عصای شکسته!

 

تحولات چند روز گذشته در مصر مجموعه‌ای از واقعیات،‌ از جمله افلاس محافل مدافع «دین ضد استبداد» در کشورهای مسلمان نشین را آشکار کرد. وبلاگ امروز را به بررسی اجمالی اجزاء مختلف این مجموعه واقعیات اختصاص می‌دهیم.

نخست اینکه دکان اسلام‌فروشی، حتی در مراکز پراهمیت دینی از قبیل قاهره و «امان» دیگر خریداری ندارد. به عبارت دیگر، محافلی که طی سه دهه در آستین آخوند و مفتی و دین‌فروش و اسلام‌گرا فوت کرده بودند، یا از نفس افتاده‌اند، یا در شرایط فعلی ترجیح می‌دهند سروصدای حمایت‌های‌شان از دکان دین‌فروشان بیش از این‌ها به آسمان نرود. در نتیجه جنبش‌های تونس، مصر، و به احتمال زیاد جنبشی که یمن و اردن هاشمی را نیز در می‌نوردد، اعتنای چندانی به «اصول اسلامی» و دین‌فروشی که توسط برخی محافل در کشورهای مسلمان‌نشین به «مدروز» تبدیل شده بود، ندارند. و بر خلاف ادعای حاکمان جمکرانی، جنبش‌ ملت‌ها، حداقل تا این لحظه کاری با اسلام و مسلمانی نداشته. این بی‌اعتنائی «کوچه و خیابان» به اسلام‌ سیاسی، شاید نقطة عطفی باشد در شرایط استراتژیک منطقة خاورمیانه و شمال آفریقا. این مناطق را پس از غائلة 22 بهمن 57 به ویروس مهلک اسلام سیاسی آلوده کرده بودند.

به طور مثال محمد البرادعی، نوچة محفل نوبل و پادوی آنگلوساکسون‌ها که هنگام ورود به مصر با تکیه بر تأئیدات اربابان، خود را «جانشین» بلاشرط حسنی مبارک می‌انگاشت و در برابر دوربین‌ها کراوات از گردن گشوده و در خیابان به‌نماز ایستاد، با قاطعیت فراوان از صحنة سیاست مصر به بیرون پرتاب شده. امروز مشکل می‌توان در مصر برای امثال البرادعی آیندة سیاسی پیش‌بینی نمود. پیشتر نیز ارتباطات گستردة وی با اخوان‌المسلمین و اوباش «اسلام‌گرا» زمینة انتقادات بسیاری را فراهم آورده بود و امروز البرادعی می‌رود تا در قاهره میوة زهرآگین و مرگبار وابستگی‌های‌اش به محفل «اخوان‌المسلمین» را از درخت نوکری انگلستان بچیند.

از طرف دیگر، با بی‌اعتباری گستردة حسنی ‌مبارک در سطح جهانی، این واقعیت علنی شد که جهت جایگزینی دیکتاتور‌های پوسیده‌ای که امروز در حال فروریختن‌اند، استراتژی‌های نوین اهداف دیگری جز آنچه تاکنون دیدیم و شنیدیم و به آن عادت کرده‌ایم دنبال می‌کنند. به عبارت دیگر، امروز نه دیکتاتوری را می‌توان با یک کودتای درون‌ساختاری از گزند گذشت روزگار محفوظ نگاه داشت، و نه می‌توان همچون نمونه‌های ایران و افغانستان و پاکستان استبداد را به دیکتاتوری مردمی یا «حکومت خیابانی» تبدیل نمود. پوپولیسم، دیکتاتوری نظامی و کودتای «درون‌ساختاری» از گزینه‌های مطلوب استراتژیک بین‌الملل به سرعت خارج می‌شود تا زمینه را جهت حضور جنبش‌های دمکراتیک و در نتیجه مسئول‌ فراهم آورد، و این است بحران اصلی بسیاری از محافل سرمایه‌داری غرب در مناطق مسلمان‌نشین.

به طور مثال، در مصر رژیم پوسیده و کودتائی حسنی‌مبارک که در آن همچون انتخابات جمکران، «رئیس» با بیش از 90 درصد آراء از صندوق‌ها بیرون ‌کشیده می‌شد، در تقابل با خیزش‌ عمومی، نخست به سوی الگوهای متداول دوید. الگوهائی متکی بر سازماندهی نیروهای «لباس‌شخصی» جهت حمله به منازل، موزه‌ها، ادارات و خصوصاً آنچه نماد‌های «رژیم سیاسی» تلقی می‌شود. این نیروها که همچون اسکادران‌های «جاوید شاه» و «حزب‌الله» در دوران خمینی دجال میدان را از پلیس و ارتش تحویل می‌گیرند، فقط یک وظیفه دارند: تخریب و گسترش آشوب در سطوح مختلف کشور جهت توجیه شدت عمل رژیم در برابر آنچه درهم ریختن نظم امنیت عمومی معرفی می‌شود! نیازی به توضیح نیست که افراد عادی هیچگاه برای تاراج و تخریب به «موزه» حمله نمی‌کنند؛ این عوامل حکومت‌اند که دست به این وحشی‌گری‌ها می‌زنند، و با توسل به همین ترفند و با حمایت نیروهای نظامی و انتظامی زمینة ناامنی و وحشت عمومی را فراهم می‌آورند. دستگاه بلاهت حسنی مبارک نیز آنچنان با شتاب به سوی الگوهای پیشین دوید که با سر به اعماق چاه افتاد.

در شامگاه 8 بهمن‌ماه 1389، پس از به آتش کشیدن ساختمان مرکزی حزب حاکم و غارت اموال آن توسط آنچه «تظاهرکنندگان» معرفی شدند، مبارک بی‌نوا می‌پنداشت که جهانیان برای یک ضدحمله و سرکوب همه‌جانبه به او «چک سفید امضاء» خواهند داد؛ دیدیم که به هیچ عنوان چنین نشد. اوباما در رأس دولت آمریکا، دولتی که نخستین حامی بودجه‌های نظامی دولت «مستقل» مصر به شمار می‌رود، به صراحت از حسنی مبارک درخواست کرد، «به خشونت‌ بر علیه معترضین» پایان دهد! این حرامزاده‌ها زبان یکدیگر را خوب می‌فهمند؛ حسنی مبارک که در رویا به جای حافظ اسد نشسته بود و می‌خواست تا یکصد سالگی در قدرت باقی مانده، بعد هم توله‌اش را به «ریاست جمهوری» برساند، با سخنان صریح اوباما، یک‌باره از خواب خوش سی ساله پرید!

جالب‌تر اینجاست که همزمان، مسکو نیز از طریق وزارت امور خارجة روسیه دقیقاً خواستار احترام به حقوق شهروندی و پایان دادن به خشونت‌ها شد! و از آنجا که گفتمان سیاسی همچون بیماری «واگیردار» به دیگران سرایت می‌کند، روز گذشته، لندن، پاریس و برلین نیز از خواب بیدار شده، همین سخنان جادوئی را تکرار کردند! اینان تلویحاً به حسنی مبارک پیام دادند که، قلادة چاقوکشان حرفه‌ای حاکمیت را که شب پیش با حمایت پلیس به موزه‌ها و ادارات و رادیو و تلویزیون حمله‌ور شده بودند، محکم‌تر از این‌ها در دست نگاه دارد. حسنی مبارک که با سخنرانی مضحک تلویزیونی‌اش دقیقاً پای جای پای محمدرضا پهلوی در بحران 13 آبان 1357 گذاشته بود، و پس از آتش زدن قاهره قصد داشت یک حکومت نظامی خوب و خوش‌خوراک برای ملت مصر فراهم آورد، بالاجبار یک گام به عقب ‌نشست.

اگر عقب‌نشینی در قاموس محمدرضا شاه قرار دادن دولت نظامی در چنگال یک ارتشبد مافنگی با دندان عاریه بود، عقب‌نشینی مبارک در معرفی یک «معاون رئیس جمهور» خلاصه شد! عملی که فی‌نفسه بسیار مهم است؛ مبارک به دلیل آنکه قصد داشت تولة محبوب‌اش را به رسم «سلطنت» جانشین خود کند، حتی از معرفی معاون رئیس جمهور نیز طی سالیان دراز سر باز می‌زد، چرا که احتمال داشت برای آیندة «آقازاده» اشکالاتی ایجاد شود!

ولی در این شرایط دیگر جائی برای «آقازادگی» باقی نمانده؛ آقازاده‌ها دیروز دست در دست «مامان‌جان» به لندن گریختند، و به احتمال زیاد دیری نخواهد گذشت که یا حسنی مبارک قالب تهی ‌کند، یا عربستان سعودی به توصیة «باکینگهام پالاس» در کنار چادر بن‌علی یک خیمه هم برای «حسنی‌جان» در صحرای حجاز بر پا نماید.

ولی تشدید بحران در سرزمینی که «جهان عرب» نام گرفته، مشکل دیگری را نیز در سطوح جهانی علنی کرد؛ ملت ایران از تحولات دمکراتیک جهان عرب عقب مانده! بله، امروز به صراحت می‌باید گفت، کشوری که سال‌ها و سال‌ها در پس هیاهوی «اسلام‌سالاری» ادعای رهبری تحولات دینی، فرهنگی و سیاسی در خاورمیانه را در ظاهر امر «یدک» می‌کشید، اینک می‌باید نفس نفس زنان به دنبال تحولات سیاسی در مصر، تونس و احتمالاً اردن‌هاشمی و یمن بدود، باشد که جهت تجهیز خیزش‌های «لائیک» و رهائی از چنگال مرده‌شویان شیعی‌مسلک بتواند از تجربیات این ملت‌ها استفاده کند! از منظر منطقه‌ای، آنچه امروز پیش آمده برای ملت ایران بی‌نهایت مهم و سرنوشت‌ساز تلقی می‌شود. بی‌دلیل نیست که آدمکش محبوب امام «راحل»، میرحسین موسوی نیز از پستوی خانه‌های امنیتی در خیابان پاستور برای «ملت مسلمان» ایران پیام می‌فرستد که چه نشسته‌اید، «منطقة خاورمیانة عربی و شمال آفریقا»، فقط به دلیل مخالفت بنده و زهراخانوم با رأی‌شماری احمدی‌نژاد، «آتش» گرفته! حضرت موسوی «دامت‌افاضات» می‌فرمایند:

«فراعنه معمولاً زمانی صدای ملت را می‌شنوند که بسیار دیر شده است.»
رادیوفردا، 10 بهمن‌ماه 1389

نخست باید گفت که تحولات شمال آفریقا و خاورمیانه هنوز گنگ‌تر از آن است که محافل شناخته شده بتوانند در برابرشان موضع‌گیری عملی کنند. هنوز مهره‌ها به درستی بر صفحة استراتژی منطقه‌ای چیده نشده و مشکل می‌توان ‌آیندة سیاسی منطقه را با صراحت ترسیم کرد. در نتیجه، ‌اظهارات «هول‌هولکی» محفل موسوی و کروبی، از تحرکات گنگ و نامفهومی که در منطقة فوق در جریان افتاده، و استفادة تبلیغاتی بی‌بی‌سی و رادیوفردا از این اظهارات خام، فقط یک دلیل می‌تواند داشته باشد: هراس حکومت جمکران و اسلامگرایان سبز و به ویژه وحشت اربابان‌شان.

این تحولات، حکومت اسلامی و حامیان علنی و پشت‌پردة آن را به وحشت انداخته. در نتیجه حضرات تلاش می‌کنند تا مهره‌های شناخته شدة محفل کودتا از قماش موسوی، کروبی و دیگر ریش‌پهن‌های «حزب‌الله» و پیشخدمت‌های «امام‌راحل» را به عنوان پیشگامان «جنبش» سیاسی ایران از هم اینک به ملت حقنه کنند، تا اگر در ایران نیز تحرکاتی تحت تأثیر خیزش‌های دمکراتیک پیش آید، بتوانند آنرا به نام میمون و مبارک آقای موسوی مصادره فرمایند!

ولی اگر «دور گردون» دیگر بر وفق مراد «آقازاده‌های» حسنی مبارک نمی‌چرخد، چگونه می‌توان انتظار داشت که مشتی آدمکش «پرونده‌دار» و دژخیم و زندانبان شناخته شده، در قیام انسان‌هائی که حقوق شهروندی‌شان را می‌طلبند، از پنجة عدالت همین «دور گردون» به دور مانده و از قاعدة کلی مستثنی شوند؟ حضرات که تحت عنوان «جنبش سبز»، صرفاً جهت استمرار حکومت اوباش‌پرور «جمهوری» اسلامی، همان لات‌ولوت‌های‌ سه دهة پیش را با چوب و چماق به جان ملت ایران انداختند، اینک قصد مصادرة «خیزش‌» دیگر ملت‌های منطقه را نیز دارند! باید قبول کرد که اینان اگر خودفروخته و لات‌ و بی‌سروپای‌اند، حداقل اشتهای‌شان خیلی «صاف» است!

ولی خواهیم دید که «جنبش سبز» و زرت و ‌زیبیل‌های «ملی ـ مذهبی»، اصلاح‌طلب و «مجاهدین انقلاب» در آیندة سیاسی ایران نقشی نخواهند داشت. همکاران پنهان اینان در جناح «اصولگرا» نیز بی‌جهت پستان برای «مقام معظم» به تنور «قانون اساسی» نچسبانند؛ مقام معظمی در کار نخواهد بود. دیری نخواهد گذشت که خشم ملت ایران امثال موسوی و کروبی را دست در دست دیگر اوباش حکومت اسلامی و باند کودتای 22 بهمن 57، به چادری در همسایگی خیمه‌وخرگاه بن‌علی زیر سایة شیخ عبدالله بفرستد. آنجا هر چه دل‌ تنگ‌شان خواست می‌توانند نماز بخوانند، به بغل‌دستی‌ها اسلام بفروشند، و در دعای کمیل از همکاران‌شان «پیشی» گیرند؛ خلاصه کنیم، سرزمین ایران دیگر جای این قماش اوباش و آدمکش حرفه‌ای و محفلی و «دولتی» نیست.

ما در این مهم تردید نداریم که صحنة سیاسی در ایران دقیقاً در مسیر خلاف آنچه بلندگوهای حکومت اسلامی و حامیان ینگه‌دنیائی‌شان در بوق انداخته‌اند شکل خواهد گرفت. بر خلاف آنچه اینان اعلام می‌دارند، نه تنها ساختار سیاسی آینده در منطقه از تجربیات ایران الهام نخواهد گرفت، که در تحولات منطقه، جای «اسلام ناب محمدی» و عدل و عدالت «اسلامی» با سرعت هر چه تمامتر با مفاهیمی صریح، ‌ انسان محور و دمکراتیک‌ پر خواهد شد. این دروغ بی‌شرمانه که جنبش مناطق مسلمان‌نشین خاورمیانه و شمال آفریقا تحت الهاماتی قرار گرفته که تظاهرات مضحک «رأی من کو؟» به وجود آورده، فقط به این معناست که محفل ورشکستة «رأی من کو؟» احساس خطر می‌کند.

خلاصه می‌گوئیم! ما، رأی ملت را برای منافع ملت می‌خواهیم، برای آسایش، رفاه و امنیت و تحکیم ضوابط قانونی که در خدمت شهروند ایرانی باشد، نه برای «سربلندی» رسانه‌ای و تبلیغاتی آن‌هائی که سه دهه است در خانه‌های «امن» وزارت اطلاعات با محافظین مسلح در برابر ملت ایران «سنگر» گرفته‌اند.

امروز به صراحت می‌بینیم که تحرکات خاورمیانة عربی و شمال آفریقا به سوی دمکراسی می‌رود و برخلاف تمامی ادعاهای جمکران و سخنگویان آشکار و پنهان ملاسالاری، و علیرغم تزریق شیخ‌ و شیخک‌ها و مفتی‌های ساکن لندن و نیویورک و … به درون این جنبش‌ها مشکل می‌توان سخنی از اسلام در این هیهات به زبان آورد. در مصر اخوان‌المسلمین به طور کامل از صحنه به دور افتاده، و هواداران‌اش نیز دقیقاً همچون میرحسین موسوی و دولت مهرورزی به دنبال این تحولات «می‌دوند» و با صدور بیانیه‌های مضحک این جنبش را دنبالیچة قرآن و شریعت معرفی می‌کنند! اسلام‌گرایان تونس نیز در برابر استراتژی فرانسه ابتر شدند و خلاء شخصیت کلیدی، عصای موسی را از دست‌شان گرفت، چرا که «فرعون‌شان» به عربستان فرار کرده بود!

همانطور که بالاتر گفتیم، با ارسال چند شیخ و ملا به این مناطق نمی‌توان جنبش دمکراتیک ملت‌ها را به ویروس مهلک اسلام‌ سیاسی و پوپولیسم ننگین ملائی آلوده کرد؛ اینبار در شرایط استراتژیک منطقه‌ای، ساختارهای سیاسی، انتظامی و نظامی در برابر اسلام‌گرائی خواهند ایستاد، و همراهی نیروهای مسلح با «اسلامگرایان» نمی‌تواند موضوعیت داشته باشد، چرا که ملت‌های منطقه به دلیل تجربة سهمگین آلترناتیو مذهبی در کشور ایران،‌ در برابر اوج‌گیری توهم حکومت مذهبی واکسینه شده‌اند.

ما اطمینان داریم که در فردای این تحولات ایرانیان نیز دجالان و دین‌فروشان را به حاشیه رانده، و به این ترتیب «فرعون‌های» وارداتی تولید غرب را در امواج خروشان مطالبات دمکراتیک‌شان غرق خواهند کرد. فرعون‌هائی که امروز صورتک آزادیخواهی بر چهرة پلیدشان زده‌اند و تنها دلنگرانی‌شان تداوم قدرت پوپولیسم و فاشیسم اسلامی در کف «خودی‌ها» و حفظ آن از «گزند» مطالبات دمکراتیک ملت‌هاست.


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ تینک‌فری

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکیوتر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت




فیلترشکن‌های جدید31ژانویه2011

publicschoolsnow.info
magictoday.info
proxy4u.info
newdeep.info
instantaneousnameless.info
roamingnow.info
besthighschools.info
kuzap.com
expresshidden.info
barracudaproxy.info
nyfatloss.info
hxxw.net
speedyaccess.info
bestroaming.info
cloudserversolutions.info
quick-launch.info
prox1.net
layermask.info
pro-xy.info
heat-shield.info
escapevelocity.info
highspeedprivacy.info
neerix.com
publicschoolssite.info
instanthide.info
mynewproxy.info
workforcash.org
collegeavenue.info
proxyforu.info
theroam.info
speedynow.info
thezoom.info
collocationserversolutions.info
protectivemask.info
magicspell.info
immediateglide.info
expressunknown.info
going-underground.info
newshoot.info
instantaneousunblock.info
highspeedbrowsing.info
proxynix.com
expressbrowsing.info
bestpublicschools.info
fronthead-victory.co.cc
mynewtoday.tk
libertycode.info
escape-velocity.info
myipchanger.tk
college-preparation.info
imagebabies.co.cc
behind-underface.co.cc
basssurf.info
ip-hidden.tk
bypassforexsitess.co.cc
binarynode.tk
controlfast.tk
proxy4school73.co.cc
openforexbrokersitees.co.cc
freeproxywebsites.info
jump-castle.info
magic-jump.info
theoldboxcar.com
unitedcollocationservers.info
protectiveshield.info

پنزرسالاری!

 

فشارهای سیاسی درون‌ساختاری حکومت اسلامی برخلاف آنچه برخی قصد باوراندن‌اش را دارند، به هیچ عنوان درگیری میان «اصلاح‌طلب» و «اصولگرا» نیست؛ این مطلب را در وبلاگ‌های گذشته تشریح کرده‌ایم. امروز مسئله به این صورت درآمده که چگونه دولت خواهد توانست هم «انتخابات» مجلس به راه بیاندازد، هم خلق‌الله را در برابر حوزه‌های رأی‌گیری به صف کند، و هم از این مخمصه به عنوان «پیروز نهائی» پای بیرون بگذارد. دیگر مسائل می‌باید «دکوراسیون» همین معضل و مشکل تلقی گردد. سخنان اخیر احمدی‌نژاد بر علیه دخالت‌های قوای مقننه و قضائیه در امور اجرائی، و دفاع مشاور حقوقی وی، غلامحسین الهام از مواضع قوای سه گانه در تقابل با «مجمع تشخیص مصلحت» به صراحت نشان داد که رویاروئی محافل درون حکومتی جز آن است که رسانه‌ها در بوق کرده‌اند. وبلاگ امروز را به تجزیه و تحلیل درگیری محافل حکومت اسلامی و قدرت جادوئی اکبر بهرمانی اختصاص می‌دهیم.

همانطور که پیشتر نیز گفته بودیم، دولت احمدی‌نژاد اجازه نخواهد داد که «اصلاح‌طلبان» یک‌بار دیگر با شعارهای «خارق‌العاده»، اگر نگوئیم «بی‌سروته»، در عمل آب به آسیاب مخالفان حکومت بریزند، و تحت عنوان «حمایت» از مواضع امام «راحل» دولت فعلی را در برابر دستگاه‌های نظامی و انتظامی در تقابل با اهداف عالیة «انقلاب اسلامی» جا بزنند! بله، این نتیجه‌ای بود که طی حضور جریان اصلاح‌طلب از آغاز دورة خاتمی تا «انتخابات» 22 خرداد سال گذشته در عمل به دست آمد. ولی اینکه ریختن آب به آسیاب محافل مخالف حکومت واقعاً دردی از مسائل ملت ایران درمان خواهد کرد یا خیر، سئوالی است که مسلماً پاسخ‌های متفاوت خواهد داشت. برخی از مخالفان حکومت خواهند گفت، فروپاشی این دستگاه «هدفی» است فی‌نفسه ملی و می‌باید این فروپاشی به هر قیمتی صورت گیرد. در شرایطی که برخی دیگر بیشتر بر نتایج «فروپاشی» تکیه می‌کنند تا بر فعل و انفعالات غیرقابل کنترلی که فروپاشی کذا تحت عنوان «تغییر رژیم» در رأس هرم «نظامی ـ امنیتی» کشور به وجود می‌آورد. نیازی به توضیح نیست که بگوئیم اینبار نیز همچون تجربة شوم 22 بهمن 57 غایب اصلی در این تحولات ملت ایران خواهد بود! تفاوت میان ایندو نگرش امروز به سرعت چشم‌گیر می‌شود و در سایة همین تغییر و تحولات است که بسیاری از ایرانیان دیگر تغییر صرف رژیم را یک «پیروزی» تلقی نخواهند کرد.

در نتیجه، روند «بده‌بستان‌های» محافل بحران‌ساز «درونی» با ساختارهای خلق‌الساعه و دست‌ساز «بیرونی» و ظاهراً «غیرخودی» که طی تاریخ معاصر کشور پیوسته بازتولید می‌شد، امروز با اشکال برخورد کرده. این یکی از تبعات غیرقابل تردید پایان دورة «جنگ‌سرد» است. و تلاش‌های بچگانة برخی محافل از طریق جذب «نیروهای سپاه» و بسیج به «جنبش سبز» به همان اندازه مهوع و مسخره می‌نماید که کودتای 28 مرداد 1332. دوران این «بده بستان‌های» تشکیلاتی به سر رسیده و دیگر نمی‌توان در داخل آشوب به پا کرد تا با وارد کردن عناصر خارج از حکومت دست به بازسازی فاشیسم تازه‌نفسی در همان ساختار گذشته زد. با این وجود، محور اصلی برنامة سیاسی «خط امام» و اصلاح‌طلبان همین بود؛ برنامه‌ای که با شکست روبرو شده.

