آشتی‌ناپذیر و هسته‌ای!




همانطور که انتظار می‌رفت، با آغاز فروپاشی حاکمیت نئوکان‌ها، چرخش‌های جدید هیئت حاکمه‌ای که طی چند ماه ‌آینده «سرنوشت» ایالات متحد را در دست خواهد گرفت، ثمرات سیاسی و استراتژیک خود را یک به یک علنی می‌کند. در درجة نخست می‌باید از سقوط بی‌سابقة قیمت نفت خام سخن به میان آورد. قیمت نفت خام، به طور متوسط طی هفتة گذشته 20 درصد سقوط کرده! برای آندسته از خوانندگان که آشنائی زیادی با ارقام و آمار ندارند می‌باید عنوان کنیم که «سقوط قیمت نفت» طی هفتة گذشته، به تنهائی برابر با قیمت دو بشکه نفت طی دوران جنگ ایران و عراق است! نفت خام که از 147 دلار آمریکا در بشکه به 122 دلار رسیده، سقوطی معادل 25 دلار در بشکه را نشان می‌دهد؛ بهای نفت ایران در دورة جنگ «پربرکت» با عراق، بشکه‌ای 9 دلار، آنهم به صورت «پایاپای» بوده! مسلماً دست‌هائی را که در پس چنین تغییرات استراتژیک گسترده‌ای قرار دارند، می‌باید در پایتخت‌های بزرگ جستجو کرد. در مقیاس تجارت نفتی جهان تفاوت 25 دلار برای هر بشکه در روز بالغ بر صدها میلیارد دلار می‌شود، و این چرخش عمدی در زمینة امور مالی، تبعاتی سیاسی به همراه خواهد آورد، جناح‌هائی را به سوی قدرتمداری رهنمون می‌شود، و جناح‌هائی دیگر را راهی پرتگاه‌ افلاس و ناتوانی خواهد کرد.

تغییراتی که انتخابات آینده در ایالات متحد به همراه خواهد آورد، از هم اکنون در سطوح مختلف جهانی، خصوصاً در منطقة خلیج‌فارس به سرعت جای خود را باز می‌کند. برخورد «منطقی» حاکمیت روسیه با پدیده‌ای به نام «قیمت نفت» از آن جمله است. در برابر اظهارات رئیس جمهور پوپولیست و فاشیست ونزوئلا، هوگو چاوز، مدودف، رئیس جمهور روسیه خواهان ارائة قیمتی «عادلانه» برای نفت شد. این برخورد بیشتر از آنچه نشانه‌ای از «عدالت» مدودف در ارتباط با مسئلة انرژی در سطح جهانی باشد، نشان داد که حمایت بی‌قید و شرط نئوکان‌های کاخ‌سفید از افزایش سرسام‌آور قیمت نفت دیگر به روزهای پایانی خود نزدیک می‌شود. از این پس روسیه می‌باید نفت و گاز طبیعی خود را در شرایطی به بازارهای جهانی ارسال کند که از حمایت کاخ‌سفید برخوردار نیست. سقوط بی‌سابقة قیمت نفت و برخورد «منطقی» مدودف با این مسئله‌ که به صراحت تنها منبع درآمد ارز برای کشور روسیه به شمار می‌آید، نشان داد که جهانیان باید برای روزهای «منطقی‌تری» آماده شوند.

ولی این برخوردهای «منطقی» در دیگر کشورها نیز به صراحت چشم‌انداز سیاسی را تسخیر کرده‌. همانطور که دیدیم دولت آمریکا در تلاشی نافرجام قصد آن داشت که از طریق یک کودتای نظامی، یک‌بار دیگر برای اسلامگرایان و اوباش حزب‌الله ترکیه، و در چارچوبی متفاوت، جواز فعالیت و در نتیجه امکان تسخیر قلب ملت ترک را «صادر» کند! این کودتا، هم می‌توانست یک دوره سرکوب و خفقان برای ترکیه به ارمغان آورد، و هم پس از علنی شدن محدودیت‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دولت کودتا، تصویری «دلپذیر» از «شهدای» احزاب اسلامگرا در برابر چشم توده‌های از همه جا بی‌خبر ترسیم کند. ولی دیدیم که پس از دیدار وزیر امورخارجة روسیه از ترکیه، روزنامه‌ای «رسمی» در اقدامی بی‌سابقه نام و مشخصات کودتاچیان را انتشار داد! این «ناکامی» که مستقیماً زیر نظر روسیه بر آمریکائی‌ها تحمیل شد، در نخستین گام چندین ژنرال و افسر نانخور سازمان ناتو را به جرم تلاش جهت سرنگونی دولت،‌ راهی دادگاه و زندان و بازداشتگاه کرد. در گام بعدی در کشور ترکیه، قوة قضائیه که یکی از وابسته‌ترین محافل به ارتش ناتو به شمار می‌رود سعی کرد که با غیرقانونی اعلام کردن حزب «خردرچمن»، عدالت و توسعه، روند «شهیدسازی» برای اعضای این حزب را آغاز کند، تا اگر کودتا ناکام مانده، حداقل تصویر «شهید» و «مظلوم» از اینان در افکار عمومی ساخته و پرداخته شود!

در همین راستا، اتحادیة اروپا که پیوسته نقش چرخ پنجم گاری شکستة سیاست ایالات متحد را با افتخار فراوان ایفا می‌کند، با سر و صدای زیاد به استقبال همین محکومیت قضائی رفته بود! این اتحادیه اعلام کرد که محکومیت حزب رجب اردوغان می‌تواند جهت ورود ترکیه به اتحادیه ایجاد مانع کند! چرا که در صورت این «محکومیت»، سرنوشت حزب «خردرچمن» یا یکی از «نوه‌ها و نتیجه‌های» آن می‌توانست مستقیماً به «پیش‌فرضی» علنی جهت ورود به اتحادیة اروپا تبدیل شود!‌ ولی از آنجا که مدودف «منطقی» و «انسانی» شده، کاخ‌سفید هم بهتر دید که دست از سیاست‌های «غیرمنطقی» بشوید. تئاتر تکیه بر «فرمان» قوة قضائیه که از «ممنوعیت» فرضی احزاب اسلامگرا استفادة تبلیغاتی می‌کرد عملاً به بن‌بست برخورد. این تئاتر روحوضی که مستقیماً زیر نظر سازمان سیا در ترکیه اداره می‌شود، طی سالیان دراز توانسته بود با استفاده از «شهیدپروری»‌ و «مظلوم‌نمائی‌» مشتی اوباش، متولیان مساجد، قاریان قرآن، فوتبالیست و … را به جمعی «سیاستمدار» تبدیل کرده، آنان را به جامعة ترکیه تحمیل کند! در عمل، ممنوعیت 20 حزب و تشکل اسلامگرا طی چندین سال از طرف قوة قضائیه «نعمتی» بود که اسلامگرائی را تبدیل به مهم‌ترین چماق ایالات متحد در ترکیه کرد!‌ البته بسیاری از اروپائیان و محافل آمریکائی چون همیشه در خواب خوش بودند. این «فکربکر» که اگر کودتا امکانپذیر نشد، می‌باید با استفاده از قوة قضائیه وسیله‌ای جهت «تطهیر» اوباش حزب‌الله فراهم آورد، هنوز بر پلک‌های‌شان سنگینی می‌کرد که خبر رسید:

«دادگاه قانون اساسی ترکیه تصمیم گرفته است که حزب حاکم عدالت و توسعه را منحل نکند. ولی قضات[…] محدودیت‌های مالی علیه این حزب قائل شده‌اند.»
منبع: «بی‌بی‌سی»، مورخ 9 مردادماه سالجاری

بارها در وبلاگ‌های مختلف به روند کار سازمان سیا در کشورهای مسلمان‌نشین اشاره کرده‌ایم، یکی از مهم‌ترین ‌آن‌ها روند تبدیل اوباش به شهید و قهرمان است. روندی که در کمال تأسف در کشورمان دهه‌هاست عملاً حاکم شده! در واقع، اوباشی که به دلیل سرکوب‌های سازمان یافته، یک‌شبه تبدیل به «مظلوم» و «قهرمان‌های» آزادیخواه می‌شوند اگر در شرایط آزاد فعال باشند، جز جیب‌بری و شیادی آینده‌ای نخواهند داشت. یادمان نرود که آمریکائی‌ها اگر در ترکیه به این صراحت برگ‌های برنده‌شان را از دست می‌دهند، این روند را سال‌ها پیش در ایران، طی نمایشات مضحک «اصلاح‌طلبی» به روی پرده برده بودند. و همینجا بارها عنوان کرده‌ایم که دیگر آمریکا نمی‌تواند به صورت آزادانه بر پرونده‌های سیاسی اوباش و عوامل خود، صرفاً با تکیه بر بحران‌سازی، کودتا، آشوب، و یا حتی «انقلاب‌های ساختگی» خط بطلان بکشد. آمریکا در پی شرایط سیاسی ایجاد شده به دلیل فروپاشی دیواره‌های امنیتی جنگ‌سرد، مجبور است که تبعات عملیات سیاسی، فرهنگی و استراتژیک ساختارهای دست‌ساز خود را در درازمدت «متحمل» شود. و این شاید یکی از مهم‌ترین داده‌های استراتژیک پس از فروپاشی جنگ سرد به شمار می‌رود.

آیندة حزب عدالت و توسعه، در ساختار سیاسی کشور ترکیه، تفاوت زیادی با آیندة سید اردکانی، احمدی‌نژاد، لاریجانی و دیگر عمال حکومت اسلامی نخواهد داشت؛ اینان همگی در یک بحران واحد دست و پای خواهند زد: از یک سو در برابر افکار متخاصم عمومی قرار می‌گیرند، افکار گروه‌هائی که به غلط به امامزادة اینان جهت «معجز» دخیل بسته بودند، و از طرف دیگر به دلیل محظورات اربابان‌شان قادر نیستند «مسئولیت‌های» سیاسی را در ساختارهای وابسته و فاسد اداری، امنیتی و انتظامی به صور مختلف لوث کنند. اینان شاید برای نخستین بار طی زندگانی نکبت‌بارشان مجبور شوند متحمل پیامد اعمال خود باشند.

امروز شاهد بودیم که علی‌خامنه‌ای، رهبر حکومت آخوندها بار دیگر در سخنرانی‌ خود بر موضعی که نظام رسانه‌های جهانی آنرا «‌آشتی‌ناپذیر» معرفی کرده‌، تأکید می‌کند! نخست می‌باید گفت که از نظر سیاسی، مفاهیم این «سخن‌‌پرانی‌ها» ارتباط زیادی با معنای لغوی آن‌ها ندارد. اینکه «موضع ‌آشتی‌ناپذیر» حکومت اسلامی اصولاً در عمل چیست، و به چه کار می‌آید، جای بحث فراوان خواهد داشت. به هر تقدیر امروز در تهران شاهد دو حرکت متفاوت در بطن مسائل سیاسی هستیم؛ از یک سو دولت احمدی‌نژاد تمامی سعی خود را به کار می‌برد که مواضع دوستانة دولت را به رخ آمریکائی‌ها بکشد، و خلاصة مطلب خودشیرینی کند! و از طرف دیگر، هر از گاهی، علی خامنه‌ای را لنگ‌لنگان پشت میکروفون می‌آورند تا مواضع «آشتی‌ناپذیر» دولت را یادآور شود!‌ از این دوگانگی می‌توان چنین نتیجه گرفت که طرف‌های صحبت دولت احمدی‌نژاد و علی‌خامنه‌ای دو جناح متفاوت‌اند. اگر احمدی‌نژاد سعی در به اثبات رساندن مراتب نوکری خود دارد، خامنه‌ای با تکیه بر همان ارباب اولی، که گویا دل در گرو احمدی‌نژاد گذاشته، سعی دارد به سرطویلة قدرت‌های دیگر جفتک‌ اندازی کند.

در این میان، «بی‌بی‌سی» دست در دست رادیوهای فردا و صدای‌آمریکا، علاقة فراوانی به سازش‌ناپذیری‌های علی خامنه‌ای نشان می‌دهد، و در هر فرصت بر این امر تأکید می‌کند! به عبارت دیگر، تلاش تمامی این خبرگزاری‌ها «تفهیم» این مطلب به خوانندگان و شنوندگان است که «علی گدا» کوتاه نخواهد آمد! و اینکه این فرد حرف آخر را می‌زند! می‌دانیم که اگر این حکومت اصولاً حرفی برای گفتن داشت جز «غلط‌کردیم» و ما را ببخشید، بگذارید برویم سر روضه‌خوانی‌هایمان چیزی دیگری از دهانش بیرون نمی‌آمد. ولی همانطور که در بالا گفتیم، اگر «ببخشید» و «غلط کردیم» در ترکیه به کار نیامده، در تهران هم به طبع‌اولی به درد نخواهد خورد. با این وجود «بی‌بی‌سی» امروز از قول علی‌خامنه‌ای می‌نویسد:

«[…] ملت ايران به دنبال استفاده از انرژی هسته‌ای برای تأمين برق است، اما می‌گويند چون اينكار، به شما توانائی می‌دهد ما نخواهيم گذاشت.»

بله، در شرایطی که مردم و خصوصاً جوانان ایران با شکم گرسنه، بی‌خانمان، بیکار، و بی‌آینده، بر سر بزرگ‌ترین منابع نفتی و گازی جهان به ولگردی و فروش مواد مخدر و یا دیدار اجباری از زندان‌ها مشغول‌اند، حکومتی که خود را نمایندة یک «انقلاب مردمی» معرفی می‌کند، خاموشی‌های برق در پایتخت را هم به گردن همان‌هائی می‌اندازد که جلوی «غنی‌سازی‌های» فرضی حکومت «خردرچمن» را گرفته‌اند! ‌ رهبر آخوندها می‌فرمایند، «تولید برق به شما توانائی می‌دهد!» ما هم می‌دانستیم که تولید برق می‌تواند در شرایط ویژه‌ای به دولت‌های ویژه‌ای توانائی‌هائی بدهد، ولی اینکه برق تولید شده می‌باید وسیله‌ای جهت «سیاست‌بازی» و لات‌بازی مشتی اوباش باشد، و تهدید نظامی و مستمر یک قدرت‌ خارجی را برای ملت ایران به ارمغان بیاورد، دیگر از آن حرف‌هاست. در ثانی مگر فناوری تولید برق فقط هسته‌ای است؟ کدام احمقی توصیه کرده که کشوری با صدها میلیارد مترمکعب گازطبیعی، برای تولید برق مصرفی مردم حتماً می‌باید رآکتورهای برق هسته‌ای داشته باشد؟ حال می‌باید برای تولید برقی که به هزار وسیلة مختلف امکانپذیر است 70 میلیون ایرانی تبدیل به گوشت دم توپ جهت پیشبرد سیاست‌های یک قدرت استعماری شوند؟

البته این سئوالی است که مسلماً علی‌خامنه‌ای ترجیح می‌دهد بی‌پاسخ بماند، راستش را بخواهید این «آدم‌نمائی» که من می‌بینیم اصلاً نمی‌داند «برق» چیست! ولی همانطور که در بالا گفتیم، این «برق» نیز به سرنوشت «اسلام‌گرائی» اردوغان دچار خواهد شد. تبعات این اسلام‌گرائی، و تمایل بیمارگونه به «برق‌هسته‌ای» از پروندة این جناح‌ها نمی‌تواند پاک شود. خلاصه می‌گوئیم، آمریکا نمی‌تواند اینان را به هیچ عنوان و با توسل به هیچ ترفندی از تله‌ای که در آن گرفتار آمده‌اند «نجات» دهد! و روزی خواهد رسید که سئوال بالا را همین علی خامنه‌ای بالاجبار پاسخ خواهد گفت. آنروز زیاد هم دور نیست.


نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

فیلترشکن‌های جدید31ژوئیه2008

http://zbux.net
http://www.tagsarcade.com
http://ihide.info
http://jkz.in
http://www.1800proxsite.info
http://mybypassing.info
http://bypasswork.info
http://www.surfinschoolfast.info
http://sweetnames.info
http://www.web-proxy-server.com
http://www.bombo.info
http://00surfing.co.cc
http://browse.inergy.ca
http://www.lolxy.com
http://cashprox.co.cc
http://www.proxaholic.info
http://www.proxycovert.net
http://www.surfverysafe.info
http://cloaku.info
http://net-anonymizer.info
http://gizlen.info
http://17x.us
http://unbeatable.in
http://sparkproxy.com
http://www.1800proxyonline.info
http://www.surfunblocked123.info
http://www.proxycovert.com
http://net-anonymity.info
http://www.usemesafe.info
http://proxy.devilians.com
http://www.useitnow.info
http://1open.info
http://newproxysite.info
http://breakcube.info
http://www.unblockable.co.uk
http://cjq.in
http://proxyster.info
http://fdvd.info
http://netzowner.com
http://cloakf.info
http://unblockism.com
http://z-tunnel.info
http://www.access-any-site.com
http://www.1800prox.info
http://bestunblock.cn
http://www.proxycreek.net
http://www.proxycovert.org
http://www.gasurfen.nl
http://wbbeboproxy.info
http://newbrowsing.info
http://www.noblocking123.info
http://www.surfproxysurf.info
http://www.sneakme.net
http://secrethunt.com
http://xtu.in
http://arthelp.info

هند و حسین!


در مطلب پیشین بررسی شتابزده‌ای از تحولات اخیر هند ارائه دادیم. نیازی به تکرار مسائل نیست، ولی در همانجا عنوان کردیم که نزدیک شدن آمریکا به هندوستان در چارچوب آنچه «همکاری‌های هسته‌ای»‌ عنوان می‌شود، می‌تواند به شدت بر موضع سیاسی هند در منطقه، و در نتیجه بر اوضاع داخلی این کشور تأثیر گذاشته، فروپاشی‌های شدیدی به همراه آورد. امروز تصویر استراتژیک به صراحت روشن و روشن‌تر ‌شده!‌ ایالات متحد همانطور که پیشتر نیز گفتیم در عمل به دنبال نوعی «جایگزین» برای سیاست‌های طالبان‌پروری خود در آسیای مرکزی است. و در این میان سعی دارد از وجهة هند و موضع برتر این کشور استفادة کامل صورت دهد. اینکه این «طرح» تا کجا می‌تواند به پیش رانده شود جای بحث خواهد داشت، ولی در حال حاضر نخستین هزینة این همکاری‌های منطقه‌ای را مردم کوچه و خیابان می‌پردازند؛ دیروز و امروز، ده‌ها غیرنظامی در شهرهای بنگلور و احمدآباد در انفجار بمب‌هائی که به دست افراد «ناشناس» در معابر عمومی تعبیه شده بود، کشته و زخمی شده‌اند!

این بمب‌ها را که معمولاً می‌باید نداهائی «دیپلماتیک» تلقی کرد، می‌توان به عکس‌العمل محافل مختلفی ارتباط داد. محافلی که بر سه شاخة عمده تقسیم می‌شوند. نخستین شاخه همان «دنبالک‌‌های» سیاست ایالات متحد در منطقه ‌است. این جناح‌ها از طریق انفجارات هند می‌توانند حاکمیت هندوستان را به مسیر «دلخواه» رهنمون شوند! دومین شاخه می‌تواند محافل ناخرسند چین «مائوئیست» از معاشرت و مجالست «هسته‌ای» آمریکا با هند‌ را شامل شود. و در این میان سومین شاخه را نیز نمی‌باید از نظر دور داشت، شاخه‌ای که با این بمب‌ها در عمل چرخش تند آمریکا به سوی هند را نه در میادین آمریکائی که در کشور هندوستان «هدف» قرار داده؛ این شاخه مستقیماً از الهامات روسی برخوردار می‌شود. در اینکه به صراحت کدام یک از شاخه‌های فوق مسئولان واقعی این جنایات‌اند، در حال حاضر نمی‌توان اظهارنظر کرد، چرا که نقش‌ها در پس پرده پنهان خواهد ماند، چون پس از گذشت چند روز از این حوادث، بازیگران و شاخه‌های حامی در این «عملیات» دست به دست خواهند شد! ولی آنچه از اهمیت برخوردار است این اصل کلی است که هیئت حاکمة هند بدون آنکه بتواند بر این مسیر تأثیری بگذارد، پای به قربانگاه گذاشت! ‌و این نشان می‌دهد که در پس چرخش سریع هند به سوی «پروژة» آمریکا نوعی اجماع جهانی نشسته. اجماعی که مسلماً هند از آن مطلع بود، ولی نتوانست در برابر آن عکس‌العمل مناسب سیاسی و نظامی نشان دهد.

