درخشش پمپئو!

Saeed_Saman_18_05_28

 

مصاحبة وزیر امور خارجه ایالات‌متحد،  مایک پمپئو با مدیر بخش فارسی رادیوآمریکا،   ستاره درخشش ـ  دختر  محمد درخشش،‌  رئیس جامعه معلمان و وزیر فرهنگ کابینة امینی ـ  ابعاد نوینی از سیاست‌های خارجی ایالات‌متحد را عیان کرد.  رئیس دیپلماسی کاخ‌سفید طی این مصاحبه بر مواردی انگشت گذارد که حائز اهمیت است.   مواردی همچون به زیر پای گذاردن حقوق بشر توسط حکومت ملایان،  ثروت‌اندوزی سران رژیم اسلامی،   توسعه‌طلبی آخوندهای شیعی و مسائلی از ایندست.  ولی نویسندة این وبلاگ اطمینان دارد که اظهارات پمپئو پیرامون رفتار حکومت ملایان برای ایرانیان هیچ تازگی ندارد!  و این سئوال پیش می‌آید که چرا این مطالب از سوی وزیر امور خارجة آمریکا،‌  در این میعاد ویژه «بازگو» می‌شود؟  هدف وی از توضیح واضحات و تکرار فجایع حکومت ملا چیست؟  چرا که ملت ایران چهار دهه با این «فجایع» زندگی کرده‌؛  دولت‌های پیاپی حکومت جمکران از مصائب ملت ایران جیب خود را پر پول کرده‌اند،  و ملت‌های دیگر نیز با گرفتاری‌ ایرانیان آنقدرها ارتباطی نداشته و ندارند؛ در پی زندگی خود بوده‌اند.  در نتیجه می‌باید به این صرافت اوفتاد که اشاره به این مسائل از سوی وزیر امورخارجة آمریکا حکمتی دارد.  حکمتی که مسلماً پیرامون چرائی‌های آن می‌باید وبلاگ‌های دیگری نگاشت.

 

از سوی دیگر اظهارات پمپئو نوعی «تکرار» جریانات تاریخی نیز به شمار می‌رود.   چرا که اگر به طور مثال،  ایشان توسعه‌طلبی شیعی‌مسلکی را در تخالف با سنی‌ها،  وهابی‌ها،  اسماعیلیه و بهائیت مورد اعتنا قرار داده،   این مسئله را در نظر نگرفته که تاریخ منطقه از این درگیری‌های مذهبی اشباع شده است.   این نوع درگیری‌ها از دیرباز،   ارتباط شیعه‌ها را با دیگر فرقه‌های برخاسته از اسلام تشکیل داده،  و از سوی دیگر،‌  در تمامی مناطق جهان،  حتی در کشورهای دمکراتیک نیز شاهد درگیری‌ شاخه‌های مختلف مذاهب با یکدیگر بوده‌ایم.   اینجاست که سئوال اساسی دیگری مطرح می‌شود.    چرا و به چه دلیل ارتباط مخرب مذاهب با یکدیگر که در تمامی مناطق جهان قربانیان بیشمار نیز گرفته،  می‌بایست در منطقة خاورمیانه تبدیل به نوعی «سیاستگزاری» شود؟‌  و اینکه آیا سازمان سیا که تا چندی پیش شخص پمپئو در رأس آن نشسته بود تمامی تلاش خود را به خرج نداده،   تا در چارچوب منافع استراتژیک واشنگتن از دین ابزار «سیاست» بسازد؟  پاسخ به این پرسش در کمال تاسف مثبت است!  و در پی شاهکارهائی که سازمان کذا تا همین امروز به معرض نمایش گذارده،   شاهد فعالیت‌های گستردة شبکه‌های داعش،  طالبان،  القاعده و …  هستیم.  حال به چه دلیل در این میعاد ویژه صرفاً «توسعه‌طلبی» شیعی‌مسلکان برای پمپئو نگران کننده شده؟  برای پاسخ به این پرسش می‌باید فرمایشات وزیر امور خارجة ایالات متحد را یک‌بار دیگر مرور کنیم:

 

«ما از [رژیم] خواسته‌ایم تا گسترش تروریسم در سرتاسر جهان را متوقف کنند؛  در عراق گروه‌های شبه‌نظامی تشکیل ندهند؛  دلارها و شهروندان ایران [را به سوریه] نفرستند.  این،  هم برای امنیت خاورمیانه بد است و هم برای ایران.»

منبع: مصاحبة رادیو‌آمریکا با پمپئو،   4 خردادماه،  1397

 

بدون هر گونه جانبداری شخصی از حکومت اسلامی،  این سئوال مطرح می‌شود که به چه دلیل،  آمریکا به خود اجازه می‌دهد در تمامی کشورهای خاورمیانه پادگان‌های نظامی ـ  علنی یا پنهان ـ  افتتاح کند،  و نیروهای سرکوبگر ـ  اکثر این نیروها در چارچوب‌های غیرقانونی به منطقه اعزام شده‌اند ـ  به کشورهای مختلف اعزام نماید،  و …  ولی به ایران در مقام مهم‌ترین کشور خاورمیانه حق نمی‌دهد تا در کشورهای همسایه‌اش به دنبال تحکیم عمق استراتژیک باشد؟   ادعای اینکه شیخ‌های عرب خلیج‌فارس «از ما دعوت کرده‌اند!»   و یا اینکه،  دولت‌های عراق و ترکیه و اسرائیل و … برای حفظ امنیت خود به نیروهای ما پادگان داده‌اند،  نمی‌تواند مواضع توسعه‌طلبانة واشنگتن را توجیه کند.  چرا که،  پنتاگون در توجیه حضور نظامی‌اش فقط به اظهارات دولت‌هائی تکیه می‌کند که عملاً دست‌نشانده و یا تحت‌الحمایة واشنگتن‌اند.   به صراحت بگوئیم،  این نوع دولت‌ها چاره‌ای جز پیروی از سیاست‌های واشنگتن نداشته و ندارند.   در ثانی،  حال که قرار است ایران در کشورهای همسایه‌اش به دنبال تحکیم عمق استراتژیک نباشد،  آیا ترامپ هم حاضر است ارتش‌ها و گردان‌های ایالات‌متحد را از خاورمیانه بیرون ببرد؟

