صیانت یا خیانت؟

علی خامنه‌ای، رهبر حکومت اسلامی امروز در سخنرانی‌ خود در جمع گروهی از معلمین و پرستاران، به کسانیکه به آنچه وی «سلامت» انتخابات خوانده انتقاداتی وارد می‌کنند به شدت حمله کرد. به گفتة رهبر جمکران کسانیکه سلامت انتخابات را به زیر سئوال می‌برند «حرف دشمن را می‌زنند»! لازم به یادآوری است که دو تن از نامزدهای گروه به اصطلاح «اصلاح‌طلب»، میرحسین موسوی و کروبی دست به تشکیل کمیته‌ای جهت صیانت از آراء زده‌اند. و این کمیته نیز به سرعت از طرف شورای نگهبان غیرقانونی اعلام شده است!‌ اینکه علی خامنه‌ای به خود اجازه می‌دهد، افرادی را متهم به سخنگوئی «دشمنان انقلاب» کند، که از شخص وی به روح‌الله خمینی نزدیک‌تر بوده‌اند، و در دورة حیات «رهبر اول» حکومت اسلامی از نزدیکان وی به شمار می‌رفته‌اند، فقط نشان از وحشتی دارد که بر رأس هرم قدرت در حکومت اسلامی حاکم شده.

نخست می‌باید از «رهبر» اوباش‌الله پرسید، اگر همچنانکه وزیر «همه‌فن‌حریف» کشور در کابینة احمدی‌نژاد اذعان دارد، امکان تقلب در این «انتخابات» اصلاً وجود نخواهد داشت، چرا شما بجای چنگ و دندان نشان دادن به «برادران دینی»، از تشکیل کمیتة صیانت از آراء استقبال نمی‌کنید؟ مگر اصل اساسی صیانت از آراء مردم نیست؟ در ثانی، آقای خامنه‌ای به صراحت می‌دانند که در این به اصطلاح «انتخابات»، مردم حرفی برای گفتن نخواهند داشت. خلاصه می‌گوئیم، آبی برای ملت گرم نخواهد شد. ما ملت طی سی‌سال گذشته از این نمایشات «دمکراسی دینی» کم ندیده‌ایم و نتیجة ملموس آن برای ما فقط گسترش هر چه بیشتر سرکوب‌ها، چپاول‌ها و فقر روزافزون بوده. حال می‌باید پرسید، چه شده که در رأس حکومت دست‌نشاندة آخوندی، اوباش اینچنین به جان یکدیگر افتاده‌اند؟

نخست می‌باید گفت، تا آنجا که به «احترام به آراء» مربوط می‌شود، آقای خامنه‌ای خودشان از جملة «محترمین‌» عمده هستند! مگر هم‌ایشان نبودند که دو بار، و هر بار با 99 درصد آراء از صندوق‌های مار‌گیری جمکران به مقام ریاست جمهوری «انتخاب» شدند؟ آنهم در شرایطی که مردم ایران سایة ایشان و دوستان‌شان را با تیر می‌زدند. این فرد متقلب و خودفروخته‌ که امروز با این وقاحت از «سلامت» انتخابات در جمکران نیز سخن به میان می‌آورد، مسلماً فراموش نکرده که آراء ریاست جمهوری، و تأئید «حکم رهبری» وی از کدام سوراخ به حساب‌‌اش ریخته شده. بله ما مطمئن‌ایم که خامنه‌ای بخوبی می‌داند 99 درصد آراء در انتخابات ریاست جمهوری از کدام فاضل‌آب بیرون می‌آمد و از طریق کدام کانال‌ها و محافل استعماری در صندوق‌های متعفن رأی‌گیری جمکران به نام وی خوانده می‌شد. تعجب ما اینجاست که وقاحت این سر آخوند تیغ‌کش دیگر از حد فراتر رفته. با این وجود از این حکومت نمی‌باید بیش از این‌ها انتظار داشت؛ آن‌ها که روز 22 بهمن برای برقراری حکومت اسلامی کودتای نظامیان آمریکائی و ساواک آریامهری را با جان و دل پذیرا شدند، بعدها نیز می‌بایست در مسیری پای می‌گذاشتند که همان «قدرت‌سازان» برای‌شان ترسیم کرده بودند، که از قدیم گفته‌اند:

خشت اول چون نهد معمار کج
تا ثریا می‌رود دیوار کج!

البته اربابان آمریکائی حکومت اسلامی راه‌بندهای مشخصی جهت کنترل نتایج همین به اصطلاح «انتخابات» نیز برای خود پیش‌بینی کرده‌اند. نخست مسئلة تأئید صلاحیت «نامزد» انتخابات از جانب شورای نگهبان مطرح می‌شود. می‌دانیم که این به اصطلاح «شورا» و شخص «مقام‌معظم» در یک دور باطل حقوقی دست و پا می‌زنند. به عبارت ساده‌تر، رهبر اعضاء شورا را منصوب می‌کند، شورا هم انتخابات مجلس خبرگان را کنترل می‌کند، مجلسی که می‌باید «رهبر» را برگزیند! این «دورحقوقی» احمقانه یکی از مفتضح‌ترین شاهکارهائی است که حقوقدانان حکومت اسلامی از جمله صدر حاج ‌سیدجوادی به جامعة بشری تقدیم کرده‌اند. به هر تقدیر در چنین «ملغمه‌ای» مشکل می‌توان کسی را بدون تأئید مستقیم شخص خامنه‌ای حتی به مرحلة نامزدی در این «انتخابات» مسخره رساند!

از طرف دیگر، زمانیکه به اصطلاح «آراء ملت» به صندوق‌ها ریخته می‌شود، ریش و قیچی باز هم در دست نمایندگان همین شورای نگهبان و اوباشی خواهد بود که توسط وزارت کشور، سپاه و بسیج تحت عنوان «ناظر» بر صندوق‌ها در انتخابات حرف آخر را می‌زنند. خلاصه آنچه در صندوق ریخته شده، و در اغلب موارد آنچه «ریخته ‌نشده» می‌باید از طرف کسانی مورد «تأئید» قرار گیرد که اعمال و کردارشان طی سی‌سال اخیر ثابت کرده‌ که خود را برای چندرغاز سر گذر می‌فروشند. مشتی اوباش، حق‌حساب‌بگیر، جیب‌بر، لات و لوطی محل، باج‌گیر و قاپ‌انداز، «ناظران» حکومت اسلامی بر صندوق‌ها هستند! این صندوق‌ها در چنین شرایطی «مهر و موم» می‌شود، و معلوم نیست که محتوای آن، هر چه هست کی و چگونه قرائت خواهد شد!

چرا که داستان «قرائت آراء»، حکایت شیرین و کاملاً جداگانه‌ای است. معمولاً صندوق‌هائی که توسط «اوباش» مهروموم می‌شود، همان صندوق‌ها نیست که بعدها آراء درون‌شان را مشتی کارمند دون‌پایه، شمارش خواهند کرد. می‌دانیم که یکی از رموز ترقی و پیشرفت «دمکراسی پارلمانی» در ایران، رسم مرضیة «نگارش» آراء و پرکردن صندوق‌ها پیش از روز انتخابات است! در این روند بسیار دینی و رایج، صندوق‌ها را با آرای نامزدهائی مشخص پیش از روز انتخابات پر می‌کنند. سپس صندوق‌های مهروموم شده در حوزه‌ها سر به نیست می‌شود، و روز شمارش آراء «صندوق‌های مهر و موم» شده‌ای را می‌گشایند، که قبلاً با نام‌های مشخص پر کرده‌اند! کارمندان بیچارة وزارت کشور نیز در هر صندوق همان آرائی را خواهند دید که پیش از انتخابات صندوق‌ها با آن پر شده!‌ این روند «مصلحت‌آمیز» آنقدر در حکومت آریامهری ریشه گرفته بود که حتی برای صرفه‌جوئی در وقت از کاغذ «کاربن»‌ برای کپی زدن نام نامزدها استفاده می‌شد! و در کمال تأسف پس از کودتای 22 بهمن این روند در ایران نه تنها مرسوم باقی مانده که گسترش نیز یافته.

با این وجود، علیرغم اطلاع تمامی نامزدهای ریاست جمهوری جمکران از روندهائی که در بالا به آن اشاره شد، یادمان نرفته که در همین «انتخابات» اخیر، شخص کروبی به دلیل آنچه تقلب گسترده در این انتخابات می‌خواند، دست به نامه‌نگاری و شکایت رسمی از وزارت کشور و بسیج و … زد!‌ شکایاتی که عملاً با دخالت شخص خامنه‌ای و «وق‌وق حکومتی» مقام معظم که به آن «حکم حکومتی» هم می‌گویند، به دست فراموشی سپرده شد. حال با چنین «پیشینه‌ای»، می‌باید دید که اولاً ادعای «صیانت از آراء» که کروبی و موسوی به آن دامن می‌زنند چه صیغه‌ای است؟ و چرا بعضی نامزدها با علم به اینکه این «انتخابات» از آغاز تا پایان فقط یک شبیه‌سازی گسترده است، سعی دارند با تشکیل کمیته‌هائی در برابر این «تقلب‌های» فرضی قد علم کنند! به هر تقدیر ادعای علی خامنه‌ای در اینکه در این «انتخابات» از آراء مردم صیانت خواهد شد، کلاهی است که برای کلة کچل وی بیش از اندازه گشاد می‌نماید.

حال که ابعاد گستردة «حسن نیت» مقامات جمکران را از نزدیک ملاحظه کردیم، بهتر است نگاهی به ریشه‌های این حکومت شترگاوپلنگ نیز داشته باشیم. این حکومت از نخستین روزهای شکل‌گیری خود را در تضادی بنیادین با افکار عمومی و ملت ایران قرار داده. دلیل نیز روشن بود، برنامة اصلی فراهم آوردن پشت جبهة جنگ افغانستان بوده، و اسلام و اسلام‌بازی نیز بهانه‌ای جهت سرکوب فراگیر ملت! بی‌دلیل نیست که این به اصطلاح «اسلام» در هیچ زمینه‌ای گامی مثبت برای حل و فصل مسائل کشور برنداشته. با این وجود، روند حضور حکومت دست‌نشاندة اسلامی با پدیده‌ای به نام انتخابات عجین شده است! و طی یک پروسة گسترده، این حکومت که اصولاً کاری با افکارعمومی ندارد، خود را به دلائلی مجبور می‌بیند که مرتباً نمایشاتی تحت عنوان «انتخابات» به راه بیاندازد.

برنامة گستردة «انتخابات» در این حکومت بیشتر یک ویترین نفرت‌انگیز جهت توجیه موجودیت حاکمیتی است که از روز نخست برای سرکوب و چپاول ملت ایران برقرار شده. اربابان آمریکائی این حکومت نیازمند برگزاری «انتخابات» هستند تا به جهانیان «ثابت» کنند که این تشکیلات مفتضح و ضدبشری فاصلة چندانی با اعتقادات مردم و افکارعمومی در ایران ندارد! این دروغ بزرگ و وقیحانه در شرایطی به خورد جهانیان داده می‌شود که میلیون‌ها ایرانی از کشور فرار کرده و یا با دستمایه‌هائی بسیار اندک کشور را به قصد دیگر مناطق جهان ترک نموده‌اند. آنچه در ایران می‌گذرد درست مثل این است که فردا مشتی نژادپرست را در کاخ‌سفید به قدرت برسانند، و جهت اجراء احکام نژادپرستانه دست به انتخابات نمایشی هم بزنند، تا به افکار عمومی در جهان «ثابت» کنند که مردم آمریکا طرفدار همین نژادپرستان‌اند. این همان پروسه‌ای است که توسط اوباش وابسته به آمریکا اینک سه دهه است در کشور ایران به راه افتاده. پروسه‌ای که بر اساس آن یک نظریة کاملاً ساختگی تبدیل به یک جریان واقعی سیاسی در کشور می‌شود.

ملت ایران نمی‌باید خود را در حد یک بازیگر در میدان کارگزاران استعمار به خفت بکشاند، در چنین میانه‌ای ملت فقط «بازی» خواهد خورد. این حکومت که بر پایة نیازهای استراتژیک، نفتی و نظامی ایالات متحد بر کشورمان حاکم شده نمایندة ملت ایران نبوده، نیست و نخواهد بود! این اصل کلی را نمی‌باید هیچگاه فراموش کرد. کمیته‌های به اصطلاح «صیانت از آراء» که امروز توسط اوباشی از قبیل میرحسین موسوی و کروبی افتتاح می‌شود، به همان اندازه مسخره است که «غرش‌های» احمقانة مقام معظم و ادعای وی در بارة صیانت از آراء مردم در کشور! آقای میرحسین موسوی زمانیکه نخست وزیر حضرت امام‌شان بودند خودشان در چارچوب همان روندی که پیشتر تشریح کردیم، دوبار علی خامنه‌ای را با 99 درصد آراء از صندوق‌ها به نام رئیس جمهور بیرون کشیده‌اند، حداقل ایشان خیلی خوب می‌دانند که «انتخابات» در این حکومت چه معنائی دارد!

تنها جواب مناسبی که ملت ایران می‌تواند به فغان و فریاد محافل استعماری بدهد، عدم شرکت در نمایش مهوع «انتخابات» جمکران است. اگر این حکومت به افکار عمومی احترام می‌گذارد می‌باید نخست زمینة تبادل آراء و افکار، یعنی آزادی مطبوعات، آزادی تشکل‌های سیاسی، آزادی فضای مجازی، و … را تأمین کند. در شرایطی که کشور را در خفقان سیاسی قرار داده‌اند، انتخابات همان است که آمریکائی‌ها می‌خواهند؛ معرفی ملت ایران در مقام پادو و دوستدار آخوند و پاسدار! آنان که، چه در خارج از مرزها و چه در درون کشور، خود را سخنگویان این «انتخابات» معرفی می‌کنند، مشتی خودفروخته‌ بیش نیستند. این افراد به صراحت می‌دانند که چه بلائی بر سر مردم می‌آورند، ولی چه کنند که «مأمورند و معذور»!

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید30آوریل2009

www.surfproxy5.info
www.yaoi.info
www.ggyi.com
yporx.info
wobti.com
3fu.info
hit5.info
www.c-h-o-c-o-l-a-t-e.info
www.vhqz.com
www.surfproxy13.info
www.surfproxy8.info
9mx.info
smithbux.info
proxywheep.info
www.marketa.info
surfing2009.info
slipar.com
vadik.us
proxywomen.info
www.improvised.info
eados.com
0hd.info
www.unsuccessful.biz
www.europecuil.com
3hd.info
hit12.info
www.surfproxy4.info
ipaddrhider.info
iphid3.info
7mx.info
www.hidemee.net
www.medecines.info
www.1stunblocker.com
proflying.info
www.reliableinfo.info
internettoy.info
www.idhide.info
iglype.info
ihideyour.info
safe4proxy.info
ipassfilters.info
saltproxy.info
9hd.info
8hd.info
www.surfproxy6.info
www.surfproxy9.info
infohider.info
eblock.info
www.surfproxy14.info
hideyourface.info

فرمان «بریده»!

تبلیغات رسانه‌ای در کشورهای اروپای غربی که طی سخنرانی‌ محمود احمدی‌نژاد در نشست «دوربان 2» در هاله‌ای از بهت «ساختگی» فرو افتاده بود به تدریج و بهتر بگوئیم بالاجبار شفاف می‌شود. چرا که، اگر افکار عمومی در اروپای غربی نیز همچون دیگر مناطق جهان فریب می‌خورد، «ابزار» این فریب در حد دیگر مناطق به سادگی در دسترس دولت‌ها و حاکمیت‌ها قرار نمی‌گیرد. افکار عمومی در اروپای غربی، در مقام مرکزیت تاریخی «دمکراسی پارلمانی»، طی سالیان دراز از فراز و نشیب‌های سیاسی‌ای عبور کرده که انواع آمریکائی و آسیائی هنوز آنرا نشناخته‌اند. در نتیجه دست احمدی‌نژاد علیرغم تمامی صحنه‌سازی‌هائی که غرب نیز در آن سهیم بود، به تدریج رو می‌شود و رسانه‌ها صریحاً سخن از موضع‌گیری‌های «انتخاباتی» رئیس جمهور جمکران در نشست ژنو به میان می‌آورند.

بر اساس این «تحلیل‌ها» که با دیرکردی نسبتاً طولانی ارائه می‌شود، آقای احمدی‌نژاد در واقع خواستار ایجاد «شور و هیجان» در داخل کشور بوده و از این مفر قصد آن داشته که شکست‌های اقتصادی دورة «مهرورزی» را تحت تأثیر «شجاعت‌های» فرضی ریاست جمهور به رده‌ها و لایه‌هائی تحتانی براند و از شور و هیجانی که «استقلال» ایشان در برابر سازمان ملل متحد در قلب خلق‌الله ایجاد خواهد کرد بهره‌برداری انتخاباتی بفرمایند! البته می‌دانیم که موضوع «شکست‌های اقتصادی» دولت مهرورزی مطلب جالب توجهی است. هر چند ما را مجبور خواهد کرد که پای در بحث اقتصاد ایران نیز بگذاریم. در کمال تأسف اقتصاد کشور ایران، در هر حال با مسئلة صدور نفت خام ارتباطی تنگاتنگ برقرار کرده. نفتی که توسط غربی‌ها استخراج می‌شود، توسط آنان ابتیاع شده به بازارهای مصرف منتقل می‌شود، و نهایت امر در چرخة اقتصاد غرب «معنا و مفهوم» اقتصادی و مالی به خود می‌گیرد. خلاصه بگوئیم، «نفت» برای ملت ایران، اگر خریدار غربی وجود نداشته باشد، پشیزی ارزش ندارد!‌ ما ملت نه می‌توانیم نفت را بخوریم و نه می‌توانیم بپوشیم! و طی قرن معاصر حکومت‌های پی‌درپی هیچکدام جهت ایجاد نقش مستقلی برای کشور ایران در زمینة اقتصاد نفت، حتی در حد یک موضع‌گیری اقتصاد داخلی، دست به هیچ عملی نزده‌اند. و ما این «بی‌عملی» را در بحثی استراتژیک مهم‌ترین نشانة وابستگی و دست‌نشاندگی حاکمیت‌های کشور طی 80 سال اخیر می‌دانیم.

و در چنین «اقتصادی» هیچ جای تعجب نخواهد داشت که افزایش بهای نفت ‌خام نهایت امر در ایران به فقر هر چه گسترده‌تر نزد توده‌ها بیانجامد! البته با پای گذاشتن در بحث «چرخة اقتصاد نفت خام» ما از زمینة اصلی این وبلاگ که چرخش تبلیغات سیاسی در اروپاست جدا می‌شویم، به همین دلیل فقط می‌گوئیم که از نظر اقتصادی، ایران دقیقاً در همان نقطه‌ای ایستاده که در سال 1975 و در اوج «آریامهریسم» و نفت 38 دلار برای هر بشکه ایستاده بود. محورهای سرنوشت‌ساز در این ساختار اقتصاد استعماری در هر دو دوره کاملاً یکسان‌ است: افزایش سرسام آور واردات از غرب و محدوده‌های تحت نظارت غرب، خصوصاً مواد غذائی؛ بالارفتن بی‌رویة هزینة مسکن، پوشاک و خوراک، به ویژه در شهرهای بزرگ؛ بی‌برنامگی و «دست‌ودل‌بازی‌های» مسخرة حکومت در توزیع میوه و شیرینی و مایحتاج عمومی ـ این اعمال معمولاً از طریق واردات و با به زیر پای گذاشتن منافع تولیدکنندگان داخلی صورت می‌گیرد. و نهایت امر گسترش پدیدة فقرفرهنگی و همزمان فراگیرشدن ابتذال رسمی و حکومتی که با تکیه بر جلوگیری از چاپ‌ کتاب، مجلات، روزنامه‌ها و اصولاً سنگ‌اندازی در مسیر هر گونه فعالیت دماغی، ادبی و هنری صورت می‌گیرد. در نتیجه، آنچه غرب تحت عنوان «شکست اقتصادی» دولت احمدی‌نژاد در بوق و کرنا گذاشته آنقدرها هم برای غربی‌ها «ناآشنا» نیست!‌ این همان صورتبندی‌ای است که در سال‌های آخر آریامهری کاملاً علنی شده بود.

