قاپ‌سالاری!

 

 

جهت داغ‌ کردن تنور یخ‌زدة «انتخابات» حکومت اسلامی، دست‌اندرکاران چند روزی است که رزمایش‌های آبکی به صحنه می‌آورند. همانطور که بارها گفته‌ایم، موجودیت حکومت اسلامی در گرو این نوع «نمایشات» است. و دقیقاً همینجاست دلیل پافشاری این ساختار انسان‌ستیز بر پدیدة «انتخابات!» این مجموعة تبهکار زمانی می‌تواند در چارچوب تبلیغات شبکه‌های تبلیغاتی غرب‌ خود را نمایندة تام و تمام «ملت مسلمان ایران» معرفی نماید که خر لنگ اسلام انقلابی را از پل صراط «انتخابات» گذرانده باشد. این است دلیل جنجال پادوهای ایرانی‌نمای آنگلوساکسون‌ها پیرامون انتخابات «آزاد» و «غیرآزاد!» این جماعت از هر رنگ و بوی و اقلیم سعی دارد با به کارگیری ترفندهای متفاوت خلق‌الله را به هر قیمتی که شده به پای صندوق‌های مارگیری شیوخ بفرستد. مسئله نیز به هیچ عنوان انتخاب این و یا آن «شخصیت» رژیم نیست؛ هدف فقط به نمایش گذاردن ازدحام «امت مسلمان» در برابر حوزه‌های رأی‌گیری است؛ جمعیتی که می‌باید برای رسانه‌های غرب به «ابزار» تبدیل شود تا اینان بتوانند آن را به عنوان حضور «توده‌های انقلابی» و حامیان بی‌قید و شرط «ایده‌آل‌ها» و ارزش‌های حکومت اسلامی به افکار عمومی در غرب حقنه کنند.

در راستای همین بازاریابی‌ها برای حکومت جمکران است که رادیوفردا، ‌ رادیوئی که در اروپا بر مرده‌ریگ تشکیلات «رادیوآزاد» سر هم شده، و در عمل بوق سازمان سیا در جمهوری چک به شمار می‌رود، لولوی گشت ارشاد را به صحنه آورده! رادیوفردا، ‌مورخ 22 فرودین‌ماه 1392، با چاپ عکس مکش‌مرگ‌مائی از احمدی‌مقدم، چوبدار مقام معظم می‌نویسد:

«گشت ارشاد از اول اردیبهشت به خیابان‌ها باز می‌گردد!»

بله، اشتباه نکنیم، تشویق خلق‌الله به شرکت در «انتخابات»‌ چاه جمکران فقط با ترغیب و شیرینی و شیرین‌زبانی صورت نمی‌گیرد؛ چماق هم به کار گرفته خواهد شد. همین فرداست که شاخکی از گروه‌های وابسته به جبهة واحد «لندن ـ لندن»، از درون حاکمیت خردرچمن اسلامی با اعتراض و جار و جنجال خواهان «آزادی جوانان» شود! خلاصه تبلیغات به راه خواهد افتاد که اگر آیت‌الله «ادراری» رئیس این «جمهور» شوند، کسی مزاحم «جوانان» نخواهد شد؛ در صورتیکه ریاست جمهوری حضرت حجت‌الاسلام «پشک‌نسب» نتیجه‌اش حضور سردار مقدم در خیابان‌ها و به سیخ کشیدن «جوانان» است! پس، ای مردمان هالو! در «انتخابات» شرکت کنید تا به سیخ نکشیم‌‌تان!

باید بگوئیم که این قماش پیام‌های «سیاسی ـ عقیدتی» دیرزمانی است که کاربرد خود را بخوبی در جامعة سرکوب شده و استبداد زدة ایران به اثبات رسانده. راه دور هم نمی‌رویم. همان روزها که پیش از غائلة 22 بهمن 57، ساواک «آریامهر» با هی کردن لشوش و چماقدار به خیابان‌ها در واقع خلق‌الله را به «انقلاب» دعوت می‌کرد، و جماعت از وحشت آشوب به دامان «انقلاب» پناه می‌بردند؛ همان روزها که ملت را از ترس «کمونیست‌ها» به زیر نعلین آخوند متعفن انداختند؛ همان روزها که با سازماندهی آدمکشی‌های خیابانی، ابوالحسن بنی‌صدر، ‌ فرزند معنوی «امام» را تنها راه نجات از آشوب و درگیری خیابانی معرفی کردند؛ و … «پیام» جز این نبود: یا به حاکمیت استعماری تمکین می‌کنید، یا به زیر ضربت چماق‌کش‌های مکتبی استعمار خرد و خاکشیر خواهید شد!

امروز هم رادیوفردا از زبان «سردار» جز این نمی‌گوید. ولی چه بگوئیم که به صراحت می‌بینیم بر پوستین سیا و سردار دیگر پشمی باقی نمانده؛ هر چند، هر آنچه از پوستین رفته بر چانة سردار چسبانده باشند! باید به ایشان بگوئیم «برادر!» آن روزها که اوباش را دسته دسته گرفتند و قرار شد حلق‌آویزشان کنی، آن روزها که عملة «خط امام»‌ و شبکه‌های سازمان سیا و «ام‌آی 6» را در تهران و اصفهان و شیراز و … گرفته و به دستت دادند و گفتند به زندان‌شان بیانداز، خودت می‌دانستی که اینان همکاران‌ات هستند و تنها حامیان تو و امثال تو! پس امروز هم بدان که سازمان سیا تفنگ خالی به دستت داده؛ تا بجنبی همان پشم پوستین هم از ریش‌ات می‌افتد.

ولی افسوس که کار ما به سردار ختم نمی‌شود! اگر سردار، «خلق» را تهدید می‌کند تا نانی برای اربابان آمریکائی‌اش ‌به تنور چسبانده باشد، گروهی از همکاران سردار، برای چسباندن همین نان به تنور یانکی‌ها، «خلق» را تشویق می‌کنند! و سیل این تشویق‌ها از مسیل اصلاح‌طلبان، مجاهدین انقلاب، حزب توده و شرکاء به جریان اوفتاده. اینان همچون شتر مست در دشت جادوئی «انتخابات» به اینسوی و آنسوی می‌دوند، کف بر دهان آورده و «انتخابات آزاد» می‌طلب‌اند! لات‌های بیت رهبری هم راهش را خوب یاد گرفته‌اند، و برای داغ کردن دکان‌شان مرتباً عربده می‌کشند، «انتخابات آزاد» رمز اغتشاش و براندازی است! یعنی خلاصه، اگر می‌خواهید از شر علی خامنه‌ای و لش‌ولوش‌های بیت رهبری خلاص شوید بیائید «انتخابات آزاد» بکنیم!

در همین راستا، شاخة برونمرزی سازمان مجاهدین انقلاب، کف بر دهان، «تحلیلی» قلمی کرده که در سایت «امروز» منتشر شده! در «تحلیل» کذا، خارج از ادبیات «انقلابی ـ ملائی» که رایحة تعفن‌اش مشام هر انسان آزاده‌ای را می‌آزارد، با شایعات «ناب» و «الهی» روبرو می‌شویم. از آن جمله است «از ورود کاندیداهای خوب» به عرصة انتخابات جلوگیری می‌کنند:

«مراکز اطلاعاتی و امنیتی […] از برخی افراد قابل اعتماد برای ورود به عرصه انتخابات با تابلو نیروهای منتقد از جمله اصلاح‌طلبی حمایت [می‌]کنند، و حتی‌المقدور مانع ورود کاندیداهای نامطلوب به عرصة رقابت انتخاباتی [می‌] شوند و …»

به این مجاهدین قلم‌فرسا بگوئیم «برادر!» این داستان‌ها که مال اوائل انقلابتونه! خبر جدید چی آوردی؟ ما خبر جدید می‌خواهیم، تا بدانیم برای جمع‌آوری گشت ارشاد به کدام «نامزد» باید رأی داد! تا ایشان حجاب اجباری را لغو فرمایند؛ ملا را بفرستند به مسجد و خلاصه به ایجاد مزاحمت برای «آدم‌ها» پایان دهند. البته ما مطبوعات آزاد هم می‌خواهیم، اتحادیة کارگری هم به همچنین، احزاب سیاسی هم اگر باشد خیلی خوب است، ادبیات و تئاتر و موسیقی و نقاشی را هم بدون سانسور و آقا بالا سر می‌خواهیم، دولت مسئول و پاسخگو، و جمع کردن دست‌وپای قوم‌وخویش‌بازی ملا و پاسدار و سردار و را هم همینطور … و خلاصه بگوئیم، زندگی انسانی می‌خواهیم! ولی ‌شما که به گواهی سابقة درخشان‌تان با این حرف‌ها کاری ندارید؛ چرا اینهمه برای «انتخابات» پستان به تنور ‌چسبانده‌اید و بیانیه کودکستانی صادر می‌کنید؟ دست از این مزخرف‌بافی‌ها بردارید:

«مشکل حاکمیت با اصلاح طلبان سبز و باند احمدی‌نژاد از یک جنس نیست. مشکل با اصلاح طلبان ناتوانی رویارویی با ایشان در یک انتخابات آزاد و سالم است. اما مشکل با باند احمدی‌نژاد دلهره از شکست در انتخاباتی محدود به نامزد‌های درون حاکمیت است […]»

این حاکمیت چه نوع خیار چنبری است که در هیچ جالیزی مثال‌اش پیدا نمی‌شود؟ شما که از همان روز اول، همه را از میدان به در کرده بودید؛ از چپ تا راست! مانده بود عملة فاشیسم که خودتان بودید و دوستان‌تان، آن‌ها را هم که امروز به اسم سبز و باند احمدی‌نژاد از «حاکمیت» جدا کرده‌اید؛ این «حاکمیت» چیست که دیگر هیچ «یاری» ندارد، و شما اینهمه از عملکرد آن به هراس افتاده‌‌اید؟ واقعیت را بگوئید! از روز اول چیزی به اسم حاکمیت نبوده، و امروز هم حاکمیتی در کار نیست. استعمار با کمک امثال شما در مملکت حکومت به راه انداخت، آب آسیاب‌اش را هم شما با کمک حزب توده، امثال رادیوفردا و بی‌بی‌سی و … سازمان سیا تأمین کردید! حال به این پرسش منطقی می‌رسیم که اصولاً جریانی به نام «مجاهدین انقلاب» انتخابات آزاد برای چه می‌خواهد؟ مگر زمانیکه ملت ایران را به زیر چماق گرفته بودید و از «عطر اسلام» مست بودید، انتخابات آزاد می‌کردید که حالا کک به تنبان‌‌تان افتاده؟ می‌خواهید «انتخابات آزاد» بکنید تا چند تبصره به «قانون صیغه» اضافه شود، یا سن «تکلیف» دختربچه‌ها از 9 سالگی به 10 سالگی تغییر کند؟ دست از مسخرگی و لا‌ت‌بازی بردارید! اربابان‌تان از این میدان بیرون افتاده‌اند، پس در اینکشور دیگر جائی برای امثال شما نیست. ولی مگر استعمار دست‌بردار است؟!

سایت بی‌بی‌سی، در امتداد حمایت‌ از «انتخابات» حکومت اسلامی کاسة داغ‌تر از آش شده و به خشتک خاتمی دخیل بسته: «خاتمی می‌آید، یا نمی‌آید!» یادمان نرود که این خاتمی همان آخوندی است که مخالفت‌اش را بارها و بارها با «دمکراسی» صریحاً اظهار داشته. حال باید، نه از بی‌بی‌سی که از حاکمیت انگلستان پرسید به چه دلیل از یک مخالف دمکراسی حمایت رسانه‌ای به عمل می‌آورید؟ ما ملت ایران در چه مرحله‌ای از پستی و سرافکندگی باید قرار گرفته باشیم که استعمارگران جهان دیگر به خودشان حتی زحمت «ظاهرسازی» هم نمی‌دهند؟ اگر در پایان جنگ اول جهانی یک قزاق را با کودتا برتخت سلطنت نشاندند؛ اگر یک آخوند دیوانه را با هیاهوی اوباش و لات‌های نانخورشان به «رهبر» انقلاب تبدیل کردند؛ حال می‌خواهند نوچة همان آخوند را روی بقیة شیرینکاری‌های‌شان به ما ملت بچپانند. بد نیست نگاهی به ماجرای «بانوی آهنین» و افلاس جانشین‌ ایشان بیاندازید! پف و نم را تمام کنید چرا که این انگلستان دیگر آ‌ن بریتانیای «کبیر» نیست. هر چند حزب توده ازاین واقعیت تلخ بی‌خبر مانده، سر به زیر برف دارد و همچنان دم برطبل توخالی انتخابات می‌کوبد!

بله حزب توده همچون دیگر میعادها در این میدان هم خوشرقصی می‌کند؛ توده‌ای جماعت اگر عقل‌اش به کاری نمی‌آید، چرا که عقلی ندارد، دهان‌اش برای جفنگ‌گوئی همیشه باز است. به عنوان مثال، در سایت «راه توده»، مورخ 22 اسفندماه سالجاری، شاهد موضع‌گیری‌های «انقلابی» این تشکیلات هستیم:

«راه توده نه تنها به استقبال انتخابات 1388 رفت و از اسفندماه 1387 به میدان آمدن میرحسین موسوی را پیش بینی کرد، بلکه توانست نقش توده‌ای خود را، چه پیش از آن انتخابات و چه در دوران پس از کودتائی که علیه رأی مردم در آن انتخابات صورت گرفت ایفاء کند.»

البته درک «ادبیات» حزب توده نیازمند شناخت کافی از ابعاد ایدئولوژیک این جریان است. اینان به عنوان یک تشکل استالینیست اصولاً با «انتخابات»‌ کاری ندارند. در قاموس اینان «رأی مردم»، مخالفت با کودتا، و … مسائلی از این دست نیازمند تحلیل باقی می‌ماند،‌ چرا که توده‌ای‌ها اگر از کودتا «بد» می‌گویند،‌ 80 سال است که از کودتای بلشویک‌ها در مسکو حمایت ایدئولوژیک به عمل آورده‌اند. پس همچون امثال بنی‌صدر و حاج‌سید جوادی «مرحوم» و شرکاء رابطة حزب توده با کودتا و انتخابات، و پدیده‌های مطبوعات و خصوصاً اتحادیه‌های کارگری،‌ رابطه‌ای است جانبدارانه و فاشیستی. خلاصه بگوئیم، برای حزب توده نیز همچون فاشیست جماعت ابزار مختلف دمکراسی و انسان‌محوری، یعنی انتخابات، اتحادیه‌ها و اصناف و شوراها و … فقط و فقط زمانی قابل قبول است که بتواند مورد استفادة تبلیغاتی و سرکوبگرانة اینان قرار گیرد. در غیراینصورت انتخابات «بورژوائی» می‌شود، مطبوعات «ضدکارگری» است، و اتحادیه‌ها هم «کارفرمائی!»

در نتیجه، هنگام پرداختن به مواضع حزب توده می‌باید در نظر داشت که هیاهوی «انتخابات» برای اینان به این جهت اهمیت پیدا می‌کند که می‌توانند از آن به عنوان «مشت نمونه خروار» جهت سرکوب فردیت‌ها و به ارزش گذاشتن اهداف «ضددمکراسی» ـ یا بهتر است بگوئیم ضددمکراتیک ـ استفاده کنند. البته طی دوران جنگ سرد، از آنجا که بلشویک‌های مسکو در «ادبیات» مک‌کارتیست‌های آمریکا «دمکراتیک» خوانده می‌شدند، حضرات توده‌ای خود را اشتباهاً «دمکرات» جا زده‌اند. ولی واژة «دمکرات» نیز در کلام اینان مفهومی واژگون یافته؛ آن نیست که باید باشد.

حال باید دید این جریان ضددمکراتیک، که با «انتخابات» بر پایة استدلالات ایدئولوژیک خودش «مخالف» نیز هست، چرا پیشتر از آخوندی چون میرحسین موسوی، و «انتخابات» حمایت می‌کرد، و امروز هم طرفدار هاشمی رفسنجانی شده؟! پاسخ روشن است؛ حزب توده نیک می‌داند که «انتخابات» در حکومت اسلامی راه بجائی نخواهد برد. در نتیجه، چنین استنباط کرده که داغ کردن تنور این «انتخابات» فقط و فقط به فعال شدن شبکه‌های «ضدانتخابات» و حامیان حکومت‌های استبدادی منجر خواهد شد. همکاری حزب کذا با «ابر» اطلاعاتی سازمان سیا به این امید صورت می‌گیرد که قرعة تشکیل حکومت استبدادی اینبار، و پس از گذشت 80 سال، به نام توده‌ای‌ها اصابت کند! جالب اینجاست که این همان موضعی است که «سازمان مجاهدین خلق» نیز اتخاذ کرده.

رادیوفردا، مورخ 22 فروردین ماه سالجاری از قول «تشکیلات» رجوی که جدیداً قرار شده در واشنگتن، در آستان ارباب دفتر و دستک به راه اندازد، می‌نویسد:

«هیچ نشانه‌ای دال بر ارادة حاکمیت برای تجدیدنظر در نحوة ادارة کشور و برگزاری انتخابات آزاد و دموکراتیک به چشم نمی‌خورد.»

اینکه سازمان «آهنین پنجة» مجاهدین نیز چشم امید به «انتخابات آزاد» دوخته، جای خوشوقتی دارد، ولی باید پرسید در کدام مقطع، در درون این تشکیلات «انتخابات دمکراتیک» صورت گرفته و یا حق انتخاب اعضاء و کادرها مورد نظر بوده، که اینک «پنجه آهنین‌ها» می‌خواهند چنین حق و حقوقی را به خارج از سازمان نیز منتقل کنند؟

حال پیش‌فرض‌های حزب توده و دیگر چپ‌نمایان در تحلیل مواضع پیرامون «انتخابات» را رها می‌کنیم و به خیمة داخلی‌ها باز می‌گردیم تا ببینیم برای این «گله»، بساط انتخابات چه معنائی پیدا کرده. جماعتی که پیرامون علی‌اکبر ولایتی، وزیر امور خارجة بیت رهبری جمع شده‌اند، همچون قاپ‌بازانی که پاتوق‌شان بن‌بست‌های قلعة شهرنو بود، معرکه گرفته‌اند. یک روز گروه «2+1» هستند، و روز دیگر جماعت «3+1»؛ بعضی‌ها با این گروه قاپ می‌ریزند و بعضی دیگر به قاپزن‌های بر خیابان می‌پیوندند. باری امروز حضرت ولایتی، وزیرخارجة ابدمدت حکومت اسلامی قاپی انداخت و فریاد برآورد که: «این چه وضعی است که در سیاست خارجی داریم؟» بله، به این می‌گویند برنامه انتخاباتی! باید ایشان که «وزارت‌شان عین امامت‌شان» و حتماً عین طبابت‌شان است، با رأی «مردم»، رئیس‌جمهور شوند تا وزارت امور خارجه را «درست» کنند، بقیه مسائل هم اهمیتی ندارد! خلاصه، فقط مانده اینکه قاپ‌زن‌ها جیب خلق‌الله را در روز روشن بزنند، تا گروه «2+1»، یا صفر به علاوة صفر و یا هر آنچه اسم‌اش می‌خواهد باشد، ملت ایران را به دوران «نورانی امام خمینی» بازگرداند! حال ببینیم در خیمة احمدی‌نژاد چه می‌گذرد؟

جناح احمدی‌نژاد نیز همچون دیگر مقامات جمکران، پست و منزلت‌اش را «ابدی» و «الهی» می‌‌خواهد، و شرایط‌اش با رقبا آنقدرها تفاوتی ندارد. اینان جهت حفظ ریاست‌جمهوری چاه جمکران در ید دوستان و خودی‌ها هر عملی را جائز می‌دانند. روز گذشته، احمدی‌نژاد به حواریون مقام معظم پریده و می‌گوید:

«به شما چه ربطی دارد که چه کسی بیاید یا نیاید؟!» منبع: بی‌بی‌سی و رادیوفردا، 22 فروردین‌ماه 1392

جناب احمدی نژاد شاید یادشان رفته که «امام خمینی» فرموده بودند، «اگر همه بگویند آره، من می‌گویم نه، و حق هم با من است!» بله، آن روزهای خوش که عموسام باد در بادبان اینان می‌انداخت و در برابر ملت غارت شده و سرکوب شدة ایران با این جانوران وحشی نمایش روحوضی قدرت و شجاعت به صحنه می‌آورد، کجا بودند احمدی‌نژادها؟ ‌ حالا که عموسام در منطقه «سینه‌خیز» شده، مقام معظم یک رأی بیشتر ندارند، رئیس‌جمهور هم به تندروها می‌گوید «از علی آموز اخلاص عمل»، از رهبر یاد بگیرید!

به شما چه ربطی دارد، که مشائی بیاید یا نیاید؟! می‌آید و چشم‌تان کور تحت عنوان حمایت از «آزادی» گشت ارشاد را جمع می‌کند، و توی سر هاشمی می‌زند. و اینجوری چند سال دیگر ملت ایران را سرکار می‌گذارند، تا ببینند سینه‌خیز ارباب به خواست قادر متعال چه وقت به کون‌خیزک و «چاردست وپا» تبدیل خواهد شد!

 

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ سی‌ایکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا

.

.

.

.

فیلترشکن‌های جدید13آوریل2013

happyspy.info
wwwlocationgo.info
notraced.info
fastos10.info
proxysitesopen.com
faceon.info
tagrisk.info
shield4all.com
firewallfly.info
mask4all.com
concealyou.com
iwebaccess.info
iwebgo.info
totalsite.info
latestcloud.info
payp.info
proxy4now.com
easyhideus.info
riskopen.info
proxy4us.com
landproxy.com
firewallclick.info
instantlocation.info
runworld.info
1stworld.info
howtosurfatwork.info
site1st.info
concealus.com
proxyspy.info
cloakus.com
sr4.info
riskweb.info
dontlookmy.info
privacythis.com
stealthweb.info
iwebtrust.info
vsocialbrowser.info
gothidden.info
megafirewall.info
solutionsiweb.info
workbrowsing.info
raidit.info
secrethidden.info
ispunblock.com
tubed.info
startfirewall.info
hiddenpress.info
freshproxy4u.com
proxycrazy.info
hiddenutilities.info
geeklatest.info
onehidden.info
collegelabs.info
collegegreat.info
spygun.info
latestweb.info
browsergo.info
cloudspy.info
faceabc.info
1stface.info
playlatest.info
hiddencorp.info
unblockrunescape.com
browseredge.info
workgood.info
worldto.info
goodpro.info
boostproxy.info
https://stealthiness.org
https://europrox.org

امام در کره!

 

 

در شرایط فعلی، به دست دادن شناختی هر چند محدود از عملکرد و اهداف آنگلوساکسون‌ها در ایران می‌تواند به روشن شدن فضای آشوب‌زدة کشورمان کمک کند. ایالات متحد و ‌انگلستان، همسفره‌ای «اسطوره‌ای‌اش»، حداقل در خاورمیانه در وضعیت نامساعدی دست و پا می‌زنند. از یک‌سو، سخن‌پرانی‌های پرطمطراق و گوشخراش اینان پیرامون «حمایت از دمکراسی» در رسانه‌های جهان به شوخی و بذله‌گوئی تبدیل شده، و از سوی دیگر، با علنی شدن حمایت‌های اینان از اوباش اسلامگرا، چه در حومة شهرهای سوریه و چه در «کاخ‌های» ریاست‌جمهوری مصر، تونس و لیبی در پشتیبانی آنگلوساکسون‌ها از استبداد جای تردید باقی نگذاشته. در پناه تبلیغات «خررنگ‌کن» یانکی‌ها و با حمایت کاخ‌سفید، شیخ قطر با حرمسرا و کنیز و غلام و غلمان تبدیل شده به سخنگوی «دمکراسی» در منطقه و پادوهای آنگلوساکسون‌ها از قماش اسد و حسنی‌مبارک و … که تاریخ مصرف‌شان گذشته تبدیل شده‌اند به سردمداران استبداد!

