U.S.S.A

با روشن شدن جزئیات طرح «نوسازی اقتصادی» ایالات متحد، طرحی که بیش از 800 میلیارد دلار برای آن در نظر گرفته شده، متحدان این کشور هر چه بیشتر در اعتراض به آن دندان‌قروچه می‌کنند! بله،‌ جدیداً کاشف به عمل آمده در این «طرح»، که هنوز تا مرحلة نهائی چند گام فاصله دارد، تحت عنوان حمایت از صنایع داخلی، فولاد مورد استفاده می‌باید الزاماً از صنایع آمریکا خریداری شود. البته برای بسیاری از هموطنان ما چنین طرح‌هائی که «حامی» تولیدات داخلی قلمداد می‌شود، حداقل در ردة تبلیغات رسانه‌ای بسیار «مقبول» می‌نماید! ولی می‌باید عنوان کنیم که ایالات متحد به عنوان موتور اصلی سرمایه‌سالاری جهانی، وضعیت‌اش با تبلیغات «خررنگ‌کن» در یک دستگاه دست‌نشانده و نوکر همچون جمکران تفاوت بسیار دارد؛ آمریکا در «تئوری‌های» کلان‌ اقتصادی در بطن دانشگاه‌های غرب پیوسته «حامی» تجارت آزاد و «رقابت ‌سازنده» معرفی ‌شده، و طرح باراک اوباما اگر در چنین شرایطی به تصویب برسد افتضاحی جهانی به همراه خواهد آورد. افتضاحی که دود آن مستقیماً به چشم ایالات متحد خواهد رفت!

پیشتر در مطالب این وبلاگ عنوان کرده بودیم که «فضیلت‌های» فرضی نظام سرمایه‌داری یکی پس از دیگری، آنهم توسط رهبر سرمایه‌داری جهانی، به زباله‌دان تاریخ روانه می‌شود. نخست مسئلة تزریق میلیاردها دلار ثروت عمومی در بانک‌های بین‌المللی و مؤسسات مالی عمده بود، و به این ترتیب دولت تحت عنوان حمایت از حرکت «سرمایه»، با پرداخت 700 میلیارد دلار از بودجة ملی به این سازمان‌ها، در عمل آنان را «دولتی» کرد!‌ در گام بعدی شاهد تزریق میلیاردها دلار از بودجة ملی در صنایع اتومبیل‌سازی آمریکا بودیم! البته این صنایع از دیرباز در عمل نانخور سیاست‌های دولت بوده‌اند، و اگر حمایت‌های مستقیم و بازاریابی‌ دولت‌های محلی برای این صنایع در کار نبود، خیلی پیش از این‌ها از میان رفته بودند. ولی همانطور که شاهد بودیم سروصدای این «افتضاح» صنعتی به هیچ عنوان بلند نمی‌شد، تا اینکه امروز دولت عملاً این صنایع را هم با بودجة فدرال «دولتی» کرد!

ولی هنوز سر گنده زیر لحاف باقی مانده بود؛ همانطور که شاهدیم طی چند روز گذشته ارزش سهام در بازار بورس نیویورک و پایتخت‌های غربی رو به افزایش گذاشت! این افزایش که فقط در پاریس به 11 درصد بالغ شد ـ در شرایط فعلی بهرة سالانة پول در آمریکا صفر درصد است ـ در راستای سیاست دیگری قرار گرفت که دولت ایالات متحد در پیش گرفته بود. خلاصة کلام پس از سیاست‌های اعلام شده در بالا، طی چند روز گذشته این دولت علاوه بر آن تعهد کرد که تمامی قروض بانک‌ها و مؤسسات مالی را در صورت بروز ورشکستگی به قیمت «عادلانه» تقبل کند! اینکه قیمت «عادلانه» چیست جای بحث دارد، ولی اینکه دولتی که خود نمایندة سرمایه‌داران است، «ضامن» سرمایه‌داری نیز باشد دیگر از آن حکایت‌هاست. این مسئله ایجاد یک «دور باطل» در تئوری اقتصادی حاکم بر نظام سرمایه‌داری خواهد کرد و از پایه و اساس این نظام را به تلاشی خواهد کشاند.

طبق تعریف لیبرالیسم اقتصادی، دولت نمی‌تواند «ضامن» سرمایه‌داری باشد؛ دولت می‌باید از طریق حمایت زمینه‌های «گسترش‌ سرمایه‌داری»، «رقابت سازنده» و «تأمین بازار» وسیله‌ساز رشد و تعالی سرمایه‌داری باشد، نه اینکه با تکیه بر بودجة ملی از گروه‌هائی سرمایه‌دار حمایت علنی صورت دهد که در رأس محافل جا خوش کرده‌اند!

البته خوانندة هوشیار آناً خواهد گفت که صورتبندی بالا از نظر تاریخی دیربازی است بر سرمایه‌داری غرب حاکم است! به عبارت دیگر، حتی بر اساس اظهارات مورخان ایالات متحد پس از دورة «ودرو ویلسون» سرمایه‌داری آمریکا از دورة «لیبرالیسم» پای به دوران «فاشیسم» ویژه‌ای از آن خود گذاشته؛ ساده‌تر بگوئیم ثروت‌های عمومی به صور مختلف و تحت شعارهای عوام‌پسندانه توسط دولت در جهت تأمین منافع برخی محافل به کار گرفته شده. و دولت فدرال از نقش اصلی خود به عنوان نمایندگی منافع ایالات متحد در سطح جهانی عدول کرده، به نمایندگی منافع محافل درونی تقلیل درجه یافته!‌ ما نیز با این مطالب کاملاً موافق‌ایم؛ ولی همانطور که در مورد صنایع اتومبیل‌سازی ورشکستة ایالات متحد عنوان کردیم، اذعان و علم به «واقعیت امر» یک مسئله است، اتخاذ سیاست‌هائی علنی در هماهنگی با چنین «استنباط‌هائی» مسئله‌ای کاملاً مجزاست.

امروز دولت ایالات متحد با تأخیری تقریباً یکصد ساله پای به میدانی گذاشته که در عمل ودرو ویلسون با اتخاذ سیاست‌های اقتصادی معروف خود و در رأس آن وارد کردن ایالات متحد به جنگ اول، قصد اجتناب از آن را داشت. و همانطور که دیدیم روزولت با دنباله‌روی از سیاست‌های وی و نهایت امر بهره‌وری از نتایج و بازتاب‌های مالی و اقتصادی جنگ دوم جهانی توانست یک بار دیگر سند اعتباری نظریة سرمایه‌داری را از نظر «کارورزان» و «اقتصاددانان» تا به امروز به تصویب برساند. عملی که دیگر، پس از مرحلة فعلی کار بسیار مشکلی خواهد بود. اوباما نمی‌تواند هم علناً صدها میلیارد دلار سرمایه‌های ملی را در محافل مختلف «تزریق» کند و هم از فضلیت‌های فرضی سرمایه‌داری یعنی «رقابت سالم»، «بازار آزاد»، «تجارت آزاد» و … حمایت به عمل آورد، چرا که سرمایه‌های تزریق شده در محافل مختلف خود به عنوان سدهائی در برابر حرکت «آزاد» پول و موقعیت‌های مالی عمل خواهند کرد.

در همین راستا چند روز پیش شاهد بودیم که قرارداد فروش چندین فروند هواپیما به پنتاگون که در آن ایرباس اروپا برندة مناقصه شده بود از طرف دولت آمریکا «بی‌اعتبار» اعلام شد. دلیل نیز روشن است: بوئینگ به عنوان شاه‌کلیدی‌ در صنایع نظامی و یکی از مراکز تصمیم‌گیری ایالات متحد، در چارچوب سیاست‌های جدید برای این طرح «کیسة» بزرگی دوخته. دلیلی وجود ندارد در شرایطی که فروش فولاد در طرح‌های اوباما به تولیدکنندگان داخلی اختصاص می‌یابد، فروش هواپیما از این «مزیت» برخوردار نشود!‌ خلاصة مطلب اگر برنامة «حمایت» از تولیدات داخلی به صورتی که می‌بینیم بخواهد در روند سیاست‌های اقتصادی آمریکا تبدیل به یک رویة معمول شود بروز بحران فزاینده بین واشنگتن و پایتخت‌های اروپائی و آسیائی غیرقابل اجتناب خواهد بود؛ این بحران نهایت امر به انزوای آمریکا منجر خواهد شد.

در عمل، امروز دولت اوباما در برابر یک دو راهة بی‌نهایت سرنوشت‌ساز قرار گرفته. می‌دانیم که حاکمیت ایالات متحد با بیرون کشیدن اوباما از درون صندوق‌های «رأی‌سازی» بر «انزواطلبی» محافلی که مک‌کین را مورد حمایت قرار می‌دادند خط بطلان کشید. پیروی از «انزواطلبی» مک‌کین نهایت امر ایالات متحد را به الگوهائی از قبیل برزیل و مکزیک نزدیک می‌کرد، کشورهائی‌ که در آن‌ها یک گروه بسیار ثروتمند و انگشت‌شمار بر اکثریتی بسیار فقیر و فراگیر حاکمیتی انسان ستیز اعمال می‌کنند. در این کشورها «صلح‌ اجتماعی» نه وجود خارجی دارد، و نه اینکه هیئت حاکمه به دنبال چنین «صلحی» می‌دود؛ قتل‌عام بینوایان شهری که «مخالف» معرفی می‌شوند در چنین فضائی تبدیل به روندی عادی شده! حال اگر هیئت حاکمة ایالات متحد به این نتیجه رسیده که پای گذاشتن در مسیر «مک‌کین» عمل نابخردانه‌ای است، می‌باید برای پیگیری یک سیاست واقع‌بینانه دولت اوباما را از امکانات کافی در داخل برخوردار کند. ولی با در نظر گرفتن آنچه در شرف تکوین است به نظر نمی‌آید که واقع‌بینی در رأس سیاست‌های اوباما باشد.

امروز اروپای غربی در دامان بحرانی‌ سیاسی دست‌وپا می‌زند؛ بر خلاف آمریکا در اروپا الگوهائی از قماش «انزواطلبی» و یا «دمکرات‌منشی» نداریم. اروپا از نظر سیاسی در حد فاصل «فاشیسم کلاسیک» و یا «سوسیالیسم انقلابی» قرار گرفته. و اگر حمایت‌های مالی سرمایه‌داری جهانی در قوالب ایدئولوژیک، «فضیلت‌های» سرمایه‌سالاری را در اروپا به ارزش نگذارد، و از ثبات سیاسی در این منطقه حمایت نکند کشیده شدن قارة اروپا به جانب سیاست‌های تندروانة راست و یا چپ اجتناب ناپذیر می‌شود. حال می‌باید دید که آیا آمریکا از ایجاد بحران در اروپای غربی استقبال خواهد کرد یا خیر؟

شاید نهایت امر، در ویراستی کاملاً یک‌جانبه از مسائل معتقد شویم که رویاهای جنگ‌طلبانة گردانندگان پنتاگون، اگر امکان جنگ‌افروزی در منطقة خلیج‌فارس خارج از دسترس قرار گرفته، بحران نظامی در اروپای غربی را مد نظر قرار داده. البته از نظر مالی و استراتژیک بحران در اروپای غربی می‌تواند برای آمریکا کارساز باشد، چرا که در صورت بروز تقابل نظامی جدی، همچون دورة جنگ دوم جهانی نخست مرزهای روسیه مورد تهدید قرار می‌گیرد و در گام بعدی سرمایه‌ها و نیروهای انسانی در ایالات متحد انبار خواهد شد! ولی از این گزینة «فرضی» تا رسیدن به نتایج حاصله مسلماً راه بسیار درازی در پیش است و به عقیدة ما مشکلی که آمریکا در حال دامن زدن به آن است، نه بر اساس برنامه‌ریزی در راه ایجاد بحران نظامی در اروپا که صرفاً برخاسته از منفعت‌طلبی‌های رایج و کاسب‌کارانه و ندانم‌کاری‌های معمول است.

با اتخاذ سیاست‌های «سوسیالیست ‌مآبانة» دولت اوباما، در جمع وبلاگ‌نویس‌های آمریکائی علامت اختصاری «یو.اس.اس.ای» به تدریج رایج شده. می‌دانیم که اتحاد شوروی را آمریکائی‌ها «یو.اس.اس.آر» می‌خواندند و اینک با گسترش «علامت اختصاری» فوق به ایالات متحد، هم می‌توان از تمایلات سوسیالیست در این کشور نام برد، و هم از این هراس و وحشت که فروپاشی اتحادشوروی نهایت امر نصیب «یو.اس.اس.ای» نیز بشود!

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

فیلترشکن‌های جدید30ژانویه2009

host-mask.info
www.servage.ws
phyt.info
xpus.info
zhidenow.info
www.unblocker.eu
ases.info
tirv.info
www.funky-proxy.info
www.freeproxynet.com
www.radcamo.info
pycn.info
webrover.info
vwqy.com
isconfidential.info
undroppable.info
www.fastpizzadirect.info
www.zban.info
nsfwviewer.info
drif.info
www.wastedbrowser.info/wastedbrowser
www.porkypiglet.info
proxy.crasxit.net
lhxm.com
jk0.info
tarotstocks.com
www.nomorehiddens.info
eyew.info
church-of-the-good-shepherd.com
www.myfacebookunblock.com
uyyd.com
www.glaaki.info
www.ninjame.info
hatl.info
rwvy.com
computerlabsbrowser.info
www.sitesunblocking.info
eksw.com
www.usmdam.org
www.slamdunksurfer.info/slamdunksurfer
blaz.info
proxplace.com
www.gamesofthegeneral.com
timb.info
hideatoffice.info
wonderprox.info
tond.info
terj.info
ferg.info
whiteplatinum.info

انگولک‌چی و «مبارزات»!

بی‌بی‌سی ـ اوباما از ایران خواست مشت گره کرده را کنار بگذارد
انگولک‌چی ـ و لب‌های غنچه‌ای را بیاورد جلو!

بی‌بی‌سی ـ منطق «مرغ و تخم مرغ» در مناسبات «خصمانة» ایران و آمریکا
انگولک‌چی ـ و منطق «خر و کره‌خر» در مناسبات «دوستانة» امام و امت!

بی‌بی‌سی ـ احمدی‌نژاد: آمریکا از ایران عذرخواهی کند
انگولک‌چی ـ که ایشان را در دانشگاه کلمبیا «فریب» داد!

بی‌بی‌سی ـ گیتس: افغانستان بزرگ‌ترین چالش آمریکاست
انگولک‌چی ـ و تریاک‌اش حرف ندارد!

بی‌بی‌سی ـ دیدار هیات پارلمانی ایران از بریتانیا به دعوت مجلس عوام
انگولک‌چی ـ در ادامة «مبارزه» با آمریکا صورت گرفت!

بی‌بی‌سی ـ انتقاد از تولید کالاهای تقلبی در چین
انگولک‌چی ـ اصلاً این چینی‌ها کمونیسم تقلبی هم ساختند!

بی‌بی‌سی ـ نیویورک تایمز: اوباما از کرزای چه می‌خواهد؟
انگولک‌چی ـ انتظارات نامشروع دارد!

رادیوفردا ـ اوباما: مردم آمریکا دشمن کشورهای مسلمان نیستند
انگولک‌چی ـ فقط دولت آمریکاست که قاتل نفت شماست!

رادیوفردا ـ حل مسئلة افغانستان در گرو همکاری ايران
انگولک‌چی ـ همکاری ایران هم در گرو دستور آمریکا

رادیوفردا ـ وضعیت بهائیان رو به وخامت گذاشته است
انگولک‌چی ـ در عوض وضعیت غیربهائیان خیلی خوب شده!

رادیوفردا ـ رابرت ردفورد بار ديگر «پشت دوربين» قرار می‌گيرد
انگولک‌چی ـ «پشت» مهم نیست، «جلوی دوربین» نیاید!

رادیوفردا ـ میلیونر زاغه نشین: فیلمی که در هند جنجال به پا کرد
انگولک‌چی ـ رهبر چادرنشین، واقعیتی که در ایران اصلاً جنجال به پا نکرد!

ایران ـ روزنامة ايران عصرها هم چاپ مى‌شود
انگولک‌چی ـ نصفه شب‌ها چطور؟

ایران ـ تهران: منتظر تحقق تغييرات ادعائى در امريكا هستيم
انگولک‌چی ـ فعلاً به تغییرات غیرادعائی اکتفا کنید.

ایرنا ـ خاتمي: ترجيحاً «وارد» رقابت‌هاي انتخابات رياست جمهوري نمي‌شوم
انگولک‌چی ـ بله در شأن شما نیست! ترجیحاً «خارج» شوید!

ایرنا ـ مشعل خواستار نظارت کشورهاي اسلامي بر توزيع کمک‌ها در غزه شد
انگولک‌چی ـ گربه هم خواستار نظارت بر توزیع گوشت!

ایرنا ـ وزير کار و امور اجتماعي: «تفکر توليدي» نجات‌بخش کشور است
انگولک‌چی ـ «تفکر مصرفی» هم نجات‌بخش دولت!

