هند و اوباما!

 

ساعت‌ها پس از آغاز درگیری‌های مسلحانه در مرکز شهر بمبئی، در اظهار نظرهای مقامات انتظامی هند هنوز نقطة پایانی بر این درگیری‌ها به روشنی ترسیم نمی‌شود. هنوز به صراحت معلوم نیست که این حملات چند کشته و زخمی بر جای گذاشته، و یا اینکه هدف‌های مهاجمان ـ قربانیان و اماکن ـ از چه ویژگی‌هائی برخوردار بوده‌اند. البته حمله به هتل‌های مجللی که طی سالیان اخیر همچون قارچ در بمبئی، مرکز صنایع الکترونیک و اینترنت هندوستان، از زمین روئیده‌اند، این اصل را برای ناظران و خبرنگاران «مسلم» کرده که هدف اصلی ضربه زدن به اعتبار هندوستان، فراهم آوردن زمینة فرار سرمایه‌‌ها از این منطقه، ایجاد وحشت در افکار عمومی جهانی و نهایت امر تلقین این اصل کلی است که واحدهای عملیاتی اسلامگرا در آسیای مرکزی و جنوبی هنوز کاملاً دست نخورده باقی مانده‌اند!

با این وجود عقل سلیم حکم می‌کند که آمران و عاملان اصلی عملیاتی با چنین گستردگی را نمی‌باید نزد مشتی فناتیک مذهبی، روضه‌خوان‌های مساجد و یا قاریان تکایا جستجو کرد؛ هر چند آتش‌بیاران معرکة «فاشیسم سبز»، جهت تأمین نیروی انسانی مورد نیاز خود همیشه به این محافل و مکان‌ها چشم دوخته‌ باشند.

هندوستان یکی از مهم‌ترین و پرجمعیت‌ترین کشورهای جهان به شمار می‌رود. پس از فروپاشی اتحاد شوروی و از میان رفتن قرنطینة نفرت‌انگیزی که برخورد منافع ابرقدرت‌ها در اطراف کشور هند و ملت بزرگ هندوستان آفریده بود، «شبه‌قاره» اینک می‌رود تا بار دیگر در صحنة بین‌المللی نقش تاریخی خود را بر عهده گیرد. و در این راستا جای تعجب نیست که در چنین شرایطی هند هدف آمالی اینچنین جنایتکارانه قرار گیرد. در اطراف مسئلة هند و روابط نوینی که این کشور پس از فروپاشی اتحاد شوروی پای در آن گذاشته مطالب فراوان است؛ از آنجا که بررسی تمامی دقایق این روابط در یک وبلاگ غیرممکن خواهد بود، در سطور پائین سعی خواهیم داشت در نگاهی هر چند شتابزده تحولاتی را که می‌تواند توضیحی بر دلائل حملات گستردة نظامی اخیر بر علیه هند باشد، در حد امکان مورد بررسی قرار دهیم.

نخست می‌باید هند را در بطن روابط دیپلماتیک بسیار پیچیده‌ای مورد بررسی قرار داد، که نتیجة مستقیم همسایگی با دو قدرت بزرگ و تعیین‌کنندة روسیه و چین است! هر چند مرزهای تعیین شدة بین‌المللی همسایگی هند با روسیة شوروی را در عمل، طی بیش از نیم‌قرن «معلق» گذارد، روابط گسترده‌ای که دهلی‌نو پس از استقلال هند از استعمار انگلیس با مسکو برقرار کرد، در عمل تأئیدی بود بر همین «همسایگی». برخورد دولت‌های غرب، خصوصاً انگلستان و ایالات متحد با انقلاب بزرگ هند برخوردی بسیار جنایتکارانه بود.

قدرت‌های استعماری پس از به قتل رساندن ناجی ملت هندوستان، مهاتما گاندی، در عمل دست به تجزیة این کشور زدند. کشورهای «استعمارساختة» پاکستان و بنگلادش نتیجة عملیات محیرالعقولی است که استعمار جهت سرکوب آرمان‌های ملت هند به آن دست یازید. ولی اگر تجزیة کشور هندوستان و جنایاتی که در مسیر عملی کردن آن در حق ملت‌ هند صورت گرفت، با چشم غیرمسلح قابل رؤیت باشد، بحران‌های سیاسی، دیپلماتیک و بن‌بست‌های اقتصادی و مالی‌ای که دول غرب، حتی به قیمت همکاری با اتحادشوروی و چین، در راه متوقف کردن مسیر عروج ملت هند ایجاد کردند در دالان‌های پیچ‌درپیچ روابط دیپلماتیک جهانی قابل پیگیری نخواهد بود. با این وجود به صراحت می‌توان گفت که جنبش استقلال طلبانة هند در تقابل با تهدیدات جهان استعماری، یکی از موفق‌ترین نمونه‌ها در تاریخ بشریت باقی خواهد ماند. جنبش استقلال طلب در این سرزمین، بر خلاف بسیاری نمونه‌های دیگر در جهان، برای خلاصی از شر حاکمیت‌های استعماری و بیرون راندن استعمارگران از خاک کشور، روح ملت هند را نفروخت، نه به تخیل یک ایدئولوژی، و نه به توهم یک دین!

انزوائی که ملت هند پس از دستیابی به استقلال و برقراری دمکراسی سیاسی، طی سالیان دراز متحمل شد، بهترین شاهد بر این اصل کلی است که اقتصاد به اصطلاح «لیبرال» جهان غرب فقط یک توهم و شعار توخالی است. اقتصاد غرب با آنچه در مفاهیم فلسفی می‌تواند «لیبرالیسم اقتصادی» عنوان ‌شود، هزاران سال نوری فاصله دارد. غرب که با تکیه بر حاکمیت‌های تمامیت‌خواه و سرکوبگر در شوروی و چین مائوئیست سال‌های دراز انزوای سیاسی این کشورها را نتیجة به اصطلاح حمایت پایتخت‌های غربی از «حقوق بشر» و حقوق شهروندان عنوان می‌کرد، همانطور که دیدیم در مورد هندوستان دهه‌ها خفقان مرگ گرفته بود. در عمل، هند به عنوان بزرگ‌ترین دمکراسی جهان از طرف همان پایتخت‌هائی دهه‌های طولانی به انزوای سیاسی، مالی و اقتصادی و صنعتی محکوم شد، که خود را ناجیان اصلی «دمکراسی» و حامیان «لیبرالیسم اقتصادی» و «آزادی تجارت جهانی» معرفی می‌کنند!

ولی همانطور که می‌توان حدس زد، با فرو افتادن پردة تزویر اتحادجماهیر شوروی، که سوسیالیسم و مارکسیسم را به زنجیر دیوانگانی چون استالین و خروشچف‌ کشیده بود، روابط جهانی با هند نیز دیگرگون شد. دیگر غربی‌ها نمی‌توانستند جهت سرکوب ملت هند، و جلوگیری از حضور این ملت بزرگ در صحنة روابط بین‌الملل بر معضل «من‌درآوردی» جنگ‌سرد و وجود تهدیدات اتحادجماهیر شوروی تکیه کنند! بهشت سرمایه‌داری که در تضادی کاملاً بنیادین با تبلیغات رسانه‌ای‌ا‌ش، در کنف حمایت بلشویسم به اوج امنیت رسیده بود، پس از سقوط شوروی پای به بحرانی واقعی گذاشت. از طرف دیگر، روابط حسنة طرفداران دمکراسی غرب با حکومت سرکوبگر مائوئیست چین به صراحت نشان می‌داد که علیرغم خوش‌رقصی‌های «حقو‌ق‌بشری»، در منطق همین جهان سرمایه‌داری، سخن آخر و نهائی را منافع مالی بر زبان خواهد راند. هند در راستای همین تغییرات، پس از سالیان دراز اسارت در انزوای سیاسی، توانست پای به جهان خارج گذارد.

و جای تعجب ندارد که نخستین برخورد هند با جهان خارج را ایالات متحد با اتمی کردن حکومت دست‌نشاندة خود در پاکستان به تجربه‌ای تلخ تبدیل کند! در روز 28 ماه مه 1998، فقط چند سال پس از آغاز فروپاشی اتحاد شوروی، و در دوره‌ای که پایان جنگ‌سرد می‌توانست به بیداری ملت‌ها بیانجامد، دولت دست‌نشاندة پاکستان در سطح جهانی رسماً اعلام داشت که به بمب اتم دسترسی دارد! این اظهارات در شرایطی عنوان می‌شد که دستگاه ضدبشری طالبان و فناتیک‌های اسلامگرا به دست شبکة هنگ‌های عرب و به فرماندهی اوسامه‌بن‌لادن و ملاعمر زیر نظر سازمان سیا خاک کشور افغانستان را نیز به توبره کشیده بودند. به دنبال ادعای پاکستان، ارتش این کشور 5 انفجار آزمایشی نیز صورت داد. هدف از این انفجارات کاملاً روشن بود؛ هدف هند و بلندپروازی‌های این کشور در منطقة آسیای جنوبی و مرکزی بود و بس! چرا که روسیه اگر خود را به دلیل درگیری‌های متعدد در برابر غرب متعهد می‌دید که از نظر دیپلماتیک در مخالفت با برنامة اسلامی کردن پاکستان و افغانستان موضع‌گیری نکند، این مسئله از طرف دهلی‌نو به هیچ عنوان اجباری به نظر نمی‌رسید. هند می‌توانست به راحتی با تکیه بر جمعیتی بیش از یک میلیارد «غیرمسلمان»، و با پشتوانة یک حکومت دمکراتیک، بنیاد حکومت‌های مستبد و اسلامی را که با حمایت واشنگتن در منطقه همچون قارچ از هر سوراخ سر بیرون آورده بودند برکند. بمب‌های اهدائی آمریکا به پاکستان هدف مشخصی داشت، این بمب‌ها از نظر نظامی ‌فقط می‌توانست در مسیر عروج هند ایجاد بحران و راه‌بند نماید؛ اهداف دیگری از قبیل روسیه و چین دور از دسترس بود.

ولی از آنجا که گذر پوست به دباغ‌خانه است، روابط جهانی در مسیری سوای آنچه ایالات متحد تصور کرده بود متحول ‌شد. پس از افتضاحات سازمان سیا و تشکیلات پنتاگون در افغانستان که منجر به حوادث هولناک 11 سپتامبر در نیویورک شد، دستیابی «نئوکان‌ها» به کاخ‌سفید نیز در کمال تعجب آغازگر دیدار رسمی جرج بوش، رئیس جمهور ایالات متحد از کشور هندوستان بود! دیداری که از نظر دیپلماتیک بسیار غیرمترقبه تلقی ‌شد. اینبار واشنگتن به گدائی به در خانة دهلی‌نو آمده بود. و در رأس این «دیدار» آنچه پیش‌بینی شده بود، گفتگو میان سران دو کشور جهت گسترش همکاری‌های هسته‌ای عنوان شد! مطلبی که باز هم تعجب بیشتری به همراه آورد. ولی مسائل طی ماه‌های آینده کاملاً روشن شد.

عملیات 11 سپتامبر در واقع نقطة پایان بر استراتژی چندین‌ سالة ایالات متحد در آسیای مرکزی گذاشته بود، و در راه بنیانگذاری یک استراتژی نوین، آمریکا در منطقة آسیای جنوبی و مرکزی به دنبال «شریک جدید» می‌گشت. البته تمامی شق‌های ممکن مورد مطالعه قرار می‌گرفت، و می‌باید قبول کرد که همکاری با یک دولت دمکراتیک همچون هند برای آمریکا آنقدرها که تظاهر می‌کند مطلوب نیست. آمریکائی‌جماعت ترجیح می‌دهد که روابط پنهان و آشکار خود را بیشتر با افراد و گروه‌های جنایتکار که فاقد هرگونه مشروعیت دمکراتیک هستند بنیانگذاری کند؛ این افراد را هم راحت‌تر و ارزان‌تر می‌توان خرید، هم با سرعت بیشتری می‌توان از طریق توسری به همکاری مجبورشان کرد! خلاصه بگوئیم، دیکتاتور و مستبد جماعت برای کاخ‌سفید جواهری کمیاب و گرانبها تلقی می‌شود؛ این نوع «جواهر» در حاکمیت هند آنقدرها در دسترس نیست. در نتیجه، همزمان با رایزنی‌های متعدد «هندوستانی»، دولت جرج والکر بوش تمامی سعی خود را جهت ابقاء و تمدید حیات دولت دست‌نشانده در اسلام‌آباد نیز به خرج داد. از کودتای مسخرة مشارف که سعی داشت نقش ضیاء‌الحق، «برادر معنوی جهان اسلام» را در برابر دوربین‌ خبرنگاران بازی کند، تا صحنه‌سازی‌های مسخره‌تر و دمکراتیک‌نما از قماش «بازگشت» موفقیت‌آمیز و سرنوشت‌ساز بی‌نظیر بوتو به صحنة سیاست پاکستان، و حتی میدان‌داری‌های نوازشریف، سردمدار شاخة «عربستانی» حاکمیت پاکستان، همگی گام به گام مورد آزمایش سیاسی واشنگتن قرار گرفت؛ افسوس که بخت برگشته بود و حنای آمریکا و آمریکائی‌ دیگر آنقدرها که دل‌شان می‌خواست رنگ نداشت. نهایت امر واشنگتن به حکومت فردی در پاکستان رضایت داد که با یک پروندة قطور سوءاستفادة مالی و سابقة چندین سال حبس، حتی مادر محترم‌اش نیز مشروعیت وی را جهت اشغال پست ریاست قوة مجریه مورد تأئید قرار نمی‌داد. خلاصه بگوئیم، بن‌بست استراتژیک آمریکا در پاکستان پس از این «انتصاب» دیگر کاملاً علنی شد.

خلاء قدرت در پاکستان از نظر آمریکا و استراتژی‌های این کشور در منطقة آسیای مرکزی و جنوبی فقط یک نتیجه خواهد داشت: پیشی گرفتن نقش تعیین کنندة هند در روابط منطقه‌ای! البته این «نقش» را ما پیشتر در بسیاری مطالب این وبلاگ از یکسال پیش به دفعات عنوان کرده بودیم، هر چند که از نظر عملیاتی هنوز به مرحلة ظهور نرسیده بود. با این وجود امروز می‌توان به صراحت مشاهده کرد که عملیات نظامی بر علیه هند و منافع هند عکس‌العملی کاملاً قابل پیش‌بینی از جانب محافلی می‌باید تلقی شود که اوج‌گیری نقش هند در منطقه منافع‌شان را به صراحت به خطر خواهد انداخت. چرا که امروز دیگر در برابر این اوج‌گیری نمی‌توان مقاومت کرد.

گرفتن انگشت اتهام به سوی این و یا آن دولت، و یا این و آن محفل، در شرایط فعلی آنقدرها مشکل‌گشای مسئله نخواهد بود. مسلماً در پس چنین عملیات گسترده‌ای تشکیلات بسیار پیچیدة نظامی و امنیتی قرار گرفته. همانطور که گفتیم نمی‌توان تصور کرد که مشتی آدمک هیستریک و فناتیک اسلحه به دست در قلب پایتخت صنعتی و فناوری هند دست به چنین عملیات وسیعی بزنند. ولی شق‌های متفاوت را می‌باید در این مرحله مورد بررسی قرار داد.

این عملیات که صرفاً در مقام عکس‌العملی مذبوحانه می‌باید تحلیل شود، مسلماً از جانب محافلی مورد حمایت قرار گرفته که از استراتژی جدید ایالات متحد خود را متضرر می‌بینند ـ اجزاء این استراتژی همانطور که بالاتر نشان دادیم آنقدرها برای واشنگتن هم ایده‌آل نیست، و آمریکا بیشتر به دلیل اضطرار و اجبار خود را در این معادلات قرار داده. در میان «محافل متضرر» مسلماً برخی کشورهای صنعتی و شماری شرکت‌های قدرتمند بین‌المللی را می‌توان یافت. ولی در اینجا آنچه از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می‌شود، این سئوال است که چرا و به چه دلیل این «گروه‌ها» از طرف این سیاست‌ها و محافل به قربانگاه اعزام شده‌اند؟ بحث واقعی در عمل در اینجا آغاز می‌شود!

جریاناتی که این گروه‌ها را اینچنین به قربانگاه فرستاده‌اند، در واقع پیام بسیار مشخصی به جهانیان ابلاغ می‌کنند؛ پیامی که در روز 11 سپتامبر نیز به نوعی در نیویورک به اقصی نقاط دنیا مخابره شد: جنگ با افراط‌گرائی‌ اسلامی نمی‌تواند از برنامة دولت آمریکا به هیچ عنوان حذف شود! به عبارت دیگر، سازش واشنگتن با اسلام‌گرائی، حداقل در مرزهای هند، چین و روسیه برای آمریکا امکانپذیر نخواهد بود. این پیام و تبعات بسیار گسترده‌ای که چنین پیامی می‌تواند در سطوح مختلف جهانی به همراه آورد، در واقع دعوت از واشنگتن به قبول بی‌قید و شرط یک استراتژی نوین در سطح جهانی است. در صورت تردید در این تقبل، آمریکا می‌تواند خود را درگیر بحرانی از قماش 11 سپتامبر ببیند! همانطور که شاهد بودیم، ایالات متحد پس از عملیات هولناک 11 سپتامبر در نیویورک با تکیه بر همدردی گسترده‌ای که نزد جهانیان یافته بود، دست به اشغال افغانستان و سپس کشور عراق زد!‌ در واقع دولت آمریکا سعی کرد که با قبول شکست، در بهترین صورت ممکن روند گسترش نفوذ سیاسی خود را در مناطق کلیدی جهان گسترش دهد!‌ بهانه نیز روشن بود: مبارزه با آن‌ها که برج‌های دوقلو را اینچنین ناجوانمردانه مورد هدف قرار داده‌اند!‌ حال نتیجة این جهانگشائی برای یانکی‌ها هر چه بوده، امروز از هیچ اهمیتی برخوردار نیست. چرا که در شرایط فعلی چک‌سفید امضاء در دست‌ دولت دهلی‌نو قرار گرفته. و با شناختی که از شرایط سیاسی در منطقه داریم مشکل می‌توان تصور کرد که نتایج عملیات آیندة «دهلی‌نو» در منطقه آب به آسیاب آمریکا بریزد.