آن‌ها که می‌پندارند شرایط فوق پشت مرزهای ایران متوقف خواهد ماند در اشتباه‌اند؛ این شرایط به درون مرزهای ایران خواهد آمد و خصوصاً در میعاد هیاهوسالاری «انتخابات» حکومت اسلامی نقش‌سرنوشت‌سازی خواهد داشت. تجدید فُراش آنگلوساکسون‌ها در ایران به احتمال قریب به یقین در «انتخابات» آیندة ریاست جمهوری چاه‌جمکران ابعاد واقعی خود را علنی می‌کند، و چه بهتر که از هم اکنون فرنگ‌نشینانی که خود را «سیاستمدار» می‌بینند، ‌ برای اصابت ترکش‌ها به سنگرشان آماده باشند.

جهت بررسی شرایطی که طی «انتخابات» آینده در کشور حاکم خواهد شد، نخست می‌باید شیوه‌های مرضیة لندن و واشنگتن را در بحران‌سازی‌های اخیر به صراحت بشناسیم. با نیم‌نگاهی به تحولات مصر، لیبی، تونس و سوریه درمی‌یابیم که تحول مورد نظر اینان نه حمایت از «دمکراسی»، که حمایت از محور «اسلام‌ سیاسی» در ادارة این کشورهاست. چرا که، اگر آنگلوساکسون جماعت خواستار دمکراسی می‌بود، بهتر می‌توانست از طریق اعمال فشار بر نوکران شناخته شده‌اش از قماش ‌مبارک، بن‌علی، اسد و … در مصر، تونس و سوریه نوعی «آزادی سیاسی» و احترام به حقوق شهروندی را حاکم کند. اینان اگر با هیاهو و صحنه‌سازی مشتی اوباش ریشو را به میانة سیاست کشورها کشانده‌اند فقط و فقط جهت حمایت از «آخوندیسم» است؛ قضیه ارتباطی با «دمکراسی» ندارد. این همان سناریوئی است که 34 سال پیش با کمک ساواک و ارتش شاهنشاهی در ایران پیاده کردند و به قول رضاپهلوی، «رژیمی را که اصلاح‌پذیر بود با رژیمی که اصلاح‌پذیر نیست جایگزین نمودند!» ولیعهد پهلوی‌ها نمی‌گوید، و یا شاید نمی‌خواهد بگوید که اصولاً «اصلاح» مد نظر اینان نبوده، امروز نیز احدی خواهان «اصلاح» نیست؛ هدف این است که با توسل به چه ترفندهائی می‌توان بهتر و بیشتر ملت‌ها را چاپید!

16 سال پیش همین سیاست از درون تل زبالة حکومت اسلامی فردی به نام ملاممد خاتمی، مسئول تبلیغات جنگ 8 ساله، و مأمور سانسور و ممیزی وزارت ارشاد را‌ تحت عنوان «آخوند خوب» و «اصلاح‌طلب» بیرون کشید. خاتمی آناً به القاب و کنیه و فضائل و«مقامات» و … مزین شده،‌ به عنوان «فیلسوف» راهی پاریس و لندن شد،‌ تا «مقبولیت‌اش» بی‌خدشه باشد! ولی در عمل، سیاستی که «زیربنای» آن با حضور ملاممد اردکانی در ایران پایه‌ریزی شد همان سیاستی است که امروز در سوریه، با حمایت مالی و نظامی لندن، با نوکران شناخته شدة بریتانیا می‌جنگد؛ سیاستی که در وبلاگ‌های گذشته آن را «جبهة لندن ـ لندن» خواندیم. خاتمی می‌بایست در همین «جبهه» تحت عنوان «مردم‌سالار دین‌باور» به تحکیم هر چه بیشتر مواضع‌ لندن در ایران خدمت کند. در واقع گشودن «جبهة» کذا این ‌امکان فراهم می‌آورد تا مخالفت ملت ایران با باندهای آدمکشی که پس از کودتای 22 بهمن 57 بر کشور حاکم شده‌ بودند، از نظارت لندن و چارچوب منافع انگلستان خارج نشود. این بود دلیل حضور خاتمی در رأس جریانی به نام «اصلاحات!»

ولی این مسئله را نیز در نظر داشته باشیم که اگر «سانسور» و ممیزی قاطعانة «نظامی ـ امنیتی» مسکو بر مسائل داخلی ایران اعمال نمی‌شد، لندن ترجیح می‌داد همچون نمونة سوریه، بجای برپائی خیمه‌شب‌بازی «اصلاحات»، از همان روزها مشتی لات‌ولوت‌ مسلح را در حوالی تهران به جان نوکران جمکرانی‌اش بیاندازد. ولی خوب، اگر ما ملت تا حال از همسایگی با روسیه منفعتی نبرده‌ایم،‌ اینبار حداقل همسایگی کذا ما را از «جنگ‌سازی» آنگلوساکسون‌ها در امان نگاه داشت و خلق‌الله را به گوشت دم توپ منافع «جمبول» تبدیل نکرد.

در همین راستا شاهدیم که به دلیل برخورد سیاست‌های منطقه‌ای غرب به بن‌بست استراتژی‌های روسیه، جنایات و نکبت و ادبار اسلام‌گرایانی که با حمایت آنگلوساکسون‌ها سوریه را به آتش کشیده‌اند برگ به برگ رو می‌شود، و شبکة رسانه‌ای وابسته به کاخ‌سفید و انگلستان به تدریج عربدة «اسد باید برود» را فراموش کرده، تلویحاً به «ماندن» وی رضایت می‌دهد! به همین دلیل است که شبکة انگلیسی حزب بعث سوریه که تا حال با زدن نعل‌وارونه سعی در تغذیة شورشیان اسلامگرا داشت، اینبار دست‌ها را بالا زده به «مخالفان» رسانه‌ای سیاست‌ آنگلوساکسون‌ها در منطقه، یا همان دولت چاه‌جمکران «نان قرض می‌دهد!»

اظهارات اخیر بشار اسد پیرامون مسائل «سیاسی ـ نظامی» که در برابر گروه پرشماری از نظامیان سوری ایراد شد به صراحت نشان داد که «جبهة لندن ـ لندن» از نفس افتاده و انگلستان دست‌اندرکار پایه‌ریزی جبهة جدیدی شده. سخنرانی اسد که در فارس، مورخ 14 فروردین‌ماه سالجاری منعکس شده شاهدی است براین مدعا:

«[اسد] افزود: آنچه که آمریکا مخفی می‌کرد، اکنون برای همه روشن و واضح شده و آن، هدف قرار دادن محور مقاومت یعنی سوریه، ایران، کره دموکرات و دوستانشان به طور جداگانه است تا از این راه پیروزی را برای خود محقق کند[…]»

همچنانکه می بینیم، اسد، که پیش از دخالت مستقیم مسکو، چمدان‌های‌اش را برای فرار به لندن بسته بود، «فراموش» می‌کند که یکی از مهم‌ترین منابع تسلیح و سازماندهی اوباش اسلامگرا در بحران‌های اخیر سوریه، حکومت اسلامی جمکران بوده! این حکومت بود که با ارسال «مهندسین سپاه» و یا «بازنشستگان سپاه» به سوریه، و دمیدن در تنور آتش «جبهة لندن ـ لندن»،‌ سعی داشت ولینعمت‌های اسد را در قالب حکومت نوین و «اسلامی» بر سوریه حاکم نگاه دارد. باید پرسید دلایل چرخش و تعدیل در جبهة خاندان اسد چیست؟

مسلماً نخستین دلیل این است که لندن بازی مزورانة فروش «دمکراسی» را در سوریه رها کرده. شاید به این دلیل که هم قادر به دفاع بیشتر از اسلامگرایان نیست، و هم فروپاشانی ایجاد شده در ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی سوریه را جهت تعلیق درازمدت الهامات دمکراتیک ملت سوریه کافی تشخیص داده! بله، در یک فضای ناامن که بوی باروت و خون مشام را می‌آزارد، مشکل می‌توان از آرمان‌های دمکراسی سیاسی و آزادی بیان و مطالبات و حقوق شهروندی دفاع به عمل آورد. چنین فضائی برای صورتبندی «مقبول» آنگلوساکسونی بسیار مناسب است! پیشتر نیز در عملیات محیرالعقول مجاهدبازی و فدائی‌گری و «جنگ با صدام» همین سیاست «سرزمین‌سوخته» در ایران به اجرا در آمد.

دومین دلیل عقب‌نشینی لندن در جبهة سوریه،‌ بن‌بستی است که برای آنگلوساکسون‌ها در اروپا ایجاد شده. بحران «مالی» در یونان و قبرس و بحران سیاسی در ایتالیا مسلماً فقط قسمت نمایان این «کوه‌یخ» است. و ما در اینجا از بحران ساختاری در قلب بنیادهای سیاسی فرانسه سخنی به میان نمی‌آوریم چرا که کار به درازا خواهد کشید. ولی اگر وضعیت به همین منوال ادامه یابد دیری نخواهد پائید که فروپاشی ساختارها در اروپای غربی آغاز شود، و در چنین شرایطی لندن نمی‌تواند «نگران» حال و اوضاع پادوهای‌اش در سوریه باشد!

سومین دلیل پس‌روی لندن مرگ چاوز، پوپولیست ونزوئلائی است. بر اساس پیش‌فرض‌ها ظاهراً ایشان می‌بایست بدون هیچ مشکلی از طریق چند «سوءقصد هدفمند»، با یکی از نوچه‌های‌اش جایگزین شود. چاوز برای شرکت‌های نفتی غرب همان بود که مصدق‌السلطنه برای «شرکت نفت ایران!» نقش اصلی چاوز فراهم آوردن زمینة مناسب برای چپاول درازمدت نفت ونزوئلا بود و دیدیم که طی دوران حاکمیت ایشان بر ونزوئلا نه تنها تغییر مثبتی در سطح زندگی توده‌های مردم داده نشد که امروز مردم ونزوئلا بر سر چاه‌هائی که هر بشکه نفت‌شان بیش از یکصددلار قیمت دارد گرسنه‌تر از گذشته با بیگاری و فقر دست و ‌پنجه نرم می‌کنند. با «لو» رفتن طرح‌های ترور در ونزوئلا، خلاء حضور یک جایگزین «چاوزی» شکاف سیاسی را معنادارتر کرده،‌ و این شکاف، مخالفان چاوز را هر روز به پیروزی نزدیک‌ و نزدیک‌تر می‌کند!

در نتیجه، رویای شیرین لندن برای ایجاد شبکة اسلامی و انقلابی «ایران ـ ترکیه ـ سوریه» به کابوس تبدیل شده. شرایطی پیش آمد که حاکمیت بریتانیا حتی تصورش را هم نمی‌کرد. ترکیه که در سایة اوباش‌پروری لندن در سوریه، می‌بایست نقش کلیدی در سیاست‌های نظامی منطقه‌ای ایفا کند، زیر ضربة خردکنندة روسیه دمار از روزگارش درآمده، و امروز نه قادر است سیاست‌های فرامرزی انگلستان در سوریه، قبرس و لبنان را دنبال کند، نه می‌تواند امیدی به حفظ حاکمیت وابستة آتاترکی در درون مرزهای‌اش داشته باشد. پیام نوروزی اوجالان و جشن سراسری نوروز در ترکیه، فقط گوشه‌ای از افلاس آتاترکیسم است.

در ایران جمکران‌زده نیز بحران بیداد می‌کند. ملایان که می‌بایست قلب سیاست‌سازی‌های اسلامی لندن را رقم زنند و تمام امیدهای‌شان از منظر استراتژیک بر «پیروزی» اسلامگرایان سوری متمرکز شده بود، به دلیل چرخش اخیر سوریه از این «اهرم» محروم ماندند. از سوی دیگر، و از منظر سیاستگزاری‌های نفتی نیز «حبل‌المتین» چاوز آمریکائی از دست رفته؛ آخوندیسم شیعی‌مسلک و وابسته دیگر اهرمی سیاسی و منطقه‌ای ندارد تا بر آن تکیه کند.

واکنش لندن به این «بحران» روشن بود؛ چرخش به سوی پکن و دمیدن در تنور «بحران هسته‌ای» کرة شمالی! اینجاست که می‌بینیم با حمایت مائوئیست‌های پکن، آتش «جنگ هسته‌ای» در شبه‌جزیرة کره بالا می‌گیرد، و یک جوانک ناقص‌العقل که می‌بایست دلش به نامزدبازی با دختر همسایه خوش باشد، به عنوان «رهبر» کره، با موشک‌های نداشته، ایالات متحد را به «جنگ‌هسته‌ای» تهدید می‌کند! در این گیرودار به عنوان جایزة شیرینکاری، چندین شرکت چینی از امکان عقد قراردادهای «آبدار» با طرف‌های ژاپنی و اروپائی پیرامون همکاری‌های صنعتی و … برخوردار می‌شوند!

ابراز تردید آمانو، سولانا و دیگر موش‌های گندابة غرب، در مورد نشست «المآتی 2» نیز در همین مسیر صورت گرفته. از زبان اینان مراتب ناخشنودی ایالات متحد و انگلستان از روند مسائل در خاورمیانه به مسکو گوشزد می‌‌شود.

به این دلیل است که در سخنرانی بشار اسد «نوین»، که اینک از وضعیت مهرة حذف شدة انگلستان به مقام «مهره‌ای معتبر» ارتقاء درجه یافته، شاهد حضور یک «محور مقاومت» می‌شویم. محوری متشکل از ایران، سوریه و کره شمالی! دولت «نوین» سوریه قصد القاء این توهم را دارد که این «محور مقاومت» می‌تواند معنا و مفهوم بیابد، البته با در نظر گرفتن وابستگی ساختاری خاندان اسد به انگلستان دوام و بقاء این «محور» نیز به معنای دوام و بقاء سیاست منطقه‌ای انگلستان می‌باید تحلیل شود! ولی چه بگوئیم که شرایط جز این نشان می‌دهد، و به استنباط ما پایداری چین در این صحنه آنقدرها دوام نخواهد آورد؛ در میعادی نه چندان دور، ‌ پکن از این میدان خارج خواهد شد. به عوامل ایرانی‌نما و اجنبی‌های وابسته به این محور بگوئیم، چرخش ناگزیر بریتانیا و تغییر محور بحران‌سازی‌های‌اش به هیچ عنوان به معنای پیروزی سیاست‌های منطقه‌ای لندن نبوده و نخواهد بود. کاملاً بر عکس! این تغییر سیاست ناشی از ضعف لندن است که پای در سیر قهقرائی گذاشته.

حال تاریخچة بحران‌سازی‌های انگلستان در ایران و مسائل منطقه را رها می‌کنیم و می‌پردازیم به «امکانات» این سیاست‌ها در آنچه «انتخابات» حکومت اسلامی نام گرفته. اصل کلی در «انتخابات» آینده جمکران برقرار نگاه داشتن علم و کتل «جبهة لندن ـ لندن» از طریق ایجاد تقابل کاذب است. به عبارت ساده‌تر، یک گروه از نوکران لندن از درون حکومت اسلامی علم مخالفت با حکومت به آسمان بلند کرده، و ملت را با وعده و وعیدهای مضحک سرگرم خواهند کرد. و گروه مخالف هم به ناچار پای در همین معرکه خواهد گذارد؛ و نهایت امر طبق معمول کار بجائی می‌رسد که «مسئولیت» شرایط نه بر عهدة این دولت و این حکومت که به گردن «دیگران» خواهد افتاد. نوعی مسئولیت‌گریزی که در نظام‌های فاشیست روال شناخته شده و «طبیعی» به شمار می‌رود. این سیاست «سلب مسئولیت» همان است که پیشتر تحت عنوان «شیخ‌وشاه» از آن نام برده‌ایم؛ نبرد شیخ «حق‌طلب» با «شاه مستبد!» با این تفاوت که در این نمایشنامة خردرچمن، اینبار «شیخ‌وشاه» هر دو آخوند از آب درآمده‌اند!

در این میان علی خامنه‌ای که حضورش در رأس حکومت جمکران از طرف سیاست‌های منطقه‌ای مورد تأئید قرار گرفته، سعی خواهد داشت توازن بین دو گروه «حق‌طلب» و «مستبد» را در چارچوب منافع اربابان فرامرزی‌اش حفظ کند! همچنانکه بارها گفته‌ایم، مسلماً بهترین گزینه‌ای که ایرانیان در پیش خواهند داشت تحریم بدون قید و شرط مسخره‌بازی «انتخابات» است. تحریمی که به اربابان حکومت اسلامی تفهیم خواهد کرد که بیش از آنچه انتخابات از اهمیت برخوردار باشد، پیش‌فرض‌های آن یعنی آزادی مطبوعات، آزادی‌بیان و تشکل‌های سیاسی و حرفه‌ای و کارگری می‌باید مد نظر قرار گیرد. باز هم می‌گوئیم، پای گذاردن به خیمه‌شب‌بازی‌ حکومت جمکران جز گسترش سرکوب و چپاول نتیجه‌ای نداشته و نخواهد داشت؛ آ‌نان که مبلغان حضور فعال در این صحنه‌گردانی هستند یا این را می‌دانند و آگاهانه آب به آسیاب اجنبی می‌ریزند، یا از شرایط کشور بی‌اطلاع‌اند. در هر دو صورت وجودشان جز ضرر و زیان برای ملت نبوده و نخواهد بود.

 

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ سی‌ایکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا

.

.

.

فیلترشکن‌های جدید4آوریل2013

1stface.info
hiddenutilities.info
iwebtrust.info
boostproxy.info
surf.hitfake.eu
workbrowsing.info
ithidden.info
site1st.info
sr4.info
iwebaccess.info
locationsite.info
firewallfly.info
spygun.info
hostcollege.info
totalsite.info
onehidden.info
6py.info
firewallclick.info
playsite.info
eurf.info
faceabc.info
fastos10.info
tolocation.info
instantlocation.info
worldto.info
proxyspy.info
timeface.info
cloudspy.info
solutionsiweb.info
1stworld.info
hiddencorp.info
worldus.info
payp.info
faceon.info
unblockingproxy.net
raidit.info
free-onlineproxy.com
megafirewall.info
unioniweb.info
startfirewall.info
wwwlocationgo.info
gothidden.info
siteto.info
runworld.info
https://sslunblocker.co.uk
https://goingthere.org

نازی و ناراضی!

 

 

تحولات منطقه، در آینة رخدادهای سیاسی، دیدارها و گفتگوهای دیپلماتیک، با شتاب شکل‌ می‌گیرد. پس از اینکه توافق‌های «مسکو ـ واشنگتن» در برلن، و سپس در المآتی به پروژة بحران‌ساز «هسته‌ای» جمکرانی‌ها نقطة پایان گذارد،‌ ابتدا شاهد موضع‌گیری‌های «سینمائی» اردوغان و نبرد ایشان با «صهیونیسم بین‌‌الملل» بودیم! سپس نوبت به فرانسوا اولاند، رئیس جمهور فرانسه رسید تا مذاکرات المآتی را «بی‌نتیجه» ‌ارزیابی کند؛ آنهم در شرایطی که طرف‌های روسی، آمریکائی و حتی جمکرانیان از این مذاکرات «استقبال» به عمل آورده بودند! اظهارات اولاند به صراحت نشان داد که خورجین بسیاری محافل از این «مذاکرات» بی‌بهره مانده، یعنی همان محافلی که هنوز نان عقب‌نشینی مسکو از تقسیم غنائم جنگ اول را می‌خورند.

ولی به صراحت بگوئیم، تحولات منطقه‌ای که بر «ژئوپولیتیک نوین» تکیه دارد، ‌ هنوز در مراحل ابتدائی است. ‌هنوز طرح‌های پایه‌ای این ژئوپولیتیک مشخص نشده. به همین دلیل، در منطقه و پایتخت‌های جهان صنعتی، محافلی که سهم‌شان را از ماست‌های این تغارشکسته «ناکافی» ارزیابی می‌کنند، با تمام قوا در برابر «ژئوپولیتیک نوین» موضع‌گیری خواهند کرد. محافل «ناراضی» شرایط نوین را نمی‌پذیرند.

نخستین لایه از «ناراضی‌ها» را می‌باید در کشورهائی جستجو کرد که حاکمیت‌شان ریشه در روابط استعمارکهن دارد؛ ترکیه، ایران، عراق و سوریه در کنار اردن و شیخ‌نشین عربستان در این فهرست جای می‌گیرند. در اینکشورها محافل استعمارکهن از امکانات فراوان برخوردارند، و در مورد ایران نیز پیشتر گفته بودیم که لندن و واشنگتن نه تنها حاکمیت را دربست در ید خود دارند، که دوباره محفل «شیخ‌وشاه» را نیز برای ملت ایران «زین» کرده و به میدان آورده‌اند!

ولی گسترش این پندار که آیندة ایران فقط در چارچوب مرزهای ملی و در ارتباط با جناح‌بندی‌های هیئت حاکمة کنونی رقم خواهد خورد، یک «بیراهه» است. ایران به هیچ عنوان در جهان «تنها» نیست. این «تنهائی» و به اصطلاح «خودکفائی» و «استقلال» که تبلیغات احمقانة ملایان بیش از سه دهه به آن دامن زده، فقط در ذهن علیل فاشیست‌ها جای می‌گیرد. در ذهن همان‌هائی که در دوران صدارت بختیار رو به قبله دراز شده و با «الله‌اکبر، خمینی رهبر» رِنگ می‌گرفتند.

خلاصه بگوئیم، رخدادها در ایران تحت تأثیر مسائل منطقه‌ای قرار خواهد گرفت، و روند تحولات این «مسائل» نیز آنقدرها تحت نظارت و کنترل ملت ایران نیست. اینکه این «مسائل» اصولاً چیست، و بازی‌های استراتژیک به چه ترتیب و از طریق کدامین کانال‌ها و ابزار فعال خواهد شد، «دقایقی» است که فقط از طریق «گمانه» می‌تواند پای به بحث بگذارد؛ این «دقایق» نامعلوم‌اند، پس چه بهتر که از بررسی گسترده‌شان در این مقطع خودداری کنیم. با این وجود، عقب‌نشینی سیاست‌های استعمارکهن از سرزمینی که چرچیل، نخست وزیر انگلستان در جریان جنگ دوم جهانی آن را «خاورمیانه» لقب داد، مسئلة پیش‌پاافتاده‌ای نیست.

در مسیر این عقب‌نشینی بسیاری از نقش‌های «سنتی» که استراتژی‌ پایتخت‌های «مهم» غرب با تکیه بر آن مرزهای منافع «حیاتی» خود را طی دهه‌های متمادی مشخص می‌کردند، متحمل تغییرات خواهد شد،‌ و همانطور که گفتیم «بعضی‌ها» یا از این تغییرات استقبال نخواهند کرد، و یا تلاش می‌کنند آن‌ها را حتی‌المقدور به تأخیر اندازند. به هر تقدیر، فرمایشات هیلاری کلینتن، وزیر وقت امورخارجة آمریکا در باب «طبیعی» بودن تنش‌های اجتماعی ناشی از «بهارعرب » امروز دامنگیر ایالات متحد شده. ما نیز در همینجا به صراحت می‌گوئیم، درگیری قدرت‌های بزرگ، حتی در ابعاد نظامی و امنیتی، پیرامون تغییرات جدید، نه تنها همچون تنش در «بهارعرب» امری «طبیعی» به شمار می‌رود، که در عمل غیرقابل اجتناب شده. و مسلماً اگر خطر ناشی از تسلیحات هسته‌ای، امکان «جنگ» مستقیم میان قدرت‌های بزرگ را از صفحة «کلان ـ ‌مبادلات» استراتژیک حذف نکرده بود، این روزها میعادی مناسب جهت آغاز «جنگ سوم جهانی» به شمار می‌رفت!

