سردار چیلکات!

بنیاد «تافت برای حکومت»، که وابسته به مراکز تحصیلات عالی در ایالات متحد معرفی می‌شود، ماه نوامبر سال 2008 میلادی، چکیده‌ای از تحقیقات پروفسور «جرالد کامبز»‌ را که پیشتر تحت عنوان «سه نقطه ‌نظر در سیاست خارجی آمریکا: ناسیونالیسم، واقع‌گرائی، و رادیکالیسم» به چاپ رسیده بود، منتشر کرده. در این مقطع نمی‌توان اثر «جرالد کامبز» را مورد بحث قرار داد؛ کار به درازا خواهد کشید. ولی بررسی «چکیدة» تحقیقات «کامبز» که توسط پروفسور «مایکل کراسنر» ارائه شده جهت آشنائی هم‌میهنان با شیوه‌های تدریس، و یا بهتر بگوئیم، «بررسی» تدریس لایه‌های متفاوت سیاست خارجی ایالات متحد به دانشجویان، می‌تواند جالب باشد. در این راستا تلاش می‌کنیم با ارائه «چکیده‌ای» به زبان فارسی از چکیدة کراسنر، ‌ به بحث و بررسی سیاست‌های جاری ایالات متحد در سطح جهانی بپردازیم. پس نخست نگاهی داشته باشیم به چکیدة کتاب مذکور.

پروفسور کراسنر،‌ در گام نخست گوشزد می‌کند که سیاست‌های ایالات متحد از زوایای متفاوتی می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد، و اینکه سه زاویة ارائه شده ـ ناسیونالیسم، واقع‌گرائی و رادیکالیسم ـ فقط از این منظر حائز اهمیت است که بیش از دیگر روش‌ها مورد تأئید محافل دانشگاهی قرار گرفته و زمینه‌ساز تحقیقات علمی شده.

در گام نخست، شیوة‌ تحلیل «ناسیونالیست‌ها» از سیاست‌های خارجی ایالات متحد را مطرح می‌کنیم. در این نوع «برخورد»، سیاست‌های جهانی آمریکا مجموعه‌ای است که می‌باید «آمیزه‌ای» از منافع «ملی» و نوعی «ایده‌آلیسم» تلقی شود. ایده‌آلیسمی «ویژه»‌ که گویا آمریکائی‌ها آن را در جهان بازمی‌تابانند. بر اساس این نگرش، از منظر تاریخی، در تمامی برهه‌هائی که ایالات متحد تصمیمات حیاتی اتخاذ کرده، دو عامل ایده‌آلیسم و منافع ملی در الویت قرار داشته. یادآور شویم که دولت ایالات متحد نیز همچون دیگر دولت‌ها، به «منافع ملی» خود وابسته است؛ منافعی که «نگرش ناسیونالیست‌» آن را شامل تأمین امنیت مرزها، حمایت از منافع مالی و جهانی و … در قلب یک دولت می‌بیند. با این وجود، بر اساس این نظریه‌، دولت ایالات متحد با «الهامات» انساندوستانه نیز چندان بیگانه نیست و دقیقاً به دلیل همین الهامات است که می‌کوشد «دمکراسی» را در جهان به ارزش گذاشته و به پیش راند. «ناسیونالیست‌ها» در مرحلة تحقیق، ‌ ساختار قدرت را بازتابی از «چندصدائی» حاکم بر سیاست‌های آمریکا تلقی می‌کنند. «ناسیونالیسم» مذکور «قدرت» را نتیجة تجمع گذرای شمار گسترده‌ای از محافل صاحب‌نفوذ در چند گروه‌ سیاسی دانسته و سیاست‌های اتخاذ شده این گروه را بازتابی از یک «اتحاد موقت» می‌شمارد. به عبارت دیگر، هیچ گروه و محفلی نمی‌تواند «قدرت» را در درازمدت در انحصار خود داشته باشد.

«جرالد کامبز» مهم‌ترین نمایندة جریان «ناسیونالیسم» فوق را «هربرت فیس»، مشاور امور بین‌المللی وزارت امورخارجة ایالات متحد طی دوران هوور و روزولت می‌داند. کامبز متذکر می‌شود که جهان روزنامه‌نگاری در ایالات متحد، خودآگاهانه، یا به صورتی ناخودآگاه تحت تأثیر این نوع تحلیل‌ پیرامون سیاست‌های خارجی قرار گرفته.

از نظر کامبز، ‌ نگرش «واقع‌گرایانه» با برخورد «ناسیونالیست» تفاوت کلی دارد. بر اساس این «واقع‌گرائی»، سیاست‌های خارجی ایالات متحد اساساً بر پایة منافع ملی تکیه کرده. ‌ منافعی که صرفاً به حراست از مرزهای ملی محدود نمی‌شود. چرا که هر گاه منافع گسترده‌تری، خصوصاً در زمینة مالی و اقتصادی در میان آید، ‌ این مرزها «گسترش» خواهد یافت. جالب اینجاست که بر اساس تحقیقات «کامبز»، در محافلی که «واقع‌گرائی» در روابط بین‌الملل مقبولیت دارد، نظر محققین بر این است که تمامی دول جهان بر پایة «قدرت» با یکدیگر ارتباط برقرار کرده‌اند و «قدرت» فوق فقط می‌تواند از قدرت نظامی ناشی شود. قدرتی که می‌تواند به نوبة‌ خود قدرت‌های مالی و اقتصادی را نیز بازتاب دهد. هر چند نگرش «واقع‌گرایانه» نقش رهبری را از نظر دور نمی‌دارد، «واقع‌گرایان» به هیچ عنوان نمی‌پذیرند که در ترسیم خطوط اصلی سیاست ایالات متحد یا دیگر کشورها،‌ در مقاطعی که اتخاذ تصمیمات حیاتی الزامی می‌شود، «ایده‌آل‌ها» به صورت جدی مورد توجه قرار گیرد. البته دولت‌ها می‌توانند چنین ادعائی داشته باشند، ولی این ادعا فقط ابزاری جهت پوشش دادن به منافع واقعی آن‌هاست.

«بنیانگزار» نگرش واقع‌گرایانه در ایالات متحد، «هانس مورگن‌تاو»،‌ که سال‌ها در دانشگاه شیکاگو و کلمبیا تدریس کرده، در چارچوب یک برخورد «اجرائی»، سیاست خارجی کشور را اسیر پنجة گروه‌های معدودی می‌بیند که رئوس شاخه‌های «اجرائی» را در تصرف خود دارند. واقع‌گرایان تأثیر «افکارعمومی» بر تصمیمات این گروه را ضعیف و نامحسوس می‌دانند. با این وجود، در عمل ثابت شده که گروه «مدیرانی» که ارتباط زیادی هم با افکارعمومی برقرار نمی‌کنند، در هنگامه‌های بحران‌ساز از قبیل دوران «جنگ ویتنام»، از سیاست‌بازی کافی جهت قرار گرفتن در مسیر افکار عمومی برخوردار هستند.

کامبز گروه سوم را همان «رادیکال‌ها» می‌شناسد. اینان سیاست خارجی ایالات متحد را صرفاً بازتاب منافع چند «کلان ـ شرکت‌» آمریکائی می‌دانند. در نتیجه،‌ رادیکال‌ها آمریکا را قدرتی «امپریالیست» به شمار می‌آورند که در جستجوی نیروی کار ارزان‌قیمت و مواد خام به میادین «تجاوز نظامی» و تاراج کشورهای ضعیف پای می‌گذارد. در نگرش «رادیکال‌ها» ایالات متحد از قدرت‌ دیپلماتیک و نظامی خود صرفاً جهت حمایت از منافع امپریالیستی «کلان ـ شرکت‌ها» بهره‌گیری می‌کند، و آن زمان که «نیاز» برای حمایت از این منافع ملموس و محسوس باشد دست به عملیات نظامی نیز خواهد زد.

در ایالات متحد سخنگویان نگرش «رادیکال» فراوان‌اند. افرادی نظیر «گابریل کولکو»، «گار آلپرویتز»، «لوید گاردنر» و … در قلب «مکتب رویزیونیست»‌ سیاست خارجی آمریکا،‌ با ارائة تحلیل‌های «رادیکال» نگرش‌های «ناسیونالیست» و «واقع‌گرایانه» را به چالش می‌کشانند. تئوری کلیدی در نگرش «رادیکال» بر این پایه شکل گرفته که گروه معدودی از کاربران نظام اقتصادی و مالی، نه تنها تمامی شرکت‌های اصلی ایالات متحد را تحت کنترل دارد که رسماً سیاست‌های خارجی اینکشور را نیز تعیین می‌کند.

بررسی تحقیقات «کامبز» را در همینجا به پایان می‌بریم، چرا که تحلیل بیشتر، خارج از حوصلة یک وبلاگ می‌شود. با اینهمه مخاطب هوشمند به صراحت در می‌یابد که در آمریکا، علیرغم حضور و فعالیت‌های گستردة دانشگاهیان و روشنفکران در دیگر مسیرهای تحلیلی، همانطور که کامبز نیز اشاره کرده، این نگرش «ناسیونالیست» است که بر فضای رسانه‌ای این کشور، و بر شبکه‌های خارجی وابسته به ایالات متحد، حاکمیت بلامنازع اعمال می‌کند. حال که فشرده‌ای از مجموعه نگرش‌های سیاسی پیرامون نحوة تحلیل مواضع ایالات متحد توسط تحلیل‌گران آمریکائی در دست است، به سادگی می‌توان مشخص نمود که هر یک از روزنامه‌ها، سایت‌ها، مجلات و یا حتی «روشنفکران» به کدامین شاخة تحلیلی وابسته‌اند.

به صراحت بگوئیم، خارج از تحقیقات آکادمیک که معمولاً ثقیل است و به دور از دسترس عموم، نه بر روی شبکة رسانه‌های «رسمی» می‌توان خارج از چارچوبی که کامبز «ناسیونالیست» معرفی کرده مطلبی یافت، و نه سایت‌ها و مطبوعات رنگارنگ زحمت ارائة نگرش‌های متفاوت را برخود هموار می‌کنند. به این ترتیب نظام رسانه‌ای در ساختار فعلی، در انحصار تحلیل «ناسیونالیست» قرار گرفته؛ تحلیل دیگری در کار نخواهد آمد.

همچنین شبکة ضدتبلیغاتی سازمان سیا سال‌هاست که با توسل به «تئوری توطئه»،‌ با تبلیغاتی که شاخک‌های اطلاعاتی و رسانه‌ای‌اش پیرامون این به اصطلاح «تئوری» به راه می‌اندازند، هر گونه مخالفت نظری با «ناسیونالیسم» مطرح شده از سوی «کامبز» را در ارتباطی آزاردهنده با پیروی از «تئوری توطئه» قرار می‌دهد. به این ترتیب، شاهدیم که رسانه‌ها در بازتاب نظریات مخالفان «تحلیل‌های ناسیونالیست» کوتاهی می‌کنند؛ با این وجود اگر مخالفان هر گونه تلاشی جهت خروج از تحلیل‌های ناسیونالیست به خرج دهند، فضای رسانه‌ای با تکیه بر «شبه‌نظریه‌ای» استعماری، به نام «تئوری توطئه» می‌تواند همگی را به «پوچ‌پردازی» و یاوه‌گوئی نیز متهم نماید.

ولی «تئوری توطئه» شمشیری است دولبه. این شمشیر هم مخالفان «ناسیونالیسم» پیشنهادی کامبز ـ واقع‌گرایان و رادیکال‌ها ـ را سرکوب می‌کند، و هم می‌تواند با انکار واقعیت «توطئه» از سوی محافل قدرتمند، برای شعارهای پوچ و مردمفریب جنبش‌های دست‌ساز که جز چارچوب تامین «منافع» قدرت‌های بزرگ محدودة دیگری نمی‌شناسند، «مشروعیت» و «اصالت» تأمین نماید. به طور مثال، «روند» این مشروعیت‌سازی و اصالت‌دهی را می‌توان گام به گام در جریان اشغال، سرکوب نظامی و نهایت امر تحمیل یک «شبه ‌حکومت» مذهبی و واپسگرا به ملت لیبی دنبال کرد.

منابع خبری وابسته به غرب جنگ لیبی را «نبرد» میان طرفداران سرهنگ قذافی و مخالفان وی که خواهان برکناری قذافی و برگزاری «انتخابات آزاد» هستند، معرفی می‌کنند! در نتیجه، سایة «آرمانگرائی‌های» نمایشی «ناسیونالیسم» آمریکائی را که با توسل به پدیده‌ای به نام «انتخابات آزاد» هیاهو به راه انداخته، در اولین «خم کوچه» می‌توان مشاهده نمود. نخستین پرسشی که برای پژوهشگر مطرح می‌شود این است که به چه دلیل، پس از 4 دهه حکومت استبدادی سرهنگ قذافی، «سازمان ملل» در تاریخ 16 سپتامبر 2011 تشکلی به نام «کمیتة ملی گذار» را به عنوان «تنها» نمایندة ملت لیبی به رسمیت شناخته؟ چگونه سازمان ملل به این صرافت افتاده که شورای کذا «تنها» نمایندة ملت لیبی است؟ بی ‌رودربایستی بگوئیم، «تذهیب» یک تهاجم استعماری به ملت لیبی و فروپاشانی دولتی که دیگر در چارچوب نیاز قدرت‌های بزرگ فلسفة وجودی‌اش را از دست داده بود در همین «شناسائی» کمیتة کذا از سوی سازمان ملل به صراحت دیده می‌شود. چه مرجعی جز قدرت‌های بزرگ به «سازمان ملل» حق داده‌اند که برای ملت لیبی «تعیین تکلیف» کند؟ چرا این سازمان که چنین «اقتداری» از خود نشان می‌دهد در مورد تایوان، کرة شمالی و جنوبی، اسرائیل، فلسطین،‌ عربستان و بسیاری دیگر از بن‌بست‌های استراتژیک معاصر سال‌ها و سال‌هاست که سکوت اختیار کرده و «اعلامیه» نمی‌دهد؟

«بعد آرمانی» بحران لیبی، در چارچوب همان «ناسیونالیسم» کامبز در این عملیات استعماری بخوبی دیده می‌شود. همانطور که او می‌گوید، در ناسیونالیسم آمریکائی، ایالات متحد «صرفاً» نمی‌باید به دنبال «منافع ملی» باشد؛ لازم است که «دمکراسی» را نیز به ارزش بگذارد! ولی کدام دمکراسی؟ اصولاً در شرایطی که جنگ بر ملتی تحمیل می‌شود، و خشونت سکة رایج در روابط اجتماعی است، چگونه می‌توان از دمکراسی در مقام یک نظریة انسان‌محور، که پایة و اساس آن احترام به حقوق و موجودیت «مخالف» است سخن به میان آورد؟ آمریکا دمکراسی را طی عملیات لیبی به ارزش نگذاشته؛ سخنگویان واشنگتن از دمکراسی بهانه‌ای ساخته‌اند جهت گسترش منافع «فرامرزی»‌ ایالات متحد. همان منافع فرامرزی‌ای که در نگرش «واقع‌گرایانه» مرزهای جغرافیائی ایالات متحد را به دیگر مناطق بسط داده. با این وجود، واشنگتن به هیچ عنوان در برابر افکار عمومی جهان حاضر به پذیرش این امر نخواهد شد که مزدوران «شورای گذار» را برای «تأمین منافع بیشتر» به جان ملت لیبی انداخته؛ «دلیل» همچنان ثابت است: حمایت از «دمکراسی!»

ولی نمونة لیبی واقعیات دیگری را نیز علنی می‌کند. چرا که در اینکشور آمریکا همزمان با حمایت از مستبدان اسلامگرا، جهت دخالت‌های بعدی خود زمینة‌ مساعد را فراهم خواهد آورد. این «دخالت‌ها» به بهانة‌ عدم رعایت «دمکراسی» از جانب همین اسلامگرایان زمینه‌ساز تزلزل بیشتر رژیم سیاسی شده و به این ترتیب باج‌گیری هر چه گسترده‌تر از ملت لیبی را امکانپذیر خواهد کرد. نهایت امر، واشنگتن در صورت نیاز خواهد توانست رژیم اسلامگرا را نیز ساقط کند، چرا که فروپاشاندن یک رژیم مستبد و رسوا همیشه از انواع دیگر «ساده‌تر» و کم‌خرج‌تر خواهد بود. از قضای روزگار این است دلیل اصلی حمایت غرب از اسلام‌گرائی در مناطق نفتخیز، و در مناطقی که به نحوی از انحاء می‌توانند با انرژی و یا انتقال انرژی در ارتباطی تنگاتنگ قرار گیرند.

حال در سایة همین تحلیل از مواضع واشنگتن نگاهی به کشورمان بیاندازیم. علی‌اکبر ولایتی، مشاور علی خامنه‌ای در امور بین‌المللی در «سرای روزنامه‌نگاران ایران» به خبرنگاران می‌گوید:

«حكومت آينده ليبي اسلامي خواهد بود […] نه بهار عربي و نه موج دموكراسي‌خواهي، بلكه بيداري اسلامي.»