اینان دیگر نمی‌توانند در درون ساختار فاشیسم حضور فعال و رسمی داشته باشند و همزمان با تشکیلات برانداز در خارج از مرزها ارتباط برقرار کرده، زمینة نوسازی‌ فاشیسم در داخل کشور را فراهم آورند. این همان نقشی بود که روز 22 بهمن 57 اوباش طرفدار «انقلاب اسلامی» با همکاری ارتش شاهنشاهی ایفا کردند، و امروز همین‌ها قصد دارند با تکیه بر «سپاه پاسداران» و با حمایت اوباش شهری تجربة کودتای 22 بهمن 57 را تکرار نمایند؛ اسمش را هم گذاشته‌اند «مردم‌سالاری دینی!»

البته دلیل اصلی عدم کارآئی محافل‌ داخلی در به راه انداختن بحران و جوسازی را می‌باید افتادن دست محافل بین‌الملل در پوست گردو تلقی کرد. محافل اجنبی حامی براندازان داخل، همگی تحت تأثیر استراتژی‌های «کلان منطقه‌ای» نوین بالاجبار دست از حمایت بحران‌سازان درونی برداشته‌اند، در نتیجه تکرار صحنه‌سازی‌‌های ضدایرانی به صورت گذشته دیگر امکانپذیر نیست. به همین دلیل شاهد ایجاد «شکاف‌های» غیرقابل توضیح در ساختار حکومتی می‌شویم که فاقد هر گونه نظریة سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی است،‌ و صرفاً جهت سرکوب عمومی و چپاول ثروت‌های ملی با حمایت خارجی به قدرت رسیده. در عمل، چنین ساختاری نمی‌تواند دچار «شکاف» شود؛ چرا که شکاف در «نظریه» پیش می‌آید، زمانیکه نظریه‌ای وجود نداشته باشد، چه شکافی می‌توان متصور شد؟

این است دلیل فاصله‌ گرفتن «فرضی» اصلاح‌طلبان از حاکمیت، بدون اینکه اصلاح‌طلبان قادر باشند ارتباط خود را با حکومتی که «حقوق‌شان» را به زیر پا می‌گذارد «تعریف» کنند. شعارهای فریبندة اصلاح طلبان، از قماش احترام به آرای عمومی، آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان سیاسی و … در شرایطی «اهداف» این جریان معرفی می‌شود که سردمداران‌ اصلاح‌طلب از مهم‌ترین سرکوبگران، چپاولگران و فاشیست‌های تاریخ معاصر کشور بوده‌اند! در عمل ارتباط اینان با حاکمیت همان ارتباط احمدی‌نژاد است با حکومت، هر دو از کودتای 22 بهمن تغذیه می‌کنند! با این تفاوت که هر کدام نقش «درون‌ساختاری» ویژة خود را برعهده گرفته.

خاتمی و موسوی و کروبی بر طبل «مردم‌سالاری» دینی می‌کوبند، و شعارهای گنگ اصلاح‌طلبی را تبلیغ می‌کنند. در حالی که احمدی‌نژاد بر طبل دفاع از «ولایت‌فقیه» می‌کوبد! اما «ولی‌‌فقیه» مطلوب احمدی‌نژاد از وی گریزان و در عمل عضو فعال محفل موسوی است! چرا که طی دو دوره ریاست جمهوری «ولی‌فقیه» کذا، این موسوی بود که برای وی «رأی‌سازی» می‌کرد. از طرف دیگر موضع‌ حقوقی و مدنی «فقیه» مورد اشارة احمدی‌نژاد نیز به طور کلی در افکارعمومی مخدوش و غیرقابل دفاع شده! چه دلیلی می‌توان یافت که دولت احمدی‌نژاد برای حفظ یک موجودیت مخدوش هزینة سیاسی نیز متحمل شود؟ این نیست مگر آنکه تمامی این جریانات در هم پیچیده کلاف سردرگمی به نام حکومت اسلامی ایجاد کرده‌اند.

خلاصة کلام در این میانه اصل و اساس جز «پوچ‌گوئی» نیست. «گریز‌های» سیاسی این و یا آن جریان حکومت اسلامی فقط و فقط جهت اشغال فضای سیاسی و جلوگیری از رشد جنبش‌های مدنی، اتحادیه‌های کارگری، تشکل‌های مختلف اصناف و … و دیگر تشکل‌های مدنی و اجتماعی‌ای است که نهایت امر اهرم‌های سرکوب عمومی را که دولت وسیلة «معاش» خود کرده مورد تهدید قرار می‌دهند. جهت جلوگیری از رشد این تحرکات غیروابسته به نطفة حکومت اسلامی است که جریانات اصلاح‌طلب، «ملی ـ ‌مذهبی»، و تشکل‌های خلق‌الساعة هنری و علمی و فرهنگی با حکومت از سر ستیزة «مصلحتی» در آمده‌اند.

شاهدیم که امروز کار این ستیزة مصلحتی بالا گرفته. نه دولت قادر به ارائه راهکارهائی جهت از میان بردن معضلات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است، و نه می‌تواند دست مخالفان «خودی» را باز بگذارد تا با فضاسازی و ایجاد هیجانات کاذب، زمینة براندازی و تغییرات مطلوب محافل بین‌المللی را فراهم آورده، منافع ملی را به حاشیه رانند و در برابر رشد تشکل‌های مدنی و اجتماعی و اتحادیه‌ها معضل و راه‌بند ایجاد کنند. مسلم است که در چنین وانفسائی تلاش دولت بر این امر متمرکز خواهد شد که قسمتی از بدنة هیئت حاکمه را فدای حفظ موجودیت «کهن‌ساختار» ‌استعماری کند. همان ساختاری که از دوران کودتای میرپنج در کشور پایه‌ریزی شده و تا هم امروز بر سرنوشت ایرانیان حاکم باقی مانده.

در مورد نخستین «لایه‌ای» که می‌بایست از درون حاکمیت «حذف» می‌شد،‌ از ماه‌ها پیش گفته بودیم که «خط امام»، اصلاح‌طلبان، مجاهدین انقلاب، و … در طیف «حذفی‌های» نخستین قرار خواهند گرفت، از همان روزها مفری برای اینان قابل پیش‌بینی نبود. ولی با علنی شدن حذف این جناح‌ها «اصولگرایان» که در واقع لایة ثانویة محفل کودتای 22 بهمن‌ به شمار می‌آیند به شدت احساس خطر کرده‌اند. اعلامیة بی‌سروتهی که چندی پیش (27 دی 1389)، تحت عنوان «منشور اصولگرائی» به امضاء شیخ مهدوی کنی و شیخ محمدیزدی در رسانه‌ها به چاپ رسید در عمل بیش از آنچه نشاندهندة «شکاف» فرضی بین اصولگرائی و اصلاح‌طلبی باشد، وابستگی ایندو جریان را به یکدیگر نمایان می‌کرد! در «منشور»کذا، پایه و اساس چهارگانة «اصولگرائی» که از قضای روزگار شامل «تقبل ولایت مطلقة فقیه» نیز می‌شود، بیشتر از آنچه برای اصلاح‌طلبان ایجاد اشکال کند، دولت را به چالش می‌طلبد. چرا که اصلاح‌طلبان در هر حال از صحنة سیاست کشور حذف شده‌اند؛ آنچه باقی مانده دولت است در برابر مجموعة مبهمی به نام اصولگرائی!

از سوی دیگر، «وحدت کلمه» که در منشور کذا مورد تأئید بی‌قید و شرط «اصولگرائی» قرار گرفته نیز در عمل به معنای انداختن علی خامنه‌ای در دهان گرگ‌های احمدی‌نژاد است. البته این عکس‌العمل رسانه‌ای از جانب اصولگرایان قابل پیش‌بینی بود، چرا که اینان می‌دانند دستگاه استعماری حکومت اسلامی اگر جهت حفظ ستون‌های ضدایرانی‌اش مجبور به جارو کردن مشتی «اصلاح‌طلب» شده، در راه حفظ منافع‌اش برای زیر آب کردن سر اصولگرائی نیز به خود تردیدی راه نخواهد داد. به همین دلیل است که حضرات برای خلع‌سلاح احمدی‌نژاد، دست به دامن علی خامنه‌ای و فکاهیاتی از قماش «ولایت فقیه» شده‌اند.

خارج از تحولات متفاوتی که در زمینة سیاست داخلی ایران طی چند روز گذشته به وجود آمده، به استنباط ما دو رخداد از اهمیت کلیدی برخوردار می‌شود. نخست عکس‌العمل اخیر رفسنجانی در برابر جریان «اصولگرائی» است. رادیوفردا، ‌مورخ 7 دیماه سالجاری سخنان بهرمانی را به این شرح منعکس کرده:

«رفسنجانی[…] در دیدار با اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی[…] اظهار داشته بود: در خصوص مسائل کشور مواضع خود را به صورت مشخص در آخرین حضورم در نماز جمعه تهران اعلام کردم و اکنون نیز به آن معتقدم.»

نظر بسیاری از تحلیل‌گران این است که رفسنجانی با هدف به چالش کشیدن دولت احمدی‌نژاد این سخنان را ایراد کرده، در صورتیکه به استنباط ما قضیه کاملاً بر عکس است. اصولگرایان بخوبی می‌دانند که با تکیه بر چرندیاتی از قماش «وحدت کلمه» و «ولایت مطلقة فقیه» از ایجاد هر گونه تحرک انتخاباتی و اجتماعی به دور خواهند ماند. در عمل، جز مشتی لات‌ولوت‌های سپاه، بسیج و چاقوکش‌های بازار و حوزه، کسی به اینگونه مسائل رأی مثبت نمی‌دهد. هدف اصولگرایان «مصادرة» علی خامنه‌ای و اصل «ولایت‌فقیه» به نفع محفل‌شان است. ولی این اهرم‌ها هم دیگر پوسیده‌اند؛ شخص علی خامنه‌ای و یا اصل «مخدوش» و بی‌ارزش ولایت مطلقة فقیه دیگر نمی‌تواند یک تحرک گستردة اجتماعی و انتخاباتی در کشور ایجاد کند. به همین دلیل هاشمی رفسنجانی که طی سه دهة گذشته «روبه صفتی» و طراری خود را عملاً به اثبات رسانده، قصد دارد با پر کردن خلائی که خروج اصلاح‌طلبان از سیاست‌های جاری حکومت اسلامی ایجاد خواهد کرد، خود را به عنوان جانشین اصلاح‌طلبی به خورد خلق‌الله دهد. و در این میانه به احتمال قریب به یقین باند احمدی‌نژاد ـ «باند» با «دولت» اشتباه نشود ـ نیز با رفسنجانی همراه است.

همچون دیگر مهره‌های استعماری حکومت اسلامی، رفسنجانی هم در برابر یک گزینة غیرقابل اجتناب قرار گرفته. بهرمانی یا می‌باید خود را به «پل‌ پیروزی» احمدی‌نژاد در مصاف آینده‌اش با اصولگرائی تبدیل کند، یا در صف اصلاح‌طلبان در انتظار لحظه‌ای بماند که «شتر حذف» را بر در خانه‌اش بخوابانند. به همین دلیل، ارتباط تشکیلاتی رفسنجانی با علی خامنه‌ای در ساختار سیاسی فعلی به طور کلی مخدوش شده. رفسنجانی می‌داند که عمر سیاسی خامنه‌ای به پایان رسیده و دلیلی نمی‌بیند که سرنوشت سیاسی خود را با عاقبت یک محکوم به مرگ پیوند دهد. امید سیاسی رفسنجانی اینک به ریسمان پوسیدة باند احمدی‌نژاد گره خورده، و در چنین شرایطی گروه کثیری از نانخورهای حکومت اسلامی، محافل ظاهراً «مترقی» خارج از کشور، و خصوصاً دانشجونمایان داخلی به همراه رفسنجانی جذب محفل دولتی خواهند شد. در مقطع فعلی رفسنجانی این امکان را خواهد داشت تا با جمع‌آوری همة «زرت و زیبیل» و «خرت‌وپرت‌» و خنزرپنزر باقیمانده از سمساری اصلاح‌طلبی به نفع دولت، از آن سنگری غیرقابل نفوذ در برابر اصولگرائی و شعار «ولایت مطلقة فقیه» بسازد. و بجای سرداری سازندگی، «فرماندهی» پنزرسالاری را بر عهده گیرد.

بی‌دلیل نیست که غلامحسین الهام، مشاور حقوقی احمدی‌نژاد که خود یکی از اصولگرایان و مخالفان دولت می‌باید تلقی شود، طی دیدار از مؤسسة مطبوعاتی «ایران» با انتقاد از سخنان هاشمی، به موضع‌گیری‌های وی شدیداً حمله کرده و می‌گوید:

«گام بعدی مجمع تشخیص مصلحت ورود به اختیارات رهبری است!»
منبع: رادیوفردا: 8 بهمن‌ماه 1389

بله، همانطور که می‌بینیم، کسی که در مقام مشاور حقوقی رئیس‌جمهور، خود را به عنوان عضوی فعال در «باند» احمدی نژاد جا زده، بیشتر نگران منافع محفل «اصولگرا» است تا وضعیت نابسامان رئیس دولت! آویزان شدن «الهام» به خشتک «مقام معظم» در شرایطی صورت می‌گیرد که احمدی‌نژاد به طور کلی قواعد رایج «بازی» میان سه قوه را قبول ندارد، و برخوردهای تند وی با محفل لاریجانی‌ها ـ در قوای قضائیه و مقننه ـ جای تردید در اهداف سیاسی وی باقی نگذاشته.

در کمال حیرت شاهدیم که در این شرایط وانفسا، مهرة قدیمی و حیله‌گر جمکران،‌ هاشمی رفسنجانی هنوز برای بازی در این میانه از نیروی اولیه برخوردار است! نیروئی که سال‌ها پیش با دست همین رفسنجانی هدیة زهرآگین «ولایت فقیه» را در جیب علی خامنه‌ای گذاشت و از یک روضه‌خوان بی‌مقدار «ولی امر» ساخت، و اکنون می‌رود تا احمدی‌نژاد را در برابر کسانی به پیروزی برساند که تا دیروز حتی جواب سلام او را نمی‌دادند.


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ تینک‌فری

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکیوتر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت




فیلترشکن‌های جدید28ژانویه2011

rocket-launch.info
immediateunblock.info
expresshidden.info
proxyunblocked.net
deep-hole.info
instantaneousnameless.info
newrun.info
rapidunidentified.info
proxy-server-free.com
usacloudserver.info
proxydemon.info
unblock-internet.com
quickconceal.info
bestcross.info
robemyip.info
roamonline.info
instantaneousglide.info
bypass-block.com
small-browser.com
instantaneoussurf.info
yotube-prox.info
site-unblocker.com
proxy-us.com
seeksite.info
hide-proxy.com
change-ip-addresstoday.info
bypass-sites.com
crossonline.info
highspeedprivacy.info
surf-proxy.com
thecloak.info
silent-surf.com
myroam.info
kuzap.com
shieldtoday.info
combatonline.info
rapidbeam.info
bestseek.info
quickhidden.info
roamsite.info
bestshoot.info
school-bypass.com
bestcombat.info
speedyunblock.info
fast-browser.com
l-anon.com
theblast.info
https-proxy.com
unblocked-proxy.com
instantaneousbrowsing.info

نخود مترقی!

مطلب امروز را به بررسی تحولات و هیجانات حاکم بر فضای اجتماعی ایران در آغاز غائلة 22 بهمن 57 اختصاص می‌دهیم؛ دلیل نیز روشن است. با نگاهی کوتاه به آنچه در تونس، الجزایر و دیگر مناطق شمال آفریقا و خاورمیانة عربی در جریان افتاده، تقاطع نظری و تشابه رخدادها، برای آندسته از هم‌وطنان که خواستار به دست دادن یک نگرش منسجم و متقن از جریانات تاریخی کشور هستند، یک بررسی‌ دوباره را از احوالات آنچه «انقلاب اسلامی» در ایران نام گرفته الزامی می‌کند. شاید به همین دلیل نیز روزنامة اینترنتی حزب توده، مورخ 4 بهمن‌ماه 1389، در راستای توجیه مواضع این تشکیلات طی گربه‌رقصانی‌های 22 بهمن 57، با انتشار مطلب «خارق‌العاده‌ای» تحت عنوان، «شاپور بختیار ـ مهدی بازرگان، شناخت واقعیت در بارة دو شخصیت در انقلاب 57» را منتشر کرده. مطلبی که وبلاگ امروز را به نقد پایه‌ای آن اختصاص می‌دهیم.

«راه توده» در آغاز مطلب خود می‌نویسد:

«این تصورات [در بارة بازرگان و بختیار] ، زمانی که در ظرف زمانی خود قرار می‌گیرند پیش از آن که واقعیت باشند، به رویاهای سیاسی گمراه کننده تبدیل می‌شوند.»

البته در اینکه نویسندة این وبلاگ ترجیح می‌داد بجای میرحسین موسوی، حاج بهرمانی و دیگر «بزرگان» کودتای 22 بهمن 57، فردی همچون شاپور بختیار رئیس دولت ایران باشد، جای هیچ بحث و گفتگوئی در میان نیست؛ این را بارها گفته‌ایم و بر خلاف «بعضی‌ها» که تقیه را از پیشنماز مسجد محل خوب یاد گرفته‌اند، در بیان نظریات سیاسی خود از شیعی‌مسلکان «بوقلمون صفت» پیروی نمی‌کنیم. ولی اینکه در بیان این واقعیات کار خود و مخاطب‌مان را، به قول توده‌ای‌ها، به «رویاهای سیاسی گمراه‌ کننده» بکشانیم، آنقدرها مطمئن نیستیم.

نویسندة‌ مطلب کذا جهت توجیه مواضع حزبی‌شان پس از اینکه قبول می‌کنند، طی دوران نخست وزیری بختیار کشور ایران از نظر تاریخی پای به یکی از نادرترین مقاطع در زمینة آزادی مطبوعات گذاشته، به نتیجة جالبی نیز می‌رسند! ایشان می‌نویسند این شرایط هیچ ارتباطی به ایده‌های بختیار نداشته بلکه ناشی از فضای حاکم بر کشور بوده:

«اگر تصور شود که این آزادی مدیون برنامه‌ها و ایده‌های بختیار بود، به اشتباه رفته‌اند. آن آزادی، حاصل شرایط انقلابی در کشور، از هم گسیختگی اقتدار رژیم شاه و فضای عمومی حاکم بر کشور بود.»

البته نمی‌باید فراموش کنیم که نویسندة سطور فوق، هنگام ردیف کردن چنین مطالبی به هیچ عنوان دچار «رویای سیاسی گمراه ‌کننده» نشده بود! با این وجود، حضورشان بگوئیم، ما آزادی «صوری» مطبوعات دوران بختیار را فقط در مقام «فروریختگی» ساختار سیاسی حاکم تحلیل کرده‌ایم، ما چنین «آزادی‌ای» را «آزادی مطبوعات» نمی‌دانیم. پیشتر نیز گفته‌ایم، «آزادی» از هر نوع و هر قسم، یک «مقولة حقوقی» است، و می‌باید از منظر حقوقی و در چارچوب روابط حاکم بر جامعه برای «آزادی» ارزش حقوقی و کاربردی ایجاد نمود. ما بر خلاف حزب توده، هیچگاه در مطالب‌مان بر «سلامت» آزادی‌های «باسمه‌ای» که بر هیجانات کوچه و خیابان تکیه کرده تأکید نخواهیم کرد.

فقط سئوال ما از احزاب و تشکیلات این است که چرا هیچ برنامه‌ای جهت تأمین و امتداد «آزادی» مطبوعات، چه از نوع باسمه‌ای و خیابانی، و چه از انواع حقوقی‌اش در کشور پیش‌بینی نکردید؟ این سئوال نیز مطرح است که اگر این قماش «آزادی مطبوعات»، پس از فروریختن دکان «استالینیسم روس» آب به دهان بعضی‌ها انداخته، آیا واقعاً حزب توده در هیاهوی 22 بهمن 57 خواستار «آزادی مطبوعات» بود؟ چند دفتر و مطلب و مقاله از حزب توده می‌باید ارائه داد تا معلوم شود «آزادی مطبوعات» برای این دارودسته فقط به مفهوم ابزاری جهت برپائی دیکتاتوری کارگری تلقی می‌شود؟ همان دیکتاتوری موعودی که «کارگران» مقدس‌اش پس از 40 سال زندگی در نظام کمونیستی، جهت «پذیرائی» از میهمانان غربی، مجهزترین روسپی‌خانه‌های جهان را در شهرهای ورشو، بوداپست و … آماده کرده بودند و زنان و جوانان «کارگر» در این محله‌ها برای برپائی سوسیالیسم جهانی شب و روز عرق می‌ریختند. همان دیکتاتوری کارگری‌ای که پس از 40 سال حاکمیت حزب کمونیست در لهستان، کارگران کشتی‌سازی‌اش برای دو قالب صابون اضافه در هفته «اعتصاب» کردند! حتی قحطی زدگان بیافرا هم حاضر نیستند برای دو قالب صابون «اعتصاب» کنند. بله، خیلی مهم است که یادمان نرود از کدام «دیکتاتوری مقدس کارگری» سخن می‌گوئیم!

اینکه افراد یک ملت بخواهند از «آزادی بیان و قلم» در چارچوب یک رژیم حقوقی، انسان‌محور و مسئولانه بهره‌مند شوند، «آزادی بورژوائی» است؟ این جنفگیات چیست که 60 سال بالا و پائین‌اش را به خورد ما ملت دادید، و با نسخه‌برداری از مزخرفات امثال استالین و خروشچف به خوش‌باورها حقنه کردید که مارکس هم طرفدارتان است! مارکس طرفدار آن‌هاست که روشنفکر را تحقیر می‌کنند؟ یادتان رفته که مارکس خودش هم روشنفکر بود؟

این حزب پوسیده و فروهشته که دیگر فلسفة وجودی‌اش نیز از بین رفته، از وحشت رسوائی و رو شدن دست‌های پلیدش در همکاری با آدمکشان حوزه و بازار، و حسابرسی‌های ملت خشمگین ایران، هول‌هولکی عکس یک شیخک آدمکش به نام بازرگان را کنار بختیار در سایت‌اش می‌چسباند تا نهایت امر بگوید:

«نخست شاپور بختیار و سپس مهندس مهدی بازرگان. اولی عضو حزب ایران و دومی بنیانگذار نهضت آزادی ایران[…]»

حال باید بپرسیم امروز چه شده؟ چه پیش آمده که حزب توده بین ایندو فرد وجه مشترک یافته؟ این حزب که طی دوران صدارت بختیار از فحاشی به وی دست برنداشت، و هنگام اعلام نخست‌وزیری شیخ بازرگان، از تمام نوچه‌های‌اش درخواست ‌کرد تا از «دولت موقت» حمایت به عمل آورند، بین بختیار و بازرگان چه «تشابهی» یافته؟ امروز چه عاملی این دو فرد را در چارچوب منافع حزب توده در کنار هم گذاشته؟ پاسخ به این پرسش‌ها برای ما کاملاً روشن است؛ و در ادامة مطلب تلاش خواهیم کرد برای خوانندگان نیز آن را توضیح دهیم.

همانطور که می‌بینیم موضع‌گیری‌های الزامی دولت فرانسه در تونس، به سرعت دست آشوبگران را رو کرد. اینان با خروج سریع بن‌علی نه تنها در برابر یک خلاء سیاسی قرار گرفته‌اند، که به دلیل عدم برخورداری از هر نوع برنامة مشخص سیاسی کارشان به دادوفریاد در خیابان‌ها محدود مانده! همان لات‌بازی‌هائی که امثال حزب توده در ایران با شوق و ذوق دنبال می‌کردند و نام آن را «انقلاب» گذاشته بودند! تشکیلات مشابه حزب توده که در کمال تأسف در سراسر دنیا «دکان» باز کرده‌، در تونس انگشت به دهان حیران است که چگونه مواضع سازشکارانة خود را با «هیاهوی گنگ» توده‌ای در شرایطی هم‌ساز کند که دیگر شانسی برای پیروزی‌اش نیز وجود ندارد. دلیل ک…ن‌خیزک‌های حزب توده به جانب بختیار، آنهم با توسل به ریش بزی شیخ بازرگان مفلوک همینجاست؛ این‌ها امروز از روی بی‌چارگی و «از زور بی کسی، به خرسه می‌گن خالقزی!»