همانطور که در بالا گفتیم خلاء قدرت در پاکستان نتیجه‌‌ای جز قدرت‌گیری هند در روابط منطقه‌ نخواهد داشت. و «پیام» مشخص عملیات بمبئی به صراحت دولت جدید در واشنگتن را هدف قرار داده. می‌دانیم که باراک اوباما با شعارهای فریبنده‌ای پای به مسابقات انتخاباتی گذاشت: خروج سریع از عراق، پایان جنگ در افغانستان، مذاکرة سریع و بدون پیش‌شرط با حکومت اسلامی در ایران، و … در شرایط فعلی به دلیل رخدادهائی که در سطح جهانی شاهدیم به صراحت می‌باید قبول کرد که بر خلاف وعده‌های باراک اوباما هر گونه تغییر چشم‌گیری در روابط سیاسی در سطح جهان اگر نگوئیم غیرممکن که بسیار دور از ذهن می‌نماید. چرا که ساختار استراتژیک جهانی به شیوه‌ای شکل گرفته که هر گونه تلاش آمریکا جهت تغییر این استراتژی فقط ایجاد شرایط نامساعدتری برای واشنگتن را در پی خواهد داشت. و از آنجا که درجازدن در یک موضع ایستا در سطح بین‌المللی امکانپذیر نیست، طی ماه‌های آینده می‌باید منتظر عقب‌نشینی‌های تماشائی از جانب ایالات متحد در منطقة آسیای مرکزی و جنوبی باشیم.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

 

 

 

فیلترشکن‌های جدید29نوامبر2008

www.freeall42.info
www.freeall45.info
www.freeall50.info
www.bloxgo3.info
metrobrowse.info
www.bloxgone42.info
www.freeall27info
www.freeall34.info
chiefwiggum.info
www.peachfloss.com
www.freeall43info
www.bloxgo24.info
www.bloxgone50.info
www.bloxgo42.info
harvardeducation.info
www.freeall24.info
www.freeall28.info
www.bloxgo19.info
www.bloxgone46.info
www.bloxgone43.info
ody.be
proxy-anonymizer.com
www.bloxgone31.info
www.bloxgo31.info
www.bloxgone48.info
www.bloxgone44.info
www.bloxgo47.info
www.schoolingprox.com
9rk.info
www.bloxgone21.info
www.freeall49.info
protectboy.com
www.bloxgone37.info
www.bloxgone40.info
openacs.info
surfjack.info
economicobstacle.info
www.finditnowtoday.info
implicitwriting.info
www.beboprox.com
www.bloxgone47.info
www.bloxgo38.info
www.bloxgone35.info
unblocktreasure.com
noclass.info
www.bloxgo46.info
www.bloxgo1.info
www.freeall47.info
www.bloxgo30.info
www.hidethefox.com

 

تیپولوژی خلا!

 

در باب خلا مطلب کم است! یا بهتر بگوئیم خیلی زیاد است، ولی نه آنطور که ما دل‌مان می‌خواهد. خلاصه بگوئیم همیشه از این سرچشمة الهام تشنه‌لب بازگشتیم، تا اینکه سال‌ها پیش شبی را تا بامدادان به نگارش احوالات خلا سپری کردیم. و آنچه در فرمات پی‌دی‌اف تحت عنوان «تیپولوژی خلا»، به صورت داستان کوتاه ضمیمة این وبلاگ شده، میوة همان شب پرماجراست.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

 

 

 

فیلترشکن‌های جدید26نوامبر2008

www.bloxgone21.info
sise.info
www.bloxgo47.info
m7d.info
www.bloxoff28.info
reverandlovejoy.info
www.freeall22.info
www.bloxoff41.info
taag.info
www.bloxoff33.info
www.proxunblocker.info
www.bloxgone47.info
www.schoolingprox.com
www.freeall21.info
www.superstealthy.com
www.bloxgo29.info
www.bloxgo25.info
www.bloxgo26.info
www.freeall24.info
www.bloxgo9.info
www.surfingfilter.info
chiefwiggum.info
pvf.in
www.harvardeducation.info
www.theespresso.info
www.faan.co.uk
ody.be
www.bloxgone43.info
sleepingnymph.info
www.bloxgo37.info
www.bloxgo13.info
www.bloxgo50.info
www.freeall46.info
www.bloxgo21.info
www.bloxoff29.info
www.bloxgo8.info
www.bloxoff31.info
www.bloxoff48.info
hidehelp.info
schoolstealth.com
www.freeall42.info
www.bloxoff30.info
www.visitit.info
9rk.info
www.freeall44.info
www.bloxgone32.info
wbproxyservers.info
www.bloxgone29.info
www.bloxgo20.info
www.bloxgo49.info
www.bloxgo32.info
www.bloxoff26.info
www.bloxoff49.info
thebluejay.info
www.web-unlocker.com

بسیج مجازی!

در نخستین روزهای غائلة 22 بهمن، چنین شایع شد که گروهی از صاحبان نفوذ در حکومت اسلامی، نزد روح‌الله خمینی رفته گلایه‌هائی کردند! در فهرست این گلایه‌ها فرار گستردة نیروهای متخصص کشور مطرح شده بود، و به دلیل عدم شناخت حضرت «رهبر انقلاب» از ابعاد تخصص‌ موجود در گسترة یک کشور، گروهی سعی کرده بودند با تکیه بر خروج اطباء ذهن ایشان را نسبت به مسائل اجتماعی و نیازهای مبرمی که یک جامعه می‌تواند به تخصص‌ها داشته باشد روشن‌ سازند. می‌دانیم که ملاجماعت اگر فهم و شعور درستی در بارة ارزیابی هنرها، فناوری‌ها، کارورزی‌ها و دیگر فعالیت‌های پیچیده در جامعة بشری ندارد، به مزاج و وضعیت جسمانی خود علاقة فراوانی نشان می‌دهد! ولی گویا عشق «انقلاب اسلامی» آنقدر در وجود ذیجود حاج‌ روح‌الله ریشه دوانده بود که ایشان در جواب گفته بودند: «بروند این‌ها! طلاب را چند ماه تعلیم می‌دهیم، از این‌ها بهتر می‌شوند!»

البته در این «اظهارات» یک بعد واقع‌بینانه وجود دارد. چرا که متخصصین یک جامعه در ابعاد مختلف، «نوابغ» علم و هنر و فن و ادبیات به شمار نمی‌روند. این افراد که معمولاً از میان عادی‌ترین استعدادهای کشور برمی‌خیزند فقط به دلیل برخورداری از یک مجموعه امکانات اجتماعی، فرهنگی، اقلیمی و … می‌توانند پس از گذشت سالیان دراز به فناوری‌ها و تخصص‌ها در محدوده‌هائی بسیار مشخص دست پیدا کنند. متخصصین، در معنا و مفهوم جامعة امروز بشری، به هیچ عنوان ترادفی با «نوابغ» در صور مختلف تاریخی و سنتی ندارند. ولی از آنجا که به دست آوردن فناوری‌ها و تخصص‌ها روز به روز دشوارتر، پرهزینه‌تر، و از نظر زمانی وقت‌گیرتر می‌شود، می‌توان به صراحت گفت که در این مقطع برخورد «رهبر انقلاب» فقط برخورد یک احمق بوده. البته در حماقت این فرد، حداقل امروز دیگر شک و شبهه‌ای نزد گروه‌های وسیعی از مردم کشور باقی نمانده. ولی در پس این «حماقت‌های» عوام‌پسندانه و «انقلابی‌نمائی‌های» مضحک واقعیات دیگری نهفته بود. واقعیاتی که هر کدام سرفصلی است بر یک بررسی از تحولات اجتماعی ایران طی 8 دهة گذشته، دورانی که استعمار تعیین‌کنندة اصلی سیاست کشور است.

می‌دانیم که چپاول ملت‌ها فقط در امر مقدس چپاول نفت و گازطبیعی و یا الماس و اورانیوم خلاصه نمی‌شود؛ چپاول نیروهای متخصص و خصوصاً نیروی کار از دیرباز یکی از مهم‌ترین سودجوئی‌های قدرت‌های استعماری بوده. یک دیپلمة دبیرستان اگر امروز به دلیل فضاسازی‌ها و جوسازی‌هائی که در آن تبلیغات رسانه‌ای سخنگویان ملت‌ها شده‌اند، از هیچ ارزشی در نظام جمکران برخوردار نیست، در کشورهائی از قبیل کانادا، آمریکا و استرالیا می‌تواند پس از طی چند سال تبدیل به یک نیروی تعیین کننده در فضای اجتماعی، فرهنگی و علمی شود. این همان امر «مقدس» چپاول نیروها است؛ چپاولی که امروز فقط در ابعاد به اصطلاح «دانشگاهی» به آن می‌پردازند! خلاصه بگوئیم دولت، سرنا را واقعاً از سر گشادش می‌زند؛ کشوری که اصولاً فاقد نظام دانشگاهی در معنای مدرن کلمه است، برای درمان درد دست بر نقطه‌ای می‌گذارد که اصولاً وجود خارجی ندارد: فرار متخصصین دانشگاهی! این نیز یکی از ترفندهای اساسی استعماری جهت به بیراهه کشاندن مطالبات ملت ایران است.

ولی همانطور که می‌دانیم چپاول نیروی کار، این نیرو چه بالقوه باشد و چه بالفعل، به تنهائی نمی‌تواند صورت گیرد. این چپاول در کنار «سرکوب نیروی کار» معنا می‌گیرد. بسیاراند جوانانی که صرفاً به دلیل علاقه به زندگی در فرهنگ مادری خود حاضر به ترک کشور نیستند، جهت فراری دادن این جوانان «سرکوب» نیروی جوان در رأس سیاست‌ حکومت‌های دست‌نشانده قرار می‌گیرد. روزی این سرکوب جهت توجیه خود در ظاهر تکیه بر ایدئولوژی‌هائی متضاد داشت ـ سرمایه‌داری و کمونیسم! امروز این سرکوب جنبة به اصطلاح «فرهنگی» به خود گرفته. و بی‌دلیل نیست که اوباش حکومت اسلامی یک‌بند در بلندگوهای‌شان در باب سرکوب توطئه‌گرانی‌ که جرأت کرده و برای فروپاشی «نظام مقدس» اسلامی فعالیت‌های «ضدارزشی» می‌کنند، خط و نشان می‌کشند. فروانداختن توده‌های جوان در فضائی آکنده از ترس و عدم‌اطمینان، در یک نظام استعماری‌ از اهم امور است. چرا که چنین نیروئی در برابر هر گونه ناملایمت اجتماعی سریعاً راه مهاجرت در پیش خواهد گرفت. البته دولت «خدمت‌گزار» در این باب نیز بسیار فعال است، و بنگاه‌های «مهاجرت» که از طرف عمال همین حکومت در داخل و خارج به صورت کاملاً قانونی فعال شده‌اند، وظیفه دارند که نیروی عاصی شده و مستأصل جوان کشور را همچون بشکه‌های نفت خام، در ازاء چند دلار ناقابل تحویل مراکز «مصرف» بدهند.

البته این مسائل در گستره‌ای وسیع‌تر می‌تواند واقعاً موضوع تحقیقات باشد، تحقیقاتی که علیرغم مهاجرت وسیع نیروی کار ایرانی به خارج، حداقل به صورت رسمی تا به حال موضوع هیچ گزارشی نشده! با این وجود فرصت امروز را به این نوع بررسی‌ها تلف نخواهیم کرد چرا که چنین عملی نیازمند آمار و ارقام است، و می‌دانیم که «آمار»، «ارقام» و اصولاً علم آمار در کشورهای استعمارزده خلاف اسلام است. به همین دلیل موضوع امروز را به بحث در بارة تصمیمات جدید دولت احمدی‌نژاد در مورد سرکوب وبلاگستان فارسی زبانان محدود می‌کنیم.

کاملاً مشخص است که سرکوب این وبلاگستان نیز همچون اعزام نیروهای متخصص به کشورهای غرب یک سیاست تماماً استعماری است، و تبعات ادعائی آن هیچ ارتباطی با منافع ملی و حتی منافع قشرهای مذهبی ندارد. سرکوب وبلاگستان، در عمل به جلوگیری از حق ابراز عقاید مردم در کشور منجر شده، یک قشر دولتی را تحت عنوان «قشر صالح» بر فضای اینترنت حاکم می‌کند. ولی در اینکه این قشر اصولاً کارآئی لازم برای چنین عملی را داشته باشد یا نه آنقدرها حکومت به خود زحمت بررسی نخواهد داد؛ این‌ها نیز همان طلابی هستند که گویا می‌توانستند ظرف چند هفته جای پزشکان را بگیرند!‌ همانطور که می‌بینیم نهایت امر در دنباله و امتداد چنین سیاست‌های احمقانه‌ای است که حاکمیت به نفع مراکز تصمیم‌گیری جهانی کنترل خود را بر فضای مجازی فارسی زبان نیز از دست خواهد داد.

علیرغم هشدارهای گسترده‌ای که از ماه‌ها پیش در همین وبلاگ در قالب مطالب متفاوت مطرح شد، وبلاگستان فارسی برای مبارزه با سانسور حاضر به برداشتن هیچ گامی نشده است. جالب است که اوباش مخالف‌نمای حکومت اسلامی که در سایت‌ها، وبلاگ‌ها و روزی‌نامه‌های به اصطلاح اصلاح‌طلب و «آزادیخواه» در باب همه چیز و خصوصاً «آزادی» و «آزادیخواهی» شب و روز قلم‌فرسائی‌ها می‌کنند، برای فراهم آوردن امکان دسترسی خوانندگان ایرانی در داخل مرزها به مطالب اینترنت هیچ اقدامی صورت نمی‌دهند!‌ ‌ آیا تا به حال دیده‌اید که یک سایت پرمراجع، از آن نوع که معمولاً با پول سفارتخانه‌های حکومت اسلامی در اروپا و آمریکا به راه افتاده و رایحة تعفن دولتی بودن‌شان از صد کیلومتری مشام را می‌آزارد برای هزاران مراجع ایرانی خود در روز یک فیلترشکن معرفی کند؟ خیر! و مسلم بدانید که اگر این حکومت «شترگاوپلنگ» هزار سال دیگر هم سر کار بماند، این جماعت خودفروخته که از آزادی فقط «وراجی» کردن در مورد آن را هدف قرار داده‌اند، امکان ندارد دست به چنین عمل «غیرانسانی‌ای» بزنند!

این بی‌عملی و همکاری توأم با سکوت با عمال حکومت اسلامی مسلماً دلیلی است بر این اصل کلی که «آزادی قلم»، از نظر اکثریت قریب به اتفاق این «شهیدنمایان» راه ‌آزادی و آزادیخواهی یک اصل باطل است! اینان که عمری را یا مستقیماً در خدمت ساواک و ساواما گذرانده‌اند، و یا با زدن نعل‌وارونه برای احزاب و گروه‌های تمامیت‌طلب و سرکوبگر، آزادی را در آزادی این «گروه‌ها» جهت سرکوب ملت توجیه کرده‌اند، کاری با «آزادی قلم» ندارند. به صراحت بگوئیم، آزادی قلم عمده‌ترین دشمن هم‌اینان است، و بدانیم که دولت احمدی‌نژاد با این جماعت «آزادیخواه‌نما»، ‌ نه در این اصل ویژه که در بسیاری اصول‌دیگر همفکر و هم‌سوست!‌ یادمان نرفته که چه کسانی با شاه مخالفت می‌کردند، و دیدیم زمانیکه به قدرت رسیدند تا چه حد از سرکوب‌های پهلوی‌ها در عمل تجلیل کردند!‌ زندان اوین را اگر شاه ساخت حکومت اسلامی بهترین استفادة ممکن را از آن صورت داده؛ خلاصه بگوئیم این بوزینه‌های «آزادیخواه‌نما»‌ و آن جانیان «آزادی‌کش» همگی در یک درگاه ایستاده‌اند، درگاه خدمت به بیگانه و استعمار!

صحبت از «هشدار» در میان بود! بله ما هشدار دادیم که این حکومت در راستای گسترش فقر فرهنگی، قصد براندازی اینترنتی نیز دارد. در مطالب گسترده‌ای از حضور صدها اوباش حکومت بر روی اینترنت تحت عنوان «وبلاگ‌نویس»، «سایت‌دار» و … سخن به میان آوردیم، حتی برخی آدرس‌ها را نیز تلویحاً اعلام کردیم. ولی از آنجا که نان استعمار کوری می‌آورد، بعضی‌ها این کوری وارداتی را به جان خریدند‍!

امروز برخی خبرگزاری‌ها، خصوصاً «بی‌بی‌سی» سخن از حضور ده‌هزار وبلاگ نویس بسیجی در آیندة نزدیک بر خطوط اینترنت به میان آورده‌اند. البته ما بر خلاف عمال حکومت به آزادی قلم اعتقاد داریم و به هیچ عنوان مخالف وبلاگ‌ نوشتن بسیجی‌ها نیستیم. مشکل اینجاست که حکومت جمکران وبلاگ‌نویسی اینان را در تخالف با دیگر وبلاگ نویسان «تعبیر» می‌کند؛ به عبارت دیگر، از هم امروز فیلترینگ وبلاگ‌ها را به شدت تشدید کرده، تا اینان بیایند و امثال نویسندة این وبلاگ را، که به زعم حاکمان جمکران قصد کودتای مخملین اینترنتی دارد، عقب نشانده میدان را به دست نیروهای «ارزشی» بدهند!‌ همانطور که در بالا گفتیم، این صورتبندی عین همان شکرخوری‌های حاج روح‌الله در آغاز بلوای 22 بهمن است؛ اگر بتوان در یک چشم بر هم زدن از گشت‌ نیروهای بسیج، نویسنده و مفسر، مترجم و شاعر و رمان‌نویس و غیره تحویل جامعه داد چه بهتر از این! ولی حداقل آنان که دستی به قلم برده‌اند، می‌دانند که «کار هر بز نیست خرمن کوفتن!»