نویسندة این سطور از هم‌سوئی اظهارات ولایتی با تبلیغات سازمان سیا به هیچ عنوان تعجب نمی‌کند. فراموش نکنیم که علی‌اکبر ولایتی بنیانگزار شبکة «آفریکن کانکشن» است، شبکه‌ای که طی 25 سال، با صدور مواد مخدر و برده از آسیا به کشورهای اروپائی و آمریکای شمالی، اسلحة مورد نیاز تشکیلات دست‌ساز پنتاگون را در افغانستان تأمین می‌کرد. ولی خارج از خانه‌زاد بودن «مشاورعالی» مقام معظم، در عمل هم شاهد بودیم که چگونه واشنگتن در منطقة نفتخیز لیبی صریحاً از اسلام‌گرایان و لات‌واوباش «دین‌باور» حمایت به عمل آورد، و پس از پایان کار قذافی بود که باراک اوباما، خود منتقد «اسلامگرائی» از آب درآمده، خواستار رعایت «حقوق بشر» و «حقوق زنان» شد!

این بازی دودوزه‌ همان لایه از سیاست‌های واشنگتن است که طی سه دهة اخیر در ایران اعمال می‌شود؛ حمایت از اسلام‌گرائی و همزمان در انزوا قرار دادن دولت جهت بهره‌کشی هر چه بیشتر از ملت ایران. ایرانیان در مسیر تأمین منافع ملی خود نمی‌توانند به حکومت جمکران تکیه داشته باشند. دلائل فراوان است، ولی به طور مثال، این حکومتی است که استوارنامة یک مأمور بی‌سروپای سازمان «ام. آی. 6» را به عنوان «سفیر علیاحضرت ملکة انگلستان» در تهران تأئید خواهد کرد. آقای «دومینیک جان چیلکات»، علیرغم افاضات سایت تابناک سردار محسن‌رضائی، مورخ 5 آبان‌ماه 1390، به هیچ عنوان یک مقام دیپلماتیک امپراتوری بریتانیا به شمار نمی‌آیند:

«چیلکات پیش از اینکه به ایران بیاید، در ترکیه و پرتغال و سریلانکا به عنوان نماینده دولت پادشاهی انگلستان خدمت کرده و افزون بر این، نماینده دایم انگلستان در اتحادیه اروپا و آمریکا نیز بوده است که از مناصب بسیار مهم دیپلماتیک در وزارت خارجه انگلستان به شمار می‌رود.»

«پاسدار رضائی» فراموش کرده بگوید که این «شخصیت» بسیار مهم، طی 30 سال «تجربة» به اصطلاح دیپلماتیک خود هیچگاه «نمایندة» رسمی دربار انگلستان در محل مأموریت نبوده؛ جناب «چیلکات» 30 سال است که به عنوان کارمند وزارت امور خارجه انجام وظیفه می‌کنند. در کارنامة درخشان ایشان، طی سال‌های 2002 و 2003 با پست ریاست «واحد عراق» در وزارت امور خارجة انگلستان نیز برخورد می‌کنیم. به عبارت ساده‌تر کار اصلی ایشان جنگ‌افروزی، ترور، انفجار بمب و نهایت امر فراهم آوردن زمینة اشغال عراق و سرکوب ملت به اصطلاح «مسلمان» بوده. ولی حکومت «مستقل» جمکران‌ بدبخت‌تر از آن است که با لغو مأموریت‌ یک جاسوس شناخته شده در ایران به بریتانیا تفهیم کند که اگر سفارت انگلستان در تهران، به قول فریدون آدمیت «کارخانة رجاله پروری است»، کشور ایران کاروانسرا نیست! و لندن می‌باید یک شخصیت سیاسی و صاحب نام را به نمایندگی ملکه به تهران بفرستد. این مهم با ملت ایران خواهد بود، تا هم پاسخ دندان‌شکن به لندن بدهد، و هم امثال «پاسدار» رضائی را که به همه چیز «رضا» هستند در جایگاه‌ واقعی‌شان یعنی آفتابه‌داری مبال مقدس مسجد شاه بنشاند.


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا

فیلترشکن‌های جدید29اکتبر2011

wingedproxy.com
mackenzieprx.info
destinyprx.info
our-proxy.info
bypasspoints.info
tunnelfilters.info
marissaprx.info
a-proxy.info
antelopeproxy.com
paton.info
ucantryurbest.info
horseproxy.com
brightest.info
gazelleproxy.com
proxytime.com
paigeprx.info
2proxy.de
oaknestoftables.com
auditcycle.com
cheetahbrowsing.com
brazilwebsurf.info
unmasker.com
proxbiz.com
meteoricproxy.com
sierraprx.info
vanessaprx.info
https://proxy-hide-ip.com
breannaprx.info
cookiesproxy.com
ninjaproxy.biz
brianaprx.info
cheetahbrowse.com
costofrevenue.com
surfenanoniem.nl
accruedrevenue.com
lauraprx.info
firewallbypasser.com
offshore-surfing.info
instantaneousproxy.com
pataca.info
kristenprx.info
speedy0popups.com
allowancefordoubtfulaccounts.com
top-proxy.info
sabrinaprx.info
surfpal.info
fiberprox.us
offshore-surf.info
unblockfbnow.com
andreaprx.info

دوشنبه بازار!

ظاهراً فاجعة «برقراری دمکراسی» با دست‌های «مقدس» لندن و پاریس در کشور لیبی به نقطة پایانی رسیده. رئیس دولت دست‌نشاندة لیبی، جناب سرهنگ قذافی، که در طرفه‌العینی از آسمان بر زمین نازل شده و بیش از چهار دهه خون ملت لیبی را در شیشه کرده و خدمت بزرگ‌استعمارگران تقدیم می‌فرمودند، دوباره به آسمان‌ها بازگشتند. بر اساس گزارشات، «انقلابیون» که همان اوباش مسلح وابسته به پاریس و لندن هستند، جناب سرهنگ را آخر عمری در لولة فاضل‌آب یافته و گلوله‌ای خرج‌شان کرده‌اند. این ظاهر قضیه است. حال این پرسش مطرح می‌شود که آیا با مرگ قذافی، «فاجعة» لیبی که تاکنون هزاران نفر را آواره کرده، و هست و نیست‌شان را به خاکستر تبدیل نموده،‌ روی به پایان دارد یا هنوز «اندر خم یک کوچه‌ایم؟» شاید ما را «بدبین» بدانید.

اما این ناباوری، یا بهتر بگوئیم، این «بدبینی» دلیل دارد. علیرغم وحشی‌گری‌هائی که طی دهة اخیر تحت عنوان «حمایت از دمکراسی» در خاورمیانه، آسیای مرکزی و شمال آفریقا به راه افتاده، و ایالات متحد نیز در مقام «بزسرگله» این جنایات را تحت عنوان «مبارزه با تروریسم» و پرچم‌داری از «دمکراسی» در مناطق مسلمان‌نشین باب نموده، در عمل پیشرفت چشم‌گیری در زمینة احترام به حقوق انسان‌ها در این مناطق دیده نمی‌شود. بهتر بگوئیم، در اغلب این کشورها شاهد وخیم‌تر شدن اوضاع نیز هستیم، وخامتی که نتیجة مستقیم تزلزل بنیادهای دولتی است.

ایجاد تزلزل صرف در حاکمیت‌ها، حتی اگر استبدادی، سرکوبگر و غیرمسئول نیز باشند در غیاب ارگان‌ها، سازمان‌ها و بنیادهای مسئول،‌ فقط به معنای میدان دادن به محافل خودسر خواهد بود. محافلی که خارج از هر گونه نظارت قانونی عمل کرده، و به عبارت ساده‌تر استبداد حاکم را در کوتاه مدت به هرج‌ومرج تبدیل می‌کنند. بهترین نمونه همین کشور لیبی است.

بارها عنوان کرده‌ایم و باز هم تکرار می‌کنیم، مشروعیت و قانونی‌ات یک جریان سیاسی، یک جنبش عمومی و یا حتی یک تحرک محفلی را نه در ارتباط با مجیزگویان و طرفداران،‌ که فقط و فقط در ارتباط با «مخالفان‌» می‌باید مورد بررسی قرار داد. و برخورد «انقلاب» و «انقلابیون» لیبی با سرهنگ قذافی که دادگاه بین‌المللی حکم جلب او را صادر کرده بود، به صراحت نشان داد که تحولات اخیر در اینکشور هیچ ارتباطی با قانونمداری ندارد و نمی‌تواند چنین ارتباطی برقرار کند.

اینکه مشتی اوباش مسلح فردی را که بیش از چهاردهه رهبری یک کشور را بر عهده داشته در یک سوراخ فاضل‌آب گیر بیاندازند و با گلوله به زندگی‌اش خاتمه دهند، بیش از آنچه قذافی را بی‌آبرو کند، از چهرة واقعی حامیان، دست‌اندرکاران و بادمجان‌دورقاب‌چینان این «انقلاب» پرده برداشته. مردم لیبی، در اسارت چنین اوباش و اراذلی مشکل خواهند توانست به حقوق شهروندی و انسانی خود برسند؛ و این نیست، مگر خواست و نیت واقعی استعمارگران. استعمارگرانی که اینبار رودربایستی را نیز کنار گذاشته با ارسال اسلحه، مزدور و اوباش به جهانیان نشان دادند که تا چه حد «خواستار برقراری دمکراسی» در لیبی هستند!

ولی همانطور که شاهدیم، با قتل قذافی، روند مسائل منطقه شتاب گرفته. خروج «غیرمنتظرة» نیروهای نظامی آمریکا از عراق، که توسط اوباما، و پس از انتشار خبر قتل سرهنگ قذافی اعلام شد، نشان داد که ابعاد جدیدی از «پروسة» تحولات منطقه‌ای پای به صحنة سیاست گذاشته. خلاصة کلام در مرزهای غربی ایران تحولات بزرگی در شرف تکوین است و مشکل می‌توان در حال حاضر تمامی ابعاد آن را مورد بررسی قرار داد.

آنچه خبرگزاری‌ها تحت عنوان «خروج» نیروهای نظامی ایالات متحد از عراق مطرح می‌کنند در ابعاد داخلی فقط یک «تهاجم رسانه‌ای» از جانب کاخ‌سفید بر علیه مخالفان حزب دمکرات می‌تواند تلقی شود. خواهیم دید که این «اظهارات» از ابعاد منطقه‌ای و استراتژیک نیز برخوردار است. در نخستین واکنش به «خروج» نیروهای نظامی ایالات متحد از عراق، خبرگزاری فرانسه، مورخ 21 اکتبر 2011، از قول سناتورمک‌کین، نامزد حزب جمهوریخواه می‌نویسد:

«این تصمیم به مثابه یک پیروزی استراتژیک برای دشمنان ما در خاورمیانه خواهد بود، خصوصاً برای رژیم ایران که پیگیرانه خواستار خروج نیروهای نظامی از عراق بوده.»

فردریک کاگان، پروفسور آکادمی نظامی «وست پوینت» و یکی از معماران دخالت نظامی ایالات متحد در دیگر کشورها در وبلاگ خود در هم‌سوئی با سناتور مک‌کین می‌نویسد، «تخلیة نظامی عراق به معنای فروانداختن اینکشور به دامان ایران است!» البته خبرگزاری فرانسه و دیگر خبرگزاری‌ها تصریح نمی‌کنند که پیشنهاد «جایگزین» حزب جمهوریخواه در این میانه چیست؟ به عبارت دیگر، اگر نیروهای نظامی از عراق خارج نشوند به چه صورت می‌توانند در این کشور باقی بمانند؟ ولی جالب‌تر از همه اینکه، خبرگزاری فرانسه تصریح می‌نماید که مسائل و مشکلات مالی و اقتصادی در ایالات متحد چنان کرده، که امروز فقط 5 درصد از آمریکائی‌ها جنگ در عراق و افغانستان را «مشکل اصلی» کشور تلقی می‌کنند! خلاصه «چنان قحط‌سالی شد اندر دمشق …» که حضرات عشق جنگ را فراموش کردند.

به عبارت ساده‌تر، اگر در آغاز جنگ بعضی‌ها ـ همچون حسین اوباما ـ مخالفت ظاهری با این جنگ را به نردبامی برای عروج سیاسی‌شان تبدیل کردند، امروز گروه دیگری سعی دارد همان نردبام را از طریق «مخالفت با خروج از شرایط جنگی»‌ به دست آورد . ولی در واقع، هر دو گروه، چه هنگام شروع جنگ و چه در مقطع پایانی آن با یکدیگر هم‌سو و هم‌آوا بوده و هستند. مسئله فقط این است که در سیاست جاری چه بهره‌برداری‌هائی می‌توان از این «مخالفت» صورت داد. در نتیجه، بررسی ژست‌های «انتخاباتی» در برابر خروج نظامی از عراق را نمی‌باید آنقدرها «حساس» و تعیین‌کننده بشماریم؛ آنچه می‌باید مورد بررسی قرار گیرد ابعاد استراتژیک مسئله است.

در ابعاد استراتژیک، اعلام خروج «نابهنگام» ارتش آمریکا از عراق، با حضور علی لاریجانی و هیلاری کلینتن در «دوشنبه»، پایتخت تاجیکستان همزمانی یافته! با توجه به این امر که پس از فروپاشی اتحاد شوروی، تاجیکستان به یکی از «لانه‌های» مورد توجه حشرات موذی تبدیل شده، سفرهای متعدد «مقامات» حکومت اسلامی به اینکشور که به احتمال زیاد هنوز هم تحت نظارت «کا. گ. ب» در ویراست نوین آن اداره می‌شود، به این گمانه دامن می‌زند که از یکسو ایالات متحد از طریق کشاندن حکومت اسلامی به این کشور رویای گسترش نفوذ خود در منطقه را دارد،‌ و از سوی دیگر روسیه، با «نشان دادن در باغ سبز» به حکومت اسلامی،‌ می‌خواهد عوامل خود را از طریق تاجیکستان به درون محافل جمکران «تزریق» نماید.

به هر تقدیر، رخداد اخیر، یعنی تقارن حضور علی لاریجانی و کلینتن در شهر دوشنبه،‌ تا حدودی پایه و اساس سخنان علی خامنه‌ای پیرامون «حذف احتمالی» انتخابات ریاست جمهوری و قرار دادن «مجلس» در مرکز تصمیمات را برملا می‌کند. خامنه‌ای با این اظهارات به «پیشواز» سیاست آمریکا رفته و سعی کرده حکومت اسلامی را بر روی ریل‌هائی قرار دهد که از پیش توسط واشنگتن آماده شده بود. خروج «فرضی» ایالات متحد از عراق یکی از همین «ریل‌ها» است.

اگر می‌گوئیم «خروج فرضی» ‌دلیل دارد؛ آنچه بسیاری از خبرگزاری‌ها در گزارشات‌شان از «قلم» انداخته‌اند، ادامة حضور 2 هزار «کارمند» آمریکائی و 10 هزار مزدور «لباس‌شخصی» و مسلح جهت تأمین امنیت اینان پس از خروج ارتش آمریکاست! ساده‌تر بگوئیم، آقای اوباما بجای گاو می‌خواهند «شاخ گاو» به ملت‌ها بفروشند. ‌باید پرسید، 2 هزار کارمند کذا به چه دلیل در عراق می‌مانند؟ در چارچوب کدام مقاوله‌نامة بین‌المللی یک دولت خارجی به خود حق می‌دهد در یک کشور «مستقل» و عضو رسمی سازمان ملل 2 هزار کارمند به کار بگمارد و یک لشکر هم برای محافظت از این کارمندان بسیج کند؟ در شرایطی که تعداد 2 هزار کارمند صوری است و در عمل هیچ سدی در برابر گسترش تعداد این «کارمندان» وجود ندارد.

از سوی دیگر، اینک اگر دولت ایالات متحد تا حدودی خود را در چارچوب مقررات پنتاگون مسئول رخدادهای نظامی در عراق می‌بیند، با خروج رسمی نظامیان، دست مزدوران مسلحی که معلوم نیست نقش ‌اصلی و مسئولیت‌‌شان در عراق چیست، برای هر گونه اجحاف و زورگوئی به ملت عراق باز خواهد بود. باید به آقای اوباما بگوئیم، «ارواح شکم‌تان! به این نمی‌گویند خروج نظامی از عراق!» اینکار به معنای جا خالی دادن و سلب مسئولیت‌های نظامی و حقوقی از دولت واشنگتن است، در شرایطی که اشغال نظامی عراق به صورت پنهان همچنان ادامه می‌یابد. می‌بینیم که اگر «خروج» کذا کشکی و تبلیغاتی است، هنوز هیچ نشده، بر اساس همین‌ «توهمات» بلندگوهای بین‌المللی جهت به ارزش گذاشتن حکومت اسلامی در منطقه هیاهو به راه انداخته‌اند!