ولی غرب در این تبلیغات مسلماً اهدافی را دنبال می‌کند. می‌دانیم که بیرون کشیدن نام یک «نامزد» ریاست جمهوری در ایران در ساختاری که اصولاً از قوانین و مقررات طی سه دهة گذشته گریزان بوده، فقط در گرو اعمال نفوذ محافل خواهد بود. و این محافل از دیرباز زیر نگین انگشتری غربی‌ها خدمت می‌کنند. تا آنجا که به منافع ملی ایرانیان مربوط می‌شود، تفاوت چندانی میان نامزدها وجود ندارد. و امروز در خبرگزاری فارس، آب پاکی را روی دست کروبی نیز ریختند!‌ ایشان طی سخنرانی‌ای در دانشگاه شریف گویا فرموده‌اند:

«حكم حكومتي و اطاعت از رهبري را قبول دارم»
منبع: فارس‌نیوز، 27 آوریل 2009

و کروبی در همین مصاحبه اضافه می‌کند، در انتخابات گذشته همه انتظار داشتند آقای «معین» با بیش از 18 میلیون رأی به ریاست جمهوری انتخاب شود، ولی ایشان بیش از 4 میلیون رأی نیاوردند! البته کروبی توضیح نمی‌دهد که چرا نامزدی معین در انتخابات گذشته به این افتضاح و مضحکه کشیده شد. ولی ما می‌دانیم که رد صلاحیت وی از طرف شورای نگهبان و سپس «تأئید» مقام معظم رهبری از حضور ایشان در این انتخابات نهایت امر تیر خلاص را به آقای «معین» زده بود. معین با این وضعیت و دست‌بوسی از علی خامنه‌ای دیگر نمی‌توانست هم نمایندة تغییرات سیاسی در کشور باشد، و هم در مقام سگ دست‌آموز فردی ایفای نقش کند، که از نظر افکار عمومی این تغییرات و اصلاحات می‌بایست محدودة قدرت فراقانونی و مضحکی را که قانون‌نویسان و حقوق‌دانان خودفروختة کودتای 22 بهمن برای «مقام ولایت فقیه» پیش‌بینی کرده بودند، از میان بردارد. مقام معظم، مسلماً از طریق رایزنی با اربابان‌شان، ترتیبی دادند که معین هیچ شانسی برای انتخاب شدن نداشته باشد.

ولی ما در همینجا می‌باید به آقای کروبی نیز «تبریک و تسلیت» بگوئیم! تبریک از این نظر که چاکرمنشی ایشان در برابر «مقام معظم» مسلماً نان و روغن‌شان را در آینده بخوبی تأمین خواهد کرد. و «تسلیت» از اینرو که یک نامزد انتخاباتی با تکیه بر چنین شیوة نوکرصفتانه‌ای نمی‌تواند از خود تصویر یک فرد مسئول را در افکار عمومی ارائه دهد. در صحنة سیاست فعلی، هر چند همچون گذشته‌ها اجنبی «حرف آخر را می‌زند»، الزاماتی نیز وجود دارد که حتی همان اجنبی را برای بیرون کشیدن نام بعضی‌ها دچار تردید خواهد کرد. تردیدی که آن‌ بلا را بر سر حضرت «معین» آورد!

یک نامزد انتخاباتی نمی‌‌تواند همزمان از خود تصویر یک غلام خادم و خانه‌زاد به نمایش بگذارد، و در عین حال وکیل مدافع منافع ملی ایرانیان در سطح جهانی نیز بشود! این صورتبندی احمقانه که مسلماً ریشه در نوکرصفتی‌ها و خودفروختگی‌های به یادگار مانده از دوران اشغال ترک و مغول در ساختار اجتماعی ایران دارد، دیگر در هزارة سوم میلادی، حتی در نظر بسیاری از همان‌ها که در عمق این ساختار نفرت‌انگیز روزگار می‌گذرانند نمی‌تواند با مقام «ریاست جمهوری» یک کشور همزاد و عجین شود. آقای کروبی با تکرار احمقانة این مزخرفات در عمل عمداً دست به یک خودکشی سیاسی می‌زنند، و معلوم نیست نیات واقعی ایشان برای به نمایش گذاردن این نوکرصفتی‌ها، در شرایطی که احمدی‌نژاد «دون‌کیشوت‌وار» و با استفاده از تمامی امکانات تبلیغات جهانی دست به کار نبرد فرضی با «صهیونیسم» بین‌الملل و ساختار سازمان ملل شده، تا کجا می‌تواند برای‌شان جذب آراء کند!

آقای کروبی بهتر بود که بجای دنباله‌روی از این «سیاست پنهان» و تلاش جهت رأی‌سازی برای احمدی‌نژاد، از مقام «نامزدی» این انتخابات شترگاوپلنگ انصراف می‌دادند و بیش از این تتمة همان حیثیت نداشتة خود را نیز بر باد نمی‌دادند.

در همینجا می‌باید عنوان کنیم که حتی نزد همان‌ها که به صراحت قصد شرکت در این مضحکة استعماری را دارند، برداشت کلی از انتخابات ریاست جمهوری در یک کشور نمی‌تواند تعیین نوکری جهت خوشخدمتی در محضر «مقام معظم» باشد. مسئله این نیست که علی خامنه‌ای در مقام یک آخوند بیسواد و بی‌کس و کار اصولاً کیست که به خود اجازه داده با حمایت اجنبی «رهبر» کشور ایران معرفی شود! همین شیخ کروبی در خلوت انگشت به ماتحت مقام معظم هم می‌کند! پاره کردن و جر دادن «احترامات فائقه» و مفت‌گوئی‌های نوکرصفتانه صرفاً مصرف رسانه‌ای و تبلیغاتی برای آندسته بدبخت‌هائی دارد که هنوز دل در گرو افعال و کردار اینان دارند. ملت چپاول شدة ایران، بر فراز صدها و صدها میلیارد دلار نفت‌خام، گازطبیعی، مس، نیکل و … می‌باید سیب‌زمینی‌های «التفاتی» و وارداتی یک لات ‌آسمان‌جل به نام احمدی‌نژاد را سق بزند، و همه روزه آوای خوش‌خدمتی و نوکرصفتی‌ امثال میرحسین موسوی و کروبی را نیز در مقام فعالیت‌های انتخاباتی در بارگاه «مقام‌معظم» به گوش جان بشنود! اسم این نمایش مهوع را بعضی‌ها «انتخابات» گذاشته‌اند، و این نوکران خودفروخته و روسپیان بارگاه امپریالیسم بین‌الملل نیز «نامزدهای» همین انتخابات‌اند!

کسی نمی‌گوید که «حکم حکومتی» همان راه نجاتی است که ریاست جمهوری جمکران برای فرار از مسئولیت‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در هنگام گرفتاری از خشتک‌اش بیرون خواهد کشید!‌ کسی نمی‌گوید که «حکم حکومتی» اگر در ادبیات اوباش جمکران مختص مقام‌معظم معرفی می‌شود، این نوع «حکم فراقانونی» که هیچ چارچوب حقوقی هم ندارد، در واقع وسیله‌ای است که خود اینان بتوانند با توسل به آن مسئولیت‌های قانونی را در چارچوب مقام‌های به اصطلاح «انتخابی» خود لوث کرده، آراء مردم این مملکت را لگدمال کنند. ولی این «مفت‌گویان» که امروز برای حفظ چند صباح حکومت استیجاری در ملاء عام به نوکری یک مزدور مفلوک همچون علی خامنه‌ای افتخار می‌کنند فراموش کرده‌اند که دیگر دست‌شان کاملاً رو شده.

حال می‌بینیم چرا احمدی‌نژاد، از آنجا که مراسم دست‌بوسی و کثافت‌کاری در حضور رهبر را پیشتر به انجام رسانده، دیگر کاری به اینکارها ندارد. ایشان با آن دست‌بوسی مفتضحانه‌ای که در مقام «منتخب» ملت ایران، و در برابر صدها خبرنگار و عکاس «انجام» دادند، نه تنها حکم حکومتی که تنقیة حکومتی را هم به کار خواهند بست!‌ در تبلیغات رسانه‌ای ایشان از جمله رهروان «مکتب» علی مارگیر‌ شده‌اند، و اینک که در محضر این «فرهیختة» جهان اسلام به کمالات هم دست یافته‌‌اند، به دستور اربابان خود از هر فرصتی استفاده کرده، با شمشیر چوبین و الاغ نیمه‌جان به جنگ صهیونیسم بین‌الملل و ابرقدرت‌های جهان در ساختار سازمان ملل متحد هم می‌روند! و این تبلیغات احمقانه از طرف تمامی شبکه‌های خبری جهان روزها و روزها به ملت بینوای ایران حقنه می‌شود!

ولی از آنجا که لحن خبرگزاری‌های غرب تا به این حد «تغییر» کرده و «منطقی» و قابل‌قبول شده، می‌باید اذعان داشت، به دلائلی کارگزاران استعمار در ایران، برای حقنه کردن این تصویر سراسر استحماری کارشان به اشکال برخورد کرده. می‌باید قبول کرد که حتی اگر مسیر این به اصطلاح «انتخابات» بر اساس آنچه از پیش در دفتر زندگی نکبت‌بار این رژیم خودفروخته تنظیم شده طی گردد، بازتاب گستردة تحولات منطقه‌ای، تحولاتی که اینک در پاکستان، ترکیه، سوریه و … با آن روبرو هستیم، در تمامی سطوح سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این رژیم را به التهاب خواهد کشاند. حکومت اسلامی دیگر از موضع احمقانه‌ و مسخره‌ای که تحت عنوان «حاکمیت مقدس» توسط دلارهای آمریکائی برایش ساخته بودند فرو افتاده. و تجربة تاریخی نشان می‌دهد که حاکمیت‌های «مقدس» و بی‌پایه و اساس، آنزمان که «تقدس‌شان» از دست برود هر قدر تلاش در منطقی ‌نمایاندن مواضع‌شان داشته باشند، آب در هاون می‌کوبند!

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید28آوریل2009

faceb00kpr0xy.info
www.surfproxy15.info
ihidemy.info
ihideyour.info
8hd.info
usproxypower.info
6hd.info
proxywheep.info
hit5.info
surfcot.info
iphid3.info
safe4proxy.info
sltproxy.info
www.anon5.info
www.europecuil.com
hit12.info
slipar.com
proxywheel.info
www.1stunblocker.com
dragonballevolution.biz
www.surfproxy6.info
ipassfilters.info
proxywomen.info
1ex.info
sugarproxy.info
saltproxy.info
iphid3r.info
3hd.info
www.surfproxy4.info
www.surfproxy16.info
iglype.info
9hd.info
www.idhide.info
www.surfproxy17.info
eados.com
ipaddrhider.info
infohider.info
www.evadeunblock.com
proflying.info
www.surfproxy14.info
smithbux.info
www.surfproxy13.info
myspac3pr0xy.info
www.surfproxy9.info
5hd.info
browseatskool.info
www.surfproxy11.info
fluppy.info
0hd.info
playontheinternet.info

انتخابات اوباش!

با کودتای 22 بهمن 1357 شبکه‌ای از اوباش بازار در شهرهای بزرگ، دست در دست اراذل حوزه‌های ظاهراً «علمیه» در ساختار دست‌ساز سازمان سیا پای به دایرة قدرت گذاشتند. این ساختار «قدرت» که همچون محصول کودتای میرپنج تماماً استعماری، چپاولگرانه و سرکوبگرانه بود به دلیل ساده‌لوحی، خودفروختگی و بی‌سیاستی محافل مختلف سیاسی درون کشور توانست از طریق سرکوب تدریجی موضع خود را به عنوان حاکم بلامنازع در درون مرزها مستحکم کند. از 22 بهمن تا به امروز دوستان و نانخورهای این شبکه گام به گام به دست اوباشان همکار خود تصفیه ‌شده‌اند؛ با انفجار بمب به قتل ‌رسیدند؛ مفتضح شده کارشان به «خودزنی‌های» تلویزیونی ‌کشید؛ ‌ و اگر این مسیرها کفایت نکرد در صحنه‌سازی‌های «امنیتی ـ نظامی» ترور ‌شدند و نهایت امر اگر جان به سلامت بردند، به بهانه‌های مختلف در زندان‌های این رژیم به دست جلادان «ذبح اسلامی» ‌شده‌اند. این «شبکه» که دایرة قدرت در حکومت اسلامی را تشکیل می‌دهد، فرزند برحق شهربانی رضاشاهی و ساواک آریامهری است، و امروز تحت عناوین مختلف از «اطلاعات سپاه» گرفته تا گروه‌های خلق‌الساعة «بسیجی»، و … و حتی «سازمان‌های مخالف‌نمای مسلح و نیمه‌مسلح»، همگی در مسیری حرکت می‌کنند که سازمان سیا از کودتای 28 مرداد 1332 تا به امروز برای مملکت‌مان ترسیم کرده: حمایت مستقیم و یا غیرمستقیم از حاکمیت دست‌نشاندة تهران، فراهم آوردن زمینة سرکوب نیروهای ملی و دمکراتیک و نهایت امر جاده‌سازی برای یک فاشیسم یا حکومت «نظامی ـ پلیسی» که می‌باید در بزنگاه آتی جای اوباش فعلی را بگیرد.

بی‌دلیل نیست که نویسندگان، وبلاگ‌نویسان، صاحب‌نظران و دیگر ایرانیانی که خارج از طیف مورد تأئید استعمار قرار می‌گیرند، در خارج از کشور تریبونی نمی‌یابند و توسط سایت‌ها، روزنامه‌ها، «شخصیت‌ها» و خبرگزاری‌هائی که برای «آزادی» و «دمکراسی» ملت ایران روزی چندین بار پیراهن چاک می‌دهند، حتی بیش از داخل مورد سانسور قرار می‌گیرند. البته می‌باید قبول کرد که شبکة «دولتمردسازی» استعماری با ظهور پدیدة اینترنت، دفعتاً دچار بحران شدیدی شده. و به همین دلیل نیز به یک‌باره با حضور شمار «غیرقابل تصور» و چشم‌گیر وبلاگ‌نویسان فارسی‌زبان در فضای مجازی روبرو می‌شویم؛ اکثر اینان که به سرعت و بدون هیچ مایه‌ای یک شبه منبع «الهام» اینترنت فارسی ‌شده‌اند، نانخورهای دستگاه استعمار و حکومت اسلامی‌اند که به شیوه‌های مختلف، از همکاری با بنیادهای رنگارنگ علمی، ادبی و هنری غرب گرفته، تا روضه‌خوانی و سینه‌زنی در کوچه پس‌کوچه‌های قم و کاشان کارشان ریختن آب به آسیاب تزها، آنتی‌تزها و سنتزهای حکومت اسلامی در چارچوب منافع استعمار است.

ولی امروز که فضای جنگ‌سرد فروشکسته، این ترفندها نیز آنقدرها که در گذشته می‌توانست کارساز باشد نمی‌تواند یک‌شبه صحنة سیاست کشور را تغییر داده، فضاسازی و جوسازی مناسب را تحویل کارفرمایان بدهد. به همین دلیل، شاهدیم که دست اوباش و نانخورهای حکومت اسلامی به سرعت رو می‌شود. به طور مثال، می‌بینیم کسانیکه به اسم حمایت از «اصلاح‌طلبی» و به قول خودشان «دمکراسی‌خواهی» از دورة دولت دوم سیدخندان در داخل و خارج از مرزها «سنگر آزادی» را محکم و دو دستی چسبیده‌اند، امروز دچار بحران شدیدی شده‌اند. این اوباش که عموماً از «امنیتی‌ترین» قشرهای حکومت اسلامی‌اند، و طی سه دهة گذشته در اکثر توطئه‌های استعماری جهت سرکوب ملت، نابودی نیروهای دمکراتیک و آزادیخواهان و طرفداران مطبوعات آزاد، احزاب و دیگر تشکل‌های ضروری سیاسی شرکت فعال داشته‌اند، پس از توزرد در آمدن پروژة سید‌خندان، امروز به دامان مهرة سوخته و شناخته‌شده‌ای به نام میرحسین موسوی متوسل شده‌اند!

در همینجا می‌باید یک مطلب را یادآور شویم: عدم حمایت ما از میرحسین موسوی به هیچ عنوان نمی‌باید حمایت از احمدی‌نژاد تلقی شود. به عقیدة ما ایران در شرایط کشورهای سوئد، سوئیس و یا هلند نیست. در نخستین گام حاکمیت در ایران می‌باید نشان دهد که قادر است الزامات اساسی و پایه‌ای جهت برگزاری یک انتخابات را تأمین کند. اگر حاکمیت از چنین قدرت عملی برخوردار نیست بسیار بی‌جا کرده که ادعای برگزاری انتخابات دارد. در شرایطی که رادیو و تلویزیون عملاً تبدیل به سخنگویان دولت شده‌اند، روزنامه‌های مخالف دولت وجود خارجی ندارند، اینترنت به صورتی وحشیانه و غیرمسئولانه توسط مراکز «مستقل‌الرأی» مورد سانسور قرار می‌گیرد، و میتینگ‌ و گردهمائی‌های سیاسی اگر هم تشکیل شود توسط اوباش به آشوب کشیده می‌شود، حکومت اسلامی غلط می‌کند سخن از انتخابات به میان می‌‌آورد. اگر قرار است کسی حرف نزند دیگر انتخابات برای چیست؟ انتخابات الزاماتی دارد؛ این حکومت یا از فراهم آوردن این الزامات عاجز است، یا از حسن‌نیت کافی جهت اینکار برخوردار نیست؛ در هر حال انتخابات در چنین شرایطی یک دروغ و دوروئی و مردم‌فریبی بیش نیست.

البته آنجا که سخن از دروروئی و مردمفریبی در میان باشد، راه دور نمی‌باید رفت. یادمان نرفته همین آقای خامنه‌ای را که دو دوره، و هر بار با بیش از 99 درصد آراء به ریاست جمهوری چاه‌ جمکران‌ «انتخاب» شدند! کدام عقل سلیمی می‌تواند بپذیرد که در یک انتخابات، نامزدی از 99 درصد آراء عمومی برخوردار شود؟ این جماعت از دیرباز با این دروغ‌ها و تزویرها بالا آمده‌اند، و اگر امروز ‌آب در لانة مورچگان افتاده به دلیل تغییر ماهیت و بازنگری در روش‌های حکومت‌شان نیست؛ شرایط جهانی دیگر برای ادامة جنایات این حضرات در چارچوب گذشته فراهم نخواهد بود. در نتیجه کت‌های‌‌شان را وارو به تن کرده‌، با شدت و حدت سخن از شرکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری به میان می‌آورند که با 50 یا 60 درصد آراء به «خانة بخت» می‌رود!

می‌دانیم که همین آقای میرحسین موسوی به مدت 8 سال نخست وزیر مورد تأئید آیت‌الله خمینی بوده. روزگاری که امثال احمدی‌نژاد، توکلی، مشائی، هاشمی ثمره، و … به خلای روح‌الله خمینی هم راه نداشتند، جناب موسوی در اتاق خواب «امام‌شان» می‌نشستند و برای حکومت بر ملت فلک‌زدة ایران از حضرت امام ساعت‌ها و ساعت‌ها «استفتاء» می‌کردند!‌ حال چطور شده که فردی با این سابقة همکاری در این رژیم سیاسی، زمانیکه در شهر مشهد برای یک سخنرانی انتخاباتی حضور به هم می‌رساند می‌‌باید با اوباش و اراذل نانخور همین رژیم دست‌به‌گریبان شود؟ اگر امثال موسوی که حتی کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 را نیز بر گردن گرفته‌اند، در این رژیم حق حرف زدن ندارند، چه کسانی حق ابراز عقیده دارند؟ این سئوالی است که طرفداران شرکت در این به اصطلاح «انتخابات» می‌باید در همینجا به آن پاسخ دهند.

با این وجود مسئله به هیچ عنوان با شرکت و یا عدم شرکت در انتخابات حل نخواهد شد؛ مسئلة حاکمیت در ایران مشکلی پایه‌ای و ساختاری است، و تا زمانیکه این حاکمیت استعماری فکر می‌کند با میانبرزدن و به زیر پای گذاشتن حقوق انسان‌ها در ایران می‌تواند تحت حمایت غرب مردم را سرکوب کرده و بر اریکة قدرت جا خوش کند، در بر همین پاشنه خواهد چرخید! و فردا دور نخواهد بود که نوبت به شخص آقای احمدی‌نژاد و دوستان‌شان نیز برسد.

ما در ایران با یک رژیم سیاسی در معنا و مفهوم مترادف کلمه روبرو نیستیم؛ آنچه بر ایران حکومت می‌کند یک «سیال» و «ارتجاع» استعماری است که هر دم در چارچوب نیازهای غرب تغییر شکل و شیوه می‌دهد. یک رژیم سیاسی از الزامات و منافع مشخص و پایداری برخوردار می‌شود؛ حکومت اسلامی هیچ الزام، ساختار و منافع پایدار و بادوامی نمی‌پذیرد، این رژیم یک ارتجاع به تمام معناست.

