نویسنده در «میانه»!

پس از حکایت «یقه‌گیری» و «گیس‌کشی»، میان طرفداران خاتمی و رفسنجانی، حکایتی که نتیجه‌اش اسباب کشی بعضی اصلاح‌طلبان «مخفی»،‌ از «بیت» امام و جا خوش‌کردن‌شان در مبال «اوپوزیسیون» شد، شاهدیم که دعوا همچنان ادامه دارد؛ لشکرکشی‌هائی که گویا به دلیل عدم موفقیت طرح سازمان سیا در فروپاشی‌های مورد نظر پیش آمد، تا حال چندین کلاه‌گیس در میان نویسندگان و «متخصصین» امور سیاسی وطنی ما پاره کرده، و معلوم نیست کار را تا کجا بکشاند. در عمل، زمانی که دولت احمدی‌نژاد مجبور شد «اعلام» کند، چند نفر «ایرانی ـ آمریکائی» را به جرم جاسوسی «بازداشت» کرده، در کمال تعجب، یک باره دعوا در میان اعضای جناح مخالف دولت بالا گرفت! به این می‌گویند: «معجزات امام زمان!»
ادامه نوشته «نویسنده در «میانه»!»

امروز کردستان …

بار دیگر شاهد درگیری‌های نظامی در منطقة کردستان ایران هستیم. در اینکه کردها و کردستان قسمتی غیرقابل تجزیه از تاریخ، فرهنگ، و موجودیت جغرافیائی کشوری به نام ایران‌اند، حداقل برای نویسندة این سطور جای تردید نیست. آنان که از پدیده‌ای به نام «استقلال» کردستان و جدائی کرد از ایران نام می‌برند، شاید فراموش کرده‌اند که واحدهای جغرافیائی و سیاسی، هر چه کوچک‌تر شوند، در شرایطی که منطقة خاورمیانه در آن گرفتار آمده، امکان تحمیل حاکمیت‌های استبدادی و خونریز بر مردم آن افزایش خواهد یافت. شاید یک امر را می‌باید در همین نقطه قبول کرد، و آن اینکه یا کردستان ایران دست در دست ملت ایران به آزادی و سربلندی خواهد رسید، یا همراه با ایران به قعر جهنم دیگری از استبداد و فاشیسمی نوین سقوط خواهد کرد. بر خلاف آنچه سال‌ها، بلندگوهای تبلیغاتی جهان استعمار به گوش مردمان خوانده‌اند، سرنوشت یک منطقه از سرنوشت تک‌تک ملت‌های همان منطقه نمی‌تواند جدا افتد؛ نمی‌توان کردستانی آزاد و آباد در کنار ایرانی زخم خورده و فروهشته داشت.
ادامه نوشته «امروز کردستان …»

بادام زمینی در تهران!

خبرگزاری‌های رسمی حکومت اسلامی، سخنانی منسوب به علی‌خامنه‌ای، در ملاقات با «دانیل اورتگا»، رئیس جمهور نیکاراگوا، انتشار داده‌اند. در این «بیانات» که به صورت کلی، تکرار مکرارات تبلیغات اسلامی، ویژة کورها و کرها است، علی خامنه‌ای بار دیگر «کت‌وشلوار» نخ‌نمای حکومت اسلامی: ردای جنگ با امپریالیسم آمریکا را به تن کرده‌، و از تمامی ملل «مبارز» جهان می‌خواهد که به قول ایشان، در راه «تقویت جبهة طرفدار عدالت در مناسبات بين‌المللي و تسریع در روند عادلا‌نه شدن این مناسبات»، با یکدیگر همکاری کنند! باید قبول کرد، چنین فراخوانی از سوی فردی که پس از 28 سال حکومت «غیرمشروع» و استبدادی ـ این حکومت حتی بر پایة «قانون اساسی» تدوین شده توسط «مجلس خبرگان‌» همین جماعت هم «غیرقانونی» است ـ که طی آن یک ملت در بند نظامی قرون‌وسطائی همه روزه زجر کشیده، نشانگر پرروئی و وقاحتی غیرقابل توصیف است. شاید بهتر بود که حضرت «رهبر»، بجای تکرار خزعبلاتی که 28 سال است سراسر صفحات مطبوعات، و کلیة امواج رادیو تلویزیونی این حکومت استیجاری را «اشباع» کرده، حداقل شمه‌ای هم از نتایج «درخشان» این «مبارزات پیگیر» برای ملت ایران ارائه می‌دادند!
ادامه نوشته «بادام زمینی در تهران!»

