حزب سیاسی» است، بهتر است این حزب در چارچوب طرح‌های موجود خود را به مردم کشور معرفی کند!‌ به هر تقدیر در مطلبی که تحت عنوان «حزب‌نماها» نوشته‌ایم به صراحت گفتیم که در شرایط فعلی در مملکت «حزب» وجود خارجی ندارد! پس این روزنامه چیست، و نقش آن چه خواهد بود؟ در ثانی این آقای موسوی که طی سخنرانی‌های انتخاباتی‌اش هیچ نوع طرح مشخص و کلی‌ای در جهت سیاست‌های مطبوعاتی دولت «اصلاح‌طلب» ارائه نداده، چگونه به خود اجازه می‌دهد که یک روزنامة شخصی هم باز کند؟ ثالثاً مگر در مملکت قحطی روزنامه است؟ اینهمه روزنامه و مجله از سر و کلة مردم بالا می‌رود، چرا بجای بازکردن یک روزنامة «شخصی»، طرح مطبوعاتی ارائه داده نمی‌شود؟ این آقایانی که قرار است در «یاس‌نو» بنویسند، هزار جای دیگر مطالب‌شان روی اینترنت و در مطبوعات دیگر، حتی با نام‌های مستعار چاپ می‌شود، ویژگی این به اصطلاح «روزنامة اصلاح‌طلب» چیست؟ چرا بجای فراهم آوردن یک «تریبون» که معلوم نیست از کجا و از چه کسانی حمایت خواهد کرد، تریبون‌های موجود را در چارچوب قانون مطبوعات سازماندهی نمی‌کنید؟ این‌ها سئوالاتی است که تماماً بی‌جواب خواهد ماند، چرا که «یاس‌نو» نه به عنوان یک روزنامة «آزادیخواه» که در مقام یک روزنامة آشوب‌طلب پای به برنامة اصلاح‌طلبان گذاشته. نقش این روزنامه همان است که پیشتر به همراه شرق، جامعه و … در دوران هیاهوسالاری خاتمی بر عهده گرفته داشت: فراهم آوردن زمینة تعطیل نهائی مطبوعات!

جهت دریافت درست از طرح‌های «شبه‌آزادی» که توسط استعمار و صرفاً در راه سرکوب «آزادی‌های» ما ملت به مورد اجرا گذاشته می‌شود، باید «ابعاد» مختلف آن را پیوسته مورد نظر قرار داد. به همین دلیل ما معتقدیم که طرح کلی استعمار در شرایط فعلی کشور قرار دادن ما ملت در یک «دور باطل» است. در این «دور سیاسی» گروهی تحت عنوان «آزادی» در کشور بلوا و آشوب به راه می‌اندازند، و پس از مدتی اگر استعمار نتوانست با استفاده از این روند به سیاست‌های خود سازمان دهد، حداقل قادر خواهد بود با بهره‌گیری از خستگی و فرسودگی‌ای که گسترش این نوع «شبه‌آزادی» در افراد جامعه به وجود می‌آورد، باز هم برای مردم دکان «محافظه‌کاری»، «پاسدارپروری»، «بسیج‌دوستی» و … باز کند! طبیعی است که در این مقطع جامعه پای در یک دورة جدید از «محافظه‌کاری» خواهد گذاشت. و این «دورباطل» از نظر محافل استعماری بسیار شیرین و مسلماً پاسخگوی نیازهای‌شان است!

ولی تداوم این «دورباطل» برای ما ملت فقط تداوم چپاول، فقر و سرکوب خواهد بود. به دلیل همین سیاست استعماری است که پیشنهاد ما «عدم شرکت» در این انتخابات، و تحریم همه جانبة این نمایشات است. ملت ایران نمی‌تواند هم در این «انتخابات» شرکت کند و هم زمانیکه به دلیل سیاست‌های اوباش‌پروری حکومت در تمامی زمینه‌ها به زانو درآمده در برابر جهانیان حرفی برای گفتن داشته باشد. به قولی می‌باید «گربه را دم حجله کشت!» ایرانیان با عدم شرکت در این انتخابات نشان خواهند داد که پروژة استعماری «دورباطل» را از پایه و اساس در شأن ملت ایران نمی‌بینند.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید17مه2009