با این وجود، این مطلب مطرح می‌شود که اصولاً آمریکا در منطقة آسیای مرکزی و جنوبی به دنبال چیست؟ مشکل‌ اصلی ایالات متحد در منطقة آسیای مرکزی بر یک اصل کلیدی در اقتصاد جهانی تکیه دارد، و به عقیدة نویسندة این وبلاگ، این «اصل اقتصادی» مهم‌ترین دلیل موضع‌گیری‌های اخیر واشنگتن در هندوستان نیز شده. بر اساس این «اصل»، اعتبار استراتژیک این منطقه به دلیل گسترش میادین تجاری میان ملت‌های چین، هند و روسیه در سال‌های آتی به شدت افزایش خواهد یافت. توضیح آنکه، همانطور که می‌دانیم ایالات متحد و انگلستان طی چند سده، به یمن برخورداری از مهم‌ترین ناوگان‌های تجاری جهان به قدرت‌های بزرگی در زمینة اقتصادی و تجاری تبدیل شده‌اند. ولی اینک شاهد فروپاشی راه‌بندهای اقتصادی در قارة آسیا هستیم. آسیا با بیش از دو سوم جمعیت جهان، بدون استفاده از آبراه‌های شناخته شده می‌تواند این میادین را در بطن خود بدون استفاده از ناوگان‌های آمریکائی و انگلیسی و شاهراه‌هائی که تحت نظارت این ناوگان‌ها قرار گرفته گسترش دهد! و در کمال تعجب شاهدیم که آمریکا و همکاران آنگلوساکسون و آلمانی آن، در منطقة آسیای جنوبی و مرکزی عملاً از پایگاه قابل اعتنائی در زمینة سیاسی و اقتصادی برخوردار نیستند.

آمریکا در نخستین گام‌ها سعی کرد این «پایگاه» را از طریق حمله به افغانستان، و اعزام نیروهای چندملیتی «غربی» به این منطقه ایجاد کند. این عملیات به بهانة مبارزه با تروریسم صورت می‌گرفت، ولی همانطور که دیدیم مسئلة بحران «اقتصادی ـ تجاری» در آسیای مرکزی از آنچه پنتاگون پیشتر تخمین زده بود به مراتب فراتر رفت. آمریکائی‌ها در این منطقه با سه قدرت بزرگ و تعیین‌کنندة جهانی: هند، روسیه و چین مستقیماً رو در رو قرار می‌گیرند، و پشتیبانان بی‌قید و شرط ایالات متحد، که همان طالبان و رژیم‌های «طالبانی» در جهان اسلام‌اند، در این منطقه جهت تأمین پایگاه مناسب به هیچ عنوان کفایت نمی‌کنند. از طرف دیگر، ساختارهای طالبانی و اسلامی به دلیل حملات نظامی به شدت متزلزل شد، و نهایت امر شاخه‌های این تشکیلات فروپاشیده، به سرعت به محافلی جهت اعمال سیاست‌های مختلف منطقه‌ای در تقابل با آمریکا تبدیل شدند! اگر دیروز یک «طالبان» داشتیم که به فرماندهی بن‌لادن و زیر نظر هنگ‌های «عرب» سازماندهی شده بود، و به هزینة عربستان سعودی و امارات متحدة عربی، زیر نظر سازمان سیا و ضداطلاعات ارتش پاکستان اداره می‌شد، امروز همان «طالبان» تبدیل به چندین و چند شاخه شده و مراکز الهامات سیاسی، نظامی و مالی آن عملاً نامشخص است. این «نتیجه‌ای» بود که آمریکا از پایه‌ریزی تهاجمات نظامی خود در افغانستان به دست آورد. و مسلماً عقل سلیم به چنین نتیجه‌ای مفتخر نخواهد بود.

از طرف دیگر، بحران فزایندة افغانستان، همانطور که بارها و بارها عنوان شده، نهایت امر پای به پاکستان گذارد! فلسفة وجودی حکومت و دولت پاکستان در سایة این بحران عملاً به زیر سئوال رفته و ساختار کشور از هم فروپاشیده! کشوری که از روز نخست به دلائل استراتژیک در همسایگی هند و به دست انگلستان چشم به جهان گشود، امروز پایه‌های سیاسی‌اش به هیچ عنوان قابل ترمیم نمی‌نماید؛ ایالات متحد به عنوان نمایندة تام‌الاختیار غرب نمی‌تواند این مجموعة از هم فروپاشیده را تا ابد با کمک‌های بلاعوض مالی، و حمایت‌های لوژیستیک‌ دیپلماتیک، امنیتی و نظامی سر پا نگاه دارد. تلاش‌های غرب جهت برپائی تئاتر یک «دمکراسی»، ویژة جهان سوم، که قرار بود با شرکت بی‌نظیر بوتو به روی صحنه برده شود، همانطور که دیدیم به شکست انجامید. حضور گستردة نظامی آمریکا در پاکستان اگر در شرایط فعلی غیرممکن به نظر می‌آید ـ این دلائل را می‌باید در راستای مرده‌ریگ سیاست‌های کلان «جنگ سرد» تحلیل کرد ـ از نظر سیاسی، ایجاد فروپاشی در هند و تشویق موضع‌گیری‌های جنگاورانه از طرف ارتش هندوستان در پاکستان می‌تواند تا حدودی سرپوشی باشد بر بن‌بست‌های سیاسی آمریکا در آسیای جنوبی. این یکی از دلائلی است که آمریکا را به ارسال «بحران» به هند، از طریق امضاء قرارداد همکاری‌های هسته‌ای با این کشور تشویق کرده!

در آغاز این مطلب زمانیکه سخن از «دنبالک‌های» سیاسی آمریکا در منطقه به میان آوردیم، روی سخن با همین سیاست بود. امروز «خبرگزاری فارس»، خبری مبنی بر درگیری نظامی مرزی میان ارتش‌های هند و پاکستان منتشر کرده:

«سخنگوي ارتش پاكستان، شليك نيروهاي ارتش هند به سمت مرز كشمير پاكستان را محكوم كرد و خواستار بررسي اين مسأله در جلسه‌اي فوري با نيروهاي مرزي پاكستان شد.»

البته پیشتر نیز شاهد درگیری‌های نظامی میان هند و پاکستان بوده‌ایم. این درگیری‌های مرزی که به «بهانة» بحران کشمیر هر از گاهی سر از کاسه به در می‌آورد، در عمل وسیله‌ای در دست سیاست‌های روسیه و آمریکا، جهت ایجاد بحران در منطقه شده. ولی هیچگاه منطقه، تا آنجا که به وضعیت اسفبار پاکستان مربوط می‌شود، در چنین وانفسائی قرار نداشته. اینکه اینبار نیز نتیجة درگیری‌های مرزی بر محور «بحران کشمیر» به نتایجی یک‌سان منتهی شود، جای تردید بسیار دارد. از طرف دیگر طی روزهای گذشته با چند خبر اساسی در زمینة استراتژیک روبرو می‌شویم؛ جمع‌بندی از این مجموعه خبر می‌تواند تصویری روشن‌تر ارائه دهد.

نخست اینکه، هندوستان از امضاء قرارداد «خط لولة صلح» سر باز می‌زند! در همینجا عنوان کنیم که،‌ این خط‌لوله از نظر استراتژیک تا به آن حد از اهمیت برخوردار است که حتی از حضور ارتش‌های غربی در افغانستان نیز تعیین کننده‌تر خواهد بود. اینکه امروز، علیرغم حضور غیرمستقیم گازپروم روسیه در این طرح، هند پای به عقب می‌گذارد مسئلة کم اهمیتی نیست. مشکلات تأمین انرژی در هند و نهایت امر در چین، نیازهای استراتژیک پاکستان جهت قرار گرفتن در بطن یک اتحاد قدرتمند «صنعتی ـ مالی» برای دستیابی به نوعی ثبات سیاسی، ایجاد ثبات سیاسی و اقتصادی در افغانستان، و … شاید از جمله «کم‌اهمیت‌ترین» مسائلی باشد که به احداث این خط‌لوله وابسته شده. چرا امروز هند از این قرارداد پای عقب می‌گذارد؟

از طرف دیگر، مسئلة سازماندهی «اوپک‌گازی» که قرار بود چند ماه پیش از طرف روسیه نهائی شود، و در آن کشورهای ایران، روسیه و دیگر شورائی‌های سابق از موضعی تعیین‌کننده برخوردار باشند، به دلائلی مسکوت مانده! به علاوه، طی چند روز گذشته، کشورهای عضو گروه شانگهای بررسی «عضویت» رسمی ایران در این گروه را به تعویق انداخته‌اند! اگر به این مجموعه، چرخش‌های اخیر «اسلام‌گرای» کرملین را نیز اضافه کنیم، تصویر از پیچیدگی عجیبی برخوردار می‌شود.

شاهد بوده‌ایم که طی سال‌های گذشته، هر گاه واشنگتن نوکرانی را بر زمین گذارده، مسکو در جمع‌آوری‌ و جایگیر کردن‌شان در خیمة کرملین تردیدی به خود راه نداده. آیا می‌باید امروز منتظر موضع‌گیری‌های «اسلامگرا» از جانب کرملین در منطقه باشیم؟ این نوع «پرورش مار در آستین» چه عواقبی خواهد داشت؟ از این گذشته، حضور هندوستان بودائی در تقابل با دشمن مسلمان «دیرینه»، و در خیمة آمریکائی‌هائی که سال‌های سال به بحران اسلام‌گرائی دامن زده‌اند، چه معنائی می‌تواند داشته باشد؟ ‌ تنها تصویری که می‌توان از این داده‌ها ارائه داد، چرخش آتی آمریکا از اسلام‌گرائی به جانب «هند بودائی» خواهد بود، مسئله‌ای که به هیچ عنوان به این سادگی‌ها حل و فصل نمی‌شود.

برای جلوگیری از اطالة کلام، می‌توان نتیجه گرفت که بحرانی گسترده و عمیق به دست سیاست‌های جهانی، در حال گسترش در منطقة آسیای مرکزی و جنوبی است. اگر نتیجة انتخابات آمریکا طی چند ماه آینده باراک اوباما را به کاخ‌سفید برساند، به احتمال زیاد آمریکا پیش از «موعد» از عراق پای بیرون خواهد گذاشت. ولی همانطور که پیشتر نیز در مطالب مربوط به عراق گفته‌ایم، مسئلة خروج آمریکا از عراق دیگر آنقدرها اهمیت ندارد؛ مسئله این است که آمریکا از عراق به کجا می‌رود؟ مک‌کین چند روز پیش عملاً اوباما را به آماده کردن افکار عمومی مردم آمریکا جهت قبول «شکست» در عراق متهم کرده بود!‌ البته این «اتهامات» سریعاً از طرف دفتر اوباما مورد تکذیب قرار گرفت، ولی برنامة دمکرات‌ها روشن‌تر از آن است که بتواند تکذیب شود. سفر اخیر اوباما به اروپا، خصوصاً حضور وی در کاخ‌الیزة فرانسه در عمل نوعی سفر در ردة دولتی بود. اوباما در این مذاکرات نه در موضع یک «نامزد» عادی، که در مقام «ریاست‌جمهور» شرکت کرد! این سفر نشان داد که جبهة مخالف ـ مک‌کین و جمهوری‌خواهان ـ در موضعی تدافعی و ناخوشایند قرار گرفته‌.

در اینکه خروج آمریکا از عراق برای منطقة خلیج‌فارس، ایران و ملت‌های دیگر چه عواقبی خواهد داشت، و اینکه فراهم آوردن زمینة حضور گستردة آمریکا در افغانستان با تکیه بر همکاری‌های نظامی و لوژیستیک هند چه نتایجی در مرزهای چین و روسیه به همراه می‌آورد، مسلماً جای بحث بسیار باقی است، ولی در کمال تأسف آسیای مرکزی می‌رود تا خود را برای دوره‌ای طولانی از بحران‌های گسترده آماده کند.

آمریکا به این سادگی‌ها لقمة چرب و نرمی که طی سالیان دراز «نظارت» عالیه بر تجارت‌جهانی در اختیارش قرار داده، از دست نخواهد داد! فقط می‌ماند اینکه پتانسیل‌های نظامی و اقتصادی این کشور تا کجا به کاخ‌سفید امکان چنین بلندپروازی‌هائی، آنهم در منطقة آسیای مرکزی بدهد.



فیلترشکن‌های جدید27ژوئیه2008

http://schools.anonymous.tc
http://whitetab.info
http://bypassall.co.cc
http://surfme.mdtotal.ca
http://capital.iarin.com/
https://www.vicarde.com
https://www.vauntal.com
https://www.vassand.com
https://www.vamperer.com
http://thehole.info
http://www.citrusproxy.info
http://zclick.info
http://www.64y.info
http://www.hopple.info
http://www.bombai.info
http://www.proxyforbebo.info
http://www.aerosurf.info
http://www.myspaceavenue.info
http://www.boratsurf.info
http://www.proxygonecrazy.info
http://www.whitemask.info
http://www.64w.info
http://www.bebofromschool.info
http://www.hidemepls.info
http://www.englandsurf.info
http://www.colourmask.info
http://www.64s.info
http://www.64n.info
http://xtu.in
http://www.maskitall.info
http://cloakw.info
http://www.lonelyproxy.info
http://crackmyspace.net
http://www.dongo.info
http://www.turksurf.info
http://www.russiasurf.info
http://www.proxys.ws
http://www.webanon.info
http://www.profico.info
http://www.chinasurf.info
http://securf.com/proxy
http://www.64g.info
http://www.malaysiasurf.info
http://www.wingwang.info
http://www.hideit4me.info
http://www.junki.info
http://www.speedyanon.info
http://www.sneakme.net
http://www.britishsurf.info
http://www.proxydawg.info
http://www.australiasurf.info
http://www.the-abridged.com
http://www.brownmask.info
http://www.cinderellamask.info
http://www.greecesurf.info
http://newbypassing.info
http://www.tycomeagain.info
http://www.shoproxy.info
http://www.chickenproxy.info
http://cloakc.info

هندی و هسته‌ای!


خبرگزاری‌های جهان اعلام کرده‌اند که نهایت امر پارلمان هند به دولت ائتلافی از حزب کنگره رأی اعتماد داده. این خبر در رابطه با آنچه استراتژی آیندة منطقة آسیا و خصوصاً آسیای مرکزی می‌تواند به شمار آید، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، و نمی‌توان از کنار آن بی‌تفاوت گذشت. همانطور که می‌دانیم دولت فعلی هندوستان به دلیل امضاء قرارداد همکاری‌های هسته‌ای با ایالات متحد قسمتی از حامیان «چپ‌گرا‌تر» خود را در بطن پارلمان از دست داد، و به همین دلیل مجبور به پایه‌ریزی ائتلافی نوین شد. ولی تردیدی نیست که ائتلاف جدید، که دیروز طی رأی‌گیری‌های پرهیاهو دولت را به «پیروزی» رساند، نمی‌تواند یک پیروزی درازمدت برای این دولت به ارمغان آورد؛ حاکمیت هند در مجموع از بحرانی که توسط آمریکا در این کشور به راه افتاد ضربه خورد و اقتدار سیاسی هند از این مسیر تا حد زیادی مخدوش شد.

اکثریت «ائتلاف» نوین، در عمل وجود خارجی ندارد؛ از 543 نماینده فقط 275 تن به این ائتلاف رأی اعتماد داده‌اند، یعنی اکثریتی حدود 50 درصد! و اگر شمار آنان که در این رأی‌گیری شرکت نکردند، و یا آراء‌شان به دلائل مختلف ـ خرابی‌ «رأی‌گیر‌های» اتوماتیک یکی از این «دلائل» اعلام شده ـ به حساب نیامده را در نظر آوریم می‌باید گفت که هندوستان در روزهای آینده در عمل کشوری بدون دولت خواهد بود. خصوصاً که شماری از نمایندگان جهت اعلام حمایت خود از طرح همکاری‌های هسته‌ای با آمریکا متهم به دریافت «رشوه» نیز شده‌اند! همانطور که شاهدیم پس از فروپاشی سیاسی در ترکیه و پاکستان، اینک یک قدرت جهانی و هسته‌ای پای در همین مسیر می‌گذارد؛ این مسیر که می‌رود تا فروپاشی در ابعاد مختلف را در هندوستان به همراه آورد، امنیت نظامی و استراتژیک در قارة آسیا را به شدت می‌تواند مختل کند، و شاید یکی از مهم‌ترین رخدادهای دهة جاری باشد!

برای ارائة یک تحلیل در این مورد نخست می‌باید نگاهی به مسائل استراتژیک هندوستان بیاندازیم. هندوستان پس از پایان جنگ دوم جهانی استقلال سیاسی و نظامی خود را از انگلستان کسب کرد؛ به عبارت دیگر «استقلال‌طلبان» در ازاء همکاری با متفقین در جبهه‌های جنگ دوم، بر اساس توافقنامه‌ای با انگلستان، «استقلال» هند را تحصیل کردند. کسب این استقلال که انقلاب مائوئیست‌های چین را در پی داشت، برای غرب رخدادی بسیار ناخوشایند بود. عکس‌العمل غرب در مورد هندوستان همان بود که پیشتر صاحب‌نظران و سیاستمداران هند حدس می‌زدند: حمایت از جدائی‌طلبان مسلمان و تجزیة هندوستان توسط بریتانیا!

دو کشور پاکستان شرقی و غربی، به این ترتیب از درون شبه‌قارة هند بیرون کشیده شد! و در رأس این دو کشور مجموعه‌ای از محافل دست‌نشاندة غرب بر مردم حاکم شدند، محافلی که از هنگام کسب «استقلال» تا به امروز فقط سرکوب، گرسنگی و آوارگی نصیب ساکنان‌ به اصطلاح «مسلمان» این دو کشور کرده‌اند! نوآم چامسکی در یکی از کتاب‌های اخیر خود، «برتری طلبی یا حفظ بقاء»، به بحرانی اشاره دارد که به دست اوباش وابسته به محافل غرب در کشورهای پاکستان غربی و شرقی برای کشتار غیرمسلمانان به راه افتاده بود. وی معتقد است، اگر دخالت‌های انساندوستانة دولت هند نمی‌بود این کشتارها ابعاد خیره‌کننده‌ای به خود می‌گرفت، و چامسکی در همین راستا رسانه‌های غربی را به سخره گرفته، می‌گوید، نخستین «دخالت‌های انساندوستانه» در تاریخ جهان از طرف دولت هند صورت گرفت، ولی زمانیکه هند «دخالت‌ انساندوستانه» می‌کند، به حساب نمی‌آید، چرا که هند از «ما» نیست! این برخورد به صراحت نشان می‌دهد، فجایعی که توسط محافل وابسته به غرب، تحت حمایت از «دین‌مبین» در دو کشور «پاک» صورت گرفت از چه ابعادی برخوردار بوده. آوارگی ده‌ها میلیون‌ انسان، کشتار صدها هزار غیرنظامی به دست گروه‌های افراطی، غارت مردم خصوصاً دهقانان، نابودی کشتزارها و احشام، و … همه و همه دستاورد گروه‌هائی بود که در رأس هرم تشکیلاتی آن‌ها خودفروختگانی از قماش «چودری» و «محمدعلی جناح» قرار گرفته بودند!

امروز بنگلادش (پاکستان شرقی) در عمل فقیرترین کشور جهان، و پاکستان یکی از عمده‌ترین مراکز تولید و تجارت مواد مخدر، برده، و سلاح‌های قاچاق به شمار می‌روند! و مسلم بدانیم که این «افتخارات» برای اعقاب «جناح» و «چودری» کفایت خواهد کرد. ولی تا آنجا که به هند مربوط می‌شد، خط سیاسی کاملاً روشن بود؛ غرب راه دیگری جز چرخش به شرق در برابر هند قرار نداد، ولی با این وجود، چرخشی که تحت زعامت جواهر لعل‌نهرو در سیاست خارجی اینکشور دیدیم، کار را نه به وابستگی هندوستان به اردوگاه شرق، که به بنیانگذاری نهضت «غیرمتعهدها» کشاند. بررسی چند و چون این «نهضت» و دلائل برقراری آن را به فرصت دیگری واگذار می‌کنیم، ولی همانطور که پیشتر در مورد سیاست‌های محدود و نگرش صرفاً اروپائی در بطن استالینیسم عنوان کرده‌ایم، روسیه نتوانست از حضور رهبران فره‌وش و ترقی‌خواه در نهضت هندوستان جهت عقب نگاه‌داشتن آمریکائی‌ها بهره‌برداری کند؛ شوروی‌ها به غلط «جنگ با امپریالیسم» را در ویراست تعیین‌کنندة آن فقط در اروپای شرقی می‌جستند! کرملین سال‌های سال خود را برای رودرروئی با امپریالیسم در اروپای شرقی آماده می‌کرد، و زمانیکه ضربة نهائی از آسیا بر پیکرش فرود آمد راه فرار از سرنوشت محتوم وجود خارجی نداشت. این بحث را شاید در مراحل دیگری از سر بگیریم، چرا که ما را نهایت امر به بررسی بنیادهای فلسفی مارکسیسم و نسخه‌برداری‌های صرفاً اروپائی در ویراست لنینیستی آن خواهد کشاند.