اعمال سانسور شدید بر وبلاگ‌ها، و همزمان فراهم آوردن زمینة حضور گستردة اوباش بر فضای اینترنت، اوباشی که از زبان فارسی، سبک نگارش و علوم مختلف فقط فهرستی گنگ و بی‌سروته در اختیار دارند، در عمل همان سیاستی است که از فردای کودتای میرپنج تا به امروز، در زمینة اخراج نیروی کار ایرانی از فضای اجتماعی و سیاسی کشور به دست دولت‌های متعدد صورت گرفته. امروز فضای مجازی فواصل جغرافیائی را از میان برداشته، در نتیجه فردی چون نویسندة این وبلاگ جهت نگارش به زبان فارسی و ایجاد ارتباطی هر چند بسیار ضعیف با دیگر فارسی‌زبانان نیازی به گذشتن از فیلترهای سانسور استعماری ندارد!‌ جهت ایجاد همین ارتباط، حضور وی نیز در جامعة ایران و تحمل سرکوب مستقیم ابزاری دولت دیگر «ضروری» نیست، در نتیجه ارتباطاتی در سطح جهانی برقرار شده که از تأئید سرمایه‌سالاری آمریکائی به هیچ عنوان برخوردار نخواهد بود!‌ و این صورتبندی از نظر حاکمیتی که تا مغز استخوانش خدمتگزار شناخته شدة امپریالیسم آمریکاست، غیرقابل قبول می‌نماید! آنچه این قلم می‌نگارد تلاش جهت کودتای مخملین توصیف می‌شود، در شرایطی که از روز 22 بهمن 1357 همین اوباش در جامعة ایران هر هفته را با یک کودتای نظامی و بسیار «غیرمخملین» آغاز کرده‌اند!

همانطور که در مطالب دیگر عنوان کرده‌ایم، حکومت اسلامی چشم امید بر یک صورتبندی سیاسی ویژه دارد: حمایت مسکو!‌ دولتمردان متعدد در حکومت روسیه بارها عنوان کرده‌اند که امتداد منافع اقتصادی و استراتژیک خود را در ایران علیرغم هر گونه تغییر سیاسی خواستارند. این صورتبندی بسیار گسترده‌تر از آن است که به نظر می‌آید! در نتیجه دولت جمکران به این صرافت افتاده که اگر با «لات‌بازی» و سرکوب ملت ایران بتواند خود را در چارچوب منافع کلان واشنگتن قرار دهد، حفظ امتداد منافع مسکو نیز به این ترتیب قابل تحصیل خواهد بود! ولی این را خدمت حضرات جمکران بگوئیم که اگر در فضای عادی چنین شکرخوری‌ها را بتوان در چارچوب خدمات ارزنده به امپریالیسم بین‌الملل صورت داد، در فضای مجازی از این غلط‌ها نمی‌توان کرد. فضای مجازی موهبتی است برای ملت‌ها و سمی‌ است مهلک برای حاکمیت‌های مستبد و دست‌نشانده!

در ثانی اگر حکومت جمکران تا این حد از فعالیت‌ وبلاگ‌نویسان نگران و ناراحت است، چرا همچون همکاران سانسورچی «مائوئیست» خود در چین، «آی‌پی» شرکت‌های خدمات وبلاگ در خارج از کشور را کاملاً «فیلتر» نمی‌کند؟ این چه نوع تبلیغاتی است که یک حاکمیت به راه می‌اندازد، و هدف اصلی از چنین تبلیغات مسخره‌ای چه می‌تواند باشد؟ رشد به اصطلاح چند صد برابر استفاده از اینترنت در ایران طی چند سال، مطلبی که توسط حکومت جمکران مرتباً در بوق و کرنا گذاشته شده، اگر واقعیت دارد که خود نشانه‌ای است از حماقت و ضدونقیض‌گوئی اینان، و اگر واقعیت ندارد، می‌باید پرسید به چه دلیل این حکومت قصد القاء این دروغ شاخدار را به جهانیان دارد که ملت سرکوب‌ شده، سانسور شده و اسیر در پنجة خفقان یک حاکمیت قرون وسطائی از نظر استفاده از فناوری اینترنت در ردة 17‌ام جهان قرار گرفته! واقعاً مسخره است.

ولی همانطور که پیشتر هم گفته‌ایم «ضدونقیض‌گوئی» یکی از سجایای حاکمیت‌های استعماری است. اینان موجودیت‌شان در عمق همین ضدونقیض‌گوئی‌ها توجیه می‌شود. وبلاگ‌هائی که می‌توانند تماماً سانسور شوند، و خطوط اینترنت که می‌تواند به صورت کامل قطع شود، نه کاملاً سانسور خواهند شد و نه کاملاً منقطع! این حکومت قصد آن دارد که تحت فرامین اربابان ینگه‌دنیائی‌اش از مسئلة اینترنت نیز یک لولوی سرخرمن تحویل مردم این مملکت بدهد! تا زمانی برسد که اربابان قصد جابجائی این مترسک‌ها را با دیگر عمال خود داشته باشند! در آنزمان، با تکیه بر تبلیغات و فضاسازی‌های ویژه‌ای که دیگر در ید کنترل حکومت دست‌نشاندة جمکران نیست، مطمئن باشیم پیش‌بینی‌های دولت احمدی‌نژاد در مورد کودتای مخملین به سرعت جامة عمل خواهد پوشید! به میدان آوردن «نیروهای بسیج» در حیطة نگارش، تحلیل و بررسی مسائل اجتماعی، فقط وسیله‌ای است جهت ایجاد نارضایتی و تشدید بحران‌های اجتماعی! و این عملیات هیچگاه خارج از دستورهای ارباب صورت نگرفته و نمی‌گیرد. با این وجود خدمت اینان عرض کنیم که بسیاری از وبلاگ‌نویسان خواهند نوشت، و اینکار را به کوری چشم‌ شما و چشم اربابان گاوچران‌تان ادامه می‌دهند!

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

فیلترشکن‌های جدید20نوامبر2008

www.viridianway.info
www.authorizedaccess.biz
www.tealway.info
www.tomador.com
www.lemonway.info
www.carmineway.info
www.bblacklabelads.com
privacybrowsing.info
www.apricotway.info
www.saffronway.info
www.bloxaway36.info
www.cyanway.info
www.beigeway.info
www.puceway.info
www.mauveway.info
www.malachiteway.info
ulpu.net
www.bloxaway12.info
www.bronzeway.info
www.anoniemsurfen.info
www.ochreway.info
www.cpusurf.com
www.ivoryway.info
www.freedomhulk.info
www.zhtml.com
www.webunleashed.info
www.bloxaway14.info
www.bloxaway18.info
www.frikovihost.com
www.denimway.info
www.scoobysurf.info
www.unblockmewebsite.info
www.magentaway.info
www.orchidway.info
www.goldenrodway.info
www.unblockwebsites.cn
www.auburnway.info
www.bloxaway3.info
777surfer.info
www.sslproxy.us
visitfacebook.info
www.bloxaway23.info
www.surfstudent.info
www.asparagusway.info
www.studybook.biz
www.eggplantway.info
www.surfstudy.info
www.olivineway.info
proxysugar.com
www.icysurf.info

تخم طلا!

شیوه‌های برخورد احتمالی باراک اوباما با حکومت اسلامی مدتی است که در رأس اخبار کشور قرار گرفته. در اینکه این «برخورد» اصولاً وجود خارجی خواهد داشت، و یا اینکه صرفاً دنباله‌ای است بر سیاست‌‌های متداول و موش‌وگربه‌بازی‌های حکومت ملایان با اربابان آمریکائی‌شان، جای بحث و گفتگو باقی است. ولی در شرایطی که گروهی از ملایان و عمال کلاهی‌ آنان به صراحت از موضع‌گیری‌های «فرهنگی» بسیج سخن به میان آورده‌اند، می‌باید دریافت که حکومت اسلامی برخورد در سطح جامعه را نه تنها قریب‌الوقوع می‌داند که با تکیه بر اوباش سازمان یافته که تحت عنوان «بسیج مستضعفین» بینوایان شهری را به چماق حکومت تبدیل کرده قصد «سرکوب» جریانات مخالف را دارد!

ولی نخست می‌باید از باراک اوباما و سیاست‌هائی که وی به عنوان ریاست جمهور ایالات متحد در شرایط فعلی می‌تواند بر منطقه حاکم کند سخن به میان آورد. می‌دانیم که صحیح نیست حضور صدها هزار تفنگچی یانکی در منطقه را، به آنصورت که بسیاری تحلیل‌گران در بوق و کرنا می‌گذارند، صرفاً به عنوان عامل قدرت‌نمائی ایالات متحد به بحث وارد کرد. این تفنگچی‌ها اگر در بطن روابطی می‌توانند عاملی تعیین‌کننده برای سیاستگذاری‌های واشنگتن در ایران و کل منطقه شوند، حضورشان در برد آتش نظامیان منطقه ـ این آتش صرفاً متعلق به ایران، عراق و یا کشورهائی از این دست نیست ـ نقطه‌ ضعفی بسیار کلیدی برای واشنگتن نیز خواهد شد. در نتیجه، باراک اوباما می‌باید بحرانی را در چندین لایة متفاوت اداره کند.

موضع روسیه در مورد طالبان‌پروری انگلستان و آمریکا امروز کاملاً روشن شده. از اظهارات لاوروف، وزیر امورخارجة روسیه چنین استنباط می‌شود که اهداف اسلام‌پروری ایالات متحد نمی‌تواند مورد تأئید روسیه قرار گیرد. البته در شرایط فعلی کرملین در برابر اسلام موضع‌گیری نخواهد کرد، موضع‌گیری در تخالف با گروه‌هائی صورت می‌گیرد که همچون طالبان، القاعده و اوباش سازمان‌یافته در حکومت اسلامی، تحت عنوان اسلام‌گرائی، ناب‌گرائی، شیعی‌مسلکی و هزار بهانة دیگر، در عمل آب به آسیاب سیاست‌های واشنگتن در مرزهای روسیه می‌ریزند. اگر آمریکا تحت فشار روسیه ناچار به عقب‌نشینی از مواضع «اسلام‌پروری» خود باشد، این سوال مطرح است که اوباش جایگزین «حزب‌الله» در ایران از نظر آمریکا چه کسانی می‌توانند باشند؟

به اعتقاد ما تقابل «فرضی» میان دولت و مجلس جمکران، دقیقاً در همین راستا صورت گرفته. می‌دانیم که دولت نمایندة همان اقشاری است که اوباش حزب‌الله را تحت عنوان نمایندگان ملت به این مسجدک مسخره فرستاده‌اند. در نتیجه، «دعوای» این دو نهاد امام‌زمان دلیلی جز فروپاشی در مواضع آمریکائی‌ها نمی‌تواند داشته باشد. البته پیشتر نیز عنوان کرده بودیم که دولت به دلیل برخورداری از موضع اجرائی مجبور است که خطوط ترسیم شده از جانب مسکو را بیش از مجلس مد نظر قرار دهد، ولی تصمیم‌گیرندة پایه‌ای در این حکومت «شترگاوپلنگ» آمریکاست، نه هیچ دولت دیگری. خبرگزاری فارس‌نیوز که در ادعاهای جمکرانیان «خیلی نزدیک به دولت» معرفی می‌شود، امروز، 17 نوامبر 2008، سخن از تشکیل یک گروه کاری جهت برطرف کردن اختلافات میان دولت و مجلس به میان آورده:

«در پي بروز برخي اختلاف نظرها بين نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و اعضاي كابينه دولت نهم […] كميته‌اي […] تشكيل و كار خود را براي رفع برخي سوءتفاهم‌هاي ايجاد شده آغاز [می‌کند].»

اما این به اصطلاح کمیته اصولاً چرا تشکیل می‌شود؟ مگر بررسی «اختلافات» بین نمایندگان و اعضای کابینه می‌باید در کجا حل و فصل شود؟ تشکیلات مجلس دقیقاً برای بررسی همین نوع اختلافات از روز اول ‌پیش‌بینی شده. بیرون کشیدن بررسی این اختلافات از دامان مجلس و جلسات علنی آن، و واگذاردن این بررسی‌ها به کمیته‌های «مخفی» و پشت پرده‌ چه معنائی می‌تواند داشته باشد؟ خلاصه بگوئیم، حاکمیت قصد دارد «بحران ساختاری» خود را، که به دلیل بی‌تکلیفی، تذبذب و دستپاچگی ایالات متحد در منطقه به راه افتاده، با تکیه بر این نوع کمیته‌های «مخفی» از چشم ملت پنهان دارد. چون حضور نماینده در مجلس فقط به درد کنکاش در امور اجرائی کشور می‌خورد. قرار نیست که نمایندگان نقش دیگری داشته باشند.

از طرف دیگر در شرایطی که دولت به شدت تضعیف شده، و مجلس نیز صرفاً بر طیفی بسیار باریک از اوباش و محافل اوباش‌پرور حکومت تکیه دارد، و در همین مقطع بحرانی نیز نمی‌توان از هم‌سازی و همکاری اینان با یکدیگر مطمئن بود، این سئوال جالب مطرح می‌شود که «با انتخابات آینده چه می‌کنند؟!» انتخاباتی که به زعم مشتی دیگر از ملایان و گروهی دیگر از اوباش شهری قرار است «مخالفان» احمدی‌نژاد را در قالب «اصلاح‌طلب» با تکیه بر آراء میلیونی «مردم مسلمان» و خصوصاً شیفتگان مقام معظم به کاخ‌ ریاست جمهوری رهنمون شود! حالا بیا و درست‌اش کن!

در واقع دعوای دو جناح حکومت جمکران در مجلس و دولت بر سر همین «انتخابات» است. اینان می‌دانند که عملاً کسی در این به اصطلاح انتخابات شرکت نخواهد کرد، و حتی اگر مشتی شیخ مافنگی را تحت عنوان اصلاح‌طلب به رقابت‌های این انتخابات بکشانند، نتیجة نهائی با هیاهوئی که در دوم خرداد توسط انگلیس و شبکه‌های داخلی آن بر محور حضرت ریاست جمهور فرهیختة ملت ایران، حاج «سیدخندان» به راه افتاد دیگر تکرار شدنی نیست. خلاصه بگوئیم، ریاست جمهور آیندة جمکران هر که باشد، نه تنها در سکوت کامل و بدون هر گونه همیاری و همکاری رأی‌دهندگان «انتخاب» خواهد شد، که در همان «سکوت» در کاخ‌ریاست جمهوری به جلسة ویژة «دست‌بوسی» دم‌کلفتان می‌رود.

بنیاد ریاست جمهوری در حکومت اسلامی، به دلیل سوءاستفاده‌ها، و قرار گرفتن افراد نامناسب در رأس آن از روز نخست به شدت آسیب دیده، و دیگر قابلیت احیاء را از دست داده! مرداری است که به تدریج بوی تعفن آن بر می‌خیزد. رؤسای جمهور پس از فروپاشی پهلوی‌ها، هیچگاه نتوانستند برای موضع ریاست جمهوری در کشور ایران اعتبار و ارزشی اجتماعی و سیاسی کسب کنند، و اینک در وانفسائی که شاهدیم، نمی‌توان بیش از گذشته‌ها از انتخابات ریاست جمهوری انتظار داشت.

و دقیقاً به همین دلیل است که «خبرگزاری» کذا، از قول ملایان و روضه‌خوانان ساواکی در هر بزنگاه بر نقش «سرنوشت‌ساز» بسیج تکیه دارد! البته جای تعجب نیست. چرا که وحشت از تحولات غیر قابل کنترل اجتماعی و سیاسی حکومت را به شدت متزلزل کرده. می‌دانیم که سازمان بسیج مستعضعفان هیچ ارتباطی با مستضعف در مفاهیم مالی و اقتصادی کلمه ندارد. اینان اگر مستعضف‌اند، استضعاف‌شان را می‌باید در زمینة دانش و فرهنگ و اعتباراجتماعی و درجة فهم و شعورشان جستجو کرد. بسیج مستضعفان همان است که سازمان‌ پیراهن‌مشکی‌ها و یا پیراهن قهوه‌ای‌ها برای آدولف هیتلر بود. گروه‌های سازماندهی شدة سرکوبگری که به عنوان اهرم‌های فاشیسم و استبداد و تحکیم فساد دستگاه اداری‌ عمل می‌کنند. هم امروز، فارس نیوز از قول سه ملای مکار به نام‌های امینی، مکارم و همدانی سه تیتر در ثنای همین تشکیلات «بسیج»، تحویل خوانندگان خود ‌داده!‌ موضع‌گیری‌های این خبرگزاری کاملاً روشن است؛ آخوند جماعت، خصوصاً نوع حکومتی آن که نان «ولی فقیه» می‌جود، مرتب در بارة بسیج و سپاه تعریف و تمجید بلغور می‌کند. «مهم»، گزافه‌گوئی‌های اینان نیست! مسئلة مهم در بوق گذاشتن مزخرفات این پیرمردهای خرفت از طرف «فارس‌نیوز» است.

به هر تقدیر در یک مسئلة اساسی تردیدی نداریم، دولت احمدی‌نژاد با تکیه بر ایجاد وحشت، برپائی مانورهای خیابانی و استفاده از سخنان پوچ ملایان سعی در امنیتی کردن هر چه بیشتر فضای اجتماعی و نهایت امر تحمیل نظرات حکومت بر مردم دارد. ولی می‌باید قبول کرد که این نوع «امنیتی» کردن مواضع دولت، که اینبار با تکیه بر «یونیفورم‌پوش‌ها» صورت می‌گیرد، به تدریج راه بر اوباش «لباس‌شخصی» که پایه‌گزاران واقعی وحشت در حکومت اسلامی بودند بسته. با اینهمه راه خروج از بحران‌های اجتماعی مسلماً تکیه بر اسکادران‌های یونیفورم پوش نیست. در این راه نیز، همچون گذشته‌ها، مسلماً حمایت‌های فرامرزی نقشی اساسی خواهد داشت، ولی «مرغ طلائی» اسلام، اگر در گذشته پس از برقراری فضای امنیتی و تأمین سرکوب گسترده در داخل برای حکومت تخم‌ دوزردة خوبی می‌گذاشت، و این «تخم» به دهان مقام معظم خیلی مزه می‌کرد، امروز دیگر تخم طلا نه از مقعد این مرغ ‌که از مقعد باراک اوباما نیز در دامان مقام معظم نخواهد افتاد.