اگر بر اساس اظهارات آقای مک‌کین و بسیاری دیگر از مفسران و «تحلیل‌گران» و نوابغی همچون کاگان، حکومت اسلامی برندة اصلی در جنگ عراق خواهد بود، پس حضور 2 هزار «کارمند» و 10 هزار نیروی مسلح آمریکائی در اینکشور را نیز می‌باید جزئی از «پیروزی حکومت اسلامی» تلقی کنیم. به صراحت می‌بینیم که ارتباط حکومت اسلامی با واشنگتن روز بروز واضح‌تر و صریح‌تر شده و دلیلی ندارد که از تقارن زمانی سفر علی لاریجانی و کلینتن به دوشنبه «حیرت» کنیم. با این وجود، مسائل دیگری نیز در کل منطقه در شرف وقوع است که به این داده‌ها اضافه خواهد شد.

به طور مثال، شاهدیم که پس از چند روز سکوت، آنکارا در مقام عضو رسمی «پیمان ناتو» با «مخدوش» تلقی کردن شرکت ایران در توطئة ترور سفیر عربستان، تلاش دارد که به ایران نزدیک شود! همزمان احمدی‌نژاد، رئیس جمهوری که عمر سیاسی‌اش تا چند صباح دیگر به پایان خواهد ‌رسید، تمامی تلاش خود را به خرج می‌دهد تا به عنوان «سوزن‌بان» خطوط داخلی، سیاست جمکران را از روی ریل‌ آمریکا عبور داده، به روی ریل مسکو بیاندازد. اینهمه به دلیل اینکه موضع‌گیری‌های صریح علی خامنه‌ای پیرامون «آیندة» سیاسی علی لاریجانی در مقام رئیس دولت، باند احمدی‌نژاد را حسابی «تولب» برده. رادیوفردا،‌ مورخ سی‌ام مهرماه سالجاری بخشی از مصاحبة احمدی‌نژاد با «سی‌ان‌ان» را بازتاب داده و از زبان وی در مورد بحران سوریه می‌نویسد:

«ما قتل و کشتار را محکوم می‌کنیم … عدالت حکم می‌کند که هیچ‌کس نباید دیگری را بکشد. […] چه دولت باشد چه مخالفان.»

البته شبکه‌های غرب که مبلغ سیاست سازمان سیا در سوریه هستند، و خصوصاً روزنامة فیگارو این اظهارات را تحت عنوان عجیب «انتقاد احمدی‌نژاد از دولت سوریه» بازتاب داده‌اند! عنوانی که به استنباط ما مغرضانه و مخدوش است. اظهارات احمدی نژاد در مسیر سیاستی است که مسکو در سوریه مد نظر قرار داده. این سیاست در جهت خلاف «منتقدان» دولت سوریه حرکت می‌کند، خلاف مسیر آن‌هائی که در سوریه قصد بازتولید سناریوی فجیع لیبی را دارند. با این وجود، باید اذعان داشت که پس از سه دهه حاکمیت سرکوب و تضعیف بی‌محابای تفکر دمکراتیک در ایران، شنیدن این سخنان از زبان رئیس جمهور جمکران،‌ تعجب‌ آور و پرسش بر‌انگیز است!

چه پیش آمده؟ جمکرانی‌ها به کجا رسیده‌اند که با مسائل ملت‌ها اینچنین «منطقی» برخورد می‌کنند؟ و اگر این «منطق» را قبول دارند، چرا آن را بر روابط سیاسی کشور حاکم نمی‌کنند؟ پرسش‌ها به کنار، ما هم در این موضع‌گیری با احمدی‌نژاد توافق نظر داریم. از نظر ما اهداف اهمیت دارد نه افراد. احمدی نژاد یا هر فرد دیگری که از منطق دمکراتیک دفاع ‌کند، مورد تأئید ماست. و منطق دمکراتیک ایجاب می‌کند که درگیری‌های فیزیکی، نظامی و پلیسی پیرامون اختلاف‌نظرهای سیاسی، فرهنگی و هنری و … در کشور متوقف شود. ولی این امر مستلزم قبول یک مجموعه حقوق دمکراتیک و انسان‌محور در جامعه است. مجموعه‌ای که در قلب آن یک دولت قادر خواهد بود واژة «شهروند» را از منظر اجتماعی، سیاسی و خصوصاً حقوقی تعریف کند. خارج از این صورتبندی پدیده‌ای به نام «شهروند» وجود خارجی نخواهد داشت. در نتیجه، اگر این شرایط ایجاد نشود «رأی‌‌گیری»، تشکیل مجلس و برقراری «جمهور» تماماً نمایشی و تبلیغاتی می‌شود. این مهم را ملت ایران سال‌ها و سال‌هاست که دریافته؛ گویا این آقای احمدی‌نژاد است که جدیداً از آن خبردار شده‌.

در مطالب پیشین بارها و بارها عنوان کرده‌ایم که اگر در صورتبندی فعلی حکومت اسلامی بتوان نوعی «اصلاحات» پیش‌بینی کرد، این اصلاحات می‌باید از طریق گروه احمدی‌نژاد عملی شود، نه از جانب «خط‌امام»، میرحسین موسوی و یا خامنه‌ای. امروز به صراحت می‌بینیم که دو خط متفاوت در سیاست داخلی در حال شکل‌گیری است. ولی خطوط دیگر، یعنی «خط امام»، اصلاح‌طلبان و سبزها در این میانه با واقعیات سیاسی جامعه کاری ندارند. اینان فقط خواهان تداوم غوغاسالاری‌هائی هستند که در روزهای نخستین کودتای 22 بهمن 57 امثال خمینی و دوستان‌اش از نردبام آن بالا رفته و به قدرت رسیدند. میان حضرات «خط امام» و «سبز» و غیره این توهم جا باز کرده که با کوبیدن بر طبل هیاهو می‌توان همچنان شرایطی ایجاد نمود که حقوق شهروندی قربانی جنجال خیابانی و تقدس «خر دجال‌ها» شود.

خارج از غوغاسالاران «صدر انقلاب»، که شرایط سیاسی جامعه فعلاً آن‌ها را به سکوت واداشته، خامنه‌ای گاری‌شکستة حکومت اسلامی را به سوی سیاست آمریکا و تأمین حاکمیت مستبدانة «رهبر» پیش می‌راند، و در این مسیر از همکاری و همگامی گروهی از مقامات داخلی از قماش خانوادة لاریجانی بهره‌مند می‌شود. ‌ احمدی‌نژاد نیز با انعکاس دادن به سیاست‌های «اعلام شده» از جانب مسکو قصد دارد جائی برای آیندة باند خود در رأس هرم قدرت بجوید. تا اینجای قضیه روشن است، ولی نکات تاریک در این میانه کم نیست.

نخست باید دید اوباما تا کجا می‌تواند برنامة مورد نظر، یعنی «خروج ظاهری» از عراق را در شرایطی اجرائی کند که نظرات کاخ‌سفید را تأمین نماید. می‌دانیم که اینگونه «سخنوری‌ها» زمانیکه پای به مرحلة عمل می‌گذارد با معضلات عدیده‌ای می‌تواند روبرو شود. در مرحلة بعد می‌باید به آیندة تحولات سوریه بنگریم؛ چرا که این تحولات آیندة‌ سیاست‌های کلان در دیگر کشورهای خاورمیانه را نیز رقم خواهد زد. در گام بعدی باید دید علی خامنه‌ای که اینک مورد حمایت مستقیم خانوادة لاریجانی قرار گرفته چگونه خواهد توانست طرح مورد نظر اربابان‌اش، یعنی از میان بردن انتخابات ریاست جمهوری را عملی کند. چرا که در شرایط بی‌نهایت پیچیدة منطقه بازی کردن با افکار عمومی آنقدرها ساده و آسان نیست؛ خصوصاً که خامنه‌ای بارها و بارها ثابت کرده که در میدان «بازی با افکار عمومی» بی‌نهایت ضعیف و ناشی است.

با اینهمه یک مطلب را نیز نمی‌باید فراموش کنیم، و آن اینکه تلاش جهت تأمین آزادی‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی همیشه از جانب ملت‌ها می‌باید صورت گیرد، نه از سوی دولت‌ها. در نتیجه، بررسی موضع‌گیری دولتمردان در سطوح جهانی، خصوصاً در قبال این آزادی‌ها، هر چند می‌تواند سمت و سوی سیاست‌های کلان را روشن‌تر کند، به هیچ عنوان نمی‌تواند جایگزین تلاش ملت‌ها در راه تحقق «دمکراسی» ‌شود.


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا

فیلترشکن‌های جدید23اکتبر2011

costofrevenue.com
webbasedproxies.com
pataca.info
cheetahbrowsing.com
vanessaprx.info
km-prx.com
proxbiz.com
antelopeproxy.com
coated.info
unblockproxylist.com
newproxyservers.com
our-proxy.info
sierraprx.info
school-website-unblocker.info
anonymouswebproxies.com
auditcycle.com
unblockableproxysites.com
andreaprx.info
sabrinaprx.info
britishproxyserver.com
websiteunblockerproxy.com
easyfbaccess.com
changemyiponline.com
a-proxy.info
freeunblocksites.com
oaknestoftables.com
unblockwebsiteproxy.com
proxylistsfree.com
amazoxy.info
proxyagile.com
facebooko.info
good-proxy.info
usefbanywhere.com
unblockfbnow.com
unblockproxywebsite.com
schoolproxywebsites.com
destinyprx.info
dzproxy.com
wingedproxy.com
break-evenanalysis.com
horseproxy.com
accruedrevenue.com
freesslwebproxy.com
listofwebproxies.com
internetproxysites.com
proxysitesfree.com

معماران کور!

علی خامنه‌ای، رهبر حکومت اسلامی که به سیر و سیاحت در استان کرمانشاه مشغول شده، در نمایشات مضحکی که تحت عنوان «استقبال» از مقام رهبری توسط سپاه و واحدهای چماق‌کش حکومت اسلامی به راه می‌افتد، هر از گاه بیانات «جالبی» ایراد می‌فرمایند. یکی از این «بیانات» به حذف احتمالی انتخابات سراسری ریاست جمهوری و گزینش رئیس دولت از طریق مجلس مربوط می‌شود. همچنین پس از هیاهوی فراوان که محافل مختلف بر سر «لزوم» شرکت همگان در انتخابات پیش‌روی به راه انداختند و نتیجة مطلوب نیز حاصل نشد، حکومت اینک دست به دامان افرادی «خوش‌نام» نظیر حجت‌الاسلام یونسی، رئیس سابق ساواک و وزارت اطلاعات شده. یادآور شویم، یکی از عیالات یونسی، بیوة «شهید باکری» است. یونسی با روزنامة «اعتماد» مصاحبه کرده و رادیوفردا هم این مصاحبه را پسندیده! رادیوفردا، مورخ 24 مهرماه سالجاری به نقل از همسر بیوة آن شهید می‌نویسد:

«برخورد با اصلاح‌طلبان اقدامی ضدامنيتی بود.»

ما هم در وبلاگ امروز، در گام نخست می‌رویم به سراغ برخوردی که به زعم آخوندیونسی «ضدامنیتی» است، سپس خواهیم دید که به چه دلیل علی خامنه‌ای با اظهارات بی‌سروته در کرمانشاه به سراغ ملت ایران آمده، و امیال انسان‌ستیز حکومت اسلامی در این میانه چیست؟

آنچه یونسی برخورد «ضدامنیتی» تعریف کرده کاملاً صحیح است، ولی می‌باید دید اهداف پیدا و پنهان که پشت این «برخورد» از چشم ملت ایران دور مانده چیست؟ به چه دلیل در قلب یک حکومت فاشیست و «یک‌دست» که از نخستین روزهای موجودیت‌اش «تک‌‌صدائی» حاکم اصلی بوده، و هر ندای «تغییر» و هر تحرک نامتناسب با خطوط «رسمی»، در کمال توحش، از طریق ترور و لات‌بازی سرکوب شده، ناگهان گروهی به بهانة «انتخابات»، انتخاباتی که در این حکومت هیچ معنا و مفهومی نداشته، ادعا می‌کنند که می‌خواهند به روزهای «درخشان صدر انقلاب» بازگردند؟ بله، اینگونه پرسش‌ها در گفتگوی یونسی با روز‌نامة اعتماد منعکس نمی‌شود. ایشان فقط یک قسمت از «واقعیت» را منعکس می‌کنند،‌ همان قسمتی که نیازهای محفلی و الهامات اربابان‌شان را بازتاب می‌دهد. یونسی در ادامة این مصاحبه می‌گوید:

«زمانیکه فردی در انتخابات شرکت می‌کند و به قانون اساسی اعتقاد دارد و خودش می‌گويد که من برانداز نيستم، بعضی افراد چه اصراری دارند بگويند که وی خارج از نظام است؟»

اتفاقاً یونسی نیز دقیقاً می‌باید به همین پرسش پاسخ دهد و بگوید به چه دلیل او و همپالکی‌های‌اش از همان روز 22 بهمن 57 که با دست‌های توانای ارتش شاهنشاهی و ساواک به قدرت رسیدند تمامی گروه‌ها و تشکل‌های پیرو حضرت «امام» خمینی و طرفدار «انقلاب» را مورد تهاجم قرار دادند؟ به چه دلیل یونسی و شرکاء طرفداران «انقلاب» را به زندان انداختند، و بعد هم گروه کثیری از آن‌ها اعدام کردند؟ مگر اینان «خارج» از نظام شما بودند؛ مگر این‌ها طرفدار آن «انقلابی» به شمار نمی‌آمدند که شما و امثال شما برای‌اش همه روزه سینه می‌زدید؟ اگر حکومت اسلامی آن روزها به این صرافت افتاده بود که این گروه‌ها «ضدانقلاب» هستند، و علیرغم تمامی زحمات‌شان برای این به اصطلاح «انقلاب» می‌باید هر چه سریع‌تر حذف فیزیکی شوند؛ امروز هم بعضی‌ها هم به این نتیجه رسیده‌اند که جنابعالی و دوستان‌تان «ضدانقلاب» هستید؛ باید گورتان را گم کنید؛ قضیه به همین سادگی است!

از قضای روزگار در گیرودار همان سرکوب‌های «شیرین» که جناب موسوی با کمک عیال‌شان همه روزه در راه آن «عرق شرافت» می‌ریختند، گروه کثیری از «معتقدان» به این نظام «هشل‌هف» فریاد می‌زدند، «باریک کردن طیف انقلاب و محدود نمودن آن به یک قشر ملا و ملاپرست یک عمل ضد امنیتی برای تمامی ملت ایران است!» چرا خبرنگار اعتماد از یونسی نمی‌پرسد، به چه دلیل آن روزها سکوت کرده بود؟ بله، مصاحبه کردن با «خودی‌ها» و «هم‌کاسه‌ها» بسیار خوشایند است و مطبوعات جهان فاشیست همانطور که نمونة رابطة «ارباب ـ رعیتی» یونسی با «اعتماد» بخوبی نشان می‌دهد، بجای «مصاحبه» و رو کردن دست مفتگویانی از قماش ایشان، شیرینی هم به دهان جوجه فاشیست‌ها و مستبدان می‌‌گذارند. روز‌نامه‌ها به اینان تریبون می‌دهند تا با جفنگ‌بافی، هم برای خودشان «مشروعیت» اجتماعی و سیاسی کسب کنند، هم این نظام ضدبشری را یک حاکمیت قابل‌قبول معرفی نمایند!

می‌بینیم، بی‌جهت نیست که حکومت اسلامی پول کاغذ و جوهر و حقوق خبرنگار و هزینة چاپخانه و … به این روز‌نامه‌ها می‌دهد. پدر آن امیرکبیر بسوزد که در این مملکت «بولتن ‌نویسی» را باب کرد و زمینه ساز تبلیغات خردرچمن پهلوی‌ها و ملاها شد. بولتن‌نویسی در جامعة ایران بجای «روزنامه‌نگاری» نشسته ولی واقعیت حاکم بر عرصة روزنامه‌نگاری جز این است؛ مطبوعات متعلق به ملت است، نه ارث پدران بی‌نام و نشان میرپنج و علی خامنه‌ای. مطبوعات برای فاشیست‌ها و همکاران آشکار و پنهان‌شان «تریبون» فراهم نمی‌آورند. ولی مخدوش شدن جایگاه واقعی مطبوعات در ایران بجائی رسیده که بیش از یک‌سده پس از مرگ امیرکبیر، ‌ این جماعت هنوز در همان دوره گیر کرده‌‌اند؛ هنوز «بولتن» می‌نویسند، اسم‌اش را هم گذاشته‌اند‌ «مطبوعات!» این بولتن اسمش «اعتماد» است؛ حتماً «معتمد» مقام رهبری هم هست و به همین دلیل با یونسی جنایتکار مصاحبه می‌کند:

«اگر مردم شرکت نکنند امنيت کشور آسيب می‌بيند.»