 

در ابعاد مالی و اقتصادی و اجتماعی نیز اظهارات پمپئو ضدونقیض و گاه تعجب‌آور می‌نماید.   به طور مثال،  زمانیکه از عدم «صدور خشونت» به جهان سخن می‌گوید فراموش می‌کند که طی یکصدسال اخیر عملاً تمامی جنگ‌های جهان را ایالات‌متحد به راه انداخته.  اگر نخواهیم از جنگ‌های استعماری کره،  ویتنام و افغانستان سخن بگوئیم،   و یا به جنگ‌های پنهان در کامبوج،  لائوس،  میانمار و … اشاره کنیم،  شواهدی در دست است که حتی جنگ‌های اول و دوم جهانی را نیز ایالات‌متحد با آغوش باز پذیرا شده!   دلیل هم روشن است؛‌  از طریق این جنگ‌ها،  دست‌هائی توانست صنایع نظامی آمریکا را ساخت و پرداخت و پروار کند.  خلاصه بگوئیم،‌ کم نیستند اقتصاددانان و محققانی که در دانشگاه‌های عمدة ایالات‌متحد متفق‌القول‌اند که «آمریکا جهت بهبود شرایط اقتصادی و مالی محافل اسلحه‌فروش به شدت نیازمند جنگ در خارج از مرزهاست.»  پس زمانیکه پمپئو در مصاحبة خود به «برخورداری از یک درک مشترک ریشه‌ای از انسانیت و احترام به همة‌ انسان‌ها» اشاره می‌کند،   مقصودش  واقعاً چیست؟  شاید وزیر امور خارجة‌ ایالات متحد از ملایان می‌خواهد تا از سیاست‌های آمریکا تقلید نکرده و کمی «متمدن» باشند:

 

«برخورداری از یک درک مشترک ریشه‌ای از انسانیت و اینکه به همة انسان‌ها احترام بگذارید،  خشونت را به جهان صادر نکنید،  و ثروت مردم‌تان را غارت نکنید،  این‌ها ارزش‌های ریشه‌ای،  متمدنانه،  و تاریخی هستند.  به نظر من مردم ایران هم در این ایده‌ها با مردم آمریکا اشتراک نظر دارند.»

همان منبع

 

نخست باید به مستر پمپئو بگوئیم،   اکثریت «مردم آمریکا» اصلاً نمی‌دانند ایران روی نقشة جغرافیا کجاست،  در نتیجه نگران «اشتراک نظر» آمریکائی با ایرانی نباشید؛   وقت‌تان را تلف می‌کنید.

 

ولی هنوز مشکل ما حل نشده،  چرا که در این مرحله،  باید از حضرت پمپئو پرسید،   ایالات‌متحد که بر اساس آمار رسمی،   بودجه‌ای به مراتب کلان‌تر از مجموع تمامی کشورهای جهان صرف تولید و توسعه تسلیحات نظامی می‌کند،   به چه دلیل خواستار مبارزه با خشونت از سوی حکومت اسلامی می‌شود؟   و اگر به ملایان «نصیحت» می‌کند که ثروت ملت ایران را خرج توسعه‌طلبی نظامی و منطقه‌ای نکنند،  چرا خود به این «نصیحت پدرانه» وقعی نمی‌گذارد؟!  دولت آمریکا هم می‌تواند حداقل قسمتی از بودجة کلان تسلیحاتی خود را صرف «رفاه ملت آمریکا» کند.   چرا که آمار سازمان‌های مختلف جهانی در مورد وضعیت نیروی کار در آمریکا هشداردهنده شده.   در کشوری که بر اساس آمار سازمان تجارت جهانی بیش از 68 درصد ثروت کرة ارض را در درون مرزهای‌اش روی هم انبار کرده،  شمار گرسنگان،  آوارگان،   معتادان،  و کارگران و کارمندانی که قادر به تأمین حداقل معیشت نیستند هر روز بیشتر و بیشتر می‌شود.   آیا مقصود پمپئو از «ارزش‌های ریشه‌ای،  متمدنانه،  و تاریخی» همین شرایط ضدانسانی است،   یا از فحوای این مصاحبه می‌باید برداشت دیگری داشت؟

 