آمریکا هنوز تا گریبان درگیر بحران مالی و اقتصادی است، شواهدی نیز در دست نیست که این بحران رو به پایان داشته باشد. هم امروز صنایع خودروسازی رونو در فرانسه خبر از کاهش 25 درصدی در تولید خودرو دارد! کنگرة ایالات متحد نیز سرنوشت سه صنعت اصلی خودروسازی در ایالات متحد را به بحث ‌گذاشته؛ اینهمه در شرایطی که کاخ‌سفید اعطای بودجة ویژه جهت «نجات» صنایع خودروسازی را صریحاً تکذیب کرده! ولی می‌دانیم که این اصل قبول عام یافته که صنایع خودروسازی در این مقطع، بدون حمایت گستردة دولت دیگر قادر به حفظ موجودیت خود نیست. بیکاری گسترده‌ای که بر پایة بحران مالی در آمریکای شمالی، اروپا و نهایت امر دیگر مناطق جهان به راه خواهد افتاد چه پیامدهائی دارد؟ این سئوال هر ناظر بی‌طرفی را شدیداً نگران خواهد کرد.

در شرایطی که بحران مالی، مغز استخوان سرمایه‌داری آمریکا، سرمایه‌داری اروپا و دست‌نشاندگان‌شان در جهان سوم را که دولت جمکران در رأس‌ آنان قرار گرفته همچون خوره از درون نابود می‌کند، ایالات متحد هنوز درگیر دو جنگ ناتمام در منطقه نیز باقی مانده!‌ دو جنگی که اهرم‌های اعمال کنترل بر آن هر روز بیش از پیش از دست‌های واشنگتن خارج می‌شود. کابینة پیشنهادی باراک اوباما، در چنین شرایطی چه می‌تواند بکند؟ مسلماً اگر دوران اعتقاد به جادو و جنبل حداقل در کنگرة ایالات متحد سپری نشده بود، از هم امروز شاهد حضور گستردة جادوگران و دعانویسان، کف‌بینان و فالگیران در کنگره می‌بودیم. خلاصه بگوئیم آیندة جهان امروز بیش از پیش خارج از اختیار اهرم‌های تعیین کنندة محافل سنتی جهانی قرار گرفته، و این اصل بیش از دیگر کشورها در مورد ایران، به عنوان یکی از مراکز التهابات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی صدق خواهد کرد.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

فیلترشکن‌های جدید18نوامبر2008

http://www.freedombridge.info
http://www.proxsurf.biz
erdik.cn
http://www.111987.com
wbproxywebsurfing.info
http://www.unrestrictable.biz
ulpu.net
http://www.0042.org
http://www.unblockwebsites.cn
noworkforme.info
http://www.unblockmyspace.me
visitfacebook.info
notoneway.com
http://www.52034.info
taem.info
http://www.metalsurf.biz
eh0.info
http://www.escapeme.info
proxy12345.com.cn
http://www.tomador.com
unlockblock.info
https://winnerinverter.com
wbfreewebproxy.info
anonymous.si
http://www.cleany.biz
surfinganon.info
http://www.xsurfen.nl
bestonlineprivacy.info
http://www.proxyhit.com
syswebs.info
http://www.letmesurfnow.info
http://www.geekfront.com
http://www.workbypass.com
http://www.surfree.info
http://www.spywareprotector.biz
http://www.fireproxy.com
http://www.lovems.info
http://www.frikovihost.com
http://www.insaneproxy.com
http://www.sslproxy.us
xprox.net
proxysugar.com
9qt.info
http://www.authorizedaccess.biz
http://www.freehider.biz
http://www.4own.info
http://www.bypasschannel.info
http://www.iphone2shop.com
7749c.info
http://www.unlogger.biz

باراک و بحران!

همانطور که شاهدیم انتخابات ایالات متحد برگزار شد، و به احتمال زیاد نتیجة این انتخابات، آمریکا را در آیندة نزدیک بر سر یک دوراهی سرنوشت‌ساز قرار خواهد داد. این دو راهی شاید در شرایط فعلی با چشمان غیرمسلح به صراحت تشخیص داده نشود، ولی بحران در راه است؛ نمی‌باید از وقوع آن در هفته‌های آینده متعجب شد. صرف برگزیدن یک رنگین‌پوست به مقام ریاست جمهوری در کشوری که پایه‌های روابط اجتماعی، فرهنگی و خصوصاً اقتصادی آن هنوز با نژادپرستی، در ویراست‌هائی بسیار هولناک و ابتدائی دست به گریبان است، می‌تواند انگیزه‌ای بسیار مناسب جهت دامن زدن به بحران‌های گستردة سیاسی و اجتماعی شود، ولی رنگین‌پوست بودن اوباما تنها معضلی نیست که دولت جدید در مقابل خود دارد. شرایط فعلی از بسیاری جنبه‌ها دقیقاً ثبات و آرامش آمریکا و نظام سیاسی و اقتصادی آن را هدف قرار داده، تصور اینکه دولت آینده بتواند از تمامی این فروپاشی‌ها سالم و سرحال پای بیرون بگذارد، بسیار دور از انتظار است.

از آنجا که بحران‌های آینده در بطن حاکمیت ایالات متحد، به اعتقاد نویسندة این سطور بیشتر بازتابی خواهد بود از بازبینی‌های پایه‌ای در شرایط استراتژیک جهان توسط قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای، نخست می‌باید به بازبینی‌های استراتژیک که روسیه پس از بیرون آمدن از دوران وانفسای یلتسین به تدریج آن‌ها را در سیاست‌های داخلی و خارجی خود ادغام کرده نگاهی بیاندازیم. در این میان «بحران مالی»، یا هر آنچه به این نام در نظام رسانه‌ای جهان معرفی می‌شود، مسلماً «شاخه‌ای» خواهد بود از همین بازبینی‌ها. با این وجود نمی‌باید از بررسی آرایش نیروهای نظامی در جبهه‌های «نامرئی» اروپای مرکزی، جبهه‌هائی که تنش‌های «نظامی ـ امنیتی» بر محور آنان فاصلة چندانی با بحران‌های «جنگ‌سرد» ندارد، روی گرداند. و در همین راستا استراتژی‌های ایالات متحد در مورد دو کشور کلیدی و بسیار با اهمیت: چین و هند، می‌تواند هم زمینة امتداد احتمالی بحران‌های جهانی را روشن کند، و هم نقش این دو کشور را در نظام‌های مالی و اقتصادی آیندة جهانی به صورتی برجسته‌تر ترسیم نماید. نهایتاً امتداد بحران در خاورمیانه نیز مطرح خواهد شد؛ مسئلة نفت، شاهرگ‌های تجارت نفت‌خام، و سرنوشت ارزهای حاصل از فروش نفت‌خام به شرکت‌های غربی خود موضوعی جالب و بسیار گسترده است.

با این وجود از آنجا که یک بررسی همه جانبه در وبلاگ امکانپذیر نیست، کار را از بررسی نقش روسیه، و سرمایه‌داری نوپای این کشور در روابط اقتصادی و مالی در چارچوب تولید و فروش نفت‌خام آغاز می‌کنیم. می‌دانیم که طی سال‌های جنگ‌سرد اتحادشوروی عمده‌ترین صادرکنندة نفت خام در جهان بوده. و با تکیه بر چنین تاریخچه‌ای، امروز کشور روسیه از نظر قدرت تولید و صادرات در مقام یکی از مهم‌ترین کشورهای نفتخیز جهان قرار ‌می‌گیرد. اینکه نفت صادراتی روسیه چگونه در اقتصاد غرب به چرخش در خواهد آمد، جای بحث و گفتگوی بسیار جدی دارد.

می‌دانیم که در اقتصاد کشورهای غرب، اگر مواد خام به عنوان یکی از کلیدی‌ترین عوامل تولید از ارزشی غیرقابل تردید برخوردار می‌شود، سرنوشت ملت‌هائی که صاحبان اصلی این مواد خام‌اند، آنقدرها شبهه‌برانگیز نیست. خلاصه بگوئیم، ملت‌های دارندة مواد خام هر یک در چرخه‌ای استعماری در بطن یک اقتصاد بسیار پیشرفته‌تر از اقتصاد بومی خود مغروق خواهند شد؛ چرخه‌ای که نهایت امر با به حرکت در آوردن مواد خام «ارزان و مهیا و حاضر و آماده» در نظام تولید، بهای پرداختی برای همین مواد خام را نیز از طریق چرخه‌هائی «ثانویه» دوباره به درون اقتصاد غرب تزریق خواهد کرد.

به همین دلیل است که در اکثریت کشورهای نفتخیز جهان، حاکمیت‌ها علیرغم برخورداری از این منابع طبیعی به هیچ عنوان ارزهای حاصل از فروش را در ساختارهای استراتژیک، از قبیل راه ‌و جاده، بندرگاه، خطوط‌راه‌آهن، صنایع سنگین، تولید برق، سدسازی و خدمات و بانک‌ و بیمه سرمایه‌گذاری نخواهند کرد. قسمت عمدة «ارز» حاصل از فروش نفت در این حاکمیت‌ها به امر «مقدس» واردات از کشورهای صنعتی و سرمایه‌داری اختصاص می‌یابد. وارداتی که در عمل، چندین برابر ارز حاصله از فروش نفت را به درون نظام‌های صنعتی بازمی‌گرداند. بحران اقتصادی‌ای که طی چند سال گذشته علیرغم افزایش شدید قیمت نفت در کشورمان ایجاد شده یک نمونة زنده از این نوع اقتصاد استعماری است. با این وجود تصور اینکه کشورهای صنعتی بتوانند چنین صورت‌بندی استعماری‌ای را به روسیه به عنوان یکی از بزرگ‌ترین قدرت‌های نظامی جهان، و مهم‌ترین تولیدکنندة تسلیحات در سطح جهانی نیز تحمیل کنند گزافه به نظر می‌رسد.

به عبارت دیگر، در مورد روسیه اعمال چرخة استعماری اقتصاد نفت از طرف غرب غیرممکن است. ارز حاصل از فروش نفت روسیه به مسیرهای دیگری جز آنچه تا به امروز پیش‌بینی شده، و در داخل خاک این کشور هدایت خواهد شد. حال این سئوال پیش می‌آید که حاکمیت روسیه در ارتباط با «متحدان» امروزی خود در غرب چگونه می‌تواند این رابطة نوین را اداره کند؟ آیا مسکو با پشت کردن به دیگر کشورهای تولیدکننده خواهد توانست به شیوة مناسب‌تری منافع عمدة خود را محفوظ دارد، یا اینکه همکاری‌های گسترده میان اوپک و مسکو قابل پیش‌بینی است؟ و اگر چنین همکاری‌هائی قابل پیش‌بینی است، دامنة آن تا به کجا کشیده خواهد شد؟ این‌ها سئوالاتی است که در حال حاضر در بطن محافل سرمایه‌داری غرب مسلماً در معرض گمانه‌زنی قرار دارد.

می‌دانیم که علیرغم اهمیت روزافزون، نفت‌خام از نظر کلی با گندم، برنج، شکر و دیگر مواد اولیة استراتژیک تفاوت عمده‌ای دارد؛ نفت‌خام فی‌نفسه فاقد ارزش است. ارزش نفت خام فقط از طریق تزریق این مادة اولیه در اقتصادی به دست می‌آید که بر محور استفادة گسترده و روزافزون از آن در غرب بر پا شده. در نتیجه، تا زمانیکه روسیه قادر به ایجاد یک اقتصاد گسترده و فراگیر، همچون نمونة غرب بر محور نفت‌خام نباشد، فروش این مادة خام در بازارهای جهانی در رأس فعالیت‌های اقتصادی دولت مسکو قرار خواهد گرفت. ولی فراموش نکنیم که ارتباط مسکو با کشورهای خلیج‌فارس، آفریقا و یا آفریقای شمالی، ارتباطی که امروز هر چه بیشتر از جانب کرملین استراتژیک تعریف می‌شود، در آینده می‌باید در سایة روابط گستردة روسیه با شرکت‌های نفتی به منصة ظهور برسد! آیا روسیه قادر است همزمان به سه هدف اصلی دست یابد؟ یعنی در آن واحد هم منافع «ویژه‌ای» برای مسکو در ارتباط با پایتخت‌ کشورهای صنعتی بجوید، هم بر محور روابط استراتژیک با کشورهای جهان سوم و تولیدکنندة نفت روابط ویژه‌ای با ملت‌ها و منافع ملی آنان برقرار کند، اینهمه بدون تحریک حساسیت‌های مالی و اقتصادی شرکت‌های غربی در مورد چگونگی تقسیم ثروت‌های تولید شده بر محور فروش و صادرات نفت؟ این سه عامل همزمان مشکل می‌تواند به منصة ظهور برسد، و مسکو در سال‌های آینده می‌باید میان این سه گزینه انتخاب خود را صورت دهد.

ولی این انتخاب آنقدرها که می‌نماید ساده و سهل نیست. اگر مسکو بیش از پیش در پی به ارزش گذاردن روابط ویژة خود با شرکت‌های غربی باشد، از دست دادن پایگاه‌های حامی روسیه در افکار عمومی ملت‌ها در جهان سوم حتمی خواهد بود. در این چارچوب روسیه مجبور است در مقام یک دولت درجه دوم قرار گرفته، روابط خود را در سیاست‌های جهانی منوط به تأئید عالیة ایالات متحد کند. این صورت‌بندی برای روسیه فقط یک مرگ تدریجی است؛ تمامی ابعاد «ابر قدرت روسیه» در این تصویر فرو خواهد پاشید، و نهایت امر نفوذ سیاسی، نظامی و در نتیجة امنیتی مسکو در کشورهای عمدة آسیا، یعنی چین و هند نیز تحت تأثیر این فروپاشی از میان می‌رود. از طرف دیگر گروهی از تولیدکنندگان نفت‌خام و گازطبیعی در جهان سوم جمهوری‌های سابقاً شورائی هستند، و فروپاشی نفوذ کرملین در این کشورها تبعات امنیتی بسیار فوری و خطرناکی برای روسیه خواهد داشت.

از این گذشته برقراری روابط گسترده با جهان سوم و اعمال فشار دائم بر اقتصاد غرب جهت تزریق نقدینگی و «ثروت» در کشورهای تولیدکنندة نفت‌خام می‌تواند غرب را از نظر پایه‌ای دچار فروهشتگی کرده، اقتصاد غرب را همانطور که طی ماه‌های گذشته شاهد بودیم به شدت تضعیف کند. حال می‌باید دید که روسیه در برابر یک اقتصاد تضعیف شده در غرب چگونه می‌تواند منافع کلان‌اقتصادی و مالی خود را به ارزش بگذارد؟ تجارت نفت‌خام از یک ویژگی اساسی برخوردار شده: هم فروشنده قصد تحصیل بالاترین درآمد را دارد، و هم شرایط خریدار در این تجارت از اهمیتی روزافزون برخوردار می‌شود! اگر خریدار نتواند این مادة خام را آنطور که باید در چارچوب اقتصاد خود به حرکت در آورد ـ این چرخه همانطور که در بالا دیدیم نوعی چپاول ملت‌های جهان سوم شده ـ خرید نفت‌خام صدمة‌ شدید می‌بیند، و بسیاری از پروژه‌های «خفته» در اقتصاد غرب که فقط به دلیل «مهیا» بودن نفت‌خام ارزان قیمت در ورطة فراموشی افتاده‌اند، از نو سر بر آورده، به تدریج راه‌های نوینی جهت تولید انرژی، تأمین مواد خام لازم، و … جهت به انزوا کشاندن ارزش صنعتی نفت‌خام ارائه می‌دهند! و عقب‌نشینی ارزش استراتژیک نفت خام می‌تواند مواضع اقتصادی روسیه را در بطن روابط جهانی به شدت تضعیف کند.

در این بررسی شتابزده به صراحت می‌توان دید که هر چند تغییرات وسیع اقتصادی در آینده‌ای نزدیک گریبان حاکمیت ایالات متحد را خواهد گرفت، چنین تغییراتی برای دیگر کشورهای جهان، خصوصاً آنان که در رأس مسائل مالی، اقتصادی و نظامی قرار گرفته‌اند ـ روسیه مسلماً از جمله مهم‌ترین‌شان است ـ آنقدرها پیام‌آور نشاط و شادی و خوشحالی نخواهد بود. حال می‌باید دید که ملت‌های همیشه بازندة جهان، یعنی ملت‌های جهان سوم در بحران‌های آتی تا چه حد می‌توانند منافع فراموش‌شدة خود را به ارزش گذارند؟ این بوتة آزمایشی است که در ماه‌های آینده در اختیار ملت‌ها قرار می‌گیرد، و طی روند تقسیم کارت‌ها در روابط نوین بین‌المللی می‌باید دید سهمی که ملت‌ها قادرند در این آزمون به خود اختصاص دهند چیست! و این بحثی است جداگانه.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

فیلترشکن‌های جدید16نوامبر2008

http://www.surfontime.info
notoneway.com
http://www.coolprox.co.uk
q39.info
cloaki.info
http://www.wimpedout.com
http://www.ninjaviagra.info
http://www.cenculsurf.info
http://www.ninjalingerie.info
unlockblock.info
wbschoolproxy.info
http://www.111987.com
http://www.ninjaeducation.info
http://www.escapeme.info
http://www.ninjacredit.info
http://www.0222.org
http://www.hidemenow.ws
http://www.hulksurf.info
http://www.stopblockingme.info
http://www.tindorafarms.com
a9v.info
wbfreewebproxy.info
http://www.surfmath.info
http://www.undercovertunnel.info
http://www.letmesurfnow.info
batmanproxy.info
privacycloak.info
1a7.info
visitfacebook.info
http://www.internettunnel.info
http://www.0042.org
bestonlineprivacy.info
http://www.stylesurfer.info
prox.si
http://www.surfcalculus.info
4don.info
http://www.fam3squad.com
http://www.workbypass.com
http://www.privacylocker.info
http://www.surfree.info
http://www.4own.info
http://www.privacyace.info
http://www.xsurfen.nl
http://www.55889.info
http://www.52034.info
http://www.ninjastudentloans.info
taem.info
ulpu.net
erdik.cn
noworkforme.info

دود و دین

با خارج کردن برخی سرفصل‌های اقتصادی از برنامة نشست «ژـ20»، در عمل شاهدیم که امکان تصمیم‌گیری سرنوشت‌ساز در بارة مشکلات اقتصاد جهان را، حداقل در بطن اجلاس فعلی نمی‌توان انتظار داشت. در این اجلاس طرح‌هائی که از طرف برخی دولت‌ها جهت اعمال کنترل بر روند مسائل مالی پیش‌بینی شده بود، و در رأس آن‌ها حذف «حساب‌های سری» در برخی نظام‌های بانکی قرار داشت، معلق خواهد ماند! بهانه نیز کاملاً روشن است: وجود «خلاء سیاسی» به دلیل انتخابات اخیر در واشنگتن! عکس‌العمل بورس نیویورک در برابر این خبر «خجسته‌پی» فوری و فوتی بود؛ داوجونز که بیش از 3 درصد ارزش خود را امروز از دست داده بود، با پخش این خبر در جهشی «تاریخی» قسمت عمدة فروپاشی‌های امروز را جمع‌وجور کرد! هر چند که با در نظر گرفتن شرایط اقتصادی جهان مشکل‌ می‌توان به آیندة نمودارهای بازار بورس امیدوار بود.