اهداف یونسی، ساواکی دو زنة حکومت جمکران در این مصاحبه کاملاً روشن است؛ «مردم» باید شرکت کنند، تا مثل گذشته یونسی و همکاران‌اش با سرکوب، چپاول، لات‌بازی و آدمکشی بر گردة ملت ایران سوار بمانند و سواری بگیرند؛ اینهمه تا «کشور آسیب» نبیند! خدمت‌شان بگوئیم، حضور امثال شما در رأس حکومت خود بیشترین آسیب برای یک مملکت است. شما در مقام «وزیر اطلاعات» ثابت کردید که عرضه ندارید یک آدمکش به نام سعید عسگر را به دلیل سوءقصد به جان «برادر عزیزتان» دستگیر و مجازات کنید؛ شما در همین مقام نتوانستید مسئلة «قتل‌های زنجیره‌ای» را حل کنید،‌ و ترجیح دادید سعید امامی، عزیزدردانة آقای خامنه‌ای را با واجبی «خودکشی» بفرمائید؛ سرکار در برابر قتل عمد یک خبرنگار ـ زهرا کاظمی ـ در زندان اوین، آلو به دهان‌تان گذاشتید، و بروبر به جهانیان زل زدید و خفقان گرفتید، چه بهتر که این خفقان را همچنان حفظ کنید.

امنیت یک کشور زمانی می‌تواند تأمین شود که جنابعالی و امثال شما پشت میله‌های زندان باشند. دل‌تان را هم به این «مصاحبه‌ها» خوش نکنید؛ «انتخاباتی» که شما برای آن شکم‌تان را صابون زده‌اید تا با تکیه بر «نتایج‌اش» خرلنگ ارباب را به سرمنزل مقصود برسانید، در کار نخواهد بود. و اگر انتخابات «مردمی» صورت نگیرد، از قضای روزگار امنیت کشور به خطر نمی‌افتد؛ این امنیت شما و دوستان‌تان است که در خطر خواهد اوفتاد.

و اما علی خامنه‌ای، سرکار استوار حکومت اسلامی که با یونسی در کشتی شکستة حکومت جمکران نشسته «پلیتیک» زده و در تخالف ظاهری با او، به زبان بی‌زبانی همان می‌گوید که یونسی گفته! جای تعجب هم ندارد؛ اینان همگی همکاران قدیم‌اند. دستیار اصلی اصلاح‌طلبان، سرداران سازندگی، و خصوصاً یار وفادار جنبش سبز و موسوی کسی نیست جز همین خامنه‌ای که بالاجبار نقش «مخالف» بر عهده گرفته. به گزارش رادیوفردا، مورخ 24 مهرماه 1390، خامنه‌ای طی سفر به کرمانشاه می‌گوید:

«انتخاب مستقیم رئیس‌جمهور شیوه‌ای مؤثر ولی قابل تغییر است»

این اظهارات هر چند در ظاهر با نظر امثال یونسی متضاد بنماید، جز تأئید سخنان وی نیست. خامنه‌ای با این سخنان دو پیام مشخص به «فعالان» حکومت اسلامی ارسال می‌کند. نخست اینکه، انتخابات پیش‌روی در جمکران می‌تواند «مهم‌تر» از آن باشد که بعضی‌ها تصور کرده‌اند؛ دیگر آنکه اگر در این «انتخابات» شرکت فعال نداشته باشید، این امکان وجود دارد که با تغییر قانون از هیاهوی «انتخابات ریاست جمهوری»‌ نیز در جمکران فاکتور گرفته،‌ از درون همین «مجلس شلم‌ شوربا»‌ که سپاه و بسیج برای‌تان سرهم می‌کنند، رئیس جمهور هم بیرون بکشند!

البته برای افراد خارج از طیف حکومتی که اعتباری برای این تشکیلات قائل نیستند اصولاً این حرف‌ها به قول دهخدا «چرند و پرند» است. در حکومتی که نه مشروعیتی در میان است و نه افکارعمومی از اهمیتی برخوردار می‌شود، چه تفاوتی دارد که رئیس دولت را از کدام سوراخ بیرون بکشند؟ مگر برای هزاران جوان ایرانی که پشت در سفارتخانه‌های غربی صف کشیده‌اند تا ویزای «فرار از حکومت اسلامی» اخذ کنند، یا برای میلیون‌ها کارگر وکارمند که حقوق‌شان کفاف حداقل زندگی را نمی‌دهد، احمدی‌نژاد با موسوی و کروبی و حاج‌ «زهرمار» تفاوتی می‌تواند داشته باشد؟

چرا راه دور برویم؟ نگاهی داشته باشیم به فرار مدیرکل بانک ملی حکومت اسلامی. بانک ملی تا حدی تحت نظارت وزارت امور اقتصاد و دارائی اداره می‌شود. از طرف سیدشمس‌الدین حسینی، مدیریت کل بانک ملی،‌ بر خلاف نص صریح قانون کشور به فردی تفویض شده که تابعیت کانادا دارد! نه قوة قضائیه از وزیر دادگستری می‌خواهد که وزیر مسئول را به دلیل نقض آشکار قوانین به دادگاه معرفی کند، و نه مجلس نمایشی و «نمایندگان» شکم‌بارة آن جرأت دارند وزیر مسئول را استیضاح کنند. خلاصه بگوئیم، قانون اساسی، و دیگر قوانین در چنین تشکیلاتی فقط عصای دست «خودنمائی‌های» بین‌المللی و محفلی است؛ ابزاری است جهت توجیه «قانونی» موجودیت یک دولت غیرقانونی.

در نتیجه، روی سخن علی خامنه‌ای در افاضات‌ کرمانشاهی‌اش به هیچ عنوان با ملت ایران نیست، ملت ایران جداگانه با این دجالان تعیین تکلیف‌ خواهد کرد. وق‌وق‌های خامنه‌ای در کرمانشاه فقط مصرف «خانگی» دارد. اگر طی دو دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد، روند حوادث در حکومت اسلامی را با دقت دنبال کنیم به واقعیاتی دست می‌یابیم که امکان درک واکنش‌‌های خامنه‌ای را برای‌مان فراهم می‌آورد.

اگر فراموش نکرده باشیم، در گام نخست خصوصاً از طریق روز‌نامة کیهان و محفل شریعتمداری، که خود زیرمجموعه‌ای است از تشکیلات ملاممد خاتمی، سعی شد تا احمدی‌نژاد را «محبوب» علی خامنه‌ای جا بزنند! خلاصه همان علی خامنه‌ای که همکار و دوست و هم‌کاسة دیرینة رفسنجانی و باند سرداران سازندگی بود نهایت امر در سایة این تبلیغات تبدیل شد به حامی احمدی‌نژاد و دشمن خونی رفسنجانی!

دلیل نیز روشن بود، سیاست‌های حامی محفل کودتای 22 بهمن 57، که تا ریاست جمهوری احمدی‌نژاد همة اهرم‌های قدرت را به خود اختصاص داده بودند، از توانائی کافی جهت رویاروئی مستقیم با سیاست‌های بزرگ منطقه‌ای در ایران عاجز بودند. این محافل تنها راه حل را در چپاندن «مقام معظم» به عنوان عنصر نفوذی در استراتژی نوین دیدند!

در دور دوم ریاست جمهوری مهرورزی نیز همین برنامه از طرف سیاست‌های تعیین کننده در منطقه دنبال شد، با این تفاوت که مخالفت شاخه‌هائی از محفل کودتا با تغییرات پایه‌ای در سیاست‌های کلان منطقه‌ای در کشورمان ارتباط «بیت رهبری» را با احمدی‌نژاد به چالش کشاند. به همین دلیل بود که شبکة اوباش وابسته به انگلستان، فرانسه و آمریکا در شهرهای بزرگ ایران بسیج شده، با کمک و همیاری ساواک، سپاه و بسیج دست به آشوب زدند. اینهمه تا به خیال خود از تثبیت سیاست‌های نوین در ایران که برای‌ آنان منافعی در نظر نگرفته بود جلوگیری به عمل آورند. این عملیات ضدایرانی به این امید آغاز شد که اگر نهایت امر فرصتی دست دهد، اینان بتوانند برای باندهای مختلف وابسته به غرب «وجهة»‌ سیاسی نیز حداقل در «میانمدت» فراهم آورند. و این بود دلیل هیاهوئی که موسوی و کروبی برای به اصطلاح «رأی مردم» به راه انداختند؛ و این بود دلیل سکوت یکهفته‌ای «مقام معظم!»

با این وجود، مسئلة انتخاب ریاست جمهوری از طریق مراجعه به «آراء مستقیم» در یک فاشیسم دست‌نشانده مشکلات فراوانی ایجاد می‌کند. ریاست جمهوری در این حکومت یک مقام تشریفاتی است؛ به قول ملاممد شیاد، رئیس جمهور «تدارکات‌چی» است. همة تصمیمات در جای دیگر اتخاذ می‌شود، هر چند تبلیغات سعی دارد دست تصمیم‌گیرندگان اصلی را پشت سر یک فرد بی‌قابلیت که علی خامنه‌ای نام دارد پنهان کند. علم کردن «مقام معظم» به عنوان «رهبر بلافصل»، در کنار یک رئیس‌جمهور که با تبلیغات فراوان و ظاهراً «آراء میلیونی» به کاخ ریاست جمهوری می‌رود، کار را خراب می‌کند؛ چرا که مشروعیت در این میان به دو واحد «مجزا» تقسیم می‌شود، و امکان جفتک‌اندازی سیاست‌های جهانی از طریق توسل به خشتک پارة «رهبر» کاهش می‌یابد.

در شرایطی که رئیس جمهور با تبلیغات و هیاهوی فراوان و «آراء میلیونی» قرار است انتخاب شود، و «رهبر» که ظاهراً همه‌کاره است و هیچگونه مشروعیت از صندوق‌ها کسب نکرده، حکومت اسلامی در تضادی غیرقابل حل گرفتار می‌آید. شرایطی ایجاد می‌شود که در آن یک فرد با «آراء میلیونی» می‌باید در برابر «رهبری» که احدی حاضر نیست به او رأی بدهد کرنش کند. باید بپذیریم که این شرایط ساختار حکومت دست‌نشانده و وابسته را متزلزل‌تر می‌کند و برای آن‌ها که جیب‌شان را از قبل چپاول ما ملت پر می‌کنند دردسرساز خواهد بود. این است دلیل تمایل اربابان حکومت اسلامی به حذف «انتخابات ریاست جمهوری!»

با اینهمه، تلاش اینان برای سرکوب ملت ایران نهایت امر کارش به بن‌بست خواهد کشید. اگر انتخابات ریاست جمهوری «لغو» شود، ساختار حکومت اسلامی یک گام دیگر به حکومت‌های استبدادی نزدیک‌تر شده، این توهم آزاردهنده که هر 4 سال یک‌بار «انتخاباتی سرنوشت‌ساز» در پیش خواهیم داشت از میان بر خواهد خاست. ولی تازه اول دردسر خواهد شد، چرا که ملت ایران بارها ثابت کرده که در چنین مقاطعی است که به صورت فعال بر علیه استبداد دست به سازماندهی می‌زند.

«معماران» کور و هاری که این حکومت را روز 22 بهمن 57 با کمک ساواک و ارتش شاهنشاهی سر هم کرده‌اند، ‌ بهتر است جهت خروج از بحرانی که گریبان‌شان را گرفته، ترفندهای دیگری خارج از گسترش اختیارات سپاه و بسیج و «مقام معظم» یافته، خروج از بحران را به صورتی انسانی‌تر بررسی کنند. ملت ایران حقوق انسانی از دست رفتة خود را به دست خواهد آورد، و در همینجا بگوئیم، عقربه‌های سیاست در کشور ایران به هیچ عنوان در مسیر منافع محفل کودتا نمی‌چرخد.


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا

فیلترشکن‌های جدید18اکتبر2011

surfoutfit.tk
surprisingproxy.com
maryprx.info
eblocker.info
listofproxyservers.com
lblocker.info
our-proxy.info
saraprx.info
proxyserveraddress.com
freeproxyunblock.com
browsesafe.us
proxybee.com
natalieprx.info
michelleprx.info
sierraprx.info
latestproxysites.com
rblocker.info
walkingaidsfortheelderly.com
freeproxyssl.com
hurryingproxy.com
good-proxy.info
ukproxyservers.com
bypass-school-internet.info
proxyreach.com
changemyiponline.com
brookeprx.info
unblockerwebsites.com
nblocker.info
christinaprx.info
thewebproxy.us
gabrielleprx.info
hideallpippublic.tk
hidden1.tk
collegewebfilter.tk
bunnycode.tk
proxgate.tk
juliaprx.info
losingupbreak.tk
brazilwebsurf.info
dampstock.tk
dailyoproxy.tk
proxyserverfiltering.info
unblockipschool.tk
gosurfing.tk
ironproxy.tk
tablesurfing.tk
motorhomes.tk
insaneproxie.info
oruestock.tk
proxielike.info
surfblazer.tk
gingertunnel.info
unblockhideip.tk
unlockbigtunnel.tk
charliedanielsproxy.info

جوار و جوال!

طی چند روز گذشته حوادث جالب توجهی در ارتباط با ایران رخ داده که بررسی‌شان خالی از لطف نیست. در گام نخست می‌باید از صدور و اجرای حکم «شلاق» در مورد پیمان عارفی سخن به میان آورد. قوة قضائیه جرم ایشان را «اهانت به رئیس جمهوری» تعیین کرده. جالب اینکه دفتر ریاست جمهور شکایت از «مجرم» را تکذیب می‌نماید! در مرحلة بعد نگاهی به «رابط‌های» حکومت اسلامی و سپاه پاسداران با مقامات امنیتی آمریکا می‌اندازیم.‌ «رابط‌هائی» که گویا لو رفته‌اند، و اینک دولت آمریکا قصد دارد آن‌ها را به عنوان «حنای زیادی که در ک..ن می‌کشند» مورد استفاده قرار دهد! حنائی که 3 خاصیت «درمانی» دارد و ناجی درماندگان است.

ایالات متحد با توسل به حنای کذا می‌خواهد هم از فاش شدن ارتباطات گستردة مقامات امنیتی‌اش با سپاه پاسداران «جلوگیری» به عمل آورد، و هم به دیپلماسی‌های تنش‌زائی در خلیج‌فارس دامن زند، و نهایت امر نرخ خروج ایران از حیطة مستقیم اقتصاد غرب را نزد دیگر رقبا «افزایش» دهد. پیش از پرداختن به برنامة «حنابندان» یانکی‌ها، برویم به سراغ شلاق خوردن «پیمان عارف» که مورد اعتراض احمدی‌نژاد هم قرار گرفته.

سایت «همشهری»، مورخ 19 مهرماه 1390 می‌نویسد،‌ احمدی‌نژاد در نشست سراسری فرمانداران، مجازات پیمان عارف را نکوهش کرد:

«[…] وقتی دانه درشت‌ها آزادانه به ما افترا می‌زنند، راضی نیستم یک جوان را به خاطر توهین به رئیس جمهور شلاق بزنند.»

یادآور شویم پس از این اظهارات، رئیس دفتر احمدی‌نژاد نیز درخواست ریاست جمهوری از قوة قضائیه را برای مجازات پیمان عارف تکذیب کرد. در چنین شرایطی می‌باید بپذیریم که «حاکمیت» و اهرم‌های قدرت در حکومت اسلامی، جهت ایجاد فضای اجتماعی مطلوب افراد «مشخصی» را تحت عنوان حمایت از احمدی‌نژاد دستگیر، زندانی و سپس مجازات می‌کند؛ آنهم زمانیکه اصلاً شاکی خصوصی در کار نیست! ولی همین قوة قضائیه به دلائلی که هنوز «عنوان» نشده، با «گروه کثیری» که احمدی‌نژاد از آنان به عنوان «دانه‌درشت‌ها» یاد می‌کند، و دفتر ریاست جمهوری نیز به دلیل هتک حرمت، افترا و… علیه‌شان اقامه دعوی کرده اصلاً کاری ندارد!

خوب، قضیه تا اینجا کاملاً روشن است؛ قوة قضائیه در چارچوب یک سیاست مشخص قصد دارد با «ناراضی‌تراشی» برای احمدی‌نژاد تنور اصلاح‌طلبان را گرم کند. از نخستین روزهای آغاز کار احمدی‌نژاد نوشتیم، اگر شخص وی، اهداف و سیاست‌های‌اش را به هیچ عنوان تأئید نمی‌کنیم، جوی که اوباش وابسته به اصلاح‌طلبان، سرداران سازندگی، خط امام و … و خصوصاً مخالف‌نمایان و چپ‌نمایان خارج از کشور پیرامون پدیده‌ای به نام «احمدی‌نژاد» ایجاد کرده‌اند به مراتب از شخص وی و سیاست‌های مورد حمایت‌اش مهوع‌تر و مبتذل‌تر و ضدایرانی‌تر است.