سپر ناکام، موشک کامروا!

آن‌ها که جهت مشاهدة بازتاب ‌مذاکرات اخیر کشورهای بزرگ در چارچوب نشست «ژ8» منتظر رخدادهائی اساسی بودند، در عمل با گسترة عظیم این «بازتاب‌ها»، غافلگیر شدند!‌ همانطور که در وبلاگ چند روز پیش ـ هفت کوتوله و یک موشک ـ عنوان کردیم، این «نشست»، به دلیل مواضع متزلزل اکثریت شرکت‌کنندگان آن، می‌توانست به یکی از مهم‌ترین نشست‌های تاریخ «ژ8» تبدیل شود؛ در عمل چنین شد، و بازتاب‌های آن را امروز یکی پس از دیگر مشاهده می‌کنیم. نخست در این وبلاگ از «پیروزی» چشم‌گیر سرکوزی، رئیس جمهور جدید فرانسه در انتخابات مجلس قانونگذاری سخن خواهیم گفت. سپس نگاهی به مواضع انگلستان خواهیم داشت، مواضعی که به صراحت باز هم بیش از پیش تضعیف ‌شده. اجبارهای «انزواطلبی» در سیاست جهانی آمریکا، که پس از این نشست علنی شد، نقطه نظر بعدی خواهد بود، و همانطور که می‌باید هر بحثی را در چارچوب سیاست جهانی با مسائل کشور ایران خاتمه دهیم، نگاهی به تبعات این «نشست» در مورد سیاست جاری ایران نیز خواهیم داشت.
ادامه نوشته «سپر ناکام، موشک کامروا!»

استبداد آزاد!

رادیو فردا در خبری از ایران اعلام داشته که، فردی به نام «علی نيکونسبتی»، عضو شورای مرکزی و مسئول روابط عمومی دفتر تحکيم وحدت، عنوان می‌کند که، حال 8 دانشجوی پلی‌تکنیک که اخیراً بازداشت شده‌اند، وخیم است. البته در کمال تأسف چنین اخباری در کشور ایران «نایاب» نیست. چرا که در عمل، حاکمیتی که برای مخالفان خود حق موجودیت قائل نیست، می‌تواند در برخورد با مخالفان، چه گروه‌های مسلح و چه مخالفان فکری و عقیدتی، پای از ضرب و شتم اینان فراتر گذاشته، و همانطور که مثلاً در تابستان 67 شاهد بودیم، گروهی از آنان را که دوران محکومیت‌های‌شان هم به پایان رسیده بود، قبل از آزادی «تیرباران» کند! زمانی که فلسفة حکومت بر پایة «اصالت وحی» شکل می‌گیرد، زندگی‌انسان‌ها از اهمیت برخوردار نخواهد شد. چرا که در صورت حاکم کردن «اصالت وحی» بر روابط انسان‌ها، تمامی معیارهائی که بر اساس آن‌ها زندگی، فعالیت‌روزانه، روابط خانوادگی، شغلی و غیره می‌تواند به نوعی مفهوم دست یابد، فقط در صورت توجیه نقطه‌نظرهائی «عقیدتی» امکانپذیر می‌شود. و خارج از این نوع «توجیهات»، زندگانی انسان‌ها «بی‌ارزش» تلقی خواهد شد.

ادامه نوشته «استبداد آزاد!»