در حال حاضر، از آنچه «روند مسائل» در منطقه خواندیم، چند نمونة کوچک و ملموس در دست است. «نمونه‌هائی» که در این برهه نیز همچون دیگر مقاطع می‌تواند «مشت نمونه خروار» تلقی شود. به طور مثال، اظهارات مضحک اردوغان، رئیس دولت آتاترکی‌های آنکارا در «تقابل» با دکترین‌ بنیانگزار مهم‌ترین «رابط‌ منطقه‌ای‌اش» با سازمان ناتو، یعنی حاکمیت اسرائیل، به صراحت نشان می‌دهد که در سایة تحولات جدید، ‌ ترکیه به شدت احساس خطر می‌کند، و حامیان «آتاترکیسمی» که امروز دیگر «اسلامی» هم شده جهت تأمین «فلسفة وجودی» حکومت شترگاو پلنگ خود در منطقه به دست‌وپا افتاده‌اند. اینان می‌کوشند چهرة کریه خود را با صورتک «ضدصهیونیسم» بیارایند. در راستای انعکاس افاضات اردوغان، رادیوفردا، ‌مورخ 15 اسفندماه 1391 می‌نویسد:

«سخنان […] نخست‌وزیر ترکیه، که صهیونیسم را جنایت علیه بشریت توصیف کرده بود، خشم مقام‌های اسرائیلی و انتقاد مقام‌های آمریکائی را برانگیخته است.»

فراموش نکنیم که آقای اردوغان همین چند روز پیش خانم آنجلا مرکل، نخست وزیر «نازنازی» آلمان را در دیدار از پایگاه‌های «ضدموشک» سازمان آتلانتیک شمالی در مرز ترکیه همراهی کردند، و طی این دیدار از «به‌به و چه‌چه» پیرامون نقش کلیدی واشنگتن در حفظ صلح در منطقه کوتاهی نفرمودند! حال باید بپرسیم دلیل «اسرائیل‌ستیزی» ناغافل ایشان چیست؟ پاسخ روشن است؛ دلیل واقعی اسرائیل‌ستیزی رجب اردوغان نیست مگر همراهی بی‌قید وشرط ایشان با مواضع منطقه‌ای واشنگتن!

به استنباط ما تلاش‌های اردوغان همچون دیگر «عملیات» آتاترکی‌های آنکارا برای تأمین منافع آنگلوساکسون‌ها بروز کرده، و فراتر از «لغزش‌های کلامی» و فوران «احساسات» دینی و ملی و میهنی می‌باید مورد بررسی قرار گیرد. اصل مطلب این است که امتداد سیاست‌های ضدمنطقه‌ای تل‌آویو، که با حمایت سرمایه‌داری آمریکا در اسرائیل و تحت عنوان «برتری قوم یهود» در منطقه دنبال می‌شود، فقط و فقط با تغذیه از تنش‌های مشخصی می‌تواند به موجودیت خود تداوم بخشد. در غیراینصورت، ملت اسرائیل نیز خواهد توانست در صلح و در کنار دیگر ملت‌های منطقه زندگی کند،‌ ولی این «صلح» فلسفة وجودی سیاست‌های منطقه‌ای واشنگتن را به زیر سئوال خواهد برد. «تحرکات» اردوغان و کارفرمایان ایشان در لندن و واشنگتن برای این است که با از دست رفتن غیرقابل اجتناب زمینة تنش‌زائی،‌ صورتحساب سنگینی را که فروریختن آنکارا به دامان سیاست‌های منطقه‌ای مسکو به همراه خواهد آورد تا حد امکان سبک کنند.

بررسی دقیق‌ اظهارات اردوغان این امکان را فراهم می‌آورد تا بیش از پیش با نقش کودتای 22 بهمن 57، و شبکة ملایان در تنش‌زائی‌های منطقه‌ای آشنا شویم. اینان نیز با تکیه بر مزخرفات و شبهه‌آفرینی‌های «شیعی‌مسلکی‌» موفق شده بودند تا حد امکان سیاست‌های ضدمنطقه‌ای آنگلوساکسون‌ها را از «گزند» انسان‌محوری محفوظ نگاه دارند، و آب به آسیاب همان‌هائی بریزند که عوامل «صهیونیسم بین‌الملل»‌ معرفی می‌کردند. خلاصه، طی 34 سال اخیر، ملایان با دشمن‌سازی در واقع به «کارسازی» برای همان «دشمن‌فرضی» مشغول بودند. ولی اینک که مشخص شده «عروس عموسام» امکان پایداری در سنگر آمریکائی «نبرد با اسرائیل» را نخواهد داشت،‌ و سیاست‌های نوین منطقه نیز دیگر برای تهران «ملازده» امکان چنین مانورهائی باقی نگذاشته، «مادر عروس»، یا همان رجب اردوغان چادر به کمر زده و برای کمک به «داماد» وارد میدان شده. بله، مادر عروس همچون امام روشن‌ضمیر از «اسطوره‌های بنیادین اسرائیل» ایراد می‌گیرند و به هیئت دولت اسرائیل ناسزا می‌گویند!

آقای اردوغان بخوبی می‌دانند که در منطقة‌ خاورمیانه، خصوصاً در سواحل دریای سیاه که هر روز «روسی‌تر» می‌شود، موجودیت یک دولت دست‌نشاندة سازمان آتلانتیک شمالی، بدون حمایت بی‌قیدوشرط واشنگتن آنقدرها «ضمانت اجرائی» نخواهد داشت. ولی جالب اینکه، دیگر آمریکا هم نمی‌تواند چنین ضمانت اجرائی‌ای به ترکیه بسپارد، در نتیجه، راه نجات چیست؟ پیروی از «راه امام روشن ضمیر»؛ راه عصیان، دریدگی و عربده جوئی بر علیه دولت دوست و«متحد» یا همان دولت اسرائیل! تلاش‌های اردوغان برای آویختن به ریسمان نجات‌ را از هم اکنون «تبریک و تسلیت» می‌گوئیم، و امیدواریم که دست‌های‌شان بتواند در دامان «صهیونیسم بین‌الملل» سوراخی‌ الهی جهت نجات اسلامگرائی در ترکیه بیابد! هر چند چنین «معجزاتی» فقط در عرصة توهمات «اسطوره‌های بنیادین» محقق شده!

با این وجود، تلاش‌ برای نجات به آتاترکی‌های اخیراً «مسلمان ‌شده» محدود نمی‌ماند؛ دیروز در تحولات منطقه‌ای نمونة دیگری از این «مشت نمونه خروار‌» را در جریان «نبرد» ارتش‌های «نامشخص» در مرز عراق و سوریه شاهد بودیم. در این نبرد «حیاتی» که حداقل در سایت‌های وابسته به آنگلوساکسون‌ها کم «خون» بپا نکرده، گویا قریب به 48 نظامی جان باخته‌اند، که از قضای روزگار 8 تن آنان نیز «عراقی» از کار درآمدند! در وضعیت فعلی انتشار این نوع «خبر» جهت‌دارتر از آن است که می‌نماید؛ همکاری ارتش‌ عراق با نظامیان سوری در تقابل با آنچه لندن و واشنگتن با اصرار فراوان تنها «نمایندگان ملت سوریه» معرفی می‌کنند،‌ به این گمانه دامن می‌زند که نه تنها حاشیة امن برای نیروهای اعزامی سازمان ناتو به سوریه از میان رفته، که در گام‌های بعد این گروه‌های مسلح می‌باید با ارتش عراق و به احتمال زیاد با نظامیان اردن و کویت نیز «شاخ به شاخ» شوند. و منطقاً این «رخداد» را جز «عقب‌نشینی» استراتژیک لندن و واشنگتن نمی‌توان ارزیابی کرد.

عربده‌جوئی‌‌های معاون رئیس جمهور ایالات متحد، جوزف بایدن بر علیه ایران در «نشست آیپک» تداوم همین روال عقب‌نشینی است. در تاریخ 14 اسفندماه 1391، جوزف بایدن، طبق معمول تحت عنوان مبارزه با «بمب و خطر حکومت اسلامی»، گزینة جنگ را در برابر ملت ایران قرار داد. محافلی در آمریکا از عقب‌نشینی در منطقه به هراس افتاده‌‌اند، و سعی دارند با «تهدید نمایشی»، از دست‌نشاندگان پیزی‌افندی‌شان در ایران تصویر «رستم صولت» ارائه دهند. ولی چه بگوئیم، ‌ آقای بایدن از آغاز کار در کابینة اوباما «وصلة ناجور» بودند! ایشان با این صحنه‌سازی‌ها هر چه بیشتر بر این گمانه دامن می‌زنند که اگر طی انتخابات اخیر همچون هیلاری کلینتن «بازنشسته» نشده‌اند، فقط به این دلیل است که در نظام انتخاباتی آمریکا برکناری معاون ریاست جمهوری غیرقانونی است!

شاید بهتر باشد پیش از پایان مطلب امروز، نگاهی نیز به مسائل داخلی بیاندازیم؛ سقوط ارزش دلار؛ فروپاشی ارزش طلا؛ لو رفتن روابط گرم شرکت‌های کشتیرانی آمریکائی با طرف‌های جمکرانی و … جملگی نشان می‌دهد که «سنگینی» هزینة‌ زندگی در کشور ایران از طریق کدام سیاست‌ها و در کدام پایتخت‌ها رهبری می‌شود. البته در مورد نقش‌پذیری‌های مقامات جمکرانی در این هماهنگی «اهریمنی» با منافع بیگانه سخن بسیار است، ولی از آنجا که مسئلة «انتخابات» در حکومت اسلامی هنوز لاینحل باقی مانده، این بررسی را به بعد موکول می‌کنیم و نگاهی خواهیم داشت به جناح‌بندی‌ جمکرانی‌ها در «انتخابات» آینده.

جناحی که پیروان «بیت رهبری» از آن تحت عنوان «جریان انحرافی» سخن می‌گویند، برای کسب مشروعیت در این انتخابات با آلاف‌واولوف فراوان به میدان آمده. مشائی، نامزد احتمالی این جریان روی نقطة حساسی دست گذارده و از حذف روحانیت در صحنة سیاسی کشور و تغییر قانون اساسی سخن به میان آورده! مسائلی که می‌دانیم معنا و مفهوم‌اش چیست،‌ و کدام سیاست‌ها را نشانه گرفته! بارها در مطالب این وبلاگ گفته‌ایم که نقش «پررنگ» روحانیت در این به اصطلاح «انقلاب» وجود خارجی و مفهوم سیاسی نداشته و ندارد؛ این به اصطلاح «نقش» دستمایه‌ای است جهت ارائة تصویر «دین‌خو» و اسلام‌پناه از حاکمیتی که توسط محافل سرمایه‌داری غرب بر کشورمان تحمیل شده. در این میعاد نیز با به زیر سئوال بردن «نقش روحانیت» در ایران، در واقع دست برخی محافل سیاستگزار در لندن و واشنگتن است که در کشور ایران به زیر سنگ خواهد رفت.

دیدیم که چگونه علی خامنه‌ای، رهبر فرضی این حکومت شترگاوپلنگ که همین چند روز پیش با «اهن‌وتلپ» هر گونه مذاکره با آمریکا را از منظر شرعی «حرام» شناخته بود، در برابر تبعات مذاکرات المآتی خفقان گرفت! موضع‌گیری‌ دیگر شریعت‌پناهان این حاکمیت نیز از وضعیت علی خامنه‌ای آنقدرها فاصله ندارد. مقام معظم در گور خوابیده‌اند، و فقط جهت حفظ آرامش ظاهری و تداوم «سنت» رهبری «انقلاب اسلامی» است که این «مرده» را هنوز «زنده»‌ نگاه داشته‌اند‌.

در نتیجه، کاملاً منطقی‌ است که اگر مشائی از داده‌های نوین در جامعة ایران استفادة سیاسی به عمل می‌آورد، و داده‌هائی که تاکنون برتری محافل آنگلوساکسون را تأمین کرده رسماً به زیر سئوال می‌برد، جناح‌های «اصلاح‌طلب» نیز آناً پیرامون بیت رهبری تجمع کنند. به عبارت دیگر جناح های وابسته به محفل کودتای 22 بهمن 1357 «اختلافات» را کنار گذاشته، صفوف خود را فشرده‌تر کرده‌اند. نزدیک شدن خاتمی و هاشمی به «بیت رهبری» که در جناح اصلاح‌طلب شکاف انداخت، و ملاقات اخیر اصلاح‌طلبان با خامنه‌ای در «بیت رهبری» شاهدی است بر این مدعا. بی‌بی‌سی، مورخ 15 اسفندماه سالجاری در «بررسی روزنامه‌های ایران»‌، به نقل از «زیباکلام» می‌نویسد، اصولگرایان نمی‌توانند با «مشائی» رقابت کنند و اگر او در انتخابات حضور یابد، ممکن است هاشمی را به صحنه بازگردانند:

«[…] چه ولایتی و چه ائتلاف ۱+۲ اساسا اصولگرایان فقط تحت یک شرایط اجازه می‌دهند که هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان به میدان بیایند و آنهم زمانی است که نتوانند جلوی ورود رحیم مشایی را به انتخابات بگیرند. اگر مشایی و احمدی نژاد بتوانند در انتخابات حضور پیدا کنند […] مثل آب خوردن اصول‌گرایان را شکست می‌دهند. تنها زمانی اصول گرایان اجازه ورود اصلاح طلبان و آقای هاشمی رفسنجانی را به عرصه انتخابات می‌دهند که ببینند نمی‌توانند جلو رحیم‌مشایی و احمدی نژاد را بگیرند.»

به استنباط ما تصویری که در اینجا بر اساس «اعتقاد» زیباکلام ترسیم شده به اندازة کافی گویا و روشن است. آنچه ایشان نمی‌گویند این است که، هیئت حاکمة جمکران در عمل به دو شاخه تقسیم شده؛ شاخة نخست همان باند محفل کودتای 22 بهمن 57 است که رفسنجانی، خاتمی، خامنه‌ای و … و نهایت امر فراریان اسلامگرای خارج از کشور نظیر بنی‌صدر و غیره را شامل می‌شود! این شاخه برای در قدرت نگاه داشتن شبکة «استعمارکهن» تلاش می‌کند. ولی جناح نوینی نیز با «پرچم» مشائی و احمدی‌نژاد پای به میدان گذاشته. و در بازی این جناح الزامات آنگلوساکسون‌ها و در رأس‌شان «حضور آخوند» در سیاست کشور آنقدرها رعایت نخواهد شد.

اینکه شرایط سیاسی و ارتباطات منطقه‌ای کدامیک از ایندو جناح را در تحولات آتی به پیش اندازد جای تأمل دارد؛ جناح قدیم از روابط ویژة خود با انگلستان و آمریکا بهره‌برداری می‌کند، مسلح به ابزار سیاسی و توده‌پسند «جنگ و انقلاب و شرایط ویژه و روحانیت» است؛ جناح نوین نیز با تکیه بر سیاست‌های نوین منطقه‌ای، خود را از زنجیر الزامات کهن رها کرده و می‌تواند به صورت «الکترون آزاد» در فضای سیاسی دست به مانورهای مردم‌‌پسند بزند.

با این وجود، به استنباط ما هیچکدام از ایندو جناح قادر نخواهند بود «صورت مسئله»، یعنی نارضایتی گستردة ملت ایران از حکومت اسلامی را از داده‌های سیاسی کشور بزدایند. موفقیت‌های «چشمگیر» میرحسین موسوی طی انتخابات ریاست جمهوری گذشته به دلیل محبوبیت روزافزون وی نبود؛ صرفاً ریشه در نارضایتی گستردة ایرانیان از رژیم اسلامی داشت. به همچنین، موفقیت‌های آتی‌ای که دیگر جناح‌ها و تشکل‌ها نیز در پروندة خود به «ثبت» برسانند، در درجة نخست مرهون همین نارضایتی باقی خواهد ماند.

در عمل، آنچه آیندة سیاسی ایران را رقم می‌زند، نه ابراز دشمنی ظاهری با روحانیت است، که در دستور کار باند مشائی قرار گرفته، و نه حمایت‌های آتشین خط‌امامی‌ها از آنچه «مردمسالاری» دینی لقب داده‌اند! تلاش ملت ایران در صحنة سیاست کشور خارج از این جریانات خواهد بود، و مربوط می‌شود به شیوه‌های «رهائی» از چنبرة استبدادمدرن و دست‌سازی که نتیجة عملکرد سیاست‌های استعماری در کشورمان است. به احتمال قریب‌به‌یقین همین «صورت مسئله» است که در سال‌های آتی برخوردهای محفلی را به حاشیه رانده، و به تمامی تحولات کشور رنگ و جلا خواهد بخشید.

 

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ سی‌ایکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا

فیلترشکن‌های جدید6مارس2013

freedomact.info
privacyyou.com
corelocation.info
study360.info
webescape.info
proxysitessmart.com
digitalmicro.info
prontoproxy.com
easyiptrick.com
undofilters.com
domaingeek.info
geekone.info
proxysitestunnel.com
24skill.info
location360.info
serversystem.info
quickipmask.com
1234proxysomemore.info
secret4all.com
myunblockyoutube.com
iweb50.info
proxycard.info
factorycore.info
proxyzen.info
speeddomain.info
studysky.info
beanonymous.eu
vpnapp.info
createvpn.info
admingeek.info
connectskill.info
easynewip.com
hiddensurfip.com
hostclean.info
cloak4all.com
leaveproxy.com
nerdfactory.info
proxysneak.com
digproxy.com
workbe.info
locationcon.info
xproxy.eu
domainactive.info
cloudsproxy.info
cooldigital.info
legoproxy.com
usa-proxy.org
activedigital.info
vpnunlock.com
unblockedschool.com

===

رینگو در سومالی

 

 

نشست اخیر نمایندگان «5+1» در شهر المآتی که ظاهراً مقامات جمکرانی نیز در آن حضور به هم رسانده بودند، «نتایجی» به بار آورد که اعلام نشده باقی ماند. به طور مثال، اینکه همزمان با برگزاری نشست مقدماتی در المآتی است که وزیر دفاع ایالات متحد، پس از 7 هفته کشاکش،‌ موفق به کسب «صلاحیت» لازم می‌‌شود،‌ به همان اندازه از پروندة نتایج «المآتی» بیرون خواهد ماند، که نزدیک شدن آتاترکی‌های آنکارا به تشکل‌های سیاسی کرد در ترکیه! همچنین اینکه انتخابات ایتالیا چگونه هم دست ایالات متحد و گلدمن‌ساکس را در حنا گذاشت، و هم انتظارات لندن و پاریس را در اینکشور به حالت تعلیق درآورد نیز در بررسی «نتایج» نشست المآتی جائی نخواهد داشت. همچنین کشمکش بر سر سرنوشت پاپ پس از «استعفای» ایشان از مقام «معصومی‌ات» نیز یکی از همین پیامد‌ها تلقی می‌شود؛ توافقاتی صورت گرفته بود که در المآتی مورد «تأئید» قرار نگرفت. به هر تقدیر، بازتاب این تحولات کلیدی را می‌باید در هفته‌های آتی شاهد باشیم. بله، نتایج واقعی المآتی همین‌ها بود، نه سرنوشت «بمب» فرضی جمکران! مطمئن باشیم، هیئت نمایندگی جمکران را به نشست‌های کلیدی این مذاکرات حتی راه نداده‌اند چه رسد به اینکه «طرف» مذاکره باشند.

حال در فرصتی که دست داده، به بررسی برخی از این تحولات که به «توافقات» پنهان المآتی انجامید می‌پردازیم. نخست نگاهی داشته باشیم به کشورهائی که از منظر روابط ایران با دیگر نقاط جهان کلیدی به شمار می‌روند، یعنی ترکیه، پاکستان، شیخ‌نشین قطر و سوریه! اگر در این میانه از عراق، افغانستان و خصوصاً کشورهای سابقاً شورائی نامی نبردیم فقط و فقط جهت خلاصه کردن فهرست کذا بوده.

ترکیه همانطور که انتظار می‌رفت به تدریج از قافلة اسلامگرایان سازمان ناتو در منطقه فاصله می‌گیرد، و امضاء قراردادهای نفتی اخیر بین آنکارا و «دولت» خودگردان کرد در شمال عراق، که بغداد را به خشم آورد، به صراحت نشان می‌دهد که فشار مسکو امکانی برای مجاملة بیشتر ترکیه باقی نگذاشته. آنکارا یا به سیاست‌های منطقه‌ای روسیه نزدیک می‌شود و یا می‌باید فروپاشی‌ای را پذیرا شود که دیگر طبق روند مطلوب واشنگتن به جایگزینی «خواجه علی» با «علی خواجه» منجر نخواهد شد. در همین راستاست که هم آنکارا منفعت خود را در دنباله‌روی از سیاست مسکو دیده،‌ و هم واشنگتن از وحشت از دست دادن اهرم‌های منطقه‌ای، ‌ترکیه را با شوق و ذوق به دامان کردهائی می‌راند که دیگر کنترل‌شان از دست اتحادیة‌ اروپا نیز خارج شده. در همین مسیر، تغییرات گستردة آتی در ساختار سیاسی ترکیه قابل پیش‌بینی است،‌ و می‌باید دید این تغییرات تاکجا می‌تواند به ارزش گذاردن دمکراسی سیاسی و عقب‌راندن محافل نظامی و دین‌خو را در اینکشور تضمین کند.

دولت پاکستان نیز پس از حذف تدریجی سیاست‌های طالبان‌پروری، اهرم‌های «اسلام‌پناه» وابسته به محافل بین‌الملل را در درون مرزهای خود و در افغانستان منزوی کرده، و به تدریج به کلان‌سیاستی نزدیک می‌شود که به روابط منطقه‌ای هند شکل داده. از سوی دیگر، اسلام‌آباد بالاجبار خود را با سیاست‌های نوین چین ـ این سیاست‌ها ارتباط چندانی با استراتژی‌های پساجنگ ویتنام ندارد ـ هماهنگ می‌کند. و در این راستا مدیریت بندر «گوادر» را به دولت چین واگذار کرده.

خلاصه بگوئیم، عقب‌نشینی‌های «تماشائی» پاکستان از سیاست‌های اسلام‌نواز واشنگتن نیازی به توضیح و تفصیل بیشتر ندارد. این سیاست‌ها تا جائی پیش رفته که پیوستن اسلام‌آباد به «سازمان شانگهای» به صورت رسمی مطرح شده! و امضاء قرارداد خط ‌لولة صلح با حکومت اسلامی که روز گذشته در تهران صورت گرفت، یکی از مهم‌ترین چرخش‌های استراتژیک اسلام‌آباد، از آغاز استقلال پاکستان تا به امروز تلقی می‌‌شود. قرارداد خط لولة صلح، که از دیرباز مورد حملة «خط امام» و اصلاح‌طلبان و جنبش‌سبز بود،‌ عملاً به خلاء سیاسی و تشکیلاتی‌ای که توسط انگلستان از دوران میرپنج بر مرزهای شرقی ایران حاکم شده بود نقطة پایان گذارد. بدون تردید این خط لوله به تضعیف نقش لندن در آسیای مرکزی نیز منجر خواهد شد.

به عبارت ساده‌تر انگلستان دیگر نمی‌تواند پشت سیاست‌های اسلام‌پناه واشنگتن سنگر بگیرد، چرا که ریشه‌های آمریکائی اسلامگرائی را نمی‌توان بیش از این پنهان نگاه داشت. به طور مثال، امروز، 28 فوریه 2013، روزنامة فیگارو، چنین تیتر ‌زده:

«این آمریکائی‌ها که برای جهاد به سومالی رفته‌اند!»

در جوف این مطلب، تصویر وگزارش از یک تبعة ایالات متحد ارائه می‌شود که با نام «ابواحمد ا‌ل‌آمریکی» در سال 2009 به جهادیون سومالی پیوسته! روزنامة فیگارو تعداد «امام‌حسین‌های» هفت‌تیرکش آمریکائی را در سومالی حدوداً 50 رأس تخمین ‌زده، ولی به استنباط ما تعداد حسین‌های «طپانچه طلائی» بیش از این‌هاست! و از سوی دیگر، ارتباط تشکیلات دولتی آمریکا و سازمان سیا با اینان، خصوصاً پس از جریانات 11 سپتامبر آنچنان تنگ و چسبان شده، که مسلماً تمامی اینان با تأئیدات رسمی مقامات امنیتی به منطقة حساس شاخ آفریقا اعزام شده‌اند.