در چارچوب همین جوسازی‌های ضدبشری است که شاهدیم احزاب «قدیمی» چپ‌گرا دست در دست اصلاح‌طلبان و «جنبش سبز»، حامی کسانی شده‌اند که رسماً پروندة قتل‌عام بیش از هفت‌ هزار زندانی سیاسی زیر بغل‌شان باقی مانده! و این حمایت‌ها در شرایطی صورت می‌گیرد که شبکة «شاه‌الهی‌ها»، «ساواکی‌های» فراری، و ته ماندة‌ گارد جاویدان و شهربانی و شرکاء از عمق «بقالی‌های‌» کالیفرنیائی‌شان همگی طرفدار میرحسین موسوی از آب درآمده‌اند! واقعاً باید به این شبکه‌ها و آن احزاب از صمیم قلب «تبریک» گفت! خصوصاً به اربابان‌شان که با این ظرافت ماهیت نوکران‌شان را علنی کرده‌اند. شبکه‌های داخلی و خارجی‌ای که در کنار اصلاح‌طلبان، مخالف‌نمایان و شاه‌الهی‌ها و دیگر اراذل و اوباش جبهه گرفته‌اند، همان‌هائی‌اند که در مطالب‌مان تحت عنوان «محفل کودتای 22 بهمن 57» از آنان نام می‌بریم. این محافل که همگی ریشه‌های تاریخی‌شان به کودتای میرپنج بازمی‌گردد فقط و فقط یک هدف را دنبال می‌کنند، بردن ملت ایران سر چاه؛ ریختن خون این ملت در آسیاب منافع غرب؛ و نهایت امر، کرنش در برابر اربابان آمریکائی و انگلیسی.

حال که تا حدودی از شبکة رسوای جیره خواران غرب در ایران یاد کردیم و کام‌مان شیرین شد، شاید بهتر باشد نیم‌نگاهی نیز به «پدیدة» احمدی‌نژاد بیاندازیم. جهت روشن‌تر شدن فضای فعلی، یک نمونه ارائه می‌دهیم. بر اساس گزارش خبرگزاری‌ها، علی مطهری، تولة آیت‌الله مطهری و برادر عیال پاسدار لاریجانی که جایگاه نمایندگی ملت ایران را در مجلس «شوربای جمکران» اشغال کرده، به دلیل «تخلفات دولت»، از جمله عدم اجرای «قانون حجاب» از نمایندگی استعفا داده! سایت رادیوزمانه، مورخ 20 مهرماه سالجاری می‌نویسد:

«اصلی‌ترين محورهای طرح سئوال [علی مطهری] از محمود احمدی‌نژاد تخلفات قانونی دولت، از جمله عدم […] اجرای قانون حجاب [و عفاف] در کشور است.»

به عبارت ساده‌تر، علی مطهری به دلیل عدم ارسال چماق‌کش به خیابان‌ها جهت سرکوب و دستگیری زنان بر سر این تکه پارچة لعنتی که «حجاب» خوانده می‌شود، از دولت شکایت دارد و به همین خاطر نیز از «وکالت» مجلس کناره‌گیری می‌کند! آقای مطهری عین ابوی‌شان واقعاً روشنفکر و فیلسوف‌اند؛ که گفته‌اند، «پسر کو ندارد نشان از پدر…» بله، چه بهتر که وقت گرانبهای چنین پسر خلفی در مجلس «شوربای جمکران» به بطالت نگذرد! ایشان می‌توانند همچون ابوی در مورد فضائل حجاب و اینکه حضرت زینب چگونه با گوشة چادرسیاه‌شان در فاجعة کربلا به نبرد یزدیان رفتند، و با این ترفند «اسلامی ـ عقیدتی» مایة سربلندی «زن» در تاریخ کشک و پشم شهادت‌طلبی‌های فرامرزی شدند، حداقل هفتاد جلد کتاب زرکوب به کتابفروشی‌ها اهداء کنند. حیف است وقت گرانبهای ایشان به بررسی مسائل بی‌ارزش یک ملت تلف شود. رهبرشان روح‌الله خمینی می‌گفت، «ما برای نان و آب انقلاب نکرده‌ایم»؛ حق داشت! این جانوران برای حجاب زینب انقلاب کرده‌اند، آب و نان ملت ایران هم به جهنم! ولی در هر حال به آقای مطهری بگوئیم، خوش به حال باغ انگوری که شغال از آن قهر کند!

حال این سئوال مطرح می‌شود که اگر محفل کودتای 22 بهمن، یعنی ارتش شاهنشاهی،‌ ساواک، حوزه‌های علمیة قم و کاشان، بیت رهبری، سرداران سازندگی و خصوصاً احزاب چپ‌نمای فاشیست‌پرور همگی دست در دست آمریکا در حال عقب‌نشینی از فضای سیاسی کشورند، پدیدة احمدی‌نژاد که خود نیز از نردبام همین «کودتا» بالا آمده به چه ترتیب می‌تواند «تحلیل» شود؟

بارها در این مورد توضیحاتی آورده‌ایم، اینبار نیز سعی می‌کنیم بدون تکرار مکررات گوشه‌ای از این سیاست را بشکافیم. به استنباط ما پدیدة احمدی‌نژاد روندی است که جهت خروج از بن‌بستی به نام «انقلاب اسلامی ایران» آغاز شده و از حمایت برخی محافل جمهوریخواه در ایالات متحد و هم‌پیمانان‌شان در سیاست‌های بزرگ منطقه‌ای برخوردار است. این به اصطلاح «انقلاب» که طی سه دهه تنور امپریالیسم آمریکائی و انگلیسی را خوب گرم و داغ نگاه داشت، امروز با منافع محافلی که طی تحولات جدید در منطقة خاورمیانه و آسیای مرکزی پای به دایرة قدرت گذاشته‌اند آنقدرها هم‌خوانی نشان نمی‌دهد. خلاصه بگوئیم، «چادر زینب» و «دست بریدة حضرت عباس» دیگر نمی‌تواند برای بعضی از ما بهتران نان و آب شود، به همین دلیل این محافل سعی دارند به صورتی «معقول» سیاست کشور را از این بن‌بست پوپولیست،‌ کوردل و دین‌فروش بیرون کشیده در مسیری قرار دهند که منافع کلان‌منطقه‌ای‌شان مخدوش نشود.

به همین دلیل در این فرایند فردی به قدرت رسیده که با محفل کودتای 22 بهمن کم‌ترین ارتباط ممکن را داشته، و به قول محسن رضائی، سرجهازی این کودتا، «اصلاً در حد ریاست جمهور مطرح نبوده!» باند احمدی‌نژاد، نهایت امر در روزهای بروبیای «خط امام» نیز در زمرة «مخالفان» تسخیر طویلة آمریکائی‌ها در ایران معرفی شده. هر چند به دلیل عدم دسترسی اعضای این باند به اهرم‌های قدرت، «موافقت» و یا «مخالفت» ضمنی‌شان در آن روزها آنقدرها از اهمیت سیاسی برخوردار نیست. سردستة این گروه، امروز در برابرمان نشسته: جناب «دکتر» محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهور «منتخب» حکومت چاه جمکران؛ کسی که در اجرای «طرح مقدس حجاب و عفاف» نیز به قول «شغال‌علی» مطهری اهمال روا می‌دارد.

ولی فراموش نکنیم، تلاش باند احمدی‌نژاد نیز همچون اصلاح‌طلبان و سبزها و مجاهدین انقلاب و غیره به ارائة یک تصویر دلنشین از «حکومت اسلامی» محدود خواهد شد، ولی این تصویر «دلنشین» سوای اسلامفروشی‌های رایج «خط امام» و اصلاح‌طلبان، و خصوصاً به دور از «امام‌پرستی‌های» جنبش سبز است. با این وجود، شاهدیم در مقاطعی که میان سیاست‌های بین‌المللی حامی «باند» احمدی‌نژاد شکاف و درگیری به وجود می‌آید، شخص وی و هم‌پالکی‌های‌اش، هم از سوی غرب و هم از سوی مسکو و پکن به شدت به چالش کشیده می‌شوند. این مقاطع را به دفعات تجربه کرده‌ایم، و به دلیل همین تقابل‌ها بود که تلاش‌های احمدی‌نژاد جهت برخورداری از حمایت موشکی مسکو، و یا ورود به جرگة اعضای ثابت پیمان «نظامی ـ امنیتی» شانگهای، و … یکی پس از دیگری با شکست روبرو شد.

البته یک استثناء هم وجود دارد، و آن «آغاز» به کار نیروگاه هسته‌ای بوشهر است. با در نظر گرفتن همین «استثناء» است که امروز حملات ویژه‌ای از سوی ایالات متحد متوجة احمدی‌نژاد و دولت وی می‌شود. «دستگیری» یک تروریست وابسته به حکومت اسلامی و تحت تعقیب قرار گرفتن یکی از اعضاء «سپاه قدس» در ایالات متحد را می‌توان «نمادی» از حملات مذکور دانست. در تاریخ 20 مهرماه سالجاری، «رادیوفردا»، سایت وابسته به سازمان سیا، ضمن اشاره به تلاش این افراد برای ترور سفیرکبیر عربستان در ایالات متحد و حمله به سفارتخانه‌های عربستان و اسرائیل،‌ می‌نویسد:

«اين دو ايرانی، منصور ارباب سيار، 56 ساله، و غلام شکوری معرفی شده‌اند. منصور ارباب سيار دارای تابعيت ايرانی ـ آمريکائی است و هم اکنون در بازداشت به سر می برد، ولی غلام شکوری فراری است و گفته می‌شود که وابسته به نیروی قدس سپاه پاسداران است.»

با مطالعة همین چند سطرسئوالات فراوانی به ذهن مخاطب متبادر می‌شود. منطقاً چنین افراد «خطرناکی» که حملات تروریستی و قتل یک دیپلمات طراز اول در پایتخت ایالات متحد را ظاهراً برنامه‌ریزی کرده‌اند، نمی‌توانند یک‌شبه، با آخرین باران از آسمان بر زمین افتاده باشند. اینان مسلماً چه در درون آمریکا و چه فراسوی مرزها، سال‌ها و سال‌ها در ارتباط تنگاتنگ با محافل تروریستی قرار داشته‌اند. خلاصه، انسان‌ها در عرض 24 ساعت «دگردیسی» پیدا نمی‌کنند، و یک شهروند عادی یک‌شبه تبدیل به آدمکش و بمب‌گزار و تروریست نمی‌شود. اگر حکایات رادیوفردا در مورد ایندو فرد را «قبول» کنیم، نهایت امر می‌باید قصة‌ آن «تروریست‌های» 11 سپتامبر را نیز بپذیریم؛ تروریست‌هائی که از افغانستان آمدند و با دو هواپیمای مسافربری برج‌های دوقلو را نابود کردند!

ما در همینجا برخورد وحشیانة‌ ایالات متحد با ملت ایران را محکوم می‌کنیم. واشنگتن هر گاه در ارتباط با قدرت‌های بزرگ جهانی پای به بحران می‌گذارد، نخستین عکس‌العمل‌اش حمله به ملت ایران است. چرا که حکومت اسلامی دستگاهی است وابسته به غرب، و مسیر حرکت اقتصادی‌ای که این دستگاه اجنبی‌پرست طی سه دهه بر کشورمان حاکم کرده بخوبی نشان می‌دهد که پول‌ها آخر کار در کدام بانک‌ها و مراکز تصمیم‌گیری تخلیه می‌شود. ما هیچ دلیلی نمی‌بینیم که هر گاه یانکی‌ها و شرکای‌شان برای تقسیم اموال چپاول شده یقة یکدیگر را می‌گیرند فرزندان این مرز و بوم و منافع ملی ما ملت زیر دست‌وپای‌شان له شود.

خبرگزاری‌هائی که رسماً اعلام کرده‌اند «آقای» شکوری عضو واحد قدس سپاه پاسداران است، بجای هیاهو و مغلطه بهتر است به روشنی بگویند، علیرغم ممنوعیت ورود اعضای این سپاه به آمریکا، یک پاسدار در شهر واشنگتن چه غلطی می‌کرده؟ اگر به ادعای دولت ایالات متحد، فردی به نام «ارباب سیار» که دهه‌هاست ساکن آمریکا به شمار می‌رود، چندین خانه و مغازه دارد، و همسرش نیز تبعة کشور مکزیک است، دست در دست عضو فعال واحد قدس سپاه پاسداران ‌گذاشته، فقط دو نتیجه می‌توان گرفت. یا این ادعا از ریشه و پایه جفنگ است و واشنگتن جهت سروسامان دادن به دعواهای فرامرزی خود با «رقبا» این حکایت را خلق کرده، یا اینکه این افراد رابط‌ شبکة جاسوسی جمکران در آمریکا به شمار می‌روند و قسمتی از خطوط ارتباطی حاکمیت آمریکا با انقلاب اسلامی‌اند. خطوطی که دیگر قابل دفاع نیست و می‌باید گسسته شود.

به استنباط ما «شق دوم»، یعنی لو رفتن شبکة ارتباطی «جمکران ـ واشنگتن» در این میان از اعتبار بیشتری می‌تواند برخوردار شود. اینهم حکایت فعالیت‌های «خانوادگی» و «فرهنگی» جاسوسان آمریکا در تهران بود که طی لو رفتن‌اش امثال هاله اسفندیاری و باند وابسته به وی «سوختند»؛ فقط اینبار جریان در درون خاک آمریکا می‌گذرد. دولت واشنگتن نیز برای آنکه «پس نیفتد»، و تتمه آبروی‌اش در برابر جهانیان و خصوصاً ملت ایران از دست نرود، «دست پیش گرفته» و دادوفریاد به راه انداخته که حکومت اسلامی با آمریکا در «نبرد» است و پس باید «فشار» را بر ایران افزایش داد!

بله، وقتی دیگ برای واشنگتن نجوشد، سر سگ در آن بجوشد! این «انقلاب اسلامی» اگر قرار باشد منافع‌اش به جیب دیگران برود که دیگر «انقلاب اسلامی» نیست،‌ می‌شود حکایت لیبی، یمن و سوریه! باید رژیم‌های‌شان را همراه با هزاران غیرنظامی از ریشه سوزاند و شهر و دهات‌شان را با خاک یک‌سان کرد. و این است «منطق» یانکی‌ها در ارتباط‌شان با ملت ایران.

در همین راستا نیز آقای «آلن ایر»، سخنگوی فارسی‌دان وزارت امور خارجه که پیشتر به ملت ایران خیلی ابراز عشق می‌فرمودند، جهت ابراز نفرت از «ایران» پای پیش گذاشته‌اند. رادیوفردا برای مصاحبة ایشان چنین تیتر زده:

«سخنگوی وزارت خارجه آمریکا: ايران را منزوی‌تر می‌کنيم»

البته آقای «ایر» اگر یادمان باشد، پیشتر خواهان ایجاد رابطة نزدیک با ایرانیان بودند، معلوم نیست چرا در این مقطع ترجیح داده‌اند تا «ایران را منزوی‌تر» کنند! ولی در جواب ایشان باید گفت، اگر افراد سپاه پاسداران و رابط‌های لات‌وچاقوکش جمکران آزادانه در واشنگتن و حومه می‌چرخند و حتی بر اساس ادعای دولت آمریکا برنامة بمب‌گزاری و آدمکشی در دست تهیه دارند، «ایران به اندازة کافی منزوی شده.» رنج بی‌جهت بر خود هموار نکنید. آنچه شما می‌خواهید در برابرش قد علم کنید روند غیرقابل اجتناب «خروج» ایران از دایرة محدود و تنگ منافع واشنگتن است؛ روندی که ایران را به سوی قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای می‌کشاند. همین «خروج» ایران از مدار واشنگتن است که سروصدای همة نانخورهای‌تان را به هوا بلند کرده و از مقام معظم گرفته تا «رسماًجانی» و قبیلة عراقی‌های حاکم بر قوای مقننه و قضائیه همه جیغ‌وفریادشان از دست احمدی‌نژاد به آسمان برخاسته!

ولی اگر احمدی‌نژاد حق انتخاب ندارد؛ واشنگتن و متحدان‌اش، در رأس‌شان حرمسراداران شریف صحرای حجاز نیز حق انتخاب نخواهند داشت و می‌باید این چرخش تاریخی را قبول کنند. ایران همسایة آمریکا نیست، و واشنگتن با اعزام صدها هزار تفنگچی و چماق‌کش و به راه انداختن حکومت‌های «مردمی» و «اسلامی»‌ نمی‌تواند همسایة ایران بشود. همسایگان واقعی ما همان‌های‌اند که به جبر جغرافیای سیاسی منطقه از دیرباز همسایة ما به شمار می‌رفته‌اند؛ طبیعی است که تأثیرات این همسایگی به مراتب از آن «همجواری منافع» بیشتر و رساتر شود. چرا که «همجواری منافع» شما با ملت ایران نیست. شما «هم‌جوال» دولت‌های جنایتکار، باندهای ضدایرانی و لات‌های خیابانی هستید، و این «هم‌جوالی» با فرار مدیرکل بانک ملی به کانادا و همین «دستگیری‌ها» در آمریکا، در هر گام علنی‌تر و واضح‌تر می‌شود. اگر «رابطة» منطقی و جغرافیائی‌ای که ایرانی در برابر آن قرار گرفته قبول ندارید، بدا به حال‌تان؛ خواه نا خواه این شربت به گلوی مبارک‌تان ریخته خواهد شد!

