اخیراً کاخسفید در مخالفت با سخنپرانیهای صدای آمریکا بیانیهای منتشر کرده، که محتوی آن جای تأمل و تفکر فراوان بجای میگذارد. از بررسی جزئیات این بیانیه خودداری میکنیم، ولی به طور خلاصه در این بیانیه «صدای آمریکا» عملاً به خیانت به سیاستهای دولت فدرال متهم شده! اتهامی که میتواند برای گردانندگان شبکة کذا بسیار گران تمام شود.
پیش از ادامة مطلب یادآور شویم که در ایالاتمتحد، بر اساس «قوانین» دولت فدرال حق ندارد در داخل مرزها، نشریات و یا بنگاههای خبرپراکنی و تبلیغاتی داشته باشد! البته اینهمه ظاهر امر است؛ در واقع بارها و بارها به اثبات رسیده که دولت مرکزی ـ طی دوران پاشنهآهنیها و مککارتی، خصوصاً در سالهای ریگان ـ کنترلی تمام و کمال و «غیرقانونی» بر نشریات اعمال کرده است. ولی همین به اصطلاح «قوانین»، به واشنگتن حق میدهد تا با استفاده از بودجة ملی، شبکهای به نام «صدای آمریکا» را در خارج از مرزها به راه بیاندازد. این شبکه دست در دست رادیوآزادی اروپا، و بسیاری شبکههای ظاهراًَ «غیرآمریکائی» دیگر، در زمرة سخنگویان و ریزهخواران سفرة تبلیغاتی واشنگتن در خارج از مرزهاست.
طبیعی است که سیاستهای تبلیغاتی حاکم بر این شبکهها، که جملگی از سوی دولت فدرال تأمین بودجه میشوند، بدون قیدوشرط در چارچوب پروپاگاند دولت تنظیم شود. در نتیجه، بیانیة اخیر کاخسفید که در محکومیت صدای آمریکا، میتواند بازتاب نوعی شکاف «درون ـ تشکیلاتی» باشد. شکافی که ناشی از تحولات گستردهای در سطح جهان است. و در این میان اگر صرفاً به چند سرفصل بسنده کنیم میتوان از شکست و عقبنشینی در جبهة سوریه، ناکامی برنامههای سیاسی ایالاتمتحد در اروپا، و خصوصاً ناتوانی واشنگتن در قدرتنمائیهای نظامی در منطقة آسیای شرقی و جنوب شرقی سخن به میان آورد. حال پس از این مقدمة شتابزده میباید پرسید، دعوا و گیسکشی در میان هیئتحاکمة ایالاتمتحد در این مقطع مشخص چه معنائی میتواند داشته باشد؟ و این درگیریها که مسلماً با آغاز مسابقات انتخاباتی ریاست جمهوری بیارتباط نیست، تا به کجا پیش خواهد رفت؟
ولی از هر چه بگذریم، سخن کرونا ویروس «عزیز» خوشتر است. چرا که جنجال تبلیغاتی پیرامون این بیماری همهگیر عملاً تبدیل شده به یک پروپاگاند سیاسی. هر چند بر اساس آمارهای رسمی CDC در آمریکا، آنفلوانزاهای فصلی طی سالهای اخیر، علیرغم واکسیناسیون گسترده، به مراتب بیش از کرونا ویروس تلفات داشتهاند، و تا حال هیچ دولتی جهت پیشگیری از این بیماریها و مرگومیر شهروندان، کشوررا به تعطیلی نکشانده بود! از سوی دیگر، ویروس مرز نمیشناسد؛ همه را مورد تهاجم قرار خواهد داد و عدهای را که از نظر جسمی آسیبپذیرترند به کام مرگ خواهد کشاند. بله، تجربه نشان داده که ویروس علاج، واکسن و یا سرم ندارد؛ همه را به درجات متفاوت مبتلا خواهد کرد! گروهی که از سلامت فیزیکی بالاتری برخوردارند در برابر ویروس مصونیت پیدا میکنند، گروهی دیگر نیز به دلائل متفاوت جان خواهند سپرد. پس این سئوال مطرح میشود که به چه دلیل دولتها به بهانة مبارزه با کرونا ویروس کشورها را به تعطیلی کشاندهاند؟
برخی دولتها ادعا دارند که جهت تقلیل مراجعان به بیمارستانها و کلینکها دست به این عمل زدهاند. بله، زمانیکه مردم سالم را خانهنشین میکنید و ارتباطات را به حداقل ممکن میرسانید تعداد مراجع به بیمارستان کاهش مییابد، ولی ویروس نهایتاً همه را مبتلا خواهد کرد؛ و گروهی در آیندة نزدیک به بیمارستان مراجعه میکنند. به قولی این قضیه دیر یا زود دارد، ولی سوختوسوز نخواهد داشت. خصوصاً که ظاهراً ویروس کرونا فصل مشخصی نیز ندارد، و میتواند تمام سال به فعالیت خود ادامه دهد!