ایرنا ـ سران رژيم صهيونيستي بايد در دادگاه بين‌المللي محاکمه و مجازات شوند
انگولک‌چی ـ توسط قاضی مرتضوی!

ایرنا ـ معاون ديوان عدالت اداري: اساسنامة «سازمان تأمين اجتماعي» ابطال نشده است
انگولک‌چی ـ ولی بجای آن اساسنامة «سازمان ناامنی اجتماعی» می‌گذاریم.

ایرنا ـ موج جديد بيکاري فراروي اقتصادهاي بزرگ جهان
انگولک‌چی ـ کار فراوان و رفاه هم فراروی اقتصادهای زپرتی جهان

فیلترشکن‌های جدید29ژانویه2009

www.usmdam.org
www.gur9.info
www.nomoorefilters.info
www.getbrowse.com
www.xxxproxy.info
www.gur6.info
julr.info
www.gur1.info
huti.info
air-america.info
www.zagbit.com
www.gur2.info
snapit.info
terj.info
acys.net
www.sitesunblocking.info
www.nomorehiddens.info
www.blowitup.info
www.chunkychicken.info
www.funky-proxy.info
www.radcamo.info
www.unblockhell.com
www.gur7.info
undroppable.info
church-of-the-good-shepherd.com
mnem.info
www.freeproxynet.com
blaz.info
eyew.info
twom.info
royxp.info
drif.info
www.unlocky.com
www.zban.info
www.concealed.biz
hideatoffice.info
www.studyunblockers.info
ases.info
grov.info
host-mask.info
www.unblocthesites.info
www.gur8.info
wowletshide.info
www.studyingplace.info
www.gur3.info
www.great-unblocker.info
budil.cn
www.unblocker.eu
best-aircard.info
sacr.info

طرح‌های «آق‌مهندس»!

حکومت اسلامی در چنگال یک بحران فراگیر دست و پا می‌زند؛ می‌دانیم که چندین هفته‌ است سئوالی بی‌جواب مانده: چه کسی را می‌باید در این معرکه از صندوق‌های «مارگیری» جمکران به عنوان برندة خوشبخت بخت‌آزمائی «ریاست جمهور» بیرون کشید؟ بر خلاف آنچه حکومت و پادوهای داخلی و خارجی آن وانمود می‌کنند، این سئوال بیش از آنچه برای مخالفان اهمیت داشته باشد، بسیاری از عوامل حکومت را به دست و پا انداخته و اینان را جهت حفظ سیادت غیرمشروع و سرکوبگرانة خود وامدار قلم‌به‌دستان و نانخورهای چپ و راست کرده. دلیل نیز بسیار روشن است. مخالفان واقعی حکومت «شترگاوپلنگ» از خوب و بد این جماعت دیگر گذشته‌اند؛ کسی در میان مخالفان واقعی باور ندارد که پیامبری از «آل‌جمکران» بتواند بر روند رشد سرسام‌آور مسائل و مشکلات و معضلات جامعه نقطة پایان بگذارد؛ سروسامان دادن به امور کشور ارزانی‌شان! ولی آنان که موجودیت مالی، تشکیلاتی و سیاسی خود را، حتی در سازماندهی‌های خارج از کشور مدیون جمکران و سیاست‌هائی شده‌اند که اینان را در 22 بهمن از درون یک کودتای ننگین بیرون کشیده و بر سرنوشت یک ملت تحمیل کرده، به شدت نگران‌اند. دست ‌و پا می‌زنند و تلاش دارند که برای پست «ریاست جمهور» در این حکومت بی‌سروته، به هر ترتیبی که شده «وجهة» قانونی، مشروعیت و ‌احترام کسب کنند. باید بگوئیم «درد» اینان را بخوبی می‌توان از ورای «مقالات‌شان» احساس کرد.

به همین دلیل در تبلیغات مستقیم و غیرمستقیمی که بر سایت‌های «مخالف‌نما» خودنمائی می‌کند، تلاشی مذبوحانه جهت به ارزش گذاشتن «سیدخندان» و مباشر جدیدش «حاج میرحسین» به صراحت به چشم می‌خورد. اینکه سیدخندان با آن سابقة مفتضح اصولاً در آیندة سیاسی کشور حرفی برای گفتن دارد یا خیر، برای بسیاری از هموطنان ما کاملاً روشن شده؛ سیدخندان یک «بن‌بست» است که حکومت اسلامی در وانفسای تشکیلاتی و سیاسی خود با کمال میل به آن متوسل می‌شود. به صراحت بگوئیم، نقش محمد خاتمی همان نقش شومی است که پس از پایان جنگ با عراق، بر عهدة «سردار سازندگی» گذاشته شد، با یک تفاوت عمده. جامعة ایران، حتی در بطن یک رژیم سیاسی مستبد و پوشالی پیوسته در حال تحول و تغییر است و هر مقطعی از تاریخ کشور نیازهای ویژه‌ای از آن خود خواهد داشت. در همین راستاست که روزی «میرحسین» می‌آید، روزی سرداراکبر، و نهایت امر روزی هم رسید که سر و کلة مهرورزی پیدا شد. حال این دور باطل را برخی سعی دارند از نو با میرحسین آغاز کنند.

با این وجود آنچه روند اصلی مسائل در ایران است؛ روندی که به دست استعمار تنظیم شده و در مسیر چپاول، سرکوب و غارت منابع مالی، فرهنگی و طبیعی ایران طی می‌شود، نه تنها به دلیل تغییر این «آدمک‌ها» که حتی در فردای کودتای 22 بهمن نیز، از خط اصلی خود که پس از جنگ اول جهانی و سقوط سلطنت قاجار در ایران ترسیم شده بود ذره‌ای عدول نکرده. ایران همچنان غارت می‌شود، نیروهای انسانی‌اش به هرز می‌رود، منابع فرهنگی‌اش نابود می‌‌شود، بنیادها و تشکیلات سنتی‌اش از حیثیت و ارزش و اعتبار تهی می‌شود، و اینهمه برای آنکه سرمایه‌سالاری جهانی بتواند در نیویورک، لندن و پاریس دلارهای پشت‌سبز را روی هم «انبار» کند. روند «انباشت» سرمایه که همان سرمایه‌داری نوین نام دارد از همینجا ناشی می‌شود!‌ و این است «فلسفة» سیاست در جهانی که امروز در آن زندگی می‌کنیم.

می‌باید قبول کرد که در راه به ارزش گذاشتن این «فلسفه»، حکومت اسلامی طی سه دهة گذشته واقعاً سنگ تمام گذاشته. به طور مثال میرحسین موسوی، جلادی که پس از پایان جنگ با عراق به دستور مستقیم روح‌الله خمینی چندین هزار زندانی سیاسی را به قتل رسانده، و امروز می‌باید به عنوان یک جنایتکار به دست عدالت سپرده شود، در چارچوب همین «فلسفه» به عنوان «نوشداروی» معضلات سیاسی به خورد خلق‌الله داده می‌شود! آنهم در سایت‌هائی که خود را «مخالف» حکومت استبدادی و طرفدار دمکراسی و آزادی‌های سیاسی، مطبوعاتی، اجتماعی و … نیز معرفی می‌کنند! این نوع «آدرس عوضی» دادن، درست به مثابه این است که یک غارت‌شده و مظلوم را بجای رساندن به در محکمه روانة غار قطاع‌الطریقان و رندان کنند.

باید به سایت‌داران و مخالف‌نمایانی که به خود اجازه می‌دهند تا به این حد شعور و درک سیاسی ایرانی را به بازی بگیرند هشدار دهیم که دنیای امروز آن زباله‌‌دانی‌ای نیست که در 22 بهمن امثال شما در آن رشد کردید. باید به این «حضرات» گفت که «چپ‌زنی» و «راست‌روی» اگر طریق جادوئی حاج‌ روح‌الله بود، امروز دیگر خریداری نخواهد داشت. و علیرغم آنچه شما فکر می‌کنید روز حسابرسی آنقدرها دور نیست.

با این وجود امثال موسوی اصولاً حرفی برای گفتن هم ندارند. اینان حتی زحمت به کارگیری یک ادبیات سیاسی ویژه را بر خود هموار نکرده‌اند!‌ آنقدر پوچ و ابله‌اند که فکر می‌کنند با توسل به همان مزخرفاتی که با آن طی سال‌های جنگ با عراق سر مردم را می‌خوردند، و در جایگاه قدرت جفتک می‌انداختند، امروز می‌توان از دکان «رأی‌سازی» جمکران سر برآورده پست ریاست‌جمهوری گرفت! به طور مثال، «حضرت» موسوی که خود را یک ‌پا «اصلاح‌طلب» معرفی ‌می‌کند در مصاحبه‌هایش حتی کلامی از ادبیات «اصلاح‌طلبی» اوباش خاتمی نیز به میان نمی‌آورد! اشتباه نکنیم، ایشان آنقدر «موفق» و پیروزاند که امروز فقط در صدد به ارزش گذاشتن موفقیت‌های 20 سال پیش‌شان هستند! در مصاحبه‌ای که قسمتی از آن در «فارس‌نیوز» منتشر شده موسوی می‌گوید:

«اميدوارم روزي بيطرفانه پروندة ده سال تلاش در توسعة كشور كه يكي از آن‌ها پيشبرد امور طراحي و اجراي صدها پروژه به عنوان طرح‌هاي انقلاب بود، گشوده شود. طرح مباركه و […] صدها پروژة ديگر […]»
فارس‌نیوز، 25 ژانویة 2009

بله، البته ایشان فراموش نمی‌کنند به مصاحبه‌کننده یادآور شوند که اینهمه «پیشرفت» مدیون «اسلام ناب محمدی» است و تماماً تحت نظارت مستقیم «امام خمینی» به دست آمده! ولی در اینکه این طرح‌ها همگی متعلق به سازمان برنامه و بودجة رژیم پهلوی بوده و بر خلاف آنچه ایشان می‌گویند هیچ ارتباطی با «انقلاب» و طراحی‌های «انقلابی» ایشان نداشته، خفقان کامل اختیار می‌کنند!‌ می‌بینیم زمانیکه یک مهرة سوخته و بی‌ارزش سیاسی، سعی دارد با توسل به مهملات 20 سال پیش اسب خود را زین ‌کند و بر اریکة قدرت بنشیند، در دنیای مافنگی و پوسیده‌اش هنوز می‌پندارد که مسائل کشور و مسیر فکر مردم، خصوصاً جوانان همان مسیری است که پیشتر خیلی به دل ایشان «چسبیده» بود! میرحسین موسوی که عمری را در خانه‌های امنیتی در حوالی خیابان پاستور تهران زیر لحاف به نقاشی و وراجی سپری کرده نمی‌داند که طی 20 سال «غیبت» از صحنة سیاست و جامعه بسیاری داده‌ها تغییر کرده و تکیه بر مزخرفاتی از قبیل «اسلام ناب محمدی» و یا «پروژه‌های انقلاب» برای جوانان این کشور بیشتر جنبة فکاهی و شوخی پیدا کرده است! به دلیل همین ندانم‌کاری‌ها، جای تعجب نیست اگر میرحسین موسوی به عادت گذشته همان «دروغ‌هائی» را هم که 20 سال پیش در سایة یک جنگ استعماری، با استفاده از هیاهوی یک گروگان‌گیری فرمایشی، و با تکیه بر اوباش‌سالاری اجتماعی و … به خورد مخاطب می‌داد، امروز «چرب‌تر» کرده و قصد دارد به مردم کشور حقنه کند. دروغ‌هائی که بر اساس آن‌ طرح‌های «انقلاب» به دست ایشان به مرحلة اجرا در آمده؛ طرح‌هائی که هنوز مهر سازمان برنامه و بودجة شاهنشاهی روی نقشه‌اش دیده می‌شود!‌ ولی «آق‌مهندس» بهتر است بدانند که امروز دیگر کسی را نمی‌توان با این «منم، منم» زدن‌ها و خودارضائی‌های رسانه‌ای به نفع اصلاح‌طلبان به پای صندوق فرستاد. حاج میرحسین در جای دیگری از مصاحبة «سرنوشت‌ساز» خود می‌فرمایند:

«سياست‌هاي تنگ‌نظرانة داخلي كه دايرة طرفداران نظام را كم كند و يا سياست‌هاي اقتصادي كه نتواند عدالت را كنار توسعه و رشد سريع دنبال كند[…] موقعيت ما را در جهان تضعيف مي‌كند.»

البته در تحلیل افاضات ایشان بهتر است تعجیل نکنیم. آنچه میرحسین موسوی «دایرة طرفداران نظام» معرفی می‌کند، و از «تنگ» ‌شدن آن ابراز نگرانی کرده، برای فردی که شخصاً دست‌هایش به خون هزاران جوان ایرانی آغشته است، معنائی سوای صلح و آشتی ‌سیاسی و تشکیلاتی در درون مرزها دارد. ایشان در این افاضات بیشتر نگاه‌شان به خارج از مرزها و ساخت‌وپاخت با سیاست‌های جهانی است. حاکمان جمکرانی فکر می‌کنند که با تکیه بر حمایت سیاست‌های بین‌المللی و از طریق باز گذاشتن دست عمله و اوباش این محافل در داخل می‌توانند هم از این سوراخ نکبت و ادبار جان سالم به در برند، و هم نهایت امر از مردم کشور، یعنی از کسانیکه دیگر راه ‌صلح با این حکومت را به طور کامل در ذهن خود بسته‌اند، در صورتبندی‌های سیاسی در عمل «فاکتور» بگیرند!‌ حاکمان اسلامی از مردم کشور به وحشت افتاده‌اند، و برای همین است که کاسة گدائی «توسعه» و «رشد» را به سوی حامیان اصلی خود یعنی همان محافل سرمایه‌سالاری جهانی دراز کرده‌اند. ولی در شرایطی که این محافل یکی پس از دیگر ورشکسته می‌شوند، می‌باید به میرحسین موسوی گفت که گذار پوست به دباغخانه است، و از دست مردم این کشور خلاصی نخواهی داشت!

بله، اینان بر خلاف تمامی ادعاهای‌شان درست پای جای پای رژیم پهلوی گذارده‌اند، و بر این باورند که اگر تتمة استقلال و تمامیت ارضی کشور را هم در اختیار آمریکا بگذارند، یانکی‌ها برای‌شان این سفرة حضرت‌ عباسی را که بر سر آن شکم کاردخوردة خود و اوباش طرفدار‌شان را سه دهه است سیر می‌کنند، همچنان برپا نگاه خواهند داشت. و به همین دلیل است که میرحسین موسوی سریعاً سخن از «موقعیت‌ ما در جهان» نیز به میان آورده!

نمی‌دانستیم سرکوب ملت در داخل و به راه انداختن «ماشین مخالف‌سازی» موقعیت جهانی جمکران را به خطر می‌اندازد! در ثانی این ارتباط اگر امروز درست است، دیروز نیز درست بوده. در نتیجه می‌باید از حضرت موسوی پرسید، به چه دلیل با ریختن روغن بر روی آتش مشاجرات سیاسی و اعزام همه‌روزة لباس‌شخصی‌ها به دفاتر روزنامه‌ها، سازمان‌ها و تشکیلات مخالف، طی سالیان دراز زمینه‌ساز مشکلاتی شده‌اید که امروز به قول خودتان «موقعیت» شما را در «جهان» تضعیف می‌کند؟ این نیست مگر مزخرف‌گوئی از زبان یک پیرمرد خرفت و ابله که حتی در دوران جوانی‌اش نیز آش دهان‌سوزی نبوده.

کسی نیست به این مهرة پوسیده بگوید اگر شما ملت ایران را به دستور اربابان آمریکائی‌تان سرکوب نمی‌کردید آن ملای احمق یک روز هم نمی‌توانست بر این مملکت حکومت کند. گویا فراموش کرده‌اید زمانی را که اوباش چماق‌کش در خیابان‌ها به جان مردم می‌افتادند تا شما و همفکران «انقلابی‌تان» در همان خانه‌های امنیتی بتوانید شب سر بر بالین بگذارید! ولی در مورد سیاست‌های جهانی، مهندس نابغه کار را باز هم به «ابداعات» می‌کشاند، و می‌فرمایند:

«براي مجاب كردن غرب و وادار كردن آن‌ها براي دست كشيدن از سياست‌هاي مخاصمت آميز، […]احتياج به حضور خردمندانه و فعال در اسلام آباد و آنكارا و باكو و دوشنبه و ايروان و كابل داريم. يادمان باشد […] وقتي رئيس جمهورمان به پاكستان رفتند مردم لاهور در استقبال، ماشيني را كه ايشان و ضياء الحق در آن سوار بودند روي دست بلند كردند.»

در اینجا میرحسین با فروتنی از ذکر نام سفیر حکومت اسلامی در پاکستان، میرمحمد حسین موسوی خودداری می‌کند. بله اینهم از «افتخارات» این سر عملة فاشیسم باید باشد که «مردم پاکستان» علی خامنه‌ای را در لاهور به همراه یک نوکر چهار ستارة آمریکائی به نام ضیاء‌الحق روی دست بلند کرده‌اند! ولی از طرف دیگر، اگر میرحسین احمق‌تر از آن است که بداند چه می‌گوید، پخش این ترهات از زبان وی نشان می‌دهد که ایالات متحد نوکران اصلاح‌طلب جمکرانی خود را به چه دلیل به میانة میدان سیاست منطقه فرستاده. وبلاگ امروز را با بررسی همین مسئله به پایان خواهیم برد.