اما به دلائلی که در بالا به صورت بسیار فشرده ارائه دادیم، تا آنجا که به سرنوشت هند مربوط می‌شود، چرخش شرق‌گرا در نهضت استقلال‌طلبان هندوستان از توجه قابل ملاحظه‌ای در اردوگاه کمونیسم برخوردار نشد. تنها دستاورد هند از روابط خود با شرق، پای نهادن در یک سیاست انسداد منطقه‌ای بود که در برابر ورود اهرم‌های تعیین‌کنندة غرب به این‌کشور راه‌بند ایجاد می‌کرد! همانطور که می‌دانیم در برابر ملتی کهنسال چون ملت هند، چنین سیاستی نمی‌تواند دوام و بقاء داشته باشد. این امر بسیار تعجب‌آور است که شوروی در مورد هند، چین، و دیگر کشورهای بزرگ آسیا همان اشتباهی را با یک دهه فاصله تکرار می‌کرد که پیشتر در مورد ایران و ترکیه مرتکب شده بود. و نتیجة چنین سیاستی نهایت امر بیرون ماندن شوروی از صحنة سیاستگذاری در قارة آسیا شد. حتی طی جنگ‌های کره و ویتنام نیز شوروی نظر مثبتی نسبت به نتایج این جنگ‌ها نشان نمی‌داد، و اگر حمایت‌های مستقیم مائوئیست‌های چین نمی‌بود آمریکا هیچگاه در این دو کشور پوزه‌اش به خاک مالیده نمی‌شد.

همانطور که دیدیم، عدم توجه شوروی به آسیا و غرقه بودن بلشویسم روس در رویاهای اروپائی خود، اگر کرملین را در آسیا منزوی کرد، دیگر قدرت‌ها پای پیش گذاشتند و خلاء قدرت را در این منطقه به نفع خود پر کردند؛ چین پس از آنکه قدرت تعیین‌کنندة خود را در مورد ویتنام به آمریکا «ثابت» کرد، پای به «باشگاه اتمی» گذاشت، و پس از فرار آمریکائی‌ها کرسی دائم شورای امنیت را از آن خود کرد! در کمال تعجب با وجود رخدادهای کره، باز هم برخورد شوروی با هند که در آنزمان به اندازة کافی از نظر سیاسی به شرق نزدیک بود، در همان مرحلة سابق، یعنی تحمیل «انسداد» سیاسی متوقف ماند!

اینجاست که شاهد برخوردی نوین از جانب غرب با منطقه هستیم. هر چند برخی مورخان بلندپروازی‌های هسته‌ای هند را در سخنرانی‌های جواهر لعل نهرو از نخستین سال‌های کسب استقلال «دنبال» می‌کنند، مسئله‌ای که امروز در برابر ما قرار دارد این اصل کلی است که در اواسط دهة 1950 میلادی آمریکا و کانادا از طریق همکاری با مرکز تحقیقات «بهبا»، تجهیزات آب‌سنگین به هندوستان می‌فروشند! این عمل که نتیجة مستقیم حضور فراگیر شرکت‌های استراتژیک آمریکائی در هند است، به صراحت نشان داد که سیاست «انسداد» از جانب کرملین هیچ تأثیری نخواهد گذاشت. با این وجود سیاست انسداد همچنان در رأس دیپلماسی شوروی جا خوش کرده بود. شاید شوروی‌ها به این دلخوش بودند که نهایت امر چین به عنوان عامل بازدارندة «مارکسیست» نظام کاست‌ها را آنچنان تحت فشار قرار خواهد داد که ورود هند به خیمة شرق بدون هر گونه پیش‌شرطی عملی شود! ولی با در نظر گرفتن بحران میان پکن و مسکو این خواب خوش نیز در سال 1963، زمانیکه چین نخستین آزمایش هسته‌ای نظامی خود را صورت داد به کابوسی بی‌پایان تبدیل شد.

هند هم خود را در مرزهای شرقی از جانب چین در خطر می‌دید، هم بحران‌های فزایندة قومی را که به دست ایادی غرب به صور مختلف در سراسر هند به راه افتاده بود تهدیدی برای موجودیت خود می‌دانست، هم به طور کلی از چرخش به سوی مسکو دلسرد شده بود، و هم مجبور بود که در راه حفظ موجودیت خود با «جلادان» هند که همان غربی‌ها بودند همکاری کند!‌ این شرایط کار را به بن‌بست‌های سیاسی کلان کشاند که نتیجة آن عقب‌ماندن هند از تحولات منطقه شد.

نهایت امر در سال 1998 سال‌ها پس از فروپاشی بلشویسم، هندوستان به صورت رسمی اعلام داشت که به بمب‌اتم دسترسی دارد! با این گام، هند مرحلة نوینی را در روابط استراتژیک آسیا گشوده بود؛ سنگینی سایة تهدیدآمیز پکن تخفیف می‌یافت؛ روسیه که در اوج درگیری‌های داخلی خود دست و پا می‌زد دیگر قادر به اعمال سیاست «انسداد» بر هند نبود؛ و نهایت امر آمریکائی‌ها، که هم از چین وحشت داشتند و هم از روسیة سرمایه‌داری، در بطن روابط خود با هند یک «دوست» جدید یافته بودند!‌ این همان روابط «دوستانه‌ای» است که امروز تبدیل به «قرارداد گسترش روابط هسته‌ای» میان هندوستان و آمریکا شده. اینک که به صورتی بسیار فشرده نگاهی به استراتژی هسته‌ای در هندوستان داشتیم می‌باید به موضوع اصلی یعنی همین «قرارداد» اخیر اشاره داشته باشیم.

بر اساس شواهد، انعقاد این قرارداد با آمریکا بیشتر نوعی «بازی» سیاسی می‌نماید؛ بازی‌ای که از جانب واشنگتن در آسیا آغاز شده، و هدف آن به بن‌بست کشاندن برخی روابط در منطقه است. نخست اینکه تعداد رآکتورهای برق هسته‌ای در هند آنقدر محدود، و تولیدشان تا حدی ناچیز است، که با در نظر گرفتن نیازهای استراتژیک برق در اینکشور، قرارداد مذکور نمی‌تواند در عمل نقشی از نظر تولیدات اقتصادی ایفا کند. در درجة بعد می‌باید به بن‌بست‌های دولت فعلی در اعمال جزئیات این «قرارداد» در زمینة عملی نیز اشاره کنیم. همانطور که پیشتر گفتیم، دولت از مرحلة «تأئید» این قرارداد به صورتی کاملاً تضعیف شده پای بیرون گذاشته، حال این دولت تضعیف شده چگونه خواهد توانست در امتداد همین مسیر گام برداشته امکانات لازم جهت اقدامات آتی را نیز فراهم آورد؟ از طرف دیگر همکاری‌های نزدیک هسته‌ای میان آمریکا و هند می‌تواند حساسیت‌های استراتژیک را در منطقه به دنبال آورد؛ پاکستان، چین و خصوصاً روسیه می‌توانند در هر گام در برابر این قرارداد راه‌بندهائی ایجاد کنند. در نتیجه می‌باید اذعان داشت که «انعقاد» این قرارداد یک مسئله است، به هدف رساندن مفاد آن در عمل مطلب دیگری خواهد بود!

به دلائل فوق و با در نظر گرفتن بن‌بست‌های استراتژیک آمریکا در منطقة آسیا و آسیای مرکزی می‌توان در مورد اهداف واقعی چنین قراردادی بحثی گسترده آغاز کرد؛ ولی از آنجا که پرگوئی در وبلاگ برای مخاطب کسالت آور است، ما هم سعی می‌کنیم این بحث را تا حد امکان محدود کنیم. در سرفصل‌های این بحث می‌باید به مواضع «تدافعی» فعلی روسیه در برابر آمریکا اشاره کرد. همانطور که می‌دانیم تا چند ماه دیگر انتخابات کاخ‌سفید به راه می‌افتد و هیئت حاکمة روسیه تمایل خود به ریاست جمهوری مک‌کین را به هیچ عنوان «پنهان» نکرده! در عمل، کشور روسیه که میراث‌خوار بلشویسم روس شده با تکیه بر عادت همیشگی از تغییرات و تحولات استقبال نخواهد کرد؛ ریاست مک‌کین بر کاخ‌سفید برای روسیه نمایه‌ای خواهد بود از 8 سال دیگر «آرامش» سیاسی! گویا جهت فراهم آوردن زمینة این «آرامش» هیئت حاکمة روس حاضر به هر گونه «فداکاری» شده.

اما جمهوری‌خواهان جهت تسخیر دوبارة کاخ‌سفید، نیازمند پاک کردن برخی صورت‌مسئله‌ها از روابط جهانی شده‌اند. پائین آمدن قیمت نفت طی چند روز گذشته، یکی از همین «صورت‌مسئله‌ها» است!‌ از طرف دیگر، امروز می‌بینیم که شکست‌های علنی در عراق و افغانستان بحران را به صراحت به درون پاکستان کشانده؛ و این بحران آنچنان گسترده شده که سخن از «اشغال‌نظامی» پاکستان توسط نیروهای مسلح کشورهای دیگر به میان آمده! اگر پاکستان دچار آشفتگی شود، حضور ارتش هند در این کشور، و نهایت امر در افغانستان غیرقابل اجتناب خواهد بود. آمریکا منافع پایه‌ای خود را در این می‌بیند که در کنار چنین هندوستانی حضوری «دوستانه» داشته باشد. و این «دوستی» چه بهتر که بر پایة همکاری‌های «هسته‌ای» صورت گیرد، همکاری‌هائی که می‌تواند افکار عمومی را در مسیر توجیه مواضع واشنگتن «ترغیب» کند. از طرف دیگر می‌بینیم که روسیه نیز قرارداد منهدم کردن برخی جنگ‌افزارهای کشتار جمعی را در ویراستی که در سال 1992 مورد تأئید کرملین و کاخ‌سفید قرار گرفته بود، چند روز پیش به مدت چندین سال تمدید می‌کند! اینکه در بطن روابط متشنج امروز، شاهد تمدید قراردادی باشیم که در دورة وانفسای فروپاشی اتحادشوروی به صورتی سرهم‌بندی شده مورد توافق قرار گرفته، نشان می‌دهد که روسیه قصد دارد همکاری‌های خود را با آمریکا از نظر تبلیغاتی در سطح بین‌الملل در رأس امور قرار دهد. عقب‌نشینی‌های نمایشی کرة شمالی در نشست اخیر «آسه‌آن» نیز قسمتی از همین سناریو است.

با این وجود می‌باید قبول کرد که بازگشت جمهوری‌خواهان به کاخ‌سفید نیز، اگر صورت پذیرد، برای آمریکا در منطقه معجزی نخواهد داشت. روسیه به سرعت در مواضع خود تجدیدنظر می‌کند، و هندوستان در شرایطی که خطر پاکستان ـ این خطر بیشتر چماقی است در دست کاخ‌سفید برای ترساندن دهلی‌نو ـ روز به روز تبدیل به یک بحران فزایندة مرزی می‌شود، راهی جز همکاری نزدیک با مسکو جهت سرکوب محافل طالبان‌ نخواهد داشت؛ عکس‌العملی که آمریکا را بسیار ناخرسند خواهد کرد، و اهرم‌های اعمال سیاست در منطقه را از دست کاخ‌سفید بیرون می‌آورد!

خلاصه بگوئیم، آمریکا با نزدیک شدن به هند در عمل سعی دارد جایگزینی برای سیاست پاکستانی و افغانستانی خود بجوید. و در این مسیر تا حدودی می‌تواند بر همکاری‌های نزدیک، هر چند مقطعی، با روسیه دل‌خوش باشد. ولی همانطور که در سال‌های بحرانی 1960 و در ارتباط با «نیازهای» اتحادشوروی در منطقه شاهد بودیم، هند پیوسته برای سیاست‌های بزرگ جهانی‌ لقمه‌ای بسیار ثقیل بوده.


فیلترشکن‌های جدید25ژوئیه2008

https://www.supersp.net
https://www.suppleal.com
http://agurkas.info
http://web.mdtotal.com
http://www.999x.info
https://www.testars.com
http://zoodel.net
http://unlocked.go4fame.com
http://www.notrack.info
http://myoxy.info
https://www.tionasse.com
https://www.tomyom.net
http://www.wuxifinger.com
http://cloakx.info
http://usq.in
http://www.1800newproxy.info
http://www.wanged.info
http://www.wangdoodle.info
http://www.aerosurf.info
http://shopping-vouchers.info
http://www.senorproxy.info
http://myoxy.info
http://webalize.info
http://www.cheewise.info
http://www.wtfzor.info
http://www.thebestproxyever.info
http://www.profico.info
http://www.proxyboi.info
http://kanafoski.org
http://www.tydrivethru.info
http://www.stealthed.info
http://www.proxydoodle.info
http://www.speedyanon.info
http://www.proxy-blast.info
http://ivtec.info
http://www.hopple.info
http://wtfimatschool.info
http://000a.info
http://babesonline.info
http://www.1800proxnow.info
http://www.waned.info
http://www.hoople.info
http://usastars.info
http://www.trickysworld.com
http://www.bombai.info
http://www.fratulence.info
http://www.websure.info
http://myninjaproxy.info
http://www.notrack.info
http://www.banzee.info
http://thetvlinks.net
http://www.1800newproxysite.info
http://www.proxymetro.info
http://currency-trading.org.uk
http://lostinvideo.info
http://proxite.info
http://www.unvisibleforex.info
http://mathtips.info
http://collegeonlines.info
http://watchchuck.info
http://www.proxyden.info

اجماع پوشالی!


 

در کمال تأسف، طی چند روز گذشته این وبلاگ «به‌ روز» نشد. در همین فرصت از کلیة خوانندگانی که در اینمدت یاد ما بودند سپاسگزاری می‌کنیم، و امیدواریم که این آخرین «غیبت» سعید سامان بر روی شبکة مجازی باشد؛ می‌دانیم که «بعضی‌ها» از این نوع غیبت‌ها خیلی خوشحال می‌شوند، و مسلماً هدف ما به هیچ عنوان فراهم آوردن زمینة خوشحالی و شادی این حضرات نیست!

بگذریم! می‌باید در همینجا عنوان کرد که پروژة اعمال کنترل بر فضای مجازی از مدت‌ها پیش در دستورکار حاکمیت‌های قدرتمند جهانی است؛ این تصور که فضای مجازی را به حال خود رها کرده‌اند، بیش از آنچه می‌نماید بچگانه و خوش‌باورانه است. می‌دانیم که از طریق همین جوسازی‌ها و تبلیغات فراگیر، همه ساله میلیاردها دلار پول و سرمایه دست به دست می‌شود، پس نمی‌باید فرصت حضور فراگیر در اینترنت را، اینک که هنوز فضا را کاملاً به انحصار خود در نیاورده‌اند، به هیچ قیمتی از دست داد. و همانطور که می‌بینیم این جانب نیز با چند روز تأخیر به سر «کار» بازگشته‌ام!

امروز بجای بررسی رخدادها و مسائل جاری سعی می‌کنیم که نگاهی به فلسفة کلی در نگارش وبلاگ سعید سامان داشته باشیم. از روز نخست، هدف اصلی از نگارش این وبلاگ فراهم آوردن یک زاویة جدید در نگرش به فضای سیاسی کشور بوده. به طور مثال به صراحت می‌بینیم که سخنگویان جناح‌های مختلف سیاسی ایران، چه در داخل و چه در خارج، همگی بر نوعی «اجماع چند گونه» تکیه دارند؛ اجماعی برخوردار از چندین لایه «استدلال درونی»! در رأس این اجماع نخست به این اصل برخورد می‌کنیم که حکومت فعلی کشور نتیجة یک «قیام» مردمی بوده! هر چند که برخی گروه‌ها این «قیام» را بعدها از مسیر «دلخواه» مردمی خود «منحرف» می‌بینند! دوم اینکه، میان این حاکمیت و دولت‌های مختلف در ایالات متحد «تضاد» و درگیری وجود دارد! در درجة سوم این موضع کاملاً مورد تأئید تمامی گروه‌های سیاسی قرار می‌گیرد که روحانیت شیعه، چه در مجموع و چه به صورتی مقطعی، حامی اصلی این «انقلاب» بوده؛ چهارم آنکه این حکومت زبان مردم را به درستی «درک» می‌کند، و می‌تواند توده‌ها را در چارچوب منافع خود به حرکت در آورد. و نهایت امر اگر نگرشی عمیق‌تر در بحث‌های «سیاسی ـ استراتژیک» را دنبال کنیم، خواهیم دید که در برخی لایه‌های «تحصیلکرده‌تر» در اوپوزیسیون این اصل «فرضی» حاکم شده که، این حاکمیت نتیجة تحکیم پایه‌های سرمایه‌داری ملی در تضاد با کمپرادوریسم بوده! البته رئوس مسائلی که در بالا آوردیم بسیار ناقص‌تر از آن است که بتوان آنرا «فراگیر» تلقی کرد، ابعاد واقعی این «اجماع» ناگفته و همه‌گیر، به مراتب گسترده‌تر از این‌هاست.

در همین فرصت عنوان کنیم که هدف اصلی از نگارش مطالب این وبلاگ ایجاد نوعی «تردید» در اعتقادات سیاسی ایرانیان، و در نتیجه نوعی فروپاشی در این «اجماع» غیرطبیعی و مخرب است. چرا که به عقیدة نویسندة این وبلاگ «اطمینان» خاطر از مسائل، تا آنجا که به امور اجتماعی، سیاسی، مذهبی، اعتقادی، و … مربوط می‌شود در بطن یک جامعه فقط نشانی است از نبود بلوغ فکری. همانطور که نیچه، فیلسوف مدرنیته عنوان کرده، «حقیقتی وجود ندارد». یک رخداد آنزمان که از طریق استدلال فردی، گویش، و یا حتی محصولی «هنری»، تبدیل به پدیده‌ای درونی می‌شود، و در چارچوبی مشخص محدود می‌ماند، دیگر «حقیقت» نیست! «تحلیلی» است از چندین و چند تحلیل امکانپذیر از «واقعیت»! و این گستره به صراحت به تمامی امور زندگی بشر قابل سرایت است؛ امور دینی، تعلقات بومی، اعتقادات ناسیونالیستی، ارزش‌های فلسفی، آرمان‌های انسانی، و … از این فهرست جدا نخواهد بود.

ولی از آنجا که این وبلاگ بیشتر به امور سیاسی می‌پردازد، می‌باید نگاهی به همان «اجماع» کلی داشته باشیم که در بالا عنوان کردیم. به صراحت بگوئیم، رسیدن به چنین «اجماعی»، آنهم در میان گروه‌‌هائی که از چریک فدائی و بلشویک کت‌وشلواری در به اصطلاح چپ‌افراطی شروع می‌شود، و تا بازماندگان گاردجاویدان، یعنی افرادی که هر روز زیر عکس «اعلیحضرت» صورت‌شان را «دو تیغه» می‌کنند، ادامه پیدا می‌کند، جای تعجب بسیار دارد. این «اجماع» خود به معنای نبود یک بلوغ فکری در تفکر سیاسی جامعة ایران است. چرا که کمتر کسی در میان ایرانیان از خود می‌پرسد، اینهمه «اجماع» غیرطبیعی از کجا آمده؟ این چه نوع اجماعی می‌تواند باشد که بر اساس آن مخالفان و موافقان یک نظام سیاسی واحد در کشور ایران، همه و همه روز 22 بهمن را سالگرد «انقلاب» بخوانند؟

ولی به عقیدة ما این «اجماع» کاملاً ساختگی است، نه صرفاً در بعدی که در بالا آوردیم که در تمامی ابعاد آن! به طور مثال، در پاسخ به این «اجماع» چندگونه می‌توان چند سئوال را نخست مطرح کرد. چه کسی گفته که این «قیام» مردمی بوده؟ جز این است که طی سه دهة گذشته «مردمی» بودن این «قیام» از طریق گزارشات خبرنگاران غربی و شرقی، به صورت پیوسته به جهانیان «تفهیم» شده؟ آیا خبرنگارانی که «مردمی» بودن این «قیام» را مرتباً تفهیم می‌کنند، استدلالی جز تعدادی تصاویر در هم ریخته و مونتاژ شده ارائه داده‌اند؟ آیا می‌توان صرفاً با نمایش چند فیلم که‌ از این محفل و آن گروه به عاریت گرفته شده، دلیلی متقن بر اثبات چنین مدعائی، آنهم در پهنة تاریخ یک ملت و یک منطقه ارائه داد؟

در ثانی در تخالف با چنین ادعاهائی مسلماً می‌توان فیلم‌های زیادی تهیه کرد، چه شده که این به اصطلاح سرمایه‌داری جهانی، که تا به این حد دشمن و مخالف حکومت اسلامی معرفی می‌شود، در رد ادعای «مردمی‌» بودن تحرکات 22 بهمن حتی یک فیلم و گزارش خبری هم درست نکرده؟ پس می‌باید نتیجه گرفت که امپریالیسم جهانی خود در بطن همین «اجماع» جا خوش کرده! خلاصه بگوئیم، شبکة تبلیغاتی امپریالیسم جهانی، که بلشویسم را با آنهمه عظمت فلسفی، صنعتی و نظامی به زانو در آورد، از چه رو عملاً طی سه دهة گذشته، بجای ارائة «آنتی‌تزهای» حکومت اسلامی، مرتباً در بوق «تزهای» تبلیغاتی همین حکومت می‌دمد؟ این سئوال را از آن‌ها که «مبارزة» حکومت اسلامی با آمریکا را مرتباً بلغور می‌کنند بپرسیم. آمریکا به چه دلیل طی سه دهة گذشته پیوسته از تزهای حکومت اسلامی در این راستا و به طور ضمنی حمایت کرده؟

پاسخ به این سئوال کاملاً روشن است؛ فقط یک «حمار» از آشوب دینی، آنهم در مرزهای یک حکومت بلشویک حمایت صورت نمی‌دهد؛ و در کمال تأسف اگر سیاسیون ایران همة مرزهای ممکن در بی‌استدلالی و طفولیت سیاسی را پشت سر گذاشته‌اند، آمریکا آنقدرها «حمار» نیست!

