انگولک‌چی در دام «کاملیا»!

کیهان ـ عراق قهرمان جام ملت‌هاي آسيا شد

انگولک‌چی ـ عربستان هم عوضش به ایران فحش می‌دهد!

کیهان ـ اخبار كوتاه از فوتبال

انگولک‌چی ـ بی‌آبروئی، رسوائی، ضایع‌شدن، …

کیهان ـ برترين «باستاني‌كاران» بسيج مشخص شدند

انگولک‌چی ـ برترین «شکنجه‌کاران» اوین را هم مشخص کنید!

کیهان ـ «خواندني» از ورزش ايران

انگولک‌چی ـ «ندیدنی‌ها» را بگو!


ادامه نوشته «انگولک‌چی در دام «کاملیا»!»

توده‌های «مقدس»!

کشتار وحشیانة زندانیان سیاسی در گرماگرم تابستان سال 67 رخ داد. بسیاری از اینان نوجوانانی بودند بی‌خبر از جنجال‌های دنیای سیاست، جوانانی که قربانی سیاستگذاری هولناک سرمایه‌داری جهانی در منطقة خاورمیانه می‌شدند! ولی همانطور که می‌توان حدس زد، در این دوره، «کشتار» زندانیان سیاسی فقط به «اوج» خود رسیده بود، چرا که پیشتر از این، در تابستان‌ها و زمستان‌های دیگر، کم نبودند جوانانی که به بهانه‌هائی واهی همه روزه، به صورت رسمی و یا غیررسمی، به زندان افتادند، شکنجه شدند، و یا سریعاً به قتل ‌رسیدند! بخوبی به یاد دارم روزهائی را که «سعادتی» در بند بود! او را به جرم «جاسوسی» دستگیر کردند! و متهم شده بود که در ارتباط با کارمندان «کا‌گ‌ب» قرار دارد! ولی برخی سر و صداها، سخن از آن به میان می‌آورد که وی در ارتباط با «کا‌گ‌ب» به فهرستی از کارمندان سازمان سیا دست یافته که در «شورای انقلاب»، و دستگاه خلافت «ضدامپریالیستی» امام‌دجالان حضور «فعال» دارند! بله، در اوج یک انقلاب به اصطلاح «ضدامپریالیستی»، و در هیاهوی کرکننده‌ای که گروه‌های «چپ‌نما» و به ظاهر سوسیالیست، در سطح جامعه به راه انداخته بودند، این فرد را نهایت امر، به همین «جرم» که در بالا آوردیم، ‌ آخرالامر در زندان اوین به قتل رساندند! کسی هم صدایش در نیامد! روزی که وی را دستگیر کردند، هیچکدام از گروه‌هائی که امروز مثل «نقل و نبات» فحش نثار حاج‌ روح‌الله می‌کنند، بنیاد رژیم آخوندی را به زیر سئوال نبرد و نگفت، «این دیگر چه نوع جرمی است؟» به صراحت بگوئیم، «سازش» با «ابلیس» اسلامی، از همان روزها در میان گروه‌های به ظاهر «ضدامپریالیست» آغاز شده بود! از نظر تشکیلات به اصطلاح «چپگرا»، مواضع قهقرائی و مضحک مشتی آخوندک و ملاجماعت، اصولاً قابل «طرح» نبود ـ حجاب زنان و مواضع این تشکیلات را فراموش نکرده‌ایم ـ مسئله اینجا بود که چگونه می‌توان بر قاطر چموشی که روح‌الله نام داشت، و با حمایت امپریالیسم آمریکا و شبکة ساواک زمام امور مملکت را یک شبه در دست گرفته بود، سوار شده، یال این جانور وحشی و متعفن را در چنگال «مقتدر» نیروهای ضدامپریالیستی قرار داد، و همانطور که کوری با خمرة شیره‌اش خواب و خیال می‌بیند، اینان نیز سوار بر این موجود وحشی که به دست پنتاگون و با همیاری ساواک بر ایران حاکم شده بود، و به اهداف «والای» سوسیالیستی خود دست یابند! بارها در همین وبلاگ گفته‌ایم، و یک بار دیگر هم تکرار می‌کنیم، «چپگرایان» در ایران، به دلایلی که از حوصلة این مقال بیرون است، از دورة کودتای رضامیرپنج، فقط نقش عصای دست راست‌افراطی را بازی کرده‌اند و بس! به طور مثال، در هنگام «بازداشت» سعادتی، کسی نپرسید در آن «خرتوخر» که سگ راه به صاحبش نمی‌برد، چه کسانی می‌توانند رابط‌ها با «کا‌گ‌ب» را دستگیر کنند؟ و چه کسانی می‌توانند پرونده‌های سری دست به دست کنند؟ ‌واقعیت این بود که علیرغم ژست‌های «انقلابی» حاج‌روح‌الله، قدرت واقعی در ایران، همانروز هم به دست ساواک بود.
ادامه نوشته «توده‌های «مقدس»!»