فقط در این میان می‌ماند تکلیف ما ملت با همجواری‌های واقعی و تاریخی‌‌مان؛ تکلیف ما با شرایط «جغرافیای» استراتژیکی که از هر نظر تازگی دارد و می‌باید در چارچوب منافع ملی از نو تعریف شود. خلاصه بگوئیم، می‌ماند چگونگی دفاع از منافع ملت ایران در این میانه.


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا

فیلترشکن‌های جدید14اکتبر2011

oroxy.com
fblocker.info
free-proxy.eu
internetproxysites.com
jblocker.info
mblocker.info
walkingwithacane.com
zblocker.info
bblocker.info
listofproxyservers.com
walkingsticksforhiking.com
juliaprx.info
remarkableproxy.com
anonymouswebproxies.com
bypass-school-internet.info
allisonprx.info
freeproxyip.com
whenisgrandparentsday.com
howtoaccessblockedsites.com
frontwheelwalker.com
https://proxyreach.com
proxy4anonymity.com
vblocker.info
dazzlingproxy.com
newproxyservers.com
ukproxylist.com
schoolproxywebsites.com
proxybee.com
nblocker.info
immediateproxy.com
latestproxysites.com
erinprx.info
brookeprx.info
pblocker.info
asset-proxy.info
savannahprx.info
whenisoktoberfest.com
unblockwebsitesproxy.com
sydneyprx.info
proxyserveraddress.com
wondrousproxy.com
yblocker.info
freeproxyserveruk.com
eblocker.info
qblocker.info
proxyxy.com
theanonymousproxy.net
hideipaddressfree.com
tiffanyprx.info
km-prx.com

 

سردارسرکوزی!

جهت دستیابی به «دریافتی» عمیق‌تر از تحولات سیاسی و «نیمه ‌سیاسی» در کشور ایران، شاید بهتر باشد نخست نگاهی به تغییرات سیاست جهانی بیاندازیم. تنها پس از این «نگاه» است که می‌توان بار دیگر به داخل کشور بازگشت و کشاکش محافل ‌قدرت در حکومت اسلامی را مورد تحلیل قرار داد. پس ابتدا نگاهی داشته باشیم به پدیده‌ای فراگیر و تعیین‌کننده که به تدریج سایة سنگین آن بر منطقه حاکم می‌شود. این پدیده بازتابی است از تغییرات استراتژیک در سیاست مسکو.

همانطور که پیشتر نیز عنوان کرده بودیم،‌ دوره‌ای که برخی رسانه‌ها از آن تحت عنوان «پرانتز مدودف» یاد می‌کردند، در حال بسته شدن است. رئیس جمهور فعلی روسیه نه علاقه‌ای به تصدی دوبارة این پست نشان می‌دهد و نه گفته‌ها و شنیده‌ها در مسکو بازتاب چنین تمایلی است. خلاصة کلام، دیمیتری مدودف در حال خداحافظی با مقام ریاست جمهوری است و در شرایط فعلی مشکل می‌توان فرد دیگری جز ولادیمیر پوتین را در جایگاه ریاست قوة مجریة روسیه نشاند. در نتیجه، به احتمال قریب به یقین در آینده‌ای نه چندان دور بار دیگر پوتین مدیریت امور اجرائی در فدراسیون روسیه را به دست خواهد گرفت.

با شناختی که از دورة پیشین ریاست جمهوری پوتین داریم این گمانه قابل قبول می‌نماید که در کرملین چرخشی سریع و بسیار تعیین‌کننده در ارتباط با سیاست‌های «غرب‌دوستانة» دوران مدودف به وجود آید. پوتین نشان داده که نظر مساعدی به ارتباطات گسترده با غرب ندارد؛ ولی اینکه در ساختار مورد نظر پوتین جایگاه غرب می‌باید کجا قرار گیرد، مطلبی است حائز اهمیت که چندان مورد عنایت تحلیلگران قرار نگرفته. به صراحت بگوئیم، روسیه در چارچوب نیازهای جهانی و حتی داخلی‌اش ناگزیر از ساخت و پرداخت یک رابطة «معقول» با جهان سرمایه‌داری غرب خواهد بود؛ و به دلیل گسترش روابط مالی، اقتصادی و خصوصاً بده‌بستان‌ها در زمینة «انرژی»،‌ نیازهای مذکور به مراتب بیش از نخستین دورة ریاست جمهوری پوتین چشم‌گیر خواهد شد. باید دید دستگاه مورد نظر پوتین این نیازها را چگونه برآورد کرده و مهره‌ها را در چه چارچوبی بر صفحه خواهد نشاند.

ولی جهان غرب هم نظر خوشی نسبت به گسترش حیطة نفوذ روسیه در میان کشورهای همسایه‌اش، خصوصاً در اروپای شرقی و آسیای جنوب غربی ندارد؛ ترشروئی غرب در قبال گسترش نفوذ کرملین به صور مختلف از سال‌ها پیش به منصة ظهور رسیده و اگر دیپلماسی «موشک‌های دوربرد» و کلاهک‌های هسته‌ای هنوز اجازه نداده که غرب رسماً بر علیه حضور روسیه در اروپا و آسیای جنوب غربی سر و صدا به راه اندازد، دیر یا زود «یقه‌گیری» دیپلماتیک آغاز خواهد شد.

فراموش نکنیم که بحران‌های سیاسی ریشه در مسائل مالی و اقتصادی دارد و آنچه تحت عنوان «بحران اقتصادی» غرب امروز در بوق رسانه‌های آمریکا و اروپای غربی گوش فلک را کر کرده فقط یک هدف را دنبال می‌کند: تفهیم این مطلب به خلق‌الله که می‌باید «مقصر» اصلی بحران را پیدا کرد! و این «مقصر» در گیرودار بحران‌هائی که به ابعادی دیپلماتیک نیز دست یابد کسی نخواهد بود جز کرملین! به عبارت ساده‌تر، «پادزهر‌های» سیاسی از هم امروز در واشنگتن آماده شده؛ می‌ماند زمان تزریق‌شان در هنگامة مطلوب!

اگر می‌گوئیم سیاست روسیه در ارتباط با فرامرزهای خود چرخشی تند و سریع نشان خواهد داد، دلیل دارد. همانطور که شاهد بودیم چند روز پیش، روسیه به غربی‌ها اجازه نداد تا با علم کردن پدیدة گنگ و مبهمی به نام «خواست جامعة جهانی»،‌ همچون نمونة لیبی، به کشور سوریه نیز لشکرکشی کنند. وتوی تند، قاطع و بی‌رودربایستی‌ای که مسکو و پکن روی میز «شورای امنیت» گذاشتند بخوبی نشان داد که دوران «آقابالاسری» واشنگتن که از نخستین «جنگ خلیج فارس» آغاز شده بود دیگر به پایان رسیده. تجربة تاریخی نشان داده که آمریکائی‌ها در مقاطع متفاوت، از دوران جنگ کره گرفته تا ویتنام، عراق و افغانستان همین «کمدی» را به صور مختلف به روی صحنه برده‌اند، ولی با در نظر گرفتن شرایط نوین استنباط ما این است که در سیاست آمریکا دیگر «تکراری» در کار نخواهد بود.

در نتیجه، ایالات متحد نیازمند ارائة «تعریفی» نوین از روابط خود با جهان می‌شود، و شاید به همین دلیل نیز حاکمیت این کشور ترجیح داد تا در این شرایط تعیین‌کننده یک رنگین‌پوست تحصیل‌کرده و تا حد امکان «متین» را که هم مسلمان «بنماید» و هم بتواند مسیحی باشد، بجای گاوچران‌های سنتی در کاخ‌سفید ساکن نماید. اعطای جوائز نوبل صلح امسال نیز در مسیر همین سیاست صورت گرفت، و دیدیم که محفل رسوای کذا جماعت زنان جهان سوم را که از قضای روزگار همگی موهای‌شان را ـ به دلائل بومی یا دینی ـ سفت و سخت پوشانده بودند به این «افتخار» نائل آورد! این سیاست که انگلستان دست در دست ایالات متحد دنبال می‌کند چیزی نیست جز همان پروژة «شمال ـ جنوب» که بر خلاف جناح مدودف، دشمن اصلی آن ولادیمیر پوتین به شمار می‌رود.

فراموش نکنیم که جنگ‌های استعماری در کره، ویتنام و … و اخیراً در لیبی برای ماشین جنگ‌ساز ایالات متحد فضاهای مورد نظر را فراهم می‌آورد، فضاهائی که آینة‌ تمام‌عیار منافع نامشروع سرمایه‌داری آمریکا بوده و هست. اکنون هر چند عوامل وابسته به پنتاگون در رسانه‌های اروپای غربی، آسیا و آمریکا تحت عنوان عوامفریب «خواست جامعة جهانی» و حمایت از «حقوق ‌بشر» و هزاران بهانة دیگر هنوز در ستایش از سیاست جنگ‌سازی همه روزه مثنوی هفتادمن کاغذ می‌گویند و می‌‌نویسند، وتوی اخیر مسکو و پکن در عمل «ابزار کار» سرمایه‌داری غرب را از دست‌اش خارج کرده. غرب دریافته که دیگر نمی‌تواند تحمیل شرایط «استراتژیک ـ نظامی» را در چارچوب منافع‌ خود تحت عنوان «حمایت از حقوق بشر» و دفاع از «مردم» بر جهانیان تحمیل کند؛ خلاصه، بهانة‌ دیگری می‌باید یافت! ولی چنین «بهانه» یا بهانه‌هائی که راهگشای نیازهای غرب باشد می‌باید «اختراع» شود.

بهانه‌های سابق روشن و واضح و مبرهن بود. دیدیم که «حکایت» شیرین مبارزه با «تروریسم اسلامی»، یا همان تروریسمی‌ که توسط واشنگتن در جهان تولید شد و پرورش یافت، نتوانست به اندازة دوران پرمنفعت «جنگ‌سرد» برای‌ ایالات متحد نان و آب به همراه بیاورد. اگر روزگاری تنور واشنگتن را ساخت‌وپاخت‌ زیرجلکی با استالینیسم آدمخوار داغ می‌کرد؛ و اگر به دنبال فروپاشی اتحادشوروی، مدت‌زمانی است که «مبارزة» فرضی با تروریسم اسلامی و «دیکتاتورهای خونریز»‌ که از قضای روزگار همگی نوکران شناخته شدة غرب به شمار می‌آیند، نان واشنگتن را به همان تنور می‌چسباند، وتوی قطعنامة اخیر بر علیه سوریه آمریکا را به دوران جدیدی از روابط بین‌الملل پرتاب کرد.

پس از این وتوی تاریخی ایالات متحد بالاجبار می‌باید در ارتباط با جهان بجای جنگ‌سازی و «هیاهوی مضحک» رسانه‌ای از مسیر منافع مشترک با مسکو، دهلی‌نو، پکن، و دیگر پایتخت‌های تعیین‌کننده‌ عبور نماید. پایتخت‌هائی که پیشتر برای مراکز تصمیم‌گیری در ایالات متحد روی نقشة جهانی وجودشان نادیده گرفته می‌شد؛‌ این است دلیل واقعی «بحران اقتصادی!»

دقیقاً در واکنش به همین «شرایط نوین» است که جنبش «وال‌استریت را اشغال کنیم» نیز سر از کاسة حزب دمکرات در نیویورک به در ‌آ‌ورده. بله، آنگاه که دیگر نتوان همزمان با «سرکوب» خارج، باغ داخل را «آبیاری» نمود، باغبان می‌باید شیوة‌ نوینی اتخاذ کند. اینجاست که ناگهان می‌بینیم دولتی که در آمار «پیشرفت‌های» بزرگ خود هرگز «موجودیت» صدها هزار کودک گرسنه را در شهرهای ایالات متحد «محاسبه» نکرده، امروز از زبان ریاست جمهوری‌اش از یک «جنبش ضدسرمایه‌سالاری» با چه آب‌وتابی «حمایت» می‌کند! البته زیاد خوش‌بین نباشیم؛ هم جنبش کذا ساختگی است و هم حمایت از آن از روی قباسوختگی. ولی آغاز این صحنه‌پردازی، به خودی خود نشان آشکار از یک عقب‌نشینی بسیار گسترده و استراتژیک دارد.

خلاصة کلام اگر امروز در روسیه هیئت حاکمه بالاجبار دست از دامان غرب شسته، و جناح غرب دوستان در کرملین گام به گام عقب می‌نشیند، این فدراسیون نیز به نوبة خود در ارتباطاتی نوین با هند، چین و دیگر کشورهائی قرار خواهد گرفت که هر یک ایجاد روابط نوین بین‌المللی را می‌طلب‌اند. این هماهنگی الزامی پیامد عقب‌نشینی غیر قابل اجتناب جناح «جنگ‌ساز» در واشنگتن است. اینان «حبل‌المتین» الهی خود، یعنی «حمایت» دروغین از حقوق بشر را از دست داده‌اند؛ و برای حفظ موجودیت‌شان دو راه دارند؛ یا می‌باید پای در روابط نوین استراتژیک بگذارند، یا در اطراف ایالات متحد یک دیوار غیرقابل نفوذ بکشند؛ به همین سادگی.

همانطور که بالاتر نیز گفتیم پروژة «شمال ـ جنوب» به بن‌بست رسیده. این پروژه روسیه را در کنار اروپای غربی، ژاپن و آمریکای شمالی به منطقة «شمال» تبدیل می‌کرد، و دیگر مناطق جهان را نیز به «جنوب!» نخستین و اساسی‌ترین پایه این «تجزیة جهانی»، که نوعی تجزیة بشریت می‌باید عنوان شود، تأمین رفاه مادی در جهان «شمال»، بر اساس گسترش فقر، تنگدستی و جنگ و جنگ‌سازی در مناطق «جنوب» است. این همان پروژه‌ای است که اخیراً توسط پوتین به شدت به چالش کشانده شد. در این راستا خبرگزاری ریانووستی، مورخ 7 اکتبر سالجاری،‌ به مخالفت ولادیمیر پوتین با پیوستن روسیه به اتحادیة‌ اروپا و ناتو اشاره کرده و به نقل از نخست وزیر روسیه می‌نویسد:

«[…[ ما قصد الحاق به ناتو و یا اتحادیه اروپا را نداریم. ما در حدی هستیم که امنیت خود را تأمین کنیم.»

این اظهارات به صراحت نشان می‌دهد که خط جدید حاکم بر روسیه، برخلاف دوران مدودف روی خوشی به پروژة «شمال ـ جنوب» نشان نخواهد داد. البته پیرامون «دلائل» مخالفت صریح پوتین با این پروژة شرم‌آور نمی‌باید پای به رومانتیسم سیاسی و «پوتین‌پرستی» گذارد؛ این موضع‌گیری بازتابی است مستقیم و غیرقابل تردید از منافع «کلان اقتصادی» فدراسیون روسیه که در ارتباط با هند، چین و خصوصاً ایران و ترکیه در شرف تکوین است. در چنین ساختاری پروژة تبدیل فدراسیون روسیه به «کارگزار» واشنگتن در مناطق آسیای مرکزی و جنوبی محلی از اعراب ندارد. شکست پروژة‌ استعماری «شمال ـ جنوب» تغییرات گسترده‌ای در منطقه ایجاد خواهد کرد.

تا آنجا که به ایران، ترکیه، افغانستان و پاکستان مربوط می‌شود، این «مجموعه تغییرات» یک طوفان سیاسی به همراه خواهد آورد. روسیه طی سال‌های گذشته نشان داده که در چارچوب منافع‌اش ترجیح می‌دهد در همسایگی‌ خود از بحران‌سازان و بحران‌ها حمایت به عمل نیاورد. ولی در مورد ایران که طی یکصد و پنجاه سال گذشته مستقیماً توسط عوامل وابسته به استعمار غرب اداره شده، این تغییرات تمامی خطوط «راهبر» را تغییر می‌دهد و کشور پای به فضائی خواهد ‌گذاشت که از هر نظر «نوین» است. به طور مثال، اینکه برهان‌الدین ربانی، یکی از عوامل شناخته شدة غرب در همسایگی سفارت ایالات متحد در افغانستان ترور می‌شود، آنهم چند روز پس از حضور در بیت رهبری، بخوبی «درجة تحمل»، یا بهتر بگوئیم درجة «نابردباری» استراتژی‌های نوین را علنی کرده.