از مدت‌ها پیش در مطالب این وبلاگ بارها به موضع‌گیری ایالات متحد در برابر روسیه اشاره کرده‌ایم، و گفته‌ایم که جناح «اصلاح‌طلب» به دلیل وابستگی تمام و کمال به سازمان سیا قصد دارد به عنوان «یابوی» گاری‌ شکستة پنتاگون در عمل وسیله‌ساز گسترش منافع ایالات متحد در حیطة نفوذ روسیه شود. امروز این مطلب را به صراحت از زبان میرحسین موسوی تحت عنوان پایة سیاست منطقه‌ای اصلاح‌طلبان می‌شنویم. البته اینکه اینان چنین تمایلاتی داشته باشند یک مسئله است، اینکه قادر به عملی کردن مقاصدشان شوند مطلب دیگری است.

همانطور که می‌دانیم سیاست اصلاح‌طلبان با تکیه بر کلام مباشر خاتمی همان است که پیشتر نیز بارها گفته‌ایم. این سیاست در دو لایه به اختصار چنین خواهد بود: در داخل ریختن آب به آسیاب پادوهای محافل استعماری همچون شیرین عبادی و دارودستة آخوند ابراهیم یزدی و محافل خلق‌الساعه‌ای که طی سال‌های گذشته از درون آن‌ها تعداد قابل ملاحظه‌ای «نویسنده»، «متفکر»، و … استخراج شده‌! اینان در عمل شاخک تبلیغاتی و هیاهوسالاری‌ اصلاح‌طلبان خواهند بود. در زمینة سیاست‌ خارجی نیز تلاش اصلاح‌طلبان فراهم آوردن زمینة نفوذ محافل آنگلوساکسون به حیطة نفوذ کرملین است. البته تا آنجا که به مسائل کلیدی مربوط خواهد شد، میان اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان هیچ اختلاف نظر وجود ندارد؛ کشور ایران همچون گذشته می‌باید تا شاهی آخر غارت شود!

حال می‌باید از آنان که برای این «انتخابات» اسب لنگ‌شان را زین کرده‌اند بپرسیم، کدام قسمت از این نمایشنامة‌ مهوع به منافع ملت ایران مربوط خواهد شد؟ و این از آن سئوالاتی است که در این رژیم «شترگاوپلنگ» هیچگاه پاسخی نخواهد یافت.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

فیلترشکن‌های جدید26ژانویه2009

slen.info
proxymonarch.com
phpuniversity.info
fly3.info
phpbike.info
hidetheweb.info
www.gur5.info
hidesurfs.info
www.gur7.info
budil.cn
netsurfers.info
www.gursimran5.info
www.glaaki.info
www.zatd.com
www.cenq.com
www.homeroommax.info
fly5.info
www.gursimran3.info
fly4.info
hidetunnel.info
wris.info
www.gursimran7.info
church-of-the-good-shepherd.com
www.gur8.info
isconfidential.info
fly9.info
www.hruy.com
allmaths.info
www.ttza.com
www.gur1.info
www.coyr.com
avoidban.com
www.widf.info
www.unlocky.com
phpcandy.info
www.proxybuster.cn
www.study-time.info
www.study-math.info
vuls.info
fastproxyserver.info
www.lmgu.com
www.sitesunblocking.info
www.gur3.info
www.gursimran4.info
www.ybrr.com
www.uyrx.com
yahoothis.info
www.iejj.com
real-stats.net
unblockfacebook1.info

اوباما «مانیا»!

مغازلة مقامات حکومت جمکران با اربابان آمریکائی‌شان می‌رود تا پای به مراحل جدیدی بگذارد. حکومت دست‌نشاندة آخوندی در ایران، که طی کودتای ننگین 22 بهمن 1357 به دست عوامل آمریکائی در ارتش شاهنشاهی و ساواک بر اریکة قدرت نشست، در سه دهة گذشته پیوسته با کوبیدن نعل‌وارونه، هم ملت‌ ایران را به بهانه‌های واهی و با مسلمان‌نمائی‌های‌اش سرکوب و چپاول کرده، و هم آب به آسیاب اربابان خود در واشنگتن ریخته. این حکومت انسان‌ستیز که دین و اعتقادات توده‌های گرسنه و آوارگان شهری را وسیلة قدرت‌نمائی و سرکوب عمومی کرده، امروز به دلائل استراتژیک دیگر نمی‌تواند ارتباطات خود را با آبشخور واقعی‌اش، یعنی کاخ‌سفید از انظار جهانیان مخفی نگاه دارد.

از چشم ناظران پنهان نمانده که کاخ‌سفید و محافل رسوای غرب امروز تنها حامیان و پشتیبانان آدمخواران جمکران‌اند. برای آندسته از هم‌میهنان خوش‌خیالی که غرب و نظام‌های سیاسی حاکم بر این منطقه را حامیان «دمکراسی» و آزادی و حقوق‌بشر در جامعة ایران «تحلیل» می‌کنند، خبر بسیار بدی آورده‌ایم. دست حمایت‌گر نظام‌های سرکوبگر غرب اینک می‌رود تا با صراحتی بیش از گذشته در قفای حکومت جمکران قرار گرفته زمینه‌ساز سرکوب و استبداد سیاسی روزافزون در مملکت‌مان باشد.

کم نیستند متفکرنمایانی که «انتخاب» حسین اوباما به ریاست جمهوری ایالات متحد را برای ملت ایران «فرصتی طلائی» جهت دستیابی به حاکمیت حقوق ‌بشر و آزادی و عزت و دیگر شعارها معرفی می‌کنند! البته اینکه هیئت حاکمة ایالات متحد اینچنین به دست و پا افتاده تا در یک جامعة نژاد‌پرست، با بیرون کشیدن یک رنگین پوست از دکان «رأی‌سازی» تصویر خون‌آلودی را که جرج والکر بوش از این کشور در افکار عمومی جهانی ساخته به حساب خود «ترمیم» کند، می‌تواند یک خبر خوش تلقی شود؛ بحران به قلب حاکمیت سرمایه‌سالاری جهانی افتاده. ولی در اینکه این یک سر «رنگین‌پوست»، که از قضای روزگار بزرگ شده و دست‌پروردة محافل سپید پوست است و هیچ ارتباطی هم با تاریخچة فرهنگ «سیاهان» در سرزمین آمریکا ندارد، دست در دست جناح‌هائی که از پشت صحنه وی را مورد حمایت قرار داده‌اند، بخواهد یا بتواند تغییری در چند و چون روابط ینگه‌دنیا با ملت ایران برقرار کند جای حرف و سخن بسیار خواهد داشت. هیچ هشداری در این میان الزامی به نظر نمی‌رسد، چرا که منافع سرمایه‌داری جهانی با منافع ملت‌ها، خصوصاً ملت‌های تحت ستم هیچ سنخیت و هماهنگی نداشته، ندارد و نخواهد داشت. منافع ملت‌ها آنجا آغاز می‌شود که منافع سرمایه‌سالاری جهانی به گل می‌نشیند، و به همین دلیل از این تریبون مجازی اعلام می‌کنیم آنان که در رادیوها و سایت‌های مخالف‌نما و «دمکرات‌نما» به درد بی‌درمان «اوباما مانیا» دچار شده‌اند بهتر است هر چه زودتر سکوت اختیار کنند و بیش از این پرده از ماهیت ضدایرانی فعالیت‌های سیاسی‌‌‌شان بر ندارند.

ولی می‌بینیم که همزمان با اظهارات این دسته «ایرانی‌نمایان»، برخورد حاکمیت ایالات متحد با منافع ملی ما، فقط چند روز پس از «سوگند» اوباما در مقام ریاست جمهور آمریکا گام به گام خصلتی ضدایرانی به خود گرفته. اگر از ترهات بی‌محتوای بادمجان دورقاب‌چین‌های سنتی و نانخورهای عموسام در اینجا و آنجا بگذریم، از موضع‌گیری‌های «کلان منطقه‌ای» واشنگتن به صراحت بوی نفرت‌انگیز همکاری با جمکرانی‌ها از هم اکنون به مشام می‌رسد. به طور مثال، هیلاری کلینتن، همسر وفادار و «از جان‌گذشتة» بیل کلینتن، از زمانیکه به پست وزارت امور خارجة ینگه ‌دنیا منصوب شده، در هر موقعیت از فرصت استفاده می‌کند و چند کلمه در «محکومیت» یک «ایران اتمی» تحویل مخاطبان می‌دهد!

سرکار خانم! ملت‌ها کور نیستند! فکاهیات رایج در باب «ایران اتمی» دیگر هیچکس، حتی شوهر خوش‌مشرب سرکار را هم به خنده نخواهد انداخت. کدام احمقی می‌تواند تصور کند که مشتی اوباش بازار و آخوند ‌مهجور، یعنی کسانیکه از عهدة توزیع نان و برنج و شیرخشک نوزاد در پایتخت یک کشور عاجزند، بین دو غسل جنابت و تیمم و حد شرعی، «بمب‌اتم» هم ساخته باشند؟ با این وجود در کمال تعجب شاهدیم که پروپاگاند «بمب‌اتم» و تهدیدات «اتمی» جمکران، که سال‌های دراز در دوران والکر بوش نقل محافل تبلیغات رسانه‌ای شده بود، پس از آنکه به گل‌نشستن گاری شکستة عموسام در عراق و افغانستان بر آن سایه‌ای از سکوت تبلیغاتی فرو افکند، امروز بار دیگر سر از بلندگوهای استعماری به در آورده.

به صراحت بگوئیم، هدف این تبلیغات فقط می‌تواند فراهم آوردن زمینة سرکوب ملت‌ها باشد. کاخ‌سفید به صراحت می‌داند جریان «بمب‌اتم» در ایران چیست!‌ ساده‌تر می‌گوئیم، اگر بمبی در کار باشد، آمریکائی‌ها خودشان این ابزار وحشت را به نوکران‌ می‌دهند تا با تکیه بر آن بتوانند همچون نمونة پاکستان، در منطقه «سیاستگذاری» مطلوب صورت دهند. و از آنجا که «بمب‌اتم»، یا اصولاً هر گونه فناوری هسته‌ای، هندوانه نیست که چندتایش هم در جالیز مش‌ممد جمکرانی به عمل آید، ورد آوردن هیلاری کلینتن بر محور «ایران هسته‌ای»، فقط نشان از تمایل دولت جدید آمریکا جهت بازگشت به مواضع گذشتة خود در منطقه دارد.

مواضعی که بر اساس آن آمریکائی‌ها اعمال فشار سیاسی بر علیه ملت ایران را در چارچوب تبلیغات رسانه‌ای، «مبارزه» با حکومت اسلامی جا زده‌اند! ملت ایران این نوع «مبارزه» با جمکران را سه دهه است که از نزدیک شاهد بوده، نتایج دردناک این سیاست ضدبشری را نیز مردم کشور با پوست و گوشت خود لمس کرده‌اند، در نتیجه فریادهای مبارزه با جمکران که امروز از حلقوم وزرای دولت جدید آمریکا به گوش می‌رسد برای مردم کشور معنائی به مراتب روشن‌تر و واضح‌تر از گذشته‌ها دارد.

ولی نمی‌باید به صورتی کودکانه با مسائل برخورد کرد. در هماهنگی با ورد «ایران هسته‌ای» که گویا از مهم‌ترین اوراد کاخ‌سفید طی سال‌های حکومت باراک‌اوباما خواهد بود، همزمان شاهد موضع‌گیری‌های ضدایرانی از جانب محافل مختلف و نانخورهای عموسام در جبهه‌های دیگر نیز هستیم. به طور مثال، فردی به نام سیمین بهبهانی که در بلندگوهای استعماری «شاعر» معرفی می‌شود، دیروز به نیابت از جانب فردی دیگر، متعلق به «جنبش آش پزان»، از محفل «سیمون‌دوبووار» در فرانسه جایزه‌ای دریافت کرده که گویا به یادبود خانم دوبووار می‌باید به کسانی اهداء شود که در راه به ارزش گذاشتن «نگرش» یک زن اگزیستانسیالیست از خودگذشتگی کرده‌اند! این دیگر واقعاً خنده‌دار است!

یادمان نرفته زمانی را که همین خانم دوبووار در قید حیات بودند و به همراه «ژان‌پل ‌سارتر»، انقلاب اسلامی را یکی از مهم‌ترین تلاش‌های تاریخ بشر در حرکت به سوی قهقرا تعریف کردند! و به دلیل همین اسائة ادب به ساحت «مقدس» کودتای 22 بهمن دادگاه‌هائی در ایران خمینی‌زده، ژال‌پل سارتر را غیاباً به اعدام محکوم کردند!‌ حال اوباشی که با توسل به ارثیة ژان‌پل‌ سارتر و دوبووار برای خود در فرانسه دفتر و دستک و نان و کباب‌ به راه انداخته‌اند، جایزة دوبووار بینوا را به روحانی‌زاده‌ای «تحویل» می‌دهند که در همان نخستین روزهای بلوای استعماری، همچون زنان حرمسرا، چادر سیاه به سر انداخت و برای بوسیدن نعلین «رهبر» به لانة خمینی مشرف شد! باید پرسید از دید حکومت‌های استعمارگر جهان از این «جایزه»، و از آن «اگزیستانسیالیسم» برای ملت ایران جز نکبت و ادبار چه نصیبی در نظر گرفته شده؟

و جای تعجب ندارد اگر امروز شاهد باشیم، «کوردلانی»، که عمری را به ایفای نقش گاوانی گذرانده‌اند که در گوسالگی پیر می‌شوند، صفحة نخست سایت‌ها و وبلاگ‌های‌شان را به مجیزگوئی از همین خانم بهبهانی اختصاص دهند! هر چه باشد، اینان نیز در زمرة اعضاء همان گلة گمشده‌ای بودند که سازمان ناتو به عنوان «سیاهی‌لشکر» برای پیشواز از جلاد خمین به فرودگاه مهرآباد اعزام کرده بود. اینجاست که مشکل اساسی جامعة ایران در ابعاد واقعی و انسانی‌اش خود را نشان می‌دهد.

اینجاست که درمی‌یابیم فروپاشی یک حکومت دست‌نشانده، در شرایطی که یک سازماندهی استعماری همچنان بر افکار و اعمال یک ملت موجودیت خود را تحمیل کرده، به هیچ عنوان یک گام مثبت نمی‌تواند تلقی شود؛ نه در راه اعتلای حقوق ملت‌، و نه در راه اعتلای آزادی زنان! حماقت، بلاهت و نهایت امر در صور نهائی و غائی خود، خودفروختگی در جامعة ایران به تدریج بازتابی خودبه‌خود از یک روند «فرهنگ استعماری» شده! ایرانی نخست دست به عمل می‌زند، وقتی کار از کار گذشت، در مورد آنچه انجام داده، سر به جیب‌ تفکر فرو می‌برد! باید بگوئیم این نوع عمل و عکس‌العمل اگر در رفتار و کردار توده‌های گرفتار نان و آب دور از تصور نباشد، آنزمان که گریبان‌‌گیر قلم‌زن‌های یک جامعه می‌شود نوید دهندة یک بحران گستردة اجتماعی و فروپاشانندة سیاسی خواهد بود. بحرانی که منافع‌اش همچون گذشته‌ها به جیب بیگانه و مضارش، باز هم همچون روال مرسوم نصیب ملت ایران خواهد شد. همین چند سال پیش بود که شاهد سخنرانی‌های «نویسندگان» و «شعرا» در دفاع از سردار سازندگی در مقام نامزد محبوب احراز پست ریاست ‌جمهور جمکران بودیم! آنان که از تحلیل مسائل کشور تا به این اندازه عاجزند، بهتر است قبل از آنکه دست به مجیزگوئی از این و آن بزنند برای تصور «موضع» واقعی خود در سال‌های آینده،‌ صحنه‌ای را مجسم کنند که در صندلی امثال «دولت‌آبادی» می‌نشینند و سردار اکبر را رئیس جمهور محبوب و منتخب کشور ایران معرفی می‌کنند!

با این وجود، فعالیت‌ محافل ضدایرانی به این «جایزه‌ها» و پامنبری‌ها محدود نخواهد شد. هم امروز شاهدیم که «بی‌بی‌سی»، بلندگوی استعمار انگلستان، راست یا دروغ مطلبی در مورد احتمال دستگیری اعضاء سازمان مجاهدین خلق، مستقر در عراق، و اعزام آن‌ها به ایران منتشر کرده! می‌دانیم که این سازمان به دلیل پای گذاشتن در یک مسیر سیاسی ویژه، در عمل اعضاء خود را تبدیل به گوشت دم‌توپ در راه پیشبرد سیاست‌های استعماری کرد. و آنچه امروز در شرف انجام است، در صورتی که عملی شود، پایانی غم‌انگیز بر سیاستی خواهد بود که این سازمان پای در مسیر آن گذاشت. هر چند امیدواریم که این «خبر» بی‌بی‌سی همچون بسیاری «اخبار» منتشره از سوی این «خبرگزاری» بی‌پایه و بی‌اساس باشد، فلسفة انتشار چنین اخباری فی‌نفسه نشان می‌دهد که دیگر صحنه‌سازی‌های تأمین «امنیت» ایرانیان در برابر رژیم سفاک اسلامی نمی‌تواند در راه نزدیکی کاخ‌سفید به سیاست‌های جمکران آنقدرها از اهمیت برخوردار شود.