در ثانی،  برخلاف دولت واشنگتن که از آغاز دورة جیمی کارتر روابط گرم و داغ با اربابان دین،  خصوصاً از نوع تروریست و اسلامی را در رأس سیاست داخلی و خارجی‌اش قرار داده،  گروه‌های وسیعی از ایرانیان امروز قبول کرده‌اند که ملاجماعت به هیچ عنوان قادر نیست به «انسانیت» احترام بگذارد.   چرا که اصولاً در دکان دین‌ومذهب و در جبین دین‌خویان از هر قماش و جریان،  جائی برای «انسان» پیش‌بینی نشده.   پمپئو نیز می‌تواند از این فرصت استفاده کرده،  ضمن تورق کتاب‌های سال اول دانشگاه،  دریابد که تفاوت «اومانیسم» با دین و مذهب از زمین تا آسمان است!   در نتیجه،   اگر می‌خواهیم سخن از «انسان» به میان آوریم،  و آن را به محور اصلی تحلیل‌های خود تبدیل کنیم،  چه بهتر که حد و مرز دخالت دین در سیاست کشور را نیز مشخص کرده باشیم.   عملی که فقط و فقط در ید اختیار یک حاکمیت لائیک می‌تواند باشد.   ملا قادر به ترسیم چنین خطوطی نیست،  چرا که برای احترام به انسان و حقوق انسانی می‌باید موجودیت خودش را نفی کند!

 

پس در این مصاحبه،   در کمال تأسف پمپئو،   وزیر امور خارجة آمریکا را می‌بینیم که به دور از هر گونه شناخت متدولوژیک از مقوله‌هائی همچون دین،  انسان،  جامعه،  خشونت و تمدن با بیانات عوام‌پسندانه دست به مانور تبلیغاتی زده.  اگر نخواهیم پمپئو را به مردمفریبی و شیادی متهم کنیم،‌  در بهترین حالت می‌باید بپذیریم که ایشان بکلی از مرحله پرت است و  پیرامون مسائلی اظهار نظر می‌کند که شناخت درستی از آن‌ها ندارد.   ولی خوب جای نگرانی نیست.  خوشبختانه وقتی چنین شخصیتی با خانم ستاره درخشش مصاحبه می‌کند،  نواقص و کمبودهای فرهنگی‌اش نادیده گرفته می‌شود و درخشش را از ستاره خانم به عاریت می‌گیرد!

 

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد

«رئیس سیا» که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مساله آموز صد مدرس شد!

 

بله ستاره درخشش بجای برخورد حرفه‌ای و انتقادی با نقاط ضعف «بیانات پرگهر» وزیر امور خارجة ایالات متحد،   نقش مصاحبه‌کننده را در حد مداح و «پامنبری» پائین آورده.  خانم درخشش هیچگاه و در هیچ موردی اظهارات فریبندة‌‌ پمپئو را از منظر تئوریک به زیر سئوال نمی‌برد و نمی‌پرسد اگر جنگ‌طلبی و دخالت در امور دیگر کشورها شایسته نیست، ‌ چرا آمریکا چنین سیاستی اعمال می‌کند؟!  خلاصه ستاره درخشش به سیاست «یک بام و دو هوا» احترام فراوان می‌گذارد و آن را به سکوت برگزار می‌کند.   تو گوئی،   ایشان را آنجا نشانده‌اند تا وزیر امورخارجه آمریکا به مالیخولیا و سخن‌گفتن با تصویر خویش در آینه متهم نشود.  در هر حال،  اگر پمپئو سنت مصاحبه‌ در کشورهای دمکراتیک را اینچنین به زیر پای می‌گذارد،   نگرش و برخورد دمکراتیک حکم می‌کرد که ایشان از سوی ستاره درخشش ـ مصاحبه‌کننده ـ ‌ مورد «سئوال» قرار گیرند.

 

شاید هم از آنجا که مصاحبة کذا برای عوام در ایران ساخته‌وپرداخته شده بود،  سنت مصاحبه‌های «ملائی» که بر اساس بالای «منبررفتن» و «رطب خوردن و منع رطب کردن» تنظیم می‌شود،   و از دیرباز فضای سیاست ایران را به فاضلاب شیعی‌مسلکی تبدیل کرده،   به مذاق آن‌ها که مصاحبة اخیر را سازمان داده‌اند خیلی شیرین آمده بود.   چرا که پمپئو نیز علیرغم کت و شلوار ابریشمی و یک کراوات چندمتری که به دور گردن‌ مبارک‌شان پیچیده بود و یک لیتر عطروادکلن که از ورای صفحة تلویزیون مخاطب را مست و مدهوش می‌کرد،‌   همچون ملایان شیعی  برای‌مان بالای منبر رفتند و وعظ و خطابه فرمودند!   وعظ و خطابه‌ای که احدی،  حتی پامنبری مینی‌ژوپ‌پوش ایشان هم حق نداشت مفاد «مقدس» آن را مورد بررسی و کنکاش قرار دهد.  شاید ما درک نمی‌کنیم،  و این نوع منبررفتن‌ها هم به دلیل «برخورداری از یک درک مشترک از انسانیت» باشد!

 

 

 

چهار بولاوای سرنوشت!

Saeed_Saman_18_05_23

 

برای نخستین بار پس از انتخاب دونالد ترامپ به مقام ریاست جمهوری آمریکا،  یکی از دولتمردان اینکشور مختصری از آنچه بتوان «دکترین خارجی»‌ دولت ترامپ نامید،   ارائه داد!   بله،  طی یک سخنرانی در بنیاد فوق‌محافظه‌کار «هریتیج» ـ  شاید بهتر باشد آن را یک بنیاد نئوکان بنامیم ـ  مایک پمپئو که چند روز پیش دفتر خود در سازمان سیا را به مقصد وزارت امورخارجة آمریکا ترک گفته بود،  برای نخستین بار نگرشی «دکترینال» از دولت ترامپ ارائه داد.   هر چند طی این سخنرانی،  حملات لفظی شدید وی بر علیه آنچه «ایران» می‌نامید یک لحظه قطع نشد،  به استنباط ما،  به دلائلی که در دنبال خواهد آمد نمی‌باید حملة «دکترینال» پمپئو به حکومت ملایان را آنقدرها هم بااهمیت تلقی نمود.