شافتک در پراگ!

مدت‌ها بود که از شخصیت سیاسی عزیز و بزرگوار سرزمین نیاکان‌مان، «رضا سیروس» خبری نداشتیم! آخرین خبرها حاکی از آن بود که ایشان هنوز در «املاک» خاندان پهلوی، واقع در حومة شهر واشنگتن، مشغول بازی با سگ و گربه‌های‌شان هستند! ولی از وقتی که رفقای پوتین دست بالا زدند، و چند پادوی آمریکائی را در تهران دستگیر کرده‌اند، جرج بوش گویا عصبانی شده، و به قول معروف بعضی‌ها شنیده‌اند که، «شافتک» می‌زده! بله، داستان این «شافتک» طولانی است. در زمان‌های قدیم، تابستان‌ها جماعت در حیاط می‌خوابیدند، پشه‌بند می‌بستند، روی حوض‌ها تخت می‌‌زدند و شب‌هنگام بجای خوابیدن زیر باد کولر آبی و برقی، در نسیم خنک کوهساران، زیر باران فضلة گنجشک‌ها و کلاغ‌هائی که روی شاخة درختان قائم شده بودند، به خواب خوش فرو می‌رفتند. گویا در آن ایام حاج‌خانمی، با حاج‌آقا قرار می‌گذارد که اگر میل جنابت به دل حاجی افتاد، نیمه‌های شب وقتی همه خوابیده‌اند، یواشکی «شافتک» بزنند، تا حاج‌خانم هم به سرعت خودشان را برسانند به محل مأموریت! ولی حاج‌آقا اصلاً «شافتک» نمی‌زد! بعد از مدت‌ها حاج‌خانم دلش لک زده بود برای یک شافتک!‌ در نتیجه وقت و بی‌وقت هی می‌رفت سراغ حاج‌آقا و با لهجة شیرازی می‌پرسید: «شما بودید شافتک زدید؟!»
ادامه نوشته «شافتک در پراگ!»

هفت کوتوله و یک موشک!

ملاقات سالانة سران کشورهای صنعتی، که امروز عنوان نشست سران «ژ8» به خود گرفته، امروز در شهر «هایلیگندام» در کشور آلمان فدرال آغاز به کار کرد. نشست سران کشورهای صنعتی جهان که «ایده‌ای» اروپائی عنوان می‌شود، گویا در سال 1975 از طرف فرانسه و آلمان پیشنهاد شده بود، و نخستین نشستی که در آن عملاً 7 کشور صنعتی حضور به هم رساندند، در سال 1976 در کشور پورتوریکو صورت گرفت. این در حالی است که برخی منابع سعی دارند نشست سران 7 کشور صنعتی را در مقام پاسخی به بحران نفت، پس از افزایش بهای آن در سال 1973، ارزیابی کنند، در هر حال، آنچه امروز به صراحت می‌دانیم این است که، شرکت کنندگان در این نشست سالانه، پس از فروپاشی امپراتوری شوروی، از سال 1994 ملاقات‌هائی با سران روسیه به صورت جداگانه برگزار می‌کرده‌اند، و از سال 1996، با شرکت رسمی رئیس جمهور وقت روسیه، بوریس یلستین، به تدریج عنوان این نشست به کنفرانس سران «ژ8» تبدیل شد، و در کنار دولت‌هائی که رسماً عضو باشگاه «ژ7» بودند، یعنی ایالات متحد، کانادا، انگلستان، فرانسه، آلمان فدرال، ژاپن و ایتالیا، به تدریج کشور روسیه نیز تبدیل به عضوی رسمی شد. ولی، از زمانی که روسیه به این نشست پای گذاشت، روابط دولت‌ها در بطن این کنفرانس دستخوش تحولات شدیدی شده؛ الزامات «جنگ سرد»، این کنفرانس را پیش از ورود روسیه، عملاً تبدیل به نوعی گردهمائی «تفریحی» کرده بود. بحث‌های شیرین و غالباً دلپذیر بر محور افزایش و کاهش مالیات «احتمالی»‌ تولیدات نفتی، بهرة پول و غیره، در ملاقات‌های «ژ7» اساس و پایة مراودات شده بود! بحث‌هائی که عملاً هیچگونه تعهدی نیز، نه در زمینة سیاست خارجی و نه داخلی، برای سخنرانان به همراه نمی‌آورد!‌ در عمل کنفرانس‌های «ژ7» تبدیل به میعادی شده بود، که در آن بطری‌های گران‌بها و کمیاب شراب‌های فرانسوی یکی پس از دیگری «خالی» می‌شد، و هر کدام را، رهبران این کشورها، چندین هزار دلار به پای مالیات‌دهندگان محترم کشورهای صنعتی منظور می‌داشتند!
ادامه نوشته «هفت کوتوله و یک موشک!»