www.dcmetrodaily.com
www.hotlookforless.com
www.forgivenessstories.com
www.froggiebargains.com
www.datarecoverygenie.com
www.2lovinghearts.com
metromode.net
www.rebuttalonline.com
www.newsbrite.com
www.billandted.info
www.boycottgm.org
www.43coupons.com
www.boycottgm.com
6pal.info
bypassbluecoat.info
www.eutraveldeals.com
9pal.info
www.savingsanddeals.com
www.realclearheadlines.com
www.americafreelancers.com
www.hypegenie.com
www.web-proxy.in
quickfreesite.info
www.getjobusa.com
www.rateandmingle.com
surfsharp.info
4pal.info
www.mycyberpage.com
www.buysellxchange.com
www.geekbargains.com
anime-faction.com
www.beautyorbrain.com
www.stumblelocal.com
www.dealstumbler.com
www.smileandwink.com
3pal.info
www.localreliable.com
www.suggestitnow.com
anonymsurfer.info
www.getjobsusa.com
www.dealvibes.com
www.thrivelocal.com
www.globalpoorism.com
www.couponyellow.com
www.plentyofdiscounts.com
www.baywatchnights.info
www.plentyofniches.com
www.careerblunder.com
www.paypercoverage.com
www.froggybargains.com

حزب‌نماها!

در بزنگاهی که مذاکرات جهت کنترل تسلیحات هسته‌ای، بین طرف‌های روس و آمریکائی هنوز در جریان است، مشکل می‌توان از اخبار و مقالات سیاسی استنباط روشنی به دست داد. مطلب را می‌باید به صورت صریح عنوان کنیم، تا زمانیکه رابطة استراتژیک این دو قدرت تعیین‌کننده از نظر نظامی به صورت کامل حل و فصل نشده، بدیهی است که سیاست‌گذاری‌های جانبی در وضعیت تعلیق قرار گیرد. با این وجود مسائل و پیچیدگی‌ها کم نیست. مشکل افغانستان هنوز پابرجاست؛ بحران عراق همان است که چندین ماه پیش بوده؛ بن‌بست «سیاسی» در گرجستان هر روز وسیع‌تر می‌شود؛ وضعیت کشور ترکیه، خصوصاً در ارتباط ویژه‌ای که آنکارا با تل‌آویو برقرار کرده کاملاً نامعلوم است؛ جنگ داخلی و جابجائی غیرنظامیان در پاکستان غوغا می‌کند، و در کنار تمامی این مسائل، حداقل برای ما ایرانیان معضلی به نام «انتخابات» در جمکران نیز مطرح است!

بدیهی است که در برابر مسائل جهانی، از دست ما ایرانیان کاری برنمی‌آید. ما نمی‌توانیم برای بحران افغانستان تصمیم‌گیری کنیم، نمی‌توانیم جنگ پاکستان را که بودجة آن چند هفته پیش در کنفرانسی در شهر توکیو «تأمین» شد، نقطة پایان بگذاریم، و یا اینکه نمی‌توانیم مسئلة عراق را حل کنیم. ولی یک کار از عهدة ما برمی‌آید: موضع خود را در برابر این «انتخابات» تا آنجا که به حضور و یا عدم‌حضور فعال‌ و نه منفعلانه در برابر صندوق‌های رأی مربوط می‌شود کاملاً مشخص کنیم.

در همین مورد شاهد شکل‌گیری دو نگرش هستیم. اگر می‌گوئیم فقط «دو نگرش»، دلیل دارد. چرا که از نظر ما شرکت در این انتخابات فرمایشی، خارج از حمایت از این و یا آن «کاندیدا» یک موضع‌گیری واحد است. در عمل تفاوتی ندارد که افراد به میرحسین موسوی رأی بدهند یا به احمدی‌نژاد و کروبی!‌ تمامی این نامزدها همگی سه دهه است که در حکومت حضور فعال دارند و مشکلات امروز ایران تا حد زیادی بازتابی است از عملکرد همین «فعالان مایشاء»، یعنی کسانیکه جامعه را به بن‌بست‌های مالی، اقتصادی و فرهنگی امروز کشانده‌اند. رأی به هر یک از اینان به معنای تأئید حکومت اسلامی در تمامیت‌اش خواهد بود.

در نتیجه، موضع سیاسی فعلی در کشور ایران به دو نگرش محدود می‌ماند: شرکت یا عدم‌ شرکت در این نمایشات! البته همانطور که می‌توان حدس زد گروه‌هائی در میان ایرانیان وجود دارند که «شرکت» خود در این نمایشات مسخره را تحت عناوینی گاه بسیار غیرقابل توجیه، نوعی «استراتژی» سیاسی معرفی می‌کنند! ما با این قرائت از شرایط فعلی به طور کلی مخالف‌ایم. و سعی خواهیم داشت در همین مختصر دلائل خود را ارائه دهیم.