در چارچوب علنی شدن ارتباط آمریکا با اسلام‌گرایان است که شیخ‌نشین قطر نیز دیگر نتوانست از تحولات منطقه‌ای جان سالم به در برد. همانطور که شاهد بودیم، ‌ این شیخ‌نشین که یکی از «منزوی‌ترین» و بی‌هیاهوترین ساختارهای نظامی استعمار در منطقه به شمار می‌رفت و در سکوت کامل سال‌ها و سال‌ها با «چراغ خاموش» سیاست‌های ارتش انگلستان را در خاورمیانه یک به یک به مورد اجرا می‌گذارد، بالاجبار از تاریکی‌ دالان‌های دیپلماسی پای بیرون گذارده، و به دلیل نقش‌پذیری گزافه در سوریه، و خرید شبکة خبرسازی «الجزیره»، عملاً تبدیل شده به بز سر گلة سیاست‌های منطقه‌ای آنگلوساکسون‌ها در خلیج‌فارس. این موضع‌گیری ناخواسته، نهایت امر کار انگلستان را در منطقه مشکل کرد و بر موجودیت روابطی نقطة پایان گذارد که این شیخ‌نشین را به کشور «نامرئی» منطقه تبدیل کرده بود. در نتیجه، ارتش انگلستان به ناچار نقش قطر را به کویت تفویض کرد، و این بود دلیل ارسال پیام ویژة امیر کویت برای احمدی‌نژاد!

با این وجود، مسئلة سوریه جالب توجه‌تر از دیگر معضلات منطقه‌ای است. در میانة جنگ داخلی سوریه، لندن و واشنگتن باختند، ولی این باخت به بهای تجدیدنظر کامل در دیپلماسی‌های پساجنگ سرد از جانب مسکو تحصیل شد. بهائی که شاید روسیه آنقدرها به پرداخت‌اش راضی نمی‌بود. سربسته بگوئیم، روسیه ترجیح می‌داد که در بحران سوریه نیز همچون دیگر بحران‌های پساجنگ سرد، شرکتی فعالانه و «نامرئی» داشته باشد! ولی دیپلماسی «نامرئی» مسکو دیگر نتوانست در سوریه تکرار شود، و به همین دلیل نیز شاهد موضع‌گیری‌های شداد و غلاظ کرملین در مورد تنش‌های سوریه هستیم. ولی اگر این تنش‌ها به موضع‌گیری‌های «نامرئی» مسکو پایان داد، این مطلب غیرقابل تردید است که لندن و واشنگتن این صحنه را باخته‌اند. مهم‌ترین هدف آنگلوساکسون‌ها در سوریه، که به قدرت رساندن باند اسلامگرایان بود محقق نشد و دیر یا زود، امتداد این «ناکامی» انعکاس‌های ناخوشایندی در دیگر سیاست‌های‌ منطقه‌ای برای بریتانیا خواهد داشت.

حال که نگاهی شتاب زده به شرایط منطقه انداختیم، شاید بتوان در مورد مواضع آتی سیاست‌های جهانی نیز در این مقطع گمانه‌هائی ارائه نمود. همانطور که دیدیم، منطقة خاورمیانه و جنوب غربی آسیا با ویراست «آمریکائی ـ انگلیسی»‌ گذشتة خود فاصلة زیادی گرفته. و در این میان نقش نظامی مسکو، خصوصاً از طریق حضور «دائم» ناوگان‌های روسیه در دریای اژه و مدیترانه بسیار سرنوشت‌ساز است. حضور همین ناوگان عملاً دکان اسلامگرائی در نوارغزه، مصر، تونس و لبنان را تعطیل کرد، و سیاست‌های جنگ‌طلبانة اسرائیل را در منطقه به انزوا کشاند. ترکیه نیز از وحشت حضور همین ناوگان دست به عصا شده، و آتش‌افروزی به نفع اسلامگرایان را کنار گذاشته. ولی تردیدی نیست که این سیاست نمی‌تواند در مرزهای غربی ترکیه متوقف شود؛ متوقف هم نشده!

همانطور که دیدیم در چارچوب تبعات این تغییرات استراتژیک، حضور نظامی روسیه در آفریقا، خصوصاً در مناطق تحت نظارت فرانسه چشمگیر شده و به احتمال قریب به یقین سفر اخیر اولاند، رئیس جمهور فرانسه به روسیه در همین راستا صورت گرفته. از سوی دیگر، انتخابات اخیر ایتالیا و استعفای پاپ، که لایة دیگری از پیشروی مواضع مسکوست، در عمل دندان ارتجاع فاشیسم بین‌الملل را در اروپا شکست. از قضای روزگار، پس از جنگ اول جهانی، از این «دندان» جهت دریدن ملت‌های خاورمیانه و شمال آفریقا استفادة بهینه صورت می‌گرفت.

توضیح در مورد تحولات بالا، و خصوصاً ایتالیا در فردای «انتخابات» اخیر، و استعفای «پاپ» کار را به درازا خواهد کشاند و از موضوع اصلی این وبلاگ فراتر می‌رود. این مسائل به احتمال زیاد طی روزهای آینده در وبلاگ‌های «آندرگراند» مورد بحث و گفتگو قرار خواهد گرفت، اگر فرصتی دست داد ما نیز به نوبة خود در باره‌شان می‌نویسیم. پس نگاهی داشته باشیم به تحولات آتی ایران در آینة تغییراتی که بالاتر به آن‌ها اشاره شد.

پس از «توافقات» المآتی، که به منزوی شدن پروژة «هسته‌ای»، سوژة مورد علاقة لندن در ایران منجر شد، عقب‌نشینی ایادی انگلستان در کشور قابل پیش‌بینی است. در رأس این حضرات می‌باید از «باند» جنبش‌سبز، حزب‌توده، اصلاح‌طلبان و زباله‌هائی سخن به میان آورد که تحت عنوان «معترضان» در ایستگاه‌های رادیوئی وابسته به دولت‌های غرب، مطبوعات، دانشگاه‌ها و مؤسسات وابسته به سازمان سیا و «ام. آی. 6» تحت عنوان «حمایت از دمکراسی» در ایران فعال شده‌اند. ولی فهرست مذکور به این جماعت که اکثراً خارج از کشور لنگر انداخته‌اند محدود نخواهد ماند. شبکة درون‌مرزی این حضرات نیز که در رأس آن شخص خامنه‌ای و اهالی «بیت‌رهبری» نشسته‌اند به زیر ضربه خواهد رفت.

خلاصه بگوئیم، برای افرادی از قبیل خامنه‌ای، خاتمی و باندهای وابسته به «خط امام» دیگر زمینه‌ای در سیاست داخلی کشور نمی‌بینیم. دست لندن از اینان کوتاه شده، و به احتمال زیاد انگلستان ترجیح می‌دهد که اینان را یا حذف کند و یا به انزوا براند، پیش از آنکه ابزاری جهت پیشبرد سیاست‌های «رقیب» شوند. و دقیقاً جهت فرار از همین بن‌بست بود که انگلستان پیشتر «حلقة پهلوی» را با شعار «حمایت از دمکراسی» علم کرده بود. به عبارت ساده‌تر، انگلستان با اینعمل، یک‌بار دیگر سیاست معروف «شیخ‌وشاه» خود را از صندوقخانه بیرون کشید، با این تفاوت که در شرایط فعلی، دیگر مشکل می‌توان مقدمات پخت و پز چنین «آشی» را فراهم آورد.

با این وجود، موضع‌گیرهای انگلستان و آمریکا پیرامون بازگشت آریامهریسم، «خط امام»، اصلاح‌طلبان و جنبش‌سبز، که عموماً از وابستگان به سازمان سیا و «ام. آی. 6» تشکیل شده‌، بحران غامضی برای کشور به وجود آورده. دیدیم که آمریکا هنوز پیرامون اسلام‌گرائی می‌چرخد، و انگلستان جبهة نوین «آریامهریسم» را نیز به زرادخانه ضدایرانی‌‌اش اضافه کرده. در نتیجه، به دلیل بی‌عملی دیگر قدرت‌های جهانی، در شرایط فعلی همین سازمان‌ها و تشکیلات، و نهایت امر ملغمه‌ای از محفل «شیخ‌وشاه» خود را سخنگویان منحصر‌به‌فرد «دمکراسی» در ایران جا زده‌اند. به عبارت دیگر، در این هیاهو، محافلی که شانس زیادی برای به قدرت رسیدن نمی‌بینند، حامیان بی‌قید و شرط و سینه‌چاک دمکراسی شده‌‌اند، و آنان که با قدرت آنقدرها فاصله ندارند، مخالفت با احمدی‌نژاد را عین «دمکراسی» تعریف می‌کنند! به هر تقدیر، هر کدام از اینان اگر به قدرت هم برسند، همچون خمینی می‌توانند زیر حرف‌شان بزنند؛ مسلم بدانیم اشکی برای «دمکراسی ایران» در پایتخت‌ قدرت‌های جهانی بر زمین نخواهد ریخت. و در آخر کار، ما می‌مانیم و همین شرایط فعلی: یک دولت به اصطلاح «مستقل» و «مردمی» که دمکراسی نمی‌خواهد؛ ‌ آمریکا و انگلستان هم از عملکردش ابراز «نگرانی» می‌کنند و … و قضیه به همینجا ختم خواهد شد. این سناریوئی است که طرفداران آریامهریسم، خط‌امام و اصلاح‌طلبان در آن فعال شده‌‌اند؛ سناریوئی که اربابان این محافل برای ما ملت نوشته‌اند!

ولی به استنباط ما، این سناریو به دلیل عقب‌نشینی انگلستان از سنگر «بحران هسته‌ای» با ابطال فاصلة زیادی ندارد، و به احتمال زیاد تحت تأثیر شرایط نوین سناریوی جدیدی بر ایران حاکم خواهد شد. در این سناریو، که در شرایط فعلی مشکل می‌توان جزئیات‌اش را پیش‌بینی کرد،‌ نه یک محفل «شیخ‌وشاه» انگلیسی که چندین و چند محفل متفاوت فعال‌مایشاء‌ خواهند شد. در نتیجه، سیاست‌های مالی، اقتصادی و نظامی چندین قدرت خارجی همزمان به درون کشور هجوم خواهد آورد. تنها امیدی که به شرایط جدید می‌توان بست این است که همسایگی با روسیه حداقل از بروز جنگ و وقوع کودتا در کشور پیشگیری می‌کند، و اینکه، تقابل «غیرمتخاصمانة» قطب‌های سیاسی و مالی خواهد توانست به نوعی تضمین‌کنندة آزادی عمل ایرانیان شود. ولی چند و چون و جزئیات این سناریو به مسائلی ارتباط پیدا می‌کند که هنوز نامعلوم باقی مانده.

 

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ سی‌ایکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا

فیلترشکن‌های جدید1مارس2013

webbag.info
filesdownloader.com
deabc.info
boxwork.info
operacore.info
iweb50.info
vpnunlock.com
runweb.info
serverair.info
factorycore.info
sitenable.com
geeksecure.info
simplyproxy.info
coregeek.info
nixopera.info
proxycard.info
undofilters.com
unblockedschool.com
proxysitestunnel.com
operabook.info
workbe.info
serversky.info
proxyzen.info
freeanimesonline.com
surf.hitfake.eu
nexusmedia.info
fastcore.info
study360.info
nerdfactory.info
360fast.info
proxysitessmart.com
proxystyle.info
geekone.info
anonyme-prx.pl
caremedia.info
coserver.info
usa-proxy.org
internetunblock.us
unblockedfacebook.net
hidemefast.net
studysky.info
proxybase.info
mediaabc.info
leaveproxy.com
vpnapp.info
createvpn.info
factory360.info
modelwork.info
24vpn.info
admingeek.info

==

حنا و اتحادیه!

 

 

در پرتو تغییرات گسترده در استراتژی‌های جهانی شاهد ظهور دو سیاست عمده بر محور «عشق» هستیم؛ ابراز عشق باراک اوباما به اتحادیة اروپا، و کشیده شدن انگلستان به سوی روابط «ویژه با هند!» به همین دلیل بود که پس از «شهادت»‌ سردار شاطری، علی لاریجانی در قم کتک خورد، و اتحادیة اروپا نیز رسماً سیاست نظامی خود را در مورد سوریه اعلام داشت.

به پیروی از مواضع لندن، وزرای امورخارجة اتحادیة اروپا نیز عدم ارسال سلاح به شورشیان سوریه را رسماً مطرح کردند! سایت فیگارو، مورخ 18 فوریه 2013 چنین تیتر می‌زند:

«سوریه: اتحادیة اروپا بر تحریم نظامی خود پافشاری کرد!»

البته «تیتر» فیگارو ـ ‌‌ عمداً و شاید هم سهواً ـ‌ نارسائی دارد؛ عرف دیپلماتیک ایجاب می‌کند که «مخاطب» چنین اطلاعیه‌ای «دولت» سوریه باشد، چرا که ارتباطات «قانونی» نظامی با خارج مرزها منطقاً از صافی دولت‌ها می‌گذرد نه از طریق ارتباطات مبهم با طیف ناهمگون شورشیان مسلح! ولی فقط پس مطالعة گزارش فیگارو خواننده درمی‌یابد که علاوه بر دولت سوریه، گروه‌های «اسلامگرا» نیز ظاهراً هدف این تحریم قرار گرفته‌اند.

حال این سئوال مطرح می‌شود که بدون سلاح و حمایت لوژیستیک، شبه‌نظامیان کذا چگونه خواهند توانست در برابر ارتش سازمان‌یافته و تا بن‌دندان مسلح سوریه مقاومت مسلحانه صورت دهند؟ به صراحت بگوئیم، اطلاعیة وزرای امورخارجة اتحادیة اروپا پشیزی ارزش ندارد؛ «جفنگ» است. این اطلاعیه نوعی فرار به جلوست؛ کشورهای اروپای غربی پیوسته در حال تجهیز شورشیان مسلح سوریه‌‌اند و اطلاعیة کذا صرفاً «مصارف رسانه‌ای» دارد.

در این راستا، وحشت از پیامدهای ارسال گستردة سلاح به یک منطقة انفجاری، آنهم در مرزهای دو کشور حامی سیاست‌های لندن یعنی اسرائیل و ترکیه، می‌تواند یکی از همین «مصارف رسانه‌ای» تلقی شود. چرا که در جوف این «گزارش»، همزمان با نقل حکایت «تحریم»، فیگارو در واقع از «سیل» تسلیحات ارسالی روسیه به کشور سوریه برای‌مان «قصه‌ها» گفته. این همزمانی‌ها نشان می‌دهد که هدف اصلی این نوع «خبررسانی» زمینه‌سازی جهت تحولات آینده است. و در صورتیکه تحولات آینده به «پیروزی» ملایان و مفتی‌های سوریه منجر شود، اردوگاه ناتو می‌پندارد با تکیه بر این نوع «موضع‌گیری‌های» رسانه‌ای خواهد توانست زمینة مناسب را جهت مقصر نشان دادن روسیه در پیامدهای نظامی ناخوشایند آتی در منطقه فراهم آورد! می‌باید به وزاری «محترم» اتحادیة اروپا که با اینهمه زیرکی دست اندر کار پخت و پز چنین آش‌درهم‌جوشی شده‌اند «تبریک» گفت. ولی این ترفندهای هولیوودی دیگر به قول معروف «برای فاطی تنبان نمی‌شود!»

همانطور که در وبلاگ «والنتاین و ولایت» هم گفتیم، موضع‌گیری‌های اخیر فرانسه در خاورمیانه و شمال آفریقا به شدت از بحران نظامی‌ای که در کشور مالی به وقوع پیوست تأثیر پذیرفته. و در اوج بحران کشور مالی، ‌ ولادیمیر پوتین رسماً اعلام داشت که ارسال گستردة تسلیحات به لیبی و سازماندهی گروه‌های اسلامگرا دلیل اصلی جنگ مالی و عملیات تروریستی در الجزایر است. و شاهد بودیم که تحت فشار همین بحران نظامی، پاریس ناچار شد مواضع جنگ‌طلبانه و ماجراجویانه‌اش را در دیگر مناطق رها و یا تلطیف کند. به استنباط ما امروز نیز به دلیل فروافتادن فرانسه در بحران کشور مالی، مسئلة «عدم» تجهیز شورشیان سوریه، حداقل به صورت «رسانه‌ای» مطرح می‌شود، به این امید واهی که در آینده،‌ مسئولیت تحولاتی مشابه مالی و الجزایر،‌ به دلیل ارسال گستردة تسلیحات لندن و پاریس به منطقه، بر گردن اتحادیة اروپا سنگینی نکند.

با این وجود، در دنیای سیاست، عقب‌نشینی از مواضع فقط در شرایط بسیار ویژه‌ای معنای «حفظ مواضع» خواهد داشت؛ و امروز حفظ مواضع، نه صرفاً برای پاریس که حتی در اردوگاه «آنگلوساکسون‌ها» نیز بس مشکل شده. در اینمورد شاید اشاره به چند نمونه جهت تشریح سنگرسازی‌های نوین الزامی بنماید. پس نخست به سراغ ایالات متحد، بز سرگلة اردوگاه سرمایه‌داری غرب، و سخنرانی «وضعیت اتحادیه» باراک اوباما می‌رویم.

در ایالات متحد ایراد سخنرانی سالانة ریاست جمهور در آغاز از سرگیری فعالیت مجالس در طلیعة سال نو، در برابر نمایندگان هر دو نهاد قانونگذاری ـ سنا و کنگره ـ از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. چرا که این سخنرانی معمولاً به صورت «سنتی»، پرده از سیاست‌ها و «دکترین‌های» آیندة دولت آمریکا برمی‌دارد و جهت کسانیکه دماغ‌شان به «عطر» جهان حساسیت نشان می‌دهد،‌ بررسی این سخنرانی‌ها حائز اهمیت است. با این وجود، از آنجا که هدف ما به بررسی عقب‌نشینی‌ها در اردوگاه سرمایه‌سالاری غرب محدود می‌شود،‌ پیرامون این سخنرانی نیز فقط به دو نکتة اساسی اشاره می‌کنیم. اوباما در این سخنرانی از دو سیاست پایه‌ای و «متضاد» در «دکترین‌» خود پرده برداشت: تمایل به ایجاد روابط ویژه با اتحادیة اروپا، و همزمان تلاش جهت تلفیق سنگر دمکرات‌ها با خاک‌ریز راست افراطی در داخل! به صراحت بگوئیم،‌ تا حال هیچیک از روسای جمهور ایالات متحد تا این حد در ضدونقیض‌گوئی پیش نتاخته بودند، و این نیست جز نشانة افلاس در اردوگاه ایالات متحد.

تحلیل چند و چون «دکترین» اوباما را به دیگر تحلیل‌گران می‌سپاریم، و می‌گوئیم که در این دکترین، تلاش جهت نزدیک شدن به اتحادیة اروپا، فقط نشان از آن دارد که ایالات متحد در بستر «پان‌آمریکن‌ایسم» خود احساس عدم امنیت می‌کند. این احساس عدم امنیت از دو لایة استراتژیک متفاوت برخوردار می‌شود. لایة نخست آمریکای لاتین و مرکزی است، و لایة «ثانویه» هم اروپا! در آمریکای لاتین رشد قدرت‌های اقتصادی و سیاسی ـ خصوصاً برزیل ـ که نه از طریق همگامی با واشنگتن که با تکیه بر سیاست‌های روسیه، چین و هند صورت گرفته، به شدت کاخ‌سفید را در مورد نقش آیندة ایالات متحد در این منطقة حساس نگران کرده. چرا که، رشد روابط بین‌المللی «غیرآمریکائی» در برزیل این امکان را فراهم خواهد آورد که دیگر کشورهای کم‌اهمیت‌تر از جمله آرژانتین، شیلی، پرو و … قصد پیروی از این «الگو» را داشته باشند. و بر مسیر تجارت زیرزمینی یانکی‌ها سدی به وجود آورند. به طور مثال خبرگزاری فرانسه، در تاریخ 19 فوریه 2013، از قول دیوید هیگینز، مسئول جرم‌های محیط‌زیستی در سازمان پلیس بین‌الملل اعلام داشت:

«طی چند روز گذشته، بیش از 50 هزار متر مربع چوب قاچاق در آمریکای لاتین مصادره شده؛ 200 نفر بازداشت و 2000 کامیون هم مصادره شده‌اند.»

برای آن‌ها که از اشتهای سیری‌ناپذیر صنایع آمریکای شمالی در بلع و هضم «چوب‌های» نایاب و گرانقیمت اطلاع کافی دارند، مشکل نیست که مسیر حرکت و مقصد «نهائی» این چوب‌ها را روی نقشة جغرافیای جهانی دنبال کنند. بله، این میلیاردها دلار ضرر و زیان را مشکل می‌توان جبران کرد.

به همین جهت است که باراک اوباما در سخنرانی «وضعیت اتحادیه» بجای اشارة مستقیم به سیاست‌های جهانی در آمریکای لاتین ـ سیاست‌هائی که نهایت امر نان «حلال» یانکی‌ها را در آمریکای جنوبی و مرکزی آجر خواهد کرد ـ‌ دست بر نقطة حساس کرملین، که همان اتحادیة اروپا باشد گذارده! اتحادیه‌ای که اینک بین دو قدرت کرملین و واشنگتن، اولی رو به رشد و دیگری رو به افول گرفتار آمده. در واشنگتن به دلیل گسترة ارتباطات تاریخی، فرهنگی،‌ نظامی و مالی با اتحادیة اروپا این توهم به وجود آمده بود که فروپاشی دیوار برلین از ورود کرملین به شکارگاه یانکی‌ها در لندن و پاریس جلوگیری به عمل خواهد آورد. ولی شواهد نشان می‌دهد که این «تحلیل» بی‌اساس از کار درآمده. اروپای غربی که از دیرباز منبع اصلی تغذیة تمامی تحولات فرهنگی، علمی، صنعتی و نظری در اردوگاه شرق و غرب به شمار می‌رود، هر روز بیش از پیش تحت تأثیر عوامل متفاوت به سوی کرملین کشیده ‌شده.

علیرغم حضور فعال لندن و پاریس در جنگ‌های ضدروسی در سوریه، لیبی و اعمال سیاست‌های روس‌ستیز در افغانستان و عراق، به دلیل همجواری‌های جغرافیائی با منطقة نفوذ کرملین مواضع اتحادیه مشکل می‌تواند در میانمدت در مسیر منافع واشنگتن متحول شود. خطر از دست شدن سنگرهای اروپائی کاخ‌سفید هر روز محتمل‌تر می‌شود، و به همین دلیل سیاست جذب اروپای «آشفته» به اردوگاه یانکی‌ها نهایت امر کار را بجائی کشانده که در دکترین اوباما موضوع حمایت از بازار مشترک «اروپا ـ ایالات متحد» مطرح شود. در همین میعاد، سایت گاردین، مورخ 13 فوریة سالجاری چنین تیتر می‌زند:

«اوباما از جزئیات شکل‌گیری بازار مشترک اروپا و ایالات متحد در سخنرانی خود پرده برداشت!»

حال باید دید مشکلات عدیده و روزافزون اقتصادی در قلب اروپای «متحد»، و بن‌بست‌های مالی و سیاسی و استراتژیک که ایالات متحد را عملاً ابتر کرده تا کجا خواهد توانست، آنچه را که گاردین دو «قدرت تجاری جهان معاصر» می‌خواند به یکدیگر نزدیک کند. جالب اینجاست که،‌ معضلات «نوین» اقتصادی در اروپا جملگی ریشه در فروپاشی سیاست‌های استعماری «جنگ‌سرد» در خاورمیانه، آفریقا و حتی آمریکای لاتین دارد. در نتیجه تا برقراری «روابطی نوین» که بتواند همین نوع «منافع» را دوباره در کیسة اروپای غربی بریزد، این مشکلات امتداد خواهد یافت. ولی با توجه به شواهد و زمینه‌ها، خدماتی که واشنگتن بتواند در مسیر «برقراری» این بهره‌کشی‌ها ارائه دهد نیز بسیار محدود، اگر نگوئیم غیرممکن شده.