نفرینیان!

سال‌ها پس از اشغال نظامی کشور عراق، شاهدیم مشکلاتی که این اشغال «غیرقانونی» و غیرقابل توجیه، اگر نگوئیم غیرانسانی، عملاً ایجاد کرده، نه تنها رو به کاهش ندارد، که در حال گسترش است. مسلماً تحلیل فراگیر این معضلات کار را به درازا خواهد کشاند، ولی در این وبلاگ می‌توان بر یک نکتة اساسی تکیه کرد، و آنرا در قالب یک سئوال مطرح نمود: اهداف «واقعی» ایالات متحد از اشغال کشور عراق چه بود؟ این سئوال از این نظر قابل طرح است که برخلاف ادعاهای نظامیان آمریکائی، طی سال‌های متمادی که از اشغال عراق می‌گذرد، دولت‌های دست‌نشاندة ارتش آمریکا در راه استقرار دمکراسی هیچگونه اقدامی صورت نداده‌اند. احزاب و گروه‌های سیاسی، اتحادیه‌ها و جمعیت‌های صنفی، کارگری، دانشجوئی و … که می‌توانند در این میان، در راه اجرای یک سیاست مردم‌سالارانه، نقشی بسیار سرنوشت‌ساز بازی کنند، عملاً هیچگونه حضوری در صحنة سیاست کشور عراق ندارند. می‌باید قبول کرد که اهداف ارتش اشغالگر از اعزام ده‌ها هزار تفنگچی به کشور عراق، آن نیست که در برابر دوربین‌ها از دهان «سیاست‌بازها» اعلام می‌شود! در این زمینه‌ می‌باید هم بر سرنوشت سیاسی کشور عراق نظر داشته باشیم، و هم برنامه‌های سیاسی «اعلام‌ نشده» در مورد افغانستان را از نظر بگذرانیم، چرا که ایالات متحد و همدستان آشکار و پنهانش در این «پیک‌نیک» خونین، ایندو اشغال نظامی را تقریباً همزمان صورت دادند، و در نتیجه می‌توان چنین استنباط کرد که در ایندو عملیات نظامی بسیار گسترده، در چارچوب منافع کشورهای سرمایه‌داری غربی، اهدافی مشترک دیده‌اند.
ادامه نوشته «نفرینیان!»

بنگاه «توطئه»!