 

کیست که نداند،  «دکترین» واشنگتن از دیرباز در ارتباط با مسکو تنظیم می‌شود،  نه در تضاد با دولت‌های پوشالی و دست‌نشانده‌ای همچون دولت جمکران!   از اینرو برخورد بی‌نهایت محدود و مقطعی پمپئو در این سخنرانی دکترینال به صراحت نشان ‌داد که واشنگتن تمامی تلاش خود را به خرج می‌دهد تا در سیاست خارجی،  حداقل در عرصة رسانه‌ای از تقابل مستقیم با مسکو احتراز کند.  و دقیقاً به همین دلیل نیز سخنرانی دکترینال وزیر جدید امور خارجه بر محور «تقابل لفظی» با حکومت ملایان در ایران تنظیم شده بود.

 

و باز هم کیست که نداند حملة تبلیغاتی،  رسانه‌ای و حتی نظامی به یک دولت دست‌نشانده فقط و فقط توسط «ارباب» همان حکومت صورت می‌گیرد.   به طور مثال،  آمریکا به هیچ عنوان جرأت نمی‌کند در مورد دولت‌های ارمنستان،  روسیه سفید و یا قزاقستان و … اظهار نظری کند.   همانطور که مسکو نیز از موضع‌گیری پیرامون عملکرد دولت‌های دست‌نشاندة آمریکا در آسیای جنوب‌شرقی و آمریکای لاتین می‌پرهیزد.

 

به علاوه،  پمپئو طی سخنرانی‌اش به دفعات به نقش «خطرناک» نظامی و امنیتی حکومت جمکران در منطقه اشاره کرده،   تهران را به دلیل پیشبرد سیاست‌های نظامی در خاورمیانه مورد انتقاد شدید قرار داده.   اینهمه در شرایطی که واشنگتن،  طی دهه‌های متمادی در این منطقه حامی اصلی و بی‌قید و شرط «اسلام سیاسی» بوده،  و امروز در تهران افرادی حکومت می‌کنند که عملاً با حمایت نظامیان و دستگاه‌های امنیتی شاه سابق ایران و توسط کارشناسان سازمان سیا،  روز 22 بهمن‌ماه 57 قدرت را قبضه کرده‌اند.   در نتیجه این سئوال بی‌پاسخ خواهد ماند که به چه دلیل مایک پمپئو ایران را امروز خطری منطقه‌ای تلقی می‌کند،  در حالیکه همین ایران اسلامی در جبهه‌های جنگ افغانستان،  عراق،  کردستان و … و خصوصاً‌ طی درگیری‌های فلسطین و اسرائیل حامی اصلی همان‌هائی بوده که واشنگتن خرج‌ومخارج‌شان را با دست‌ودل‌بازی تأمین کرده و می‌کند؟

 

خلاصه بگوئیم،  چگونه می‌توان پذیرفت،   حاکمیت اسلام‌نواز واشنگتن طی سال‌های گذشته ده‌ها میلیارد دلار از ثروت‌های نفتی شیخ‌های ایران و عربستان را خرج جنگ‌های دینی منطقه‌ای کند،‌   از این مفر جیب سهامداران وال‌استریت را از دلارهای بی‌پشتوانه لبریز نماید،   و اینک با مهم‌ترین مأمن‌ «اسلام سیاسی» در منطقه،   یعنی همان ایران اسلام زده به قولی اینچنین «زاویه» نیز پیدا کند؟   پاسخ به این سئوال روشن است؛   دکترین کودکستانی پمپئو که مسلماً در شأن یک قدرت جهانی نیست،‌   به صراحت نشان ‌داد که «هدف»،  ایران نمی‌تواند باشد.  و همانطور که بارها و بارها در جنگ‌های آمریکا و جیره‌خوارانش با عراق،  سوریه،  مصر و … شاهد بودیم هدف به هیچ عنوان امثال صدام‌حسین،  بشار اسد و حسنی‌مبارک نبوده و نیستند.  هدف اصلی واشنگتن گسترش حیطة نفوذ ایالات‌متحد در تقابل با عمق‌های استراتژیک روسیه است.

 

ولی اگر هدف نهائی را می‌باید روسیه انگاشت،   و در اینمورد حداقل نویسندة این وبلاگ هیچ تردیدی ندارد،  می‌باید قبول کرد که تجربة تلخ ایالات‌متحد در سوریه که به شکستی به مراتب مفتضحانه‌تر از تجربة ویتنام انجامیده،‌  با دولتمردان واشنگتن چنان کرده که در تقابل با مسکو سعی دارند جنبة احتیاط را رعایت کنند.  پمپئو نیز در همین راستا،   طی سخنرانی‌اش دست تعرض نظامی و امنیتی بر علیه روسیه را از «دستکش» دیپلماتیک بیرون نکشید،  و حملات‌اش را صرفاً بر جمکرانی‌ها متمرکز کرد.