سایت‌های «نظامی ـ امنیتی» از قبیل فارس‌نیوز که با آغاز کار دولت مهرورزی سر از کاسة «اطلاعات سپاه» بیرون آوردند و در اینترنت جا خوش کرده‌اند، در اوائل کار به فعالیت‌های به اصطلاح «انتخاباتی» میرحسین موسوی نیز پوشش می‌دادند!‌ بعضی اوقات مزخرفاتی که این سر «مهندس» تحویل ملت ایران می‌داد در این سایت‌ها منتشر می‌شد تا از این راه «حسن نیت» دوستداران احمدی‌نژاد بر همگان آشکار شود! فارس‌نیوز در ادامة این سیاست، در 24 آوریل 2009، در مطلبی تحت عنوان «اغتشاش ساختگی در جلسة موسوی در مشهد» می‌نویسد:

«سايت جهان نيوز نوشت: شواهد موجود حاكي از آن است كه مسير ستادهاي انتخاباتي موسوي، از تبليغات شفاف و سالم به تبليغات انحرافي با محوريت تخريب رقيب و مظلوم نمائي عمومي برگردانده شد.»

در دنبالة این به اصطلاح «خبر»، البته با تکیه بر آنچه «جهان‌نیوز» نوشته، فارس‌نیوز مرتباً مواضع سیاسی موسوی را مورد نکوهش قرار می‌دهد، تا می‌رسد به اغتشاش در جلسه! خلاصة بگوئیم، فحوای کلام این است که موسوی از آنجا که با «شورای مرکزی جبهة مشارکت» به توافق رسیده، چند «اصلاح‌طلب» تندرو نیز سعی کرده‌اند با شعارهای «ضدولایت‌فقیه» و غیره، جلسة سخنرانی وی را به تشنج بکشانند! به ادعای همین «نیوزها»، فردی که نخست از میرحسین موسوی دفاع جانانه می‌کرد، با همین دفاعیات سعی در بر هم زدن جلسه داشت. ولی زمانیکه می‌بیند «نقشه‌اش» موفقیت‌آمیز نیست، شخصاً به میرحسین موسوی حمله‌ور شده قصد ضرب و جرح او را می‌کند! تا از این مفر جلسه را بر هم زند. ولی این قصة احمقانه را چه کسی باور می‌کند؟ مگر موسوی محافظ ندارد؟ چرا دارد حداقل در «نیوز‌های» دیگر دارد!

البته این «نیوزها» قادر به درک مسائل سیاسی کشور نیستند. آنچه پیش آمده یک «تف سربالاست»، ولی همانطور که پیشتر نیز گفتیم اینان فقط سخنگویان خرده‌پای اوباش استعمارند. آنچه در مشهد اتفاق افتاده، مسبب‌‌اش هر که بوده، نشانی است از بی‌‌اعتباری رژیم سیاسی در ایران. رژیمی که نمی‌تواند امنیت سخنرانی نامزد ریاست جمهوری خود را تأمین کند! چنین رژیمی بجای برگزاری «انتخابات» بهتر است نخست دست اوباش و اراذل را از روزمرة مردم این مملکت کوتاه کند. آنزمان که چنین رخداد فرخنده‌ای به منصة ظهور رسید می‌توان حضور و یا عدم‌حضور مردم در پای صندوق‌های رأی را مورد بررسی قرار داد. اینکه اوباش از کدام منابع تغذیه می‌شوند آنقدرها اهمیت ندارد؛ ما ایرانیان می‌دانیم که حکومت اسلامی بر پایة حمایت از اوباش و اوباشگری در کشور ریشه گرفته، اینکه «جبهة مشارکت» اوباش می‌فرستد یا دیگران، برخلاف آنچه بعضی می‌نمایانند آنقدرها در اصل مطلب تغییری ایجاد نمی‌کند.

در همینجا می‌باید عنوان کنیم که برخورد قاطعانه با این به اصطلاح «انتخابات» از طرف ملت ایران می‌تواند یک فهرست از مطالبات ملی و دمکراتیک در برابر زیاده‌خواهی‌های استعمار در کشورمان نیز باشد. می‌دانیم که حکومت اسلامی صورتکی است نفرت‌انگیز بر چهرة استعمار؛ این حکومت موجودیت تاریخی و سیاسی ندارد. مترسکی است که حرکت توفندة ملت ایران روزی شب‌کلاه و پالتوی مندرس‌اش را از پیکرة چوبین و فروهشته‌اش جدا خواهد کرد، و ماهیت آنرا به جهانیان خواهد شناساند. امروز ملت‌ ایران می‌تواند با عدم شرکت در این خیمه‌شب‌بازی خائنانه، و رد صورت‌بندی‌های استعماری صدای اعتراض خود را به گوش جهانیان برساند. اگر در موسم «انتخابات» خود، حکومت اسلامی با چنین تلاشی سعی بر اعمال سانسور بر مطبوعات و نوشتار و گفتار و اینترنت دارد فقط به این دلیل است که صدای آن‌ها که بر علیه این تئاتر مصیبت‌بار حرفی برای گفتن دارند به گوش کسی نرسد. در نمایش مسخرة «انتخابات» حکومت اسلامی نمی‌باید شرکت کرد.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید26آوریل2009

googleprox.info
www.moep.us
6sd.info
7sd.info
www.dragonballmovie.biz
sltproxy.info
thedarkmaster.cn
surfcot.info
frenchproxy.info
www.fasurf.info
www.skatepunk.co.uk
www.surfproxy14.info
frenchprox.info
greekproxy.info
www.surfproxy10.info
safe4proxy.info
www.surfproxy5.info
makemeinvisible.net
0sd.info
proxywomen.info
www.surfproxy9.info
dragonballevolution.biz
greentun.info
8sd.info
surfchamp.info
goldenprox.info
3sd.info
proxywheel.info
httproxy.info
firefoxproxy.info
www.freefacebookproxy.info
www.surfproxy6.info
9sd.info
www.surfproxy4.info
www.surfproxy11.info
surfvan.info
gotoinvisible.cn
www.surfproxy13.info
www.surfproxy15.info
www.youtubeunblock.org
proxywheep.info
ghostwebproxy.com
saltproxy.info
slipar.com
alienbrowse.info
ifilterfilters.info
www.surfproxy17.info
usproxypower.info
www.surfproxy8.info
hit12.info

ممه و میرحسین!

امروز شاهدیم که در سرزمین «استبداد جمکرانی‌»، بر محور سن رأی‌دهندگان میان جناح‌های مختلف هم دعوای «انتخاباتی» به راه افتاده!‌ می‌بینیم که اگر نفس احترام به آراء و افکار عمومی اصولاً در این نوع حکومت‌ها محلی از اعراب ندارد، صحنه‌سازی و مردمی‌نمائی چگونه می‌تواند در پس پردة یک استبداد منفور تبدیل به دکان و دستک جهت کلاشی شود. همانطور که می‌دانیم در هیچیک از دمکراسی‌های شناختة شدة جهان افراد زیر 18 سال از حق رأی برخوردار نیستند؛ حتی در برخی کشورها شرکت افراد زیر 21 سال در روند انتخاباتی که جهت تعیین نمایندگان در بعضی ارگان‌ها صورت می‌گیرد ممنوع اعلام شده. چرا که برخورداری از حداقل شناخت از مسائل اجتماعی، سیاسی، و … اگر ارتباط مستقیمی با سن و سال افراد ندارد، نزد افرادی که از نظر «بلوغ» عقلائی صغیر به شمار می‌روند به هر صورت و به هر تقدیر چنین شناختی وجود نخواهد داشت. پس چه بهتر که اینان در انتخابات شرکت نکنند.

این «برخورد» با مسئلة آراء مردم، دقیقاً ریشه در همان احترامی دارد که هیئت ‌حاکمه در یک دمکراسی می‌باید برای آراء عمومی قائل باشد. می‌باید حداقلی از احترام و رعایت آراء عمومی در روش حکومت منظور شود!‌ ولی در حاکمیتی که آراء عمومی تبدیل به چماق مشتی عملة سیاست‌ خارجی شده پر واضح است که نه تنها زیر 18 ساله‌ها که حتی نوزادان نیز می‌توانند حق رأی داشته باشند!‌ اصلاً چه کسی گفته که نوزادان از شناخت مسائل اجتماعی و سیاسی عاجز‌اند؟ مگر همین روایات شیعی‌مسلکان نیست که ادعا دارد علی‌ پسر ابی‌طالب در شکم مادرش قرآن می‌خواند؟ البته این «قرائت قرآن» در شکم مادر از آن داستان‌هاست؛ در آن روزگار هنوز قرآن کذا بر پایة همان روایات و احادیث «نازل» هم نشده بود!‌ ولی پر واضح است اگر حکومتی این مزخرفات را پایة حاکمیت و سیاست و روابط اجتماعی می‌کند، می‌تواند به کبوترهای آسمان مشهد «مقدس»، و گنجشک‌های حیاط خلوت مقام معظم هم حق رأی بدهد! اینهمه از اینرو که اصولاً این تشکیلات برای رأی مردم در مفهوم دمکراتیک کلمه هیچگونه ارزشی قائل نیست.

بله همانطور که گفتیم دعوا بر سر سن رأی دهندگان بالا گرفته و دولت احمدی‌نژاد پس از موفقیت بزرگی که در نشست «دوربان 2» برای جهان اسلام و خصوصاً ملت ایران «تحصیل» کرد، اینک می‌باید به معضل «انتخابات» نیز رسیدگی کند. و همین هیئت حاکمه آناً دست بالا زده و چند هفته به انتخابات مانده، یک طرح دوفوریتی به «مسجدجمکران» فرستاده تا اوباشی که روی صندلی‌های گرم و نرم آن با بودجة ما ملت چاق و چله می‌شوند، هر چه زودتر سن رأی‌گیری را سه سال تقلیل دهند و از 18 به 15 سال برسانند!

البته همانطور که می‌توان حدس زد در این «بازی» دمکراتیک، مخالف‌ها هم حرفی برای گفتن دارند!‌ بله ملت ایران در استخر دمکراسی شناور است؛ جمکرانی‌ها جناح «مخالف» هم دارند، فراموش نکنید! با این وجود مخالفان نمی‌گویند حق رأی به نوجوانان به معنای تخطئة اصل دمکراسی سیاسی است؛ مخالفان نمی‌گویند دولت حق ندارد قانون انتخابات را چند هفته قبل از انتخابات ریاست جمهوری با دوفوریت، مثل دزدی که از دیوار مردم بالا می‌رود به مجلس بفرستد!‌ اینان کاری به این حرف‌ها ندارند، از خودشان هستند، دعوا بر سر اعداد و ارقام است! به طور مثال «بی‌بی‌سی» دیروز از قول مخالفان می‌گوید:

«وزارت کشور چند روز پیش تعداد واجدان شرایط رأی دادن در دهمین دورة انتخابات ریاست جمهوری را 46 میلیون و دویست هزار نفر اعلام کرد. اما منتقدان دولت می‌گویند این رقم با آمار اعلام شده در سرشماری جمعیت ایران در سال 1385 همخوانی ندارد.»
منبع: بی‌بی‌سی، 22 آوریل 2009

همانطور که می‌بینیم مسئله این نیست که دولت غلط عمل می‌کند!‌ دعوا بر سر این است که آمارها با یکدیگر همخوانی ندارد! شاید اصلاً برای «همخوان‌» کردن همین آمارهاست که دولت با این عملیات دوفوریتی تلویحاً چنین می‌گوید، «آمار در انتخابات آینده، بی‌آمار!»‌ البته ما ملت که با حکومت ملاها از این حرف‌ها نداریم. خودشان می‌برند، خودشان هم میل می‌فرمایند. فردا هم رادیو و تلویزیون اسلام‌آشنای جمهوری امت مسلمان خواهد گفت، «یکصد میلیون نفر واجدین شرایط به احمدی‌نژاد رأی دادند! قبول ندارید، بروید بشمارید!» ما از همین لحظه اعلام می‌کنیم که آقای احمدی‌نژاد رئیس جمهوری آیندة این حکومت شترگاوپلنگ هستند، و از هم‌میهنان عزیز تقاضا داریم هنگام شرکت در برنامه‌های مارگیری جمکران حجاب اسلامی را رعایت کنند؛ آدامس نجوند؛ «اس‌ام‌اس» حرام و مکروه نزنند؛ چشم‌شان را درویش کنند؛ دید نزنند؛ اگر هم دوربین‌ خبرنگاران خارجی دیدند آناً لبخند عشوه‌گرانه بزنند شاید که خواستگار خارجی پیدا کنند و مجبور نشوند در انتخابات آینده شرکت داشته باشند! این بود وصیت ما به هم‌میهنان و امیدواریم که سالیان دراز در کنار احمدی‌نژاد بخوبی و خوشی روزگار بگذرانند و به پای هم پیر شوند.

در مورد آراء نوزادان پیشنهاد ما این است که در روز انتخابات بدون پوشک، با یک جغجغه و پستانک تحت نظر حجج اسلام به حوزه‌ها بیایند. اگر نوزادی جغجغه را تکان داد و گفت، «ددر» مقصودش این است که می‌خواهد با کروبی برود «ددر»! پس رأی این نوزاد به حساب شیخ‌ اصلاحات منظور شود. اگر نوزاد پستانک را مکید و گفت «ممه»!‌ مقصود این است که می‌خواهد با «میرحسین» برود چپ‌نمائی کند. اگر هم بغض کرد و شاشید به ریش حجج حتماً به استقبال دولت احمدی‌نژاد رفته، و با این عمل عواقب رأی‌ خود را هم همانجا قبول می‌کند. با توسل به این شیوة «بیان جسمانی» می‌توان برای تضمین دوام و بقاء نظام از تمامی نوزادان کشور اخذ رأی کرد.

ولی حال که سخن از دوام و بقاء به میان آمد، امروز کاشف به عمل آمده که طالبان از نظر دوام و بقاء حرف ندارند! این طالبان که ارتش خداترس ایالات متحد در کوه و کمر گویا پدرشان را در آورده بود، بر اساس گزارشات چپ و راست در حال حاضر تا اسلام‌آباد، پایتخت پاکستان صد کیلومتر بیشتر فاصله ندارند! دیدید چه شد؟ این‌ها که همیشه در اسلام‌آباد بودند، امروز بر اساس گزارشات فقط یکصد کیلومتر با این شهر فاصله دارند! این مسئله اصولاً برای ما غیرقابل حل شده؛ چطور ممکن است کسی هم در اسلام‌آباد باشد، و هم بیش از یکصد کیلومتر با آن فاصله نداشته باشد؟ اگر کسی توانست این معما را حل کند، برای انتخابات ریاست جمهوری جمکران هم یک فرمول برای‌مان بفرستد. به کسی که چنین فرمولی پیدا کرد، محفل نوبل و «پن‌کلاب» و دیگر دفتردستک‌ها جایزه می‌دهند، و عین «مندلیف» جدول‌اش را می‌زنیم توی کتاب‌های شیمی و او را حسابی به جهانیان معرفی می‌کنیم. مگر ملت ایران «مندلیف» لازم ندارد؟ پیشرفت‌های علمی مدیون همین مندلیف‌هاست. چه در اسلام‌آباد باشند و چه بیش‌ از یکصد کیلومتر از آن فاصله داشته باشند.

بله، این طالبان که قبلاً فقط در کابل دولت تشکیل می‌دادند، این روزها به اسلام‌آباد هم آمده‌اند!‌ یعنی قبلاً هم در اسلام‌آباد بودند، به کسی نمی‌گفتند! قرار بود که در اسلام‌آباد نباشند، در کابل باشند، و اسلام‌آباد یواشکی برای‌شان موشک و فش‌فشک بفرستد تا از آنجا بزنند پدرصاحاب‌بچه را در بیاورند. حال مثل اینکه قرار شده لژیون‌های مسلح و هنگ‌های زره‌ای «طالبان» پاکستان را بار دیگر فتح کند. و پرزیدنت «زرداری» که اینهمه مورد الطاف اوباما و دوستان‌اش قرار گرفته فرار کند و بیاید به «جمکران» تا در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند. می‌بینید که تمام این برنامه برای این است که شرکت ملت مسلمان در انتخابات گرم و داغ باشد.

امروز «مهرورزی» در یک سخنرانی داغ و پرماجرا، قرار گذاشت که به هر ایرانی بین 50 تا 70 هزار تومان «یارانه» بدهد. «هان ببین که ایران شد گلستانا!» اینکه برنامة چهار سال پیش کروبی بود! اصلاً بی‌جهت نیست که به کروبی می‌گویند‌ «شیخ ‌اصلاحات»! اصلاحات عین گلوله‌های عرق از سر و رویش می‌ریزد. و برای همین است که رأی نمی‌‌آورد!‌ ولی از آنجا که در مملکت ایران پول باید خرج آن‌هائی بشود که ایرانی نیستند، فکر می‌کنم احمدی‌نژاد هم قرار شده رأی نیاورد. و برای همین است که پول را از همین الان می‌دهد دست مردم. یعنی قرار می‌شود که پول به مردم بدهند؛ ولی از آنجا که رأی نمی‌آورد، حسن‌نیت «نظام» به اثبات می‌رسد، پولی هم خرج ملت نخواهد شد. آقا! به این می‌گویند «پولیتیک»!

پس باید حداقل «میرحسین» رأی بیاورد! ولی بعضی حزب‌الهی‌ها کار را خراب کرده‌اند، گویا به میرحسین می‌گویند «تخت‌جمشید»! کنایه‌ای است از «باستانی» بودن نظریات و برداشت‌های وی. ما به شدت مخالف‌ایم. ایشان با تخت‌جمشید هیچ ارتباطی ندارند. پایتخت یک مشت آتش‌پرست زندیق و خدانشناس به ایشان چه ارتباطی دارد؟ میرحسین خداترس، نمازخوان، روضه‌گیر، وضوگیر، و همه چیز «گیر» است. ایشان اصلاً به همه چیز «گیر» می‌دهند. در ثانی، تخت‌جمشید در خاک و بیابان افتاده، مراجع ندارد! مردم با تخت‌جمشید کاری ندارند. یک مشت توریست می‌روند و عکس می‌گیرند. تا حال دیده‌اید توریست‌ها با میرحسین عکس بگیرند؟ اصلاً و ابداً! توریست‌ها اگر ایشان را ببینند فرار می‌کنند و صنعت «جهانگردی» مختل می‌شود. مردم با فریاد «نه شیر شتر و نه دیدار عرب» به خانه‌های‌شان پناهنده شده در محل امن «سنگر» می‌گیرند. پس اگر کسی گفت تخت‌جمشید، از طرف امام راحل «توی دهانش بزنید!»

با این وجود ما پیشنهاد می‌کنیم که نام مناسبی برای «مهندس» پیدا کنند. تخت‌جمشید که دیدیم هیچ مناسب نیست؛ میرحسین هم که نشد اسم! باید اسمی پیدا کنیم که هم «اسلامی» باشد؛ هم نشان از قدمت و ثبات قدم داشته باشد؛ هم مراجع فراوان داشته باشد؛ هم در مرکز شهر تهران یعنی همانجائی قرار داشته باشد که میرحسین در خانه‌های امن زندگی می‌کند! بنده با در نظر گرفتن تمامی این «ویژگی‌ها» پیشنهاد می‌کنم که به ایشان بگوئیم «خلای مسجد شاه!» هم مراجع زیاد دارد؛ هم کسی در آن عکس نمی‌گیرد و زبان‌مان لال بی‌ناموسی نمی‌کند؛ هم از قدمت فراوان برخوردار است، و نهایت امر می‌دانیم که قسمتی است از فرهنگ و سنن جمکرانیان!

بله،‌ «خلای مسجد شاه» در کمال تأسف هنوز برنامة خود را اعلام نکرده. ولی می‌توان حدس زد که برنامة مفرح و آموزنده‌ای داشته باشند. و اگر دوستان نادان ایشان در برابر موفقیت‌های انتخاباتی سنگ‌اندازی نکنند، به فضل الهی «خلای مسجد شاه» به ریاست جمهوری جمکران نائل شده راه فلاح و صلاح را به امت مسلمان نشان خواهد داد. ما هم امیدواریم که همة نوزادان در روز رأی گیری بگویند: «ممه»!