این عملیات نشان داد که یک موضع‌گیری صریح از طرف استراتژی‌های جدید با چه سرعت می‌تواند لشکریان تا بن‌دندان مسلح طالبان را که از دیرباز «طرف‌های مذاکرة لندن» در منطقه به شمار می‌آمدند،‌ از محاسبات نظامی افغانستان به بیرون پرتاب کند.‌ کرزای، که در مراسم تشییع جنازة ربانی رسماً اعلام کرده بود، «مذاکره با طالبان ادامه خواهد یافت»، به سرعت دست از مواضع «طالبانی» دیرینة‌ خود برداشت و ابتدا خواهان «مذاکره» با پاکستان شد. کشوری که وزیر امورخارجه‌اش زنی است جوان و زیبا که بدون حجاب در مراسم رسمی شرکت می‌کند! البته پیشتر گفته بودیم که اسلام حکومتی پاکستان بی‌سروصدا در حال فروپاشی است. خلاصه بگوئیم، این پاکستان با پاکستان دوران «ام‌الطالبان» یا همان «بی‌نظیر بوتو» و جانشین بر حق‌اش، ژنرال مشارف آمریکائی به هیچ عنوان قابل قیاس نیست. در نتیجه، نزدیکی سیاسی و استراتژیک افغانستان با این پاکستان ارتباطی با روابط کابل با اسلام‌آباد در دوران بی‌نظیر بوتو نخواهد داشت.

با این وجود عقب‌نشینی «طالبان» در افغانستان به پیشنهاد کرزای در مورد مذاکره با دولت غیراسلامی پاکستان نیز محدود نماند. رئیس جمهور«طالبان‌زاده» باز هم عقب نشست و به دلیل عدم برخورداری از حمایت سیاسی تشکیلاتی که امثال برهان‌الدین ربانی را به عنوان نمایندة اصلی اخوان‌المسلمین مصر و کارگزار انگلستان در افغانستان به میدان آورده بودند، برای حفظ موجودیت سیاست غرب بالاجبار به دامان دمکراسی هندوستان متوسل شد! طی سفر کرزای به دهلی‌نو طرفین پیرامون همکاری‌های «امنیتی ـ نظامی» توافق‌نامه نیز امضا کردند! اگر فراموش نکرده باشیم، آقای کرزای را ارتش ناتو به قدرت رسانده و توافق امنیتی با هند در مرز مراکز نفوذ روسیه نشان می‌دهد که سازمان ناتو برای حفظ موجودیت‌اش با چه تشکیلاتی می‌باید «کنار» بیاید.

آنچه در بالا آمد،‌ به صورت شتابزده فقط به یک لایه از تحولاتی پرداخت که در منطقه آغاز شده؛ این نمونه‌ها فراوان است. به طور مثال، بپردازیم به اختلاس کلان در بانک‌ها و خصوصاً فرار رئیس بانک ملی حکومت اسلامی به کانادا. طی سه دهة اخیر حکومت اسلامی جمکران ده‌ها نفر را به اتهام «جاسوسی» و وابستگی به نهادها و بنیادهای غرب و حتی طرفداری از سیاست‌ فرهنگی و اجتماعی غرب دستگیر، زندانی و حتی اعدام کرده؛ در چنین حکومتی رئیس بانک‌ ملی تبعة کشور کانادا از آب درمی‌آید! جالب اینکه فردی که به افتخار دریافت «تابعیت» کانادا نائل می‌شود می‌باید رسماً «سوگند» یاد کند که در هر کجا که باشد برای حفظ منافع بریتانیا و دوام و بقاء تاج و تخت انگلستان تلاش خواهد کرد. چنین فردی در حکومت مدعی نبرد با «غرب» نه تنها رئیس بانک ملی می‌شود که در اختلاس چند میلیاردی متهم ردیف اول به شمار می‌رود! و حکومت «مستقل» اسلامی که ظاهراً در این موارد «موی از ماست می‌کشد» جرأت نمی‌کند برای دستگیری و استرداد چنین دزد محترمی به پلیس بین‌المللی شکایت کند و دولت کانادا را تحت فشار بگذارد. این فلاکت و رسوائی،‌ ورای چند میلیارد دلار سوءاستفاده از اموال عمومی، دست عوامل سیاست‌های غرب را در حاکمیت ایران به صراحت رو کرده؛ نمی‌توان این رخداد را خارج از دیگر مسائل منطقه‌ای تحلیل نمود،‌ و آن را صرفاً «اتفاقی» تلقی کرد.

در دنبالة فروپاشی‌ سیاست‌های استعماری در منطقه بالاجبار می‌باید به سفر اخیر رئیس جمهور فرانسه به ارمنستان، آذربایجان و گرجستان نیز اشاره کنیم. پس از فروپاشی اتحاد شوروی منطقة قفقاز به دلائل فراوان همچون سه کشور بالتیک به شدت مورد توجه محافل غرب قرار گرفت. دلیل توجه غرب به قفقاز روشن است؛ این منطقه مرز بین روسیة ارتدوکس و جهان اسلام به شمار می‌آید؛ از منظر استراتژیک حدفاصلی است بین دریای سیاه و دریای خزر، و از نظر نظامی دنباله‌ای است «منطقی» بر زنجیرة ارتش ناتو که به ترکیه ختم شده. دلائل دیگری نیز وجود دارد که در حال حاضر از مطرح کردن‌شان اجتناب می‌کنیم.

و در شرایط فعلی سفر شتابزدة رئیس جمهور فرانسه به ارمنستان و سخنان وی پیرامون به رسمیت شناختن قتل‌عام ارامنه از سوی دولت ترکیه فقط یک لودگی سیاسی است. نخست باید بگوئیم که این قتل‌عام در دوران امپراتوری عثمانی صورت گرفته و نمی‌توان حکومت فعلی ترکیه را مسئول رفتار امپراتوران عثمانی معرفی نمود. از سوی دیگر، اگر مسئله بدرفتاری دولت ترکیه با اقلیت‌ها تا این حد خاطر پاریس را آزرده، شایسته است بجای بازگشت به یکصدسال پیش، کشتار و سرکوب گستردة کردها را که امروز در جریان اوفتاده مد نظر قرار داد. ولی همانطور که می‌توان حدس زد برنامة سرکوزی در قفقاز ورای این حرف‌هاست. در عمل، با عقب‌نشینی پیوسته و گام به گام ناتو در منطقه، حساسیت استراتژیک قفقاز به عنوان حیات خلوت ترکیه هر دم بیشتر و بیشتر شده، و پاریس در مقام کارگزار ارشد لندن اینک پای به میانة میدانی گذاشته که در آن فقط یک هدف جستجو می‌شود: ایجاد رابطة علنی، استراتژیک و نظامی میان کشورهای ترکیه، آذربایجان، گرجستان و ارمنستان.

این رابطه می‌باید از فروپاشی محدوده‌های تحت نظارت ترکیه در آیندة نزدیک و فروافتادن‌شان در دامان کرملین پیشگیری به عمل آورد. ولی چه بگوئیم که نه فرانسه قادر خواهد بود با تکیه بر سیاست لندن از فروپاشی حیات خلوت ترکیه در آیندة نزدیک پیشگیری کند، و نه اصولاً برای کمالیسم اسلامی می‌توان در منطقه آینده‌ای پیش‌بینی نمود. به عبارت دیگر، تلاش سرکوزی در ارمنستان همانقدر بی‌حاصل است که مواضع نوین رئیس پلیس تهران در بی‌بی‌سی! در چنین چشم‌اندازی است که تحولات جامعة ایران می‌باید مد نظر قرار گیرد. یعنی در شرایطی که اعمال سیاست‌های انگلستان، از طریق فرانسه و حکومت اسلامی در بن‌بست افتاده.

دولت اسلامی مسلماً از هم اینک تلاش خواهد داشت تا برای خود در سیاست‌های منطقه‌ای نوین حاشیه‌ای امن تأمین کند. ولی این امر مستلزم حذف باندها، جریانات و محافلی است که به دلیل وابستگی تام و تمام به سیاست‌های استعماری غرب قادر به همراهی با جریان سیاست نوین نیستند. در رأس اینان اصلاح‌طلبان، خط‌امام، رادیکال‌های اسلامی، و بسیاری دیگر از محافل دین‌فروش را می‌توان یافت که از سال 1357 در رأس حکومت اسلامی‌اند؛ اینان همگی می‌باید حذف شوند چرا که از پتانسیل کافی جهت تغییر مسیر و همگامی با سیاست‌های نوین برخوردار نیستند. اظهارات اخیر سردار احمدی‌مقدم، رئیس پلیس تهران که در بی‌بی‌سی، مورخ 9 اکتبر سالجاری انتشار یافته به صراحت این چرخش سیاسی و اجتماعی را نشان می‌دهد:

«فرمانده نیروی انتظامی گفت، خانواده‌ها باید بر روابط دختران و پسران خود نظارت کنند و پلیس در این گونه روابط دخالت نمی‌کند.»

جالب اینکه،‌ ریاست محترم پلیس،‌ در «بیانات» گهربارشان با یک تیر سه نشان می‌زنند! ایشان‌ هم نیروی انتظامی را از «سرکوب» مبری می‌کنند، هم «پایه‌ای‌ترین» اهرم‌های تبلیغات حکومت جمکرانی‌ها یعنی دخالت مستقیم در زندگی شهروند را انکار می‌فرمایند و هم شایعة تشکیل «گشت نسبت» را به «جریان انحرافی» یا همان باند احمدی‌نژاد منسوب می‌کنند. یادآور شویم وظیفة تشکل کذا «بررسی نسبت» زنان و مردان،‌ یا بهتر بگوئیم ممانعت از ارتباط «حرام» زن و مرد،‌ یعنی ارتباط خارج از چارچوب خانواده است!

این «جنگ خانگی» به صراحت نشان می‌دهد که هر جناح به نوبة خود سعی دارد در تحولات جدید «حاشیه‌ای امن» از آن خود داشته باشد. ولی می‌باید اذعان داشت که مشکلات جامعة ایران با «موضع‌گیری‌های» آبکی گروه‌های حاکم حل نمی‌شود. و به دلیل گسترة بسیار چشم‌گیری که گروه‌های مذکور در حکومت جمکران به وجود آورده‌اند، حذف اینان،‌ همچون نمونة فرار «رئیس بانک ملی» فی‌نفسه کمکی به بقاء حکومت اسلامی نخواهد کرد؛ استخوانی لای زخم می‌شود که بیش از پیش مشروعیت و حقانیت کل حکومت را تهدید می‌کند.

ولی اینکه حکومت اسلامی تا کجا و تا کی بتواند بر اسب «همراهی» ظاهری با سیاست‌های منطقه‌ای به پیش تازد، بیش از آنچه به «پتانسیل»‌ عوامل دست‌نشاندة غرب در مسیر این همراهی تکیه داشته باشد، تابعی خواهد بود از سیاست‌های آتی مسکو. و در همین راستاست که بازگشت ولادیمیر پوتین، با شناختی که از عملکردها و «پیش‌نهاده‌های» سیاسی وی در دست داریم، آنقدرها برای حکومت اسلامی نویدبخش نخواهد بود.


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا


فیلترشکن‌های جدید10اکتبر2011

kblocker.info
whenisdaylightsavings2012.com
whenisoktoberfest.com
proxysitesfree.com
kelseyprx.info
https://proxyswift.com
shelbyprx.info
stairchairliftprices.com
theanonymoussurfing.com
britishproxyserver.com
brandnewproxies.com
freeunblocksites.com
kimberlyprx.info
yblocker.info
newestproxysites.com
filter-unblockers.info
unblockwebsiteproxy.com
browsesafe.us
internetproxysites.com
jordanprx.info
surfthewebanonymously.com
howdoienablecookies.com
cblocker.info
lichenruberplanus.com
5tunnel.com
blisteringproxy.com
freeproxyserveruk.com
xblocker.info
whenisautumn.com
anon.la
unblockableproxysites.com
howtousecrutches.com
https://proxyagile.com
thewebproxy.us
sblocker.info
anonymouswebproxies.com
wonderfulproxy.com
proxy4anonymity.com
przewalskishorse.com
unblockwebsitesatschool.com
dblocker.info
ukproxylist.com
freeproxysevers.com
astonishingproxy.com
unblock-proxy-servers.info
kaitlynprx.info
ctrlvproxy.com
https://proxyreach.com
almanaque2012.com
saraprx.info

 

جیک و وتو!

چند روز پس از افتضاح ناشی از اعلام «وتوی» ایالات متحد در مورد به رسمیت شناختن عضویت کشور فلسطین در سازمان ملل، شاهدیم که نه تنها از «وتوی» کذا خبری نیست، که مقامات ایالات متحد به دلیل قرار گرفتن در شرایط فوق‌العاده خطرناک در مناطق مسلمان‌نشین، برای بیرون کشیدن کارت وتوی کذا آنقدرها عجله نشان نمی‌دهند. خلاصة کلام اگر هنگام پایه‌ریزی سازمان ملل، «حق وتو» برای قدرت‌های تعیین‌کننده جهت ایجاد زمینة اجرائی پیرامون مناقشات بین‌المللی یک ضرورت تشکیلاتی بوده، همین قدرت‌ها نمی‌توانند در همة مراحل مذاکرات کارت وتو را روی میز بکوبند؛ این عمل تبعاتی دارد که هضم آن برای بسیاری از دولت‌های برخوردار از «حق وتو»، در تمامی شرایط امکانپذیر نیست.

بارها گفته‌ایم که اگر در گذشته ایالات متحد در هر موقعیت، خصوصاً در بارة مسائل استراتژیک خاورمیانه، کارت وتو بیرون می‌کشید و روی میز شورای امنیت سازمان ملل می‌کوبید، فقط به این دلیل بوده که پیش از وتو توانسته بود نظر مثبت شوروی‌ها را «جلب» کند. در عمل، یکی از ویژگی‌های روابط دوران «جنگ سرد» و تقسیم جهان به دو قطب «خیر و شر» همین کارآئی تشکیلاتی در قلب شورای امنیت سازمان ملل بود. مذاکرات بین «شرق و غرب» دنبال می‌شد، و جهت ایجاد پرستیژ و زمینة مناسب در افکار عمومی این «ژست‌ها» نیز در برابر دوربین عکاسان و خبرنگاران در اطراف میز کذا به منصة ظهور می‌رسید. آنچه در اطراف میز «شورای امنیت» می‌گذشت در واقع چندان تفاوتی با محصولات هولیوود و سینمای «رئالیست» ایتالیا و فیلم‌های «ویتوریو دسیکا» نداشت!

سیاست‌های اسلام‌پناهی ایالات متحد، که پس از به قدرت رسیدن «شبکة» دست‌نشاندة ملاها در تهران، و در پی آن،‌ تصاحب قدرت توسط جناح ریگان کامل شد، از همان روزها بر پایة همکاری نزدیک ملاجماعت با اسرائیل تکیه داشت. همکاری دولت دست‌نشانده در تهران با سیاست‌های تل‌آویو به شیوة متفاوتی اجرائی می‌شد. دیگر همچون دوران محمدرضا پهلوی این امکان وجود نداشت که ارتش شاهنشاهی را جهت تقابل با «برخی» سیاست‌های مزاحم به بلندی‌های «گولان» اعزام کنند، و یا اینکه در خیابان ویلای تهران یک ساختمان را تحت نظارت شبانه‌روزی پلیس به دفتر تأمین منافع اسرائیل تبدیل نمایند. سیاست دیگری در جریان اوفتاده بود که می‌بایست با تکیه بر نوعی «چپ‌نمائی» رسانه‌ای و نمایشی، مبارزة فرضی نوکران سیاست انگلستان در ایران را تحت عنوان «نبرد با صهیونیسم» به خلق‌الله بفروشد؛ کاری که بخوبی انجام شد. کم نیستند احمق‌هائی که در قلب همین دستگاه مزور پرور، شب‌ها خواب مبارزات «مقام معظم» با اسرائیل را می‌بینند و تحت تأثیر تبلیغات وحشیانه‌ای که از جفنگیات نازی‌ها و فاشیست‌های پیرو «خط» موسولینی هیچ کم ندارد، سوزاندن یهودی در کوره‌ها برای‌شان یک «آرزوی» اسلامی و دینی شده!

ولی اگر آمریکا این تنور انسان‌ستیزی را هر دم داغ‌وداغ‌تر کرده، به دلیل منافعی است که ورای مسئلة فلسطین و اسرائیل به وجود آمده. امروز مسئلة خاورمیانه برای آمریکا به همان اندازه داخلی است که خارجی؛ به همان اندازه سیاسی است که اقتصادی؛ و نهایت امر به همان اندازه «عرب‌دوستانه‌» است که «اسرائیل‌پرستانه!» آمریکا به دلیل سیاست‌هائی که پس از جنگ دوم در منطقه دنبال کرده، امروز به چند عامل اصلی در خاورمیانه نیاز دارد که به صورتی شتابزده دو نمونه‌شان را ارائه می‌کنیم.