سئوال دیگری هم می‌توان مطرح کرد، چه کسی ادعا دارد که روحانیت شیعه حامی این حکومت است؟ مگر غیر از این است که مهم‌ترین و معتبرترین مراجع دینی شیعیان از همکاری و هم‌صدائی با آخوندهای حکومتی روی برگرداندند؟ در ثانی، چه کسی می‌گوید این حکومت نمایندة سرمایه‌داری «ملی» است؟ طی سه دهه و در هر گام، محافل وابسته به واردات محصولات خارجی، تولیدکنندگان داخلی را در هر موضعی «قربانی» محافل تجاری بین‌المللی کرده‌اند! و نهایت امر، چه کسی می‌گوید که میان حکومت اسلامی و واشنگتن «ضدیت» وجود دارد؟ سایة سیاست انسداد بر منطقة خاورمیانه، از نخستین روزهای حکومت کارتر بر سر ما ملت ایران سنگینی می‌کند؛ شمار مورخان و تحلیل‌گرانی که آشوب‌طلبی‌ها و فراهم‌آوردن شرایط تنش در منطقه را در چارچوب منافع از پیش‌تعیین‌شدة واشنگتن تحلیل کرده‌اند، حتی در آکادمی‌های آمریکائی‌ امروز از ده‌ها نمونه فراتر می‌رود. با این وجود شاهدیم که اجماع بر این مجموعة «مضحک» عملاً فضای سیاسی کشورمان را مسموم کرده. در نتیجه می‌باید گفتمانی جدید برای مبارزه با جوسازی و فضاسازی سیاسی، از نو پایه‌ریزی کرد. چرا که دمیدن در بوق این اجماع‌های «مضحک»، طی سه دهه، اوپوزیسیون خارج از کشور را عملاً تبدیل به ملیجک حکومت اسلامی کرده.

در اینکه مردم ایران امروز از نظر سیاسی و اجتماعی در نوعی بن‌بست تاریخی دست و پا می‌زنند جای تردید نیست. جامعة «دینی»، به صورتی که اصحاب مساجد و حوزه‌ها دهه‌ها تبلیغ می‌کرده‌اند، نتیجه‌ای به بار نیاورده که بتوان به موجودیت آن اطمینان و دلبستگی داشت. این جامعة «آرمانی» نه تنها مشکلات امروز را حل نکرده، که حتی قادر نیست مشکلات و مسائلی را که رژیم‌های گذشتة کشور قادر به حل و فصل آن بودند، سروسامانی دهد. همانطور که گفتیم در بطن یک مجموعه از «اجماع‌های» ساختگی، «هیجانات انقلابی» خود را بر فضای کشور تحمیل کرده، ولی برای این «فضاسازی» می‌باید پاسخی پیدا کرد. کشور ایران برای خروج از بن‌بست تاریخی و اجتماعی‌ای که بحران 22 بهمن ملت را در آن اسیر کرده نیازمند «راه ‌خروج» است. و با در نظر گرفتن تغییرات وسیع در جغرافیای سیاسی جهانی: فروپاشی اتحادشوروی، حوادث 11 سپتامبر، اوج‌گیری قدرت‌های چین و هند در روابط بین‌الملل، تهدیدهای نظامی غرب به دلیل وحشت از فروپاشی، و … خروج ایرانیان از بن‌بست امروز فقط یک نیاز داخلی نیز نمی‌باید تلقی شود.

شاهدیم که کانال‌های مختلف در سیاستگذاری‌های بین‌المللی، جهت فراهم آوردن این «راه‌خروج» خود دست به کار شده‌اند. بلوای «اصلاح‌طلبی» شاید یکی از مهم‌ترین راه‌کارهائی بود که غرب با توسل به آن قصد ارائه یک «راه خروج» داشت. ولی محدودیت‌های کلی در این مسیر به صراحت دیده می‌شد، محدودیت‌هائی که به دلائل فراوان، در روابط فرامرزی و درونمرزی بر ملت ایران تحمیل شده. گروه‌های دیگری نیز در رده‌های مختلف سیاسی دست‌اندرکار ساخت و پرداخت همین «راه ‌خروج» شده‌اند، کلنجار رفتن با قرآن و شرعیات، به شیوة عبدالکریم سروش، بنی‌صدر، سحابی، مجاهدین خلق، و … به همان اندازه اوج‌ گرفته که بازنویسی و «رویزیونیسم» در آنچه «انقلاب 22 بهمن» عنوان می‌شود از جانب حزب توده!‌ ولی هیچیک از این جریانات سیاسی به این اصل کلی عنایت نشان نمی‌دهد، که خروج ایران از بن‌بست سیاسی و اجتماعی فعلی دیگر نمی‌تواند در چارچوب یک نگرش یک‌سویه، فاشیستی، محدودکننده و تهدیدکننده صورت گیرد.

ما معتقدیم که ایران نیازمند دست‌یابی به نگرشی ورای یک تفکر قرون‌وسطائی است؛ ایرانی نمی‌تواند هنگام برون‌رفت از حکومت اسلامی، مبلغ «حقیقتی» والا، یکتا و بی‌همتا باشد. «راه خروج» از این بن‌بست، دیگر کودتائی راستگرا و چپ‌نما نمی‌تواند باشد. نویسندة این وبلاگ «راه‌خروج» از این بن‌بست را گام نهادن در مسیری ارزیابی می‌کند که آغازگر نهضت مدرنیته در تفکر ملت ایران خواهد بود. گامی که علیرغم تمامی مشکلات نهایتاً برداشته خواهد شد. و مطالب این وبلاگ سعی بر آن دارد که دستمایه‌ای نظری، هر چند ناچیز در راه تحقق همین مسیر باشد.

 

 

 

فیلترشکن‌های جدید23ژوئیه2008

http://managed.phoenixitjobs.com
http://proxyquick.org
https://www.speechro.net
http://fizzoo.info
http://000a.info
http://verydiet.co.cc
http://www.netanon.info
http://www.dongo.info
http://dietprox.co.cc/
http://whopy.info
https://www.soign.com
http://www.aerosurf.info
http://unblocked.thehoster.org
https://www.slumae.com
http://peepntom.info
http://www.freefastproxy.net
http://1prox.com
http://managed.chicagoilitjobs.com
http://managed.myjob.hk
http://greentab.info
https://www.sorrome.com
http://httpproxies.info
http://8proxy.info
http://managed.oddjobit.com
http://yvft.com
http://credithelpme.info
http://www.proxywhip.info
http://www.proxyden.info
http://collegeonlines.info
http://www.fratulence.info
http://doesh.info
http://www.1800newproxysite.info
http://www.ramenproxy.info
http://wwwspy.info
http://www.senorproxy.info
http://www.proxaholic.info
http://surfitup.info
http://www.aerosurf.info
http://whopy.info
http://www.playitnow.info
http://www.notrack.info
http://securf.com/proxy
http://taxme.info
http://417x.info
http://www.webanon.info
http://www.hoople.info
http://thetvlinks.net
http://blocksoff.info
http://www.unblockedbyus.com
http://www.tycomeagain.info
http://www.hyperanon.info
http://harkvideos.com
http://whitetab.info
http://surfsecure.us
http://c-tunnel.info
http://wtfimatschool.info
http://proxite.info
http://currency-trading.org.uk
http://www.proxysharp.info
http://www.junki.info
http://shopping-vouchers.info
http://anonimowy.org
http://zclick.info
http://www.blockmyface.info
http://xtun.info
http://yvft.com
http://www.wantafanta.info
http://www.thebestproxyever.info
http://watchshowsnow.com
http://smallville-online.info
http://watchchuck.info
http://www.wanged.info
http://www.wtfzor.info
http://webalize.info

 

 

 

انسداد و ارتداد!


پس از خروج شرکت توتال از قراردادهای نفتی، شاهد بودیم که شرکت «گازپروم»، یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های نفتی جهان که مرکزیت تصمیم‌گیری آن در مسکو قرار دارد، به سرعت جای توتال را می‌گیرد. در اینکه «گازپروم» در پس چنین قراردادهائی چه اهدافی را در عمل دنبال می‌کند مسلماً جای بحث فراوان خواهد بود. با این وجود می‌باید اول تکلیف این وبلاگ را با مسئله‌ای به نام «اقتصادآزاد» روشن کنیم، چرا که ترویج این «توهم» که در قوانین حاکم بر تولیدات گاز و نفت، چون دیگر تولیدات استراتژیک، کشورهای تولیدکننده و مصرف‌کننده، پیرو قوانین «بازار» هستند، بیشتر عوامفریبی است. می‌دانیم که این به اصطلاح «بازار آزاد» آنطور که برخی اقتصاددانان ادعا دارند آنقدرها «آزاد» نیست. ولی اگر این بازار در سطح جهانی به دست دولت‌ها و ساختارهای اقتصادی و تولیدی به صورت روزمره تحت کنترل قرار گرفته، «آزاد» بودن فرضی آن، تبدیل به یکی از مهم‌ترین پیش‌فرض‌های نظام‌های استعماری در جهان امروز شده. بهتر است اشاره کنیم، ایالات متحد که به غلط خود را مهم‌ترین حامی پدیدة «بازار آزاد» در جهان معرفی می‌کند، یکی از طرفداران بی‌قید و شرط پرداخت «یارانه‌های» دولتی جهت حفظ تولیدات استراتژیک در داخل خاک آمریکاست؛ به عبارت بسیار ساده‌تر، تولید گندم، گوشت قرمز، موادسوختی، و دیگر تولیدات استراتژیک در کشور آمریکا، روزی که «یارانه‌های» چندصد میلیارد دلاری دولتی از میان برود، برای تولیدکنندة آمریکائی دیگر به هیچ عنوان امکانپذیر نخواهد بود. حال می‌باید پرسید به چه دلیل حکومتی که خود را بر خلاف قانون اساسی آمریکا، به دخالت مستقیم در روند تولیدات وارد کرده، می‌باید در سطح جهانی تا به این حد در محافل اقتصادی و سیاسی دم از حمایت از «بازار آزاد» نیز بزند؟ بازاری که، بر اساس پیش‌فرض‌های «مقدس» سرمایه‌سالاری می‌باید به دور از هر گونه دخالت دولت به «تعادل» دست ‌یابد!

حال که حداقل تکلیف نویسندة این وبلاگ را با دروغی که تحت عنوان «اقتصاد آزاد» به خورد مردم می‌دهند روشن کردیم، بهتر است بدانیم که نفت و گازطبیعی، به دلائلی که از حوصلة این وبلاگ به مراتب فراتر می‌رود، بیش از دیگر «تولیدات»، خارج از قواعد فرضی این «بازار آزاد» قرار می‌گیرد!

حضور بزرگ‌ترین شرکت نفتی روسیه در میدان گازی «آزادگان» آنهم پس از بیرون انداختن توتال، در عمل هیچ ارتباطی با تولید گاز و یا نفت نمی‌تواند داشته باشد. این نوع «توهمات» را که امروز از زبان «بی‌بی‌سی» و دیگر بلندگوهای استعماری در ابعادی گسترده «می‌شنویم»، نمی‌باید جدی تلقی کرد. روسیه اگر واقعاً نیاز و یا تمایلی به بالا بردن تولیدات خود در زمینة گاز و نفت می‌داشت، بجای این به اصطلاح «سرمایه‌گذاری» فرضی در ایران، می‌توانست از پتانسیل‌های فراوانی که در زمینة گازطبیعی در کشورهای سابقاً شورائی در آسیای مرکزی، و یا حتی در خاک روسیه وجود دارد استفاده کند. کشورهائی که از منظر ثبات سیاسی و ارتباطات گسترده، به مراتب از ایران، آنهم تحت حکومت اسلامی، مقبول‌تر می‌نمایند. ولی همانطور که می‌بینیم گازپروم پنجه بر میدان گازی «آزادگان» می‌گذارد. حال می‌باید پرسید، چرا؟

همانطور که در وبلاگ‌‌های پیشین به تفصیل توضیح داده‌ایم، روسیه پس از فروپاشی اخیر، نخستین هدف خود را به دست آوردن نوعی آرامش سیاسی و تحکیم حاکمیت مرکزی قرار داده بود. ولی امروز، روسیه قصد بازنگری در «اشتباهاتی» را دارد که از دورة تزارها و بلشویک‌ها در مورد ایران و ترکیه صورت داده؛ «اشتباهاتی» که منافع جهانی روسیه را طی بیش از یکصد سال شدیداً به خطر انداخت، و فروپاشی «بلشویسم» در عمل یکی از بازتاب‌های مستقیم آن شد. شاید این تذکر لازم آید که، ساختار سیاسی، نظامی و اقتصادی روسیه، از دیرباز روی به جانب اروپای غربی داشته؛ در تالارهای مسکو و سن‌پترزبورگ «فرهیختگان» به زبان فرانسه سخن می‌گفتند، و فلاسفة عهد روشنگری در دربار کاترین کبیر مورد پذیرائی قرار می‌گرفتند!‌ اینهمه برای آنکه اقلیت قومی سپیدپوست روس، خود را در برابر تهاجمات نظامی و فرهنگی اقوام مسلمان، آسیائی، و خصوصاً امپراتوری عثمانی شدیداً صدمه‌پذیر می‌دید. با این وجود نزدیک شدن مسکو و حاکمیت روسیة تزاری به غرب، در شرایطی صورت می‌گرفت که الزامات شکل‌گیری یک نظام سرمایه‌داری از نوع غربی نیز در روسیه وجود خارجی نداشت! این «تضاد» بنیادین باعث شد که نه تنها پایه‌های قدرت تزارها و دربار رو به پوسیدگی بگذارد، که نهایتاً بلشویسم نیز خود را در مقام یک نظریة «جایگزین» سرمایه‌داری غربی، بر ملت روس و دیگر ملت‌های تحت انقیاد تحمیل کند. نصیب ملت روس از بلشویسم همان بود که دیدیم؛ 50 سال «جنگ‌سرد»! جنگی که در ساختارهای اقتصادی، فرهنگی و مالی منافع‌اش فقط به جیب بانک‌های غربی سرازیر شد. و طی این دوران روسیه از پایه‌ریزی هر نوع رابطة گستردة سیاسی و ساختاری با همسایگان جنوبی خود، که از قضای روزگار از جمله مهم‌ترین و کهن‌سال‌ترین فرهنگ‌های جهان‌اند، محروم ماند.

«حمایت» روسیه از به راه افتادن نیروگاه هسته‌ای بوشهر، شاید یکی از مهم‌ترین گام‌هائی بود که این دولت، جهت تغییر روند روابط با همسایگان مهم جنوبی برداشت. و دیدیم که چگونه ماجراجوئی آمریکائی‌ها در مرزهای ایران به دلیل همین «حمایت» ابتر ماند. در نتیجه در امتداد همین «منطق» می‌توان به صراحت دریافت که چرا تنظیم قرارداد با دولت اسلامی و بیرون راندن توتال از ارتباطات جهانی صنعت نفت ایران، برای روسیه از اهمیت برخوردار می‌شود. در عمل، «جهان اسلام» که امروز در همسایگی روسیه موجودیت خود را به منصة ظهور گذاشته، با آنچه تزارها در دورة عثمانی و قاجار در مناطق جنوبی خود داشتند تفاوت بسیار دارد. این «جهان»، پس از طی مدت زمانی طولانی در بطن روابط استعماری به تدریج سر از خواب زمستانی برمی‌دارد، و اگر هنوز قادر نیست به مراکز تصمیم‌گیری داخلی و اقتصادی‌ای از آن خود تکیه داشته باشد، کوچک‌ترین حمایت مالی و اقتصادی از جانب غرب می‌تواند در این کشورها، وزنة روابط اقتصادی در آسیا و خاورمیانه را به زیان منافع مسکو منحرف کند. و مسلماً روسیه بیش از هر کشور دیگری از این واقعیت آگاهی دارد.

حمایت‌هائی که سازمان ناتو طی دوران «جنگ‌سرد» از حکومت‌های دست‌نشانده در ایران و ترکیه به عمل می‌آورد، همانطور که می‌دانیم «حکایتی» است قدیمی. و روند جریانات جهانی می‌رود تا این حمایت‌ها را به تدریج در کتابچه‌های تاریخ استعماری منطقه برای همیشه مدفون کند. «ظهور» یک‌شبة سیدمحمد خاتمی، و داستان «شیرین» اصلاح‌طلبی‌های او، و سپس رزمایش‌های «متهورانة» احمدی‌نژاد، نشان داد که حکومت‌های غربی دیگر بر مدار گذشته قادر به اعمال نفوذ نیستند. اگر غرب هنوز می‌تواند سیاستگذاری‌هائی را بر ساختار منطقه «تحمیل» کند، بعدها همان غربی‌ها می‌باید خود را با پیامد‌های ناخوشایند سیاستگذاری‌های‌شان هماهنگ کنند! به طور مثال، سیدمحمد خاتمی، احمدی‌نژاد، علی لاریجانی، و … هر چند همگی از مهره‌های اصلی سیاست‌های غرب در ایران‌اند، جایگزین کردن یک سیاست از جانب محافل غربی لزوماً به معنای حذف هیچیک از اینان از صحنة سیاست روز نخواهد بود! و این رابطه‌ای ساختاری است که به تدریج موضع «تقدس» حاکمیت را ـ این موضع همیشه در ارتباط با «واحد بودن» منبع الهام سیاسی همراه است ـ در هم فرو می‌شکند؛ این یکی از کلیدی‌‌ترین رخدادهائی است که غرب را شدیداً در محدودة نفوذ سیاسی‌اش به وحشت انداخته. غربی‌ها به هر قیمت خواهان حفظ مقدسات در بطن روابط سیاسی و اقتصادی کشورهای تحت تسلط خود هستند. طی دهه‌های متمادی، غربی‌ها از مرده‌ریگ «تقدس» در روابط سیاسی در کشورهای تحت نفوذ خود بهترین بهره‌برداری را صورت دادند. در جوامع بشری که «تقدس»‌ همیشه از «بالا» بر آن تحمیل می‌شود، قرار دادن یک حکومت «مقدس» در رأس امور، کافی بود که تمامی امکانات را برای سرمایه‌سالاری فراهم ‌آورد. این حکومت با نابودی روابط میان افراد، خود را بجای هر گونه رابطه‌ای بر مردمان تحمیل می‌کرد! برای غربی‌ها، این نوع بهره‌برداری از مرده‌ریگ ساختار فئودالی در کشورهای عقب‌مانده توانست طی دهه‌های متمادی، آقائی، سروری و پول فراوان به همراه آورد.

همانطور که امروز شاهدیم، با «تکثر» مراکز الهامات عقیدتی در درون یک رژیم سیاسی واحد، حاکمیت اسلامی تا فروپاشی بنیادین «مقدسات» سیاسی‌اش راه درازی در پیش ندارد. و آمریکائی‌ها که عمده‌ترین بازندگان این صحنة سیاسی شده‌اند، سعی در همکاری همه‌جانبه با روسیه دارند، تا مگر از فروپاشی کامل منافع‌شان جلوگیری به عمل آید. به همین دلیل شاهد همکاری‌های نزدیک آمریکا و روسیه بر علیه منافع اروپای غربی در عراق هستیم! ولی در ارتباط با شرایط سیاسی کشور می‌باید عنوان کنیم که گفتمان تبلیغاتی حکومت اسلامی امروز بر دو محوری قرار گرفته که در آن دو گفتمان «غرب‌ستیزی» و «غیرغربی»، در تنافر و تضاد قرار می‌گیرند.

امروز غرب‌ستیزی را در کلام وابستگان به ساختار استعماری گذشته مشاهده می‌کنیم. این همان گفتمان «جنگ زرگری» و «نبرد با آمریکا» است که معمولاً از زبان فرماندهان سپاه پاسداران، فرماندهان نیروهای انتظامی و ائمة جمعه می‌شنویم؛ چرا که اصلاح‌طلبان و جماعت وابسته به محافل اکبربهرمانی، لاریجانی، و ولایتی علیرغم وابستگی تمام به این گفتمان، سعی در مخدوش نمودن وابستگی‌های‌شان دارند. نامة اخیر علی‌اکبر ولایتی، که در آن مواضع «دوستانة» بیت‌رهبری و محفل ایشان رسماً به جهانیان اعلام شده بود، و در چندین روزنامة غربی نیز به صورت همزمان انتشار یافت، شاهدی است بر این مدعا!