وام و شیره!

چند سال پیش از اوج‌گیری بحران سیاسی‌ای که نهایت امر به غائلة 22 بهمن انجامید، دولت هویدا، چندین طرح جهت تأمین مسکن «کارمندان»‌ دولت آماده کرده بود؛ بانک‌هائی قرار بود که با حمایت و سرمایه‌گذاری دولت به همة کارمندان، اعم از فرهنگی، نظامی، دیوانی و غیره وام مسکن بدهند. این بانک‌های رنگ و وارنگ، یکی پس از دیگری «افتتاح» می‌شدند! بعضی‌ها زمین و تسهیلات هم فراهم می‌آورند، «شعار» این بود که، مردم باید «صاحب‌خانه» شوند! در ایران زمین، «صاحب‌خانه»، از آن واژه‌هاست که فی‌الفور «اعجاز» می‌کند؛ همه مجذوب این واژه‌اند، چرا که بازتابی است از رسم و رسوم «چاردیواری، اختیاری» و نشانگر نوعی «استقلال» است. و می‌دانیم در مملکتی که اصولاً‌ «استقلال» در هر زاویه‌ای حکم کیمیا دارد، همین «صاحب‌خانه‌» شدن می‌تواند، تمامی نیازهای عاطفی، روانی و اجتماعی جماعت «شهرنشین» نوین را به خودی خود، بر طرف کند! اعجاز این واژه تا به آنجا می‌رسد که اصولاً الزامی هم ندارد، کسی در عمل «صاحب‌خانه» شود؛ هم اینکه می‌گویند «قرار است»، تو گوئی بعضی‌ از «نامزدهای» خوشبخت همای سعادت را بر سرشان نشسته می‌بینند! و ملت بر همین اساس و پایه حرکت می‌کرد، و بر این «قول» بود که، «خانه را بساز و بر بیگانه بتاز!» ولی در این مسئله، کمی «تعجیل» شد، و زمانی که شیعیان آن سوی مرزها، از نجف، کربلا، پاریس، لندن و نیویورک از راه رسیدند، آیت‌اللهی بود «خسروشاهی» نام، که شبانگاه در تلویزیون، و در فردای 22 بهمن، به همة ملت ایران «نوید» داد که «یک‌شبه» همة مستضعفین را صاحب‌خانه می‌کند!‌ و الحق، دروغ‌ هم نگفت!
ادامه نوشته «وام و شیره!»

«زاغه» و نارون!

امروز از سر تصادف چشمم به یک سرمقالة «زیبا» و «شکیل» افتاد که در روزنامة «شرق» به زیور طبع آراسته شده بود! نویسندة «محترم» این مقاله نیز شخصی است که حداقل آندسته از مردم ایران، که با مسائل سیاسی و موش‌دوانی‌‌ها و حق‌وحساب‌گرفتن‌های «ماورای‌بحاری» آشنائی‌هائی دارند، با نام مبارک‌شان غریبه نیستند: حضرت «مش وجاهت‌» عباس عبدی! همانطور که به یاد داریم، سال‌ها پیش، در روزگارانی که حاج‌روح‌الله مشغول «مبارزه» برای سربلندی و سعادت ملت ایران بود، «مش وجاهت» خودمان به همراه چند تن از «برادران‌شان»، در یک روز پائیزی از دیوار سفارت آمریکا رفتند بالا! یعنی به همین سادگی «هوس» کرده‌ بودند، همانطور که شب‌ها در زاغه‌نشین‌شان از دیوار «سکینه‌سلطان»، همسایه آنطرف «جاده خاکی» بالا می‌رفتند، تا سیخ و سنبه‌اش را بدزدند و با هم در کوچه‌های خاک‌گرفتة نازی‌آباد «شمشیربازی» کنند، یک روز هم از دیوار سفارت آمریکا بروند بالا! چه اشکالی دارد، بچه «دلش» خواست! البته اگر به ایشان «زاغه‌نشین» گفتیم به هیچ عنوان قصد بی‌احترامی نداشتیم؛ این لغت مثل گنجشکی «وحشی»، پرپرزنان از آسمان به دامان بنده نشست، و به احترام «فرهنگ سروری» که زاغه را گیاهی بسیار بدبو و متعفن تعریف کرده، من نیز آناً با دیدن رخسار ایشان به یاد همان «زاغه» افتادم و به یاد شعری که در این باره یکی از شعرای ایران زمین سده‌ها پیش سروده:

من یکی زاغه بدم خشک و به فرغانه شدم
مورد گشتم تر و شد قامت چون نارونا
ادامه نوشته ««زاغه» و نارون!»

مذاکرات بغداد، محاکمات تهران!

دور دوم «مذاکرات» دولت ایالات متحد با حکومت اسلامی در بغداد آغاز شده! ولی همزمان با این «مذاکرات»، شاهد مسائل دیگری هم هستیم، چرا که این «مذاکرات» در شرایطی صورت می‌گیرد که چند روز پیش، 16 نفر در ایران، عملاً بدون استفاده از حق وکیل، بدون «حضور» در دادگاه، و بدون بهره‌مندی از امکانات دفاع حقوقی، در شوفاژخانة زندان اوین، به دار آویخته شده‌اند! و در برنامة «شو» تلویزیونی همین حکومت اسلامی، سه تن از افرادی که «مأموران» آمریکا معرفی می‌شوند، به همکاری با دولت آمریکا جهت سرنگونی حکومت‌اسلامی گویا «اعترافاتی» هم ‌کرده‌اند، و بار دیگر شاهدیم که گروه‌های مبارزه با «بدحجابی» تهاجم به زنان و دختران در خیابان‌های شهرهای بزرگ را آغاز نموده‌اند. در تمامی این صحنة «مهوع»‌ که به صراحت فقط نام حکومت اسلامی می‌توان بر آن نهاد، یک سئوال هنوز بی‌جواب مانده، نقش آمریکا و آمریکائی جماعت در این میانه چیست؟ چگونه یک حکومت به اصطلاح «دمکراتیک» و آزادیخواه که بر اساس ادعای خود، چندین هزار نظامی‌اش را در راه «استقرار دمکراسی» در عراق به کشتن داده، به خود اجازه می‌دهد، با حکومت اسلامی بر سر حفظ امنیت شهروندان عراقی بر سر یک میز «مذاکره» کند؟ حکومت ایران در عمل، «امنیت» شهروندان ایرانی را آنچنان که در بالا توضیح دادیم، به «دلایلی» ساختگی و «جعلی»، همه روزه در سطح کشور به خطر می‌اندازد، از چه رو، و بر چه اساسی می‌باید، این حکومت «آشوب‌طلب» و «جنایتکار» طرف صحبت گاوچران‌های آمریکائی در بغداد، آنهم جهت حفظ امنیت مردم عراق باشد؟ آیا اینهمه، به صراحت نشان نمی‌دهد که، حکومت اسلامی خود دست نشاندة همین گاوچران‌هاست؟ در غیر اینصورت شاید سفیر آمریکا در بغداد بجای دیده‌بوسی با همتای «آخوندک» و ایرانی‌نمای خود می‌باید از ایشان می‌پرسید، «شما که در مملکت، خود را هزار سوراخ قائم می‌کنید تا به دست مردم نیفتید، چه امنیتی می‌خواهید برای عراقی‌ها سوغات بیاورید؟»
ادامه نوشته «مذاکرات بغداد، محاکمات تهران!»

آتاتورک در «دوزخ»!