پیشتر گفته بودیم که پاریس نمی‌تواند در چارچوب ضرورت‌های استراتژیک خود یک رژیم «خاله‌خانباجی» از نوع جمکران را بر سواحل دریای مدیترانه حاکم کند؛ مسئله‌ای که در مورد ایران، خصوصاً طی گربه‌رقصانی‌های باند «برژینسکی» در افغانستان به هیچ عنوان برای مراکز تصمیم‌گیری جهانی اهمیتی نداشت. دیدیم که همین محافل، جهت حمایت از «مجاهدین افغان» چگونه مشتی چاقوکش و آدمکش و تروریست را از سراسر جهان جمع کرده و در تهران برای ما ملت «حکومت» تشکیل دادند؛ حاکمیتی که همین حزب توده، حامی اصلی و اساسی‌اش به شمار می‌رفت و هنوز جوهر مجیزگوئی‌های‌اش برای امثال موسوی، خامنه‌ای، رفسنجانی جلاد و کروبی چپاولگر و منتظری گوربه‌گور شده خشک نشده!

حزب توده در این مطلب جهت توجیه مواضع غیرقابل دفاع خود طی دوران بحرانی سال 1357، بر پنج نکتة اصلی تکیه کرده و به این نتیجة کلی می‌رسد که، شاه برای یک مانور سیاسی بختیار را پیش کشیده بود، ولی در شرایطی دست به اینکار زد که هر کسی در برابر «مردم» قرار می‌گرفت «نابود» می‌شد!‌ خلاصه کار این «تحلیل» حزبی و کشکی به اینجا می‌کشد که شاه برای همیشه ایران را ترک نکرده بود؛ برمی‌گشت و پدر صاحاب‌بچه را در می‌آورد و در میانة چنین تحلیل‌ها مقاله‌نویس حزب به این نتیجه می‌رسد که اگر مردم شاپور بختیار را می‌پذیرفتند، این بختیار که اصلاً معلوم نبود کیست، خودش هم قربانی شاه می‌شد:

«به فرض محال که مردم شاپور بختیاری که اساسا نمی‌دانستند کیست و ریشه‌اش چیست را می‌پذیرفتند، توبه شاه را قبول می‌کردند و به خانه‌هایشان باز می‌گشتند. در اینصورت، بختیار خود اولین قربانی شاه بود.»

بله می‌باید بپذیریم که اگر بختیار برای تل موهوم مردم «ناشناس» بود و اصلاً نمی‌شد به او اطمینان کرد، در عوض همین «مردم» اصل و نسب و ریشة امثال بنی‌صدر، یزدی، قطب‌زاده، خمینی و خامنه‌ای و بازرگان و کیانوری و احسان طبری را نه تنها می‌شناختند که از دهه‌ها پیش از نزدیک با خاله و عمه و عموهای اینان محشور و همدل و هم‌صدا و هم‌سفره بوده‌اند! باید پرسید، خمینی دجال را چه کسی بهتر از اوباش بورسیة حکومت شاهنشاهی می‌شناخت، کسانیکه با ارز ارسالی دولت امیرعباس هویدا در فرنگ به «دانشجوی مادام‌العمر» تبدیل شده بودند؟ خمینی دجال را چه کسی بهتر از امثال بهشتی گوربه‌گور شده و خاتمی شیاد می‌شناخت. همان‌ها که با مجوز دربار شاهنشاهی در مسجد هامبورگ «نماز جمعه» به راه می‌انداختند؟ از این گذشته، در «تحلیل» حزب توده آنچه غایب اصلی باقی می‌ماند همان عملکرد یک تشکیلات حزبی در برابر غوغاسالاری و هیاهوی دست‌سازی است که در چارچوب منافع اجنبی می‌رود تا مردم یک مملکت را به جان یکدیگر بیاندازد. جالب اینجاست که حزب کذا با حمایت از این بی‌عملی، به غلط مدعی حمایت از «مواضع دمکراتیک» نیز می‌شود.

در آینة «مخدوش» و تیره و تاری که این حزب جامعة ایران را در آن به تصویر می‌کشاند، اصلاً معلوم نیست که چرا «این» می‌رود؛ و «آن» می‌آید! و اینکه اگر «کسی» سر کار باقی می‌ماند و اینکس و آنکس از کار برکنار می‌شوند چه دلیلی می‌تواند داشته باشد؟ برخورد منطقی و مسئولانه، به ویژه در چارچوب نگرش مارکسیست حکم می‌کند که برای این «تغییرات» دلیلی سیاسی، اقتصادی و استراتژیک وجود داشته باشد. خلاصة کلام مطلب حزب «حمارنواز» توده بازهم مخاطب را برمی‌گرداند سر همان کاسة نخود «بگیر و بنشان»! کاسه‌ای که طی دوران «جنگ سرد»، تحولات کشوری چون ایران را در مرز اتحاد جماهیر شوروی نتیجة عملکرد مشتی لات‌ولوت‌ ساواک معرفی می‌کند که در خیابان‌ها کرکرة بانک‌ صادرات را از جا می‌کندند و سطل زباله آتش می‌زدند! از این تحلیل بهتر چه می‌خواهیم؟

باید به حزب توده «آفرین» گفت! کشور ایران در شرایط حساس کنونی فقط همین یک «تحلیل» را کم داشت که شما برای‌اش نوشتید. با این وجود، حزب کذا به خیال خود در خورجین‌اش جوابی برای بی‌توجهی تشکیلات سیاسی به سرنوشت ملت ایران طی این بحران حاضر و آماده کرده. ولی ذوق زده نشویم، جواب اینان نیز از قماش همان «کاسة» نخود بگیر و بنشان است:

«وظیفه احزاب در چنین شرایطی تاثیرگذاری بر روند انقلاب و تعمیق آن و تثبیت دستآوردهای انقلاب و جنبه‌های هرچه مترقی‌تر بخشیدن به جنبش انقلابی است. یعنی همان وظیفه‌ای که حزب توده ایران برای خود قائل شد.»

البته با این «گنده‌گوئی» ها خیانت به منافع ملی را نمی‌توان پنهان داشت! می‌توان به صراحت گفت که از منظر حزب توده، وظیفة احزاب در چنین شرایطی سازش با فاشیسم و پوپولیسم و شرکت فعال در سرکوب ملت‌ها است؛ یعنی همان وظیفه‌ای که حزب توده برای خود شناخته و می‌شناسد! امروز این خیانت آشکار را سایت حزب توده تحت عنوان «مترقی‌تر» کردن «جنبش انقلابی» به خورد ملت ایران می‌دهد. خلاصة کلام، می‌باید حضور چند «بولتن‌نویس» توده‌ای در کیهان و اطلاعات و چند کارمند زهوار دررفته در وزارتخانه‌ها را «مترقی‌تر» کردن مواضع «جنبش انقلابی» تحلیل کنیم! همان انقلابی که اگر طرفداران‌اش شاپور بختیار را نمی‌شناختند، اهداف‌اش را خیلی خوب می‌دیدند و لمس می‌کردند، هر چند خود را بنا بر مصالحی «ناشناس» به کوری و کری زده بودند!

ولی تجربة سه دهه حاکمیت فاشیسم اسلامی به صراحت نشان داد که «چپ‌نمائی»، خصوصاً با استفاده از «ادبیات چپ»، نه تنها یک استراتژی آمریکائی در ایران بوده که یکی از مهم‌ترین اهرم‌های تبلیغاتی فاشیسم ملائی جهت توجیه سرکوب مخالفان به شمار می‌رفت. به عبارت دیگر، آنچه در ادبیات امروز حزب توده «مترقی‌تر» کردن «جنبش انقلابی» خوانده می‌شود، می‌باید به معنای فراهم آوردن ابزار لازم برای حکومت فاشیسم تلقی گردد.

برای پرهیز از تکرار مکررات به بررسی مطلب کذا پایان می‌دهیم. امروز روشن و واضح است که حزب توده به فرمودة «پولیت‌بورو» پای در همکاری با فاشیسم اسلامی در مرزهای اتحاد شوروی گذاشت، و در این راه بسیاری از عوامل و عشاق سینه چاک خود را نیز قربانی کرد. ولی برای این دم‌ودستگاه که «رهبر» معنوی‌شان میلیون‌ها نفر را در روسیه قتل‌عام کرده بود، جان انسان‌ها اهمیتی ندارد؛ نوعی «شهیدسازی» مارکسیستی می‌باید تلقی شود. اما امروز کارت‌ها به نوع دیگری در جهان تقسیم شده، امروز ملت‌ها می‌خواهند زندگی کنند، آرامش و امنیت و رفاه داشته باشند و هیاهوی کسانیکه دم از «انقلاب» سرگذر و هیجانات و لات‌بازی‌های خیابانی می‌زنند دیگر در گوش ملت‌ها آنطور که «بعضی‌ها» دوست دارند طنین‌انداز نمی‌شود. خلاصه بگوئیم، دوران خداحافظی «بعضی‌ها» با سیاست ایران فرا رسیده.


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ تینک‌فری

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکیوتر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت




فیلترشکن‌های جدید25ژانویه2011

blueproxypower.tk
takeover-grown.co.cc
facebook-prox.info
aamstamps.co.cc
usproxyonline.com
usafatloss.info
leechtunnel.tk
hotmail-prox.info
unblokedgfcmarkets.co.cc
mydotproxysite.tk
allvacation.tk
tarryforex.co.cc
fixlink.net
bunnyfilter.info
anonymousproxybrowsing.info
roming-holly.co.cc
loginnoproblem.tk
inalum.co.cc
proxt.org
iphideez.tk
mariaproxy.co.cc
encode.in
thankyou.tk
fabulousproxy.co.cc
freshway-so-long.co.cc
magictoday.info
going-underground.info
peppersurf.info
unblockedliteforex.co.cc
propertybabies.co.cc
school-proxy.org
justsurfingnow.tk
cematcemot.tk
openfxcompany.co.cc
black-ufo.co.cc
bridgeproxy.info
arivforex.co.cc
forexplayer.tk
usacloudserver.info
proxyswitcher.info
coupdeproxy.tk
surf-bang-bang.co.cc
memberdomain.co.cc
proxylist2011.com
rexproxy.co.cc
proxygears.org
unblokedfinexoforex.co.cc
futuresexchange.tk
openfbsholdings.co.cc
pushandhide.tk

تونس و تله!

در بررسی جریاناتی که به سقوط ناگهانی زین‌العابدین بن‌علی منجر شد، فروپاشی غیرمترقبه دولت تونس، به تدریج در چارچوب مشکلات دولت اسرائیل در منطقه معنا و مفهوم می‌گیرد! جهت دریافت این رابطه در نظر داشته باشیم که روند مسائل استراتژیک در خاورمیانه نشان ‌داده که با ورود هر رئیس جمهور جدید به کاخ‌سفید موضوعی تحت عنوان «صلح در خاورمیانه» در دستورکار وی قرار خواهد گرفت! پیشتر گفتیم که مفهوم این عناوین فریبنده الزاماً این نیست که برقراری «صلح» مورد نظر باشد؛ «صلح در خاورمیانه» به تدریج معنای دیگری پیدا کرده: چگونه می‌توان با حفظ منافع منطقه‌ای آمریکا و دولت‌های دست‌نشانده‌اش در خاورمیانه از «مسئلة فلسطین و اسرائیل»، تنوری جهت چسباندن نان آمریکائی‌ها ساخت؟

بدیهی است که اینبار نیز با ورود رئیس جمهور جدید و «رنگین‌پوست» آمریکا به کاخ‌سفید برنامة صلح کذا زیر دماغ دولت گذاشته شود، ولی این عمل به دلیل افزایش تزلزل مواضع حاکمیت آمریکا در شرایط متفاوتی صورت گرفت. از اینرو جهت بررسی مسائل تونس بالاجبار می‌باید سری به لبنان بزنیم. کشوری که از سال 1987، پس از امضاء قرارداد صلح کمپ‌دیوید توسط اسرائیل و مصر، در عمل به میدان «جنگ‌های منطقه‌ای» اسرائیل تبدیل شده.

دولت «اتحاد ملی» که پس از جنگ 33 روزه قدرت را در لبنان به دست گرفت از ویژگی خاصی برخوردار بود. سه سال پیش، خبرگزاری رویترز، مورخ 7 بهمن‌ماه 1385، از قول مقامات سوریه چنین اعلام داشت:

«سوريه خواهان اتحاد ميان گروه‌هاي مختلف لبناني است و اين مهم فقط با تشکيل دولت اتحاد ملي در اين کشور امکانپذير است.»

از طرف دیگر در همین گزارش خبری می‌خوانیم که سوریه، «فواد سینوره»، رئیس دولت وقت لبنان را به اطاعت از آمریکا متهم نموده و رسماً ابراز امیدواری می‌کرد که دستگاه جرج بوش دوم دست از مخالفت با تشکیل «دولت اتحاد ملی» در لبنان بردارد!

ولی این دولت «اتحاد ملی» ویژگی‌ای داشت که آن روزها همچون دیگر زوایای‌اش در بوق و کرنا نیفتاد؛ در رأس این ویژگی‌ها می‌باید از حضور گستردة وزرای «حزب‌الله» نام برد. این تشکیلات، حداقل در میدان تبلیغاتی و رسانه‌ای، وابسته به «انقلاب اسلامی» جمکرانی‌ها معرفی می‌شود! به یاد داریم که دولت «اتحاد ملی» نهایت امر تحت ریاست سعد حریری، فرزند رفیق حریری قرار گرفت. ولی روند مسائل نشان داد که نه این «حزب‌الله» سازمانی است که رسانه‌ها ادعا می‌کنند، و نه این «دولت اتحاد ملی» جهت تأمین اتحاد میان اجزاء جامعة لبنان گام برخواهد داشت. در چنین شرایطی، «حزب‌الله» بیش از پیش از حکومت اسلامی فاصله گرفته به سیاست‌های منطقه‌ای روسیه و هند نزدیک می‌شد، و فرزند رفیق حریری بیشتر از آنچه می‌نمایاند، در مسیر سیاست‌های منطقه‌ای واشنگتن و تل‌آویو قرار می‌گرفت.

در همین گیرودار است که با ورود اوباما به کاخ‌سفید بار دیگر پروندة تکراری و کسالت‌آور «صلح در خاورمیانه» بر روی خطوط خبرگزاری‌‌ها «فعال» می‌شود! ولی آمریکا، خصوصاً در گیرودار دو جنگ استعماری در عراق و افغانستان، و پس از تحمل شکست سختی که در جنگ 33 روزه متحمل شده بود، دیگر نمی‌توانست پروندة این «صلح» را همچون گذشته‌ها وسیلة بازارگرمی برای سیاستگزاری‌های استعماری خود در منطقه کند. هم حامیان نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل در لندن تضعیف شده بودند و هم دست آمریکا از حمایت اسرائیل در پروژة تکراری «صلح در خاورمیانه» کوتاه شده بود، به همین دلیل ابزار فشار بر لبنان، بار دیگر به عنوان تنها اهرم مناسب جهت سیاستگزاری‌های منطقه‌ای دولت اسرائیل از اهمیت برخوردار ‌شد. با به تعویق افتادن مداوم «مذاکرات صلح» کذا، هم اسرائیل اعتبار خود را از دست می‌داد و هم آمریکا به عنوان مهم‌ترین حامی تل‌آویو دست‌اش جهت مانورهای منطقه‌ای بسته می‌شد. جهت خروج از این بن‌بست، راه مناسب همچون دهه‌های پیشین برای تل‌آویو روشن بود: جنگ‌افروزی در لبنان! به همین دلیل رسانه‌ها با استفاده از معضلاتی که دادگاه بین‌المللی جهت رسیدگی به ترور رفیق حریری با آن روبرو شده بود، این مشکلات را در بوق‌های خود جهت زهرآگین نمودن فضای منطقه‌ای گذاشتند و چندی پس از این هیاهوی تبلیغاتی سعد حریری، رئیس دولت لبنان همزمان با سرکوزی، رئیس جمهور فرانسه عازم واشنگتن می‌شود.

تا این مرحله، مسئله کاملاً روشن بود. جناح‌هائی که در لندن، واشنگتن و تل‌آویو خود را ناچار می‌دیدند که نهایت امر پروندة «صلح در خاورمیانه» را نه در راستای سیاستگزاری‌های جنگ‌افروزانة جدید آمریکا، که در مسیر «صلح» و پیشگیری از درگیری‌های نظامی متحول کنند، سعی داشتند با فشار بر لبنان و فروپاشاندن دولت «اتحاد ملی» که محبوب سوریه «معرفی» می‌شد، زمینة‌ جنگ‌افروزی را در منطقه فراهم آورند. گویا جهت پیشبرد اهداف خود نیز تا حدودی موفق بوده‌اند، چرا که جنجال پیرامون نقش حکومت جمکران در ترور رفیق حریری با «استقبال» فراوان روبرو شد! و در شرایطی که ترکیه از طریق تهدید نظامی همسایة جنوبی خود یعنی سوریه، در برابر عملیات ایذائی احتمالی ارتش این‌کشور بن‌بست‌های مناسب را فراهم می‌آورد و شایعة کودتای «حزب‌الله» برای «اسلامی» کردن لبنان بر سر زبان‌ها افتاده بود، برنامه برای ایجاد درگیری جدید بین حزب‌الله و ارتش لبنان در دست تهیه قرار گرفته بود که ناگهان «دولنگ» بن‌علی در تونس به هوا رفت!

انتخاب تونس برای اعمال این مجموعه سیاست‌ها از طرف مخالفان طرح جنگ‌افروزی در لبنان کاملاً مشخص است. حکومت بن‌علی یکی از سرکوبگرترین دولت‌های استعماری در شمال آفریقا بود و سقوط این دولت به دلیل عدم برخورداری از درآمدهای نفتی، برخلاف الجزایر و لیبی هم سریع‌تر به نتیجه می‌رسید، و هم از پیامدهای محدودتری برخوردار می‌شد. از طرف دیگر، از آنجا که 65 درصد مبادلات تجاری تونس با فرانسه صورت می‌پذیرفت، فشار سیاسی و نظامی ناشی از سقوط دولت تونس بر پاریس متمرکز می‌شد که در عمل حامی مستقیم خاندان «جلیل» حریری به شمار می‌رود! ولی می‌باید اذعان داشت که توافق نفتی اخیر بین بریتیش پترلیوم و شرکت‌ «روس‌نفت» جهت استخراج نفت «آرکتیک» در فروپاشاندن دولت بن‌علی نقش سرنوشت‌سازی ایفا کرد؛ بدون این توافق، فرو پاشاندن مجسمة بن‌علی به این سادگی‌ها میسر نمی‌شد.

علیرغم تمایل «بی‌. پی» و مسکو برای خلاصی از شر حکومت بن‌علی، در وبلاگ‌های پیشین در مورد فروپاشی ناگهانی دولت تونس نوشته بودیم که به چه دلیل پاریس سریعاً خود را از شر بن‌علی خلاص کرد. به هر تقدیر با در نظر گرفتن مطالبی که در بالا آوردیم، امروز دو گزینه در برابر خیمة «جنگ‌طلبان سنتی» در لبنان قرار گرفته: ادامة سیاست جنگ‌افروزی و یا عقب‌نشینی از مواضع کذا!

گزینة نخست با فوت کردن در آستین «حزب‌الله» و حمایت‌ محافل لندن و واشنگتن از «اسلامی» کردن لبنان می‌تواند تحقق یابد. در اینصورت جز پیش انداختن ارتش اسرائیل و حمایت از جنگ در لبنان راهی وجود نخواهد داشت. و «بهانة» قابل قبول برای چنین جنگی جلوگیری از پیروزی اسلامگرایان در بیروت، یا «پاریس خاورمیانه» می‌تواند باشد! ولی در شرایط فعلی پای گذاشتن در این گزینه برای محافل کذا تبعاتی به همراه می‌آورد که خود را در تونس به نمایش خواهد گذاشت. به عبارت ساده‌تر جنگ در لبنان، به معنای قبول حضور همین اسلام‌گرایان در حکومت تونس است!

بی‌دلیل نیست که رسانه‌های کشوری که طی بیش از یک سده تونس را چپاول کرده، امروز مرتباً از «دمکراسی» در این کشور دم می‌زنند! احدی از حضور و قدرت روزافزون اسلامگرایان سخن به میان نمی‌آورد، ولی می‌دانیم که این محافل حضور بسیار وسیع دارند و به دلائلی که در این مقال نمی‌گنجد استقبال عمومی از اهداف‌شان به سرعت می‌تواند تبدیل به تحرکات گسترده و توده‌ای شود. اما همین رسانه‌ها، که از دمکراسی در تونس دفاع جانانه به عمل می‌آورند، در مورد حضور ناوهای هواپیمابر ایالات متحد در سواحل اسرائیل، ناوهائی که بیش از 70 جنگندة نظامی آماده به نبرد را بر عرشه‌های‌شان حمل می‌کنند سخنی به میان نمی‌آورند! کسی نمی‌گوید که بخشی از نیروهای دریائی فرانسه نیز برای دفاع از اهداف مشابه در مرزهای آبی لبنان و اسرائیل مستقر شده. بمباران‌ شهرهای لبنان و اسرائیل می‌تواند از سوی هر کدام از این «نیروها» به پروندة هر گروه و تشکیلاتی در منطقه «سنجاق» شود؛ خلاصة کلام بمب «شناسنامه» ندارد. می‌توان بمباران کرد و گفت این و یا آن تشکیلات مسئول‌اند. بله، گزینة نخست همانطور که می‌بینیم جهت فراهم آوردن مقدمات خروج اسرائیل و دولت اوباما از بن‌بست «مذاکرات صلح»، در عمل به معنای قبول جنگ در لبنان است، جنگی که دامنة‌ اسلامگرائی را در تونس، الجزایر و احتمالاً در مصر گسترش خواهد داد!

دومین گزینه همان عقب‌نشینی از مواضع جنگ‌طلبانه و قبول برقراری اصل حسن همجواری در منطقة خاورمیانه خواهد بود. در این چارچوب تل‌آویو دیگر نمی‌تواند برای حفظ منافع واشنگتن با بهره‌گیری از بهانه‌های من‌درآوردی «آتش‌بیاری» کند. در چنین شرایطی اسرائیل مجبور خواهد شد که به مذاکرات مسکوت «صلح» بازگردد و بساط لات‌بازی‌اش را برای همیشه تعطیل کند. مسلم است که جریانات صلح‌طلب در اسرائیل از این شرایط تأثیر فوری خواهند گرفت و جریانات وابسته به لندن و واشنگتن که طی 50 سال گذشته مرتباً در این منطقه زمینة جنگ فراهم آورده‌اند به انزوا کشیده خواهند شد. به این ترتیب آقای نتانیاهو که فقط جهت ریاست کابینة جنگ از کشور متبوع‌‌شان، یعنی آمریکا به اسرائیل «مهاجرت» می‌فرمایند برای همیشه به ویلای مجلل‌ خود در «یو. اس» باز می‌گردند.