 

ولی همانطور که حدس زده می‌شد،   پاسخ جمکرانی‌ها به تهاجم رسانه‌ای مایک پمپئو نوعی تکرار مکررات بود.   در عمل حسن روحانی و حاج‌مم‌جواد ظریف همان «حرف‌ها» را تحویل پمپئو دادند که پیشتر خمینی و رفسنجانی با صلاحدید مأموران سازمان سیا پشت بلندگوها بلغور می‌کردند.   چرا که جمکرانی‌جماعت بخوبی می‌داند بدون حمایت آمریکا لحظه‌ای در قدرت باقی نخواهد ماند،   و اینکه خصوصاً‌ مسکو چشم دیدن ملاجماعت،  اسلامگرا و چادرسیائی در مرزهای جنوبی دریای خزر را ندارد.   در نتیجه،  از هم اکنون می‌توان عکس‌العمل تهران اشغالشده را در «جنگ‌زرگری» با ارباب‌اش دقیقاً پیش‌بینی کرد.   تهران،‌  به مثابه حماس،  دولت فلسطین و دیگر اسلامگرایانی که تحت فرمان واشنگتن چهار دهه است منطقه را به آتش کشیده‌اند،  دست به فهرستی از تحرکات سیاسی و اجتماعی خواهد زد.  باشد تا بخوبی به فراخوان پمپئو انعکاس منطقه‌ای،  نظامی و سیاسی دهد.  تحرکاتی از قماش مبارزه با بدحجابی یا حمله به میهمانی‌های مختلط،  و هی کردن لشکر لات و اوباش به خیابان‌ها و آتش‌بازی با پرچم ارباب بر سر هر کوی و برزن،  همة این «فعالیت‌ها» با چاشنی چند سخنرانی پوچ و مذهبی و شرعی از سوی رهبر و شیخ‌هائی که نمازجمعه برگزار می‌کنند.  هدف نیز مشخص است،   جمکرانی‌جماعت باید نشان دهد بر سر قول و قرار کودتائی خود با واشنگتن همچنان ایستاده.

 

به طور مثال شاهد بودیم که هنگام افتتاح سفارتخانة آمریکا در اورشلیم،  فلسطینی‌ها چه قشرقی به راه انداختند،  و «مقامات» فلسطین با چه افتخاری به خیمه‌شب‌بازی‌ ترامپ «انعکاس» مناسب دادند.   ولی آنچه در عمل پیش آمد جز آن است که شبکة تبلیغاتی به خورد عوام‌الناس می‌دهد.   چرا که «مقامات» فلسطینی از طریق فراهم آوردن زمینة‌ کشتار جوانان  باعث شدند تا نتانیاهو هر چه بیشتر از صلح‌طلبان اسرائیلی فاصله گرفته،  در پروژه‌های بحران‌سازی واشنگتن غوطه‌ور شود.   بله،  قدیمی‌ها می‌گفتند،  سیاست پیشة دونان است؛  اشتباه هم نمی‌کردند.  ولی همان قدیمی‌ها نگفتند که جهت ادارة یک کشور،   «شناخت» از عملکرد «دونان»،   یک وظیفه ملی و میهنی است.   نگفتند پیشة آنان که قصد ادارة سیاست یک کشور را دارند،  عربده جوئی در کوچه و خیابان و پیروی از فتوای این و آن نیست؛  قبول مسئولیت،   زحمت فکر کردن و دوری جستن از احساسات و تعصبات است.

 

همانطور که بالاتر گفتیم،  مسلماً‌ تهران از هم‌اکنون سناریو‌هائی جهت توجیه سیاست‌های ضدایرانی پمپئو آماده کرده.  و همانطور که در «مجلسک» مسخرة اسلامی،  مشتی اوباش به دلیل خروج ارباب از برجام،  آناً مراسم «آتش زدن پرچم» به راه انداختند،  صحنه‌گردانی‌های دیگری در این راستا در راه خواهد بود.   ولی اگر روی سخن پمپئو با روسیه است،  مسکو مسلماً احتیاجی به آتش‌بازی در مجلس و راه انداختن تظاهرات خیابانی نخواهد داشت.   به همین دلیل نیز سخنگوی کرملین،  دیمتری پسکوف همزمان با تأکید بر اینکه علیرغم خروج ترامپ،   روسیه و دیگر دولت‌ها،   از جمله جمکرانی‌ها حامی برجام‌ باقی خواهند ماند،   از دولت تهران قویاً درخواست نمود تا به بررسی تمامی مواردی بپردازد که پمپئو در سخنرانی‌اش به آن‌ها اشاره کرده!   به عبارت بهتر،  پسکوف به زبان دیپلماتیک به آمریکا حالی کرد که،  مواضع جمکرانی‌ها در رابطه با آمریکا هیچ ارتباطی به مسکو ندارد،  و اینکه خلاصه «مسئله را بین خودتان حل کنید!»

 

در پی اعلام مواضع سخنگوی رسمی کاخ کرملین،  ‌ ارتش روسیه دست به آزمایش چهار موشک‌ قاره‌پیمای «بولاوا» زد،   موشک‌هائی که قادرند کلاهک‌های هسته‌ای نیز حمل کنند.  به عبارت دیگر،  اینبار مسکو به زبان «دیپلماتیک ـ  نظامی» به واشنگتن تفهیم کرد که جنگ زرگری «یانکی ـ جمکرانی» حد و مرزی دارد،   و این جنگ نمی‌تواند در چهار جهت ـ  شمال،  جنوب،  شرق و غرب ـ  به حیطة منافع و اعماق استراتژیک مسکو پای بگذارد.