کاخ‌سفید تحت رهبری «حسین» اوباما می‌رود که به بهانة «مبارزه» با حکومت اسلامی هر لحظه فشار بر مردم ایران را افزایش دهد، و از سوی دیگر با فراهم آوردن زمینة سرکوب مخالفان این حکومت در خارج از کشور، به تدریج کارساز عادی کردن روابط با این جانیان در سطح جهانی باشد. در راه مبارزه با چنین سیاست استعماری‌ای که امروز در شرف تکوین است، مسلماً مجیزگوئی از سیمین بهبهانی مشکلی از مسائل و معضلات ملت ایران حل نخواهد کرد.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

فیلترشکن‌های جدید24ژانویه2009

phpapple.info
unblockfacebook1.info
www.coyr.com
hideplay.info
www.antifiltr.com
phpuniversity.info
www.ttza.com
www.proxybuster.cn
phas.info
www.surfbrowse.info
vuls.info
digital-pocket.info
www.fast-box.net
proxymonarch.com
www.hruy.com
sers.info
hidesurfs.info
prie.info
www.gursimran5.info
oxyb.info
fly9.info
fastproxyserver.info
www.gursimran9.info
www.iqgg.com
phpmodel.info
www.disguiseip.com
cricket1.info
webproks.info
www.xsinter.net
p3x.info
unblokr.net
avoidban.com
www.dpuu.com
www.gursimran1.info
www.iejj.com
phpfixer.info
fly5.info
hidespy.info
www.gursimran7.info
phpnatural.info
phpbird.info
www.wlyo.com
miceproxs.info
skibob.info
hidethepc.info
slen.info
fly4.info
https://2unblocksites.com
fishnm.info
www.gursimran8.info

جاعلام جمکران!

چند روزی است «ایرنا» و «رجانیوز»، سایت پرهیاهوئی که به طرفداری از احمدی‌نژاد معروف شده، عکسی از مدرک دانشگاهی سیدمحمد خاتمی، رئیس جمهور جنجالی و به اصطلاح «اصلاح‌طلب» و فیلسوف مسلک جمکران را زینت‌بخش سایت‌های خود کرده‌اند. در متنی که عکس مدرک مذکور را همراهی می‌کند، چند پرسش نیز در ارتباط با آقای خاتمی، «دروغ‌های» او در مورد مدرک تحصیلی و جعلی بودن آن، و مسائلی از این دست مطرح شده. از آنجا که «رجانیوز» و ایرنا فیلتر نشده‌اند بیش از این توضیح نمی‌دهیم، مشتاقان می‌توانند مستقیماً سری به این سایت‌ها زده، از چم و خم مسائل آگاه شوند. ولی افتضاح مدارک تحصیلی جعلی در حکومت اسلامی به تدریج تبدیل به «مد رایج» در سیاست‌بازی‌های روزمره شده. بساطی که پس از کودتای 22 بهمن در کشور به راه افتاد، تا حد زیادی در چارچوب همین «افشاگری‌های» محفلی، پای به اذهان عمومی گذارده. وبلاگ امروز را به یک بررسی فشرده‌ از بیماری هولناکی اختصاص می‌دهیم که آنرا به اختصار «مرض مدرک‌گرائی در کشورهای تحت استیلا» می‌نامیم.

البته در همین مقطع می‌باید صریحاً عنوان کنیم که «مدرک‌گرائی» به هیچ عنوان یک بیماری اجتماعی ویژة ملت‌های تحت ستم نیست. به طور مثال، در کشور آمریکا که به درست یا به غلط، از طرف بسیاری «صاحب‌نظران» در امور اجتماعی، ساختاری «نمونه» و غیرقابل تردید از رشد و تعالی صنعتی و علمی معرفی می‌شود، مدرک‌گرائی شدت و حدتی حتی بیش از ایران و کویت و عربستان دارد. در این کشور کم نیستند فرزندان خانواده‌های با نفوذ که بهره‌وری‌شان از ارث و میراث کلان خانوادگی فقط در ازاء دریافت یک مدرک حقوق و یا علوم اقتصادی از دانشگاه‌های «ئیل» و یا «هاروارد» امکانپذیر می‌شود!‌ به عبارت دیگر، آنان که از این مسیر «افتخارآفرین» عبور نمی‌کنند، حق بهره‌وری از موضع ممتاز اجتماعی، مالی و خصوصاً سیاسی خانوادگی را ندارند! نمونة مسخرة این «خیمه‌شب بازی» دانشگاهی، هنوز در قالب حضرت ریاست جمهور ایالات متحد، کاخ سفید را ترک نکرده؛ انصافاً چه کسی می‌تواند قبول کند که فرد بی‌اطلاع و دلقک‌مسلکی چون جرج والکر بوش مدرک فوق‌لیسانس حقوق از دانشگاه معروف «ئیل» دریافت کرده باشد؟ ولی ایشان در عمل این «مدرک» را طی دوران «تحصیل» خود در این دانشگاه فوق‌العاده سختگیر و گزینشی «به دست» آورده‌اند. پر واضح است که در ساختار اجتماعی و مالی حاکم بر جامعة آمریکا، شیوة برخورد مؤسسات آموزشی با فرزند یک میلیاردر نفتی از خانوادة بوش تفاوت‌هائی با شیوه‌های رایج خواهد داشت!‌ این نمونه نشان می‌دهد که در آمریکا مدرک‌گرائی بیشتر نوعی «بازی» محافل و خانواده‌های «صاحب‌امتیاز» است، تا یک اصل اساسی در روند تفویض مسئولیت‌های اجتماعی، صنعتی و مدیریتی!

ولی در کشور ایران و در چارچوب تجربیات تاریخی ویژة ما ایرانیان، مدرک‌گرائی به تدریج ابعاد دیگری به خود گرفت. این نوع «برخورد» با مسائل اجتماعی که تحت تعالیم «متفکران» صدرمشروطه پای به کشور ایران گذاشت، به سرعت به مسیر دیگری افتاد؛ و پس از موجی که طی آن دولت کودتا در 28 مرداد به حاکمیت رسید، مدرک‌گرائی به تدریج تبدیل به سیاست رسمی دولت در تمامی مؤسسات و تشکیلات دولتی شد! بر اساس این «سیاست»‌، دولت کودتا به تدریج حتی دریافت اضافه حقوق و یا پیشرفت کاری را نیز در برخی مقاطع منوط به دریافت مدرک دانشگاهی کرده بود! البته حامیان این نظریه کم نیستند؛ بسیاری در دفاع از این نوع سیاست اداری مدعی خواهند شد که تشویق کارمندان به بالا بردن مرتبة تحصیلی‌شان عمل «سازنده‌ای» است! بله، در «حرف» و استدلال صرف حق با این گروه‌هاست، ولی آنچه ارزش کاری یک فرد را در یک ساختار اداری می‌باید مشخص ‌کند به هیچ عنوان ارتباطی با مدرک تحصیلی وی نخواهد داشت. در ثانی، رده‌بندی‌های اداری و تشکیلاتی بیش از آنچه به مدرک‌های چشم‌گیر نیازمند باشد، متکی بر تجربیات واقعی و اساسی و شعور و وجدان کاری نزد کاربران و کارمندان‌ است. و مدرک‌گرائی در چنین گستره‌ای هم «کارآئی‌» را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، هم خط بطلان بر ارزش تجربة کاری افراد می‌کشد. در سایة چنین برخوردی، مدرک‌گرائی در نظام‌های اداری و حتی آموزشی در کشورهای جهان ‌سوم تبدیل به یکی از مهم‌ترین موانع در مسیر تحولات و سازندگی‌ شده.

البته همانطور که می‌توان حدس زد، کسانیکه طرفداران اصلی این شیوة برخورد با «نیروی کار» در جامعه هستند، خود را از جمله «مدرک‌داران»‌ عمده معرفی‌ می‌کنند؛ مؤسسان، صاحب‌اختیاران و سردمداران «باشگاه‌هائی»‌ می‌شوند که درهای آن فقط و فقط به روی «متخصصین» فرضاً طراز اول گشوده خواهد شد! هر چند پس از طی چند سال، این «باشگاه‌ها» عملاً تبدیل به «محافل» ماسونی و مسخره شده، اعضاء آن پای در پوچی و بیکارگی می‌گذارند، و تنها «هنرشان»، اگر آنرا هنر به شمار آوریم، تسهیم به نسبت بودجه و امکانات دولتی میان «دوستان» و «برادران» خواهد ‌شد. نمونة این نوع «باشگاه‌سازی» در تاریخ معاصر کشور ایران، علیرغم سانسور هولناکی که دولت‌ها و رژیم‌ها بر تاریخ‌نگاری کشور تحمیل کرده‌اند فراوان است.

ولی منصفانه بگوئیم، در یک کشور عقب‌مانده همچون ایران، با درصد بالائی از بیسوادی و خصوصاً درصد بسیار چشم‌گیری از کم سوادی، اصولاً چنین «متخصصینی» حتی اگر وجود خارجی نیز داشته باشند، به چه اموری مشغول خواهند شد؟ در کشوری که صنایع و خدمات در معنای امروزی کلمه وجود خارجی ندارد؛ در یک فضای بستة اجتماعی و سیاسی که تحت یک حاکمیت تمامیت‌خواه طی 80 سال گذشته هر گونه گسترش مباحث فلسفی، ادبی و هنری نیز «ممنوع» اعلام شده؛ و نهایت امر در کشوری که ساختار اقتصادی و مالی آن با آنچه اقتصاد جهانی در هزارة سوم می‌نامیم کاملاً بیگانه است، «تخصص‌» چه تجلی و معنائی می‌تواند داشته باشد؟

تأسیسات دانشگاهی در ایران طی 80 سال گذشته عملاً بازدهی قابل اعتنا نداشته‌اند. به طور مثال امروز شاهدیم که علیرغم «فعالیت‌هائی» که از سوی رژیم‌های سیاسی بسیار «چشمگیر» معرفی شده، و صورت‌حساب‌های کلانی که سرمایه‌گذاری‌های دولتی در بخش «آموزشی» معرفی ‌شده است، هنوز در بطن جامعة ایران دانش‌آموزان و دانشجویان کشورمان به یک «فرهنگ‌نامة» زبان فارسی، در محتوائی که همچون نمونه‌های «وبستر» به زبان انگلیسی و یا «لاروس» به فرانسه بتواند نیازهای نگارشی، تحقیقی و علمی آنان را در حد بسیار ابتدائی برآورده کند دسترسی ندارند! پس این «نهال» دانشگاه‌دوستی و علم‌پرستی که طی دهه‌ها از جانب رژیم‌های مختلف سیاسی پیوسته در چارچوب نیازهای تبلیغاتی‌شان «آبیاری» شده، و در این راستا حمایت از دانشگاه و علم و تحصیل را پیوسته به سرلوحة فعالیت‌های حکومتی «تبدیل» کرده، میوه و ثمره‌اش برای جامعة ایران چه بوده؟ به صراحت می‌گوئیم: هیچ!

فلسفة وجودی «علم» و «فناوری»، در دامان یک نظام استعماری فقط در چارچوب نیازهای همان نظام‌ می‌باید معنا ‌دهد. به طور مثال گسترش شبکة رادیو و تلویزیون برای تحمیق هر چه وسیع‌تر توده‌های مردم؛ گسترش صنعت «بولتن‌نویسی» که به غلط در جوامع جهان سوم «روزنامه‌نگاری» نام گرفته، جهت ارائة اخبار و مطالب دولتی در گسترة جامعه؛ ایجاد مراکز «فرهنگ‌سازی» در محتوائی کاملاً استعماری و سرکوبگرانه به نام مدرسه، دبیرستان و دانشگاه جهت توجیه تمام و کمال سیاست‌های استعماری در کشور، و فراهم آوردن امکانات شستشوی مغزی جوانان، جوانانی که در صورت پیشرفت در همین مسیر نهایتاً کارشان به کارگری و کارمندی در کشورهای آمریکا و انگلستان و فرانسه کشیده خواهد شد، از اهداف چنین فناوری‌هائی است. این است فلسفة وجودی «علم‌پروری» در نظامی که نخستین سنگ‌زیربنای موجودیت‌اش خدمت به اجنبی است.

جز چند درمانگاه و بخش تزریقات و خدمات پزشکی، ارتباط علم با انسان در جهان ‌سوم ارتباطی کاملاً استعماری شده. با این وجود شاخه‌های خدمات پزشکی را نیز نمی‌باید از منویات استعماری مجزا کرد، چرا که «خدمات پزشکی» از جمله فعالیت‌هائی است که در چارچوب آن می‌توان زمینة وابستگی تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را به مراکز تصمیم‌گیری جهانی به سرعت و به شدت مورد حمایت قرار داد. و بی‌دلیل نیست که در هر موقع و فرصتی غربی‌ها گروه‌های پزشکی و خدمات «انساندوستانه» به این و آن کشور اعزام می‌کنند؛ و این بحثی است که مجالی دیگر می‌طلبد!

همانطور که می‌بینیم، وجود «نخبگان» سرنوشت‌ساز بیش از آنچه بازتابی سازنده در روند مسائل اجتماعی، صنعتی و مالی باشد، تبدیل به روندی کاملاً استعماری جهت به بیراهه کشاندن نیروهای سازندة کشور می‌شود. در بطن یک نظام استعماری یک گروه از نیروهای سازنده به دلیل عدم برخورداری از مدارک ‌دانشگاهی «منزوی» می‌شود، و همزمان گروه‌هائی دیگر به دلیل برخورداری از همان «مدارک‌» تحصیلی در ارتباط با منافع اجتماع «منزوی» شده، به خدمت در بارگاه نظام‌های استعماری مشغول خواهند شد. این شمشیر دولبه از دیر باز بر فرق ملت‌های جهان سوم فرود آمده و در این میدان ایرانیان از مهم‌ترین ملت‌های سرکوب ‌شدة جهان‌اند. «مدرک‌پرستی» همانطور که می‌بینیم به تدریج تبدیل به یک «اصل کلی‌» ‌شده، یا بهتر بگوئیم در شرایط فعلی یک «بیماری» اجتماعی است.

توده‌های مردم نیز که در شهرهای بی‌آینده بر «سفرة» نکبت و فقر دست و پا می‌زنند، به نوبة خود در آینة پیشرفت و آتیة «درخشان» فرزندان و نوباوگان‌شان برای ارزش مدارک تحصیلی جایگاه ویژه‌ای باز می‌کنند؛ و این فرهنگ «بیماری‌ساز» به تدریج تبدیل به یک اپیدمی فراگیر و ملی می‌شود. تحصیلات به تدریج از هر گونه زمینة کارآئی و واقع‌گرائی جدا شده، همچون القاب دوران فئودالیته تبدیل به «تیترهائی» شخصیت‌ساز می‌شود، و چه بهتر که «مقامات» دولتی، یعنی آنان که مرتباً به عنوان «تصمیم‌گیرندگان» جامعه در همان شبکه‌های استعماری رادیو و تلویزیون صدا و تصاویرشان به خورد مردم داده می‌شود، در درجة نخست از همین «تیترها» برخوردار باشند! فرهنگ «خوش‌خدمتی» به منافع استعمار در چنین صورت‌بندی‌ای به نوعی حرکت خودبه‌خود اجتماعی تبدیل می‌شود، دیگر نیازی برای توجیه بیشتر از این وجود ندارد. مسئله در ذهن توده‌ها به همین راحتی که می‌گوئیم «حل» خواهد شد: سواد خوب است! دانشگاه بهتر! بهترین دانشگاه، همانطور که ریاست ‌جمهور کشور هم به ما مسیرش را نشان داده‌اند، ‌ آمریکا!

اینجاست که پس از کودتای آخوندها در 22 بهمن 1357، سازمان سیا جهت تداوم منافع خود دست‌اندرکار یک پروژة عظیم «مدرک‌سازی» برای مقامات دولتی در حکومت اسلامی شد! می‌دانیم که به دلیل واپس‌گرائی‌های غیرانسانی در بطن ایدئولوژی جمکرانی‌ها، صاحبان واقعی مدارج تحصیلی، یعنی کسانیکه برای کسب مدارک خود سالیان دراز دود چراغ خورده‌اند، در شماری که مورد نیاز حکومت کودتا بود در دسترس قرار نداشت. تحصیل‌کرده‌ها یا تحت تأثیر فرهنگ «تحصیلاتی» خود یعنی مغرب زمین بودند، و یا تحت عنوان مخالفت با استعمار غرب «چپ‌گرا» و مارکسیست از آب درآمدند. تحصیل‌کردة آخونددوست عملاً نایاب بود!‌ در نتیجه، از نخستین روزهای کودتا، جمکرانی‌ها دست در دست سازمان سیا در کلاس‌های «فوق‌العاده» یک ماشین مدرک‌سازی برای حکومت اسلامی به راه انداختند. در چارچوب این سیاست، افرادی که در کمیته‌ها به دزدی و خرید و فروش اموال مردم و فراهم آوردن زمینة سرکوب عمومی مشغول بودند، با معرفی‌نامه‌هائی از دست این آخوند و آن پادوی سفارت انگلیس به مدارسی که «تخصصی» معرفی می‌شد، پای می‌گذاشتند و در طرفه‌العینی با یک دیپلم «پرطمطراق» و یک ریزنمرات «ساختگی» تحت عنوان «متخصص» به تأسیسات دولتی جمکران می‌پیوستند. امثال «مهندس» بهزاد نبوی و غرضی فقط مشت نمونة خرواراند.