ولی گفتمان دیگری نیز پای به فضای سیاسی کشور گذاشته!‌ گفتمانی که به سرعت خود را بازتولید می‌کند. و شرایط سیاسی کشور، این گفتمان را به احمدی‌نژاد و برخی از وابستگان به دولت وی عملاً تحمیل کرده. اینان، نه بر اساس تبلیغات گذشته‌ و شعارهای تکراری از قبیل «نبرد با آمریکا»، که بر پایة روابط رو به گسترش با روسیه گفتمانی «غیرغربی» تولید می‌کنند. همانطور که گفتیم، این گفتمان دیگر «ضدغربی» نیست؛ «غیرغربی» است، و بر پایة روابط اقتصادی و وابستگی‌های ساختاری و استراتژیک به مسکو شکل می‌گیرد. به همین دلیل است که محافل سنتی استعماری خود را شدیداً در معرض خطر می‌بینند، و این تمایل در آن‌ها دیده می‌شود که سعی در به دست گرفتن روند «منطقی‌» کردن روابط خود با غرب داشته باشند ـ باز هم بهترین نمونه از این نوع تلاش‌ها را می‌توان در نامة علی‌اکبر ولایتی مشاهده کرد.

با این وجود می‌باید اذعان کنیم که حرکت در این دو مسیر، نهایت امر نه تنها راه به فروپاشی عامل «تقدس» در سیاست کشور خواهد گشود، که غرب را در موضعی تدافعی قرار می‌دهد. چرا که هر چه محافل سنتی استعماری ـ اصلاح‌طلبان، اکبر بهرمانی، ولایتی، لاریجانی، و … ـ سعی در «منطقی‌» کردن مواضع خود با غربی‌ها داشته باشند، نهایت امر وابستگی‌شان را به غرب علنی‌تر خواهند کرد، و بهره‌برداری از موضع‌گیری‌های نمایشی‌شان را از دست می‌دهند. و از طرف دیگر، در جبهة گفتمان «غیرغربی» نیز هر چه تولید این گفتمان در بطن جناح‌های حکومتی شدت یابد، ایجاد رابطة «منطقی» با غرب بیشتر در رأس امور کشور قرار خواهد گرفت. ولی می‌باید قبول کرد که ایجاد رابطه با آمریکا، چه در محتوائی که محافل سنتی استعماری می‌طلبند، و چه در ساختاری که گفتمان «غیرغربی» می‌جوید، فقط به معنای فروپاشی دکترین «کارتر ـ برژینسکی» خواهد بود. این فروپاشی به معنای خروج از نظام «انسدادی» است که منافع عالیة غرب طی سه دهه بر منطقه تحمیل کرده. این «خروج» می‌تواند نقطة آغازین حرکتی باشد که ایرانیان را از دوران قرون وسطی به عصر نوینی رهمنون شود.

 

 

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

 

فیلترشکن‌های جدید16ژوئیه2008

https://www.proplene.net
https://www.prodiard.com
http://web.hostmyweb.biz
http://no-carbon.info
http://b0a.info
http://www.wuxihold.com
http://www.xunblock.us
http://mywhitebeaches.info
http://www.phonyip.info
http://www.greensurf012.info
https://www.pulard.com
http://college.timewaster.us
http://unfilter.k-n.info
http://college.codeproject.eu
https://www.purpious.net
http://degree.webadminpro.net
http://www.swiftunblock.com
http://www.hidemyazz.info
http://beanonymous.us
http://surfinvis.net
http://surfi.info
http://unblock.frenz.ca
http://onproxyline.com
http://gossipgirl-online.info
http://guiltytreats.info
http://www.bestsurfinschool.info
http://deadliest.info
http://yexxen.info
http://www.surfanonymous.us
http://www.phonyip.info
http://www.greensurf012.info
http://mycampingworld.info
http://dozzoz.info
http://www.greensurf006.info
http://www.cashrox.com
http://blackproxy.eu
http://birdwatchingblog.info
http://blackbeaches.info
http://simpleplumbing.info
http://ritesh.biz
http://www.greensurf003.info
http://www.unblockedspace.com
https://remainhidden.com
http://b0e.info
http://creditcrunchblog.info
http://4ine.com
http://b0c.info
http://www.greensurf007.info
http://www.greensurf002.info
http://hidemyazz.org
http://www.greensurf005.info
http://black-proxy.info
http://www.mysurfinschool.info
http://techzapp.com
http://mysurfingworld.info
http://www.greensurf010.info
http://thenightsky.info
http://www.greensurf011.info
http://www.greensurf004.info
http://www.surfitsecure.info
http://www.unblockedproxy.ca
http://www.surfinschooltoday.info
http://ovenblog.info
http://www.proxysurfatwork.info
http://www.greensurf009.info
http://freewebmoney.info
http://uberonlinedating.info
http://www.websafeproxy.info

 

 

 

 

عطر اورانیوم!




شاهدیم که گروه‌های به اصطلاح «مخالف» اصول‌گرائی، روزی‌نامه‌ها و سایت‌های «اصولگرا» را متهم می‌کنند که از اظهارات اخیر سخنگوی وزارت امورخارجة ایالات متحد، شون مک کورمک، برداشت‌های «نادرستی» صورت داده‌اند. بر اساس اظهارات مخالفان «اصولگرائی»، سر و صدا و هیاهوی فراوانی که بر سر اعلام آمادگی آمریکا برای مذاکره با حکومت اسلامی بر محور «موضوع» هسته‌ای، آنهم بدون پیش‌شرط «تعلیق غنی‌سازی» به راه افتاده فقط یک تبلیغات سیاسی، پوچ و بی‌معناست. در این میان سایت «تابناک» که مستقیماً نقطه‌نظرهای حامیان رفسنجانی را بازتاب می‌دهد، حتی به بحث و گفتگو در مورد بی‌دلیل بودن این هیاهو پرداخته و در تاریخ 22 تیرماه سالجاری، عنوان می‌کند:

«اظهارات شون مک‌کورمک، سخنگوي وزارت خارجه آمريکا مبني بر احتمال حضور کاندوليزا رايس بر سر ميز مذاکره با ايران، با ذوق‌زدگي برخي رسانه‌هاي مدعي اصولگرائي همراه شده است.»

و صد البته، در ادامة این مطلب، «ذوق‌زدگی» محافل اصولگرا را سایت تابناک کاملاً تبلیغاتی و کودکانه معرفی کرده. در همین مقطع می‌باید عنوان کرد که بحث در مورد «موضوع» هسته‌ای در کشور ایران، در واقع آن نیست که در رسانه‌ها، چه موافق و چه مخالف در بوق و کرنا گذاشته شده. حکومت اسلامی قدرت و اقتدار لازم را ندارد تا بتواند یک کشور جهان سوم را از منطقة نفوذ چند شرکت‌نفتی غرب، یک‌شبه به آنچه «باشگاه اتمی» قدرت‌های بزرگ عنوان شده، رهنمون شود. خلاصه می‌گوئیم، دیپلماسی هسته‌ای بر اساس وجود یک یا چند «بمب» پایه‌ریزی نمی‌شود؛ دیدیم که در مورد پاکستان چنین نشد، و امروز که این کشور در آستانة فروپاشی ساختاری قرار گرفته، حضور این دولت در «باشگاه اتمی»، آنهم از نوع «نظامی»، به هیچ عنوان در روند مسائل نقش سرنوشت‌سازی ایفا نمی‌کند.

در این راستا شاید بررسی کوتاهی از تاریخچة گسترش فناوری نظامی هسته‌ای لازم باشد. می‌باید عنوان کنیم که پس از پایان جنگ دوم جهانی، حضور برخی کشورها به عنوان «اعضاء باشگاه» اتمی به دلیل اقتدار سیاسی‌شان صورت گرفت، در این میان می‌باید از روسیه و چین نام برد؛ دیگر کشورها از قبیل فرانسه و انگلستان فقط به دلیل آنکه آمریکائی‌ها بتوانند متحدان خود را به عنوان اعضاء دائم شورای امنیت بر مجموعة سازمان ملل تحمیل کنند، «هسته‌ای» شدند!‌ البته این موضع از طرف برخی مورخان مورد تردید قرار گرفته، ولی اگر حضور فرانسه در شورای امنیت پیش از اتمی شدن ارتش این کشور صورت گرفت، باقی ماندن فرانسه در بطن این شورا در مقام عضو دائم، فقط به دلیل اعطای «بمب اتم» به این کشور بود. بعدها شاهد اتمی شدن نظامی دیگر کشورها از قبیل هند، اسرائیل و نهایتاً پاکستان هستیم! ولی می‌باید توضیح داد که این نوع «هسته‌ای» شدن، با آنچه در بالا عنوان کردیم کاملاً متفاوت است. کشورهای فوق نه در چارچوبی مستقل و تصمیم‌گیرنده که در ساختاری کاملاً «بازتاب دهنده»‌،‌ به بمب اتم دست یافته‌اند. به عبارت دیگر، منافع سیاسی این کشورها وجود «بمب» را الزامی نمی‌کند، بلکه منافع دیگر ساختارهاست که این «بمب» را در اختیار اینان قرار داده، و در تقابل با نمونه‌های انگلستان و فرانسه می‌باید این امر را مورد نظر قرار داد که پدیده‌ای به نام صنایع «نظامی ـ هسته‌ای» و یا حتی «صنایع هسته‌ای» غیرنظامی طی سالیان درازی که از «اتمی» شدن هند، پاکستان و اسرائیل می‌گذرد از این کشورها سر بر نیاورده.

خلاصه اینکه ورود یا عدم ورود به «باشگاه» اتمی پدیده‌ای نیست که در حد تصمیمات یک دولت جهان سومی باشد. کشوری که پای به باشگاه اتمی می‌گذارد، فقط در صورت برخورداری از اقتدار در سطوح اقتصادی، مالی، نظامی و خصوصاً سیاست داخلی قادر خواهد بود موجودیت و منافع خود را در سطح جهانی به دیگر کشورها «تفهیم»‌ کند! خلاصه می‌گوئیم، حکومت فعلی ایران که به سختی قادر به حفظ موجودیت خود در تخالف با افکار عمومی توده‌های مردم قرار گرفته، نمی‌تواند در باشگاه اتمی جائی برای خود باز کند.

این مطالب را مسلماً در ابعاد بسیار گسترده‌تر قدرت‌های بزرگ بهتر می‌دانند. حال می‌باید پرسید سئوالاتی که در سطح جهانی در برابر ملت ایران قرار گرفته و نظام تبلیغاتی بر آن برچسب «حق مسلم اتمی» ایران زده‌، از چه نوع استفهامات می‌تواند باشد؟ این استفهامات نخست از ابعادی داخلی برخوردار شده. برخورد محافل داخلی بر سر تصاحب هر چه بیشتر قدرت و کنار زدن «رقبا»! برخورد رقبائی که تا دیروز حداقل به صورتی کاملاً ظاهری، همگی زیر خیمة «مقام معظم» جمع شده بودند، امروز از واضحات سیاست روز در کشور است. اظهارات دیروز وزیر نفت حکومت اسلامی مبنی بر «خروج شرکت توتال» از طرح گاز پارس جنوبی، و به صورتی تقریباً همزمان «رد این مطلب» از سوی الهام، سخنگوی دولت، نشان می‌دهد که «استفهامات نفتی» و نقشی که قدرت‌های جهانی هر یک در امر «مقدس» چپاول منابع گازطبیعی و نفت کشور ایفا خواهند کرد به صورتی غیرقابل تردید به پروندة به اصطلاح هسته‌ای «سنجاق» شده! از طرف دیگر همانطور که امروز شاهد بودیم، در کنفرانس مطبوعاتی احمدی‌نژاد رسماً اعلام داشت که دولت وی نظرات علی‌اکبر ولایتی، مشاور عالی «مقام معظم» در امور سیاست خارجی را اصولاً فاقد وجهة قانونی و سیاسی می‌داند!

می‌دانیم که مشاور «کذا» که پس از 16 سال خیمه‌زدن بر سیاست خارجی حکومت اسلامی در دورة «جنگ‌سرد»، بالاخره رضایت داد تا این صندلی را به دیگری واگذار کند، اگر به صورت همزمان «نامه‌ای» به چندین روزی‌نامة جهانی می‌فرستد تا در آن «مواضع» مقام معظم را به صورت «روشن» بیان کند، پیشتر اجازة چنین «شکرخوری‌ها» را گرفته! به عبارت دیگر این امر غیرقابل تصور است که مشاور علی‌ خامنه‌ای بدون صلاحدید بدنة حکومت اسلامی شخصاً و به صورت فردی دست به چنین عملی زده باشد. با این وجود خبرگزاری فارس از قول «پرزیدنت» محبوب مقام معظم در کنفرانس مطبوعاتی می‌نویسد:

«آقاي ولايتي آدم محترمي هستند و نظراتي دارند و همه آزاد هستند كه نظرات شخصي خود را بيان كنند.»

البته در اینکه آقای ولایتی «آدم‌ محترمی» هستند کسی شک ندارد؛ حداقل آن‌ها که حضور ایشان را 16 سال در صحنة دیپلماسی کشور، بر مردم ستمدیدة این مملکت تحمیل کردند، حتماً با «برادر» احمدی‌نژاد هم عقیده‌اند. ولی یادمان نرفته که در آغاز دوران شکوهمند «مهرورزی»، وبلاگ همین «آدم محترم» به دلیل آنچه دولت «دخالت در امور سیاسی کشور» عنوان کرده بود، از طرف ادارة مخابرات همین «دولت» فیلتر شد! می‌باید از حضرت احمدی‌نژاد پرسید، چه شده که این «آدم محترم» فقط بعضی‌ اوقات اجازه دارد «نظرات شخصی» خود را بیان کند؟ در ثانی، رئیس دولتی که ده‌ها کتاب، فیلم، نشریه، مجله، روزنامه، وبلاگ و مقاله را همه روزه به زیر تیغ سانسور می‌برد، و در برابر خبرنگاران، «محترم» بودن یک وزیر اسبق این حکومت را دلیلی برای اجازة اظهار نظر شخصی ایشان می‌خواند، حتماً هزاران نفری را که همه روزه سانسور می‌کند، «غیرمحترم» به شمار آورده! چرا که حق «اظهار نظر شخصی‌» برای اینان قائل نیست. در هر حال آقای احمدی‌نژاد حرف آخر را هم در همان فارس نیوز بر زبان می‌راند:

«[…] ولايتي در تصميم‌گيري هسته‌اي دخالتي ندارد، […] مديريت هسته‌اي روشن است و دولت در بخش‌هاي مختلف آن پاسخ‌گو است.»

بله، «آدم محترم» که عملاً به نام علی‌خامنه‌ای دست به نامه‌نگاری با مطبوعات جهانی زده بود، گویا «گز نکرده جر داده!» و در همین «خلاصه» می‌توان تضاد منافع میان محافل وابسته به حاکمیت‌های جهانی را در بطن درگیری‌های داخلی کشور به صراحت مشاهده کرد. اینکه «بستة هسته‌ای» ایران، بجای آلوده بودن به عطر «اورانیوم»، بوی گند نفت و گاز گرفته دیگر از «اسرار مگو» نیست. ولی همانطور که می‌توان حدس زد، و با در نظر گرفتن حساسیت‌ توده‌های ایرانی به چپاول منابع نفت و گاز کشور، قدرت‌های جهانی تمایلی به علنی شدن درگیری‌های خود با یکدیگر بر محور «نفت» ندارند. اینان ترجیح می‌دهند که توده‌ها را در چارچوب تبلیغات جهانی به دنبال نخود سیاه بفرستند، نخودسیاهی که امروز نام پر طمطراق و غلط‌انداز «استقلال هسته‌ای ملت ایران» به خود گرفته!

بررسی مطلب هسته‌ای و نفتی را در همینجا به پایان می‌بریم، و وبلاگ را با اشاره‌ای هر چند گذرا به «فرار» یکی از مبارزان «وحدت حوزه و دانشگاه»، به کشور دمکراسی‌پرور آمریکا ادامه می‌دهیم. همانطور که می‌دانیم احمد باطبی، یکی از همرزمان «فخرآور» معروف ـ عکسی هم به یادگار در «پیژامای» اوین با هم گرفته‌اند ـ چند روزی است نزد رفیق هم‌زنجیر خود به سرزمین دمکراسی فرار کرده! البته تبلیغات در اطراف ایشان کم نیست؛ دلیل هم روشن! آمریکائی‌ها حق منحصربه‌فرد خود در استفاده از زباله‌های حکومت اسلامی در خارج از کشور را گویا به ثبت رسانده‌اند؛ یک «ویترین» چند دهنه درست شده، و اینهمه به این خیال که اگر روز و روزگاری فروپاشی اتفاق افتاد، آنچه در ینگه دنیا و دیگر نقاط تحت کنترل «عموسام» در آب‌نمک خوابیده، به کارشان آید. یادمان نرفته که در آغاز بلواهای اسلامی که نهایت امر کار را به کودتای آمریکائی 22 بهمن کشاند همین زباله‌ها از قماش بنی‌صدر، یزدی، قطب‌زاده، و چرا راه دور برویم حضرت «دکتر» علی‌اکبر ولایتی که در بالا «آدم محترم» معرفی شدند، در همین دکان «سرمایه‌سالاری» آمریکائی در آب‌نمک غوطه‌ می‌خوردند!

به هر تقدیر می‌باید به باطبی «مبارز» تبریک گفت! چرا که توانسته از چنگال نظام ولایت فقیه، که طی سال‌های دراز خود از حامیان واقعی آن بوده، و در امتحانات ورودی «سیاسی ـ عقیدتی» دانشگاه نیز با موفقیت تمام از مرز «قبولی» اصول آن گذشته، «فرار» کند! ولی در همینجا به آمریکائی‌ها و دوستان‌شان می‌گوئیم که، نظام ولایت فقیه یک «دمکراسی» نیست که برخی افراد بنا به مصالحی در بطن آن از این جناح به آن جناح بپرند! همکاران این حکومت استعماری و ضدبشری آینده‌ای در بطن روابط سیاسی کشور نخواهند داشت، و آمریکا بهتر است بی‌جهت آب در هاون روابط استعماری گذشته نکوبد. این «اشتباه» سیاسی را با امثال اکبر گنجی، مسعود بهنود، عطاالله مهاجرانی، و … پیشتر تکرار کرده‌اید! غافل از اینکه، مردم ایران کور نیستند و بخوبی همکاران و نانخورهای واقعی ولایت فقیه را می‌شناسند. امروز حتی اگر علی خامنه‌ای را هم با پیژامای خاکستری به آمریکا «فرار» بدهید، کسی برای حرف‌تان تره خرد نخواهد کرد! یا آمریکا دست از توطئه بر علیه منافع ملت ایران و صحنه‌سازی‌های معمول بر می‌دارد، و یا اینکه با در نظر گرفتن آرایش نیروهای داخلی و خارجی کشور، نخستین قربانی پروژة دمکراسی ملت ایران، منافع همین دولت جنایتکار در کل منطقه خواهد بود.

 

فیلترشکن‌های جدید14ژوئیه2008

حجاب و موشک!




شاهدیم که پس از پایان گرفتن «رسمی»‌ مأموریت نیروهای استراتژیک دریائی ایالات متحد در خلیج‌فارس، که دیروز با خروج آخرین ناو هواپیمابر آمریکا از تنگة هرمز علنی شد، اوباش دست‌نشاندة کاخ‌سفید در کشورمان تیغة تهاجمات اجتماعی و فرهنگی خود را هر چه بیشتر به سوی مردم منحرف می‌کنند. این تهاجمات، نخست در قالب رزمایش‌های به اصطلاح موشکی سپاهیان «اسلام» آغاز شد ـ هر چند تصاویر این «عملیات» جعلی در سطح جهانی آبروی نداشتة حکومت اسلامی را نیز یک‌بار دیگر بر باد داد! همانطور که در وبلاگ «سپرها و موشک‌ها» توضیح دادیم، این عملیات «فرضی» فقط بر روی کاغذ «واقعیت» دارد، و کاربرد آن نیز همانطور که می‌دانیم فراهم آوردن زمینة مناسب جهت تبلیغات بر علیه ملت ایران و بزرگ‌نمائی نوکران ایالات متحد در حکومت اسلامی است. آخوندها که پس از سه دهه غارت و کشتار، امروز بر ویرانه‌های کشوری حاکم شده‌اند که در تیر‌گی افکار قرون وسطائی آنان به زنجیر کشیده‌ شده، اینک که اربابان‌شان فرار کرده‌اند، از ترس خشم مردم نفیر «پیروزی» حکومت اسلامی سر داده‌اند، و همچون کفتار گرسنه به مردم بی‌دفاع کشور حمله‌ور شده‌اند!