نخست می‌باید فضای سیاسی کشور را نه در چارچوب منافع «محافل» که به صورتی کاملاً عینی ترسیم کنیم. در وضعیت سیاسی‌ای که حکومت اسلامی پس از سه دهه بر مملکت حاکم کرده برای ما و همفکران ما غیرقابل درک است که چگونه بعضی کانال‌ها به خود اجازه می‌دهند که سخن از پدیده‌ای به نام «تشکل» سیاسی و یا حزب به میان ‌آورند. شاید امثال حزب‌توده، نهضت‌آزادی، مشارکت‌چی‌ها، مؤتلفه، و … تحلیل ویژه‌ای از حزب در نظر دارند؛ در نتیجه بهتر است نخست «تحلیل» خود را از پدیده‌ای که «حزب» می‌نامند مشخص کنند تا بعد مردم بتوانند قضاوت کرده، و پس از سبک‌سنگین کردن مسائل، موضع این به اصطلاح «احزاب» و «گروه‌هائی» را که سخن از شرکت در انتخابات به میان می‌آورند از نظر سیاسی مشخص کنند.

یک مطلب، غیرقابل بحث و گفتگو است؛ تا زمانیکه اساسنامه‌ها، مراکز فعالیت و دفاتر ثبت‌نام از متقاضیان، احیاناً هزینه‌ای که شرکت فعال در هر یک از تشکل‌ها از نظر مالی برای متقاضیان به همراه می‌آورد، و هزینه‌هائی که دولت تحت عنوان حمایت از فعالیت‌ احزاب عمدة کشور می‌باید برای هر یک از این گروه‌ها در نظر گیرد مشخص نشده، در کشور ایران از نظر قانونی، روش‌ شناختی و اجتماعی، پدیده‌ای به نام حزب و یا گروه سیاسی اصولاً وجود خارجی ندارد. در چنین شرایطی، هر کس سخن از «حزب»، «گروه‌سیاسی»، «سازمان‌سیاسی» و … به میان می‌آورد فقط در انتزاعات محفلی سخن گفته، اظهارات و مواضع وی از نظر علوم ‌سیاسی پشیزی ارزش ندارد و فاقد عملکرد ساختاری است؛ «مفت‌گوئی» است، و در بهترین صورت ممکن، اگر بخواهیم پروژة مارکسیستی «حزب» را در نظر آوریم، فقط یک برخورد «‌مارکسیستی» در قالب انقلابات توده‌ای است. برخوردی که آنرا به صراحت اکثر همین «احزاب چپ‌گرا» امروز مورد تردید قرار داده‌اند.

در نتیجه، در شرایطی که حاکمیت و مراکز تصمیم‌گیری، که در ایران همان سازمان‌های وابستة «امنیتی ـ نظامی» هستند، اصولاً احزاب و گروه‌های سیاسی را به رسمیت نمی‌شناسند، استراتژی «شرکت فعال» برخی از این گروه‌ها و تشکیلات در «انتخابات» فقط ضدونقیض‌گوئی و رسوائی است. چگونه یک به اصطلاح «حزب» ـ حتی اگر به دلائل بالا اصولاً حزبی در این شرایط وجود نداشته باشد ـ به خود اجازه می‌دهد در چارچوب حکومتی که نظریة «حزب سیاسی» را اصولاً قبول ندارد، از مردم بخواهد که در انتخابات این حکومت «شرکت» کنند!‌ در همینجا و با در نظر گرفتن مطالب بالا به صراحت می‌گوئیم تمامی این به اصطلاح «احزاب» و «گروه‌های» مخالف‌نما که معمولاً دفتر و دستکی هم خارج از مرزها به راه انداخته‌اند، از نظر ما فاقد مشروعیت سیاسی‌اند. اینان فقط در چارچوبی می‌توانند به صورت منسجم با مسائل اجتماعی ایران برخورد کنند که موضع مخالفت با حکومت و قوانین «ضدحزبی» این حکومت را پیوسته ملکة ذهن داشته باشند. و این موضع‌گیری در کمال تأسف، عملاً در اکثر تشکل‌های خارج از کشور غایب است!

با این وجود می‌باید قبول کرد که در ایران پدیده‌ای پس از کودتای 22 بهمن «باب» شده که آن را «محفل‌بازی» می‌نامند، نه حزب! برای ما این امر غیرقابل درک است که بعضی افراد سعی دارند افکار ملت ایران را در زمینة شناخت تفاوت‌های موجود بین «محفل» و «حزب» اینگونه دچار تشتت و آشفتگی کنند. «محفل»، یک پدیدة غیرمسئول، فروبسته و معمولاً سری یا نیمه‌سری است. «محفل»، منافعی گنگ، گاه متضاد و معمولاً بدون ارتباط با منافع عمومی را دنبال می‌کند. منافعی که نمی‌تواند از یک تریبون عمومی مورد «دفاع» قرار گیرد. در صورتیکه حزب پدیده‌ای است اجتماعی که در برابر مسائل مردم و مملکت موضع‌گیری مشخص و شفاف می‌کند، از این مواضع رسماً حمایت خواهد کرد، و نمایندگان‌اش موظف‌اند در برخورد با مسائل سیاسی آئینه‌ای تمام نما از مرام‌ و مشی حزبی باشند! و آندسته از اعضاء که مشی حزبی را اعمال نکنند، از حزب اخراج خواهند شد.