دادستانی کل کشور آمریکا اعلام داشته که چند نفر از اتباع جزایر گویان و ترینیداد را در ارتباط با یک طرح تروریستی، که هدف آن منفجر کردن و به آتش کشیدن فرودگاه جان‌اف‌کندی در نیویورک بوده، دستگیر کرده است. طی چند ماه گذشته، این چندمین «طرح» حملات تروریستی علیة بناهای دولتی، نظامی و تجاری آمریکا است که اینچنین «لو» می‌رود، و برنامه‌ریزان این طرح‌ها نیز از قضای روزگار همیشه «خارجی‌ها» و مسلمانان هستند! از چند و چون این طرح، و طرح‌های پیشین، اطلاعات منجسمی در درست نیست؛ از وابستگی‌ها و سازماندهی‌های افرادی که در رابطه با این «طرح‌ها» دستگیر شده‌اند هم ـ جز مطالب گنگی بر محور همکاری‌های فرضی اینان با «القاعده» ـ مطلب دیگری منتشر نمی‌شود؛ مسلماً مقامات ایالات متحد، برای پنهان نگاه داشتن جزئیات این طرح‌ها، از «بهانة» خوبی برخوردارند: الزامات امنیت ملی! ولی می‌باید قبول کرد که این «الزامات» تیغة شمشیری است که طی گذشت زمان به تدریج تبدیل به میخی زنگ زده شده! اگر یانکی جماعت را می‌توان در برابر اکران‌ تلویزیون از «اینهمه جنایت و بدخواهی» خارجیان با این نوع میخ‌های زنگزده بر جای «میخکوب» کرد، و با تکیه بر چنین وحشتی حکومت پلیسی و سرکوبگر جرج بوش و دوستان‌اش را در آمریکا دوام و بقاء داد، با افکار عمومی جهان که پایه‌هایش بر تثلیث مقدس «همبرگر، های وی، پلیس» شکل نگرفته، مشکل می‌توان بیش از این به بازی معروف و شناخته شدة «کشف توطئه» و «سرکوب مخالفان سیاسی» پرداخت. آمریکا، در بن‌بست سیاسی آغاز هزارة سوم، نیازمند تعیین موضع واقعی خود در بطن روابط جهانی است؛ یا ایالات متحد به دوران دهة 1930 و اسکادران‌های سرکوبگر «دولتی» در دورة هوورها و مک‌کارتی‌ها سقوط می‌کند، و یا این کشور قادر است روابطی سازنده با دیگر ملت‌های جهان برقرار سازد. به هر تقدیر، در کشوری که گویا «افکار عمومی» سیاستگذاران واقعی‌اند، یک اصل همیشه محترم است: همین افکار عمومی را می‌توان در راستای نیازهای یک دستگاه سرکوبگر هم بسیج کرد!
ادامه نوشته «بنگاه «توطئه»!»

بوش و «جوش»!

کار بازداشت ‌شدگان «ایرانی ـ آمریکائی» در کشور به تدریج بالا می‌گیرد. امروز دیگر رئیس جمهور ایالات متحد، جرج بوش، شخصاً «وکالت» این افراد بر عهده گرفت ـ احتیاجی دیگر به شیرین عبادی (نوادة کوروش) نیست. جرج بوش اعلام داشته که اشتباه می‌کنید، اینان «جاسوس» نیستند! البته امروز، برای جرج بوش اصلاً روز بدی بود! چرا که علاوه بر وکالت «بازداشت شدگان»‌ کذا، مجبور شد، به دلیل خرابکاری در سیاست‌های اروپای شرقی و جبران مافات، عذر «دان بارتلت»، یکی از مشاوران اصلی استراتژیک کاخ‌سفید را هم بخواهد، و دور از جان شما، حالش آنقدر بد شد که آناً رفت برای قضای حاجت! وقتی آمد بیرون، خبرنگارها گریبانش را دم در مبال گرفتند. همه جویای «احوال» هاله اسفندیاری شدند! هر چه گفت، من همین الان از مبال آمده‌ام، خبری از «هاله» ندارم، به گوش کسی نرفت! اگر شما جای جرج بوش بودید چه می‌گفتید؟ «بی‌بی‌سی»، سخنان جرج بوش را دم در مبال، اینچنین «بازتاب» می‌دهد:

«جورج بوش، گفته که اين افراد «برای ديدار از خانواده يا به منظور فعاليت‌های انساندوستانه به ايران رفته و خود را وقف ايجاد ارتباط ميان ملت‌های ايران و آمريکا کرده بودند، حضور آنان در ايران خطری متوجه کسی نمی‌کرد».»
ادامه نوشته «بوش و «جوش»!»