خلاصة کلام با پایان گرفتن صحنه‌سازی «دمکراسی‌گستری»، که از طرف حزب‌ جمهوریخواه آمریکا طی 8 سال گذشته بر منطقه حاکم شده بود، بار دیگر تئاتر «سنتی» حکومت اسلامی به روی صحنه می‌رود: «نبرد با آمریکا»، و سرکوب اجتماعی و تهدید زنان و جوانان کشور! ساده‌تر بگوئیم، حمایت محافل سرمایه‌سالاری غرب، در همراهی با ایندو «شاخک» تاکنون توانسته سه‌پایه‌ای برقرار کند تا «پروژة» استعماری حکومت اسلامی طی سه دهه بر آن تکیه زند! و پر واضح است که هدف اصلی از چنین «ساخت‌وسازی» چپاول سرمایه‌های ملت ایران باشد. نخست با «چپ‌نمائی»، ‌ ملتی را به چاه فاشیسم و «امام‌پرستی» سرنگون کردند، و اینک که دیگر «چپ‌نمائی» نانی به تنور مردمفریبی نمی‌چسباند، هر چه بیشتر فوت در آستین «شریعت» می‌کنند؛ «شریعت‌پناه» شده‌اند و اوباش حکومت از تریبون‌های اشغالی مرتباً با تکیه بر همین «شریعت» شترگاوپلنگ مردم را تهدید می‌کنند!

نخست شاهد بودیم که آخوند حائری شیرازی، مجرمی که پروندة دزدی‌ها و آدمکشی‌های‌اش را ساواک جمکران از طریق امثال عبدالله شهبازی در سطح مملکت پخش کرده، بر علیه زن ایرانی «ادعانامه» صادر می‌کند! ایشان در سخنرانی‌های اخیر، «نظر» حجج اسلام را نیز در مورد پوشش مردم در سراسر کشور «اعلام» داشته‌اند. کسی نیست از این «مأبون ابن‌مأبون» بپرسد لباس مردم به تو چه ارتباطی دارد؟ بر تو که چند صد متر پارچه به دور سرت می‌پیچی، شلوارت را زیر دامن زنانه پنهان می‌کنی و خود را به هیبت دربان بارگاه مأمون در آورده‌ای، آیا کسی ایراد گرفته؟ کسی به تو گفت که بجای خوردن مال مردم به فکر شغلی شرافتمندانه باش؟ ولی همانطور که می‌بینیم حائری شیرازی در میدان مردمفریبی و دین‌فروشی تنها نیست؛ امروز ایرنا، خبرگزاری مفلوک حکومت اسلامی «فرازهای» خطبة نمازجمعة مشهد را نیز منعکس کرده و آخوند سیداحمد علم‌الهدی، پیش‌نماز روزهای جمعه در شهر مشهد فرموده‌اند:

«با توجه به محدوديت اقدامات و اجرائيات دولت، ادارات و ارگان‌هاي ذيربط كشور در برخورد با معضل بي‌حجابي، مردم بايد به صورت فرهنگي و مردمي به طور قاطع با اين معضل مبارزه كنند»

به بیانی دیگر، شیخ پشم‌الدین، پیش‌نماز مشهد، از اوباش حکومتی درخواست می‌کند تا دولت احمدی‌نژاد و نیروهای انتظامی را دور زده، به سبک و سیاق سال‌های «پربار» سردارسازندگی و سیداردکانی، جوخه‌های سرکوب لباس‌مشکی‌ها و ‌امام‌حسینی‌ها را جهت سرکوب زنان و در واقع برای ایجاد رعب و وحشت در بین مردم به خیابان‌ها بیاورند! واضح است که ارعاب مردم امروز تبدیل به نیاز اصلی حکومت اسلامی شده. همانطور که دیدیم «غلط‌کردم» نامة مقام معظم به «قلم» علی‌اکبر ولایتی، استاد اعظم خراب‌خانه‌های حکومت اسلامی، چندی پیش در روزی‌نامه‌های غرب به چاپ رسید! این «غلط‌کردم» نامه که در واقع «وداع» علی‌ خامنه‌ای با پروژة «مهرورزی» بود، در مقام خود گامی است به سوی تحکیم روابط سنتی حکومت اسلامی با توده‌های مردم، همان روابطی که «اوباش» شهری، اراذلی که عکس‌های‌شان را با آفتابه‌های پلاستیکی و رنگارنگ در سراسر کشور منتشر کردند، در رأس آن نشسته بودند.

و از آنجا که «بستة» خطبه‌های جمعه را حکومت اسلامی همه هفته از دست ساواک دریافت می‌کند، به صراحت می‌بینیم که نیازهای سیاسی حکومت شترگاوپلنگ، در همة نقاط کشور یکسان است! در خطبه‌های نماز جمعة تهران نیز همین «خزعبلات» به صورتی دیگر از حلقوم امامی‌کاشانی، یکی دیگر از متهمین ردیف نخست افشاگری‌های اخیر بیرون پریده!‌ ایشان در مقام «امام جمعة» تهران می‌فرمایند:

«اينکه فلان خانم بگويد من مي‌خواهم با اين لباس باشد و موي سرم نيز چنين باشد، اين عمل، غيرخدائي است»

البته با در نظر گرفتن پروندة سنگین اتهامات سوءاستفاده‌های مالی که بر علیه این «سر» آخوند پابرهنه مطرح شده، ایشان قبل از بر زبان راندن این ترهات، به خود زحمت داده،‌ مشتی مهملات فلسفی نیز به خورد مستمعین می‌دهند. ولی نهایت امر حرف همة آخوندهای «جمعه» یکی است: سرکوب می‌باید با شدت هر چه بیشتر در جامعه اعمال شود! حال می‌باید پرسید ویژگی این «سرکوب جدید» چیست؟ چرا که سرکوب، طی دوران هولناک حکومت اسلامی در قوالب متفاوت پیوسته در جریان بوده. حال به چه دلیل، برخی اوباش این حکومت قصد دارند برنامة سرکوب اجتماعی را به نفع برخی محافل مصادره کنند؟ این محافل متعلق به کدام جبهه‌های داخلی و خارجی‌اند، و منافعی که این زالوصفتان در پس سرکوب مردم ایران جستجو می‌کنند، در واقع چیست؟

از نظر اکثر مردم کشور چماقدار، چماقدار است، و چوبداران این حکومت در چشم مردم کشور منفورند. ولی هر چند همگی این چوبداران موجوداتی وحشی، بی‌فرهنگ و اجنبی‌پرست‌اند، و جایگاه واقعی‌شان سلول‌های زندان است، همه سر در آخور مشترکی ندارند. اینان همچون سگان گرسنه از دست هر کس و ناکس نان می‌خورند، هر از گاه برای خوشامد این و آن به رهگذران حمله‌ور می‌شوند. در اینجاست که بررسی پروژة اجتماعی کودتای 22 بهمن اجتناب‌ناپذیر می‌شود!

همانطور که دیدیم پس از کودتای 22 بهمن، یکی از مهم‌ترین پروژه‌های حاکمیت‌ استعماری در ایران «سلب مسئولیت اجتماعی از ساختار دولت» بود! این «پروژة» تماماً استعماری که در ترهات حکومت‌چی‌ها «حضور مردم همیشه در صحنه»، حزب‌الله، حضور خانواده‌های شهدا، و … معرفی می‌شد به هیچ عنوان از اختراعات «دین‌مبین» و حسین‌پرستان صحرای کربلا نیست. در دوران جدید، پروژة «سلب مسئولیت از ساختار دولت» به صورتی از پیش برنامه‌ریزی شده، برای نخستین بار در آمریکای لاتین به دست سرمایه‌سالاری ایالات متحد پی‌ریزی شد. در این پروژه ارتباط دولت با افراد به طور کلی در قالب‌هائی «غیرمدون» قرار می‌گیرد. از هم گسیختگی ساختارهای قانونی، آشوب و بلوا در رابطة تشکیلات دولتی با مردم، دولت‌گریزی برخی محافل و استقلال «ظاهری» برخی دیگر از دولت و ساختار حاکمیت، و … از این نمونه‌هاست. ولی نمی‌باید اشتباه کرد، این آشفتگی‌ها تماماً «سازمان‌ یافته» است؛ در پس این «ظاهر» کاملاً آشفته، برنامه‌ای مدون برای سرکوب شهرنشینان و روستائیان به اجراء گذارده می‌شود، برنامه‌ای که نه ساختار دولت در برابر مردم مسئول آن است، و نه مجموعة حاکمیت در برابر «بنیادهای» جهانی پاسخگوی اعمالی خواهد بود که اوباش وابسته به «محافل» همه روزه بر مردم تحمیل می‌کنند؛ خلاصه می‌گوئیم، «بهشت» استعمار اگر وجود خارجی داشته باشد، همین نوع «روابط» است!

فجیع‌ترین نمونة این مسئولیت‌گریزی‌ها را در قتل‌عام 500 هزار غیرنظامی در کشور اوگاندا شاهد بودیم! قتل‌عامی که زیر نظر سرمایه‌داران غرب و با تأئیدات آن‌ها صورت پذیرفت ولی هیچکس مسئولیت آنرا تا به امروز بر عهده نگرفته! به هر تقدیر جای خوشوقتی است که در همسایگی اتحاد شوروی سابق، لات‌های آمریکائی نتوانستند با تکیه بر «اسلام‌پناهان»، سرنوشت ساکنان اوگاندا را بر مردم ایران نیز تحمیل کنند، ولی آشفتگی‌هائی که پس از کودتای 22 بهمن توسط اوباش حکومت اسلامی به راه افتاد تماماً از طرف سازمان‌های امنیتی برنامه‌ریزی شده بود، و از این مسیر،‌ حکومت اسلامی در پناه این آشفتگی‌ها، و بر خلاف خواست واقعی مردم کشور توانست موجودیت منحوس خود را طی سه دهه بر تاریخ کشورمان تحمیل کند.

امروز همانطور که می‌بینیم در مورد شیوة «بهره‌برداری» از این اوباش، «دولتمداران» صدراسلام یقة یکدیگر را سخت گرفته‌اند. اگر احمدی‌نژاد که خود یکی از همین اوباش لباس‌شخصی است، برنامة اجتماعی دولت خود را بر اساس جمع‌آوری این لشوش و متمرکز کردن پروژة «سرکوب» اسلامی در ید اختیار «نیروهای انتظامی» تنظیم کرده بود، با عربده‌های مستانه‌ای که ائمة جمعة حکومت اسلامی به راه انداخته‌اند می‌توان حدس زد که این «برنامه» دیگر از «اجماع» برخوردار نیست. گروهی قصد بازگشت به دوران پرافتخار سردار سازندگی را دارند و در این میان بهره‌برداری از آشوب‌های اجتماعی که به دست اوباش در سطح جامعه به راه می‌افتد، به حق یکی از «اصول‌ دین‌مبین» است!

زمانیکه «حضرت» علی‌لاریجانی را از صندوق‌های مارگیری امام‌زمان تحت عنوان رئیس مجلس قانونگذاری بیرون کشیدند، در همین وبلاگ عنوان کردیم که بازگشت به گذشته اگر برای هر نظام و هر فردی غیرممکن باشد، بازگشت به گذشته برای حکومت اسلامی از «غیرممکن» نیز غیرقابل تصورتر خواهد بود. و اینبار در جواب عربده‌های اوباش نمازگزار جمعه می‌گوئیم، این حکومت می‌باید برای یک بار هم که شده مسئولیت رفتار گروه‌های فشار را که به دست محافل از سه دهة پیش در سطح کشور به راه انداخته، در سطوح داخلی و جهانی «قبول» کند. به عبارت دیگر عقب‌نشینی ایالات متحد از مرزهای آبی ایران به هیچ عنوان به حکومت اسلامی امتیازی در زمینة سرکوب‌های شهری نخواهد داد. این تصور نزد برخی اوباش ریشه دوانده که در سایة این «عقب‌نشینی»، حکومت اسلامی خواهد توانست پای بر دیواره‌های امنیتی جنگ‌ سرد محکم کند! امتداد این «توهم» کار را بجائی کشانده که برخی فکر می‌کنند سرکوب‌ها را می‌توان در مسیر گسترش پروژة آمریکائی «سلب مسئولیت از ساختار دولتی» تا آنجا که لازم می‌دانند، به پیش برانند! زهی خیال باطل!

در همینجا عنوان کنیم که چنین «تصور» باطلی فقط در مخیلة یک مهجور و عقب‌ماندة ذهنی می‌تواند جای گیرد. در شرایط استراتژیک فعلی، اگر دولت اسرائیل به داد اسلام راستین امامان جمعه نرسد، و جهت حمایت از نوچه‌های محافل جنایتکار آمریکا در ایران برنامه‌ای برای جنگ «نمایشی» و «فرمایشی» فراهم نیاورد، امامان جمعة حکومت اسلامی بجای تهدید مردم ایران باید هر چه زودتر جهت گریز از انفجار خشم توده‌های شهری سوراخ موشی بجویند!




فیلترشکن‌های جدید12ژوئیه2008

http://2rus.info
http://v52.net
http://pokeproxy.com
http://freeproxys.org
http://ae13.com
http://airraid.info
http://www.docloveshop.info
http://www.cohappy.com
http://unblockathon.info
https://remainhidden.com
http://trainproxy.com
http://www.tenme.info
http://xboxworldwide.com
http://www.mythinkgreen.info
http://www.tmscene.org
http://neoxy.org
http://myhotproxy.info
http://www.unblockedproxy.ca
http://wuxicloak.com
http://www.surfpig.info
http://www.creditcardproxy.info
http://www.cashrox.com
http://www.surfitsecure.info
http://www.hide.lt
http://galeassibooksonline.com
http://www.freedoclove.info
http://www.polosurf.info
http://www.hidecredit.info
http://www.seeseesee.info
http://surveystoday.info
http://www.a-rocket.info
http://hidemyazz.org
http://www.fastcreditproxy.info
http://www.meyouus.info
https://studyhallhelp.com
http://www.aproxymously.com
http://blocksnetwork.info
http://cnnupdate.info
http://dutchdealer.org
http://www.proxysurf34.info
http://firsttimesbuyers.info
http://www.safecreditproxy.info
http://www.thedoclove.info
http://paladus.info
http://www.omfghuh.com
http://www.proxicat.info
http://www.surfprivately.info
http://avatar-online.info
http://buddyhacker.com
http://www.yes-green.info
http://www.louconlua.com
http://unblockingit.info
http://surfpot.info
http://wersu.com
http://www.ridersurf.info

سپرها و موشک‌ها!


اجلاس «ژ8» در کشور ژاپن همانطور که انتظار می‌رفت پیامدهائی مستقیم در زمینة استراتژیک و جهانی داشت. اگر حملة انتحاری به سفارت هندوستان در کابل را نقطة آغازین این تغییرات استراتژیک بدانیم، تغییراتی که هم امروز با حملة افراد مسلح به سرکنسولگری ایالات متحد در ترکیه ادامه یافت، خروج آخرین ناو هواپیمابر ایالات متحد از خلیج‌فارس مسلماً مهم‌ترین آنان خواهد بود. امروز این خبر را سایت نووستی اینچنین منتشر کرد:

«با اعزام ناو آبراهام لینکلن به آب‌های دریای عرب، آخرین ناو هواپیمابر آمریکا از خلیج فارس خارج شد.»

با نگاهی به آنچه اجلاس «ژ8» تاکنون برای جهانیان به همراه آورده می‌توان اذعان داشت که این کنفرانس از جمله مهم‌ترین گردهمائی‌ها در ردة بالا، طی دهة گذشته به شمار می‌رود. در ضمن، تا آنجا که به مسائل کشور ایران مربوط می‌شود، می‌بینیم که حکومت اسلامی با آنچه «آزمایشات» موشکی با برد دوهزار کیلومتر عنوان می‌کند، چگونه خود را در مسیر خط تبلیغاتی ایالات متحد قرار داده، تحرکاتی که امروز دیگر علنی و خنده‌دار به نظر می‌آید.

ولی شاید جهت آغاز بحث بهتر باشد نخست سری به جمهوری چک بزنیم. همانطور که می‌دانیم یکی از بازتاب‌های کنفرانس «ژ8»، نهائی کردن قراردادی بود که بر اساس آن شبکة سپر دفاعی ضدموشکی آمریکا در جمهوری چک نصب می‌شود! بارها گفته‌ایم، و پیشتر نیز متخصصان و صاحب‌نظران در رده‌های فناوری‌های موشکی و نظامی در مقالات کارشناسانه عنوان کرده‌اند که حکایت «سپردفاعی» از پایه و ‌اساس یک قصه بیش نیست. خلاصة مطلب راه دور نخواهیم رفت اگر اذعان کنیم که نصب این به اصطلاح «سپردفاعی» بیشتر در سطوح تبلیغاتی و رسانه‌ای صورت می‌گیرد تا در واقعیت!

سپر دفاعی‌ای که ایالات متحد ادعای برخورداری از آنرا دارد، ادعائی که روسیه نیز در شبکة تبلیغاتی خود آنرا به هیچ عنوان به زیر سئوال نمی‌برد، بیشتر تبلیغاتی رسانه‌ای است تا تهدیدی عملی و نظامی؛ این شبکه هنوز از نظر فناوری نهائی نشده، و حتی آزمایشات این نوع فناوری، که طی دورة بیل کلینتون تبدیل به اسب شاهوار تبلیغاتی سازمان ناتو شده بود، به دلیل الزامات جنگ عراق مدت‌هاست که متوقف مانده!‌ خلاصة امر عنوان این مطلب که نصب سپردفاعی در فلان و بهمان کشور «نهائی» شده، فقط یک هیاهوی تبلیغاتی است. چرا که چنین سپری اصلاً وجود خارجی ندارد.

ولی همانطور که دیدیم، قدرت‌های بزرگ جهانی در «وجود» چنین سپر «جادوئی‌ای» هیچکدام تردید به خود راه نمی‌دهند. در عمل، اینک که آمریکا از همه طرف مورد تهاجم دیگر قدرت‌ها قرار گرفته، و بالاجبار می‌باید عقب‌نشینی کند، چه بهتر که این عقب‌نشینی در ردة تبلیغات رسانه‌ای تحت عنوان «بده‌بستان» صورت گیرد تا یک عقب‌نشینی صرف و از موضع ضعف! دلیل «اجماع» جهانی بر وجود چنین سپری جادوئی، و عکس‌العمل‌های زبانی مقامات روسیه، در همین نکتة کوچک نهفته! همه می‌دانند که این سپر وجود ندارد، ولی وجود فرضی آن کارساز همگان شده! در عمل، اشتباهی که آمریکائی‌ها در هنگام فروپاشی اتحادشوروی مرتکب شدند، این‌بار از سوی قدرت‌های دیگر در مورد آمریکا تکرار نمی‌شود؛ تفهیم بی‌ارادگی و فروپاشی در سیاست‌های جهانی آمریکا به هیچ عنوان به نفع دیگر قدرت‌های جهانی نیست!

در همین راستا «انعقاد» قرارداد نصب این سپرجادوئی در کشور چک از طرف روسیه نیز با عکس‌العمل «تند» مطبوعاتی روبرو شده! البته در این میان اوباش حکومت اسلامی و در رأس آنان سپاه استعماری پاسداران به دستور اربابان بیش از دیگران «دم می‌جنبانند»! این سپاه در راستای تبلیغاتی که سایت «فارس‌نیوز» به راه انداخته، امروز چندین آزمایش موشکی را با «موفقیت» به انجام رسانده‌، و این «موفقیت» با عکس و تفصیلات در سایت‌های امام‌زمان نیز منعکس شده! اینهمه برای آنکه در دنبالة تبلیغات ایالات متحد، کاندی رایس، کنیزک کاخ سفید، در بلغارستان اعلام کند:

«این آزمایش موشكی دلیل بر این است كه تهدید موشكی ایران خیالی نیست!»

و این خبر بهجت‌اثر را هم در کمال تعجب سایت وابسته به حاکمیت روسیه، نووستی در رأس خبرهای خود قرار می‌دهد! چرا که پیشتر نیز مقامات امنیتی آمریکا از روسیه درخواست کرده بودند که جهت «مقابله» با تهدید ایران به برنامة ضدموشکی آمریکا بپیوندد! اگر ‌امروز، هم آخرین ناو هواپیمابر آمریکا از خلیج‌فارس خارج ‌شده، هم قراردادهای نصب یک سیستم ضدموشکی در اروپای شرقی نهائی می‌شود، می‌توان دریافت چرا سپاه‌ پاسداران می‌باید موشک هوا کند؟ چون این موشک هم مثل همان «سپردفاعی» کاملاً مجازی است. در دو هزار کیلومتری مرزهای کشور ایران چه پایگاه و کشور عمده‌ای قرار دارد که سپاه پاسداران با هوا کردن این موشک‌ها آن را مورد تهدید قرار ‌دهد؟ کشور اسرائیل، یا سربازخانه‌های آمریکا در کشورهای عربی، افغانستان و عراق، یا شهر آنکارا، و دهلی‌نو؟ این عملیات «رسانه‌ای» فقط به این دلیل به راه افتاده که به دولت آمریکا امکان دهد در بوق «مقابله» با خطرات موشکی سپاه‌پاسداران تا آنجا که می‌تواند بدمد! و زمینه‌ساز فراهم آوردن مقدمات تحریم‌های اقتصادی، مالی و چپاول ارزهای حاصله از فروش نفت خام ایران شود! خلاصه بگوئیم، در برابر یک «تهدید» موشکی‌ مجازی، آمریکائی‌ها یک سیستم «ضدموشکی» مجازی ساخته‌اند تا در صحنة سیاست منطقه تئاتر «نبرد با آمریکا» را با شرکت نوکران جمکرانی خود همچنان برقرار نگاه دارند، ولی مقصد اصلی این تجلیات «مجازی» دلارهائی است که به هیچ عنوان «مجازی» نیست! و می‌باید به جیب عموسام سرازیر شود.