اما جالب‌ اینجاست که در چنین هیهاتی، سکوت کامل بر سرزمین فلسطین حاکم است! این سکوت فقط نشان از آن دارد که تحولات تونس و لبنان سرنوشت فلسطین را رقم خواهد زد. اگر گزینة «جنگ» پیش کشیده شود، همزمان با عملیات ارتش‌های آمریکا و فرانسه، حماس دست به تحرکات گسترده جهت به انزوا کشاندن دولت «خودگردان» خواهد زد، و در صورت تقدم گزینة «صلح»، این دولت «خودگردان» است که حماس را به طور کلی از داده‌های منطقه‌ای حذف می‌کند. ترکیه نیز در این میان بیکار ننشسته. آنکارا که در مقام مهم‌ترین پایگاه نظامی ناتو در منطقه، در گزینة «جنگ» می‌تواند با تهدید سوریه زمینة مناسب را برای سیاست‌های آمریکا فراهم آورد، در صورت بازگشت به مواضع «صلح‌طلبانه» به شدت تضعیف شده، اعتبار و کارآئی «نظامی ـ سیاسی‌اش» به زیر سئوال خواهد رفت. بی‌دلیل نیست که «العربیه»، مورخ 20 ژانویه سالجاری می‌نویسد:

«قطر و ترکیه نیز مانند سعودی از تلاش برای حل مسئله لبنان دست کشیدند!»

به استنباط ما روند بی‌اعتباری دولت اسلامگرای ترکیه از هم اکنون آغاز شده، و مذاکراتی که تحت عنوان نشست «استانبول» بین حکومت جمکران با گروه «5+1» برگزار می‌شود، در عمل برای دستیابی به طرح نهائی «صلح خاورمیانه» صورت می‌گیرد؛ حکومت اسلامی در این نشست حرفی برای گفتن ندارد، حضور این حکومت در استانبول صرفاً یک صورتک بر واقعیات است. مسائل «هسته‌ای»، به صورتی که در بوق و کرنا کرده‌اند، در این مذاکرات وجود خارجی نخواهد داشت. ترکیه که از طریق تهدید نظامی سوریه، پیوسته نقش حامی پشت‌پردة عملیات نظامی اسرائیل را ایفا کرده امروز در بن‌بست سیاسی دست‌وپا می‌زند، و به هیچ عنوان امکان اتخاذ مواضع جدید ندارد. اگر به داده‌های بالا شکاف در حزب «انگلیسی» کارگر در اسرائیل، بازنشستگی سناتور جو لیبرمن، حامی بی‌قید و شرط سیاست‌های اسرائیلی در واشنگتن، و خصوصاً سفر دیمیتری مدودف به فلسطین و اردن را اضافه کنیم، خواهیم دید که فروپاشی بن‌علی، همچون فروریختن دیگر مجسمه‌های حماقت و دیکتاتوری و استبداد بیش از آنچه در تونس بازتاب داشته باشد، منطقه را متحول کرده.

امروز طرح جنگ در لبنان با مشکلات جدی روبروست، و این مشکلات می‌رود تا به مجموعه مشکلاتی که پیش از سقوط بن‌علی، دولت اوباما در خاورمیانه با آن‌ها روبرو بوده افزوده شود. اینک به صراحت می‌توان گفت که کاهش اعتبار دولت ترکیه را نیز می‌باید به همین فهرست طویل افزود، و اینهمه در شرایطی که آمریکا و انگلستان به عملیات «مشروعیت‌بخش» دولت اسلامگرای ترکیه، نه فقط در زمینة اعتبار بخشیدن به «اسلام سیاسی»، که در زمینه‌های نظامی و امنیتی، خصوصاً در سرزمین‌های ترک‌زبان سابقاً شورائی دلبستگی بسیار زیادی نشان می‌دادند. به نظر می‌رسد که سرنوشت دولت اسلامگرای ترکیه با سرنوشت بن‌علی و سعد حریری ارتباطی به مراتب مستقیم‌تر از آنچه می‌نمود داشته باشد.


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ تینک‌فری

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکیوتر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت




فیلترشکن‌های جدید22ژانویه2011

cabletvmall.com
UnlimitProx.com
lobada.tk
ipchanged.tk
8.wspace.square7.ch
server18.youboard.us
wwe18.nl-proxy.co.cc
7.wspace.square7.ch
server17.youboard.us
wwe17.nl-proxy.co.cc
lessblocknet.tk
zeroprotocol.co.cc
ebegnet.co.cc
cabletvmall.com
lobada.tk
ipchanged.tk
magic-jump.info
freeproxyip.info
myspace-prox.info
highlight-day.co.cc
conquisto.co.cc
openforexwebprox.co.cc
lessblocknet.tk
getnewip.tk
acmproxylight.tk
kacis.co.cc
unblockmeatschool.info
bouwplank.co.cc
browsevia.nl
anonymousvia.nl
bouncevia.nl
cloakedin.nl
whatchmeforex.tk
theforexfactory.co.cc
openblokforexwebs.co.cc
easymoneysurf.co.cc
newforexbroker.co.cc
surfhobby.co.cc
investsurf.co.cc
fastfreesurf.com
myproxyspace.info
bestforexfactory.co.cc
freeproxyip.info
abcdatingonline.com
squidproxyserver.info
httpswebproxy.info

از تونس تا تهران

پس از فرار بن‌علی به عربستان، اخبار تونس بر روی خطوط خبری‌ در مسیر مشخصی متحول می‌‌شد. نخست همانطور که قابل پیش‌بینی بود سخن از «فروپاشی‌ها» در امنیت داخلی و درگیری‌های پراکنده در شهر و روستا به میان آمد. پس از گذشت چند ساعت، رسانه‌ها مسئلة تشکیل حکومت «اتحاد ملی» را علم کرده، باد در بادبان شخصیت‌هائی از قبیل «غنوچی» انداختند، سپس سازمان ملل وارد معرکه شد و از تحکیم امنیت داخلی در این‌کشور سخن به میان آورد، آنگاه اتحادیة اروپا جهت اثبات «حسن نیت» خود، و در تأئید ضمنی «مطالبات» ملت تونس خواستار اعمال مجازات‌هائی بر علیه «بن‌علی» شد! آخرالامر دولت «اتحاد ملی» با شرکت فعال افراد وابسته به تشکیلات سابق، یعنی همان طرفداران بن‌علی، و حضور کمرنگ سه وزیر «غیرخودی»، آنهم در پست‌های غیرکلیدی کار خود را آغاز کرد! پر واضح است که در چنین شرایطی خبرگزاری‌ها از ادامة ناآرامی‌ها و تشدید درگیری‌ها گزارش دهند.

پیش از ادامة مطلب یادآور شویم که، خارج از «تشابه‌» ظاهری و یا واقعی، شرایط سیاسی امروز در تونس را مشکل می‌توان با بحران سال 1357 در ایران به قیاس کشید. اگر اهداف محافلی که بر نارضایتی‌های عمومی دامن می‌زنند، همچون نمونة ایران فقط فراهم آوردن زمینة چپاول فراگیرتر ملت باشد، ‌بحران ایران با شرایط تونس تفاوت‌های بسیار دارد. نخست اینکه اهمیت استراتژیک کشور تونس در همجواری با سواحل فرانسه و ایتالیاست؛ در حالیکه مسائل استراتژیک ایران، بیشتر به دلیل اشراف کشورمان بر شاهرگ‌های حیاتی انتقال انرژی به وجود آمده بود. از طرف دیگر، ملت تونس از منظر اهمیت فرهنگی، زبانی و تاریخی و نفوذ بر دیگر ملل ساکن شمال آفریقا، خصوصاً در کنار قدرت فرهنگی عظیمی همچون «مصر»، مهرة تعیین‌کننده‌ای به شمار نمی‌آید، حال آنکه ایران، از درة سند تا کانال سوئز، گهوارة تمامی تمدن‌های جنوب آسیا و خاورمیانه است! از طرف دیگر، اهمیت نظامی رژیم سابق ایران، با وضعیت نظامی رژیم بن‌علی قابل قیاس نیست. طی دوران جنگ سرد، ایران در مقام ژاندارم خلیج‌فارس در عمل پایگاه استراتژیک ارتش ایالات متحد در مرزهای اتحاد شوروی به شمار می‌رفت؛ تونس فاقد چنین اهمیت «نظامی ـ استراتژیکی» است. و این تفاوت‌ها باز هم گسترده‌تر خواهد شد اگر به ارتباطات وسیع ملت تونس با تمدن اروپا، خصوصاً با ایتالیا و فرانسه نیم‌نگاهی بیاندازیم. خلاصة کلام تحولات اخیر تونس و بلواهائی که به کودتای 22 بهمن 57 در ایران منجر شد، فقط در آینة «مطالبات» استعماری می‌تواند یک‌سان تلقی شود، شرایط دو کشور و دو ملت به هیچ عنوان یک‌سان نیست. تجربة تاریخی ملت ایران، به عنوان یک روند منحصر به فرد، نمی‌تواند با تجربة تاریخی دیگر ملت‌ها در ترادف قرارگیرد.

با این وجود، شاهدیم که محافل استعماری سعی دارند با بهره‌گیری از روند جریانات اجتماعی، همان «صورتبندی‌هائی» را بر مسائل امروز تونس حاکم کنند که سابق بر این در ایران به کار برده بودند و بسیار هم کارسازشان بود. در رأس این ترفندها با بحران‌سازی‌های «خیابانی» روبرو می‌شویم که بر محور «انتقام‌جوئی» از بن‌علی و ستیزه‌جوئی با پادشاه عربستان سازمان داده می‌شود.

البته فرانسه به دلیل الزامات استراتژیک که در وبلاگ «در حرم ابن‌سعود» به آن‌ها اشاره داشتیم، با سرعتی چشم‌گیر خود را از شر بن‌علی خلاص کرد. بیم آن می‌رفت که سیاست‌های «مخالف» به دلیل وجود «بن‌علی» در رأس هرم قدرت بتوانند در تخالف با منافع فرانسه نوعی «گشتاور زایندة نارضایتی» سیاسی، همچون نمونة شاه در اطراف شخص «بن‌علی» به وجود آورند! در چنین چشم‌اندازی حذف سریع و بی‌قید و شرط بن‌علی از قدرت به فرانسه امکان داد که محافل بین‌المللی مخالف خود را در برابر «خلاء شخصیت» مسئول قرار دهد. امروز عملاً هیچ «شخصیت» سیاسی مشخصی بر تونس حاکم نیست؛ هر چند همان دستگاهی حکم می‌راند که همیشه حکمران بوده!

ولی باید اذعان داشت که چنین ترفندی در شرایط فعلی مشکل می‌تواند جهت تأمین روند چپاول ملت تونس امکانات کافی به پاریس ارائه دهد. چرا که روند اتخاذ شده در تونس نیز بر نوعی صورتبندی از پیش تعیین شده تکیه کرده؛ اینبار در مسیر اهداف مشخص فرانسه!

فرانسه با تکیه بر همین روند پیشتر توانسته بود منافع خود را در الجزایر دست ‌نخورده نگاه دارد. اسلام‌گرایان الجزایر به رهبری «عباسی مدنی»، از زباله‌های تولیدی در آکادمی‌های بریتانیا و با برخورداری از حمایت مستقیم مالی و لوژیستیک محافلی در واشنگتن غائله‌ای وسیع در اینکشور به راه انداختند. در سال 1999 فرانسه توانست با تکیه بر فردی «گمنام» به نام «عبدالعزيز بوتفليقه»، کارمند عالیرتبة دستگاه «جبهة آزادیبخش ملی» به «پیروزی» کامل دست یابد! در پناه این «شخصیت» گمنام، فرانسه منافع خود را تا هم امروز مصون نگاه داشته، و جالب اینجاست که «بوتفليقه» همچنان در ظاهر‎ بر الجزایر حکومت می‌کند! پس الجزایر را رها کرده و بازگردیم به تونس.

پس از فروریختن مجسمة پوسیدة بن‌علی، با پیش کشیدن «غنوچی» در دستگاه جدید این گمانه قوت گرفت که الگوبرداری فرانسه از تجربة موفق‌اش در الجزایر در شرف تکوین است، و اینبار نقش «بوتفليقه»‎ را «غنوچی» در تونس ایفا خواهد کرد که یک «تکنوکرات» بی‌ضرر و عملاً غیرسیاسی بوده. گمان می‌رفت غنوچی، به دلیل نبود هر گونه «فره‌وهشی» در بافت شخصیت سیاسی و اجتماعی‌اش خواهد توانست سال‌ها و سال‌ها در سایه به «رتق‌وفتق» امور حکومت استعماری مشغول شود، بدون آنکه کوچک‌ترین «حساسیتی» در «خیابان» به وجود آید! همانطور که دیدیم، بر خلاف نص‌صریح قانون اساسی تونس، نخست از وی حتی به عنوان جانشین مستقیم «بن‌علی» سخن به میان آمد! خلاصة کلام کودتای فرانسه در تونس علنی بود! بعد معلوم شد «کودتای» کذا نمی‌تواند به اهداف خود دست یابد، به همین دلیل با بازگشت اجباری به «قانون اساسی»، اینبار رئیس پارلمان به ریاست جمهوری منصوب شد، و او هم به «غنوچی» برای تشکیل کابینه مأموریت داد.

اینکه دولت فرانسه تا چه حد خواهد توانست با تکیه بر الگوهای گذشته و «موفق» خود حاکمیت بلامنازع پاریس و محافل آمریکائی را بر شمال آفریقا حفظ کند نیازمند بررسی‌های دقیق استراتژیک خواهد شد؛ این نوع بررسی‌ها به داده‌هائی نیاز دارد که فقط در آینده علنی می‌شود. با این وجود بد نیست ببینیم آن‌ها که با صورتبندی‌های «رایج» فرانسه در شمال آفریقا هماهنگی زیادی ندارند، جهت ابتر کردن این سیاست‌ها به چه اهرم‌هائی می‌توانند توسل جویند. بحران سازی خیابانی یکی از همین اهرم‌هاست.

بالاتر اشارة شتاب زده‌ای به «بحران‌‌سازی‌های» خیابانی کردیم. ولی مسلماً این تنها اهرم موجود نیست. در بررسی مواضع سیاسی «احزاب» در تونس، اگر اصولاً بتوان این ساختارها را «حزب» تلقی کرد، در کمال تعجب با همان «تزلزل» و فروهشتگی‌ای روبرو می‌شویم که در بحران سال 1357، «احزاب» در تهران با آن روبرو بودند. در اخبار شنیدیم که یکی از اعضای «خودی» و سه عضو «غیرخودی» کابینة غنوچی به دلائلی دست از همکاری با دولت کشیده از کابینه بیرون رفته‌اند. یادآور شویم «غیر خودی‌ها» به حزب حاکم وابسته نبودند و علناً تمایل خود را به جناح «چپ دمکراتیک» نشان می‌دادند. به هر تقدیر سیاست «صندلی خالی» که از جانب احزاب و برخی شخصیت‌ها به منصة ظهور رسیده، از یک‌سو ریشه در سنت‌های دیرینة دیکتاتوری حاکم بر تونس دارد، و از سوی دیگر به دلیل تمایل پاریس به تحکیم پایه‌های یک حکومت «تکنوکرات» در تونس از قماش «بوتفلیقه»، می‌تواند نمایانگر وحشت سیاستمداران از فروافتادن در دام استعمار سنتی باشد.

با این وجود، به تدریج و گام به گام شاهد گسترش حضور اسلامگرایان در صحنة «سیاست‌های خیابانی» تونس می‌شویم؛ اسلامگرایانی که هم تجربة ناموفق و خونین طرفداران «عباسی مدنی» را در الجزایر از سر گذرانده‌اند، و هم با اطمینان از حمایت‌ محافلی در غرب خود را برای «جهاد» با فرانسه آماده می‌کنند! می‌دانیم که این نوع «جهاد»، هر چند از جانب محافل غرب دست‌کاری و هدایت شود، به راحتی می‌تواند صورت یک «حرکت توده‌ای» به خود گیرد و «چپ» در ساختار سیاسی تونس، حداقل پس از تجربة هولناک چپ‌های ایران در حکومت اسلامی نمی‌بایست در کنار این حرکت «جهادی» قرار گیرد.

در عمل، آنچه در تحولات تونس با رخدادهای 22 بهمن 57 در ایران «تقاطع» نظری و عملی پیدا می‌کند، همین ارتباط گنگ و بی‌معنای تشکل‌های مختلف سیاسی با پدیدة مبهم و نامعلومی به نام «مردم» و «الهامات دینی مردم» است که می‌تواند هر نوع سیاستی از راست تا چپ ‌افراطی را حمایت کند. و در کمال تأسف شاهدیم که سیاست‌مداران تونس، هم در طیف طرفداران «بن‌علی» و هم در لایه‌های چپ‌گرا، همگی در همان تله‌ای پای گذاشته‌اند که پیش از این همتایان ایرانی‌شان را به نابودی کشاند. تله‌ای که برای اینان مفری جهت پیشبرد «اهداف» سیاسی و استراتژیک مطبوع به شمار می‌رود. می‌بینیم که اینان همچون همتایان ایرانی‌شان از شناخت ماهیت فاشیستی تحرک توده‌ها ـ مسلمان یا غیر ـ عاجزند.

بحث دربارة نارسائی‌های ایدئولوژیک در طیف چپ، زمانیکه که چپ‌ها خود را در تخالف مقطعی با جریانات توده‌ای می‌یابند، یکی از مهم‌ترین بحث‌ها در زمینة تحلیل زیرساخت‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی طی به قدرت رسیدن فاشیست‌ها در اواسط دهة 1930 در اروپای مرکزی بوده. ادبیات بسیار گسترده‌ و غنی‌ای در این زمینه در دست است که تماماً بر یک اصل کلی تکیه دارد: چپ به دلیل تعلق خاطر بیش‌از اندازه به آنچه تحرک توده‌ها نام نهاده از اینکه در مقطعی از همراهی با «تحرک» کذا عاجز بماند وحشت دارد. به همین دلیل طی گربه‌رقصانی‌های موسولینی و بعداً هیتلر و دارودستة آدمخوار وی، چپ‌ها نتوانستند در برابر رشد شبه‌نظریة فاشیسم ایستادگی کنند. اینان یا همچون گرامشی با فاشیسم از در سازش مقطعی در آمده، نهایتاً به زندان و مرگ محکوم شدند، و یا همچون روزا لوکزامبورگ، توده‌ها و کارگران را حامل‌ ارزش‌های والای سوسیالیسم تصور کرده‌ و نهایتاً به دست همان‌ها قطعه قطعه‌ شدند.

تا آنجا که به فاشیست‌ها مربوط می‌شود، امروز طرفداران سابق بن‌علی در دستگاه حکومت به همان عملیات ساواکی‌های آریامهری پس از فرار شاه مشغول شده‌اند: همکاری زیرجلکی با فاشیسم، چرا که نهایتاً اینان به دلیل خلق و خو و عادات سیاسی‌‌شان، با فاشیست‌ها بهتر کنار می‌آیند تا با دمکرات‌ها و سوسیال ‌دمکرات‌ها! از طرف دیگر، شاهد کشیده شدن جنبش‌های چپ به سوی اوباش «اسلام‌گرا» هستیم، اینان نیز همچون انواع ایرانی‌شان در این توهم دست و پا می‌زنند که اگر در میان توده‌ها «حل» شوند، خواهند توانست بر مسیر حرکت‌شان تأثیر بگذارند! به همین دلیل است که جملگی به دامان اسلام راستین افتاده‌اند.

ولی برای اینان خبرهای بسیار بدی داریم؛ متجاوز از سه دهه است که برای استقرار فاشیسم اسلامی در شمال آفریقا،‌ مراکز آموزشی انگلستان، آمریکا، فرانسه و خصوصاً ایالت کبک در کانادا به سازماندهی هنگ‌های اوباش اسلامگرا مشغول‌اند. دیری نخواهد گذشت که این اوباش که اغلب از «تحصیلات» به اصطلاح عالیه برخوردار شده و عناوین دکتر و مهندس یدک می‌کشند به عنوان نظریه‌پردازان فاشیسم اسلامی پای به میدانی بگذارند که از دو سو مورد حمایت قرار گرفته: محافل قدرتمند بین‌الملل و پابرهنه‌های درون مرزی یا بهتر بگوئیم توده‌های ره گم کرده و گرسنه و بی‌پناه! با در نظر گرفتن شرایط موجود، ‌چپ با این نگرش و کارورزی خوراک هم اینان خواهد شد. این است وجه تشابه بین دو رخداد ایران و تونس!

به همین دلیل بود که در برخورد با شبه‌نظریة «اسلامگرائی»، ما از روز نخست حساب‌مان را کاملاً روشن کردیم؛ و به هیچ روی با گنگ‌گوئی‌ها و ایده‌آل‌تراشی‌های مذهبی در ادبیات سیاسی کشور مماشاتی نخواهیم داشت. چه این گنگ‌گوئی‌ها تحت عنوان «باورهای مردم» مطرح شود، و چه تحت عنوان ابله فریب «احترام» به دین و اعتقادات «خداپسندانة» توده‌ها! خلاصة کلام «چپ عوام‌گرا» را می‌باید از حیطة فعالیت‌های سکولار عقب راند، چرا که این چپ نمایان بیش از آنچه عاملان تغییرات «انسان‌محور» و لائیک در روابط میان انسان‌ها در کشور باشند، ویتامین فاشیسم هستند. به همین دلیل است که حمایت از فلان و یا بهمان سیاستمدار را، هر که می‌خواهد باشد، با عربدة‌ «الله اکبر» تفی می‌دانیم که به صورت ملت ایران حواله می‌شود.

ملت تونس در کمال تأسف از تجربیات جنبش‌های سیاسی در ایران بی‌نصیب است. در نتیجه، تنها شانس این ملت برای دور ماندن از ویروس مهلک فاشیسم اسلامی، همان عدم توافق پاریس با شکل‌گیری چنین حکومتی در مرزهای آبی‌ فرانسه خواهد بود؛ راه دیگری نیست! ولی می‌دانیم که این «عدم توافق» نیز خود بازتاب بده‌بستان‌های فراوان در زمینه‌های مختلف با قدرت‌های جهانی خواهد شد، و هر دم می‌تواند موضوع بحثی تازه و فراگیر با تبعاتی متفاوت شود.

ولی ملت ایران در شرایط تونسی‌ها نیست؛ با پوست و گوشت خود بن‌بست‌های فاشیسم اسلامی را لمس کرده، و امروز آن‌ها را بخوبی می‌شناسد. اگر اسلام‌دوستی فعلی تونسی‌ها را حمل بر عدم شناخت از مسائل سیاسی و اجتماعی کشورشان کنیم، فوت کردن برخی مترسک‌های ایرانی‌نما در آستین پارة شیعة اثنی‌عشری و آخوندیسم را جز خودفروختگی و اجنبی‌پرستی حمل بر چه می‌توان کرد؟


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ تینک‌فری

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکیوتر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت




فیلترشکن‌های جدید20ژانویه2011

optimusone.co.cc
pradaproxy.co.cc
fullglype.co.cc
apple-proxy.tk
birdhouseproxy.info
bluealert.co.cc
top-availability.co.cc
safetyproxify.info
4jjjj.tk
nexusflex.info
bestcombat.info
freeshoot.info
usproxi.com
tunnel4web.tk
secretpr0xysever.info
anonymoustunnel.info
usingproxy.info
homeownerloansforex.co.cc
take-effect.co.cc
yellowmorning.co.cc
expressarrive.info
montase.com
quickprivacy.info
usastoragesolutions.info
theusacollocationservers.info
immediateunblocked.info
instantarrive.info
atts.net
highspeedarrive.info
quickbeam.info
hidemeplz.com
expresshide.info
immediateunknown.info
pleasehide.me
dientot.com
g4proxy.info
proxy.ac
immediatebeam.info
phproxy.be
fileshunt.net
web-proxy-lists.com
instantnameless.info
quickbrowsing.info
solutionsbabies.co.cc
payoffdebt.co.cc
bypassquick.co.cc
cvvt.tk
nodebt.co.cc

در حرم ابن‌سعود!