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید24آوریل2009

www.usehere.info
www.skatepunk.co.uk
www.runhere.info
www.justwant.info
surfchamp.info
frenchproxy.info
www.justuse.info
freeservers.mw
snapxs.com
7sd.info
www.666surfer.info
surfvan.info
gateway.mw
bluetun.info
www.guardtunnel.com
www.freeproxy.co.in
australiaproxy.info
legalexplore.info
3hg.info
www.justkool.info
www.justfollow.info
revko.info
www.entersmart.info
www.yourin2.info
www.takethem.info
www.looklong.info
surfanonymously.cn
www.justany.info
5hg.info
ifilterfilters.info
www.youtubeunblock.org
googleprox.info
www.lookfirst.info
8sd.info
sopeladas.info
gotoinvisible.cn
7ip.info
www.lookfast.info
www.dragonballmovie.biz
bypass.mw
www.justneed.info
www.runmore.info
8ip.info
6sd.info
greentun.info
bobcool.info
bubbleset.com
www.runin.info
orkum.info
www.justgot.info

نجات‌پرستی!

با لات‌بازی‌هائی که محمود احمدی‌نژاد در کنفرانس «دوربان» به راه انداخت، استعمار بار دیگر خواست‌ها و تمایلات خود را از زبان فردی ابراز کرد که به غلط و در چارچوب هیاهوی تبلیغاتی همین استعمارگران، یک «شخصیت» سیاسی معرفی می‌شود! می‌دانیم که آقای احمدی‌نژاد و انواع دیگر ایشان از قبیل «هوگو چاوز»، شیخک‌‌های خلیج ‌فارس، و … به هیچ عنوان «شخصیت‌» سیاسی نیستند. این افراد نمایندة ملتی نیز نمی‌توانند به شمار آیند؛ این دست استعمار و امپریالیسم جهانی است که اینان را از زباله‌دان‌ها بیرون می‌کشد و در چارچوب منافع خود برای‌شان شمایل‌گردانی می‌کند. آقای احمدی‌نژاد حتی طی نخستین روزهائی که هیاهوی بین‌المللی وی را از صندوق‌های مارگیری جمکران بیرون کشیده بود، کسی نمی‌توانست در هیچ معیاری نمایندة یک ملت بداند. با این وجود پس از گذشت چهار سال هنوز همین رسانه‌ها دست از تبلیغات گسترده در راه «انتخاب» مجدد وی به مقام ریاست جمهوری در کشور ایران برنداشته‌اند!‌ «ریاست جمهور» در حکومتی که نه «جمهور» است، و نه برای آراء مردم پشیزی ارزش حقوقی و اجتماعی قائل است. ریاست جمهور در حکومتی که فقط با تکیه بر سرنیزة پاسداران استعمار سر پا ایستاده.

البته بررسی تحولات کنفرانس اخیر می‌تواند در شناخت ابعاد توطئه‌ای که به دست آمریکا و دیگر کشورهای وابسته به محافل سرمایه‌داری «آنگلوساکسون» پایه‌ریزی شده بود به ما کمک کند. جای تعجب ندارد که کشورهای به اصطلاح «مهاجرنشین» استرالیا، کانادا، زلاندنو و آمریکا در زمرة نخستین کشورهائی باشند که به بهانة «لات‌بازی‌های» احمدی‌نژاد و «مطالبات» شیخک‌هائی که نان و گوشت‌شان را همین کشورها تأمین می‌کنند یک کنفرانس جهانی در راه مبارزه با «نژادپرستی» را تحریم کنند!‌ می‌دانیم که «نژادپرستی» از ابعاد متفاوتی برخوردار است و صرفاً به سنگ‌انداختن به رنگین‌پوستان در خیابان‌ها و یا شکستن شیشه‌های مغازة یهودیان و چینی‌ها محدود نمی‌ماند. امروز نژادپرستی قسمتی از چرخة اقتصاد جهانی شده، هر چند مسلماً این مطالب از حد فهم و شعور اوباشی که به اسم ملت ایران در چنین کنفرانس‌ها شرکت می‌کنند به مراتب فراتر می‌رود.

اگر به صراحت ببینیم که چرا و به چه دلیل سیاه‌پوستان که یک اقلیت 16 درصدی از جمعیت کل کشور آمریکا را تشکیل می‌دهند امروز بیش از 60 درصد از محکومان دادگاه‌ها و زندانیان در همین کشورند، می‌توان امیدوار بود که فقط گوشه‌ای محدود از چرخة اقتصاد عظیمی را علنی کنیم که با تکیه بر نژادپرستی در بطن اقتصاد جهانی به حرکت درآمده. در مقاطعی از قبیل نشست «دوربان» است که می‌توان امیدوار بود ندائی در سطح جهان چرخة اقتصاد موازی را افشا کند؛ چرخه‌ای که بر پایة تجارت مواد مخدر، خرید و فروش زنان و کودکان و جنایت سازمان یافته، اینک دهه‌هاست بر میلیون‌ها انسان در سراسر جهان حاکم شده، و ریشة اصلی آن همان جنایت‌سازمان یافته در بطن جامعة ایالات متحد است. شاید امروز انسان‌ها نیاز داشته باشند بدانند که چرا سیاه‌پوست، رنگین‌پوست، مهاجران و آواره‌های دیگر ملل می‌باید در بطن جامعة آمریکا و دیگر جوامعی که «جوامع میزبان» خوانده می‌شوند، همه روزه قربانی شبکه‌ای باشند که قسمت اصلی حاکمیت در جهان سرمایه‌داری را تشکیل داده. ندائی می‌باید پرده از این جنایت بردارد و کودکان را از روسپی‌خانه‌ها بیرون کشیده به مدرسه و تفریحگاه بفرستد.

آقای اوباما که طی سفر اخیر خود به مکزیک از رشد تجارت مواد مخدر بین این کشور و آمریکا ابراز «نگرانی» کرده بودند، حتماً می‌دانند که دست‌های الهی میلیاردها دلار مواد مخدر از مکزیک وارد نمی‌کند، و در ازاء این واردات این «دست‌ها» نمی‌تواند همه ساله هزاران قبضه سلاح‌های گرم ساخت آمریکا نیز به این کشور صادر نماید! این سلاح‌ها با باران بهاری هم بر سر مردم فرود نمی‌آیند؛ تولیدکنندگان‌شان مشخص‌اند و تمامی‌شان شمارة سری تولیدی دارند. بجای دیدار از رئیس جمهور مکزیک و ابراز «نگرانی» رسانه‌ای در «گپ‌های» محفلی، بهتر بود ایشان با دوستان و همپالکی‌های‌شان در کاخ‌‌سفید رایزنی می‌کردند و نام و مشخصات واردکنندگان و صادرکنندگان را جویا می‌شدند. خودنمائی و «دمکرات‌نمائی» هم حد و حدودی دارد. شاید ایشان ملت آمریکا را احمق می‌پندارند؛ جای تعجب ندارد! شاید که این ملت احمق فراوان داشته باشد؛ ولی با اعزام احمدی‌نژاد به کنفرانس «دوربان» و باز گذاشتن دست‌های وی و شیخک‌های کازینونشین «خلیج»، هیئت حاکمة ایالات متحد جهانیان را «احمق» پنداشته! و این دیگر غیرقابل قبول است.

خبرگزاری‌ها اطلاع می‌دهند که ریاست جمهور کشور سوئیس که در واقع یک مقام «فراقانونی» است، پیش از سخنرانی حضرت احمدی‌نژاد ایشان را به حضور می‌پذیرند! شاید لازم به یادآوری باشد که رئیس جمهور سوئیس معمولاً با مقامات رسمی دیدار ندارد. و شاهدیم که پس از هیاهوی رئیس اوباش جمکرانی‌ها در «دوربان»، که با تکیه بر آن تمامی حیثیت و اعتبار این کنفرانس از بین رفت، رمزی کلارک، رئیس اوباشان حزب دمکرات آمریکا نیز با احمدی‌نژاد دیدار داشته! می‌باید قبول کرد که در مورد فردی چون احمدی‌نژاد که اینک تبدیل به یک «گاوپیشانی‌سپید» کامل در حمایت از نازیسم و یهودستیزی شده، برنامه‌ریزی برای دیدارها بیشتر از آنچه انتظار داشته باشیم «سازنده» به نظر می‌آید!

البته می‌توان قبول کرد که ریاست جمهوری سوئیس از حضور آقای احمدی‌نژاد در این کنفرانس بسیار راضی باشند! چرا که اگر قرار باشد این کنفرانس پایه و اساسی به خود بگیرد، و شبکة تجارت موازی که نخستین منتفع واقعی از نظام «نژاد پرستی» است «افشا» شود، سوئیس مسلماً در زمرة نخستین متضررها خواهد بود. با این وجود دیدار آقای رمزی کلارک با رئیس دولت جمکران از ابعاد سیاسی گسترده‌تری برخوردار می‌شود. ابعادی که در شرایط فعلی و با در نظر گرفتن حضور یک رئیس جمهور دمکرات در کاخ‌سفید می‌باید به عنوان دیدار رسمی میان هیئت حاکمة آمریکا با اوباش جمکران، و نهایت امر مهر تأئید کاخ‌سفید بر لات‌بازی‌های احمدی‌نژاد تلقی شود.

ولی نمی‌باید فراموش کرد، کارشکنی شبکة اصلی «نژادپرستی» که توسط اوباش‌گری‌های احمدی‌نژاد توانست کنفرانس را به طور کلی از سکه بیاندازد، بسیاری گروه‌های سیاسی و کشورهای کوچک اروپای شرقی را بی‌نهایت ناامید کرد. دولت‌ها و گروه‌های سیاسی اروپای شرقی امیدوار بودند که با گسترش ابعاد فعالیت‌های این کنفرانس بتوانند صدای خود را در بطن جامعة اقتصادی اروپا رساتر کنند!‌ اروپای مرکزی نیز در این میان اهداف ویژه‌ای را در بطن همین کنفرانس دنبال می‌کرد، و از آنجا که وجهة این گردهمائی به طور کلی از میان رفت، اینان نیز نتوانستند آنچنان که باید صدای خود را به گوش جهانیان برسانند.

ولی با نیم نگاهی به فهرست کشورهائی که این کنفرانس را محکوم کرده و اصلاً در آن شرکت نکردند، مطالب دیگری نیز دستگیرمان می‌شود. اگر این نشست‌ها بتواند نگرش نوینی بر ارتباط دولت‌ها با اقلیت‌های قومی، مهاجران، اقلیت‌های مذهبی، و … در بطن قارة اروپا ایجاد کند مهم‌ترین برندة این روند مسلماً کشور روسیه خواهد بود. کشوری که به تنهائی یک سوم جمعیت اروپا را در مرزهای خود دارد و «دیاسپوراهای» گسترده‌ای از روس‌تبارها اینک در آلمان، ایتالیا، جمهوری چک و لهستان ـ این کشورها کنفرانس را بایکوت کردند ـ با حمایت مستقیم دلارهای نفتی روسیه در حال رشد و نمو‌ است. این دیاسپوراها حتی روزنامه‌ و شبکة رادیو و تلویزیونی مستقل خود را نیز دارند!‌ همانطور که می‌بینیم این بار نیز جمکرانی‌ها، از هول خدمت به اربابان گاوچران‌شان همچون گذشته‌ها قبل از آنکه فکر «چاه» کنند، منار را دزدیده‌اند!‌ مسئولیت بر هم زدن یک نشست جهانی با اهدافی که در نظر بسیاری گروه‌ها انسانی می‌نماید، و در چشم قدرت‌هائی تعیین کننده کاملاً استراتژیک شده، برای حکومت اسلامی در مجموعه روابط سیاسی در سطح جهان بسیار سنگین تمام خواهد شد.

عمال این حکومت هنوز می‌‌پندارند ساکن قرنطینه‌ای هستند که در 22 بهمن 57 توسط ارتش شاهنشاهی و ساواک برای ملایان و اوباش بازار در جنوب اتحاد شوروی سابق افتتاح شد! قرار دادن کشور ایران در برابر روند رشد منافع استراتژیک قدرت‌های تعیین کننده، آنهم فقط با تکیه بر مطالبات مبهم هیئت حاکمة آمریکا، برای ما ملت گران تمام می‌شود و اصولاً مشکل می‌توان در شرایط فعلی اهداف مشخص سیاسی‌ای از این «لات‌بازی‌ها» ترسیم کرد. کسانیکه با فریادهای نمایشی «مرگ بر اسرائیل» سه دهه است صدای هر گونه عدالتخواهی و دگراندیشی را در داخل کشور ایران خاموش کرده‌اند، اینک که پس از دریافت توسری از قدرت‌های منطقه‌ای در لبنان و نوارغزه دیگر نمی‌توانند به خیمه‌شب‌بازی‌های‌شان در داخل مرزها و منطقه ادامه دهند، لات‌بازی‌ها را تحت حمایت آمریکا به سوئیس، مرکز پولشوئی مافیا منتقل نموده‌اند. در چنین شرایطی آیا می‌توان موفقیتی برای این حضرات متصور شد؟

در مطالبی که از ماه‌ها پیش در تحلیل مسائل استراتژیک ایالات متحد نوشته‌ایم محورهای سیاسی‌ای را که نزد حزب دمکرات «عزیز» و ارزشمند می‌نماید مطرح کرده‌ایم. امروز پس از هفته‌ها از آغاز کار دولت جدید در کاخ سفید به صراحت باید بگوئیم که آمریکا در تمامی جبهه‌های سنتی حزب ‌دمکرات شکست خورده. بهای نفت اینک به 50 دلار در هر بشکه بالغ می‌شود، و جای تعجب نخواهد بود اگر در صورت هر گونه «جهش اقتصادی»، بهای نفت خام به بیش از 80 دلار نیز برسد. در نتیجه سیاست سنتی حزب‌ دمکرات که تکیه بر نفت فراوان و ارزان دارد در این مرحله شکست خورده.

از طرف دیگر بحران‌سازی در بطن روابط خاورمیانه که یکی دیگر از محورهای سیاست‌گذاری مورد توجه حزب دمکرات است از هم فروپاشیده. جنگ غزه هر چند هنوز «ناتمام» مانده، مشکل می‌تواند به پیروزی کودتاچیان آمریکائی «حماس» تحت حمایت امثال حسنی مبارک منتهی شود! این جنگ دیر یا زود، چه بحران‌سازی‌های جمکرانی‌ها به داد عموسام برسد و چه اینان مجبور به سکوت و جویدن خاشاک شوند، بر موجودیت حماس و زمینة سرکوبی که با توسل به فعالیت‌های این سازمان در سرزمین‌های اشغالی اتخاذ شده، نقطة پایان خواهد گذارد. از طرف دیگر، محور اروپائی سیاست حزب دمکرات، یعنی نزدیک شدن به ملت‌ها در اروپای غربی نیز به شدت شکست خورده! این موضوع را اخیراً در دو مطلب مفصل تحت عناوین «وداع بی‌اسلحه» و «مجازی و اخاذی» توضیح داده‌ایم. از این گذشته بحران‌سازی در آسیای شرقی که پیوسته با تکیه بر سیاست‌های چین در کرة شمالی به آمریکائی‌ها امکان اعمال تهدیدات نظامی در منطقه را می‌داد، عملاً سرکوب شده. چین پس از بحران گسترده‌ای که نشست اخیر «آسه‌آن» را فراگرفت، دیگر صدایش در نمی‌آید! کرة‌شمالی نیز خفقان گرفته.

در نتیجه جای تعجب نبود که عموسام مهره‌های ایرانی‌نمای خود را به ژنو اعزام کند تا با توسل به همین تبلیغات راهی برای خروج از بن‌بست‌ها در منطقه بیابد. امروز خبرگزاری‌ها اعلام می‌کنند که به دلیل آنچه اسرائیل تهدیدات علیه ملت یهود معرفی می‌کند، این کشور خواستار نصب سپردفاعی ایالات متحد در اسرائیل خواهد شد! این ادعا به این معناست که کارشناسان استراتژیک ارتش ناتو تحت فرماندهی ایالات متحد در منطقه از زمینة فعالیت‌های نظامی نوین برخوردار خواهند شد!‌ روسیه نیز سریعاً و شدیداً سیاست گسترش تهدید سپردفاعی آمریکا را هم امروز محکوم کرد. بله، به دنبال زمینه‌سازی‌های حکومت «ضداسرائیلی» جمکران نهایت امر آمریکائی‌ها گویا موفق شده‌اند برنامة گسترش سیستم‌های موشکی خود را در منطقه سر و سامان بدهند! در نتیجه می‌باید قبول کرد که زوزه‌های ضداسرائیلی احمدی‌نژاد اگر کمکی به ملت فلسطین نمی‌کند، حداقل درد بعضی‌ها را تا حدودی درمان کرده!

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل باکس

فیلترشکن‌های جدید22آوریل2009

ghostwebproxy.com
www.0nm.info
www.youtubeunblock.org
www.yourin.info
3hg.info
www.2nm.info
8ip.info
www.justtake.info
www.justany.info
facebookproxyz.com
www.myproxy24.de
elitebypass3r.info
bubbleset.com
www.yourin2.info
makemeinvisible.net
www.justlive.info
6hg.info
www.takeany.info
www.guardtunnel.com
www.justhere.info
bobcool.info
www.666surfer.info
www.8nm.info
www.useall.info
www.lookround.info
6sd.info
www.7um.info
revko.info
www.justfollow.info
8hg.info
5hg.info
elitebypasser.info
www.lookfast.info
0sd.info
www.0um.info
www.taketry.info
alienbrowse.info
9hg.info
www.6um.info
chinaprox.info
www.8um.info
www.justgot.info
9sd.info
www.justrun.info
webproxy.bz
www.runus.info
www.usesmart.info
2hg.info
www.justneed.info
www.takethem.info

داستان‌های کوتاه سعید سامان

مدت‌ها پیش چهار داستان کوتاه روی خطوط اینترنت قرار دادیم. این داستان‌ها نیز همچون دیگر نوشته‌های سعید سامان از الطاف سانسور حکومت عدل و داد اسلامی برخوردار شد. با این وجود تقاضای خوانندگان برای این داستان‌ها بسیار است و اینهم خود موجب دلگرمی‌ ما!

ولی «تقدیر» چنین خواست که با وجود کند شدن قیچی سانسور و بی‌اثر شدن سرکوبگری‌های حکومت اسلامی، در کمال تأسف شرکت‌های «میزبان» به نوبة خود برای خوانندگان این داستان‌ها هر روز گرفتاری جدیدی درست کنند. سایت «لایو اسپیس» وابسته به شرکت «معظم» و بسیار «خوشنام» مایکروسافت،‌ طی چند ماه اخیر با داد و فریاد و تبلیغات فراوان گنجایش حساب‌ها را تا 25 گیگا بایت افزایش داد، ولی همزمان کاری کرد که تمامی لینک‌ها تغییر کند! در نتیجه لینک‌هائی که به کتاب‌ها و فایل‌های موجود در این سایت وجود دارد عملاً دیگر به درد نمی‌خورد! خلاصه این سایت که در توزیع فایل‌های «پی‌دی‌اف» مهم‌ترین مرکز به شمار می‌رفت زد و کاسه و کوزة ما را درهم ریخت. البته هنوز فایل‌ها روی سایت موجود است، ولی برای بارگیری می‌باید مستقیماً به «لایواسپیس» سعید سامان مراجعه شود!

از طرف دیگر سایت معروف و بسیار معتبر «اسکریبد» نیز به طور مداوم این چهار کتاب را از این سوراخ به آن سوراخ می‌اندازد! یک روز در ردة «ادبیات» قرار دارد، روز بعد «ادبیات عرب!» و فردای همان روز در «خلاقیت‌های ادبی» و … خلاصه برای برخی خوانندگان ارجمند یافتن این کتاب‌ها روی شبکة اینترنت کار حضرت فیل شده.

برای حل مشکل، این «پست» را به یادآوری لینک‌های قدیمی و معرفی لینک‌های جدید این کتاب‌ها اختصاص می‌دهیم و امیدواریم که با استفاده از این «پست» حداقل خوانندگان این کتاب‌ها با زحمت کمتری به آن‌ها دسترسی داشته باشند.

مجازی و اخاذی!