ولی این بساط «مدرک‌سازی» به دهان بسیاری از اوباش حزب‌الله «خوش» آمد، در نتیجه برخی از قبیل کردان حتی زحمت شرکت در کلاس‌های «شبانه» و «فوق‌العاده» را در مؤسسات «فوق‌سری» بر خود هموار نکردند! در حکومتی که دروغ و شیادی پایة اصلی حاکمیت شده، اینان برای دستیابی به آنچه بسیار «سرنوشت‌ساز» تلقی می‌کردند، دروغ گفتند! به همین سادگی! در واقع تفاوت زیادی بین دیپلم دکترای احمدی‌نژاد در «حمل و نقل»! و لیسانس «جعلی» یا «واقعی» خاتمی در فلسفه نیست. هر دو این مدارک می‌باید بی‌پایه تلقی شود، چرا که نه احمدی‌نژاد مسئول بهبود طرح‌های ترافیک کشور است، و نه خاتمی یک فیلسوف! در متن سخنرانی‌های آقای خاتمی به هیچ عنوان نمی‌توان کلام یک «فیلسوف» را «شنید»، و آقای احمدی‌نژاد که به قول خودشان «دکترمهندس» تشریف دارند نیز قادر نیستند حکمت و شناخت و دانش و مطالعات فرضی خود را در کلام و استدلال و رفتار به ارزش بگذارند.

سخنرانی‌های خاتمی مملو از ضدونقیض‌گوئی‌هائی است که یک «فیلسوف» نمی‌تواند حتی به خواب ببیند، چه رسد به آنکه در کلام به مخاطبان خود تحویل دهد! ما خیلی پیشتر، نه تنها کلام خاتمی، که کلام استاد اعظم فلاسفة جمکران یعنی «دکتر» سروش را کلام اوباش نامیدیم، و آنالیز کلام و سخنرانی‌های اینان را در همین وبلاگ‌ها ارائه داده‌ایم. این افراد فاقد شناخت آکادمیک از فلسفه‌اند، و این امر در مقالات سروش بسیار چشم‌گیر است. از طرف دیگر، آقای احمدی‌نژاد نیز بهتر است یکی از همان مقالات تحقیقی و پایه‌ای خود را در رشتة «تخصصی‌شان» که «حمل و نقل و ترافیک» معرفی شده ارائه دهند تا ما «بیسوادها» و مردمان عادی این کشور ببینیم مقامات درجة اول در این حکومت «تزهای» خود را چگونه نوشته‌اند!

«فرهنگ» اگر در جهان سوم اینچنین تبدیل به یک عارضه و «مدرک‌پرستی» شده، در عوض کلام، رفتار و عمق نظریات یک فرد «بافرهنگ» از چشم آنان که فرهنگ را می‌شناسند دور نمی‌ماند. کسی که همچون آقای احمدی‌نژاد برای یک سخنرانی چند دقیقه‌ای فقط داد و فریاد و تهدید تحویل مردم می‌دهد، و نهایت امر برای توجیه سیاست‌های یک کشور فقط دست به دامان امام‌زمان می‌شود، مسلماً دیپلم‌های ادعائی خود را نیز از دست همان امام‌زمان گرفته. هیچ آکادمی‌ای در جهان، حتی انواع جهان‌ سومی و بی‌پایه و اساس آن، خارج از «مال‌اندیشی‌های» سیاسی و محفلی و کثافت‌کاری‌های «ماسونی»، به فردی با چنین درجة نازلی از شناخت مسائل منطقی، تاریخی و اجتماعی مدرک دکترا نمی‌دهد. این مطلب را بسیاری از ایرانیان می‌دانند.

با این وجود ما به عنوان یک ایرانی، «لو» رفتن کنه روابط و لات‌بازی‌های رایج در میان شخصیت‌های طراز اول این حکومت را برای جامعة ایران مسئله‌ای «مثبت» ارزیابی می‌کنیم. همانطور که گفتیم، امروز خاتمی با تکیة سیاسی بر امثال میرحسین موسوی، آبروی «کاروان» اصلاح‌طلبی را کاملاً از میان برده. حال در ادامة این روند، چه مدارک تحصیلی ایشان جعلی باشد و چه «واقعی»، روابط وی با گروه‌هائی که در عمل کارچاق‌کن‌های استعمار در ایران‌اند، امروز کاملاً علنی شده. حتی اگر این «افشاگری‌ها» در چارچوب منافع محافل استعماری صورت گرفته، و با منافع عالیة ملت ایران کاملاً بیگانه باشد، چه باک! به قولی، هر قطره از واقعیت، حتی اگر می‌باید با تحمل هزاران دروغ به دست آید، فقط به زندگی انسان‌ها مفهومی بیشتر و عمیق‌تر اعطا خواهد کرد.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

فیلترشکن‌های جدید21ژانویه2009

www.shellreview.info
www.secretteen.info
https://www.letact.info
www.letup.info
www.letset.info
phas.info
www.tryschool.info
www.letfirst.info
www.spaceinternet.info
reye.info
https://www.letall.info
www.solarspace.info
www.acdz.net
schoolpx.info
obyi.info
www.pr0nprox.com
www.trythem.info
www.letrun.info
www.letwork.info
www.lettell.info
www.tryfor.info
www.trybig.info
www.shellsreview.info
7atf.com
www.letdo.info
www.unblockyoutubefree.com
www.goatseprox.org
www.secretpro.info
https://www.letany.info
IXOT.INFO
www.tryname.info
www.letstand.info
www.tryby.info
www.tryall.info
www.tryso.info
www.trysome.info
2unblocksites.com
www.tryhigh.info
www.surfbrowse.info
www.letplay.info
www.letcover.info
skibob.info
www.letthere.info
www.letmake.info
watch-youtube.info
www.tornadoproxy.com
p908.com
www.iProxize.com
www.surfblast.info
atp7.com

انگولک به «نیوزها»!

فردانیوز ـ «نوری» از هیچ کاندیدائی حمایت نمی‌کند
انگولک‌چی ـ اذیت‌اش نکنید، ممکن است تحریم ‌کند!

فردانیوز ـ دو قوه در خصوص طرح هدفمند نمودن یارانه‌ها سردرگم‌اند
انگولک‌چی ـ قوة سوم هم از ک… گیج شده!

فردانیوز ـ دولت طلب بخش خصوصی را بپردازد
انگولک‌چی ـ بخش خصوصی هم حق و حساب دولت را بدهد

فردانیوز ـ اعراب پشت ما نیستند، پس کاری با اسرائیل نداریم!
انگولک‌چی ـ حالا که قزوینی‌ها پشت شما هستند دعاگو باشید!

فردانیوز ـ آرزوی شفای این مرض‌ها را داریم!
انگولک‌چی ـ سوزاک، سفلیس، ایدز، شپشک، هاری و …

فردانیوز ـ مولانا: همواره به آقای احمدی نژاد می‌رسید!
انگولک‌چی ـ خیر! ایشان همواره به شما می‌رسند.

فردانیوز ـ مفتح، طلايه دار وحدت حوزه و دانشگاه
انگولک‌چی ـ پس این دودها از کندة او بلند ‌‌شده؟

فردانیوز ـ نُت گمشده‌ی ایمان
انگولک‌چی ـ روی سیم آخره!

فردانیوز ـ مشکل اینجاست: فلسفه نداریم!
انگولک‌چی ـ ولی فهم و شعورتان هیچ اشکالی ندارد!

فردانیوز ـ خاتمی بیاید انتخابات رقابتی‌تر می‌شود
انگولک‌چی ـ خودش هم خیط‌تر می‌شود!

فردانیوز ـ آیا امسال واقعاً سال نوآوری و شکوفائی است؟!
انگولک‌چی ـ «شکوفه» که بد نزدید، ببینیم گل‌تان باز می‌شود!

فردانیوز ـ احمدی‌نژاد در جریان اصولگرائی نمی‌گنجد
انگولک‌چی ـ بله، حکایت «منار و گنجشک» شده!

فردانیوز ـ مظاهری: آقای احمدی نژاد اول قبولم نداشت
انگولک‌چی ـ بعداً خوششان آمد!

فردانیوز ـ كشف محمولة قاچاق سوخت «توسط سپاه»
انگولک‌چی ـ و فروش آن سر چهارراه‌ها باز هم «توسط سپاه»!

فردانیوز ـ اگر آمریکائی‌ها واقعیت را می‌دانستند…!
انگولک‌چی ـ احمدی‌نژاد را می‌پرستیدند.

فردانیوز ـ حسینیان تکلیف اصولگرایان و انتخابات را مشخص کرد
انگولک‌چی ـ تکلیف بقیه هم با «داروی نظافت» مشخص می‌شود!

فردانیوز ـ شريعتمداری رو ول كن، مولانا رو بچسب!
انگولک‌چی ـ بدون شرح!

فردانیوز ـ یک توقیف، یک تحلیل، دو افسوس
انگولک‌چی ـ حالا یک گوزی هم می‌دادید!

فردانیوز ـ هیچ وقت این همه ناتوان نبوده‌ام
انگولک‌چی ـ وایاگرا بخورید!

فارس نیوز ـ ملاقات «پنهاني» اوباما با هاله اسفندياري
انگولک‌چی ـ پس این‌ها موندنی‌اند!

فارس‌نیوز ـ احمدی‌نژاد: صحنة غزه تجسم «آيات قرآني» است
انگولک‌چی ـ شما هم تجسم «آیات شیطانی»!

فارس‌نیوز ـ آغاز توليد پژو پارس اتوماتيك و 206 ديزلي
انگولک‌چی ـ بیت رهبری هم پژوی 101 «ذغالی» برای مستضعفان تولید می‌کند.

فارس‌نیوز ـ ورشكستگي دو بانك آمريكائي
انگولک‌چی ـ بالاخره «انقلاب اسلامی» صادر شد!

فارس‌نیوز ـ احتمال استعفاي نخست وزير لتوني به دليل اعتراضات مردمي
انگولک‌چی ـ و اعتراضات مردمی به دلیل موش‌دوانی پوتین!

فارس‌نیوز ـ ابوالغيط: اميدوار به آتش‌بس فوري در غزه هستيم
انگولک‌چی‌ ـ پس آتش‌بس «ابوالخیط» چه می‌شود؟

فارس‌نیوز ـ دولت نهم «شجاعت» اجراي تحول اقتصادي را دارد
انگولک‌چی ـ «جسارتش» را ندارد!

فارس‌نیوز ـ افراطيون اصلاح‌طلب تمايلي به همكاري با ميرحسين موسوي ندارند
انگولک‌چی ـ توی دهن‌شان بزنید!

کیهان ـ «دکتر» احمدى نژاد: رژيم «جعلى» اسرائيل مشکل اصلى خاورميانه است.
انگولک‌چی ـ دکترای «جعلی»‌ ما هم از پایه‌های صلح در خاورمیانه است!

کیهان ـ متهمان اصلى «جعل» 35 هزار شناسنامه تبرئه شدند!
انگولک‌چی ـ قرار شده بجای کردان وزیر کشور بشوند!

کیهان ـ رئيس صليب سرخ جهاني: آنچه در غزه ديدم قابل «توصيف» نيست
انگولک‌چی ـ ببریدشان اوین، زبان‌شان باز می‌شود!

کیهان ـ هآرتص: در جهان بى‌آبرو شديم
انگولک‌چی ـ همة آبروی‌مان را دادیم به کیهان!

کیهان ـ پيام پيروزى رهبر انقلاب به اسماعيل هنيه
انگولک‌چی ـ در این زمینه دست ما بسته است!

فیلترشکن‌های جدید18ژانویه2009

www.tryshow.info
www.surfblast.info
brownhat.info
www.tryour.info
www.goofschool.info
daddythat.info
invisme.info
www.tuay.net
www.schoolhelper.info
oldschoolers.info
www.letcover.info
www.trylive.info
www.inluck.info
eume.info
www.sslme.info
www.tryfor.info
www.goofwork.info
feur.info
www.meatballpizza.info
7atp.com
budiq.cn
IXOT.INFO
www.huzb.net
www.letso.info
7cew.com
www.goofthere.info
www.tryevery.info
www.trywith.info
www.roblemoncelli.com
https://www.letall.info
www.rocketfilter.net
www.shellsreview.info
fidg.info
www.letlast.info
www.trythem.info
proxy.chatlogogo.com
www.trylook.info
www.goofawhile.info
7atf.com
hysa.info
www.hiderealip.org
www.letthere.info
www.letup.info
www.ohaiohai.biz
www.f-ip.info
www.trysee.info
labl.info
www.lettell.info
exag.info
www.goatseprox.org

خاتمی روی تخته!


وبلاگ امروز را به بررسی دو مطلب جداگانه اختصاص می‌دهیم. مطلب نخست دنباله‌ای خواهد بود در ادامة وبلاگ گذشته پیرامون تحولاتی که در شرایط استراتژیک جهانی شاهد‌ هستیم. مطلب دوم اشاره‌ای است گذرا به سیاست داخلی در حکومت اسلامی.


پس ابتدا نگاهی داشته باشیم به تحولات استراتژیک!‌ در شرایط فعلی همانطور که در مطلب پیشین نیز عنوان کردیم در سطح جهانی سه جبهه در برخوردهای استراتژیک قابل تشخیص‌ است: جبهة بحران گاز در اروپا، جبهة جنگ در نوار غزه، و نهایت امر بحرانی با پتانسیل نظامی بر محور تعیین بهای نفت. اینکه هر کدام از این جبهه‌ها در واقع شامل چند شاخة فرعی خواهد شد جای بحث و گفتگو دارد. ولی همانطور که پیشتر نیز عنوان کردیم، بحران گازطبیعی بین روسیه و دیگر کشورهای اروپائی همچنان پا بر جا مانده و امکان دسترسی به یک «توافق» سریع عملاً غیرممکن شده. دلیل نیز همان است که پیشتر عنوان کرده بودیم: موجودیت هر کدام از این سه جبهه به دیگر جبهه‌ها وابسته شده. در عمل این سه «قلة رفیع» که در حد خود «اوج» بحران استراتژیک جهانی را نشان می‌دهند، در عمق آب‌های نیلگون سیاست جهانی به صخره‌ای زیرآبی تکیه دارند که در بطن خود تضادهای مالی، اقتصادی و حتی بازاریابی‌ها و تولیدات صنعتی را متبلور کرده. تضادی که نهایت امر به مرده‌ریگ «جنگ‌سرد» باز می‌گردد.


در دنبالة رشد همین تضادها امروز شاهدیم بانک‌جهانی، که در میان بنیادهای رنگارنگ بین‌المللی و مالی بیش از دیگران به سیاست‌های کاخ‌سفید متکی است، در آمار خود رسماً آلمان را از مرتبة اقتصاد سوم جهان به زیر آورد و چین را بجای اینکشور نشاند! بله، بر اساس این «آمار» چین پس از آمریکا و ژاپن سومین اقتصاد جهان است!‌ اینکه این «آمار» اصولاً از چه اعتبار و صحتی برخوردار باشد جای بحث دارد، چرا که معمولاً دسترسی به عمق و ریشة سیستم‌های «حسابداری» در اینگونه بنیادها کار ساده‌ای نیست؛ اظهارات مجریان امور در این بنیادها بیش از آنچه بازتابی از «واقعیات» باشد، نشان می‌دهد که خواست سیاست‌های جهانی در چه مسیری متحول خواهد شد. اگر یک بنیاد مالی همچون بانک‌جهانی که صددرصد به ایالات متحد وابسته است، چین را بجای آلمان فدرال قرار می‌دهد، نشان آن است که آمریکا قصد دارد روابط حسنة اقتصادی و مالی خود را با چین بیش از این‌ها گسترش دهد. و از سوی دیگر نشان از بحرانی دارد که بین برلین و واشنگتن در حال شکل‌گیری است. این بحران در عمل «شاخه‌ای» است از همان بحران «گاز طبیعی» که در حال حاضر در قلب اروپا در جریان افتاده. برای توضیح بیشتر یادآور شویم که به طور مثال، محدودیت صادرات گازطبیعی روسیه به اروپا، به صورتی کاملاً «تصادفی»، شامل صادرات گاز به آلمان فدرال نمی‌شود!‌


از طرف دیگر سقوط ارزش اوراق بهادار در بورس‌های اروپای غربی، ژاپن و ایالات متحد همچنان ادامه دارد، و علیرغم دخالت‌های غیرمستقیم و گاه «مستقیم» دولت‌ها جهت حفظ ارزش این اوراق، افزایش ارزش آن‌ها در حال حاضر نمی‌تواند قابل پیش‌بینی باشد. این روند در کشور انگلستان امروز تبدیل به یک بحران گستردة مالی شد و نهایت امر دولت خود را موظف دید که مسئولیت قروض شرکت‌هائی را که در رده‌بندی مالی «کوچک» و یا «متوسط» ارزیابی می‌شوند به صورت رسمی «تقبل»‌ کند! و با اینکار فرضاً از فروپاشی این شرکت‌ها که در بطن روابط کاری در اروپای غربی «شغل‌ساز» معرفی می‌شوند جلوگیری کرده، و تا حدی مانع گسترش بحران شود. ولی دولت برای اجرای چنین تصمیماتی مسلماً بر بودجة ملی تکیه خواهد کرد، و راه دیگری نمی‌توان متصور بود جز اینکه این «حمایت‌ها» در عمل به خرج مردم انگلستان یعنی با تکیه بر مالیات عمومی اعمال شود! عملی که نهایت امر سرمایه‌گذاری‌های دولت را در بخش‌های عمومی از قبیل آموزش و پرورش، خدمات بهداشتی، خدمات رفاهی، و … کاهش خواهد داد و به نوبة خود در این بخش‌ها ایجاد بی‌کاری گسترده خواهد کرد.