 

 

دونالد و کودتای دلار!

Saeed_Saman_18_05_09

 

شاید نگاشتن چند سطر در مورد سیاست ایران،  در شرایطی که فقط چند ساعت از «موضع‌گیری» رئیس‌جمهور آمریکا در مورد برجام می‌گذرد عملی ساده‌اندیشانه به شمار آید.   چه بسیار افراد که نگاشتن مطالب‌شان را موکول  به علنی شدن تبعات مواضع ترامپ و تغییراتی کرده‌اند که طی چند هفتة آینده رخ خواهد داد.    با این وجود،  همانطور که می‌بینید ما با پرروئی دست‌اندرکار ارائة تحلیلی در اینمورد هستیم؛   استنباط بر این است که،   برخلاف آنچه طی چند روز گذشته توسط بسیاری از «کارشناسان»،   با توسل به جوسازی‌ها و حادثه‌آفرینی‌ها در بوق و کرنا اوفتاده،   مواضع «جدید» ترامپ آنقدرها هم اهمیت ندارد.  در راه این تحلیل مسلماً بررسی مسائل خاورمیانه،  خصوصاً اسرائیل،   لبنان،  سوریه و نهایت امر روسیه و ارمنستان نیز می‌تواند مد نظر باشد،   ولی در این خلاصه محلی برای این بررسی‌ها پیش‌بینی نشده.   مطلب امروز بیشتر به مواضع جوسازان و هیاهوکنندگان حرفه‌ای در داخل و خارج مرزهای کشور اختصاص دارد.   به مواضع‌ همان‌ها که پیرامون‌ «تصمیمات نوین» ترامپ برای ملت ایران از چند روز پیش معرکه گرفته‌اند.
در کمال تأسف در رأس این جوسازان شخص علی خامنه‌ای،  حسن روحانی و هیئت دولت وی را می‌یابیم.   روحانی با به راه انداختن «کودتای دلار»،   در عمل به عوام حالی کرد که گویا تصمیمات ترامپ برای ایران خیلی «سرنوشت‌ساز» خواهد بود!   ولی آنان که اندک شناختی از شرایط اقتصادی و مالی حاکم بر کشورمان طی چهار دهة اخیر دارند بخوبی می‌دانند که فروپاشی ریال و به ارزش گذاردن ارز خارجی،  خصوصاً دلار از نخستین روزهای کودتای 22 بهمن 57 و به قدرت رسیدن ملایان تحت نظارت ارتش شاهنشاهی،  محور اصلی سیاست مالی کشور را تشکیل ‌داده.  در این سیاست استعماری،   دولت ملائی از نخستین روز «پیروزی» دست به تزریق اسکناس‌های بی‌پشتوانه‌ در بازار ایران زد.  اسکناس‌‌هائی که در چاپخانه‌های انگلیسی پاکستان و هندوستان به چاپ می‌رسد و خروار خروار به بانک مرکزی ارسال می‌گردد.  پرواضح است که تزریق بی‌حساب و کتاب این ریال‌های فاقد پشتوانه به درون نظام پولی کشور،  تورم نقدینگی غیرقابل کنترل به همراه ‌آورد.   و از منظر حکومت ملائی،  بهترین راه جهت تأمین شرایط «عادی»،   نه بازنگری در سیاست‌های مخرب مالی،  که افزایش بهای دلار جهت خارج کردن ریال از بازار است!   این سیاست استعماری در دوران ریاست جمهوری احمدی‌نژاد با چنان خودفروختگی‌ای اعمال شد که طی چند روز ارزش دلار آمریکا را از هزار تومان به بیش از سه هزار تومان رساند.

 

البته آن روزها سخنی از برجام در میان نبود،  با این وجود احدی نمی‌پرسید که به چه دلیل «ادامة» تحریم‌های اقتصادی آمریکا بر ایران می‌بایست قیمت دلار را در بازار تهران اینچنین افزایش دهد؟  ولی یک مطلب روشن است؛   در این حکومت استبدادی و چپاولگر،  صراف‌جماعت بازوی دولت،  پاسدار و اوباش خیابانی به شمار می‌رود.   خلاصه بگوئیم،  جمشید بسم‌الله،  سعید امامی و سعید مرتضوی همه خادمان کمرباریک حکومتی واحداند.  در نتیجه،  اگر یک‌روزه قیمت دلار ده‌ها درصد افزایش می‌یابد،   در قفای این عملیات شخص رئیس‌جمهور و مقام معظم حکومت اسلامی نشسته‌،  نه امثال جمشید بسم‌الله.

 

هیاهوئی که اخیراً دولت روحانی بر سر دلار به راه انداخت در تهران متوقف نماند،   به سرعت از سوی بازیگران ایرانی‌نمائی که در سایت‌های خارجی به «خوشرقصی» برای آتلانتیسم مشغول‌اند،  مورد استقبال واقع شده،   ابعاد گسترده‌تری به خود گرفت.   به صورتیکه امروز در هم‌گرائی با دولت روحانی،  از زبان و قلم اینان سخن از فروپاشی اقتصاد ایران به کرات تراوش می‌کند!  جای تعجب نیست که پس از اظهارات مضحک ترامپ،‌  روزنامة لوموند که به غلط برای‌اش «اعتبار» جهانی نیز کسب شده،  در دنبالة گربه‌رقصانی‌های ترامپ چنین تیتر می‌زند:

 

«با فروپاشی توافق هسته‌ای،  اقتصاد ایران خود را برای بدترین شرایط آماده می‌کند.»