با انتخاب اوباما به ریاست جمهوری آمریکا ظاهراً محفل ویژه‌ای نیز قدرت رسانه‌ای را در دست گرفته. و این محفل در نخستین مانورهای رسانه‌ای خود، حداقل در اروپای غربی، شمشیری دو دم بر علیه اینترنت از نیام بیرون کشیده است. همانطور که می‌دانیم مسئلة اینترنت و آنچه «فضای مجازی» عنوان می‌شود، از مدت‌ها پیش مشکل‌آفرین شده. مشکل‌آفرین از این نظر که قوانین جامعة «واقعی» را نمی‌توان در ترادفی «خودکار» و فی‌نفسه با شبکة مجازی قرار داد. به طور مثال یک دیسک‌ فشردة موسیقی که فردی آنرا ابتیاع می‌کند، یک «کالا» معرفی می‌شود. این «کالا» موجودیتی کاملاً مادی دارد؛ در ساخت آن از مواد و عناصری کاملاً شناخته شده استفاده به عمل آمده و از قابلیت انتقال برخوردار است. فردی که «صاحب» آن به شمار می‌رود می‌تواند آنرا به فروش برساند؛ و از آن استفاده‌‌هائی که در چارچوب قوانین مجاز شمرده شده صورت دهد.

ولی می‌دانیم که این «کالا» و اقسام دیگر از این نوع «کالاها» در ارتباطات اجتماعی موارد استفاده‌هائی دارد که شاید از روز نخست مورد نظر نبوده. به طور مثال افراد می‌توانند این «کالا» را به یکدیگر قرض بدهند. و در مواردی بسیار گسترده از روی این «کالا» کپی‌برداری‌های کلی و یا جزئی صورت می‌گیرد! چرا راه دور برویم، در کشورهائی که خود را «متمدن» معرفی می‌کنند، صدها میلیون جلد کتاب در کتابخانه‌ها به طور رایگان در اختیار مردم قرار گرفته. اگر قرار باشد برای مطالعة این کتاب‌ها قوانین «حق مؤلف» اجراء شود، حتماً از هر خواننده می‌باید مبلغی جهت مطالعة کتاب گرفته شده به «مؤلف» پرداخت شود! به هر تقدیر نمی‌توان ادعا کرد که یک مؤلف قصد داشته کتابی را که شیرة سال‌ها تلاش و کوشش اوست به صورت رایگان و صرفاً برای پیشبرد «اهدافی» فرهنگی در اختیار خوانندگان قرار دهد! حال این مسئله پیش می‌آید که «حق مؤلف» چگونه و در چه شرایطی محفوظ خواهد ماند؟

امروز با نمونه‌های فراوانی از مشکلات در سازماندهی کتابخانه‌های «عمومی»، خصوصاً در اروپای غربی که متوسط مطالعه در سال بسیار بالاست روبرو هستیم. به طور مثال، هزینة نگاهداری، اداره و حفظ کتب، اسناد و مدارکی که در این کتابخانه‌ها انبار شده، در اکثر مواقع از قیمت اصلی کتاب‌ها و مجلاتی که به خوانندگان ارائه می‌شود، به مراتب بیشتر است. اینکه دولت‌ها در سال میلیاردها یورو برای نگاهداری و اداره ورق‌پاره‌هائی که بوی نا و نم هم گرفته‌اند هزینه می‌کنند، یک مسئله است؛ اینکه این عمل در چارچوب اهداف «عالیة» فرهنگی‌ای که ادعا می‌شود به همان نتایجی خواهد رسید که تبلیغات رسانه‌ای اعلام می‌دارد مطلب دیگری است. می‌دانیم که مطالعه کار خوبی است، ولی اینکه هزینة سنگین کتابخانه‌داری در اروپا لزوماً می‌باید قدمی مثبت در راه عروج فرهنگی تلقی شود، بیشتر از آنچه پدیده‌ای اثبات شده باشد، ریشه در باورها و عادات اجتماعی دارد.

جامعة بشری عادت کرده که به پدیدة کتابخانه با «احترام» بنگرد! هر چند اکثر «کتابداران» خود از جمله کسانی‌اند که کمتر کتاب می‌خوانند! این «احترام» بیشتر به دلیل یک عادت تاریخی و اجتماعی بازتولید می‌شود، نه بر اساس تجربیات بر پایة نتایجی ملموس و قابل‌اعتنا. امروز، تحت عنوان حمایت از «مؤلفان»، و به دلیل «دیجیتالی» شدن بسیاری کتاب‌ها، سر و صدای فراوانی به راه افتاده!‌ ولی نمی‌باید فراموش کرد که متون دیجیتالی به هیچ صورت به عنوان کتاب قابل استفاده نیست، کسی نمی‌تواند «جنگ و صلح» را روی صفحة مانیتور خود «مطالعه» کند! پس می‌باید قبول کرد که سروصدا دلائل دیگری دارد.

روزی که در دوران حکومت بیل کلینتن هیئت حاکمة ایالات متحد از پروژة «شاهراه اطلاعاتی» که بعدها اینترنت 1 و اینترنت 2 و … نام گرفت پرده برداشت، شاید مسائل پیچیده‌ای که گسترش ارتباطات میان ملت‌ها، افراد، گروه‌ها و … ایجاد می‌کرد تا این حد واضح و روشن نشده بود. می‌دانیم که پروژة «شاهراه اطلاعاتی» تکیه بر صنایع نظامی دوران «جنگ ‌سرد» داشت. قسمت مهمی از این صنایع پس از فروپاشی اتحاد شوروی عملاً روی دست هیئت حاکمة آمریکا باد کرده بود، و دولت تلاش داشت که «پروژه‌های متفاوت» در بطن این صنایع را در دست نورچشمان خود در صنایع غیرنظامی قرار داده، به قولی این پروژه‌ها را به پول نزدیک کند! و از آنجا که پول در ایالات متحد همیشه حرف آخر را می‌زند، دیگر ملاحظات به طور کلی به رده‌های پائین‌تر سوق داده شد.

اوج‌گیری آنچه «صنایع» اینترنت معرفی می‌شد کاری کرد که در عرض چند سال نمودار بورس اوراق بهادار «نزدک» در نیویورک که به صنایع «نوین» اختصاص دارد چندین و چند برابر شود و از این راه هزاران میلیارد دلار به جیب محافل مشخصی در ایالات متحد سرازیر شد! و به این ترتیب بود که ماه ‌عسل محافل سرمایه‌داری آمریکا و پدیدة اینترنت آغاز شد، و سال‌های دراز نیز به طول انجامید. طی این دوره همانطور که به یاد داریم امپراتوری شوروی سابق در کشاکش بحران‌های داخلی دست و پا می‌زد، جهان سوم در آتش طالبانیسم و توسعه‌طلبی‌های اسرائیل و عراق و اسلام و مسیحیت می‌سوخت، و اروپای غربی به دلیل فروریختن دیوار برلن شب و روز خود را در کابوسی هولناک می‌گذراند. اینترنت در این شرایط تبدیل به پدیده‌ای صددرصد آمریکائی شد، که نهایت امر فرهنگ اجتماعی آمریکا ـ اگر بتوان بر این پدیده نام فرهنگ گذاشت ـ با تکیه بر حضور فراگیر خدمات آمریکائی در جهان مجازی به عنوان «تنها فرهنگ» اینترنت به ثبت رسید. تا اینجای کار «پدیدة اینترنت» با آنچه پیشتر در ذهن «پدران یانکی آن» به تصویر کشیده شده بود کاملاً هماهنگی داشت. آمریکا جهان مجازی را نیز از آن خود کرده بود و بدون رقیب در این صحنه به پیش می‌تاخت.

ولی این صحنه به سرعت تغییر کرد. نخست اینکه با تأمین آرامشی نسبی در روسیه یک شبکة اینترنت مستقل در این کشور پای به منصة ظهور گذاشت!‌ شبکه‌ای که تبعات بسیار گسترده‌ای در ارتباطات جهانی پیدا کرده. چین به سرعت تبدیل به بزرگ‌ترین مشتری دنیای مجازی شد، و از این طریق اهمیت زبان و فرهنگ انگلیسی را به چالش کشاند. سپس شاهد گسترش خیرة کنندة باندهای پهن در اروپا و سرمایه‌گذاری‌های فوق‌کلان در این زمینه می‌شویم؛ ساختار ارتباطی در اروپای غربی به این ترتیب در زمینة اینترنت به سرعت از آمریکای شمالی پیشی گرفت! فراموش نکرده‌ایم که یکی از «وعده‌های» انتخاباتی آقای اوباما گسترش باندهای پهن برای کاربران آمریکا بود!‌ فناوری‌ای که امروز در اروپای غربی حتی در دورافتاده‌ترین شهرها تأمین شده است. از طرف دیگر صنایع رسانه‌ای، روزنامه‌ها، مجلات، رادیو‌ها و کانال‌های تلویزیونی به سرعت با تکیه بر همین باندهای پهن به خانة اروپائی‌ها و بعضی آمریکائیان پای گذاشتند. ارتباطات در این مرحله دیگر از زمینه‌های سنتی خود خارج می‌شد؛ این ارتباطات در اطراف خود جهان نوینی از «قدرت» و «مشروعیت» و «موفقیت» می‌ساخت. و این ساختار نوین در عمل ساختارهای کهنه و سنتی را به چالش می‌کشید.

به طور مثال، در کشورهائی چون فرانسه و آلمان که عملاً تحت شرایط بسیار منضبط، اگر نگوئیم سرکوبگرانه اداره می‌شوند، فضای آزاد اینترنتی داده‌های پایه‌ای جامعه را به شدت منقلب کرد. دانشجویان دیگر نیازمند تأئیدات استادان اغلب بی‌سواد نیستند؛ با تکیه بر مدارک و اسناد و شواهد علمی و تحقیقی که از مجموعة کشورهای جهان و از طریق اینترنت در سطح جهان مجازی در حال حرکت است، هر گونه موضع «مشروع» و بی‌قید و شرط دانشگاهی، بنیادین، حقوقی و حقیقی می‌تواند همه روزه به چالش کشیده شود. و این مسائل در کشورهائی که تئوری «قشرهای مجزای» اجتماعی هنوز ساختار قدرت سیاسی را تعیین می‌کند بسیار سرنوشت‌ساز می‌شود. به طور مثال، می‌دانیم که هندوستان از جمله کشورهای سانسور کنندة اینترنت معرفی ‌شده، ولی بحرانی که امروز کشور هندوستان را در تقابل با ارتباطات اینترنتی قرار می‌دهد، ریشه در سانسور مطبوعاتی ندارد. این فروشکنی انزوای «کاست‌ها» و «قشرها» است که برای حاکمیت هند مشکل‌آفرین شده!‌ «انزوای» این کاست‌ها و قشرها، طی صدها سال به بنیاد قدرت در هند شکل داده.

البته آمریکائی‌ها به عادت معمول در «ژست» طرفداری از «نوآوری‌ها» جا خوش کرده بودند و ادعا داشتند، آمریکا در هر حال طرفدار نوآوری است، و هر چه در این زمینه بیشتر پیش برویم به نفع آقائی واشنگتن خواهد شد!‌ ولی در عمل اگر ساختار اجتماعی آمریکا از پدیدة فروپاشی «قشرها» به دور است ـ این جامعه اصولاً قشر ندارد ـ نیازهای متحدان آمریکا مشخص بود. اینکه فرزند یک کارگر ایتالیائی بتواند همزمان با یک استاد «عالی‌مقام» آکسفورد یک اثر کلیدی جدید در علوم سیاسی را مطالعه کند، برای مشروعیت ساختار قدرت در ایتالیا مشکل‌آفرین می‌شود. و قدرت کاخ‌سفید در گرو مشروعیت حکومت‌ متحدان‌اش نزد شهروندان این کشورهاست!

با این وجود برای ما ایرانیان درک این شرایط بسیار ساده‌تر از دیگر ملت‌هاست. ما از صدقة سر حاکمیت‌های مستبد که طی 80 سال گذشته توسط استعمار بر جامعة ایران حاکم شده، از «ارزش» کاربردی سانسور و محدودیت اطلاع‌رسانی‌ها تا آنجا که به موجودیت رژیم‌های سیاسی مربوط می‌شود بخوبی آگاه‌ایم. سانسورهای اعمال شده در کشور ایران در زمینه‌های دانش اجتماعی، فلسفی، روابط جنسی، و … از مرحلة هیاهوی تبلیغاتی خارج است؛ این سانسورها عملاً حاکمیت‌ساز شده! موجودیت رژیم‌های سیاسی در کشور ایران طی 80 سال گذشته پیوسته همزاد و همگام با پدیدة سانسور بوده. به طور نمونه، اگر سانسور بر ارتباطات اجتماعی، مطبوعات، اینترنت و … در ایران از میان برداشته شود، رژیم فعلی برای حفظ مواضع خود با موانعی غیرقابل عبور روبرو خواهد شد. این رژیم فرزند سانسور است و همچون قارچ بر بدنة سانسور رشد می‌کند؛ بدون سانسور موجودیت نخواهد داشت. در نتیجه ما بخوبی می‌دانیم که ارزش سانسور در حاکمیت‌سازی چیست!

البته ویراست «رسمی» این است که آمریکائی‌ها فکر نمی‌کردند این روابط تا به این حد کلیدی باشد! برای آنان دیگران «غیرمتمدن» هستند، و اروپای غربی و آمریکای شمالی متمدن! با این وجود، بسیاری صاحب‌نظران، عقب‌نشینی‌های محافل آمریکائی در زمینة عمومی کردن کاربرد باندهای پهن را در ایالات متحد که از سال 2000 میلادی آغاز شد، نه به دلیل درگیری‌های نظامی در افغانستان و عراق، که نمایه‌ای از تزلزل هیئت حاکمه در برابر رشد پدیدة ارتباطات تحلیل می‌کنند. ظاهراً از همان سال‌ها هیئت حاکمة آمریکا به اینکه بتواند از اسب اینترنت که خود زین کرده سواری بگیرد مشکوک شده بود.

با این وجود اروپای غربی به دلیل حضور فعال سیاسی روسیه، که نهایت امر مسیر حرکت‌اش در تخالف با آمریکا شکل گرفت، به سرعت پای در میدانی گذاشت که محافظه‌کاری آمریکائی دیگر از آن رویگردان شده بود. اینترنت در اروپای غربی شکافی عظیم میان طبقات اجتماعی و حاکمیت‌ها ایجاد کرد. «اخلاقیات» نوین، فضاسازی‌های فرهنگی، گویش‌های جدید، وبلاگ‌نویسی، و … تحت حمایت لوژیستیک روسیه کار را بجائی کشاند که در کشورهائی چون هلند و سوئد و دانمارک تقریباً تمامی قشرهای اجتماعی حضوری دائمی بر روی شبکة اینترنت پیدا کردند!

دیروز شاهد بودیم که دادگاهی در کشور سوئد چهار نفر را به اتهام فراهم آوردن زمینة «تبادل» فایل‌های دیجیتال به جریمه و زندان محکوم کرد! البته این برنامه بیشتر «نمایشی» است، چرا که افراد محکوم شده اصولاً مقیم کشور سوئد نیستند، و معلوم نیست که این محکومیت چه ابعادی از نظر حقوقی و جزائی می‌تواند داشته باشد. در ثانی بر اساس نظرسنجی‌های گسترده بیش از 80 درصد مردم در سوئد و بسیاری از کشورهای همسایه این محکومیت را بی‌جا و بیمورد تلقی می‌کنند! در چنین شرایطی قضاوت در مورد استینافی که محکومین سریعاً به قوة قضائیة سوئد ارائه داده‌اند کار بسیار شاقی خواهد بود؛ قضات در کشوری چون سوئد نمی‌توانند با اکثریت مطلق افکار عمومی به جنگ برخیزند، چنین کاری هم نخواهند کرد!

ولی تا آنجا که مسئله به کنترل گسترش ارتباطات میان مردم، ملت‌ها و گروه‌ها و به طور کلی پدیدة اینترنت مربوط می‌شود، این محکومیت «نمایشی» پیام خود را منتقل کرد. چرا که همزمان با این خیمه‌شب‌بازی، در کشورهای آلمان، فرانسه و انگلستان شرکت‌های خدماتی اینترنت ارتباطات کاربران فعال خود را که دست به بارگیری فایل‌های دیجیتال می‌زنند قطع می‌کنند! گاهی اوقات حتی برای این کاربران ایمیل‌های ساختگی از طرف «مقامات» می‌فرستند، و یا اینکه «مجرمان» را به فروشگاه‌های اینترنتی‌ای رهنمون می‌شوند که خود با استفاده از فایل‌های غیرقانونی به راه انداخته‌اند، و … البته هیچ قانونی بر علیه بارگیری فایل‌های دیجیتال هنوز در کشورهای اروپای غربی وجود ندارد، و شرکت‌های خدمات اینترنت با این عملیات مضحک در واقع خود از خطوط قرمز پیش‌بینی شده در مجموعه قوانین اروپا پای بیرون می‌گذارند! خلاصه چنان مغلطه و مسخره‌ای بر روی شبکة اینترنت طی چند روز گذشته به راه افتاده که معمار اصلی آن کسی جز شخص اوباما نمی‌تواند باشد.

نمی‌باید فراموش کرد که اگر این هیاهو تحت عنوان «حمایت از حقوق مؤلفان» به راه افتاده، مشکل اصلی همان است که پیشتر گفتیم: حمایت لوژیستیک روسیه از ارتباطات اینترنتی در اروپای غربی، ارتباطاتی که شکافی عظیم بین توده‌ها، جوانان و روشنفکران با هیئت‌های حاکمه ایجاد کرده، آمریکا را به شدت نگران می‌کند. آمریکا که تا دیروز در خواب‌وخیال‌های خوش، خود را حاکم بلامنازع بر اروپای شرقی می‌دید، امروز جهت حفظ موقعیت سیاسی خود بر اروپای غربی به صورتی که می‌بینیم به دست و پا افتاده. اوباما از یک سو طرح مانورهای نظامی ناتو با «ارتش» گرجستان را در مرز روسیه توشیح می‌کند ـ این ارتش همان است که از 5 هزار نظامی تشکیل شده که هم در عراق و افغانستان «می‌جنگد» و هم قرار شده به ارتش روسیه «گوشمالی» بدهد ـ و هم برای حفظ ساختار قدرت در اروپای غربی اینگونه به جان مردم این مناطق افتاده!

ولی مطلبی که در این میان بی‌جواب باقی می‌ماند این است که با چنین رفتار و سلوکی چگونه هیئت حاکمة «دمکرات» آمریکا قصد دارد مواضع از دست رفته را در قلب قارة اروپای غربی بار دیگر «تسخیر» کند؟ ارتباط اندام‌وار سرکوب‌های اینترنتی با سیاست‌های کلان کاخ‌سفید از چشم ناظران اروپائی به دور نمی‌ماند. دو روز پیش اوباما با تأئید ضمنی «شکنجه» و تشویق تلویحی «شکنجه‌گران» موضع خود را در بطن ساختارهای حامی حقوق بشر در اروپا متزلزل کرد، امروز با حمایت از سرکوب اینترنتی می‌رود تا توده‌ها و جوانان را در برابر خود قرار دهد. این سیاست در چارچوبی که ارائه شده فقط ره به ترکستان خواهد برد!

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

فیلترشکن‌های جدید19آوریل2009

glype.ws
www.0-99.info
cobaltproxy.info
www.yoursuss.info
me8.info
www.amazingred.info
me5.info
www.semenyih.com
www.amazingyellow.info
www.0-77.info
cinnamonproxy.info
www.bypassfromfirewall.info
thisiskimberly.info
www.0-66.info
picsnap.info
proxy-site.net
cyanproxy.info
prx2.info
www.8nm.info
www.letmethrough.net
www.amazingblue.info
112businesstore.info
www.proxyits.info
surfstar.info
www.0-22.info
coyoteproxy.info
unblockbypass.info
www.musicstorez.org
www.myproxiez.info
www.5um.info
gige.info
112businesonline.info
surfkate.info
meni.info
www.bypassproxy.biz
chocolateproxy.info
www.8um.info
www.0nm.info
www.hidemeip.com
www.bypassfromjob.info
dinoproxy.info
www.fazap.com
www.3um.info
crowproxy.info
www.jokemyspace.info
me7.info
crimsonproxy.info
www.9um.info
www.0-88.info
www.skip-filter.info

اسلام‌ساز و اسلام‌باز!

بازی سیاسی درازمدت و خطرناک آمریکا با دین اسلام، بازی‌ای که شکست نظامی اتحاد شوروی در افغانستان و به قدرت رسیدن ملایان در ایران نهایت امر مهم‌ترین دستاورد تاریخی آن برای ینگه‌دنیا بوده، می‌رود تا به تدریج تبدیل به ماری در آستین ایالات متحد و همکاران غربی‌اش شود. همانطور که می‌توان حدس زد مسئلة «دین» و ارتباط آن با توده‌ها، خصوصاً توده‌های محروم و منزوی که از نظر فرهنگی عروج و تعالی به خود ندیده‌اند به سرعت می‌تواند تبدیل به شمشیری دو لبه شود. تیغی که «در کف زنگی مست» می‌تواند دوست و دشمن را به یکسان مورد تهدید قرار دهد. ولی سرمایه‌داری غرب که تحت عناوین دهان‌پرکنی از قماش «آزادی»، «حقوق‌بشر»، و … دهه‌هاست میلیون‌ها انسان را به زنجیر بردگی در بارگاه شیوة تولید ضدبشری خود فروانداخته، پیش از آغاز بازی «اسلام‌سازی» از کاربرد «دین» در هیاهوسالاری‌های سیاسی به صراحت آگاه بود.