همانطور که در اینمورد ویژه به صراحت می‌توان دید، سازوکار سرمایه‌داری به هیچ عنوان نتیجة یک مدیریت «نخبه» و کارآمد نیست! سرمایه‌داری برای آنکه در قدرت باقی بماند و بتواند «نیازهائی» را که به دست خود در بطن جامعه ایجاد کرده «ارضاء»‌ کند،‌ نیازمند چپاول ملت‌های دیگر و تزریق نقدینگی و قدرت مصرف در درون مرزهاست. زمانیکه این سازوکار عملی نشود، حمایت دولت از یک «قشر» بخصوص به هیچ صورت نمی‌تواند از گسترش بحران جلوگیری کند. امروز طبقة شرکت‌داران «کوچک» و «متوسط» مورد حمایت حزب کارگر قرار گرفته‌اند؛ دیروز شاهد بودیم که شرکت‌های بزرگ و چندملیتی از این اقبال برخوردار می‌شدند. فردا ممکن است همین حزب به قول اروپائی‌ها «پول از پنجره به بیرون بریزد»، یا اینکه دست به حمایت مالی از توده‌های مردم و بینوایان بزند!‌ ولی حتی این «معجزات» نیز در سرنوشت این نظام‌ تغییری ایجاد نخواهد کرد. همانطور که سرمایه‌های چپاول شده در این نوع شیوة تولید از خارج «وارد» می‌شود، بحران نیز از همین مسیر پای به درون این سیستم‌ها می‌گذارد، در نتیجه اولین درس اقتصاد سرمایه‌داری این اصل را الزامی می‌کند که بحران را در درون مرزها نمی‌توان حل و فصل کرد! حل این بحران نیازمند «جنگ»، خصوصاً جنگ‌های استعماری است!


ولی در نظر داشته باشیم که بحران فعلی بورس خود شاخکی از بحرانی شده که در رابطه با تعیین قیمت نفت در سطح جهان به راه افتاده. روزهای متمادی است که شاهدیم تلاش‌های آمریکا برای پائین آوردن قیمت نفت خام در مرحله‌ای متوقف ‌می‌ماند. می‌دانیم که حزب دمکرات، درست برخلاف جمهوری‌خواهان، در سیاستگذاری‌های جهانی خود خواهان نفت خام به قیمت بسیار نازل است؛ این بهای «ایده‌آل» در شرایط فعلی حول 10 دلار برای هر بشکه تخمین زده می‌شود! ولی تحقق این امر امروز کار مشکلی شده!‌ چرا که در بازارهای بورس اروپای غربی، همه روزه نفت‌خام به دلیل تعلیق صادرات گاز روسیه افزایش قیمت نشان می‌دهد، و سقوط قیمت نفت که در اواسط روز، یعنی با باز شدن بازار بورس نیویورک آغاز می‌شود قادر نیست به صورت پایدار قیمت نفت را کاهش دهد. چرا که «سقوط» قیمت نفت در فردای همانروز، از طریق فشاری که روسیه بر اقتصادهای اروپائی وارد می‌آورد جبران خواهد شد. این بازی «موش‌وگربه» که مدت‌هاست به راه افتاده باعث شده که بهای نفت حول محور 35 تا 40 دلار در هر بشکه نوسان داشته باشد، و با در نظر گرفتن بهای ایده‌آل نفت برای آمریکائی‌ها، این «نرخ» در اقتصاد آمریکا فاجعه‌آفرین خواهد شد.


از طرف دیگر عربستان سعودی، یار دیرینة کاخ‌سفید در قیمت‌گذاری‌های استعماری برای نفت و گاز، امروز مستقیماً خود را «هدف» استراتژیک و اقتصادی روسیه، چین و هند می‌بیند!‌ شیخ‌های عربستان دیگر نمی‌توانند همچون گذشته با تکیه بر حمایت‌های هسته‌ای ایالات متحد در صحنة قیمت‌گذاری نفت کارت‌های آمریکا را تحویل توده‌های مردم در کشورهای نفتخیز بدهند. به همین جهت کارتل اوپک طی چند هفتة گذشته توانست با سهولت بیشتری، پائین آوردن سقف تولید را اعمال کند؛ هر چند دولت‌ها در کشورهای نفتخیز قادر نباشند از این سیاست به صورتی واقعی و در عمل بهره‌ای ببرند!‌ این سیاست همانطور که توضیح دادیم تحت فشار روسیه اعمال می‌شود و طبیعی است که نتیجه‌اش هر چه باشد نصیب مسکو شود!


اما در این میان نقش کشور اسرائیل جالب توجه است!‌ برای آنکه استدلال‌ها مطول نشود فقط جنگ فعلی را در نوار غزه مورد بررسی قرار می‌دهیم، ولی مسلم است که این سیاست از چندین سال پیش، خصوصاً پس از فروپاشی «تساهال» در جنگ 33 روزه در حال شکل‌گیری است. امروز از طریق فشار مسکو، اسرائیل تبدیل به عاملی جهت اعمال فشار بر برخی محافل غربی شده، و دلیل فریادهای حسنی‌مبارک و دیگر سردمداران «جهان عرب» در مخالفت با جنگ غزه فقط همین است. اسرائیل امروز همان نقشی را در سیاست‌گذاری‌های جهانی پیدا کرده که القاعده، طالبان و دیگر تشکیلات دست‌ساز آمریکائی‌ها بالاجبار 6 سال پیش «تقبل» کردند. به عبارت ساده‌تر همانطور که آمریکا نهایت امر مجبور شد تحت عنوان «مقابله» با القاعده و طالبان در قسمتی از استراتژی‌های جهانی خود تجدید نظر پایه‌ای کند، امروز نیز تحت عنوان مخالفت با «جنایات اسرائیل»، درست در چاهی فرو افتاده که پیشتر حکومت اسلامی و دیگر نانخورهای پنتاگون را ته آن انداخته بود: چاه ویلی به نام «نبرد با اسرائیل»!


به صراحت دیدیم که حکومت اسلامی علیرغم هارت‌وپورت‌های «خررنگ‌کن» و تبلیغات مسخره‌ای که بر محور «نبرد با اسرائیل» به راه انداخته بود، نه تنها از زبان علی‌ خامنه‌ای که «رهبر» تندروهای مذهبی معرفی می‌شود مجبور شد «غلط‌کردم‌نامه» صادر کرده کفن‌پوش‌های حزب‌اللهی را از خیابان‌ها جمع‌آوری کند، که حتی در چارچوب یک سیاست هماهنگ جهانی، یعنی سیاستی که مستقیماً توسط آمریکا سازماندهی شده بود نتوانست یک قایق موتوری و چند محموله پنیسیلین و آسپیرین به غزه ارسال دارد! ولی می‌باید به صراحت اذعان داشت که این شکست استراتژیک نصیب آمریکا شده، نه حکومت اسلامی، چرا که هارت‌وپورت‌ آخوندها برای ریختن آب به آسیاب آمریکاست. در شرایط فعلی دولت اسرائیل از سیاست‌هائی که به صورت معمول از موجودیت‌اش حمایت می‌کرده‌اند، هر چه بیشتر فاصله خواهد گرفت. این دولت پای در بطن «منطق» نوینی خواهد گذاشت، منطقی که به احتمال زیاد حکومت جمکران نمی‌تواند در چارچوب روند مسائل جهانی عمال و اوباش خود را بر «علیه» آن همه روزه «بسیج» کند. این شکست استراتژیک که موجودیت سیاست‌های جهانی انگلستان، فرانسه و آمریکا را در منطقة خاورمیانه دچار تزلزل کرده فقط در نقطة آغازین خود قرار گرفته، و به احتمال بسیار زیاد در آینده سرعت بیشتری می‌گیرد و گسترة استراتژیک وسیع‌تری را شامل خواهد شد.


اینک نگاهی کوتاه به مسائل داخلی ایران خواهیم داشت. همانطور که اکثر خبرگزاری‌های داخلی و سایت‌های خارجی عنوان کرده‌اند، آخرالامر سیدمحمد خاتمی آلوی کذا را از دهان در آورد و برای «مبارزات انتخاباتی» اعلام آمادگی نمود. وی در جمله‌ای بسیار بازاری و خارج از هر گونه اسلوب دستورزبان می‌گوید:


«به یاری خداوند یک نفر از میان من و آقای مهندس موسوی نامزد خواهد شد!»


ولی اینکه محمد خاتمی برای این «انتخابات» خود را در ارتباط مستقیم با فردی شناخته شده چون میرحسین موسوی قرار ‌دهد، فقط می‌تواند به معنای باخت ساختاری در اردوگاه «اصلاح‌طلبان» تلقی شود. می‌دانیم که امروز تحت فشارهای کشورهای بزرگ منطقه، آخوند جماعت به سرعت از صحنة سیاست فاصله می‌گیرد، خروج آخوندها از پست‌های کلیدی ریاست مجلس و وزارت کشور یکی از همین تجلی‌هاست. در همین راستا «فرار» از مواضع دولتی برای آخوندها کاملاً «طبیعی» شده؛ در شرایطی که عملاً هندوستان علم جنگ بر علیه مسلمانان تندرو برافراشته و پاکستان به دلیل فعالیت‌های همین «اسلامگرایان» خود را در معرض خطر فروپاشی می‌بیند، مشکل می‌توان زیر دماغ مسکو یک آخوند، آنهم از نوع آمریکائی به قدرت رساند. دلیل چرخش «اصلاح‌طلبان» به جانب میرحسین موسوی همین تنگناهاست. با این وجود موسوی یک مهرة شناخته شدة آمریکا در ایران است و محمد خاتمی شخصاً سال‌های دراز افتخار همکاری با وی را در «هیئت دولت» داشته. در نتیجه بازگشت فرد شناخته شده و بسیار «نامحبوبی» چون میرحسین موسوی به میانة میدان سیاست‌های روزمره در حکومت اسلامی، اگر امکانپذیر شود نقطة پایان بر جریان «اصلاح‌طلبی» خواهد بود.


«اصلاح‌طلبی» در راستای تبلیغات رسانه‌ای و هیاهوی قلم به مزدهائی که نویسنده و مفسر و گزارشگر قلمداد شده‌اند، حداقل نزد آندسته از هم‌میهنان‌مان که شناخت سطحی‌تری از مسائل سیاسی دارند، پیوسته با نوعی تجدیدنظر طلبی در اصول منحوس حکومت اسلامی عجین شده بود. و بر اساس این پندار غلط و سراپا کذب بسیاری از کسانیکه در طیف دوستداران اصلاح‌طلبی قرار می‌گرفتند، طرفداری از سیدمحمد خاتمی را به دلیل تخالف ظاهری وی با اصول ناهنجار این حکومت «شترگاوپلنگ» توجیه می‌کردند. ولی با ورود رسمی میرحسین موسوی به میانة میدان «اصلاح‌طلبی» نقاب فریبنده‌ای که سیدخندان با هزار ترفند و شامورتی‌بازی بر چهره‌اش زده بود فرو افتاد و مشخص شد که در پس پردة این به اصطلاح «اصلاح‌طلبی» چه محافل و گروه‌هائی نشسته‌اند. همانطور که می‌بینیم یکی از فواید جلوگیری از فروپاشی‌های چندساعته در فضای سیاسی کشور ـ این فروپاشی‌ها را معمولاً تحت عنوان انقلاب و کودتا آمریکائی‌ها سازماندهی می‌کردند ـ این است که «محافل» نهایت امر علنی می‌شوند و دست عاملان واقعی این سیاست‌ها به اینصورت در برابر مردم رو خواهد شد.


گذشتة سیاسی میرحسین موسوی هیچ نیازی به توضیح و تشریح ندارد. وی یکی از مهم‌ترین عاملان برپائی فاشیسم مذهبی و سرکوب سیاسی و اجتماعی در ایران است، و بسیاری از فعالان سیاسی که یا در زندان‌ها به دست جلادان قصابی شدند، و یا سالیان دراز در گوشة سلول‌ها زنده، زنده پوسیده‌اند، در دورة حکومت همین آقای میرحسین موسوی و در چارچوب سیاست‌های ایشان دستگیر شده بودند. میرحسین موسوی کسی است که پس از کودتای 22 بهمن سخنگو و تبلیغات‌چی حزب جمهوری‌ اسلامی شد، و بعدها نیز زمانیکه تحت نظارت سازمان سیا کودتای دیگری بر علیه جناح‌های مخالف «ولایت‌فقیه» در کشور به راه افتاد، ایشان به دستور روح‌الله خمینی به پست نخست‌وزیری دست یافتند و حکومت اسلامی تحت مسئولیت پارلمانی و «قانونی» میرحسین موسوی سرکوب‌های گستردة شهری به دست اوباش «لباس‌شخصی» و سرکوب‌های نظامی و امنیتی را توسط سپاه پاسداران در مناطق دیگر کشور اعمال کرد. همانطور که گفتیم سید محمد خاتمی یکی از همکاران نزدیک موسوی به شمار می‌رود و در تمامی این جنایات نیز مستقیماً دخیل بوده، ولی مزیت خاتمی «ناشناس» بودن وی در اذهان و افکار عمومی بود، امتیازی که میرحسین موسوی از آن برخوردار نیست.


امروز با علنی شدن وابستگی‌های خاتمی به جناح میرحسین موسوی، در بعد سیاست‌های داخلی، گاری شکسته‌ای که «کاروان» اصلاح‌طلبی حکومت جمکران معرفی می‌شد همان چرخ‌های زنگ‌زده‌اش را نیز از دست داد. این «گاری شکسته» مسلماً در انتخابات آینده در صورتی می‌تواند به «پیروزی» دست یابد که سیاست‌های بزرگ منطقه‌ای، ایفای نقش تختة مرده‌شورخانه را برای آن در نظر گرفته باشند.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

ملکه اسماعیل و الیزابت هنیه!

بن‌بست و بحران عمیقی که آمریکا و متحدان اروپائی‌اش را در درگیری‌های غزه گرفتار آورده به تدریج واقعیات پشت‌پردة دستگاه «جهادیون» منطقه را علنی می‌کند. امروز دیگر وابستگی «جنبش» حماس به محافل تندروی اسرائیل رمز و راز به شمار نمی‌آید! این وابستگی نه تنها مورد «تقبل» نظام‌رسانه‌ای قرار گرفته، که به طرق مختلف و از مجرای رسانه‌های بین‌المللی، به دلائلی که هنوز رسماً اعلام نشده مرتباً در بوق و کرنا نیز گذاشته می‌شود. اینکه «جهادیون» با تکیه بر دلارهای نفتی و به فرمان کاخ‌سفید بر فضای سیاسی منطقة خاورمیانه و آسیای مرکزی چنگ انداختند، تا از این طریق جنبش‌های لائیک و سوسیالیست را در به بن‌بست قرار دهند، از سه دهة پیش کاملاً علنی بود. ولی کاخ‌سفید ترجیح می‌داد که این «جنبش‌ها» را «مستقل» و یا «ضدآمریکائی» قلمداد کرده، برای‌شان در فهرست «تروریست‌ها»، «مخالفان آمریکا»، و نهایت امر وابستگان به «اردوگاه» شرق پرونده‌های نمایشی باز کند. این نمایشات امروز می‌رود که به پردة آخر برسد، به آنجا که دست‌های پرمهر عموسام برای بیرون کشیدن اوباش حزب‌الله و جهادیون از بحرانی که تا گریبان در آن گرفتار آمده‌اند به سوی این تشکل‌های ضدبشری دراز شود و کاخ‌سفید رسماً و در انظار جهانی هم قبول مسئولیت فعالیت‌ این جانیان را بر عهده گیرد، و هم نهایت امر سعی کند تا وسیله‌ساز حفظ موجودیت «فاشیست‌ ـ مسلمان‌هائی» باشد، که تحت عنوان «نبرد با آمریکا» و با شعارهای مسخره سه دهه است شیرة وجود ملت‌های منطقه را به کام کاخ‌سفید می‌ریزند.