این دو عامل عبارتند از، حفظ تنش «نظامی ـ امنیتی» در منطقه، و جلوگیری از رشد و نمو دمکراسی سیاسی حاکم بر اسرائیل و نفوذ آن به درون مرزهای کشورهای مسلمان‌نشین! البته عوامل دیگری نیز در درون و برون مرزهای آمریکا وجود دارد که شرایط ویژة خاورمیانه را الزامی کرده، ولی در حال حاضر فرصتی برای مطرح کردن‌شان نداریم. در وبلاگ امروز تلاش خواهیم داشت دو عامل بالا را در حد امکان توضیح دهیم. ولی همچون دیگر مقاطع برای چنین کاری به ارائة یک بررسی تاریخی نیاز داریم.

زمانیکه پس از پایان جنگ دوم جهانی، ایالات متحد به دلیل ضعف ساختاری در سیاست پساجنگ امپراتوری بریتانیا، جهت جلوگیری از گسترش نفوذ شوروی بالاجبار پای به خاورمیانه گذاشت، ارتباط سیاسی واشنگتن با جهان خارج برای نخستین بار با پدیده‌ای روبرو شد که به دلیل ندانم‌کاری‌های واشنگتن امروز از آن به نام «ایدئولوژی دینی» نام می‌برند. به طور خلاصه، تجربیات استعماری ایالات متحد در شرق دور و آمریکای لاتین به واشنگتن اجازه نمی‌داد که شرایط خاورمیانه را آنطور که باید و شاید «تحلیل» کند.

خاورمیانه در آن روزها هم در مقایسه با جامعة صنعتی غرب بی‌نهایت واپس‌مانده و عقب‌افتاده بود، و هم به دلیل ریشه دواندن در یک تمدن چندین‌ هزار ساله از عمقی برخوردار بود که نمونه‌های فیلیپین، مکزیک و کوبا با آن فاصلة بسیار زیادی داشتند. مجموعه‌ای که ایالات متحد پس از جنگ دوم با آن در خاورمیانه روبرو شد به دلیل وجود دو عامل «عقب‌افتادگی» و «عمق تاریخی» برای محافل استعماری بن‌بستی غیرقابل حل ایجاد کرد.

جهت خروج از این بن‌بست واشنگتن با استفاده از تجربیات لندن پای به ساخت‌وپرداخت دو «قطب» ظاهراً متفاوت ولی از منظر بنیادین یک‌سان و هم‌سو گذاشت: «ناسیونالیسم‌های» آبکی و کشکی یکی از آن‌ها بود، «قطب» دیگر همان بود که امروز «ایدئولوژی دینی» خوانده می‌شود. این دو قطب همچون نمونة سازمان الفتح و حماس می‌بایست در محدوده‌ای مشخص عمل کرده، هم یکدیگر را تحت کنترل درآورند، و هم هر دو در ید واشنگتن زمینة بهره‌کشی هر چه گسترده‌تر از نیروی انسانی و کانی منطقه را فراهم کنند.

این «خطوط» همانطور که پس از جنگ دوم شاهد بودیم در عمل تبدیل شد به حبل‌المتین عوامل استعمار در منطقه. از ناصریسم مصر گرفته تا «عفلق‌ایسم» عراق و سوریه؛ از کورش‌پرستی تهران گرفته تا «چفیه بندی» شیخک‌های کازینونشین، همه و همه در کمال تعجب با همزادان «دینی» خود همراه و هم‌سو بودند. هر چند در ظاهر امر اخوان‌المسلمین مصر «سوسیالیسم» ناصری را به مصاف می‌طلبید؛ و شیعیان عراق به «سوسیالیسم» بعث چنگ و دندان نشان می‌دادند، و یا نهایت امر ملایان قم که پهلوی اول با بودجة‌ دربار برای‌شان دکان باز کرده بود، تبدیل شده بودند به مراجع مخالف با کودتای «سلطنتی‌نمای» پهلوی‌ها! خلاصه همه آمادة جنگ با همه بودند؛ برنامه‌ای نیز جز جنگ و درگیری در میان نبود.

همانطور که گفتیم، در این میانه هیچ سخنی از نقش انسان‌ها، وظائف دولت‌ در قبال ملت‌ها، نظریه‌پردازی پیرامون ساختارهای دولتی، آزادی انسان‌ها، مطبوعات، آزادی هنر و قلم و … به میان نمی‌آمد. مهم‌ترین و پایه‌ای‌ترین «تفکرات سیاسی» در این برهه از تاریخ منطقه به طور مثال محدود می‌شد به چگونگی بازگشت به اصول صدر اسلام، چگونگی بهره‌گیری از «تفکرات» کورش کبیر و یا داریوش «بزرگ» در ادارة امور کشور، حقانیت و سندیت سنی‌گری در تقابل با شیعی‌مسلکی، نقش امام حسین در صحرای کربلا، و … خلاصه بگوئیم مجموعه‌ای از جفنگیات و مزخرفات که پیوسته توسط کانال‌های آمریکا و متحدان اروپائی‌اش در منطقه، جهت تغذیة «روشنفکرنمایان» وابسته و نانخور اجنبی خوراک دماغی فراهم می‌آورد.

پر واضح است که پس از به بن‌بست رسیدن یک «قطب»، عوامل وابسته به قطب به اصطلاح «مخالف» می‌بایست کاروانسالار این کاروان وابستگی و انسان‌ستیزی شوند؛ همان پدیده‌ای که در ایران معاصر در قالب کودتای 22 بهمن 57 شاهد بودیم، و امروز تحت نظارت ارتش ایالات متحد در عراق و افغانستان نیز تبدیل به روزمرة ملت‌ها شده. همان فاجعه‌ای که نهایت امر تحت عنوان «بهار عرب» همین قسم جفنگ‌پرستی‌ها را در یمن، اردن، لیبی، سوریه، تونس و … به «نظریة سیاسی» نزد توده‌های غارت شده و سرکوب‌شده تبدیل می‌کند. خلاصه بگوئیم، ماشین «نظریه‌پردازی» یانکی‌ها که پس از پایان جنگ دوم جهانی در این منطقه فعال شد، برای ما ملت‌‌ها «سوغاتی» جز جنگ و خونریزی و گسترش بی‌مسئولیتی در بنیادهای دینی، دولتی و تشکیلاتی به ارمغان نیاورد، و این عملکرد کاملاً منطقی است چرا که با منافع استعماری همزاد است و همراه.

با این وجود، اگر هدف اصلی از منظر ایالات متحد دامن زدن به جنگ و درگیری میان ملت‌های منطقه، و یا حتی همچون نمونة لبنان، برافروختن آتش درگیری میان اقوام ساکن یک کشور واحد بوده، این شبکه بدون «کاتالیزور» لازم نمی‌توانست عمل کند. چه بسا که با تکیه بر سوابق تاریخی در این منطقه، یک قوم، یک ملت و یا ساکنان یک محدوده نهایت امر دیگران را منکوب می‌کردند و از این «پروسه» یک قدرت تعیین‌کننده‌ سر برمی‌آورد و کار استعمار را با اشکال روبرو می‌نمود. در نتیجه، کاتالیزوری نیز در میان آمد، و این کاتالیزور هیچ نبود جز آنچه «سیاست خارجی» کاخ‌سفید در منطقه می‌خوانیم.

به عبارت دیگر، آنجا که گسترش استبداد می‌توانست منافع آمریکا را مخدوش کند، واشنگتن سریعاً در کنار «آزادیخواهان» می‌نشست؛ ولی زمانیکه همان «آزادیخواهی» کذا در میان ملت‌ها و یا حتی نزد برخی «شخصیت‌ها» به مذاق آمریکا خوش نمی‌آمد، واشنگتن را حامی دیکتاتورها می‌دیدیم! این بازی دودوزه و مزورانه سال‌های دراز است که در منطقة خاورمیانه به اجرا در آمده، و پس از فروپاشی شوروی در آسیای مرکزی نیز اعمال ‌شده. هدف اصلی این «بازی» سیاسی هیچ نیست جز اعمال کنترل بر ملت‌ها از طریق گسترش تقابل بین گروه‌ها، اقوام، همسایگان و …

در میانة این هیهات نقش کشور اسرائیل ویژگی دیگری پیدا کرد. بالاتر گفتیم که مسئلة اسرائیل به همان اندازه برای ایالات متحد داخلی است که خارجی. اینهم دلیل دارد؛ واشنگتن نمی‌تواند نقشی را که در سیاست خارجی خود در ارتباط با دیگر ملت‌ها ایفا می‌کند ـ نقش دودوزه‌ای که پیشتر توضیح دادیم ـ در برابر اسرائیل نیز بازی نماید. چرا که اسرائیل را تحت تبلیغات «انساندوستانه» در غرب از روز نخست پایه‌ریزی کرده‌اند، در نتیجه اگر غرب می‌خواهد با تکیه بر بودجة داخلی خود خرج و مخارج اسرائیل را بپردازد، مسائل داخلی اینکشور می‌باید به صورتی حل‌وفصل‌ شود که بتواند از حداقل اعتبار نزد افکار عمومی غربی‌ها برخوردار شود. و این اعتبار چیزی نیست جز برقراری روابط دمکراتیک سیاسی، آزادی مطبوعات، سرکوب افراط‌گرائی، و … خلاصه بگوئیم اعمال همان سیاست‌هائی که غرب در دیگر کشورهای منطقه معکوس‌شان را پیوسته مورد حمایت قرار می‌دهد. به این دلیل است که انزوای کامل اسرائیل در منطقه، در چارچوب سیاست‌های جاری واشنگتن یک الزام غیرقابل اجتناب شده. خلاصه، در سیاست خارجی ایالات متحد گسست‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در کشورهای منطقه همان نقشی را برعهده گرفته که «امتداد منافع» و سیاست‌ها در اسرائیل. و این «تضاد» عملیاتی ترازوئی با چندین «کفه» به معادلات منطقه‌ای وارد کرده.

اگر گسترش روابط بین ملت‌های منطقه برای غرب مشکل‌آفرین خواهد بود، گسترش روابط ملت‌ها با اسرائیل یک فاجعة به تمام معناست؛ چرا که در صورت گسترش این روابط، ملت‌هائی که تحت سلطة نوکران خودفروختة محافل غرب از تمامی حقوق انسانی محروم شده‌اند به عیان خواهند دید که چگونه «دیگران» ـ عملاً در همسایگی‌شان ـ می‌توانند در کنف حمایت یک دولت مسئول زندگی «عادی شهروندی» و انسانی داشته باشند. به همین دلیل سفر به کشور اسرائیل حتی زمانیکه دولت محمدرضا پهلوی در ایران برای حمایت از تل‌آویو به بلندی‌های گولان نیروی نظامی ارسال کرده بود، «غیرقانونی» به شمار می‌رفت!

اگر در دوران امیرعباس هویدا، که حاکمیت تیمسار نصیری بر ساواک سایة شوم استبداد پلیسی را به روزمرة مردم ایران تبدیل کرده بود، همه ساله هزاران ایرانی بجای سفر به فرانسه و ایتالیا، به اسرائیل می‌رفتند و در پلاژهای این کشور به تفریح و گردش مشغول می‌شدند، آیا به این فکر نمی‌افتادند که چرا در همسایگی ما، اسرائیلی‌ها می‌توانند در آسایش و امنیت زندگی کنند، ولی ما ایرانیان می‌باید از سایة منحوس تیمسار نصیری بر خود بلرزیم؟ مسلماً این پرسش برای بسیاری از ایرانیان مطرح می‌شد. این است دلیل حضور دارودستة «حماس» و دیگر نانخورهای تشکل‌های وابسته به غرب در بیت رهبری و این است دلیل انعکاس فرمایشات مقام معظم در رادیوفردا، مورخ 9 مهرماه سالجاری:

«مدعای ما آزادی فلسطین است، نه آزادی بخشی از فلسطین. هر طرحی که بخواهد فلسطین را تقسیم کند، یکسره مردود است. طرح دو دولت که لباس حق به جانب پذیرش دولت فلسطین به عضویت سازمان ملل را بر آن پوشانده‌اند، چیزی جز تن دادن به خواسته صهیونیست‌ها، یعنی پذیرش دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین نیست.»

اتفاقاً آمریکا هم به همین دلیل می‌خواهد عضویت فلسطین را وتو کند. باید به مقام معظم بگوئیم حال که سرکار مسائل ملت ایران را بخوبی حل کرده‌اید، حتماً وقت‌ آن رسیده که به مشکلات فلسطین بپردازید. جنابعالی اگر یادمان نرفته باشد، همان «رهبری» هستید که چند ماه پیش، زمانیکه اسرائیل بالاجبار حماس را می‌کوبید تا تحرک‌ اسلامگرائی را در منطقه با سیاست‌های مسکو و پکن هماهنگ کند، به «کفن‌پوش‌های نانخور دولت» فرمان دادید دست از تظاهرات فرمایشی در تهران بردارند! حال چه پیش آمده که دوباره «دم» درآورده‌اید؟ شما که جرأت ندارید بدون خودروی ضدگلوله و خیل محافظان تا بن‌دندان مسلح‌ پای از سوراخ‌ بیرون بگذارید، به چه حقی برای ملت‌های دیگر «تعیین تکلیف» می‌کنید؛ شما را چه به این حرف‌ها؟! مگر روز 22 خرداد 1388 ندیدید چگونه موجودیت‌تان به ریسمانی بسته بود که هر گربه مرده‌ای می‌توانست آن را از هم بگلسد؟ در گیرودار 22 خرداد کذا، کار دولت و حاکمیت و ولایت و بروبیای سرکار در گرو یک تلفن بود، نه بیشتر. حال بجای تعیین تکلیف برای ملت‌های منطقه، بهتر است نخست بفرمائید کدام پایتخت فوت در آستین‌تان انداخته تا مشتی لات‌ولوت را از کشورهای متفاوت جمع کرده‌ و با وعدة نفت مجانی و لفت‌ولیس و دلار و پوند به تهران بیاورید که پای موعظه‌تان بنشینند؟

ما می‌دانیم کدام دولت فوت در آستین‌تان کرده؛ همان بی‌نوایانی که تا چند روز پیش «کارت وتو» هوا می‌کردند و امروز دیگر جیک‌شان در نمی‌آید. مقام معظم! مگر نمی‌بینید روز روشن کشور یونان را از اروپا بیرون می‌کشند؟ پشت جبهة اروپا را شکسته‌اند و اروپای غربی و ایالات متحد زورشان نمی‌رسد در برابر این سیاست مقاومت کنند. صدها میلیارد یورو «باج» داده‌اند، باز هم خواهند داد، نتیجه‌ای هم نخواهد داشت؛ زهی تلاش باطل! حال سرکار با آن ریش و نعلین و پیپ آمده‌اید برای مذاکرات جاری در «شورای امنیت سازمان ملل» تعیین تکلیف کنید؟ خریت هم حدی دارد! انصافاً احمق‌تر از سرکار در این مملکت یافت نخواهد شد. بی‌دلیل نبود که رفسنجانی «موزمار» شما را بجای خمینی دجال نشاند و اوباما بجای پاسخ دادن به مشائی برای جنابعالی نامة فدایت‌شوم نوشت.

مسلماً تصمیمات شورای امنیت هر چه باشد آنچه علی خامنه‌ای عنوان می‌کند، نه راه‌حل است و نه راه صلح. اسرائیل را همین سازمان ملل به رسمیت شناخته و اگر حکومت دست‌نشانده و رسوای جمکران شاخ در شاخ جامعة جهانی می‌اندازد فقط به این معناست که «به فرموده» پای در مسیر دامن زدن به «تنش منطقه‌ای» گذاشته. امیدواریم که پس از این توضیحات «اهداف والای» حکومت اسلامی برای بعضی‌‌ها روشن‌تر شود.


نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا

فیلترشکن‌های جدید2اکتبر2011

usproxy4free.info
miraculousproxy.com
whenisspringbreak2012.com
annaprx.info
stunningproxy.com
fabulousproxy.com
whizproxy.info
kalendar2012.com
lordofultimaguide.com
proxy4speed.com
proxy4everyone.com
kalender2012zumausdrucken.com
bookmarkthisproxy.com
samanthaprx.info
unlock-proxy.info
nicoleprx.info
extraordinaryproxy.com
ashleyprx.info
briannaprx.info
proxy-business.info
almanaque2012.com
straightawayproxy.com
proxy-tunnels.info
alyssaprx.info
savannahprx.info
brittanyprx.info

https://proxyspeedy.com
nopopupshere.com
ktunnel.biz
proxy4anonymity.com
nopopupsproxy.com
discreetproxies.com
jessicaprx.info
staggeringproxy.com
you-unblock.info
taylorprx.info
hidemyassproxy.com
whenisdaylightsavings2012.com
oliviaprx.info
fastnopopups.com
whenislaborday2012.com
proxy.baubd.info
unblock-proxy-servers.info
breathtakingproxy.com
astonishingproxy.com
jasmineprx.info
zeropopupsproxy.com
calendrierscolaire2012.com
dazzlingproxy.com
kaitlynprx.info