با این وجود در منطقة آسیای مرکزی و جنوبی، کشور ایالات متحد با بحرانی روبرو شده که به هیچ عنوان همچون حکایت موشک‌بازی سپاه پاسداران «مجازی»‌ نیست. امروز دولت هند که قصد شتاب‌ بخشیدن به توافق‌نامه‌های هسته‌ای با آمریکا را داشت، اکثریت پارلمانی را از دست داد!‌ بر اساس گزارش روزنامه لوموند، مورخ 9 ژوئیة سالجاری، دولت هندوستان بالاجبار می‌باید در ترکیب «ائتلافی» خود تجدید نظر کند! حال می‌باید دید که چنین تجدیدنظری امکانپذیر است یا خیر؟ هند که در اوج جنگ سرد، و پس از نخستین آزمایش هسته‌ای در سال 1974 مورد تحریم‌های متفاوت اقتصادی، مالی و نظامی از طرف غربی‌ها قرار گرفت، امروز قصد آن دارد که از بحران فزاینده‌ای که دامنگیر ایالات متحد شده، به بهترین وجه ممکن در راه منافع ملی خود استفاده کند؛ گسترش همکاری‌های‌ هسته‌ای با آمریکا و به احتمال زیاد در بن‌بست قرار دادن سیاست‌های کرملین در منطقه! البته آقای سینگ، نخست وزیر هند که امروز در ژاپن با جرج بوش ملاقات داشت، به وی اطمینان داده که «دولت وی در خطر سقوط» قرار ندارد! ولی می‌باید شرایط فعلی را نیز در نظر گرفت. چرا که نزدیک شدن هند به آمریکا در منطقة حساس آسیای جنوبی نه از نظر چین قابل قبول است، و نه روسیه به آن روی خوش نشان خواهد داد.

می‌باید قبول کرد که آمریکائی‌ها تا به حال توانسته‌اند چندین سیاست موازی را در منطقة آسیای جنوبی و شرقی همزمان به پیش برانند؛ همکاری‌های استراتژیک با چین، بنیانگذاری نطفه‌های اقتصاد وابسته به غرب در کشورهای موسوم به «اژدهای آسیا»، اشغال نظامی ژاپن و کرة جنوبی و اعمال سیاست‌های بازدارنده بر علیه ویتنام و کرة شمالی تاکنون زمینه را برای حفظ برتری سیاسی و نظامی آمریکا در این منطقه فراهم آورده، ولی با ورود هندوستان به این معادلات شرایط کاملاً تغییر خواهد کرد. انفجار سفارت هندوستان در کابل، اگر اعلام خطری بر علیه سیاست‌های غرب‌گرای دولت فعلی هند تلقی شود، به صراحت می‌تواند زمینه‌ساز بحرانی فزاینده برای دهلی‌نو باشد. و این امر کاملاً قابل درک است که در صورت پایه‌ریزی چنین «بحرانی»، ایالات متحد در شرایطی نیست که از هند در برابر چین و یا روسیه حمایت کند. در عمل، حمایت فعلی، و هر چند زیرجلکی ایالات متحد از سیاست هند را نیز نمی‌باید به هیچ عنوان در راستای شکل‌گیری سیاست‌های «موازی» کاخ‌سفید در منطقه تحلیل کرد؛ این سیاست نیز در مقام خود صرفاً بازتابی است از ضعف ساختاری مزمنی که آمریکا در این منطقه به آن دچار شده. آمریکا مسلماً ترجیح می‌داد که در کنار هندوستانی کنترل شده توسط کرملین گام بردارد، هندوستانی که به دلیل نشست و برخاست با ایالات متحد، نتواند روابط میان واشنگتن و پکن را «مسموم» کند.

بحران فعلی در هندوستان، که تا چند روز دیگر می‌باید «نهائی» شود، از آنچه امروز در رأس خبرهای رسانه‌های غربی قرار گرفته و در وصف موشک‌ها و ضدموشک‌ها قصه و حکایت برای مردمان می‌گوید به مراتب با اهمیت‌تر است. می‌باید دید که چگونه در آستانة برگزاری بازی‌های المپیک پکن، بازی‌هائی که کشورهای چین و روسیه جهت شکست سیاسی ایالات متحد خود را برای آن‌ها بخوبی «آماده»‌ کرده‌اند، آمریکا می‌تواند از افتادن به دام گسترده‌ای که در برابر دارد اجتناب کند؛ ولی می‌باید قبول کرد که اجتناب از فرو افتادن در این دام فقط با علم به وجود آن امکانپذیر نیست، بلکه امکاناتی می‌طلبد که به احتمال زیاد ایالات متحد در حال حاضر در اختیار ندارد.

 



فیلترشکن‌های جدید10ژوئیه2008

http://www.hidecredit.info
http://www.aproxymously.com
http://todaywave.info
http://www.tmscene.org
http://www.thedoclove.info
http://www.thinkgreenshop.info
http://myhotproxy.info
http://trainproxy.com
http://www.tenme.info
http://dutchdealer.org
http://wuxicloak.com
http://www.cohappy.com
http://www.yes-green.info
http://page-rank-10.co.uk
http://unfilterthenet.info
http://www.surf555.info
http://blocksnetwork.info
http://www.surfhawk.info
http://www.docloveshop.info
http://airraid.info
http://www.proxicat.info
http://www.fastcreditproxy.info
http://www.woksurf.info
http://cnnupdate.info
http://www.freefastproxy.net
http://www.brazenbrowser.info
http://www.mythinkgreen.info
http://2soul.info
http://www.proxyking.com
http://www.polosurf.info
http://www.meyouus.info
http://wersu.com
http://surfpot.info
http://www.safecreditproxy.info
http://buddyhacker.com
http://www.creditcardproxy.info
http://www.doclovenow.info
http://styi.net
http://xboxworldwide.com
http://unblockathon.info
http://justbrowse.net
http://www.007surfing.com
http://www.ridersurf.info
http://www.seeseesee.info
http://www.novasurf.info
http://paladus.info
http://indian-proxy.info
http://www.freedoclove.info
http://www.omfghuh.com
http://galeassibooksonline.com

نئوطالبان!



شرایط نگران‌کننده‌ای که پس از حملة نظامی ارتش ناتو به افغانستان، منطقه در آن قرار گرفته، امروز با انفجار مهیبی که سفارت هندوستان در کابل را به مخروبه تبدیل کرد ابعاد جدیدی به خود می‌گیرد. پس از این عملیات تروریستی، روزنامه‌ها و رسانه‌های وابسته به بوق‌های تبلیغاتی سریعاً دست به کار شدند تا این عملیات را به «طالبان»‌ نسبت دهند؛ طالبانی که دیگر وابستگی‌ها و ساختارهای تشکیلاتی‌اش به هیچ عنوان روشن و واضح نیست! این «طالبان» در عمل هر گروهی می‌تواند باشد؛ شرقی، غربی، اسلامی، چینی، عرب، پاکستانی؛ و هر چه دل‌تنگ‌مان بخواهد می‌توانیم به بت عیار این طالبان «آویزان» کنیم؛ ولی در شرایط خطرناک سیاسی و استراتژیک، وظیفة تحلیل‌گر، «کشف حجاب» از این به اصطلاح «طالبان» باید باشد، نه شرکت در «رنگ» مطبوعاتی رسانه‌های جهانی، و قر کمر دادن با آهنگ «این کار طالبان بود!» گروهی که دیگر در معادلات سیاسی منطقه، دست به همه کار می‌تواند بزند، و در زمینة‌ استراتژی، در دست تبلیغات‌چی‌های غربی، همان عملکردی را پیدا کرده، که «آچارفرانسه» در دست تعمیرکار!

پس از آغاز تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان در تاریخ 7 اکتبر 2001، ناظران بر دو امر اساسی تأکید داشتند: نخست اینکه بحران افغانستان به این زودی‌ها حل و فصل نخواهد شد، و دوم اینکه این بحران به کشورهای همسایه و در رأس آنان به پاکستان سرایت کرده، نهایت امر زمینة برخی فروپاشی‌های استراتژیک خواهد بود. امروز پس از گذشت سال‌ها از تهاجم نظامی سازمان ناتو، که در لعاب دلفریب «نیروهای چند ملیتی» کشور افغانستان را اشغال کرده‌، علیرغم حضور رسمی 50 هزار نظامی این سازمان ـ تعداد گروه‌های غیررسمی را برخی منابع تا 150 هزار نفر تخمین می‌زنند ـ به صراحت می‌توان گفت که چگونگی خروج از تونل تنگ و تاریک نبرد افغانستان به هیچ عنوان قابل پیش‌بینی نیست! و شاید طی اینمدت یکی از دلخوشی‌های سیاست‌های غربی این بوده که اگر تاریخی جهت خروج از بحران افغانستان نمی‌توان ارائه داد، حداقل با حضور نظامی، می‌توان از گسترش این بحران به دیگر کشورهای هم‌پیمان غرب در منطقه «جلوگیری» کرد! «توهمی» که انفجار سفارت هندوستان در کابل، خصوصاً همزمان با گشایش کنفرانس سران «ژ8»، امروز بر آن نقطة پایان نهاد.

نخست می‌باید اذعان داشت که بر صفحة شطرنج استراتژی منطقه، هندوستان به هیچ عنوان هم‌پیمان ایالات متحد به شمار نمی‌آید، با این وجود مشکل اینجاست که به خطر انداختن یک کشور «غیرهم‌پیمان»، از نظر سیاسی به معنای از دست دادن حاشیة امن برای «هم‌پیمانان» خواهد شد! شاید بهتر باشد گامی از مرزهای افغانستان بیرون گذاشته ژئوپولیتیک منطقه را از زاویة گسترده‌تری بنگریم.

اگر اسلام‌گرائی در افغانستان بهترین سلاح سرمایه‌داری آمریکا جهت مبارزه با بلشویسم در منطقه بوده، امروز این سلاح در دست همه می‌تواند قرار گیرد. و یکی از مهم‌ترین دلایل حضور سازمان آتلانتیک شمالی در این کشور، جلوگیری از چرخش تشکیلات اسلامی در جهت مخالف منافع آمریکاست. البته همانطور که می‌بینیم،‌ کاخ‌سفید این سیاستگذاری را تحت عنوان «مبارزه با تروریسم» در بوق و کرنا گذاشته!‌ دلیل دیگری که می‌توان جهت حضور ارتش‌های غرب در افغانستان ارائه داد تلاش سرمایه‌داری غرب جهت تأمین مواضع اقتصادی و مالی در منطقة آسیای مرکزی است.

پس از فروپاشی اتحاد شوروی و همزمان با آزادسازی اقتصادهای چین و هند، نبود حضور نظامیان غرب در این منطقه می‌توانست بر روند رشد منافع اقتصادی و مالی واشنگتن، لندن، برلن و پاریس در این منطقة بسیار استراتژیک تأثیر منفی بگذارد. مسلماً آمریکائی‌ها نمی‌توانستند با تکیه بر ترهاتی در باب «مبارزه با تروریسم» حضور نظامیان خود را در روسیه، یا در کشورهای سابقاً شورائی و هند و چین بر حاکمیت‌های آن‌ها تحمیل کنند. افغانستان و بحران «طالبان‌سازی» در واقع بهترین دریچة نفوذ ارتش آمریکا را به این مناطق فراهم آورده، و همانطور که می‌توان حدس زد آمریکائی‌ها عجلة زیادی هم برای خروج از افغانستان ندارند!

با شکل‌گیری مراکز صنعتی و تجاری در مناطق آسیای مرکزی، که بیش از دو سوم جمعیت جهان را تغذیه خواهد کرد، بحران اقتصادی سرمایه‌داری تازه آغاز می‌شود، و آمریکائی‌ها با بهانه‌ای که «مبارزه با تروریسم» برای‌شان فراهم آورده می‌توانند هر چند از راه دور از طریق نظامیان خود در افغانستان بر این شاهرگ‌ها تأثیرات سیاسی و اقتصادی مطلوب کاخ‌سفید را اعمال کنند. این یکی از دلایل واقعی حضور نظامیان غربی در افغانستان، و عدم وجود چشم‌اندازی برای «خاتمة» بحران این کشور است!

در چنین شرایطی است که شاهد بحران سیاسی روزافزون در پاکستان هستیم. این کشور که در عمل مستعمرة ایالات متحد است، طی جنگ سرد وظیفه‌اش ایجاد بحران برای هندوستان از طریق همکاری‌های استراتژیک با چین بود؛ این بحران در کشمیر و دیگر مناطق عملاً زمینه‌ساز درگیری‌های نظامی هم ‌شد، و همکاری‌های پاکستان و آمریکا، نهایت امر هیئت حاکمة وابسته به ایالات متحد را در اسلام‌آباد به «بمب‌هسته‌ای»‌ نیز مزین کرد. ولی به دلیل عقب‌نشستن روزافزون اسلام‌گرائی افراطی در فهرست امکانات سیاسی آمریکا، لشکریان و نیروهای ضداطلاعاتی ارتش پاکستان که تماماً در خدمت طالبان و نیروهای وابسته به اسلام‌گرایان عربستان سعودی هستند، موجودیت خود را بیش از پیش در خطر می‌بینند. سرکوب و نابودی صدها مستشار و محفل «اسلام‌گرائی» که سال‌های متمادی مخارج خود را از دست سعودی‌ها و قطری‌ها دریافت می‌کردند، در عمل کار ساده‌ای نیست؛ خصوصاً اینکه امروز در صورت عقب‌نشینی آمریکائی‌ها دیگر قدرت‌های جهانی پای پیش خواهند گذاشت تا این محافل را تحت حمایت خود گیرند. به قتل رسیدن بی‌نظیر بوتو، در عمل نشان داد که صورت‌بندی «امنیتی» ایالات متحد در پاکستان در بن‌بست کامل قرار دارد. اصولاً امیدی به آیندة رژیم سیاسی این کشور دیگر نمی‌توان داشت.

با در نظر گرفتن آنچه در بالا آمد، انفجار سفارت هندوستان در کابل گام دیگری است در راه حذف کشور پاکستان از معادلات سیاسی و استراتژیک منطقه. اینکه هند در برابر این تعرض آشکار چه عکس‌العملی نشان خواهد داد، آنقدرها مهم نیست؛ همانطور که گفتیم این نوع «عملیات» فقط به این معناست که هم‌پیمانان ایالات متحد می‌توانند با «سخاوت»‌ بیشتری مورد تعرض نیروهای «ناشناس» قرار گیرند. و مسلماً‌ در این میان ایالات متحد نیز به «حذف»‌ ضمنی پاکستان از معادلات منطقه‌ای، هر چند به صورت زیرجلکی، «رضایت» داده. همانطور که در بالا گفتیم، دیگر امیدی به حفظ حاکمیت فعلی پاکستان وجود ندارد. شاید ایالات متحد با حمایت از گسترش بحران بر علیه پاکستان، قصد آن داشته باشد که از طریق‌ بحران‌سازی که شیوة همیشگی‌اش در بن‌بست‌های سیاسی است، آرایش جدیدی بر کشور پاکستان و خصوصاً افغانستان حاکم کند. ‌مسلماً در صورت چنین پیش‌فرضی، این اصل نیز مورد قبول واقع شده که آرایش جدید می‌تواند هم از قید و بندهای مستقیم قدرت‌های منطقه‌ای بگریزد، و هم منافع ایالات متحد را بیش از حکومت‌های فعلی تأمین کند! به طور مثال شاهدیم که مذاکرات پیرامون احداث خط لولة صلح، که گاز طبیعی ایران را به کشورهای پاکستان، هند و احیاناً چین منتقل می‌کند، در شرف نهائی‌ شدن است. نمی‌توان قبول کرد که ایالات متحد در برابر چنین خط لوله‌ای که سیاست‌های این کشور را در آسیای جنوب شرقی مورد «تهدید» قرار می‌دهد، ساکت بنشیند. ولی در شرایط فعلی، و با قبول حضور مهره‌های کنونی بر صفحة شطرنج سیاست منطقه، آمریکا و همکاران اسلامی و عرب این کشور نمی‌توانند در امر احداث خط لوله کارشکنی کنند؛ این کارشکنی‌ها فقط به صورت «خرابکاری» امکانپذیر است، و خرابکاری هزینه‌ای دارد که ارتش آمریکا می‌باید به قیمت جان سربازان‌اش در عراق و افغانستان آنرا بپردازد!

می‌باید دید که پیامدهای این حملة تروریستی به سفارت هند تا چه حد بر روند مسائل جاری، در راستای منافع غرب تأثیر خواهد گذاشت. منزوی شدن پاکستان اگر از نظر برخی استراتژهای غرب می‌تواند زمینة به قدرت رسیدن محافلی «مقبول‌المله» را در پاکستان فراهم آورد، در ساختارهائی متفاوت می‌تواند نتیجه‌ای معکوس داشته باشد؛ فراموش نکنیم که پاکستان کشوری است با تاریخی 60 ساله که با دسیسة آخوندهای سنی‌مسلک و شیعه از بدنة امپراتوری هندوستان بیرون کشیده شد، و از نظر استراتژیک امروز می‌رود تا فلسفة وجودی خود را نیز از دست بدهد. در چنین چشم‌اندازی شاید برخی مقامات در کاخ‌سفید به خیال اشغال پاکستان نیز افتاده باشند! ولی اینبار، اشغال هیچ کشوری در منطقة آسیای مرکزی و خاورمیانه از طرف ارتش آمریکا قابل تصور نیست. می‌باید دید کدام ارتش این وظیفه را بر عهده خواهد گرفت.


 


فیلترشکن‌های جدید8ژوئیه2008

http://unblockathon.info
http://www.mythinkgreen.info
http://www.brazenbrowser.info
http://dutchdealer.org
http://www.freedoclove.info
http://www.creditspy.info
http://www.thedoclove.info
http://www.liketoread.info
http://www.surfpig.info
http://www.docloveshop.info
http://surfpot.info
http://www.safecreditproxy.info
http://www.proxies.ws
http://www.omgwat.com
http://www.thinkgreenshop.info
http://paladis.info
http://cnnupdate.info
http://www.doclovenow.info
http://wersu.com
http://www.tmscene.org
http://www.stopblocking.info
http://www.hidecredit.info
http://myhotproxy.info
http://www.hidesurf.org
http://www.ridersurf.info
http://www.omgyeh.com
http://www.seeseesee.info
http://www.creditproxy.info
http://www.nynyny.info
http://www.surfhawk.info
http://justbrowse.net
http://www.proxicat.info
http://www.creditcardproxy.info
http://trainproxy.com
http://www.proxyking.com
http://www.v2u.info
http://www.freemarketnews.info
http://www.aproxymously.com
http://www.usualproxy.com
http://www.creditcards9.info
http://www.fastcreditproxy.info
http://www.freefastproxy.net
http://www.a-rocket.info
http://www.needunblock.info
http://www.novasurf.info
http://www.greatboss.info
http://www.pricecharts.info
http://2soul.info
http://www.agexa.com
http://www.wholeday.info

نفت سیا!



به دست دادن نگرشی متقن از شرایط سیاسی در ایران شاید بررسی دو مطلب اساسی را الزامی می‌کند؛ ایندو مطلب ظاهراً ارتباط چندانی با یکدیگر ندارند، ولی اگر درست بنگریم مکمل یکدیگر شده‌اند. مسئلة نخست بحران ایدئولوژیک در کشورهای غربی است. این شرایط نهایت امر بر حیاط‌خلوت منافع غرب تحمیل خواهد شد، و طبیعی است که کشور ایران تحت حاکمیت اسلامی از این بحران ایدئولوژیک راه گریز نداشته باشد. مسئلة دوم ارتباط تنگاتنگی است که پس از جنگ دوم جهانی، به دلائل استراتژیک، حاکمیت‌های غرب با تولید نفت خلیج‌فارس، و راهبردهای منطقه‌ای در خاورمیانه و آسیای مرکزی ایجاد کرده‌اند؛ ارتباطی که اینک به دلیل فروپاشی اتحادشوروی در حال تحول است، و اجباری نیست که این تحولات، امروز نیز در قالب سال‌های پس از جنگ جهانی، در مسیر منافع غرب قرار گیرد. بحرانی که امروز توسط عوامل حکومت اسلامی و برخی قدرت‌های غربی و حاکمیت‌های قدرتمند منطقه‌ای در کشورمان به راه افتاده برآیندی است از مجموعة این شرایط.