منبع: لوموند، 9 ماه مه،  2018

 

ولی در واقع،  «پیش‌گوئی‌های» لوموند هیچ معنائی ندارد.   اقتصاد ایران دهه‌هاست به طور کلی از هم فروپاشیده.   باید از «صاحب‌نظران» ایرانی‌نما پرسید،  چگونه به زعم شما،   اقتصادی که گویا فعال و زنده هم بوده،  به یک‌باره با هیاهوی چند صراف و دلال خیابان منوچهری اینچنین «بالاوپائین» ‌می‌شود؟   از سوی دیگر،   باید از طرف‌های اروپائی پرسید،  به چه دلیل ایران می‌باید صرفاً به دلیل خروج دولت ترامپ از برجام خود را برای بدترین شرایط آماده کند؟  در واقع،  خروج آمریکا از توافق هسته‌ای به هیچ عنوان معنائی را ندارد که اینان می‌کوشند القاء کنند.

 

در اینجا برای روشن‌تر شدن مطلب نیم‌نگاهی به تاریخچة «بحران هسته‌ای» در ایران لازم است.   همانطور که بارها عنوان کرده‌ایم،  بحران هسته‌ای سوغات انگلستان و آمریکا در دوران ملاممد خاتمی بود.  غرب طی دوران بلبشوی یلتسین قصد داشت ایران را در نظام رسانه‌ای به جرگة «قدرت‌های» هسته‌‌ای وارد کند.   هدف نیز روشن بود؛  سنگ‌اندازی در برابر حضور و گسترش نفوذ روسیه در خاورمیانه!   این پروژه به طور کلی شکست خورد و خاتمی و لات‌ولوت‌های خط‌امام خانه‌نشین شدند،   بعد نوبت به احمدی‌نژاد رسید!  ایشان نیز بیرق جنگ علم کردند،  هر چند جنگی در کار نیامد و آمریکا پس از شکست در پروژة «جنبش سبز» مجبور شد نوچه‌اش را علیرغم ناکامی در مأموریت‌اش چهار سال دیگر تحمل کند!  ولی  باراک اوباما،  رئیس‌جمهور سابق ایالات‌متحد که در همة زمینه‌ها ـ  جنبش سبز،  بهارعرب،  عقب‌نشینی از عراق، و … ـ  شکست خورده بود،  تلاش کرد تا با توسل به «برجام» حداقل جای پائی در دیپلماسی‌های قدرتمند منطقة خاورمیانه برای آمریکا باز نگاه دارد.  به همین جهت به دلیل فشار روسیه برجام را به خورد حکومت جمکران داد.   ولی اهداف آمریکا و نوکران جمکرانی‌اش در چارچوب حفظ مواضع نظامی و سیاسی غرب نمی‌توانست تحقق یابد،  چرا که حضور دیپلماسی قدرتمند روسیه این امر را امکان‌ناپذیر کرده بود.   به همین دلیل،  ترامپ از آغاز کار به «جر» زدن متوسل شد و سرانجام در خجسته میعاد 8 مه اعلام داشت، آمریکا از برجام خارج می‌شود.

 

ولی انتظار یانکی‌ها و جمکرانی‌ها از ترک برجام توسط آمریکا بیش از پیش واهی می‌نماید.  در نیم‌نگاهی به اظهارات مقامات جمکران طی چند هفتة گذشته متوجه می‌شویم که بر اساس برداشت اینان،  خروج آمریکا از برجام به معنای «فروپاشی برجام» بوده؛   ولی به هیچ عنوان چنین نیست.  در واقع مقامات جمکران،  طی ماه‌ها با چرندوپرندگوئی وانمود می‌کردند که خروج ترامپ از برجام به معنای بازگشت به دوران ملاممد خاتمی؛   تلاش جهت خروج از «ان‌پی‌تی»؛   و نهایت امر تجهیز پاسدارها به سلاح هسته‌ای است!   در واقع نادرستی این نگرش کودکستانی طی چند ساعت گذشته با اظهارات حسن روحانی و مم‌جواد ظریف مبنی بر «باقی ماندن ایران در برجام» به صراحت نشان داده شده.   از سوی دیگر،   انتظارات یانکی‌ها نیز به دور از رئالیسم سیاسی است.  اینان که با خروج از برجام نارضایتی‌شان را نمودار کرده‌اند،  همانطور که تیتر امروز روزنامة لوموند نشان می‌دهد،  تصور می‌کنند که خروج آمریکا از برجام به معنای سونامی اقتصادی در ایران؛  فروپاشی رژیم سیاسی؛  اغتشاش و درگیری‌های خیابانی؛  به قدرت رسیدن «رضامیرپنج‌ها» و «سرپاس‌مختاری‌ها» است!