حال می‌باید پرسید ما ملت را چه می‌شود؟ ما ملت که در خلوت و به زعم خود هم بسیار «متمدن» هستیم، و هم تاریخ پرافتخار داریم، هم فردوسی و حافظ داریم و هم فروغ و هدایت داریم، ما ملت که زبان‌مان یکی از کهن‌ترین زبان‌های کرة ارض است، و به قولی یکصدوپنجاه سال پیش برای دمکراسی انقلاب مشروطه به راه انداخته‌ایم، ما چرا در فهم این مسائل تا این حد خرفت و کودن شده‌ایم! ما ملت چرا اجازه می‌دهیم که یک محفل بی‌مسئولیت که اصلاً معلوم نیست خط‌مشی و سیاست کلی‌ آن چیست، تحت عنوان «مجمع روحانیت مبارز» و یا «مؤتلفه» برای شرکت در یک «انتخابات» برای‌مان دستورالعمل صادر کند؟ ما چگونه می‌توانیم اجازه دهیم محافلی که خود را «گروه ‌سیاسی» می‌نامند، تحت نام‌هائی از قبیل «مجاهدین انقلاب»، «مشارکت»، و … بدون هیچگونه مسئولیت عمومی و بدون معرفی خط‌مشی‌ها و مشخص کردن خطوط اصلی سیاسی برای آیندة مملکت به ما توصیه کند که در یک «انتخابات» شرکت کنیم و به فردی هم رأی بدهیم؟ اگر در فردای انتخابات این فرد از قبول مسئولیت‌های کلیدی‌ای که عنوان کرده سر باز زد، تکلیف مردم با این گروه‌های «حامی» چیست؟ همین گروه‌هائی را می‌گوئیم که اصلاً وجود خارجی هم ندارند و فقط روی ریل خبرگزاری‌های داخلی و خارجی «تشکیلات» سیاسی‌اند!

همانطور که نمونة بالا نشان می‌دهد، رابطة اندام‌واری که می‌باید میان شهروندان و یک تشکل سیاسی وجود داشته باشد، در فضای امروز کشور ایران عملی نیست. «محافل» از نظر حقوقی حق ندارند در یک «انتخابات» عمومی موضع‌گیری و دخالت داشته باشند. «انتخابات» متعلق به مردم، و نمایندگانی است که از طرف احزاب شناخته شده و با اهداف و خط‌مشی‌های مشخص پای به میدان مبارزات تبلیغاتی می‌گذارند. خارج از این صورت‌بندی «انتخابات» مفهوم و معنا ندارد. مجمع مدرسین حوزة علمیة قم، اگر از یک نامزد حمایت می‌کند، می‌باید نخست مواضع خود را از نظر سیاسی، اقتصادی، مالی و … در برابر ملت ایران مشخص کند، سپس همین «مجمع» باید ببیند که این «مواضع» تا چه اندازه از اقبال عمومی برخوردار است، و در یک رقابت مستقیم این به اصطلاح «مجمع» تا کجا می‌تواند از مواضع خود دفاع کند. آیا در شرایط فعلی این «مجمع» نیازی به اینگونه موضع‌گیری‌ها می‌بیند؟ مسلماً خیر! این تشکیلات که با پول بادآوردة نفت کشور پروار شده، برای خود مأموریتی ورای «آراء» و عقاید مردم قائل است؛ خلاصه می‌گوئیم، اینان برای ملت ایران به عنوان شهروند ارزشی قائل نیستند. حال می‌باید پرسید کسانیکه در چنین شرایطی بلندگو به دست گرفته‌اند و از شرکت در «انتخابات» حکایت و داستان برای مردم می‌بافند نیات واقعی‌شان چیست؟

ملتی که طبق قانون اساسی حکومت جمکران، خواب و خوراک‌اش، لباس و نوشابه‌اش، رفتار و کردارش، و حتی روابط‌ زناشوئی‌اش می‌باید تحت نظارت عالیة ولی‌فقیه قرار گیرد، از چه رو و در چه چارچوبی امروز به توصیة «مخالفان» حکومت اسلامی، می‌باید در حوزه‌های رأی‌گیری جمع شده، یک کاغذپاره هم به اسم این و آن در صندوق‌‌ها بیاندازد؟ حتماً شرکت در این «انتخابات» هم به دلیل نظر «ولی‌فقیه» الزامی شده!‌ حزب‌توده که از طرفداران خود می‌خواهد «فعالانه» در این انتخابات شرکت کنند، بهتر است به ما بگوید در این خیمه‌شب‌بازی که حتی کروبی هم از تقلب‌ها صدایش در آمده بود، اگر پس از شرکت تمامی مردم کشور در انتخابات باز هم نام «احمدی‌نژاد» را بیرون کشیدند، به طرفداران‌اش چه خواهد گفت؟