ادامه نوشته «ملکه اسماعیل و الیزابت هنیه!»

طومار و ولنگار!

پس از پایان جنگ دوم، و برقراری استالینیسم در گسترة وسیعی از اروپای شرقی و دیگر کشورهای جهان، تبلیغات رسانه‌ای در غرب که ابعاد جهانی خود را در آن روزها تازه به آزمایش گذاشته بود، با جنجال پیرامون عدم رعایت حقوق‌بشر در کشورهای بلوک شرق محکومیت تبلیغاتی رژیم استالینیست را آغاز کرد. روزی نبود که محدودیت‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و … در کشورهای اروپای شرقی از طرف رسانه‌هائی که خود را طرفدار آزادی انسان‌ها معرفی می‌کردند، در بوق و کرنا گذاشته نشود. استالینیسم در واقع به دست خود پای در صحنة قماری گذاشته بود که نهایت امر «سر خود را نیز در آن باخت»! این سیر تبلیغاتی، که در اواخر دهة 1980 عملاً به سرنگونی استالینیسم انجامید،‌ به صراحت ثابت کرد که جامعة بشری پای در مسیر تازه‌ای گذاشته. در این مسیر، ارتباطات آنچنان گسترده شده بود که لبة تیز تبلیغات می‌توانست بهتر از هر نوع سلاحی منافع ساختارهای حاکم را بازتاب داده، جریانات را در مسیر دلخواه آنان هدایت کند. «تبلیغات» سیاسی و ایدئولوژیک، که تا پایان جنگ دوم فقط محدود به مقاطع بسیار حساس و سرنوشت‌ساز سیاسی و نظامی می‌شد، در پرتو این «داده‌ها» عملاً تبدیل به مهم‌ترین ابزار سیاستگذاری شد. ابزاری که در عرصة زندگی روزانة شهروندان جهان حضوری پیوسته و ملموس پیدا کرد. دیگر برای غرق شدن در امواج تبلیغات رسانه‌ای نمی‌بایست منتظر رخداد ویژه‌ای می‌بودیم؛ «جنگ رسانه‌ای» و تبلیغاتی در همة جبهه‌ها آغاز شده بود، و در کمال تأسف امروز حتی بیش از آن سال‌ها توده‌های مردم با این «جنگ» دست به گریبان‌اند.

شاید بهتر باشد کمی هم از شرایط پیش از جنگ دوم سخن به میان آوریم. می‌دانیم که فقط چند سال به آغاز قرن بیستم باقی مانده بود که یک فیزیکدان نابغة صرب، به نام «نیکولا تسلا» نخستین پروتوتایپ رادیو را در آمریکا، در مؤسسة فرانکلین به نمایش گذاشت. این «پروتوتایپ» هیچ ارتباطی با رادیو در مفاهیم فیزیکی و علمی آن نداشت؛ بیشتر «تئوری» رادیو بود تا پدیدة فیزیک و شناخته شده‌ای که امروز ما آن را «رادیو» می‌نامیم. و از این مرحله تا دستیابی بشر به «رادیو»، در مفهومی که به صورت روزمره مردم جهان با آن برخورد دارند، دهه‌ها به طول انجامیده. فقط پس از اختراع ترانزیستور در 1925 و فراهم آمدن زمینة تولید انبوه آن توسط صنایع الکترونیک در ژاپن، پس از جنگ دوم جهانی بود که رادیو به صورتی که امروز می‌شناسیم، در سال‌های 1960 توانست جهان‌گیر شود. صنایع سینما و تلویزیون نیز، از نظر تاریخ حتی در مقام مقایسه با رادیو تأخر دارند؛ این صنایع فقط در دورة «شکوفائی» اقتصادی دهة 1970 توانستند پای به میدانی بگذارند که ما آنرا «فرهنگ‌سازی» و تبلیغات رسانه‌ای می‌نامیم.

ولی این مسئله نیز حائز اهمیت است که «تبلیغات» رسانه‌ای در عمل نیازمند یک زیرساخت سخت‌افزاری است، و همانطور که در بالا اشاره شد در مورد رادیو، تلویزیون و حتی صنعت سینما این زیرساخت‌ها بسیار جدید‌اند. در نتیجه می‌باید گفت که تبلیغات رسانه‌ای در مفهوم گستردة آن پدیده‌ای بسیار جدید به شمار می‌رود. و شاید آنان که متعلق به نسل جنگ دوم جهانی‌اند، با گسترة عملی تبلیغات رسانه‌ای برخورد واقعی و امروزی را نداشته‌اند. این نسل‌ها فضاهای زندگی را بیشتر در چارچوب تبلیغات سنتی طی ‌کرده‌اند، تبلیغاتی که حضورشان عادتاً «معمول» و «مقبول» تلقی می‌شده. با این وجود می‌دانیم تبلیغات به هیچ عنوان «معصوم» نیست، و هر کدام بازتابی است تمام و کمال از منافع طبقات و قشرهای مشخص اجتماعی‌. به طور مثال جلسات سینه‌زنی، روضه‌خوانی، اذان، تعزیه، نمازهای جماعت، تئاترهای روحوضی، رژه‌های نظامی و حتی تظاهرات سیاسی و خیابانی که این نسل‌ها شاهد آن‌ بوده‌اند، هر کدام لایه‌ای از پدیدة «تبلیغات» سیاسی به شمار می‌رود، هر چند که این لایه‌ها جهت گسترش و ارائة خود نیازمند زیرساخت سخت‌افزاری همچون رادیو، تلویزیون و صنایع و سالن‌های سینما نباشند.

خلاصه می‌گوئیم! بشر اگر پس از پایان جنگ دوم پای در محدوده‌ای به نام «تبلیغات رسانه‌ای» گذاشته، و خود را پیوسته هدف حملات تبلیغاتی دیده، به هیچ عنوان به این مفهوم نیست که در دوره‌های پیشین، همین «بشر» قربانی تبلیغات نبوده. به عبارت ساده‌تر اگر بشر از محکومیت خود در میانة میدان تبلیغات سیاسی پیش از گسترده‌شدن آن طی سال‌های آخر جنگ دوم جهانی «آگاهی» نداشته، به این مفهوم نیست که پیش از آن بشر «آقا»‌ و «ارباب» و «صاحب‌اختیار» اخلاقیات، فرهنگ، هنر و تفکر خود بوده، و به صورتی مستقل و آگاهانه بر این «پدیده‌ها» نظارت عالیه اعمال می‌کرده است! به هیچ عنوان! گسترش این بحث ما را از موضوع اصلی یعنی تبلیغات رسانه‌ای که امروز قصد تحلیل آن را داریم خارج خواهد کرد، خوانندگان می‌توانند به گوشة بسیار محدودی از این مسئله که در مطلبی تحت عنوان «دیکوتومی فرهنگ»‌ در همین وبلاگ آمده مراجعه کنند.

به هر تقدیر پس از پایان جنگ دوم بشر از بطن تبلیغات سیاسی و فرهنگی جامعة محدود خود پای بیرون گذاشت و تبدیل به یک «عامل» در روندی شد که امروز آن را جهانی‌شدن می‌نامیم. می‌باید اذعان داشت که هر چند طی دهة 1960 کسی سخن از جهانی‌شدن به میان نمی‌آورد، ولی فریادهای زنده‌باد مارکس که در تظاهرات توده‌ای در خیابان‌های پکن، هانوی و پنوم‌پن و بلگراد و مسکو به آسمان می‌رفت به همان اندازه جهانی شدن فرهنگ جوامع را نوید می‌داد که هیاهوی دستجات پیراهن‌مشکی‌ها و فاشیست‌ها در خیابان‌های مادرید، تهران و آتن! «مرزها» در هم نوردیده‌ شده بود؛ مرزها مفاهیمی کاملاً مجازی پیدا کرده بود؛ و فرهنگ‌های سنتی پای در فروپاشی می‌گذاشتند، هر چند که مرده‌ریگ آنان در محتوائی نوین همین جهانی شدن را همزمان «منطقه‌ای» می‌کرد.

با نگاهی به مناطق مسلمان‌نشین می‌توان ایده‌ای کاملاً مشخص از منطقه‌ای کردن این تبلیغات رسانه‌ای به دست داد. امروز در سرزمین فلسطین که روزگاری قسمتی از اردن هاشمی تلقی می‌شد، و پیش از شکل‌گیری این کشور به دست توانای بریتانیای کبیر، متعلق به دربار جانشینان پیامبر اسلام و تحت فرمان خلفای عثمانی در قسطنطنیه بود، جنگی به راه افتاده که هیچکس در عمل و به صورت عینی از ابعاد واقعی آن مطلع نیست. گروهی ادعا دارند که حماس این «نبرد» را آغاز کرده، در صورتیکه انداختن چند خمپاره و موشک شکسته در خاک اسرائیل، از انواعی که حماس به آن مسلح شده، از عهدة هر کشور و گروهی در این منطقه بر می‌آید. از طرف دیگر گروهی می‌گویند که ارتش اسرائیل به مدارس و بیمارستان‌ها حمله می‌کند، و مخالفان حماس هم ادعا دارند که اینان رفته‌اند در این محل‌ها پناه گرفته‌اند تا مورد حملة ارتش اسرائیل قرار نگیرند! خلاصة مطلب این درگیری در کل و مجموع تبدیل به یک کلاف سر در گم شده. نه تنها هیچ دولت دیگری مسئولیت این عملیات بر عهده نمی‌گیرد، که شاهدیم تمام دولت‌های جهان صلح‌دوست شده‌اند و خواهان آتش بس فوری! ولی می‌دانیم که در جنگ پول خوابیده، و اگر دولت‌هائی به حربة جنگ متوسل می‌شوند در پس تبلیغات رسانه‌ای و مزخرفاتی که تحویل توده‌های مردم می‌دهند، فقط و فقط تلاشی جهت حل مسائل و مشکلات مالی‌شان صورت داده‌اند. این نوع جهانی‌شدن را به کناری می‌گذاریم و به مسئله‌ای می‌پردازیم که طی چند روز گذشته تحت عنوان «مبارزات» شیرین عبادی در تهران مطرح شده.

چنین معروف شده که خانم عبادی نخستین زن ایرانی هستند که در نظام قضائی کشور، در دورة سلطنت پهلوی، به منصب «قضاوت» دست یافته‌اند؛ راست و دروغش را از همان نظام‌های تبلیغاتی می‌باید پرسید. ولی در شرایطی که ایشان در مقام یک حقوقدان سخنرانی‌هائی در تجلیل از مقام شامخ سلطنت داشته‌اند، باز هم چنین معروف شده که از طرفداران بی‌قید و شرط «انقلاب» اسلامی هم بوده‌اند!‌ حال می‌باید پرسید یک حقوقدان که در مقام قاضی برای سرنوشت بسیاری افراد تصمیم‌گیری می‌کند، از چه رو به خود اجازه داده که در برخورد با مسائل جامعه تا به این حد بی‌مسئولیتی و ولنگاری از خود نشان دهد. یک روز طرفدار یک حکومت استبدادی، نظامی و وابسته باشد، و روز دیگر از مشتی اوباش بازار و حوزه‌های علمیه و دانشجونمایان هیستریک در شرایطی حمایت به عمل آورد که بسیاری از مردم ایران به حق نگران آیندة کشور بودند، و این روزها را از همان موقع به درستی پیش‌بینی می‌کردند، و این شرایط رابه قلم و کلام می‌آوردند؟

با توجه به چنین برخوردهائی، برخلاف آنچه عنوان می‌شود، ایشان فقط یک زن عامی، کم‌سواد و بیکاره‌اند! عبادی فردی است که خارج از موضع «قضاوت» و حقوقدانی به خود اجازه می‌دهد که اسیر دست امواج قدرت‌ سیاسی ‌شود و هر روز به رنگی در ‌آید! نه تنها اهداء جایزة نوبل صلح به چنین فردی برای محفل نوبل جز یک رسوائی نوین چیزی نیست، که مسلماً ردای قضاوت را نیز ایشان در شرایطی به دست آورده‌اند که جز دست‌بوسی و تعظیم و تکریم در برابر قدرت‌نمائی‌های سیاسی انگیزة دیگری در آن کارساز نبوده.

با این وجود، می‌بینیم که دولت احمدی‌نژاد، که خود را «تندرو» و بسیار اصول‌گرا جا زده، در برابر انتشار متن کامل سخنرانی‌های شیرین عبادی در تجلیل از حزب‌رستاخیز از خود مقاومت نشان می‌دهد و مدیر روزی‌نامة کیهان را که باز هم بر اساس همان تبلیغات یکی از حامیان دولت نهم است مجبور می‌کند که از انتشار متن این سخنرانی‌ها دست بردارد. با این وجود، طبق خبرهای به دست آمده، چند روز پیش تحت نظارت ضابطین دادگستری، یعنی نیروهای انتظامی که تحت فرمان وزیر کشور در همین دولت فعال هستند، عده‌ای به دفتر و محل زندگی شیرین عبادی حمله می‌کنند و آنطور که عنوان می‌شود حتی از اموال توقیف شده نیز صورت‌برداری نکرده‌اند! یعنی مشتی افراد بی‌مسئولیت بدون هیچ موضع قانونی و صرفاً برای لات‌بازی به در خانه و محل کسب‌وکار ایشان رفته‌اند، و اینکار را با مسئولیت مستقیم دولتی انجام داده‌اند، که پیشتر از آبروریزی و چاپ سخنرانی‌های «شاه‌پرستانة» تحفة نوبل جلوگیری به عمل آورده!

همزمان با این «تئاتر» موهن و ابلهانه، که به دست دولت و عوامل همین دولت به راه افتاده، شاهدیم که مشتی اوباش که سابقاً «حزب‌اللهی» بودند و امروز ریش‌های‌شان را در اروپا و آمریکا «دوتیغه» می‌کنند و معلوم نیست اصلاً حرف حساب‌شان چیست، برای «حمایت» از عبادی دست به نسخه‌نویسی و هیاهوی تبلیغاتی در سایت‌های «فیلترنشده» زده‌اند!‌ این ساواکی‌های حرفه‌ای در مقالاتی بی‌سر و ته «دستاوردهای» بزرگ حقوقی دکان و دستک عبادی را برای ما مردم همه روزه مرور می‌کنند، و به ملت ایران که اینگونه تحت ستم یکی از سبع‌ترین رژیم‌های فاشیستی تاریخ بشر گرفتار آمده، درس «قدردانی» از زحمات عبادی می‌دهند! گروهی دیگر نیز تحت عنوان نویسنده و فیلسوف و شاعر و خصوصاً «غیره»، برای موفقیت «نهضت عبادی» طومار به امضاء می‌رسانند، و افرادی از قماش عبدالکریم لاهیجی که کارمند رسمی دولت فرانسه است، به خود اجازه می‌دهد که به زبان فارسی و در مطبوعات وابسته به جناح‌بندی‌های سیاسی متعلق به کشور ایران، برای عبادی مرثیه بخواند و خود را «نگران جان» وی معرفی کند!

همانطور که طرح کلی این مسئله نشان می‌دهد، پدیدة عبادی یک صحنه‌سازی سیاسی و غوغاسالاری احمقانه بیش نیست. این نوع غوغاسالاری‌ها پیشتر در ایران برد فراوان داشت و با تکیه بر این صحنه‌سازی‌ها ـ آخرین نمونة موفق آن انتصاب 8 سالة سیدخندان به مقام ریاست جمهور چاه جمکران بود ـ استعمار می‌توانست مردم را به قول معروف «سر کار بگذارد!» حال گویا این بساط دیگر دود و دم سابق را ندارد و استعمار برای فریب افکار عمومی خود را به مقامات رسمی نمی‌چسباند؛ از طریق عوامل و محافل وابسته به خود، مقامات «غیررسمی» برای ملت‌ها می‌سازد، مقاماتی که تبدیل به عصای دست سیاست‌های استعماری در کشور می‌شوند.

عبادی فقط یک نمونة کوچک از این «مقامات غیررسمی» است که با سرمایه و حمایت محافل غربی سایة خود را بر فضای تبلیغات رسانه‌ای کشورهای جهان سوم تحمیل می‌کنند. همانطور که دیدیم با انتشار سخنرانی‌های ایشان در مدح اعلیحضرت، حداقل در فضای امروزی کشور دولت می‌توانست بر دسیسه‌هائی که در پشت پرده در اطراف این «مقام غیررسمی» به راه افتاده خط بطلان بکشد، ولی دولتی که اختیار حکومت ندارد، از این غلط‌ها نمی‌کند. این دولت خود دست‌نشاندة محافلی به مراتب بدبخت‌تر از «نوبل» است، در نتیجه هر چه فرمان بدهند اجراء می‌کند و با کمک استعمار و در چارچوب منافع استعماری کشور را اینچنین به تشنج می‌کشاند.