با فرار زین‌العابدین بن‌علی و پناه ‌بردن وی به دامان شیخک‌های عربستان سعودی، دیکتاتوری‌ که با حمایت اجنبی، طی 24 سال بر ملت تونس حکم رانده بود، و نماد بارز بی‌توجهی قدرت‌های بزرگ به حقوق انسان‌ها به شمار می‌رفت سقوط کرد. دیکتاتوری بن‌علی در تونس یکی از دیرپای‌ترین و خشن‌ترین دیکتاتوری‌های معاصر به شمار می‌رفت که از هم فروپاشید. ولی برای ما ایرانیان که طی 8 دهة گذشته از جمله مهم‌ترین قربانیان دست‌نشاندگی دولت‌ها و سرکوب بی‌وقفة حکومت‌های پوشالی و بی‌پایه بوده‌ایم، «حکایت» بن‌علی‌ها این سئوال اساسی را مطرح می‌کند که فرار یک مزدور بی‌اختیار تا چه حد خواهد توانست مطالبات واقعی، انسانی، رفاهی و اجتماعی ملت‌ها را به میدان سیاست کشور وارد نماید؟ امروز آنچه برای ملت تونس حائز اهمیت است، شیوة برخورد با آینده و مسائل واقعی کشور خواهد بود.

بن‌علی را قدرت‌های استعماری بر خلاف مصالح ملی تونس به حکومت رسانده، طی سالیان دراز بر اریکة سلطه‌ حفظ کردند و نهایت امر، آنگاه که منافع آتی‌شان ایجاب می‌کرد، او را در یک چشم بهم زدن کنار گذاشتند. خلاصه کنیم، این ملت تونس نبود که بن‌علی را بیرون انداخت؛ زمینة کار و فعالیت «واقعی» بن‌علی در چارچوب سیاست‌های جهانی به بن‌بست رسیده بود. این است دلیل فروریختن ناگهانی مجسمة پوسیدة دیکتاتورهای لمپن و خونخوار در کشورهای جهان سوم.

پر واضح است، دیکتاتوری که دیگر نتواند «زورگوئی» کند به کار ارباب نخواهد آمد؛ به هر ترتیب می‌باید از شر او خلاص شد. قدرت‌های بزرگ در سواحل مدیترانه نیازمند حضور یک دیکتاتور «فعال» و «کارساز»‌ در کشور تونس هستند، نه یک موجود مفلوک که در سخنرانی «رسمی»‌ چانه‌اش بلرزد، و به ناراضیان قول «آزادی مطبوعات» و رفع سانسور از «اینترنت» بدهد! چنین «دیکتاتوری» همان بهتر که شب را در آغوش شیوخ حجاز به صبح برساند، و بیش از این «منافع» ارباب را وجه‌المصالحة موجودیت سیاسی‌اش نکند. فراموش نکنیم، ما ایرانیان این «صحنه» را در تاریخ معاصرمان به صراحت تجربه کرده‌ایم. آنزمان که آریامهر نوة قناد عباس‌افندی، امیرعباس هویدا را با ساواک و شهربانی بر جان و مال ما حاکم کرده بود، هزاران و هزاران دست‌وپای ملوکانه را می‌بوسیدند و می‌لیسیدند؛ زمانیکه همان آریامهر، فرزند راستین این سرزمین، شاپور بختیار را با حکم «آزادی مطبوعات»، «آزادی اتحادیه‌های کارگری»، و صدها آزادی انسانی دیگر به صدارت این سرزمین برگزید، همان «هزاران و هزاران» به خیابان آمدند و فریاد زدند: «مرگ بر این شاه!» شعبده‌ای در کار نیست، اینگونه است که استعمار توده‌های بدبخت و سیاست‌زده‌های «نوقلم» و «نوباوه» را به شیپور منافع و الزامات و مطالبات‌اش تبدیل می‌کند.

امروز تونسی‌ها نیز همچون ایرانی‌ها در میعاد 22 بهمن 57 مست‌ بادة پیروزی‌اند! کافی است زحمت نگریستن به یکی از کانال‌های تلویزیونی را بر خود هموار کنیم تا بشنویم : بن‌علی را بیرون انداختیم! آزادی را به دست آوردیم! «دمکراسی، دمکراسی!» هزاران شعار از این دست شبکه‌های تلویزیونی را اشباع کرده. حتی رادیوفردا، از قول سخنگوی وزارت امورخارجة جمکران، وزارتخانه‌ای که شرکت فعال اعضای‌اش در قاچاق مواد مخدر و سلاح در سطوح بین‌المللی نکبت و ادباری بی‌سابقه به راه انداخته‌،‌ امروز چنین می‌گوید:

«[…] برای جمهوری اسلامی اجرای خواست ملت تونس در بهترین شرایط اهمیت دارد، […] مهمانپرست ابراز امیدواری کرد: هر چه سریع‌تر امنیت در این کشور برقرار شود و آن چیزی که خواست ملت تونس است به بهترین شکل دنبال شود.»

بله، آقای مهمانپرست که از ترس خشم ملت ایران جرأت نمی‌کند تا سر خیابان بدون محافظ مسلح گام بردارد، اینک برای «تحقق خواست» ملت تونس پستان کثیف‌اش را آنچنان به تنور چسبانده که بیا و ببین! ولی دچار توهم نشویم، این مانورها و این بلبل‌زبانی‌ها همه «به فرموده»‌ است. روزنامه‌های رسمی در کشور فرانسه نیز همگی یک‌صدا «طرفدار» دمکراسی در تونس شده‌اند، تو گوئی طی 24 سال گذشته، این روزنامه‌نگاران تونس بودند که از بن‌علی حمایت می‌کردند! خلاصه چنین وانمود می‌شود که گویا این «بن‌علی» نبوده که برای آموزش‌های «اطلاعاتی» ـ به عبارت دیگر کسب تخصص در شکنجة زندانیان سیاسی ـ ماه‌ها در فرانسه و آمریکا تحت نظارت ناتو دوره می‌دید. این «بن‌علی»، آن «بن‌علی» نیست؛ این یکی جادوئی است! با «قیام بزرگ ملت تونس» آن «بن‌علی» یکهو دود شد و رفت هوا! اثری از آثارش نیست؛ اصلاً معلوم نیست چه سیاست‌هائی این مردک آدمکش را یک ربع قرن بر ملتی حاکم کرده بودند. حتی مهمانپرست مفلوک و احمق هم آن «بن‌علی» را نمی‌شناسد، این یکی را می‌شناسد که فعلاً در آغوش شیخ عربستان به «اهلاً و سهلاً» افتاده.

ولی تا آنجا که به ملت‌ها مربوط می‌شود، فرار یک دیکتاتور به هیچ عنوان به معنای فروریختن بنیاد دیکتاتوری در یک جامعة استعمارزده نیست. این واقعیت امروز بیش از آنچه برخی تصور کنند به آیندة ملت ایران نیز مربوط می‌شود. بن‌علی را زمانیکه دیگر به کارشان نمی‌آمد همان‌ها که بر سر کار آورده بودند، با یک کودتای نظامی و پلیسی از جای کندند و آواره‌اش کردند، ولی ساختار حاکمیت استعماری در کشور تونس، ساختاری که وابسته به تشکیلات پلیس، ارتش و سازمان‌های سرکوبگر امنیتی است، و ریشه در روابط اقتصادی استعماری دارد، دست نخورده باقی مانده. این ساختار هر دم می‌تواند با استفاده از هیجانات «کاذب» سیاسی، و از طریق به راه انداختن کاروان‌های «خردجال» به اهداف خود دست یابد. «بن‌علی» عامل پیش‌پاافتادة شیوة تولید سرمایه‌داری فرانسه و آمریکا در کشور تونس بود، با فروریختن مجسمة پوسیدة او نه تنها منافع این شیوة تولید در کشور تونس تغییری نیافته، که به احتمال بسیار زیاد این فروپاشی ضامن تداوم و گسترش همین بهره‌کشی‌ها خواهد شد.

با این وجود،‌ امروز مشکل می‌توان چنین مسائلی‌ را برای ملت تونس تشریح کرد؛ واقعیات در پس هیاهوئی که «پیروزی بزرگ» ملت در آن «جاسازی» شده پنهان باقی مانده. احدی قبول نخواهد کرد که فروپاشی «بن‌علی» خواست قدرت‌های استعماری بوده که در ‌بوق‌های استعمار بازتاب «خشم انقلابی ملت!» معرفی می‌شود. این همان مطالبات واقعی استعماری است که توسط روزنامه‌ها، خبرگزاری‌ها، سخنگویان دول خارجی، و خصوصاً‌ محافل سرکوبگر داخلی مرتباً در گوش ملت تونس طنین‌افکن می‌شود. این همان مطالبات استعماری است که به تدریج دست‌اندرکار «تاریخ‌سازی» قرن معاصر نیز خواهد شد. اگر به تونسی‌هائی که در خیابان‌ها به جشن و پایکوبی مشغول‌اند بگوئیم،‌ اکثریت رهبران خیزش‌های به اصطلاح «خودجوش» خیابانی از عوامل امنیتی و واحدهای پلیس ‌مخفی بوده‌اند، مسلماً کسی باور نخواهد کرد. به عبارت ساده‌تر، استعمار نیک آگاه است که با «فوت کردن» در آستین پارة ملت‌های تحت سلطه، به بهترین وجه می‌توان زمینة مساعد را جهت تحمیق‌شان فراهم آورد. چرا که ملت‌ها «افتخار» را دوست دارند؛ هیچ انسانی «افتخار پیروزی» را رها نمی‌کند،‌ تا با قبول «فریب استعماری» هوشمندی خود را نیز به چالش کشاند. شیفتگی بر افتخار یک «اصل» منطق‌ستیز فراگیر و جهانی است! این اصل جهانشمول به یک‌سان در این کشور و آن کشور اعمال خواهد شد. در عمل، قبولاندن این «دروغ بزرگ» که «ملت تونس» بن‌علی را از این کشور فراری داده، نهایت امر تبدیل به مهم‌ترین سنگ‌ زیربنای سیاستی خواهد شد که طی سال‌های آینده توسط محافل استعماری در تونس پایه‌ریزی می‌شود.

در این میعادهاست که «هوشیاری» برخی ملت‌ها و «خوش‌باوری» برخی دیگر به تاریخ جهانی معنا و مفهوم می‌دهد. ملتی همچون هند به عظمت جهانی دست می‌یابد، و ایرانیان علیرغم تمامی از خودگذشتگی‌ها به ذلتی دچار می‌شوند که امروز شاهدیم. خارج از اینکه بین مقام شامخ «رهبری» جنبش استقلال‌طلبانة هند، و لات‌ولوت‌های حوزه و بازار هر گونه قیاسی از نوع «مع‌الفارق» است، هوشیاری‌ توده‌ها و روشنفکران نیز ملاک کار خواهد بود.

با نیم‌نگاهی به سایت‌های فارسی زبان به صراحت می‌بینیم که هیچیک از «صاحب‌نظران» در سیاست امروز کشور از عهدة ارائة تحلیلی پایه‌ای در مورد مسائل تونس برنمی‌آید. هیچ یک از اینان از خود نمی‌پرسد فروریختن کاخ پوشالی حضرت ریاست جمهور تونس با تغییرات سیاسی در خاورمیانه‌، بن‌بست‌های استراتژیک اسرائیل، تغییرات پایه‌ای در سیاست لبنان و خصوصاً بن‌بست‌های «مالی ـ اقتصادی» انگلستان چه ارتباطی می‌تواند داشته باشد؟ این به اصطلاح تحلیل‌گران جملگی به گذاشتن سر در بالین «افتخارات» ملت قهرمان تونس بسنده‌ کرده‌‌اند؛ برخی هیجان‌سازی‌های دورة مصدق را ملاک می‌گیرند، و برخی ساده‌لوح‌تر دست به توجیه و مقایسه بین «پیروزی» ملت تونس و شکست «جنبش سبز» و عملکرد لات‌ولوت‌های وزارت اطلاعات «خط امام» زده‌اند! گسترش این ساده‌اندیشی، همانطور که بالاتر گفتیم یکی از اهداف مهم استعمار در کشورهای جهان سوم است. با رواج این نگرش فراگیر و استعماری، ملت‌ها قادر نخواهند بود به مرحله‌ای از شعور سیاسی و اجتماعی دست یابند که ارتباط موجود بین «عروج» و «سقوط» یک نظام استعماری را به درستی درک کنند. و این است «رمز» پیروزی استعمار: تکیه بر هیجانات توده‌های خشمگین.

ولی این نوع ستایش از «حضور انقلابی» توده‌ها، حتی در تحرکات خلق‌الساعه و مشکوک و دست‌ساز‌، هیچ نیست جز مرده‌ریگ و یادگار استالینیسم آدمخوار. استالینیسمی که شاخک‌های سرمایه‌داری، به تدریج توانستند از نگرش توده‌ای و فراگیر آن، نهایتاً طی دهة 1930 در اروپا «ماشین جهنمی» فاشیسم را نیز به راه اندازند. در اینمورد توضیح بیشتر نمی‌آوریم، چرا که مطلب به درازا خواهد کشید، ولی در کمال تأسف باید اذعان داشت که حتی پس از سقوط بلشویسم روس، این «چپ‌نمائی» از جانب سرمایه‌داری روز به روز کارآئی بیشتری در رتق‌وفتق امور سرمایه‌سالاران جهان پیدا کرده. این خطری است بالقوه که اکثریت جنبش‌های برخاسته از نگرش سوسیالیست در کمال خونسردی آن را گام به گام دنبال می‌کنند، بدون آنکه به تبعات هولناک گسترش این نوع «توده‌پرستی» اشاره‌ای داشته باشند.

بلشویسم روس برای فراهم آوردن بساط حکومت خود، مارکسیسم را «ساده» کرده بود. و همانطور که در سیزده مطلب جداگانه تحت عنوان «مارکسیسم‌ها» اشاره کرده‌ایم، مسئله دیگر این نبود که مارکسیسم نظریه‌ای است انسان‌محور، و اینکه اصولاً‌ «انسان‌محوری»‌ چیست؟ قضیه «ساده‌» شده بود؛ همه می‌بایست برای حفظ تنها رژیم سوسیالیست واقعی ـ مقصود همان استالینیسم مسکویت بود ـ و جلوگیری از گسترش نفوذ خیمه و خرگاه مخالف، یعنی سرمایه‌داری دست اتحاد به یکدیگر داده آب به آسیاب «پولیت‌بورو» بریزند! طی نخستین سال‌ها این ساده‌اندیشی‌های «شبه مارکسیست» ریشه‌های قدرتمندی برای خود کسب کرد، هر چند بیراهه‌ای بود که نهایت امر هم تاک را برد و هم تاک‌نشان را. ولی فراموش نکنیم، برای آنان که دغدغه‌هائی فلسفی و نظری داشتند از همان آغاز کار این نگرش «احمقانه»، «تمامیت‌خواه» و خیره‌سرانه می‌نمود. چرا که هنوز چند صباحی از آغاز کار بلشویسم در روسیه نگذشته بود که «جمع‌گرائی» و «توده‌پرستی» که بلشویسم خود را بدعت‌گزار آن وا‌نمود می‌کرد، در هیبت میرپنج‌ایسم و آتاترک‌ایسم عصای دست انگلستان در به قدرت‌رساندن فاشیست‌ها در ایران، ترکیه و نهایتاً ایتالیا شد!

با اینهمه، حمایت از «توده‌پرستی» و «تجمع‌دوستی» در تبلیغات بلشویسم روس همچنان حی و حاضر باقی ماند. مسئله این بود که شوروی‌ها با «موفقیت» بزرگی که طی جنگ دوم به دست آوردند، بر این باور احمقانه پافشاری می‌کردند که «توده‌ها» نهایت امر به صورت طبیعی به جانب «استالینیسم» می‌آیند! مسکو رهبران «توده‌ها» را نیز تشویق می‌کرد تا جهت مبارزه با استعمار غرب با تکیه بر تجمع توده‌ها، در ساختار استراتژیک شرق برای کشور متبوع خود جایگاهی بیابند. بدون اینکه مواضع رهبران این «توده‌ها» در ارتباط با ابعاد انسان‌محوری در نظریة مارکس مورد هیچگونه مداقه‌ای قرار گیرد. این «صورتبندی» سرهم‌بندی شده و دبستانی آنقدر ادامه یافت تا در تجربة کودتای 22 بهمن 57،‌ آخوندها تیرخلاص را به مغز اینان شلیک نمودند؛ نه تنها توده‌ها به سوی استالینیسم نیامدند که آخوند با حمایت مستقیم کاخ‌سفید و بهره‌گیری از «توده‌پرستی‌هائی» که استالینیسم باب کرده بود همین توده‌ها را تبدیل به پیراهن‌مشکی‌های «امام حسین» و «اسلام‌راستین» نموده، نهضت گاردهای هیتلری را در کشورهای مسلمان‌نشین جهان از نو «بازسازی» کرد!

قصد ما از بازگوئی این مسائل در عمل مرتبط نمودن تظاهرات گستردة سیاسی در حکومت‌های دست‌نشانده با پیشینة سیاسی‌ای است که اینگونه «توده‌پرستی‌ها» را از روز نخست «باب» کرده. همانطور که در مطالب این وبلاگ از آغاز کار موضع‌ خود را اعلام داشته‌ایم، نیروهای حامی دمکراسی نمی‌باید از هیجانات عمومی، تظاهرات معترضانة بی‌هدف، حملات کلامی و شعارهای بی‌پایه و اساس حمایت کنند. امروز تحرکات سیاسی می‌باید به صورت برنامه‌ریزی شده و در چارچوب اهداف روشن و انسان‌محور پیگیری شود. حمایت از تجمع چند صد نفر، اینجا و آنجا، تحت عنوان پشتیبانی از «تحرکات توده‌ای» خصوصاً در شرایطی که تمامی دست‌اندرکاران سیاست‌های جهانی اینک کارگزاران سرمایه‌داری به شمار می‌روند، راندن توده‌های مردم به چاه است. این همان چاهی است که امروز توسط کارگزاران سیاست‌های جهانی برای ملت تونس حفر شده، و اگر این ملت در حفظ منافع عالیة خود نتواند آنچنان که شایسته است از ابزار «هوشیاری» سیاسی استفاده نماید، دیری نخواهد گذشت که دست‌های مرموز سیاستگزاران محلی و وابسته در پوشش خواست «مردم» موجودیت، امنیت و انسانیت همان‌هائی را که امروز فریاد «آزادی، آزادی» سر داده‌اند، فدای منافع کلان محافل بین‌الملل کند.

تحلیل‌گران مطلع از شرایط تونس گزارش می‌دهند که در فضای سیاست کشور تمامی جناح‌های سیاسی، از افراط‌گرایان مذهبی تا چپ‌گرایان لنینیست «حضور» فعال دارند! البته ما به دلائل استراتژیک این گزینه را که گروهی ملا و مفتی و یا لنینیست در چند کیلومتری خاک کشور ایتالیا در مدیترانه حکومت «امارات اسلامی» و یا «جماهیر شوراهای کارگری» به راه بیاندازند، مردود می‌دانیم. ولی امروز تونس هم با «دمکراسی سیاسی» فاصلة بسیار زیادی دارد، و هم با اصول «حکومت انسان‌محور» و شناخت حقوق شهروندی! این مسائل را دیگر نمی‌توان با تکیه بر استراتژی‌ها و همجواری‌ها حل نمود؛ این‌ها داده‌هائی است که فقط می‌تواند نتیجة مستقیم «کار فرهنگی»، نوآوری‌ها و سازماندهی‌های مردم سرزمین تونس باشد.


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ تینک‌فری

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکیوتر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت




فیلترشکن‌های جدید17ژانویه2011

phproxy.be
usproxysite.info
racesite.info
herecall.info
decisive-battle.info
backdoor-unlock.info
herecarve.info
newrush.info
usacloudservers.info
scantoday.info
herepass.info
myscan.info
cloudhostingusa.info
hereget.info
herego.info
heredance.info
usacollocationserver.info
online-unlock.info
newfight.info
scoretoday.info
warptunnel.info
hereedge.info
hereinstant.info
findopen.info
hidden-my-ip.info
unblock-forever.info
herecharge.info
blazepass.info
herekick.info
safe-zone.info
findgain.info
safe-mode.info
newsail.info
uberstudyguide.com
findease.info
herepatch.info
blazeleap.info
hereease.info
safeguardsite.info
newsecret.info
herefast.info
websites-unlocker.info
hereknock.info
hereflash.info
secret-wars.info
findjump.info
mycombat.info
motortoday.info
rushtoday.info
firstpatch.info

گیتس و گلیم!

چند هفته پس از معلق ماندن مذاکرات صلح خاورمیانه، تعلیقی که ظاهراً به دلیل عدم پذیرش توقف شهرک‌سازی از سوی دولت اسرائیل به وجود آمده، شاهد تغییر و تحولات وسیعی در منطقه می‌شویم. حضور هیلاری کلینتن، وزیر امور خارجة آمریکا در امارات؛ سفر بایدن، معاون ریاست جمهوری ایالات متحد به پاکستان؛ و دیدار وزیر دفاع آمریکا از چین، آنهم به همراه سه ناوشکن اتمی مسائلی به همراه آورده که نمی‌توان پیامدهای‌شان ناچیز شمرد. در پی افزایش بحران‌ منطقه‌ای، سعد حریری،‌ نخست وزیر لبنان هنگام دیدار با اوباما اکثریت پارلمانی‌اش را از دست داد و دولت‌اش ساقط شد! و حکومت اسلامی نیز با برپائی نمایش تکراری «اعتراف‌گیری» در برابر دوربین‌ها، جوانی به نام «مجید جمالی‌وش» را به ترور مسعود علی‌محمدی متهم کرده و ادعا می‌کند جمالی‌وش مامور موساد است!

وزارت اطلاعات جمکران، بر پایة همین «رزمایش‌ها» از فروپاشانی یک «شبکة» اسرائیلی توسط «سربازان گمنام امام زمان» سخن به میان آورده و دامنة‌ «خبرپراکنی» را وسعت بخشیده. خیلی عجیب است! این سئوال مطرح می‌شود که چرا «موساد» یک شبکة تروریستی را در ایران جهت به قتل رساندن یک استاد دانشگاه «بسیج» کرده؟ و اگر این عمل انجام شده، چرا دست‌اندرکاران چنین جنایت «عجیب» و مبهمی در ایران باقی مانده‌اند تا سربازان گمنام امام زمان کذا دستگیرشان کنند و … و خلاصه،‌ پرسش‌های دیگری از ایندست که معمولاً بی‌جواب می‌ماند به ذهن متبادر خواهد شد. خلاصه کنیم، هیاهو و غوغاسالاری نیازمند «منطق»‌ و عقل نیست؛ تجربة آلمان نازی و شخص گوبلز بخوبی نشان داده که «دروغ هر چه شاخدارتر، قابل‌قبول‌تر!»

ولی اگر این دروغ‌های شاخدار برای خلق‌الله زمینه‌ساز «تفکرات» به اصطلاح سیاسی و انقلابی می‌شود یک مسئله است، اینکه سعد حریری هنگام دیدار از کاخ‌سفید از مسند صدارت لبنان فرو می‌افتد مسئله‌ای است کاملاً جداگانه! چرا که این مسئله با پرستیژ و موضع سیاسی جناح سعد حریری که نهایت امر به هیئت حاکمة «اصلی» در فرانسه، یعنی جناح ژاک شیراک بسیار نزدیک است مربوط خواهد شد.

شاهدیم که اینروزها «بحران نان» دوباره در تونس و الجزایر به راه افتاده، و در این دو کشور «جوسازی» غوغا می‌کند. این «بحران‌سازی‌ها» ، آنهم در مرزهای آبی فرانسه و ایتالیا تهدید مستقیم پاریس تلقی می‌شود. خصوصاً که بحران نان، پس از انفجار بمب در کلیسای قبطی‌های مصر، و تنش‌های ناشی از «انتخابات مخدوش» ساحل عاج و «رفراندوم» تجزیة سودان به راه افتاده باشد. دولت‌های تونس و الجزایر با پاریس روابطی از نوع «استعمار نوین» برقرار کرده‌اند، و فرانسه استراتژی‌های کلان خود را در شمال آفریقا از طریق این شبکه به مواضع مطلوب می‌رساند. البته در بحران‌ الجزایر از شرکت‌های نفتی آمریکائی که مناطق جنوبی این کشور را عملاً به اشغال خود درآورده‌ و نفت را هرگونه که «صلاح» بدانند تاراج می‌فرمایند،‌ احدی سخن نخواهد گفت؛ مسئله قیمت نان و برنج و روغن و احتمالاً نارنگی و پرتقال است، نه نیم قرن چپاول نفت الجزایر توسط یانکی‌ها!