 

ولی اگر نارضایتی از رژیم سیاسی در ایران یک واقعیت غیرقابل تردید است،  و تاریخ نیز به ما گوشزد می‌کند که چنین رژیم‌هائی امکان پایداری در برابر نارضایتی‌های عمومی را ندارند فروپاشی الزاماً به نحوی صورت نخواهد گرفت که منافع ایالات‌متحد و انگلستان نیز در آن منظور شود.   خصوصاً که اهرم‌های اعمال بحران‌سازی‌های سیاسی،  خیابانی و بازاری،   هر روز بیش از پیش از دست عوامل اینکشورها خارج شده و می‌شود.  البته به دلیل هم‌آوائی‌های مالی و اقتصادی‌ای هیئت‌حاکمه اسلامی با آمریکا،  تلاش محافل سیاسی داخلی طی روزهای آینده بر این متمرکز خواهد شد تا خروج ترامپ از برجام را به «ارزش» بگذارند.  و همچون «کودتای دلار» تنش‌ها و تحولاتی عمدی ایجاد کنند و آن را به تصمیمات «سرنوشت‌ساز» ترامپ وصله نمایند.  ولی به هیچ عنوان نمی‌توان برای این نوع رزمایش‌های مضحک امکان پیشروی و پیروزی قائل شد.   دولت روحانی،   «مرده و مانده» می‌باید در مورد روند مسائل ایران پای در رئالیسم سیاسی منطقه بگذارد؛  راه دیگری ندارد.   در واقع طی چند هفتة گذشته،   اعلام نرخ 4200 تومان برای دلار از سوی دولت نمایه‌ای است بر این رئالیسم غیرقابل اجتناب.

 

به استنباط ما خروج ترامپ از برجام مسلماً عواقبی خواهد داشت،  ولی تبعات آن بیش از آنچه به ایران مربوط شود به آمریکا و متحدان اروپائی و منطقه‌ای‌اش مربوط خواهد شد.   وضعیت آمریکا روشن است.  خروج ترامپ از برجام موضع استراتژیک اینکشور در منطقه را به شدت متزلزل کرده.   از سوی دیگر،   امکان جنگ‌افروزی و بحران‌سازی نیز از دست کاخ‌سفید خارج است.  در سایة خروج از برجام،  آمریکا بیش از پیش به انزوا رانده ‌شده،  و اگر هم قصد بازگشت «قدرتمندانه» به معاهدات و معاملات منطقه‌ای داشته باشد،  از نیروی قهریة کافی جهت تحمیل نظریات‌اش برخوردار نخواهد بود.   ساده‌تر بگوئیم،  خروج ترامپ از برجام تیری است که کاخ‌سفید برای مدت‌های مدید به پای دولت‌های آیندة اینکشور شلیک کرده.

 

قضیه برای اروپای غربی نیز بسیار روشن است.  اتحادیة اروپا در چارچوب منافع حیاتی‌اش مجبور خواهد شد تا اینبار در حوزة نفوذ و قدرت روسیه پای به میدان مراودات اقتصادی و مالی‌ با ایران و سپس کل منطقه بگذارد؛   اینهمه در شرایطی که دیگر از حمایت کاخ‌سفید برخوردار نیست.   این مسئله برای اروپا بسیار گران تمام می‌شود،   ولی به نظر می‌رسد که از قبول آن ناگزیز خواهد بود.  همانطور که می‌دانیم ایران در کفة ترازوی ارتباطات مالی و اقتصادی به تنهائی برابر تمامی اروپای شرقی «ارزش» دارد؛  اروپا نمی‌تواند از این ارزش اقتصادی و تجاری چشم بپوشد.

 

در سایة خروج ترامپ از برجام روابط ایران با شیخ‌نشین‌ها و دولت‌های دست‌نشاندة آمریکا نیز بالاجبار می‌باید متحول شود.   جمکرانی‌ها می‌باید روابطی منطقی‌تر با همسایگان‌شان برقرار ‌کنند،   چرا که دیگر از حمایت‌های استراتژیک کاخ‌سفید در بحران‌سازی‌ها برخوردار نخواهند بود.   به عبارت دیگر،  اعزام پاسدار و حافظ حرم و زائر مسلح و انقلابی و … به اینکشور و آنکشور به طور کلی می‌باید تعطیل شود.   به سیاق مثال،  طی چند هفتة گذشته شاهد بمباران بلاانقطاع انبارهای اسلحة جمکرانی‌ها در سوریه هستیم،  بمباران‌هائی که اسرائیل مسئولیت‌شان را تقبل نکرده،  و جمکرانی‌ها نیز به آن «پاسخ» نمی‌دهند.   این سئوال پیش می‌آید که این بمباران‌ها چه اهدافی را دنبال می‌کند؟  به استنباط ما با توجه به سکوت همزمان اسرائیل و جمکران به نظر می‌رسد که آمریکا ناچار شده با «پلان ب» خود در سوریه وداع کند.  هیاهو و جنجال برای پنهان داشتن این چرخش دردناک است.

 

در آخر می‌باید اضافه کرد عملة آمریکا که به بهانة ‌دل‌سوزی برای ملت ایران خروج ترامپ از برجام را «عزای ملی» اعلام کرده و جیغ‌وفریاد به راه انداخته‌اند،  نگران منافع از دست شده‌شان هستند.   ایران پس از خروج ترامپ از برجام فرصتی خواهد یافت تا برای همیشه از مرده‌ریگ استعماری «بریتانیا ـ آمریکا» که طی یکصدسال گذشته در لجنزارش گرفتار آمده خارج شود.  از این مرحله به بعد،   اینکه آینده چه‌ها رقم خواهد زد،  بیش از آنچه به آمریکا و انگلستان مربوط شود،   به شیوة برخورد منطقی ایرانیان با منافع‌شان مربوط خواهد شد.