ترکیه روی کاغذ و بر اساس ارقام، به همان سمت و جهتی چرخید که «عوام‌الناس» می‌خواستند: حکومت اسلامی! شاید پس از تجربة هولناک شیعیان «حزب‌‌الله» در ایران، طالبان سنی‌مسلک در افغانستان، و آنچه امروز در عراق می‌گذرد، برخی صاحب‌نظران «انتظارات» دیگری داشتند؛ انتظاراتی دیگر، از یک «دمکراسی» سرنیزه‌ای، و از یک «کمالیسم» نیمه ‌فرنگی، که یکصدسال بر ملتی رانده‌ شد، و برخی اطمینان داشتند که جواب ملت ترک در تضاد خواهد افتاد با آنچه، پاسخ ملت ایران بود، به «میرپنج‌ایسم» و «آریامهریسم». ولی همه دیدیم، آنزمان که سازماندهی‌های سیاسی لازم در یک کشور غایب‌های اصلی‌اند ـ نمونة کشورهای مسلمان امروز یکی از گویاترین آن‌هاست ـ «خلق‌الله» نه به تجربیات تاریخی کشورهای همسایه نگاه خواهد کرد، و نه قادر خواهد بود تحلیلی فراگیر از مسائل کشور خود ارائه دهد؛ این همان «برج عاجی» است که در بطن آن، طی دهة 1930، سرمایه‌داری فروافتاده در دامان «بحران»، فاشیسم و پوپولیسم را در اروپا بر مسند قدرت نشاند: «حق» با توده‌هاست!
ادامه نوشته «آتاتورک در «دوزخ»!»

«حقوق» و بادمجان!

  امروز شاهدیم که «مشارکتی‌ها»، در برخورد با «نمایشات» اعترافات تلویزیونی «جاسوسان» بر آنتن‌های جام جمکران، سر و صدای‌شان در آمده!‌ عجیب است که این به اصطلاح «اعتراضات» درست در همان مجرائی به جریان افتاد که پیشتر حدس می‌زدیم: اعطای مقام و منزلت به کسانی که همکاری‌های‌شان با دولت‌های خارجی محرز است، و در این مورد بخصوص چیزی هم از «شخصیت‌های» همین حاکمیت کم ندارند! جناب الهام، سخنگوی دولت «مهرورزی» هم، که اینبار بجای همسرشان ایفای نقش کرده‌اند، از سوی دیگر فریاد برآورده‌اند که:

«قصد دارند این گونه شایع کنند که دستگاه‌های امنیتی ما به حقوق افراد و متهمان تجاوز و آن‌ها را شکنجه می‌‌کنند»
ادامه نوشته ««حقوق» و بادمجان!»

اعترافات «چوبین»!

در حکایات آمده که قلندری وارد شهر شده بود و به جماعت می‌گفت که، با یک ضربة آلت‌اش تکه چوبی را به دو نیم کرده! ظریفی از آنجا می‌گذشت،‌ به خنده گفت، «یا کیرش چوبی است، یا چوبش کیری!» در این چند روزه مسائلی پیش آمده که در کمال تعجب این حکایت نه چندان «عالمانه و مؤدبانه»‌ را تا بیخ به قلب «سیاست» حکومت اسلامی چپانده است! بله، همانطور که می‌توانید حدس بزنید مسئلة همان «اعترافات» کذا است که جدیداً مثل بربری‌های سابق که از تنور در می‌آوردند، خیلی هم «داغ» شده. در عمل، از چهار «متهم» براندازی «نرم»، دو تن به همراه جهانبگلو ـ که در حکومت اسلامی دیگر گویا پای ثابت هر گونه «اعترافی» است ـ تاکنون پای به میدان نمایشات تلویزیونی «امام زمان» گذاشته‌اند: هاله اسفندیاری و تاجبخش!
ادامه نوشته «اعترافات «چوبین»!»

انگولک به بازتاب!

بازتاب ـ قطع اميد پزشكان از بهبود حال آيت‌الله مشكيني
انگولک‌چی ـ وقتی غلمان‌ها پرواز می‌کنند!

بازتاب ـ شكست از اشباح!
انگولک‌چی ـ و پیروزی بر مردم!

بازتاب ـ واكنش صريح جواد لاريجاني به ولايتي
انگولک‌چی ـ بوشو! بوشو! تو رو نخوام!

بازتاب ـ احمدي‌نژاد نگراني شيعيان جهان را به بشار «گوش‌زد» كند
انگلولک‌چی ـ چه جوری برسد به گوشش؟

بازتاب ـ اسرائيل به دنبال آغاز مذاکره صلح با سوريه
انگولک‌چی ـ مثل احمدی‌نژاد به «گوشش» بزنه!

بازتاب ـ جمهوري اسلامي به كجا رسيده است؟
انگولک‌چی ـ بگو از کجا شروع کرد؟

بازتاب ـ برخي نمايندگان براي گوجه سالادشان، عوامفريبي مي‌كنند
انگولک‌چی ـ می‌فرمائید، سالاد بدون گوجه بخورند؟!