پس منطقاً نتیجه می‌گیریم، حال که آمریکا در قلب این «اتحادیه» نقش «ابدمدت» خود در مقام «رهبر همه‌کاره» را در خطر می‌بیند، جهت حفظ «روابط ویژه» با اروپائیان قصد باج دادن به اتحادیه را دارد! و در هیاهوی بحران مالی اروپا این «باج‌دهی» بهترین و سازنده‌ترین صورت خود را در ارائة «بازار کار» و «بازار فروش» آمریکائی به رفقای اروپائی می‌یابد! ولی فراموش نکنیم،‌ این همان آمریکاست که تا چند سال پیش برای فروش ویدئوی فیلم‌های هولیوود در اروپا «کد ویژه» اختراع کرده بود تا این محصولات فقط با صلاحدید واشنگتن و به قیمت‌های مورد نظر تولید کنندگان در اروپا خریداری شود. می‌بینیم که در پاسخ به این پرسش که دلیل «دست‌ودل‌بازی» اخیر حضرت ریاست جمهور ایالات متحد به اروپائیان چه می‌تواند باشد آنقدرها نمی‌باید دچار سردرگمی شد.

آن روزها که سرمایه‌داری اروپای غربی برای فرار از جنگ دوم به دامان آمریکا پناه برد، و به داعیة «ابرقدرت» سرمایه‌داری ینگه‌دنیا دامن زد دیگر سپری شده؛ دولت آمریکا به عنوان مقروض‌ترین دولت تاریخ، نه دیگر قادر است نیروی کار فوق‌متخصص جهانی جذب کند، و نه خواهد توانست بانک‌های خود را به مقصد «طبیعی» سرمایه‌های جهانی تبدیل نماید. در نتیجه ابراز لطف اوباما به اتحادیة‌ اروپا ما را به یاد ضرب‌المثل شیرین فارسی انداخت که می‌گوید، «حنای اضافه را در ک…ن می‌مالند!» به احتمالی آقای اوباما با الهام از این مثل، قصد دارند حنای بازار ورشکستة آمریکا را به ماتحت اروپائیان بمالند.

حال که سخن از حنابندان ماتحت به میان آمد، بهتر است نگاهی به مراسم حنابندان در جمکران بیاندازیم که سرچشمة‌ الهی «حنا و ماتحت» در جهان معاصر است. گیس‌کشی لاریجانی از احمدی‌نژاد در مجلس،‌ و یقه‌گیری طرفداران ریاست جمهور از علی لاریجانی در قم، هر دو را در نقش «حنابند» و «ماتحت» تثبیت کرد. البته نهایت امر مراسم حنابندان با «نامه‌نگاری‌های» متداول به پایان رسید! ولی این «نامه‌ها» مسئلة سیاست روز در حکومت اسلامی را لاینحل باقی گذارد. خلاصه بگوئیم، نه «حنابند» موقعیت‌اش تثبیت شد، و نه صاحب «ماتحت!»

در تاریخچة موجودیت حکومت اسلامی، بحران‌سازی‌های منطقه‌‌ای همیشه زمینه‌ای مساعد جهت پیشبرد سیاست‌های ضدروسی به شمار ‌آمده. روند کار این بود که ارز حاصل از چپاول نفت و گاز به نقدینگی لازم جهت اعمال سیاست‌های روس‌ستیز آمریکا و انگلستان در منطقه تبدیل می‌شد. این ارز به صور مختلف در اختیار اوباش، لات‌ولوت‌ها، اسلامگرایان و مفتی‌ها و ملاهای منطقه قرار می‌گرفت تا با کمونیست‌های «ملحد» بجنگند! از همان روزهای نخست اشغال سفارت آمریکا در ایران،‌ تحریم‌های اقتصادی واشنگتن دو هدف اساسی را دنبال می‌کرد: چپاول هر چه بیشتر دارائی‌های ملت ایران، و همزمان سلب مسئولیت از واشنگتن در غائله‌هائی که آخوندها با دلارهای حاصل از چپاول نفت در منطقه به پا می‌کردند. به همین دلیل نیز بده‌بستان‌های مالی جمکران فقط با بانک‌های اروپائی، آمریکائی و نوچه‌های اینان در ترکیه و سنگاپور و … صورت گرفته.

این سیاست ایران‌ستیز تا به امروز طابق‌النعل‌بالنعل دنبال شده،‌ با این وجود، به دلیل تضعیف مواضع سازمان ناتو، شبکه‌هائی که ارز حاصل از چپاول نفت را در مسیر منافع واشنگتن فعال می‌کردند بیش از پیش تضعیف شده‌اند. و فشار مسکو جهت تغییر مسیر اوباش‌پروری آمریکا در منطقه، کار را در عمل به تحمیل «واقعی» تحریم اقتصادی بر ملت ایران کشانده.

پس از فروپاشی شبکة امارات که یکی از مهم‌ترین مراکز پولشوئی «اسلامگرایان» در منطقه بود، شاهدیم که «مدال نقره» نصیب آنکارا شده. علنی شدن دریافت طلا از ترکیه در ازای صادرات گاز، طلائی که نهایت امر در دست اوباش اسلام‌پناه حماس،‌ سوریه و بمبگزاران عراق و افغانستان و پاکستان به اهرم سیاستگزاری غرب تبدیل می‌شود، و یا دریافت یورو از هند در ازای صادرات نفت، آنهم با وساطت بانک‌های ترکیه و … همه و همه راه‌هائی است که پول نفت تاراج شدة ملت ایران را نهایت امر در مسیر اسلامگرائی واشنگتن فعال خواهد کرد. به غیر از امارات و ترکیه، مسلماً شبکه‌های دیگری نیز وجود دارد که هنوز «علنی» نشده‌!

ولی امروز سیاست‌های زیرجلکی ایالات متحد، هم در ایران و هم در کرة شمالی، بیش از پیش شفاف شده؛ ادامه‌شان دیگر مفید به فایده‌ای نخواهد بود. فشار مالی بر ایران تا آنجا گسترش یافته که عملاً زندگی روزمرة ملت ایران را دچار بحران کرده، و در میانة چنین همهمه‌ای از خودفروشی سیاستمداران وطنی، شاهدیم که در آستانة اعلام «عدم حمایت» نظامی اتحادیة اروپا از اسلامگرایان سوری، یکی از مهم‌ترین عوامل حکومت اسلامی در لبنان به ضرب گلوله از پای درمی‌آید. ایشان از قضای روزگار سردار «سابق» سپاه پاسداران بوده‌اند که برای «بازسازی» لبنان در این سرزمین لنگر انداخته بودند! ولی ترور ایشان برای ابتر کردن شبکة انتقال ارز از ترکیه کفایت نکرد؛ جهت «لو» رفتن شبکة «هند ـ ترکیه» می‌بایست تا سفر دیوید کامرون،‌ نخست‌وزیر بریتانیا به دهلی‌نو صبر می‌کردیم! همزمانی آزاردهنده‌ای که هیچیک از رسانه‌ها صلاح ندیدند به آن کوچک‌ترین اشاره‌ای داشته باشند.

شاهد بودیم، زمانیکه اوباش، علی لاریجانی را در قم سنگ‌روی‌یخ کردند، نخستین عکس‌العمل وی پس از ورود به پاکستان «اعتراف» به ارسال تسلیحات نظامی برای حماس بود! اعترافی که تمامی اظهارات پیشین سران حکومت اسلامی را به زیر سئوال برد. بله، درخت پربار «نفت ـ ارز ـ اسلحه» که از دوران جیمی‌کارتر در مسیر چپاول هر چه بیشتر ملت ایران در منطقه «کاشته» شده بود،‌ شاخه‌های‌اش یکی پس از دیگری خشک شده و بر زمین می‌افتد. این است دلیل کتک‌خوردن «رئیس قوة مقننة» حکومت اسلامی از مشتی لات در شهر قم. ولی همانطور که بالاتر نیز گفتیم، هنوز مشکل اساسی و اصلی ما ملت که نتیجة تداوم سیاست‌های پساکودتای 22 بهمن 57 است، به قوت خود باقی است. در ارتباط با این حکومت دست‌نشانده، آتش‌افروز و نوکرصفت،‌ چه آینده‌ای می‌توان برای ملت ایران متصور شد.

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ سی‌ایکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا

فیلترشکن‌های جدید20فوریه2013

afastproxy.net
proxystyle.info
dedicated360.info
proxysitessmart.com
kazihost.com
hidingnow.us
nexusmedia.info
contactserver.info
webcore.info
name24.info
aqrba.com
webbag.info
privacyapp.info
passmy.net
unblockedschool.com
namegreen.info
netdedicated.info
operacore.info
nixopera.info
unblockedfacebook.net
operabook.info
aceserver.info
skyname.info
privacycredit.info
caremedia.info
hidingnow.org
360fast.info
gatewayagent.info
degeo.info
worlddrive.info
proxybase.info
socialgeek.info
doorworld.info
desmart.info
freewebproxyusa.com
simplyproxy.info
geeksecure.info
dedicatedhigh.info
abcgateway.info
hidemefast.net
serveroffice.info
unblockedfirewall.com
runweb.info
freshproxyusa.com
mediaabc.info
hidesites.info
nextprivacy.info
unblockedtwitter.com
proxyserver-free.com
surf.hitfake.eu

..

والنتاین و ولایت!

تلاش‌های لندن و پاریس برای باز پس گرفتن مواضع از دست رفته در آفریقای شمالی، ‌ به صراحت ایندو پایتخت را از منظر استراتژیک در برابر یکدیگر قرار داده. فرانسه و بریتانیا، نه تنها در مالی،‌ الجزایر و مصر در برابر یکدیگر صف‌آرائی کرده‌اند که اینک در تونس، ‌اردوگاه دیرین فرانسویان در آفریقای شمالی نیز جهت حفظ برتری‌های استراتژیک شاخ در شاخ یکدیگر انداخته‌اند.

 

فرانسه که پس از پایان جنگ دوم، به دلیل تغییرات گستردة ژئوپولیتیک، با میل و رغبت ضدیت‌های گذشته با لندن را به دست فراموشی سپرده، در خاورمیانه و شمال آفریقا به همکاری مخلصانه با انگلستان اشتغال داشت، اینک در آینة تحولات گسترده‌ای که بازگشت مسکو به مراودات جهانی مسلماً در آن نقش اصلی ایفا می‌کند،‌ بار دیگر رو در روی انگلستان قرار گرفته. ترور «شکری بل‌عید» که به استنباط ما با هدف ایجاد «حاشیة امن» برای دولت اسلام‌گرای تونس صورت گرفت، شاهدی است بر این مدعا. کودتای ناکام در تونس در پوشش «اعتراض» به ترور یکی از رهبران چپ‌گرا سازمان یافت، و در شبکة رسانه‌ای فرانسه به سرعت در پوشش «خواست مردم» برای «انحلال کابینه»‌ و تشکیل یک دولت «تکنوکرات» مطرح شد!

 

شاهد بودیم که پس از ترور «شکری بل‌عید» علیرغم پافشاری شبکه‌های خبرسازی فرانسه جهت به قدرت رسیدن «تکنوکرات‌ها»، نه تنها محفل «النهضه» که ویراست تونسی حزب‌الله جمکران است از قدرت کناره‌گیری نکرد، که بر «مواضع» سیاسی‌اش نیز پای فشرد! حال باید ببینیم در منطقه‌ای که به طور سنتی حاکمیت به صورت بلاشرط از آن پاریس است، این قدرت‌نمائی از کجا می‌تواند مورد حمایت قرار گیرد؟ اینجاست که سایة انگلستان نمایان می‌شود! در عمل، نقش استعمار کهنسال بریتانیا در این منطقه با سفر غیرمنتظرة دیوید کامرون به الجزایر و برکناری دبیرکل «جبهة نجات ملی» اینکشور ـ جبهة مذکور تنها حزب مجاز الجزایر است ـ «تقویت» شد. طی این سفر، ناخشنودی لندن از عملیات «نجات» گروگان‌ها در مرکز بهره‌برداری گاز طبیعی در جنوب، به «بوتفلیقا»، ‌ رئیس دولت «مستقل» الجزایر ابلاغ شد،‌ و رنگ پریده و دست‌وپای لرزان ایشان طی ملاقات با دیوید کامرون به صراحت نشان می‌‌داد که ارباب «انقلاب اسلامی الجزایر» کیست!

 

با این وجود، تلاش برای کودتا در تونس، تلاشی که ظاهراً نافرجام هم مانده، در چارچوب منافع فرانسه حائز اهمیت بود! هدف کودتاچیان این بودکه با کنار کشیدن اسلامگرایان از قدرت، همان سناریوئی را در تونس اجرا کنند که انگلستان در آغاز بلوای رضا میرپنج در ایران به روی صحنه برده بود. در رأس این برنامة «مشعشعانه» حضور یک دولت کمرنگ و به اصطلاح «تکنوکرات» قرار داشت. دولتی که سر ملت را به «رتق‌وفتق» ظاهری امور گرم می‌کرد،‌ و در پشت پرده برای تشکل‌های اسلامگرا حاشیة‌ امن و مناسب تأمین می‌نمود تا در اولین فرصت از این موجودات قرون ‌وسطائی‌ که به حاشیة امن رانده شده‌اند، هم در مراودات داخلی تونس و هم جهت اعمال فشارهای برون‌مرزی استفادة بهینه صورت دهد. و برای تحقق این «مهم»، ‌ جان یک نفر که هیچ، قتل‌عام صدها تن نیز «واجب شرعی» می‌شد! ولی آرایش استراتژیک نیروهای بین‌المللی به صورتی شکل گرفت که طرح «زیرکانة» کودتا استخوان شد و افتاد در گلوی کودتاچیان!

 

در نتیجة این شکست، گرد و خاکی که پس از ترور یکی از مخالفان دولت اسلامگرای تونس به هوا بلند شده بود کارساز نیفتاد، و «توصیه‌های» سیاسی که از طریق رسانه‌های جمعی فرانسه مرتباً تکرار می‌شد به تدریج جای خود را به سکوت فراگیر سپرد! خلاصه بگوئیم، علیرغم درگیری‌های گسترده‌ای که به دلیل تشییع جنازة «قربانی» این عملیات در تونس و دیگر شهرها به راه افتاد، دیگر احدی در شبکة خبرسازی فرانسه سخن از «دولت تکنوکرات‌ها» در تونس بر زبان نیاورد!

 

با این وجود، سیاست فعالانة پاریس در تونس به این گمانه دامن زد که حداقل بخش قابل توجهی از حاکمیت فرانسه تمایل دارد به مواضع «پیش‌بهاری» خود در شمال آفریقا عقب‌نشینی کند،‌ چرا که ظاهراً پیشروی در مواضع «نوین» آنقدرها منافع پاریس را بازتاب نمی‌دهد! مواضع «پیش‌بهاری» فرانسه در شمال آفریقا ‌چیزی نیست جز همان «دولت‌های تکنوکرات» که تحت عنوان «منافع ملی» و در عمل جهت حفظ منافع سواحل شمالی مدیترانه،‌ از منظر سیاسی حاکمیت‌ها را روز به روز کمرنگ‌تر و غیرایدئولوژیک‌تر کرده، امکان بهره‌وری‌های استعماری را برای بیگانگان فراهم می‌آورند. دولت‌های فعلی الجزایر و مراکش، و دولت‌های سابق تونس و مصر از همین انواع به اصطلاح «تکنوکرات» به شمار می‌رفتند و می‌روند.

 

حال که نقش‌پذیری‌های نوین پاریس در آفریقای شمالی سرانجامی ناخوشایند یافته، جهت ریشه‌یابی این «ناخوشی‌ها»، بررسی مجموعه شرایطی که بر خاورمیانه و شمال آفریقا سایه افکنده الزامی می‌شود. و در این راستا، ‌ در گام نخست می‌پردازیم به «بلبشوئی» که در رسانه‌ها تحت عنوان «نبرد فرانسه با اسلامگرایان مالی» انعکاس یافته.

 

به یاد داریم که چند هفته پیش، «خبر فوری» پیاده شدن نیروهای فرانسه درکشور مالی، ‌ جهت نبرد با اسلامگرائی انتشار یافت! جالب اینجاست که پیشتر پاریس در قلب هیاهوئی جهانی، چه در عمل و چه در تبلیغات حمایت همه‌جانبة خود را از اسلامگرائی در مصر، تونس و جنگ داخلی سوریه اعلام داشته بود! خلاصه بگوئیم، این نوع «خبرسازی» متناقض پیرامون یک جنگ منطقه‌ای، آنهم از نوع استعماری‌اش فقط به این معنا بود که در کشور مالی، فرانسه علیرغم تمایل خود و بر خلاف داده‌های «ابر هیاهوی تبلیغاتی» پای به مصاف گذارده؛ جنگ بر پاریس تحمیل شده بود! فرانسه به جنگی پای گذاشته بود که توجیه تبلیغاتی آن فقط بر حمایت از «دمکراسی» در آفریقای سیاه متکی می‌شد! البته «دمکراسی» در آفریقای سیاه بیشتر به یک شوخی خنک می‌ماند تا یک استراتژی تبلیغاتی. همه می‌دانند که در این قاره جز غارت و سرکوب و وحشیگری پایتخت‌های غرب هیچ «رمز و رازی» در کار نیست.

 

در آغاز جنگ مالی، ایالات متحد سریعاً اعلام داشت که پای به درگیری «ساحل» نخواهد گذارد؛ انگلستان نیز اعلام کرد که فقط به ارسال کمک‌های لوژیستیک به ارتش فرانسه بسنده می‌کند! هر چند بعدها آمریکا به ارسال کمک‌های لوژیستیک اذعان کرد و لندن نیز در اظهاراتی عجولانه اعزام «تکنیسین‌های» نظامی به منطقه جهت سازماندهی به نیروهای ارتش مالی را مورد تأئید قرار داد! در شرایط فعلی از حضور ارتش آمریکا در جنگ مطمئن نیستیم، ولی گردان‌های نظامی بریتانیا به صورتی گسترده در مالی فعال شده‌اند.

 

دلائل واقعی جنگ مالی، و موضع‌گیری‌های متفاوت واشنگتن، لندن و پاریس پیرامون آن هنوز در هاله‌ای از ابهام فروافتاده، ولی تأثیرات مستقیم این جنگ بر سیاست‌های فرانسه در تونس و بن‌بست‌هائی که در «مذاکرات» سوریه به وجود آورده، دیگر از هیچ ابهامی برخودار نیست. فرانسه به هر قیمت می‌خواهد در مالی، تونس و به طبع‌اولی در سوریه عقب‌نشینی کند، در نتیجه مواضع آمریکا و انگلستان هم که در سوریه بر سرنگونی بشار اسد متمرکز شده بود، از زبان جیره‌خواران عرب و آفریقائی‌شان «آپ‌دیت» شده، در نشست اخیر «کنفرانس همکاری‌های اسلامی» در قاهره به گوش رسید؛ همه بر طبل «مذاکره» می‌کوبیدند! ولی به گزارش سایت فرانسه زبان «نووستی»،‌ مورخ 8 فوریه 2013،‌ معاون وزیر امور خارجة سوریه در پکن اعلام داشت که، «مذاکره با افراد و گروه‌های مسلح امکانپذیر نیست!» خلاصه، اینان قبل از آغاز مذاکرات می‌باید ‌سلاح را بر زمین بگذارند! به عبارت دیگر، مسئله صرفاً به عقب‌نشینی منتهی نخواهد شد؛ مواضع استراتژیک قدرت‌های غرب در این مناطق یکی پس از دیگری از دست خواهد رفت. مشکل می‌توان خط پایانی این عقب‌نشینی استراتژیک را در حال حاضر ترسیم کرد.

 

طی این عقب‌نشینی که در عمل سنگرهای غرب یک به یک به طرف مقابل «واگذار» ‌شده، همانطور که گفتیم مواضع فرانسه روشن‌تر از دیگران است؛ تلاش جهت بازگشت به شرایط گذشته! ولی این غیرممکن است؛ و به همین دلیل نیز انگلستان و آمریکا صریحاً تاکتیک دیگری اتخاذ کرده‌اند. اینان سعی دارند عقب‌نشینی را با اعمال فشارهای سیاسی بر مسکو، پکن و دهلی‌نو هماهنگ کنند، و از این مسیر واگذاری سنگرها را به حداقل ممکن برسانند. و دقیقاً در همین راستاست که در میدان متزلزل سیاست جمکرانی‌ها شاهد موضع‌گیری‌های نوین‌شان هستیم.

 

شاهد بودیم که طی چند روز گذشته از طریق سخنرانی‌های احمدی‌نژاد، وزیر امور خارجه و حتی اعضای کمیسیون امنیت ملی در مجلس شورای اسلامی، ندای «مذاکره» با آمریکا به هوا برخاسته بود. حال ببینیم این «ندا» چه سرنوشتی یافته.

 

بارها به صراحت گفته‌ایم که برقراری رابطة مستقیم با آمریکا در شرایطی که همین آمریکا حکومت دینی و منهیات را بر جامعة ایران تحمیل کرده‌، مواضع روحانیت حاکم را بیش از پیش متزلزل خواهد کرد. به همین دلیل نداهائی که از درون هیئت دولت و مجلس در تأئید این «مذاکرات» به گوش می‌رسد، فقط و فقط نشان از آن دارد که کل حاکمیت در صدد «گذشتن» از «خط قرمز» روحانیت حاکم برآمده. این «خط قرمز» که روحانیت شیعی در برابر تحولات اجتماعی ایران کشیده بود، در آغاز بلوای 22 بهمن 57 در زبان عوام‌الناس به عامل «ضداستبداد» و جفنگیاتی از این قماش تبدیل شد. ولی امروز همین «خط قرمز» تبدیل به «سدی» شده که به صورتی علنی در برابر برقراری روابط جهانی و حضور فعال جامعة ایران در صحنة‌ بین‌المللی قد علم کرده.

 

این «سد» یا باید از میان برداشته شود،‌ یا کل جامعة ایران در عمق گندابی که پشت آن انبار شده خفه خواهد شد. و از قضای روزگار، در چارچوب استراتژی‌های مسکو سرنوشت سد مذکور از اهمیت فراوان برخوردار می‌شود. چرا که روسیه برخلاف ایالات متحد، انگلستان و فرانسه همسایة ایران است و علیرغم پیروی از منافع مالی، اقتصادی و استراتژیک‌اش نمی‌تواند نسبت به نوع حکومت بر کشور ایران به همان میزان که غرب «بی‌تفاوتی» نشان می‌دهد، بی‌تفاوت بماند. نوع حاکمیت بر ایران تبعات داخلی مستقیم برای مسکو به وجود خواهد آورد، ‌ و به همین دلیل ایالات متحد و انگستان نیز سعی دارند در مذاکرات‌شان با مسکو «نیاز استراتژیک» به نوع حکومت در ایران را به بالاترین بهای ممکن به روسیه بفروشند. این است دلیل «ناز و کرشمة» اخیر‌ علی خامنه‌ای پیرامون «مذاکره با آمریکا.» شاید مقام «ولایت امر» ترجیح داده‌اند به پیشنهاد مذاکره با آمریکا که در کنفرانس امنیتی مونیخ ابراز شد، در موسم والنتاین «پاسخ» دهند.

 

با این وجود یک مطلب بسیار پراهمیت را در این مقطع می‌باید در نظر بگیریم. و آن اینکه،‌ قدرت‌های غرب حداقل تا آنجا که به مواضع قدرت‌طلبانه‌شان در قبال مسکو، پکن و دهلی‌نو مربوط می‌شود،‌ در شرایط فعلی سیر قهقرائی می‌پیمایند. به همین دلیل تکیة‌ بی‌حد و مرز علی خامنه‌ای به «الزامات» انگلستان و ایالات متحد،‌ و اطمینان کورکورانه به اینکه لندن و واشنگتن از هماهنگی «بیت‌رهبری» با مواضع آنگلوساکسون حمایت خواهند کرد، تبدیل به شمشیری دولبه می‌شود. یک لبة این شمشیر همچنان که شاهدیم بی‌قید و شرط در خدمت آنگلوساکسون‌هاست. ولی در صورت تعلل و سوءاستفادة نابجا همین شمشیر نهایت امر به سلاحی در دست روسیه تبدیل خواهد شد. پیش از توضیح در مورد کاربرد این «شمشیر دولبه» می‌باید نخست یک بررسی اجمالی از جامعة ایران ارائه دهیم و به طور سربسته بگوئیم که، سوای تمایلات سیاست‌بازان در بنیادها و تشکیلات حکومت اسلامی، جامعة ایران نیز خود به مرحلة «گذار از روحانیت» پای گذارده.