اگر مورخان دولتی و نانخورهای دستگاه تبلیغات سرمایه‌سالاری در «تحقیقات» خود سخنی به میان نمی‌آورند، صاحب‌نظران به صراحت می‌دانند که بساط دین‌پروری و «الهیت» تا چه حد از جانب محافل سرمایه‌داری در بطن فاشیسم رو به رشد آلمان نازی و ایتالیای موسولینی محوری تلقی می‌شد. تشکیلات پیراهن مشکی‌ها و فدائیان «سیدالشهداء» که امروز شهرهای بزرگ ایران را قرق کرده‌اند، ریشه در همان تشکیلاتی دارد که روتچیلدها، «جبهة ملی فرانسه» و دربار انگلستان در اوائل سال‌های 1930 در قلب اروپا سازمان داده بودند. این اصل را نمی‌باید فراموش کرد که فاشیسم یک پدیدة جهانی است، و این ساختار ضدبشری بیش از آنچه وابسته به شعارهای پوچ، توخالی و منطق‌ستیزی باشد که تبلیغات‌چی‌های آن در بوق و کرنا می‌گذارند، بازتابی است از منویات ارباب و صاحب‌اختیارش یعنی نظام سرمایه‌داری جهانی.

طی روند جریانات در جنگ دوم جهانی، سرمایه‌داری توانست با زدن نعل‌وارونه ارتباط اندام‌وار و تاریخی خود با تشکیلات فاشیست‌ها را در قلب اروپا واژگونه بنمایاند، و نهایت امر سرمایه‌داری را نظامی ضدفاشیست معرفی کند! این تبلیغات که فیلم‌های عامه‌پسند و توخالی هولیوود مسلماً در زمینه‌سازی برای آن کم مؤثر نبوده به تدریج به این توهم ساده‌لوحانه در اذهان جهانیان دامن زد که سیاست خارجی آمریکا بر پایة طرفداری از آزادی ملت‌ها و حمایت از حقوق‌بشر استوار شده. و آنجا که این به اصطلاح «سیاست خارجی» ملاحظات را کنار می‌گذاشت و همچون نمونه‌های هولناک کودتای 28 مرداد، کودتا و کشتار صدها هزار تن از شهروندان در اندونزی، سلاخی ‌شیلیائی‌ها، و … ماهیت واقعی خود را به جهانیان می‌نمایاند، مبارزه با استالینیسم وحشی و ضدبشری توجیه‌گر عملکردهای سرمایه‌سالاران ‌شده بود.

خوشبختانه با فروپاشی دژ استالینیسم که در همکاری کامل با تبلیغات 80 سالة سرمایه‌داری خود را به غلط به عنوان سمبل «سوسیالیسم» جهانی نیز جا زده بود، بسیاری از داده‌ها در این ساختار استعماری از هم فروپاشید. غرب دیگر نمی‌توانست برای سرکوب‌های خود در سطح جهان بهانه‌ای در کرملین پیدا کند، ولی از آنجا که روند سرمایه‌داری طی سالیان دراز با گسترش و تداوم همین سرکوب‌ها عجین شده بود، نیاز آمریکا جهت ثروت‌اندوزی وجود دشمن را ضروری می‌کرد؛ دشمن این‌بار تروریسم معرفی شد، و برای توجیه عملیات «ضدتروریستی» آینده، یک خیمه‌شب‌بازی نیز به دست عوامل سازمان سیا در شهر نیویورک در روز 11 سپتامبر به روی صحنه بردند. بر اساس این سناریوی احمق‌پسند دو ساختمان «بتن‌آرمه»، با استحکامی بی‌نظیر فقط با استفاده از سوخت دو هواپیمای مسافربری تا چندین طبقه در زیر زمین بکلی نابود شدند! باید اذعان داشت که «عظمت» این عملیات در حد ابهت برنامه‌ریزی‌ای بود که بر محور جنگ با تروریسم، حداقل در ساختار تبلیغاتی واشنگتن قرار بود بر مناطق وابسته به سیاست غرب حاکم شود. اینک با توجه به آنچه در کشورهای حوزة سیاست آمریکا شاهدیم، حکومت ایالات متحد ارابة چهاراسبة خود را در میدان «مبارزه با تروریسم» با تمام سرعت به پیش می‌راند، هر چند که دیگر دم‌خروس از زیر عبای عموسام بیرون زده و قسم حضرت عباس‌اش از سکه افتاده!

در این باره، و در چارچوب پرده ‌برداشتن از سیاست‌های آمریکا در ایران، مطالب فراوانی در مورد حکومت جمکران نوشته شده. به عقیدة ما حکومت اسلامی وابسته به امپریالیسم آمریکاست، و در اینمورد شواهد و مدارک آنقدر فراوان و گویا است که دیگر مفری برای بحث و گفتگو نگذاشته. ولی از آنجا که کشور ایران در منطقة خاورمیانه و آسیای مرکزی از محوریت بسیار مهمی برخوردار است، نمی‌باید انتظار داشته باشیم که سقوط و یا تزلزل سیاست‌های «اسلام‌سازی» آمریکا در مرحلة نخست و ابتدائی از کشور ایران آغاز شود.

در عمل هر حکومتی که بر کشور ایران چنگ‌ بیاندازد، در زمینة اشراف بر شاهرگ‌های ارتباطی نفت و گازطبیعی، و بهره برداری از مرکزیت حوزة «نوروز» و زبان بسیار مهم فارسی حرف آخر را خواهد زد. از طرف دیگر به این «مرکزیت» و این «اشراف» می‌باید نکات دیگری را نیز افزود. ایران از یک سو محوری بسیار مهم در ارتباط با شبکة قدیمی‌ای است که از دوران «هندوستان بریتانیا»، بلوچستان را به آذربایجان «متصل» می‌کرد؛ همان «ارتباطی» که بعدها پیمان سنتو و یا همکاری‌های منطقه‌ای نام گرفت، و در واقع امتدادی «طبیعی» بر خط ناتو در شرق ترکیه به شمار می‌رود. هر چند امروز، تحت نظارت عالیة امپراتوری بریتانیا این «ارتباط» بیشتر وسیله‌ای جهت تجارت موادمخدر، قاچاق اسلحه و انسان فراهم آورده، اهمیت استراتژیک این شاهرگ همچنان پابرجاست!

از سوی دیگر در کنار تمامی این مسائل «سنتی»، ارتباطات نوینی نیز طی سال‌های اخیر در منطقه پای به منصة ظهور گذاشته. ارتباطاتی که بر اساس اصل همجواری‌های جغرافیائی میان ملت‌های مختلف حوزة خزر در حال شکل‌گیری است، و در این میان خصوصاً حضور کشور روسیه به عنوان یک قدرت جهانی در همسایگی ایران از اهمیت استراتژیک بسیار برخوردار است. زمانیکه تمامی این داده‌ها را بر روی صفحة شطرنج دیپلماسی منطقه در کنار یکدیگر قرار دهیم به صراحت در می‌یابیم که مقصود از مرکزیت و محوریت جغرافیای سیاسی ایران چیست؟

به دلیل همین مرکزیت است که فروپاشی‌ها در جهان اسلام یا بهتر بگوئیم، آشفتگی در ساختار «اسلام‌سازی‌های» غرب در منطقه، عملاً از پاکستان، افغانستان و عراق آغاز شده. در دنبالة این آشفتگی‌ها شاهد چند تحرک اساسی هستیم. نخست اینکه در نشریه‌ای به نام «سان» در کشور انگلستان ـ این نشریه معمولاً به مطالب «جنجالی» و «رسوائی‌آور» می‌پردازد ـ اشاره‌ای مستقیم و بسیار موهن به دخالت اتباع انگلیسی در بمبگذاری‌های افغانستان شده. بمب‌هائی که هم افغان‌ها را می‌کشد و هم نظامیان انگلیسی را هدف قرار داده. این مطلب در رسانه سان، مورخ 15 آوریل 2009 تحت عنوان «انگلیسی‌ها علیه انگلیسی‌ها» صریحاً عنوان می‌کند که شهروندان بریتانیا‌ در برنامه‌های بمب‌گذاری در افغانستان فعال‌اند!‌ «سان» برای این ادعا نیز دلائل بسیار «محکمه‌پسندی» از جمله «دی‌ان‌ای» و اثر انگشت بمب‌گزاران را ارائه ‌داده!

البته به نوع خبرها می‌باید در ابعاد واقعی آن نگریست. اینکه «دی‌ان‌ای» یک بمبگذار را «انگلیسی» معرفی می‌کنند، خود جای حرف و سخن خواهد داشت! ولی می‌دانیم که بسیاری از اتباع عرب‌تبار، مسلمان‌تبار و حتی پاکستانی و هندی‌الاصل طی سال‌های جنگ «مقدس» ناتو در افغانستان در کشور انگلیس به استخدام «ام. آی. 6» و سازمان‌های وابسته در آمده، برخی حتی در گردان‌های عرب به رهبری بن‌لادن رسماً پای به میدان جنگ در افغانستان بر علیه ارتش سرخ گذاشتند. اینکه امروز بر اساس گزارشات یک نشریة «عوام‌پسند» که معمولاً طرفداران تیم‌های فوتبال و مشتری‌های «پاب‌ها» مخاطبان‌اش به شمار می‌روند، «اتباع» بریتانیای کبیر برای سربازان انگلیسی در افغانستان بمب بگذارند، در چارچوب همان «طالبان‌گیری‌های» نمایشی می‌تواند زمینة مناسبی برای سرکوب مسلمانان، عرب‌تبارها و دیگر مهاجران مسلمان در انگلستان فراهم آورد.

ولی چنین برخوردی نشان از فروپاشی یک ساختار استراتژیک نیز می‌تواند داشته باشد. انگلستان طی سالیان متمادی با «قبول» رفتار موهن و مرتجعانة اوباشی که به دست وزارت کشور انگلیس و دفاتر مهاجرت در این کشور، تعمداً در میان خیل مهاجران مسلمان‌ سازماندهی شده بودند، در داخل مرزهای خود نوعی «اسلام راستین» را در چارچوب نیازهای استراتژیک خود در جهان اسلام فراهم آورده بود. اینکه نشریات توده‌پسند امروز انگشت اتهام به سوی «انگلیسی‌هائی» می‌گیرند که بر علیه انگلیسی‌ها بمب می‌گذارند، معمولاً نوع ویژه‌ای از «انگلیسی»‌ را هدف قرار می‌دهد: مسلمان، رنگین‌پوست، با ظاهری کاملاً «کلیشه‌ای»! یعنی همان ظاهری که سیاست‌های استعماری سالیان دراز در ایران، افغانستان، پاکستان و دیگر مناطق جهان آن را «اسلام‌گرا» معرفی می‌کرده‌اند!

حال می‌باید دلیل چرخش سریع و صریح انگلستان را ـ این چرخش را می‌باید بیشتر یک عقب‌نشینی توصیف کرد ـ از مواضع «اسلام‌پروری‌های» استعماری‌اش بررسی نمود. البته این «بررسی» برای جلوگیری از اطالة کلام به تحلیل یک مطلب واحد اکتفا خواهد کرد. ولی مسلماً خوانندگان عزیز زوایا و مسائل بسیاری در اخبار و تحلیل‌های متفاوت خواهند دید که به صراحت تأئیدی باشد بر مطالب مطرح شده در این وبلاگ.

همانطور که می‌دانیم چند روزی است «افتضاح» دیگری به نام حکومت طالبان در درة سوات علنی شده. بر اساس گزارشات ارسالی توسط خبرگزاری‌های مختلف، پرزیدنت «زرداری»، رئیس جمهور پاکستان با امضاء فرمانی اجازه داده‌اند که افرادی در منطقة «درة سوات» که خبرگزاری‌ها آن را یکی از «قلاع مهم» طالبان معرفی می‌کنند، یک حکومت «طالبانی» بر پا دارند! اینکه ارتش آمریکا و انگلستان با تحمل میلیاردها دلار هزینه، تحت عنوان مبارزه با مسببین جنایات 11 سپتامبر پای به جنگ با طالبان در افغانستان بگذارند، و بعد از گذشت هشت سال، زیر دماغ همین ارتش‌ها آقای «زرداری» که با تکیه بر تأئیدات کاخ‌سفید به ریاست دولت پاکستان دست یافته، فرمان تشکیل دولت طالبانی صادر بفرمایند، حتی در اوج تخیلات و اوهام نیز غیرقابل قبول می‌نماید. ولی از آنجا که دنیای سیاست در منطقه عملاً از درون آتش گرفته، اینگونه صحنه‌های «سور رئالیستی» نمی‌باید باعث تعجب و تحیر ما شود.

همانطور که بارها در این وبلاگ عنوان کرده‌ایم، پدیدة «اسلام‌گرائی» اگر روزی و روزگاری عصای دست کاخ‌سفید جهت مبارزه با امپراتوری کارگری شوروی شده بود، امروز هیچ دلیلی ندارد که منطقه از «انواع» مختلف طالبان با تمایلات متفاوت برخوردار نشود. از طرف دیگر دولت پاکستان خود یک حاکمیت تماماً «طالبانی» است؛ این حکومت بر اساس شرع و توهمات دینی قانون می‌گذراند، قضاوت می‌کند، و … و به هیچ عنوان دلیلی ندارد که در «درة سوات» نوع ویژه‌ای از طالبانیسم حاکم شود! فقط در صورتی می‌توان حضور این طالبانیسم را از نظر سیاسی «توجیه» کرد که میان اینان با آنچه غرب طالبان می‌خواند تفاوت‌های اساسی وجود داشته باشد. و در همینجاست که به دلائل واقعی چاپ مطلب نشریة «سان» پی‌ می‌بریم.

حاکمیت انگلستان از حضور طالبانی که افسارشان در دست باکینگهام پالاس نباشد، نمی‌تواند استقبال ‌کند. و از آنجا که تمیز فرقه‌های سیاسی متفاوت طالبان کار ساده‌ای به نظر نمی‌آید، انگلستان عملاً قصد دارد در زمینة طالبان‌نوازی دست به یک عقب‌نشینی کامل بزند. دلیل دعوت از ولیعهد ایران، رضا پهلوی به مجلس عوام و سخنرانی «روشنفکرانه» و بسیار «داهیانة» وی نیز همین بوده. انگلیس می‌ترسد که تمامی زمینه‌های استعماری خود را در ایران، و نتیجتاً در منطقه از دست بدهد. و با عقب‌نشینی از مواضع «اسلام‌پروری» قصد نوعی بازبینی کرده!

ولی عصر معاصر الزامات خود را نیز دارد. و انگلستان در شرایطی که به سرعت قدرت عمل در زمینه‌های مالی، اقتصادی و حتی نظامی را از دست می‌دهد نمی‌تواند در یک سیاست ضدایرانی که طی سه دهه خاک مملکت‌مان را به توبره کشیده، به این سادگی‌ها «تجدید نظر» کرده، مواضع از دست رفته را بازیابد! اگر امکان «بازیافت» برخی مواضع از دست رفته برای انگلستان اصولاً وجود داشته باشد، سخنرانی‌های داهیانه و وعده‌های سرخرمن مسلماً برای بازیابی آن‌ها کفایت نخواهد کرد. انگلیس می‌باید به صورتی فعال از تشکیل سازمان‌ها، اتحادیه‌ها و احزاب غیرمذهبی حمایت کرده، قدرت عمل ملایان را، که نانخورهای دیرینه‌اش به شمار می‌روند به شدت محدود کند. و اینهمه اگر سیاست‌های مخالف راه بر او نبندند!

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

فیلترشکن‌های جدید17آوریل2009

www.bypassfromjob.info
www.hidemeip.com
me5.info
dinoproxy.info
prx2.info
www.proxythink.info
cyanproxy.info
www.cmuchej.cz
www.youtubeunblock.net
www.evadethefilter.info
www.bypassfromwork.info
www.0-99.info
www.0-77.info
streetgoblin.com
www.zudd.info
gige.info
www.cd26.info
www.fazap.com
www.surfproxy2.info
www.relaymy.info
cn0.info
www.wayproxy.org
cobaltproxy.info
www.amazingyellow.info
www.elitesurfer.info
www.skip-filter.info
www.cd22.info
deerproxy.info
www.cd31.info
proxy.eaglepro.net
www.sneaklooks.info
www.cd25.info
me7.info
coralproxy.info
www.inet-media.nl
www.yoursuss.info
www.cd27.info
112businesonline.info
www.2fingers.co.uk
www.beatthis.info
hostpen.info
juqx.com
www.0-22.info
chocolateproxy.info
unblockbypass.info
www.cd23.info
www.buymobilez.com
www.jokemyspace.info
www.amazingblue.info
thriftydragon.com

اوباش از هر قماش!

می‌دانیم که در نخستین ماه‌‌های آغاز به کار دولت «مهرورزی»، طرحی تحت عنوان «ارتقاء امنیت اجتماعی» به مرحلة اجراء گذاشته شد. طی این به اصطلاح «طرح»، گروه‌های گسترده‌ای از اوباش شهری که عموماً توسط نیروهای انتظامی سازماندهی شده بودند، و جهت سرکوب غیرمسئولانة مردم در مقاطع مختلف مورد استفاده قرار می‌گرفتند ظاهراً از سطح‌ شهرها جمع‌آوری شدند. فقط چند روز پس از این دستگیری‌ها، بر اساس ادعاهای مراجع قضائی، گروهی از این اوباش نیز به شیوه‌های معمول در حکومت «عدل‌الهی»، یعنی بدون محاکمه و تفهیم اتهام و یا حق استفاده از وکیل مدافع به دار آویخته می‌شوند! اسامی به دار آویخته‌شدگان نیز منتشر نشد! و اصولاً معلوم نیست این رفتار وحشیانه و غیرمسئولانه را یک دولت که خود را «قانونی» معرفی می‌کند چگونه «توجیه» خواهد کرد.

البته دستگیری، شکنجه و اعدام گستردة گروه‌هائی که در هیاهوی تبلیغاتی یک رژیم استعماری و سرکوبگر «اوباش» معرفی شده بودند، مدتی تیتر اول بسیاری روزی‌نامه‌ها در داخل و سایت‌های «مخالف‌نما» در خارج از کشور شد، ولی کمتر کسی به شیوه‌های عمل اشاره‌ای داشت. شیوه‌هائی که نهایت امر خود نوعی گسترش «اوباش‌گری» از طرف دولت و قوة قضائیه به شمار می‌رفت.

در مطالب مختلفی که در این وبلاگ از آغاز طرح «اوباش‌گیری» نوشتیم، سعی بر آن بود که ریشه‌های مختلف حضور اوباش در سطح جامعه به طور اعم، و این «طرح» ویژه به طور اخص مورد بررسی قرار گیرد. در اینجا صرفاً به صورت خلاصه می‌گوئیم که عملیات دولت احمدی‌نژاد در چارچوب آنچه «اوباش‌گیری» عنوان شده از نظر ما فقط می‌تواند بازتابی از تغییرات سیاست‌های جهانی در شیوه‌های رایج سرکوب مردم در حکومت اسلامی تلقی شود. در اینجا تکرار می‌کنیم، علوم سیاسی به ما می‌گوید که «حاکمیت» بر خلاف آنچه گروهی تصور کرده‌اند، فقط مجموعة «علنی» و «آشکار» دستگاه حکومت نیست؛ اوباش شهری، قاچاقچیان مواد مخدر، سوء‌استفاده‌کنندگان از بودجة دولت، و … همگی قسمتی از همین حاکمیت‌اند. و شاخة ظاهر‌الصلاح حاکمیت بدون همکاری و همراهی شاخه‌های دیگر قادر به حفظ «قدرت» نخواهد بود.