از طرف دیگر پیش از حضور مدودف، رئیس جمهور روسیه در نیس جهت مذاکره در مورد مسائل مختلف میان اتحادیة اروپا و روسیه، ولادیمیر پوتین نخست وزیر این کشور به صراحت اجلاس «ژ ـ20» را مورد انتقاد قرار داده، گفت که ایالات متحد قصد ندارد از نقشی که در چارچوب رهبری اقتصاد جهانی در اختیار داشته به سادگی دست بر دارد! نقشی که به صراحت اینک به نقطة پایانی خود نزدیک می‌شود، و امیدی جهت حفظ ایالات متحد در رأس هرم اقتصادی جهان دیگر وجود نخواهد داشت.

پیشتر در مورد نقش اقتصاد موازی یا همان اقتصاد مافیاها و روند مسائل مالی در بطن دستجات «سیاسی‌ ـ نظامی»‌ مطالبی نوشته‌ایم. اغراق در کار نیست، این شبکة «موازی»، در مقام مقایسه با اقتصاد رسمی، از اهمیت و کمیت چشم‌گیری برخوردار است. در برخی موارد حتی نقش آن از نظر سیاسی بسیار مهم‌تر نیز می‌شود. شاید برای نشان دادن اهمیت این شبکة موازی بهتر باشد نگاهی به کشور خودمان بیاندازیم. پس از کودتای 22 بهمن و دستیابی باندهائی از بازاریان و ملایان به قدرت سیاسی، به دلیل مسائل و مشکلات استراتژیک ایالات متحد در منطقه، که جنگ افغانستان در رأس آن قرار می‌گیرد، اقتصاد ایران در چارچوب توافق‌ قدرت‌های غربی، به صورت رسمی پای در طیف اقتصادهای موازی گذاشت. همانطور که شاهدیم در کشور ایران محصولات تولیدی شرکت‌های غربی بدون هیچگونه محدودیت به مصرف‌کنندگان ارائه می‌شود، این در حالی است که شرکت‌های تولیدکنندة غرب در برابر مصرف‌کنندة ایرانی هیچ تعهدی در مورد کیفیت کالا نیز بر عهده نمی‌گیرند.

در حقیقت یکی از «محسنات» حاکم کردن اقتصادموازی بر جوامع، همین عدم تعهد تولیدکنندگان در برابر مصرف‌کننده است. شرکت‌های صنعتی غرب که این «محصولات» را در سراسر جهان به صور مختلف و در چارچوب رژیم‌های سیاسی متفاوت «تولید» می‌کنند، قسمتی را نیز جهت مصرف در بازارهای جهان سوم به صورتی که در ایران شاهدیم در اختیار مصرف‌کنندگان قرار می‌دهند. مسلماً در این تجارت «سودآور» قسمت عمدة بهره به سرمایه‌دار غربی تعلق خواهد گرفت، ولی از آنجا که ارائة کالا در کشورهائی چون ایران که در چنبرة «اقتصادموازی» گرفتار شده‌اند از طرف شرکت‌هائی با مسئولیت‌های مشخص حقوقی، مالی و اداری صورت نمی‌گیرد، عمل توزیع کالا به دست شبکه‌های مافیائی می‌افتد.

در نخستین سال‌های پس از کودتای 22 بهمن در ایران، این شبکه از طرف آنچه «کمیته‌های انقلاب» نام گرفته بود قدرت بازار را به دست گرفت، ولی پس از گذشت چند سال و تعطیلی این «کمیته‌ها»، قسمت اعظم این شبکه به قداره‌بندان سپاه پاسداران و بسیج «اهداء» شد. این شبکه‌ها نهایت امر به دست عوامل مافیائی در سپاه پاسداران و تحت نظارت محافلی متشکل از روحانیون حکومتی، برخی «شخصیت‌های» متنفذ بازاری و شبکه‌های اوباش در کشور فعال شده‌اند.

طی سه دهة اخیر، همانطور که شاهدیم این شبکه از نوشابه‌های الکلی گرفته تا دارو و محصولات بهداشتی، و از تلویزیون گرفته تا ویدئو و رایانه، همة محصولاتی را که توسط شرکت‌های غربی تولید می‌شود در اختیار مصرف‌کنندة ایرانی قرار می‌دهد. قیمت‌ها از هیچ نظارتی برخوردار نیست، خدمات پس از فروش، و گارانتی کیفیت نیز وجود ندارد! به عبارت دیگر، عمل‌ «فروش» در معنا و مفهوم حقوقی کلمه صورت نمی‌گیرد، این عمل فقط محتوائی مالی دارد. چرا که «فروش» در چارچوب یک نظام مسئول، خصوصاً در کشورهای صنعتی صرفاً به ارائة یک کالا و دریافت بهای آن توسط فروشنده محدود نمی‌ماند. «فروش»، قبول یک مجموعه مسئولیت‌ها از طرف تولیدکننده، فروشنده و توزیع کننده است. این مجموعه همانطور که می‌بینیم در مورد مصرف‌کنندة ایرانی به هیچ عنوان مورد التفات نیست. خلاصه بگوئیم روند فروش کالا در کشور ایران متعلق به هزارة سوم میلادی نیست؛ این «فروش» ارتباطی تجاری است متعلق به یکصد سال پیش!

مدتی است که بین دولت احمدی‌نژاد و محافلی در حکومت که در عمل متعلق به شبکة اقتصادموازی‌اند، و بر عرضه و قاچاق سیگار آمریکائی در کشور «نظارت عالیه» اعمال می‌کنند، برخوردهائی صورت گرفته. می‌دانیم که توزیع بی‌حساب و کتاب سیگار میان مردم، خصوصاً ارائة این محصول بیماری‌زا به صورت گسترده به جوانان و نوجوانان عملی است جنایتکارانه، خلاف اخلاق و مضر برای سلامت عمومی. مضرات استعمال دخانیات، بر خلاف ادعاها و ژست‌های «اسلامی» مسئولان جمکران از مصرف مشروبات الکلی به مراتب بیشتر است. ولی در حکومتی که برای یک بطر مشروب نمازوحشت بر پا می‌شود، شبکه‌های وابسته به همین آخوندها همه روزه میلیون‌ها‌ بسته سیگار آمریکائی را با سخاوت تمام میان جوانان و نوجوانان کشور توزیع می‌فرمایند. این شبکه در ازاء درآمدی که همه ساله بر صدها میلیارد تومان بالغ می‌شود، هیچ مالیاتی به دولت نمی‌پردازد؛ از هیچگونه سیاستی جهت قیمت‌گزاری از طرف وزارت بهداری پیروی نمی‌کند؛ فاقد شبکة توزیع «رسمی» است و نمایندگان ادارة دخانیات، وزارت دارائی و وزارت بهداری بر شبکة توزیع آن هیچ نظارتی ندارند، در نتیجه دولت هم نمی‌تواند فروش این محصول خطرناک را به جوانان و نوجوانان ممنوع اعلام کند! خلاصه بگوئیم «بازار» سیگار در ایران یکی از «بهشت‌های سرمایه‌داری جهانی‌» شده، که در سودآوری و بی‌مسئولیتی تولیدکنندگان فقط با بازار هروئین پاکستان یا بازار تریاک در کابل قابل مقایسه است.

البته در نظام حاکم بر کشور ایران دولت عملاً هیچ مسئولیتی ندارد؛ مسئولیت این حکومت در قبال نیازهای سرمایه‌داری جهانی است نه در برابر مردم ایران! در نتیجه مرگ‌های زودرس، بیماری‌های مزمن و بسیاری از بیماری‌های دیگر که صرفاً به دلیل مصرف گستردة دخانیات ایجاد می‌شود، برای دولت مسئولیتی ایجاد نخواهد کرد. و از اینرو درگیری‌های فعلی دولت با شبکة حکومتی قاچاق را نیز نمی‌باید در برخوردهای «مسئولانة» این دولت جستجو کرد. درگیری فعلی می‌باید در ابعاد دیگری تحلیل شود.

از نخستین روزهائی که دولت احمدی‌نژاد به دلیل تهدیدات مستقیم مسکو مجبور به جمع آوری شبکة «اوباش» شهری شد، چنین روزهائی را می‌بایست متصور می‌شدیم. همانطور که در بالا گفتیم شبکة اوباش یکی از عمده‌ترین ابزاری است که با تکیه بر آن اقتصادموازی در سطح یک جامعه به حرکت در می‌آید. با این وجود، از دولتی که به دست همین شبکه به قدرت رسیده نمی‌باید انتظار داشت که در برابر آن قدعلم کند. بررسی به اینجا خواهد کشید که دولت احمدی‌نژاد جهت حفظ بقاء خود در رأس قوة مجریه نیازمند تضعیف هر چه بیشتر «رقبا» شده. حال که دولت فعلی به دلیل الزامات مستقیم مسکو مجبور به اتخاذ برخی سیاست‌ها در سطح داخلی است، جای بحث ندارد که گسترش سرکوب شبکة اوباش در رأس برنامه‌های همین دولت قرار گیرد.

شبکة اوباش که در عمل بنیانگذار حکومت اسلامی است، و در غائلة 22 بهمن به دست ساواک و شهربانی پهلوی پایه‌گذاری شد، امروز در خدمت جناح‌های مخالف احمدی‌نژاد قرار گرفته، چرا که دولت و جناح وابسته به آن به دلیل تهدیدات مسکو مجبور به فاصله‌ گرفتن از سیاست‌های استعماری غرب در ایران شده‌اند.

همانطور که در مطالب پیشین عنوان کردیم، دولت احمدی‌نژاد مجبور است که در راستای استراتژی اصولی مسکو، امتداد روابط با روسیه را در رأس امور خود قرار دهد. این «امتداد» در تضاد با عاملی قرار می‌گیرد که از دیرباز غرب در روابط سیاسی ایران حاکم کرده، و آنرا «عامل گسست» ‌نامیدیم. دولت فعلی در تهران به دلیل این «بحران» دچار یک دوپارگی و فروهشتگی پایه‌ای شده؛ از یک سو منت‌دار حکومت‌های غرب است، چرا که حاکمیت را در 22 بهمن از دست آنان تحویل گرفته، و می‌باید از سیاست‌های غرب در ایران پیروی کند؛ از سوی دیگر استراتژی امتداد روابط با روسیه مستلزم گسترش پدیده‌ای خواهد بود که نهایت امر «مسئولیت پذیری» دستگاه قوة مجریه را به همراه می‌آورد. ژست‌های «مسئولانة» دولت را در برابر قاچاقچیان سیگار آمریکائی که همگی در رأس امور حکومت جمکران نشسته‌اند می‌باید بازتابی از همین «تضاد» بنیادین در بطن حاکمیت اسلامی دید.

حال یک سئوال بی‌جواب می‌ماند: این حدیث «یک دل و دو دلبر» به نفع کدام اردوگاه پایان خواهد گرفت؟ جواب ساده نیست، چرا که در درجة نخست سرانجام این ماجرا بازتابی خواهد بود از آنچه در سطح منطقه و سطوح مختلف جهانی بین مسکو و واشنگتن، خصوصاً پس از انتخابات «ویژه‌ای» که در ایالات متحد صورت گرفته، به وقوع می‌پیوندد. عقب‌نشینی‌های احتمالی اوباما از مواضع جنگ‌طلبانة ناتو در قلب اروپای شرقی اگر مورد «تأئید رسمی» قرار گیرد، می‌تواند آغازی باشد بر گسترش روابط میان دو قدرت تعیین کنندة جهان. و در سایة این «تفاهم»، دولت احمدی‌نژاد به سرعت به سوی «مسئولیت‌پذیری» دستگاه‌های اجرائی رانده خواهد شد؛ چارة دیگری ندارد! و هر دولتی که بجای آن قرار گیرد، مستقیماً به پیروی از همین خط خواهد پرداخت.

ولی اگر بین مسکو و واشنگتن بحران و عدم‌توافق جایگیر شود، طی چند هفتة آینده مخالفان دولت در بطن حکومت جمکران با تکیه بر هیاهو و قول‌و‌قرارهای «نان و آب‌دار» به عوامل همان شبکة اوباش، جبهه‌ای علیه احمدی‌نژاد تشکیل خواهند داد، و سعی خواهند داشت حمایت محافل غرب را هر چه بیشتر به سوی خود جلب کنند. در چنین شرایطی است که بحران در داخل بالا می‌گیرد و چنین بحرانی مسلماً در مرزهای ایران نیز زندانی نخواهد ماند. به همین دلیل فکر نمی‌کنیم که آمریکا امنیت شاهرگ‌های نفتی و جان هزاران تفنگچی خود را در منطقه در چنین مقطعی به خطر اندازد. ولی اگر به فرض محال بحرانی آغاز ‌شود، هر چند که از قدیم گفته‌اند، میان دعوا حلوا تقسیم نمی‌کنند، امیدواریم که حداقل نتایج آن از سرانجام غائلة 22 بهمن برای ملت ایران قابل قبول‌تر باشد.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

فیلترشکن‌های جدید14نوامبر2008

fatbull.info
surfpole.info
https://www.unblock.su
fabsurf.info
c1p.info
damhim.com
1a7.info
n5f.info
wtfsurf.com
http://www.unblockingweb.info
wbmyspaceproxies.info
http://www.stopblockingme.info
http://www.ninjafilm.info
ninjahider.com
http://www.privacylocker.info
communistcounselor.info
http://www.supersonicsurfer.info
bestonlineprivacy.info
http://www.internettunnel.info
http://www.55889.info
http://www.freehiding.info
http://www.accessfacebookatschool.info
http://www.surfontime.info
http://www.sonicspeedsurfer.info
http://www.ninjabasketball.info
http://www.ninjaeducation.info
http://www.schoolblocks.info
http://www.ninjamusic.info
http://www.cockyproxy.com
http://www.hateblocks.info
jokis.cn
priorcomedy.info
surfpub.info
http://www.ninjabreastenlargement.info
notoneway.com
procrackers.net/proxy
http://www.wimpedout.com
wbschoolproxy.info
http://www.coolprox.co.uk
j7d.info
privacycloak.info
accessfacebookatwork.info
http://www.privacyangel.info
schoolworksucks.com
erdik.cn
http://www.getonfacebookatwork.info
http://www.undercovertunnel.info
http://www.hamku.com
k0e.info
terd.info

شورا و شوربا!

پس از اعلام برگزاری مانورهای مشترک نیروهای انتظامی در «مادرشهر» تهران، که بر اساس اظهارات فرماندهان این نیروها به مدت 6 روز در سطح پایتخت برگزار می‌شود، امروز استاندار تهران سخن از تأسیس شورائی به نام «شورای تأمین امنیت» نیز به میان می‌آورد. خلاصه بگوئیم در کنار تمامی نهادهای علنی، نیمه‌علنی و پنهان که طی این سه دهه کار اصلی‌شان سرکوب مردم کشور بوده، یک تشکیلات دیگر نیز سر از دکان سرکوب به در آورده. ولی در اینکه این مانورها و یا این به اصطلاح «شوراها» عملکرد واقعی‌شان چیست، جای سئوال وجود دارد. می‌دانیم که یک فضای بی‌نهایت امنیتی و سرکوبگر، از قماش آنچه حکومت اسلامی بر کشورمان حاکم کرده، نمی‌تواند با تشکیل یک شورا و یا اجرائی کردن یک مانور خیابانی در چارچوب نیازهای امنیتی این رژیم تغییری ایجاد کند. این رژیم در حال حاضر در اوج سرکوبگری است و بیش از این نمی‌تواند «امنیتی» باشد. پس جواب به سئوال بالا را نمی‌باید در لابلای خزعبلات مسئولان نظامی و امنیتی این حکومت جستجو کرد. مسئلة واقعی به صراحت موضع‌گیری‌های حکومت اسلامی در برابر بحران‌هائی است که آخوندها فکر می‌کنند طی روزهای آینده در مصاف با آن قرار خواهند گرفت.

به طور مثال، طی دورانی که «تهدید» حملات نظامی بر علیه مرزهای آبی و خاکی، در جنوب و شرق کشور سکة رایج شده بود، و برخی از سیاستمداران غربی عملاً از احتمال حملات نظامی بر علیه ایران داد سخن می‌دادند، شاهد بودیم که مانورهای متعددی از جانب نیروهای سپاه و ارتش حکومت اسلامی در این مناطق به مورد اجرا گذاشته شد. مسائل سیاسی و نظامی در آن مقطع زمانی کاملاً روشن بود. آمریکا قصد داشت از طریق همکاری با شبکة گسترده‌ای که در بطن حکومت اسلامی جاسازی کرده، خاک ایران را مورد تجاوز نظامی قرار دهد. و با توسل به حملات نظامی در جنوب، هم تغییرات مطلوب واشنگتن را در ساختارهای نظامی و امنیتی کشور به ایرانیان تحمیل کند، و هم شبکه‌ای از سیاست‌بازان را که به دست واشنگتن در آمریکا و اروپای غربی سازماندهی شده، جایگزین مهره‌های سوخته و بی‌آبروئی کند که دیگر امیدی به آینده‌اشان نیست. البته همانطور که دیدیم این طرح فریبنده به دلائل بسیار جالب از نظر استراتژیک به ثمر نرسید.