 

خلاصه، «میوة» روحانیت شیعی‌مسلک گندیده‌تر از آن است که برخی در غرب تصور کرده‌اند‌؛ این میوة گندیده به صورت طبیعی در حال فروافتادن از شاخه است. دقیقاً به دلیل همین گندیدگی مفرط است که غرب سعی دارد از این «میوه» تا حد امکان استفادة بهینه صورت دهد، ‌ و از آن ابزاری جهت پیشبرد سیاست‌های‌اش بسازد. هم آن را به ابزار چانه‌زنی و باج‌گیری از روسیه تبدیل نماید، و هم از طریق به ارزش گذاردن «مواضع غیرسازشکارانة روحانیت»،‌ برای آخوندجماعت در ایران جایگاه برتر و «ناظر» بر تدوین و اجرای قوانین سر هم کند. خلاصه بگوئیم، هدف تأمین عمر دوباره برای روحانیت شیعی‌مسلک جهت تبدیل اینان به ابزاری برای تهدید مسکو است.

 

ولی همانطور که گفتیم این شمشیر دولبه دارد؛ دولبة تیز و برا. عملکرد لبة فعال آن را که طی 34 سال اخیر در خدمت ایالات متحد قرار گرفته بالاتر تشریح کردیم، می‌ماند لبة ایستای آن. لبه‌ای که به دلیل گسترة وسیع نامشروعیت حکومت اسلامی نهایت امر می‌تواند به نفع روسیه فعال شود، و کار را بجائی بکشاند که پافشاری خامنه‌ای در حمایت از مواضع آنگلوساکسون‌ها بخشی از حاکمیت را نیز جهت عبور از «خط قرمز» روحانیت بسیج کند. اینجاست که «ولایت فقیه» رسماً به چالش کشیده خواهد شد. و در اینصورت سلاح «ناز وکرشمه» از چنگ مقام معظم خارج شده، همزمان آیندة «درخشانی» که یانکی‌ها در چارچوب منافع منطقه‌ای‌شان برای روحانیت شیعی‌مسلک در ایران پیش‌بینی کرده‌اند نیز دود شده و به هوا می‌رود.

 

مسلماً‌ طی روزهای آینده و در ارتباط با مواضع اتخاذ شده در سوریه، تونس، مصر و خصوصاً پیرامون تحولات «انتخابات» ریاست جمهوری در ایران، به صراحت خواهیم دید که کدامین لبه دست بالا را خواهد داشت.

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ سی‌ایکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

 

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

 

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا

 

 

فیلترشکن‌های جدید10فوریه2013

goodsocial.info

incloak.biz

betusproxy.info

speedaccess.info

seventhproxy.com

keepprivacy.asia

deepproxy.com

mindgood.info

360ace.info

unblocker2014.info

247proxy.nl

tunnelsmart.info

jcproxy.com

afastproxy.org

megacrazy.info

bypass.im

cloudunblocker.info

mega24.info

incloak.org

speedthe.info

fadeproxy.com

configproxy.com

thefreewebproxy.com

vpnfast.asia

loadproxy.com

passmy.net

moxproxy.com

goodaccess.info

firstproxy.net

httkproxy.com

quickproxy.asia

myyoutubeunblocker.com

proxysteel.com

proxylinkusa.com

proxystelth.com

speednetwork.info

hostmega.info

acepublic.info

24usproxy.info

fwproxy.com

secondproxy.com

falseproxy.com

studentsproxy.com

proxysweden.com

swedishproxy.com

hidesurf.asia

360tunnel.info

freewebproxy4u.com

hidevpn.asia

https://unblockerssl.com

طینت و سیاست!

 

 

بن‌بست‌های سیاست داخلی حکومت اسلامی، نهایت امر نتایج مستقیم خود را در بعد سیاست خارجی نیز منعکس کرده. ادعاهای تهران مبنی بر اینکه جای کری، وزیر جدید امور خارجة ایالات متحد «می‌تواند» نسبت به همتایان پیشین‌اش، ‌ نقش موثر‌تری در زمینة پایه‌ریزی «روابط» میان دو کشور ایفا کند، فقط به این معناست که باقی ماندن در مسیر سیاست‌های گذشتة منطقه‌ای دیگر برای ایالات متحد امکانپذیر نیست. در راستای سیاست‌های اجباری‌ای که واشنگتن می‌باید اتخاذ کند، خروج از لاک 34 ساله‌ای را می‌بینیم که با میدان دادن به اوباش اسلامگرا و حمایت بی‌قید و شرط از وحشی‌گری دولت‌های پی‌درپی اسرائیل، و نهایت امر چپاول مغول‌وار منابع نفتی منطقه شکل گرفته بود. خلاصه بگوئیم، آمریکا می‌باید در لاک جدیدی فرو رود. و به همین دلیل است که «حسن نیت» فرضی ایالات متحد را از زبان صالحی، وزیر امور خارجة جمکران می‌شنویم. ایشان طی مصاحبه‌ با فارس‌نیوز، مورخ 13 بهمن‌ماه 1391 نه تنها به طینت و نیت جان کری پی برده‌اند که وزیر امور خارجة ایالات متحد را در جایگاه «امام علی‌شان» نشانده،‌ و از مبارزات آیندة وی با ظلم و ستم استکبار، به ویژه جهت «تأمین حقوق مردم آمریکا» قصه‌ها می‌گویند:

«امیدوارم جان کری حداقل بخشی از سیاست‌های ضدایرانی دولت آمریکا را اصلاح کند!»

البته در اینکه آقای جان‌کری چه خصوصیت‌های ویژه‌ای دارند که بارقة امید اینچنین بر دل صالحی فروانداخته‌اند، جای بحث و گفتگو باقی است. ایالات متحد در برخورد با مسائل جهانی، ‌ از «ابتکار عمل» وزیر امور خارجه پیروی نمی‌کند! این حاکمیت است که تعیین‌کنندة سیاست‌های جهانی است، نه شخص وزیر! ولی صالحی ضمن اشاره به همین مطلب،‌ اهمیت «طینت»‌ و «ذات» مقامات را هم به ما یادآوری می‌کند:

«اگرچه عملکرد سیاستمداران از رویکرد کلان دولت‌ها […]تأثیر می‌پذیرد، اما شخصیت فردی مقامات که در واقع ریشه در ذات و طینت آن‌ها دارد، نیز یک واقعیت است.»

اینکه «طینت» آقای کری،‌ بر خلاف پیشینان‌شان، اینهمه به مذاق صالحی خوش آمده مسلماً ریشه در مسائل دیگری دارد. و در این وبلاگ سعی خواهیم داشت به صورت فهرست‌وار این مطالب را مطرح کنیم.

همانطور که بارها گفته‌ایم، موتور اصلی تحولات در یک جامعة استبدادزده و استثمار شده را نمی‌باید در درون ساختار حکومت آن‌ جستجو کرد. چرا که، این قماش حکومت بازتابی است از منافع «اقتصادهای مادر» و در عمل زائده‌ای است بر پیکر ساختارهای استعماری. و همین زائده است که از نبردهای‌اش با استعمار «بحرطویل» می‌سازد! در ساختار دیپلماتیک جهانی، ‌ یک دولت کوچک و کم‌قدرت، حتی اگر به استقلال آن نیز «باور» داشته باشیم، هرگز نمی‌تواند به صورت مسئولانه یک قدرت جهانی را به مصاف بطلبد، مگر اینکه مستقیماً توسط همان قدرت جهانی اداره شود.

این سیاست مزورانه که از دوران مصدق‌السلطنه، تحت نظارت انگلستان در مرزهای اتحاد شوروی به محک آزمایش گذاشته شد، در دوران روح‌الله خمینی به نتایج مطلوب دست ‌یافت. نتایجی که از دیرباز آنگلوساکسون‌ها در منطقه در جستجوی‌اش بودند. قرار دادن امپراتوری کارگری شوروی در بن‌بست منطقه‌ای، چپاول بی‌حدومرز منابع طبیعی منطقه، و خصوصاً سرکوب همه جانبة‌ نیروهای سیاسی، تخصصی، هنری و نوآور در جامعة‌ ایران. این اهداف پس از فروپاشاندن حکومت‌ پهلوی‌ها، طی 34 سال در مقاطع متفاوت و با بهره‌گیری از بازیگران مختلف به بهترین وجه تأمین شد. ولی اینک تداوم آن برای واشنگتن و لندن میسر نیست، و اینجاست که «طینت» آقای کری برای صالحی، که همچون برادر محترم‌شان از پس‌ماندگان لابوراتوارهای «ام. آی. تی» و کارکنان صدیق و نیمه‌رسمی سازمان سیا به شمار می‌روند، «سرنوشت‌ساز» شده!

بله، امثال این حضرات نه فقط در ایران که در دیگر کشورهای استعمارزده نیز فراوانند، و خصوصاً در حکومت اسلامی خوب تکثیرشان کرده‌اند. جا انداختن عملة استعمار در ساختار حکومت‌های دست‌نشانده، تحت عنوان «متخصص»، سیاستی است به قدمت استعمار غرب! و بی‌دلیل نیست که امروز نیز نوکران فراری‌شان‌‌ دست در دست «اوباش سبز» در دانشگاه‌های آمریکا تروخشک می‌شوند؛ اینان نیز قرار است روزی برای خودشان «صالحی‌ای» بشوند، و به وقت لزوم از «طینت» این و آن «مطلع» گردند!

ولی «طینت» جان کری هر چه باشد، روابط بین واشنگتن و تهران لاجرم از زاویة دید دیپلماسی جهانی، یا بهتر بگوئیم منافع «مسکو ـ واشنگتن» می‌باید مورد بررسی قرار گیرد. مطلبی که وسیع است، و در این مختصر مشکل بتوان آن را شکافت. در منطقة خاورمیانه، سرمایه‌داری نوپای روسیه در عمل نشان داده که از درگیری‌ها استقبال نمی‌کند، و از سوی دیگر به اثبات رسیده که این ساختار از به کارگیری نیروی نظامی بر علیه عناصری که تمایل به ایجاد چنین درگیری‌هائی داشته باشند ابائی ندارد. نمونه‌ها فراوان است و از میان آن‌ها می‌توان به جنگ گرجستان، جنگ‌ 33 روزه و خصوصاً درگیری‌های اخیر سوریه اشاره کرد.

حال این سئوال مطرح می‌شود که اگر ایالات متحد از طریق نوکران منطقه‌ای‌اش که دولت اسرائیل در رأس آن‌ها قرار گرفته، دیگر نتواند به تنش‌های نظامی در خاورمیانه دامن بزند، شرایط «قهر خاله‌سوسکه» که عمداً بین تهران و واشنگتن به وجود آمده چه منافعی برای یانکی‌ها خواهد داشت؟ ساده‌تر بگوئیم، «جنگ زرگری» بین تهران و واشنگتن، بدون چاشنی عربده‌جوئی‌ اسرائیل، جنگ‌طلبی‌های حماس، لات‌بازی‌ بن‌لادن و عمامه‌به‌سرهای پاکستانی و … برای آمریکائی‌ها منفعتی در پی نخواهد آورد. و از آنجا که تمامی این بازیگران یک به یک صحنة سیاست منطقه را ترک کرده‌اند،‌ می‌باید بر «جنگ زرگری» کذا نیز نقطة پایان گذارد، و این است دلیل «حسن‌نیتی» که آقای صالحی در جبین جان کری ملاحظه فرموده‌اند!

دولت اسرائیل، علیرغم هیاهوی تبلیغاتی‌ای که رسانه‌های آنگلوساکسون برای‌اش درست می‌کنند،‌ دیگر در شرایط هل‌من‌مبارز طلبی نیست؛ دولت ترکیه تا گریبان درگیر روابطی شده که واشنگتن و آنکارا دیگر قادر به اداره‌شان نیستند، و می‌باید در مسکو حل‌وفصل شود؛ در سوریه حاکمیت دست‌نشاندة دیرپای انگلیسی جای خود را به حاکمیت نوینی سپرده که اختیارش دیگر در دست «باکینگهام پالاس» نیست؛ عراق از بحرانی به بحران دیگر می‌رود، و آینده‌اش در هاله‌ای از ابهام فروافتاده، و … اینهمه اگر نخواهیم از شکست علنی سیاست‌های لندن در مصر و مسخره‌بازی اسلامگرائی در دیگر مناطق سخنی به میان آوریم.

در چنین شرایطی است که «سر مار»، یعنی حکومت ولایت فقیه در تهران نیز پای در بن‌بست گذارده و تهدید می‌شود. چرا که عملاً این حکومت قادر به برگزاری یک انتخابات ریاست جمهور در چارچوبی مقبول و مشروع نیست. اگر میدان را برای تمامی بازیگران «خودی» اعم از سبز و اصلاح‌طلب و غیره باز بگذارند، به دلیل شرایط به وجود آمده کنترل جامعه از دست‌شان خارج خواهد شد، و اگر یک انتخابات نمایشی و فرمایشی به راه بیاندازند صدمه‌پذیرتر از سابق به میدان سیاست‌های منطقه‌ای می‌آیند. این «بن‌بست» باعث شده که این عنصر خودفروختة آمریکائی، که در حالت عادی می‌بایست نماز به کمرش می‌زد و عربدة مرگ بر آمریکا سر می‌داد تا برای عموسام نان به تنور بچسباند، در جمال بی‌مثال جان کری «حسن نیت» مشاهده کند!

حال این سئوال مطرح می‌شود که آمریکا چگونه خواهد توانست از راه رفته بازگشته، صحنة از دست شده را دوباره بازیابد؟ به استنباط ما بازیابی کامل، یعنی بازگشت به روابطی که طی دوران «جنگ سرد» آمریکائی‌ها با حکومت‌های ایران به راه می‌انداختند دیگر امکانپذیر نیست؛ تنها راه حل ممکن در برابر واشنگتن باز کردن مسیر «مذاکره» است. اینکه این مذاکرات به کجا خواهد انجامید، بیش از آنچه در ید اختیار واشنگتن باشد بازتابی خواهد بود از موضع‌گیری‌های مسکو.

به گزارش بی‌بی‌سی، مورخ 13 بهمن‌ماه سالجاری، در حاشیة کنفرانس امنیتی مونیخ، «جو بایدن»، معاون ریاست جمهوری ایالات متحد برای مذاکره اعلام آمادگی کرده:

«جو بایدن، معاون باراک اوباما بر آمادگی آمریکا برای مذاکره دو جانبه با ایران تأکید کرد.»

البته مذاکرات «دو جانبه» در قاموس یانکی‌ها به این معناست که روسیه اجازه بدهد واشنگتن به همان سیاق گذشته در ایران لات‌بازی و موش‌دوانی کند. به این معناست که اگر روز 22 بهمن 57 مشتی لات را به قدرت رساند و ناامنی در مرزهای اتحاد شوروی به وجود آورد، امروز نیز تحت عناوین دهان‌پرکن از قماش «خواست مردم»، «دمکراسی» و …لات‌هائی از سنخ و نوع دیگر را بر جامعه ایران حاکم کند تا نان دیگری برای عموسام سر چاه‌های نفت به تنور بچسباند.

به همین دلیل است که نوکران جمکرانی عموسام به دست و پا افتاده‌اند تا تنور ارباب را خوب گرم کنند. هاشمی رفسنجانی که خود به تنهائی نماد استبداد و فساد «مالی ـ اداری» و سرکوب است، تبدیل شده به حامی «دمکراسی و احزاب»؛ ملاممد خاتمی که سال‌های سال مسئول مستقیم سانسور و تبلیغات جنگ و بستن دفاتر روزنامه‌ها بود و آشکارا با دمکراسی مخالفت می‌کند، تبدیل شده به «فیلسوف هنردوست و ادیب»؛ «برادر قاچاقچی» یا همان محسن رضائی خودمان پس از 34 سال واردات سیگار وینستون قاچاق، در نقش «ریش سپید خیرخواه» جمهوری قرار گرفته و می‌خواهد «اقتدار» صفویه را احیاء کند؛ قبیلة لاریجانی‌ها نیز که موجودیت‌شان فراقانونی و غیرقانونی است به کار «تدوین قوانین» مشغول‌اند و دمی از «روح قوانین» غافل نمی‌شوند. در این میان احمدی‌نژاد و خامنه‌ای هم که آخر خط خود را خوانده‌اند، در بی‌حسی کامل و «کوما» اینور و آنور رفته، هر از گاه چند جملة نامربوط بر زبان می‌رانند.

ولی از دیرباز، در استراتژی‌های منطقه‌، خارج از فروپاشی، انقلاب، اوباش‌پروری و کودتا راه دیگری جهت حفظ منافع غرب وجود نداشته و ندارد. و هر کجا این نوع «فروپاشی‌ها» به وقوع نپیوندد، همانطور که «سرنوشت» خاندان اسد نشان داد، نه برای نوکران دیرپای عموسام راه دم‌جنبانی باز خواهد شد، و نه راه چپاول و سرکوب برای ارباب‌شان،‌ آمریکا. البته اگر واشنگتن دوست داشته باشد با حکومت اسلامی روابط «گرم‌» برقرار کند، از منظر روسیه هیچ اشکالی ندارد؛ کاملاً برعکس! مسکو از علنی شدن روابط واشنگتن با تهران به گرمی استقبال خواهد کرد. چرا که، روابط علنی به معنای قبول مسئولیت سیاسی و بین‌المللی است.

خلاء دیپلماتیکی که پس از کودتای ننگین 22 بهمن 57 توسط «توله‌های» دست‌آموز آمریکا در ایران به وجود آمد، برای مسکو و پکن نیز راه صلاح و فلاح به شمار نمی‌رفت. این خلاء برای ملت ایران پیامدی جز انزوای بین‌المللی و فراهم آمدن زمینة چپاول منابع ملی کشور توسط عموسام و باند آدمکشان ایرانی‌نمای‌اش نداشت. از سوی دیگر، منطقه در سایة این حکومت غیرقانونی و وحشی، درگیر عملکرد دولتی شد که تحت حمایت پنهان آمریکا، با کوفتن بر طبل «مخالفت» ظاهری با امپریالیسم، راه بر وحشیگری، چپ‌نمائی، توده‌پروری و پوپولیسم گشود.

فریادهای مردم‌فریبانة آمریکا، ایرانیان را نخواهد فریفت. دست‌های عوامل استعماری‌ای که از دیرباز توسط باندهای سازمان سیا اینجا و آ‌نجا، چه در ساختار حکومت اوباشان اسلامگرا، و چه خارج از حیطة این حاکمیت «جاسازی» شده‌، بیش از این‌ها علنی است که عموسام بتواند دلش را به عملکردشان خوش کند.

در اولین گام‌ها به سوی برقراری روابط مشخص دیپلماتیک بین حکومت اوباش اسلامگرا و حامی اصلی‌شان یعنی امپریالیسم آمریکا آنچه فروخواهد ریخت استراتژی‌های اوباش‌پروری آنگلوساکسون است که لات‌بازی و اسلام‌پروری و آخونددوستی بر فراز چاه‌های نفت را به ابزار بهره‌کشی و چپاول ملت ایران تبدیل کرده. از ظواهر چنین بر می‌آید که زوج «بایدن ـ اوباما» در روابط منطقة خاورمیانه هنوز به هبوط سیاست عموسام نرسیده‌ باشند؛ اینان می‌باید برای شرایطی به مراتب سخت‌تر از این‌ها در روابط منطقه‌ای‌ خود را آماده کنند. به همین دلیل است که در «ادبیات» توله‌آخوندهای جمکرانی، وزیر امور خارجة آمریکا به تدریج در جایگاه «امام علی» می‌نشیند، و صالحی ضمن سینه‌زنی برای هزینه‌های انسانی سیاست خارجی ارباب، ملت آمریکا را با ملت‌های منطقه در ترادف قرار داده، و آیندة روابط با آمریکا را چنین «تشریح» می‌کند:

«[…] امیدوارم ایشان با ویژگی‌های فردی خود بتواند […] موجب اصلاح‌ بخشی از […] سیاست‌های ضدایرانی دولت آمریکا شود و با اصلاح رویکردهای ظالمانه […] و پرهزینه دولت آمریکا به کاهش هزینه‌های انسانی و مالی […] برای ملت‌های منطقه و ملت آمریکا کمک کند[…]»

می‌بینیم که جان کری، هم با ظلم مبارزه می‌کند، و هم منافع «ملت آمریکا» و دیگر ملت‌های منطقه را حفظ خواهد کرد!‌ خلاصه، جان کری همان «امام» علی قصه‌های شیعیان است که خیمه‌اش را از صحرای عربستان به واشنگتن آورده! فقط خلخال آن زن یهودی کم آمده، وگرنه جان کری علیه‌السلام برای‌مان «دمکراسی» هم برقرار می‌کرد.

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ سی‌ایکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

Share

فیلترشکن‌های جدید3فوریه2013


proxyavoidance.net
hidevpn.asia
jcproxy.com
firstproxy.net
europeproxyapp.info
freewebproxy4u.com
14457.com
speedaccess.info
spaceturbo.info
24protected.info
theschoolproxy.com
85919.com
proxysteel.com
00874.com
buddycompany.info
myyoutubeunblocker.com
70824.com
47743.com
turboapps.info
mega24.info
speedthe.info
proxylinkusa.com
proxysweden.com
keepprivacy.asia
connectsite.info
companycollege.info
goodaccess.info
speednetwork.info
tunnelsmart.info
08167.com
acepublic.info
hidesurf.asia
afastproxy.com
myvideoproxy.com
bytecloud.info
unblocker2014.info
44946.com
thefreewebproxy.com
youtubeproxyfree.com
ipfreely2.com
unblockerssl.com
57824.com
campusace.info
protectedproxy.com
moxproxy.com
360ace.info
smartbyte.info
fadeproxy.com
72786.com
39413.com

مرسلینی!

 

 

در سالروز بحران‌سازی‌ آتلانتیست‌ها که در رسانه‌های غرب از آن به عنوان «بهار عرب» یاد می‌شود، پاسخ قشرهای مختلف ملت مصر آنقدرها بنیانگزاران «انقلاب اسلامی» قاهره را دلگرم‌ نکرد. اعتراض ملت مصر به سیاست‌های اسلامگرایانة محمد مرسی، نه تنها پایتخت مصر که اکثر شهرهای عمدة کشور را فراگرفت، و زنگ‌ها را برای همان‌هائی به صدا درآورد که دو سال پیش، این موجودات عصرحجر را از پستوهای لندن و واشنگتن با صورتک «خواست توده‌ها» به قدرت رسانده بودند. خلاصه، محمد مرسی که او را هم‌میهنان‌اش به طنز «مرسلینی» می‌خوانند،‌‌ چند صباح پس از «پیروزی» در انتخابات فرمایشی، در آزمون «خیابان» مردود شد. همان خیابانی که قرار بود «پشتیبان» اصلی اسلامگرائی و مفتی‌‌پرستی باشد!

به صراحت بگوئیم، «بهار عرب» با آنچه آتلانتیست‌ها شکم‌شان را برای‌اش صابون زده بودند فاصلة زیادی گرفته. با در نظر گرفتن ژست‌های تبلیغاتی دولت‌مردان غرب، از منظر استعمارگران آتلانتیست، «بهار عرب» می‌بایست به نتایجی مشابه «انقلاب ملایان» در ایران دست یابد. نوعی «بهار شریعت» که با گسترش آخونددوستی و ابراز نفرت «مردم» از مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر، نهایت امر زمینة روسیه‌ستیزی را نیز فراهم آورد! ولی این نتایج جادوئی نه در مصر به دست قدرت‌های سرمایه‌داری غرب آمد، و نه در دیگر کشورهای «بهارزده!»