با در نظر گرفتن‌ آنچه در بالا آمد، شاهدیم که بار دیگر طی مبارزات انتخاباتی ریاست جمهور جمکران، از طرف نامزدهای «مخالف دولت» مسئلة «گشت‌های» پروژة ارتقاء امنیت ملی مطرح ‌شده، و اینان به این گمانه دامن می‌زنند که بحث «اوباش‌گیری» و یا عملیات «ارشادی» بیشتر تبدیل به نوعی جنگ قدرت در بطن حاکمیت شده است. خلاصة کلام محافل حکومتی، چه موافقان احمدی‌نژاد و چه مخالفان وی، مردم و روزمرة مردمان را در این مملکت وسیلة پیشبرد سیاست‌های داخلی و خارجی خود کرده‌اند، مسئله‌ای که در کمال تأسف از نخستین روزهای کودتای 22 بهمن در مملکت شاهد بودیم. ولی پیش از ادامة مطلب بهتر است نگاهی گسترده‌تر، هر چند تئوریک به پدیدة اوباش و نقش آنان در حاکمیت‌ها داشته باشیم.

بررسی این پدیده به این دلیل از اهمیت برخوردار می‌شود که استفادة سیاسی و انتظامی از «اوباش» در تمامی رژیم‌های سرمایه‌سالاری در جهان اینک تبدیل به امری رایج شده. و تاریخچة توسعه و رشد حکومت‌های سرمایه‌داری نشان می‌دهد که دولت‌ها چگونه طی دهه‌‌های اخیر با تکیه بر فقر عمیق مالی و فرهنگی که نزد قشر‌های ویژه‌ای در سطح جامعه گسترده شده، و با استفاده از محرک‌های مالی، اقتصادی، جنسی و حتی تجارت موادمخدر و روسپی و … این گروه‌ها را عملاً تبدیل به نیروهای پلیس بدون یونیفورم کرده‌اند، و در چارچوب نیازهای حاکمیت بدون هیچ‌گونه مسئولیت حقوقی اینان را به جان مردم می‌اندازند.

این شیوة حکومت که اینک حتی در پیشرفته‌ترین نظام‌های سرمایه‌داری اروپای غربی سکة ‌رایج شده، فواید فراوانی دارد. نخست اینکه سرکوب مردم را خارج از مسئولیت دادگاه‌ها و مراجع قضائی صورت می‌دهد. و به این ترتیب سرکوب شدگان نمی‌توانند از افراد حقیقی و حقوقی شاکی شده، تعدیات حکومت را با در نظر گرفتن محدودیت‌های قوة مجریه در چارچوب قوانین محکوم کنند. روزنامه‌ها نیز در مقام نانخورهای واقعی حاکمیت‌ها، از افشای عملیات این گروه‌ها و بازتاب‌های گستردة اجتماعی و فرهنگی بسیار مخرب این فعالیت‌ها روی بر می‌گردانند. بازتاب این نوع برخورد حاکمیت‌های سرمایه‌داری با پدیده‌های اجتماعی اینک کار را بجائی رسانده که حتی در دمکراسی‌های استقرار یافته‌ای چون سوئیس و سوئد نیز صدائی از کسی در محکومیت این محافل شنیده نمی‌شود. امروز به جرأت می‌توان گفت که حضور روزافزون گروه‌های «فالانژ» و استفاده‌های مختلفی که حاکمیت‌ها از اینان صورت می‌دهند به تدریج حتی عملیات پلیس را نیز تحت‌الشعاع قرار می‌دهد! البته در شرایط فعلی، امیدی به تضعیف این شیوه‌های حکومتی نمی‌توان داشت، چرا که به دلیل بروز بحران‌های مالی شدید در کشورهای سرمایه‌داری فقط چشم‌انداز تشدید روزافزون فعالیت این گروه‌ها می‌تواند قابل پیش‌بینی باشد.

ولی استفادة گسترده از اوباش در کشورهای سرمایه‌داری، خارج از فراهم آوردن زمینة فعالیت‌های فراقانونی توسط حاکمیت بر علیه شهروندان، به تدریج گسترش نفوذ این گروه‌ها را نیز طی سال‌های اخیر در صورتبندی‌های «قدرت» نشان می‌دهد. اینان به تدریج تبدیل به مهره‌هائی تعیین کننده در «جنگ قدرت» در بطن حاکمیت‌ها شده‌اند؛ هم عملکرد بنیادهای دمکراتیک را در مقام ضامن‌ دمکراسی کمرنگ کرده‌اند، و هم حاکمیت‌ها بیش از آنچه به نیروهای پلیس وابسته باشند، به صورتی گسترده هر روز بیش از پیش وامدار حضور و نقش‌ همین اوباش در سطح جامعه‌ شده‌اند!‌ اگر روند حضور اوباش به این صورت گسترش یابد، چه بسا که تا چند صباح دیگر شاهد حضور رسمی «اوباش» تحت عنوان مقامات «حاکم» در بسیاری مناطق جهان باشیم!

حال که مسئلة اوباش را در نظام‌های سرمایه‌داری تا حدودی شکافتیم. نگاهی به این سرفصل در رابطه با فعالیت‌های انتخاباتی جمکران خواهیم داشت. با اظهارات میرحسین موسوی و کروبی مبنی بر جلوگیری از عملیات گشت‌های «ارشاد»، مسئلة «جاودان» اوباش اینک به سطح برخوردهای انتخاباتی وارد شده. البته در مورد گشت‌های «ارشاد»، از منظر مسئولیت‌های انتظامی، فرهنگی و … هیچگونه کارشناسی صورت نگرفته. از نظر کارورزی، در دستگاه دولت نهم این گشت‌ها در عمل جایگزین همان اوباشی هستند که توسط پلیس گویا از بین رفته‌اند! مسئولیت‌های تشکیلاتی این «گشت‌ها» اصولاً مشخص نیست؛ به طور مثال هنوز معلوم نشده که اینان در برخورد با آنچه «ناهنجاری‌های» فرهنگی و اجتماعی خوانده می‌شود حق چه نوع برخوردهائی خواهند داشت، و در صورت تخلف چه مسئولیت‌هائی در برابر قوة قضائیه دارند؟ و فهرست نبود «مسئولیت‌ها» مسلماً بسیار طولانی‌تر از آن است که در یک وبلاگ بگنجد. ولی در همینجا عنوان کنیم که نبود محدودة قانونی یکی از ویژگی‌های نیروهای سرکوبگر در کشورهای جهان سوم است، در نتیجه انتظار اینکه این گشت‌ها در چارچوب قوانین محدود شوند یک «یوتوپیا» است. این «گشت‌ها» می‌باید خارج از قانون قرار گیرند تا حکومت بتواند همان استفاده‌ای را از اینان داشته باشد که از «اوباش سابق» در راه سرکوب ملت داشت.

در اینکه «نیات» واقعی میرحسین موسوی و کروبی در رد فعالیت‌های «سازندة» گشت‌های ارشاد چیست جای بحث وجود دارد. میرحسین موسوی در دورانی نخست وزیر روح‌الله خمینی بود که شاهد حضور روزافزون و فراگیر «اوباش‌الله» در سطح جامعه‌ بودیم. مسلماً ایشان به عنوان صدراعظم جمکران از فعالیت‌ این گروه‌های فراقانونی اطلاع کامل داشتند. حال می‌باید پرسید، آقای میرحسین موسوی که امروز نسبت به گشت‌های ارشاد اینچنین «حساسیت» انتخاباتی از خود نشان می‌دهند، چرا زمانیکه طی دوران حکومت‌شان همه روزه اوباش موتورسوار خیابان‌ها را به اشغال خود در می‌آوردند نیروهای انتظامی را در برابر اینان قرار ندادند؟ و اگر کارگزاران سازندگی امروز در شخص «میرحسین» روح قانون و اصلاح‌طلبی رؤیت کرده‌اند، چرا طی 8 سال دولت سردار اکبر بهرمانی که رئیس «معنوی» و استاد اعظم‌شان به شمار می‌آید، جلوی فعالیت‌های گروه «انصارحزب‌الله» را نگرفتند؟ چرا حضرت موسوی و کارگزاران که امنیت شهرنشینان را طی سالیان دراز با استفاده از حضور اوباش و اراذل همه روزه مورد تهدید قرار دادند، امروز در برابر صندوق‌های رأی اینچنین طرفدار «قانون‌مداری» شده‌اند؟ و این مطلب امروز باز هم مطرح خواهد شد که مقصود اینان اصولاً از «قوانین» چیست؟ تا آنجا که ما می‌دانیم حاکمیت استعماری اسلامی که توسط ارتش آمریکائی شاه و ساواک و شهربانی در 22 بهمن «تضمین» شد از همان روزها اوباش و لات‌های بازار و حوزه را بر سر مردم این مملکت خراب کرده. اگر این «کاندیداها» طرحی برای تغییرات در دست دارند بهتر است ارائه دهند، در غیراینصورت خفقان به مراتب از دروغگوئی و جفنگ‌بافی عاقلانه‌تر است.

از طرف دیگر، این آقای کروبی که به اصطلاح رئیس مجلس قانونگذاری بودند، زمانیکه اوباش در اطراف مجلس تجمع کردند و از تصویب قانون مطبوعات جلوگیری نمودند، در مقام ریاست مجلس بجای قبول مسئولیت در برابر مردم این مملکت، یک نامة «فرضی» از مقام معظم رهبری از جیب بیرون کشیده، تعطیل روند تصویب قانون مطبوعات را یک «فرمان حکومتی» معرفی کردند!‌ اگر قرار باشد که هر گاه مجلس قانونی بر خلاف مصالح برخی محافل در دست تهیه دارد، مشتی چاقوکش و حتی یک شخص واحد به نام مقام‌معظم در امر قانونگذاری دخالت مستقیم کنند دیگر سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. به این «روند»، قانونگذاری نمی‌گویند، و بر این محفل نیز نمی‌توان نام مجلس قانونگذاری نهاد. افرادی که با بودجة ملت بر روی صندلی‌های گرم و نرم این به اصطلاح مجلس «چاق و چله» می‌شوند، حداقل می‌باید مسئولیتی هم بر عهده گیرند. رعایت نظریات عالیة «مقام معظم» نمی‌تواند مسئولیت یک مجلس قانونگذاری معرفی شود. و در صورت تأئید چنین «مسئولیتی»، اصولاً انتخابات نمی‌باید در کار آید. «مقام‌معظم» می‌توانند شخصاً دوستان و رفقای‌شان را به نمایندگی منصوب کنند و با اینکار سنگینی صدها میلیون تومان هزینة انتخابات و نقل و انتقالات را از بودجة مملکت برداشته به درد و بدبختی مردم بزنند. خلاصه می‌گوئیم، گروهی در این مملکت از انتخابات و مجلس قانونگذاری برای خود و رفقای‌شان نان‌دانی درست کرده‌اند.

به طور مثال تجربة ناکام «قانون مطبوعات» در دورة ریاست آقای کروبی بر مجلس قانونگذاری نشان داد که قانونگذاران واقعی همان اوباشی هستند که خارج از مجلس با چوب و چماق عربده می‌کشند. بعد هم آقای کروبی مسئولیت این بی‌آبروئی‌ها را نه به گردن اوباش‌پروری در بطن یک رژیم استعماری که به گردن گروه موهومی به نام «اصلاح‌طلبان تندرو» انداختند!

با در نظر گرفتن این «تاریخچة» شرم‌آور، از امثال میرحسین موسوی و کروبی نمی‌توان انتظار داشت که برخوردی واقعی را با مسئلة حقوق مردم در دولت خود تبدیل به یک اصل اساسی کنند. و همانطور که می‌بینیم «مسابقات» انتخابات ریاست جمهوری جمکران نیز همزمان با تشدید اعمال سانسور بر مطبوعات و اینترنت آغاز شده! معلوم نیست اگر ملت در مورد مسائل کشور حق اظهار نظر ندارند، اصولاً چه اصراری به رأی‌گیری و انتخابات وجود دارد؟

در همین راستا ما «حساسیت» این آقایان را نسبت به گشت‌های ارشاد صرفاً نشانه‌ای از تمایل‌ اینان برای بازگشت به دوران «موتورسوارها» و لباس‌شخصی‌ها تلقی می‌کنیم. دورانی که طی آن ایندو فرد به تناوب در رأس قوة مجریه و قوة مقننه قرار داشتند.

با این وجود این امر هنوز مورد بحث قرار نگرفته، و به احتمال زیاد هیچگاه مورد بحث قرار نخواهد گرفت که یک حکومت آیا اصولاً حق دارد برای پوشش، خوراک، فرهنگ، ادبیات، سینما، مطبوعات، کتاب، مجله، میهمانی، جشن عروسی، رفت‌وآمد، موسیقی و … تعیین تکلیف کند یا خیر؟ و اینکه این تعیین تکلیف تا کجا می‌باید اعمال شود و مراجع قانونی تا کجا می‌توانند به خود حق بدهند که بر زندگی خصوصی و اجتماعی افراد «نظارت» دولتی اعمال کنند؟ آنچه امروز در ترهات این حکومت، «اسلام» و وظایف اسلامی معرفی می‌شود از نظر ساختاری همان فاشیسم است که سال‌ها پیش در اروپای فاشیست ناظر شکل‌گیری آن بودیم. هیتلر و موسولینی نیز در این موارد خود را محق می‌دیدند که برای مردم تعیین تکلیف کنند، هر چند «بهانه» در آن دوران اسلام نبود، بهانه‌های دیگری پیدا کرده بودند!

با این وجود فاشیسم هیتلری سه دهه به طول نیانجامید، ولی از قبل همکاری‌های محافل چپاولگر غرب، فاشیسم اسلامی اینک پای به دهة سوم از حیات منفور و ضدبشری‌اش گذاشته. و می‌بینیم که پس از سه دهه برقراری آنچه حکومت اسلامی عنوان می‌شد، و از روز اول بسیاری اوباش و چاقوکشان از ماهیت آن کاملاً «آگاه» بودند! و برخی حتی سر زن و بچه‌اشان را هم برای همین حکومت «می‌دادند»، هنوز به «ب» بسم‌الله نرسیده‌ایم. این حکومت در ابهام کامل گام برمی‌دارد؛ ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و … در این ساختار شترگاوپلنگ در ابهام قرار دارد، ابهامی که کارساز محافل استعماری شده. چرا که طی اینمدت، حکومت فقط یک مسئولیت واقعی داشته: سرکوب و غارت مردم و سرازیر کردن دلارهای نفتی به بانک‌های غرب.

بله، همانطور که می‌توان حدس زد این بحث‌ها از حد و حدود اختیارات حکومت اسلامی فراتر می‌رود؛ برگزاری انتخابات جمکران نیز برای شرکت فعال مردم در سرنوشت کشور نیست. این انتخابات یک دکوراسیون مهوع شده که بر فراز همین مخروبه در خلاء کامل آویزان کرده‌اند. حکومت جمکران و تمامی بازیگران آن قبول دارند که دولت حق سرکوب مردم را دارد، با این وجود هر محفلی این سرکوب را در چارچوب اعتقادات و منافع‌ محفلی خود «ارزشی» کرده! بقیة مسائل مربوط به این می‌شود که کدام محفل این سرکوب‌ها را اعمال می‌کند و می‌تواند منافع مالی، اجتماعی و تشکیلاتی منتج از این سرکوب را که مسلماً به زمینة چپاول مالی نیز کشیده خواهد شد از آن خود کند. در همینجا باید گفت، «مشکل» آقایان میرحسین موسوی و کروبی مشکل مردم این مملکت نیست. همانطور که فعالیت‌های «گشت ارشاد» نیز نمی‌تواند مشوق حفظ شعائر اسلامی و برقراری روابط «سالم» و «صالح» میان مردمان در جامعه تلقی شود.

با این وجود می‌باید نگاهی در آخر مطلب به جفنگیات جدید شیخ کروبی نیز داشته باشیم. این فرد با سابقه‌ای که در بالا به آن اشاره شد، امروز سخنانی ایراد کرده و طی آن حتی خواستار «تغییر» در قانون اساسی، از بین بردن استصواب در گزینش نامزدهای انتخاباتی، رعایت حقوق بشر، و بسیاری شعارهای دهان‌پرکن دیگر در کشور شده! اینهمه در شرایطی که ترهات ایشان در مورد توقف گشت‌های ارشاد از طرف نمایندة نیروهای انتظامی در مجلس به شدت مورد حمله قرار گرفت، و یار و همکار عزیز‌شان حضرت آقای «ابطحی» نیز در وبلاگ‌شان آورده‌اند که بهتر است هنگام سخنرانی‌های انتخاباتی به حیطة مسائلی وارد نشویم که رئیس‌جمهور در مورد آنان اختیارات ندارد!

بله، به این می‌گویند «انتخابات»، و به این افراد خواهند گفت «رئیس جمهور»! فردی که قصد دارد در رأس قوة مجریة کشور بنشیند و امروز به خود اجازه می‌دهد که وعدة تغییر در قانون اساسی و بسیاری مسائل دیگر را به ملت ایران حقنه کند، جرأت ندارد دهان یک «سردار» شپشو را ببندد. و همکار همین «رئیس‌جمهور آینده»، در مرکز انتخاباتی «شیخ‌کروبی» بجای آنکه به نمایندة نیروهای انتظامی تفهیم کند که این نیروها از دولت دستور می‌گیرند، و حق ندارند برای دولت تعیین سیاست کنند، «توی دهان» حضرت ریاست جمهوری آینده می‌زند و به ایشان می‌گوید، «شکر زیادی میل نکنید»! می‌باید پرسید این دولت اسلامی چه تحفه‌ای است که در دورة «مهرورزی»، احمدی‌نژاد مسئول مستقیم نیروهای انتظامی معرفی می‌شود، و زمانیکه نوبت به دیگران می‌رسد حق دخالت در امور انتظامی ندارند؟

از طرف دیگر، می‌دانیم دکانی که امروز تحت عنوان «مجلس اسلامی» فعال شده، تحت نظر به اصطلاح «اصولگرایان» قرار دارد! در نتیجه، اگر نام یک اصلاح‌طلب را هم از صندوق‌های مارگیری بیرون بکشند، دو سال وقت لازم خواهد داشت تا «برنامه‌های» اصلاحی خود را به تصویب مجلس جدید برساند؛ اینهمه در صورتیکه مجلس اصلاح‌طلب اصولاً سر کار بیاید! و در شرایطی که تمامی امکانات نیز فراهم با‌شد، همچون نمونة مجلس اصلاح‌طلب سابق، به عنوان آخرین سلاح کاری، حکومت می‌تواند یکی از همان «فرمان‌های حکومتی» را از خلای مسجد شاه بیرون ‌کشیده،‌ زیر دماغ نمایندگان مجلس بگذارد!‌ مسلماً با پیروی از این خط حماقت‌پرور ملت ایران نمی‌تواند انتظار تغییرات چشم‌گیر در سرنوشت خود داشته باشد.

«دکانی» که طی سه دهه توسط حکومت اسلامی تحت عنوان انتخابات ریاست جمهوری و مجلس به راه افتاده عملاً تبدیل به یک روند «کلاهبرداری» گسترده شده. ملت ایران فریب این مزخرفات را نمی‌خورد، و در مراسمی که ذبح منافع ملی اولین و اساسی‌‌ترین هدف آن به شمار می‌رود شرکت نخواهد کرد. با عدم شرکت در خیمه‌شب‌بازی مهوع حکومت اسلامی می‌باید پیامی بسیار مشخص به حامیان این دستگاه در داخل و خارج از مرزها داد. این حکومت حتی ورق‌پاره‌ای را که سه دهة پیش تحت عنوان «قانون اساسی» به تصویب رسانده به مورد اجرا نمی‌گذارد. شرکت در انتخاباتی که سراسر تقلب و کلاهبرداری است به معنای زیر پا گذاشتن حیثیت و شرافت ملی خواهد بود. ملتی که در مراسم انتخاباتی چنین رژیمی شرکت می‌کند، در فردای انتخابات و در برابر تعدی و جور و ستم عمال این حکومت صدایش در عرصة جهانی بجائی نخواهد رسید.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

فیلترشکن‌های جدید14آوریل2009

www.cd23.info
wehidden.info
www.proxymoron.info
www.myspanishreport.info
www.cd31.info
HIDDENPALACE.INFO
www.ninjagames.info
magicprox.com
www.damagedproxy.info
www.ninjawatch.info
www.cd27.info
proxyteach.info
streetgoblin.com
www.unblockedgaming.info
HIDDENLAND.INFO
www.beatthis.info
www.whattheproxy.info
HIDDENLINK.INFO
HIDDENLOCATION.INFO
proxy.eaglepro.net
www.proxyclean.info
tiptoe6.info
112busines.info
www.haloglitches.info
proxyrattan.info
ezcloak.info
tiptoe9.info
tiptoe7.info
HIDDENLINKS.INFO
proxypuzz.info
WESTERNBYPASS.INFO
HIDDENTEMPLE.INFO
HIDDENDEEP.INFO
tiptoe3.info
www.surfproxy3.info
www.cd32.info
www.yourhideway.info
proxysugar.info
www.glypeproxy.us
evademyip.com
tiptoe1.info
www.icloaking.info
samiak.info
tiptoe8.info
BYPASSOPENED.INFO
HIDDENBOSS.INFO
hiddeninside.info
www.gears2glitches.info
www.cd26.info
HIDDENVILLAGE.INFO

«سازمان» و برنامه!