اگر چه این چشمانداز تیرهوتار برای انسانها مرعوبکننده بنماید، به نظر میرسد که برخی سیاستبازان، در آن زمینة مناسبی جهت تحمیل سیاستگزاریهای خود یافتهاند. سیاستهائی که اعمالشان در شرایط عادی امکانپذیر نمیبود. به طور مثال، تحمیل حکومتهای نظامی و شبهنظامی، تحدید آزادیهای اجتماعی، صنفی، سیاسی و فرهنگی، توجیه ژستهای آمرانة حکومتی و … بله، شرایط این امکان را فراهم آورده تا سیاستبازانی که تا همین چند هفتة پیش کوس رسوائیشان را در هر کوی و برزن میزدند، تبدیل شوند به «ناجی ملت» و حامیان انسانیت و تمدن و بشریت!
با این وجود نمیباید در بررسی مسائل به بیراهه رفت. اگر دولتهائی دست به قرنطینهسازی زده، و با تزریق صدها میلیارد دلار ثروتهای ملی در شرکتها، و مؤسسات مالی، پرچم حمایت از «مردم» برافراشتهاند، مسئلة اصلیشان حفظ جان شهروندان نیست. واقعیت این است که پیش از گسترش کرونا ویروس، استخوانبندی حاکمیتهای جهانی با یک بحران پایهای و ساختاری رودررو شده بود. و این بحران میتوانست بسیاری از محافل و هیئتهای حاکمة جهانی را از تخت الهی سلطنت به زیر بکشاند. این است دلیل هیاهوی دولتها پیرامون «خطرات» کرونا ویروس برای جان شهروندان.
بدیهی است، آنزمان که دولتی روشهایاش را تنها راه نجات بشریت «جا» بزند، در صورت ایجاد خلل در حاکمیتاش ادعا خواهد کرد که بشریت در خطر است. این ادعائی بود که بلشویسم داشت، و امروز آن را در چنتة اسلامگرایان و یانکیها مییابیم. ولی بیرودربایستی بگوئیم، بشریت در خطر نیست؛ دیروز بلشویسم در خطر بود، و امروز سیطرة شرکتهای آیبیام، اینتل، گوگل، مایکروسافت و … و خصوصاً بانکهای چپاولگر غرب است که در خطر اوفتاده.
با نیم نگاهی به آمارهای ارائه شده توسط دانشگاه «جان هاپکینز» در مورد تلفات و مبتلایان به کورنا ویروس در کمال تعجب میبینیم که کشورهای آتلانتیست ـ آمریکا، انگلستان، ایتالیا، آلمان و … ـ علیرغم برخورداری از بالاترین امکانات بهداشتی در جهان در رأس این آمار نشستهاند! در صورتیکه کشورهای پرجمعیت و فاقد امکانات بهداشتی از قبیل برزیل و هند در این آمار از مرتبة «بالائی» برخوردار نیستند.