نخست به «بحران» ایدئولوژیک اشاره می‌کنیم. همانطور که می‌دانیم پس از پایان جنگ دوم مسیر تبلیغات جهانی کاملاً «روشن» بود. کشورهای جهان یا متعلق به خیمة غرب بودند، و یا عضوی از «اردوگاه» شرق! اینکه «منافع»‌ واقعی ملت‌ها را گروهی در تعلق به این جبهه و یا به آن ساختار می‌دیدند، آنقدرها مفهوم و معنا نداشت. بر خلاف ادعاهای نوکران غربی و آتش‌بیاران شرقی، تعلق به هر کدام از این دو اردوگاه نتیجه‌ای یکسان به همراه می‌آورد، فروپاشی منافع ملی!‌ البته عدم ایجاد ارتباط با هر کدام از ایندو جبهه نیز خسران و اضرار چشمگیری داشت! خلاصة مطلب حاکمیت‌های واشنگتن و مسکو جهان را به دو بخش تقسیم کرده‌ بودند که نتیجة حضور و یا عدم حضور ملت‌ها و کشورهای دیگر در آن‌ها به هر صورت و به هر تقدیر جز بحران و تحمیل شرایط غیرانسانی بر ملت‌ها هیچ نبود. ولی «تعلق» به این جبهه‌ها در رده‌های مختلف صورت می‌گرفت؛ اگر فرانسه عضوی از اردوگاه غرب به شمار می‌رفت، موضع این کشور با سلطان‌نشین عمان در همان ساختار غربی کاملاً‌ تفاوت داشت. خلاصة کلام «نوکری» نیز در رده‌های مختلف صورت می‌گرفت.

با فروپاشی اتحادشوروی این ساختار نیز در سراسر جهان، درست مانند برج‌های دوقلوی نیویورکی در لحظه فرو ریخت. حاکمیت‌های «‌ایدئولوژیک» شرقی که با تکیه بر سر نیزة نظامیان ادعای سوسیالیسم داشتند، به همان میزان از این فروپاشی متضرر شدند که حاکمیت‌های غربی! ولی غرب به دلائل تاریخی از ساختارهای اقتصادی‌ای برخوردار بود که می‌توانست در برابر بحران مقاومت به خرج دهد، مقاومتی که برای ساختارهای صرفاً ایدئولوژیک در اردوگاه شرق امکانپذیر نبود. اینکه در رسانه‌های بین‌المللی مرتباً از «فروپاشی» شوروی سخن به میان می‌آید، بدون آنکه تبعات این فروپاشی در اقتصاد، صنایع و خصوصاً ساختارهای متزلزل شدة اجتماعی در کشورهای غربی مورد بررسی قرار گیرد، به همین دلیل است؛ ساختار اقتصادی در این میان به یاری غرب آمد تا واقعیت فروپاشی ایدئولوژیک از چشم پنهان بماند.

طی سالیان دراز که از فروپاشی استالینیسم در صحنة روابط بین‌الملل می‌گذرد، کشور روسیه که خود را به دلائلی میراث‌خوار امپراتوری استالین می‌داند، به تدریج سر از بحران فراگیر برداشته. و در این چارچوب، روند منافع سرمایه‌داری نوپای روسیه، امروز در قالب حاکمیت جدیدی بر ملت روس و مناطق تحت نفوذ کرملین اعمال می‌شود؛ این نوع «حاکمیت» ارتباط چندانی با آنچه بلشویسم می‌خواندیم ندارد، بازتابی است از منافع ساختار سرمایه‌داری که به صور مختلف در کشور روسیه از خاکستر بحران فروپاشی سر بر آورده. ولی همانطور که در بالا گفتیم، غرب نیز در همین روند «جایگزینی» قرار دارد، فقط به دلیل حفظ اهرم‌های اقتصادی و مالی، این «دگردیسی»‌ در غرب کمتر از شرق قابل رویت بوده. حضور پدیده‌ای به نام «نئوکان» در رأس حاکمیت آمریکا، و یا به قدرت‌ رسیدن افرادی از قماش برلوسکونی و سرکوزی در کشورهای کلیدی اروپای غربی، و از همه جالب‌تر، نامزدی یک رنگین پوست برای تصاحب مقام ریاست جمهوری ایالات متحد، کشوری که نژادپرستی یکی از پایه‌های اصلی «تمدن» آن به شمار می‌رود، همه و همه نشانه‌هائی از فروپاشی ساختاری است، هر چند در رسانه‌ها سخنی از آن به میان نیاید.

شاید اغراق نباشد اگر عنوان کنیم که غرب در این روند پای به شرایط ایدئولوژیکی گذاشته که به دوران پیش از جنگ دوم شباهت بسیار دارد. کسانیکه بحران‌های دهة 1930 را در اروپای غربی و آمریکا به صراحت می‌شناسند، از ریشه‌های واقعی جنگ دوم جهانی آگاهی‌هائی دارند. در آن دوره نیز غرب اهرم‌های تصمیم‌گیری اقتصادی و مالی را در دست داشت، ولی از نظر ایدئولوژیک دچار بحرانی فزاینده شده بود. پیروزی «انقلاب اکتبر» اگر در روسیه برای ملت‌های تحت ستم نه نانی به همراه آورد و نه امنیت و ‌آرامش، تلاطم برخاسته از این انقلاب، سرمایه‌داری غرب را به شدت متوحش کرده بود. حضور نیروهای «آزاد شدة» روشنفکری، سیاسی و کارگری که با الهام از پیروزی انقلاب اکتبر پای به میادین تحرکات وسیع اجتماعی در کشورهای غربی گذاشته بودند، برای سرمایه‌داری غیرقابل تحمل بود؛ پایه‌ریزی نظریه‌های مضحک و خون‌ریز «فاشیسم» و «نازیسم»، در عمل پاسخ سرمایه‌سالاری به الهامات سوسیالیستی بود.

البته کاملاً قابل پیش‌بینی است که محافل مختلف سرمایه‌سالاری در واکنش به بحران «انقلاب اکتبر» هر کدام پروژه‌ای مختلف ارائه داده باشند، ولی همانطور که دیدیم، نهایت امر همین پروژه‌ها جهان را به کام جنگ کشاند. ولی این «جنگ» برای بعضی‌ها «نعمت‌الهی» شد، چرا که کارت‌های سیاسی و استراتژیک از نو میان تصمیم‌گیرندگان توزیع شده، غرب با بهره‌گیری از بحران عظیم سیاسی و مالی که بلشویسم در آن دست و پا می‌زد، توانست هم منافع کلیدی سرمایه‌داری را از «گزند» بلشویسم محفوظ نگاه دارد و هم تحرکات سوسیالیسم داخلی را بکلی سرکوب کند؛ عملی که بدون جنگ دوم اصولاً امکانپذیر نمی‌بود. اینجاست که می‌بینیم اگر طی سالیان دراز پس از پایان جنگ دوم ادبیات گسترده‌ای در توضیح پدیدة «پردة آهنین» در غرب چشم به جهان گشوده، برنامه‌ریزانی که در عمل این «پرده» را بر جهان تحمیل کردند، از دارودستة سرمایه‌سالاران غربی بودند. غرب در پشت این «پرده» توانست نزدیک به 50 سال توسعة همه‌جانبه، غارت و چپاول ملت‌های جهان سوم، و سرکوب ملت‌های ضعیف‌تر را تحت عنوان حمایت از «حقوق‌بشر»، «دمکراسی» و آزادی انسان‌ها صورت دهد، و نهایت امر با حمایت‌های مقطعی از بحران‌های موجود در شرق، تصویری آنچنان شیطانی از «سوسیالیسم» بسازد که سرمایه‌داری، حتی در چشم قربانیانش «بهشت» برین بنماید!

این شرایط در منطقة خاورمیانه و خلیج‌فارس ویژگی عجیبی پیدا کرد. کشورهای واقع شده در این منطقة گسترده و ثروتمند، بر خلاف بسیاری از مناطق جهان، هم از پیشینة فرهنگی بسیار عمیق و غنی‌ برخوردار بودند، و هم از نظر ساختار فرهنگی وابسته به دینی بودند که در راستای رشد اقتصادی، مالی و تشکیلاتی هنوز بن‌بست‌های عملی آن «علنی» نشده بود. در عمل، بهترین سلاح برای مبارزه با نفوذ سوسیالیسم و نظریه‌های «مزاحم»‌، باد انداختن در بادبان همین «دین مبین» بود. می‌باید قبول کرد که امپراتوران اتحاد شوروی نیز از این نقطه ضعف آگاه بودند، ولی به دلیل آرایش ویژة ایدئولوژیک فرقه‌های وابسته به مسکو نمی‌توانستند در برابر آن مقاومت کنند. تمامی تلاش‌های مسکو، طی سالیان دراز پس از پایان جنگ دوم، تا فروپاشی، در این منطقه محکوم به شکست بود. حتی پس از کودتای 28 مرداد در ایران، زمانیکه از نظر دانشگاهیان و روشنفکران آندوره همکاری‌های غرب و عمال کودتا به نوعی توجیه‌کنندة «معصومیت» سیاسی حزب توده شده بود، غربی‌ها توانستند با گسترش نظریة من‌درآوردی «کمونیسم مستقل»، نخست حزب‌توده را در دانشگاه‌ها منزوی کنند، و سپس از درون همان به اصطلاح «کمونیسم مستقل» جریانات دانشگاهی چپ‌نما و وابسته به بازار و مجاهدین خلق را بیرون بکشند. خلاصة کلام، شرایط طوری بود که پس از سقوط حکومت پهلوی، هیچ بنیاد و تشکیلات کلیدی در جامعة ایران تحت نفوذ معنوی و یا تشکیلاتی شوروی وجود نداشت؛ مسئله‌ای که با در نظر گرفتن همجواری ایران و شوروی بسیار تعجب‌آور بود.

ولی مبارزة غرب با نفوذ شوروی در این منطقه به همان میزان که زمینه‌ساز گسترش نوعی «دین‌خوئی» افراطی در میان طبقات مختلف اجتماعی می‌شد، از نظر مالی و اقتصادی نیز غرب را هر چه بیشتر به تولید نفت‌خام در منطقه وابسته می‌کرد. غرب همزمان با دمیدن در بوق‌های ضدروسی، به پیش‌داوری‌ها و تعصبات دینی نزد مسلمانان این منطقه دامن می‌زد، و خود را نیز بیش از پیش به منابع نفتی این منطقه وابسته می‌کرد. با نگاهی به روند رشد صادرات و واردات نفت خام نزد کشورهای عمدة سرمایه‌داری غربی و ژاپن، به صراحت می‌بینیم که وابستگی کشور‌های صنعتی به نفت منطقه رشدی مداوم داشته. و این روند در سال‌های اخیر به اوج خود رسید.

امروز، همانطور که در بالا گفتیم غرب در درون مرزهای خود با بحران ایدئولوژیک روبرو شده. از بررسی چند و چون این بحران در این مقطع می‌گذریم، ولی بحران مذکور به محدودة نفوذ مستقیم غرب نیز، که کشورهای خاورمیانه و خصوصاً ایران در آن قرار گرفته‌اند سرایت کرده. و اگر بحران فعلی، ساختارهای غربی را وادار به بازنگری در بطن نظریه‌های اجتماعی و سیاسی‌شان می‌کند، در منطقة نفوذ غرب در خاورمیانه، بازنگری در ارزش کاربردی اسلام به عنوان یک نگرش سیاسی از نظر منافع غرب حیاتی شده؛ به عبارت دیگر این اسلام که تا دیروز بهترین وسیله‌ جهت مشتعل کردن تعصبات توده‌های تحریک شده بود تا با تکیه بر آن کمونیسم را از میدان به در کنند، امروز که کمونیسم دیگر وجود ندارد به چه درد خواهد خورد؟ ناظران سیاسی خواهند گفت که بهترین کاربرد این نوع اسلام در حال حاضر می‌تواند تحریک توده‌ها در کشورهای منطقه بر علیه «ارتدوکس‌های» روس باشد. به عبارت دیگر بازگشتی دوباره به صورت‌بندی‌های جنگ‌سرد!

حمایت مقطعی سرمایه‌داری نوین روسیه از نئوکان‌ها در حمله به کشور عراق در واقع جهت مقاومت در برابر همین صورتبندی نوین «جنگ‌سرد» بود. قرار دادن ارتش ایالات متحد در برابر مسلمانان عراق و افغانستان، به سرعت نظریة «اسلام ضدارتدوکسی» را از نظر استراتژیک منزوی کرد، و روسیه توانست طی سالیانی که جنگ بر عراق و افغانستان تحمیل شد «نفسی به راحت» بکشد!‌ ریشة همکاری‌های نفتی میان شرکت‌های نفتی غربی و روسی نیز در همین ارتباط دوجانبه قرار دارد. اینکه رئیس جمهور ایالات متحد در هر سخنرانی خود را بالاجبار در برابر تندروهای مسلمان قرار دهد ـ هر چند این شرایط بیشتر ساختة تبلیغات باشد تا منعکس کنندة واقعیات ـ برای مسکو احساس آرامش به همراه خواهد آورد؛ غرب دیگر نمی‌تواند به صورت رسمی در مخالفت با منافع روسیه از اسلام حمایت کند.

ولی این «اسلام» که دیگر جهت مبارزه با نفوذ روسیه به کار غرب نمی‌آید، به نوبة خود می‌تواند برای غرب دردسر آفرین هم بشود!‌ چرا که دمیدن در بوق «تضاد» سرمایه‌داری غربی با اسلام هر قدر که بنیادهای دین اسلام نانخورهای سازمان‌های جاسوسی غربی باشند، نهایت می‌تواند امر را بر قشرهائی در جامعه مشتبه کند!‌ و این تشبه و توهم، هر قدر کودکانه و احمقانه، امروز می‌تواند در تمامی ابعاد منطقه‌ای عصای دست روسیه شود. در نتیجه غرب همزمان برنامة تبلیغاتی گسترده‌ای نیز جهت توجیه نقطه‌نظرهای «اسلام دوستانة» خود به راه انداخته، که در رأس آنان می‌باید حضور سناتور «حسین» اوباما را در انتخابات کاخ سفید متذکر شد! دست‌هائی که نام اوباما را طی ماه‌های طولانی در کنار «حسین» قرار دادند و در بوق‌های تبلیغاتی و در سطوح مختلف دمیدند، مسلماً از نظر سیاسی برنامه‌ای را دنبال می‌کرده‌اند. برنامه‌ای که اینک ابعاد گستردة داخلی آن خود را نمایان می‌کند. به عبارت دیگر اگر دمکرات‌ها بتوانند با بیرون کشیدن «حسین اوباما» بر پروندة قطور جنایات آمریکا و انگلستان در منطقة‌ خاورمیانه نقطة پایان بگذارند، بار دیگر روسیه در همان صورت‌بندی‌‌ای اسیر خواهد شد که با قبول حضور ارتش آمریکا در عراق قصد اجتناب از آنرا داشت!

بحرانی که امروز ایران را فراگرفته در عمل بازتابی است از تمامی آنچه در بالا آوردیم. انگلستان که به طور سنتی مهم‌ترین حاکمیت استعمارگر در منطقة خاورمیانه بوده به دلیل مخالفت‌های پایه‌ای از جانب مسکو، و حمایت آمریکا از این مواضع، به سرعت از میدان بیرون می‌رود، و طبیعی است که سعی تمام داشته باشد محافل وابسته به لندن را بر علیه روابط «مسکو ـ واشنگتن» بسیج کند. سفر علیاحضرت ملکة انگلستان به آنکارا و نوشیدن شامپانی در ملاءعام با رئیس جمهور اسلام‌گرای ترکیه در عمل تفی بود که حاکمیت انگلیس به صورت آمریکائی‌ها انداخت. ولی همانطور که می‌بینیم این «تضاد» منافع آنچنان بالا گرفته که همچون دورة آغازین جنگ دوم جهانی می‌تواند به سرعت از چارچوب‌های منطقی خارج شود.

هر بشکه نفت خاورمیانه، امروز در ظاهر نزدیک به 150 دلار آمریکا برای صادرکنندگان قدرت خرید ایجاد می‌کند. البته این قدرت خرید از طرف غرب کاملاً تحت کنترل است و هیچگونه امتیازی در عمل به صادرکننده داده نخواهد شد. ولی این محدودیت به هیچ عنوان شامل حال اقتصاد و امور مالی روسیه نمی‌شود!‌ در نتیجه، تمامی حملات سیاسی آمریکا امروز متوجه ملت‌های مسلمان، و شرکاء ایالات متحد در اروپای غربی شده!‌ آمریکا در صورت‌بندی‌ای قرار گرفته که پیش راندن کشورهای منطقة خلیج‌فارس به سوی بحران را به صورتی اجباری هدف اصلی خود قرار داده؛ این کشور هم می‌خواهد نزدیکی خود را با «جهان اسلام» در بوق و کرنا بگذارد، تا سیاست‌های کرملین را در منطقه خنثی کند، و هم می‌خواهد در تبلیغات داخلی از شرکت‌های نفتی آمریکائی و روسی «سلب مسئولیت» کرده، شیخ‌های عرب و حکومت اسلامی را مسئول گرانی نفت بنمایاند! آمریکا برنامه‌های دیگری نیز دارد!‌ به طور مثال، این حاکمیت گویا قصد دارد با به قدرت رساندن یک رنگین‌پوست ظاهراً مسلمان، چه در قالب ریاست جمهور آمریکا و چه در قالب نامزد بازنده، قلب توده‌‌های متعصب منطقه را نیز «تصاحب» کند، و با حمایت از یک دولت اسلام‌گرا در ترکیه همراهی ارتش ناتو با دین‌مبین را در بوق و کرنا بگذارد!

هر ناظر بی‌طرفی قبول خواهد کرد که چنین برنامه‌های «گسترده» و هزاررنگ را نمی‌توان در یک چمدان دیپلماتیک واحد گنجاند. آمریکا به دلیل دست یازیدن به گزینه‌های متفاوت و چندگونه، نهایت امر در منطقه به بن‌بست پای می‌گذارد، و از نظر تاریخی عکس‌العمل آمریکا در برابر بن‌بست فقط جنگ بوده! ولی آمریکا می‌داند که این جنگ دیگر نمی‌تواند همچون نمونه‌های گذشته منافع ایالات متحد را تأمین کند. چرا که این جنگ بی‌تردید مقطعی، محدود و بسیار استراتژیک باقی می‌ماند، و برندة واقعی آن نیز مسلماً آمریکا نخواهد بود؛ اگر آمریکا می‌توانست در این منطقه جنگی را ببرد، عراق و افغانستان در شرایط دیگری قرار داشتند. دلیل هیاهوی گستردة عمال آمریکا در حکومت اسلامی پیرامون «جنگ» و «تبعات» این جنگ، که به صورت روزمره در مطبوعات حکومتی مطرح می‌شود، در واقع بازتابی است از نیاز مبرم تبلیغاتی آمریکا به حفظ موضع خود در مقام یک قدرت تعیین کنندة نظامی، حال آنکه در صورت وقوع چنین جنگی آمریکائی‌ها از شکست خود اطمینان کامل دارند.



 


فیلترشکن‌های جدید6ژوئیه2008

http://www.creditspy.info
http://www.omgwat.com
http://www.creditproxy.info
http://www.orderitems.info
http://www.betterblockbeater.info
http://www.ehzproxy.com
http://paladis.info
http://www.beatblockedsites.info
http://50v.pl
http://www.pricecharts.info
http://www.proxies.ws
http://www.toptenproxys.info
http://www.agexa.com
http://www.beatthisblock.info
http://bbbg.net
http://www.forex-watch.info
http://filterproxy.info
http://www.notblocker.info
http://www.gcsehelpsite.info
http://www.wholeday.info
http://www.nynyny.info
http://www.freemarketnews.info
http://centergame.pl
http://www.beatthatblock.info
http://www.proxypast.info
http://www.nomoreblocking.info
http://www.proxypasty.info
http://www.creditcards9.info
http://www.liketoread.info
http://www.unblockwhatnot.info
http://t-vir.us
http://www.needunblock.info
http://50k.pl
http://www.time2hide.com
http://www.hardlyworking.info
http://cloaknetwork.info
http://www.getmepastit.info
http://www.omgyeh.com
http://www.stopblocking.info
http://www.proxy.gen.in
http://60k.pl
http://www.freefastproxy.net
http://www.smashthepasty.info
http://www.v2u.info
http://smellbad.net
http://www.what2unblock.info
http://www.proxlox.info
http://www.managementvideos.info
http://voiptienda.com/
https://www.inconfi.com/
https://www.incappr.com/
https://www.inalliss.com/
https://www.imagesis.com/
https://www.influi.com/
https://www.inolials.com/
http://casasdosol.com/
http://haganapuestas.com/
http://pizzavirtual.com/
http://www.imq.in
http://www.whatsblocked.info
http://www.creditspy.info
http://www.managementvideos.info
http://www.needprices.info
http://www.omgwat.com
http://www.needunblock.info
http://centergame.pl
http://louhuyentrang.com
http://www.proxypast.info
http://paladis.info
http://www.nomoreblocking.info
http://www.hardlyworking.info