ساختار فعلی حکومت اسلامی امکان شرکت در یک «انتخابات» را نمی‌دهد! قرار گرفتن در کنار این هیئت حاکمه، و شرکت در این خیمه‌شب‌بازی فقط تأئیدی خواهد بود بر موجودیت حکومت اسلامی. آن‌ها که از این حکومت «دل‌خوش» دارند، بجای چپ‌زنی، مصلح‌نمائی، حتی «مسلمان‌نمائی» بهتر است صریحاً مواضع خود را روشن کنند. شرایط همچون روز روشن و واضح است، طرفداران شرکت در این «انتخابات» از اوباش وابسته به حکومت اسلامی‌اند، و در بهترین صورت ممکن دچار خرفتی‌ سیاسی شده‌اند. ما اعتقاد داریم که ملت ایران شایستة برخورداری از حکومتی به مراتب مسئول‌تر، دمکراتیک‌تر و انسانی‌تر است؛ به همین دلیل از هم‌وطنان می‌خواهیم که از شرکت در نمایشات حکومت اسلامی پرهیز کنند. تنها راه رساندن ندای ملت ایران به گوش جهانیان تحریم کامل و بدون قیدوشرط این خیمه‌شب‌بازی است.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید15مه2009

www.savingsanddeals.com
surfbull.info
metromode.net
www.pagecleaner.info
www.decodeyourdate.com
www.dcmetrodaily.com
www.plentyofdiscounts.com
www.fotodango.com
www.talkmax.info
www.pbbb.info
www.greatmoneysavers.com
www.blacksfortruth.com
www.beemine.info
www.celebrityhour.com
atoko.com
www.americafreelancers.com
www.postern.info
www.rfff.info
cafedots.com
www.bypassblockedsites.com
4ion.info
4pal.info
www.buysellxchange.com
www.localreliable.com
www.dcmetrocoupons.com
fire30.info
www.datenmingle.com
9pal.info
www.outsourcelocal.com
www.tbbb.info
www.mddd.info
www.mycountryfirst.org
www.globalpoorism.com
9ion.info
byteproxy.info
www.eutraveldeals.com
www.ufff.info
www.tptp.info
www.holylovesingles.com
www.fffg.info
www.hotlook4less.com
www.baywatchnights.info
www.pddd.info
www.lggg.info
www.hypegenie.com
www.webtrafficmojo.com
www.godlyhearts.com
www.localfrugal.com
www.couponyellow.com
www.puritysingles.com

راست و چپ «الهی»!

در شرایطی که نزدیکان و همفکران ظاهری و یا واقعی احمدی‌نژاد، تحت عنوان حمایت از «اصولگرائی»، عملاً نامزدهای مخالف را «مخالفان» حکومت اسلامی، «حضرت امام»، «ولی‌فقیه» و … لقب می‌دهند، گروهی که در برابر جناح احمدی‌نژاد به اصطلاح جبهه گرفته سعی دارد که خود را متین، مدیر، مدبر و خلاصة کلام «مرد میدان» حکومت معرفی کند. ولی تخریب‌های انتخاباتی فقط شامل افشاکردن «غیرامامی‌ها» نمی‌شود؛ در میان نامزدهای مخالف نیز یقه‌گیری به صراحت تبدیل به نوعی استراتژی انتخاباتی شده.

به طور مثال، محسن رضائی که رسماً به عنوان نوچة اکبر بهرمانی پای به میانة میدان انتخابات جمکران گذاشته، مرتباً جهت به ارزش گذاشتن شخص خود به این «رخداد» واقعی یا ساختگی اشاره دارد که تمدید دولت میرحسین موسوی به دلیل وساطت وی نزد حضرت «امام» بوده!‌ اینکه در بطن بحران فزاینده‌ای که ابرقدرت‌های دوران «جنگ سرد» را در جبهه‌های عراق و افغانستان عملاً در برابر یکدیگر قرار داده بود، فردی به نام محسن رضائی در کشور ایران نخست‌وزیر جنگ «تعیین» کند، گزافه‌گوئی می‌نماید. ولی به هر تقدیر اگر ایشان تا این حد از «نفوذ» و قدرت تصمیم‌گیری برخوردار بوده‌اند، بهتر است در همینجا عنوان کنند که آیا نتایج مصیبت‌بار همین «جنگ» و «صلح» نهائی در درگیری‌های ایران و عراق را نیز حاضرند تقبل کنند، یا در اینمورد «حضرت امام» به نصایح پدرانه و مصلحانة ایشان گوش نداده؟