اگر تونس کشوری است فقیر که جز توریسم و ماهیگیری، آنهم در ساختارهای محلی و رشدنایافته، منابع دیگری جهت دسترسی به درآمدهای ارزی ندارد، الجزایر را با 4 هزار دلار درآمد سرانه، می‌باید در کنار ایران، نیجریه و ونزوئلا، از معدود کشورهای نفت‌خیز جهان به شمار آورد که به قول معروف «فقر غرباله» می‌کند. فراموش نکنیم که در آمد سرانة کویت 40 هزار دلار است! ولی همین درآمد سرانه در ایران و الجزایر علیرغم ادعاهای فراوان‌ و قدقدها و تخم‌طلا گزاری‌های معمول دولتمردان انقلابی و بسیار پیشرو، به 4 هزار هم دلار نمی‌رسد! اینهم حتماً حکمتی دارد که امام راحل قبل از بالا کشیدن ریق رحمت، یادشان رفت دلائل‌اش را برای «مسلمین» توضیح دهند.

به هر تقدیر، زمانیکه در تونس، کشوری که در آن دست‌های استعمار یک مأمور سابق پلیس به نام «بن‌علی» را با «اهن و تلپ» فراوان در جایگاه حضرت ریاست جمهور «منتخب» مستقرکرد‌ه «انقلاب نان» به راه می‌افتد، می‌باید فهمید که این نان فرانسوی‌هاست که در این خطه در خطر آجر شدن قرار گرفته. خصوصاً که «رادیوفردا»، مورخ 22 دی‌ماه 1389 چنین گزارش می‌دهد:

«نوی پیلای، کمیسیر عالی سازمان ملل در امور حقوق بشر روز چهارشنبه از دولت تونس خواست تا کمیته مستقلی را مامور تحقیق درباره خشونت ها کند. […] گزارش‌ها حاکی است که ماموران انتظامی بیش از حد به خشونت متوسل شده‌اند.»

البته خانم پیلای حد شرعی «توسل به خشونت» را، آنهم در یک نظام دست‌نشاندة استعماری دقیقاً توضیح نداده‌اند. بهتر بود می‌فرمودند، زمانیکه مشتی لات‌ولوت‌ را قدرت‌های خارجی به نام وزیر و وکیل و ریاست جمهور بر یک ملت تحمیل می‌کنند،‌ «حدش» را هم بهتر است خودشان معین نمایند. باشد که همه چیز بر پایة «موازین» صورت گیرد. بی‌دلیل نیست که آقای صالحی، وزیر جدید امور خارجة جمکران نیز «حدشان» را در همین گیرودار معین کرده و روز 22 دی‌ماه سالجاری به «ایرنا» می‌فرمایند:

«مذاکرات ایران و 5+1 تحت عنوان مذاکرات هسته‌ای برگزار نمی‌شود، و مبنای آن دو بسته پیشنهادی ایران و غرب است.»

بله،‌ یاد بگیرید! هسته‌ای نیست، بسته‌ای است، آنهم «دوبسته‌ای»! ما از این سیاستمدار «برجسته» می‌پرسیم، اگر این مذاکرات بر محور معضلات «هسته‌ای» که پیرامون احتمال تجهیز ایران به سلاح اتمی ایجاد شده، برگزار نمی‌شود هدف از این مذاکرات چیست؟ جنابعالی به چه دلیل مرتباً باید با «5+1» مذاکره کنید؟ آقای صالحی بهتر است بجای «اهلا و سهلا» کردن و دست‌وپا زدن در شنزارهای کربلا و نجف که نوباوگی‌شان را در آن سپری کرده‌اند، به یک سئوال پاسخ دهند: به چه دلیل و در چارچوب کدام سیاستگزاری، دولت ایران با طرف‌های غربی و دیگر قدرت‌های جهانی مرتباً پای میز مذاکره می‌نشیند؟‌ این مذاکرات اصولاً پایه و اساس‌اش چیست؟ ما که از روز نخست می‌دانستیم «بمب شیعی» مسخرگی و لطیفة ساختة سازمان سیاست، این را نه برای ما که حداقل برای طرفداران «انقلاب انسان‌ساز اسلامی‌تان» توضیح دهید. ولی همانطور که می‌بینیم بازی کردن با لغات و بافتن «جفنگیات» یکی از تخصص‌های جوجه سیاست‌بازان است. این‌ها فراموش کرده‌اند که دوران آریامهر و قدقد وزرای انتصابی و درباری دیگر سپری شده. ژست «آریامهری» دیگری که ایشان اخیراً در ایسنا گرفته بودند مربوط به «فرار مغزها» می‌شد. صالحی گفته بود، «اینان به انتخاب خود به کشورهای دیگر می‌روند، و نمی‌توان حق انتخاب را از مردم سلب کرد!» جالب اینجاست که نقش سرنوشت‌ساز چماق حکومت در اظهارات ایشان کاملاً نادیده گرفته شده بود!

باری! برای تحلیل‌گران، دلائل «قدقد‌های» هسته‌ای صالحی کاملاً روشن است. ایشان که قرار است روزهای 21 و 22 ماه ژانویة سالجاری در استانبول با گروه «5+1» پای میز مذاکره بنشینند، گرفتاری‌های دیگری دارند. واقعیت این است که شبکة سیاست داخلی جمکران تحت تأثیر تغییرات گستردة اخیر در منطقه «انگشت‌به‌دهان» حیران مانده که طی مذاکرات آینده در استانبول، در مسیر منافع اربابان چه‌ها می‌باید بگوید. همانطور که بالاتر اشاره کردیم، بحران گسترده‌ای از مرزهای غربی الجزایر تا لبنان امتداد یافته، و عملاً تمامی سواحل جنوبی دریای مدیترانه را در نوعی «تعلیق» استراتژیک فرو افکنده.

این سئوال پیش می‌آید که با «پس‌روی» سیاست‌های فرانسه در شمال آفریقا و لبنان، سیاست‌هائی که پس از جنگ دوم جهانی در عمل شاخة دوم سیاست لندن بوده، کدام سیاست‌های جهانی به عنوان جایگزین‌ پای پیش خواهند گذاشت؟ دقیقاً به همین دلیل است که نتانیاهوی بینوا دوباره از زیرزمین بیرون آمده و پرچم «نبرد» با حکومت اسلامی برافراشته و ادعا می‌کند که «تنها راه پیشگیری از تهدید حکومت اسلامی ایران جنگ است»،‌ و همزمان وزارت اطلاعات حکومت «پشم و شیشه» مدعی فروپاشانی یک شبکة تروریستی موساد در ایران می‌شود! خلاصه، حال که اربابان از مواضع‌شان مطمئن نیستند، بجای خطر کردن در مسیر سیاستگزاری‌های جهانی، نوکران‌شان را به موضع‌گیری‌های نمایشی و جنگ زرگری واداشته‌اند. و جالب‌تر اینکه در این میانه، «بی‌بی‌سی»، مورخ 22 دی‌ماه 1389 نیز با همان حرامزادگی انگلیسی‌ها چنین تیتر می‌زند:

«ایران از احتمال منتفی شدن مذاکرات تبادل سوخت خبر داد»

البته حکومت ایران از این شکرخوری‌ها نکرده. انتشار این «اظهارات» از طرف بوق حاکمیت انگلستان فقط به این معناست که در جنجال استراتژیکی که به راه افتاده، لندن تمامی توافقات پیشین پیرامون مسائل هسته‌ای ایران را که مسلماً «صلح خاورمیانه» نیز فصلی پنهان از آن‌ها به شمار می‌رود، «قابل بازنگری» می‌داند و ممکن است تمامی‌شان را «بی‌اساس» تلقی کند! گویا انگلستان از توافق‌های «اتمی» اخیر بین آمریکا و روسیه که بر اساس آن 40 درصد از سوخت اتمی آمریکا توسط «روس‌اتم» تأمین می‌شود، سخت ناخرسند شده.

حال آنان که به دنبال دلیل «واقعی» سفر گیتس، وزیر دفاع ایالات متحد به چین هستند می‌توانند پای به میدان گذاشته و ببینند چگونه یک شاخه از سیاست جهانی آمریکا سعی دارد راه حمایت‌ پکن از سیاست‌های خاورمیانه‌ای لندن را مسدود کند. یادآور شویم که سفر اخیر گیتس پس از فروش مقادیر قابل توجهی جنگ‌افزارهای فوق‌پیشرفته به تایوان صورت گرفت؛ نقل‌وانتقالاتی که نهایت امر تهدید مستقیم نظامی چین به شمار می‌رود و این «عملیات» جیغ و فریاد مائوئیست‌های پکن را به آسمان رسانده بود. اینان رسماً اعلام داشتند که «دیگر» چنین تهاجمی را به منافع حیاتی چین تحمل نخواهند کرد! به عبارت دیگر، به زبان بی‌زبان گفتند: ایندفعه مهم نیست، ولی تکرار نشود! یا اگر قرار است تکرار شود زمینه را برای ما فراهم آورید که در برابر جهانیان سنگ ‌روی یخ نشویم! البته تجهیزات کذا «دفاعی» معرفی شده، نه تهاجمی، در نتیجه، چینی‌ها هیچ دلیلی برای جیغ‌وفریاد نداشتند.

چین که اخیراً از طریق خرید «قروض» دولت‌های اسپانیا و پرتغال در عمل نقش بانکدار فرانسه را در جنوب اروپا بر عهده گرفته، شاید به این صرافت افتاده بود که می‌تواند «خیز» برداشته و با حمایت از سیاست‌های لندن، نه فقط از شاخک دوم باکینگهام پالاس در اروپای جنوبی، که از سیاست اصلی آن در زمینة منطقه‌ای نیز حمایت به عمل آورد. سفر گیتس در عمل برای گذاردن نقطة پایان بر همین «توهمات مائوئیستی» بود. هر چند آقای بایدن معاون «انگلیسی‌پرست» باراک اوباما، در همین گیرودار برای حمایت از مواضع «اسلامگرا‌یان» پاکستان، اسلام‌آباد را به قدوم خود مزین کرده باشند.

حال به موضوع دیگری بپردازیم که از بحث‌های استراتژیک سرگرم‌کننده‌تر است. خوانندگان مطالب وبلاگ ما حتماً به یاد دارند که سال‌ها پیش، در آغاز دورة اول ریاست جمهوری مهرورزی، در مطلبی تحت عنوان «مقام معظم مستأصل» نوشتیم که وضعیت خامنه‌ای و بی‌تدبیری و بی‌عرضگی‌های وی فقط زمینه‌ساز اوج‌گیری عملیات ایذائی از طرف دولت خواهد شد. این مسئله را طی «انتخابات» اخیر و بحران‌سازی‌هائی که پیرامون «نتایج» آن صورت گرفت همگان به صراحت دیدیم. ولی این معضل، یعنی حضور یک فرد بی‌لیاقت، فاقد مشروعیت و بی‌عرضه بر مسند ولایت‌فقیه به تدریج برای جامعه مشکل‌آفرین شده. خامنه‌ای در وضعیت سگی قرارگرفته که با دندان عاریه می‌باید در برابر حملة گرگ‌ها از یک گلة گوسفند حمایت کند؛ همگان اذعان دارند که چنین عملیاتی حتی روی کاغذ هم امکانپذیر نیست.

جالب اینجاست که «رادیوفردا»، با تأخیری چند ساله تحلیل‌های ما پیرامون نقش خامنه‌ای را در قلب دولت اسلامی «دنبال» کرده، و در گزارش مورخ 22 دی‌ماه سالجاری خود علی خامنه‌ای را «سرلشکر بی‌لشکر» خوانده و می‌نویسد:

«قدرت احمدی‌نژاد و هم‌پیمانان وی در شورای نگهبان و نهادهای نظامی و امنیتی آنچنان در برابر قدرت خامنه‌ای افزایش یافته که اکنون خامنه‌ای مجبور است از اهرم‌های خاصی که در دست دارد برای کنترل آنان استفاده کند.»

سپاس ایزد توانا را! حتی اگر پس از گذشت چند سال، تحلیل‌گران مطلع و زبر و زرنگ «رادیوفردا» به نتایج تحلیل‌های چند سال پیش ما برسند باز هم جای شکر خواهد داشت. ولی در همینجا می‌باید خدمت اینان عرض کنیم، در همان مطلب «مقام معظم مستأصل» نوشته بودیم که حمایت از حضور خامنه‌ای در موضع ولی‌فقیه دلیل بسیار منطقی می‌تواند داشته باشد و سیاست‌هائی که قصد کشاندن حکومت اسلامی به سوی دولت «لائیک‌نما» و نظامی را دارند از وجود خامنه‌ای بهترین بهره‌برداری را صورت خواهند داد. در ثانی، بر خلاف تحلیل‌ «رادیوفردا»، علی خامنه‌ای اصولاً «اهرمی» در اختیار ندارد. این آخوند مفلوک که تمامی «پز و ژست‌اش» را مدیون مجیزگوئی‌های اوباش باند رفسنجانی و موسوی و توده‌ای‌ها طی دوران «دفاع مقدس» است، از نخستین روزها اهرمی در اختیار نداشت؛ اهرم‌های اصلی وی همگی در دست باند رفسنجانی و خط‌امامی‌هاست. به همین دلیل از لحظه‌ای که دولت احمدی‌نژاد به عنوان بازیگر اصلی یک پروژة استعماری جدید پای به میدان گذاشت، تلاش‌های علی خامنه‌ای فقط بر این امر متمرکز شده بود که به عنوان ضربه‌گیر از رویاروئی مستقیم باند احمدی‌نژاد و شبکة «موسوی ـ رفسنجانی» جلوگیری به عمل آورد؛ امری که نهایت امر طی «انتخابات» اخیر به شکست کامل انجامید.

علی خامنه‌ای امروز گلیم فرسوده و نخ‌نمائی است که نه تنها دیگر به درد کف‌پوش نمی‌خورد، که گل پای افراد می‌پیچد و بر زمین‌شان می‌زند. جای چنین گلیم خطرناکی اگر زباله‌دان نیست کجاست؟


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ تینک‌فری

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکیوتر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت




فیلترشکن‌های جدید13ژانویه2011

leakbomber.tk
tunnelserver.info
fastfreesurftoday3.tk
startoveragain.co.cc
onlineprxycourses.tk
ukproxynow.tk
freedomsurferanonymously.tk
usacollocationservers.info
meinforex.co.cc
goldenrush.tk
forextradingproxy.tk
fastdatarecovery.co.cc
aboutprofileproxy.co.cc
kempling.co.cc
badconnect.com
pisd.tk
acersurf.co.cc
yellowbomb.tk
workingproxynow.info
streetproxy.com
wikishield.info
accesswhatyouwant.tk
newrun.info
zoomsite.info
isurfthenet.info
unblockmost.info
magicalsurf.co.cc
anonymoussitesunblocker.tk
555browsers.tk
depoforforextrade.co.cc
forexforeverwholelive.co.cc
omiforex.co.cc
4squareproxy.co.cc
funblox.info
hummer440.co.cc
attorneychicago.co.cc
thebigtunnel.tk
sabadel.tk
casiosurf.co.cc
topdatarecovery.co.cc
unblocker-websites.info
bestfreeproxysite.info
futuresex.tk
not-limited.tk
domainsetting.tk
condoproxy.co.cc
forexcrazyuser.co.cc
moneyisforexbro.co.cc
urlbypass.info

ابهام و آلو!

طی چند روز گذشته دولت احمدی‌نژاد جهت تقویت پایگاه‌های مشروعیت‌بخش سیاسی و «دینی» خود تلاش پیگیری آغاز کرده. در چارچوب همین تلاش‌هاست که چند لایه از فعالیت‌های پنهان و محفل‌گرائی‌ها نیز به بیرون تراوید. در رأس‌ این تراوشات می‌باید از سخنرانی محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق در باب «آزادی مطبوعات» و دیگر شعارهای مردمفریبانة «اصلاح‌طلبان» سخن به میان آورد. در مورد تلاش‌های دولت می‌توان به فراهم آوردن زمینة همکاری‌های گسترده‌تر با جناح هاشمی رفسنجانی اشاره داشت. این عملیات با اخراج 14 مشاور رئیس جمهور، خصوصاً برکناری محمدعلی رامین تقارن یافت. ولی تحولات دیگری نیز در زمینة روابط فرامرزی در حال شکل‌گیری است.

شاهدیم که دولت اسلامی از طریق بازگرداندن مقتدی صدر به عراق و «تلطیف» مواضع ستیزه‌جویانة وی تلاش‌ دارد تا آنجا که می‌تواند «دل» قدرت‌های منطقه‌ای را به دست آورد. ولی در واکنش به موضع‌گیری‌های اخیر دولت، برخی محافل نارضایتی خود را با پای گذاشتن به حیطة «خطوط قرمز» حکومت نشان می‌دهند! این عملیات ایذائی عکس‌العملی است در برابر موضع‌گیری‌های «مشروعیت‌طلبانة» نوین‌ دولت احمدی‌نژاد. در مطلب امروز سعی خواهیم کرد تا ابعاد این جریانات را بشکافیم؛ در نتیجه، بحث را به موضوعات داخلی کشورمان محدود می‌کنیم.

در گام نخست باید دید اصولاً چرا احمدی‌نژاد قصد تحکیم مواضع مشروعیت‌بخش داخلی خود را دارد؟ همانطور که پیشتر نیز گفتیم انتخابات آینده در تعیین خط‌سیر سیاست کشور در سال‌های آتی نقشی بسیار سرنوشت‌ساز ایفا خواهد کرد. سه گزینة «منطقی» این انتخابات را نیز در مطلبی تحت عنوان «گزینه و طویله» مطرح کردیم. برخلاف آنچه برخی اصولگرایان و آخوندک‌ها سر زبان‌ها انداخته‌اند، و جنتی نیز به گواهی اظهارات‌ اخیرش از مهم‌ترین حامیان آن به شمار می‌رود،‌ حذف «مخالفان» از انتخابات آینده به هیچ عنوان امتیازی برای دولت نخواهد داشت؛ این هدیه «زهرآگین» است، و آنان که قصد گذاشتن هدیة کذا را در چنتة دولت دارند، خود از جمله براندازان تلقی می‌شوند. در عمل، احمدی‌نژاد نیاز دارد که مخالفان داخلی را دست‌چین کرده، از میان‌شان افرادی را که به درد «مخالف‌نمائی»‌ می‌خورند به مجلس شورای اسلامی اعزام کند. و دقیقاً به همین دلیل است که جریانات نزدیک به رفسنجانی به تدریج به دولت احمدی‌نژاد تمایل نشان می‌دهند.

همانطور که دیدیم، مدیر مسئول «روز‌نامة» ایران را قوة قضائیه به دلیل «اسائه ادب» به پسر رفسنجانی به زندان و شلاق محکوم کرد. اینهمه در شرایطی که جرم فرزند هاشمی از منظر حقوقی به اثبات رسیده؛ دادگاه‌های ویژه در اروپا برخی شرکت‌ها از جمله «توتال» و «استات‌اویل» را به دلیل پرداخت رشوه به این فرد، رسماً محکوم کرده‌اند. حال باید پرسید زمانیکه «الهام»، وزیر دادگستری کابینة اول احمدی‌نژاد شخص هاشمی را مغز متفکر «فتنه» می‌خواند، به چه دلیل می‌باید شاهد قدرت‌گیری دوبارة «قبیلة» هاشمی در حکومت اسلامی باشیم؟

قبیلة هاشمی و نوچه‌های آشکار و نهان آن ویژگی خاصی دارند که در تلاش‌های ‌ مشروعیت‌طلبی نوین دولت می‌توانند نقش بسیار مهمی ایفا کنند. این قبیله و شرکای‌اش هم با علی خامنه‌ای بده‌بستان‌های چندین ساله دارند، هم «فصل‌مشترکی» به شمار می‌روند بین جناح‌های «اصولگرا» و «اصلاح‌طلب»! اینان با اصولگرایان امروزی سال‌های سال در کابینة‌ میرحسین موسوی و یا کابینه‌های هاشمی «کار» کرده‌اند، و از طرف دیگر، در چارچوب رخدادهای سیاسی که پس از خاتمی به منصة ظهور رسیده،‌ فرصت یافته‌اند تا همزمان در خیمة «اصلاح‌طلبی» نیز دکه‌ودکانی برای خود بگشایند. خلاصة کلام،‌ هاشمی‌ها به معنای واقعی «شترمرغ» بی‌عیب ‌و نقص‌اند؛ هم اصلاح‌طلب‌اند،‌ هم اصولگرا؛ نه اصلاح‌طلب‌اند و نه اصولگرا! از اینرو به درد برنامة ویژة احمدی‌نژاد می‌خورند. برنامه‌ای که هدف‌ اصلی‌اش ایجاد یک «آب‌نمای» مخالف‌خوانی است تا با تکیه بر آن بتواند هم به «قدرت» دولت مشروعیت بدهد و هم خلق‌الله را به شرکت «فعال» در انتخابات ترغیب کند. ولی سخنرانی اخیر خاتمی زوایای دیگری از این «تراوش‌ها» را نیز به منصة ظهور رساند.

خاتمی در سخنرانی اخیر خود رسماً‌ اعلام داشت که در شرایط فعلی حاضر به همکاری در مسیر «مشروعیت‌بخشی‌های» احمدی‌نژاد نیست. وی در بیانات‌اش بر شعارهائی تکیه کرد که فقط کاربرد هیاهوسالاری پیدا کرده: آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و … و اینهمه در چارچوب همان حکومت اسلامی که ولایت‌فقیه را نیز «قانونی» ‌کرده! پیشتر هم گفته‌ایم، باز هم می‌گوئیم، مجموعة مورد التفات خاتمی متناقض است؛ نمی‌توان هم از «آزادی مطبوعات» سخن گفت و هم از ولایت ‌فقیه حمایت کرد. با این سخنرانی در واقع خاتمی خود را خارج از چارچوب برنامة دولت قرار داد و این امر به احتمال زیاد نشان از آن دارد که حذف سیاسی وی در برنامة احمدی‌نژاد منظور شده.

از طرف دیگر،‌ طی همین «روند» شاهدیم که علی مطهری، در مقام یکی از اصولگرایان «منتقد» دولت دست به دامان علی خامنه‌ای شده! مطهری در اظهاراتی پیرامون حذف منوچهر متکی از وزارت امورخارجه و برکناری «احتمالی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، ضمن ابراز ناراحتی از اینگونه «اعمال»، عملاً پای علی خامنه‌ای را به عنوان رهبر حکومت به میدان ‌کشاند و حمایت اصولگرایان از دولت را «به فرمودة»‌ رهبر،‌ به عدم تغییرات بیشتر در کابینه منوط کرد! به عبارت ساده‌تر، فروپاشانی‌ای که دولت در باند حاکمان سنتی کودتای 22 بهمن 57 به وجود آورده،‌ خیلی‌ها را دلخور کرده؛ از جمله شخص خامنه‌ای را.

جالب اینجاست که اظهارات علی مطهری که در واقع نوعی حمایت ضمنی از مواضع علی خامنه‌ای به شمار می‌رود، بجای اینکه مورد انتقاد افراد وابسته به «جنبش سبز» که خود را طرفدار تغییرات پایه‌ای در ساختار دولت و حکومت و قوانین «جا» زده‌اند قرار گیرد، از طریق سایت‌های منسوب به هواداران این «جنبش» در ابعاد گسترده مورد تأئید قرار گرفت و در بوق و کرنا گذاشته ‌شد! «رادیوفردا»، مورخ 16 دیماه 1389 در یکی از خبرهای خود می‌نویسد:

«در بارة عزل وزیر فرهنگ و ارشاد، علی مطهری، از نمایندگان مجلس می‌گوید پس از برکناری منوچهر متکی، آیت الله خامنه‌ای به رئیس دولت گفته است وزیر دیگری را عزل نکند.»