به طور خلاصه می‌توان به ناخشنودی روسیه از نقشی که آمریکا در طرح‌های اولیة خود برای ارتش این کشور در مرزهای روسیه قائل شده بود اشاره کرد. شتاب مسکو در «عملیاتی» کردن طرح راکتور هسته‌ای بوشهر که الزاماً حضور ده‌ها کارشناس نظامی و امنیتی مسکو، و برپائی شبکة نظامی حفاظت هوائی از این تأسیسات را به دنبال می‌آورد، در عمل چراغ قرمزی بود که روسیه به حملات احتمالی نظامی آمریکا ارائه داد. طرح حملات نظامی، همانطور که دیدیم با شکست کامل روبرو شد، و به دلیل بحرانی که می‌توانست به دنبال شکست نهائی نظامی آمریکا، اینبار در مرزهای روسیه ایجاد شود، آمریکا بالاجبار طرح خود را بایگانی کرد. ولی نمی‌باید از نظر دور داشت که این نوع «طرح‌ها» هیچگاه به طور کامل بایگانی نخواهند شد.

همانطور که می‌دانیم امروز حکومت اسلامی با یک بحران شدید سیاسی روبرو شده. البته «بحران» در بطن این نوع حاکمیت‌ها، مسئله‌ای کاملاً عادی است. چرا که اینان نه تنها همزاد «بحران‌» هستند که در هر گام به «بحران‌ها» دامن می‌زنند، تا بتوانند موجبات توجیه موجودیت خود را فراهم آورند. ولی بحرانی که در حال حاضر سراسر فضای حاکمیت اسلامی را فرا گرفته از نوعی نیست که اینان بتوانند از آن استفادة مطلوب را صورت دهند. این بحران مشروعیت حکومت اسلامی را به زیر سئوال برده!‌ از یک سو دولت احمدی‌نژاد، از هر گونه حمایت مردمی محروم است، و از سوی دیگر ساختار سیاسی حاکم ـ همان ساختاری که آمریکائی‌ها طی طرح‌های معوق‌ماندة نظامی خود قصد بازسازی آنرا داشتند ـ به طور کلی از ارائة جایگزینی قابل قبول برای دولت فعلی عاجز مانده. البته اگر به یاد داشته باشیم طی هفته‌های آخر حکومت سیدخندان نیز همین خلاء تشکیلاتی بر کشورمان سایه انداخته بود.

ترفند ایالات متحد جهت مبارزه با خلائی که طی آخرین هفته‌های حکومت خاتمی بر ایران فرو افتاد، و می‌توانست به صراحت کنترل غرب را بر مناطق نفتی، خلیج‌فارس و شاهرگ‌های اقتصادی به خطر اندازد، بحران‌سازی در افغانستان و تهاجم نظامی به عراق بود. و دیدیم که طی این «عملیات» که هیچ ارتباطی با مسائل ادعائی پنتاگون و کاخ‌سفید مبتنی بر مبارزه با تروریسم و نابودی سلاح‌های کشتار جمعی نداشت، در تهران نیز دست‌هائی پنهان نام یک فرد ناشناس را به عنوان ریاست جمهور جمکران از صندوق‌ها بیرون کشیدند. دورة احمدی‌نژاد در عمل به دلیل بحرانی آغاز شد که غرب در منطقة نفتخیز خلیج‌فارس پس از 11 سپتامبر به راه انداخت تا بتواند این منطقه را تحت کنترل شرکت‌های غربی نگاه دارد.

مسلم است که امروز نیز جناح‌های مختلف در غرب به دنبال راه‌حلی برای بیرون رفتن از بن‌بست فعلی در تهران‌اند. اگر حکومت اسلامی در چارچوب منافع غرب نتواند شرایطی جهت امتداد سیاست‌های استراتژیک در منطقه فراهم آورد، به احتمال زیاد می‌باید جای خود را به دستگاه دیگری بسپارد. دستگاهی که از امروز گمانه‌زنی‌ها و برنامه‌ریزی‌ها در مورد چند و چون آن آغاز شده. نزدیک شدن غیرمترقبة شبکه‌های مختلف سیاسی، اعم از شبکه‌های داخلی و «اوپوزیسیون» به یکدیگر ـ این مجموعه‌ در واقع قسمت‌های عیان کوه‌های یخی محافل غرب‌ است ـ نشان می‌‌دهد که پایتخت‌های غربی نیز دیگر به موجودیت میان‌مدت حکومت اسلامی در چارچوب یک دیکتاتوری مذهبی امیدی ندارند.

در همین راستا شاهدیم جناح‌هائی که تا چند هفتة پیش با تب‌و‌تاب از اصلاح‌طلبی در چارچوب «پیروی» کامل از منویات «رهبر» داد سخن می‌دادند، امروز چگونه در کنار «ملی‌ ـ مذهبی‌ها» و شبکة فرامرزی اکبربهرمانی نشسته‌اند! نامه‌ای که هم امروز به امضاء تنی چند از فعالان «ملی‌ ـ مذهبی»، در تأئید «آزادی انتخابات» در سایت‌های مختلف منعکس شده نشان می‌دهد که نه تنها «ملی‌ ـ مذهبی‌ها» دخالت‌ امنیتی در انتخابات را دیگر قبول ندارند که بسیاری از اینان خود را از همکاران نزدیک «سیدخندان» نیز به شمار می‌آورند!

از طرف دیگر، گام‌های بلندی در فضای فوق‌العاده بستة سیاست کشور برداشته ‌شده؛ گام‌هائی که نشان می‌دهد جریان «انقلاب اسلامی»، یعنی ویراست نخستین ماه‌های «پیروزی این به اصطلاح انقلاب» چگونه خود را در کنار همین شبکة اصلاح‌طلبی به آرامی جاسازی می‌کند! البته پیشتر نزدیک شدن جوجه‌های اکبربهرمانی در خارج را به اکثریتی‌ها و تفاله‌های حزب‌توده دیده بودیم، ولی طی هفته‌های اخیر این اجماع شامل جناح‌های بنی‌صدری هم شده. جناح‌هائی که به همراه بدنة اصلی جریان «رادیکال‌های اسلامی» ـ این جریان سال‌های سال یک قدم از «رادیکالیسم» امام‌علی‌اش پائین‌تر نمی‌گذاشت ـ‌ خود را به جریان منسوب به اصلاح‌طلبی نزدیک کرده‌اند.

خلاصه می‌گوئیم، تمامی جناح‌های مختلف که پس از برقراری حکومت اسلامی در ایران به نحوی در صحنة سیاست کشور فعال بوده‌اند، امروز بر محور «مبارزه» با احمدی‌نژاد هماهنگ می‌شوند! ولی این سئوال جالب است که احمدی‌نژاد، امروز اصولاً نمایندة چه جریانی می‌تواند باشد؟ او که به دست آمریکا از صندوق‌ها بیرون کشیده شد، تا جنگ به راه بیاندازد، چگونه امروز در برابر تمامی جناح‌های وابسته به آمریکا در ایران قد علم کرده؟ جواب این سئوال ساده است؛ کشور روسیه علناً طی بیانیه‌های مشروحی از ثبات در ایران حمایت به عمل می‌آورد. در این بیانیه‌ها به صراحت همکاری با دولت‌های متفاوت در ایران به ارزش گذاشته شده. می‌دانیم که به دلیل غیبت چندین دهه‌ای از فضای استعماری سیاست ایران، مسکو در تهران اهرم‌های قابل اعتنائی جهت سیاست‌گذاری ندارد. در نتیجه هر دولتی را که غرب در ایران به قدرت برساند، مسکو با آن همکاری خواهد کرد!‌ ولی این نوع «برخورد» به مراتب فراتر از آنچه برخی تصور می‌کنند، خواهد رفت. و دقیقاً همین «تفاوت» میان تحلیل است که فضای سئوال ‌برانگیز امروز کشور را به وجود آورده.

مسکو همچنان که دیدیم از «ثبات» دولت احمدی‌نژاد نیز حمایت کرد، و نتیجة آن عقب راندن ارتش آمریکا و معلق‌ماندن طرح‌های جنگاورانة یانکی‌ها در ایران شد. مسکو از یک‌پارچگی کشور ایران و اقتدار دولتی که آمریکا در تهران به قدرت رسانده بود، در رابطه با بحران‌هائی که در مرزهای شرقی و غربی به راه افتاد حمایت کرد، و نتیجة مستقیم آن ابتر ماندن طرح‌های آمریکا در مرزهای عراق، پاکستان و افغانستان شد! خلاصه بگوئیم، مسکو قرائتی متفاوت با قرائت سنتی آمریکا بر فضای استراتژیک ایران حاکم کرده، در این «قرائت»، موجودیت دولت‌ها در تهران، دولت‌هائی که به دست آمریکائی‌ها به قدرت می‌رسند، در راستای امتداد همکاری‌ها میان مسکو و تهران «محترم» شمرده می‌شود.

این «قرائت» درست در نقطة مخالف قرائت سنتی آمریکا قرار گرفته. همانطور که می‌دانیم آمریکائی‌ها فعالیت‌های سیاسی خود را در کشور ایران بر محور لات‌پروری، اوباش‌گری، ساواکی‌بازی، هیاهوسالاری و غوغای تبلیغاتی مستقر کرده‌، و در همین چارچوب است که «گزینه‌ها» یک به یک با یکدیگر جایگزین شده‌اند. ولی این روند «جابجائی» محافل، دیگر در مرزهای روسیة امروز، از طرف کرملین قابل قبول نیست. به همین دلیل جناح‌های «ظاهراً» مخالف را می‌بینیم که همگی سر بر آستان عموسام گذاشته‌اند، و نتیجة هر آنچه می‌کنند، فقط تفی است سربالا بر رخسار پلیدشان.

یادمان نرفته که بر سر جایگزینی کردان جناح‌های مخالف احمدی‌نژاد چه هیاهو و قشقرقی به راه انداختند؛ فردی که قرار است جایگزین وی شود، اگر از طرف مجلس رأی بیاورد، برای مخالفان این دولت به مراتب گزینه‌ای «بدتر» خواهد بود! این فقط یک زاویه از روند استراتژیکی است که امروز در کشور ایران حاکم شده. و به صراحت می‌بینیم که محافل پوسیده‌ای که نام «اوپوزیسیون» بر خود گذاشته‌اند، و دهه‌هاست در چارچوب همان برنامه‌های «اوباش‌پروری» یانکی‌ها «منتظرالدوله»، صف کشیده‌اند، چگونه در برابر استراتژی‌های جدید همچون مشتی کودک صغیر دست و پای‌شان را گم کرده‌اند. خلاصه می‌گوئیم، اینان مرد این میدان نیستند، و دیری نخواهد گذشت که آمریکائی‌ها نیز دکان این‌ها را تعطیل کرده، برای سیاست‌های خاورمیانه‌ای خود فکری اساسی خواهند کرد.

به هر تقدیر مانورهائی که جدیداً در تهران به راه افتاده، و شوراهائی که اخیراً سازماندهی می‌شود، برای آمریکا یک پیام مشخص دارد: مسکو از گسترش روابط خود با تهران حمایت به عمل خواهد آورد، حتی اگر دولتی که در ارتباط با این روابط قرار گرفته به دست واشنگتن و در راستای نیازهای استراتژیک غرب به قدرت رسیده باشد!‌ حال باید دید آمریکا تا چه حد حاضر است در راه حفظ منافع کلان‌منطقه‌ای خود دست از لات‌بازی‌های متداول در خاورمیانه بشوید. به هر تقدیر، هر گونه گزینه‌ای در شرایط فعلی فقط در راستای امتداد منطقی روابط میان مسکو و تهران امکانپذیر خواهد بود، دوران گسست‌ها، «کودتاها» و اوباش‌پروری پایتخت‌های کشورهای «متمدن» غرب در ایران دیگر سپری شده.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

فیلترشکن‌های جدید11نوامبر2008

hostpazz.info
wbmyspaceproxies.info
http://www.unblockitonline.com
prox4u.info
trailfree.info
34o.info
vky.in
http://www.puppyprox.com
http://www.phaseyou.com
http://www.unblockingweb.info
http://www.ipcloaking.info
http://www.pawned.info
tectac.info
notracks.info
surfcove.info
jamban.info
ceeno.info
surften.info
7rg.info
surfpole.info
https://www.exitb.com
vgate.info
webfilterbypass.info
http://www.bramkaproxy.org
http://www.surfhappy.info
cloakr.info
http://www.zedproxy.info
topdoor.info
g1w.info
hyperbox.info
jky.in
bagelbag.info
8corebox.com
surfpub.info
ninjahider.com
5eh.info
http://www.d-e-o-x.com
n5f.info
shredwall.info
fast-tube.info
k0e.info
http://www.unblockingfacebook.info
spotflaw.com
http://www.evadingproxy.com
ipschool.info
fixedpopulation.info
cloakh.info
circularsquare.info
http://www.wontbefound.com
schoolworksucks.com

خبرگوزاری!

با فرو افتادن کردان از منصب وزارت کشور، شاهدیم که دولت «مهرورزی» مهرة جدیدی رو کرده! این مهره از نزدیکان حضرت احمدی‌نژاد است که پیشتر نیز به دلیل سوءاستفاده‌های فرضی مالی، مجلس گذشته تصدی وزارت نفت را از وی دریغ کرده بود! البته همانطور که می‌توان حدس زد برخورد مجلس اصلاً لکه‌ای بر دامن کبریائی جناب ریاست جمهوری نگذاشت؛ و می‌دانیم که نزدیکان رئیس جمهور «مقدس‌تر» از آن‌اند که خارج از کابینه قرار گیرند! در نتیجه از ترس آبروریزی‌های گسترده که توسط مخالفان محصولی در مجلس و در اعتراض به شیوه‌های «انقلابی» وی در ثروت‌اندوزی و بالا کشیدن اموال ملت به راه افتاده بود، جناب مهرورزی آناً پست «مشاورت عالی» ریاست جمهور را در اختیار صادق‌جان قرار می‌دهند، تا حق رفاقت با رئیس جمهور «منتخب» را در محل نقد بفرمایند!

آقای محصولی، به معنای واقعی کلمه «محصولی» از انقلاب ضدامپریالیستی آخوندها و بازاریان هستند. ایشان که به ادعای سایت «بی‌بی‌سی» متولد آذربایجان غربی تشریف دارند، پس از شرکت فعال در سرکوب اقوام غرب ایران، و به احتمال زیاد آغاز لفت‌ولیس‌های اسلامی و دینی در محل، نهایت امر با تکیه بر «شهرت» روزافزون خود سر از محافل تصمیم‌گیری در تهران در ‌آوردند!‌ ولی در همین مختصر می‌باید بگوئیم برای نویسندة این سطور «محصولی»‌ یا «کردان» تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند. این دو انگشتان یک دست واحد، یعنی دست استعمار در کشور ایران‌اند. همزمان می‌باید اذعان داشت که فرو انداختن کردان با آنهمه سروصدا بر سر یک مدرک تقلبی، مدرکی که امثال آن را پس از کودتای 22 بهمن میان تمامی قداره‌بندان حکومت اسلامی یک شبه توزیع کردند، واقعاً برای مخالفان احمدی‌نژاد «برد» بسیار بزرگی است!

به قولی اگر احمدی‌نژاد از چنین «مخالفانی» برخوردار است، دیگر طرفدار برای چه لازم دارد؟ به این ترتیب یک پاسدار دیگر، اینبار با پرونده‌ای از سوءاستفاده‌های احتمالی از بودجة مملکت از پاسدارخانه بیرون کشیده شده، تا پس از کشتار در غرب کشور، و بسازوبفروشی و کلاشی در تهران، در آغاز «انتخابات» ریاست جمهوری در مقام «دوست» ریاست جمهور کنترل وزارت کشور را نیز در دست گیرد!‌ واقعاً به کله‌پوک‌هائی که هفته‌‌ها در وبلاگ‌ها و سایت‌ها و مقالات‌شان «تقلبی» بودن مدرک کردان را پیراهن عثمان کرده بودند، تا وی را از مسند وزارت کشور به زیر بکشند می‌باید تبریک گفت!‌ خلاصه بگوئیم، ملتی که چنین نویسندگان و مفسرانی دارد،‌ دشمن لازم ندارد! البته سایت «بی‌بی‌سی» که خود یکی از آتش‌بیاران معرکة مدرک تقلبی کردان بود، امروز می‌نویسد:

«آقای احمدی نژاد با معرفی آقای محصولی، مجلس را در شرایط بسیار دشواری قرار داده […]کردان از حلقه یاران نزدیک آقای احمدی نژاد نبود[…] اگر آقای محصولی به وزارت کشور راه یابد، آقای احمدی نژاد کنترل انتخابات ریاست جمهوری سال آینده را به دست خواهد گرفت[…]»

چشم شما روشن! شما که هفته‌ها تیتر اول‌تان را به بررسی «مدرک» دکترای یک آدم بی‌اهمیت اختصاص داده بودید، و روز و شب به یقلاوی سوراخ‌سوراخ‌اش آویزان بودید، بفرمائید به دنبال چه می‌گشتید؟ حتماً بر اساس گمانه‌زنی‌های شمارة «10 داونینگ استریت» قرار بوده سقراط و افلاطون مشترکاً در این حکومت فاسد و پوشالی به پست وزارت کشور منصوب شوند، که شما نه تنها پیراهن خودتان که کت‌وشلوار مندرس نخست وزیر بریتانیا، این اسکاتلندی بدبخت و گدا را هم، طی اینمدت تکه تکه کردید! بله، وقتی در چاه خلا می‌افتید، هر چه بیشتر دست‌وپا بزنید زودتر غرق می‌شوید. فعلاً انتخابات خوب، عالی و دمکراتیکی را که «محصولی» به عنوان یکی از محصولات انقلاب اسلامی برای‌تان تدارک می‌بیند «تحلیل» بفرمائید، تا «طرف» بقیة محصول را نیز بدهد به دست‌تان!