امروز دیگر تردیدی نیست؛ «بهار عرب» نه تنها در مصر که در تمامی کشورهای مسلمان‌نشین از نفس افتاده. البته مصر در این فرسایش پیشتاز است. مصریان با فاصله گرفتن از اسلامگرائی در عمل نشان دادند که می‌توان در برابر رشد فاشیسم کوردل‌ و فراگیر دینی، و حکومت شرع مقاومت کرد. این همان «مقاومت» است که در فردای «پیروزی» بهار عرب از گفتمان سیاست‌بازان ایرانی‌نما و انواع خارج‌نشین‌شان «غایب» اصلی باقی مانده بود. اینان دوباره به همان شعارهای پوچ «22 بهمنی» خود بازگشته،‌ برای استقرار یک حکومت «خوب» دینی ذکر «مردم، مردم!» گرفته بودند! هیچکدام از این جانوران وحشی در سخنرانی‌ها و مقالات‌شان برای ملت مصر فرجه‌ای جهت خروج از بن‌بست «فرمایشی» اسلامگرائی قائل نمی‌شدند. مسئله از منظر اینان در این خلاصه شده بود که اسلامگرائی و بوسیدن نعلین آخوند و مفتی را به چه صورت می‌توان به «بهترین نحو» در مصر پیاده کرد! صدها مقاله و ده‌ها نمونه از سخنوری‌ اینان در دست است، و جهت خروج از بن‌بستی که مشتی آخوند و بچه‌آخوند در برابر تاریخ معاصر کشورمان گشوده‌اند، چه بهتر که همین مقالات و تحلیل‌های آبکی و شکمی را با دقت بیشتری مطالعه کنیم. باشدکه به عمق وابستگی، نوکرمنشی و دست‌نشاندگی این موجودات عصرحجر پی‌ ببریم. ولی در تندباد تحولات منطقه، فقط «بهار عرب» نیست که پیر و فرسوده شده و نفس‌اش به شماره افتاده؛ دولت آتاترکی‌های آنکارا نیز در بن‌بستی به مراتب عمیق‌تر گرفتار آمده.

بارها در مطالب این وبلاگ عنوان کرده بودیم که نقش «استراتژیک ـ سنتی» حکومت «خردرچمن» ترکیه در خاورمیانه و شمال آفریقا در حال فروپاشی است. جهت ارائة خطوط سیاسی،‌ در اینجا نگرشی اجمالی به نقش ترکیه لازم می‌نماید. این کشور عضو پیمان نظامی آتلانتیک شمالی است، و پس از کودتای «اسلامی» 22 بهمن 57 در ایران، دولت‌های نظامی و غیرنظامی ترکیه برای فراهم آوردن زمینة‌ مناسب رشد اسلامگرائی در این کشور تلاش کرده‌اند. خلاصه، «آنچه خوبان همه دارند»، ترکیه یک‌جا دارد! دولت ترکیه هم عامل رسمی سیاست سرکوبگر «نظامی ـ امنیتی» آتلانتیست‌هاست، و هم عین «امام روشن‌ضمیر» بعضی‌ها اسلام‌پرور است و دین‌دوست!

از دیرباز، علیرغم ادعاهای «دمکراسی‌طلبی» در هیئت حاکمة ترکیه، عوامل سازمان سیا در اینکشور به صور مختلف، و خصوصاً از طریق دامن زدن به آتش تعصبات ناشی از تحجر دینی، برای ایجاد «سد سکندر» ترکیه در برابر نفوذ مسکو تلاش کرده‌اند. در گذشته، این تحرکات به بهانة «مبارزه» برای متوقف کردن رشد کمونیسم صورت می‌گرفت، ولی پس از فروپاشی اتحاد شوروی این «بهانه» از دست رفت. آمریکا دیگر نمی‌تواند رسماً به عنوان مبارزه با روسیه در ترکیه آتش‌افروزی کند، از اینرو مبارزه با حکومت آخوندهای ایران را «بهانه» قرار داده!

بارها گفته‌ایم، باز هم می‌گوئیم، ترکیه با یک حکومت دست‌نشانده که تا مغز استخوان در فساد مالی و اداری دست‌وپا می‌زند، نمی‌تواند در مسیر رشد منافع منطقه‌ای مسکو سنگ‌اندازی کند. با این وجود، «تلاش‌ها» ادامه داشت و به صور مختلف به منصة ظهور می‌رسید. به طور مثال، پس از آنکه ارتش آمریکا به بهانه‌های واهی به عراق حمله‌ور شد، شاهد بودیم که آنکارا تمامی‌ تلاش خود را به خرج داد تا با آزاد کردن استراتژی‌های‌اش از بند «الزامات» مسکو، ترکیه را نیز به این «جنگ» بکشاند، و نهایت امر سیاست توسعه‌طلبانة جرج بوش دوم و نئوکان‌ها را تا مرزهای آبی روسیه در دریای سیاه امتداد دهد! جالب اینکه، برای کشاندن ارتش آمریکا به سواحل خزر همین تلاش در ایران نیز آغاز شده بود. ولی «در باغ‌ سبز» خاتمی، احمدی‌نژاد و خامنه‌ای در ایران،‌ به رسوائی و شکست انجامید. نه آمریکا توانست پای به ایران بگذارد، و نه توانست ترکیه را به سیاست جنگ‌طلبانة خود در عراق متصل کند. و دقیقاً از همین دوره بود که هیئت‌های حاکمه در ترکیه و ایران پای در خلاء سیاسی گذاشتند، خلائی که همچنان به قدرت خود باقی است.

در قلب همین «خلاء» سیاسی است که نگاهی به ایران و به بن‌بست‌های ترکیه می‌اندازیم. حدود دو سال پیش، شاهد بودیم که آمریکا سعی کرد با کشاندن ترکیه به مذاکرات به اصطلاح «هسته‌ای»، که گویا پیرامون مسائل «اتمی» ملایان صورت می‌گیرد، به قولی «با یک سنگ دو گنجشگ بزند!» آن‌روزها تلاش بر این بود که از یک‌سو دو هیئت حاکمة وابسته به غرب را که در عمل بازندگان اصلی استراتژی‌‌های نوین منطقه‌ای هستند در کنار یکدیگر نشانده و از این مجموعة وامانده برای استراتژی‌های‌ منطقه‌ای واشنگتن توشه‌ای فراهم آورد. و از سوی دیگر، واشنگتن می‌کوشید تا در برابر گریز «بالاجبار» تهران به جانب مسکو، «گزینة فرار» به سوی آنکار را برای تهران آماده نگاه دارد! ولی واشنگتن باز هم در هر دو جبهة استراتژیک شکست خورد! ترکیه به ناچار دست به حمایت‌ کورکورانه از گزینه‌های منطقه‌ای واشنگتن زده، خود را تا گریبان درگیر بحران سوریه کرد؛ حکومت جمکران نیز که شکم‌اش را جهت عقب‌راندن مسکو و ساخت‌وپاخت با واشنگتن و متحدان اروپائی‌‌اش صابون زده بود، در عمل روابط‌اش با ترکیه به جر و بحث و درگیری‌های سیاسی انجامید!

اینک دولت آتاترکی‌های آنکارا پس از عقب‌نشینی در جبهة سوریه و ایران، دست‌ازپا درازتر در ویراست «سافت» خود قرار گرفته و در همین ویراست مورد توجه مسکو است. بی‌بی‌سی، مورخ 7 بهمن‌ماه سالجاری چنین تیتر زده:

«سخنگوی اشتون: ایران پیشنهاد مذاکره در نهم و دهم بهمن در استانبول را نپذیرفت!»

بله، پس از عقب‌نشینی غرب در سوریه، مالی، الجزایر و خصوصاً پس از رها کردن چاه‌های نفت لیبی، لندن و واشنگتن بار دیگر سفرة کشاکش «مذاکرات هسته‌ای» خود‌ را پهن کرده‌اند! پرواضح است که پیشنهاد مذاکره در استانبول را حکومت جمکران رد نمی‌کند. به صراحت بگوئیم، از جمکران حتی اظهارنظر پیرامون محل مذاکره هم پذیرفته نخواهد شد، این انگلستان است که دیگر حاضر نیست در شرایط فعلی برای دولت آتاترکی‌ها اعتبار جهانی کسب کند. چرا که، حکومت اردوغان در هر گام بیشتر و بیشتر پای در ویراست «سافت» خود ‌گذارده، و این شرایط می‌تواند زمینة‌ نفوذ هر چه بیشتر روسیه را در ترکیه فراهم آورد. کشوری که از منظر استراتژ‌های آتلانتیست عمق استراتژیک غرب «تحلیل» می‌شود.

جالب اینجاست که پیش از بحران سوریه، لندن تمامی تلاش خود را به خرج می‌داد تا مذکرات «کذا» در استانبول برگزار شود! فقط فشار روسیه بود که بر این تلاش‌ها نقطة پایان گذارد. حال پس از شکل‌گیری بحران سوریه و فروپاشی سیطرة آنکارا در مرزهای جنوبی‌اش، روسیه می‌خواهد ملایان را برای مذاکره به همان آنکارا بفرستد. بله، اگر تبدیل آتاترکی‌های آنکارا به «مرکز توجه» جهانیان، آنزمان که هنوز الدرم‌بلدرم‌ «پان‌ترکیسم‌» به هوا بود، می‌توانست برای واشنگتن منافع منطقه‌ای داشته باشد، کشاندن توجه جهانی به ترکیه در شرایطی که ایندولت با انتصاب یک کردتبار به مقام وزارت کشور، و اعطای آزادی دفاع در محاکم جزائی به زبان کردی، خود را به سیاست‌های منطقه‌ای روسیه نزدیک می‌کند برای لندن دیگر امتیازی به شمار نخواهد آمد. در نتیجه، آمریکا هم از زبان صالحی، قاهره را بجای استانبول پیشنهاد می‌کند، و صدای آمریکا، ‌مورخ 7 بهمن‌ماه سال‌جاری چنین می‌نویسد:

«صالحی که به تازگی به قاهره سفر کرده روز چهارشنبه، 4 بهمن[…] به خبرنگاران گفت که، […] به توصيه دوستان در شورای عالی امنيت ملی، بحث ميزبانی مذاکرات در کشور مصر مطرح شد […] دوستان مصری از آن استقبال کردند و هم اکنون رايزنی‌ها در اينباره در جريان است.»

اگر به تاریخ «افاضات» صالحی دقت کنیم درمی‌یابیم که «بحران سالروز» انقلاب مصر، خارج از نارضایتی گستردة مصری‌ها از «مرسلینی» و تحولات پسابهاری و اسلامی، دلائل دیگری نیز می‌تواند داشته باشد. از آنجمله است افتضاح انتخابات اسرائیل که به ناکامی راست‌افراطی منجر شد. واکنش شدید به رأی دادگاه جنائی در «پرت سعید»، که امروز به کشته شدن بیش از 20 تن انجامید، تداوم همین بحران‌سازی‌هاست. دولت مرسی که همچون حسنی‌ مبارک اوباش را به خیابان‌ آورد تا با ایجاد درگیری مطالبات مصریان را به حاشیه براند، به چه صورت خواهد توانست از طریق فراهم آوردن زمینة مذاکرات هسته‌ای جمکرانی‌ها خود را در سطح جهانی به «ارزش» بگذارد؟ به صراحت بگوئیم، اینبار غرب هم برای به ارزش گذاردن اوباش اسلامگرا، و هم جهت کسب اعتبار برای اسرائیل مخالفت توده‌های مصر با اسلامگرائی را به اسب شاهوار «بحران‌سازی‌های» منطقه‌ای تبدیل کرده. ولی روسیه اگر چه برای بی‌اعتباری عوامل آتلانتیست در مصر از هیچ کوششی فروگزار نمی‌کند، نمی‌تواند این آشوب‌ها را مورد تأئید قرار دهد.

خارج از تمامی بحث‌ها پیرامون «الزامات»‌ و مطالبات قدرت‌های بزرگ در صحنة دیپلماسی بین‌المللی، این اصل را به یاد داشته باشیم که موضع‌گیری ملت‌ها و خصوصاً منورالفکران‌شان پیرامون مسائل کشور می‌تواند تا حد زیادی تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز باشد. اینک که به سالروز کودتای ننگین 22 بهمن 57 نزدیک می‌شویم، در دیگر کشورهای منطقه شاهدیم که همین واقعیت چگونه بر سرنوشت‌ ملت‌ها تأثیر می‌گذارد. سیاست یک کشور مجموعه‌ای است از استراتژی‌های بین‌المللی در تقابل با آگاهی‌های یک ملت، و در این مصاف هر کدام از ارزش ویژة خود برخوردار است. روز 22 بهمن،‌ شکست هولناک ملت ایران در مصاف با فاشیسم و استعمار، گر چه نقش استعمارگران را در تاریخ معاصر کشور آشکار‌تر کرد، همزمان خوش‌خیالی، کم‌سوادی و خوش‌باوری قشرها و گروه‌های گسترده‌ای از ایرانیان را نیز به محکمة تاریخ برد.

 

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ سی‌ایکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا

Share

فیلترشکن‌های جدید13ژانویه2013

college360.info
62099.com
ghgtz.com
47743.com
39413.com
common360.info
keepprivacy.asia
85919.com
buddycompany.info
24protected.info
73492.com
companycollege.info
14834.com
theschoolproxy.com
collegecloud.info
bizprivate.info
proxymoagent.info
fastspace.info
privacynotice.info
hidesurf.asia
spinchannel.info
unblockedatschool.com
turboangel.info
commonbyte.info
vpnunlock.asia
proxiessurf.info
vpnfast.asia
youtubeproxyfree.com
faceschool.info
zoomwork.info
33253.com
45090.com
youtubeunblocked.com
schoolnext.info
connectsite.info
00874.com
alphawork.info
quickproxy.asia
privacyclean.info
byteaccess.info
smartbyte.info
cloudmac.info
proxy8.asia
exploreclick.info
maccolor.info
companyapp.info
hidevpn.asia
24turbo.info
appexplore.info
https://mysslunblocker.com

آلو و آرزو!

 

 

هر چند استرداد اسرای جنگی طی درگیری‌های نظامی میان کشورهای متخاصم امری «عادی» تلقی می‌شود، استرداد پاسداران زندانی در سوریه به حکومت تهران، از ابعاد آشکار و نهان دیگری نیز برخوردار ‌شده. از یک‌سو،‌ شبکه‌های خبرسازی و سخن‌پراکنی وابسته به لندن و واشنگتن تمامی سعی خود را مبذول داشته‌اند تا این «استرداد» را نشانه‌ای بارز از همکاری و همیاری حکومت آخوندی با بشار اسد معرفی کنند. و از سوی دیگر، قرار گرفتن «تبادل» اسرای تبعة حکومت اسلامی با عوامل ترکیه در دو کفة ترازو، نشان می‌دهد که بعضی‌ها تمایل دارند تهران و آنکارا را در دو جناح مخالف جاسازی نمایند. به صراحت بگوئیم، این جاسازی‌ها به معنای دادن «آدرس‌عوضی» به مخاطب است. در این راستا، رادیوفردا، مورخ 20 دی‌ماه سالجاری، به نقل از «پرس تی‌وی‌» می‌نویسد:

«[…] چهار تن از زندانیان آزاد شده از سوی نیروهای امنیتی سوریه، تبعة ترکیه هستند.»

در نتیجه، می‌باید بپذیریم که نه تنها حکومت اسلامی از یاران و همکاران رژیم بعث سوریه است، که در مسیر همکاری با دمشق نیز با ترکیه درگیر نوعی تخاصم نظامی شده! باید بگوئیم این خبرسازی در عمل ارائة تصویر واژگون از شرایط «سیاسی ـ استراتژیک» منطقه است، نه خبررسانی.

بارها در این وبلاگ عنوان کرده‌ایم که رژیم سوریه ماموتی است بدهیبت، بازمانده از روابط پوسیدة دوران «جنگ سرد.» و سیاست‌هائی که این رژیم اعمال کرده و می‌کند ـ طی دوران طولانی‌ای که حزب بعث و خانوادة اسد بر سوریه حاکم شده‌اند ـ نمی‌تواند به هیچ عنوان در چارچوب یک برخورد انسانی توجیه شود. با این وجود، یک نگرش انسانی و پژوهش‌گر این سئوال را مطرح خواهد کرد که به چه دلیل در این مقطع ویژه می‌باید با شیوه‌های «مخصوص» ایالات متحد و انگلستان به «شکار» بشار اسد رفت؟ چرا دیروز که امثال کارلوس و دیگر تروریست‌های «نامدار» وابسته به شبکه‌های به اصطلاح «مبارزه با امپریالیسم» در کنار جنایتکاران جنگ جهانی دوم، در سوریه خیمه زده بودند، احدی از این «خاندان» شکایت نمی‌کرد؟

در واقع، در این مقطع تاریخی، جهت خروج از استبداد سنتی و استعماری، می‌باید دنیای سیاست را که پیشتر بر بوم «جنگ سرد» نقاشی‌اش می‌کردند، و بر اساس اصل «ببین و نپرس» رنگش می‌زدند، یک بار و برای همیشه کنار گذاشته، پای به «دوران نوین» بگذاریم. در دوران جدید، سیاست نه وسیلة انتقام‌جوئی از فلان و بهمان است، و نه ابزاری جهت لشکرکشی خیابانی و هتاکی در دانشگاه و کوچه و بازار. سیاست اهرمی است جهت دستیابی به اهدافی پایدار، ممتد، روشن و صریح. و این «صراحت» در نخستین مرحله می‌باید در شیوة تحلیل شرایط خود را به منصة ظهور برساند. اگر در تحلیل شرایط به صورت هولهولکی و سرهم‌بندی شده بخواهیم به «نتیجة» دلخواه برسیم، راه بجائی نخواهیم برد. نه تنها رژیم‌های ملائی همچنان بر ما حاکم باقی خواهند ماند، که با تکیه بر تجربة هولناک کودتای 22 بهمن 57، شرایط حاکم بر کشورمان از این‌ها هم می‌تواند به مراتب «بدتر» شود.

پس در تحلیل خود از بررسی پایه‌های رژیم ملائی در تهران آغاز می‌کنیم. در چارچوب داده‌های غیر قابل تردید که از تحولات 22 بهمن 57 در دست است،‌ غوغای آخوندی نمی‌توانست بدون تکیه بر اهرم‌های وابسته به ایالات متحد، که از طریق ارتش شاهنشاهی و ساواک در صحنة سیاست آن روز فعال شده بود،‌ به قدرت دست یابد. و اگر به فرض محال چنین قدرت‌نمائی‌ای نیز صورت می‌گرفت، امتدادی سه دهه‌ای بر آن نمی‌توانست متصور باشد. در نتیجه، «آقایان» حکومت اسلامی، چه آنان که در داخل نشسته‌اند و چه آنان که «مستفرنگ» شده‌، در خارج از مرزها به فروش «دمکراسی معنوی» مشغول‌اند، جملگی نوکران آمریکا هستند. عربده‌های «مرگ بر آمریکا» در داخل مرزها، و حمایت‌های بی‌رنگ همپالکی‌های‌شان از «دمکراسی» در خارج از مرزها نیز تحت حمایت واشنگتن به راه افتاده!

حال نگاهی به حکومت سوریه داشته باشیم. حاکمیت کشور سوریه در دوران پساجنگ اول بر مرده‌ریگ «پروتکتورای» فرانسویان در منطقه روئید. ولی پس از پایان جنگ دوم جهانی،‌ به دلیل قرار گرفتن پاریس در جبهة «بازندگان»، پروتکتورای فرانسویان توسط ژنرال دوگل دودستی به انگلستان تحویل داده شد. از اینرو، «حکومت بعث» نیز خارج از توافقات پایه‌ای بین دمشق و لندن نمی‌توانست وجود خارجی داشته باشد. چپ‌نمائی‌های خاندان «اسد» به کنار، روابط نزدیک دمشق با لندن گسترده‌تر از آن بود که امروز کسی بتواند در انگلیسی بودن حکومت «بعث سوریه» تردیدی روا دارد. در نتیجه، اینکه رژیم‌های حاکم بر تهران و دمشق،‌ از منظر تاریخی می‌بایست اهداف «مشترکی» می‌داشتند به هیچ عنوان قابل تردید نیست؛ هر دو از دست انگلستان و آمریکا نان می‌خوردند؛ اهداف‌شان مشترک بود و روند کارشان نیز بر اساس گسترش فاشیسم و سرکوب.

همانطور که دیدیم، تا زمانیکه سیاست‌های منطقه‌ای روسیه پای پیش نگذاشته بود، کسی با آقای بشار اسد «درگیری» نداشت. ایشان در مقام یک «دیکتاتور» تحصیل‌کردة غرب، همسر «تحصیل‌کرده» و زیبای خود را نیز در لندن ملاقات می‌فرمایند و یک‌دل‌نه‌صد عاشق ایشان می‌شوند. به قول ولادیمیر پوتین، تعطیلات‌شان را هم همیشه یا در پاریس می‌گذراندند و یا در لندن! حال چطور شده که به یک‌باره باراک اوباما می‌گوید، «بشار اسد باید برود؟!» چه شده که در یک چشم بهم زدن،‌ لشکری از اوباش اسلامگرا به راه می‌افتد و دست در دست نظامیان ترک، عراقی، لبنانی و … تحت فرماندهی فرانسویان و انگلیسی‌ها و غیره، همه روزه در کشور با فریاد «الله اکبر»‌ غوغا به راه می‌اندازند؟ به چه دلیل در سوریه جنگ داخلی آغاز شده، و به چه دلیل مقامات بلندپایة لندن و پاریس و واشنگتن از «ترجیع بند» مضحک «بشار اسد باید برود» دل بر نمی‌کنند؟ این‌ها سئوالاتی است که مسلماً جواب مشخص و قاطع برای‌شان نمی‌توان ارائه داد،‌ چرا که دنیای سیاست در تحول است و سیال. در نتیجه،‌ آنچه امروز «دلیل» می‌شود، شاید فردا «بی‌دلیل» باشد. پس بهتر است بجای ور رفتن با شایعات و خبرهای پراکنده به بررسی استراتژی‌های کلان بپردازیم، چرا که این استراتژی‌ها بر خلاف سیاست‌های جاری تداوم دارد و منسجم است.

به استنباط ما، استراتژی کلیدی روسیه در روابط بین‌المللی‌اش چیزی نیست جز همان که کرملین بارها و بارها رسماً اعلام کرده. همکاری با دیگر دولت‌ها، در مسیر گسترش منافع روسیه! در نتیجه، در دکترین فدراسیون روسیه، حداقل تا به این لحظه،‌ جائی برای فروپاشانی و کودتا و جایگزینی و «ملت‌آفرینی» و «انقلاب» در مناطق مورد نظر پیش‌بینی نشده. دیدیم که مسکو حتی «ساکاشویلی» را هم با آن بساط و جنگ‌سازی‌هائی که برای او سر هم کرده بودند «جابجا» نکرد؛ ساکاشویلی، عروسک دست‌نشاندة آمریکا در گرجستان به تدریج و در آرامش به انزوای سیاسی رانده شد، هر چند هنوز در «مقام» ریاست جمهوری جا خوش کرده! خلاصه جهت دریافت دقایق سیاسی و استراتژیک منطقة خاورمیانه، از شناسائی صریح «منطق» نوین مسکو گریزی نیست.

در عمل، یکی از دلائلی که باراک اوباما با فریاد «این باید برود، و آن باید بیاید» پای به کاخ‌سفید گذارده، ایجاد مزاحمت و امواج مخالف در مسیر سیاست‌های منطقه‌ای کرملین بود. طبیعی است زمانیکه کرملین خواستار «آرامش» جهت بهینه کردن منافع روسیه در منطقه باشد، واشنگتن جهت مخدوش کردن همین منافع «انقلابیگری» و غوغاسالاری و «بهارسازی» در پیش گیرد. فروپاشانی حکومت‌های پوشالی و دست‌نشاندة آمریکا و انگلستان را در لیبی و تونس و مصر شاهد بودیم، و دیدیم که علیرغم ادعای «مردمی» بودن اسلامگرایان، دولت‌های اسلامگرا در این مناطق از تأمین حداقل نظم و آرامش و کسب مشروعیت دولتی در جوامع خود عاجزند!