نمونة عبادی در دیگر کشورهای جهان سوم نیز فراوان دیده می‌شود. بی‌نظیر بوتوی مرحوم در پاکستان، تسلیما نسرین نویسندة «چیره‌دست» در بنگلادش، دختر یکی از سمبل‌های مقاومت در کشور برمه، و … و اینان کم نیستند. این جماعت افرادی‌اند که بعد جدیدی از نظر تبلیغات رسانه‌ای بر فضای کشورهای تحت سلطه افزوده‌اند. این افراد همچون اوباش حزب‌الله هیچگونه مسئولیت مستقیم و اجرائی ندارند، فقط تحت حمایت محافل استعماری منافعی را بر فضای سیاسی کشورها حاکم می‌کنند که هیچ ارتباطی با منافع ملت‌ها ندارد. اینان در راه احیای این منافع، نه تنها از حمایت دولت‌های وابستة محلی کاملاً برخوردار می‌شوند، که شبکة به اصطلاح «حمایت از حقوق بشر»‌ و «آزادی قلم» و غیره را نیز تماماً در اختیار اربابان‌شان در کشورهای تصمیم‌گیرندة غرب قرار می‌دهند. فردا هر کس ادعای آزادی و «حقوق بشر» در ایران داشته باشد، با این تئاتر مضحکی که احمدی‌نژاد، دست در دست عبادی برای ما ملت ساخته، مستقیماً از طرف محافل استعماری وابسته به «جریان عبادی» معرفی خواهد شد. خلاصة مطلب اگر «آزادیخواه‌» هستید طرفدار عبادی خواهید بود، اگر طرفدار آزادی‌قلم شدید، یکی از نوچه‌های عبادی هستید، و … بله همه در خدمت اربابان عبادی می‌باید در وصف یک زن عامی و کم‌سواد به، به و چه چه کنیم! و یادمان نرفته روزهائی را که یک آخوند نیمه‌دیوانة احمق را همین دستگاه تبلیغات جهانی، تبدیل به «روح‌الله ‌الموسوی الخمینی» کرده بود تا این بساط مهوع را سه دهه بر ملت ایران تحمیل کند.

آن‌ها که امروز طومار برای تحفة محفل نوبل امضاء می‌کنند به یاد داشته باشند که این روزها 22 بهمن نیست. به یاد داشته باشند که دست‌هایشان بیش از آنچه می‌پندارند به خون مردم این مملکت آغشته شده، و اگر ملت‌ها از ملت‌ها درس نمی‌گیرند، از تجربیات خودشان خیلی خوب درس خواهند گرفت. کاری نکنید که فردا در این مملکت پوست و گوشت و خون‌ و به ویژه کلة پوک‌تان به یک دم خر هم نیارزد.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

فیلترشکن‌های جدید9ژانویه2009

vyyf.com
www.eezz.info
www.webproxyaccess.cn
zysz.com
wfly.info
ivci.org
justavoid.net
www.martinprince.info
xteb.us
junk.name
www.iifm.info
www.sum41.biz
www.abuts.info
www.49a.info
www.dwap.info
browsehappy.info
noblockschool.info
yomj.com
www.penmax.info
www.fbpoint.info
www.groundskeeperwillie.info
www.jagio.com
hide.alaponbd.com
www.armyproxy.cn
proxhid.info
findstuff.asia
https://freesslproxy.com
easysurfnet.info
www.jimz.info
www.pdox.info
www.cury.info
www.proxhost.us
commence.info
www.stringed.info
musik.name
www.chineseproxy.cn
www.jumpinhere.info
www.comicbookguy.info
www.flatworm.info
bzzq.com
www.lennyleonard.info
pulas.net
surfnets.info
www.carbada.info
www.profiled.info
www.ipraider.com
www.noos.info
www.ownd.info
www.msnproxy.com
facebookproxies.info

افلاس و حماس!

می‌باید قبول کرد که پس از گذشت چند روز از حملات شدید نظامی بر علیه سازمان حماس، فروپاشاندن تشکیلات «آمریکائی ـ اسلامی» در مرزهای مصر امروز عملاً در رأس سیاست‌های دولت اسرائیل قرار گرفته. جالب است که تنها حامی این عملیات، در سطح رسانه‌ای دولت جرج بوش معرفی ‌شده. حال آنکه می‌دانیم لندن و واشنگتن از دیرباز حامیان سیاست‌ اسلامی کردن منطقه بوده‌اند. در این میان سفر سالتانف، فرستادة ویژة رئیس جمهور روسیه به منطقه نیز ظاهراً هیچ تغییری در مواضع اسرائیل ایجاد نکرده! اینهمه اگر هدف اصلی از سفر سالتانف را ایجاد «تغییرات» تحلیل کنیم! اینکه امروز تمامی شواهد دال بر این است که سفر نیکولا سرکوزی، رئیس جمهور فرانسه و پیش از او سفر «تونی‌بلر»، رئیس «گروه چهار» به اسرائیل نیز بی‌ثمر مانده، می‌باید قبول کرد که اطلاعات رسانه‌ای در مورد موضع‌گیری دولت‌های بزرگ، تا حد زیادی فقط نمایشی است. در شرایط فعلی منطقه چگونه می‌توان تصور کرد که هم سالتانف و هم تونی‌بلر و سرکوزی در اعمال سیاستی که همگی آن را «اعلام آتش بس فوری» عنوان می‌کنند، «شکست» بخورند؟ آنهم در منطقه‌ای که سرنوشت صدها هزار سرباز آمریکائی در دست هند، روسیه و چین گرفتار آمده؟ یا می‌باید قبول کرد که دولت اسرائیل طی چند روز گذشته، از قدرت‌های مافوق طبیعی برخوردار شده، و یا اینکه جرج بوش به یکباره تقویت شده، و آن جرج بوش یک ماه پیش نیست!

نهایت امر «قرائتی» که رسانه‌ها سعی در حقنه کردن آن در مورد حوادث نوار غزه به مخاطبان خود دارند در بطن تناقض فوق گرفتار می‌آید. دولت اسرائیل، در شرایط فعلی نمی‌تواند صرفاً با تکیه بر حمایت دولت واشنگتن، دولتی که فقط دو هفته از عمر سیاسی آن باقی مانده، هم خاکستر به صورت تونی‌بلر بپاشد، هم سالتانف را کنف کند، و هم به احتمال زیاد جواب سربالا به سرکوزی بدهد. حداقل یکی از اینان، اگر نگوئیم هر سه «دروغ» می‌گوید! برای بررسی احوالات این کشورها شاید احتیاج به نگرش گسترده‌تری در مورد استراتژی‌های منطقه‌ای داشته باشیم.

می‌دانیم که فرانسه در منطقة خاورمیانه در عمل تبدیل به سخنگو و آتش‌بیار معرکة انگلستان شده، به این ترتیب که ریزه‌ها و خرده‌های سفرة آنگلوساکسون‌ها را معمولاً به فرانسویان «تحویل» می‌دهند، تا به قول معروف پول و امکانات چپاول شده بین رفقا تقسیم شود. و در میانة این «جنگ» تشکیلاتی، حضور شخص سرکوزی در کشور اسرائیل فقط برای جمع‌آوری کاسه‌شکسته‌هائی است که فروپاشی حماس بر جای خواهد گذاشت. از طرف دیگر سالتانف، با تکیه بر ده‌ها تفنگچی روس که بر عرشة کشتی‌های جنگی هنوز هم در مناطق استراتژیک مدیترانه و در چند کیلومتری سواحل اسرائیل مانور می‌دهند می‌توانست، در صورت تمایل مسکو، یک آتش بس بر این «جنگ» تحمیل کند؛ اینکار صورت نگرفته. از طرف دیگر دولت بوش با تکیه بر کدام منبع قدرت جهانی و منطقه‌ای می‌تواند به خود اجازه دهد که در شرایط فعلی بر علیه تمامی قدرت‌ها قد علم کند؛ آمریکا اصولاً در ارتباط با مسائل جهانی چنین سیاست‌هائی نداشته.

ولی در تحلیل مسائل فعلی ناچاریم نگاهی به سیاست‌های احتمالاً جدید که از طرف واشنگتن در منطقه اعمال خواهد شد داشته باشیم. همانطور که پیشتر نیز گفته بودیم ورود اوباما به کاخ‌سفید همزمان با اعمال سیاست‌هائی نوین بر منطقة خاورمیانه خواهد بود، و جای تعجب ندارد اگر حزب دمکرات در چارچوب سیاست‌های متداول خود تلاش جهت بازگشت به مواضع اسلام‌پروری را در رأس سیاست‌های منطقه قرار دهد. مواضعی که تشکیلاتی از قماش حماس با تکیه بر آن طی سالیان دراز رشد و نمو کرده‌اند. دلیل وحشتی که پاریس، لندن و خصوصاً همکاران نزدیک انگلیس و حزب‌دمکرات در کشورهای منطقه به آن دچار شده‌اند همین تغییری است که سیاست‌های بزرگ جهانی سعی دارند با تکیه بر دو هفته‌ای که از عمر دولت بوش باقی مانده بر منطقه اعمال کنند. مسلماً انگلستان که فرستادة ویژه‌ای نیز به منطقه گسیل نداشته ـ تونی بلر را در حال حاضر نمی‌توان نمایندة دولت انگلستان به شمار آورد ـ در پشت درهای بسته «قبول» کرده که عمر حماس به آخر رسیده، و اینکه لندن دیگر نمی‌باید از این تشکیلات «دینی ـ فاشیستی» در آینده حمایت صورت دهد. سفر تونی بلر را می‌باید تلاشی مذبوحانه برای تغییر در همین استراتژی به شمار آورد، تلاشی که ظاهراً نتیجه‌ای نیز به بار نیاورده.

از قضای روزگار حضور سالتانف در چارچوب همین تحلیل کاملاً منطقی می‌شود. سالتانف که نمایندة ریاست جمهور روسیه است طی این دیدار، بر خلاف آنچه در بوق و کرنا گذاشته‌اند به هیچ عنوان نمی‌تواند خواستار ترک مخاصمه باشد. سالتانف به احتمال زیاد به اسرائیل اخطار داده که در مورد سرنوشت حماس و نابودی ارتباطات این تشکیلات با محافل آنگلوساکسون، تل‌آویو حق هیچگونه مماشات ندارد و نمی‌تواند در صدد تداوم مواضع گذشتة خود مبنی بر حمایت از «اسلام‌پروری» و جماعات «مسلمان‌نما» در منطقه باشد. و بی‌دلیل نیست که امروز «بی‌بی‌سی» در سایت خود تیتر می‌زند: «حماس در انزوا قرار گرفته است!» و در خبر دیگری از «جنگ» در منطقه می‌نویسد:

«خانم لیونی پس از مذاکره با نمایندگان اتحادیة اروپا آتش بس فوری را رد کرد و گفت هدف اسرائیل تغییر موازنه در منطقه است.»

اتفاقاً ما هم همین را می‌گوئیم، و فکر می‌کنیم که در دنبالة درگیری‌های اخیر، به احتمال زیاد موازنه در منطقه از پایه و به طور اساسی «تغییر» خواهد کرد. ولی در اینکه خانم لیونی خواهان چنین تغییراتی باشند، جای شک و شبهه باقی است. خانم لیونی و دیگر عمال دولت اسرائیل طی 30 سال گذشته با تمام قوا از برقراری آنچه «اسلام رادیکال» معرفی شده در بطن روابط منطقه‌ای حمایت به عمل آورده‌اند. و همانطور که نتایج در عمل نشان ‌داده، این نوع «اسلام» بیش از آنچه مشکلات ملت‌های مسلمان، خصوصاً فلسطینی‌ها را حل و فصل کند، عصای دست سیاستگذاران اسرائیل و غرب شده. دولت اسرائیل با تکیه بر تبلیغاتی که از این گروه‌ها و روابط و ایدئولوژی‌های غیرانسانی حاکم بر اینان در محافل غربی صورت گرفته، سرکوب گستردة توده‌های مردم را در این مناطق طی سه دهه کاملاً «توجیه» کرده.

بر پایة همین تبلیغات سراپا کذب، آنان که طی سه دهه در این منطقه سرکوب شده‌اند، نه زنان و مردان و کودکان و خلاصة امر «انسان‌ها»، که مشتی خشکه‌فکرهای مذهبی‌‌اند که می‌خواهند زنان را به اسارت چادر و حجاب در آورند، و قوانین متحجرانة قصاص و قرآن را نیز بر مردمان تحمیل کرده، بشریت را دویست‌سال به عقب بازگردانند. مطالبی که در عمل کاملاً صحت دارد، فقط این تبلیغات یک اصل اساسی را عمداً پنهان نگاه داشته، «اسلام رادیکال»‌ و ایدئولوژیک توسط غرب، و با استفاده از محافل وابسته به غرب و سرمایه‌های پایتخت‌های غربی بر ملت‌های منطقه حاکم شده! این همان پردة تزویر و دوروئی است که امروز می‌رود تا از هم دریده شود. واقعیت این است که غرب در شطرنج استراتژیک خود «مات» شده، و بالاجبار دست به خون دوستان و همپالکی‌های استراتژیک و منطقه‌ای خود می‌آلاید. نخست طالبان و القاعده، سپس دولت‌مداران اسلام پناه پاکستان، و اینک حماس و به احتمال زیاد در آینده‌ای نه چندان دور دیگر گروه‌ها و تشکیلات اسلامی!

دلیل فریادهای مقام معظم در تهران، و لبیک‌گوئی‌های رسانه‌های جمکران و دانشجونمایان و برقراری خیمه‌شب‌بازی کفن‌پوشان در فرودگاه و خیابان‌های تهران دقیقاً همین است. تشکیلات جمکران که به دست «توانای» یانکی‌ها در 22 بهمن در ایران تأسیس شد، از نظر استراتژیک سرنوشتی همانند حماس، جهاداسلامی و دیگر محافل «اسلام‌گرای» ساخته و پرداختة غرب خواهد داشت. و اگر امروز غرب بالاجبار دست به خون جگرگوشه‌هایش آلوده، دیری نخواهد پائید که نوبت به حضرت مقام معظم و تشکیلات مضحک جمکران‌سازی و جمکران‌بازی برسد. به هر تقدیر در مرزهای روسیه و در کشور ایران ایجاد بحران نظامی بسیار غیرمحتمل است، فروپاشی به صور دیگری پیش خواهد آمد. ولی این فروپاشی به هر صورت تحقق یابد، امروز سرنوشت محتوم جمکران شده، و مشکل می‌نماید که بتوان با هیاهو در فرودگاه مهرآباد و رژة کفن‌پوشان در برابر سفارت مصر، در چند و چون‌ آن اما و اگری آورد.

با این وجود بهتر است قبل از پایان بررسی مسائل استراتژیک منطقه نیم نگاهی نیز به وضعیت اوباما در فردای نابودی دستگاه حماس بیندازیم. اگر دکان حماس به طور کامل و در انتهای این عملیات «بسته» شود، پیامی جهانی و بسیار تند به مستأجر جدید کاخ‌سفید ارسال شده. پیام در این خلاصه خواهد شد که بازگشائی دکان لات‌بازی‌های «مسلمان‌نمائی»‌ از طرف واشنگتن دیگر توسط سیاست‌های بزرگ جهانی در منطقة خاورمیانه تحمل نخواهد شد. در واقع از ماه‌ها پیش نیز این «در» بر روی رئیس جمهور آیندة آمریکا بسته شده بود و دیدار نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا از دمشق، که در برخی محافل ینگه‌دنیائی «رسوائی» بی‌حد و حصر تلقی شد، از مدت‌ها پیش نشان می‌داد که طرف‌های صحبت در مورد خاورمیانه دیگر نمی‌تواند اوباش مسلمان‌نما باشند.

اینبار می‌باید دید که حکومت جمکران چگونه می‌خواهد روابط ظاهراً «برادرانه»، ولی در واقع بسیار خصمانه‌ای را که بین ایران و سوریه از هنگام کودتای 22 بهمن ایجاد شده مدیریت کند. اگر طرف صحبت غرب در منطقه تشکیلات و محافلی از قبیل حزب «سکولار» بعث سوریه باشد، قرار دادن دولت جمکران در طرف دیگر میز مذاکرات، بسیار مشکل به نظر می‌آید. خصوصاً که اینک آیندة سیاسی «جمهوریت» نیز در حکومت اسلامی کاملاً در ابهام قرار گرفته.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

فیلترشکن‌های جدید6ژانویه2009

mywebsearch.asia
forgetschool.info
gfxtalk.net
lfly.info
https://www.secure88.net
www.proxy110.info
surfquick.cn
ikww.com
www.surfstiekem.nl
www.anonymousplanet.com
www.lennyleonard.info
exitb.net
xteb.biz
www.proxyaccess.cn
wfly.info
browsehappy.info
www.sideshowbob.info
www.webproxyaccess.cn
server-dedicated.info
noobel.com
zfly.info
yzla.com
freetosite.info
moonhide.info
www.surfnu.info
unblocksite.cn
surfgate.cn
www.9ps.net
treefrog.info
justavoid.net
www.hs9.net
jfly.info
https://www.travelprox.com
www.ipraider.com
fdiz.com
musik.name
www.6h9.net
commence.info
facebookproxies.info
www.anonyms.org
rxpoy.info
xteb.us
www.collegepass.info
rfly.info
fastfacebook.info
pfly.info
www.feedburner.com/fb
www.sideshowlukeperry.info
isite.asia
www.drhibbert.info