در ضمن خبردار شدیم که جناب‌سروان «اصلاحات»، حاج عطاالله‌ مهاجرانی قرار شده در نخستین گردهمائی سراسری «حزب کارگزاران» در تهران شرکت داشته باشند! این خبری است که فارس‌نیوز در کمال افتخار از «جناب‌سروان» به چاپ رسانده، و به هیچ عنوان دلیلی هم جهت «فرار» ایشان به لندن در این خبر نیامده. این خبرگزاری که بهتر است نام‌اش را «خبرگوزاری» بگذاریم، حتماً فکر می‌کند که مردم ایران به بیماری فراموشی و نسیان دچار شده‌اند.

به هر تقدیر «حاج‌اصلاحات»، که مدرک تقلبی‌شان خیلی واقعی است، یکی از فدائیان سیدخندان بودند، و آنقدر از خود در راه اصلاحات فداکاری نشان دادند که با چند تن از سفرای کشورهای بیگانه در یک ویلا جلسه‌ای جهت زیر آب کردن کلة خاتمی و تصدی پست ریاست جمهوری تشکیل داده بودند. ولی از آنجا که در سیاست همچون گلة گرگ‌ها تصدی مناصب زیر نظر «بزرگ‌گرگ» صورت می‌گیرد، «بزرگ‌گرگ» گویا از فضولی‌های ایشان زیاد خوشش نیامده بود، برای‌شان پاپوش مناسبی با در نظر گرفتن روابط ویژة اجتماعی و خانوادگی‌ و صیغه‌کاری‌ها و کثافت‌کاری‌هایشان درست کردند، تا شش زنه بودن ایشان را که عالم و آدم می‌دانستند، علم کرده حضرت «سیداصلاحات» را به لندن و آغوش مام وطن ارسال کنند! ولی به نظر می‌رسد که رطوبت هولناک لندن کار خود را کرده باشد، حضرت‌شان از تخم افتاده‌اند، چرا که قصد بازگشت دارند! بازگشت ایشان را به جبهة «نبرد با کفر»، به امت همیشه در صحنه و دخترکان همیشه زیرلحاف تبریک و تسلیت می‌گوئیم. باشد که حضرت‌شان بار دیگر بیرق اسلام را در سرزمین کفر به اهتزاز درآورده، روح امام راحل را با این «مهم» از خود شاد و راضی کنند. خصوصاً که فعلاً قرار شده «محصولی» بیضة اسلام را محکم در دست بگیرد، و بر تمامی امور کنترل داشته باشد.

اصلاً از روزی که قرار شد باراک اوباما به کاخ سفید برود نویسندة این سطور همه روزه منتظر معجزه است؛ می‌دانیم که حزب‌دمکرات «جوجه‌هایش» را خیلی دوست دارد، و آهنگ زیبای «جیک، ‌جیک، ‌جیک، جیک جوجه لاری!» را اولین رئیس جمهور ایالات متحد از حزب دمکرات ساخته بود. بعداً در برنامه‌های رادیو آنرا خواندند و آخرش هم یک چهچهه برای ملت مسلمان زدند. ولی از آنجا که آفتاب بخت «حاج‌اصلاحات» اصولاً مدتی است رو به افول گذارده، ما معتقدیم حضور ایشان در تهران برای بیضة اسلام کارساز نخواهد شد. می‌دانیم که فروپاشی و بدبختی و گرفتاری و خاک‌توسری حکومت اسلامی تازه آغاز شده، و حضور «حاج‌اصلاحات» فقط می‌تواند به آن دامن بزند!

اصلاً برای جلوگیری از همین «فروپاشی» است که قرار شده اوباش یونیفورم پوش حکومت اسلامی در کوچه‌ پس‌کوچه‌ها و خیابان‌های شهر تهران، آنهم به مدت شش روز «مانور» بدهند! این خبر را هم فارس‌نیوز نوشته بود، و هم رادیو فردا، و هر دو زود از روی سایت برداشتند!‌ بله، تا به حال در مرزها و کوه و کمر «می‌دادند»، حالا قرار شده در کوچه پس‌کوچه‌‌ها «بدهند»! اسم این فعالیت نیز «امنيت و آرامش عمومی در تهران» است! نویسندة این سطور فکر می‌کند که دلیل این مانورها باید شایعة بازگشت «حاج‌اصلاحات» به دامان انقلاب اسلامی باشد. ایشان همانطور که می‌دانیم دست‌شان به اینکارها خیلی بند است، و شاید برای جلوگیری از آبروریزی‌های بیشتر قرار شده گردان‌های عملیاتی جهت تأمین امنیت تهرانی‌ها بسیج شوند. دنیا را چه دیدید؟ شاید حاج‌اصلاحات اصلاً در زمان پیاده شدن از هواپیما دلش هوای همین «محصولی» را کرد. و اگر اوباش یونیفورم‌پوش نباشند که از چنین اعمالی جلوگیری کنند، امت جواب امام راحل را چه بدهد؟

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

فیلترشکن‌های جدید9نوامبر2008

www.anonimowosc.org
www.ninjapower.info
clickyoutube.com
proxy12345.cn
www.h8m.net
8corebox.com
www.freeblox70.info
www.zedproxy.info
ipschool.info
veecap.info
lightoxy.info
iavoidit.info
cloakh.info
hostpazz.info
fast-tube.info
unblockthebook.info
j0q.info
iopenit.info
www.hideandgo.info
jky.in
www.unblockingfacebook.info
cloakt.info
cgi.embedproxies.com
www.pawned.info
hidethebook.info
www.freeblox64.info
iunblockit.info
www.ninjasingles.info
www.p-roxy.info
www.ninjainvestment.info
free-fast.info
lolhide.info
uw5.info
www.freedomprince.info
www.ninjadvd.info
sqt.in
beezee.info
www.freeblox69.info
tectac.info
www.surfhappy.info
www.surfnow.biz
www.freeblox68.info
www.stopboredom.info
notracks.info
www.freeblox62.info
www.ninjatelevision.info
hyperbox.info
trailfree.info
www.6oj.net
www.safevisit.net

اسمال اوباما

با گذشت چندین ساعت از هیجاناتی که رسانه‌ها در اطراف «انتخاب» باراک اوباما به راه انداخته بودند، شاهدیم که گردوخاک عجیب این «انتخابات» به تدریج در دست نسیم بحران‌های لاینحل و مشکلات پیچیدة استراتژیک فرو می‌نشیند، و در نتیجه ابعادی ملموس‌تر از وضعیت واقعی سیاست ایالات متحد پای به گمانه‌زنی‌های جهانی می‌گذارد. «موفقیت» چشم‌گیر باراک اوباما در انتخابات اخیر جای هیچ شک و شبهه‌ای باقی نگذارد، اوباما نمایندة تمامی حاکمیت ایالات متحد است، حتی اگر به نام یک رئیس جمهور دمکرات پای به کاخ سفید می‌گذارد. از نخستین ساعات رأی‌گیری پیش‌بینی‌های «دقیق» سی‌‌.ان.‌ان، جای تردید باقی نمی‌گذاشت، باراک اوباما در سه ایالت کلیدی شرق آمریکا: پنسیلوانیا، فلوریدا و اوهایو برنده اعلام شد! و همه می‌دانند که اگر یک نامزد انتخاباتی در این سه ایالت برنده باشد، رئیس جمهور است!‌ این اصلی است که روند انتخابات ایالات متحد از سال‌ها پیش پیوسته مورد تأئید قرار داده. حتی پیروزی در ایالت پرجمعیت کالیفرنیا نیز در مورد اوباما کاملاً بی‌اهمیت بود! به طور مثال در شهر واشنگتن، پایتخت ایالات متحد، 93 درصد رأی‌دهندگان به اوباما رأی داده‌اند!‌ مک‌کین از نخستین دقایق می‌دانست که کار تمام شده!

ولی اوباما در مقام ریاست جمهور آمریکا، با اوباما در مرتبة یک نامزد انتخاباتی مسلماً تفاوت‌هائی اساسی خواهد داشت. از نخستین ساعات اعلام پیروزی اوباما گمانه‌زنی‌ها در مورد اعضای احتمالی کابینة وی به سرعت فضای محافل را فرا گرفت. ولی با معرفی رسمی «راحم امانوئل» در مقام ریاست «اعضاء کاخ‌سفید» گمانه‌ها صورت واقعیات سیاسی به خود می‌‌گیرد. واقعیاتی که آنقدرها هم شور و شوق به همراه نخواهد داشت. آقای امانوئل از مهم‌ترین حامیان دستگاه کلینتون به شمار می‌رفت، و دلیلی نیست که اینبار سیاست‌هائی را که پیوسته مورد تأئید قرار داده، در موضع بسیار حساس ریاست «اعضاء کاخ‌سفید» به زیر سئوال برد. ایشان در این موضع در عمل رابط اصلی میان کمیسیون‌های تصمیم‌گیرنده در کنگره و مجلس نمایندگان با دفتر ریاست جمهوری خواهند بود. موضعی که برای آیندة ایالات متحد، به دلیل مسائل ویژه‌ای که این دولت در خاورمیانه با آن روبرو خواهد بود، بسیار سرنوشت‌ساز است.

هر چند در این وبلاگ پیوسته از یهودستیزی انتقاد بجا و کامل به عمل آورده‌ایم، نمی‌توان نقش محافلی را که تحت عنوان «یهودی» در بطن حاکمیت آمریکا فعال‌ شده‌اند، از نظر دور داشت، و آقای امانوئل از همین جماعت یهودیانی است که مأموریت اصلی‌شان ستیزه با یهودیان به شمار می‌رود. این محافل که با تقلب و صحنه‌سازی خود را «یهودی» و نمایندة یهودیان می‌نامند، در عمل نانخورهای پنتاگون و صنایع اسلحه‌‌سازی آمریکا هستند، کاری هم جز جنگ‌افروزی و بحران‌آفرینی برای یهودیان و دیگر مردمان جهان ندارند. مسلم بدانیم که در میان صلح‌طلبان کشور اسرائیل امثال آقای امانوئل به مراتب منفورتر از آدمکشان حزب‌الله هستند. ولی از بوق‌های تبلیغاتی سخنی از موضع‌گیری‌های این افراد نخواهیم شنید؛ اینان سایه‌هائی‌اند که در پس پرده‌های جهان سیاست آتش‌افروزی می‌کنند. انتخاب چنین فردی به ریاست اعضای کاخ سفید نیازی به توضیح بیشتر در مورد سیاست‌های آتی باراک اوباما نخواهد داشت.

با این وجود همانطور که حدس می‌زدیم حکومت آمریکا به دلیل پای گذاردن در یک برهة سرنوشت‌ساز تاریخی با مشکلات ریشه‌ای و بسیار اساسی روبروست. این کشور به عنوان یک قدرت جهانی پای به دورانی گذارده که در آن تزلزل و فروپاشی غیرقابل اجتناب به نظر می‌رسد. این دورة وانفسا پیشتر در مورد اقمار اقتصادی و مالی واشنگتن در اروپای غربی و ژاپن آغاز شده بود، و در نتیجه آنچه امروز در آمریکا پای به کاخ‌سفید خواهد گذاشت یک دولت «اتحادملی» است. دولتی که حاکمیت آمریکا با تکیه بر آن بتواند گلیم پارة خود را از آب بیرون بکشد. و در همین راستا شایعات زیادی در بطن محافل از ابقاء رابرت گیتس، وزیر دفاع جرج بوش به میان می‌آید! دلائل ارائه شده نیز روشن است: موفقیت ایشان در ایجاد ثبات در عراق! این «انتخاب» که نخست یک شوخی بی‌مزة سیاسی تلقی ‌شد، به تدریج صورت «واقعیت» به خود می‌گیرد، چرا که ژنرال کالین پاول، وزیر امور خارجة سابق جورج بوش که صحنه‌سازی مهوع وی در شورای امنیت سازمان ملل جهت توجیه حملات نظامی به کشور عراق هنوز در خاطره‌ها باقی است، و یکی از وابستگان به نطفة تندروهای راستگرای نظامی در ایالات متحد به شمار می‌رود نیز ابراز علاقه کرده‌اند که در کابینة باراک اوباما شرکت فعال داشته باشند!

سئوال اینجاست که این باراک اوباما اصولاً کیست، و به چه دلیل مردم ایالات متحد از «انتخاب» ایشان به ریاست جمهوری اینهمه هیجان‌زده شده‌اند؟ اگر قرار است که رابط میان ایشان و صنایع نظامی و پنتاگون همان رابرت گیتس و کالین پاول باقی بمانند، می‌توانستند جورج بوش را نیز در مقام خود ابقاء کنند، و با اینکار 8 میلیارد دلار مخارج مسابقات انتخاباتی را به درد دیگری بزنند. در مملکتی که میلیون‌ها کودک از سوءتغذیه در رنج‌اند، آیا بهتر نیست این پول‌ها جای دیگری خرج شود؟ تا به حال «الزام» فعالیت‌های پرخرج و سنگین انتخاباتی در این حاکمیت بر این پایه توجیه می‌‌شد که «تغییری» اساسی در حکومت، شیوه‌های حکومت، و سیاست‌های جهانی را به همراه خواهد آورد! مسئله‌ای که گویا اینبار به طور کلی به حاشیه رانده شده. خلاصه می‌گوئیم، چندین میلیارد دلار خرج هیچ و پوچ شده.

سیاست دولت آیندة اوباما، آنچنان که از ظواهر بر می‌آید بر سه شاخة پایه‌ای تکیه خواهد داشت. شاخة نخست که محفل «بازهای» دستگاه پنتاگون‌اند، در مقام مجریان عملیات نظامی و سرکوب در سراسر جهان، بر ریشه‌های اقتصاد ایالات متحد از طریق تولید و فروش جنگ‌افزار پنجه خواهند انداخت. البته این «شاخه»، برنامه‌های پنتاگون را مرتباً به توشیح حضرت ریاست جمهور «منتخب» می‌‌رساند تا جنبة «قانونی» نیز پیدا کند!‌ شاخة دوم که سرپرستی آن را مسلماً شخص اوباما بر عهده می‌گیرد، مأمور خوش‌وبش کردن با «مقامات» اروپای غربی و ملت‌های «متمدن» خواهد شد!‌ و در همین راستا از جان کری، سناتور فرانسوی‌الاصل حزب دمکرات که چند کلمه‌ای هم به زبان فرانسه تکلم می‌کنند، به عنوان وزیر امور خارجة آیندة آمریکا نام برده شده! طی این مسافرت‌ها و خوش‌وبش‌ها مسلماً تقدیرنامه‌های فراوانی نیز به دلیل مبارزات ملت آمریکا با «نژادپرستی» از چپ و راست، از طرف ملت‌های اروپای غربی، ژاپن و خصوصاً اعضای جدید ناتو در اروپای شرقی، تقدیم محضر ریاست جمهور رنگین پوست شده، به سلامتی مبارزه با «راسیسم» گیلاس‌های شامپاین در پاریس و لندن، و بشکه‌های آبجو در برلین به «خندق‌بلا» سرازیر خواهد شد!

شاخة سوم نیز همانطور که در بالا گفتیم به وسیلة «خاخام» شیکاگو، راحم امانوئل، جهت برقراری شرایط جنگ و آدمکشی و سرکوب و گسترش اسلام‌گرائی، تروریسم، دین‌باوری و دین‌خوئی و هزار نکبت دیگر در خاورمیانه فعال می‌شود! تا مردم این خطه بدانند و آگاه باشند که تا نفت‌شان تمام نشده از تمدن بشری فقط قسمت نماز و روزه و زوزة آن نصیب‌شان خواهد شد. به صراحت بگوئیم برای به اجرا در آوردن چنین برنامة خداپسندانه‌ای اصولاً نیازی به انتخابات نداشتیم، همین اسمال‌تیغ‌زن خودمان را می‌بردند به واشنگتن و ایشان مفت و مجانی برای همگان این برنامه را به اجرا در می‌آوردند!

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

فیلترشکن‌های جدید7نوامبر2008

surfthebook.info
6j2.info
uw5.info
urop.info
myspaceyes.info
vky.in
www.ninjadvd.info
surfcharm.info
digitaltop.info
unablepotato.info
www.ninjainvestment.info
urnn.info
www.cheatspeed.info
www.freeblox54.info
www.freeblox70.info
www.freeblox53.info
www.ninjatravel.info
www.freeblox60.info
proxy12345.cn
www.sneaky1.net
j0q.info
www.6oj.net
www.d-e-o-x.com
vocationalcircumstance.info
upgr.info
jky.in
sqt.in
www.freeblox57.info
www.freeblox59.info
unblockthebook.info
teuc.info
www.freeblox67.info
oq3.info
xe1.net
www.p-roxy.info
www.ninjatelevision.info
www.hiddencat.info
inbrowse.info
suff.info
www.defusedproxy.info
www.brandproxy.info
www.freeblox52.info
www.ninjapower.info
free-fast.info
www.freeblox64.info
www.freeblox69.info
ulne.info
www.freeblox58.info
iunblockit.info
surften.info

جذام سیاسی!

امروز مجلس شورای اسلامی پس از استیضاح وزیر کشور دولت احمدی‌نژاد، او را از کار بر کنار کرد! این برکناری در عمل به معنای شروع فروپاشی بساط احمدی‌نژاد و آغازی است بر پایان دوران «مهرورزی»! این رزمایش «سیاسی ـ محفلی» نشان داد که صاحبان نفوذ در حکومت اسلامی که معمولاً پشت‌پردة محافل سنگر می‌گیرند، با در نظر گرفتن شرایط بین‌المللی ـ انتخابات اخیر ایالات متحد مسلماً یکی از مهم‌ترین‌شان به شمار می‌رود ـ سعی دارند به هر ترتیب ممکن بادبان حکومت اسلامی را در جهت باد تحولات جهانی قرار دهند. در جریان این هماهنگی با «جهت‌ باد» چند عامل کلیدی است، عواملی که سعی در ارائة تک تک آنان در سطور پائین‌ خواهیم داشت.