امروز به دلائل صرفاً سیاسی، مسئلة «مدیریت» غلط و فاجعه‌آمیز جنگ ایران و عراق توسط سپاه پاسداران، دولت میرحسین موسوی، ارتش و خصوصاً شخص خمینی، از صفحات نخست روزی‌نامه‌های جمکران رخت بربسته، ولی این امر نیز همچون کشتارهای وحشیانة تابستان 67 از خاطرة ملت ایران زدوده نخواهد شد. این مطالب می‌باید روزی در صحنة سیاست فعال کشور مطرح شده، خطوط مسئولیت‌ها شفاف و روشن شود. کسانیکه امروز به خود اجازه می‌دهند برای میدان‌داری و بهره‌مندی از «مواهب» سیاسی یک «انتخابات» ـ این انتخابات عملاً به دلیل عدم حضور فعال مردم «مخدوش» و بی‌اعتبار شده ـ و صرفاً در راه سرکوب مخالفان خود از مرکزیت تصمیم‌گیری «فرضی» در جنگی سخن به میان بیاورند که مدیریت آن عملاً فاجعه‌آمیز بوده، آیا حاضرند دامنة مسئولیت فردی خود را در این فاجعه نیز مشخص کنند؟ اگر آقای محسن رضائی از آنچنان نفوذی نزد تصمیم‌گیرندگان برخوردار بوده که سرنوشت ریاست قوة مجریه را در قلب یک جنگ استعماری «رقم» می‌زند، شاید بهتر است برای همان مستمعین خود توضیح دهد که چرا از اینهمه «نفوذ کلام» برای پایان دادن هر چه سریع‌تر به این جنگ بی‌حاصل استفاده نکرده‌؟

بله، زمانیکه سخن از «برخورد آراء» به میان می‌آید، مقصود این نیست که هر کس آنچه برای پیشبرد منافع محفلی و شخصی خود «اساسی» تلقی می‌کند، در چنتة دوستان بگذارد و یا از جیب دشمنان دریغ دارد. در بطن «برخورد آراء» آنچه اهمیت اساسی دارد پاسخگوئی و محدودة مسئولیت‌ها است؛ توصیف و توضیح احوالات گذشته، حال و آینده به مراتب کم‌اهمیت‌تر خواهد بود. آقای محسن رضائی بهتر است محدودة مسئولیت‌های اجرائی و عملیاتی شخص خود را طی جنگ ایران و عراق مشخص کند، و به این ترتیب اگر قصد ارائة یک «شخصیت» سرنوشت‌ساز از خود را دارد، همزمان مسئولیت‌های خود را نیز در چارچوب آنچه بر ایران و ایرانیان رفته تقبل فرماید. در چنین شرایطی شاید فارس‌نیوز، رسانه‌ای که هنوز خط سیاسی و انتخاباتی خود را گویا به صراحت روشن نکرده نیاز نداشته باشد که امروز، 22 اردیبهشت‌ماه، در کنار عکسی از محسن‌رضائی چنین عنوانی به خورد خوانندگانش بدهد:

«در هر دو بار نخست‌وزيری آقاي موسوي، مسائلي پيش آمد كه تقاضائي كه من از امام كردم، منجر به نخست‌‌وزيري ايشان شد.»

البته این نوع «خودبزرگ‌نمائی» از نظر سیاسی بازتاب‌هائی خواهد داشت، ولی ما نیز در همینجا می‌باید به صراحت بگوئیم که میرحسین موسوی را به هیچ عنوان فرد مناسبی برای ریاست یک دولت تلقی نمی‌کنیم. موسوی در بهترین موضع اجرائی خود در حد یک کارمند عالیرتبه می‌تواند نقش‌آفرینی کند. وی همچون محمد خاتمی فاقد برش شخصیتی ضروری جهت ادارة امور اجرائی و سیاسی یک کشور است. با این وجود اگر محسن رضائی به این نتیجه رسیده که «حریف» او بجای احمدی‌نژاد، میرحسین موسوی است و به همین جهت قصد دارد وی را «مخدوش» ‌کند، بهتر است مسئولیت رفتار خود را نیز در برابر همان‌ها که امکان دارد به نام او رأئی در صندوق‌ها بیاندازند در همینجا به صراحت مشخص کند. خلاصه می‌گوئیم به دلائلی که از بحث ما به مراتب فراتر خواهد رفت، ارائة برنامه‌های محفل «تشخیص مصلحت» به عنوان «تزهای» اقتصادی، اجتماعی و برنامة سیاسی نمی‌تواند برای رضائی مقبولیتی نزد ایرانیان ایجاد کند. رضائی شخصیتی دارد که مشکل می‌تواند در صحنة روابط عمومی موفقیتی به دست آورد. پس چه بهتر که سعی خود را بر نقطه‌ای متمرکز نماید که نهایت امر می‌تواند نزد آنان که قصد شرکت در این «انتخابات» را دارند کلیدی تلقی شود.