امروز به بررسی قسمتی از مطالب عنوان شده در اطلاعیه‌ای می‌پردازیم که روی خطوط اینترنت تحت عنوان «طرح برنامة پیشنهادی به کنگرة یازدهم سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت)» منتشر شده. البته پر واضح است که در یک وبلاگ نمی‌توان به بررسی تمامی زوایای موجود در این «طرح پیشنهادی» پرداخت. با این وجود از آنجا که این طرح در زمرة نخستین «ادبیات سیاسی‌ای» است که طی سال‌های اخیر تحت عنوان «طرح» از طرف یک تشکیلات شناخته شده ارائه می‌شود بررسی آن هر چند به صورت شتابزده خالی از لطف نیست.

در نخستین جملات این «طرح» خواننده به صراحت با موضع‌گیری این سازمان در برابر طرفداران خودی و یا غیرخودی روبرو می‌شود. نویسندگان عنوان می‌کنند که «تلاشی ناپخته» در سال 1361 جهت تدوین یک «طرح» صورت گرفت که متأسفانه به سرانجام نرسید چرا که:

«اين تلاش ناپخته به ترسيم کاريکاتوری از برنامة حزب توده منجر شد. آن هم نه برای اعتلای جنبش کارگری و حرکت به سوی جامعه‌ای دمکراتيک با سمت‌گيري‌های سوسياليستی، بلکه برای شکوفائی جمهوری اسلامی.»

البته ما به عنوان یک خوانندة «ناخودی» برداشت‌مان از جملات فوق این است که در گام نخست این «سازمان» خواستار جدائی از خط «حزب‌تودة ایران» شده. در ثانی، نویسندگان مذکور اعتلای جمهوری اسلامی را گویا دیگر «هدفی» قابل اعتنا نمی‌بینند. از طرف دیگر در ادامة همین مطلب می‌خوانیم که نویسندگان اطلاعیه از حضور گستردة طیف‌های مختلف سیاسی در بطن این «سازمان»، رضایت خاطر ندارند. حضور افراد وابسته به طیف‌های مختلف سیاسی از نظر اینان نوعی «پلورالیسم عاریتی» ایجاد کرده و پر واضح است که چنین «پلورالیسمی» محکوم خواهد بود! در نتیجه باز هم به عنوان یک خوانندة «ناخودی» چنین نتیجه خواهیم گرفت که گروه‌هائی در درون «سازمان» کذا قصد انشعاب دارند، تا به این وسیله سازمان را از شر «پلورالیسم عاریتی»، که به زعم نویسندگان مسبب تمام دردسرها بوده و «دوست و دشمن را در کنار یکدیگر» قرار داده خلاص کنند. و در ادامه می‌خوانیم:

«برای دوری جستن از چنين انحطاطی [حضور غیرخودی‌ها در بطن سازمان] و برای اجتناب از اشتباه جامعه و احزاب سياسی در مورد ما تدوين برنامه ضرورتی غيرقابل انکار و عاجل مي‌باشد.»

البته تا این نقطه، مطلب فقط به تکرار مکررات و زدوخوردهای ابدی درون‌ سازمانی چپ‌گرایان محدود می‌شود. می‌دانیم که اینان در ساختار عقیدتی خود معتقدند که برخورد و تشت‌آراء در بطن «حزب»، و انشعابات منتج از آن یکی از موفقیت‌های بزرگ جنبش کارگری می‌باید به شمار آید. چرا که از این انشعابات آنچه به نظر اینان مثبت و بسیار سازنده است، یعنی ساختار یک دیکتاتوری گروهی، می‌تواند بر آنچه «جنبش کارگری» تعریف شده در سراسر کشور سایة خود را سنگین کند. و این «محفل پیروز» در باور اینان همان است که سوسیالیسم را نیز برای ملت «هدیه» خواهد آورد. از اینرو چپ‌های وطنی از جنگ و گریز «درون‌گروهی» و انشعابات بسیار «حمایت» می‌کنند و خیلی خرسنداند! این نیز برداشتی است «ویژه» از «کارورزی» لنینیستی!

پس از این «مقدمه» نویسندگان پای به مبحث «هویت‌ ما»‌ می‌گذارند! و در شرح حال «هویت ما» خواننده درمی‌یابد که این «سازمان»، حداقل در تصور نویسندگان اطلاعیه، با الهام از جنبش‌های کوبا و ویتنام و در مصاف با دیکتاتوری شاه پایه‌ریزی شده! این سازمان در ادامه از هویت خود باز هم بیشتر پرده بر می‌دارد و ادعا می‌کند که «سوسیالیسم» آرمان این سازمان است، و چنین سوسیالیسمی فقط می‌تواند با بهره‌گیری از علم و دانش‌بشری در دسترس انسان‌ها قرار گیرد. و از اینروست که سازمان کذا «سوسیالیسم علمی» را برگزیده!

«از اينرو سوسياليسم علمی، تئوری راهنمای عمل سازمان مي‌باشد. سازمان ما نظريه‌های مارکس، انگلس، لنين و ديگر تئوريسين‌های کمونيست را ارج نهاده و از کاربست پويای اين نظريات و تلاش برای تکوين و تکامل آن مدافعه مي‌نمايد.»

نخست می‌باید گفت که نویسندگان گویا تا حدودی در این مرحله دچار سوءتفاهم شده‌اند، چرا که آنچه در علوم سیاسی «سوسیالیسم علمی» معرفی می‌شود، ارتباط زیادی با علوم در معنای متعارف کلمه ندارد. این «تعریف ویژه» نتیجة یک اشتباه لفظی است که در سال‌های نخست شکل‌گیری محافل مارکسیست در لندن، سوسیالیسم عملی، یا آنچه بعدها «سوسیال ـ دمکراسی» نام گرفت را از نوع برخورد نظری یا «مارکسیست ـ ‌لنینیست» آن جدا می‌کرد. «علمی» معرفی کردن مارکسیسم، آنهم در شرایطی که علوم در تعاریف تحقیقی و واقعی خود امروز درگیر «اجرام بدون جرم»، و «منطق مبهم» شده‌اند، بیشتر نشان خامی نویسندگان می‌باید تلقی شود تا تعهد و سرسپردگی‌شان به «علوم».

می‌دانیم که امروز، پس از گذشت یکصد سال از پایه‌ریزی نظریة مارکسیسم، «تئوری‌ها» و یا ارزش‌های تئوریک از ریشه تغییر کرده‌اند. امروز مشکل می‌توان ادعا کرد که یک تئوری‌ همان ‌ارزش و اعتباری را می‌تواند داشته باشد که مارکسیسم در دوران حیات مارکس از آن برخوردار بوده. در شرایط فعلی علم در «ابهام» قرار گرفته، هر چند که این «ابهام» در مفاهیم آزمایشگاهی خود و نه در مفاهیم علوم‌انسانی می‌تواند به پرسش‌هائی پاسخ دهد! خلاصه بگوئیم، امروزه حدفاصل میان «علم» و «غیرعلم» آنقدرها که در دوران مارکس واضح و روشن می‌نمود صریح نیست. ولی نویسندگان اطلاعیه با تکیه بر همین سوءتفاهم در ادامه می‌ا‌فزایند:

«در عين حال سازمان ما در تدوين و تنظيم برنامه، خط مشی سياسی و امور تشکيلاتی خود، از مجموعه انديشه و دانش پيشرو و معاصر بهره مي‌برد.»

امیدواریم چنین باشد! ولی اگر زمانی آنچه در این اطلاعیه «مجموعه اندیشه» و «دانش پیشرو» معرفی شده، به هر دلیل با بنیادهای فکری مارکس در تضاد قرار گیرد، حتماً می‌باید برخورد نویسندگان را در همین مرحله «حدس» زد!‌ می‌دانیم که بسیاری از داده‌های اقتصادی و اجتماعی امروز، نظریه‌پردازی‌ها در مارکسیسم را به طور کلی به زیر سئوال می‌برد. از آنجمله می‌توان از مهم‌ترین‌شان، «سقوط ارزش اضافی» و ارتباط سرمایة «مرده» و سرمایة «پویا»‌ نام برد. در یک وبلاگ نمی‌توان پای به تحلیل گستردة امور اقتصادی گذاشت، ولی به صورت سربسته می‌گوئیم که بسیاری از نظریه‌پردازی‌های مارکس و مارکسیست‌ها امروز متعلق به «موزة آثار قدیمه» است؛ محلی از اعراب در یک بحث «علمی» نمی‌تواند داشته باشد. حال این سئوال مطرح می‌شود که تکلیف «آرمان» این سازمان با مسائل علمی چیست، و اینکه این مسئله در چه مرحله‌ای می‌باید مطرح شده و حل شود؟

با این وجود، مشکل «سازمان» به سوء‌تفاهم در برداشت از مفاهیم «علمی» محدود نمی‌ماند. چرا که در ادامة همین سطور خواهیم خواند که «سازمان» از حقوق‌بشر و محیط‌زیست نیز «حمایت» می‌کند. البته از نظر بسیاری «مارکسیست‌های» وطنی این مسائل آنقدرها از اهمیت برخوردار نیست، ولی شاید لازم به یادآوری باشد که حمایت از حقوق‌بشر و محیط‌زیست نمی‌تواند در چارچوب «ارزشی» مارکسیسم، خصوصاً باورهای مارکس، انگلس و لنین توجیه شود. با این وجود نویسندگان اطلاعیه چنین می‌گویند:

«سازمان مدافع حقوق بشر [است] و بر همين پايه عليه هرگونه ستم ملی، طبقاتی، جنسی، نژادی، مذهبی و عقيدتی مبارزه مي‌کند. در شرايط جهان امروز حفظ محيط زيست و ممانعت از مداخلات زيانبار در طبيعت زيست يکی از هدف‌های بزرگ بشريت است.»

همانطور که در بالا آوردیم حقوق‌بشر در معنای معاصر تکیه بر مفاد «اعلامیة جهانی حقوق ‌بشر» دارد و نمی‌تواند هیچ ارتباطی با مارکسیسم داشته باشد. در بررسی تاریخی «اعلامیة جهانی حقوق بشر» همین بس که سال‌های سال تبلیغات سیاسی در نظام‌های مارکسیست، حتی همان کوبا و ویتنامی که گویا «سازمان» با الهام از آن‌ها پایه گرفته، این «اعلامیه» و تلاش آمریکا برای رأی‌گیری جهت تثبیت آنرا در مجمع عمومی سازمان ملل توطئة بورژوازی علیه کمونیسم می‌دانستند!‌ اگر «سازمان» نوع بخصوصی از «حقوق‌بشر» را به رسمیت می‌شناسد بهتر است بجای «شعارهای» دهان‌پرکن، همانطور که اسلام و مسلمین «حقوق‌بشر اسلامی» برای‌ ما ملت علم کردند، از هم اکنون پیش از آنکه باز هم به قول خودشان «مردم» و «جامعه» از آن‌ها تصویری مغایر با واقعیت بسازند، حقوق‌بشر مورد نظر را نیز برای ملت ایران «تعریف» کند.

از طرف دیگر، حمایت «عقیدتی و مذهبی سازمان» دیگر چه معنائی دارد؟ امیدواریم موضوع این «حمایت عقیدتی» توهمات مذهبی اقوام غیرشیعه در ایران نباشد! چرا که در اینصورت نخست «سازمان» می‌باید مرز «توهم» و «عقیده» را نیز برای ما روشن کند. ولی اگر این «حمایت عقیدتی» فراتر از توهمات و باورهای دینی و مذهبی خلق‌الله می‌رود آنوقت همین «سازمان» می‌باید توضیح دهد که چگونه مخالفان خود را که چند سطر بالاتر به باد ناسزا گرفته، در اینجا «عقایدشان» را مورد حمایت قرار می‌دهد!

با اینهمه، به دلیل حمایت «سازمان» از محیط‌زیست، ضدیت اصولی با مارکسیسم دیگر از ابعاد سیاسی پای فراتر گذاشته، کاملاً فلسفی می‌شود. مارکس انسان را مرکز جهان تعریف کرده، و جنبش‌های حامی محیط‌زیست با برداشتی کاملاً ضدمارکسیست «محیط‌زیست» را مرکز جهان می‌دانند. این نوع ضدونقیض‌گوئی را دیگر چگونه می‌توان پاسخ داد؟

این «شاخه» از این به اصطلاح «سازمان»، که به قول خود می‌خواهد از «شر» دشمنان مارکسیسم در بطن تشکیلات خلاص شود، و تحت تأثیر همین «خودباوری‌ها» عملاً پای به شیوة لجن‌پراکنی و فاشیسم سرکوبگر گذاشته، و سوسیال‌دمکرات‌ها را به دریوزگی از بارگاه سرمایه‌داری متهم می‌کند، به چه حقی در این مقطع به خود اجازه می‌دهد که از ادبیات همان سوسیال‌دمکراسی و «سبزهای اروپا» جهت توجیه مواضع عوام‌پسندانه‌اش، آنهم با چنین وقاحتی «طرفداری» کند؟ مارکسیسم در ویراست مارکس، لنین و بوخارین کاری با محیط‌زیست نمی‌تواند داشته باشد. مسائل محیط‌زیست نیز بیش از آنچه واقعی باشد، بازتابی شده از منافع سرمایه‌داری جهانی. در مفهوم واقعی، سرمایه‌داری این پیام را به جهانیان ابلاغ می‌کند: «غرب مصرف می‌کند نوش جانش! ولی اگر شرق هم بخواهد مصرف کند محیط‌زیست صدمه خواهد خورد!» این است پیام واقعی «سبزگرائی» در اروپای غربی!‌ حال مشتی «مارکسیست‌نما» در کوچه و خیابان‌های تهران با بلعیدن استفراغ‌ سبزهای اروپای غربی طرفدار محیط‌زیست هم شده‌اند؟

در کمال تأسف وقت کافی برای نشان دادن تمامی ضدونقیض‌گوئی‌هائی که سراسر این اعلامیة چند ده صفحه‌ای را پوشانده نداریم. و در بررسی این «اطلاعیه» که بر روی اکران کامپیوتر نویسندة این وبلاگ 36 صفحة کامل را اشغال کرده، هنوز به صفحة 4 هم نرسیده‌ایم!‌ ولی همانطور که می‌گویند، «مشت نمونة‌ خروار!» به هر تقدیر ما برداشت خود را از «تاریخچة» نهضت‌های سوسیالیست ایران در مطالب مفصلی در این وبلاگ مطرح کرده‌ایم که شاید مهم‌ترین آن‌ها مطلبی باشد تحت عنوان «چکمه و منطق» که در ماه ژانویة 2008 میلادی نوشته شده!

به عقیدة ما در ایران دو نوع «تفکر» سوسیالیستی طی دوران کودتای 28 مرداد و کودتای 22 بهمن رشد و نمو کرده. یک نوع «تفکر» متعلق به روسوفیل‌های بلشویک‌ و «کت‌وشلواری» است که منبع‌ الهام‌شان هم مسکو است! نوع دیگر «تفکر» خلقی‌های «خاکی» است، که به دلائلی همگی ساخته و پرداختة سازمان‌های اطلاعاتی غرب‌اند!‌ در کمال تأسف شرایط استراتژیک ویژة ایران به مردم این کشور و صاحب‌نظران این مملکت امکان نداد تا فرهنگ سوسیالیسم و برداشت‌های «سوسیالیستی» را در بطن روابط اجتماعی کشور گسترش دهند.

به عقیدة ما سوسیالیسم در ایران بیش از آنچه نیازمند یک هیئت حاکمة سرکوبگر و «دیکتاتور» باشد، نیازمند تولیدات فرهنگی، ادبی و هنری سوسیالیست، گسترش نگرش فلسفی سوسیالیست و میدان دادن به بحث‌های سازنده در زمینة سوسیالیسم و روابط اجتماعی‌ای است که می‌باید سوسیالیسم مبلغ آنان باشد و از طریق راه‌کارهای مختلف در صحنة اجتماعی آنان را به ارزش گذارد. این روند به دلیل استبداد راستگرایان، و خصوصاً شرایط استراتژیک کشور که اتحاد شوروی سابق را نیز به همکاری کامل با فاشیسم حاکم بر ایران متمایل می‌کرد، هیچگاه در ایران حتی آغاز نشده. نتیجة این قرنطینة نفرت‌انگیز همین ادبیات «استیجاری» است که امروز تحت عنوان «اطلاعیة» گروهی سوسیالیست در سطح شبکة جهانی منتشر می‌شود.

از طرف دیگر به دلیل فروپاشی اردوگاه شرق، اردوگاهی که می‌توانست در مقام مأوائی مالی، اقتصادی و نظامی جنبش‌های مارکسیست را در خود پناه دهد، مارکسیسم در محتوای «دیکتاتوری کارگری» دیگر در تاریخ بشر مرده. امروز این نظریه را با هیچ نوشداروئی نمی‌توان از نو زنده کرد. با این وجود آرمان‌های انسانی سوسیالیسم هنوز زنده است، و تا دنیا دنیاست زنده باقی خواهد ماند. ولی در شرایط استراتژیک امروز، تبدیل این آرمان‌ها به «شعارهای» پوچ، فراگیر، بی‌سروته و خصوصاً ایجاد آمیزه‌های مضحک میان این شعارها و تبلیغات غرب را نمی‌توان یک تحرک مارکسیست معرفی کرد؛ این نوع تبلیغات‌چی‌گری در حیطه‌ای قرار می‌گیرد که به عقیدة ما «خط واشنگتن» است. می‌دانیم که اگر مأوای بلشویسم وجود نداشته باشد، برای کاخ‌سفید مارکسیست بودن و نبودن افراد آنقدرها هم اهمیت نخواهد داشت.

ما در وبلاگ‌های خود یک اصل کلی را مورد نظر قرار داده‌ایم و از آن نیز عدول نخواهیم کرد. هدف اصلی این وبلاگ ارائة نظریه‌هائی در تخالف با موج تبلیغاتی‌ است که محافل غرب و آخوندیسم خودفروخته بر علیه ملت ایران به راه انداخته‌اند. و در کمال تأسف امروز شاهدیم که سوءاستفاده از آرمان‌های سوسیالیست خود تبدیل به یکی از همین شاهرگ‌های تبلیغاتی شده. و گروه‌هائی پس از سه دهه همکاری مستمر با فاشیسم دینی اینک تحت عنوان جنبش مارکسیست پای در مسیر عوامگرائی، مردمفریبی و پراکندن شعارهای پوچ و بی‌معنا گذاشته‌اند. به این گروه‌ها صریحاً می‌گوئیم که شرایط امروز کشور با اوضاع 28 مرداد و 22 بهمن بسیار متفاوت است؛ امروز فریب دادن توده‌ها و کشاندن‌شان به چاه کودتاها و تحمیل حاکمیت‌های ضدبشری بر آنان، دقیقاً به این دلیل که قرنطینة نفرت‌انگیز «جنگ‌سرد» فروپاشیده دیگر آنقدرها که اینان و اربابان آمریکائی‌شان می‌پندارند کار سهل و ساده‌ای نیست.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ آدردرایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ ایشیو

فیلترشکن‌های جدید12آوریل2009

badgerproxy.info
www.ninjawatch.info
www.yoursurfsite.info
www.charlietheunicorn.info
www.cantspellit.info
www.unblockit4.info
launchbebo.info
www.unblockedgaming.info
www.unblockme5.info
www.haloglitches.info
007surfing.com
burgundyproxy.info
www.yourhideway.info
www.unblockme1.info
www.dataencrypt.us
www.crankypants.us
magicprox.com
www.unblockme6.info
launchyoutube.info
www.modernhide.com
www.we19.info
www.concealedsurf.info
www.we12.info
www.httpsphproxy.com
www.proxyclean.info
www.qualitysurf.info
www.unblockme10.info
www.anysubject.org
www.unblockme8.info
www.unblockme7.info
www.totalnetprivacy.com
www.x-it.us
www.unblockit3.info
www.xgear.us
amberproxy.info
www.cloakblaze.info
www.whattheproxy.info
www.epicgame.info
www.unblockit2.info
www.americanproxy.us
www.we17.info
www.unblockme9.info
www.candymountain.info
www.ib18.biz
www.cd13.info
www.cd11.info
www.sweetproxy.us
www.cloakflare.info
unbansites.com
www.supersuss.info