بازتاب ـ «شهادت» شيراک در دادگاه رسوائي مالی پاريس
انگولک‌چی ـ منافقین کارشان خیلی بالا گرفته!‌

بازتاب ـ مشکل آمريکا در عراق «اطلاعات» و «امنيت» است
انگولک‌چی ـ مشکل ما هم در ایران «کیهان» و «عدم‌امنیت» است!

بازتاب ـ نياز به «تدبير» براي حل مشکل «بنزين»
انگولک‌چی ـ و نیاز به «عقل» برای حل مشکل «تدبیر»!

بازتاب ـ «تدبير» جديد هما براي «تاخير» و «ابطال» پروازها
انگولک‌چی ـ «ابطال» به «تأخیر» می‌افتد، و «تدیبر» هم به «ابطال»!

بازتاب ـ تاريخ، ساده‌انديشاني را كه دشمن را دست‌كم مي‌گيرند، نخواهد بخشيد
انگولک‌چی ـ و ساده‌اندیشانی را که مردم را دست‌کم می‌گیرند، حتماً می‌بخشد!

بازتاب ـ «تشابهات» و «تمايزات» امام خميني و ملاصدرا
انگولک‌چی ـ از «تشابهات» بگوئید!

بازتاب ـ وزيدن رايحه خوش در دانشگاه!
انگولک‌چی ـ باز لوبیا چیتی دادید به دانشجویان خط امام!

بازتاب ـ دولت نهم در مقايسه با دولت‌هاي گذشته
انگولک‌چی ـ راستش فرقی ندارن، «یه پخ‌ان»!

بازتاب ـ صفار: من از مريدان آقای احمدی‌نژادم
انگولک‌چی ـ طفل معصوم!

بازتاب ـ وزير ارشاد: کودتای خزنده را من نگفتم
انگولک‌چی ـ ولی شما کردید!

بازتاب ـ دايي 90 دقيقه برای ماندلا «بازی» کرد!
انگولک‌چی ـ با توپ یا بدون توپ؟

بازتاب ـ نيم ميليون نامه الكترونيكي براي امام رضا
انگولک‌چی ـ با چند حبه انگور می‌توانستید «فیلترش» کنید!

بازتاب ـ احمدي نژاد: ايران و سوريه در جبهه متحد ايستاده‌اند
انگولک‌چی ـ بفرمائید، سر پا خوب نیست!

توطئه و نظریه!

یکی از ویژگی‌های اساسی در «علم سیاست»، پیچیدگی‌های بطنی آن است. به عبارت ساده‌تر، سیاست‌های جاری را نمی‌توان با تکیه بر مدارک و اسناد، به صورت یک پدیدة اجتماعی، فلسفی، و حتی علمی مورد بحث قرار داد. سیاست‌های جاری در یک کشور و یک منطقه را، به دلیل آنکه بازتابی از منافع کلان‌اقتصادی در محافل حاکم‌اند، و این محافل نیز خود می‌باید جوابگوی منافع محافل دیگری باشند، نمی‌توان همچون یک پدیدة علمی در انتزاعی از واقعیات «متغیر» مورد بحث و گفتگو قرار داد. علیرغم پیشرفت‌های بسیار وسیعی که طی سال‌های اخیر در زمینة علوم اجتماعی صورت گرفته، «علم سیاست» به هیچ عنوان از این پیشرفت‌ها ثمره و بهره‌ای نداشته است. برخی پای فراتر گزارده، «علم سیاست» را اصولاً از «علوم اجتماعی» جدا می‌کنند؛ بر اساس این برخورد، آنچه در مدارس می‌تواند نهایت امر «تدریس» ‌شود، نه «علم سیاست» که صرفاً شناختی از «بنیادهای» رسمی حکومت‌هاست. بنیادهائی که در کشورهای مختلف جهان، مسلماً همچون دیگر پدیده‌های اجتماعی، هر یک از تاریخچه‌ای برخورداراند، و عملکردهای آنان را می‌توان به نوعی «جمع‌بندی» کرد. هر چند که در این راستا نیز آنجا که به عملکرد همین بنیادها در برابر تحولات سیاسی ویژه‌ای برخورد می‌کنیم، مسئلة اساسی و جاودان علم تاریخ، به شیوة دیگری خود را بر ما تحمیل خواهد کرد؛ و سئوال اساسی اینجا نیز آزار دهنده خواهد شد: اصولاً تاریخ را چه کسانی و در راستای چه منافعی نوشته‌اند؟
ادامه نوشته «توطئه و نظریه!»