با در نظر گرفتن آماری که پیش از انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحد در بوق و کرنا گذاشته شده، احتمال زیادی وجود دارد که باراک اوباما از صندوق‌ها بیرون کشیده شود. و این «احتمال»، که هر لحظه نظام رسانه‌ای جهان آنرا بیش از پیش در بوق می‌دمد چند بازتاب کلی در کشورمان خواهد داشت. نخست اینکه محافل حامی اوباما اعلام داشته‌اند در مورد اسرائیل سیاستی سوای آنچه جرج بوش مورد تأئید قرار داده بود، اتخاذ خواهند کرد؛ اوباما و معاون شناخته شدة وی که حتی خبرگزاری نووستی روسیه از وی به عنوان سیاستمداری یهودی‌الاصل نام می‌برد، مسلماً قصد خواهند داشت در سیاست‌های جرج بوش در خاورمیانه تجدید نظر کنند. می‌دانیم که یکی از اهداف اشغال عراق خلاصی سیاست کاخ‌سفید از چرخش‌های استراتژیک در رابطه با تل‌آویو بوده. در عمل نفوذ بیش از حد مهاجران روس‌تبار در اسرائیل آمریکا را از ادامة سیاست‌های منطقه‌ای خود نگران کرده بود. کاخ سفید قصد داشت از طریق اعزام چندین لشکر به کشور عراق، اعمال سیاست منطقه‌ای را از ید موضع‌گیری‌های تل‌آویو خارج ‌کند؛ در این رابطه واشنگتن به دنبال نوعی استقلال عمل می‌گشت.

ولی همانطور که شاهد بودیم، نه محافل حامی اسرائیل از رها شدن این کشور به دست قضا و قدر و روابط بسیار پیچیدة منطقه‌ای، آنهم بدون چتر حمایت بی‌قیدوشرط آمریکا خرسند‌اند، و نه جرج بوش توانسته به اهداف استراتژیک مطلوب خود در عراق دست یابد. پس جای تعجب نخواهد بود که نخستین گام در دولت «حسین» اوباما چرخش به عقب و بازگشت به مواضع سنتی آمریکا در رابطه با اسرائیل باشد. «مخالفت» اصولی اوباما با جنگ عراق، که در تبلیغات رسانه‌ای نشانه‌ای از «بشردوستی» ایشان معرفی می‌شود، در عمل بازتابی است از همین موضع‌گیری سیاسی.

از طرف دیگر، مخالفت با جنگ یک مطلب است، پایان دادن بر آن مطلبی است متفاوت. می‌دانیم که در تاریخ آمریکا ریچارد نیکسون صرفاً به دلیل مخالفت با جنگ ویتنام توانست به کاخ‌سفید راه یابد. ولی نه تنها به این سادگی‌ها نتوانست بر این جنگ نقطة پایان گذارد، که هدیة «پایان جنگ» برای وی و اطرافیان‌اش یک افتضاح سیاسی بود که به دست عوامل صنایع نظامی آمریکا به پا شد، و در تاریخ این کشور «واترگیت» نام گرفت. زمانیکه یک جنگ استعماری به راه می‌افتد بر محور آن مجموعه‌ای مالی، صنعتی و اقتصادی به ارزش صدها میلیارد دلار در ماه شکل می‌گیرد؛ چوب گذاشتن لای این چرخة «مقدس» که میلیون‌ها نفر در سراسر دنیا از قبل آن «نان» می‌خورند، بسیار مشکل‌تر از آن است که برخی می‌نمایانند. در نتیجه علیرغم سخنرانی‌های پر طمطراق جناب حسین اوباما در مخالفت با جنگ عراق و تمایلات اعلام شدة ایشان به گذاشتن نقطة پایان بر این جنگ، خروج ارتش آمریکا از عراق را نمی‌باید در آیندة نزدیک متصور شد. آمریکا با اوباما یا بدون اوباما سال‌های دراز در گیر این جنگ و بازتاب‌هایش باقی خواهد ماند. در چنین شرایطی، برخورداری از همراهانی «شفیق» در منطقه مسلماً بهتر از دشمنانی قسم‌خورده خواهد بود. و در تکمیل همین پروژة «کذا» است که ایشان مذاکرات بدون پیش‌شرط با حکومت اسلامی را نیز در صدر برنامه‌های منطقه‌ای خود قرار داده‌اند!

می‌دانیم که عبارت «مذاکرات بدون پیش‌شرط»، از نظر سیاسی معنائی جز معنای لغوی آن دارد. حکومت اسلامی از روز 22 بهمن 1357 به دست عوامل ساواک و ارتش که از پنتاگون دستور می‌گیرند در کشورمان قدرت سیاسی را به دست گرفته، در نتیجه تصور اینکه ارباب اینان قصد «مذاکره» با نوکرانی را داشته باشد که خود آن‌ها را به قدرت رسانده، کاملاً مضحک خواهد بود. «مذاکرات بدون پیش شرط» در عمل به این معناست که برخی محافل منتفع از موجودیت و سیاست‌های حکومت اسلامی می‌باید دکان‌شان را در ایران تعطیل کنند، چرا که کاخ‌سفید به دلیل تخالف مستقیم با سیاست‌های بزرگ منطقه‌ای در افغانستان و عراق به شدت گرفتار شده، و می‌باید بر تمامی امکانات خود جهت خروج از این بن‌بست تکیه کند! و شاهدیم که همین چند روز پیش نیکولا سرکوزی، علیرغم استقبال شایان توجه از اوباما در کاخ الیزه، «مذاکرات بدون پیش‌شرط» با حکومت اسلامی را به شدت مورد حمله قرار داد!

مطلب دیگری که در رابطه با ایران قابل بررسی خواهد بود، دقیقاً به نقش سیاست‌های بزرگ منطقه‌ای در استراتژی‌های کشورمان مربوط می‌شود. همانطور که می‌دانیم پس از فروپاشی اتحاد شوروی، کشور ایران به آرامی از قرنطینه‌ای که غرب پس از پایان جنگ اول در اطرافش ایجاد کرده بود، پای بیرون می‌گذارد. این قرنطینة هولناک طی سال‌های دراز هر گونة رابطة سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مالی میان کشورهای منطقه را منوط به تأئیدات نهائی واشنگتن می‌کرد. و معمولاً واشنگتن تمامی سعی خود را به کار می‌بست که این روابط را غیرممکن کند. به طور مثال، این محدودیت‌ها در شرایطی بر کشورمان تحمیل می‌شد که تعدادی از پیشرفته‌ترین مراکز جهان از نظر صنعتی و علمی، یعنی مراکز صنعتی و علمی و دانشگاهی اتحاد شوروی سال‌های دراز در همسایگی‌مان قرار داشت، ولی فناوری‌ها را دولت ایران بالاجبار و به دستور واشنگتن می‌بایست از غرب وارد می‌کرد! یا اینکه، چنین محدودیت‌هائی در شرایطی بر ما ایرانیان تحمیل می‌شد که بافرهنگ‌ترین مراکز جهان، هندوستان، قفقاز، عراق در همسایگی‌مان قرار داشت، ولی الهامات فرهنگی، هنری و حتی زمینه‌های خلاقیت‌های سیاسی و اجتماعی، نه از این مناطق که مستقیماً از لندن و پاریس می‌بایست به تهران وارد می‌شد.

به صراحت دیدیم که در جواب به این مجموعه تحمیل‌های استعماری، در 22 بهمن عمال آمریکا حکومتی بر سر کار آوردند که به راحتی بتواند خود را «ساختاری در تخالف» با این صورتبندی‌ها معرفی کند! البته این فقط ظاهر امر بود، نیازهای استراتژیک گستردة دیگری در رابطه با این «بازگشت به خود» وجود داشت؛ و از آنجا که «بازگشت به خود» خارج از «بازگشت به روابط منطقه‌ای و تاریخی» معنا و مفهومی نمی‌تواند داشته باشد، زمانیکه این روابط منطقه‌ای برای تهران «ممنوع» اعلام می‌شود، صورتبندی فوق فقط تبدیل به دستمایه‌ای جهت برقراری یک نظام فاشیستی، کور و باطل خواهد شد، نظامی که امروز از آن با عنوان حکومت اسلامی نام می‌بریم.

حملات نظامی ارتش آمریکا به افغانستان و عراق که به بهانة واهی «مبارزه با تروریسم» صورت گرفت، در عمل برای تحمیل همین روابط استعماری بر کل منطقه، و جلوگیری از عروج فرهنگ‌های غنی این سرزمین‌ها بود. ارتش آمریکا مأموریت داشت که با حضور خود در این سرزمین‌ها موجودیت، تاریخ و فرهنگ ملت‌ها را در ویراستی محدود و فروهشته از یک دین قرون‌ وسطائی محدود کند. ولی در افغانستان و عراق این تلاش‌ها آنچه کاخ‌سفید در انتظارش بود به ارمغان نیاورد. موجود ناقص‌الخلقه‌ای که ارتش‌های غرب از شکم حکومت صدام حسین و طالبان بیرون کشیدند، اگر همچون حکومت جمکران منفور و واپس‌گرا بود، در شرایط نوین بین‌المللی به هیچ عنوان قادر به اجرای فرامین و بر‌آوردن نیازهای اربابان نمی‌شد. استراتژی‌های عراق و افغانستان فقط به همین دلیل است که امروز پای در «بن‌بست» گذارده‌! این «بن‌بستی» است که منافع درازمدت آمریکا در آن افتاده.

بدیهی است که در چنین شرایطی سیاست‌های مستقل منطقه‌ای از قبیل سیاست‌های مسکو، دهلی‌نو و پکن فعال شوند. خلاصه می‌گوئیم اینکه آمریکائی‌ها در بن‌بست افتاده باشند، فی‌نفسه وسیله‌ای جهت پیشرفت سیاست‌های دیگر خواهد شد. و برای گذاشتن نقطة پایان بر همین «شکست» استراتژیک است که باراک اوباما اسب حزب‌دمکرات را برای بازگشت به «اصول» گذشته زین کرده. جهت برقراری این «اصول»، وجود دولت‌ اسرائیل به عنوان یک مجموعة «آتش‌افروز»، در کنار دولت‌های «مسلمان‌نما» در منطقه از الزامات به شمار می‌رود. مسلمان‌نمائی این نوع حکومت‌ها و اسلام حکام‌شان فقط عوامفریبی، هوچیگری، زن‌ستیزی، و تقویت روابط پدرسالارانه را منظور نظر دارد. این نوع «اسلام» که پس از کودتای 22 بهمن در عمل عصای دست واشنگتن در منطقه شده، اینک به همت جناب اوباما می‌باید بر تمامی فضای خاورمیانه، قفقاز و آسیای مرکزی سایه بیافکند. و در راه دستیابی به چنین «اهداف» والائی چه عجوزه‌ای کارسازتر و همراه‌تر از حکومت امام سیزدهم در تهران؟

حال با بازگشت به برکناری وزیر کشور احمدی‌نژاد آنچه را که در بالا آوریم در ارتباط با شرایط داخلی قرار می‌دهیم. می‌دانیم که «کردان»، متقلب یا صادق، سال‌های دراز معاون مالی و اداری علی لاریجانی بوده! اینکه لاریجانی امروز از متقلب‌ بودن وی مطلع شده و خواستار برکناری او می‌شود در عمل تفی است سربالا! تفی که به صورت حکومت اسلامی و شخص لاریجانی فرو خواهد افتاد. اینچنین «تقلب‌ها» را مردمان یک‌شبه آغاز نمی‌کنند، این نوع «فعالیت‌ها» قسمتی از موجودیت اجتماعی و سیاسی و تشکیلاتی اینان است؛ آقای کردان نمی‌تواند هنگام ادای مسئولیت‌های خود در مقام معاون مالی لاریجانی «صادق» باشد، ولی در مقام وزیر کشور فردی ناصالح!‌ اما برکناری ایشان همانطور که می‌توان حدس زد ارتباط زیادی با صداقت و ناپاکی‌های فردی ندارد. کردان پس از یک دورة طولانی نخستین «غیرروحانی‌ای» است که پست وزارت کشور را اشغال کرده، و این مسئله تا به آن اندازه اهمیت دارد که چندی پیش شخصاً به قم رفت و مکارم شیرازی را به دلیل موضع‌گیری‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی‌اش مستقیماً «تهدید» کرد. شاهد بودیم که پس از سفر کردان به قم، روزهای متمادی مکارم شیرازی کارش به زوزه و ضجه برگزار می‌شد، و مرتباً ناله و زاری می‌کرد که، «بعضی‌ها نمی‌گذارند مراجع کارشان را بکنند!»

البته فراموش نمی‌کنیم که آقای لاریجانی نیز از همین شهر قم و با تأئیدات مستقیم اوباشی از قبیل مکارم و جنتی به مجلس شوربای اسلامی راه پیدا کردند، و تحت حمایت عالیة همین روحانیت وابسته به انگلستان بود که بدون هیچ گونه مخالفتی و با صددرصد آراء به ریاست «مجلس» انتخاب شدند! حال می‌باید پرسید ارتباط برکناری کردان با سیاست‌های جدیدی که قرار است تحت حمایت کاخ‌سفید در منطقه به مورد اجرا گذاشته شود چیست؟

کردان در مجموعه سیاست‌های حکومت اسلامی سمبل یک چرخش بود. و امروز می‌بینیم که این چرخش زمینة حامی خود را در سطوح بین‌المللی از دست داده. تمایل آمریکا برای بازگشت به باندهای معمول در وزارت کشور ـ باندهائی که معمولاً از ساواکی‌های معمم تشکیل ‌شده ـ امروز کاملاً علنی است. ولی در اینکه آمریکا بتواند مهره‌های مورد نظر خود را آنطور که منافع‌اش ایجاب می‌کند بر صفحة شطرنج سیاست منطقه جایگیر کند جای بحث باقی است. همانطور که گفتیم سیاست‌های دیگر نیز بیکار ننشسته‌اند. و آمریکا نیز بیکار نیست، به بمب بستن شهروندان هندوستان در کوچه و خیابان، تهدیدات مالی علیه شرکت‌های چینی و جلوگیری از صادرات آن‌ها به غرب، و نهایت امر تهدید روسیه در دستورکار واشنگتن است.

با این وجود برکناری کردان یک اصل کلی را بار دیگر به نمایش گزارد: عمال حکومت‌ استعماری زمانیکه در سراشیب سقوط قرار می‌گیرند نخست یاران و همپالکی‌های‌شان را فدا خواهند کرد. چرا که دیگر از اعمال هر گونه محدودیتی بر علیه «مخالفان‌شان» عاجزاند. چند روز پیش شاهد «تظاهرات» و «اعتصابات» جماعت زرگر در بازار بودیم. اینان در مقام یکی از وابسته‌ترین و دولتی‌‌ترین صنف‌های بازاری در برابر دولتی صف‌آرائی کردند که راستگراترین و محافظه‌کارترین دولت طی سه دهة‌ اخیر است! فروپاشی «اصولگرائی» در حکومت اسلامی به صراحت آغاز شده، اردوگاه اصولگرائی شمشیر خود را بر علیه اصولگرائی بسته. این مطلبی بود که ماه‌ها پیش تحت عنوان «اصولگرایان بر علیه اصولگرایان» در همین وبلاگ به رشتة تحریر در آمد.

شاید باند لاریجانی به این فکر افتاده باشد که با سرکوب یاران گذشته می‌تواند در صورتبندی‌های جدید جائی در سیاست‌های نوین کشور برای خود دست‌وپا کند. البته به دور از تصور نیست که اینان با تکیه بر حمایت‌های غرب دفتر و دستکی به راه بیاندازند، ولی ضعف شدیدی که ساختار حکومت اسلامی به آن دچار شده با جابجائی «شخصیت‌های» شناخته شده در پست‌های مختلف بر طرف نخواهد شد. این نظام به دلیل وجود و تمدید حضور همین افراد روی به فروپاشی گذاشته، این افراد نمی‌توانند این حکومت را از خوره‌ای که به جانش افتاده نجات دهند، چرا که خود حاملان اصلی همان «خوره‌اند»!

به علاوه،‌ در انتخاباتی که چند صباح دیگر تحت عنوان انتخابات ریاست جمهوری در جمکران به راه می‌افتد آیا می‌توان جائی برای اصلاح‌طلبان پیش‌بینی کرد؟ ارتباط تنگاتنگی که اصلاح‌طلبان با محافل غرب ایجاد کرده‌اند، از اینان در صحنة سیاست منطقه مهره‌هائی وابسته به غرب ارائه داده، و با در نظر گرفتن تحرک هر چه وسیع‌تر سیاست‌های مستقل منطقه‌ای، اصلاح‌طلبان نمی‌توانند امیدی به پیروزی در دامان سیاست‌های گستردة این منطقه‌ داشته باشند.

خلاصه می‌گوئیم، دورة ریاست جمهوری احتمالی باراک اوباما برای منطقة خاورمیانه دوره‌ای خواهد بود سرشار از ابهام. دوره‌ای که طی آن دولت آمریکا سعی خواهد داشت با بازگشت به اصول پایه‌ای خود در خاورمیانه، صلابتی را بازیابد که در سیاست‌هایش دیگر از دست داده. ولی یک اصل مسلماً غیرقابل تردید است: اصل همجواری میان ملت‌ها. و بر اساس آن ملت‌ها نهایت امر در همسایگی به یکدیگر نزدیک خواهند شد. اصل همجواری برخاسته از طبیعت روابط میان جوامع بشری است، این اصل دیگر نه در کرملین رقم می‌خورد و نه در کاخ‌سفید.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

فیلترشکن‌های جدید5نوامبر2008

http://www.brandedproxy.info
http://www.freeblox52.info
http://www.toha.info
facebookyes.info
massivecat.info
http://www.ownerless.info
urop.info
http://www.bottlecapflags.com
smusi.com
6j2.info
http://www.2webh.com
3lm.info
http://www.estray.info
squa.info
http://www.hidingtent.info
urbansurf.info
http://www.01domain.com
ulne.info
acebrowse.info
inbrowse.info
http://www.yoza.info
subr.info
http://www.yaje.info
http://www.hidingelephant.info
subc.info
cgi.embedproxies.com
http://www.coolestdigital.com
cloakt.info
haveigotinternet.com
http://www.hiddencat.info
sys32.net
http://www.yaye.info
clickfacebook.com
tija.info
http://www.yahe.info
vucu.info
http://www.yico.info
http://www.raproxy.com
https://www.networkprox.com
cgi.embedproxies.com
negativeimagination.info
digitaltop.info
http://www.yowa.info
http://www.xowi.info
http://www.tr1x.info
iavoidit.info
http://www.cloaking.me
teuc.info
http://www.freeblox51.info
http://www.connectedproxy.info