البته هنوز آقای خامنه‌ای به خود اجازه نداده‌اند که در مورد «فضولی‌های» علی‌جان عکس‌العمل نشان دهند. در مملکتی که اظهارات رهبر را «فتوای» لازم‌الاجراء جا زده‌اند نقل قول از طرف «رهبر»، آنهم از سوی نمایندة مجلس در عمل به معنای این است که علی مطهری در مورد آیندة کابینه برای خامنه‌ای تعیین تکلیف کرده باشد. ولی از آنجا که گویا «لقمة لذیذی» که «این علی» برای «آن علی» یعنی خامنه‌ای گرفته مورد تأئید وی قرار دارد، «آن‌ علی» فعلاً آلو را محکم در دهان می‌مکند، و عین دوران لات‌بازی‌های میرحسین موسوی شاید یک یا دو هفته خفقان بگیرند تا نهایت امر بالاجبار سروصدای‌شان بلند شود. ولی خارج از نقش خامنه‌ای که در حکومت اسلامی هر روز بیش از پیش «گنگ»‌ و بی‌معنا می‌شود، اظهارات علی مطهری یک مسئله دیگر را نیز به صراحت آشکار کرد: نه طیف اصولگرا از اصلاح‌طلبان جداست، و نه بین اصولگرایان و اصلاح‌طلبان درگیری‌ای وجود دارد! دعوا بر سر حفظ و یا فروپاشاندن ساختار قدرت است، ساختاری که مرده‌ریگ کودتای 22 بهمن 57 می‌باید تلقی شود.

زمانیکه سخن از «کودتای» 22 بهمن 57 به میان می‌آوریم، از آنجا که کودتا همواره می‌باید حامی برون‌مرزی داشته باشد، مواضع جدید احمدی‌نژاد در ماورای مرزهای کشور نیز از اهمیت برخوردار می‌شود. می‌بینیم که پس از آرامش جدی در زمینة شایعة وجود «تسلیحات هسته‌ای» در ایران، از یکسو دست جناح‌هائی که خود را «اصلاح‌طلب» جا زده بودند، از امر «مقدس» ریختن روغن بر آتش هیجانات عمومی کوتاه شده و از سوی دیگر، ابزار مردمفریبی‌ای که به نام مبارزه با بدحجابی توسط محفل کودتای 22 بهمن 57، و به ویژه همین اصلاح‌طلبان اختراع شده بود، تا ایران را به عنوان «ویترین توحش»‌ در برابر دوربین خبرگزاری‌های جهانی قرار دهند از دست رفته! خلاصه، حنای آخوندهائی از قماش احمد خاتمی و حجت‌الاسلام رهبر و … که مسائل اجتماعی کشور را پیوسته به دوران پرافتخار «کودتای حضرت امام خمینی» باز می‌گرداندند، رنگ و جلای خود را از دست داده. در نتیجه، به دلیل همین کمبود موضوعات اجتماعی معضلی برای محفل کودتا ایجاد شده، و همانطور که می‌بینیم محفل کذا به مسائلی از قماش «سکینه محمدی» متوسل شده‌! امروز پس از لغو «تهدیدات هسته‌ای»، و کاهش جنجال «مبارزه با بدحجابی»، مهم‌ترین مسئله این است که سکینه را سنگسار کنیم، یا نه؟! و این سوژة هولناک می‌باید در آینة خبرگزاری‌های جهانی مسئلة اصلی و حیاتی ملت ایران تلقی شود، تا محفل کودتای انقلاب اسلامی بتواند بر محور مسائل پوچ و ساختگی هیاهو و جنجال به راه اندازد.

ولی فراموش نکنیم که این محفل خودفروخته، دقیقاً به دلیل پای گذاشتن در بن‌بست‌ها بالاجبار فعال‌تر نیز شده. اعضای این محفل سعی دارند تحت عنوان «خروج از خطوط قرمز حکومت»‌، نهایت امر جهت حفظ موضع آخوند در سیاست کشور مفری بیابند. مهم‌ترین عنصر سرکوبگر محفل کذا محمد خاتمی است. خاتمی در کمال وقاحت خواستار اجرای قانون اساسی‌ای می‌شود که در آن موضع ولی‌فقیه به صراحت و در رد تمامی حقوق شهروندی ایرانیان به تصویب رسیده! نام این انسان‌ستیزی را هم می‌گذارد «قانون‌مداری»!‌ اما ورای واژگان پوچ و توخالی، خاتمی در سخنان‌اش به صورت مستقیم از حضور و قدرت اجرائی علی خامنه‌ای و باندهای کودتای 22 بهمن 57 حمایت به عمل می‌آورد؛ سخنان وی منطقاً هیچ ارتباطی با «آزادی مطبوعات» و غیره نمی‌تواند داشته باشد!‌ به عبارت دیگر، همانطور که تحت عنوان حمایت از «انقلاب»، همان‌ها که امروز اصلاح‌طلب شده‌اند، هنگ‌های مبارزه با بدحجابی را به خیابان‌ها می‌فرستادند، اینک نیز تحت عنوان مبارزه با حکومت استبدادی ولی‌فقیه قصد دارند حاکمیت آخوند را در ساختار قدرت دست‌ نخورده نگاه دارند. باید اذعان داشت که خودفروختگی و لات‌منشی خاتمی و شرکاء حد و مرز نمی‌شناسد.

مشکل اصلی اصلاح‌طلبان و کل محفل کودتای 22 بهمن 57 از اینجا سرچشمه می‌گیرد که اینان به طور کلی خلع‌ سلاح شده‌اند. نخست اینکه محفل «انقلاب اسلامی» سلاح «چپ‌نمائی» را از دست داده! یادمان نرفته، آن‌ها که طی حکومت موسوی، رفسنجانی و خاتمی عمری را در سرکوب اتحادیه‌های کارگری و تعلیق «قانون کار» در کشورمان به حمایت از محفل کودتا سپری کردند، چگونه در هیاهوی «انتخابات» اخیر جمکران با حمایت از موسوی ادعای به عقب راندن «راست‌افراطی» را داشتند! باید پرسید از موسوی دجال و رفسنجانی خودفروخته افراطی‌تر و راستگراتر کجای دنیا سراغ گرفته‌اید؟

ولی مشکل دیگری نیز در برابر محفل کودتای 22 بهمن قد علم کرده. بساط ارتباط «اندام‌وار» روحانی با دانشگاهی که پس از کودتای آمریکائی توسط خمینی دجال و لات‌ولوت‌های «انجمن‌های اسلامی» و «وحدت حوزه و دانشگاه» و دیگر محفل‌های استعماری به راه افتاده بود، دیگر موضوعیت‌اش را از دست ‌داده. این روز و روزگار احدی برای علی شریعتی و جفنگیات صدمن‌یک‌قاز او تره خورد نخواهد کرد. به همین دلیل است که اگر دانشگاه‌ها جذب حرکت احمدی‌نژاد نشده‌اند، جذب‌شان توسط روحانی جماعت نیز دیگر نمی‌تواند از نظر سیاسی موضوعیت داشته باشد. حکومت اسلامی چه در قالب «میرپنج‌اللهی» و چه در بسته‌بندی آخوندی، دانشگاه را برای همیشه از دست داده، و همانند آریامهر می‌باید جهت حفظ مواضع خود در محیط‌های روشنفکری، دانشگاهی، هنری، ادبی و … «فکر بکری» ارائه دهد. و همانطور که در وبلاگ‌های پیشین عنوان کردیم، معضل ارتباط فرهنگی حکومت با جامعه، در سال‌های آینده یکی از مهم‌ترین چالش‌هاست که در برابر «قدرت» قد علم خواهد کرد؛ چه این قدرت خود را اصولگرا بخواند و چه اصلاح‌طلب.

«شایعة»‌ برکناری آیندة وزیر ارشاد نیز به استنباط ما به دلیل همین «حساسیت»‌ موضوع به راه افتاده و مخالفت‌های رسمی باند «اصولگرائی»‌ در مجلس و پیش کشیدن پای علی خامنه‌ای در این میدان، نمی‌باید حمایت از شخص وزیر ارشاد تلقی شود، دلیل واقعی هراس از فروپاشی خیمة «فرهنگ دولتی ـ اسلامی»‌ است که بر دل محفل کودتا چنگ انداخته. در ایران، ‌ طی چند سال گذشته،‌ شایعات تغییرات در کابینه هر چند تکذیب شد،‌ بعداً مورد تأئید قرار گرفت، و با در نظر گرفتن تحلیلی که ما از شرایط فعلی ایران ارائه می‌کنیم برکناری مسئولان فرهنگی، و تجدیدنظر فراگیر و کلی در وضعیت فرهنگی کشور به احتمال زیاد در رأس مسائل دولت قرار دارد.

عکس‌العمل دیگری که از جانب محافل حامی «کودتای انقلاب اسلامی» قابل پیش‌بینی است، مطرح کردن شخصیت‌های اصلاح‌طلب در مقام «اوپوزیسیون» و فوت کردن در آستین‌شان است. بی‌دلیل نیست که امروز علی خامنه‌ای رسماً از رهبران «فتنه» تحت عنوان «گناهکار» نام ‌می‌برد. می‌دانیم که گناهکار در حکومت اسلامی «مجرم»‌ است، چرا که این حکومت، «گناه» را در ترادف با «جرم عرفی» و حقوقی قرار داده. و این عمل خامنه‌ای، همانطور که در مورد خاتمی نیز اشاره کردیم،‌ نعل‌وارونه کوبیدن و فراهم آوردن میدان عمل برای همان‌هائی است که در ظاهر بر علیه‌شان «سخنرانی» صورت گرفته. محفل کودتا قصد دارد با محاکمة افراد بدسابقه و شناخته شده‌ای همچون میرحسین موسوی و کروبی به جرم «آزادیخواهی»، با جنجال و هیاهو‌ از اینان «مصدق ثانی»‌ بسازد. با محکومیت این حضرات در عمل آب به آسیاب همان‌هائی ریخته خواهد شد که سال‌های سال «یارغار» و همکاران نزدیک اینان بوده‌اند: علی خامنه‌ای، شاهرودی، لاریجانی‌ها، جنتی‌ها و دیگران؛ دلیل دیگری نمی‌توان یافت.

حال این سئوال مطرح می‌‌شود که در جدال بین ایندو جناح که در عمل باند «احمدی‌نژاد» را در برابر محفل «کودتای انقلاب اسلامی»‌ قرار داده،‌ تکلیف طرفداران دمکراسی سیاسی در ایران چیست؟ پس نخست ببینیم که این درگیری به چه صورت امکان حضور سیاسی خواهد یافت. همانطور که بالاتر اشاره کردیم،‌ به دلیل الزامات «انتخاباتی»، دور از انتظار نیست که طی روزهای آینده، باند احمدی‌نژاد از خود گشاده دستی بیشتری در زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی و حتی دانشگاهی نشان دهد؛‌ اینهمه جهت جذب رأی‌دهندگان به پای صندوق‌های رأی. اگر چنین شود، مسلماً همزمان،‌ محفل «کودتای 22 بهمن 57» با کوفتن بر دو نعل‌وارونة‌ جداگانه در برابر این «گشاده‌دستی‌ها» موضع‌گیری خواهد کرد.

در گام نخست، همانطور که سخنرانی اخیر علی خامنه‌ای نشان داد،‌ «اصولگرایان»‌ همچون موضوع «سلاح‌های هسته‌ای» مواضعی غیرقابل تغییر و ظاهراً «اصولی» اتخاذ کرده،‌ «اصول» انقلاب و عقاید مشعشعانة روح‌الله خمینی را از گنجه‌ها بیرون خواهند‌کشید. و در گام بعدی، جامعه با نقش‌آفرینی‌های اصلاح‌طلبان روبرو می‌شود که تمامی «گشاده‌دستی‌های» فرهنگی و اجتماعی را به حساب «مبارزات»‌ اصلاح‌طلبان با استبداد و دیکتاتوری جا زده، هم از دولت طلبکار می‌شوند و هم از طریق افزایش فشار اجتماعی بر دستگاه دولت، ملت ایران را به صورت غیرمستقیم در برابر همین تحولات بسیج می‌کنند. در واقع این «برنامة استعماری» از دیرباز با دقت فراوان و در میعادهای کاملاً متفاوت به مورد اجرا گذاشته ‌شده؛ ولی اخیراً نقش سیاست‌های بزرگ منطقه‌ای به صورتی رقم خورده که دیگر هیاهوسالاری دو محفل کودتائی «انقلاب اسلامی» ـ اصولگرایان و اصلاح‌طلبان ـ نمی‌تواند صحنه را به طور کامل از نظر سیاسی «اشغال» کند. و فقط به همین دلیل است که شاهد عقب‌نشینی هر دو محفل در برابر حجاب‌اسلامی، جنگ‌افزارهای هسته‌ای بودیم.

اگر شرایط در این مسیر متحول شود،‌ آنان که خواهان دمکراسی سیاسی در کشور هستند منطقاً می‌باید هم از اهداف واقعی دولت احمدی‌نژاد در برابر افکارعمومی «رفع ابهام» کنند،‌ و هم از اصولگرائی‌های نمایشی محفل کودتای «انقلاب اسلامی»! ولی در کنار روند «ابهام زدائی»، نقش اصلی هواداران دمکراسی سیاسی مسلماً‌ بیرون انداختن توپ مضحک «دمکراسی اسلامی» است که توسط اصلاح‌طلبان، نه جهت تأمین اهداف دمکراتیک که فقط به منظور ایجاد بن‌بست‌های سیاسی برای دولت و به تعویق انداختن تغییرات اساسی، با بهانه‌های مختلف همه روزه به میانة میدان سیاست کشور پرتاب می‌شود.

باید اذعان داشت که ایفای چنین نقشی، آنقدرها که برخی تصور می‌کنند ساده و آسان نیست. باند احمدی‌نژاد در عمل به سوی یک دیکتاتوری نظامی گام برمی‌دارد، و محفل کودتا با شعارهائی همچون اسلام، انقلاب، امام خمینی، روحانیت مردمی و جفنگیاتی از این قماش قصد بازگشت به پوپولیسم و هیاهوسالاری «صدرانقلاب» را دارد. می‌بینیم که جهت حمایت از روند دمکراسی سیاسی راه دیگری جز بهره‌برداری از تحولات در چارچوب‌های حقوقی و تشکیلاتی وجود ندارد، و این بهره‌برداری می‌باید در مسیری صورت گیرد که هم نظامی‌گری را به عقب راند، و هم راه بازگشت به پوپولیسم انسان‌ستیز صدر انقلاب اسلامی را سد نماید. در این مسیر مسلماً حمایت از اتحادیه‌های کارگری، مطبوعات آزاد، رفع سانسور از اینترنت، آزادی نشریات و کتب،‌ و اصولاً حمایت بی‌قیدوشرط از «آزادی بیان» می‌باید در رأس مطالبات ملی قرار گیرد؛ اینهمه بدون پذیرش سانسور «آخوند»، یعنی از طریق مخالفت با هر گونه نظارت عالیة روحانی بر فضای اجتماعی و فرهنگی کشور. این گام می‌تواند گام آغازین تلقی شود. برداشتن این گام در راه استقرار حکومت قانون،‌ احترام به مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر، و تعمیم اصل انسان‌محوری در کشورمان اساسی تلقی می‌شود.


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ تینک‌فری

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ زی‌دو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکیوتر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت




فیلترشکن‌های جدید10ژانویه2011

flipflep.tk
urlhide.in
pro-base64.tk
webninjaproxy.tk
forexviii.co.cc
gehauia.co.cc
addnewnow.tk
spider-crown.tk
proxyplatinum.co.cc
taggedsecure.tk
go2serveur.tk
toolchina.tk
paginassip.tk
stronghardware.tk
networksoftware.tk
proksivps.tk
go2coolblocker.tk
clientclient.tk
coolunblocker.tk
hotmailwork.tk
blockedget.tk
srv60.iurls.tk
wikicloud.info
bestseek.info
rocket-launch.info
bestproxy-health.co.cc
bigtunnel.tk
piece-advice.tk
freeunblock.info
proxyphotography.co.cc
newskies.tk
bestbypassnow.info
letscheat.info
americanforextrader.co.cc
flyingvelvet.co.cc
getforexincountry.co.cc
wisjam7.co.cc
blauspeed.tk
domainforextrade.co.cc
anonymouswebsites.info
forexinyourclass.co.cc
boxdomain.co.cc

ئو و آینه!

ـ بهش میگن ترش! میل بفرمائین.

لیوان بزرگ و تراش‌دار را از این دست به آن دست می‌اندازد، حرارت آب داغ از دیوارة لیوان بیرون می‌زند و‌ انگشت‌های «ئو» را می‌سوزاند. در دل فریاد می‌زند: «نه! اینو تو لیوان چائی ترکی ریختین، این دیگه ترش نیس!» ولی آناً نگاهش را از لیوان برگرفته، با لبخند به صورت مخاطب خیره می‌شود؛ لبخندی از روی ادب متعارف. ناخودآگاه فشار انگشتان‌ «ئو» هر لحظه بر دیواره‌های لیوان بیشتر و بیشتر می‌شود. سوزش گرما به تدریج جای خود را به سردی مرگ می‌سپارد، و هر چه لبخند «ئو» در صورت مخاطب عمق می‌گیرد، پنجه‌اش در جستجوی خنکای مرگ سخت‌تر بر دیوارة لیوان می‌تازد.

ـ خیلی وقته ترک وطن کردین؟

این سئوال، طراری است که لبخند «ئو» را می‌دزدد. قاتلی است که جان عزیز «ئو» را می‌گیرد. حال به فرماندهی می‌ماند که در هیاهوی نبرد، سربازان‌اش یک به یک بر زمین افتاده‌اند و «ئو» فقط نظاره‌گر بوده. سرداری که اینک تنها سلاح‌اش همان «لبخند» است و در این لحظه آن را هم از دست می‌دهد!‌ در ورای پیکر مخاطب‌اش به صف دلقک‌ها خیره می‌ماند، همه در برابر در ورودی سیرک صف کشیده‌اند. با همان لباس‌ها، با همان کلاه‌ها و کفش‌ها و با همان لبخندها که روی صورت‌شان نقاشی شده. همه در انتظار نوبت مصاحبه و استخدام در سیرک با هم گپ می‌زنند. شکوه می‌کنند؛ گلایه‌ها دارند و بعضی وقت‌ها حتی می‌خندند. ولی خنده‌ بر صورت‌شان رنگ نمی‌پاشاند؛ خندة آدم‌هاست، نه صورتک آدمک‌‌ها. خنده‌هائی است که بر دل مخاطب رنگ می‌پاشد، نه بر چهرة آدمک‌ها. چشمان مخاطب در برابر «ئو» دو نگین الماس ‌درخشنده شده. «ئو» در عمق‌ این چشم‌ها خیره می‌ماند؛ از خود می‌پرسد: «چرا چشمان‌ من نمی‌درخشد؟ چرا مردمک‌هایم به سیاهی‌ها اینچنین دلبسته مانده، به دنبال چه هستند این‌ها؟!»

ـ شاید قسمت این بود!

«ئو» از خواب بیدار می‌شود. نور چشمان مخاطب درخشش آفتاب را می‌ماند که دیدگان خواب‌آلوده‌اش را می‌آزارد. دیدگان «ئو» جز بازگشت به بستر و گرما و تاریکی و دنیای خواب نمی‌جوید، از اینرو دست به «فرار» می‌زند!‌ در شتاب فرار است که فرمانده را می‌بیند، همانکه خنده‌اش را گم کرده بود. فرمانده هم فریاد می‌زد:

ـ «فرار! فرار! به نخستین جان‌پناه، به آنجا که تیرهای مرگ‌آفرین را راهی نیست.»

لب‌های‌ «ئو» می‌لرزد، قطره اشکی زیر پلک‌های‌اش می‌دود، در سرش فرمانده هنوز فریاد می‌زند: «فرار! فرار! » ولی اینک دیگر زمان ‌خنده و شادی است! اینبار دیگر لبخند در کار نیست، کار به «شلیک» خنده کشیده. لولة «خنده» را به سوی مخاطب برمی‌گرداند، و شلیک می‌کند. ولی مخاطب هدف نیست، گلوله به فرمانده اصابت می‌کند. همانکه در حیاط خلوت خانه‌ای کهنه و فروهشته شق و رق ایستاده، چند سیخ‌ کباب کوبیده در دست دارد و همانطور که چکه چکه آب‌‌شان را بر کف‌پوش قدیمی فرومی‌افکند، از ته دل فریاد می‌زند: «فرار! فرار!» فرمانده زخمی شده، «ئو» از خود می‌پرسد: «چه باید کرد؟»

یک گربة‌ براق کرمانی، چاق و چله و قبراق، با پشم‌های درخشان میومیوکنان به «آب‌کباب‌ها» نزدیک می‌شود. با ضجة فرماندة زخم خورده کاری ندارد؛ بوی کباب است که دیوانه‌اش کرده. آب‌کباب‌ها را می‌بوید، سپس با احتیاط بالشتک‌اش را در آن می‌زند می‌لیسد، وقتی مطمئن شد، همة آب‌کباب‌ها را می‌لیسد! مثل «پیش‌مرگ‌ها» عمل می‌کند، قبل از ارباب غذا را می‌چشد تا مسموم نباشد. بعد هم «سم» کباب کوبیده‌ها را با زبان‌ به بینی و گونه‌ها و دست و پنجه‌هایش می‌مالد و همانجا می‌نشیند. جای مطلوب را یافته، در همسایگی آبشاری از «آب‌کباب» منزل می‌گزیند.

ـ خیلی سفر کردی، ها؟!

لشکر دلقک‌ها با هیاهو و فریاد از کوه سرازیر شده. با همان کلاه‌ها، با همان کفش‌ها و همان خنده‌ها که بیشتر به گریه می‌ماند؛ همه از سفر می‌آیند. خسته‌اند و نالان، با پاهای‌ مجروح؛ حکماً گرسنه‌ و تشنه هم هستند. چگونه بگوئیم؟ نه گرسنه‌اند و نه تشنه، ولی آرامش خود را از دست داده‌اند. این سفر «سنگ» جان‌شان را به لب رسانده، دیگر نه غذا آرام‌شان می‌کند و نه شراب درمان‌شان. هر چه بنوشند تشنه‌تر‌اند، و هر چه به زیر دندان بیاندازند و بجوند، مسموم و مرگ‌آور خواهد بود! همگی در سراشیب تند کوهپایه‌ها به آوای بلندی که بیشتر به هق‌هق‌ گریه می‌ماند، می‌خوانند:

«آن سفر کرده که صد قافله دل …»

دلقک‌ها با گام‌های سنگین و بلند به سوی دشت آینه می‌آیند. دشتی که در آن‌ چهره بر چهرة خود خواهند گذارد. دلقک‌ها می‌پندارند که در آینة این دشت‌ خود را همانطور که هستند خواهند دید. نمی‌دانند این پهنة بی‌انتها را از آنرو «دشت آینه» خوانده‌اند که فریاد باد و نعرة باران و غرش رعد، گذشته‌ها را همانطور که آیندگان خواهند دید به دلقک‌های امروز نشان می‌دهد. تا آن لحظه همه «بازی» خواهند کرد؛ کودکان را می‌خندانند و به بزرگ‌ترها درس «غم» می‌دهند. ولی هر چه قد می‌کشند و هیکل‌شان بزرگ‌تر می‌شود، غم‌‌شان هم عظیم‌تر خواهد شد.