همانطور که بارها در این مورد گفته‌ایم بحران فعلی در کشور ایران نتیجه عدم شرکت فعال تشکل‌های مردمی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در بطن قدرت است. قدرت در چنین ساختاری سال‌هاست که منزوی باقی مانده، اسیر دست محفل‌بازی شده و در نتیجه از عهدة مسئولیت‌های اجرائی بر نمی‌آید. برنامه‌های «چارچوب‌دار» و «کامل و تمام و کمال» از نوعی که محسن رضائی در سخنرانی اخیر خود در دانشگاه شریف به مستمعین ارائه داده نمی‌تواند برای او، حتی نزد دانشجویان نیز مقبولیت به همراه آورد. دلیل روشن است!

در همینجا شاید بهتر باشد پرانتزی در مورد پدیدة «برخورد آراء» نیز بگشائیم، چرا که بحث سیاست کشور، به دلیل وابستگی بیمارگونة تاریخ ایران به مرده‌ریگ استبداد، عملاً صورتی کودکانه و خام به خود گرفته. نخست اینکه یک حاکمیت می‌باید در گام اول برای انتخابات مشروعیت لازم را فراهم آورد، و این مشروعیت فقط از این امر حاصل خواهد شد که آحاد مردم عمیقاً اعتقاد داشته باشند که در رأی‌گیری‌ها به صورتی سرنوشت‌ساز دخیل‌اند. این اعتقاد یا احساس عمومی با در نظر گرفتن جو حاکم بر این انتخابات، که سایة تقلب‌ در شمارش آراء و گزینش‌های محفلی در رد و قبول کاندیداها را بر کشور حاکم کرده به طور کلی همانطور که در بالا گفتیم «مخدوش» شده. در نتیجه این نوع فضای سیاسی به هیچ عنوان نمی‌تواند فضای برخورد «برنامه‌ها» معرفی شود.

آقای رضائی که طی سخنرانی خود یک برنامة «کامل» ـ این برنامه به احتمال زیاد از بولتن‌های داخلی مجمع تشخیص مصلحت بیرون کشیده شده ـ ارائه داده‌اند بهتر است بدانند که در یک حکومت «انتخابی»، مشروعیت نخستین گام است؛ برنامه در گام‌های بعدی مطرح خواهد شد. ما فکر نمی‌کنیم که در شرایط فعلی «مشروعیت» این انتخابات قبول عام داشته باشد، در نتیجه برنامه‌های ایشان از هیچ اهمیتی برخوردار نیست. خصوصاً که به دلیل ساختارهای مستبدانه و فاسد که بر مدیریت کشور حاکم شده، حتی در صورت «پیروزی» ایشان در این انتخابات ساختار فروپاشیدة مدیریت اجرائی امکان عملی کردن هیچیک از این «برنامه‌ها» را به معنای واقعی نخواهد داد. خلاصه بگوئیم، آنجا که مطبوعات آزاد، تشکیلات سیاسی و حزبی آزاد، اتحادیه‌های شهروندان آزاد و … حضور فعال نداشته باشد، «برنامه» فقط یک وراجی مهوع و نمایشی خواهد بود، چرا که نظارت عمومی بر برنامه‌ها وجود خارجی ندارد.

از طرف دیگر مسلماً برخی از دست‌اندرکاران حکومت اسلامی زیرسبیلی و در محافل خصوصی در میان «دوستان و همفکران» خود خواهند گفت: «مهم نیست! اگر حتی 10 درصد مردم هم در رأی‌گیری شرکت کنند، از آنجا که حق با ماست، مشکلی پیش نمی‌آید!» در همینجا خدمت این حضرات بگوئیم که حتی در نظام استالینیست‌های اتحادشوروی نیز نزدیک به 20 درصد مردم در انتخابات شوراها پیوسته شرکت فعال داشته‌اند. و این شرکت 20 درصدی نه از اتحاد شوروی یک حکومت مردم‌سالار ساخت، و نه در بزنگاه تاریخ توانست از فروپاشی یکی از قدرت‌مندترین تشکل‌های نظامی، فنی و علمی تاریخ پیشگیری کند؛ شما و دوستان‌تان جای خود دارید. یا قبول می‌کنید که حضور واقعی مردم در فضای سیاسی اصل کلیدی در اجرای یک سیاست ملی و مردمی است، یا نهایت امر دیر یا زود با واقعیات رودرو خواهید شد؛ و از این صورت‌بندی گریزی نخواهید داشت.