با این وجود، میباید در مورد چین یک پرانتز باز کنیم. همانطور که دیدیم، مائوئیستهای چینی در آغاز کار هیاهوی زیادی بر سر همهگیر بودن کرونا ویروس به راه انداختند؛ آمارهای هولناک نیز از تلفات منتشر میکردند و … و ناگهان روز 18 فوریه سالجاری «سروصدای» قضیه را خواباندند! پاسخ به چرائی این «عملیات» کاملاً روشن است؛ آنچه چینیها ابزاری مناسب جهت استفادة سیاسی تلقی میکردند، ظاهراً توزرد از آب در آمده بود، به همین دلیل به یکباره تغییر جهت دادند. ولی آنچه از دست چینیها اوفتاد، اروپای غربی و آمریکای شمالی آناً از زمین برداشت. آمارهای هولناک یکی پس از دیگری در اروپا و آمریکا منتشر میشود و خلاصه، دولتهای غربی برای حفظ مناسبات و استیلای نظامی، اقتصادی و مالیشان بر جهان، نه تنها کشورها را به تعطیل کشاندهاند، که کربلای کرونائی به راه انداخته و از کشته پُشته ساختهاند!
ولی آنچه چینیها تصور میکردند، و آنچه غربیها هنوز باورش دارند، به صراحت «ره به تُرکستان میبرد.» اگر امروز اقتصاد جهانی با معضلاتی غیرقابل حل روبرو شده، به این دلیل است که زیربنای «سیاسی ـ نظامی» غرب به تزلزل اوفتاده. غرب سیطرة یکصدوپنجاه سالهاش بر خاورمیانه را از دست داده، و میباید بالاجبار این منطقه را ترک کند. این مسئله برای اقتصادهائی که به برکت نفت مفتومجانی، و نیروی کار رایگان گردنشان را کلفت کردهاند، مشکلات غیرقابل تحملی به همراه خواهد آورد. به استنباط ما در همین چارچوب است که میباید برنامة گیسکشی دونالد ترامپ و صدای آمریکا را مورد بررسی قرار داد.
کاخسفید ظاهراً هنوز نتوانسته مهرههای مورد نظرش را در قلب صدایآمریکا جا بیاندازد؛ رقبا در این شبکه گویا بیش از کاخسفید تاختوتاز میکنند! ولی اینک در اوج بحران کرونائی، و به بهانههای واهی ـ توئیت ممدجواد ظریف، و آمار تلفات کرونا ویروس در چین و … ـ کاخسفید قصد آن دارد تا تجدید قوا کرده، حاکمیت جناب ریاستجمهوری را بر این شبکه «تحکیم» نماید! البته مثل همیشه ندائی که از واشنگتن برمیآید بر دل خیلیها مینشیند؛ ژستهای اخیر دونالد ترامپ و دارودستهاش، آب از دهان بسیاری از ایرانیان سرازیر کرده، تا جائی که در تهران هم سیل به راه اوفتاده! ولی میباید خدمت این حضرات خوشخیال بگوئیم، ول معطلاید! شما شیعیها که طی چهار دهة اخیر از پرستش روحالله خمینی شروع کردید، و نهایت امر سر از دامان مجاهد و فدائی و اصلاحطلب و جنبشسبز و سلطنتچیها و جرجبوش کربلائی در آوردهاید، فقط راهتان به چاه خواهد بود. اگر هم تغییراتی در کشورمان به وجود آید، کارساز شما نخواهد شد. چرا که این تغییرات به معنای تغییر بنیادهای حاکمیت منطقهای است؛ همان حاکمیتی که امثال شما قسمتی از آن بوده و هستید. تا آنجا که به سرنوشت ما ملت مربوط میشود، صدای آمریکا هیچگاه تغییر نکرده و نخواهد کرد. صدای آمریکا، برای ملت ایران، صدای استبداد است؛ ندای برتریطلبی هیئتحاکمة کشور آمریکاست بر دیگر کشورهای جهان.
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.