با این وجود در بررسی شرایط اشتباه نکنیم. در عمل، واشنگتن قصد دارد عجز و ناتوانی دولت‌های «بهارزده» را که نهایت امر به نوعی از هم گسیختگی اجتماعی و تشکیلاتی منجر خواهد شد، تحت عنوان «دمکراسی» به ارزش بگذارد! ولی اگر ملت‌های عرب منطقه به دلیل نبود تجربة تاریخی با این مفاهیم هنوز آنقدرها آشنا نیستند، ما ایرانیان می‌دانیم که «دمکراسی» نه به رأی‌گیری در برابر صندوق‌‌شکسته‌های یک حکومت محدود می‌شود، و نه می‌توان آشوب و اغتشاش و «هرکه‌هرکه» و خرتوخر را «دمکراسی» نامید. «دمکراسی» حاکمیت قوانین انسان‌محور، منبعث از اعلامیة جهانی حقوق بشر است. و به انسان‌ها امکان می‌دهد در چارچوب این قوانین از زندگی‌ انسانی برخوردار باشند. این شرایط به هیچ عنوان پس از حاکمیت «دولت‌های بهاری» در جهان عرب به وجود نیامده، هر چند خانم هیلاری کلینتن، وزیر امور خارجة ینگه‌دنیا در هر موعد از گسترش «دمکراسی» در این کشورها داد سخن بدهند.

حال با بازگشت به شرایط حاکم بر روابط سوریه و ایران می‌توان چند مسئله را با صراحت مطرح کرد. نخست اینکه،‌ اگر در سال‌های آغازین حکومت اسلامی، همیاری و همکاری بین دمشق و تهران به دلیل وابستگی هر دو به خیمة «غرب» و حمایت دو رژیم از آتش‌افروزی دولت‌های پیاپی در تل‌آویو قابل درک می‌بود، با حرکت نوین دیپلماتیک روسیه پس از فروپاشی اتحاد شوروی، این «هماهنگی» می‌بایست صورت دیگری پیدا کند. از قضای روزگار صورت نوین نیز در برابر ماست؛ هم دولت سوریه و هم ملایان جمکران در رسانه‌های غرب تبدیل شده‌اند به دوستان مسکو!

ولی در عمل، این حاکمیت‌ها همچون سرمایه‌داری غرب در چارچوب سیاست‌های نوین سرمایه‌داری روسیه به مخمصه افتاده‌اند. از جمکران آغاز کنیم که به دلیل وابستگی به منابع الهام غربی خود،‌ هم خواهان «خودشیرینی» و شرکت فعال در فروپاشانی دولت‌های منطقه‌ای از قبیل بشار اسد و حسنی مبارک و … می‌شود، و هم به دلیل همسایگی با روسیه، در وحشت روزافزون از عکس‌العمل‌های مسکو شب و روز برای‌اش نمانده. حاکمیت سوریه نیز ترجیح می‌دهد هر چه زودتر فلنگ را بسته به لندن برود و حکومت را به «امام زمان» ایالات متحد بسپارد؛ ولی روسیه در برابر این گریز از مسئولیت قد علم کرده.

در این میانه شرایط حکومت اسلامی اسفبارتر است. خصوصاً که، بر خلاف دولت ترکیه، حکومت ملایان از حمایت نظامی و علنی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی نیز بی‌بهره مانده. به عبارت دیگر، آمریکاستیزی «نمایشی» و خیابانی که دیروز برای ملایان «برگ برنده» شده بود، امروز در رویاروئی بی‌پرده با مسائل منطقه‌ای به «زهر هلاهل» تبدیل شده. یکی از دلائل چرخش مقام معظم حکومت اسلامی به سوی «فیس بوک» و «روابط علنی» با آمریکا در همین بن‌بستی است که آمریکائی‌ها به دلیل متحمل شدن سیاست استراتژیک روسیه به ناچار برای دست‌نشاندگان‌شان در تهران به وجود آورده‌اند. ولی طبیعی است که این نوع چرخش‌ها، به دلیل پیامدهای «استراتژیک» نمی‌تواند بدون تأئیدات دیگر قدرت‌های منطقه‌ای ـ هند، چین و روسیه ـ اجرائی شود.

به همین دلیل «مقام معظم» حکومت اسلامی در برابر تحولات منطقه «آلو» در دهان مقدس‌‌شان انداخته‌اند؛ صدا از ایشان نمی‌شنوید! گویا در آرزوی پیروزی عموسام آلو می‌مکند و فقط با «فیس‌بوک» راز و نیاز شبانه دارند. تهران، هم در چارچوب سیاست‌های کرملین وانمود می‌کند که با رژیم بشار اسد همیاری و همکاری دارد، و هم به دلیل عجز و ناتوانی در مهار تشکیلات دست‌نشاندة «نظامی ـ امنیتی»، شاهد اعزام همه روزة تفنگچی و زائر و لش‌ولشوش‌های نانخور جمکران به سوریه، مصر، لبنان و عراق و افغانستان جهت آتش‌افروزی، بمب‌گزاری و آدمکشی است! خلاصه، سفینة جمکرانی‌ها همزمان بادبان در مسیر دو باد برافراشته، باد واشنگتن و توفان مسکو! آخر و عاقبت این نوع «سفینه» از پیش روشن است.

حال جهت اختتام این تحلیل شتابزده،‌ بهتر است نیم نگاهی به تحولات ایالات متحد داشته باشیم. از شرایط حاکم بر آمریکا چنین برمی‌آید که واشنگتن شکست در جبهة سوریه را در برابر چین و روسیه «پذیرفته!» و تغییرات کابینة اوباما نشان از آن دارد که ایالات متحد هر چه بیشتر روی به جانب «انزواگرائی» استراتژیک گذارده. در مورد تاریخچة این «انزواگرائی» نزد آمریکائی‌ها پیشتر مطالبی آورده‌ایم؛ و به استنباط ما جناح بسیار قدرتمندی در حزب جمهوریخواه در قفای این «موضع‌گیری» نشسته. از منظر تاریخی، این توهم در ذهن آمریکائی جای گرفته که اگر در ورای مرزها شکست خورد، همیشه مأوائی در درون مرزها جهت سنگرسازی و تهاجم دوباره جهت حفظ منافع‌اش خواهد داشت. مأوائی که نهایت امر امکان بازگشت پیروزمندانه به میدان مصاف جهانی را فراهم خواهد آورد.

باید قبول کرد که شرایط طبیعی «کشورقارة» ایالات متحد در به وجود آوردن این «تصویر» آنقدرها بی‌تأثیر نبوده. ولی آرایش مهره‌های استراتژیک جهانی در مقطع زمانی فعلی نشان می‌دهد که آمریکا جائی برای بازگشت پیروزمندانه نخواهد داشت. چرا که ناکامی استراتژی‌های کاخ‌سفید پیرامون «بهار عرب»، و بر باد رفتن امیدهای یانکی‌ها برای ایجاد تلاطم و آشفتگی پیگیر، با تلاش‌های روسیه، چین و هند جهت جلوگیری از فروپاشی دولت‌های پوشالی که یا بازماندگان «جنگ‌سرد» هستند و یا مرده‌ریگ «بهارزده»، تقارن زمانی پیدا کرده. به عبارت دیگر، این همزمانی،‌ خلاء منتج از عقب‌نشینی آمریکا را با سیاست‌های هند، روسیه و چین به صورتی پایدار پر خواهد کرد. از اینرو امیدهای ایالات متحد به بازگشت پیروزمندانه به منطقه «واهی» است.

 

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ سی‌ایکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا

فیلترشکن‌های جدید10ژانویه2013

fast-americans.com
mediaonline.info
turbohi.info
secureonline.info
turbo360.info
homesurfing.info
myfacebookunblocker.com
beanonymousproxy.com
connectonline.info
proxycore.info
myhidden.info
siteexplore.info
youtubeproxysite.com
connecttech.info
speed-burst.info
outgoingserver.info
resetted.info
traffic24.info
reallywork.info
yesturbo.info
theproxy.eubr>free-server.info
myunblocksites.com
secure-order.info
one-american.com
lmba.eu
myunblockfacebook.com
nighttraffic.info
trafficyes.info
vpnline.info
anonymous24.info
mybypassproxy.com
exploreone.info
corporatevpn.info
360proxy.info
compproxy.info
zoomsecure.info
secretmy.info
fastinternet.info
securefund.info
iweb23.info
anonymousco.info
teamconnect.info
yourinternet.info
freeyoutubeproxy.net
good-american.com
proxy-states.com
quicklist.info
skyninja.info
unblockedfb.com

هیلاری و «اجباری!»

صورت‌بندی‌های نوین منطقه‌ای که پیامد مستقیم تحولات جدید در رابطه با بحران «اسرائیل ـ فلسطین» است،‌ همانطور که گفتیم به نوبة خود بر مسائل داخلی ایران نیز تأثیرات عمیقی بجای خواهد گذارد. به طور مثال، مخالفت باراک اوباما با مصوبة سنا پیرامون تحریم ایران ـ این مصوبه مورد تأئید تمامی سناتورهای ایالات متحد قرار گرفت ـ یکی از همین تأثیرات است. حال این سئوال مطرح می‌شود که اگر باراک اوباما با تحمیل تحریم‌ها بر ایران مخالف بوده، چگونه رئیس سنای آمریکا ـ معاون ریاست جمهوری ایالات متحد ریاست سنا را بر عهده دارد‌ ـ نه تنها اجازه داده که «پیشنهاد» تحریم‌ها در سنا مطرح شود،‌ که خود نیز به پیشنهاد مذکور رأی موافق داده؟! پاسخ روشن است؛‌ آشفتگی بر سیاست آمریکا حاکم شده و باراک اوباما و دولت وی قادر نیستند سیاست مشخصی در زمینة استراتژی‌های بین‌المللی دنبال کنند. به همین دلیل،‌ دولت آمریکا در بن‌بست پیچ‌درپیچ تصمیمات هول‌هولکی و بی‌فردا گرفتار آمده. ‌

در روند عادی، سنای آمریکا که اینک در آن اکثریت با حزب دمکرات است، پیش از تهیة پیش‌نویس تحریم‌ها با کاخ‌سفید مشورت‌های لازم را می‌کند. و اینک که کاخ‌سفید بالاجبار زیر پای سنا را کشیده، به قول معروف، کار ملک و ملت به کجا خواهد رسید؟ و در صورت ادامة این «وضعیت»، تکلیف روابط کاخ‌سفید با سنای آمریکا طی چهار سال آینده چه خواهد بود؟ از سوی دیگر، با توجه به خروج اهود باراک از دولت اسرائیل ـ این خروج در عمل حزب کارگر اسرائیل را به عنوان کارگزار بریتانیا در منطقه از «کار» برکنار کرده ـ اگر در مصر نیز قانون به اصطلاح «اساسی» پشمالوها و مقدس‌نماها به تصویب نرسد تکلیف روابط مصر و اسرائیل و نوار غزه و حماس و … با یکدیگر چه خواهد شد؟‌

این‌ها سئوالاتی است که در شرایط فعلی مشکل می‌توان برای‌شان «پاسخ» یافت؛ دلیل نیز روشن است. روابط دیپلماتیک و استراتژیک به صورت گام به گام در تحول می‌افتد و هر گونه تجدیدنظر در یک مورد ویژه، تغییراتی غیرقابل پیش‌بینی بر دیگر موارد اعمال خواهد کرد. با این وجود، در اینجا تلاش خواهیم داشت تا در حد امکان یک چارچوب روشن از کل منطقه ارائه دهیم.

شاهدیم که در منطقه «سر» اسلام‌پناهی‌های آنگلوساکسون‌ها به سختی به سنگ خورده. حداقل بن‌بست فعلی در برقراری حاکمیت‌ اسلامی‌ در مصر، شاهدی است بر این مدعا. آنگلوساکسون‌ها طی بحران‌سازی‌های «بهارعرب» قصد داشتند حکومت‌های پوسیدة بازمانده از روابط «جنگ سرد» را به حکومت‌های «مردمی» و «نمازخوان» و به ویژه دست‌نشاندة‌ غرب تبدیل کنند. ولی این پروژه با شکست سختی روبرو شده. نه تنها مصر در مقام مهم‌ترین کشور عرب‌زبان تکلیف سیاست‌اش هنوز روشن نیست، که کشورهای کم‌اهمیت‌تر از قبیل تونس، لیبی، اردن و حتی فلسطین نیز در وضعیت پا در هوا سیر می‌کنند. اینهمه فقط به این دلیل است که آژانس‌های «بومی» حضرات،‌ شامل اوباش سرکوبگر خیابانی، نیروهای پلیس، ارتش و برخی تشکل‌های به اصطلاح «غیررسمی» که وظیفة اصلی‌شان فوت کردن در آستین پارة «اسلامگرائی» بود، در سراشیب «شکست» دیپلماسی غرب ابتر شده و دیگر نمی‌توانند تحت عنوان «مخالفت با کمونیسم» و «کفر» و «الحاد» به جان ملت‌ها بیافتند.

مطلب را با مصر ادامه می‌دهیم چرا که مسیر تحولات‌اش کلیدی‌ترین ارزیابی‌های منطقه‌ای را برای‌مان به ارمغان خواهد ‌آورد. در همین مصر است که حکومت اسلامی مورد نظر اخوان‌المسلمین به «رهبری» یک آخوند فکل‌کراواتی به نام محمد مرسی قرار بود حاکمیت را دربست در اختیار سلفی‌ها، مفتی‌ها و قاریان قرار دهد و امثال عمرموسی و البرادعی هم اوپوزیسیون آن بشوند. و دیدیم که چگونه تحکیم پایه‌های این نوع حاکمیت «کاخ‌سفیدی» به چالش جدی افتاد. پیش از فروافتادن تشت رسوائی مرسی از بام‌ها، شبکة انگلیسی اخوان‌المسلمین، که بنیانگزارش نیز به دریافت لقب «سِر» از دربار انگلستان «مفتخر» شده، همچون همزادان جمکرانی، تونسی، لیبیائی و افغانی خود «ادعا» می‌کرد که برخاسته از آراء «مردم» و «خیابان» است! به یاد داریم که محمد مرسی در میدان تحریر،‌ آمادگی خود را برای شهادت به رخ خلق‌الله می‌کشید؛ جالب اینکه آقای مرسی شب گذشته از ترس همین «مردم» سوار بر تانک از کاخ ریاست جمهوری گریخت. و اینک برای حفظ مواضع‌اش در برابر همین «مردم و خیابان»، تانک به معابر آورده! این صحنه برای ما که فاجعة کودتای ننگین «انقلاب اسلامی» هنوز از ذهن‌مان پاک نشده، خاطرات تلخی را یادآور است.

خاطرة روزهائی که اوباش اسلامگرا از قماش بنی‌صدر، یزدی، میرحسین موسوی ـ ‌ همین آزادیخواهان نوین که مطالب بی‌سروته‌‌شان سایت‌های زنجیره‌ای مخالف‌نمایان حکومت اسلامی، از چپ‌افراطی تا راست هیتلری را می‌آراید ـ‌ پیوسته عنوان می‌کردند که، «مردم» برای آقای خمینی و اسلام و روحانیت و نبرد با آمریکا به خیابان‌ها آمده‌اند! خلاصه، همین اوباش بودند که سه دهة پیش، با عربدة «درود بر خمینی» و «نبرد با آمریکا»، فاشیسم را بر ملت ایران تحمیل کردند. حال این پرسش مطرح می‌شود که بدون حمایت غرب و شبکه‌های «جاویدشاه» ساواک از این غائلة نفرت‌انگیز، دیوانه‌ای همچون خمینی و حواریون خودفروخته‌‌اش چند روز می‌توانستند در برابر همان «خیابانی» بیایستند که خود را «نماینده‌اش» معرفی می‌کردند؟ تجربة مصر و رسوائی محمد مرسی به عیان نشان می‌دهد که کار «آقای خمینی»،‌ رهبر مبارز و «ضدامپریاس»، و لش‌ولوش‌های‌ همراه‌اش به یکهفته هم نمی‌رسید. اینرا گفتیم تا آن‌ها که هنوز در پیت‌حلبی زنگ‌زدة روحانیت، و مشک پوسیدة «اسلام انقلابی» برای‌ ما ملت حکومت «دینی» مایه می‌زنند بدانند که تا فرجام‌شان چند گامی بیش نمانده.

ولی آنچه در مصر می‌گذرد مفصل‌تر از مطلب یک وبلاگ است. انگلستان و ایالات متحد درست زمانیکه چرخش در استراتژی‌های منطقه برای تأمین‌ منافع‌‌شان غیرقابل اجتناب شده بود، زیر پای محمد مرسی را هم کشیدند. به گواهی سوابق،‌ ایشان را جهت احراز مقام ریاست جمهوری از طویلة یانکی‌ها بیرون آورده بودند‍! بله، قضیه به همین سادگی است که می‌شنوید. و علنی کردن «امیال» مستبدانة یک دیوانة قدرت که برای نابودی ملت مصر در محراب اسلام‌پناهی عمری را به نماز و روزه و دریوزگی گذرانده بود و حکومت «دینی» را به فرمودة سازمان سیا نسخه‌ای «قابل فروش» ارزیابی ‌می‌کرد، آنقدرها مشکل نبود. به قولی «اینان شناگران ماهری هستند؛ آب گیرشان نمی‌آید!»

همانطور که دیدیم روح‌الله خمینی آدمخوار نیز زمانیکه ارتش شاهنشاهی و ساواک استخر مناسب را برای‌اش آ‌ب انداخت خوب «زیرآبی» می‌رفت. آقای مرسی هم دقیقاً همان کاری را خواست بکند که خمینی کرده بود؛ فقط با یک تفاوت! خمینی از حمایت بیدریغ سازمان سیا و ارتش ناتو در اوج «جنگ سرد» برخوردار شد؛ بیست سال پس از فروپاشی اتحاد شوروی، مرسی مفلوک حتی اگر این حمایت‌ها را از آمریکا و انگلستان گدائی هم بکند چیزی نصیب‌اش نخواهد شد. «زمانه» تغییر کرده،‌ و شبکة سازمان سیا هر چند می‌خواهد ولی دیگر نمی‌تواند برای پر کردن جیب بانکداران غرب،‌ ملت‌ها را به زیر نعلین ملاجماعت بیاندازد. به قول معروف دست‌شان کوتاه و خرما بر نخیل است!

به همین جهت نیز همزمان با «رتق‌وفتق» رسانه‌ای مسائل حماس و اسرائیل، هیلاری را به «اجباری» به قاهره فرستادند تا دنبه را دم قفس مرسی بیاندازد،‌ و برای اعلام استبداد به او قول همیاری بدهد! بله، هیلاری 21 ژانویة سال آینده وزارت امور خارجه را ترک خواهد گفت. البته وزیر امور خارجة آمریکا می‌دانست که امکان «حمایت» از استبداد آقای مرسی وجود ندارد؛ اینکار برای آن بود که زیر پای این مردک را به موقع بکشند و پیش از آنکه زمینة مناسب از دست برود، تحت عنوان ادامة تحرکات «انقلابی» در مصر برای واشنگتن «وقت» بخرند. در انتهای این «وقت‌کشی‌ها» هدف اصلی نیز چیزی نیست جز ارائة‌ تصویر دلپذیر از امثال البرداعی و دیگر نوکران شناخته شده، و تثبیت اینان در مواضع کلیدی مورد نظر لندن و واشنگتن. مواضعی که اینبار در پوشش «آزادیخواهی» به ارزش گذاشته خواهد شد! بله، این است کل مطلب در مورد «تحولات خیابانی» مصر!

در غیراینصورت همانطور که بارها گفته‌ایم «ملت‌ها» بیکار نیستند که در خیابان سنگ به این و آن بزنند؛ این سنگ‌ها همیشه از دست عوامل استعمار، بر سر عوامل بازندة استعمار فرو می‌ریزد. انسان‌های آزاد،‌ شهروندان مسئول، آنانکه از شخصیت اجتماعی و نگرش سیاسی و فلسفی برخوردارند، یا کاسب‌جماعت و زن خانه‌دار و خلاصه بگوئیم، مادر و پدر و کودک در خیابان سنگر نمی‌سازند و لنگر هم نمی‌اندازند! اوباش‌اند که یک‌بار در این مسیر و بار دیگر در مسیر مخالف سنگ‌اندازی می‌کنند و تحت نظارت و حمایت نیروهای اطلاعاتی دست به آفرینش «صحنه‌های پرشور انقلابی» می‌زنند و قهرمان می‌آفرینند. نتیجة این به اصطلاح «انقلابات» خیابانی نیز در همین شهر قاهره هنوز در برابر چشمان‌مان قرار گرفته؛ این سنگ‌اندازها نبودند که مرسی، جیره خوار انگلستان را به کاخ ریاست جمهوری مصر فرستادند؟ چرا، همین‌ها بودند. حال که استراتژی منطقه‌ای به دلیل موضع‌گیری نظامی روسیه و هند تغییر کرده، همین اوباش می‌خواهند با شیوه‌هائی که پیشتر نیز شاهد بودیم،‌ لشوش جدید را بر سرنوشت ملت مصر حاکم کنند.

و چرا راه دور برویم؟ مگر همین چند سال پیش ملت ایران شاهد بیرون کشیدن محمد خاتمی از زباله‌دان حکومت اسلامی نبود؟ مگر ندیدیم،‌ چگونه این مردک خودفروخته را که مسئولیت تبلیغات جنگ استعماری «ایران ـ عراق» و سانسور مطبوعات، رسانه‌ها و کتب کشور را به دوش می‌کشد تحت عنوان «رئیس جمهور»‌ فیلسوف به مردم حقنه کرده بودند. هنوز هم با دلارهای چپاول شدة ما ملت، برای مشتی مفت‌گو زمینه فراهم می‌آورند، تا اینان مجیز این فاشیست آدمکش را که صریحاً با دمکراسی هم مخالفت می‌کند، بگویند. پس به صراحت بگوئیم، آقای البرداعی و دیگر کسانیکه از این «مضحکة»‌ به اصطلاح انقلابی سر برون خواهند آورد، ویراست مصری آقای خاتمی هستند.

با این وجود، اگر کار سرمایه‌داری غرب در کشوری که از دوران ناپلئون به زیر نگین انگشتری داشته به اینجا کشیده، مسلماً بر سر نسخه‌های مصری خاتمی نیز همان خواهد آمد که بر سر نسخة ایرانی‌نمای آن آمد؛ بی‌آبروئی، انزوای سیاسی، و از همه جا راندگی!

واشنگتن یا این مهم را درک می‌کند که شرایط منطقة خاورمیانه نوین است،‌ و در نتیجه نیازمند حضور بازیگران نوین و چارچوب‌های نوین خواهد بود، و یا همچون نمونة «انقلاب» مصر و لیبی و تونس،‌ سعی خواهد داشت با بیرون کشیدن کالاهای پوسیده‌ای که طی حاکمیت قرنطینة «جنگ سرد» تولید کرده، به حساب خود زمام امور را به دست گیرد! تجربة خاتمی و میرحسین موسوی در ایران، فروافتادن تونس و لیبی در بحران، و اینک بن‌بست اخوان‌المسلمین در مصر به صراحت نشان می‌دهد که اگر واشنگتن نقش بازیگران جدید، نگرش‌های نوین و بازنگری در شیوه‌های سرکوب استعماری را نپذیرد، راهی جز عقب‌نشینی نخواهد داشت. برای ما این سئوال مطرح می‌شود که پشت جبهة این «عقب‌نشینی» در کدام سرزمین و کدامین قاره قرار گرفته؟ و اینکه آیا اصولاً پشت جبهه در این شرایط معنا و مفهوم خواهد داشت یا اینکه این عقب‌نشینی‌ها حضرات را به حومة نیویورک رهنمون خواهد شد؟