حال که سخن از میرحسین موسوی به میان آوردیم، در پایان شاید بهتر باشد یک بررسی کوچک از احوالات ایشان نیز ارائه دهیم. آقای موسوی هنوز پای به دوران پس از مرگ آیت‌الله خمینی نگذاشته‌اند. ایشان هنوز خود را نخست‌وزیر امام می‌دانند، و مرتباً مشغول تعریف و تمجید از «عملکردهای» گذشتة خود هستند. این نوع برخورد با مسائل یک جامعه، جامعه‌ای که از سال‌های نخستین «انقلاب» اسلامی فاصلة بسیاری گرفته کار را نهایت امر به جفنگ‌گوئی ‌کشانده. در مجلسی آقای موسوی عنوان می‌کنند که «تنها راه نجات» بازگشت به ارزش‌های اصیل این به اصطلاح انقلاب است؛ و در محل دیگری میرحسین موسوی خود را بسیجی معرفی می‌کند!

به عقیدة ما ایشان در مورد تأئید ارزش‌های اصیل انقلاب نمی‌باید بیش از اندازه سرمایة سیاسی خود را هزینه کنند. می‌دانیم که پس از گذشت سه دهه از غائلة 22 بهمن بسیاری از آن‌ها که نهایت امر به پای این صندوق‌ها خواهند رفت، تجربة خونین و ناموفق سه دهه ماجراجوئی «اوباش و ملا» را مورد تأئید قرار نخواهند داد. ابعاد مختلف کودتای 22 بهمن که به دلیل حمایت سران ارتش آمریکائی شاه در چارچوب تأئید حکومت اسلامی در کشور به وقوع پیوست امروز در نظر بسیاری از ایرانیان کاملاً شناخته شده است. با این وجود می‌باید قبول کرد که آقای میرحسین موسوی با اینگونه سخن‌پردازی‌ها در واقع قصد شبیخون به آراء خیمة «بسیجیان» احمدی‌نژاد را دارند، ولی اگر در این «نیرنگ» به اصطلاح محاسبة شدة سیاسی بیش از اندازه سرعت می‌گیرند فقط به این دلیل می‌تواند باشد که دیگر از به دست آوردن آراء اصلاح‌طلبان کاملاً ناامید شده‌اند.

اینک که یکی از به اصطلاح راستگرایان حکومت اسلامی، یعنی محسن رضائی «برنامه‌ریز» از کار در آمده، و چپ‌نمای معروف این تشکیلات یعنی میرحسین موسوی نیز عملاً قصد شبیخون به خیمة آراء بسیجی‌ها را کرده می‌باید عنوان کنیم که حداقل این دو «نامزد» احتمالی بکلی از مسیر «انتخابات» خارج شده‌اند. اینان حکایت همان آوازه‌خوانانی را پیدا کرده‌اند که در یک گروه کر، نت‌های «خارج» را عربده می‌کشند. چرا که به طور طبیعی همیشه «چپ» برنامه ارائه می‌دهد، و سیاست «راست» همیشه بر تشویق «شوروشوق» کاذب عمومی تکیه می‌کند. می‌بینیم زمانیکه در فضای سیاست کشور مرز مشخصی در مورد فعالیت‌های حزبی و عقیدتی وجود نداشته‌ باشد، کنترل نامزدها هم نهایت امر غیرممکن می‌شود. و در چنین شرایطی نمی‌توان انتظار به قدرت رسیدن دولتی را داشت که از خط مشخصی در ادارة امور کشور برخوردار باشد.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید13مه2009

www.rdrd.info
rg92.net
www.unblocklightspeed.com
www.pagecleaner.info
www.serverproxy.me
9ion.info
www.allwebaccess.info
autoperiod.com
www.gfff.info
www.mbbb.info
bloglarge.com
www.bypassblockedsites.com
newlulu.info
cafedots.com
www.tptp.info
bankingbreak.com
1ion.info
www.fhhh.info
www.phhh.info
6ion.info
www.bored-at-school.co.uk
www.ubbb.info
www.busmax.info
www.rggg.info
proxoxy.com
www.lggg.info
www.lblb.info
www.lflf.info
0ion.info
www.web-proxy.in
www.lfff.info
www.fggg.info
byteproxy.info
www.pddd.info
www.fddd.info
3ion.info
www.evev.info
shitzo.info
www.ufff.info
metromode.net
www.rhhh.info
4ion.info
www.hvasudevan.info
www.gmgm.info
www.lglg.info
www.cruot.com
atoko.com
surfbull.info
www.uggg.info
digitalpiece.com