گربه هراسان شده! دیگر مسیر سقوط قطرات لذیذ آب‌کباب‌ها را با چشمان فریبنده‌اش دنبال نمی‌کند. آبشار «آب‌کباب‌ها» برای‌ گربة براق لطف‌اش را از دست داده؛ سیر شده؟ نه! از هیاهوی دلقک‌ها ‌ترسیده. نعرة گام‌های‌ سنگین دلقک‌ها دیوار حیاط خلوت فکسنی را می‌لرزاند. چشمان فریبندة گربه به فرماندة زخمی خیره می‌شود. فرمانده هنوز همانطور شق و رق سر پا ایستاده،‌ اینک خون سرخ‌فام‌اش با آب‌کباب‌ها قاطی می‌شود و نقش‌های عجیبی بر سنگ‌فرش کهنه می‌زند.

گربة کرمانی به دیوارهای بلند و آجرهای تیره‌رنگ حیاط‌خلوت زل زده. فرمانده همانطور که شق و رق سیخ‌های کباب‌کوبیده را در دست گرفته، همچون مجسمه نقش زمین می‌شود و گربه که از پیش خطر را احساس کرده، با سرعتی حیرت‌انگیز می‌گریزد. فرمانده در آخرین دم می‌‌نالد: «فرار!»

ـ انتقام می‌خوای بگیری؟

بالشتک‌های نرم بدون هیچ تلاشی، چون قوئی غول‌آسا بر امواج آینه‌ها می‌رقصد. صدائی در کار نیست! همه چیز سکوت است و رقص! هیاهوی دلقک‌ها چه شد؟ هیچکس نمی‌داند. فقط از دوردست غباری عظیم برمی‌خیزد، سواری است خسته؟ نه! بازماندة پیکر سواری است کهنسال. همانکه سال‌ها پیش پوسیده، و شبانه‌روز بر زین اسب مرده‌ای به پیش می‌تازد. مقصدی در میان نیست؛ فقط تاختن است، از این بیراهه به آن یک. در دشت آینه چشمانی فریبنده به چشمان فریبنده‌ای که در شیشه می‌بیند خیره ‌مانده. سوارکار مرده را می‌بیند که به سوی سراب‌ها می‌تازد، سواری که در لحظه‌ای گنگ شیشه‌ها را رها کرده و بر دیدگان فریبنده می‌نشیند.

انتقامی در کار نیست! همگان مرده‌اند. فقط در چشمان فریبنده‌ای سوارکاری پوسیده و کهنسال با مرکبی مرده هنوز می‌تازد و هزاران رنگ از دشت آینه می‌گیرد. اینگونه است که سفر سنگ نیز در قعر دیدگانی فریبنده به پایان می‌رسد.

«ترش» طعمی تند و زننده در دهان «ئو» می‌دواند. لیوان تراش‌دار و سنگین به آرامی پنجه‌های‌اش را ترک می‌کند، و بر بستری از سنگ‌فرش پوسیدة حیاط خلوت فرومی‌افتد. همانجا که هنوز بوی کباب از آجرها به مشام می‌رسد؛ همانجا که فرماندة زخم خورده فریاد بر می‌آورد: «فرار!» همانجا لیوان تراش‌دار هزار تکه می‌شود، تا حیاط خلوت کهنه را به دشت آینه‌ برساند.

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ تینک‌فری

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ زی‌دو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکیوتر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت




فیلترشکن‌های جدید7ژانویه2011

quickvodoo.tk
zoomnow.info
forexgoodforlife.co.cc
myquick.info
collegesurf.info
threebar.co.cc
freelanceproxy.co.cc
unblock24h.com
bypassinternet.info
iunblock.info
spider-crown.co.cc
maiesiophilia.co.cc
mesotomiaforex12.co.cc
bypasslikepages.info
perfectsurf.co.cc
secureoutme.tk
pendoforex.co.cc
anony-mouse.info
aftersale.tk
forexforexguide.co.cc
games-boy.info
fiberprox.eu
anteage.info
hidemyurls.com
openator.info
vectroproxy.com
renewmyip.com
hydraproxy.com
browse-facebook.com
website-unblockers.info
fiberproxy.eu
proxeenator.info
hidegator.com
offshoretunnel.info
jumbohide.com
tunnelfilter.info
wikispace.info
roamd.com
vidproxy.com
im-hidden.com
browsenator.info
anonhide.com
webefree.nl
investgoldproxy.info
privatemode.org
private-surfing.com
freeaccessonline.info
virtualshell.info
globalhide.com
cybercall.info
acceptednow.co.cc
surfpal.co.cc
wanted-mild.co.cc
goodproxy.co.cc
nexuspad.info

گزینه و طویله!

برخلاف آنچه برخی رسانه‌ها عنوان می‌کنند، برکناری 14 تن از مشاوران عالی احمدی‌نژاد، خصوصاً در مقطع کنونی از اهمیت فراوان برخوردار است. از نخستین روزهای به قدرت رسیدن رئیس جمهور «مسئله‌ساز» حکومت اسلامی شاهد بودیم که «باند» ایشان سعی تمام داشت تا با تکیه بر پدیده‌ای به نام «مشاوران ریاست جمهور» معضل ارائة پروندة وزرای مورد نظر احمدی‌نژاد به مجلس را «دور» بزند. چرا که بر اساس قوانین و مقررات، اگر «وزرا» می‌باید به تأئید نمایندگان برسند، احمدی‌نژاد می‌تواند به میل خود، و به هر تعداد که مصلحت می‌داند «مشاور» اختیار کند. البته این مشاوران از اختیارات «قوة مجریه» برخوردار نیستند و به عبارت دیگر نمی‌توانند رسماً «لایحه» به مجلس پیشنهاد نمایند، ولی کیست که نداند در حکومت اسلامی، «قوانین» ارزش کاربردی پیدا کرده‌، و به دلیل ضعف مفرط قوة قضائیه از وزنة حقوقی محروم شده!

حال باید دید در حکومت اسلامی انتخاب مشاوران جدید در ساختار قوة مجریه چه معنا و مفهومی می‌تواند داشته باشد؟ نقش این مشاوران چیست؟ اگر قانوناً اینان نمی‌توانند موضع اجرائی «وزیر» را اتخاذ کنند، حضورشان در فهرست «مشاوران» چه اهمیتی دارد؟ وبلاگ امروز را به بررسی این روند «ساختاری» که پس از دستیابی احمدی‌نژاد به پست «ریاست قوة مجریه» پای در دایرة قدرت گذاشته اختصاص می‌دهیم.

پس همانطور که بالاتر نیز اشاره کردیم، نخست نگاهی داشته باشیم به وضعیت حکومت اسلامی در مقطع کنونی. در مرحلة فعلی از منظر اقتصادی،‌ حکومت اسلامی سعی دارد پای از انزوای «مالی ـ اقتصادی» سنتی بیرون بگذارد. این «انزوا» که به دلیل الزامات سیاست‌های «جهانی» پس از به قدرت رسیدن محفل کودتای 22 بهمن 57 از طریق «انقلابی‌نمائی‌ها» اعمال شده، امروز اهداف خود را حداقل از منظر حامیان بین‌المللی‌اش در ظاهر از دست داده. در نتیجه، محافلی که هنوز چشم امید به تحمیل «تحریم‌های» اقتصادی بر ملت ایران بسته‌اند بزودی مجبور خواهند شد حضور کشور ایران را به عنوان یکی از کشورهای «عادی» جهان بپذیرند. به طور مثال، احتمال تأیید دوبارة محاصرة اقتصادی ایران از طرف شورای امنیت سازمان ملل آنقدرها قطعی به نظر نمی‌آید. و مسلماً آمریکا نیز در صورت تردید شورای امنیت از اعمال محاصرة اقتصادی یک‌جانبه در شرایط کنونی طرفی نخواهد بست. خلاصه بگوئیم، امکان از میان رفتن راه‌بندهای مالی و اقتصادی در برابر ایرانیان قابل پیش‌بینی می‌نماید.

ولی همانطور که اخیراً در زمینة فروش نفت به هند شاهد بودیم، این «گشایش‌های» مالی و اقتصادی از ابعادی برخوردار می‌شود که با آنچه پیشتر و به صورت سنتی در جامعة ایران می‌دیدیم متفاوت خواهد بود. امروز ایران نه در مقام یک «توزیع کنندة» نفت‌خام به شرکت‌های غرب که در مقام عضو فعال «قارة آسیا» پای در مجموعه‌ای نوین از روابط مالی و اقتصادی می‌گذارد. و این روابط با آنچه پیشتر تحت حکومت‌های گذشته، حتی طی دوران اکبر «سازندگی»، تجربه کردیم متفاوت خواهد بود. به صراحت بگوئیم، دلیل ایجاد بن‌بست‌های اخیر در زمینه‌های سیاسی، مالی و اقتصادی ـ اگر نخواهیم بحران‌سازی‌های اجتماعی و «شبه‌ نظامی» را نیز در این بررسی منظور کنیم ـ پیشگیری از همین چرخش ایران به سوی افق‌های متفاوت بوده.

به یاد داریم که در مسیر این بن‌بست‌های ساختگی، در گام نخست مسئلة حمایت تهران از تروریسم مطرح شد! سپس نقش ایران در زمینة جنگ‌افزارهای هسته‌ای به زیر ذره‌بین «متخصصان» جهانی رفت، و نهایت امر ملت ایران پای به بحران‌سازی‌های 22 خرداد و کودتاسازی گذاشت. جالب اینکه، تمامی این صحنه‌گردانی‌ها فقط به دلیل تمایل برخی محافل جهانی رخ داده، محافلی که قصد داشتند روابط حکومت اسلامی با جهان خارج و حتی با ایرانیان را در همان «ساختار» به اصطلاح «انقلابی» گذشته زندانی کنند. و بی‌دلیل نبود که حامیان «اسلام مردم‌سالار»، طی بحران‌سازی‌های 22 خرداد مرتباً دم از بازگشت به گذشته، یعنی دوران «نورانی» امام روشن‌ضمیر می‌زدند. ولی نه امام‌شان «روشن‌ضمیر» بود و نه گذشتة این رژیم و این «انقلاب» آنقدرها «نورانی»!

در نتیجه، امروز این امکان وجود دارد که ایران به تدریج به مرحله‌ای پای بگذارد که طی آن «تزهای» تقابل و تضاد «ظاهری» بین شیعیان و سرمایه‌داری آمریکا به نقطة پایانی خود برسد. ولی نمی‌باید فراموش کرد که در این دورنمای مالی و اقتصادی، اگر آمریکا و به طور کلی غرب نمی‌توانند مستقیماً پای به بازارهای ایران بگذارند، ارتباط اقتصادی و مالی بین ایران و غرب از طریق سرمایه‌داری‌های نوینی که در هند و روسیه در حال شکل‌گیری است تأمین می‌شود. به همین دلیل است که دولت احمدی‌نژاد در زمینة حذف یارانه‌ها خود را موظف به اجرای دستورالعمل‌‌های بانک‌جهانی و صندوق‌بین‌المللی پول دید. پر واضح است که حذف یارانه‌ها، برای دولتی که با تکیه بر صادرات نفت‌خام و توزیع مواد غذائی بین قشرهای آسیب‌پذیر جامعه، برای خود مأموریتی «جهانی و دینی» قائل شده بود، یک ضربة مهلک و کشنده باشد، ولی این ضربه را دولت احمدی‌نژاد به دست خود بر بنیاد حکومت «پابرهنه‌ها» وارد آورد، چرا که ادامة وضع گذشته دیگر از نظر سیاست جهانی امکانپذیر نبود.

به همین دلیل است که چندین ‌تن از مشاوران تغییر یافته در ردة «مشاوران بازرگانی و اقتصادی» قرار دارند! با این وجود، در همینجا عنوان کنیم که تغییر مشاوران فقط به رده‌های تجاری و اقتصادی و نفت محدود نمانده؛ تغییرات دیگری را نیز در ردة «رسانه‌ها»، «جوانان» و «امور فرهنگی» شاهدیم. از اینرو، در این مقطع می‌باید به معضل دیگری نیز اشاره کرد؛ دولت احمدی‌نژاد به شدت در برابر آنچه ما نقش «اجتماعی و فرهنگی» دولت می‌خوانیم خود را ضربه‌پذیر می‌بیند. و هر چند ما برای مخالفان دولت احمدی‌نژاد در حکومت اسلامی نقشی «سازنده‌تر» از دولت فعلی قائل نمی‌شویم، مخالفان کذا برای مبارزه با احمدی‌نژاد، با تکیه بر ضربه‌پذیری‌های وی در مواضع رسانه‌ای، فرهنگی و خصوصاً به دلیل بن‌بست‌های ایجاد شده در محیط‌های دانشگاهی حساب‌های فراوان «باز» کرده‌اند. دولت به شدت در این مواضع احساس ضعف می‌کند، و تمام تلاش خود را به خرج می‌دهد تا هم «دل» مخالفان را در مواضع مذکور به دست آورد و هم موقعیت خود را بهبود بخشد! انداختن مدیر سابق روزنامة ایران، «کاوه اشتهاردی» در دهان گرگ، و محکومیت قضائی وی به دلیل «اهانت» به پسر هاشمی رفسنجانی می‌باید تلاش احمدی‌نژاد در مسیر دستیابی به همین «تفاهم» میان ‌محافل تلقی شود.

به طور خلاصه دولت در دو جبهه خود را برای رویاروئی با شرایط جدید آماده کرده، جبهة نخست همانطور که گفتیم به دلیل تغییر استراتژیک در روابط مالی و تجاری با جهان خارج باز شده، و جبهة دیگر روابط اجتماعی و فرهنگی دولت با ملت ایران را شامل می‌شود. البته تداخل ایندو جبهه نیز قابل پیش‌بینی است، چرا که با قرار دادن سیاست‌های اقتصادی دولت تحت نظارت بانک‌جهانی و صندوق بین‌المللی پول، سیاستی که نتیجة مستقیم آن افزایش بهای مایحتاج عمومی است، روابط تجاری و مالی نه تنها پای به میدان بحران‌های اجتماعی و فرهنگی می‌گذارد که نهایتاً این بحران‌ها از ابعاد طبقاتی نیز برخوردار خواهد شد.

حال با در نظر گرفتن این مسائل که به استنباط ما «کلیدی» تلقی می‌شود، به بررسی شانس‌ موفقیت احمدی‌نژاد بپردازیم. همانطور که در مطالب پیشین عنوان کرده‌ایم احمدی‌نژاد می‌باید حداقل در یک «انتخابات» ـ انتخابات مجلس شورای اسلامی ـ که در برابر خود دارد گلیم‌اش را از آب بیرون بکشد. در برخورد با پدیدة «انتخابات» مفصلاً سخن گفته‌ایم، و به صراحت عنوان کردیم که منافع ملی ایرانیان ایجاب می‌کند بجای شرکت در انتخابات و یا تجزیه و تحلیل جبهه‌بندی‌های برآمده از چنین سازماندهی‌ها،‌ هر چه بیشتر بر پیش‌فرض‌های انتخابات، یعنی تامین آزادی مطبوعات، آزادی بیان و سازماندهی اتحادیه‌های کارگری و اصناف مشغول باشند. ولی مسلماً احمدی‌نژاد و مخالفان «داخلی» وی با انتخابات همچون نویسندة این وبلاگ برخورد نمی‌کنند، برای اینان «انتخابات» میعادی است جهت حفظ موقعیت «ممتاز» فعلی، و یا فتح سنگرهای از دست رفته. به همین دلیل است که وزنة اصلی در جبهة احمدی‌نژاد به استنباط ما همین انتخابات خواهد بود.

در برابر این معضل چند موضع‌گیری از طرف دولت قابل پیش‌بینی است. با در نظر گرفتن خلق و خوی حاکم بر روند امور در حکومت اسلامی، شق نخست همان سرکوب پایه‌ای و فراگیر اصلاح‌طلبان و حذف «شرعی» اینان از مسابقات انتخاباتی تلقی می‌شود؛ نوعی تجدید عهد با سنت‌های کودتائی! ولی نیازی به توضیح نیست که چنین «برخوردی» تبعات گسترده‌ای به همراه خواهد آورد، و دولت مشکل می‌تواند در ساختار فعلی، خصوصاً در ارتباط با روابط نوین تجاری و اقتصادی در منطقه این نوع برخورد را «توجیه» کند. شق دوم همان است که در مطلبی تحت عنوان «اصول و طویله» به آن اشاره کردیم؛ کسب بی‌اعتباری هر چه بیشتر برای مجلس شورای اسلامی در برابر افکار عمومی!

شق دوم امتیازی خواهد داشت که مسلماً آب به دهان «باند» احمدی‌نژاد می‌اندازد؛ اگر این شق عملی شود، نه احمدی‌نژاد و نه جانشینان وی هیچکدام مشکلی به عنوان «مجلس» در برابر خود نخواهند داشت. «انتخابات» مجلس در هر دوره، سر موعد انجام می‌شود، بدون اینکه رسانه‌ها و یا افکار عمومی کوچک‌ترین توجهی به این امر نشان دهند. دولت‌های پی‌درپی نیز می‌توانند همچون رضا میرپنج مجلس را به صورت تلویحی «طویله» بنامند!

البته مجلس فعلی از منظر مخالفان این حکومت تفاوت زیادی هم با طویله ندارد، مسئله اینجاست که امکانات سیاسی تا چه حد به احمدی‌نژاد امکان خواهد داد تا طیف مخالفان حکومت را «گسترش» دهد. به طور مثال، اگر حذف اصلاح‌طلبان بتواند «عملی» شود، و سرکوب فراگیر صورت گیرد، اصلاح‌طلبان در کنار مخالفانی می‌نشینند که از دیرباز «انتخابات» را تحریم کرده‌اند! باید دید چنین ملغمه‌ای تا چه حد منافع «باند» حامی احمدی‌نژاد در سیاست‌های جهانی را بازتاب می‌دهد. به استنباط ما مشکل می‌توان منافع اینان را در حذف کامل «مجلس» جستجو نمود. در نتیجه شق دوم، هر چند «طناز» و دلربا آنقدرها نمی‌تواند امکان تحقق داشته باشد؛ در عمل دولت احمدی‌نژاد نمی‌تواند خود را در موضع امیرعباس هویدا قرار دهد.

حال اگر حذف «شرعی» اصلاح‌طلبان را به طور کلی مردود بدانیم، و شق دوم یعنی حذف کامل مجلس را نیز از معادلات سیاسی کشور غیرممکن به شمار آوریم، این سئوال مطرح می‌شود که شق سوم چیست؟ این گزینه اجباراً می‌باید هم حضور «شرعی» و «قانونی» اصلاح‌طلبان را تأمین کند، هم شرایطی ایجاد نماید که توده‌های مردم به شرکت در مراسم «مارگیری» تشویق شوند، و هم نهایت امر «کارت برنده» را در جیب احمدی‌نژاد بگذارد. باید قبول کرد که اجماع این سه شرط در شرایط فعلی غیرممکن می‌نماید، و به همین دلیل دولت جهت بازگشت به سوی «افکار عمومی» دست به تغییر و تحول در ردة مشاورت‌ها زده.

ولی تجزیه و تحلیل بالا نیز نقاط کور سیاست داخلی ایران را به طور کامل «روشن» نمی‌کند. به طور مثال، در صورت حضور گستردة اصلاح‌طلبان در انتخابات آینده، دولت چگونه خواهد توانست از میان اینان مهره‌های مطمئن و قابل اعتماد را مورد حمایت قرار دهد، و همزمان در برابر مهره‌های «مشکل‌ساز» بن‌بست سیاسی ایجاد کند؟ در این مقطع چنین برخورد گزینشی‌ای امکانپذیر خواهد بود؟ با توجه به این امر که اصلاح‌طلبی و یا اصول‌گرائی بر خلاف آنچه برخی می‌نمایانند، ساختارهای منضبط سیاسی و ایدئولوژیک نیستند، و نوعی «محفل‌گرائی» تلقی می‌شوند؛ این محافل خود را به پیروی از خطوط سیاسی مشخص و از پیش تعیین ‌شده‌ای‌ محدود نخواهند کرد. اگر این «بحران» در اوج درگیری‌های «انتخاباتی» پای مهره‌های خارج از رژیم را نیز به میانة میدان بکشاند تکلیف دولت چیست؟ نمی‌باید فراموش کرد که این دولت در عمل به پاسخگوی الزامات فرامرزی، در مورد روابط نوین تجاری و مالی و اقتصادی در منطقة آسیا تبدیل شده!

این رژیم که خارج از اجزاء وابسته به خود موجودیت هیچ ذره‌ای را تحمل نمی‌کند، چگونه خواهد توانست هم انتظارات «خودی‌ها» را ارضاء نماید، و هم تحت عنوان «الزامات عالیة رژیم» گروه‌های دیگری از همین «خودی‌ها» را با رأی‌سازی‌های نمایشی از صحنة سیاست حذف نموده، شکست‌ آنان را به عدم استقبال عمومی از افکار و نظریات‌شان مربوط کند؟ خلاصة کلام تشکیلات دولت مشکل می‌تواند در شرایط عادی از بحرانی که «انتخابات» ایجاد خواهد کرد خود را دور نگاه دارد.

با در نظر گرفتن تمامی آنچه بالاتر عنوان کردیم، استنباط ما این است که حکومت اسلامی پای در بن‌بست گذاشته و تقلیل «انتخابات مجلس» به یک نمایش تکراری از «مردمسالاری اسلامی» فقط به این بحران دامن خواهد زد؛ شرکت یا عدم شرکت اصلاح‌طلبان در این «انتخابات» هیچ اهمیتی نخواهد داشت! در صورت مقاومت حکومت برای حفظ اهرم‌های قدرت به سود محافل روحانی و کلاهی‌های وابسته به اینان، نتیجة کلی جز تشدید بحران نخواهد بود. فقط می‌ماند این مسئله که ساختارهای در حال تکوین منطقه‌ای تا چه حد می‌توانند حضور چنین حکومتی را در چارچوب منافع خود قبول کنند. اگر «تحلیل» این ساختارها از موجودیت این دولت «مثبت» باشد، این امکان وجود دارد که حکومت اسلامی بیش از آنچه تا به امروز نشان داده به سوی نظامیگری محض سوق داده شود. ولی تکیة درازمدت بر سرنیزه همیشه کار مشکلی بوده، و تازه در این مقطع است که به دلیل ضعف مفرط «اسلام مردم‌سالار»، برآیند عملکرد مخالفان واقعی دیکتاتوری کلیدی خواهد شد.

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ تینک‌فری

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ زی‌دو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکیوتر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت




فیلترشکن‌های جدید4ژانویه2011

4everproxy.info
gooddell.tk
locotunnel.tk
crosscircle.co.cc
streamway.co.cc
surfalpha.co.cc
pioneerprox.info
backswinging.co.cc
forexfive.co.cc
privatesurf.co.cc
speedplus.info
freecheckdomain.co.cc
top10webprxyhost.tk
proxydaily.info
dialzero.co.cc
surfespn.co.cc
frontsidebus.co.cc
happybomber.tk
redneckproxy.info
riskyproxy.tk
tunnelzone.tk
securebypass.info
botaknakal.tk
toprateforexbroker.co.cc
ipspin.info
01surfing.tk
prxygator.tk
tambahkan.tk
fiberproxy.eu
freeaccessonline.info
dailyrock.net
unblockfree.net
ripby.com
sslpro.eu
cestitke.me
proxite.eu
games-boy.info
virtualshell.info
vectroproxy.com
browse.ly
fiberprox.eu
greyzone.co.cc
hidebuzz.net
forexeir.co.cc
abcproxy.tk
crannies.tk
unblockfavoritesites.co.cc
hidebuzz.com
games-boy.info
masknow.info
newfetch.info
phpproxy.in
goodbyemyfriend.tk
anonsurf.co.cc
legend-ages.co.cc
forexfortradeinus.co.cc
powersurf.co.cc
forexregional.co.cc
bombership.tk
anonymousstories.info